• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 31
تعداد نظرات : 36
زمان آخرین مطلب : 4031روز قبل
داستان و حکایت
گویند در روزی زمستانی و بسیار سرد ،«رشید وطواط» برای دیدار و همصخبتی عازم خانه «ادیب صابر»شد.این دو شاعر فاضل معروف ،سالهای دراز باهم دوستی و رابطه محبت داشتند و شوخی های شیرین آن دو با یکدیگر دهان به دهان می گشت.هنگامی که رشید در آن برف و سرما به در خانه ادیب رسید و حلقه بر در زد،کنیزکی در را و در جواب رشید گفت:ادیب خانه نیست!رشید همانجا زبان به شعر گشود و با صدای بلند این بیت را خواند؛آن کس که برون رود در این روزاحمق تر از او کس دگر نیست!ادیب صدای او را شنید ، دریچه بالای خانه را گشود و در جوابش اینگونه شعر گفت:من خود به حرمسرای خویشمپیداست که در برون در کیست!
سه شنبه 28/10/1389 - 8:38
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته