• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 639
تعداد نظرات : 863
زمان آخرین مطلب : 5437روز قبل
دعا و زیارت

علی در جوانی با ویژگیهای اخلاقی و رفتاری خود نگاه انبوه‏جوانان را به سوی خود جلب می‏کرد. آنچه در این فراز از داستان‏او گفته می‏شود، نکته‏هایی است که بی تردید با مطالعه و رد شدن‏تاثیری بسزا نخواهد داشت، از این رو، باید از سرصبر و تامل‏بیشتر مطالعه و مرور کنیم و به خاطر بسپاریم.

علی صفات جد خود را می‏دانست، از این‏رو، هماره در آینه اخلاق ورفتار او نظر می‏کرد و خود را بدان صفات می‏آراست. به هنگام ‏جوانی در میان جمع و با دوستان خود، گشاده رو و شادمان بود;

ولی در درتنهایی اهل تفکر و همراه با حزن بود. علاقه فراوانی به‏خلوت با خدای خود و پرداختن به راز و نیاز و گفتگو باخالق هستی‏داشت. در زندگی آسان‏گیر، ملایم و خوش‏خو بود، نگاهش کوتاه می‏نمودو به روی کسی خیره نمی‏شد. بیشتر اوقات بر زمین چشم می‏دوخت و بابینوایان و فقرا که از نظر ظاهری در جامعه و نگاه دنیا طلبان‏احترام چشمگیری نداشتند. نشست و برخاست می‏کرد، با آنان همسفره‏می‏شد و با دست‏خود دردهانشان غذا می‏گذارد. اصالتهای فکری واستواریهای روحی، وی را چنان کرده بود که هیچگاه و از هیچ‏حاکمی هراس نداشت.

هرگز عیب‏جویی نمی‏کرد و از مداحی نابجا و شنیدن چاپلوسی افراددوری می‏کرد. تمامی انسانها را بندگان خدا می‏دانست و از تحقیرآنان خود داری می‏ورزید. در طول عمر خویش به کسی دشنام نداد وناسزا نگفت. از دروغ تنفر داشت و صداقت و راستگویی شیوه همیشه‏او بود. بخشنده بود و آنچه به دست می‏آورد، به دیگران بویژه‏نیازمندان انفاق می‏کرد. هرگاه کسی هدیه‏ای به او تقدیم می‏کرد،با گشاده رویی می‏پذیرفت. اگر فردی مهمانی داشت و او را دعوت‏می‏کرد، می‏پذیرفت. به عیادت بیماران می‏رفت، هرچند خانه بیمار دردور افتاده‏ترین نقطه شهر باشد. در تشییع پیکر مردگان حاضر می‏شدو هیچ یار از دست رفته‏ای را تنها نمی‏گذاشت.

برای همسالان برادری مهربان و برای کودکان پدری پرمحبت‏بود ومسلمانان را مورد لطف و عطوفت‏خویش قرار می‏داد. امور دنیوی واضطراب‏های مادی او را متزلزل نمی‏ساخت.

زندگی علی ساده و بی پیرایه بود و در آن از تجمل، اسراف وتبذیر اثری دیده نمی‏شد. آنان که اخلاقی نیکو و فضایلی شایسته‏داشتند، همیشه مورد تکریم و احترام وی بودند و خویشاوندان ازصله او بهره‏مند می‏شدند. از صبری عظیم برخوردار بود و از هیچ کس‏توقع و انتظاری نداشت.

در میدان رزم سلحشوری شجاع، نیرومند و پرتوان بود و انبوه‏دشمن هرگز او را بیمناک نمی‏ساخت. در اجرای عدالت و دفاع از حق،قاطع و استوار بود. به یاری محرومان و مظلومان می‏شتافت و دربرابر ظالمان می‏ایستاد تا حق را به صاحبش برنمی‏گردانید، آرام‏نمی‏گرفت. به دانش اندوزی و فراگیری معارف اهمیت زیادی می‏داد وهمواره پیروان خود را از جهالت و بی‏خبری باز می‏داشت.

به پاکیزگی و آراستگی علاقه‏ای وافر داشت و این صفت از دوران‏کودکی در او دیده می‏شد. از این رو هماره برتمیزی لباس و بدن‏اهتمام می‏ورزید.

بسیار فروتن بود و از تکبر نفرت داشت و اکثر اهل جهنم راگردن فرازان و سرکشان می‏دانست. نه تنها برانسانها بلکه برحیوانات نیز شفقت داشت و با مهربانی و ملایمت و انصاف با آنان‏رفتار می‏کرد.

آنان که قیافه ظاهری و سیمای به نور نشسته علی را دیده‏اند،چهره وی را این گونه ترسیم کرده‏اند:

قیافه‏اش بسیار با ابهت‏بود و چون ماه تابان می‏درخشید. به‏زیبایی و پاکیزگی آراسته بود. از چهار شانه بلندتر و ازبلندکوتاهتر. رنگی روشن و به سرخی آمیخته و چشمانی سیاه وگشاده با مژه‏هایی پرموداشت، گونه‏هایش هموار و کم گوشت‏بود،مویش نه بس پیچیده و نه بسیار افتاده می‏نمود. از سینه تا ناف‏خط موی بسیار باریک داشت، اندامش متناسب و معتدل و سینه وشانه‏اش پهن بود.

سرشانه‏هایش از هم فاصله داشت. پشتی پهن داشت، جز ران و ساق‏که زیر مفصلهااست، استخوانهای بند دستش کشیده و کفی گشاده وبخشنده داشت. دو پنجه دست و پایش قوی و درشت و انگشتها کشیده وبلند و دو کف پا از زمین برآمده بود. به سرعت راه می‏رفت وهنگام راه رفتن چنان بود که گویی از زمین سراشیب فرود می‏آید یااز روی سنگی به نشیب می‏رود. چون به طرف کسی بر می‏گشت‏با تمام‏بدن بر می‏گشت. دیده‏اش فروهشته و نگاهش به زمین بود تا به‏آسمان.

بینی‏اش قلمی کشیده و باریک و میانش برآمدگی داشت و نوری ازآن می‏تافت.

دهانش نه بسیار کوچک و نه بزرگ بود. دندانهای زیبایش سفید،براق و نازک بود. گردنش در صفا و نور و استقامت نقره فام بود،بوی مشک و عنبر از او بلند بود.

پاره‏ای از مورخان این ویژگیها را برای جد وی نگاشته‏اند; اماعلی را در این خصوصیات همانند دانسته‏اند.

... بااین ویژگیهای روشنی آفرین به خوبی می‏توان او را شناخت،وی علی اکبر پور والای امام حسین(ع)است. جوانی زیبا که همانندجد خود رسول خدا(ص)در سیرت، سپید و در صورت، آسمانی می‏نمود وهماره یاد و نام پیامبر(ص)از چگونگی سخن گفتن و یا راه رفتن ودیگر برخوردهای اجتماعی اخلاقی او می‏تراوید. از این رو، امام‏حسین(ع) او را شبیه‏ترین مردم حتی نسبت‏به خود در خلقت وآفرینش، اخلاق و صفات روحی، گفتار و آداب اجتماعی به رسول‏خدا(ص) معرفی می‏کرد.

آنان که با صورت دلربای پیامبر(ص)و صدای پرچاذبه آن حضرت‏آشنا بودند، آنگاه که علی از پشت دیوار زبان به سخن می‏گشود،گویی صدای رسول اکرم(ص)را می‏شنیدند.

گاهی که اباعبدالله(ع) برای صوت قرآن جد عزیزش دلتنگ می ‏شد، به‏علی می‏فرمود: علی جان! برایم قرآن بخوان تا از آن لذت و بهره‏برم.

کلام شیرین، بیان روان، ادب بسیار در برابر پدر و مادر، اطاعت‏بی چون و چرا از مقام ولایت و دلدادگی به حقیقت، برگی دیگر اززندگانی زرین علی اکبر بود. این ویژگیها چون با فروتنی اوهمراه می‏شد، نگاه تحسین‏آمیز همگان را به دنبال داشت. (2)

دوشنبه 26/12/1387 - 15:18
دعا و زیارت
این کتاب، می‌خواهد بگوید كه در انقلاب اسلامی ایران، عاشورایی دیگر جان گرفت و كربلا و كربلاهایی در جغرافیای ایران پدید آمد. در این كربلا، مردانی، حماسه‌ساز عاشوراهای شدند كه فضیلت، كرامت، شجاعت، غیرت، امانت و ارزش های انسانی را تجلی بخشیدند. این كتاب، بازسازی و تدوین شده مندرجات دفترچه‌هایی از روایت عشق و ایثار است و كوشش شده كه جلوه‌هایی از سجایای اخلاقی و رفتاری این كربلائیان بازگو شود. عناوین اصلی این كتاب عبارت‌اند از:
1. شهیدان این مجموعه؛
2. دفاع مقدس و شهیدان؛
3. خاطرات شهیدان

عنوان: ما کربلایی هستیم

نویسنده: رنگرزیان محمدهادی

ناشر: شاهد

چاپ اول: 1381

شمارگان:1200

تعداد صفحات:126

قطع كتاب:رقعی

دوشنبه 26/12/1387 - 15:15
دعا و زیارت

درخت بلورین انقلاب
هوا طوفانی است و من، در مقابل « درختی » تناور ایستاده ام. درختی که گویا از بلور و الماس ناب است. درختی که انگار به جای نم آب، ذرات نور از سلولهای آن با لا می رود. عجب جذبه ای از شاخ و برگ و تنه این درخت بر می جوشد و مرا به تماشای هر چه بیشتر خود فرا می خواند.
نگاهم را از تنه اصلی درخت، به سمت سرشاخه های آن می دوانم. چرا بعضی از شاخه های این درخت را شکسته اند؟ چرا به ضرب تبر، جای جای آن را زخمی کرده اند؟
بر یک بلندی ایستاده ام و به گذشته های نچندان دور می نگرم.
در هوایی طوفانی، جمعیت کثیری از مردمان سپیدپوش، به اشاره باغبانی پیر، نهال کوچکی را در زمین غرس می کنند. اما نه، ریشه های این درخت بلورین، اگر چه در زمین است، اما انگار تارهای آن از وسعت زمین به در رفته است و با تاریخ آمیخته است. انگار این نهال کوچک، نه از آب، که از نور تغذیه می کند. آن سوتر، مردمانی سیاهپوش را می بینم که به ضرب فهم سپیدپوشان، متواری می شوند. گوئیا سپیدپوشان، با هزار زحمت، این نهال بلورین را از چنگ سیاهپوشان به در آورده اند و حالا، در گوشه ای از زمین و زمان، آن را می کارند. نهال کوچک، به سرعت رشد می کند. با همه ریز نقشی یش، سایه و ثمر بسیار دارد. مردمان خسته روزگار، به زیر سایه آن پناه می آورند و از ثمرش بهره می بردند. هوا طوفانی است. سیاهپوشان، هراز گاه برای بیرون کشیدن این نهال کوچک، به آب و آتش می زنند.
عده ای را اجیر می کنند. نمی شود. دست به کار می شوند و با تجهیزات مجهز خود در صحرای طبس فرود می آیند. اما با تازیانه ذرات شن، عقب می نشینند. سپیدپوشان با خیال تخت، به ثمر چینی از نهال بلورین می پردازند و در این ثمربخشی دست روی هم بلند می کنند. سیاهپوشان فرصت را غنیمت می شمردند و به تحریک قداره بندی که در همان همسایگی ست، می پردازند؛ این که: تو برای خودت یک ابر قدرتی! همه باید از تو حساب ببرند. به بازویت نگاه کن! چرا باید این سپیدپوشان و نهال کوچکشان مفری برای طرح تو باقی نگذارند؟ چرا باید همه چشمها به این نهال بلورین باشد؟ کار، کار توست. سه روزه می توانی از ریشه درش بیاوری! زور بازویت این را می گوید! نگاه کن! سپیدپوشان به جان هم افتاده اند. خلاصه، سیاهپوشان، قداره بند محل را به سمت نهال کوچک هل می دهند. اما ناگهان سپیدپوشان به غفلت خود واقف می شوند. موقتاً اختلافها را کنار می گذارند و برای مقابله با قداره بند محل، بسیج می شوند. نفوذی های سیاهپوشان به کارشکنی می پردازند. حالا سپیدپوشان برای محافظت از نهال بلورین، باید در دو جبهه مقاومت می کردند. یکی از مقابل، دیگری در داخل خانه. نفوذی ها بالاخره دست به اسلحه بردند و « ذات » خودشان را رو کردند. تا می توانستند از سپیدپوشان به زمین ریختند. اما انگار قطره خونی که از سپیدپوشان بر زمین می ریخت، هزار سپیدپوش مصمم متولد می شد و به مقابله می شتافت.
نهال بلورین در این گیرودار زخم برداشت. اما به سرعت به بازسازی و مرمت خود پرداخت. زخم کاری او از قداره بند و نوچه هایش نبود. نه. نهال بلورین این زخم ها را به هر شکلی که بود مداوا می کرد. زخم کاری او از سپیدپوشانی بود که برای میوه هایش ادعا داشتند. خود را در برپایی و طراوت و ثمر دهی نهال بلورین صاحب سهم و نقش می دانستند. اما هر طور که بود، سپیدپوشان، قداره بند محل و نوچه هایش را عقب زدند. از پا در آمدند اما نگذاشتند آسیبی به نهال بلورین برسد. علت اصلی پیروزی سپیدپوشان در اطاعت فراگیر از باغبان بود. این راه سیاه پوشان، خوب دریافته بودند. تا این که باغبان پیر از دنیا رفت. مردم، ریسمان صیانت از نهال بلورین را به باغبان دیگری سپردند.
حالا بیست سال از زمان غرس آن نهال بلورین گذشته است. آن نهال کوچک، حالا به درخت تناوری بدل شده است و ریشه ها و شاخ وبرگهایش از محدوده زمین و زمان به در رفته است. آدمهایی که افق نگاهشان زمینی است، فقط به قد و قواره ظاهری آن نگاه می کنند و در مقایسه با سایر درختها، اختلاف چندانی مشاهده نمی کنند. اما سپید پوشان باطن بین، می دانند که ریشه های این درخت، از کجا رطوبت می گیرد و چه نسلهایی به میوه های آن چشم دوخته اند. اما چرا بعضی از شاخه های این درخت را شکسته اند؟ می بینم باغبان جدید، در زیر پای این درخت، چاهی برای خود کنده است و شبها، دور از چشم دیگران، سر در درون آن می برد. نمی دانم او با چاه چه می گوید، اما وقتی سر بر می آورد، چشمانش را سرخ و متورم می بینم. او را می بینم که رو به سپیدپوشان فریاد بر می آورد: عزیزانم، ما باید از این درخت بلورین، همچون امانتی عظیم صیانت کنیم و آن را برای فرزندان و نسلهای پس از خود حفظ کنیم. شکستن شاخه های این درخت، به هر دلیل، گناه بزرگی است. نگاه کنید. ببیند از محل شکستگی شاخه ها خون بیرون زده است! نگاه کنید در پشت این تپه، پشت آن سنگ، در آن شیار، سیاهپوشان کمین کرده اند! مراقب باشید. سر زنده و سرافراز باشید و برای این تناوری این نهال، از تحمل هیچ زحمتی دریغ نورزید.
سخن باغبان را بسیاری می شنوند و اطاعت می کنند. اما در میان سپیدپوشان، آدمهای پراکنده ای را می بینم که به شیطنت سر می جنبانند. آه، بله، آنان راشناختم. همین ها هستند که شبانه و دور از چشم دیگران، شاخه های درخت بلورین را می شکنند.
حالا از همان بلندی، به آینده می نگرم. سرشاخه های پرطراوت درخت بلورین را می بینم که تا دور دست پیش رفته است. نسلهایی را می بینم که چشم به راه ثمر چینی از این درخت تناورند. آیا آیندگان را نصیبی از این درخت هست! سعی می کنم برای سؤال خود پاسخی پیدا کنم. به صورت مطمئن باغبان و دوستدارانش که می نگرم، به خودم اطمینان می دهم که بله حتماً هست!

دوشنبه 26/12/1387 - 15:12
دعا و زیارت
 :: جزایری، سید نعمت الله
جزایری، سید نعمت الله
موطن: بصره
نام پدر : سید عبدالله
تاریخ وفات: 1112قمری

زندگینامه ها:

عنوان:

منبع :

گلشن ابرار، 1؛

 

عباس عبیری
تولد
 
((صباغیه )) یکی از جزایر پیرامون بصره ، در حدود 1050 ق .(757)شاهد تولد نوزادی بود که خانه سید عبدالله را در شادمانی فرو برد. سید عبدالله که از نوادگان امام کاظم علیه السلام به شمار می آمد(758)فرزند دلبند خویش را نعمت الله نامید و در نخستین فرصت به مکتب سپرد.
در مسیر تحصیل 
نعمت الله روزهای کودکی را شتابان پشت سر نهاد و با بهره گیری از دانشوران صباغیه ، شط بنی اسد، حویزه و بصره به یازده سالگی رسید. در این هنگام همراه برادرش سید نجم الدین رهسپار شیراز شد و به یاری شیخ جعفر بحرانی در مدرسه منصور به اقامت گزید. (759)تهیدستی بسیار نعمت الله ، سرانجام وی را از انزوای ویژه روزگار آغازین درس بیرون آورده ، به نسخه برداری از کتابها، تصحیح نسخه ها و حاشیه نویسی کشاند.(760)فرزند سید عبدالله گاه تا بامداد کار می کرد، درس می خواند و پس از نماز صبح و مطالعه ویژه بامدادی سر بر کتاب نهاده ، لحظه ای می آرامید. آنگاه تا نیمروز تدریس می کرد و پس از نماز ظهر به درس یکی از استادان می شتافت .(761)او خود خاطره آن روزهای دشوار را چنین نگاشته است :
... وقتی اذان ظهر بر می خاست به درس می شتافتم ... البته بیشتر وقتها نمی توانستم نان تهیه کنم ، بنابراین تا شامگاه گرسنه می ماندم . اغلب هنگامی که شب فرا می رسید به اندازه ای در اندیشه درس فرو می رفته بودم نمی دانستم در روز چیزی خورده ام یا نه ! پس از مدتی فکر می کردم و در می یافتم که چیزی نخورده ام ...
(762)
تلاش سید تابستان و زمستان نمی شناخت . برای او همه فصلها فصل درس ‍ بود. آنچه فرزند سخت کوش صباغیه درباره یکی از زمستانهای شیراز نگاشته ، درستی این گفتار را نشان می دهد:
من درسی داشتم که حاشیه های آن را بعد از نماز صبح زمستان می نوشتم . سرمای هوا و بسیاری تلاش باعث می شد که خون از دستم جاری شود!... سه سال روزگارم بدین سان گذشت .
(763)
ناگفته پیداست که کار نسخه برداری همواره برقرار نبود. بنابراین نوجوان بین النهرین گاه چنان در تهیدستی فرو می رفت که حتی توان خرید لقمه نانی را نداشت . در چنین موقعیت دشواری چراغ حجره اش به سبب بی روغنی خاموش می ماند و سید نعمت الله را در اندوهی جانکاه فرو می برد. او برای تحمل گرسنگی توان بسیار داشت ولی هرگز نمی توانست به دلیل ناداری درس شامگاهی را ترک کند. بنابراین به مهتاب ، خانه دوستان یا مسجد جامع پناه می برد.(764)
شیراز با همه دشواریها، جاذبه هایی نیز داشت . جاذبه هایی که ثروتمندان و تهیدستان به یک اندازه از آن بهره مند می شدند. باغهای سرسبز، چشم اندازهای پر گل و چشمه های زلال را باید در شمار این جاذبه های طبیعی جای داد. زیباییهایی که گاه نوجوان صباغیه را به بیرون شهر و اقامت یک هفته ای در گلستانها(765)کشانده ، بر نشاط و اشتیاقش می افزود.
سرانجام پیامهای پیوسته پدر، نعمت الله را به سمت صباغیه رهسپار ساخت . پدر و مادر، که برای دیدار فرزند روز شماری می کردند برای آنکه او را در روستا ماندگار سازند مراسم ازدواج بر پا داشتند و پیوند سید نعمت الله با دختر عمویش را جشن گرفتند.
بیست روز پس از ازدواج در حالی که سید اندیشه شیراز را - دست کم برای مدتی - از خود دور ساخته بود، زیارت یکی از دانشوران جزایر و گفتار ارزنده وی اشتیاق مدرسه را در دل او بیدار ساخت . به گونه ای که در همان محفل تصمیم به ادامه درس گرفت و چون از خانه آن دانشمند بیرون آمد بی آنکه کسی را آگاه سازد رهسپار شیراز شد.
(766)ولی این بار اقامت در مدرسه منصوریه دیری نپایید. پس از مدتی خبر درگذشت پدر وی را در اندوه فرو برد(767)و اندکی بعد دست حوادث مدرسه را به آتش کشید.(768)سید نعمت الله با خاطره استادان بزرگ شیراز: شیخ جعفر بحرانی (متوفای 1091 ق .) ابراهیم بن ملاصدرا، شاه ابوالولی بن شاه تقی الدین شیرازی ، سید هشام بن حسین احسابی ،(769)شیخ صالح بن عبد الکریم کزکزانی (متوفای 1098 ق .)(770)راه اصفهان را پیش گرفت .
در پناه آفتاب
 
فرزند صباغیه در اصفهان از محضر حافظ سید محمد میرزا جزایری ، (771)میرزا رفیع الدین محمد بن حیدر طباطبایی (متوفای 1079 ق .)، شیخ عماد الدین یزدی ، محقق سبزواری (متوفای 1090 ق .) شیخ علی بن شیخ محمد عاملی ،(772)شیخ حر عاملی (متوفای 1104 ق .)،(773)شیخ حسین بن جمال الدین خوانساری (متوفای 1097 ق .)،(774)امیر اسماعیل خاتون آبادی (متوفای 1116 ق .)،(775)ملا محسن فیض کاشانی (متوفی 1091 ق .)(776)و علامه محمد باقر مجلسی بهره گرفته ، در تهیدستی و گرسنگی به سوی قله های کمال پیش رفت . ولی تندگدستی سپاهان دیری نپایید. گوهر صباغیه را باز شناخت و او را حمایت مادی و معنوی خویش ‍ برخوردار ساخت . سید نعمت الله اینک می توانست برون از دغدغه روغن چراغ و غذا به پژوهش پردازد و استاد را در انجام رسالت بزرگش یاری دهد. او خود خاطره آن روزها را چنین ثبت کرده است :
((من در وقت تالیف (بحارالانوار) شب و روز در خدمتش بودم و در حل بعض احادیث مشکله با همدیگر مباحثه می نمودیم ، بلکه بعض اوقات ایشان مرا از عالم خواب بیدار می کرد و درباره حل بعضی احادیث مراجعه می نمود...
(777)به خاطر کمک به وی شبها در اتاقش می خوابیدم . او با من بسیار مزاح می کرد و می خندید تا از مطالعه خسته نشوم ، ولی با همه اینها هر گاه می خواستم نزدش حضور یابم از شدت هیبت و عظمت وی دلم چنان می تپید که مدتی پشت در می ایستادم تا به حالت عادی باز گردم .))(778)
توقف در خانه ناخدای فرزانه دریاهای نور چهار سال به درازا کشید. اندک اندک مدرسه ای که میرزا تقی دولت آبادی بنیاد نهاده بود تکمیل شد و سید نعمت الله در آن مرکز علمی به تدریس پرداخت .(779)
بدین ترتیب آفتاب تابناک صباغیه از افق مدرسه دولت آبادی برآمد و همه حوزه های آن روز را تحت تاثیر قرار داد. آگاهی و دانش فراوان ، فروتنی ، ساده زیستی ، روی گشاده و بیان روشنی که دانشور بین النهرین از آن برخوردار بود دانشجویان بسیاری را به مدرسه دولت آبادی کشاند. حضور چشمگیر دانش پژوهان و برقراری درسهای گوناگون ، مطالعه ، تحقیق ، تدریس و تالیفی که چهار سال پیاپی ادامه یافت و سرانجام دیدگان استاد بزرگ مدرسه را به ضعف و بیماری کشاند.
هر چند دانشمند گرانمایه جزایر نخست درد چشم را نادیده می گرفت و آن را پدیده ای گذرا می پنداشت ، بزودی از مطالعه باز ماند و بینایی اش با خطری جدی روبرو شد. حکیمان در درمان چشم استاد بسیار کوشیدند ولی دریغ که داروهایشان جز رنج مدرس جوان ثمری به بار نیاورد. سید نعمت الله که پس از عمری مبارزه با ناکامیها داروی دردش را از حکیمان بهتر می شناخت به برادرش سید نجم الدین گفت : می خواهم راه عراق پیش ‍ گیرم و از زیارت معصومان کامیاب شوم .
سید نجم الدین که خود در آرزوی زیارت پیشوایان آسمان تبار به سر می برد، بی درنگ پاسخ داد: من نیز همراهت خواهم آمد.
خاکهای مسیحایی 
برادران نیکبخت جزایری به سمت عراق رهسپار شدند و (780)پس از سفری بسیار دشوار به ((سامرا)) رسیدند.(781)حضور راهزنان ، هراس ‍ کاروان کوچک مشتاقان اهل بیت علیه السلام و سرانجام رهایی مومنان در سایه قرآن کریم از نکات فراموش ناشدنی این سفر به شمار می آید. دانشور پرهیزگار صباغیه به داستان آن کرامت قرآنی را چنین باز گفته است :
((... وقتی به نهر رسیدیم اسبهای دزدان آشکار شد. پس به سوی ما تاختند. من آیه الکرسی خواندم و همه همراهان را فرمان دادم تا آیه الکرسی بخوانند. چون دزدان به ما رسیدند نخست از ما فاصله گرفته ، در گوشه ای به تفکر پرداختند. آنگاه به سمت ما آمده ، گفتند: شما راه را گم کرده اید البته درست می گفتند، ما راه را گم کرده بودیم . دزدان یکی از افرادشان را با ما همراه ساختند تا ما را به منزل بعدی رساند.))
(782)
سید پس از زیارت معصومان خفته در سامرا به کاظمین شتافت و از آن سرزمین مقدس رهسپار کربلا و نجف شد. او از آرامگاه هر امام معصوم قدری خاک برداشته ، آنها را در آمیخت و سرمه دیدگان ساخت این داروی گرانبها بی درنگ اثر بخشید و بینایی و توان جوانی را به چشمان استاد مخلص مدرسه دولت آبادی باز گرداند.(783)
البته دستاورد سفر به عراق تنها درمان دیدگان نبود. او علاوه بر بهره های بسیار معنوی ، در مزار امیر مومنان گوهری سپید یافت و آن را نگین انگشتری ساخت .(784)
داغ یک همسفر 
سید سپس راه صباغیه را پیش گرفت تا ضمن دیدار بستگان به سوی اصفهان حرکت کند. ولی ابرهای نگرانی و ناآمنی بر مسیر سپاهیان سایه افکنده بود. حسین پاشا (حاکم بصره ) که در انتظار رسیدن عثمانیان و درگیری با آنها به سر می برد، وی را به زندگی در قلعه القرنه ناگزیر ساخت . سید کتابها و خانواده اش را همراه برادر به حویزه فرستاده ، خود به نگارش ‍ ((شرح تهذیب )) پرداخت . اندک اندک القرنه به محاصره عثمانیان درآمد. استاد مدرسه دولت آبادی پس از چهار ماه زندگی در محاصره فرصتی طلایی به دست آورده ، رهسپار حویزه شد و دو ماه در آن آبادی به سر برد.(785)سپس راه اصفهان را پیش گرفت و پس از توقفی شش ماهه در شوشتر و دهدشت ، در حالی که دستش به سبب فرو افتادن از چار پا آسیب دیده بود، به اصفهان رسید.(786)
هر چند درد دست پس از پنج ماه بهبود یافت ولی بیماری بر جانش پنجه افکنده ، او را تا وادی رازناک مرگ پیش برد. مدتی بعد امواج درد فرو نشست و پیکر سید بر ساحل تندرستی رسید(787)تا در آزمونی دشوار شرکت جوید. آزمونی که درشب جمعه اول شعبان 1079 ق . با مرگ سید نجم الدین تحقق پذیرفت .(788)
مرگ برادر و رفیق راههای سراسر رنج و خاطره زندگی ، استاد پاکدل مدرسه دولت آبادی را در ماتمی جانکاه فرو برد. مانعی که تا پایان عمر پیوسته با او بود و به گفته خودش جز با خفتن زیر خروارها خاک فراموش نمی شد.(789)فرزانه غمگین بین النهرین شبها با خاطره نجم الدین می خفت و روزها دیده بر کتابهای برادر دوخته ، در سوگ آن ستاره خاموش می گریید. اندک بعد راه خراسان پیش گرفت(790)تا کشتی توفان زده روانش در ساحل رضا علیه السلام لختی آرامش یابد.
مرجع جنوب 
سید در بازگشت از خراسان ، در سبزوار بیمار شد و با رنج بسیار خود را به اصفهان رساند. در این روزگار نامه های فراوان از شوشتر و حویزه دریافت کرد. نامه هایی که وی را به آن شهرها فرا می خواند. فقیه پاک رای صباغیه ناگزیر به قرآن کریم پناه برد و به راهنمایی آن کتاب مقدس شوشتر را برگزید و در روزهای پایانی 1079 ق . دعوت فتحعلی خان (حاکم خوزستان ) را اجابت کرد و به شوشتر پای نهاد. (791)او در آن دیار مسجدها و مدرسه های دینی فراوان پی افکند و به ترتیب مشتاقان علوم اهل بیت علیه السلام پرداخت . آن بزرگمرد علاوه بر اقامه نماز جماعت و ارشاد مردم در مسجد جامع ، در خیابانها به راه می افتاد و اصناف و پیشه وران را با آداب اسلامی آشنا می ساخت .(792)اندک اندک نهال هایی که او کشته بود بارور شد و دانشورانی توانا به جامعه عرضه کرد. دانشورانی که به آبادیهای دور و نزدیک می شتافتند و مردم را با اهل بیت علیه السلام آشنا می ساختند.(793)چون خبر تلاشهای موفقیت آمیز فقیه بلند آوازه صباغیه به شاه سلیمان صفوی رسید چنان تحت تاثیر قرار گرفت که بی درنگ در ضمن فرمانی ، او را به شیخ الاسلامی جنوب برگزید و همه مناصب شرعی آن دیار را به وی وانهاد.(794)
او که اینک مرجع دینی اهالی خوزستان و جنوب عراق به شمار می آمد در پی هدایت مردم و از میان برداشتن دشمنی قبیله ها تلاش فراوان کرده ، اطلاعیه های گوناگونی با مهرهای ویژه خویش ، که به عبارتهای ((و ان تعدوا نعمه الله لاتحصوها)) و ((الواثق بالله نعمه الله )) آراسته بود، به دور و نزدیک می فرستاد.(795)
در سوگ آفتاب 
در این زمان فرصتی پدید آمد تا پس از تولد نخستین فرزندش ، سید نور الدین ، همراه استاد فرزانه اش ، شیخ حر عاملی ، به زیارت خانه خدا شتابد.(796)مکه چنان فقیه نامور صباغیه را جذب کرد که اندکی پس از بازگشت ، دیگر بار اسباب سفر آماده ساخت و در حدود 1905 ق . عازم حریم امن الهی شد. (797)
در بازگشت از دومین زیارت هنوز داغ از دست دادن فرزند دلبندش ، سید حبیب الله را فراموش نکرده بود.(798)که خبر درگذشت رهبر روشن بین حوزه های علمیه ، حضرت علامه محمد باقر مجلسی وی را در اندوه فرو برد. از این رو شتابان راه اصفهان را پیش گرفته ، در مراسم تشییع و تدفین ستاره تابناک آسمان دانش و پرهیزگاری شرکت جست .(799)و پس از مدتی توقف دیگر بار به شوشتر بازگشت . ولی درد از دست دادن گوهری چون علامه مجلسی بزرگتر از آن بود که پیکر نحیف مرجع شوشتر توان تحملش ‍ را داشته باشد. بنابراین راه خراسان پیش گرفت تا آفتاب تابناک مشرق رضا علیه السلام قلب مجروحش را التیام بخشد.
مرجع روشن بین شوشتر در بازگشت از حریم پاک رضوی مدتی در گرگان توقف کرده ،
(800)مومنان آن را سامان را از دریای دانش و اخلاص خویش ‍ سیراب ساخت . آنگاه به جانب خوزستان ادامه مسیر داد تا همچنان روشنگر راه پاکدلان آن سرزمین باشد.
درخت آسمانی 
پیر دانشور صباغیه شاگردان بسیاری تربیت کرد که هر یک در گوشه ای از جهان اسلام به هدایت مردم و تدریس علوم اهل بیت پرداختند، دانشورانی چون : ابوالحسن اصفهانی غروی ، ابوالحسن شوشتری ، شیخ علی بن حسین بن محیی الدین جامعی عاملی ، فتح الله بن علوان الکعبی الدورقی ، قاضی محمد تقی بن قاضی عنایت الله شوشتری ، شیخ محمد بن علی بن حسین نجار شوشتری ، محمود بن میر علی میمندی و ده ها شخصیت دیگر از شاگردان او به شمار می آیند. (801)
نوشته های سبز 
حضرت سید نعمت الله جزایری کتابهای گرانبهایی که فراتر از 55 عنوان است ، از خود به یادگار نهاد. نوشته هایی که نام برخی از آنها را بر می شماریم :
الانوار النعمانیه فی بیان معرفه النشاه الانسانیه ، انیس الفرید فی شرح التوحید، تحفه الاسرار فی الجمیع بین الاخبار، الجواهر الغوالی فی شرح عوالی اللثالی ، ریاض الابرار فی مناقب الائمه الاطهار، زهر الربیع ، الغایه القصوی ، عقود المرجان فی تفسیر القرآن ، مشکلات المسائل ، منبع الحیاه فی اعتبار قول المجتهدین من الاموات ، نوادر الاخبار، النور المبین فی قصص الانبیاء و المرسلین ، هدیه المبین و تحفه الراغبین و ده ها اثر دیگری که به صورت حاشیه و شرح نوشته شده است .
 
(802)
مسافر ملکوت 
مرجع 62 ساله جنوب آنگاه که به سمت خوزستان ادامه مسیر می داد به شدت بیمار شد کاروانیان چون به جایدر (منزلگاهی نزدیک پلدختر) رسیدند سید را فرو آوردند تا لختی بیاساید، (803)لیکن در این وادی بیماری شدت یافت و سرانجام در شب جمعه 22 شوال 1112 ق .(804)دیدگانی که به برکت خاک مقبره امامان معصوم علیه السلام فروغی آسمانی یافته بود، برای همیشه بسته شد.
مسافران پاکدل شوشتری پیکر پاک مرجعشان را غریبانه در جایدر به خاک سپردند. نیکان آن سامان ، که قدر گوهر رخشان جزایر را می دانستند، بر آرامگاهش ساختمانی سراسر عشق و اخلاص بنیاد نهادند و برای تامین مخارج قاریان و خدمتگزاران حرمش موقوفاتی در نظر گرفتند.
(805)اینک جایدر در سایه ایمان ، پرهیزکاری و خلوص سرور فقیهان خوزستان چون خورشید به همه گیتی نور امید و رستگاری می پراکند. مومنان بسیار از گوشه و کنار کشورهای اسلامی بدان سامان روی آورده ، مراد خویش از سید سپید دست صباغیه می گیرند و شادمان باز می گردند. هر چند شرح کامیابیهای مومنان پاکدلی که در سایه عنایت آن مرجع وارسته به خواستهایشان دست یافته اند، فرصتی بیش این نوشتار می جوید ولی نگاهی گذرا به داستان کوتاه کامروایی نیکبخت پاکستان ، شیخ حسین بخش جعفری ما را با شناسایی جایگاه والای معنوی آفتاب رخشان بین النهرین آشناتر می سازد.
شیخ حسین به سبب محکومیت برادرش به اعدام ، بسیار نگران بود. شبانگاه سیدی گران پایه در خواب می بیند و مشکل خویش با وی در میان می نهد.
سید به وی می فرماید: در آرامگاهم به دیدارم بیا، گره از کارت گشوده خواهد شد، ان شاء الله !
شیخ حسین می پرسد: آقای من ! شما را نمی شناسم . کیستید؟ جایگاهتان کجاست ؟
سید می فرماید: دوستی داری که فردا به سوی ما حرکت می کند، با او رهسپار شو!
شیخ حسین بامداد یکی از آشنایانش را می بیند و داستان رویای معنوی را به باز می گوید. آن دوست که اندیشه زیارت آفتاب تابناک پلدختر در سر داشت ، در شگفتی فرو می رود و شیخ حسین بر مرقد بزرگمرد وارسته صباغیه خدا را می خواند و چون باز می گردد، خبر رهایی برادرش را از اعدام دریافت می کند.
(806)
نسل آفتاب 
فقیه فرزانه شوشتر چهار فرزند داشت :
سید نور الدین ، سید حبیب الله ، سید محمد شفیع قاضی و سید جمال الدین . از این گروه سید حبیب الله در کودکی گیتی را وداع گفت و سید نور الدین وارث دانش ، حکمت و ادب پدر شد.
(807)
آن بزرگوار که در سال 1088 ق . پای به هستی نهاده بود از محضر دانشوران سپاهیان سود برده ، پس از رحلت پدر مقام شیخ الاسلامی شوشتر را به عهده گرفت . از آنجا که نسل سید نعمت الله بیشتر از ناحیه نورالدین بر جای مانده ، نوادگان مرجع فرزانه شوشتر را ((سادات نوریه )) می نامند.(808)
آثار:
  1. الانوار النعمانیه فی بیان معرفه النشاه الانسانیه
  2. انیس الفرید فی شرح التوحید، تحفه الاسرار فی الجمیع بین الاخبار،
  3. الجواهر الغوالی فی شرح عوالی اللثالی
  4. ریاض الابرار فی مناقب الائمه الاطهار،
  5. زهر الربیع
  6. الغایه القصوی
  7. عقود المرجان فی تفسیر القرآن
  8. مشکلات المسائل
  9. منبع الحیاه فی اعتبار قول المجتهدین من الاموات
  10. نوادر الاخبار
  11. النور المبین فی قصص الانبیاء و المرسلین
  12. هدیه المبین
  13. تحفه الراغبین
دوشنبه 26/12/1387 - 15:11
دعا و زیارت
اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام    ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام

بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود

   حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است     دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد   حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق   گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند   مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
دوشنبه 26/12/1387 - 15:5
خواستگاری و نامزدی
به خدا نگویید  مشکل  بزرگ   دارم  به  مشکل  بگویید   خدای  بزرگ  دارم.التماس  دعا 
دوشنبه 26/12/1387 - 10:58
خانواده
 
زندگی  سخت  نیست  ما  سختش  نی  کنیم  دل  هیچ کس  تنگ  نیست ما تنگش  می  کنیم  عشق  قشنگ نیست ما  قشنگش  می کنیم  هیچ  دلی  سنگ نیست  ما  سنگش  می  کنیم.
دوشنبه 26/12/1387 - 10:57
طنز و سرگرمی
 
این مطالب  رونوشتم  تا  دوستان گلم  برای  لحظاتی  شاد  باشند ما  هرچه  داریم  از  این  دوستان خوب  است. مادر  مرا نفرین کرد  و گفت الاهی  درد  بی   درمون  بگیری  حالا  نفرینش  گرفته  عاشق  شدم. هیچکس مترسک  رو  دوست نداره  چون  پرنده  ها رو  می  ترسونه  اما من دوستش دارم   چون تنهایی  رو درک  میکند. از  طرف  می  پرسند  یک موجود   نام  ببر  میگه  یخ    میگن
 یخ که  موجود  نیست.میگه  چرا  خودم  دیدم  رو  شیشه ی  مغازه نوشته  بود  یخ موجود  است. یه روز یه غورباغه  با یه  زنبور  اذدواج  می  کنه  غورباغه  میگه  قو  قو  قو   قربونت  برم   زنبور  میگه وز  وز  وز وظیفته.سه   چیز  از  شمع 
اموختم  ایستاده  بمیرم   بی  صدا  بمیرم  برای   دوست  بمیرم. کسی  بنزین  بخوره  چی  میشه   سرعتش  اونقدر  زیاد میشه که  در عرض  چند  ثانیه  به  اون دنیا  میرسه.
اگر  مطلب  خنده داری  دارید  بفرمایید تا ما  ثبت  کنیم.
دوشنبه 26/12/1387 - 10:55
دعا و زیارت

 

جالبترین مطالب در  مورد  بهایت.  دوستان  عزیز  این مطالب  من  از  کتابی  معتبری  می  باشد  و  همچنین همسایگی  ما با  دو خانواده  ی  بهایی.  متاسفانه در  شهر  ما  شیراز  بهایت  واقعا  تعدادش  زیاد  البته نه  بهایت  بلکه  سایر  ادیان.دوستان .  بهای  ها   ازدواج   خوهر وبرادر  را  حرام نمی  دانند  خواهر و برادر  ازدواج کرده  و  می  توانند  بچه  دار  شوند.  برای انها    دارو  حرام  است   یا  اگر  زنی از  طرف  شوهر  خود  بچه  دار  نشد   می  تواند به  فرد دیگری  مراجعه کرده  و بچه  دار  شده   در  بهایت  اگر  خانه ی  کسی  را اتش  زدی  انها  بایستی   ان  فرد  را  به  اتش  بکشند  دوستان  عزیز  اگر   مطالب  بیشتری  در این زمینه  خواستید  نظر  بدهید.در  ضمن  کلیه ی  مطالب  بنده  بر  اساس  نیاز  جامعه و  به  روز  می باشد.
دوشنبه 26/12/1387 - 10:18
دعا و زیارت

درباره نماز

منابع مقاله:

چهل حدیث نماز، شریفی، محمود؛

 


 

چهل حدیث نماز

مقدمه

برای مقدمه چهل حدیث نماز سخنی کاملتر و عمیق‏تر و جالبتر از مطالبی که در ابتداء باب نماز توضیح المسائل حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران آمده بود به نظر نرسید لذا آن را برگزیدیم به امید آنکه همه عاشقان اهل بیت (ع) و آن عارف بزرگوار از کلمات درربار آنان توشه‏ای فراوان بردارند.

نماز مهمترین اعمال دینی است که اگر قبول درگاه خداوند عالم شود، عبادتهای دیگر هم قبول می‏شود و اگر پذیرفته نشود اعمال دیگر هم قبول نمی‏شود. و همان طور که اگر انسان شبانه روزی پنج نوبت در نهر آبی شستشو کند، چرک در بدنش نمی‏ماند نمازهای پنجگانه هم انسان را از گناهان پاک می‏کند. و سزاوار است که انسان نماز را در اول وقت بخواند و کسی که نماز را پست و سبک شمارد. مانند کسی است که نماز نمی‏خواند، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: کسی که به نماز اهمیت ندهد و آن را سبک شمارد سزاوار عذاب آخرت است . روزی حضرت در مسجد تشریف داشتند مردی وارد و مشغول نماز شد و رکوع و سجودش را کاملا به جای نیاورد، حضرت فرمودند: اگر این مرد در حالی که نمازش این طور است از دنیا برود، به دین من از دنیا نرفته است. پس انسان باید مواظب باشد که با عجله و شتابزدگی نماز نخواند و در حال نماز به یاد خدا و با خضوع و خشوع و وقار باشد، و متوجه باشد که با چه کسی سخن می‏گوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند عالم بسیار پست و ناچیز ببیند و اگر انسان در موقع نماز کاملا به این مطلب توجه کند، از خود بی خبر می‏شود، چنانکه در حال نماز تیر را از پای مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام بیرون کشیدند و آن حضرت متوجه نشدند. و نیز باید نمازگزار توبه و استغفار نماید و گناهانی که مانع قبول شدن نماز است، مانند حسد، کبر، غیبت، خوردن حرام، آشامیدن مسکرات و ندادن خمس و زکات بلکه هر معصیتی را ترک کند. و همچنین سزاوار است کارهایی که ثواب نماز را کم می‏کند و به جا نیاورد، مثلا در حال خواب آلودگی و خودداری از بول به نماز نایستد، و در موقع نماز به آسمان نگاه نکند و نیز کارهایی که ثواب نماز را زیاد می‏کند به جا آورد، مثلا انگشتری عقیق به دست کند و لباس پاکیزه بپوشد و شانه و مسواک کند و خود را خوشبو نماید.» (1).

مقدمه را با نقل حدیث زیبایی (2) از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم به پایان می‏بریم:

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

امت من چهار گروه هستند:

1 ـ گروهی نماز می‏خوانند، ولی در نمازشان سهل انگارند «ویل» برای آنهاست، و «ویل» نام یکی از طبقات زیرین جهنم است، خداوند فرمود: (فویل للمصلین الذینهم عن صلاتهم ساهون) ماعون 4 و 5

پس «ویل» برای نمازگزاران است، آنهایی که در نمازشان سهل انگارند.

2 ـ گروهی گاهی نماز می‏خوانند و گاهی نمی‏خوانند، پس «غی» مال آنهاست، و «غی» نام یکی از طبقات پایین جهنم است. خداوند متعال فرمود: (فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا) .

سپس جانشین آن مردم خداپرست قومی شدند که نماز را ضایع کرده و از شهوات پیروی کردند، و اینها به زودی در «غی» افکنده خواهند شد.

3 ـ گروهی هیچ وقت نماز نمی‏خوانند، «سقر» برای آنهاست، «سقر» هم نام یکی از طبقات زیرین جهنم است که خداوند متعال فرمود: (ما سلککم فی سقر قالوا لم نک من المصلین) مدثر .42

(اهل بهشت از اهل جهنم سئوال می‏کنند) چه چیزی شما را به «سقر» کشاند؟ در جواب می‏گویند : ما از نمازگزاران نبودیم.

4 ـ گروهی همیشه نماز می‏خوانند، و در نمازشان خشوع دارند. خداوند متعال فرمود: (قد افلح المؤمنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون)

مؤمنون.1 و .2

مؤمنان رستگار شدند، آنهایی که در نمازشان با خشوع هستند. (3)

امیدواریم خداوند متعال همه ما را از گروه چهارم قرار دهد.

و اقم الصلاة ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر.

(عنکبوت، 45)

نماز را بپادار، که نماز انسان را از هر کار زشت و منکر باز می‏دارد و یاد خدا بزرگتر است.

فصل اول:

جایگاه نماز در اسلام

حدیث اول

اهمیت نماز

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

اول ما افترض الله علی امتی الصلوات الخمس، و اول ما یرفع من اعمالهم الصلوات الخمس، و اول ما یسألون عنه الصلوات الخمس.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

نخستین چیزی که خداوند بر امت من واجب کرد نمازهای پنجگانه است، و نخستین عملی که از آنان بالا برده می‏شود، و از آنان سؤال می‏شود همان نماز است.

کنز العمال، ج 7، ح 18859

حدیث دوم

نماز و پایه‏های دین

عن ابی جعفر علیه السلام قال:

بنی الاسلام علی خمسة اشیاء:

علی الصلاة، و الزکوة و الحج و الصوم و الولایة.

امام باقر علیه السلام فرمود:

اسلام بر پنج چیز بنا شده است:

نماز، زکات، حج، روزه و ولایت اهل بیت علیهم السلام.

بحار، ج 82، ص .234

حدیث سوم

مثل نماز

عن ابی جعفر علیه السلام قال:

الصلاة عمود الدین، مثلها کمثل عمود الفسطاط اذا ثبت العمود ثبتت الاوتاد الاطناب، و اذا مال العمود و انکسر لم یثبت وتد و لا طنب.

امام باقر علیه السلام فرمود:

نماز ستون دین است، مثل آن همانند ستون خیمه است که وقتی استوار باشد میخها و طنابها پا برجاست، و هرگاه ستون آن کج و شکسته شود هیچکدام از آنها استوار نمی‏مانند.

بحار، ج 82، ص 218

حدیث چهارم

نماز موجب رستگاری

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

خمس صلوات من حافظ علیهن کانت له نورا و برهانا و نجاة یوم القیامة.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

کسی که بر نمازهای پنجگانه محافظت و مراقبت نماید این نمازها برای او در قیامت، نور و وسیله نجات او خواهد بود.

کنز العمال، ج 7، حدیث 18862

حدیث پنجم

نماز و نورانیت قلب

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

صلاة الرجل نور فی قلبه فمن شاء منکم فلینور قلبه.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

نماز هر کس، نوری در دل اوست، پس هر کس خواست، قلبش را نورانی کند.

کنز العمال، ج 7، حدیث 18973

حدیث ششم

نماز ملاک قبولی اعمال

قال الصادق علیه السلام:

اول ما یحاسب به العبد الصلاة، فان قبلت قبل سائر عمله، و اذا ردت رد علیه سائر عمله .

امام صادق علیه السلام فرمود:

نخستین چیزی که از بنده حسابرسی می‏شود نماز است، پس اگر نماز پذیرفته شد اعمال دیگرش نیز پذیرفته می‏شود، چنانچه نمازش رد شود بقیه اعمال او هم قبول نخواهد شد.

وسائل الشیعه، ج 3، ص 22

حدیث هفتم

نماز و روش انبیاء

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

الصلاة من شرایع الدین، و فیها مرضاة الرب عز و جل، فهی منهاج الانبیاء.

پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله فرمود:

نماز از آداب (اولیه) دین است، و آن مایه خشنودی خدا، و راه و روش پیامبران الهی است .

بحار، ج 82، 231

حدیث هشتم

نماز پرچم اسلام

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

علم الاسلام الصلاة، فمن فرغ لها قلبه و حافظ علیها بحدها و وقتها و سننها فهو مؤمن .

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

نماز، پرچم اسلام است، مؤمن واقعی، کسی است که دل به آن دهد و مراقب حدود و آداب و وقت آن باشد.

کنز العمال، ج 7، حدیث 18870

حدیث نهم

نماز و کارآئی آن

قال الصادق علیه السلام:

ان ملک الموت یدفع الشیطان عن المحافظ علی الصلاة و یلقنه شهادة ان لا اله الا الله، و ان محمدا رسول الله فی تلک الحالة العظیمة.

امام صادق علیه السلام فرمود:

فرشته مرگ، شیطان را از کسی که مراقب نماز است دور می‏کند، و شهادت بر وحدانیت خدا، و رسالت پیامبر را در هنگام هولناک مرگ به او تلقین می‏کند.

وسائل الشیعه، ج 3، ص 19

حدیث دهم

نماز و فرزندان

قال الباقر علیه السلام:

انا نأمر صبیاننا بالصلاة اذا کانوا بنی خمس سنین، فمروا صبیانکم بالصلاة اذا کانوا بنی سبع سنین.

امام باقر علیه السلام فرمود:

هنگامی که فرزندان ما پنج ساله شدند دستور می‏دهیم نماز بخوانند، پس شما هم وقتی فرزندانتان به هفت سالگی رسیدند آنها را به نماز دستور دهید.

وسائل الشیعه، ج 3، ص 12

فصل دوم:

اهمیت و فضیلت نماز

حدیث یازدهم

ارزش نماز

قال الصادق علیه السلام:

صلاة فریضة خیر من عشرین حجة و حجة خیر من بیت مملو ذهبا یتصدق منه حتی یفنی او حتی لا یبقی منه شی‏ء.

امام صادق علیه السلام فرمود:

یک نماز واجب از بیست حج بهتر است، و یک حج از صدقه دادن خانه‏ای پر از طلا بهتر است، آنگونه که آن را صدقه دهند تا آنکه چیزی در آن نماند.

بحار، ج 82، 227

حدیث دوازدهم

برتری نماز

قال امیرالمؤمنین علیه السلام:

اوصیکم بالصلاة و حفظها، فانها خیر العمل و هی عمود دینکم.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

شما را به نماز و مراقبت از آن سفارش می‏کنم چونکه نماز برترین عمل و ستون دین شماست .

بحار، ج 82، ص 209

حدیث سیزدهم

اهمیت نماز

قال النبی صلی الله علیه و آله:

ما من صلاة یحضر وقتها الا نادی ملک بین یدی الناس (ایها الناس) قوموا الی نیرانکم التی اوقدتموها علی ظهورکم فاطفئوها بصلاتکم.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

هیچ گاه وقت نماز نمی‏رسد مگر اینکه فرشته‏ای در میان مردم ندا می‏دهد که: ای مردم بپاخیزید و با نماز خود آتشهائی را که برافروخته‏اید خاموش کنید.

بحار، ج 82، ص 209

حدیث چهاردهم

برکات نماز

قال علی علیه السلام:

ان الانسان اذا کان فی الصلاة فان جسده و ثیابه و کل شی‏ء حوله یسبح.

علی بن ابیطالب علیه السلام فرمود:

هنگامی که انسان مشغول نماز است بدن و لباس و هر چه پیرامون اوست خدا را تسبیح می‏گویند .

بحار، ج 82، ص 213

حدیث پانزدهم

جایگاه نماز

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

موضع الصلاة من الدین کموضع الرأس من الجسد.

رسول گرامی صلی الله علیه و آله فرمود:

جایگاه نماز در دین همانند سر است نسبت به بدن.

کنز العمال، ج 7، حدیث 18972

حدیث شانزدهم

نماز و پاکی روح

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

مثل الصلوات الخمس کمثل نهر جار عذب علی باب احدکم یغتسل فیه کل یوم خمس مرات فما یبقی ذلک من الدنس.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

نمازهای پنجگانه همانند نهر آب گوارائی جلوی درب خانه شماست چنانکه کسی هر روز خود را پنج بار در آن بشوید هیچگونه چرکی باقی نماند. (یعنی کسی هم که شبانه روز نمازهای پنجگانه را بخواند از آلودگیهای روحی پاک می‏شود) .

کنز العمال، ج 7، حدیث 18931

 

 

حدیث هفدهم

نماز و پیمان خداوند

عن رسول الله صلی الله علیه و آله:

قال الله تعالی: افترضت علی امتک خمس صلوات و عهدت عندی عهدا انه من حافظ علیهن لوقتهن ادخلته الجنة، و من لم یحافظ علیهن فلا عهد له عندی.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

خداوند متعال فرمود: [ای پیامبر] بر امت تو نمازهای پنجگانه را واجب کردم و با خود پیمان بستم که هر کس مراقب آن نمازها و وقت آنها باشد او را به بهشت داخل کنم و کسی که مراقب آنها نباشد من تعهدی نسبت به او ندارم.

کنز العمال، ج 7، ح 18872

حدیث هیجدهم

نماز و یاد خدا

عن الباقر علیه السلام قال:

ذکر الله لأهل الصلاة اکبر من ذکرهم ایاه، الا تری انه یقول: اذکرونی اذکرکم. (4)

امام باقر علیه السلام فرمود:

یاد خدا برای نماز خوانها بالاتر از یاد آنها از خدا است. آیا نمی‏بینی که خداوند می‏فرماید :

«مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم.»

بحار، ج 82، ص 199

حدیث نوزدهم

نماز و رحمت خدا

قال علی علیه السلام:

اذا قام الرجل الی الصلاة اقبل الیه ابلیس ینظر الیه حسدا لما یری من رحمة الله التی تغشاه.

امام علی علیه السلام فرمود:

هرگاه کسی به نماز می‏ایستد، شیطان حسودانه به او می‏نگرد، بخاطر آنکه می‏بیند رحمت خدا او را فرا گرفته است.

بحار، ج 82، ص 207

حدیث بیستم

نماز و ترک گناه

روی ان فتی من الانصار کان یصلی الصلاة مع رسول الله و یرتکب الفواحش، فوصف ذلک لرسول الله صلی الله علیه و آله فقال: ان صلاته تنهاه یوما ما، فلم یلبث ان تاب.

روایت شده که جوانی از انصار با رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز می‏خواند و مرتکب گناه هم می‏شد، این موضوع برای رسول خدا صلی الله علیه و آله بیان شد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: نمازش روزی او را از گناهان باز خواهد داشت، سپس طولی نکشید که توبه کرد.

بحار، ج 82، ص 198

فصل سوم:

اهمیت وقت نماز

حدیث بیست و یکم

چگونه و چه وقت نماز بخوانیم؟

قال الصادق علیه السلام:

اذا صلیت صلاة فریضة فصل لوقتها صلاة مودع تخاف الا تعود الیها.

امام صادق علیه السلام فرمود:

وقتی نماز واجب می‏خوانی آنرا در وقت خودش چنان بخوان که گویا دیگر هرگز به نماز موفق نمی‏شوی.

محجة البیضاء، ج 1، ص 350

حدیث بیست و دوم

اهمیت وقت نماز

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

قال الله عز و جل: ان لعبدی علی عهدا ان اقام الصلوة لوقتها ان لا اعذبه، و ان ادخله الجنة بغیر حساب.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

خداوند متعال می‏فرماید: من تعهدی نسبت به بنده‏ام دارم که اگر نماز را در وقتش بپا دارد او را عذاب نکنم و بی حساب او را به بهشت ببرم.

کنز العمال، ج 7، حدیث 19036

حدیث بیست و سوم

پیامبر صلی الله علیه و آله و نماز اول وقت

عن عائشة قالت:

کان رسول الله صلی الله علیه و آله یحدثنا و نحدثه فاذا حضرت الصلوة فکانه لم یعرفنا و لم نعرفه اشتغالا بعظمة الله.

از عایشه نقل شده:

بارها اتفاق افتاد که پیامبر صلی الله علیه و آله با ما مشغول صحبت بود، هنگامی که وقت نماز می‏رسید مشغول و متوجه عظمت خدا می‏شد گویا هرگز ما را نمی‏شناسند و ما هم او را نمی‏شناسیم.

محجة البیضاء، ج 1، ص 350

حدیث بیست و چهارم

نماز در وقت

قال الصادق علیه السلام:

ان العبد اذا صلی الصلاة لوقتها، و حافظ علیها ارتفعت بیضاء نقیة، تقول: حفظتنی حفظک الله، و اذا لم یصلها لوقتها، و لم یحافظ علیها رجعت علیه سوداء مظلمة، تقول: ضیعتنی ضیعک الله.

امام صادق علیه السلام فرمود:

هنگامی که بنده‏ای سر وقت به نماز بایستد و مراقب آن باشد بصورت پاره‏ای نور سفید بالا می‏رود و می‏گوید: تو مرا حفظ کردی خدا تو را حفظ کند، ولی وقتی نماز را در وقتش نخواند و مراقب آن نباشد آن نماز بصورت لکه سیاه و تاریکی بر می‏گردد و می‏گوید: مرا ضایع کردی خدا تو را ضایع نماید.

محجة البیضاء، ج 1، ص 340

حدیث بیست و پنجم

محبوبیت نماز در وقت

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

احب الأعمال الی الله الصلاة لوقتها، ثم بر الوالدین، ثم الجهاد فی سبیل الله.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

محبوبترین کارها نزد خدا عبارتست از: نماز در وقت، سپس نیکی به پدر و مادر، بعد جهاد در راه خدا.

کنز العمال، ج 7، حدیث 18897

فصل چهارم:

سهل انگاری در نماز و ترک آن

حدیث بیست و ششم

سبک شمردن نماز

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

لیس منی من استخف بصلاته لا یرد علی الحوض لا و الله.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

کسی که نماز را سبک شمارد از من نیست و قسم بخدا او در حوض کوثر بر من وارد نخواهد شد .

بحار، ج 82، ص 224

حدیث بیست و هفتم

تحقیر نماز

قال الصادق علیه السلام:

شفاعتنا لا تنال مستخفا بصلاته.

امام صادق علیه السلام فرمود:

شفاعت ما به کسی که نمازش را سبک بشمارد نمی‏رسد.

بحار، ج 82، ص 227

حدیث بیست و هشتم

تباه کردن نماز

قال النبی صلی الله علیه و آله:

لا تضیعوا صلاتکم فان من ضیع صلاته حشره الله مع قارون و فرعون و هامان.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

نمازتان را تباه نکنید، زیرا کسی که نمازش را تباه کند خدا او را با قارون و فرعون و هامان محشور کند.

بحار، ج 82، ص 202

حدیث بیست و نهم

نماز ناقص و پیامبر صلی الله علیه و آله

قال الباقر علیه السلام:

بینا رسول الله صلی الله علیه و آله جالس فی المسجد اذ دخل رجل فقام فصلی فلم یتم رکوعه و لا سجوده فقال صلی الله علیه و آله: نقر کنقر الغراب لئن مات هذا و هکذا صلاته لیموتن علی غیر دینی.

امام باقر علیه السلام فرمود:

هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسجد نشسته بود مردی وارد شد و نماز خواند، ولی رکوع و سجود آنرا بطور کامل انجام نداد، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: همانند کلاغ نوک زد، اگر او بمیرد و نمازش چنین باشد با دین غیر دین من مرده است.

محجة البیضاء، ج 1، ص 340

حدیث سی‏ام

سهل انگاری در نماز

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

الصلاة عماد الدین فمن ترک صلاته متعمدا فقد هدم دینه، و من ترک اوقاتها یدخل الویل، و الویل واد فی جهنم کما قال الله تعالی: ویل للمصلین الذینهم عن صلاتهم ساهون.

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:

نماز ستون دین است، پس کسی که عمدا نمازش را ترک کند دینش را خراب کرده است و کسی که به اوقات نماز اهمیت ندهد داخل «ویل» خواهد شد و «ویل» محلی در جهنم است. خداوند در قرآن فرمود: «ویل جای کسانی است که در نمازشان سهل انگاری می‏کنند.» (5)

بحار، ج 82، ص 202

حدیث سی و یکم

نتیجه ترک نماز

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

لا تترکن الصلوة متعمدا فانه من ترک الصلوة متعمدا فقد برئت منه ذمة الله و رسوله.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

نماز را عمدا ترک نکنید، چون کسی که آن را عمدا ترک نماید از قلمرو خدا و رسول او بیرون می‏رود.

کنز العمال، ج 7، ح 19096

حدیث سی و دوم

ترک نماز

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

من ترک صلوة لا یرجوا ثوابها، و لا یخاف عقابها، فلا ابالی أیموت یهودیا او نصرانیا او مجوسیا.

رسول گرامی صلی الله علیه و آله فرمود:

کسی که نماز را ترک نماید در حالیکه نه امید به پاداش آن دارد، و نه از عذاب آن می‏ترسد، من هم اهمیت نمی‏دهم که او یهودی بمیرد یا نصرانی یا مجوسی.

بحار، ج 82، ص 202

حدیث سی و سوم

ترک نماز و کفر

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

من ترک صلاته حتی تفوته من غیر عذر، فقد حبط عمله، ثم قال: بین العبد و بین الکفر ترک الصلاة.

پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله فرمود:

کسی که نماز را بدون عذر بجا نیاورد تا وقتش بگذرد، اعمالش از بین می‏رود، سپس فرمود : فاصله بین بنده و کفر، ترک نماز است. (یعنی کسی که نماز را ترک کند کافر محسوب می‏شود) .

بحار، ج 82، ص 202

حدیث سی و چهارم

عاقبت ترک نماز

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

من ترک الصلاة متعمدا کتب اسمه علی باب النار ممن یدخلها.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

کسی که نماز را عمدا ترک کند بر درب جهنم، نامش از دوزخیان نوشته می‏شود.

کنز العمال، ج 7، ح 19090

فصل پنجم:

آداب و شرائط پذیرش نماز

حدیث سی و پنجم

نماز و شرائط پذیرش آن

قال الصادق علیه السلام:

قال الله تبارک و تعالی: انما اقبل الصلاة لمن تواضع لعظمتی، و یکف نفسه عن الشهوات من اجلی، و یقطع نهاره بذکری، و لا یتعاظم علی خلقی، و یطعم الجایع و یکسو العاری، و یرحم المصاب، و یؤوی الغریب.

امام صادق علیه السلام فرمود:

خداوند متعال فرمود: نماز کسی را می‏پذیرم که:

1 ـ در مقابل عظمت من فروتنی کند. 2 ـ از خواسته‏های نفسانی بخاطر من خود را دور کند . 3 ـ روزش را با یاد من بپایان برد. 4 ـ بر بندگانم بزرگی نفروشد. 5 ـ به گرسنه غذا دهد. 6 ـ برهنه را بپوشاند. 7 ـ به مصیبت دیده مهربانی کند. 8 ـ غریب را پناه دهد.

حدیث سی و ششم

میزان قبولی نماز

عن ابی عبد الله علیه السلام قال:

من احب ان یعلم اقبلت صلاته ام لم تقبل، فلینظر هل منعته صلاته عن الفحشاء و المنکر؟ فبقدر ما منعته قبلت منه.

امام صادق علیه السلام فرمود:

کسی که دوست دارد بداند نمازش پذیرفته شده است یا نه؟ باید ببیند آیا نمازش او را از زشتیها و ناپاکی‏ها دور کرده است؟ پس به اندازه‏ای که دور کرده باشد همانقدر از نمازش پذیرفته شده است.

بحار، ج 82، ص 198

حدیث سی و هفتم

نماز و ولایت اهل بیت علیهم السلام

قال رجل لزین العابدین علیه السلام: ما سبب قبولها؟

قال علیه السلام:

ولایتنا و البرائة من اعدائنا.

مردی از امام زین العابدین علیه السلام سئوال کرد: ملاک پذیرش نماز چیست؟

امام علیه السلام در پاسخ فرمود:

ولایت ما و برائت از دشمنان ما.

بحار، ج 84، ص 245

حدیث سی و هشتم

نماز واجب و مستحب

قال الباقر علیه السلام:

ان العبد لیرفع له من صلاته نصفها و ثلثها و ربعها و خمسها فما یرفع له الا ما اقبل علیها بقلبه و انما امروا بالنوافل لیتم لهم ما نقصوا من الفریضة.

امام باقر علیه السلام فرمود:

نمازی که بنده بجا می‏آورد، گاهی نصف و گاهی یک سوم و گاهی یک چهارم و گاهی یک پنجم آن بالا برده می‏شود، پس بالا برده نمی‏شود مگر آن نمازی که با توجه قلبی انجام گیرد . مردم مأمور به انجام نمازهای مستحب شده‏اند تا نقص نماز واجب آنها توسط مستحبات جبران شود.

الحقایق تألیف مرحوم فیض کاشانی، ص .219

حدیث سی و نهم

نماز با اذان و اقامه

قال ابوعبد الله علیه السلام:

من صلی باذان و اقامة صلی خلفه صفان من الملائکة، و من صلی باقامة بغیر اذان صلی خلفه صف واحد من الملائکة.

قلت له: و کم مقدار کل صف؟ فقال: اقله ما بین المشرق و المغرب، و اکثره ما بین السماء و الارض.

امام صادق علیه السلام فرمود:

کسی که با اذان و اقامه نماز بخواند دو صف از فرشتگان پشت سر او به نماز می‏ایستند، و کسی که با اقامه و بی اذان نماز بخواند یک صف پشت سرش نماز می‏گزارند. راوی سؤال کرد : مقدار هر صف چقدر است؟ امام فرمود: حداقل آن از مشرق تا مغرب و حداکثر آن بین زمین و آسمان است.

وسائل الشیعه، ج 4، ص 620

حدیث چهلم

نماز و دعا

قال ابو عبد الله علیه السلام:

ان الله فرض علیکم الصلوات الخمس فی افضل الساعات، فعلیکم بالدعاء فی ادبار الصلوات .

امام صادق علیه السلام فرمود:

خداوند نمازهای پنجگانه را در بهترین ساعتها بر شما واجب کرد. بنابراین پس از نمازها (که در بهترین وقتها انجام می‏گیرد) دعا کنید.

خصال، ج 1، ص 278

پی‏نوشتها

1 ـ توضیح المسائل حضرت امام خمین (ره) ص 99

2 ـ زیبایی این حدیث در این است که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله این تقسیم‏بندی را از قرآن استفاده کرده و آیات مربوط به هر گروه را هم بیان فرموده است.

3 ـ المواعظ العددیه، باب چهارم ص 122

4 ـ بقره / 152

5 ـ سوره ماعون / 4

 

دوشنبه 26/12/1387 - 9:54
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته