بگو آخر تو با من مهربانی می کنی یا نه؟
زمهرت بر دلم پرتوفشانی می کنی یا نه؟
در این پیری ز فیض جدبه ی دیدار گه گاهت
مرا مشغول با یاد جوانی می کنی یا نه؟
دمی دیگر چو ایام شباب از شور وشیدایی
به باغ خاطراتم نغمه خوانی می کنی یا نه؟
دلم را تا به دست آری نمی دانم که گه گاهی
نگاهی زیر پای خود نهانی می کنی یا نه؟
جواب تلخ هم عشق است از لعل لب شیرین
مرا دلخوش تو با یک "لن ترانی" می کنی یا نه؟
دل شب زنده دارم را خدایا ناگهان روشن
به نور آیه های آسمانی می کنی یا نه؟
صبا بین گل و"گلدون" شکر آب است آیا تو
میان ما دوتا پا در میانی می کنی یا نه؟
زنده یاد رمضانعلی گلدون در سال 1314 در یزد متولد شد. در همان دوران كودكی پدر را از دست داد و برای تامین امور معاش به ناچار به كارگری پرداخت.او اگرچه هیچگاه نتوانست به مدرسه برود و همواره حسرت نشستن در كلاس درس را بر دل داشت،اما با اراده و پشتكار و اعتماد به نفسی كه داشت خواندن و نوشتن را آموخت.آن گاه ذوق فطری اش، او را به مطالعه ی آثار شاعران وحضور در انجمن های ادبی یزد علاقه مند كرد.بعد ها دست روزگار او را به میبد آورد،در این دیار رحل اقامت افكند و در روستای بفروییه در كمال انزوا وگمنامی زندگی شاعرانه ی خویش را آغاز كرد...
همزمان با آغاز جنگ تحمیلی،با انتشار شعرهای خوب او در باب آرمان های الهی دفاع مقدس،سپاه میبد به سراغ او آمد و او را به عضویت تبلیغات سپاه در آورد و بدین ترتیب سال های پر تب وتاب جنگ را در آن نهاد به انجام وظیفه گذراند.سرانجام همزمان با پایان گرفتن ایام دفاع مقدس،در 29 دی ماه 1367 به دنبال یك بیماری دیده از جهان فروبست و در همان روستا به خاك سپرده شد.
من خودم سالی پیش از آنكه شناخته شود و به سپاه بیاید با او آشنا شدم واز آن زمان تا اخرین روزهای حیاتش تقریبا بیشتر روزهایی كه در میبد بودم ساعتی به محضرش می رسیدم و به گفت وگوهای شاعرانه می پرداختیم و من از اندوخته های ادبی او بهره ها می بردم.
بعدها ما هردو شعرهایمان را برای مجلات آن روزها می فرستادیم و با هم در همایش های ادبی شركت می كردیم.
دوران شكوفایی شعر گلدون مصادف بود با سال های پر حادثه دفاع مقدس، از این رو بیشتر شعرهایش در زمینه ی جهاد وشهادت است.
گلدون شاعری بود صمیمی،خوش قلب،نكته دان وخوش حافظه.شعر گلدون شعری است متعهد و با این حال بی تكلف،روان و دلنشین.در قالب های گوناگونطبع آزمایی كرده و در همه ی قالب ها شعرهای روان و پرتپشی را ارایه كرده است.
عمر نه چندان بلند گلدون عمر مفیدی بود.شعرهای آخر عمر آن مرحوم اندك اندك به تكامل وپختگی خاصی نزدیك می شد وجامعه ی ادبی استان به آینده شعر او بسیار دل بسته بود،اما افسوس كه این امید در غروبی دلگیر از غروب های سرد دی ماه به یاس تبدیل شد و او در انتهای غم انگیز آخرین كوچه حیات،دفترهای ناتمام خویش را به یادگار به ما داد و از میان ما رفت.
دفتر حاضر گزیده ی شعرهای آن شاعر سفر كرده است كه به كوشش دوست فاضلم،ادیب ارجمند،جناب آقای سید حسین اسعدی وبا پی گیری برادر گرامی،جناب آقای حسین فلاح غراهم آمده است.
این دو بزرگوار را سپاس می گوییم و از خداوند متعال می خواهیم كه روح آن عزیز را همنشین زندگان جاویدی گرداند كه عمر ادبی خویش را در پای درخت پرگل وجود آنان به سر آورد.
آذرماه 1380
میبد-زكریا اخلاقی
دستت درد نکند آقای میبدی و روح آن بزرگوار هم شاد باد . moradyzade