• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 15639
تعداد نظرات : 1110
زمان آخرین مطلب : 3900روز قبل
ایرانگردی

مرکز خرید میلاد نور




این مرکز دارای 357  واحد تجاری است و روزانه هزاران نفر بازدیدکننده دارد.
پوشاک زنانه /بچه گانه/مردانه/سیسمونی/عطر/لوازم آرایش/کیف و کفش و بدلیجات و عینک و ساعت از چیزایی هست که میتونین درا ین مرکز خرید پیدا کنید.
یک طبقه از این مرکز خرید بزرگ به فروشگاه های طلا اختصاص دارد.
رستوران ملل در طبقه ششم  این فروشگاه قرار دارد.
مجتمع تجاری میلاد نور ساختمانی ۱۱ طبقه شامل سه طبقه پارکینگ‌، دو طبقه همکف و شش طبقه ساختمان با نمایی شیشه‌ای و سبز رنگ است‌. تمام این طبقات مجهز به پله برقی هستند و در کنار پله‌های اضطراری مجتمع‌، آسانسورهای معمولی، شیشه‌ای و باربری نیز وجود دارند. ساختمان مجتمع تجاری میلاد نور دارای هفت درب ورودی در طبقه‌های همکف اول و همکف دوم است.

ساعات کار مجتمع :
شنبه تا پنجشنبه از ساعت ۱۰:۰۰ الی ۲۲:۰۰
جمعه ها از ساعت ۱۰:۳۰ الی ۱۶:۰۰

آدرس:شهرک قدس (شهرک غرب) - میدان صنعت - بلوار فرحزادی

مسیر پیشنهادی:
اگه از مترو میخواین استفاده کنین باید ایستگاه صادقیه پیاده بشین و با اتوبوس های صنعت  خودتون رو به میلاد نور برسونین.
اگه از ماشین میخواین استفاده کنید که در  میادینی مثل صادقیه/ونک برای میدان صنعت ماشین هست .

آدرس سایت:http://www.miladenoor.ir

http://anjoman.tebyan.net/newindex.aspx?pid=17257&threadID=638186&forumID=961

سه شنبه 23/7/1392 - 23:11
ایرانگردی

مرکز خرید تیراژه



این بنا دارای 4 طبقه است و طبقه سوم این مرکز به شهربازی سرپوشیده اختصاص دارد که برای اغلب مردم تهران شناخته شده میباشد. در هریک از طبقات همکف، اول و دوم حدود یکصد واحد تجاری مستقر است که میتونید لباس و کیف و کفش و عطر و شکلات و ساعت و عینک و.... تهیه کنید.


در طبقه ی همکف میتونید سیسمونی تهیه کنید و لباس نوزاد و از این جور چیزا.........

اگر برای خرید یا به بازی به تیراژه می روید ، ساعاتی بین 4 عصر تا 12 شب را انتخاب کنید.

آدرس: تهران-بزرگراه اشرفی اصفهانی-پایین تر از پل همت


مسیر پیشنهادی:
اگه از مترو استفاده میکنید باید ایستگاه صادقیه پیاده بشین و از اونجا به کمک اوتوبوس یا ماشین به میدان صادقیه بیاین و از اونجا اتوبوس های بی آر تی رو سوار بشین و دقیقا جلوی تیراژه پیاده بشین. یا میتونین از ماشین های سواری هم استفاده کنین و دقیقا جلوی تیراژه پیاده بشین.



آدرس سایت:http://tirajemall.com/

http://anjoman.tebyan.net/newindex.aspx?pid=17257&threadID=638186&forumID=961

سه شنبه 23/7/1392 - 23:11
شعر و قطعات ادبی
مردی که ...




 


مثل لباس کهنه دلش بید خورده بود
مردی که داغِ هرچه بگویید خورده بود!


روحش خبر نداشت که بی برگ و باریش
آب از کدام ریشهء تردید خورده بود!


در ازدحام خاطره سر باز کرده بود
زخمی که مهر باطل تمدید خورده بود!


اول کتاب قلب خودش را مرور کرد:
روی حروف فاصله تشدید خورده بود!


آخر نشست، پیش خودش خوب فکر کرد
«آدم» همیشه غصهء تبعید خورده بود


با یک «هوا» ی تیره نمی خواست سر کند
چشمش دوباره باز به خورشید خورده بود


در جذبهء دو چشم طلا سیب دیده بود
«حوا» رسید! جیغ…! و نشنید! خورده بود…!

سه شنبه 23/7/1392 - 23:2
شعر و قطعات ادبی
برقصانم




 


در جان من شرارت معصومیست وقتی غزل برای تو می خوانم
وقتی که رام دشت خیال توست تنها غزال روح پریشانم


رویای عاشقانهء مغمومیست در ذهن دختران خیال من
در قاب خیس حافظه ام مردی مغرور و سرد خیره به چشمانم


دارد مرا اسیر نگاه خود… دارم اَ… سیر می شوم از بس هی
می پرسم از خودم که چه می خواهد با آن نگاه یخ زده از جانم؟


من فکر می کنم «چه کسی را او …؟» او فکر می کند «چه کسی را من…؟»
افسوس می خورم که نمی داند…، افسوس می خورد که نمی دانم..!


با آنکه از گلوی غزل هر بار فریاد می زنم که تو را من دوست…
دارم به ابتدای شما نزدیک… دارید می رسید به پایانم


این بار من -عروسک این بازی- با ساز کهنه ء تو نمی رقصم
آقای شعرهای عبوس من! با ساز های تازه برقصانم

سه شنبه 23/7/1392 - 23:2
شعر و قطعات ادبی
وزیده ای





 


سرخ و غلیظ در شریانم وزیده ای
شعرست یا جنون به زبانم وزیده ای؟


مثل نسیم نیمهء مرداد ماه گرم
در ظهر چشمهای جوانم وزیده ای


من گم شدم درست زمانی که آمدی
تو از کدام سمتِ جهانم وزیده ای؟


مثل بهار، آمدنت ناگهانی است
در من بدون آنکه بدانم وزیده ای!


این بار چندمست که من عاشقت شدم؟
این بار چندمست به جانم وزیده ای؟


حرفی بزن که شعر شود در دهان من
حالا که باز در هیجانم وزیده ای


باران و عشق حادثه ای آسمانی اند
باران گرفته است گمانم وزیده ای

سه شنبه 23/7/1392 - 23:1
شعر و قطعات ادبی
بگذریم




 


شب بود، باد ساکت و مغرور می گذشت
مهتاب، شکل قایقی از نور می گذشت


دختر کنار پنجره اش ایستاده بود
در کوچه ای که سایهء ساطور می گذشت


در باغ چشمهای جوانش نسیمی از
رویایی عاشقانه و پر شور می گذشت


انگشت روی شیشه کشید و نوشت: کاش
یک شب فقط صدای تو از دور می گذشت


یک شب فقط خیال کنم خواب دیده ام
در خواب هم خیال تو هر جور می گذشت…


افتاده بود قایق کوچک میان حوض و
د، خیس و خسته و رنجور می گذشت


دختر نوشت: دست خودم نیست، من تو را…
اما نخواستم که تو مجبور… گذریم!

سه شنبه 23/7/1392 - 23:1
شعر و قطعات ادبی
نذر هشتمین پیشوا




 


هر روز در سکوت خیابان دوردست
روی ردیف نازکی از سیم می نشست


وقتی کبوتران حرم چرخ می زدند
یک بغض کهنه توی گلو داشت…می شکست


ابری سپید از سر گلدسته می پرید:
-جمع کبوتران خوش آواز خود پرست!


آنها که فکر دانه و آبند و این حرم
جایی که هرچقدر بخواهند دانه هست


آنها برای حاجتشان بال می زنند
اصلا یکی به عشق تو آقا پریده است؟


رعدی زد آسمان و ترک خورد ناگهان
از غصهء کلاغ، کلاغی که سخت مست…


ابر سپید چرخ زد و تکه پاره شد
هرجا کبوتری به زمین رفت و بال بست


باران گرفت – بغض خدا هم شکسته بود
اما کلاغ روی همان ارتفاع پست…


آهسته گفت: من که کبوتر نمی شوم
تنها دلم به دیدن گلدسته ات خوشست!

سه شنبه 23/7/1392 - 22:58
شعر و قطعات ادبی
شرح یک خودکشی




 


آهوی چشمهای نجیبش رمیده بود
دختر که لای ساتن و تور آرمیده بود


روی حریر پیرهنش قطره های خون
چون لاله های کوچک وحشی چکیده بود


پروانه ای که از شب این قصه می گذشت
از غنچه های روی لباسش پریده بود


وقتی که مرد وارد این اتفاق شد
تحقیق بازپرس به پایان رسیده بود


گفتند: مرد خانهء همسایه نیمه شب
آواز گریه های زنی را شنیده بود


و روزنامه ها که نوشتند: جسم تیز
رگهای خونرسانی مچ را بریده بود


خیس از مرور فاجعه در خود مچاله شد
ابری که ناگهان به خیابان وزیده بود


دیگر به ابر خیس نمی شد که گفت مرد
توفان انفجار به جانش دویده بود


رعدی زد و شکست سکوت گلوش را
ابری که چون کویر، دلش داغ دیده بود


آمد و روی خستگی شانه اش نشست
پروانه ای که از سر شب پر کشیده بود

سه شنبه 23/7/1392 - 22:57
شعر و قطعات ادبی
می آید




 


گوشی و دست‌های زن سردند، سوت سرما و سوز می‌آید
رفته‌ای، از دهان او امّا عطر نامت هنوز می‌آید


به دلش گفته دور بودن ما تلخ اما قشنگی عشق است
غصه هم هست اگر که شادی هست، می‌رود شب که روز می‌آید


به دلش گفته عاشقی درد است، با غم و اشک و آه باید ساخت
کار پروانه پیله‌کردن نیست، شمع باش و بسوز! می‌آید!


نه سفرکرده‌ای که برگردی، نه غریبی که آشنا بشوی
چقدر می‌شود به یک دل گفت چشم بر در بدوز، می‌آید؟

مثل گنجشکهای سرگردان، مثل گنجشکهای در باران
تا سلامش دوباره بنشیند روی این سیم، سوز می‌آید

سه شنبه 23/7/1392 - 22:57
شعر و قطعات ادبی
مثل آوازهای عاشق تو





 


مثل آوازهای عاشق تو در گلویم اگر قناری نیست
از غم غربت است همسایه! در قفس خواندن افتخاری نیست


صحبت از میله های معروف است، یک نفر خواب آسمان می دید
غافل از اینکه زود می میرد برکه ی کوچکی که جاری نیست


عشق یک اتفاق تکراری ست مثل «سیب از درخت می افتد»
مثل سیب از درخت… اما نه! عشق محصول بی قراری نیست


کار حوا نبود شاید هم آدم از روز اول عاشق بود
[صحنه سازی بس است، یک جمله] در من احساس شرمساری نیست!


من شبیه پرنده ای بودم، به هوای تو پر زدم تا عشق
بعد از آن تازه باورم شد که آسمان عکس یادگاری نیست


ماجرا ساده است باور کن، مثل فال تمام کولی ها
تو به فنجان من*… [نه، گریه نکن! این غزل جای سوگواری نیست]


آخر داستان ما مثل همه ی قصه های تکراری
ایستگاه قطار، یک چمدان… راستی این که بدبیاری نیست؟


خواستی بعد از این خودت باشی، به سلامت برو، خداحافظ
قهرمان تو زنده می ماند، زخم این دشنه نیز کاری نیست

سه شنبه 23/7/1392 - 22:56
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته