• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 639
تعداد نظرات : 863
زمان آخرین مطلب : 5437روز قبل
خاطرات و روز نوشت
مسائل و مشکلات جوانان در یک نگاه
311

نکته:

حجة‏الاسلام و المسلمین علیرضا اعرافی از محققان و کارشناسان مسائل تربیتی می‏باشند. در زمینه مسائل و مشکلات جوانان، سؤالاتی در محضر ایشان مطرح کرده‏ایم. امید است توانسته باشیم راه‏حل‏های مناسبی برای حل مشکلات جوانان جامعه خویش ارائه دهیم و این گفت‏وگو در نظر آشنادیداران جوان مؤثر افتد.

دیدار: اساسی‏ترین آسیبی که امروزه جوانان جامعه ما را تهدید می‏کند چیست و راه مبارزه با آن کدام است؟

حجة‏الاسلام اعرافی: بحث درباره جوانان از یک جهت، بحث تازه و زنده‏ای است; به لحاظ کثرت جمعیت جوان کشور ما، هم‏چنین به لحاظ موقعیت‏تاریخی‏حساس ومهمی که در آن قرار داریم و جوانان در دوره معاصر، در چند مقطع بسیارمهم، در شروع نهضت، در پیروزی انقلاب، جنگ و مقاطع و جریان‏های دیگر، همواره نقش مهم و ارزنده‏ای داشته‏اند. بنابراین، طبیعی است که به دلیل همین نقش ارزشمند و مؤثر، مورد تهاجم ویژه دشمنان اسلام باشند، همان‏گونه که کمابیش علایم و نشانه‏های آن را به صورت آشکار هر روز مشاهده می‏کنید.

اگر بخواهیم، ریشه‏ای‏تر به مسائل و مشکلات جوانان بپردازیم باید به برخی عوامل اشاره کنیم. بعضی از این عوامل به طبیعت جوانی، بعضی به تاریخ معاصر ما و بعضی به همین مقطع امروز ما باز می‏گردد.

از زاویه اول، آنچه به طبیعت جوانی بازمی‏گردد این است که جوانی هم مثل دیگر مقاطع عمر، در ذات و طبیعتش، نیکی‏های فراوانی نهفته و قوت‏های زیادی موجود است. اما از طرف دیگر، زمینه‏هایی هم برای انحراف در آن دوران وجود دارد.

در روان‏شناسی وقتی به مراحل تربیت و رشد اشاره می‏شود، سنین جوانی را عمدتا از مقطع 15 - 16 سالگی تا 20 - 21 سالگی ذکر می‏کنند، هرچند جوانی در اصطلاح قرآنی، دامنه وسیع‏تری دارد و به تعبیر قرآن «بلوغ اشد» به سنین بین 18 تا 30 سالگی گفته می‏شود. از دیدگاه روان‏شناسی و با تجربه بشری، روشن است که نقاط قوت بسیاری برای کمال و رشد شخصیت در این دوره وجود دارد. احساس استقلال در نوجوان و جوان و این که احساس می‏کند باید خود را از محیط خانه آزاد کند و جذب جامعه‏ای بزرگ‏تر شود، شکوفایی عقلانی و منطقی، بلندپروازی و همت‏بلند، آرمان‏خواهی و ارزش‏گرایی و شور و احساسات و نشاط اجتماعی از عمده‏ترین ویژگی‏های جوان است. علاوه بر آن، تحولات جنسی، که از زمان بلوغ شروع می‏شود، اوج آن در همین سنین است. این ویژگی‏ها، ذاتا اهرم‏ها و ابزارهایی برای رشد و کمال انسانی و به شکوفایی رسیدن شخصیت است، مسائل دیگری هم در این دوره وجود دارد; از جمله: روحیه خودنمایی، هیجانات، اضطرابات روحی و فوران قوای شهوانی - که اگر مهار نشود و در پرتو هدایت عقلانی و منطقی و عاطفی‏قرار نگیردتبدیل به مشکلات می‏گردد.

البته به کار بردن لفظ «مشکل‏» به این معنا نیست که جوان ویژگی‏هایی دارد که ذاتا ناپسند و ناخوشایند است، بلکه در او ویژگی‏های فراوانی وجود دارد که اصالتا خوشایند بوده و از اهرم‏های لازم در طبیعت انسان است و برای رشد و کمالش لازم می‏باشد، اما اگر هدایت و راهنمایی نشود از آن‏ها فساد و انحراف برمی‏خیزد و برایش مشکل ایجاد می‏کند.

بدین روی، خانواده‏ها و مربیان باید توجه داشته باشند که در سطوح گوناگون، آنچه در جوان وجود دارد نیک و پسندیده است، مشروط بر این‏که آن را درست‏بشناسیم و هدایت کنیم. اگر این هدایت درست انجام نگیرد، مشکل‏ساز خواهد بود.

لطفا در زمینه مسائل و مشکلاتی که برای جوانان در مقطع امروز و تاریخ معاصر وجود دارد توضیح بفرمایید.

و ما در خصوص عوامل دسته دوم که به خصایص تاریخ معاصر ما بازمی‏گردد باید عرض کنم: در تاریخ معاصر، از عصر نوزایی به بعد مشکلاتی برای جامعه ما - به طور عام - و برای جوانان - به طور خاص - پدید آمد. در واقع، از یک‏سو، در نظام‏های غربی تحولات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به وجود آمد و از سوی دیگر، رخوت و رکودی که در عالم اسلام وجود داشت موجب تفوق فن‏آوری و دانش تجربی و مادی غرب نسبت‏به جهان اسلام شد. اولین برخورد نوجوان و جوان جامعه ما - اگر در همین رشته‏های متعدد و متنوع نیز تحصیل کرده باشد - جاذبه‏های علم و صنعت و فن‏آوری غرب است. در این‏جا، دو چیز برای جوامع اسلامی مشکل ایجاد می‏کند و بر جوان به دلیل الگو پذیری و آرمان‏خواهی‏اش، فزونی پیدا می‏کند:

یکی این‏که جوان می‏بیند آن‏چه زودتر با او تماس برقرار می‏کند، همین مسائل علمی و ظواهر صنعت و مظاهر تمدن غربی است. دوم آن‏که معنویات، معارف دینی و ارزش‏ها کم‏تر به او منتقل می‏شود. این‏ها برای همه جهان اسلام و برای جوان به دلیل ویژگی‏هایش، مشکل ایجاد می‏کند.

جوان احساس می‏کند که بهترین الگوها را می‏توان در تمدن و فرهنگ غرب یافت. بنابراین، سیطره الگوها و فرهنگ غربی در ظواهر مادی، موجب بروز مشکلات فراوانی در این مقطع سنی می‏شود که شاید در مقاطع دیگر این‏قدر تاثیر نگذارد. البته هر قدر تمدن و فن‏آوری غرب پیشرفت پیدا کند، ظواهر بیش‏تری از خود به ما نشان خواهد داد; مثلا، در عصر موسوم به انفجار اطلاعات به تدریج، به سمتی می‏رویم که مهار مرزهای فکری و اخلاقی بسیار مشکل می‏شود. ما از نظر شرعی موظفیم جلوی فساد و انحراف را بگیریم. البته گسترش اطلاعات، محاسن برجسته‏ای دارد، ولی در مقابل، آسیب‏هایی را هم متوجه جامعه و نسل جوان ما می‏کند. این به لحاظ تاریخ معاصر ما و تفوق فرهنگی غرب، به خصوص در مقطع اخیر.

اما در قسمت‏سوم که به آن اشاره کردم، جوان در کشور ما در نظامی قرار گرفته که تهاجم غربی متوجه اوست. عوامل دسته اول - یعنی، عواملی که از طبیعت جوانی برمی‏خیزد - عام و فراگیر است و برای همه وجود دارد. درباره عوامل ثانوی هم، که از تمدن غرب برمی‏خیزد، قبلا توضیح داده شد. این عوامل تقریبا همه کشورها، حتی کشورهای غیر اسلامی، را شامل می‏شود. اما این عامل سوم متوجه جامعه ما، به خصوص نسل جوان ماست; یعنی، آن‏ها حساب شده، با تمرکز بیش‏تر، با هزینه‏های فراوان‏تر و برنامه‏های بسیار علمی، دقیق و محاسبه شده جوانان ما را هدف‏گیری کرده‏اند. در واقع، جوان ما باید این خودآگاهی و تحلیل را داشته باشد، که هم در معرض برخی عوامل درونی و نفسانی است که باید آن‏ها را بشناسد; هم در معرض هجوم تمدن غربی و ظواهر فریبنده اوست و هم در معرض یک تهاجم ویژه در این مقطع پس از انقلاب اسلامی. تصور می‏کنم اگر ما بتوانیم این تحلیل‏ها و آگاهی‏ها را به جوانان و خانواده‏هایمان بدهیم، بسیاری از مشکلات حل می‏شود.

به نظر شما، شیوه‏های مناسب جلوگیری از انحراف جوانان کدام‏اند؟

ما در هر یک از این سه بخش، باید چاره‏ای مناسب بیندیشیم. البته نکته اساسی در همه این‏ها دادن آگاهی به جوان است. وقتی‏که جوان ما تحصیلات بالایی نداشته باشد و حفاظت‏های فیزیکی بیش‏تری میسر باشد، ممکن است‏بتوانیم او را در برابر تهاجم‏ها محافظت کنیم، ولی این محافظت‏های فیزیکی - همان‏طور که وقایع خارجی هم به ما نشان می‏دهد - روز به روز کم‏تر می‏شود. بنابراین، بر جامعه دینی ما، اعم از خانواده‏ها، روحانیت، حوزه و نسل جوان، لازم است‏برای مقابله آمادگی داشته باشد. هر چه جلوتر می‏رویم، مقابله، علمی‏تر و فرهنگی‏تر می‏شود و اگر خانواده‏ای اطلاعات کافی نداشته باشد، نمی‏تواند جوانش را تربیت کند و به او آگاهی بدهد. خانواده‏های ما باید مجهز شوند و نهادهای تربیت دینی با یک نگاه جدید به این مساله بپردازند.

اگر در نظام آموزش و پرورش و دانشگاهی ما، اصولا شناخت تاریخ معاصر و نقد تمدن و فرهنگ غرب جایگاه ویژه‏ای داشته باشد، می‏تواند بسیار مؤثر باشد. تمدن غرب علی‏رغم همه ظواهر زیبا، فریبندگی و دل‏ربایی‏هایش، نقاط ضعف و خلل فراوانی هم دارد و اگر ما تاریخ معاصر دنیا و نقد تمدن و تفکر غرب را در سطوح گوناگون از همان دوره دبیرستان شروع کنیم و متناسب با تحصیلات، این نقد و شناخت قوی‏تر شود، تصور می‏کنم بتوان جلوی بسیاری از آسیب‏ها را گرفت; زیرا آسیب‏ها و مشکلات یک بخش اخلاقی دارد ویک بخش پایه‏ای‏تر که آن بخش فکری و فرهنگی است. ما در بخش فکری و فرهنگی باید سرمایه‏گذاری خاص داشته باشیم.

این یکی از نکات مهمی است که باید به آن توجه شود. نوجوان و جوان ما باید به قدرت فکری و فرهنگی ما اعتماد کند و جلب چنین اعتمادی، نیازمند به کارگیری روش‏های علمی و عاطفی مناسب است. خانواده‏ها و به ویژه زوج‏های جوان، از ابتدا باید خود را به شناخت مجهز نمایند.

در عصر ما، جوان بر سر دوراهی قرار می‏گیرد و با یک تعارض نقشی مواجه می‏گردد: از یک‏سو، فرهنگی که دارای زرق و برق زیادی است و جذبه هم دارد به او القا می‏شود و از سوی دیگر، فرهنگی که در این جامعه دینی ارائه می‏شود نسبت‏به فرهنگی که سیطره دارد جذبه کم‏تری دارد. با توجه به این مساله، وظیفه ما برای مقابله با آسیب‏دیدگی جوانان چیست؟

روشن است که ما در مقام تربیت، هم با بعد عقلانی و فکری به عنوان یک مساله زیربنایی ارتباط داریم و هم در بعد عاطفی و احساسی که بیش‏تر در قلمرو هنر قرار می‏گیرد. هیچ گاه در یک کار تربیتی برای معمول انسان‏ها، تکیه صرف بر تعقل و تفکر کارساز نیست و همیشه به هنر، فنون و ظرافت نیاز دارد. البته این مساله دارای یک بعد انحصاری و تک عاملی نیست که با آن بتوان همه مشکلات را حل کرد، بلکه جوان ضمن این‏که پایه‏های فکری دارد، در عین حال، استفاده از ابعاد عاطفی و هنری نیز برای او از عوامل مهم ارتباطی است. دوره انقلاب به دلیل طبیعت هیجانی و شور و نشاطش، جوان را سیراب می‏کند. در مقطع جنگ نیز هیجان جنگ بسیاری از این ابعاد احساسی و عاطفی را پاسخ می‏دهد و زیاد نیاز به چیزهای دیگر نیست. پس از جنگ، آنچه را باید به آن بپردازیم این است که مراکز تبلیغی ما باید این شور جوانی را به حساب بیاورند و با انواع هنرها به این شور و هیجان پاسخ دهند. الگو دادن، تحلیل درست، شناخت تاریخ معاصر و ارزش‏هایی که در انقلاب به وجود آمده همه به جای خود، ولی خود این‏ها نیاز به کاربرد هنر دارد که ما از آن کم‏تر استفاده کرده‏ایم. بنابراین، باید به نوعی شورآفرینی کرد که تا حدی هیجانات‏و شورو نشاطجوانی هم‏پاسخ داده شود. البته پرداختن به این مساله مستلزم نگاهی جدیداست که‏متاسفانه‏پس ازجنگ، نهادهای علمی، فرهنگی‏ودینی،خود رابه‏آنچه در این عرصه لازم است، تجهیز نکرده‏اند.

همان‏گونه که اشاره شد، جوان جامعه ما دچار تعارض درونی است و این یکی از بدترین حالات است که اگر به صورت منطقی حل نشود، به عقدهای روانی، افسردگی‏ها و نابسامانی‏های فکری درونی تبدیل می‏گردد. جوان ما در دوره انقلاب یا در جنگ، کم‏تر در معرض این تعارض قرار می‏گرفت چون شور و هیجان انقلاب و جنگ کم‏تر فرصت می‏داد که چنین تعارض‏هایی به وجود بیاید. این‏گونه تعارض‏ها به صورت طبیعی، به نفع روحیات و احساسات معنوی حل‏شده و احساسات دینی کارساز بود. اما در این دوره که به عنوان «سازندگی‏» نامیده می‏شود، از آن هیجانات خبری نیست و اگر دقیق برنامه‏ریزی نشود غالبا این تعارض مشکل آفرین است.

نکته دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد این است که اگر تبلیغات و تربیت‏های دینی ما متناسب با این فضا و شرایط جدید نباشد ممکن است آسیب‏هایی ایجاد کند که باید آن‏ها را شناخت. به‏خصوص در یک نظام دینی که اگر این هیجانات نیز نباشد و جوان احساس کند که این تربیت از موضع قدرت است و با مربیان و مبلغان احساس ارتباط عاطفی ننماید، مشکلات یک نظام دینی را هم با تربیت دینی و با دین مساوی ببیند، این موارد گاهی تربیت را در یک نظام دینی دشوار می‏کند. برخلاف این تصور که در اختیار داشتن اهرم‏های دینی بسیاری از زمینه‏ها را برای تربیت دینی فراهم می‏سازد، این نکته را هم باید بدانیم که قدرت - همان‏گونه که در سیاست گفته می‏شود، اگر دقیق هدایت و مهار نشود، فساد می‏آفریند - در تربیت هم بی‏آسیب نیست. این مبحثی است که ما کم‏تر به آن توجه کرده‏ایم. در هر صورت، نسبت تربیت و سیاست قابل توجه جدی است.

پس از فروکش کردن شور انقلاب و جنگ، اکنون بحث تهاجم فرهنگی مطرح است. ولی متاسفانه بعضی از برنامه‏های فرهنگی، مانند برنامه‏های رادیو و تلویزیون جوابگوی نیازهای نسل جوان نیست. نظر شما در این مورد چیست؟

نباید زیاد صدا و سیما یا هر جای دیگر را مورد انتقاد قرار داد; زیرا شناختن فضای جدید و طراحی برنامه مناسب برای آن، کار علمی سنگینی است. اما در عین حال، باید به این نکته اشاره کنم که در مقوله تربیت، اصطلاحی وجود دارد به نام «پارادوکس آزادی و تربیت‏» و آن عبارت از این است که ما اصولا وقتی می‏خواهیم به تربیت دست‏بزنیم، ممکن است متربی و جوان احساس کند مسائلی به او تحمیل می‏شود. بنابراین، تمام تلاش مربیان و خانواده‏ها باید این باشد که تربیت را هر چه بیش‏تر تلطیف کنند تا برخورد آن با آزادی شخص و حق انتخاب و گزینش او برطرف شود. در تربیت دینی این دشواری قدری بیش‏تر می‏شود. بی سبب نیست که خود قرآن کریم عالی‏ترین مضامین عقلانی و فکری را با زیباترین شیوه‏ها بیان می‏کند.

بحث‏تربیت دینی از چند جهت قابل بررسی است: یکی بحث آسیب‏های تربیت دینی است; یعنی، آفت‏هایی که ممکن است از این ناحیه پیدا شود، به خصوص در یک نظام دینی. دیگری بحث هنر و انواع شیوه‏های هنری

است که باید به کار گرفته شود. علاوه بر آن نوع و چگونگی ارائه معلومات و معارف دینی است که تنوع در آن لازم است و نباید در آن احساس خستگی شود. متاسفانه در کتاب‏های تعلیمات دینی مقاطع گوناگون آموزش و پرورش، نقاط ضعف فراوانی وجود دارد که باید کار اساسی از همین‏جا شروع شود.

به هرحال، این‏ها مشکلاتی است که وجود دارد و تصور نمی‏کنم در یک جلسه بتوان همه این‏ها را بحث کرد. امیدوارم مراکزی مثل همین مؤسسه و مراکز مشابه، به این نوع مسائل بپردازند، هرچند متاسفانه در بدنه حوزه نگاه دقیق و علمی وجود ندارد. ان‏شاءالله در این مراکز به این مشکلات توجه شود. البته گام‏هایی هم برداشته شده است. در پایان، به بعضی از مواردی که به حوزه تعلیم و تربیت و روان‏شناسی مربوط می‏شود و حساسیت‏بیش‏تری دارد، به عنوان شیوه‏های دیگری که باید به آن توجه داشت، اشاره می‏کنم:

بزرگ‏ترهای ما در خانوده‏ها، مربیان و مبلغان باید به انقطاع و گسل فکری که بین آنان و جوانان پدید آمده توجه داشته باشند. اولین گام در تربیت این است که بین مربی و متربی ارتباط صمیمی برقرار شود و هیچ چیز برای ایجاد و تحقق این ارتباط صمیمی مهم‏تر از درک دنیای جوان نیست. که بسیاری از مواقع، در خانواده‏ها پدران و مادران عواطف دینی دارند و در این خصوص، به شدت احساس تعهد و مسؤولیت می‏کنند، ولی کاملا از دنیای جوان - یعنی، علاقه و انگیزه‏های او - بریده هستند، در حالی که زمانی خودشان آن را تجربه کرده‏اند، اما تجربه جوانی خود را فراموش نموده‏اند. این نکته مهمی است که برای تربیت جوان ابتدا باید به خودمان بپردازیم; یعنی، پیش از این‏که از جوان بحث کنیم، باید بحث از خودمان کنیم. بنابر این، نکته بسیار مهم درک جوان است. دوم این‏که پس از درک جوان، اعتماد او را نیز جلب کنیم تا بفهمد پدر یا مربی او انگیزه‏ها و علایقش را می‏شناسد و به آن‏ها بها می‏دهد پس از این دو مساله، باید طرح و برنامه داشته باشیم و شیوه‏های هنری، فکری و فرهنگی را به کار ببندیم.

تربیت نیاز به الگو دارد. به نظر شما، سالم‏ترین و بهترین الگو در جامعه ما، برای جوانان چیست؟

اصولا الگو به گرایش‏ها و علاقه‏های اولیه، که به شکلی در انسان وجود دارد، مربوط می‏شود; یعنی، انسان می‏خواهد مظهر تام و کمالش را پیدا کند. به همین دلیل، ناخودآگاه به سمت آن کشیده می‏شود; این یک تحلیل روان‏شناختی ازالگو است.

نکته دیگر این‏که همه ما غیر آگاهانه تحت تاثیر الگوهای فراوانی قرار می‏گیریم. اگر ما خودمان را تحلیل کنیم، به خوبی می‏توانیم بفهمیم در دوره نوجوانی چه الگوهایی ما را به سمت‏خود برده است. در دوره جوانی و نوجوانی الگو نقش بسیار مهمی در زندگی دارد; زیرا غرایز گوناگونی در انسان وجود دارد، زمینه‏های الگوپذیری متعددی نیز در انسان هست. اما مهم این است که ما به کدام الگو جایگاه برتر بدهیم. این مساله باز می‏گردد به آن نکته که ما باید با به کار بستن شیوه‏های هنری، الگوهای معنوی را پرجاذبه کنیم. بنابراین، کاربرد هنرها و فنون در این زمینه نقش مهمی دارد.

یکی از الگوهای فوق‏العاده پرجاذبه برای جوانان، دوران دفاع هشت‏ساله است. منتهی این الگوها را کسی می‏تواند تجربه کند که در جنگ قرار گرفته باشد. یا اسوه‏های بسیار ارزشمندی مانند حضرت امام راحل رحمه الله. باید برای نسل جوانمان با شیوه‏های هنری، الگوهای اصیل گذشته را پرجاذبه کنیم.

نکته دیگری که در این‏باره مطرح است این که ادبیات و هنرهای ادبی در هدایت جوان نقش بسیاری دارد به‏خصوص در جوانانی که تحصیل می‏کنند. همه این‏ها بحث‏های نظری و کلی مساله بود. مشکلات جدی اقتصادی و مانند آن هم هست که نقش بازدارنده دارد و نمی‏توان آن‏ها را دست کم گرفت.

مدتی قبل، سفری به کرمانشاه داشتم، هم‏زمان با ایام تاسوعا و عاشورا. از قریب بیست،سی شهر عبور کردیم تا به کرمانشاه رسیدیم. به هر شهری که می‏رفتیم، دو نکته جلب نظر می‏کرد: یکی این‏که مشعل عزاداری اباعبدالله علیه السلام به این شکل عواطف، هیجانات و احساسات جوانان را به خود جذب کرده است و هر جا قدم می‏گذاری این مشعل را روشن، زنده و برافروخته می‏بینی. گذشته از آن، هر جا می‏رفتیم احساس می‏کردیم با نسل جوان مواجه هستیم. در هر صورت، مشکلات مسکن، ازدواج و شغل جوان از جمله مواردی است که اگر ما نتوانیم پاسخ‏گوی آن‏ها باشیم، هر قدر هم در این زمینه‏ها کار کنیم، ضعف کارمان مشهود است. امروز نگرانی مهم نسل جوان ما غیر از بحث ازدواج، آینده شغلی است; هر کسی باید در جوانی، دورنمای روشنی از آینده خود ببیند; زیرا تیره و تار بودن جایگاه و منزلت آینده عامل مخربی است. این از جمله بحث‏های کلان اجتماعی است; یک مساله خانوادگی و فردی نیست. بنابراین، باید سیاستمداران و سیاست‏گذاران ما به آن توجه داشته باشند ما با انبوه جوانان تحصیل‏کرده و غیر تحصیل‏کرده مواجهیم که اگر امروز آینده روشنی برایشان ترسیم نکنیم، با مشکلات روانی فراوانی رو به رو خواهند شد. ممکن است ما سال‏های بعد برای جوانان شغل ایجاد کنیم، ولی این کافی نیست. جوان باید احساس کند که آینده‏اش روشن و تامین است.

ما چگونه باید به جوانان و نوجوانان خودمان الگوهای مثبت‏بدهیم که به دنبال الگوهای منفی نروند؟

فرهنگ ما سرشار از اسوه‏ها و الگوهای مثبت است. ما برای همه مقاطع سنی و اقشار گوناگون الگو و نمونه اعلا داریم. اما باید فرهنگی را که در خانواده‏های دینی ما به صورت سنتی وجود دارد یا در حوزه‏های ما هست - که معمولا الگو را با یک بیان نوشتاری معرفی می‏کنند - متحول نماییم; باید مراکزی باشند که دایم الگوها را بازسازی کنند.

اخیرا جوان 25 ساله‏ای را دیدم که قرآن را در مدت کوتاهی به نظم درآورده بود. ترجمه منظوم قرآن کار جالبی است. اگر ما بخواهیم کسی را با قرآن آشنا کنیم یک راه، آن است که کلاس قرآن برگزار کنیم. راه دیگر آن است که قرآن منظوم را به او معرفی کنیم. قرآن منظوم کسانی را که به این نوع ترجمه گرایش دارند، جذب می‏کند.

به یاد می‏آورم یکی از استادان دانشگاه که مسؤولیتی هم دارد، در جمع تعدادی دانشگاهی و جوان غزلی خواندند که مضامین آن برگرفته از سوره ضحی بود. این‏قدر این غزل پرجاذبه بود که تصور می‏کنم جوانانی که آن‏جا بودند تا مدتی جذب مضامین آن بودند. این نمونه‏ای از تنوع شیوه‏های بیانی به شکل هنری و فنی است که متاسفانه ما در این زمینه ضعیف هستیم. یک، غزل که حاوی مضامین قرآنی باشد، نسبت‏به قرآن انس ایجاد می‏کند. ادبیات، هنر، فیلم و تئاتر، همه می‏تواند جاذبه‏دار باشد.

وقتی که حضرت اباعبدالله علیه السلام خبر شهادت را به حضرت علی‏اکبر علیه السلام دادند، سؤال کرد: آیا در آن هنگام ما برحقیم؟ حضرت امام حسین علیه السلام فرمودند: به خدا قسم، ما برحقیم. آن‏گاه حضرت علی‏اکبر علیه السلام می‏گوید: «فاذن لاابالی بالموت‏»; پس از مرگ هراسی نیست. این یک الگوی پرجاذبه و دلرباست که می‏تواند جمع زیادی از جوانان را جذب کند. اگر ما همین جمله را در قالب‏های گوناگون بریزیم و به هزار شیوه و بیان درآوریم، هر قالب آن می‏تواند جمعی را جذب کند.

این نکته را هم باید بیفزاییم که ما نباید هیچ‏وقت‏با الگوهایی که امروز جاذبه دارد، برخورد تند احساسی و بی‏مقدمه داشته باشیم; نباید با الگوهایی که مباح است - مانند الگوهای ورزشی که ممنوع هم نیست - بدون زمینه‏سازی برخورد کنیم. به عبارت دیگر، حذف یک الگو بدون دادن الگوی جذاب دیگر کار موفقی نخواهد بود.

آیا فقط کسانی که در دوره سنی خاصی قرار دارند دنیای جوان را درک می‏کنند؟

از خصوصیات و توانایی‏های انسان این است که می‏تواند علی‏رغم گذر عمر، جوانی خودش را حفظ بکند. این از توانایی‏های جالب انسان است که می‏تواند نشاط و شادابی خود را در حد بالایی حفظ کند. افراد موفقی که بتوانند نشاط و انگیزه‏های جوانی خود را حفظ کنند و تجربه و پختگی سنین بعد را نیز به آن ضمیمه کنند، معمولا انسان‏های قهرمان و بزرگی خواهند شد. البته همه در یک سطح نمی‏توانند این شور و نشاط و انگیزه جوانی را حفظ کنند، ولی انسان‏هایی مثل امام رحمه الله واقعا در هشتاد سالگی هم مانند جوان باانگیزه، علاقمند و امیدوار بودند. کمابیش همه باید این تجربه‏های جوانی را در خودشان بازسازی کنند و نگذارند فراموش شود. این یکی از شاه‏کلیدهای موفقیت در تربیت است.

با توجه به این‏که ابوی حضرتعالی، حضرت آیة‏الله اعرافی رحمه الله از جمله کسانی بودند که حتی در سنین بالا، روحیه و نشاط جوانی خود را حفظ کرده بودند، از خاطراتی که از ایشان به یاد دارید برایمان یگویید.

ایشان از چهرهایی بودند که در سن هفتاد، هشتاد سالگی هم مثل یک جوان، روحیه‏ای امیدوار، علاقه‏مند و انقلابی داشتند. یک وقتی مقام معظم رهبری فرمودند: زمانی که در ایرانشهر تبعید بودم، احساس می‏کردم که ایشان (آیة‏الله اعرافی) در همان سن هفتاد سالگی که به دیدن من آمده بود، شور و نشاط یک جوان را دارد.

الگوهای شما در دوران جوانی‏تان چه کسانی بوده‏اند؟

برای خود من در دوره نوجوانی و جوانی، الگوهایی وجود داشت که همیشه همراهم بود، اگرچه در تاسی به آن‏ها زیاد موفق نشدم. ولی به هر حال برایم پرجاذبه بود. الگوهایی مثل حضرت امام رحمه الله، علامه طباطبائی رحمه الله، مرحوم شهید مطهری رحمه الله، مرحوم شهید صدر رحمه الله و تعدادی از شخصیت‏های دیگر. این‏ها الگوهایی بودند که ناخودآگاه مرا جذب کردند. در سنین هیجده، نوزده سالگی که مقداری در درس شهید مطهری رحمه الله شرکت می‏کردم در سطح بالایی، در حال و هوای آن زمان، الگویم را در ایشان می‏دیدم و تصور می‏کنم او بیش از دیگران در زندگی من مؤثر بوده است.

بیش‏تر دانش‏پژوهان مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله از طبقه جوان هستند، اولا، چه توصیه‏ای برای این دانش‏پژوهان دارید؟ ثانیا، ما چگونه می‏توانیم با به کاربردن یک شیوه جذاب، جوان‏ها را بیش‏تر به خودمان جذب کنیم؟

اولا، ما شخصیت‏های برجسته‏ای را در حوزه داریم که طلبه‏های جوان می‏توانند از میان آن‏ها، الگوهای مناسبی انتخاب کنند. ثانیا، طلبه امروز ما باید به نکاتی که در آغاز صحبت، به آن‏ها اشاره کردم بیش از همه توجه داشته باشد. باید بداند که یک جوان عادی و معمولی نیست، بلکه رسالت‏سنگینی بر دوش دارد. این را هم باید دانست که ایفای این رسالت در سختی‏های دنیای معاصر و برخوردهای فکری، که وجود دارد، کار دشواری است و البته کاری لذت‏بخش و ارزشمند. اگر طلبه ما آرمان‏خواه و ارزش‏گرا باشد و الگوهای بالایی برای خودش انتخاب کند، می‏تواند برای آینده‏اش مؤثر باشد. طلاب و فضلای جوان و متعهد باید در قبال آرمان‏ها و رسالت‏های والای خود در این عصر، احساس مسؤولیت جدی داشته باشند و خود و حوزه را آماده انجام آن رسالت‏ها و ایفای نقش فکری، اخلاقی و معنوی مؤثر متناسب با زمان و مؤثر بنمایند. تاسی به الگوهای متعالی حوزه‏های دینی و چهره‏های اندیشمند و زمان‏شناسی مانند شیخ مفید، شیخ طوسی و امام خمینی‏رحمهم الله می‏تواند راهگشا باشد. طلبه جوان حوزه باید بداند آینده حوزه به عالمان روشن‏اندیش و زمان‏شناس و متخلق به اخلاق الهی نیاز دارد و برای آن هدف و آن روزگار باید آماده شود.

از این‏که وقت‏شریفتان را به این مصاحبه اختصاص دادید متشکریم، امیدواریم در فرصت‏های بعدی بتوانیم در خدمتتان برخی دیگر از مسائل جوانان را مطرح کنیم.

بنابراین، تمام تلاش مربیان و خانواده‏ها باید این باشد که تربیت را هر چه بیش‏تر تلطیف کنند تا برخورد آن با آزادی شخص و حق انتخاب و گزینش او برطرف شود. در تربیت دینی این دشواری قدری بیش‏تر می‏شود. بی سبب نیست که خود قرآن کریم عالی‏ترین مضامین عقلانی و فکری را با زیباترین شیوه‏ها بیان می‏کند.

گفت و گو با: حجة الاسلام والمسلمین علیرضا اعرافی
دوشنبه 26/12/1387 - 15:32
خاطرات و روز نوشت

چند روز پیش، در جمعی از دوستان نامه‏ای را به دستم دادند که دختری جوان آن را نوشته بود; نامه‏ای تکان دهنده و جان گداز و حزن‏انگیز که از سر درد و نومیدی نگاشته شده بود. گرچه در میان جمع هر طور بود، خود را نگه داشتم، اما در تنهایی بر رنج‏ها و مصایب جوانان گریستم و بر آن شدم که چند جمله‏ای در حد دانش و تجربه ناچیزی که پروردگار به من عنایت فرموه است‏بنویسم، شاید با سخنان من که می‏کوشم صادقانه و صریح باشد، گرهی گشوده گردد و کسانی که پرده‏های هوا مقابل دیدگانشان را پوشانده است‏به خود آیند و خطاهای رفته را تدارک نمایند و ضررهای به وجود آمده را جبران کنند چرا که به گفته مولا علی(ع): فرصت‏ها همچون ابر می‏گذرد، لذت‏ها می‏رود و نتایج‏سوء آن برجا می‏ماند.

قبل از همه چیز بهتر است‏برخی قسمت‏های نامه این دختر جوان را با همدیگر مرور کنیم، زیرا تمام مطالب آن گفتنی نیست:

«نمی‏دانم چه کسی این سطور سیاه را می‏خواند، هر کسی که هستید اولا شرم و پشیمانی من را به عنوان یک مسلمان که نه، یک ایرانی گمراه بپذیرید و بعد بگوئید که به راستی کجای راه و مسیری که می‏خواست‏به سعادت، به خدا و به پاکی برسد اشتباه بود که مرا این گونه به لجنزار ناپاکی و گناه کشاند؟ دختری که آن‏قدر به اشباع روحی و قلبی رسیده بود که ورود محبت هر ناکس را به قلب و دل خود مواظبت می‏کرد و ذره‏ای از راه پاکی و نجابت منحرف نمی‏شد، کجای کارش را به خطا رفت که اینگونه به نیستی و پوچی رسید؟

از خودم و از زندگیم آن‏قدر بیزارم که نیستی و مردنم را بر بودنم ترجیح می‏دهم. فکر می‏کنم که دیگر هیچ چیز برایم نمانده. نه ایمانی، نه عمل صالحی، نه فکر سالمی و نه بدن سالمی، وای اگر دیگران فقط گوشه‏ای از معاصی مرا ببینند! و می‏دانم که خدا می‏بیند و دریغ که وجودم آن قدر با معاصی آمیخته شده که شرم از خدا نمی‏کنم. حدود دو ماه قبل از عید 76 با پسری آشنا شدم. خیلی در برابر وسوسه‏ها و شرارت‏های او مقاومت کردم. و با این که شماره تلفن او را داشتم خویشتن‏داری کردم و زنگ نزدم. اما بعد از چند هفته‏ای که هر روز سر راهم می‏آمد و وسوسه‏ام می‏کرد، یک لحظه غفلت و نادانی باعث‏شد برایش زنگ بزنم. اما خیلی سرد برخورد کردم و او در عوض با چرب زبانی و بیان گرم و صدای بسیار دلنشین و جذاب فکر مرا به خود مشغول ساخت. سعی کردم که خیلی محتاطانه با مساله برخورد کنم، اما پای دلم به زنجیر هوس بند شد. و خوب شرایط هم برای انحراف من کاملا مهیا بود. گرچه خوب می‏دانستم که دوست و رفیق ماندنی و همیشگی نیست اما...»

آن گاه ماجرای عبرت انگیز و رقت آور فریب خوردن خود را شرح می‏دهد که چگونه در عرض چند ساعت‏به پرتگاه تباهی سقوط می‏کند و با گروه‏های فساد آشنا می‏گردد که صد البته حیا مانع از بیان تفصیل ماجراست. وی سپس نامه خویش را چنین ادامه می‏دهد:

«تا یک هفته بعد اثرات بد روانی و جسمی مرا به شدت رنج می‏داد و گناهی که انسان تنها بداند، بدون این که دیگران بدانند، بسیار دردناک‏تر است وقتی مادر خانه‏دار و آبرومندم و پدر زحمتکش و نجیبم را پیش رو مجسم می‏کردم آرزوی مرگ می‏کردم. این دیگران بودند، آنهایی که دم از دوستی و رفاقت می‏زدند، آنها که در لحظه لحظه ناراحتی و نیازشان من راهنما و همراهشان بودم. آنهایی که خودشان را بهترین و صادق‏ترین دوستان دنیا می‏دانستند باعث‏شدند که من یک عمر نجابت و خویشتن‏داری را زیر پا بگذارم و از اول راه به چنان گناهی آلوده شوم. شرح این ماجرا سخت و دردناک است. سخت‏به این جهت که روزی من در بین دوستانم پاک‏ترین بودم. دوستی که از همه چیزش برای دیگران مایه گذاشت، اما من بودم که از بلندترین جایی که یک دختر مسلمان می‏توانست کسب کند به عمیق‏ترین مرداب هلاکت افتادم. و از بام‏های دنیا به دام‏های دنیا پاگذاشتم و اثرات بد و شرم‏آور شریک جنسی داشتن چیزی بود که تنها سرمایه جوانی‏ام شد».

در پایان نامه پس از کلی اظهار پشیمانی و ناامیدی می‏نویسد:

«چرا کسی نبود که دست مرا بگیرد؟ و چرا کسی فریاد یک جوان نابود شده را نمی‏شنود؟ اجتماعی که دانشجویش فاسد، ولگرد، عرق‏خور، تریاکی و معتاد باشد، جامعه‏ای که از درون می‏پوسد و از بیرون آرام به نظر می‏رسد به کجا خواهد رسید؟ آیا به غیر از نابودی؟ به غیر از بدبختی و به غیر از شکستن در انتظارش خواهد بود؟ کجاست کسی که این همه فساد و گناه را ببیند؟ کجاست کسی که ببیند جوان‏ها به کجا رسیده‏اند؟ کجاست کسی که حال و روز جوان‏های یک شهر مذهبی، بی‏قیدی‏ها، لاابالی‏گری‏ها و جنایت‏هایشان را ببیند؟ خانه‏های انباشته از فیلم سوپر و عکس‏های مبتذل و کتاب‏های زشت و جوان‏های به اصطلاح تحصیل کرده و دکتر و مهندس‏های آینده. کجاست کسی که این همه شقاوت و بدبختی را از نزدیک لمس کند و چاره‏جویی کند؟ کجاست فریادرسی که این همه گناه را ببیند و با عمل اصلاح کند؟ پدر و مادرانی که دخترانشان را با هزار امید و آرزو برای تحصیل به بیرون خانه می‏فرستند کجا و کی خواهند فهمید که یک فاسد و خرابکار را تحویل خواهند گرفت؟ و پدر و مادرانی که دختر و پسرهایشان را به امید دکتر و مهندس شدن و با هزاران خرج به یک شهر دیگر می‏فرستند کجا خواهند دید که فرزندانشان ست‏به چه گناهان و جنایت‏هایی می‏زنند؟

آیا به راستی این وضع را چه کسی اصلاح خواهد کرد؟ آیا وقت آن نشده که مسؤولان ما به خود آیند و به خاطر فرزندان خودشان هم که شده کمی از مرحله اغما و بی‏توجهی بیرون بیایند و مردابی را که هر روز جوان‏ها بیشتر در آن فرو می‏روند، ببینند؟ باید در بین جوان‏ها بود تا از کارشان باخبر شد. از لذت‏های دردناک و تلخشان با خبر شد. مسلم است که آنها نمی‏توانند درد من و امثال من را بچشند مگر روزی که فرزند خودشان نیز به این وضع گرفتار شود. در زمانی که در هر خانه و در هر کوچه و شهر ما جوان‏ها مرتکب بدترین اعمال می‏شوند، این واقعا درد بزرگی است که اینها می‏خواهند بر کسانی حکومت کنند که نمی‏شناسند و از حال و روزشان باخبر نیستند و اینها می‏خواهند برای کسانی برنامه‏ریزی کنند که حتی گوشه‏ای از نیازشان را نمی‏دانند. جوان‏های مدرک گرفته و آراسته‏ای که از نظر معلومات هم در سطح بالایی هستند، اما چیزی به نام ناموس، نجابت و شرف نمی‏شناسند و ما با این طبل‏های تو خالی می‏خواهیم به کجا برسیم. با این همه بی‏خیالی و کوچک نشان دادن مسائل بزرگ راه به کجا می‏بریم؟؟

هر روز وسوسه، هر روز فریب، محال است که من روزی از خانه بیرون بروم و با دو سه تا شماره تلفن برنگردم. امیدوارم نگویید که اگر نماز بخوانید و با خدا باشید این وسوسه‏ها در شما اثر نمی‏کند، شما از یک دختر 18 ساله که غرق در شهوت و خواهش است و به هیچ وجه امکان ازدواج برایش فراهم نیست، شرایط و محیط هم مناسب است چه توقعی دارید که در مقابل تحریکاتی که مال بدن اوست و قابل اجتناب هم نیست چکار کند؟ من همه نصیحت‏هایی را که شما ممکن است‏به من بگویید از حفظم. داستان خویشتن‏داری جوانان و قصه ایمان و تقوای فلان کس و... دیگر درد ما از این ناله‏ها گذشته است. و من می‏گویم که چه من و چه دیگران می‏دانند. آگاهند و با این حال خطا می‏کنند.»

ما در مقام پاسخ‏گویی بدین نامه نیستیم، زیرا پاسخ نویسنده آن مدتی قبل و به طور خصوصی برای وی پست‏شده است، اما نکاتی وجود دارد که تذکر آن مفید می‏نماید، شاید مسؤولینی که بر روند فرهنگی کشور دستی دارند و نیز مردم عزیز، مسائل و مشکلات جوانان را مورد دقت‏بیشتری قرار دهند و در رفع نقایص اهتمام ورزند و بر همه اقشار اجتماعی است که وظیفه خویش را در این مورد به خوبی بشناسند و در ایفای آن کوتاهی نکنند. اینک نکاتی را به عنوان «تذکر» بیان می‏کنیم و خطاب ما به گروه‏های مشخص اجتماعی است.

مسؤولان فرهنگی

انقلاب ما زاییده یک انتخاب بود، انتخاب شگرف نسل انقلاب که پاکی‏ها را بر پلیدی‏ها برگزید و طومار زندگی آلوده شاهان را درهم پیچید، تحولی که کمتر تحلیل‏گر سیاسی احتمال آن را می‏داد، ولی امام خمینی (قدس سره) با کلمات نورانی خود، قلب‏های جوانان را به تسخیر درآورد و به نیروی مؤمنان پاک باخته بر دشمن سر تا پا مسلح فایق آمد. نقش جوانان در این رستاخیز بی‏مانند اهمیت ویژه‏ای داشت و این ویژگی از چشمان تیزبین امام(ره) پنهان نماند لذا بیشتر، قشر جوان را مخاطب سخنان آتشین خود قرار می‏داد و می‏کوشید به کمک آنان آرمان‏های انسانی خود را جامه عمل بپوشاند. دشمنان جمهوری اسلامی هم که روند انقلاب را مورد بررسی دقیق قرار داده‏اند، این مهم را دریافته‏اند که برای ناکام گذاردن این انقلاب بزرگ تنها راه، به انحراف کشانیدن نسل جوان است. برماست که حساسیت زمانه را دریابیم و آب به آسیاب بدخواهان اسلام نریزیم و از توطئه‏های استکبار جهانی غافل ننشینیم که آنان دمی از کار ما غافل نیستند.

برای بازداشتن جوانان از رشد و تعالی هیچ سلاحی به برندگی شهوت جنسی نیست، آتشی که با شعله‏های سرکش خود، هستی زنان و مردان جوان را می‏سوزاند و خاکستر می‏کند و امروزه خطری بالاتر از این جمهوری اسلامی را تهدید نمی‏کند; خطری که همانند خوره اعضای جامعه را از درون می‏پوساند و ویران می‏کند.

گسترش فساد جنسی است که سرمایه‏های معنوی را از دل جوانان می‏زداید و بنای خانواده را می‏لرزاند و جامعه را به تباهی و فساد سوق می‏دهد. خدا نکند که بعضی از سیاستگزاری‏های ما، ناخودآگاه همسو با اهداف استعمار باشد; برای مقابله با این خطر بزرگ می‏بایست‏به هوش آییم و یک بار دیگر سیاست‏ها و برنامه‏های گذشته را مرور نماییم.

دولت جمهوری اسلامی نمی‏تواند خود را از بازتاب و نتایج‏سیاست‏های اعمال شده برکنار بداند و تبرئه کند جو فعلی جامعه ما تنها تاثیر پذیر از جو حاکم بر کشورهای همسایه و مجموعه جهانی نیست، بلکه عامل اصلی، برنامه‏ریزی‏ها و سیاستگزاری‏های کلان اعمال شده در سال‏های پس از جنگ است; هرچند کارهای بزرگ انجام شده با اهداف خیرخواهانه صورت پذیرفته است، لیکن این کافی نیست و باید با مشکلاتی که از اجرای سیاست‏ها به وجود می‏آید نیز مبارزه کرد و آنها را به طور منطقی حل نمود.

برای مثال، می‏دانیم که در اثر کوشش‏های دولت، درصد جوانانی که از تحصیلات عالی برخوردار می‏شوند سیر روزافزونی گرفته است و این امر به ویژه درباره زنان چشمگیر است. زنان به یمن دست‏یابی به تحصیلات دانشگاهی در جامعه حضور فعال‏تری یافته‏اند و پست‏ها و مقامات دولتی را اشغال کرده‏اند و اکنون تعداد کارمندان زن در ادارات دولتی با تعداد کارمندان مرد فاصله زیادی ندارد و اگر همین روند ادامه یابد در آینده نزدیک زنان دارای اکثریت‏خواهند بود و اینک همه دختران جوان ما، آرزوی کار بیرون از خانه را در سر دارند و خانه‏داری در دیدگاه آنان مرتبتی پایین دارد.

اگر ما اصل سیاست‏های اعمال شده را صحیح فرض کنیم و در لزوم انجام آنها ذره‏ای تردید به خویش راه ندهیم، پاره‏ای از لوازم و نتایج آنها را نمی‏توانیم از نظر دور داریم که موجب مشکلات فرهنگی شده است، زیرا حفظ اصول و ارزش‏های اخلاقی نیز برای ما بسیار مهم است; مثلا با هجوم دختران و زنان جوان به وادی تحصیل در صورتی که ما با کمبود مکان و کادر آموزشی مناسب رو به رو هستیم در بعضی مقاطع تحصیلی نظیر آموزش عالی اختلاط بین پسران و دختران به وجود می‏آید که باعث‏بسیاری از نارسایی‏هاست. با احراز پست‏های دولتی به وسیله زنان بر تعداد بیکاران مرد افزوده خواهد شد که در اوج جوانی و نیاز به تشکیل خانواده از داشتن همسر محروم خواهند بود و بعضی از آنان به اعتیاد، بزهکاری و سرقت روی خواهند آورد. به سبب بالارفتن تعداد دانشجویان و پسران و دخترانی که مراتب عالی تحصیل را می‏پیمایند، سن ازدواج در بین آنان بالا رفته است که خود این یکی از دلایل عمده فساد است. با دست‏یافتن زنان به شغل‏های پردرآمد اجتماعی و داشتن استقلال مالی، هم الگوی مصرف جامعه تغییر یافت و بر میزان مصرف کالاهای تجملی و غیر ضروری که معمولا زنان به دنبال آن هستند افزوده شد و هم در آینده از مسؤولیت‏پذیری بانوان در رابطه با شوهران و فرزندان کاسته خواهد گردید و در صورت ازدواج که رغبت کمتری بدان خواهند داشت، تمکین کافی نکرده و با کمترین بهانه‏ای بر طبل طلاق خواهند کوفت و فرزندان را در دامان شوهران رها خواهند ساخت، چیزی که در دنیای غرب شاهد آن هستیم.

نباید گفت وظیفه دولت‏برنامه‏ریزی و اعمال سیاست‏هاست و حل مشکلات فرهنگی بر عهده حوزه علمیه و نویسندگان مسلمان است، خیر این حرف صحیحی نیست، حوزه علمیه حتی درصدی را از بودجه‏های دولتی که با سخاوت تمام مصرف می‏شود، در اختیار ندارد. این سنت صحیحی نیست که هر کس از دائره قدرت پا به بیرون می‏نهد، دیگران تا مدت‏ها گرفتار معضلات ناشی از سیاست‏های اعمال شده او باشند، بلکه باید هر کسی پاسخ گوی نتایج اعمال خویش باشد.

اکنون جوانان مسلمان با مشکلات زیادی دست‏به گریبان هستند، در بسیاری از شهرهای بزرگ به ویژه تهران انجام فعل حرام چه بسا پیش پا افتاده‏تر و آسان‏تر است از فعل حلالی که می‏بایست از طریق قانونی و پیمودن یک مسیر پرپیچ و خم انجام پذیرد و تبعات و مسؤولیت‏های عرفی، شرعی و قانونی را در پی دارد. جوانان ما که در دامان انقلاب پرورش یافته‏اند و دارای وجدان‏هایی آگاه و حساس هستند اینک با یک تناقض آشکار دست‏به گریبان‏اند، یا باید به گناه تن در دهند و خواسته‏های جنسی خود را پاسخ گویند و یک باره بر همه نصایح اخلاقی که خوانده‏اند و شنیده‏اند قلم بطلان کشند و یا این که مردانه بایستند و فشارهای جنسی را تحمل کنند و بعضا دچار افسردگی و خمود شوند. این معضله است که گروه انبوهی از جوانان ما را به وادی حیرانی و بی‏تفاوتی کشانده است و معمولا هر دختر و پسر جوان، جزو یکی از این دو دسته است، یا گناهکاری است که عذاب وجدان عیش و کامرانی بر او تلخ کرده است و یا پرهیزکاری است نیاز جنسی در وی عقده‏های روانی و افسردگی ایجاد کرده است.

با کمال تاسف باید گفت‏بعضی از مسؤولان ما گویی ملاکی برای پیشرفت جز رشد اقتصادی و تولید انبوه کالاهای صنعتی و ساختن راه‏ها و سدهای بزرگ در سر ندارند در حالی که انقلاب ما یک انقلاب انسانی است و آرمان اصلی آن پرورش انسان آزاده و مسلمان است وگرنه این گونه پیشرفت‏های مادی در کشورهای صنعتی غرب و حتی بسیاری از کشورهای در حال توسعه وجود دارد و برای انقلاب بزرگی که صبغه انسانی - اسلامی دارد، چندان مایه افتخار نیست.

در مقطع فعلی سیاست مهم و اصولی جمهوری اسلامی باید در جهت تسهیل امر ازدواج باشد این بهترین راه مقابله با تهاجم فرهنگی است; ساختن چند فرهنگسرا و سالن سینما و تئاتر و نشان دادن فیلم‏ها و نمایش‏های آن چنانی درد جوانان را اگر نیفزاید درمان نمی‏کند. باید دانست که غریزه جنسی نیازی مانند خوردن و آشامیدن است و به این آسانی‏ها دست از سر انسان برنمی‏دارد و دردی است که غیر از ازدواج درمانی ندارد، لذا باید به گونه‏ای برنامه‏ریزی کرد که قبل از آن که شهوت جنسی کاملا بیدار شود، جوان به راحتی تمام ازدواج کند. هر چند این مطلب با معیارهای مادی و برنامه‏های سازمان بهداشت جهانی و کنترل جمعیت موافق نیفتد، بگذریم از این که ازدواج زودرس حتما به معنای افزایش جمعیت نیست.

آیا به جای هزینه کردن میلیاردها تومان و برگزاری سمینارهای فرمایشی و بی‏حاصل و یا هزینه‏های فوق العاده تبلیغات انتخاباتی و سفرهای غیرضروری مسؤولین به شهرهای مختلف و خارج از کشور و تجمل گرایی در ادارات دولتی و سفارت‏خانه‏ها و بذل و بخشش‏های بی‏حساب از بیت‏المال، نمی‏توان برای ازدواج جوانان برنامه‏ریزی کرد و به فریاد آنان رسید، آیا واقعا کمک به جوانان برای تدارک یکی زندگی ساده از ساختن سدهای بزرگ و راه‏آهن سرتاسری مشکل‏تر و بی‏اهمیت‏تر است!

اگر به این امر مهم توجهی نشود در آینده‏ای نه چندان دور ما جوانان را که سرمایه واقعی کشورند از دست‏خواهیم داد و آنان را در ورطه فساد و تباهی و بی‏دینی رها خواهیم ساخت، زیرا به نص قرآن مجید، فرجام فساد کاری، تکذیب دین است، چنان که در آیه شریفه آمده است:

«ثم کان عاقبة الذین اساؤ السوای ان کذبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزؤن;

سپس فرجام کسانی که کارهای زشت را مرتکب شدند به آن جا رسید که آیات الهی را تکذیب کردند و آن را به سخریه گرفتند». () 1

بنابراین اگر نسل‏های آینده به اسلام پشت کنند، طبیعی است چرا که در جهان کنونی هر نسلی مقدرات خود را خود تعیین می‏کند، پس بهتر آن است که به خود آییم و لختی گوش فرا دهیم تا دریابیم که بر معبر سیلاب خفته‏ایم، سیلابی که ممکن است در آینده‏ای نزدیک روی آرد و هستی ما را زیر و زبر کند و در یک انتخاب بزرگ دیگر، نظیر آنچه در سال‏های آغاز انقلاب شاهد آن بودیم، اسلام و جمهوری اسلامی لطمات جبران ناپذیری را تحمل کند و مباد آن روز!

دوشنبه 26/12/1387 - 15:31
کامپیوتر و اینترنت
برای تعیین و تعریف حقوق دسترسی به سیستم ، از طریق منوی Start ، گزینه ی Control panel و سپس User Accounts را انتخاب كنید . ممكن است زمانی پیش بیاید كه لازم باشد چندین كاربر از یك كامپیوتر استفاده كنند . شما می توانید حقوق دسترسی متفاوتی همراه با رمز عبور برای سیستم تعریف كنید تا اطلاعات و نرم افزارها در امان بمانند. در حالت پیش فرض ویندوز دارای یك حق دسترسی با نام Administrator می باشد . پس شما به عنوان سرپرست یا Admin كامپیوتر می توانید حق دسترسی افراد به سیستم را تعریف كنید .

- گزینه ی Change an account جهت تغییر نام كاربرهای موجود می باشد پس از كلیك بر روی این گزینه ، نام كاربرها نمایش داده شده و امكان تغییر نیز در اختیار شما قرار داده می شود .

- گزینه ی Create a new account جهت تعریف امكان دسترسی جدید است . مثلا شما می خواهید یك كاربر جدید با نام Ostadonline تعریف كنید . بر روی این گزینه كلیك كرده نام مربوطه را وارد نمایید . سپس بر روی دكمه ی Next كلیك كنید . از شما سوال می كند حق دسترسی جدید نقش سرپرست (admin) و یا حالت محدود یا زیر گروه را داشته باشد . آنرا انتخاب كنید و در نهایت بر روی گزینه ی Create Account كلیك نمایید . هنگامیكه بر روی نام هر یك از كاربران كلیك كنید كادر محاوره ای باز می شود كه شامل تنظیمات اصلی كاربران اعم از نام ، رمز عبور ، عكس و ... می باشد . در ذیل به شرح قسمتهای مختلف می پردازیم :

1- Change my name : نام كاربری مورد نظر شما می تواند هر نامی باشد . در این قسمت شما می توانید این نام را تغییر و یا اصلاح كنید .

2- Change my password : این قسمت مربوط به كلمه ی عبور هنگام وارد شدن به سیستم می باشد . هر كدام از كاربران می توانند رمز عبور خاص خود را داشته باشند .

3- Remove my password : جهت حذف رمز عبور این قسمت استفاده می شود .

4- Change my picture : تصویری است كه در سمت چپ نام كاربری و همچنین در صفحه ی ورود به سیستم در بالای منوی Start ظاهر می شود . ویندوز تصاویری پیش فرض ارائه می دهد اما شما می توانید با استفاده از گزینه ی Brows for more picture تصویر دلخواه خود را درج كنید .

5- Change my account type : نوع حالت دسترسی Admin ( سرگروه ) یا Limited ( مهمان ) توسط این قسمت تعیین می شود .

Internet Option و Network connection:

با استفاده از محیط ویندوز XP می توانید به شبكه ی جهانی اینترنت اتصال پیدا كنید و یا یك Connection برای سیستم خود تعریف نمایید . ( جهت كسب اطلاعات كامل راجع به این قسمت به دوره ی ( مهارت هفتم از ICDL ) در سایت استاد آن لاین مراجعه فرمایید
دوشنبه 26/12/1387 - 15:29
خاطرات و روز نوشت

یک آسمان پرواز می‏خواهم و عرصه‏ای به وسعت یک کهکشان. بال‏هایم فرصتی می‏خواهد، تا پرواز را تجربه کند و اوج بگیرد.

تشنه‏ام؛ تشنه‏تر از ماهی به اقیانوس، تشنه‏تر از خاک تفتیده کویر به باران.

نگذارید روحم در انجماد بی‏قیدی‏های پوچ، مرداب شود!

می‏خواهم جریان داشته باشم؛ چون رودخانه‏ای سرکش اما زلال؛ بروم به سمت آب‏های آزاد، بروم به سمت دریا، اگر دریا قبولم کند.

ریشه‏هایم اما هنوز پا نگرفته‏اند؛ بگذارید به استواریتان تکیه کنم. دست‏هایم را رها نکنید. می‏روم؛ دو قدم به جلو و گاهی هم یک قدم به عقب.

پیش رویم پر از دو راهی تردید است؛ من یقین خویش را گم کرده‏ام.

به خیالتان، نشاط عمرم را در پای کدام جاذبه جا گذاشتم، که این گونه مرا از خود می‏رانید؟ مرا به من وا می‏گذارید؛ آن هم درست در لحظاتی که بی‏پناه مانده‏ام؟! پرنده‏ای در اوج پر کشیدنم. می‏شناسیدم؟ من گذشته شمایم، آینه روزهای نشاطتان.

جوانه زدنم را بارها شاهد بوده‏اید و پا گرفتنم، خستگی‏هایم، غرورم، آرزوهایم، فریادهایم، خاموشیم، خروشم و ... .

مادر! قد کشیدنم را ببین! من همان کوچک دیروز توام، که در اوج دلتنگی‏هایم، سر به دامن مِهرت می‏گذاشتم و بغض ناتمام دلم را فرو می‏خورم، تا اشک‏هایم را نبینی؛ هنوز نیازمند دست‏های نوازشگرت هستم، در چشم‏هایم التماس موج می‏زند.

با شما هستم، پدر! دست‏هایت را که برای پا گرفتن من، پینه بسته، بر شانه‏هایم بگذار. نگاهم کن، که نگاهت هزار حرف نگفتنی دارد.

من جوانم؛ فرزند امروز سرزمینم، فرزند فردای سرزمینم، بالنده و رها، سراپا شوق و هیجان. سرزمین من، زادگاه سروهای تناور عشق است که جوانه‏هایش، تمثیلی است از جوانی من.

من آذرخش امیدم، می‏دوم؛ رو به جلو، به سمت تلاقی آسمان و دریا.

سکون؟ ... نه! در من راه ندارد. گاهی، چموشانه پیش می‏روم؛ از توقف بی‏زارم، پرم از هیجان، پرم از فریاد، پرم از نگاهی باز؛ رو به آن دور دست‏ها، رو به فرداهای روشن.

خورشید را در چشمانم ببینید.

دست‏هایم را بفشارید، تا پای امیدتان را استوار کنم.

دوشنبه 26/12/1387 - 15:27
خاطرات و روز نوشت

جوانی، جوانه زدن ساقه‏های نور در متن زندگی و زمینه بالندگی است و جوان، شکوفه‏ای است که حاصل این فرایند است.

جوانی، مهر است و لطافت، ظرافت است و زیبایی؛ تا آن جا که پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم می‏فرماید:

«أوُصِیکُمْ بِالشَّبابِ خَیْرا فَاِنَّهُمْ أَرَقُّ أَفْئِدَة».

«به جوانان نیکی کنید، زیرا آنان، نازک‏دل هستند و زود رنجیده خاطر می‏شوند».

جوانی، مقدمه‏ای است از کتاب زندگی، که باید آن را خوب خواند، تا متن اصلی آن را خوب فهمید. جوانی، نقطه اوجی است که باید در آن به فرود اندیشید.

جوانی، نقطه مماس با همه آرزوهاست.

جوانی، تأسف دیروز است و آرزوی فردا؛ اگر بر باد رفته باشد. آن جا که شیخ اجل، سعدی می‏فرماید:

«دریغا! که فصل جوانی برفت به لهو و لعب زندگانی برفت
دریغا! که مشغول باطل شدیم ز حق دور ماندیم و غافل شدیم»

دریغ، از آن زمان که «هزاران ای کاش و افسوس را بدرقه فرصت‏های از دست رفته نماییم»!

دریغ، از آن زمان که لبخندهای چروک خورده و پلک‏های خاک خورده، حسرت سال‏های گذشته را بر چهره ما نقاشی نماید! چه زیبا می‏فرماید امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام :

«شَیْئان لا یُعْرَفَ فَضِیلَتُهما اِلاّ مَنْ فَقَدهُما، أَلشَّبابُ وَ الْعافِیِةُ».

«دو چیز است که قدر و قیمتشان شناخته نمی‏شود، مگر وقتی که آن را از دست داده باشند، یکی جوانی و دیگری تندرستی و عافیت».

«فرصت از دست می‏رود هشدار! عمر چون کاروان بی‏جرسی است»

جوانی شور است و اشتیاق، امید است و آرزو؛ شوری که باید آن را جهت داد تا چون عقربه‏ای شناور، در ناملایمات و توفان‏های زندگی، رهنمون سعادت گردد، که مردان بزرگ، عظمت نام خویش را ثمره جوانی می‏دانند و رمز موفقیّت را در شناخت آن. جوانی نردبانی است که پله‏هایش را با دست‏های خویش باید ساخت، و با گام‏های خویش، می‏بایست به سمت بلندترین نقطه آسمان گام برداشت، همچون اشتیاق جاری در خون جوانانی که خون خویش را به خاک ریختند، تا «جوان» زنده بماند و امام جوانان، در خلوت اشک و غربت، تنها نماند.

سلام بر جوانانی که در جوشش زندگانی و در اوج جوانی، لبخندهای پیر مراد خویش را، ره توشه نمودند و کشته شدن در جوانی را بهتر از پیر شدن در حسرت و خسران برگزیدند و رفتند، تا فراموشی سال‏های دور از خانه را به یاد ما بیاورند، رفتند، تا همراه با قافله جوانان کربلا، در روشنایی سرسبز حضور، بال‏های یکدست خویش را رها نمایند

دوشنبه 26/12/1387 - 15:26
دعا و زیارت

یكی دیگر از ابزارهای موجود در Control panel دسترسی به اطلاعات پایه ی سیستم شما می باشد . ممكن است بخواهید اطلاعاتی مانند نوع سیستم عامل ، ورژن سیستم عامل و ... داشته باشید . برای اینكار از قسمت Control panel بر روی گزینه ی System كلیك كنید . كادر محاوره ای System properties به نمایش در می آید كه در ذیل به شرح سربرگهای مختلف آن می پردازیم :


- سربرگ General :

این قسمت برای دسترسی به اطلاعاتی مانند نوع سیستم عامل ، ورژن آن ، شخص نصب كننده ی سیستم عامل ، نوع پردازشگر و مقدار حافظه ی Ram در اختیار شما قرار می دهد .

- سربرگ Computer name :

در صورتیكه در محلی كار می كنید كه سیستم های متعدد توسط همكاران شما بكار گرفته شده اند و بنا به نیاز كاری ، احتیاج بر آن است كه یكسری اطلاعات بین چندین كاربر به اشتراك گذاشته شود ، بایستی كامپیوترها از طریق شبكه به یكدیگر متصل شوند و برای شناسایی هر كامپیوتر یك نام در نظر گرفته شود . این نام یا شناسه در این قسمت معرفی می شود .

- سربرگ Hardware :

این قسمت مربوط به تنظیم و مدیریت سخت افزارهای موجود در سیستم شماست . برای نصب یك سخت افزار در ویندوز XP ، نیازی به اعمال دستوری خاص نمی باشد زیرا ویندوز خود این سخت افزارها را بصورت Plug and play شناسایی می كند .

- سربرگ Advanced :

برای تنظیمات مربوط به كارآیی سیستم یعنی چگونگی استفاده از پردازشگر و انجام وظایف مخفی آن ، چگونگی ظاهر شدن كادرها و منوها ، چگونگی تخصیص حافظه و چگونگی راه اندازی و بازیابی سیستم ارتباط دارد .

- سربرگ System Restore :

برای رفع اشكالاتی كه ممكن است در روند كار سیستم شما بوجود آمده باشد ، نیاز است چگونگی ذخیره شدن اطلاعات در سیستم را رد یابی كنید . برای اینكار از این قسمت می توانید استفاده كنید . توصیه می كنم در صورت نیاز ، اینكار را به كارشناس كامپیوتر محول كنید تا شخص خودتان .

- سربرگ Automatic updates :

برای استفاده از این قسمت لازم است سیستم شما به اینترنت متصل باشد . در این حالت و پس از اتصال به اینترنت ، آخرین ویژگیها و تغییرات اعمال شده در ویندوز XP ، به صورت خودكار در سیستم شما بارگذاری می شود .

- سربرگ Remote :

برای دسترسی سیستم های دیگر به سیستم شما این قسمت كاربرد دارد .

دوشنبه 26/12/1387 - 15:24
دعا و زیارت

جنبه های مختلف جوانی

جوان و فطرت: جوان در فطرت و سرشت خویش، حق‏گرا و خداگراست و ویژگی‏هایی نظیر تمایل به ابتکار و خلاقیت و زیبایی دارد و باید زمینه‏های رشد این خصوصیات فطری برایش فراهم شود. او هم‏چون نهالی است که اگر به آن آفتاب، آب و خاک مناسب داده شود، رشد می‏کند و سالم می‏ماند و در برابر حوادث طبیعی خم به ابرو نمی‏آورد و از اصل خود بازگشت نمی‏کند تا این که همچون درختی تنومند و استوار گردد.

جوان و اندیشه: ای عزیزِ جوان، اندیشه به مانند آسیابی است که اگر گندم در آن بریزند آرد می‏دهد و اگر کلوخ در آن بریزند گرد و خاک می‏دهد و اگر هیچ نریزند، چون آسیاب دایم در حرکت است؛ خود را می‏ساید و از بین می‏برد و وجود اندیشه لغو می‏شود. ندانسته فکر کردن و ندانسته تصمیم گرفتن و عمل کردن موجب از بین رفتن کارآیی و ارزش اندیشه می‏شود. جوانان باید با علم صحیح و آگاهی کامل آینده خود را بسازند و اندیشه را با اهمیت و حیاتی و نه ساده و کم اهمیت تلقی کنند.

جوان و الگوپذیری: عدم آگاهی نسبت به پدیده‏های اجتماعی و عدم شناخت جوان نسبت به خود و کمال خویش و نبودِ الگوهای پذیرفتنی و وجود الگوهای نامناسب سبب انحراف جوان به سوی مکاتب فکری منحرف و پیروی از آنها می‏شود و به این ترتیب جوان از اصل خویش دور می‏شود.

جوان و پیروی از مردان خدا : زمانی که مربیان الهی هدف مقدس خود را، که دهوت به خداپرستی بود، به مردم عرضه می‏داشتند و مردم را به آیین حق می‏خواندند، بیشتر کسانی که گِردشان جمع می‏شدند و دعوتشان را صمیمانه اجابت می‏کردند جوانان بودند؛ چرا که جوانان سخنان پیامبران را موافق الهام فطری و ندای وجدانی خود می‏یافتند و آنان را بهترین پاسخگو برای تمنای فضیلت‏دوستی خویش می‏دیدند. جوانان با پیروی از مردان الهی، عالی‏ترین خواهش فطری ـ انسانی خود را ارضا می‏کردند و از این راه موجبات خوشبختی مادی و معنوی خویش را فراهم می‏ساختند.

جوان و اندیشه پاکی: جوانان، عاشق حق و حقیقت و علاقه‏مند به تقدس‏اند جوان نسبت به نیکی و درستکاری حساسیت مخصوصی دارد و از آن لذت می‏برد. او در ذهن خود مدینه فاضله‏ای را ترسیم می‏کند که در آن تمامی ناپاکی‏ها از بین می‏رود.
مورسی دبس می‏گوید: در حدود پانزده تا هفده سالگی جوانان با ندای تقدس یا شجاعت، به لرزه در می‏آیند. آرزومند می‏شوند که جهان را از نو تشکیل دهند، بدی را نابود، و عدالت مطلق را حکم فرما کنند.

جوان و آزادی: از تمایلات سوزانی که با فرا رسیدن دوران جوانی با شدت و نیروی فراوان در نهاد جوانان بیدار می‏شود و آنان را مجذوب خود می‏سازد، خواهش آزادی است. انگیزه‏های جوانی مانند بادی است که برای راندن کشتی سودمند است، اما نباید بادبان کشتی را به حال خود واگذارشت و گرنه آدمی را با خود خواهد کشانید. آزادی بر اساس احساسات، آدمی خواری می‏کشاند و آزادی بر اساس عقل آدمی‏را با عزت و کمال هم پیمان می‏کند. محدود کردن تمنیات و خواهش‏های نفسانی شرط آزادی عاقلانه، و ثمره آن رسیدن به کمال است.

جوان و فضیلت خواهی: روح جوان خوبی‏ها را زودتر می‏پذیرد و به صفات انسانی سریع‏تر می‏گراید. امام صادق علیه‏السلام به یکی از دوستان خود به نام ابی‏جعفر احول که به نشر تعالیم اسلام مشغول بود، فرمود: تبلیغ خود را به نسل جوان معطوف دار؛ زیرا جوانان زودتر حق را می‏پذیرند و سریع‏تر به خیر و صلاح می‏گرایند. در این حدیث، امام صادق علیه‏السلام به صفای باطن و فضیلت‏خواهی نسل جوان تصریح فرمودند و این مطلب اشاره به این دارد که در ایام جوانی میل به فضیلت خواهی در جوانان بیدار می‏شود.

جمال جوانی: موضوع زیبایی از مسائلی است که همواره مورد توجه اسلام بوده است؛ چرا که خداوند جمیل است و جمال را دوست دارد. جمال دلپذیر و جذاب دوران جوانی، از زیبایی‏های طبیعی بشر است که در ایام جوانی با فروغ خیره کننده خود جلوه می‏کند. خودآرایی جوان امری است فطری. او همچنان که به خودآرایی می‏پردازد و جمال ظاهری را دوست دارد، شیفته فضایل اخلاقی و جمال سیرت هم هست؛ فضایلی چون فتوت، وفای به عهد، عزت نفس، رقت قلب و هزاران فضیلت دیگر. اما ای عزیز آگاه باش که جمال روحانی و سجایای اخلاقی تو چون شعله فروزانی است که اگر به خاموشی بگراید، مانند دسته‏گلی خواهی بود که با نوارهای رنگارنگ تزیین شده، اما بوی نامطبوع و زننده‏ای دارد و چنین دسته‏گلی هیچ گاه مورد پسندن واقع نخواهد شد.

جوان و رفاقت : انسان‏ها در تمام ادوار زندگی نیازمند دوستی با دیگرانند. آدمی از داشتن همدمی یک دل، احساس مَسرّت می‏کند و این احساس در جوانان بیشتر است. انتخاب دوست، برای نسل جوان از اساسی‏ترین مسائل است و دوستان دوران جوانی نقش موثری در خلق و خوی او دارند. دوستی بر اساس عقل و ایمان و مصاحبت با افراد پاک‏ضمیر آدمی را به کمال می‏رساند و از دست دادن آن همچون از دست دادن اعضای بدن است، همچنان که دوستی بر اساس احساس و مصاحبت با فرد فاسد، طبیعت آدمی را ناخودآگاه منحرف می‏سازد و روح شیطانی را جای‏گزین روح الهی می‏کند.

نیروی جوانی : مزارع سرسبز و خرم با کوشش جوانان آباد است، چرخ‏های عظیم صنایع با نیروی قوی جوان در حرکت است، ذخایر طبیعی که در اعماق معادن نهفته است با همت نسل جوان استخراج می‏شود، پایه‏های اقتصاد کشورها به نیروی فعال جوانان استوار است، دفاع از مرزها و حفظ استقلال و امنیت ممالک بر عهده نسل جوان است و در نهایت صعود به بالاترین قله‏های کمال به دست توانای جوان میسر می‏شود.

جوان و تفریح : تفریح از مسائلی است که آیین اسلام همواره به آن اهمیت داده است. امام علی علیه‏السلام می‏فرماید: شادمانی باعث بهجت و انبساط روح و مایه نشاط است. جوان نیروی قدرتمندی در وجود خود دارد که در عرصه‏های گوناگون از آن استفاده می‏کند و برای سازماندهی این نیروی با ارزش نیاز به تفریح و پرکردن اوقات فراغت دارد.

جوان و مشکلات جامعه : جوانان به خوبی نشان داده‏اند که قدرت رفع دشواری‏ها و مشکلات اجتماعی را دارند و اگر از انرژی آنها به طرز صحیح استفاده شود، قادرند بزرگ‏ترین موانع موجود بر سر راه جامعه را از میان بردارند. همان گونه که برای حل مسائل نظامی از نیروی جوان بسیجی بهره گرفتیم، برای رفع مشکلات دیگر نظیر مشکلات اقتصادی نیز می‏توانیم از این نیروی قدرتمند و عظیم کمک بگیریم و امکانات و منابع فراوان موجود در کشور را به کار بگیریم.

جوان و عبادت : از حیله‏های بزرگ شیطان آن است که انسان را به توبه و پارسا پیشگی در پایان عمر و زمان پیری وعده می‏دهد و او را به در جوانی غفلت می‏کشاند و بدین ترتیب هر روز که از عمر می‏گذرد زنجیرهای شیطانی محکم‏تر می‏شود. به همین جهت است که تهذیب نفس و عبادت در جوانی با وجود مکرهای نفسانی و شیطانی دارای ارزش بسیار است. رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در این‏باره می‏فرمایند: برتری کسی که جوانی خدای را عبادت کند بر کسانی که در پیری به عبادت روی می‏آورند، به سان برتری پیامبران بر سایر مردم است. پس تا جوانی در دست توست، در عمل و در تهذیب نفس کوشش کن.

جوان و خلاقیت : بنابر نظر استرن‏برگ متداول‏ترین برداشت از خلاقیت عبارت است از این که فردْ فکری نو و متفاوت ارائه دهد. این پویایی فکری در جوان بیشتر است. او علاقه‏مند است آثار تازه‏ای که پر از نشاط و تازگی است خلق کند؛ چه آن که او همه چیز را جوان و تازه و پرنشاط می‏بیند و با خلق آثار نو می‏خواهد به مردم ثابت کند که دنیا پر از خوبی‏هاست.

جوان و مسئولیت پذیری : نقش عظیم جوانان پسر و دختر در شکل‏گیری انقلاب ما و حفظ آن بسیار مؤثر و تأمل کردنی است. از این رو نادیده گرفتن مسئولیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی این نسل پویا و کودک انگاشتن آنان کار غیر منطقی و ناصوابی است. (12)

دوشنبه 26/12/1387 - 15:23
دعا و زیارت

جوان در آینه شعر

جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
 نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را

کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم
به دنبال جوانی کوره‏ راه زندگانی را (محمدحسین شهریار) (13)

 

دوشنبه 26/12/1387 - 15:23
دعا و زیارت

جوان در نگاه غربیها

افسوس! اگر جوانان می‏دانستند و اگر پیران می‏توانستند. (هنری اشتاین، ادیب فرانسوی)

اشتباه جوانان در این است که فکر می‏کنند هوش می‏تواند جای تجربه را بگیرد و اشتباه پیران در این است که خیال می‏کنند تجربه می‏تواند جای هوش را بگیرد. (آنا هربرت)

در جوانی، اشتباه‏های بسیاری را باور می‏کنیم و در پیری، حقایق زیادی را باورنمی‏کنیم. (ضرب‏ المثل آلمانی)

دوشنبه 26/12/1387 - 15:22
دعا و زیارت

روایاتی در باب جوان و جوانی

پیامبر اکرم (ص): هیچ چیز محبوبتر در نزد خداوند متعال از جوان توبه کننده نیست و هیچ چیز مبغوضتر در نزد خداوند متعال از پیری که مشغول گناه است نمی‏باشد. (6)

پیامبر اکرم (ص): ای اباذر! هیچ جوانی به خاطر خدا، دنیا و سرگرمی‏های آن را کنار نگذاشت و جوانی خویش را در راه طاعت خدای پیر نکرد، جز اینکه خداوند پاداش 72 صدیق بسیار راست‏گو را به او عطا فرماید. (7)

پیامبر اکرم (ص) : بهترین جوانان شما کسی است که به پیران (از لحاظ تجربه و دور اندیشی) شبیه گردد. (8)

حضرت علی(ع): کسی که در کودکی دانش نیاموزد، در بزرگی پیشی نمی‏گیرد.

حضرت محمد(ص): توبه نیکو است ولی برای جوانان نیکوتر است.

حضرت علی(ع): ای گروه جوانان آبروی خویش را با ادب حفظ کنید و دین خود را با علم و دانش محافظت نمائید.

حضرت علی(ع): دو چیز است که برتری آنها را تنها کسی که آنها را از دست داده باشد می‏داند. (آن دو عبارت است از) جوانی و عافیت. (9)

دوشنبه 26/12/1387 - 15:20
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته