• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 3839
تعداد نظرات : 784
زمان آخرین مطلب : 4437روز قبل
اعتیاد و سیگار

اعتیاد چیست و چگونه معتاد می‌شوید؟

روزنامه ایندی‌پندنت، چاپ لندن، با اشاره به تازه‌ترین نتایج تحقیقات پزشکی و با یادآوری انواع گوناگون اعتیاد، مثل اعتیاد به مواد مخدر، الکل یا وابستگی به بعضی از خوراکی‌ها می‌نویسد که یافتن دلایل این نوع رفتار در میان مردم چندین دهه ذهن پزشکان و روان‌شناسان را به خود مشغول کرده است.

چه طور است که بعضی‌ها می‌توانند سال‌های سال روزانه مقدار زیادی الکل بنوشند و هیچ گاه الکلی نشوند، ولی شماری دیگر از اولین سال‌های آغاز نوشیدن الکل به نوعی معتاد آن می‌شوند؟


چه طور است که برخی با یک بار کشیدن سیگار برای سال‌ها به نیکوتین وابسته و معتاد می‌شوند، اما دیگران پس از چند تجربه حالت انزجار پیدا کرده و دیگر هیچ گاه سراغ سیگار نمی‌روند؟‌


برخی از مسئولان و نهادهای پزشکی در بریتانیا و آمریکا و دیگر نقاط جهان در سال‌های اخیر عادت به قمار یا خوردن شکلات فراوان و حتی اشتهای سیری‌ناپذیر برای خرید کردن را نیز از جمله موارد اعتیاد به حساب آورده‌اند.


کار‌شناسان امور اعتیاد می‌گویند معمولا این رفتار‌ها نتیجه معاشرت و تاثیرپذیری در محیط است. برای مثال، برخی افراد بر اثر همنشینی با دیگران به سیگار، مواد مخدر یا الکل روی می‌آورند. با وجود آن که همیشه حالت خوشایندی در آدم ایجاد نمی‌کند، تکرار این عادت در محیط دوستان وسیله‌ای می‌شود برای تداوم و تحکیم رابطه.


در مورد مواد مخدر، حس وابستگی و اعتیاد در فرد معتاد نوعی نیاز همراه با هیجان و اضطراب ایجاد می‌کند و سپس مصرف مواد مخدر لذتی در این فرد می‌آفریند که باعث می‌شود دوباره این تجربه را تکرار کند.


گرچه در سال‌های اخیر داروهای نسبتا موثری برای ترک اعتیاد به الکل، مواد مخدر یا نیکوتین ساخته شده است، هنوز کار‌شناسان می‌گویند که دلیل اصلی بروز حالت اعتیاد با مصرف این مواد تقریبا ناشناخته است.


متخصصان روان‌شناسی می‌گویند دلیل بروز اعتیاد یک نوع خاص از ویژگی‌های شخصیتی نیست. ممکن است این طور تصور شود که افراد برون‌گرا و ماجراجو بیشتر در معرض اعتیاد هستند، ولی حقیقت این است که افراد درون‌گرا و گوشه‌گیر نیز در معرض انواع دیگری از اعتیاد هستند.


در هر صورت به نظر می‌رسد که عوامل موثر را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد: عوامل فیزیکی و بیولوژیکی، روانی و اجتماعی. مسلما استفاده از مواد مخدر یا الکل برای مدت طولانی و به میزان فراوان بر کارکرد مغز انسان اثر می‌گذارد، ولی فقط آن عده‌ای معتاد می‌شوند که دیگر نمی‌توانند کارکرد مغز خود را به حالت سابق بازگردانند.


فرزندان افرادی که خود معتاد هستند بیشتر در معرض خطر اعتیاد هستند. حتی اگر در دوران کودکی و نوجوانی این اتفاق نیفتد احتمال فراوان دارد که تحت تاثیر تجارب بد از جمله خشونت پدر و مادر و عواملی شبیه به آن در سنین بالا‌تر به مصرف زیاد الکل یا مواد مخدر روی بیاورند.


برخی حتی معقتدند که در بعضی از افراد یک عامل موسوم به «شخصیت اعتیادپذیر» باعث اعتیاد می‌شود. این افراد خصوصیتی دارند که به آن‌ها نوعی سماجت، خطرپذیری و حس سیری‌ناپذیری دائم می‌دهد. به همین خاطر افراد موفق و مشهوری مثل آندره آقاسی، تنیس‌باز، پل گاسکوین، فوتبالیست، و یا ایمی واین‌هاوس در حد شدیدی معتاد می‌شوند.


اما اعتیاد در جهان امروزه آیا فقط به الکل، مواد مخدر و سیگار محدود می‌شود؟ برخی از رفتار‌شناسان معتقدند که اشتهای سیری‌ناپذیر برای خرید پوشاک، تمایل بی‌مهار برخی برای آراستن ظاهر و حتی علاقه مفرط به خوردن شکلات را می‌توان در زمره رفتارهای اعتیادی قلمداد کرد. همان طور که اعتیاد به مواد مخدر یا الکل زندگی بسیاری را زیر و رو کرده زیاده‌روی در این زمینه‌ها نیز می‌تواند زندگی شخصی و حرفه‌ای افراد را به ویرانی بکشاند.


روزنامه ایندی‌پندنت در پایان این مطلب چند پرسش را فهرست کرده و خاطرنشان می‌کند که اگر فردی به سه مورد یا بیشتر از این پرسش‌ها پاسخ مثبت بدهد رفتار معتادگونه دارد و باید برای حل مشکل خود به متخصصان ترک اعتیاد مراجعه کند:


آیا برای استفاده از یک ماده یا یک نوع رفتار اشتهای فراوانی دارید؟


آیا برای کنترل مقدار چیزی که می‌نوشید یا مصرف می‌کنید با مشکل مواجه هستید؟


آیا به این مواد عادت کرده و برای رسیدن به نتایج همیشگی و قبلی به مصرف بیشتر نیاز دارید؟


آیا برای تامین این نوع نیاز و اشتهای خود خواست دیگران را زیرپا گذاشته و به آن بی‌توجهی می‌کنید؟


آیا در دوره‌هایی که این مواد را مصرف نمی‌کنید، دچار افسردگی و اضطراب می‌شوید؟


آیا با وجود اطلاع داشتن از عوارض منفی این مواد کماکان بر مصرف آنها اصرار دارید؟

 

 

   

شنبه 2/7/1390 - 18:17
بهداشت روانی

 

خیلی بیشتر از آنچه که همه ما به آن اعتراف کنیم، رفتارهایمان براساس میل درونیمان به تحت تاثیر قرار دادن دیگران شکل می گیرد. این میل در محصولات مارک داری که استفاده می کنیم، کافه ها و رستوران هایی که می رویم، خانه ها و ماشین هایی که می خریم و شغلی که انتخاب می کنیم، منعکس می شود.

اما آیا محصولات مارک دار، کافه های تجملی، خانه ها و ماشین ها اینقدر گیرا هستند؟ فردی عالیرتبه در شغلی که علاقه ای به آن ندارد، چطور بعضی از این چیزها توجه ما را یک تا دو دقیقه به خود جلب می کند اما زیاد طول نمی کشد.

چرا؟ چون دارایی های ملموس به اندازه کیفیات غیرملموس گیرا نیستند.

سوالات زیر را در نظر بگیرید:

* او سوار یک پورشه آخرین مدل است، اما آیا واقعاً از عهده خرید این ماشین برمی آمده؟
* او یک خانه خیلی بزرگ دارد، اما آیا خانواده و زندگی دوست داشتنی دارد؟
* او پول زیادی درمی آورد، اما آیا واقعاً از کاری که برای گذران زندگی انجام می دهد لذت می برد؟

متوجه منظورم شده اید. وقتی پاسخی که به این سوالات می دهید، “خیر” باشد، موضوعی که ابتدا به نظرتان بسیار گیرا می آمده، دیگر اینطور نخواهد بود.

حالا لحظه ای وقت بگذارید و فردی را تجسم کنید که عاشق کارش است، معمولاً لبخند بر لب دارد و از هر نفسی که می کشد لذت می برد. آیا این فرد توجهتان را جلب می کند؟ آیا مهم است که این آدم یک میلیونر نیست؟

در زیر به ۲۸ راه عالی برای تحت تاثیر قرار دادن اطرافیانتان اشاره می کنیم. اگر این نکات را به طور مرتب رعایت کنید، نه تنها دیگران را تحت تاثیر قرار می دهید، بلکه به شما کمک می کند انسان بهتری هم باشید.

۱٫ اُرجینال باشید. با خودتان صادق باشید. جودی گارلند گفته است، “همیشه بهترین ورژن خودتان باشید به جای اینکه ورژن دوم یک نفر دیگر باشید.” با این جمله زندگی کنید. اصلاً نمی توانیدخودتان را جای دیگری بگذارید. جای تنها کسی که می توانید باشید، خودتان هستید. اگر خودتان نباشید، یعنی واقعاً زندگی نمی کنید—فقط وجود دارید. و از خودتان بپرسید: اگر آنچه که هستید را دوست ندارید، چرا بقیه باید دوستتان داشته باشند؟

۲٫ به فکر دیگران باشید. اگر به فکر دیگران نباشید، آنها هم به فکر شما نخواهند بود. هرچقدر بیشتر به بقیه کمک کنید، آنها بیشتر برای کمک به شما راغب خواهند بود. عشق و محبت، عشق و محبت می آورد.

۳٫ کاری کنید بقیه احساس خوبی پیدا کنند. آدم ها به ندرت یادشان می ماند که چه کرده اید، اما همیشه یادشان می ماند که چه حسی در آنها ایجاد کرده اید.

۴٫ صادق باشید و مسئولیت کارهایتان را بپذیرید. هیچکس یک دروغگو را دوست ندارد. در دراز مدت همیشه حقایق روشن می شود و ماه هیچوقت پشت ابر نمی ماند. چه مسئولیت کارهایتان را گردن بگیرید یا نگیرید، بالاخره اعمالتان روزی به گردنتان می افتند.

۵٫ مدام لبخند بزنید. همه آدم ها دیدن یک لبخند طبیعی را دوست دارند. وقتی یک غریبه مستقیم به صورتتان نگاه می کند و لبخند می زند چه حسی پیدا می کنید؟ یکدفعه دیگر غریبه به نظر نمی رسد، درست است؟

۶٫ به بزرگترها احترام بگذارید. به کوچکترها احترام بگذارید. به همه احترام بگذارید. اینطور نیست که یک گروه خاص از یک طبقه خاص اجتماعی فقط شایسته احترام باشند. با همه با همان درجه احترامی برخورد کنید که به پدر و مادر بزرگتان می گذارید و همان میزان صبری را پیشه کنید که برای فرزندتان دارید. مردم مهربانی شما را درک خواهند کرد.

۷٫ افراد را با اسم صدا کنید. آدم ها شنیدن اسمشان از زبان دیگران را دوست دارند. پس سعی کنید اسامی را به خاطر بسپارید.

۸٫ بگویید “لطفاً” و “متشکرم.” این دو کلمه ساده باعث می شود خواست های شما حالت خواهش پیدا کند و به مکالمات جدی حالت دوستانه می بخشد.

۹٫ در کارتان بهترین باشید. همیشه مبهوت موسیقیدانان، نویسنده ها، نقاشان، سخنگویان، مدیران، سرمایه گذاران، مهندسان، مادرها، پدرها، ورزشکاران و… عالی می شوید. همه این افراد فقط یک وجه اشتراک دارند: در کاری که می کنند بهترین هستند. اگر قرار است کاری را به بهترینش شکل انجام ندهید، بهتر است اصلاً انجامش ندهید. در کار و سرگرمی هایتان بهترین باشید. برای خودتان اعتباری بسازید، اعتباری برای بهترین بودن.

۱۰٫ اگر توانستید به دیگران کمک کنید. از هر دست که بدهید از همان دست پس می گیرید. وقتی در زندگی شخصی تاثیر مثبت ایجاد می کنید، این تاثیر مثبت به زندگی خودتان هم می رسد. کاری بکنید که فراتر از شماست—کاری که از درد کسی کم می کند و شادترش می کند. همه آدم ها شایسته کمک هستند.

۱۱٫ در هر کاری که می کنید اثری از شخصیتتان ایجاد کنید. مثل برند زدن روی کارتان می ماند، برندی مخصوص خودتان. اگر بانمک و شوخ هستید، به کارتان طنز اضافه کنید. اگر هنرمند هستید، کارتان را با تصویر تزئین کنید. هر کاری که می کنید کمی از شخصبتتان را به آن اضافه کنید.

۱۲٫ به قول هایتان وفا کنید. بعضی از آدم ها عادت دارند قول کاری را بدهند که احتمال کمی دارد بتوانند انجامش دهند. قول ایدآل را می دهند اما متوسط تحویل می دهند. اگر می خواهید ارزش خودتان را در چشم دیگران بالا ببرید، باید خلاف این عمل کنید. سعی کنید ابتدا توانایی هایتان را کمتر نشان دهید و بعد فراتر از آن تحویل بدهید. این باعث می شود دیگران تصور کنند که همیشه فراتر از مسئولیت و وظیفه تان کار انجام می دهید.

۱۳٫ سازماندهی داشته باشید. اگر سازماندهی نداشته باشید چطور می توانید کاری را انجام دهید؟ مطمئناً نمی توانید. سعی کنید فضای زندگی و کارتان را مرتب کرده و سازماندهی کنید.

۱۴٫ تحقیق کنید و سوال بپرسید. اینطور نباشید که بااینکه هیچ از موضوعی اطلاع ندارید فقط سرتان را به نشانه دانستن تکان می دهید. با تحقیق کردن از قبل خودتان را آماده کنید. و اگر بااینحال باز متوجه چیزی نشدید، سوال کنید. افراد مقابلتان اشتیاق شما به دانستن را ستایش خواهند کرد.

۱۵٫ دانش و اطلاعاتتان را با دیگران تقسیم کنید. باید منبع اطلاعاتی برای اطرافیانتان باشید. اگر به اطلاعات لازم دسترسی دارید، آن را فقط برای خودتان نگه ندارید. با دیگران تقسیمش کنید.

۱۶٫ مثبت اندیش باشید و روی آنچه درست است تمرکز کنید. هر چیزی که در زندکی اتفاق می افتدف نه خوب است نه بد. فقط به دیدگاه شما بستگی دارد. و مهم نیست که چه پیش می آید، همیشه آنطور که باید تمام می شود. یا موفق می شوید یا درس می گیرید. پس مثبت اندیش باشید، قدردان نتایج خوشایند باشید و از بقیه آنها درس بگیرید.

۱۷٫ به حرف های دیگران بااشتیاق گوش دهید. چشم هایتان متمرکز، گوش هایتان تیز و تلفن همراهتان خاموش باشد. در دنیایی که نمی توانند آنطور که باید سریع پیش برود، آنهایی که برای شنیدن حرف های دیگران وقت می گذارند، همیشه موفق هستند.

۱۸٫ به شریک زندگیتان وفادار باشید. وفادار ماندن به رابطه نه تنها توجه و تحسین همگان را جلب می کند، بلکه پایه ای سالم برای بقیه امور زندگیتان ایجاد می کند.

۱۹٫ طبیعت را دوست داشته باشید و از آن سپاسگذار باشید. آنهایی که واقعاً طبیعت را دوست دارند، برای انسان ها هم همان میزان احترام را قائل خواهند بود. این یک راه مثبت برای زندگی کردن است و توجه مردم را هم جلب می کند.

۲۰٫ هر روز برای خودتان وقت، انرژی و پول خرج کنید. وقتی برای خودتان خرج کنید، هیچوقت بازنده نخواهید بود و به مرور زمان خط سیر زندگیتان را تغییر خواهید داد. شما محصول چیزی هستید که می دانید. هر زمان، انرژی و پول بیشتری برای به دست آوردن دانش هزینه کنید، تسلط بیشتری به زندگیتان پیدا می کنید و برای اطرافیانتان ارزش بیشتری خواهید داشت.

۲۱٫ هرازگاهی بی دلیل مهربانی کنید. پول قهوه یک غریبه را در کافه بپردازید. برای منشی شرکتتان گل بخرید تا بگویید “متشکرم.” به زن سالخورده برای خرید کردن کمک کنید. هیچ چیز لذت بخش تر از نشاندن لبخند بر لب انسان ها نیست.

۲۲٫ آنهایی که شایستگی دارند را تحسین کنید. برای تحسین کسانیکه برای درخشیدن در کاری بیش از حد تلاش کرده اند، کوشش کنید. همه آدم ها دوست دارند بشنوند کسی هست که تلاش هایشان را تحسین می کند.

۲۳٫ واضح صحبت کنید و ارتباط چشمی برقرار کنید. بیشتر آدم ها صبر گوش دادن به حرف های کسی که هیچ از حرفهایش نمی فهمند را ندارند. رمز و راز در حرف زدن هیچوقت ارتباطات قوی نمی سازد. ارتباط چشمی نیز یکی از گیراترین شکل های ارتباط فردی است. ارتباط چشمی اگر درست انجام شود صمیمیت را وارد رابطه هایتان خواهد کرد.

۲۴٫ همیشه در دسترس باشید. اگر آدم ها نتوانند به شما دسترسی داشته باشند، فراموشتان می کنند. در دسترس بودن شما برای دیگران خیلی مهم است. همیشه در ارتباط با اطرافیانتان رفتاری مثبت و صبور داشته باشید.

۲۵٫ بی نیاز از غیر باشید. آزادی والاترین نعمت است و بی نیازی بالاترین آزادی است. از این گذشته بسیار گیرا هم هست.

۲۶٫ از منابعی که در دسترس دارید، استفاده کنید. آدم های متوسط وقتی می بینند که یک فرد معلول شاد است، بسیار متعجب و حیرت زده می شوند. چطور کسی با چنین محدودیت جسمی می تواند شاد باشد؟ پاسخ در استفاده آنها از منابعی که در اختیار دارند نهفته است.

۲۷٫ بخشی از چیزی باشید که به آن اعتقاد دارید. این می تواند هر چیزی باشد. یکی آن را در کمک به شهروندان می بیند، یکی در ایمان و اعتقادات مذهبی، یکی در شرکت در گروه های پشتیبانی برای چیزهایی که به آن اعتقاد دارند و بعضی عشق و علاقه شان را در کارشان می ریزند. در هر صورت، نتیجه روانشناختی یکسان است. آنها خود را درگیر چیزی کرده اند که شدیداً به آن اعتقاد دارند. این درگیر شدن به زندگیشان مفهوم می دهد.

۲۸٫ بدون به رخ کشیدن، برای اعتقاداتتان پایداری کنید. بله، می توانید بدون اینکه سعی کنید اعتقاداتتان را به کسی تحمیل کنید، از آن دفاع کنید. درمورد عقاید شخصیتان با کسی که درمورد آن سوال می کند حرف بزنید اما سعی نکنید حرفتان را تحمیل کنید. برای ارزش هایتان ایستادگی کنید و همیشه گوش بزنگ اطلاعات جدید باشید.

جالب ترین نکته درمورد این لیست این است که تقریباً همه چیزهایی که برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران به آن نیاز دارید، در خودتان نهفته است. پس سعی کنید دست از تحت تاثیر قرار دادن دیگران با دارایی هایتان بردارید و آنها را مجذوب شخصیت و طریقه زندگی کردنتان کنید.

شنبه 2/7/1390 - 16:26
ازدواج و همسرداری

«هوس» یکی از مهمترین، و در عین حال خطرناک ترین پایه های ازدواج است.

«هوس» را نباید با لذت های مشروع جنسی که انگیزه فطری ازدواج است اشتباه کرد شک نیست که اکثریت قریب باتفاق جوانان در ازدواج «لذت جنسی» می جویند و به حکم فطرت و آفرینش که چنان غریزه نیرومندی در آنها آفریده، چنان حقی را هم دارند.

اما هوس چیزی بالاتر از این است.

«هوس» یک سلسله خیالات خام و محاسبات غلط و غیر عاقلانه است که با نوسانات بی رویه و کامجویی های شیطنت آمیز و حیوانی آمیخته است.

تکیه گاه هوس ارزش های زودگذر و ناپایدار و احیاناً کودکانه یا احمقانه است.

ازدواج هایی که بر اساس هوس چیده می شود غالباً به جدایی می انجامد، زیرا ضامن بقای آن گاهی چیزهایی است به ناپایداری یک حباب روی آب، یا یک برق آسمان!

ازدواج های هوسی نشانه های فراوانی دارد:

مجلات هوسی پر است از این ازدواج های هوسی.الگوی این ازدواج ها گاهی فیلم های سینما، و گاهی ازدواج ها و طلاق های خواننده ها و هنرپیشه ها می باشد.

غافل از این که این «کاسب کارها»! برای سر و سامان دادن به کسب و کار خود، و آجر نشدن نانشان، باید هر چند روز، کار تازه ای انجام دهند که اسم آنها در زبان ها بیفتد، و به همین جهت مجبورند یک روز ازدواج و روز دیگر طلاق بگیرند، تا عکس و تفصیلات این جدایی، و آن اتّصال زینت بخش صفحات جراید بازاری گردد و موج تازه و رونق جدیدی به کسب و کارشان بیفتد.
ازدواج هایی که بر اساس هوس چیده می شود غالباً به جدایی می انجامد، زیرا ضامن بقای آن گاهی چیزهایی است به ناپایداری یک حباب روی آب، یا یک برق آسمان!

این را نیز می دانیم که صحنه ها و چهره های سینمایی جز یک مشت صحنه های ساختگی، و چهره های گریم کرده چیزی نیست، و در آن سوی چهره ها چهره های دیگری وجود دارد.

امّا هوسبازان بی مطالعه همه اینها را جدی گرفته، و شالوده زندگی خود را روی این «سراب ها» و «حباب ها» می نهند و به دنبال آن هزار گونه ناراحتی خود و ناراحت کردن دیگران، هزار گونه دربه دری خود و دربه در کردن دیگران به کفّاره این هوس های زودگذر فراهم می سازند.

نمونه دیگری از این ازدواج های هوسی آن است که به خاطر فلان ژست و ادا در کنار دریا، و مثلا ابراز احساس بموقع در هنگام مشاهده فلان مسابقه ورزشی و مانند آن صورت می گیرد.

هوس ازدواج با فوتبال!

اخیراً خبر جالب و در عین حال تأسف آوری در جراید به چشم می خورد:

زنی از دست همسرش به دادگاه شکایت کرده که شوهرم شیفته مسابقات فوتبال است و تا سرحدّ عشق به آن مهر می ورزد، هر مسابقه در هر کجا تشکیل شود نخستین مشتری پروپا قرص آن، اوست، فرضاً این توفیق نصیب او نشود که مسابقه فوتبال را در محل تشکیل مسابقه ببیند باید به هر قیمتی هست پای تلویزیون بنشیند و یا به صدای گوینده رادیو گوش کند.

مخصوصاً به هنگام تماشای مسابقات روی شیشه تلویزیون همه چیز حتی شام و خواب و زن و فرزند خود را فراموش می کند او میل دارد تمام سخن از فوتبال در میان باشد، و نه چیز دیگر.

با این که خودش پا به توپ نمی زند قسمت زیادی از پول های خود را روی شرط بندی فوتبال از دست می دهد گاهی هم مقروض می شود!

ای کاش این عاشق فوتبال با خود «فوتبال» ازدواج می کرد نه با من.من از این زندگی خسته شده ام و دارم خفه می شوم.ولی این خانم که اکنون از همسرش یک بچه دارد نمی داند که اصلا همسرش او را به خاطر فوتبال گرفته است!

چه این که خودش اعتراف می کند به تماشای یک مسابقه فوتبال رفته بودم، و به هنگامی که برای بازیکنان یک تیم ابراز احساسات می کردم این جوان هم برای همان ها ابراز احساسات داشت و از همان جا با او آشنا شدم، و پایه ازدواج ما به این ترتیب ریخته شد، گویا قدر مشترک روحی آنها همین ابراز احساسات به فلان دسته بازیکنان بوده است!

می دانید شوهر او در برابر این شکایت چه گفت؟گفت: من این طورم که می بینی می خواهی بمان و تحمل کن، نمی خواهی راهت را بگیر و برو!

ازدواج های کاغذی!

دیگر از نمونه های ازدواج های هوسی ازدواج هایی است که از صفحات مجلات و جراید هوسی شروع می شود.

مثلا فلان آقا در مجله در صفحه مخصوص آگهی های ازدواج می خواند:«دوشیزه ای هستم ?? ساله! قد… سانتیمتر،درآمد… تومان در ماه، علاقه مند به موسیقی و گردش و تفریح و پیک نیک! خواهان ازدواج با مردی سبزه و گندم گون که طول قامتش… سانتی متر و خوش تیپ و خوش آهنگ و خوش برخورد و خوش رو و خوش حرف باشد، درآمد مطرح نیست، هر چه آید خوش آید!…»

این آگهی آبدار توجه او را به خود جلب می کند و چون هم خود را واجد شرایط می بیند و هم طرف را، از طریق دفتر همان مجله – با حفظ حق دلالی – با او تماس می گیرد و طرح این ازدواج میمون با وساطت همان مجله صورت می گیرد.

پیشوایان بزرگ ما بیش از هر چیز روی مزایای روحی و فکری و اخلاقی دو همسر تکیه کرده اند، به همین دلیل توجه به تربیت خانوادگی، اصالت، روح فداکاری، محبّت و صمیمیت پاکدامنی و نجابت، ایمان و تقوا را از هر چیز لازم ترشمرده اند.

ولی همین که آبها از آسیاب فرو ریخت! و کمی به خود آمدند در فکر فرو می روند که مگر می خواستند تیرآهن و الوار خریداری کنند که تنها با طول و عرض و قامت و کمر و لباس قناعت کردند و صفات انسانی که ضامن اصلی وفاداری و بقای ازدواج است همه را فراموش نمودند.

ولی چون هیچ یک از این صفات در متن عقد شرط نشده و نه جزء شرایط خارج عقد بوده و فقدان آنها لطمه ای به صحت ازدواج نمی زند ناچار با اندازه گیری دقیق طول قامت و دور کمر و ران ها و کم و زیاد بودن – ولو به اندازه یک سانتیمتر! – دستاویز مناسبی برای جدایی پیدا می کنند و سند این ازدواج کاغذی را از هم پاره کرده، دور می ریزند و تا مدّت ها در زیر بار عواقب و گرفتاری ها و بدهکاری های آن خواهند بود.

بعضی از ازدواج ها مخلوطی است از «هوس» و «تجارت» و طبعاً جامع عیوب و بدبختی های هر دو است، و از آن بالاتر ازدواج های سیاسی است، و چه بهتر که سر بی درد خود را به درد نیاوریم و سربسته بگذاریم و بگذریم.

پیشوایان بزرگ ما بیش از هر چیز روی مزایای روحی و فکری و اخلاقی دو همسر تکیه کرده اند، به همین دلیل توجه به تربیت خانوادگی، اصالت، روح فداکاری، محبّت و صمیمیت پاکدامنی و نجابت، ایمان و تقوا را از هر چیز لازم تر شمرده اند.

روزی پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله وسلم) ما به یاران خود فرمود: «از گیاهان خوش آب و رنگی که در نقاط متعفن و آلوده می روید بپرهیزید»!

یاران عرض کردند: منظور شما از چنین گیاهان چیست؟

فرمود: منظورم زنان خوش آب و رنگی است که در محیط های ناپاک و خانواده های آلوده پرورش یافته اند (و فاقد امتیازات اخلاقی هستند)

شنبه 2/7/1390 - 16:25
ازدواج و همسرداری

در دنیای دوستی همه روابط، عاشقانه و بی عیب و ایراد است اما در زندگی مشترک این عشق ها کم رنگ شده و عیب ها خود را نمایان می سازند.

بسیاری از جوانان تصور می کنند که زندگی مشترک و شرایط به وجود آمده در زمان ازدواج مانند شرایطی است که در زمان دوستی یا نامزدی بین دو طرف حاکم بوده است و مقایسه بین این دو شرایط برای تعدادی از زوج ها باعث شده تا بدبینی خاصی نسبت به زندگی مشترک داشته باشند. در حالی که دنیای دوستی و نامزدی دنیای بسیار متقاوتی از زندگی مشترک می باشد.

دنیای دوستی دنیای رویاها و ایده آل هاست در حالی که زندگی مشترک دنیایی کاملا حقیقی و ملموس است. دنیایی که در آن خوبی ها و بدی ها در کنار یکدیگر است و تنها می توان با تلاش و کوشش و صبوری دنیای ایده آلی ساخت. دنیای دوستی سراسر شیرینی، امید و شرایط مطلوب است. اینجا مرد مورد علاقه ات کاملا در اختیار توست. برای با تو بودن به اندازه کافی فرصت دارد تنها به تو می اندیشد و به همه خواسته هایت تن در می دهد. زن مورد علاقه ات به همان گونه است که تو می خواهی، تنها به فکر توست و برای رضایت و خوشنودیت تلاش می کند.

در زمان دوستی از گذشته خود به راحتی صحبت می کردی، از همه خواسته هایت بی پرده سخن به میان می آوردی و احساس می کردی که گذشته و حالت از خودت می باشد و آزاد هستی تا در انتخاب خود تجدید نظر کنی. همه چیز را عاشقانه می نگریستی و از کمی ها و کاستی ها به راحتی می گذشتی چون باور داشتی که باید این زندگی رویایی را شیرین نگاه داشت و برای شیرین بودن آن باید از عیب ها گذشت. اما همین که وارد زندگی مشترک می شوی شرایط کاملا تغییر می کند. اینجا دیگر صحبت از تحمل کردن است. اینجا صحبت از یک عمر زندگی است. اینجا خوبی و بدی، شیرینی و تلخی و زشتی ها و قشنگی ها در کنار همدیگر است. در دنیای دوستی محبوب تو خود را به شکلی ایده ال به تو ارایه می کرد اما در زندگی مشترک تو باید از او یاری ایده آل بسازی.

دنیای دوستی دنیای نیاز های عاطفی، و نیازهای غریضی است. در این دنیا برای رسیدن به خواسته هایت باید محبوب و مطلوب دوستدار خود باشی. اینجا رفع نیازهایت در ردیف اول اولویت های زندگیت می باشد بنابراین خود را برای برآورده شدن نیاز های عاطفی یا دیگر نیاز های غریضی خود آماده می کنی. اما در زندگی مشترک با برآورده شدن این نیازها، مسائل دیگری در اولویت زندگی قرار می گیرند. و مردان بر اساس ساختار مغزی و نوع وظیفه ای که در طول تاریخ آفرینش بر عهده آنها گذاشته شده کار و موفقیت های اجتماعی خود را در راس همه امور قرار می دهند. اما زنان ایده آل ترین شرایط زندگی برای آنها زمانی بود که مرد مورد علاقه شان تنها به آنها فکر می کرد و هیچ چیز جز زن محبوب شان در اولویت کار آنان نبود.

اما با ادامه زندگی و هویدا شدن نیاز های اساسی دیگر مرد، زنان از رابطه معشوقانه خود سر خورده شده و تصور می کنند که: محبت و عشق مرد مورد علاقه آنها کم رنگ شده است. بنابراین نسبت به همه روابط مشترک حساس شده که این حساسیت تصور سلطه طلبی و زیاده خواهی زنان را در افکار مردان پرورش می دهد و این مسئله خود باعث می شود تا در برابر نیاز عاطفی و احساسی زنان واکنش های منفی از خود بروز دهند. اینجا یک رابطه ساده و عاطفی تبدیل به رابطه ای پیچیده و پر از شک و ظن می شود که حل آنها تنها به دست روانکاوان متبحر انجام می پذیرد. بزرگترین اشتباه زنان در این مرحله از زندگی این است که به حساسیت های خود دامن بزنند یا بین خود و محبوبشان فاصله ایجاد کنند یا تصور کنند که اگر با مردی دیگر ازدواج می کردند عشق آنها همیشه پررنگ و ثابت بود.

در حالی که همه مردان برای آشنا شدن به روحیات زنان و تطبیق دادن روحیات خود با زنان مورد علاقه شان نیاز به کسب مهارت عشق ورزی دارند که این وظیفه اصلی هر زنی است که مرد مورد علاقه خود را در مهارت بیان احساسات درونی و عشق ورزی متبحر کند. او باید خود را به مرد مورد علاقه خود نزدیک تر کرده و به او بفهمانند که من یک زنم. من کانون عشق و عاطفه هستم. من دوست دارم وقتی با من زیر یک سقف هستی دنیای مردانه خود را فراموش کنی و چون من تو هم به یک کانون عشق و محبت تبدیل شوی. همچون زمانی که آرزوی با هم بودن را در سر می پروراندیم. محبت تو برای من تنها زمانی که نیاز جنسی داری برایم کافی نیست بلکه من باید دایم و پیوسته از تو انرژی محبت و عشق بگیرم تا بتوانم شاداب و با طراوت زندگی کنم.

زنان تصور نکنند که تنها با بیان یک بار این جملات وظیفه آموزش مرد مورد علاقه خود را به پایان رسانده اند. بلکه این کار نیازمند پشتکار و به کار گرفتن فنون و جذابیت های زنانه است. چون مردان وظیفه مهارت عشق ورزی و بیان احساسات خود را فراموش می کنند. چون این وظیفه اصلی آنها نیست و نیمکره مغز آنان که وظایف غیر احساسی و عاطفی را به عهده دارد بزرگتر از نیمکره مغزی است که وظیفه عاطفی و احساسی را به عهده دارد. در ضمن مردان موجودات تنوع طلبی هستند که اگر آنان را رها کنید زنی دیگر را همچون شما اسیر نیازهای عاطفی و جنسی خود می کنند.

در دنیای دوستی همه روابط عاشقانه و بی عیب و ایراد است اما در زندگی مشترک این عشق ها کم رنگ شده و عیب ها خود را نمایان می سازند. در این نوع زندگی باید از خرد و اندیشه کمک گرفت و به خود و محبوبمان بفهمانیم که هر انسانی دارای معایب و محاسنی است و پیدا کردن فردی که فقط خوبی در او باشد محال است همانطور که خودم یا شما دارای نقاط ضعف و عیب هایی هستیم.

شنبه 2/7/1390 - 16:24
بهداشت روانی

یکی از مراجعات شایع به متخصصان بهداشت روانی مشکلات مربوط به ازدواج و روابط عاطفی است و اغلب خانواده‌ درمانگران عمدتا با زوج‌ها کار میکنند و اصطلاح زوج درمانی به تدریج جایگزین اصطلاح قدیمی‌تر ازدواج درمانی میشود.

زوج درمانی ممکن است بوسیله روانپزشکان ، روانشناسان ، مددکاران اجتماعی بالینی ، پرستاران روانپزشکی ، مشاوران روحانی و خانواده ‌درمانگرانی که دوره‌های مخصوص این کار را دیده‌اند و تحت نظارت برای انجام آن تعلیم یافته‌‌اند انجام شود.
فرض درمانگری که در این حوزه کار میکند این است که ناراحتی و ناشادمانی که یک زوج با آن روبه‌رو هستند، چیزی بیش از مشکلات و علائم شخصی آنهاست.
زوجی که به درمانگر مراجعه کرده‌اند ممکن است در مورد فاصله‌گیری عاطفی، نزاع بر سر قدرت، اشکال در ارتباط برقرار کردن، حسادت،‌ خیانت و عدم ارضای جنس ی و خشونت شکایت داشته باشند.
درمانگر به زوج کمک می‌کند که زندگی‌ مشترک‌شان را مورد بررسی قرار دهند و تصمیم بگیرند که چه تغییراتی لازم است ؛ آنها سعی می‌کنند سوء‌تفاهم‌های دوجانبه، انتظارات غیرمعقول و تصورات بیان‌نشده‌ای که باعث تداوم تعارض میان آن دو میشود را برطرف‌ کنند.

سیستم‌ها و الگوهای خانوادگی
نظریه سیستم‌های خانواده زمانی نظریه غالب در این حوزه بود و هنوز هم به عنوان یک راهنمای کلی برای زوج‌درمانگرها تاثیرگذار است ؛ این نظریه بر الگوهای ارتباط، کنش و واکنش که محیط خانواده را ایجاد و تقویت میکنند، تاکید دارند.
در یک زوج ناشاد، این سیستم در برابر تغییرات مقاومت میکند، زیرا به یک تعادل ناسازگارانه رسیده است، درست به همان صورتی که علائم شخصی ممکن است در برابر تغییرات مقاومت کنند، زیرا باعث می‌شوند تعادل عاطفی فرد حفظ شود.
زوج ممکن است به طور ناآگاهانه قواعدی برای خودشان گذاشته باشند که درست عمل نمیکند و درمانگر به زوج کمک می‌کند که از وجود این قواعد و الگوها آشنا شوند تا بتوانند آنها را تغییر دهند.
هنگامی که دو نفر به خوبی چه به صورت کلامی و چه غیرکلامی، ارتباط برقرار نمی‌کنند، هر یک از آنها ممکن است فکر کند که طرف مقابلش اصول معینی را پذیرفته است، در حالی که این طور نیست ؛ برای مثال شوهر فکر می‌کند زنش پذیرفته است که او تا هر زمانی که فکر می‌کند ضروری است، می‌تواند سر کار بماند، اما زن فکر می‌کند که شوهرش بدون اظهار این مسئله، پذیرفته است که در هنگام شام در خانه باشد.
این وعده‌های اظهارنشده سوء‌تفاهم‌انگیز که ناشی از مشکل ارتباطی طرفین است، ممکن است امور جنس ی، وضعیت مالی خانواده یا تعداد فرزندان را در برگیرد.
درمانگرانی که بر اساس نظریه سیستم‌های خانواده عمل می‌کنند، اغلب از مفهومی به نام پیوند دوجانبه استفاده می‌کنند، موقعیتی که هنگامی ایجاد می‌شود که طرفین یک زوج پیام‌های متناقض به هم می‌فرستند ؛ پیامی که آن را بیان می‌کند و پیام متناقضی که از طریق ارتباط خاموش عاطفی اظهار می‌کنند.
زوج اگر بخواهند تا رابطه خود را حفظ کنند،‌ نباید این تناقض را بپذیرند یا به مقاصد پنهانی آن پاسخ دهند ؛ درمان بر اساس نظریه سیستم‌های خانواده برای آشکار کردن و حل کردن مشکلاتی از این نوع طراحی شده‌ است.

زوج ‌درمانی رفتاری
رفتاردرمانی زوج‌ها سه نوع کمک را برای آنها فراهم می‌کند: تبادل رفتاری، تعلیم دادن ارتباط و آموزش مشکل‌‌گشایی.
در تبادل رفتاری، به هر یک از زوجین کمک می‌‌شود تا یک تغییر مطلوب در رفتار طرف مقابل را تعیین کند و طرفین موافقت می‌کنند با یکدیگر همکاری دوجانبه داشته باشند و درمانگر آنها را تشویق می‌کند تا آخر به این تعهد خود وفادار بمانند و نسبت به هم احترام نشان دهند.
تعلیم ارتباط به زوج نشان می‌دهد تا چگونه به حساسیت به یکدیگر گوش دهند و نیازهای‌شان را بدون اتهام زدن به یکدیگر بیان کنند.
در آموزش مشکل‌گشایی، زوج یاد می‌گیرند چگونه موضوعاتی را که تعارض ایجاد می‌کنند، شناسایی کنند، راه‌حل‌های اختصاصی را پیدا کنند، به مذاکره بپردازند و مصالحه کنند.
بسیاری از رفتار درمانگرها همچنین تلاش دارند طریقه واکنش نشان دادن زوجین به رفتار نامطلوب را پاسخ دهند ؛ آنها ممکن است از شیوه بازسازی شناختی استفاده کنند که در آن شیوه تفسیر هر یک از طرفین از رفتارهای طرف مقابل تغییر داده می‌شود و زوجین می‌آموزند که از کلماتی مانند همیشه و هرگز استفاده نکنند و پیش از متهم کردن دیگری شواهد را بررسی کنند و عواقب زندگی بر اساس فرضیاتی پوشیده که به درستی آنها اطمینانی نیست را مورد ملاحظه مجدد قرار دهند.

زوج‌ درمانی با تمرکز عاطفی
زوج درمانی عاطفی نوع دیگری از درمان است که از روان‌ درمانی و نیز از نظریه سیستم‌های خانواده الهام م‌گیرد و بیش از رفتار بر عواطف متمرکز می‌شود.
درمانگر به زوج کمک می‌کند که تا به عنوان پیش‌شرط درمان، عواطفی را که تعارض آنها را برمی‌انگیزد،‌شناسایی کنند تا بتوانند الگوهای رفتاری دردسرآفرین را متوقف کنند ؛ آنها آسیب‌پذیری‌های‌شان بیان می‌کنند و احساسات پذیرفته‌نشده‌شان را بروز می‌دهند، ‌بعد موقعیت آنها در پرتو این احساسات مورد بررسی مجدد قرار می‌گیرد تا راه‌حل‌های جدیدی به دست آید.
اغلب حل مشکل زوج به قطع کردن یا رهایی از الگوهای یا چرخه‌های پاسخ انعطاف‌ناپذیر منوط میشود ؛ برای مثال یک طرف خشمگین، منتقد و شکایتگر با یک الگوی مداوما تکرار شونده، با طرف مقابلی که حالت تدافعی و انزواجو دارد، مواجه میشود و درمانگر به طرف عصبانی کمک می‌کند تا ناتوانی‌اش در مورد ارتباط برقرار کردن به صورت غیرتهاجمی به گوش دادن به نگرانی‌های طرف مقابل و پاسخ دادن به آنها با حمایت-را درک کند.

زوج‌ درمانی روان ‌پویشی
درمانگرهای روان‌پویشی معتقدند شیوه‌ای که زوج‌های بزرگسال با یکدیگر رفتار میکنند، به شدن تحت تاثیر الگوهایی است که در دوران کودکی آنها تثبیت شده است ؛ یعنی درس‌هایی که اغلب به صورت ناخودآگاه در خانواده‌ای که در آن بزرگ شده‌اند به آنها آموخته شده است.
درمانگر بر امیال ناخودآگاه و واکنش های دفاعی که آنها نیز عمدتا ناخودآگاه هستند، تاکید دارد ؛ زیرا واکنش‌های دفاعی مانع ابراز کامل این امیال می‌شوند یا آنها را به سوی دیگر منحرف می‌کنند.
زوج‌درمانگران روان‌پویشی توجه خاصی بر همانندسازی فرافکنانه یعنی یک واکنش دفاعی که شامل نسبت دادن امیال و تکانه‌های خود شما به طرف مقابل‌تان و رفتار کردن به نحوی به پاسخ‌هایی را برانگیزد که شما متقاعد کند این نسبت‌دادن درست است دارند.
شوهری که نمیتواند وابستگی و ضعف خود را تحمل کند و با انعطاف‌نا‌‌پذیری و سلطه‌جویی به عنوان بیانی از قدرت سعی می‌کند به جبران مفرط این خصوصیت خود بپردازد ؛ این رفتار شوهر ممکن است به رفتار وابسته و انفعالی در همسرش بینجامد که او می‌تواند هم همزاد ‌پنداری کند و در عین حال از آن احساس تلخ کامی کند.
به عقیده روان‌درمان‌گران روان‌پویشی، چنین الگوهای مکملی اغلب از روابط دوران کودکی با والدین سرچشمه میگیرد

شنبه 2/7/1390 - 16:21
بهداشت روانی
آن چه برای مقابله با مشکلات باید بدانیم مهارت‏های زندگی، مهارت‏هایی هستند که برای افزایش توانایی‏های روانی- اجتماعی افراد، آموزش داده می شوند و فرد را قادر می سازند که به طور مؤثر، با کشمکش‏های زندگی رو به رو شود. هدف از آموزش مهارت‏های زندگی،‌ افزایش توانایی‏های روانی- اجتماعی و در نهایت پیشگیری از ایجاد رفتارهای آسیب زننده به بهداشت و سلامت و ارتقای سطح سلامت روانی افراد است. به طور کلی هدف از آموزش مهارت‏های زندگی،‌ایجاد روابط بین فردی مناسب و موثر،‌ انجام مسئولیت‏های اجتماعی به بهترین شکل، گرفتن تصمیم‏های صحیح، حل تعارض‏ها و کشمکش‏ها بدون توسل به اعمالی که به خود و یا دیگران صدمه می زنند، می باشد. مهارت های اصلی و اساسی ماهیت و تعریف مهارت‏های زندگی، در کشورها و فرهنگ‏های مختلف، ‌متفاوت می‏باشد،‌ با این حال، تحقیق در زمینه‏ برنامه‏های اجرا شده در مورد سلامت روانی افراد نشان می‏دهد در آموزش مهارت‏ها، بر چند مهارت اصلی و اساسی تاکید بیشتری شده است از جمله : توانایی تصمیم گیری این توانایی،‌ به فرد کمک می کند تا به نحو مؤثری در مورد مسائل زندگی، تصمیم گیری نماید. اگر کودکان و نوجوانان بتوانند فعالانه در مورد کارهایشان تصمیم گیری نمایند، جوانب مختلف انتخاب ها را بررسی و پیامد هر انتخاب را ارزیابی کنند، به طور مسلم در سطوح بالاتر بهداشت روانی قرار خواهند گرفت. توانایی حل مساله این توانایی،‌ فرد را قادر می سازد تا به طور موثرتری مسائل زندگی را حل نماید. چنانچه مسائل مهم زندگی حل نشده باقی بمانند، استرس روانی ایجاد می کنند که به آسیب جسمانی منجر می شود. خلاقیت توانایی تفکر خلاق این نوع تفکر، هم به حل مساله و هم به تصمیم گیری های مناسب کمک می کند با استفاده از این نوع تفکر، ‌راه حل های مختلف مسائل و پیامدهای هر یک از آن ها بررسی می شوند. این مهارت، فرد را قادر می سازد تا مسائل را از ورای تجارب مستقیم،‌ دریابد و حتی زمانی که مشکلی وجود ندارد و تصمیم گیری خاصی مطرح نیست،‌با سازگاری وانعطاف بیشتری به زندگی روزمره بپردازند. توانایی تفکر نقادانه تفکر نقادانه،‌ توانایی کسب اطلاعات و تجارب می باشد. آموزش این مهارت به افراد، آنان را قادر می سازد تا در برخورد با ارزش ها و فشار گروه،‌ مقاومت کنند و از آسیب‏های ناشی از آن، در امان بمانند. توانایی برقراری ارتباط موثر این توانایی به فرد کمک می کند تا بتواند از طریق ارتباط کلامی و غیرکلامی مناسب با فرهنگ جامعه، خود را نشان دهد. بدین معنی که فرد بتواند نظرها،‌ عقاید، خواسته‏ها، نیازها وهیجان های خود را ابراز و به هنگام نیاز، از دیگران درخواست کمک و راهنمایی نماید. مهارت تقاضای کمک و راهنمایی از دیگران در مواقع ضروری، ‌از عوامل مهم برای تداوم یک رابطه سالم است. اگر با حالت های هیجانی مانند غم، خشم و اضطراب، درست برخورد نشود این هیجان ها، تاثیر منفی بر سلامت جسمی و روانی فرد خواهد گذاشت و پیامدهای منفی به دنبال خواهد داشت. توانایی برقراری روابط بین فردی سازگارانه این توانایی به ایجاد روابط بین فردی مناسب و موثر با انسان‏های دیگر کمک می کند. روابط گرم خانوادگی، به عنوان یک منبع مهم حمایت اجتماعی و قطع روابط اجتماعی ناسالم، نقش بسیار مهمی در زندگی افراد دارد. توانایی خودآگاهی خود آگاهی، توانایی شناخت خود و آگاهی از خصوصیات،‌ نقاط ضعف و قدرت،‌ خواسته ها، ترس ها و انزجارها می باشد. رشد خودآگاهی،‌ به فرد کمک می کند تا دریابد تحت استرس قرار دارد یا نه و این به طور معمول پیش شرط روابط بین فردی موثر و همدلانه است. توانایی همدلی با دیگران همدلی به این معنی است که فرد بتواند شرایط دیگران را، حتی تا زمانی که در آن شرایط قرار ندارد، درک کند. همدلی به فرد کمک می کند تا بتواند انسان های دیگر را حتی وقتی با آنان بسیار متفاوت است،‌ بپذیرد و به آنان احترام بگذارد. همدلی، روابط اجتماعی را بهبود می بخشد و منجر به ایجاد رفتارهای حمایت کننده و پذیرنده نسبت به دیگران می شود. توانایی مقابله با هیجان ها مهارتهای زندگی این توانایی، فرد را قادر می سازد تا هیجان ها را در خود و دیگران تشخیص دهد، نحوه تاثیر هیجان ها بر رفتار را بداند و بتواند واکنش مناسبی در برابر هیجان های مختلف نشان دهد. اگر با حالت های هیجانی مانند غم، خشم و اضطراب، درست برخورد نشود این هیجان ها، تاثیر منفی بر سلامت جسمی و روانی فرد خواهد گذاشت و پیامدهای منفی به دنبال خواهد داشت. توانایی مقابله با استرس این توانایی، شامل شناخت استرس های مختلف زندگی و تاثیر آنها بر فرد است. شناسایی منابع استرس و نحوه تاثیر آن بر انسان ، فرد را قادر می سازد تا با اعمال و موضع گیری‏های خود، فشار و استرس را کاهش دهد. آموختن و به کارگیری مهارت های زندگی، بر احساس فرد از خود و دیگران به اندازه ادراک دیگران از او اثر می گذارد. مهارت های زندگی، بر ادراک افراد از کفایت خود، اعتماد به نفس و عزت نفس، اثر دارد و بنابراین نقش مهمی در سلامت روان دارد. همراه با ارتقای سطح بهداشت روان، انگیزه فرد در مراقبت از خود و دیگران، پیشگیری از بیماری های روانی، پیشگیری از مشکلات بهداشتی و مشکلات رفتاری، افزایش می یاب
شنبه 2/7/1390 - 16:20
بهداشت روانی

بحران اضطراب

تمام نشانه هایی که مشاهده می‌شوند، به خوبی به عنوان نشانه های

بحران اضطراب

شناخته می‌شوند. وقتی که این نشانه ها، برای اولین بار ظاهر می‌شوند، فرد گمان می‌کند که دارد می‌میرد.

بحران اضطراب

را چگونه بشناسیم؟

بحران اضطراب

، یک اضطراب ساده نیست. اضطراب یک واکنش طبیعی و عادی بدن در مواجهه با خطر یا شرایط استرس زاست.اما

بحران اضطراب

بدون هیچ علت خاصی به وجود می‌آید. غالباً خصوصیات یک بیماری خاص را به خود می‌گیرد و همراه یک سری علائم جسمی است، از جمله این علائم می‌توان به تاکی کاردی (ضربان قلب)، دردهای سینه ای، تهوع، استفراغ، دردهای شکمی، احساس سرگیجه و احساس خفگی اشاره کرد. اما علاوه بر تمام این علائم که در بدن ظاهر می‌شوند، فرد دچار احساس زوال شخصیت نیز می‌شود.

او احساس می‌کند که دارد دیوانه می‌شود و تصور مرگ قریب الوقوع را دارد. این بحران ترس است. مانند یک حیوان پریشان، می‌خواهد از جسم وحشتناک خود فرار کند، دلش می‌خواهد از مکانی که این بحران برایش به وجود آمده بگریزد و می‌خواهد از نگاه های دیگران فرار کند. بدنش درد می‌کند. جسم و روحش در رنج و عذاب اند.

این بحران های اضطراب، عالباً در بین کسانی که از لحاظ روحی، روانی و عصبی حساس هستند ایجاد می‌شود. همچنین، می‌توان گفت که این بحران نقطۀ مشترکی است بین کسانی که مشکلات عصبی دارند و کسانی که از بیماری روانی رنج می‌برند. با این تفاوت که اضطراب در بین کسانی که عصبی هستند بر روی یک چیز خاص متمرکز می‌شود (مثل هراس از یک شی خاص) که یک حس و یا تهدید ناشناخته ای را در او به وجود می‌آورد؛ در حالی که این بحران بین افرادی که بیماری روانی دارند به شکل درگیر شدن با یک حس خاص (همان حس ناخوشایند نسبت به جسم) بروز پیدا می‌کند تا در این دنیای متخاصم، حل یا غرق نشوند.

علائم

بحران اضطراب

ممکن است تنها چند دقیقه طول بکشید. اما امکانش هم هست که این بحران چندین ساعت ادامه داشته باشد و فرد را خسته کند. به طور کلی، این بحران یا در وضعیت ترس یا در وضعیت غیرمنتظره، به شکل ناگهانی شروع می‌شود. غالباً، این نشانه ها نیز بروز پیدا می‌کنند:

تپش قلب، تاکی کاردی،

تعرق بدن،

لرزش یا شوک عضلانی،

احساس بند آمدن نفس، خفگی و اختناق،

دردهای سینه

تهوع، درد شکم و استفراغ،

احساس سرگیجه، خالی بودن سر و احساس بیهوشی،

احساس زوال شخصیت (مانند جدا شدن از خود)،

احساس ترس شدید و غیر قابل توضیح.

گاهی اوقات تشخیص سخت می‌شود

علائم

بحران اضطراب

ممکن است بسیار واضح و قابل توجه باشند. حتی ممکن است گاهی اوقات ظاهر یک حملۀ قلبی جدی به خود بگیرند. بنابراین، بسیار مهم است که در اولین لحظات، علت های جسمی از بین بروند. تا برای شخص یک مشکل قلبی جدی و حاد به وجود نیاید. در غیر این صورت، ایست قلبی و مرگ بر اثر

بحران اضطراب

!!

بحران اضطراب

ممکن است به شکل مشکلات تکراری گوارشی نیز خود را نشان دهد. مانند تهوع یا استفراغ. بنابراین، تشخیص این که این مشکلات بر اثر یک ناراحتی گوارشی ایجاد شده اند یا

بحران اضطراب

در به وجود آمدن شان، نقش داشته، مشکل است. گاهی اوقات کسانی که مبتلا به اضطراب شدید هستند، قبل از این که اضطراب شان تشخیص داده شود، نزد چندین پزشک متخصص گوارش می‌روند.وقتی که بحران ایجاد می‌شود، خصوصاً اگر اولین دفعات بروزش باشد، باید سریعاً نزد پزشک رفت تا علت جسمی یا روحی آن تشخیص داده شود. اما اگر

بحران اضطراب

به شکل های متفاوتی ظاهر شود، غالباً اعلام تشخیص، زمان بر خواهد بود. و این مشکل اصلی است. اگر زمانی که بحران ایجاد می‌شود، مشکلات قلبی یا گوارشی را با خود به همراه نداشته باشد (ممکن است این روند، چندین سال ادامه داشته باشد) ، بیماری زمان مناسب برای «مزمن شدن» خواهد داشت: بحران ها بیشتر و بیشتر تکرار می‌شوند و ترس از یک بحران جدید، نگرانی جدیدی تولید می‌کند. این یک چرخۀ معیوب است. علائم روحی و علائم جسمی از دو طرف، یکدیگر را تشدید می‌کنند. بنابراین، در اغلب موارد فوبیا (هراس) نیز ظاهر می‌شود.

اگر بحران در موقعیت خاصی (مثلاً سینما، وسایل نقلیه و…) بروز پیدا کند، شخص می‌‌آموزد که از این موقعیت و ترس متعاقب آن اجتناب کند. اگر مشخص نباشد که بحران ها در چه موقعیتی پدید آمده اند، اضطراب دائمی و فرد در نوعی زندان ذهنی، منزوی می‌شود. باید دانست که ۲۰% افراد مبتلا به این مشکل، سعی می‌کنند روزهایشان را هر چه سریع تر به پایان برسانند.

علل

بحران اضطراب

به هیچ وجه مشکل مجزا و منفکی نیست. مشکلی است که به شدت پشت مشکل های دیگر پنهان می‌شود. یک مشکل روانی است که برای خروج از آن باید هرچه سریع تر و دقیق تر تشخیص داده شود.ممکن است به شکل افسردگی، فوبیا و یا اختلال اعصاب عمل کند. در بیشتر موارد،

بحران اضطراب

مثل نوعی پرده یا سد است. سد محافظی که برای پنهان کردن یک خاطره یا آسیب روحی سرکوب شده، به کار می‌رود.ممکن است به خاطر یک آسیب روحی از کودکی و یا حتی زمانی که فرد بسیار کوچک بوده و آن خاطره را فراموش کرده، ایجاد شود.

درمان ها

در همان ابتدا، به محض اینکه

بحران اضطراب

به وجود آمد، باید درمان شود. یعنی، باید به ضد اضطراب ها متوسل شد. ممکن است بنزودیازپین ها مانند دیازپام، لُرازپام، آلپرازُلام یا کلونازپام تجویز شوند. این ضد اضطراب ها یک مزیت دوگانه دارند: زمان

بحران اضطراب

، این داروها علائم را آرام می‌کنند، اما در زمان های دیگر، فرد می‌داند که یک ضد اضطراب در اختیار دارد و این موضوع خود ارزش یک ضد اضطراب را دارد ! (به خاطر داریم که یکی از علل بروز

بحران اضطراب

، ترس از آن بود)با این حال، این داروها باید با رعایت اعتدال مصرف شوند. در واقع، آنها تأثیر وابستگی شدید به خود را به دنبال دارند.

منبع : سیمرغ

شنبه 2/7/1390 - 16:19
بهداشت روانی

افسردگی یکی از شایع ترین مشکلات بهداشت روان است. بنابر اعلام سازمان جهانی بهداشتی در سال ۲۰۰۲ افسردگی از نظر باری که به جامعه تحمیل می کند، چهارمین رتبه را در بین بیماری ها داراست و شایع ترین علت ناتوانی محسوب می شود. در کشور ما نیز جزو ۷ علت اول بار بیماری و ناتوانی در سنین مختلف به شمار می رود.

هنگامی که فردی دچار افسردگی باشد سطح انرژی در او کمتر از حد معمول است و اشتیاق و اشتها برای بسیاری از چیزها از جمله غذا در او از بین می رود و در نتیجه تغذیه فرد دچار اختلال می شود. کاهش یا افزایش وزن ناخواسته و جذب ناکافی ویتامین ها و مواد معدنی غالبا با افسردگی ارتباط دارد. افرادی که بیشتر در معرض این خطرات هستند افراد مسنی هستند که تنها زندگی می کنند و یا کسی که آنها را تشویق به خوردن مواد غذایی مناسب و کافی کند را ندارند.

برخی از مهم ترین علل تغذیه ای اثرگذار بر افسردگی – کمبود برخی مواد مغذی:

کمبود برخی از مواد مغذی در رژیم غذایی فرد می تواند سبب ایجاد افسردگی شود یا حالت افسردگی فرد را تشدید کند. این مواد مفید عبارتند از:

- اسیدهای چرب امگا ۳: کمبود این مواد در رژیم غذایی می تواند فرد را مستعد افسردگی کند. منابع غذایی این اسید چرب شامل غذاهای دریایی به ویژه ماهی های چرب، تخم مرغ های غنی شده با امگا ۳، روغن کانولا، روغن بذر کتان، گردو، سویا و سبزیجات برگ سبز هستند. بر همین اساس توصیه کلی این است که تمام بزرگسالان حداقل دو بار در هفته ماهی مصرف کنند.

- اسید فولیک: سطح اسید فولیک در خون برخی از افراد مبتلا به افسردگی پایین است. جگر، قارچ و سبزی های برگ سبز (به ویژه اسفناج و کلم بروکلی)، گوشت گاو کم چربی، سیب زمینی، نان گندم کامل، آب پرتقال و لوبیا از منابع اسید فولیک هستند.

- ویتامین B12: سطوح بالاتر این ویتامین در خون افراد افسرده سبب می شود که این افراد به درمان پاسخ بهتری بدهند. منابع غذایی ویتامینB12 شامل جگر، شیر، تخم مرغ، ماهی و گوشت هستند.

- روی: این عنصر نقش مهمی در عملکرد سیستم عصبی دارد. تعادل این عنصر در بدن در پیشگیری و درمان افسردگی موثر است. گوشت، مرغ، ماهی، شیر و فرآورده های آن، جگر، غلات کامل، لوبیا و مغزها از منابع روی هستند.

- آهن: کمبود آهن می تواند سبب بی حوصلگی شود و مکمل یاری با آهن باعث بهبود خلق می شود. این ماده مغذی در جگر بیش از سایر منابع غذایی و سپس در غذاهای دریایی، گوشت بدون چربی، گوشت پرندگان، زرده تخم مرغ، میوه های خشک، غلات کامل و نان غنی شده وجود دارد. آهن موجود در منابع گیاهی مانند حبوبات و برخی سبزی های سبز رنگ به مقدار کمتری جذب می شود.

- ویتامینB6: مصرف این ویتامین در درمان و پیشگیری از افسردگی مؤثر است. این ویتامین به طور گسترده در غذاها وجود دارد. گوشت، غلات کامل به خصوص گندم، سبزی ها و مغزها حاوی این ویتامین هستند.

- ویتامینE: این ویتامین به علت اثرات آنتی اکسیدانی زیادی که دارد می تواند در درمان و پیشگیری از افسردگی مؤثر باشد. از آنجایی که این ویتامین توسط گیاهان ساخته می شود، روغن های گیاهی بهترین منابع آن هستند. میزان ویتامینE در روغن آفتابگردان، کلزا، ذرت، زیتون و مغزها به ویژه بادام زیاد است. باید توجه داشت که سرخ کردن در حرارت بالا باعث تخریب این ویتامین می شود.

- ویتامینC: غلظت این ویتامین در مغز زیاد است و به نظر می رسد در تنظیم فعالیت های عصبی نقش داشته باشد. به علاوه این ویتامین دارای خواص آنتی اکسیدانی است. سبزی ها و میوه ها به ویژه مرکبات بهترین منبع آن هستند. ویتامینC بسیار حساس است مقداری از آن در زمان پخت از دست می رود حتی در یخچال نیز بعد از ۲۴ساعت ۴۵درصد این ویتامین کاهش می یابد.

- منیزیم: سطح منیزیم در بدن افراد مبتلا به افسردگی کمتر از افراد سالم است. به نظر می رسد که دریافت منیزیم در کاهش افسردگی مؤثر است. دانه ها، مغزها، حبوبات، سبزی های برگ سبز تیره مانند منیزیم منابع خوب این ماده مغذی هستند. شیر نیز در صورتی که به مقدار کافی مصرف شود، یکی از منابع منیزیم محسوب می شود.

- سلنیم: کمبود این ماده می تواند با افسردگی مرتبط باشد. میزان سلنیم غذا بستگی به محتوای آب و خاک هر منطقه دارد. غذاهای دریایی، جگر، گوشت قرمز و ماکیان منابع عمده این ماده هستند.

- تریپتوفان: یک اسیدآمینه ضروری است که بدن قادر به ساختن آن نیست. این ماده پیش ساز سروتونین است. سروتونین اثرات ضدافسردگی دارد. هنگامی که سروتونین در مغز فعال است، احساس «خوب بودن» در فرد تقویت می شود. به نظر می رسد برخی از افرادی که دچار افسردگی هستند، دارای کمبود سروتونین هستند. این ماده مغذی در گوشت مرغ و گاو، مغزها، ماهی، شیر، تخم مرغ، پنیر و برخی سبزی ها به میزان زیاد موجود است. مصرف مواد حاوی کربوهیدرات، ورود تریپتوفان را به مغز افزایش می دهد. مواد غذایی حاوی کربوهیدرات شامل غلات، حبوبات، سبزی های نشاسته ای مانند سیب زمینی، لبنیات و میوه ها هستند.

الگوی غذایی

مصرف بیشتر سبزی، میوه، مغزها، حبوبات و غلات کامل (سبوس دار)، روغن زیتون، دانه های خوراکی، ماهی و لبنیات کم چرب در مقایسه با مصرف گوشت قرمز پرچرب، لبنیات پرچرب، کره و روغن های حیوانی، الگوی غذایی مناسب تری برای پیشگیری و درمان افسردگی هستند.

چاقی

افراد چاق به علل مختلف بیشتر به افسردگی مبتلا می شوند. از سوی دیگر افسردگی نیز می تواند فرد را مستعد چاقی کند. بنابراین در افراد افسرده باید مراقب چاقی بود و افراد چاق را تشویق به داشتن فعالیت بدنی و کاهش مصرف مواد پرکالری کرد.

برخی مواد غذایی

- چای سبز: شیوع افسردگی در افرادی که به طور مرتب چای سبز مصرف می کنند کمتر است.

- ماهی: شیوع افسردگی در کشورهایی که مصرف سرانه ماهی در آنها بالاست، کمتر است.

- روغن زیتون: این روغن دارای ماده مؤثری است که اثرات ضدافسردگی دارد.

- چربی های ضروری: یکی از روش های کمک به روحیه افراد، خوردن چربی به مقدار کافی و نه زیاد است. برای این منظور باید انواع درست و مناسبی از چربی ها را انتخاب کرد. وجود چربی های اشباع نشده (غیرجامد) در رژیم غذایی هر فرد ضرورت دارد.

- قهوه و مواد دیگر حاوی کافئین: افرادی که دچار افسردگی هستند، معمولاً از کافئین برای بالا بردن انرژی خود استفاده می کنند. اما این اقدام می تواند کاملاً اشتباه باشد. کافئین سیستم عصبی را تحریک می کند بنابراین مقدار زیاد آن می تواند مانع استراحت خوب شبانه شود. کافئین از خواب عمیق جلوگیری می کند. تحریک بیش از حد سیستم عصبی می تواند به طور بالقوه باعث افزایش سطح اضطراب شود. اضطراب و افسردگی معمولاً دست در دست هم حرکت می کنند و این امر بهبودی را دشوارتر می کند.

پیروی از یک رژیم غذایی سالم، متنوع و متعادل، دریافت مواد مغذی به اندازه کافی و داشتن وزن مناسب در پیشگیری و درمان افسردگی مؤثر است. پیروی از هرم غذایی، راهنمای مناسبی برای انتخاب غذاهای سالم و متنوع است

شنبه 2/7/1390 - 16:18
بهداشت روانی

دکتر پیترز می‌گوید: چپ‌دست‌ها به علت داشتن تمایلات استقلال‌طلبانه، در برابر فشارهای اجتماعی مقاومت بیشتری دارند.


نتایج تحقیقات پیش از این نشان داده بود که افراد چپ‌دست ، نسبت به راست‌دست‌ها

 


سازگاری


 

 


 


بیشتری دارند. یک فرد چپ‌دست بسیار راحت‌تر از یک فرد راست‌دست می‌تواند از دست راست خود برای انجام کارها استفاده کند. به نظر می‌رسد افرد چپ‌دست به سرعت قادر به تعویض و دگرگزینی هستند. به طور کلی، افراد چپ‌دست


 


انعطاف‌پذیرتر


 

 


 


،


 


باهوش‌تر


 

 


 


و


 


سازگارتر


 

 


 


از افراد راست‌دست هستند. و اکنون روانشناسان در یک مطالعه جدید می گویند افراد چپ دست


 


در مواجهه با شرایط و موضوعات ترسناک، بیشتر دچار وحشت می شوند. 


 


 

 


 


 

 


این روانشناسان پس از نشان دادن یک کلیپ ترسناک به دو گروه از افراد چپ دست و راست دست در نهایت شگفتی متوجه شدند که پس از تماشای این کلیپ


 


افراد چپ دست بیشتر از راست دستها می ترسند.


 

 


 


 


حدود ۱۰ درصد جمعیت جهان چپ‌دست هستند


 

 


 


. ترکیب ژنتیکی که باعث غلبه چپ‌دستی بر راست دستی می‌شود، ژن ۱LRRTM نام دارد . افرادی با مقدار بیشتر این ژن، چپ‌دست هستند. مراکز گفتاری افراد چپ‌دست و راست‌دست در قسمت چپ مغز قرار دارد.


 


قسمت چپ مغز روی هماهنگی قسمت‌های مختلف و فرامین و دستورات متمرکز است،


 

 


 


در حالی که


 


قسمت راست مغز روی مفاهیم و احساسات کنترل دارد


 

 


 


. تعدادی از افراد نیز


 


با هر دو دست کار می‌کنند (دقیقا مثل همسایه ما)

شنبه 2/7/1390 - 16:16
کامپیوتر و اینترنت
- صفحه ای را به اندازه ۱۲۰ در۲۸۰ پیکسل با زمینه ای سفید باز کنید.سپس رنگ Forground خود را به این رنگ F7AB5F و Backgroung را به F7DB7F تغییر دهید.
۲- یک لایه جدید بسازید و نام آنرا به tip تغییر دهید. برای ایجاد لایه جدید به منوی Layer رفته و گزینه New> Layer را انتخاب می کنید. سپس در پالت لایه ها بروی لایه جدید کلیک کرده و آنرا به tip تغییر دهید. سپس با استفاده از ابزار انتخاب مربع شکل محیطی را به اندازه ۲۳در۷۹ پیکسل انتخاب می کنید. پس از انتخاب محیط انتخاب شده را با رنگ Foreground پر کنید.
بعد به منوی فیلتر رفته و گزینه Noise > Add Noise را انتخاب کرده و موارد زیرا تغییر دهید: Amout= 5, Distribution= Gaussian و Monochromatic را از حالت انتخاب خارج می کنیم.

TakeDel.Com | بالاترین برگ ایرانیان

۳- دوباره یک لایه جدید ساخته و نام آنرا به paper تغییر میدهیم. توسط ابزار انتخاب مربع شکل، مربعی را به اندازه ۲۳ در۱۶۶ پیکسل ایجاد کنید و محیط انتخاب شده را با رنگ سفید پر کنید. برای اینکار می توانید به منوی Edit رفته و سپس Fill > Contents > White انتخاب کرده Ok را کلیک کنید. بعد از آن پایین محیط انتخاب شده را را به بالا فیلتر سیگار وصل می کنید.

TakeDel.Com | بالاترین برگ ایرانیان

۴- بعد از آنکه مراحل قبل را تمام کردید لایه های tip و paper را به هم merge (ادغام) کنید.بعد از آن، این فایل gradient را دانلود کرده و آنرا نصب کنید.
روش نصب:
بعد از اینکه فایل را دانلود کردید آنرا از حالت فشرده (Zip) خارج سازید. سپس فتوشاپ را باز کرده ابزار  Gradient را انتخاب کنید و سپس به قسمت Option ابزار بروید در قسمت انتخاب Gradient بر روی فلش کوچکی که در بالا و سمت راست پنجره وجود دارد کلیک کنید سپس بروی گزینه Load کلیک کرده و آدرس فایل خود را نوشته و آنرا باز می کنید.

۵- بعد از نصب Gradient را انتخاب کرده و کمی قبل و کمی بعد از محیط اتنخاب کشید تا شکل شما به صورت زیر شود.
سپس آنرا از حالت انتخاب خارج ساخته بعد به گزینه mode رفته و آنرا به حالت Multiply انتخاب می کنید.

TakeDel.Com | بالاترین برگ ایرانیان

۶- بعد از آن یک لایه جدید دیگری را ساخته و طبق شکل با انتخاب ابزار سلکتشن مربع شکل شکلی را می کشید. برای عوض کردن رنگ نخ دور سیگار به منوی image > adjust < hue/satursation رفته و colorize را فعال کرده و باستفاده از رنگ زرد (طلایی) آنرا پر خواهید کرد.

۷- حالا نوبت به کشیدن توتون سیگار رسیده، برای اینکار یک لایه جدید ساخته و طبق شکل قسمتTakeDel.Com | بالاترین برگ ایرانیان بالایی سیگار را انتخاب کرده و سپس با رنگ ۹E5F36 آنرا پر کنید. سپس به منوی Filter > Noise > Add Noise رفته و اندازه ها را به صورت زیر تغییر خواهید داد.
Amount=26, Distribution=Gaussian و Monochromatic را انتخاب کنید.

۸- سپس به سلیقه خود قسمتی از این رنگ را پاک کنید

شنبه 2/7/1390 - 16:11
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته