• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 837
تعداد نظرات : 1481
زمان آخرین مطلب : 5101روز قبل
دانستنی های علمی
زندگی مثل یه جاده است ، من و تو مسافراشیم ، قدر لحظه ها رو بدونیم ، ممکنه فردا نباشیم .

life is a road and you are its passengers so , be careful about the value of your times , maybe you wont be in the road tomorrow
دوشنبه 10/4/1387 - 14:28
ورزش و تحرک

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

زندگینامه جان لوئیجی بوفون

او متولد ایتالیاست و انگار بیشتر از آنکه ایتالیایی باشد یک دروازه بان است

در 28 ژانویه 1978 در کارارا به دنیا آمد و در اوج شهرت و محبوبیت

لقب گرانترین دروازه بان تاریخ جهان را نیز به خود اختصاص داد .

بوفون 30 میلیون پوندی

بوفون هنگامی که یوونتوس برای خریدش از پارما مبلغ کلان 30 میلیون پوند

را به سران این باشگاه پرداخت گرانترین دروازه بان جهان شد و با امضایی

ارزشمند در سال 2001 پیراهن با ارزش یوونتوس را به تن کرد .

پس از شروعی عصبی در دل آلپی سال به سال به آرامش بیشتری دست یافت

و به مرور تبدیل به فردی ارزشمند برای یوونتوس شد . درک بالا و سرعت عمل

فوق العاده اش بیش از هر چیز نظر مسئولان یوونتوس و البته کل جهان را به خود

جلب کرد به طوری که باشگاهایی نظیر رئال . میلان . اینتر و ... حاضر بودند

مبالغی نجومی برای او بپردازند .بوفون وقتی در پارما بود و با این تیم قهرمان

جام یوفا شد شجاعت و جایگیری های بی نقصش برایش کافی بود که پیراهن

شماره 1 تیم ملی را نیز بر تن کند .

یک بدشانسی بزرگ و تلخ

به رغم بازیهای خوب و بی نقصش در مسابقات انتخابی یورو 2000 جی جی

بخاطر شکستگی انگشت دستش به ناچار از تورنمنت خارج شد . او این حادثه

را یکی از بدترین حوادث عمرش می داند . او در جام جهانی 2002 در تمامی

بازیها حضور داشت و حتی یک بازی از دیدارهای یورو 2004 را نیز از

دست نداد . در مسابقات جام جهانی 2006 با کتف آسیب دیده باز استقامت

نشان داد و با ایتالیا قهرمان جهان شد .

گذشته و دوران نوجوانی بوفون

بوفون در کارارا به دنیا آمد . خانواده اش . خانواده ای ورزشی بودند .

مادرش یعنی ماریا استلا یک پرتاپ کننده دیسک بود و پدرش یعنی آدریانو

یک وزرنه بردار قدرتی ! حتی دو خواهرش هم والیبالیست هستند و عمویش

نیز یک بسکتبالیست حرفه ای بوده است .

او از نظر فامیلی ارتباط دوری با لورنزو بوفون دروازه بان قدیمی میلان و ایتالیا

دارد . او در سن 14 سالگی بازیکن خط میانی بود اما به یکباره مجبور به بازی

درون دروازه شد . علتش هم یک حادثه بود زیرا هر دو دروازه بان دیگر مصدوم

بودند و جالب اینجاست که پس از دو هفته دروازه بان اصلی تیم شد . در 17 سالگی

نیز اولین بازی اش را در سری آ مقابل میلان انجام داد .

تعصب و وفاداری نسبت به یوونتوس

وقتی که یوونتوس به علت تبانی به سری ب فرستاده شد بسیاری از بازیکنان

دم از رفتن زدند کسانی مثل کاناوارو که در اینتر یک بازیکن ذخیره ای

بیش نبود اما در یووه هم به فوتبال اول جهان برگشت و هم کاپیتان ایتالیا شد

و یا زامیروتا که تمام شخصیتی که داره از یوونتوس داره . البته فقط اینها

نرفتن بلکه ابراهیموویچ . ویرا . امرسون و تورام نیز رفتن .

اما بوفون به همراه ندود و کاپیتان دل پیرو مانگار شد .

او در پاسخ به اینکه چرا در یوونتوس مونده می گوید : من آدم فراموشکاری

نیستم و یادم نمی رود که کی بودم و الان کی هستم من هر چی دارم از یووه

دارم همه این افتخارات را از یووه دارم و متشکر یووه نیز هستم  .

و در پاسخ به اینکه بازی در سری ب چگونه است ؟ می گوید : خب .

اینهم تجربه ای تازست . و مشتاقم که تجربه اش کنم .

انچه درباره بوفون باید بدانید

نام و نام خانوادگی : جان لوئیجی بوفون

متولد : 28 ژانویه 1978

محل تولد : کارارا . ایتالیا

سن : 28 سال

قد : 91/1

نام اختصاری : جی جی

وزن : 83

در جام جهانی 2006 آلمان 453 دقیقه دروازه ایتالیا رو بسته نگه داشته است

در جام جهانی 2006 آلمان فقط 2 گل دریافت کرده که یک گل به خودی بوده و

دیگری از روی نقطه پنالتی به دست آمده است

از سوی پله عضو 125 بازیکن برتر زنده دنیا قرار دارد

یکی از دلایلش برای موندن در یوونتوس الکس دل پیرو کاپیتان

محبوب تورینی است .

يکشنبه 9/4/1387 - 14:5
خانواده
به عنوان یک منتظر از الان باید به فکر با آقا بودن بود وگرنه :اگربا طلوع خورشید از خواب بیدار شویم نمازمان قضاست
شنبه 8/4/1387 - 20:55
دانستنی های علمی

تاریخچه چلوكباب

مورخین و جهانگردان اروپایی كه در دوران صفویه از ا یران دیدن كرده اند درباره چلوها، پلوها، ترشی ها و مرباها كه در ایران طبخ می گردیده است مطالب بسیار زیادی نوشته اند ولی هرگز راجع به چلوكباب حرفی به میان نیامده است

به احتمال زیاد بر اساس مطالبی كه توسط میرزامحمدرضامعتمدالكتاب نویسنده كتاب تاریخ قاجاربیان شده است. به دستور شخصی ناصرالدین شاه كه اصلیتی قفقازی داشته است و بر اساس نوع كبابی كه در آن منطقه طبخ می شده استتهیه می شده است كه توسط آشپزان ناصرالدین شاه بعد از مدتی تغییر شكل داده شده است و به صورت امروزی در آمده است.

بر اساس داستانی كه توسط دوستعلی خان معیرالممالك از نوادگان ناصرالدین شاه نقل شده است.حكایت از آن دارد كه ناصرالرین شاه ۸۷ همسر داشته است كه ۴ نفر از آنها رسمی بوده اند بقیه صیغه.. هنگامیكه یك روز جمعه شاه قصد زیارت از حضرت عبدالعظیم در شهر ری داشته است. پیشخدمتهای او مجبور بودند روز پنجشنبه به آن منطقه بروند و در حدود۱۰۰۰ تا۲۰۰۰ كباب را بر اساس دستور شاه برای خود او و۱۰۰۰ همراه و خدمه و همسرانش آماده كنند و كبابها نیز می بایست همیشه همراه با سبزی خوردن و پیاز سرو می شده است.

در تاریخ راجع به چلوكباب و تاثیر آن در سیاست نیز مطالبی یافت می شود.

در سال ۱۳۲۴ هنگامیكه قیمت قند وارداتی از روسیه بالا رفت و علت آن نیز جنگ بین روسیه و ژاپن بوده است علاءالدوله ، هاشم قندی و اسماعیل خان را كه جزوء تجارقند بودند، قند را به ایران وارد می كردند و قیمت قند را بالا برده بودند احضار كرد و مشغول مذاكره با آنها شد ولی بعد از یكی صحبت علاءالدوله كه مسئول وقت تهران بود دستور داد تا آنها را شلاق بزنند هنگامیكه می خواستند آنها را شلاق بزنند پسر هاشم قندی پیش علاءالدوله آمد و خواست تا او را به جای پدرش شلاق بزنند و علاءالدوله دستور داد تا او را ۵۰۰ ضربه شلاق بزنند.

وقتیكه موقع نهار خوردن فرا رسید علاءالدوله بلافاصله دستور توقف شلاق زدن را داد و به سه متهم گفت هنگام شلاق زدن باید شلاق بخورید و هنگام نهار باید نهار بخورید و الان چون چلوكباب حاضر است پس باید چلوكباب بخوریم و بعد از غذا بقیه شلاقها را باید بخورید.

در دوره مشروطه نیز هنگامیكه یكی از مشروطه گرایان در تبریز مشقول سخنرانی بوده است یكی از افرادی كه چلوكبابی داشته است می پرسد مشروطه یعنی چه؟ سخنران می گوید مشروطه یعنی چلوكباب ارزان و سپس با دستش طول كباب را نشان می دهد و می گوید كبابی به این طول خواهد بود و سپس بازویش را نشان می دهد و قطر كباب هم به اندازه قطر بازوی من خواهد بود.
قدیمی ترین چلوكبابی كه در تهران تاسیس شده است در حدود ۱۲۰ سال پیش بوده است.
اعتمادالسلطنه در نوشته هایش را نقل می كند و می نویسد اولین چلوكبابی نامش نایب بوده است كه در بازار تهران قرار داشته است و شبیه رستورانهای اروپائیان غذا را بر روی میز سرو می كرده است: ولی اسناد دیگری نیز موجود می باشد كه اولین چلوكبابی در تبریز نزدیك مرز با قفقاز تاسیس شده بوده است. پیشخدمتهای رستوران نایب د رآن زمان برنج ها را به صورت هرم در بشقابها قرار می دادند و همراه آن تكه كره ای نیز سرو می شده است. پیشخدمتها یكی یكی برنجها را بر سر میزها می بردند و بلافاصله نفر بعدی كبابها را با سیخ در بشقابها قرار می داده است. در آن زمان هر نفر می توانسته هر چند تا مایل بوده است كباب بخورد و مبلغی كه از مشتریان گرفته می شده است یكسان بوده است و فرقی بین كسیكه یك سیخ كباب خورده و چهار یا پنج سیخ نبوده است.

چلوكباب نایب یكی از قدیمی ترین چلوكبابی های تهران بوده است. این چلوكبابی توسط دكتر حسین یزدان منش كه دارای مدرك دكترا در رشته جامعه شناسی از فرانسه می باشد اداره می شود و غذاهایی كه در آن ارائه می شود بسیار خوشمزه هستند. دكتر یزدان منش عقیده دارد كه داشتن یك رستوران شناخته شده كه مردم به آن اعتماد دارند از داشتن مدرك دكترای جامعه شناسی كمتر نیست.

در سالهای اخیر نیز كباب برگ و كوبیده در سایز بزرگ كه بزركتر از اندازه استاندارد است تب زیادی پیدا كرده است كه چلوكباب پهلوانی جزوء اولین مكانهایی بود كه كبابهایش بزرگتر از اندازه عادی بوده است و می توان به عنوان بنیانگذار این نوع كبابها از آن نام برد.

مالك یكی از معروفترین چلوكبابی های تهران كه نامش چلوكباب شمشیری بوده حاج حسن شمشیری نام دارد كه در قسمت شرقی سبزه میدان قرار داشت و در زمان رضاشاه تاسیس شده بود. بعدها این چلوكبابی به یك ساختمان ۴ طبقه منتقل شد كه طبقه اول آشپزخانه بود طبقه دوم مخصوص مغازه دارها و بازاریان و افراد مجرد و طبقه سوم و چهارم برای خانواده ها و مقامات در نظر گرفته شده بود. هر طبقه با آئینه های زیادی تزئین شده بود و خود آقای مشیری بر طبقات سوم و چهارم شخصا نظارت می كرد..

از ساعت ۱۱ صبح بوی كباب و برنج كه در چلوكباب شمشیری پخته می شد فضای آن اطراف را پر می كرد و رهگذران را برای خوردن چلوكباب را مردد می كرد. چلوكبابی كه در شمشیری ارائه می شد شامل یك بشقاب برنج همراه با كره و دو عدد كباب بوده است.


آقای شمشیری از یاران وفادار و حامیان صنعت ملی شدن نفت توسط دكتر مصدق بوده است و در این زمینه نیز در سال ۱۳۲۰ با پرداخت مبلغ یك ملیون ریال (كه مبلغ زیادی در آن زمان بوده است) جهت خرید اوراق قرفه و حمایت از ملی شدن صنعت نفت اقدام می كند . بعد از كودتای ۲۸ مرداد و دستگیر شدن مصدق توسط زاهدی شمشیری نیز دستگیر می شود و به جزیره خارك تبعید می شود. هم زندانی او در خارك كه نامش كریم كشاورز می باشد در خاطرات شخصی اش نوشته است كه شمشیری متعهد شده بود كه بهترین كباب كوبیده و برگ را به هم سلولهایش بدهد كه متاسفانه این شانس را نداشت به این گقته اش جامه عمل بپوشاند. درباره چلوكباب شمشیری و كبابهایش توسط بسیاری از نویسندگان و داستانویسان نوشته های زیادی به تحریر در آمده است و در این نوشته ها از چلوكباب شمشیری به عنوان یكی از قدیمی ترین و خوشمزه ترین كباب در ایران نام برده شده است.


در حال حاضر نیز بسیاری از چلوكبابی ها نام شمشیری را برای خود انتخاب می كنند كه تداعی كننده كسبیت بالای چلوكباب آنها می باشند. بسیاری از آنها نیز معتقد هستند كه آشپزشمشیری بوده اند اما در حقیقت خود آقای شمشیری در حدود ۳۰ سال پیش فوت كرده است و آشپز او نیز سن زیادی داشته است كه می تواند تا امروز مشغول كار باشد و شاید هم چون كسی اورا نمی شناسد از دنیا رفته باشد. تنها نكته ای كه ممكن است باشد این است كه افرادی كه در چلوكبابی های دیگر مشغول بكار شده اند و مدعی بوده اند كه آشپز چلوكبابی شمشیری می باشند.

اعتمادالسلطنه وزیر انتشارات ناصرالدین شاه و رئیس دفتر مترجم در آن زمان برای پرداخت بهترین چلوكباب كه توسط چلوكبابی نایب ارائه می شد بین ۳ تا ۵ ریال آن زمان پرداخت كرده است.
همچنین در سال ۱۲۹۵ عبداله بهرامی معاون اداره امنیه تهران (پلیس امروزی) بیشترین مبلغی كه برای هر وعده چلوكباب پرداخت می كرده است ۴ تا ۵ ریال بوده است. حدود سی سال قبل در سال ۱۳۲۰ روزنامه اطلاعات برای یك پرس چلوكباب مبلغ ۵ ریال دریافت می شده است كه شامل كباب برگ بزرگ، كره ۳۳۰ گرم برنج پیاز و نان می بوده است. در همان زمان چلوكباب كوبیده مبلغ ۴ ریال قیمت داشته است.


در بین سالهای ۳۵-۱۳۳۰ یك كباب كوبیده ۵/۳ ریال در تهران قیمت داشته است ولی در شهرهای دیگر دو عدد كباب همراه با نان و كوجه فرنگی كباب شده كه شكیل یك پرس كامل را دارد ۸ ریال قیمت داشته است. اگر لیموناد یا نوشابه نیز همراه غذا صرف می شده است بین ۲ تا ۴ ریال نیز پرداخت می شده است. بنابراین با پرداخت ۱۰ تا ۱۲ ریال كاملترین غذا را یك فرد می توانست بخورد.


در آن زمان بود كه از آب كباب برای خوشمزه كردن كبابها استفاده می شد و توسط چلوكبابی ها با بوی آب كباب كه بر روی زغال می ریختند مشتری های زیادی را گرسنه می كردند. در سال ۱۳۵۲ چلوكباب برگ همراه با كره و گوجه فرنگی كباب شده و پیاز و سماق مبلغ ۶۰ ریال بوده است و اغلب افرادی كه سركار بودند و منزل نمی توانستند بروند، چلوكباب می خوردند. دانشجویان كه درآمد بهتری داشتند معمولا جوجه كباب سفارش می دادند كه قیمت آن ۱۲۰ ریال بوده است.

در آن زمان در چلوكبابی ها یك كاسه خیلی بزرگ قرار داشت كه در آن دوغ درست می كردند و همراه با كباب به مشتری داده می شد. یكی از مضوعاتی كه مدتها در بین مردم رایج بوده است در مورد چلوكباب این بوده كه اگر پسری كه به سن بلوغ نرسیده بوی كباب به مشامش می رسید او باید بلافاصله چلوكباب می خورد در غیر این صورت قدرت مردانگی اش را از دست می داد!!!
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بسیاری از كبابی هایی دایر شد كه فقط كباب با نان می دادند و یك تنور دارند كه خودشان نان مورد نیاز را درست می كردند و كلمه نان داغ كباب داغ را بر روی تابلوهایشان نصب كرده اند.

امروز قیمت یك پرس چلوكباب بین ۷۰۰۰ ریال تا ۴۰۰۰۰ ریال می باشد و كباب كوبیده ۲۵ ریالی بین ۴۵۰۰ تا ۱۵۰۰۰ ریال قیمت دارد. حقوق كارگر نیز بین ۲۵۰۰۰۰ تا ۶۰۰۰۰۰ ریال است. با اینكه چلوكباب غذای سنتی و محلی ایران است و زمانی همه از آن استفاده می كردند متاسفانه باید گفت كه یك غذای گرانقیمت به حساب می آید.


▪ معروفترین چلوكبابی هایی كه در تهران وجود دارند عبارتند از:
نایب سعادت آباد، آبان، ولی عصر، خیابان وزراء ، شاطرعباس، مدائن، البرز، یاس(كه هر دو شعبه توسط برادران ناصری اداره می شود) رویال ونك، لوكس طلایی، آپادانا، اركیده، جوان و تبریز. بنابراین چلوكباب یكی از خوشمزه ترین و لذیذترین غذای ملی است كه در تمام دنیا معروف می شود و همه با لذت و ولع این غذا را می خورند.


جواد فریفته آشپزمخصوص احمد شاه حدود ۸۰ سال پیش هنگامیكه مقیم پاریس شد اولین كسی بود كه چلوكباب را در خارج كشور ارائه كرد و نام چلوكبابی اش فریفته بود. همچنین احمد خان از ایرانیانی كه در آلمان زندگی می كرد، در زمان حكومت نازی رستورانی باز كرد و نامش را هیتلر گذاشت و افرادی كه هیتلر و نازی را قبول داشتند اجازه ورود به رستوران را داشتند.


در شهر لس آنجلس آمریكا یك چلوكبابی به نام نایب می باشد كه اكثر ایرانیان مقیم آمریكا از مشتریان این چلوكبابی می باشند.


و چلوكبابی دیگر پسودو(psceudo ) چلوكباب می باشد. هنگامیكه از مسئول آنجا سئوال شد چرا پسودوچلوكباب را اسم انتخاب كردید و چه معنی می دهد؟ گفت چلوكبابی كه در اینجا سرو می شود با برنج ایرانی است و از فیله تازه گوساله تهیه می شود. هنگامیكه با گوشت گوساله كباب درست می شود بهتر است نامش را استیك پلو بگذاریم تا چلوكباب. البته این غذا چیزی شبیه چلوكباب واقعی است ولی صددرصد چلوكباب نیست.


امیدوارم اینك هنگامیكه چلوكبابی كه می خورید این غذای ایرانی را كه اكثریت مردم دنیا دوست دارند را با لذت تمام و غرور و افتخار میل كنند.

شنبه 8/4/1387 - 17:51
دانستنی های علمی


عطر و ادکلن و ۱۵ نکته


۱ -در دنیای مُد، عطر و اودکلن هم مثل رخت و لباس و کفش و کلاه و . . . سال به سال، نو می‌شود اما هر عطری برای هر سن وهرموقعیتی مناسب نیست.

۲- از عطرهایی مانند بولگاری، اسکادا و ایریا که رایحه سنگینی دارند، ترجیحا در محافل رسمی استفاده کنید. همیشه بهتر است که در مکان‌های رسمی از رایحه‌های تلخ، گرم، شیرین و تند استفاده کنید.

۳ -در ساخت عطرهای تلخ معمولا از اسانس‌هایی مانند ریشه درختان و ادویه‌های تند شرقی استفاده می‌کنند. عطرهای شیرین و گرم هم عطرهایی هستند که از بو و طعم شکلات و میوه‌های تابستانی برخوردارند.

۴- از عطرهایی مانند مادام روشاز، گپ، هوگو و آزارو ترجیحا در محافل دوستانه و صمیمی استفاده کنید. همیشه بهتر است که در محافل دوستانه و صمیمی، از عطرهای سرد و ترش استفاده کنید.

۵- عطر سرد به عطری می‌گویند که حس خنکی و تازگی را القا ‌کند. استشمام این عطرها معمولا باعث می‌شود که طعمِ میوه‌هایی مانند خیار و هندوانه را به خاطر بیاوریم.

۶ - عطر ترش به عطری می‌گویند که طعم مرکبات را به خاطر بیاورد. عطرهای ترش نیز القاکننده حس طراوت و شادمانی‌اند.

۷- عطرهای سرد و ترش باعث آرامش روحی و رفع خستگی نیز می‌شوند. لابد دیده‌اید که در باشگاه‌های ورزشی، هوای داخل باشگاه را معمولا با رایحه‌های سرد و ترش مطبوع می‌کنند. عطرهایی با طعم گل‌های وحشی می‌توانند حس صمیمیت بیشتری به محیط القا کنند.

۸- همانطور که در بحث رنگ‌ها، از رنگ سال و رنگ فصل برایتان گفتیم؛ در بحث عطرها هم باید از عطر سال و عطر فصل صحبت کنیم. طبیعتا عطرهایی که بهتر است در روزهای گرم و آفتابی استفاده ‌شوند، با عطرهایی که مناسب روزهای سرد زمستان‌اند، یکسان نیستند.

۹- در فصل بهار از عطرهای ملایم استفاده کنید. عطرهای ملایم و بهاری را معمولا از گل‌های بنفشه، تمشک و مگنولیا می‌گیرند.

۱۰- در روزهای گرم تابستان برای ماندگاری بوی عطر باید به دفعات بیشتری از آن استفاده کنید. با این حساب، بهتر است که در فصل گرم از عطری استفاده کنید که ماندگاری بیشتری داشته باشد.

۱۱- در فصل گرم، استفاده از رایحه‌های خنک و ترش، تلخ و ‌‌‌سرد، جنگلی و‌ وحشی بسیار خوشایند است. استفاده از رایحه های خنک و ترش در فصل تابستان، سرمای خوشایندی را به شما و اطرافیانتان منتقل می‌کند و درنتیجه از حس ِ‌گرمای محیط می‌کاهد تا به یک حس تعادل دمایی برسید.

۱۲- ماندگاری عطرها در هوای سرد بیشتر است. یعنی در پاییز و زمستان با توجه به دمای پایین هوا، الکل موجود در عطر دیرتر تبخیر می‌شود. در فصل‌های سرد سال، بهتر است از رایحه‌های سنگین مانند عطرهای شیرین، تند و تلخ استفاده کنید.

۱۳- اگر پوست‌تان چرب است، خوشحال باشید چون دوام و ماندگاری عطرها بر روی پوست‌های چرب و تیره بیشتر است. اما عطر برای پوست‌های روشن و خشک، در حکم یک مرطوب‌کننده است و دوام زیادی روی این پوست‌ها ندارد.

۱۴- اگر پوست‌تان روشن و خشک است و می‌خواهید ماندگاری عطرتان بیشتر شود، بهتر است پیش از استفاده از عطر، از لوسیون‌های مرطوب کننده بدون بو استفاده کنید.

۱۵- از زمان‌های گذشته، این باور همچنان پابرجاست که عطر و اودکلن را باید به پوست جلوی گردن و یا به مچ دست زد. واقعیت این است که زدن عطر بر روی محل نبض‌ها (مانند: مچ‌دست، مچ پا، پشت زانوها و نبض گردن) باعث متصاعد شدن رایحه عطر شده و کلا خوشایند است اما پزشکان توصیه می‌کنند به گردنتان عطر نزنید چرا که این کار، احتمال بیماری‌های پوستی را در این ناحیه افزایش می‌دهد.

شنبه 8/4/1387 - 17:43
طنز و سرگرمی

Winston Churchill

امروز چند تا داستان جالب و خنده دار در مورد وینستون چرچیل خوندم که به نظرم بد نیومد شماهام بخونیدش. در کل اینطوری به نظرم اومد که این چرچیل نه تنها شوخ بوده بلکه آدم بسیار حاضر جوابی هم بوده. و البته چیزی هم که واضحه این بوده که رابطه خوبی با خانمها نداشته و خیلی مایل بوده توی ذوقشون بزنه.


نانسى آستور - (اولین زنى که در تاریخ انگلستان به مجلس عوام بریتانیاى کبیر راه یافته و این موفقیت را در پى سختکوشى و جسارتهایش بدست آورده بود) - روزى از فرط عصبانیت به وینستون چرچیل (نخست وزیر پرآوازه وقت انگلستان ) رو کرد و گفت: من اگر همسر شما بودم توى قهوه‌تان زهر مى‌ریختم.
چرچیل (با خونسردى تمام و نگاهى تحقیر آمیز): من هم اگـر شوهر شما بودم مى‌خوردمش!


درمیگن یه روز چرچیل داشته از یه کوچه باریکی که فقط امکان عبور یه نفر رو داشته… رد می شده… که از روبرو یکی از رقبای سیاسی زخم خورده اش می رسه… بعد از اینکه کمی تو چشم هم نگاه می کنن… رقیبه می گه من هیچوقت خودم رو کج نمی کنم تا یه آدم احمق از کنار من عبور کنه… چرچیل در حالیکه خودش رو کج می کرده… می گه ولی من این کار رو می کنم…


در جنگ جهانى دوم وقتى که قواى متحدین (آلمان و ایتالیا و ژاپن ) فرانسه را که جزء قواى متفقین (انگلیس و فرانسه و آمریکا و شوروى ) بود، شکست دادند و در جولاى سال ۱۹۴۰ میلادى انگلستان در میدان نبرد جهانى با دشمن پیروزمند، تنها ماند، در پاریس کنفرانس سرى بین سه نفر از سران جنگ جهانى (یعنى بین چرچیل رهبر انگلستان، و هیتلر رهبر آلمان، و موسولینى رهبر ایتالیا در قصر ((فونتن بلو)) به وجود آمد، در این کنفرانس، هیتلر به چرچیل گفت: حال که سرنوشت جنگ، معلوم است و بزرگترین نیروى اروپا و متفق انگلیس یعنى فرانسه شکست خورده است، براى جلوگیرى از کشتار بیشتر بهتر است، انگلستان قرداد شکست و تسلیم را امضاء کند، تا جنگ متوقف شود و صلح به جهان باز گردد.
چرچیل در پاسخ گفت: بسیار متاءسفم که من نمى توانم چنین قراردادى را امضاء کنم، زیرا هنوز انگلستان شکست نخورده است و شما را پیروز نمى شناسم، هیتلر و موسولینى از این گفتار ناراحت شده و با او به تندى برخورد کردند.
چرچیل با خونسردى گفت: «عصبانى نشوید، انگلیس به شرط بندى خیلى اعتقاد دارد، آیا حاضرید براى حل قضیه با هم شرط ببندیم ، در این شرط هر که برنده شد باید بپذیرد». سران فاشیست و نازیست (هیتلر و موسولینى) با خوشروئى این پیشنهاد را قبول کردند، در آن لحظه هر سه نفر در جلو استخر بزرگ کاخ نشسته بودند، چرچیل گفت: آن ماهى بزرگ را در استخر مى بینید، هر کس آن ماهى را تصاحب کند، برنده جنگ است، هیتلر فورا  به این سو و آن سوى استخر پرید و شروع به تیراندازیهاى پیاپى به ماهى کرد ولى، سرانجام بى نتیجه و خسته و درمانده بر صندلى خود نشست، و به موسولینى گفت: حالا نوبت تو است.
موسولینى  به استخر پرید و ساعتى تلاش کرد او نیز بى نتیجه، خسته و وامانده بیرون آمد و بر صندلى خود نشست.
وقتى که نوبت به چرچیل رسید، صندلى راحت خود را کنار استخر گذاشت و لیوانى بدست گرفت، در حالى که با تبسم سیگار برگ خود را دود مى کرد شروع به خالى کردن آب استخر با لیوان نمود، رهبران آلمان و ایتالیا با تعجب گفتند: چه مى کنى؟ او در جواب گفت: «من عجله براى شکست دشمن ندارم با حوصله این روش مطمئن خود را ادامه مى دهم، سرانجام پس از تمام شدن آب استخر، بى آنکه صدمه اى به ماهى بخورد، صید از من خواهد بود»

شنبه 8/4/1387 - 17:16
سياست
کدام خون رنگین تر است ؟؟؟

 

 

sarbaz.JPG
نظامی زن انگلیسی كه پس از بازگشت از ماموریت خود در عراق، فرزندش را در آغوش می فشارد.



آهای سرباز، آهای مادر!...
گریه كن، تو حق داری گریه كنی. شاید ماهها و سالهاست كه فرزندت را ندیده ای.
فرزند دلبندت را. كودك معصومی كه تاب دوری مادر نداشته و حتماً از تو بیشتر، برایت دلتنگی می كرده.
گریه كن سرباز، گریه كن تا سبك شوی...
گریه كن، بخاطر گوهر مادری كه از تو ستانده اند، و در عوض تو را مفتخر! كرده اند به این لباسها.
این لباسها كه اصلاً به قامت تو سازگار نیست...
گریه كن كه تاج زن بودن از سرت افتاده...
گریه كن كه هیچ لذتی به پای مادری نمی رسد و تو را محروم كرده اند، ذائقه ات را خراب كرده اند...


اما
من چند حرف دیگر با تو دارم سرباز...
تو مادری، حق داری بچه ات را دوست داشته باشی... حق داری برایش دلتنگ شوی...


سوالی از تو دارم :
این كودك را می شناسی؟


45.jpg


می بینی پدرش با چشمان بسته، چگونه صورتش را لمس میكند؟
می بینی چگونه كفشهایش را درآورده تا در آغوش پدر، گم شود ؟
این پدر یكی از زندانیان تو و دوستان توست در عراق...
چه میشد اگر اجازه میدادی این پدر، بچه اش را ببیند؟
فكر كردی فقط خودت به فرزندت عشق می ورزی؟

شنبه 8/4/1387 - 17:1
محبت و عاطفه
ساعت 3 شب بود كه صدای تلفن , پسری را از خواب بیدار كرد. پشت خط مادرش بود .پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار كردی؟مادر گفت:25 سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار كردی؟ فقط خواستم بگویم تولدت مبارك. پسر از اینكه دل مادرش را شكسته بود تا صبح خوابش نبرد , صبح سراغ مادرش رفت . وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت... ولی مادر دیگر در این دنیا نبود
شنبه 8/4/1387 - 16:43
طنز و سرگرمی

مطالبی که می خونید مکالمات تلفنی واقعی ضبط شده در مراکز خدمات مشاوره مایکروسافت در انگلستان هست .

 

 

True Telephone conversations recorded from various Help Desks around the U.K :


مرکز مشاوره : چه نوع کامپیوتری دارید؟
مشتری : یک کامپیوتر سفید ...
Helpdesk: What kind of computer do you have?
Customer: A white one...
 
مشتری : سلام، من سلین هستم. نمی تونم دیسکتم رو دربیارم
مرکز : سعی کردین دکمه رو فشار بدین؟
مشتری : آره، ولی اون واقعاً گیر کرده
مرکز : این خوب نیست، من یک یادداشت آماده می کنم ...
مشتری : نه ... صبر کن ... من هنوز نذاشتمش تو درایو ... هنوز روی میزمه .. ببخشید ...
Customer: Hi, this is Celine. I can"t get my diskette out.
Helpdesk: Have you tried pushing the button?
Customer: Yes, but it"s really stuck.
Helpdesk: That doesn"t sound good; I"ll make a note ...
Customer: No ... wait a minute... I hadn"t inserted it yet... it"s still on my desk... sorry ....
 
مرکز : روی آیکن My Computer در سمت چپ صفحه کلیک کن .
مشتری : سمت چپ شما یا سمت چپ من؟
Helpdesk: Click on the "my computer" icon on to the left of the screen.
Customer: Your left or my left?
 
مرکز : روز خوش، چه کمکی از من برمیاد؟
مشتری : سلام ... من نمی تونم پرینت کنم .
مرکز : میشه لطفاً روی Start کلیک کنید و ...
مشتری : گوش کن رفیق؛ برای من اصطلاحات فنی نیار! من بیل گیتس نیستم، لعنتی !
Helpdesk: Good day. How may I help you?
Male customer: Hello... I can"t print.
Helpdesk: Would you click on start for me and ...
Customer: Listen pal; don"t start getting technical on me! I"m not Bill Gates damn it!
 
مشتری : سلام، عصرتون بخیر، من مارتا هستم، نمی تونم پرینت بگیرم . هر دفعه سعی می کنم میگه : نمی تونم پرینتر رو پیدا کنم من حتی پرینتر رو بلند کردم و جلوی مانیتور گذاشتم ، اما کامپیوتر هنوز میگه نمی تونه پیداش کنه ...
Hi good afternoon, this is Martha, I can"t print. Every time I try it says "Can"t find printer". I"ve even lifted the printer and placed it in front of the monitor, but the computer still says he can"t find it...
 
مشتری : من توی پرینت گرفتن با رنگ قرمز مشکل دارم ...
مرکز : آیا شما پرینتر رنگی دارید؟
مشتری : نه.
Customer: I have problems printing in red...
Helpdesk: Do you have a color printer?
Customer: No.
 
مرکز : الآن روی مانیتورتون چیه خانوم؟
مشتری : یه خرس Teddy که دوست پسرم از سوپرمارکت برام خریده .
Helpdesk: What"s on your monitor now ma"am?
Customer: A teddy bear my boyfriend bought for me in the supermarket.
 
مرکز : و الآن F8 رو بزنین .
مشتری : کار نمی کنه .
مرکز : دقیقاً چه کار کردین؟
مشتری : من کلید F رو 8 بار فشار دادم همونطور که بهم گفتید، ولی هیچ اتفاقی نمی افته ...
Helpdesk: And now hit F8.
Customer: It"s not working.
Helpdesk: What did you do, exactly?
Customer: I hit the F-key 8-times as you told me, but nothing"s happening...
 
مشتری : کیبورد من دیگه کار نمی کنه .
مرکز : مطمئنید که به کامپیوترتون وصله؟
مشتری : نه، من نمی تونم پشت کامپیوتر برم.
مرکز : کیبوردتون رو بردارید و 10 قدم به عقب برید .
مشتری : باشه .
مرکز : کیبورد با شما اومد؟
مشتری : بله
مرکز : این یعنی کیبورد وصل نیست. کیبورد دیگه ای اونجا نیست؟
مشتری : چرا، یکی دیگه اینجا هست. اوه ... اون یکی کار می کنه !
Customer: My keyboard is not working anymore.
Helpdesk: Are you sure it"s plugged into the computer?
Customer: No. I can"t get behind the computer.
Helpdesk: Pick up your keyboard and walk 10 paces back.
Customer: OK
Helpdesk: Did the keyboard come with you?
Customer: Yes
Helpdesk: That means the keyboard is not plugged in. Is there another keyboard?
Customer: Yes, there"s another one here. Ah...that one does work!
 
مرکز : رمز عبور شما حرف کوچک a مثل apple ، و حرف بزرگ V مثل Victor ، و عدد 7 هست .
مشتری : اون 7 هم با حروف بزرگه؟
Helpdesk: Your password is the small letter a as in apple, a capital letter V as in Victor, the number 7.
Customer: Is that 7 in capital letters?
 
یک مشتری نمی تونه به اینترنت وصل بشه ...
مرکز : شما مطمئنید رمز درست رو به کار بردید؟
مشتری : بله مطمئنم. من دیدم همکارم این کار رو کرد .
مرکز : میشه به من بگید رمز عبور چی بود؟
مشتری : پنج تا ستاره .
A customer couldn"t get on the internet.
Helpdesk: Are you sure you used the right password?
Customer: Yes I"m sure. I saw my colleague do it.
Helpdesk: Can you tell me what the password was?
Customer: Five stars.
 
مرکز : چه برنامه آنتی ویروسی استفاده می کنید؟
مشتری : Netscape
مرکز : اون برنامه آنتی ویروس نیست .
مشتری : اوه، ببخشید ... Internet Explorer.
Helpdesk: What antivirus program do you use?
Customer: Netscape.
Helpdesk: That"s not an antivirus program.
Customer: Oh, sorry...Internet Explorer.
 
مشتری : من یک مشکل بزرگ دارم. یکی از دوستام یک Screensaver روی کامپیوترم گذاشته، ولی هربار که ماوس رو حرکت میدم، غیب میشه !
Customer: I have a huge problem. A friend has placed a screensaver on my computer, but every time I move the mouse, it disappears!
 
مرکز : مرکز خدمات شرکت مایکروسافت، می تونم کمکتون کنم؟
مشتری : عصرتون بخیر! من بیش از 4 ساعت برای شما صبر کردم. میشه لطفاً بگید چقدر طول میکشه قبل از اینکه بتونین کمکم کنید؟
مرکز : آآه..؟ ببخشید، من متوجه مشکلتون نشدم؟
مشتری : من داشتم توی Word کار می کردم و دکمه Help رو کلیک کردم بیش از 4 ساعت قبل. میشه بگید کی بالاخره کمکم می کنید؟
Helpdesk: Microsoft Tech. Support, may I help you?
Customer: Good afternoon! I have waited over 4 hours for you. Can you please tell me how long it will take before you can help me?
Helpdesk: Uhh..? Pardon, I don"t understand your problem?
Customer: I was working in Word and clicked the help button more than 4 hours ago. Can you tell me when you will finally be helping me?
 
مرکز : چه کمکی از من برمیاد؟
مشتری : من دارم اولین ایمیلم رو می نویسم .
مرکز : خوب، و چه مشکلی وجود داره؟
مشتری : خوب، من حرف a رو دارم، اما چطوری دورش دایره بذارم؟
Helpdesk: How may I help you?
Customer: I"m writing my first e-mail.
Helpdesk: OK, and, what seems to be the problem?
Customer: Well, I have the letter a, but how do I get the circle around it?

شنبه 8/4/1387 - 16:31
دانستنی های علمی

فروردین(بره)
تو می توانی و توانایی آن را داری كه از آنچه تجربه كرده ای به نحو احسن برای كارها و روابط خود در آینده استفاده كنی. این دو هفته بهترین فرصت برای تجدید روابط با كسانی است كه كم كم از تو دور شده اند. باید گذشته ها را در گذشته جا بگذاری تا همه اتفاقات یك بار دیگر، اما این بار به میل تو اتفاق افتد. از تفكرات مثبت همه استفاده كن و به كسانی كه به تو كمك كرده اند پشت نكن. اگر در این دو هفته پیامی دریافت كردی سعی كن احساس واقعی خود را بیان كنی تا از سوءتفاهمی كه امكان دارد رخ بدهد، جلوگیری كنی.
 
اردیبهشت(گاو)
با اینكه همان افراد همیشگی اطراف تو را گرفته اند ، اما همه چیز دقیقأ همانگونه به نظر می رسد پیش نمی رود. باید نگاهت متفاوت باشد. سعی كن این نكته را درك كنی كه گاهی اوقات در برخی ارتباطات فامیلی ممكن است بر ضد تو عمل شود. در هفته آینده اتفاقی برایت رخ می دهد كه می تواند به سود تو تمام شود. بیش از اندازه به خودت سخت گیر نباش، تو لیاقت تمام فرصت هایی كه در سر راهت قرار می گیرند، را داری. برای داشتن یك رابطه خوب با نزدیكترین فرد زندگی ات سعی كن شادی ها و غم های او را مال خود بدانی.
 
خرداد(دو پیکر)
فرصت هایی برایت پیش می آید كه هیچ وقت انتظارش را نداشته اید. گویی اینك شانس به شما روی آورده است و شانس با شماست و می توانید به نحو احسن آنچه را كه از مدتها قبل در فكر انجام دادنش بودید، به مرحله عمل برسانید. در حال حاضر هیچ كاری را بلادرنگ انجام ندهید و سعی كنید قبل از انجام آنها ، خوب درباره شان مطالعه كنید. آرامش كامل بر زندگی تان حكمفرماست، نامه ای سراسر شوق انگیز به دستتان می رسد كه احساس بسیار خوبی را برای شما پدید می آورد.
 
تیر(خرچنگ)
در حال حاضر زمان تحمیل نقطه نظرات به خانواده نیست، بگذارید زمینه مناسب شود. چه بسا این پیشنهاد شما كاملأ مورد استقبال آنها قرار گیرد. بهترین راه ها در حل و فصل مسائل عاطفی، صبر و حوصله است. با كسی كه طرف عاطفی شماست، بعضی از مسائل كه به نظر شما پیچیده و معماگونه است را مطرح می كنید و این مسائل را به بررسی می گذارید. وقایع مثبتی برای شما پیش می آیند كه باید با یك دید عاقلانه به آنها بنگرید تا تصمیم عاقلانه ای بگیرید. بیم، ترس و نگرانی به خود راه ندهید كه تمام مسائل به نفع شما تمام خواهد شد.
 
مرداد(شیر)
سعی كن موقعیت پیش آمده را درك كنی. تا زمانی كه حاضر باشی ساعت های طولانی صرف انجام كاری بكنی، یقین بدان كه موفقیت با تو خواهد بود. باید سعی كنی تمركزت را بیشتر كنی، وقتی در جمعی حاضر میشوی باید مقصود خود را واضح بیان كنی اما سعی كن از حرف زدن زیاد پرهیز كنی. رابطه تو با نزدیكترین فرد زندگی ات یك رابطه با احترام متقابل است سعی كن این حفظ احترام همواره بر جا بماند.
 
شهریور(خوشه)
وقتی مسائلی پیش می آید كه موجب تغییر در زندگی ات نمیشود، عصبی می شوی و احساس می كنی حق تو پایمال شده است. سعی كن از الگوهای خوبی كه تو را از دردسر دور می كنند، تبعیت كنی و از تأثیرات منفی كه ترا دچار دردسر می كنند ، دوری نمایی. دوستانی كه به تو فشار وارد می كنند تا كارهایی را انجام دهی كه با عقل خودت سازگار نیستند، شاید اصلأ دوست واقعی تو نباشند.
 
مهر(ترازو)
خوابهای خوبی كه اخیرأ دیده ای واقعأ ممكن است جامه حقیقت به خود نگیرند. در اوایل دو هفته ای كه پیش روی داری به یك مسئله فوق العاده برخورد خواهی كرد. فكر نكن كه هنوز در خوابی و داری خواب می بینی، آنچه كه در صبح آن روز اتفاق می افتد واقعیت دارد. شغل خودت را به سختی در آغوش بكش چون این همان چیزی است كه واقعأ به آن نیاز داری . این دو هفته تنها موردی است در زندگی ات كه حق داری تحت تأثیر احساسات خود عمل كنی. هر چه در كارهایت انگیزه بیشتری نشان دهی، همان قدر برایت پیامدهای بهتری را به همراه خواهد داشت.
 
آبان(کژدم)
اگر گل امید در باغچه زندگی خود بكارید و عشق و محبت را جایگزین كینه و نفرت بكنید، دیگر هیچ دلیلی برای بدبینی وجود نخواهد داشت. این عبارت را روزی چند بار تكرار كنید: از صدای سخن عشق نشنیدم خوشتر. با عشق آشتی كنید و دید خود را نسبت به زندگی تغییر دهید . هیچ می دانید این فكر و اندیشه شماست كه در مقابل رفتار و گفتار ناخوشایند و زننده می تواند عكس العمل مناسب نشان دهد. روزهای خوبی را پیش روی دارید با دید مثبت به وقایع بنگرید.
 
آذر(کمان)
باید این نكته را بدانید كه لازم نیست تمامی اسرار مگوی ما روی دایره باشند. هر چیزی را بیان نكنید و نكات دانستنی و آگاهی مهم تان را جز در وقت و زمان مناسب آشكار نكنید. كوشش های خود را مضاعف كنید كه كارهای مانده و معوقه در اسرع وقت به ثمر بنشینند. به طرف مقابل تان فرصتی بدهید تا حسن نیت خودش را ثابت كند. تغییراتی كه در آینده برایتان پیش می آید ممكن است در جهت مصالح و منافع شما باشد. البته به شرطی كه از كسانی كه تجربه و دانایی لازم را دارند، استفاده كنید و با آنان مشورت نمائید.
 
دی(بز)
با امید در ایمنی خواهید بود و آرام خواهید ماند. آرامش را در باطن خود بوجود آورید و در برخورد با دیگران این احساس را به آنها نیز منتقل كنید.آنچه ما انسان ها به آن بسیار نیازمندیم، امیدواری به زندگی است. آنچه پیداست و مایه دلخوشی این است كه باید روند زندگی خود را از یكنواختی نجات دهید. سعی كنید آنچه را به سختی به دست آورده اید، یا به دست می آورید را آسانی از دست ندهید. با خودت روراست باش، با همكاری روزمره، به شدت خودت را خسته كرده ای، سعی كن از حجم كارت كم كنی.
 
بهمن(دلو)
دست به كارهایی زده ای كه به سود تو نبوده است. هرگاه به خدا می اندیشی، در آن حال هرگونه اندیشه ناصواب را از ضمیر باطن خود بیرون كن. بعد از مدتی این روش ملكه ذهن تان می شود و به این ترتیب راه ورود هر گونه فكر منفی و آزاردهنده را می بندید.بدون داشتن برنامه موفقیت در دسترس نخواهد بود . اگر هم بدون تلاش به جایی برسید چون برایش زحمتی متحمل نشده اید، بنابراین قدرش را نمی دانید و زود آن را از دست خواهید داد.
 
اسفند(ماهی)
نتیجه كارها و تلاش خود را به زودی دریافت خواهید كرد . در گرفتن تصمیم تأمل و یا درنگ كنید كه عجله كار شیطان است. به گذشته فكر نكنید و غم و غصه فرصتهای از دست رفته را نخورید. باید بدانید بحران های زندگی پایدار نیستند و به زودی برطرف خواهند شد. بی جهت نگران هستید، حركتی بكنید و تكانی به خود و زندگی تان بدهید، مطمئن باشید موفق خواهید شد. شما عملأ در زندگی احساس خوشبختی می كنید. دوست نزدیكی، برای شما خبرهای مسرت بخشی را می آورد.
جمعه 7/4/1387 - 12:25
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته