• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1449
تعداد نظرات : 521
زمان آخرین مطلب : 4611روز قبل
داستان و حکایت
از نامه های بابا لنگ دراز به جودی ابوت......
جودی! کاملا با تو موافق هستم که عده ای از مردم هرگز زندگی نمی کنند و زندگی را یک مسابقه دو می دانند و می خواهند هرچه زودتر به هدفی که درافق دوردست است دست یابند و متوجه نمی شوند که آن قدرخسته شده اند که شاید نتوانند به مقصد برسند و اگرهم برسند ناگهان خود را در پایان خط می بینند. درحالی که نه به مسیر توجه داشته اند و نه لذتی از آن برده اند. دیر یا زود آدم پیر و خسته می شود درحالی که از اطراف خود غافل بوده است. آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف هم برایش بی تفاوت می شود و فقط او می ماند و یک
 آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف هم برایش بی تفاوت می شود و فقط او می ماند و یک خستگی بی لذت و فرصت وزمانی که ازدست رفته و به دست نخواهد آمد. ... جودی عزیزم! درست است، ما به اندازه خاطرات خوشی که از دیگران داریم آنها را دوست داریم و به آنها وابسته می شویم. هرچه خاطرات خوشمان از شخصی بیشتر باشد علاقه و وابستگی ما بیشتر می شود. پس هرکسی را بیشتر دوست داریم و می خواهیم که بیشتر دوستمان بدارد باید برایش خاطرات خوش زیادی بسازیم تا بتوانیم دردلش ثبت شویم.
دوستدارتو : بابالنگ دراز
دوشنبه 11/7/1390 - 9:54
خانواده

 

وقت خریدن لباسهای پاییزی دقت کنید،                                        لباسهایی بخرید با جیب های بزرگ              به اندازه ی دو دست،                                   شاید همین پاییز عاشق شدید...

 

يکشنبه 10/7/1390 - 11:48
خانواده
من زنم…
بی هیچ آلایشی…
حتی بی هیچ آرایشی !
او خواست که من زن باشم …
که بدوش بکشم،بار تو را که مردی !
و برویت نیاورم که از تو قویترم ...
آری من زنم...
او خواست که من زن باشم ...
همچنان به تو اعتماد خواهم کرد ...
عشق خواهم ورزید ...
به مردانگی ات خواهم بالید ...
با تمام وجود از تو دفاع خواهم کرد ...
پشتیبانت خواهم بود ... و تو ...
مرد بمان!
این راز را که من مرد ترم
به هیچ کس نخواهم گفت
شنبه 9/7/1390 - 15:41
سخنان ماندگار
 

اززشت رویی پرسیدند آنروزکه جمال پخش می کردند کجا بودی؟
گفت : در صف کمال
.  .  .
اگر کسی به تو لبخند نمی زند علت را در لبان بسته خود جستجو کن
.  .  .
مشکلی که با پول حل شود ، مشکل نیست ، هزینه است
.  .  .
همیشه رفیق پا برهنه ها باش ، چون هیچ ریگی به کفش شان نیست
.  .  .
با تمام فقر ، هرگز محبت را گدایی مکن
و با تمام ثروت هرگز عشق را خریداری نکن
.  .  .
هر کس ساز خودش را می زند، اما مهم شما هستید که به هر سازی نر قصید
.  .  .
مردی که کوه را از میان برداشت کسی بود که شروع به برداشتن سنگ ریزه ها کرد
.  .  .
شجاعت یعنی : بترس ، بلرز ، ولی یک قدم بردار
.  .  .
وقتی تنها شدی بدون که خدا همه رو بیرون کرده ، تا خودت باشی و خودش
.  .  .
یادت باشه که :
در زندگی یه روزی به عقب نگاه میکنی . به آنچه گریه دار بود می خندی
.  .  .
آدمی را آدمیت لازم است ، عود را گر بو نباشد ، هیزم است
.  .  .
کشتن گنجشک ها ، کرکس ها را ادب نمی کند
.  .  .
از دشمن خود یک بار بترس و از دوست خود هزار بار
.  .  .
فرق بین نبوغ و حماقت این است که نبوغ حدی دارد

 
شنبه 9/7/1390 - 15:37
بهداشت روانی

اگر مضطرب هستید، بخوانید

  اما احساس اضطراب شدید و مزمن بدون وجود دلیل آشکار بیرونی عادی نیست و بیماری یا اختلال محسوب می شود.اضطراب با احساساتی همچون نداشتن اطمینان، درماندگی و نگرانی شدید همراه است و به طور کلی احساس بسیار ناخوشایند همراه با دلواپسی است که با واکنش های جسمانی مانند تنگی نفس،تپش قلب، تعریق یا سردرد بروز پیدا می کند.در بیشتر موارد فرد می تواند با در پیش گرفتن چند راهکار ساده این علایم را تحت کنترل درآورد اما در مواردی مراجعه به روان شناس ضروری است. امروزه در زندگی شهری با وجود مشکلات عدیده اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، قطعا همه ما گهگاه دچار اضطراب می شویم بنابراین خواندن ادامه مطلب را به خوانندگان توصیه می کنیم. 

تفاوت اضطراب و ترس
دکتر اکرم پرند روان شناس و مشاور در این باره به خراسان می گوید: آن چه عامه مردم از اضطراب می دانند، اضطراب فراگیر است که یکی از انواع اختلالات اضطرابی محسوب می شود. اختلالات اضطرابی دامنه گسترده ای از اختلالات روانی شامل انواع وسواس های فکری و عملی، اختلالات وحشت زدگی ، هراس ها یا ترس های مرضی و اختلالات اضطرابی ناشی از مصرفمواد مخدر یا الکل را تشکیل می دهد اما شایع ترین آن همان اضطراب فراگیر است که نگرانی مفرط و مداوم است.

در واقع نگرانی بدون منشاء اضطراب نامیده می شود، مثلا مادری که به محض خارج شدن فرزندش از منزل دایم نگران اوست و دچار اضطراب می شود. نکته این جاست که هراس ها دسته ای از اختلالات اضطرابی است که با اضطراب فراگیر توسط عموم اشتباه گرفته می شود. این دسته از هراس ها که به «فوبیا »معروف است ، منشاء دارد یعنی فرد از یک جسم یا موقعیت یا فضای خاص می ترسد و یا ممکن است از ارتفاع، آسانسور یا خون دچار هراس شدید شود.هم چنین ممکن است فردی دچار هراس های اجتماعی شود مثلا از حضور در جمع یا گفت وگو با دیگران هراس داشته باشد و مدت ها طول می کشد تا به بی دلیل بودن هراس خود پی ببرد. از این رو ترس ها در واقع زیرمجموعه اختلالات اضطرابی قرار می گیرد. اضطراب فراگیر شایع ترین نوع اضطراب محسوب می شود و ممکن است در درازمدت به اضطراب شدید، مزمن و بیمارگونه تبدیل شود.بیشتر علایم اضطراب فراگیر به صورت واکنش های جسمی بروز پیدا می کند. تپش قلب، تعریق فراوان، احساس بی قراری و بی تابی و خستگی مفرط در بیشتر موارد قابل مشاهده است اما گاه علایم دیگری هم بروز می کند. مثلا ممکن است فردی به پرخوری یا کم خوری روی آورد و اگر به اضطراب مزمن تبدیل شود ممکن است فرد را پرخواب یا کم خواب کند. در بسیاری از مواقع کیفیت خواب فرد تحت تاثیر قرار می گیرد و او ممکن است وحشت در خواب را تجربه کند.عوامل ایجاد اضطراب
دکتر پرند با اشاره به این که اضطراب مانند دیگر اختلالات روانی منشاء درونی یا بیرونی دارد، توضیح می دهد: ژنتیک ازجمله عوامل درونی است که در ایجاد اضطراب نقش مهمی دارد. ویژگی های شخصیتی بعضی از افراد در ابتلا به اختلالات اضطرابی نقش دارد به عنوان مثال افراد کمال

گرا بیشتر از دیگران در معرض ابتلا به اضطراب قرار دارند زیرا همواره انتظارات و توقعات بالایی دارند و ممکن است نتوانند به آن ها برسند.

ازجمله عوامل محیطی موثر در ایجاد اضطراب نیز می توان به بعضی از مشاغلی که استرس زاست، اشاره کرد که تاثیر قابل توجهی در بروز اضطراب دارد.نکته این جاست که این دسته از اختلالات مانند دیگر اختلالات روانی، مسری است و وقتی یکی از اعضای خانواده مضطرب باشد، آن را ناخودآگاه به دیگران منتقل می کند. اما نبود اضطراب باعث کاهش بار انگیزشی عملکرد و رفتارهای فرد می شود. کسانی که هیچ اضطرابی ندارند و در اصطلاح به آن ها «خونسرد» می گویند، افرادی هستند که درباره انجام امور و کارهای روزانه نگرانی ندارند و بیشتر کارهایشان را با خونسردی افراطی انجام می دهند و ممکن است همین امر مانع پیشرفت آن ها شود.بنابراین اگر اضطراب به اختلال تبدیل نشود می تواند مفید باشد و به فرد کمک کند تا به پیشرفت و ترقی برسد. اضطراب طبیعی توسط خود فرد قابل تشخیص است اما مشاور می تواند با یک سری سوالات درباره کیفیت خواب، خوراک، فعالیت های روزانه و بررسی واکنش های جسمی سطح اضطراب فرد را تعیین کند.هم چنین پرسش هایی درباره تحریک پذیری، بی قراری، ناآرامی و … به مشاور کمک می کند تا سطح اضطراب فرد تعیین شود. اضطراب به ۳ دسته خفیف، متوسط و شدید تقسیم می شود و بسته به نوع و شدت آن درمان ها آغاز می شود.درمان های اختلالات اضطرابی
دکتر پرند درباره شیوه های متفاوت درمان اختلالات اضطرابی چنین توضیح می دهد: یکی از شیوه های درمانی، روان تحلیل گری است که شیوه درمانی بسیار طولانی و زمان بری است و توسط روانکاو صورت می گیرد. شیوه رایج تر درمان، شیوه شناختی و رفتاری است که طی آن

مشاور به فرد کمک می کند تا بتواند به ریشه اضطراب پی ببرد و آن را درمان کند.

روان شناس در این روش ها روی افکار و باورهایی که در شکل گیری اضطراب نقش داشته است، تمرکز و به فرد کمک می کند تا این باورها را اصلاح کند. اصلاح این باورها باعث می شود فرد زندگی و پیرامون خود را از زاویه جدیدی ببیند و دچار اضطراب های بیهوده نشود.پس از اصلاح باورها، او باید به صورت عملی کارهایی انجام دهد تا اضطرابش کنترل شود. به عنوان مثال او وضعیت جسمی خود را به هنگام احساس اضطراب مشاهده و سعی می کند با اضطراب مقابله کند. کنترل ضربان قلب، نبض، وضعیت تعریق و… به او کمک می کند تا دریابد با اضطراب در واقع چقدر بدن خود را مستهلک کرده است و به خود آسیب می زند. به این ترتیب می تواند با کنترل شرایط جسمی با اضطراب مقابله کند.این روان شناس با اشاره به این که اضطراب از بدو تولد با انسان همراه است، تاکید می کند: اگر نیازهای اولیه یک کودک به غذا، توجه، امنیت و پوشاک را تامین نکنید، می توانید اضطراب را در او ببینید، بنابراین زمانی که نیازهای انسان برآورده نشود، اضطراب خود را نشان می دهد.همان طور که قبلا اشاره کردیم اگر اضطراب سلامت روانی و جسمانی فرد را تحت تاثیر قرار ندهد، مفید است و مشکلی برای وی به وجود نمی آورد. دکتر پرند با بیان این که اگر فردی «چراهای »زیادی در ذهن داشته باشد و جوابی برای آن نیابد باید روی تغییر افکار و باورهایش تلاش کند، تصریح می کند: بعضی افراد تفکر همه یا هیچ دارند یعنی می خواهند در زندگی فردی یا اجتماعی خود به تمام افکار و باورهای خود پای بند بمانند و انعطاف پذیری لازم را در زندگی اجتماعی ندارند.این دسته از افراد در طول زمان حمایت اجتماعی اطرافیان را از دست می دهند و ممکن است به علت پای بند بودن به این باورها دچار مشکلات بیشتری شوند، درون نگری و سپس ارزیابی باورها و تلاش برای اصلاح و تغییر باورها یکی از اولین راهکارهای مقابله با اختلالات اضطرابی

محسوب می شود.

پذیرش، کلید رفع اضطراب
به عقیده وی آن چه بیش از هر چیز دیگری در جوامع امروز باعث افزایش اضطراب می شود، بالا رفتن سطح توقعات و انتظارات انسان از خود و اطرافیانش است. وی می گوید: هر قدر سطح توقعات بالاتر باشد، دستیابی به آن چه موردنظر است دشوارتر و اضطراب فرد بیشتر خواهد شد، بنابراین داشتن انتظارات منطقی به افراد کمک می کند تا کمتر دچار اضطراب شوند.
از سوی دیگر رفع تنش ها و گرفتاری های روزانه با دید منطقی و صحیح سطح اضطراب را کاهش می دهد. در بسیاری از موارد توجه به علایق و نیازهای فردی در زندگی روزمره در مقابله با اضطراب کمک کننده است. این موضوع به ویژه در مورد مادران صادق است زیرا همواره عادت دارند تمام زندگی خود را صرف فرزندان کنند غافل از این که توجه صد در صد به فرزندان در طول زمان و نادیده گرفتن علایق و نیازهای فردی اضطراب زاست و سلامت روان را به خطر می اندازد.
  
شنبه 9/7/1390 - 15:31
آموزش و تحقيقات
فوق العاده ترین مکان برای استراحت را می شناسید؟آیا می دانید بهترین مکان برای استراحت شما کجاست و به چه دلیل؟
استراحت کردن در آب،بسیار مناسب است ،  به هیچ وجه از این کار نترسید! حدوداً، 10% از افراد از محیط های آبی می‌ترسند. چند راه حل به شما می‌دهیم که به کمک آنها  بر این ترس ها غلبه کنید و لذت از آب را بازیابید.

یک پنجم فرانسوی ها از آب می‌ترسند
شما ترجیح می‌دهید که یک مارمولک روی حوله تان باشد تا اینکه در یک محیط وسیع و آبی، آب تنی کنید؟ از آب نمی‌ترسید؟ یک پنجم فرانسوی ها این مشکل را دارند. این ترس ها درجات متفاوتی دارند، از یک ترس ساده از آب گرفته تا آب هراسی.

برخی افراد جرأت خطر کردن را ندارند و دوست ندارند به جایی بروند که زیر پای شان خالی باشد یا زیر انگشتان پای شان را نبینند. برخی دیگر شنا کردن بلدند ولی به هیچ وجه سرشان را زیر آب نمی‌برند. بعضی ها هم از جاهایی که بچه ها گِل پاشی می‌کنند، فراری اند، عده ای دیگر حتی از حمام یا دوش گرفتن هم هراس دارند.

این ترس ها عموماً دلایل متفاوتی دارد، مانند والدینی پر استرس: «مواظب باش، زیر پایت خالی می‌شود!»، «از ساحل دور نشو!». برخی دیگر هم تجربه های ناخوشایندی داشته اند که ضربه ای روحی بهشان وارد کرده است. دوستانی که برای سرگرم شدن یکدیگر را در آب هل می‌دهند، یا یک مربی شنای بد که او را مجبور کرده به آب بپرد، یا شاهد غرق شدن کسی بودن و...، همه و همه ممکن است علت های ترس از آب باشند.

رفتار درستی داشته باشید
اولین چیز این است که از انجام سه رفتار عموماً آگاهانه بپرهیزید: خشونت به خرج دادن، استدلال کردن برای ترس و وارد رقابت شدن با دیگران. این رفتارها محدودیت های خودشان را دارند و ممکن است آثار معکوسی به بار بیاورند، ضمناً باعث باقی ماندن هراس از آب نیز می‌شوند. کسی که در اعماق وجودش از آب می‌ترسد، خودش را ملزم می‌کند و انرژی بسیار زیادی به کار می‌گیرد که اضطراب هایش را ساکت کند تا بتواند از عرض استخر به موفقیت گذر کند، یا وارد وان حمام شود یا با قایق تا وسط دریا برود.

هدف، انجام این کارها همراه با ترس نیست بلکه فرد باید این عنصر را احساس کند. حال آنکه با استدلال کردن و دلیل آوردن، فرد مجبور به کاری می‌شود و از آن لذت نمی‌برد. در مواجهه با چنین شرایطی که فرد آن را بسیار خطرناک تصور می‌کند، مغز برای پذیرش استدلال و منطق نفوذ ناپذیر است. از آنجایی که واقعیت و احساسات افراد مختلف متفاوتند، مقایسۀ افراد با یکدیگر فایدۀ چندانی نخواهد داشت.

آشتی کردن با آب
اگر این ناخوشی در آب بسیار شدید است، مراحل را با ریتم دلخواه خود انجام دهید، به تدریج و بدون زور. مراحل لذت و آرامش باید در قلب یک جریان حضور داشته باشند.

در ابتدا شرایطی که باعث ترسیدن شما و روی آوردن تان به این راه حل ها می‌شوند را لیست کنید. عمل شنا کردن باعث ترس تان می‌شود یا اینکه زیر پای تان خالی باشد؟ احتمال رفتن آب داخل چشم، گوش، دهان یا بینی نگران تان می‌کند؟ یا فرو بردن تمام سر در آب آزارتان می‌دهد؟ حمل شدن توسط آب ناخوشایند است؟ یا به خاطر نفس کشیدن در اعماق آب می‌ترسید؟ در مرحلۀ بعد، سعی کنید با این عناصر خو بگیرید.

در استخر، سعی کنید از طریق پله ها یا نردبان به حوضچه دسترسی داشته باشید. در دریا، یک گوشۀ آرام و امن را انتخاب کنید. از یک فرد مورد اعتماد یا یک دوست بخواهید که همراهی تان کند. تا جایی که قوزک پاهای تان وارد آب شود، در دریا قدم بزنید و مناظر زیبای اطراف تان را تحسین کنید. خودتان را با دویدن و راه رفتن به پشت، سرگرم کنید. به محض اینکه فهمیدید با مقاومت آب، کمتر و کمتر نیاز به متکی بودن به زمین دارید، خودتان را به شناور شدن در آب مشغول کنید.

به وسایل کمکی فکر کنید
به طور کلی آماده شدن در استخر، تخته ها و توپی ها می‌توانند به شما کمک زیادی بکنند تا روی آب بمانید.

با استفاده از این توپی ها، که به کمر و پشت گردن تان بسته شده، می‌توانید روی آب شناور بمانید. در ابتدا در حالی که زیر هر یک از بازوهای تان یکی از این توپی ها را قرار داده اید، تا شانه ها در آب فرو بروید و سپس پاهای تان را از سطح زمین جدا کنید. تصور کنید که روی یک دوچرخه نشسته اید و پا بزنید. برای یافتن تعادل روی آب،  به پشت دراز بکشید، هر کدام از توپی ها را زیر یک بازو قرار دهید. خودتان را بکشید تا بدن تان خوب روی سطح آب شناور بماند. خودتان را رها کنید. به آهستگی و از عمق نفس بگیرید و بیرون دهید.

به محض اینکه احساس آرامش کردید، همین کار را با بازوی دیگر هم انجام دهید. برای اینکه بتوانید روی شکم دراز بکشید، همان کار را انجام دهید. یک توپی زیر هر یک از بازوها قرار دهید. صورت تان را روی آب بگذارید و پاهای تان را بالا بیاورید. با پاهایی که کاملاً در سطح آب قرار گرفته اند، حالتی کاملاً افقی داشته باشید. این حرکات را آنقدر تکرار کنید تا کاملاً ثابت شوید و بتوانید این وضعیت را بیش از 5 ثانیه حفظ کنید.

اگر می‌ترسید که سرتان را وارد آب کنید، از یک تخته استفاده کنید. تخته را پشت، زیر سرتان بگذارید. به آهستگی حالت افقی بگیرید، ضربه ها یا حرکات کوچکی انجام دهید تا روی سطح آب بمانید. برای شکم، این تخته ها به عنوان تکیه گاهی در سطح بازوها استفاده می‌شوند زیرا دست ها روی آنها قرار می‌گیرند.

با استفاده از این وسایل، بهتر به تعادل می‌رسید. روی شکم یا پشت دراز بکشید، دست ها و پاها را برای بهتر شناور بودن، از هم باز کنید. وقتی که متوجه شدید در هر دو حالت می‌توانید راحت باشید، خودتان را با جابه‌جایی از این حرکت به دیگری سرگرم کنید. برای اصلاح وضعیت وقتی به پشت دراز کشیده اید، سرتان را به داخل بیاورید، چانه تان را به سینه بچسبانید و پاها را پایین ببرید. بگذارید به پشت واژگون شوید و سپس از سمت شکم مجدداً تعادل تان را به دست بیاورید؛ این کار را با قرار دادن صورت در آب و بالا آوردن اعضای پایینی به سطح آب انجام دهید. توجه! فراموش نکنید که قبل از فروبردن صورت در آب، خوب نفس بگیرید.

برای برگشتن از شکم به سمت پشت، سرتان را به عقب بکشید. به محض اینکه دیگر نیاز نداشتید که زمین را زیر پا حس کنید، وسایل کمکی را کنار بگذارید و بدون آنها تجربیاتی به دست بیاورید. هیچ چیز نمی‌تواند جای ماندن در دریا برای غلبه بر ترس ها و احساسی مانند ماهی بودن در آب را بگیرد.

سرتان را ببرید زیر آب
احساس می‌کنید که نیمی از دریا را قورت داده اید و از تمام منافذ بدن تان، آب ها را بلعیده اید. همیشه به کمک یک نفر یا یک دوست، سرتان را در آب فرو ببرید، این کار یک مرحلۀ مهم برای علبه بر ترس از آب است. به آرامی به سمت آب به بروید. روش خاص خودتان را بیابید. در خانه، خودتان را برای داخل آب شدن، آماده کنید.

یک ظرف سالاد خوری به اندازۀ کافی برای فروبردن کامل صورت در آب مناسب است؛ اگر دو سوم آن را آب کنید، صورت تان را کاملاً می‌پوشاند. دهان تان را کمی باز کنید، با بیرون دادن هوا از دهان چیزی زمزمه کنید. سرتان را از آب بیرون بیاورید، نفس عمیقی بکشید و دوباره شروع کنید. سپس، همین تمرین را با دهان بسته و نفس گرفتن از بینی انجام دهید.

در پایان، با نگه داشتن طولانی مدت صورت در آب و بیرون دادن هوا از دهان و بینی، سعی کنید تجربۀ آپنه هم داشته باشید. زمان آب تنی ها، می‌توانید با قرار دادن چانه در آب شروع کنید، سپس دهان، بینی، چشم ها ... و در نهایت سرتان را به طور کامل در آب فرو ببرید.
  
شنبه 9/7/1390 - 15:29
داستان و حکایت

حکایت شیری که عاشق آهو شد

 

شیر نری دلباخته‏ ی آهوی ماده شد.


شیر نگران معشوق بود و می‏ترسید بوسیله حیوانات دیگر دریده شود.


از دور مواظبش بود…


پس چشم از آهو برنداشت تا یک بار که از دور او را می نگریست،

شیری را دید که به آهو حمله کرد. فوری از جا پرید و جلو آمد.
 

دید ماده شیری است. چقدر زیبا بود، گردنی مانند مخمل سرخ و بدنی زیبا و طناز داشت.

 

با خود گفت: حتما گرسنه است. همان جا ایستاد و مجذوب زیبایی ماده شیر شد.
 

و هرگز ندید و هرگز نفهمید که آهو خورده شد…

 

Iran Eshgh

 

نتیجه اخلاقی:

 

 هیچ وقت به امید معشوقتون نباشید!!

 

 و در دنیا رو سه چیز حساب نکنید

 

 اولی خوشگلی تون

 

دومی معشوقتون

 

و سوم همسرتون.

 

 

 

 

شنبه 9/7/1390 - 11:12
دانستنی های علمی
سخن کودکان با خدا - ورژن جدید

خدای عزیز!

به جای اینکه بگذاری مردم بمیرند و مجبور باشی آدمای جدید بیافرینی، چرا کسانی را که هستند، حفظ نمی‌کنی؟
امی



خدای عزیز!

شاید هابیل و قابیل اگر هر کدام یک اتاق جداگانه داشتند همدیگر را نمی‌کشتند، در مورد من و برادرم که مؤثر بوده.
لاری



خدای عزیز!

اگر یکشنبه، مرا توی کلیسا تماشا کنی، کفش‌های جدیدم رو بهت نشون میدم.
میگی



خدای عزیز!

شرط می‌بندم خیلی برایت سخت است که همه آدم‌های روی زمین رو دوست داشته باشی. فقط چهار نفر عضو خانواده من هستند ولی من هرگز نمی‌توانم همچین کاری کنم.
نان



خدای عزیز!

در مدرسه به ما گفته‌اند که تو چکار می‌کنی، اگر تو بری تعطیلات، چه کسی کارهایت را انجام می‌دهد؟
جین



خدای عزیز!

آیا تو واقعاً نامرئی هستی یا این فقط یک کلک است؟
لوسی



خدای عزیز!

این حقیقت داره اگر بابام از همان حرف‌های زشتی را که توی بازی بولینگ می‌زند، تو خانه هم استفاده کند،به بهشت نمی‌رود؟
آنیتا



خدای عزیز!

آیا تو واقعاً می‌خواستی زرافه اینطوری باشه یا اینکه این یک اتفاق بود؟
نورما



خدای عزیز!

چه کسی دور کشورها خط می‌کشد؟
جان



خدای عزیز!

من به عروسی رفتم و آن‌ها توی کلیسا همدیگر را بوسیدند. این از نظر تو اشکالی نداره؟
نیل



خدای عزیز!

آیا تو واقعاً منظورت این بوده که « نسبت به دیگران همانطور رفتار کن که آنها نسبت به تو رفتار می‌کنند؟ » اگر این طور باشد، من باید حساب برادرم را برسم.
دارلا



شنبه 9/7/1390 - 11:9
شخصیت ها و بزرگان
داستانی است درمورد اولین دیدار "امت فاكس"، نویسنده و فیلسوف معاصر، ‌از آمریكا، هنگامی كه برای نخستین بار به رستوران سلف سرویس رفت.وی كه تا آن زمان هرگز به چنین رستورانی نرفته بود، در گوشه ای به انتظار نشست، با این نیت كه از او پذیرایی شود.اما هرچه لحظات بیشتری سپری میشد، ناشكیبایی او از اینكه میدید پیشخدمت ها كوچكترین توجهی به او ندارند، شدت گرفت.از همه بدتر اینكه مشاهده میكرد كسانی كه پس از او وارد شده بودند، در مقابل بشقابهای پر از غذا نشسته و مشغول خوردن بودند. وی با ناراحتی به مردی كه بر سر میز مجاور نشسته بود، نزدیك شد و گفت: من حدود بیست دقیقه است كه در ایجا نشسته ام بدون آنكه كسی كوچكترین توجهی به من نشان دهد. حالا میبینم شما كه پنج دقیقه پیش وارد شدید، با بشقابی پر از غذا در مقابل من، اینجا نشسته اید! موضوع چیست؟ مردم این كشور چگونه پذیرایی میشوند؟مرد با تعجب گفت: اینجا سلف سرویس است، سپس به قسمت انتهایی رستوران، جایی كه غذاها به مقدار فراوان چیده شده بود، اشاره كرد و ادامه داد به آنجا بروید، یك سینی بردارید هر چه میخواهید انتخاب كنید، پول آنرا بپردازید، بعد اینجا بنشینید و آنرا میل كنید!امت فاكس كه قدری احساس حماقت میكرد، دستورات مرد را پی گرفت، اما وقتی غذا را روی میز گذاشت، ناگهان به ذهنش رسید كه: زندگی هم در حكم سلف سرویس است. همه نوع رخدادها، فرصتها، موقعیتها، شادیها، سرورها و غم ها در برابر ما قرار دارد، درحالی كه اغلب ما بی حركت به صندلی خود چسبیده ایم و آنچنان محو این هستیم كه دیگران در بشقاب خود چه دارند و دچار شگفتی شده ایم از اینكه چرا او سهم بیشتری دارد كه هرگز به ذهنمان نمیرسد خیلی ساده از جای خود برخیزیم و ببینیم چه چیزهایی فراهم است، سپس آنچه میخواهیم برگزینیم. وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمیدهد، به دلیل آنست كهشما هم چیز زیادی از او نخواسته اید     
شنبه 9/7/1390 - 11:7
آموزش و تحقيقات
 عمل مبتذل ایرانیان !!
10 عمل مبتذل ایرانیان !!
امیدواریم شما یکی از این افراد نباشید!
1- غیبت و دخالت در امور خصوصی و شخصی دیگران
یکی از سوژه های اصلی محاورات که به شدت بین مردم مرسوم شده است عمل زشت غیبت می باشد. این روزها زمانی که افراد همدیگر را ملاقات می کنند و یا در میهمانی ها حاظر میشوند عملاً حرفی جز غیبت کردن درمورد دیگران ندارند و با هیجان کامل به این کار مبادرت می کنند. برخی هم به خود اجازه میدهند در حریم خصوصی ترین مسائل دیگران وارد شوند و به امر و نهی و دخالتهای بی مورد بپردازند.

2- عدم رعایت حق عابرین پیاده
در اکثر نقاط دنیا دیدن یک عابر پیاده در خیابان به معنای فرمان ایست و احتیاط برای راننده مقابل است در صورتیکه در ایران برخی رانندگان به محض دیدن عابر پیاده سرعت خود را بیشتر نموده و بدون لحاظ کردن مسائل ایمنی و حق تقدم با بی رحمی تمام و با ایجاد رعب و وحشت برای عابرین پیاده به مسیر خود ادامه میدهند.
3- حفظ نشانه های نو بودن کالا
همسایه تان اتومبیلی نو خریداری کرده اما بعد از سپری شدن یک هفته هنوز برچسب شماره اولیه که بصورت تکه کاغذی روی شیشه جلو چسبیده است را جدا نکرده و حتی فومهایی که بصورت ضربه گیر در اطراف دربهای ماشین نصب شده است کماکان وجود دارند. دوستتان نیز بعد از گذشت یک هفته هنوز برچسب روی نمایشگر گوشی موبایل جدیدش را جدا نکرده!

4- تنبلی و از زیر کار در رفتن
متوسط ساعت مفید کار در ایران کمتر از یک ساعت و سی دقیقه میباشد که دلیل آن نبودن فرهنگ کار، فقدان انگیزه، تنبلی و بی مسئولیتی افراد است. این امر باعث نارضایتی ارباب رجوع، پایین آمدن کارایی و بهره وری و در کل کاهش پیشرفت ملی خواهد شد.
در اغلب شرکتها، ادارات و سازمانها اینگونه باب شده که کسی زرنگ و با ذکاوت است که تا حد امکان از انجام مسئولیتهایش شانه خالی کند و کم کاری را استراتژی اصلیش بداند و در عین حال حقوق و مزایایش را بصورت تمام و کمال دریافت نماید.
کارمندان هیچ تلاشی در راستای بالابردن کیفیت و راندمان شرکت انجام نداده و در عین حال انتظار بالا رفتن درآمد خود را دارند. به ارباب رجوع کمتر احترام گذارده میشود و طلب کارانه با وی برخورد میشود.
5- تجمل گرایی و مصرفی شدن
امروزه شاهد آن هستیم که جامعه با سرعتی باور نکردنی به سوی مصرفی شدن در حال حرکت است. افراد بجای سرمایه گذاری پول خود در مکان مناسب و برای تولید بیشتر و اشتغال زایی ملی، ترجیح میدهند با خرید اتومبیلهای گران و کالاهای لوکس مصرفی ظاهری معقول کسب نموده و اعتبار خود را در بین اطرافیانشان بالا ببرند.
 چشم و هم چشمی های فراوان، گرفتار وامها و قرضهای سنگین شدن و استرس از جمله پیامدهای این مسئله است. اکثر مردم خوشبختی را در تجملات و برتری مالی می دانند و بین نیازها و خواسته هایشان تمایزی قائل نمی شوند. مسابقات و رالی خرید امری ناپسند ولی متداول در جامعه ایرانی است.
6- فقدان فرهنگ تشکر و احترام
از کوچه و خیابان گرفته تا دانشگاه و محل کار و اماکن عمومی، کمتر شاهد شنیده شدن جملاتی مانند "از لطف شما ممنونم"، "خواهش میکنم"، "اختیار دارید"، "تمنا می کنم"، "بفرمایید"، "بزرگوارید"، ... هستیم.
بجای آن فضای زیرآب زنی، استفاده از الفاظ ناشایست، بی حرمتی به افراد مسن، به سخره گرفتن افراد، بالا بردن تن صدا،... امری متداول شده است. مردم باید بیاموزند احترام به دیگران، احترام به هویت ملی یک کشور محسوب میشود. اگر افراد یک مملکت به یکدیگر احترام نگذارند چگونه میتوانند انتظار کسب احترام از ملتهای دیگر را داشته باشند؟!
7- عدم رعایت نظافت شخصی و شهری
احتیاج به توضیح ندارد که متاسفانه نظافت شخصی و اجتماعی از طرف برخی افراد جامعه رعایت نمیگردد. از طرز لباس پوشیدن تا بوی بدن و دهان و آرایش موها گرفته تا ریختن زباله در محیطهای شهری و تفریحی.
8- درگیری در صف و نوبت
صف ها هرکجا و به هر علتی که تشکیل شوند معمولاً تبدیل به جولانگاه بی نظمی، درگیری، فحاشی و هتاکی عده ای از افراد به اصطلاح "زرنگ" خواهند شد. حفظ نظم و ترتیب در صف نشان دهنده بالا بودن رتبه اجتماعی و فرهنگ کسانی است که در صف حضور دارند.
 متاسفانه شاهد آن هستیم که در برخی امور مذهبی و خیریه مانند سرو غذای نذری نیز چنین بی نظمی ها و زد و خوردهایی بوجود می آیند. احتمالاً باید برخورد کرده باشید در مجالس عروسی گاهی زمان سرو شام جمعیت با چه سرعتی به سمت میز سلف سرویس هجوم می آورند!
9- پرورش اندام برای رعب و ترس
شاید دیده باشید پسرانی که با اندامهای پرورش یافته و عضلانی درحالی که بازو و سینه های خود را در معرض نمایش گذاشته اند با چهره ای مهاجم و آماده درگیری در همه جا پرسه می زنند! آنها با نگاه خود اطرافیانشان را به مبارزه می طلبند!
چه نکوهیده است زمانی که برخی افراد انگیزه های اصلی ورزش و تناسب را فراموش کرده و صرفاً برای عرض اندام، قلدری و جلب توجه در سطح جامعه اقدام به حجیم کردن عضلات خود می کنند.
10- اسراف، اسراف، اسراف!
اسراف یعنی زیاده روی در مصرف، بیهوده مصرف کردن، بیش از نیاز مصرف کردن، مصرف کنترل نشده، دور ریختن چیزی که میتوان از آن استفاده کرد. کافیست با محاسباتی ابتدایی متوجه شوید که میزان اسرافی که در کشور به عناوین مختلف همه روز در حال انجام است اگر جلوگیری می شد، چه میزان در صرفه جویی خانوادگی و ملی اثر می گذاشت و مشکلات چه تعداد از مردم حل می شد.
امیدواریم شما یکی از این افراد نباشید!
شنبه 9/7/1390 - 11:5
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته