زندگینامه جان لوئیجی بوفون
او متولد ایتالیاست و انگار بیشتر از آنکه ایتالیایی باشد یک دروازه بان است
در 28 ژانویه 1978 در کارارا به دنیا آمد و در اوج شهرت و محبوبیت
لقب گرانترین دروازه بان تاریخ جهان را نیز به خود اختصاص داد .
بوفون 30 میلیون پوندی
بوفون هنگامی که یوونتوس برای خریدش از پارما مبلغ کلان 30 میلیون پوند
را به سران این باشگاه پرداخت گرانترین دروازه بان جهان شد و با امضایی
ارزشمند در سال 2001 پیراهن با ارزش یوونتوس را به تن کرد .
پس از شروعی عصبی در دل آلپی سال به سال به آرامش بیشتری دست یافت
و به مرور تبدیل به فردی ارزشمند برای یوونتوس شد . درک بالا و سرعت عمل
فوق العاده اش بیش از هر چیز نظر مسئولان یوونتوس و البته کل جهان را به خود
جلب کرد به طوری که باشگاهایی نظیر رئال . میلان . اینتر و ... حاضر بودند
مبالغی نجومی برای او بپردازند .بوفون وقتی در پارما بود و با این تیم قهرمان
جام یوفا شد شجاعت و جایگیری های بی نقصش برایش کافی بود که پیراهن
شماره 1 تیم ملی را نیز بر تن کند .
یک بدشانسی بزرگ و تلخ
به رغم بازیهای خوب و بی نقصش در مسابقات انتخابی یورو 2000 جی جی
بخاطر شکستگی انگشت دستش به ناچار از تورنمنت خارج شد . او این حادثه
را یکی از بدترین حوادث عمرش می داند . او در جام جهانی 2002 در تمامی
بازیها حضور داشت و حتی یک بازی از دیدارهای یورو 2004 را نیز از
دست نداد . در مسابقات جام جهانی 2006 با کتف آسیب دیده باز استقامت
نشان داد و با ایتالیا قهرمان جهان شد .
گذشته و دوران نوجوانی بوفون
بوفون در کارارا به دنیا آمد . خانواده اش . خانواده ای ورزشی بودند .
مادرش یعنی ماریا استلا یک پرتاپ کننده دیسک بود و پدرش یعنی آدریانو
یک وزرنه بردار قدرتی ! حتی دو خواهرش هم والیبالیست هستند و عمویش
نیز یک بسکتبالیست حرفه ای بوده است .
او از نظر فامیلی ارتباط دوری با لورنزو بوفون دروازه بان قدیمی میلان و ایتالیا
دارد . او در سن 14 سالگی بازیکن خط میانی بود اما به یکباره مجبور به بازی
درون دروازه شد . علتش هم یک حادثه بود زیرا هر دو دروازه بان دیگر مصدوم
بودند و جالب اینجاست که پس از دو هفته دروازه بان اصلی تیم شد . در 17 سالگی
نیز اولین بازی اش را در سری آ مقابل میلان انجام داد .
تعصب و وفاداری نسبت به یوونتوس
وقتی که یوونتوس به علت تبانی به سری ب فرستاده شد بسیاری از بازیکنان
دم از رفتن زدند کسانی مثل کاناوارو که در اینتر یک بازیکن ذخیره ای
بیش نبود اما در یووه هم به فوتبال اول جهان برگشت و هم کاپیتان ایتالیا شد
و یا زامیروتا که تمام شخصیتی که داره از یوونتوس داره . البته فقط اینها
نرفتن بلکه ابراهیموویچ . ویرا . امرسون و تورام نیز رفتن .
اما بوفون به همراه ندود و کاپیتان دل پیرو مانگار شد .
او در پاسخ به اینکه چرا در یوونتوس مونده می گوید : من آدم فراموشکاری
نیستم و یادم نمی رود که کی بودم و الان کی هستم من هر چی دارم از یووه
دارم همه این افتخارات را از یووه دارم و متشکر یووه نیز هستم .
و در پاسخ به اینکه بازی در سری ب چگونه است ؟ می گوید : خب .
اینهم تجربه ای تازست . و مشتاقم که تجربه اش کنم .
انچه درباره بوفون باید بدانید
نام و نام خانوادگی : جان لوئیجی بوفون
متولد : 28 ژانویه 1978
محل تولد : کارارا . ایتالیا
سن : 28 سال
قد : 91/1
نام اختصاری : جی جی
وزن : 83
در جام جهانی 2006 آلمان 453 دقیقه دروازه ایتالیا رو بسته نگه داشته است
در جام جهانی 2006 آلمان فقط 2 گل دریافت کرده که یک گل به خودی بوده و
دیگری از روی نقطه پنالتی به دست آمده است
از سوی پله عضو 125 بازیکن برتر زنده دنیا قرار دارد
یکی از دلایلش برای موندن در یوونتوس الکس دل پیرو کاپیتان
محبوب تورینی است .
تاریخچه چلوكباب
مورخین و جهانگردان اروپایی كه در دوران صفویه از ا یران دیدن كرده اند درباره چلوها، پلوها، ترشی ها و مرباها كه در ایران طبخ می گردیده است مطالب بسیار زیادی نوشته اند ولی هرگز راجع به چلوكباب حرفی به میان نیامده است
به احتمال زیاد بر اساس مطالبی كه توسط میرزامحمدرضامعتمدالكتاب نویسنده كتاب تاریخ قاجاربیان شده است. به دستور شخصی ناصرالدین شاه كه اصلیتی قفقازی داشته است و بر اساس نوع كبابی كه در آن منطقه طبخ می شده استتهیه می شده است كه توسط آشپزان ناصرالدین شاه بعد از مدتی تغییر شكل داده شده است و به صورت امروزی در آمده است.
بر اساس داستانی كه توسط دوستعلی خان معیرالممالك از نوادگان ناصرالدین شاه نقل شده است.حكایت از آن دارد كه ناصرالرین شاه ۸۷ همسر داشته است كه ۴ نفر از آنها رسمی بوده اند بقیه صیغه.. هنگامیكه یك روز جمعه شاه قصد زیارت از حضرت عبدالعظیم در شهر ری داشته است. پیشخدمتهای او مجبور بودند روز پنجشنبه به آن منطقه بروند و در حدود۱۰۰۰ تا۲۰۰۰ كباب را بر اساس دستور شاه برای خود او و۱۰۰۰ همراه و خدمه و همسرانش آماده كنند و كبابها نیز می بایست همیشه همراه با سبزی خوردن و پیاز سرو می شده است.
در تاریخ راجع به چلوكباب و تاثیر آن در سیاست نیز مطالبی یافت می شود.
در سال ۱۳۲۴ هنگامیكه قیمت قند وارداتی از روسیه بالا رفت و علت آن نیز جنگ بین روسیه و ژاپن بوده است علاءالدوله ، هاشم قندی و اسماعیل خان را كه جزوء تجارقند بودند، قند را به ایران وارد می كردند و قیمت قند را بالا برده بودند احضار كرد و مشغول مذاكره با آنها شد ولی بعد از یكی صحبت علاءالدوله كه مسئول وقت تهران بود دستور داد تا آنها را شلاق بزنند هنگامیكه می خواستند آنها را شلاق بزنند پسر هاشم قندی پیش علاءالدوله آمد و خواست تا او را به جای پدرش شلاق بزنند و علاءالدوله دستور داد تا او را ۵۰۰ ضربه شلاق بزنند.
وقتیكه موقع نهار خوردن فرا رسید علاءالدوله بلافاصله دستور توقف شلاق زدن را داد و به سه متهم گفت هنگام شلاق زدن باید شلاق بخورید و هنگام نهار باید نهار بخورید و الان چون چلوكباب حاضر است پس باید چلوكباب بخوریم و بعد از غذا بقیه شلاقها را باید بخورید.
در دوره مشروطه نیز هنگامیكه یكی از مشروطه گرایان در تبریز مشقول سخنرانی بوده است یكی از افرادی كه چلوكبابی داشته است می پرسد مشروطه یعنی چه؟ سخنران می گوید مشروطه یعنی چلوكباب ارزان و سپس با دستش طول كباب را نشان می دهد و می گوید كبابی به این طول خواهد بود و سپس بازویش را نشان می دهد و قطر كباب هم به اندازه قطر بازوی من خواهد بود.
قدیمی ترین چلوكبابی كه در تهران تاسیس شده است در حدود ۱۲۰ سال پیش بوده است.
اعتمادالسلطنه در نوشته هایش را نقل می كند و می نویسد اولین چلوكبابی نامش نایب بوده است كه در بازار تهران قرار داشته است و شبیه رستورانهای اروپائیان غذا را بر روی میز سرو می كرده است: ولی اسناد دیگری نیز موجود می باشد كه اولین چلوكبابی در تبریز نزدیك مرز با قفقاز تاسیس شده بوده است. پیشخدمتهای رستوران نایب د رآن زمان برنج ها را به صورت هرم در بشقابها قرار می دادند و همراه آن تكه كره ای نیز سرو می شده است. پیشخدمتها یكی یكی برنجها را بر سر میزها می بردند و بلافاصله نفر بعدی كبابها را با سیخ در بشقابها قرار می داده است. در آن زمان هر نفر می توانسته هر چند تا مایل بوده است كباب بخورد و مبلغی كه از مشتریان گرفته می شده است یكسان بوده است و فرقی بین كسیكه یك سیخ كباب خورده و چهار یا پنج سیخ نبوده است.
چلوكباب نایب یكی از قدیمی ترین چلوكبابی های تهران بوده است. این چلوكبابی توسط دكتر حسین یزدان منش كه دارای مدرك دكترا در رشته جامعه شناسی از فرانسه می باشد اداره می شود و غذاهایی كه در آن ارائه می شود بسیار خوشمزه هستند. دكتر یزدان منش عقیده دارد كه داشتن یك رستوران شناخته شده كه مردم به آن اعتماد دارند از داشتن مدرك دكترای جامعه شناسی كمتر نیست.
در سالهای اخیر نیز كباب برگ و كوبیده در سایز بزرگ كه بزركتر از اندازه استاندارد است تب زیادی پیدا كرده است كه چلوكباب پهلوانی جزوء اولین مكانهایی بود كه كبابهایش بزرگتر از اندازه عادی بوده است و می توان به عنوان بنیانگذار این نوع كبابها از آن نام برد.
مالك یكی از معروفترین چلوكبابی های تهران كه نامش چلوكباب شمشیری بوده حاج حسن شمشیری نام دارد كه در قسمت شرقی سبزه میدان قرار داشت و در زمان رضاشاه تاسیس شده بود. بعدها این چلوكبابی به یك ساختمان ۴ طبقه منتقل شد كه طبقه اول آشپزخانه بود طبقه دوم مخصوص مغازه دارها و بازاریان و افراد مجرد و طبقه سوم و چهارم برای خانواده ها و مقامات در نظر گرفته شده بود. هر طبقه با آئینه های زیادی تزئین شده بود و خود آقای مشیری بر طبقات سوم و چهارم شخصا نظارت می كرد..
از ساعت ۱۱ صبح بوی كباب و برنج كه در چلوكباب شمشیری پخته می شد فضای آن اطراف را پر می كرد و رهگذران را برای خوردن چلوكباب را مردد می كرد. چلوكبابی كه در شمشیری ارائه می شد شامل یك بشقاب برنج همراه با كره و دو عدد كباب بوده است.
آقای شمشیری از یاران وفادار و حامیان صنعت ملی شدن نفت توسط دكتر مصدق بوده است و در این زمینه نیز در سال ۱۳۲۰ با پرداخت مبلغ یك ملیون ریال (كه مبلغ زیادی در آن زمان بوده است) جهت خرید اوراق قرفه و حمایت از ملی شدن صنعت نفت اقدام می كند . بعد از كودتای ۲۸ مرداد و دستگیر شدن مصدق توسط زاهدی شمشیری نیز دستگیر می شود و به جزیره خارك تبعید می شود. هم زندانی او در خارك كه نامش كریم كشاورز می باشد در خاطرات شخصی اش نوشته است كه شمشیری متعهد شده بود كه بهترین كباب كوبیده و برگ را به هم سلولهایش بدهد كه متاسفانه این شانس را نداشت به این گقته اش جامه عمل بپوشاند. درباره چلوكباب شمشیری و كبابهایش توسط بسیاری از نویسندگان و داستانویسان نوشته های زیادی به تحریر در آمده است و در این نوشته ها از چلوكباب شمشیری به عنوان یكی از قدیمی ترین و خوشمزه ترین كباب در ایران نام برده شده است.
در حال حاضر نیز بسیاری از چلوكبابی ها نام شمشیری را برای خود انتخاب می كنند كه تداعی كننده كسبیت بالای چلوكباب آنها می باشند. بسیاری از آنها نیز معتقد هستند كه آشپزشمشیری بوده اند اما در حقیقت خود آقای شمشیری در حدود ۳۰ سال پیش فوت كرده است و آشپز او نیز سن زیادی داشته است كه می تواند تا امروز مشغول كار باشد و شاید هم چون كسی اورا نمی شناسد از دنیا رفته باشد. تنها نكته ای كه ممكن است باشد این است كه افرادی كه در چلوكبابی های دیگر مشغول بكار شده اند و مدعی بوده اند كه آشپز چلوكبابی شمشیری می باشند.
اعتمادالسلطنه وزیر انتشارات ناصرالدین شاه و رئیس دفتر مترجم در آن زمان برای پرداخت بهترین چلوكباب كه توسط چلوكبابی نایب ارائه می شد بین ۳ تا ۵ ریال آن زمان پرداخت كرده است.
همچنین در سال ۱۲۹۵ عبداله بهرامی معاون اداره امنیه تهران (پلیس امروزی) بیشترین مبلغی كه برای هر وعده چلوكباب پرداخت می كرده است ۴ تا ۵ ریال بوده است. حدود سی سال قبل در سال ۱۳۲۰ روزنامه اطلاعات برای یك پرس چلوكباب مبلغ ۵ ریال دریافت می شده است كه شامل كباب برگ بزرگ، كره ۳۳۰ گرم برنج پیاز و نان می بوده است. در همان زمان چلوكباب كوبیده مبلغ ۴ ریال قیمت داشته است.
در بین سالهای ۳۵-۱۳۳۰ یك كباب كوبیده ۵/۳ ریال در تهران قیمت داشته است ولی در شهرهای دیگر دو عدد كباب همراه با نان و كوجه فرنگی كباب شده كه شكیل یك پرس كامل را دارد ۸ ریال قیمت داشته است. اگر لیموناد یا نوشابه نیز همراه غذا صرف می شده است بین ۲ تا ۴ ریال نیز پرداخت می شده است. بنابراین با پرداخت ۱۰ تا ۱۲ ریال كاملترین غذا را یك فرد می توانست بخورد.
در آن زمان بود كه از آب كباب برای خوشمزه كردن كبابها استفاده می شد و توسط چلوكبابی ها با بوی آب كباب كه بر روی زغال می ریختند مشتری های زیادی را گرسنه می كردند. در سال ۱۳۵۲ چلوكباب برگ همراه با كره و گوجه فرنگی كباب شده و پیاز و سماق مبلغ ۶۰ ریال بوده است و اغلب افرادی كه سركار بودند و منزل نمی توانستند بروند، چلوكباب می خوردند. دانشجویان كه درآمد بهتری داشتند معمولا جوجه كباب سفارش می دادند كه قیمت آن ۱۲۰ ریال بوده است.
در آن زمان در چلوكبابی ها یك كاسه خیلی بزرگ قرار داشت كه در آن دوغ درست می كردند و همراه با كباب به مشتری داده می شد. یكی از مضوعاتی كه مدتها در بین مردم رایج بوده است در مورد چلوكباب این بوده كه اگر پسری كه به سن بلوغ نرسیده بوی كباب به مشامش می رسید او باید بلافاصله چلوكباب می خورد در غیر این صورت قدرت مردانگی اش را از دست می داد!!!
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بسیاری از كبابی هایی دایر شد كه فقط كباب با نان می دادند و یك تنور دارند كه خودشان نان مورد نیاز را درست می كردند و كلمه نان داغ كباب داغ را بر روی تابلوهایشان نصب كرده اند.
امروز قیمت یك پرس چلوكباب بین ۷۰۰۰ ریال تا ۴۰۰۰۰ ریال می باشد و كباب كوبیده ۲۵ ریالی بین ۴۵۰۰ تا ۱۵۰۰۰ ریال قیمت دارد. حقوق كارگر نیز بین ۲۵۰۰۰۰ تا ۶۰۰۰۰۰ ریال است. با اینكه چلوكباب غذای سنتی و محلی ایران است و زمانی همه از آن استفاده می كردند متاسفانه باید گفت كه یك غذای گرانقیمت به حساب می آید.
▪ معروفترین چلوكبابی هایی كه در تهران وجود دارند عبارتند از:
نایب سعادت آباد، آبان، ولی عصر، خیابان وزراء ، شاطرعباس، مدائن، البرز، یاس(كه هر دو شعبه توسط برادران ناصری اداره می شود) رویال ونك، لوكس طلایی، آپادانا، اركیده، جوان و تبریز. بنابراین چلوكباب یكی از خوشمزه ترین و لذیذترین غذای ملی است كه در تمام دنیا معروف می شود و همه با لذت و ولع این غذا را می خورند.
جواد فریفته آشپزمخصوص احمد شاه حدود ۸۰ سال پیش هنگامیكه مقیم پاریس شد اولین كسی بود كه چلوكباب را در خارج كشور ارائه كرد و نام چلوكبابی اش فریفته بود. همچنین احمد خان از ایرانیانی كه در آلمان زندگی می كرد، در زمان حكومت نازی رستورانی باز كرد و نامش را هیتلر گذاشت و افرادی كه هیتلر و نازی را قبول داشتند اجازه ورود به رستوران را داشتند.
در شهر لس آنجلس آمریكا یك چلوكبابی به نام نایب می باشد كه اكثر ایرانیان مقیم آمریكا از مشتریان این چلوكبابی می باشند.
و چلوكبابی دیگر پسودو(psceudo ) چلوكباب می باشد. هنگامیكه از مسئول آنجا سئوال شد چرا پسودوچلوكباب را اسم انتخاب كردید و چه معنی می دهد؟ گفت چلوكبابی كه در اینجا سرو می شود با برنج ایرانی است و از فیله تازه گوساله تهیه می شود. هنگامیكه با گوشت گوساله كباب درست می شود بهتر است نامش را استیك پلو بگذاریم تا چلوكباب. البته این غذا چیزی شبیه چلوكباب واقعی است ولی صددرصد چلوكباب نیست.
امیدوارم اینك هنگامیكه چلوكبابی كه می خورید این غذای ایرانی را كه اكثریت مردم دنیا دوست دارند را با لذت تمام و غرور و افتخار میل كنند.
مطالبی که می خونید مکالمات تلفنی واقعی ضبط شده در مراکز خدمات مشاوره مایکروسافت در انگلستان هست .
True Telephone conversations recorded from various Help Desks around the U.K :
مرکز مشاوره : چه نوع کامپیوتری دارید؟
مشتری : یک کامپیوتر سفید ...
Helpdesk: What kind of computer do you have?
Customer: A white one...
مشتری : سلام، من سلین هستم. نمی تونم دیسکتم رو دربیارم
مرکز : سعی کردین دکمه رو فشار بدین؟
مشتری : آره، ولی اون واقعاً گیر کرده
مرکز : این خوب نیست، من یک یادداشت آماده می کنم ...
مشتری : نه ... صبر کن ... من هنوز نذاشتمش تو درایو ... هنوز روی میزمه .. ببخشید ...
Customer: Hi, this is Celine. I can"t get my diskette out.
Helpdesk: Have you tried pushing the button?
Customer: Yes, but it"s really stuck.
Helpdesk: That doesn"t sound good; I"ll make a note ...
Customer: No ... wait a minute... I hadn"t inserted it yet... it"s still on my desk... sorry ....
مرکز : روی آیکن My Computer در سمت چپ صفحه کلیک کن .
مشتری : سمت چپ شما یا سمت چپ من؟
Helpdesk: Click on the "my computer" icon on to the left of the screen.
Customer: Your left or my left?
مرکز : روز خوش، چه کمکی از من برمیاد؟
مشتری : سلام ... من نمی تونم پرینت کنم .
مرکز : میشه لطفاً روی Start کلیک کنید و ...
مشتری : گوش کن رفیق؛ برای من اصطلاحات فنی نیار! من بیل گیتس نیستم، لعنتی !
Helpdesk: Good day. How may I help you?
Male customer: Hello... I can"t print.
Helpdesk: Would you click on start for me and ...
Customer: Listen pal; don"t start getting technical on me! I"m not Bill Gates damn it!
مشتری : سلام، عصرتون بخیر، من مارتا هستم، نمی تونم پرینت بگیرم . هر دفعه سعی می کنم میگه : نمی تونم پرینتر رو پیدا کنم من حتی پرینتر رو بلند کردم و جلوی مانیتور گذاشتم ، اما کامپیوتر هنوز میگه نمی تونه پیداش کنه ...
Hi good afternoon, this is Martha, I can"t print. Every time I try it says "Can"t find printer". I"ve even lifted the printer and placed it in front of the monitor, but the computer still says he can"t find it...
مشتری : من توی پرینت گرفتن با رنگ قرمز مشکل دارم ...
مرکز : آیا شما پرینتر رنگی دارید؟
مشتری : نه.
Customer: I have problems printing in red...
Helpdesk: Do you have a color printer?
Customer: No.
مرکز : الآن روی مانیتورتون چیه خانوم؟
مشتری : یه خرس Teddy که دوست پسرم از سوپرمارکت برام خریده .
Helpdesk: What"s on your monitor now ma"am?
Customer: A teddy bear my boyfriend bought for me in the supermarket.
مرکز : و الآن F8 رو بزنین .
مشتری : کار نمی کنه .
مرکز : دقیقاً چه کار کردین؟
مشتری : من کلید F رو 8 بار فشار دادم همونطور که بهم گفتید، ولی هیچ اتفاقی نمی افته ...
Helpdesk: And now hit F8.
Customer: It"s not working.
Helpdesk: What did you do, exactly?
Customer: I hit the F-key 8-times as you told me, but nothing"s happening...
مشتری : کیبورد من دیگه کار نمی کنه .
مرکز : مطمئنید که به کامپیوترتون وصله؟
مشتری : نه، من نمی تونم پشت کامپیوتر برم.
مرکز : کیبوردتون رو بردارید و 10 قدم به عقب برید .
مشتری : باشه .
مرکز : کیبورد با شما اومد؟
مشتری : بله
مرکز : این یعنی کیبورد وصل نیست. کیبورد دیگه ای اونجا نیست؟
مشتری : چرا، یکی دیگه اینجا هست. اوه ... اون یکی کار می کنه !
Customer: My keyboard is not working anymore.
Helpdesk: Are you sure it"s plugged into the computer?
Customer: No. I can"t get behind the computer.
Helpdesk: Pick up your keyboard and walk 10 paces back.
Customer: OK
Helpdesk: Did the keyboard come with you?
Customer: Yes
Helpdesk: That means the keyboard is not plugged in. Is there another keyboard?
Customer: Yes, there"s another one here. Ah...that one does work!
مرکز : رمز عبور شما حرف کوچک a مثل apple ، و حرف بزرگ V مثل Victor ، و عدد 7 هست .
مشتری : اون 7 هم با حروف بزرگه؟
Helpdesk: Your password is the small letter a as in apple, a capital letter V as in Victor, the number 7.
Customer: Is that 7 in capital letters?
یک مشتری نمی تونه به اینترنت وصل بشه ...
مرکز : شما مطمئنید رمز درست رو به کار بردید؟
مشتری : بله مطمئنم. من دیدم همکارم این کار رو کرد .
مرکز : میشه به من بگید رمز عبور چی بود؟
مشتری : پنج تا ستاره .
A customer couldn"t get on the internet.
Helpdesk: Are you sure you used the right password?
Customer: Yes I"m sure. I saw my colleague do it.
Helpdesk: Can you tell me what the password was?
Customer: Five stars.
مرکز : چه برنامه آنتی ویروسی استفاده می کنید؟
مشتری : Netscape
مرکز : اون برنامه آنتی ویروس نیست .
مشتری : اوه، ببخشید ... Internet Explorer.
Helpdesk: What antivirus program do you use?
Customer: Netscape.
Helpdesk: That"s not an antivirus program.
Customer: Oh, sorry...Internet Explorer.
مشتری : من یک مشکل بزرگ دارم. یکی از دوستام یک Screensaver روی کامپیوترم گذاشته، ولی هربار که ماوس رو حرکت میدم، غیب میشه !
Customer: I have a huge problem. A friend has placed a screensaver on my computer, but every time I move the mouse, it disappears!
مرکز : مرکز خدمات شرکت مایکروسافت، می تونم کمکتون کنم؟
مشتری : عصرتون بخیر! من بیش از 4 ساعت برای شما صبر کردم. میشه لطفاً بگید چقدر طول میکشه قبل از اینکه بتونین کمکم کنید؟
مرکز : آآه..؟ ببخشید، من متوجه مشکلتون نشدم؟
مشتری : من داشتم توی Word کار می کردم و دکمه Help رو کلیک کردم بیش از 4 ساعت قبل. میشه بگید کی بالاخره کمکم می کنید؟
Helpdesk: Microsoft Tech. Support, may I help you?
Customer: Good afternoon! I have waited over 4 hours for you. Can you please tell me how long it will take before you can help me?
Helpdesk: Uhh..? Pardon, I don"t understand your problem?
Customer: I was working in Word and clicked the help button more than 4 hours ago. Can you tell me when you will finally be helping me?
مرکز : چه کمکی از من برمیاد؟
مشتری : من دارم اولین ایمیلم رو می نویسم .
مرکز : خوب، و چه مشکلی وجود داره؟
مشتری : خوب، من حرف a رو دارم، اما چطوری دورش دایره بذارم؟
Helpdesk: How may I help you?
Customer: I"m writing my first e-mail.
Helpdesk: OK, and, what seems to be the problem?
Customer: Well, I have the letter a, but how do I get the circle around it?