• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1291
تعداد نظرات : 73
زمان آخرین مطلب : 5620روز قبل
دعا و زیارت
جزاى دشنام به على علیه السلام  

واقدى گفت : روزى به نزد هارون الرشید شدم . شافعى و محمد یوسف ، و محمد اسحاق حاضر بودند. هارون الرشید شافعى را گفت : چندى از فضایل على یاد مى كنى ؟ گفت : چهار صد یا پانصد. محمد یوسف را گفت : تو چند روایت مى كنى ؟ گفت : هزار زیادت . محمد اسحاق را گفت : تو چند یاد مى كنى ؟ گفت : فضایل وى نزدیك ما بسیار است ، اگر خوف و ترس نبودى . گفت : خوف از كیست ؟ گفت : از تو و عمال تو. گفت : تو ایمنى .
محمد اسحاق گفت : پانزده هزار حدیث مسند و پانزده هزار حدیث مرسل و گفت : من شما را خبر دهم از فضیلتى كه به چشم دیده ام و به شما نیز نمایم . بهتر از آنچه یاد دارید.
گفت : بفرماى .
گفت : عامل دمشق به من نامه اى نوشت كه این جا خطیبى هست كه على را دشنام مى دهد و لعنت مى كند. گفتم : وى را بندكن و پیش من فرست . چون وى را بفرستاد، گفتم : چرا على را دشنام مى دهى ؟ گفت : زیرا كه پدران ما را كشته است . گفتم : ویلك ! هر كه را على كشت به حكم خدا و رسول كشت . گفت : اگر چنین باشد وى را دشمن مى دارم و دشمنامش ‍ مى دهم . جلاد را فرمودم تا وى را صد تازیانه زد و در خانه انداخت و در خانه قفل بزد. چون شب در آمد. اندیشه مى كردم كه وى را چگونه كشم ؛ به تیغ كشم یا به آبش غرق كنم یا به آتش بسوزم . در این اندیشه به خواب شدم ، دیدم كه در آسمان گشاده شد و رسول صلى الله علیه و آله و سلم فرود آمد، پنج حله
(146) پوشیده و على علیه السلام فرود آمد سه حله پوشیده ، و حسن و حسین علیهما السلام فرود آمدند، هر یك دو حله پوشیده ؛ و جبرئیل را دیدم كه كاسه اى در دست داشت ، آب صافى در وى . رسول از وى بستد و در سراى من پنج هزار خلق بودند. رسول صلى الله علیه و آله و سلم گفت : هر كه شیعه على علیه السلام است باید كه برخیزد. دیدم كه چهل كس برخاستند و من ایشان را مى دانم . رسول صلى الله علیه و آله و سلم ایشان را آب داد و گفت : آن دمشقى را بیاورید. وى را از خانه بیرون آوردند. شاه مردان را چشم بر وى افتاد. گفت : یا رسول اللّه ! این ملعون بى جرم مرا دشنام داد. رسول صلى الله علیه و آله گفت : اى ملعون چرا على را دشنام مى دهى ؟ خدایا! وى را مسخ كن و صورتش بگردان . در حال سگى شد. بفرمود تا وى را در آن خانه كردند.
من از خواب در آمدم . گفتم : در خانه باز كنید و دمشقى را بیارید. چون در خانه باز كردند، سگى شده بود و اكنون در آن خانه است . بفرمود تا بیاورند. سگى بود، اما گوشش به گوش آدمى مى ماند. وى را گفتند: چون دیدى عذاب خداى ؟ وى در پیش افكند و آب از چشمش روان شد. شافعى گفت : وى را از اینجا فراتر برید كه مسخ است ؛ از عذاب خدا ایمن نتوان بود.
وى را باز در آن خانه كردند. صاعقه در آن خانه افتاد و آن سگ و هر چه در آن خانه بود، به سوخت و آن ملعون در دنیا مسخ و سوخته شد - و در آخرت به عذاب گرفتار

دوشنبه 25/9/1387 - 13:57
دعا و زیارت
عالم به تمام علوم  

هیبره بن عبدالرحمن گوید: پیش امیرالمؤمنین علیه السلام شدم در كوفه . آن حضرت به من نگریست و گفت : دلت با اهل و عیال است كه در مدینه اند؟ گفتم : آرى . فرمود: چون نماز خفتن بگزاریم ، پیش من آى در بام سراى من . گفت : پیش وى رفتم . گفت : چشم بر هم نه . بر هم نهادم . گفت : بازگشاى . بگشادم . گفت : كجایى ؟ گفتم : بر بام سراى خود در مدینه . گفت : برو به نزدیك اهل و عیال خود و عهد تازه كن . برفتم و ایشان را بدیدم و برون آمدم . گفت : چشم بر هم نه . بر هم نهادم . گفت : بگشا. گشادم ، باز در كوفه بودم .
گفت : یا هبیره ! نه عامه دعوى مى كنند كه زنى ساحره به یك شب از زمین عراق به زمین هند مى رود؟ گفتم : آرى . گفت : اگر وى به كفر خود بدان قادر است ، ما به ایمان خود بدان قادرتر باشیم . یا هبیره ! مى دانى كه من كیستم ؟ من على بن ابى طالبم و وصى مصطفى ام . به نزدیك آصف بر خیا یك علم بود از كتاب ، وى قادر بود كه تخت بلقیس را از یك ماهه راه به یك طرفه العین
(144) پیش سلیمان آرد. به نزدیك من است علم جمله كتابها. پس من قادر باشم بدانچه خواهم . گفتم : باشى یا امیرالمؤمنین !
و یا ارث التوراة و انجیل و الزبور و الفرقان و الحكم التى لا نعقل .(145)

دوشنبه 25/9/1387 - 13:55
دعا و زیارت
انكار گفته امیرالمؤمنین علیه السلام  

آورده اند كه در عهد امیرالمؤمنین على علیه السلام آب فرات در كوفه زیاده شد تا به حدى كه مردمان از غرق شدن ترسیدند. پناه با شاه مردان دادند. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به كنار فرات آمد و دو گانه اى بگزارد و قضیبى (140) در دست داشت ، بر آب زد. آب فرو نشست تا كه ماهیان پدید آمدند. ماهیان بر امیرالمؤمنین علیه السلام سلام كردند چنانكه جمله خلقان حاضر، بنشنیدند. جرى (141) و مارماهى سلام نكردند.
امیرالمؤمنین علیه السلام را از آن پرسیدند (كه آنها چرا سلام نكردند. حضرت امیرالمؤ منین على علیه السلام اشارت فرمود) كه حق تعالى حلال و پاك را به سخن آورد تا بر من سلام كردند نه حرام و پلید را.
(امام محمد باقر علیه السلام گفت :) مردى مارماهى را بگرفت . شاه مردان گفت : بنگرید كه اسرائیلى را گرفته است . مرد انكار كرد.
حضرت گفت : پنج روز دیگر دودى از سر و صدغ
(142) این مرد برآید و بمیرد.
همچنان كه حضرت شاه مردان فرمود، پنج روز دیگر دودى از سر و صدغش بر آمد و بمرد. چون او را دفن كردند خلقان بر سر خاكش ‍ حاضر بودند. شاه مردان در آمد و كلمه اى بگفت و پاى مبارك خود فراگور وى زد.
گور شكافته شد. آن مرد برخاست و گفت : هر كه سخن على را رد كند، سخن خدا و رسول صلى الله علیه و آله و سلم را رد كرده باشد. شاه مردان گفت : اى مرد! باگور شو. آن مرد در گور شد. گور بر وى راست گشت .
(143)

دوشنبه 25/9/1387 - 13:55
دعا و زیارت
فرود زهره به خانه على  

آورده اند كه سلمان و خواص صحابه ، از حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم سئوال كردند كه مقام تو پس از تو كه را خواهد بود و فاطمه در حكم كه خواهد بود؟
آن شب صحابه بر بامها رفتند و هر یك چشم نهادند تا ستاره به خانه كه فرود آید. ناگاه ستاره اى از قطب آسمان شد و به غایت روشن ، گفته اند كه زهره بود و به خانه على علیه السلام فرود آمد. فذالك قوله : و النجم اذا هوى منافقان گفتند: الا ان محمد ضل فى على . محمد در حق على گمراه شد. حق تعالى بدان ستاره قسم یاد كرد كه محمد ضال و گمراه نیست كه :
و النجم اذا هوى ما ضل صاحبكم و ما غوى و ما ینطق عن الهوى .
(139)

دوشنبه 25/9/1387 - 13:54
دعا و زیارت
دوستدار حقیقى  

روایت است كه سیاهى را به حضرت شاه مردان آورده اند - كه دزدى كرده بود امیرالمؤمنین علیه السلام گفت : یا اسود! تو دزدى ؟
گفت : آرى یا امیرالمؤمنین ! گفت : قیمت آنچه دزدیدى به دانگى و نیم زر مى رسد؟ گفت : رسد یا امیرالمؤمنین !
گفت : یك بار دیگر از تو بپرسم ، اگر اعتراف آوردى دست ترا ببرم . گفت : چنان كن یا امیرالمؤمنین ! شاه مردان بار دیگر از وى بپرسید. اعتراف آورد. امیرالمؤمنین علیه السلام دست راستش ببرید. آن سیاه دست بریده را در دست چپ گرفت و بیرون رفت . خون از وى مى چكید. ابن كرار به وى رسید، گفت : یا اسود! دست تو را كه برید؟
گفت : امیرالمؤمنین ، پیشرو سفیدرویان و سفید دستان و پایان ، مولاى من و مولاى جمله خلقان و وصى بهترین پیغمبران .
ابن كرار گفت : او دست تو را بریده است و تو مدح و ثناى او مى گویى ؟
گفت : چگونه نگویم كه دوستى او با گوشت و پوست و خون من آمیخته است . وى دست من به حق برید، نه به باطل . ابن كرار پیش امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و آنچه شنیده بود باز گفت ، امیرالمؤمنین علیه السلام گفت : ما را دوستان (ى ) باشند كه اگر به ناخن پاره پاره شان كنیم ، جز در دوستى نیفزاید و دشمنانى نیز باشند كه اگر عسل در گلویشان كنیم ، جز دشمنى نیفزاید. امیرالمؤمنین علیه السلام ، حسن علیه السلام را فرمود كه آن سیاه را باز آورد. شاه مردان گفت : اى اسود! من دست تو را ببریدم ، تو مدح و ثناى تو فرموده من كه باشم كه ثناى تو كنم . شاه مردان دست او بر جاى خود نهاد و رداى مبارك خود بر وى افكند و دعایى بر آنجا خواند - گفته اند كه آن فاتحه بود - در حال دست وى درست شد،
چنانكه گویى هرگز نبریده اند. این معجز از وى غریب و عجیب نباشد.

دوشنبه 25/9/1387 - 13:54
دعا و زیارت
كشته اى كه زنده شد! 

میثم گفت : روزى در پیش مولاى خود (امیرالمؤمنین علیه السلام ) بودم در كوفه . جماعتى نزد وى بودند. مردى بیامد قباى سبز پوشیده و عمامه زرد بر سر نهاده و شمشیرى قلاده حمایل كرده گفت : كدام یك است از شما كه در مجلس شجاعت ، حیات ساخته است و عمامه براعت (135) و كمال فصاحت در بسته است ؟ كدام یك است از شما كه ولادتش در حرم كعبه بوده است و در اخلاق پسندیده به محل رسیده ؛ و كرم ؛ صفت لازم وى شده ؟ كدام است از شما كه محمد را نصرت كرد و سلطانى محمد بر او عزیز شد و كارش بر او عظیم گشت ؟ كدام است از شما كه عمرو را اسیر گرفت ؟ شاه مردان گفت : منم ، یا سعد بن الفضل بن فضیل بن ربیع . بپرس از هر چه خواهى . منم پناه اندوهناكان ، منم موصوف به معروف ، منم كه بلاهاى عظیم بر من گمارد و تحمل و مقاسات (136) منم كه در جمله كتابها صفت من كرده اند، منم ق ، و القرآن المجید، (137) منم صراط مستقیم ، منم على برادر رسول خداى . اعرابى گفت : به ما رسیده كه تو معجز رسول خدایى و امام اولیاى خدایى و حكم زمین ، بعد از رسول صلى الله علیه و آله و سلم تو را باشد، چنین است ؟ امیر علیه السلام گفت : آرى ، بپرس از آنچه خواهى . اعرابى گفت : من رسولم به نزد تو از نزدیك شصت هزار مردم كه ایشان را عقیمه خوانند، كشته اى آورده ام كه در كشتن او خلاف افتاده است . اگر تو وى را زنده گردانى ، بدانیم كه تو حجت خدایى و در این دعوى صادقى . و اگر نه ، از خود ظاهر مى كنى چیزى را كه ندانى .
میثم گفت : شاه مردان مرا گفت : بر اشتر نشین و در كوچه ها و محله هاى كوفه بگرد و ندا در ده كه هر كه مى خواهد كه بیند آنچه حق تعالى على بن ابى طالب را داده است ، باید كه فردا به نجف آید. میثم گوید: ندا در دادم و به حضرت شاه مردان آمدم . گفت : اعرابى را به خانه بر و جنازه اى كه با خود آورده است ، بیار. به خانه بردم .
دیگر روز شاه مردان ، چون نماز بگزارد، روى به صحرا نهاد و اهل كوفه به یكبار روى به صحرا نهادند. شاه مردان بفرمود تا اعرابى و جنازه را حاضر كردند. سر جنازه برداشت ، جوانى بود - سرش از گوش تا گوش ‍ بریده . شاه مردان فرمود كه چندگاه است كه وى را كشته اند؟ اعرابى گفت : چهل و یك روز است . گفت : كیست كه طلب خون وى مى كند؟ گفت : پنجاه كس اند از قوم وى . شاه مردان و شیر یزدان و امیر همه مومنان فرمود كه عمش وى را كشته است ، حدیث بن حسان كه دخترى به وى داده بود و وى دختر عم (خود) را رها كرده بود و زنى دیگر خواسته . اعرابى گفت : من بدین راضى نشوم ، تا كه وى را زنده گردانى . شاه مردان روى به اهل كوفه كرد و گفت : اى اهل كوفه ! بقره بنى اسرائیل نزدیك حق تعالى بزرگتر نیست از سخن على بن ابى طالب كه برادر رسول صلى الله علیه و آله و سلم است . پاره اى از آن بقره بركشته زدند كه هفت روز بر آمده بود از كشتن وى . حق تعالى او را زنده گردانید. من نیز بعضى از خود برین مرده مى زنم - كه بعضى از من فاضل تر است از آن - و پاى راست بر وى زد و گفت : بر خیز یا مدركة بن حنظلة بن حسان !
جوان باز نشست و گفت : لبیك لبیك یا حجة الله فى الانام و المنفرد بالفضل و الانعام .
(138)
حضرت امیر علیه السلام فرمود: كه ؛ تو را كشت ؟ گفت : عمم ، حدیث من حسان ! گفت : برو نزدیك قوم خود و ایشان را خبر ده .
گفت : یا امیرالمؤمنین ! نمى خواهم و مى ترسم كه بار دیگر بكشند و تو حاضر نباشى كه زنده اى كنى . اعرابى را گفت : تو برو. گفت : من نیز مى خواهم كه در خدمت تو باشم . پس هر دو در خدمت شاه مردان بودند تا در صفین شهید شدند.
امیرالمؤمنین علیه السلام گفت : فرداى قیامت با ما باشند و در درجه ما.

دوشنبه 25/9/1387 - 13:53
دعا و زیارت
 

مقاتل معتبر

1857. مقاتل معتبر اعم از فارسى و عربى از نظر حضرتعالى كدامند؟

ج. كتبى كه بزرگان از علماى امامیه (رض) نوشتهاند.

منبع : پایگاه آیت الله بهجت

دوشنبه 25/9/1387 - 13:51
دعا و زیارت
 

چهل چراغ در دستههاى عزادارى

1855. استفاده از چهل چراغ در دستههاى عزادارى چه حكمى دارد؟

ج. اشكال ندارد.

دوشنبه 25/9/1387 - 13:51
دعا و زیارت
 

پول مرثیه سرایان

1853. آیا پول دادن به مرثیه سرایانى كه بعضى از مطالب بىمدرك یا ضعیف السّند را مىخوانند و یا با غنا اشعار را مىخوانند جایز است؟

ج. اگر به نحو حرام بخوانند، جایز نیست؛ مگر این كه به عنوان مزد كار حرام نباشد

دوشنبه 25/9/1387 - 13:50
دعا و زیارت
 

خریدن عَلَم كه داراى مجسمه طاووس است

1851. آیا خریدن عَلَم كه داراى مجسمه حیواناتى مثل كبوتر، طاووس و... است براى عزاى امام حسین ـ علیهالسّلام ـ اشكال دارد؟

ج. اشكال ندارد.

دوشنبه 25/9/1387 - 13:49
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته