• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1616
تعداد نظرات : 49
زمان آخرین مطلب : 4180روز قبل
اهل بیت
رهایش كنید پناه به من آورده

مرحوم آقاى شیخ باقر بیرجندى اعلى اللّه مقامه در كتاب خود (كبریت احمر) نقل كرده است كه پدر شیخ بهائى رضوان اللّه علیه فرمود:
شبى را در حرم مطهر سیدالشهداء (ع ) مشرف بودم وقت سحر شد، دیدم دو نفر به صورتهاى مهیب و عجیبى آمدند و زنجیرى از آتش بدست آنها بود بالاى سر قبرى رفتند كه صاحبش را در همان روز دفن كرده بودند نعشى را از آن قبر بیرون آوردند و آن زنجیر آتشین را به گردنش گذاردند و گفتند:
اى بدبخت تو را چه قابلیت است كه در این زمین مقدس دفن شوى خواستند او را بیرون ببرند رو كرد به قبر حضرت سیدالشهداء (ع ) و عرض ‍ كرد:
یا اَبا عَبْدِاللّهِ اِنّى اِسْتَجَرْتُ بِجَوارِكَ وَ اَنَا ضَیْفُكْ.
یعنى : آقا من مهمان تو هستم و به تو پناه آورده ام . ناگهان دیدم در ضریح باز شد و آقا سیدالشهداء (ع ) بیرون آمدند و رو كردند به آن دو نفر و فرمودند:
خُلُوهُ خُلُوهُ فَاِنَّهُ یَسْتَجارُ بِنا.
یعنى او را رهایش كنید زیرا به من پناه آورده .
پس غُل زنجیر آتشین را از گردنش برداشتند و رفتند.
آقا، یا اباعبداللّه دوستانت همه آرزو دارند بیایند كربلا و در جوار شما باشند كه آنها را پناه دهى .(1)
به جز حسین مرا مقصد و پناهى نیست

بر این عقیده یقین است اشتباهى نیست

اگر كه راه حق اندر جهان تو مى جوئى

به غیر راه شه دین حسین راهى نیست

ببین به چشم خرد بر جمال نورانیش

كه مثل آن مه من هیچ مهر و ماهى نیست

بیا ببین كه مرامش چه بوده در عالم

كه غیر آن به خدا هیچ عزّ و جاهى نیست

رسیده خواجه عالم ز لطف در دنیا

بگو به جمله كه جز او خیر خواهى نیست

هزار حاجت شرعى اگر بدل دارى

به غیر درگه آن شه ، حواله گاهى نیست

هزار بار گنه گر تراست اى شیعه

به پیش لطف و سخاى حسین كاهى نیست

همین بس است در عالم غلام دربارش

بروز معركه گوید مثل من شاهى نیست

بیا به چشم حقیقت نگر تو كربلاى حسین

به مثل جاه و جلالش هیچ بارگاهى نیست

بیا رویم و ببینیم قبر شش گوشه اش

خدا نصیب كند، طول راه راهى نیست

بود امید من و دوستان به صبح و مسا

وصال روى تو جز این بدل آهى نیست

گداى كوى تواءم یا حسین شهید

گرم قبول كنى خوفم از دادگاهى نیست

بحق حق كه منم كلب درگهت شاها

گرم برانى از آن در جز تو دادخواهى نیست

كریمى اَر كه بمیرد نبیند آن قبرت

به غیر قبر تو شاها وعده گاهى نیست

------------------------------------------------
1-ثكبریت احمر.

پنج شنبه 21/10/1391 - 18:19
اهل بیت
كدام ملك جرأت دارد سئوال كند

مرحوم حاج حسین نورى (رضوان اللّه علیه ) نقل كرد كه حضرت آیة اللّه العظمى آقا باقر بهبانى (رضوان اللّه تعالى علیه ) فرمود:
من در خواب دیدم حضرت سیدالشهداء (ع ) را، عرض كردم :
یا سَیِّدى هَلْ یُسْئَلُ عَمَّنْ یَدْفَنُ فى جَوارِكُم .
آیا سئوال (نكیر و منكر) مى شود از كسى كه در جوار شما دفن مى شود.
حضرت سیدالشهداء (ع ) فرمود: كدام ملك جراءت مى كند كه از او سئوال كند.(1)
با عشق حسین خلق و خو باید كرد

از كرب بلایش گفتگو باید كرد

با دیده گریان به درو درگاهش

رو كرده و كسب آبرو باید كرد

------------------------------------------------
1-ثمرات الحیوة.

پنج شنبه 21/10/1391 - 18:18
اهل بیت
هیچكس را از كربلا به سوى جهنم نمى برند

آخوند ملا محمّد كاظم هزار جریبى (رضوان اللّه علیه ) فرمود: شنیدم از آقا میرزا محمّد شهرستانى كه عالم جلیل القدرى بود كه بر جنازه سیدبحرالعلوم نماز خواند فرمود:
من در اوایل جوانى مجاورت زمین كربلا را اختیار كرده بودم رفیقى داشتم صالح و متقى مجاور نجف اشرف بود از اهل خاتون آباد، اسمش حاج حسنعلى بود مكرر مرا تكلیف مى كرد كه به نجف رویم و در آنجا مجاورت نمائیم زیرا در كربلا قساوت مى آورد و مجاورت در نجف به مراتب بهتر است ، تا شبى خواب دیدم در رواق حضرت امیرالمؤ منین (ع ) مى باشم و همان رفیقمان حاج حسنعلى هم آنجا بود و بر من مجاورت كربلا را باز انكار مى كرد.
نا گاه دیدم آقا امام زمان (عجل اللّه فرجه الشریف ) در رواق تشریف دارند حاج حسن على خدمت آن حضرت عرض كرد: شما اینجا تشریف دارید و مردم به زیارت شما، به سامرا مى آیند.
فرمود: آنجا هم هستم پس بدست مبارك اشاره كرد بسوى ضریح و فرمود: بِحَقِّ اَمی رِالْمُؤ مِنی نَ لایُقَوِّدُونَ اَحَدا مِنْ كَرْبَلا اِلى جَهَنَّم
یعنى : به امیرالمؤ منین قسم كه هیچ كس را از كربلا به سوى جهنم نبرند.
سپس فرمود: به شرط این كه شبى را در آنجا مانده باشد من گمان كردم مقصود حضرت از بیتوته یعنى مشغول عبادت باشد.
من عرض كردم : ما شبها را مى خوابیم تا هنگام طلوع آفتاب ، فرمود: اگر چه خوابیده باشد تا هنگام طلوع آفتاب به این جهت من هم مجاورت زمین كربلا را اختیار كردم .(1)
سر زمین كربلا گنجینه اسرار دارد

اندر آن دار الشّرف مكنونه احرار دارد

گر بچشم دل به بینى سر پیدا و نهان را

گوهر نابىّ و گِردش هاله ابرار دارد

ماه تابان در میانِ، گردش كواكب در تلؤ لؤ

روى قلبش یك نگین از فتنه اشرار دارد

آن قمر باشد حسین و دور او اصحاب و یاران

و ان نگین باشد على دُردانه اسرار دارد

پیر مردى چون حبیب و نوجوانى همچو قاسم

باشد اكبر در حضور و دیده خونبار دارد

مى درخشد پیكر صد پاره عباس زان سو

در كنار علقمه او وجهه كرار دارد

كربلا شد لاله زار و بوستان آل طه

اشك چشم شیعیانش راه بر گلزار دارد

راه و رسمش تا قیامت رهنماى شیعیان شد

كربلاهایش در ایران غنچه بى خار دارد

اشك غم ریزد محبّت تا دلش آرام گردد

منصب مداّحى جانانه دلدار دارد.

------------------------------------------------
1-ثمرات الحیوة.

پنج شنبه 21/10/1391 - 18:17
اهل بیت
زمین كربلا
كربلا هستى تو چون كوى بهشت

كربلا خاكت معطر از چه شد

بین گلها امتیازت از كه شد

كربلا گو بوى عطرت از كجاست

عنبر و بوى عبیرت از كجاست

كربلا بوى خدائى مى دهى

كى ز او بوى جدائى مى دهى

كربلا جانم فداى بوى تو

كى شود رو آورم بر سوى تو

كربلا گشتى معلى بعد از آن

برتر از عرش خدائى بعد از آن

كربلا من زنده از بوى تواءم

كربلا من عاشق روى توأ م

كربلا هر كس كه یادت مى كند

زائرت حق را زیارت مى كند

------------------------------------------------
53-دار السلام.

پنج شنبه 21/10/1391 - 18:16
اهل بیت
نجات از آتش

علامه بزرگوار عالم جلیل القدر مرحوم نراقى (رضوان اللّه تعالى علیه ) فرمود:
در مدینه زنى روسپى زندگى مى كرد كه روزى خود را از راه فاحشه گرى در مى آورد و در همسایگى این زن اغلب به عزادارى امام حسین (ع ) مشغول بودند و جمعى در آن خانه گرد هم جمع مى شدند و براى مصائب آقا سیدالشهداء(ع ) گریه مى كردند و بعد از آن مقدار غذائى كه تهیه دیده بودند به آنها داده مى شد.
در همان خانه دیگى بر روى آتش نهاده و طعام جهت جمعیت درست مى كردند از اتّفاق آتش زیر دیگ خاموش شد.
زن فاحشه براى آتش زیر اجاق خود به خانه آنها آمده مى بیند آتش زیر دیگ خاموش شده مشغول روشن كردن آتش زیر دیگ مى شود در حالى كه داشت آتش را روشن مى كرد دودى از آن برخاسته و در چشم این زن مى رود و چند قطره اشك از چشمان او جارى مى گردد.
چون آتش روشن شد مقدارى از آن را برداشته به خانه خود مى برد پس از ساعتى بواسطه گرمى هوا استراحت نموده و به خواب مى رود.
در عالم رؤ یا مشاهده مى كند كه قیامت بر پا شده ناگهان آتش زبانه گرفت و با غلها و زنجیرهاى آتشین او را بسته مى كشانند.
در این وقت كه زن فریاد مى زد كسى به دادش نمى رسید چون خواستند او را به آتش جهنم اندازند ناگهان شخصى صدا زد كه دست از او بردارید.
ملائكه عرض كردند: یابن رسول اللّه این زن فاحشه است و جمیع اوقات خود را به فسق و فجور مى گذارند. حضرت امام حسین (ع ) فرمود: بلى ولى امروز در همسایگى اش جمعى از شیعیان ما مشغول عزادارى من بودند رفته بوده آتش بردارد دیده آتش زیر دیگ خاموش شده و به واسطه روشن كردن آتش چند قطره اشك از چشمانش جارى شد و قدرى از دستش براى ما سوخته شده او را ببخشید.
زن از خواب بیدار مى شود فورا خود را به آن مجلس مى رساند و توبه و انابه مى كند و مؤ منه مى شود.
بله ، هر كارى كه براى امام حسین (ع ) انجام شود آقا امام حسین (ع ) منظور دارد. و خدمت در مجالس امام حسین (ع ) باعث توبه از گناهان مى شود. مجلس حسین (ع ) مجلس نجات است . هر گنه كارى كه به مجلس امام حسین (ع ) آید توفیق توبه پیدا مى كند.(1)
مرا غیر از حسین سرور نباشد

در این دنیا جز او یاور نباشد

من شوریده را بر سر هوائى

به غیر از دیدن دلبر نباشد

مرا در این دل تنگ آرزوئى

به جز دیدار آن سرور نباشد

در این وادى من گم كرده ره را

به غیر از او كسى رهبر نباشد

در این دنیاى پر طوفان و موّاج

بر این كشتى جز او لنگر نباشد

در این گرداب بحر دار حوادث

نجات از عرصه محشر نباشد

مگر با یارى فرزند زهرا

كه او جر زاده حیدر نباشد

سفینه هم حسین و عترت اوست

حدیث از غیر پیغمبر نباشد

چه باك از محشر و روز قیامت

محبّت را جز او یاور نباشد

------------------------------------------------
1-كشكول شمس.

پنج شنبه 21/10/1391 - 18:16
اهل بیت
روضه خوان آقا حُسینیم (ع )

دو نفر از معمرین و بزرگان اهل منبر در یزد كه فعلاً هم یكى از آنها زنده و در حیات است . همدیگر قرار مى گذارند و عهد مى كنند كه هر كدام از آنها زودتر از دنیا رفتند به خواب دیگرى بیایند و وضع خود را به هم خبر دهند.
یكى از آنها فوت مى كند دو شب بعد از فوتش به خواب دیگرى مى آید و در باغ مصفائى قدم زنان دوست خود را ملاقات مى كند پس از او مى پرسد: با تو چه كردند؟
گفت : وقتى مرا در قبر نهادند آن دو ملك بنام نَكی رَیْن براى سئوال و جواب وارد قبر شدند و از من هر چه سئوال كردند زبانم بند آمده بود ونمى توانستم جواب بدهم .
فقط یك كلمه به زبانم آمد و گفتم : من روضه خوان آقا حسینم ((ع )) آنها تا این حرف را شنیدند ساكت شدند و چیزى نگفتند و مرا به حال خودم به این حال كه مى بینى گذاردند و رفتند.(1)
گر راه حسین رفته ، آگاه شوى

هم عاشق بى قرار این راه شوى

داخل چو شوى به جمع یاران حسین

چون یوسف مصر خارج از چاه شوى

------------------------------------------------
1-كشكول شمس.

پنج شنبه 21/10/1391 - 18:15
اهل بیت
به خاطر عزادارى بلاء را از مردم تهران برداشت

حاج شیخ باقر ملبوبى (رضوان اللّه تعالى علیه ) از حناب ثقه لحسائى نقل مى كند در خواب دیدم حضرت بى بى عالم زهراء مرضیه (علیهاالسلام ) را پیراهنى از فرزندش بدست دارد و از ظلم امت شكایت مى كند.
و نیز نقل مى فرمود كه :
در خواب دیدم خداوند متعال مى خواهد برساكنان تهران عذاب نازل فرماید در این هنگام آقا حضرت سیدالشهداء (ع ) عرضه داشت خدایا آنان را به من ببخشاى زیرا آنان براى من عزادارى و گریه مى كنند.(1)
حسین اى معنى دریاى رحمت

كلید اعظم درهاى رحمت

تو اى عطشان دشت ، خون كه هستى ؟

كه در هر قطره خونم نشستى

نه تنها اولیا سرمست جامت

خدا هم عشق مى ورزد به نامت

نه تنها دور دل سوى تو باشد

خدا هم عاشق روى تو باشد

تو را روح تقدس مى شناسیم

خداى عشق فطرس مى شناسیم

همیشه كربلایت پیش چشم است

دو تصویر از عطایت پیش چشم است

------------------------------------------------
1-الوقایع و الحوادث.

پنج شنبه 21/10/1391 - 18:14
اهل بیت
مبادا شكایت حسین را به پدرش كنى

مرحوم آقا شیخ مرتضى انصارى (رضوان اللّه علیه ) این مرد جلیل القدر اسلام بین طلاب و شاگردانى كه داشته یك شیخ طلبه بوده است كه گاهى از وضع طلبگى ناراحت و از فقرجان به لب آمده بود.
تصمیم مى گیرد كه در نزد قبر حضرت امام حسین (ع ) تحت قبه دعا كند جهت دو حاجتى كه داشته ، مرسومش این بوده است كه هر شب جمعه كه درس تعطیل است از نجف به كربلا مى آمده .
آن شب جمعه در كربلا تحت قبه در خواست كرده یا حسین من از تو دو چیز مى خواهم یكى خانه و دیگرى زن .
زیرا شیخ مرتضى انصارى به غیر از خرج نان و پنیر چیزى اضافه به من نمى دهد. پیش خود مدتى معین كرد كه تا یك هفته دیگر باید حاجتم را بدهى چنانچه به من داده نشد شكایت تو را به پدرت على (ع ) خواهم كرد.
شب جمعه دیگر موعد من است چنانچه نگرفتم دیگر به زیارتت نخواهم آمد پس از مراجعت به نجف اشرف هفته دیگر بنا به مرسوم خودش به جانب كربلا رهسپار گردید همچون كه به وادى ایمن كربلا رسید و چشمش ‍ به گنبد مطهر افتاد گفت : آقا حالا كه حاجت مرا روا نساختى و یك هفته منقضى شد من هم به زیارتت نمى آیم و از همانجا برگشت خسته و مانده وارد نجف شد خواست به حرم على (ع ) برود قارد نبود گفت : صبح مى روم .
اول آفتاب طلبه اى از طرف مرحوم شیخ با عجله آمد و گفت : شیخ شما را پیغام داده كه حتما قبل از تشرف به حرم امیرالمؤ منین (ع ) نزد من بیا زیرا امر واجبى در كار است طلبه هم خدمت مرحوم شیخ رفت .
مرحوم شیخ فرمود: حضرت امام حسین (ع ) به من امر كرده كه به وضع تو رسیدگى كنم و رضایتت را به عمل آورم قبل از اینكه به حرم مشرف شوى .
مبادا شكایت حسین را به پدرش بنمائى .
سپس شیخ خانه اى براى او خریدارى نمود و یكى از تجار را طلبید و در خواست كرد كه دخترش را جهت شخص طلبه مزاوجت نماید خلاصه به توسط توسل به آقا امام حسین (ع ) به هر دو حاجت خود رسید.(1)
مهر تو شد روضه جنات ما

كوى تو شد عرش و سماوات ما

گشت مُعلّى از تو كرب و بلا

روا شد از سوى تو حاجات ما

قبله عشاق همه عالمى

بهر تو شد ذكر و مناجات ما

به عاشقان گر بنمائى نظر

دفع شود جمله بلّیات ما

چشم امید همه بر سوى تست

تو عارفى به قلب و نیّات ما

به مجلس سوگ تو گریان همه

توئى نماز شب و آیات ما

به اشك چشمان محبت نگر

نما تو امضاى زیارات ما

------------------------------------------------
1-کشکول شمس.

پنج شنبه 21/10/1391 - 18:14
اهل بیت
حسین (علیه السّلام ) از عذاب نجاتش داد
جان به قربان وفایت

در دلم همواره باشد

آرزوى كربلایت

تو عزیز مصطفائى

كشته راه خدائى

تو شهید سر جدائى

روز و شب گریم برایت

من كه غرق سیاّتم

تو عطا فرما براتم

تشنه آب فراتم

شربتى ده از عطایت

در دلم مهر تو باشد

هر كجا ذكر توباشد

مى زنم بر سینه و سر

روز و شب اندر عزایت

در عزایت دل غمینم

از غمت ، زار و حزینم

كى شود، آیم نشینم

یا حسین ، در نینوایت

تو اصیل مجد و عزتّ

از كرم ، روز قیامت

بهر ما، بنما شفاعت

یا حسین ، نزد خدایت

تو حبیب كربلائى

نور چشم مرتضائى

زاده خیر النسائى

بر سرم باشد هوایت

ذكر تو سامان ما شد

تربتت درمان ما شد

مى كند دلهاى ما را

زنده نام دلربایت

از غمت دلها پر از غم

بهر تو بر پاست ماتم

یا حسین دارد مقدّم

بر سرش شوق لقایت

------------------------------------------------
1-گنجینه هاى قرآن.

پنج شنبه 21/10/1391 - 18:13
اهل بیت
شفاى چشم

مرحوم سید نعمت اللّه جزائرى (رضوان اللّه تعالى علیه ) حدود سیصد سال قبل در مدرسه منصوریه شیراز در آن وقت كه شیراز دارالعلم بوده است تحصیل مى كرده .
شبها از نهایت فقر چراغ نداشته و از شعاع مهتاب براى مطالعه استفاده مى كرده است .
بالاخره چشمش را از دست مى دهد خودش در كتابش شرح حالش را مى نویسد: خواستم شیاف بگیرم و بچشم بمالم پول نداشتم خواستم به طبیب بروم پول نداشتم .
با خود گفتم چرا من به دنبال طبیب حقیقى نروم ، بیاد آیه قرآن افتادم كه خداوند در قرآن تعریف آب باران و عسل رافرموده و آن را مبارك و شفا خوانده .
قدرى از تربت قبر امام حسین (ع ) را با آب باران مخلوط كردم و با میلچه در چشمم نمودم و خوابیدم فردا صبح كه چشمم را باز كردم چشم روشن شد بدون اینكه نیازى به شیاف یا معالجه دیگرى داشته باشم .(1)
اى سوخته دل سراى دلدار اینجاست

پیوسته كلید مشكل كار اینجاست

گر در پى عشق یوسف زهرائى

خوش آمده اى كه خانه یار اینجاست

------------------------------------------------
1-گنجینه هاى قرآن.

پنج شنبه 21/10/1391 - 17:56
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته