• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 319
تعداد نظرات : 59
زمان آخرین مطلب : 5452روز قبل
دانستنی های علمی

ماهاتما گاندی: هفت چیز انسان را از پای در می آورد و هلاک می‌سازد:

1- سیاست بدون شرف
2- لذت بدون وجدان
3- پول بدون کار
4- شناخت بدون ارزشها
5- تجارت بدون اخلاق
6- دانش بدون انسانیت
7- عبادت بدون فداکاری

چهارشنبه 10/4/1388 - 12:17
ازدواج و همسرداری

عجیب ترین رسم‌های ازدواج در دنیا

 



سیاه كردن عروس در اسكاتلند

در اسكاتلند یكی از رسم‌های قبل از مراسم اصلی ازدواج آن است كه باید عروس را سیاه كرد. طبق این رسم؛ اطرافیان باید عروس را غافلگیر كرده و بدون این‌كه خبر داشته باشد، روی سرش مواد كثیف‌كننده‌ای همچون آب كثیف، تخم‌مرغ، سس‌های مختلف، پر و موادی از این قبیل بریزند. سپس عروس آینده كه كاملا كثیف شده، توسط همان اطرافیان دور شهر چرخانده می‌‌شود و حتی او را به چند قهوه‌خانه و رستوران شلوغ هم می‌‌برند كه همه او را ببینند.



سكه‌های كفش عروس در سوئد

یك رسم كهن در سوئد این است كه عروس سكه‌هایی را در كفش خود حمل می‌‌كند. یك سكه نقره از طرف پدر عروس در كفش چپ او قرار می‌‌گیرد و یك سكه طلا از طرف مادرش در كفش راست عروس گذاشته می‌‌شود و او باید در تمام مدت مراسم این سكه‌ها را در جای خود نگه دارد. این كار نشانه احترام همیشگی عروس به پدر و مادرش و حمایت پدر و مادر از اوست.



ظروف شكسته، ربودن عروس و اره كردن درخت در آلمان

یكی از جالب‌ترین رسم‌های قدیمی آلمان این است كه فامیل عروس و داماد قبل از مراسم، تعداد زیادی ظرف و ظروف را می‌‌شكنند و بعد عروس و داماد را مجبور می‌‌كنند تا آنها را جمع كنند. طبق سنن آلمانی وقتی عروس و داماد با كمك یكدیگر این ظرف‌های شكسته را كه با تلاش بسیار اطرافیان پخش شده‌ جمع می‌‌كنند، در حقیقت خود را آماده می‌‌سازند كه در كنار یكدیگر به جنگ مشكلات زندگی بروند و این كار برای عروس و داماد خوش‌یمن است.

در بسیاری از دهكده‌های آلمانی دوستان عروس یا داماد، عروس را می‌‌دزدند و در جایی پنهان می‌‌كنند. سپس داماد باید عروس خود را پیدا كند. البته این جستجو همیشه از یك قهوه‌خانه شروع می‌‌شود و داماد، حاضرین در قهوه‌خانه را دعوت می‌‌كند تا پس از نوشیدن یك نوشیدنی به خرج او، در پیدا كردن عروس، وی را یاری دهند.اره كردن كنده درخت هم یكی دیگر از رسوم آلمانی است كه به نظر می‌‌رسد به منظور ارزیابی مهارت‌های جسمانی عروس و داماد طراحی شده است. پس از انجام مراسم عقد، عروس و داماد باید یك كنده بزرگ را دونفری اره كنند و البته باید این كار را تنها با دست راست‌شان انجام دهند. اگر آنها این كار را به خوبی و با همكاری یكدیگر انجام دهند، معلوم می‌‌شود كه زندگی زناشویی خوبی خواهند داشت ولی اگر نتوانند از پس آن برآیند، حتما كارشان به مشكل برخورد خواهد كرد.



پرش عروس و داماد در بین سیاهپوستان


عروس و دامادهای سیاهپوست آمریكایی رسم جالبی برای خود دارند. منشا این رسم مشخص نیست ولی معنای جالبی دارد. پرش عروس و داماد پس از عقد انجام می‌‌گیرد و در آن عروس و داماد باید با یك پرش، زندگی تازه را آغاز كنند. این پرش بدان معناست كه آنها تمام مشكلات و نگرانی‌های زندگی مجردی را رها می‌‌كنند و با یك جهش بلند پا به زندگی زناشویی و ماجراهای تازه آن می‌‌گذارند. این پرش باید جلوی چشم خانواده‌های عروس و داماد انجام گیرد
 

چهارشنبه 10/4/1388 - 12:12
کامپیوتر و اینترنت
130 هزار درایو در یك سایت!

دسته‌بندی‌های زیادی برای نرم‌افزارها در این سایت وجود دارد که می‌توان آن را‎ ‎به بیش از ‏‏40 دسته جداگانه تقسیم‌بندی کرد.

‏ نرم‌افزارهای محبوبتان را رایگان بیابید‏
وب‌سایت ‏onlyfreewares.com‏ در زمینه ارایه نرم‌افزارهای رایگان‎ ‎یا به اصطلاح‎ sharewares ‎‏ مشغول ‏به کار است. این سایت حاوی مجموعه کاملی از‎ ‎نرم‌افزارهای رایگان و قوی است که هر روز به تعداد آن‌ها ‏اضافه می‌شود. دسته‌بندی‌های زیادی برای نرم‌افزارها در این سایت وجود دارد که می‌توان آن را‎ ‎به بیش از ‏‏40 دسته جداگانه تقسیم‌بندی کرد.‏‎ ‎این سایت هفته‌ای 2 یا 3 بار به‌روز و هر بار با افزوده شدن نرم‌افزار ‏جدیدی‎ ‎به این سایت توضیحات مفیدی نیز درباره آن و کاربردهایش ارایه می‌شود. جالب آنکه پس از اضافه ‏شدن هر نرم‌افزار در صفحه اصلی سایت جعبه‎ ‎یا صفحه‌ای ظاهر می‌شود که‎ ‎‏ تمامی مشخصات نرم‌افزار در ‏آن وجود دارد. در بالای‎ ‎هر جعبه نیز نام نرم‌افزار‎ ‎به همراه عنوان نسخه آن، تاریخ اضافه شدن محصول ‏مذکور به سایت به همراه تاریخ‎ ‎ساخت نرم‌افزار درج می‌شود. پس از آن توضیحات کامل و مفیدی درباره ‏خود‎ ‎نرم‌افزار و کاربردهای آن آورده می‌شود. در انتها آدرس اینترنتی‏‎ ‎سایت فرد یا شرکت سازنده نرم‌افزار و ‏لینک دریافت فایل‎ ‎وجود دارد که به راحتی می‌توانید آن را دریافت کنید‎.‎‏ یکی دیگر از خدمات این سایت آن ‏است که شما می‌توانید نرم‌افزار خود را در آن به ثبت برسانید و محصولتان را برای بارگذاری ارایه دهید تا ‏هزاران نفر در‏‎ ‎سراسر دنیا از نرم‌افزار رایگان شما استفاده کنند. برای این کار در منو‎ ‎سایت گزینه‎ Submit ‎Freeware ‎را انتخاب کنید و مراحل مختلف را ادامه دهید تا‎ ‎نرم‌افزار شما به ثبت برسد. از جمله دیگر ‏مزایای این سایت می‌توان به‎ ‎رایگان بودن تمامی نرم‌افزارها،‎ ‎سرعت بالای سایت،‎ ‎ارایه توضیحات کامل و ‏جامع به همراه آدرس سایت تولیدکننده، ارایه لینک مستقیم برای دانلود بدون نیاز به ثبت‌نام در سایت،‎ دسته‌بندی تمامی نرم‌افزارها و دسترسی آسان به آن‌ها و... اشاره کرد. ‏
سخت‌افزارهایتان را آنلاین چک کنید‏
وب‌سایت‎ driveragent ‎یکی از سایت‌های قدرتمند در زمینه بررسی سخت‌افزارها و درایورهای آن‌ها ‏محسوب می‌شود. این سایت تحت نظر شرکت گیگابایت، سازنده معروف سخت‌افزارهای رایانه‌ای فعال است. ‏تمامی سخت‌افزارهایی که شما به رایانه خود متصل می‌کنید اعم از چاپگر، موبایل، اسکنر، وب‌کم، کارت ‏صدا، کارت گرافیک، دوربین دیجیتال و... احتیاج به نرم‌افزاری دارند تا بتوانند با کامپیوتر و سیستم‌عامل شما ‏هماهنگ و قابل استفاده‎ ‎شوند. به بیان دیگر با عدم نصب نرم‌افزارهای راه‌انداز‎ ‎درایور، سخت‌افزارها بدون ‏استفاده‎ ‎خواهند بود. بعضی از سخت‌افزارها نیز که با اتصال به کامپیوتر اجرا می‌شوند، درایور دارند اما این ‏درایور در درون خود سخت‌افزار قرار دارد و با اتصال آن به کامپیوتر و شناسایی توسط سیستم‌عامل به طور ‏اتوماتیک نصب می‌شود. در این مورد می‌توان به ماوس یا بعضی دوربین‌های دیجیتال اشاره کرد‎.‎‏ سایت ‏driveragent.com‏ با بررسی سریع سخت‌افزارهای کامپیوتر شما و چک کردن درایورهای آن‌ها، مشخص ‏می‌کند که نسخه و نوع درایور رایانه شما چیست و آیا درایور جدیدی برای این سخت‌افزار عرضه شده یا ‏خیر. این سایت از تمامی سخت‌افزارها و در تمامی زمینه‌ها پشتیبانی می‌کند و با ویندوز ویستا نیز سازگاری ‏دارد. برای استفاده از خدمات این سایت ابتدا وارد صفحه اصلی آن شوید و روی گزینه "‏Scan Now,It is ‎Free‏" کلیک کنید.‏‎ ‎پس از باز شدن صفحه مورد نظر تمامی پنجره‌های باز شده را قبول و قابلیت ‏Active x‏ ‏مرورگر خود را فعال کنید. پس از آن مدتی صبر کنید تا سیستم شما بررسی شود. پس از این کار، صفحه ‏دیگری باز می‌شود که تمامی سخت‌افزارهای رایانه شما به همراه درایورهای آن‌ها فهرست می‌شوند. ‏درایورهایی که جلو آن‌ها علامت تیک سبز رنگ زده شده به‌روز هستند. استفاده از ضربدر قرمز رنگ، ‏نشان دهنده این است که درایور شما قدیمی است و نوع جدیدی از آن وجود دارد که با کلیک روی تصویر ‏دیسکت می‌توانید آن را بارگذاری و نصب کنید. با توجه به اینکه این وب‌سایت بیش از 130 هزار درایور ‏برای انواع سخت‌افزارها دارد بعید است از مراجعه به آن دست خالی برگردید. ‏


چهارشنبه 10/4/1388 - 12:8
دانستنی های علمی

3مورد بسیار جالب از پیشرفت علم در ژاپن

 

 
اگر دقت کرده باشید یکی از مشکلات هدفون‌ها پیچیدن سیم آنها به هم می‌باشد که همیشه قبل از استفاده زمانی را برای باز کردن سیم‌ها اختصاص می‌دهیم. در این ایده جالب که سیم‌های این هدفون به صورت زیپ طراحی شده‌اند، دیگر این مشکل ایجاد نخواهد شد. دکمه هولد و ولوم این هدفون هم بر روی دسته این زیپ قرار داده شده است.



این سیستم جدید چراغ راهنمایی در ژاپن است. به این صورت که رنگها دقیقا همین رنگهای رایج (سبز و قرمز و نارنجی است) و هنگامی که حسگرها متوجه حضور عابر پیاده در پشت چراغ شوند، چراغ قرمز عمل کرده و عبور عابرین را ممکن می‌سازد.



خبری که منتشر شده غیر قابل باور به نظر می‌رسد. اما دانشمندان "دپارتمان علوم شناختی مرکز تحقیقات علوم اعصاب ATR ژاپن" موفق شده اند نخستین تصاویر را از مغز انسان استخراج کنند.
روش کار بسیار جالب بوده است ابتدا 400 تصویر سیاه و سفید مختلف در سایز 10 پیکسل در 10 پیکسل به بیننده نشان داده شده است. هر تصویر به مدت 12 ثانیه مقابل چشم بیننده قرار داشته است و در این مدت دستگاه fMRI تغییرات فعالیتی کورتکس مغز را تحت نظر می‌گرفته است. یک کامپیوتر مرکزی اطلاعات را دریافت می‌کرده و با یک نرم افزار ویژه که توسط این دپارتمان تولید شده یاد میگرفته که چگونه تغییرات فعالیتی مغز را با تصاویر نشان داده شده مرتبط کند.



نتیجه فرایند این شده که وقتی حروف neuron به معنای عصب به ترتیب به فرد آزمایش شونده نشان داده شده است کامپیوتر مرکزی توانسته از روی فعالیت الکتریکی مغز کلمه neuron را استخراج کند. که تصویر آن را در بالا می‌بینید. این می تواند آغازی باشد برای اینکه در آینده بتوانید شب‌ها رویاهایتان را روی یک DVD ضبط کنید. و یک گام علمی مهم در علوم شناختی محسوب می شود.

منبع: persian-star

چهارشنبه 10/4/1388 - 12:6
دانستنی های علمی

بزرگترین خودکشی‌ دسته جمعی‌ تاریخ

جیم جونز رهبر یک فرقه مذهبی است که با افکار پوچ و عقب افتاده خود جان مردم را به بازی گرفت. به طور کلی فرقه های مذهبی ایدئولوژیک همواره تلخ ترین صحنه ها را در تاریخ بشر ساخته اند و اکثر اوقات مایه ننگ تاریخ یک کشور بوده اند. جیمز جونز مردی از ایالت ایندیانا با دادن وعده برابری «سیاه» و «سفید» عده ای از مردم را به دنبال خود کشید. دو دلیل زیر بیشترین تاثیر را در اعتماد مردم به حرف های وی داشته است: 1 - دهه شصت و اوایل هفتاد اوج نژادپرستی های امریکا بود 2- مردم از توهمات و عواقب جنگ ویتنام خسته بودند. جونز هم مثل تمامی رهبران مذهبی ایدئولوژیک در جهان در بی هویتی و سردرگمی مردم, خود را مطرح کرد و از خود هویت ساخت و به عبارت دیگر از اب گل آلود ماهی گرفت و خود را عنوان کرد. وعده سرزمین موعود را داد و با سخنرانی در کلیسای خودش (موسوم به معبد مردم) و همین طور در کالیفرنیا تعداد زیادی از مردم را دور خود جمع کرد و حتی در یکی از سخنرانی هایش چنین گفت: "اگر وجود خدا را در من ببینید اشکالی ندارد" و از زاویه ی دیگر می توان چنین دید که کشیش جونز ادعای خدایی می کرده. در سخرانی های بعدی خود قدم های فراتری برداشت و عنوان کرد امریکا دیگر جای ماندن ما نیست و ما باید به سرزمین موعودی مهاجرت کنیم که نه دغدغه ی مالی داشته باشیم و نه از بمب اتمی بترسیم. و در نتیجه یک روز همه را به دور خود جمع کرد و فرمان هجرت داد, هجرت به عمق جنگل های گویانا (کشوری کوچک در امریکای جنوبی). بلافاصله بعد رفتن به جنگل های گوانا, شهر رویاهای خود و یا همان سرزمین موعود را ساخت و نامش را "جونز تاون" گذاشت . و شروع به فرستادن تصاویر ویدیویی گرفته شده از این شهر به امریکا کرد تا مردم بیشتری را به سمت خود بکشد. هنوز ده الی یازده ماه از ساخته شدن شهر نگذشته بود که گزارشاتی از "جونز تاون" به امریکا رسید که در آن نشان می داد کسانی که قصد خروج از شهر را دارند علاوه بر این که اجازه این کار را دریافت نمی کنند بلکه شکنجه هم می شوند و در ادامه این گزارشات بستگان کسانی که به گوانا رفته بودند دست به دامن مقامات سیاسی امریکا شدند. بعد از این تقاضاهای دسته جمعی دولت امریکا یک سناتور به نام "رایان" به همراه تعدادی از خبرنگاران را به "جونز تاون" فرستاد.


بعد از ورود بی سر و صدای رایان و همراهانش به این شهر عده ا ی نزد رایان رفتند تا مقدمات فرارشان را فراهم کند که این خبر به گوش جونز رسید و بلافاصله دستور قتل آن ها را داد (رایان, خبرنگاران و مراجعه کنندگان به سناتور). سی دقیقه بعد این کشته شدن ها، جونز مردم را جمع کرد و اینچنین گفت: «اول کودکان و بعد خودتان سیانور بخورید تا با هم بمیریم». یک الی دو ساعت بعد از شهر رویاهای جونز 1900 جنازه باقی مانده بود.

 

 

 

 

 

 

چهارشنبه 10/4/1388 - 12:3
ورزش و تحرک
افسردگی در واقع یك بیماری فراگیر و لطمه زننده به روح و روان آدمی است كه از مشخصات آشكار آن احساس پوچ بودن و ناراحتی؛احساس نا امیدی وبی ارزش بودن و تفكرات منفی است.
 
 
 
فرد مبتلا به افسردگی دارای رفتار كند و آهسته است. محققان علوم رفتاری میگویند كه افسردگی های پیشرفته نشانه ها و علائمی هستند كه می توانند فعالیتهای روزمره ، مطالعه ، خواب ،‌ خوراك وشركت در فعالیت های خوشایند و سرگرم كننده را تحت تاثیرقرار دهند.
 
چنین حالتی ممكن است به دفعات در زندگی انسان روی دهد. به نظر محققان در نوع دیگر افسردگی ، اختلال روانی دارای نشانه هایی از طولانی مدت است . و براساس آن شخص از انجام فعالیت های روزانه یا برخورداری از احساساتی خوب و دلپذیرمحروم می شود ودوره های پریشان خاطری قابل توجهی را در برخی از برهه های زندگی طی میكند.
یك نوع دیگر افسردگی در واقع یك اختلال روحی شیدا گونه است كه نام بیماری افسردگی دو قطبی را گرفته است. این نوع از ابتلا به افسردگی و پریشان خاطری، در بیشتر مواقع،تفكر؛قدرت تشخیص وحتی رفتارهای اجتماعی را تحت تاثیر قرار میدهد،كه به بروز مشكلات جدی برای شخص و اطرافیان منجر می شود.
علائم افسردگی:
خلق فرد افسرده می‌شود، یعنی غمگینی طولانی مدت دارد.
علاقه مندی وی نسبت به علایق گذشته‌اش از دست می‌رود و غالبا بی‌حوصله است.
كم اشتهایی او را می‌آزارد و غذا نمی‌خورد ، البته در برخی انواع آن پرخوری شیوع دارد.
خواب فرد مبتلا غالبا دچار مشكل می‌شود معمولا نیمه شب بیدار می‌شود و تا صبح نمی‌تواند بخوابد و كسل است در جوانان مبتلا، پر خوابی شیوع دارد .
افسردگی معمولاً با اضطراب همراه و بی خوابی و بی قراری در فرد شیوع دارد
غلبه بر افسردگی و افزایش نگرش مثبت :
ازعلت افسردگی خود آگاه بوده و سعی كنید نسبت به آینده خوش بین باشید‍، افكار منفی خود را شناخته و آنها را با افكار مثبت تعویض كنید. بر تجارب مثبت تمركز كنید.
فهرستی از تكالیف مثبت هفتگی تهیه كنید.
از نظر اجتماعی فعال باشید.
جدولی از فعالیت های روزمره هفتگی تهیه كنید و افزودن فعالیت های اجتماعی را فراموش نكنید.
تفریحاتی برای خود پیدا كنید.
هرگاه احساس تنش می كنید، از روشهای خود آرام بخشی استفاده كنید. به عنوان مثال، برای چندین دقیقه و تا زمان ایجاد آرامش در كل بدنتان بطور آرام و آهسته نفس بكشید.
اهداف واقع گرایانه ای انتخاب كنید.
برای فعال نگهداشتن خود، كاری داوطلبانه انجام دهید.
بپذیرید كه هركسی توانایی های متفاوت خود را دارد و شما بر ویژگی ها و اعمال مثبت خودتان تمركز كنید.
به هنگام بیان مطالب ، جرأتمند باشید.
سعی كنید نقاط قوت خود را شناخته و توسعه دهید.
روزانه ورزش كنید و فعالیت بدنی مستمر داشته باشید .
ورزش راهی برای درمان :
زمینه ایجاد بیماریهای روانی، بحث پیرامون انتقال دهنده های عصبی و عدم كاركرد صحیح آن (كاهش یا افزایش دوپامین و سروتونین و...) در بروز بیماریهای روانی انكارناپذیر است و یكی دیگر از تأثیرات مثبت ورزش تنظیم در میزان انتقال دهنده های عصبی در سلول عصبی و در نتیجه تعادل و توازن در كاركرد عصبی شخص و كاهش حالت نابهنجاری های روانی است
در مطالعه دکتر وایلس 1150 مرد انگلیسی میانسال طی 10 سال مورد بررسی قرار گرفتند و نتیجه تحقیق حاكی از آن بود مردانی که ورزش منظم دارند یک چهارم کمتر از سایرین به حالت افسردگی یا بیماری های اضطراری دچار می شوند.
مدت ها است كه فعالیت بدنی به عنوان راهی برای كسب تناسب اندام و رفع فشار خون بالا، دیابت، چاقی و دیگر بیماری ها هواداران خود را دارد. تحقیقات در حال گسترش نشان می دهد كه فعالیت جسمی می تواند سبب تخفیف نشانه های برخی اختلالات روانی مثل اضطراب و افسردگی و مانع عود بعد از درمان شود.
ورزش منظم سلامت جسمی و روحی راحفظ می کند به این صورت که با کاهش خطر ابتلا به بیماری های مزمن امید به زندگی را افزایش می دهد و باعث ایجاد شور و نشاط (رفع افسردگی ) جهت انجام فعالیت های روزانه می گردد . ورزش صحیح به بدن کمک می کند تا در کنترل سیستم عصبی به دست آوردن اعتماد به نفس ، کارکردن و تصمیم گیری صحیح در شرایط بحرانی موفق تر عمل کند . افسردگی و فشار روحی به غیر از آن که با شرایط روحی و اعتماد به نفس شخص در ارتباط می باشد با شرایط جسمانی نیز مرتبط است .
انجام تمرینات ورزشی باعث می شود بدن فشار خون خود را تنظیم کند و سیستم های عصبی در مواقع خاصی عکس العمل بهتر نشان دهند . به این ترتیب بدن می تواند کنترل بهتری در شرایط بحرانی و فشارهای روحی داشته باشد . از سویی قدرتمند شدن عضلات باعث می شود شخص از نظر تیپ بدنی بتواند اعتماد به نفس بیشتری داشته باشد . انجام هر نوع ورزشی به طور مستمر و از روی برنامه قابلیت غلبه بر افسردگی را افزایش می دهد اما می توان گفت هرچه ورزش دارای حالت استقامتی باشد نقش بیشتری د رکاهش افسردگی ایفا می کند .
ورزش مستمر به طوریكه بدن شروع به تعرق كند و،به طور كلی ورزش توام با تعریق و افزایش ضربان قلب ،كاهش اضطراب و افسردگی را سبب می شود همچنین باعث افزایش ترشح آنزیم های اندورفین، دانپورفین و انكفالین شده كه اثر تسكین دهنده و آرامش بخش دارند.

 


چهارشنبه 10/4/1388 - 10:42
ادبی هنری

مقدمه :

کتاب ارزشمند و کم نظیر شاهنامه اثر جاودانه حکیم و فرزانه توس سرشار از آداب و آئین های کهن ایرانیان در قرون و اعصار گذشته بوده است. فردوسی در این اثر حماسی و سترگ این رسوم دیرین را در میان داستانهای شور انگیز شاهنامه احیا نموده وآن را به انسانهای بعد از خود و نسل های آینده تقدیم کرده است. در این اثر بی نظیر به آداب و سنن زیادی اشاره گشته است که هر کدام از این آیین ها در خور تأمل و تدبّر می باشد. ما دراین مجال بر آنیم آیین ها و آداب ورسومی را که در داستان سیاوش از آن سخن به میان آمده ، مورد بازبینی و بررسی قرار دهیم و برای برخی از این آداب از سایر داستانهای شاهنامه نیز شواهدی ذکر گردیده است . در این مقاله به بحث در پیرامون پنج آیین مهم که نیاکان دیرین ما بدان پای بند بوده اند ، می پردازیم واین آیین ها عبارتند از : 1- آیین تشخیص گنهکاران و خطا کاران . 2- آیین باده نوشی 3- آیین سـوگــواری 4- آیین شکار کردن 5- آیین نامه نگاری

 

1- آیین تشخیص گنهکاران و خطا کاران:

در روزگاران کهن و باستان ،برای تشخیص عاصیان و مجرمان و برای شناختن نیکان وپاکان از گنهکاران وآلوده دامنان از شیوه ها ی متعدد و مختلفی بهره می برده اند و مشهورترین رسم و آیینی را که کاوس پادشاه بلند آوازه ایران ، به دنبال نواخته شدن طبل رسوایی سیاوش آن شاهزاده نگون بخت از جانب سودابه ی فسونگر ،به کار می بندد گذر از آتش تند و تیزی است که فرد خطاکار فقط می تواند در صورت بی گناهی و پاک بودن از حرارت سوزنده وشعله های کشنده و مهیب آن رهایی یابد. گذشتگان بر این باورندکه :« بر بی گناهان نیارد گزند ». اینک پادشاه بزرگ و بلند آوازه ی ایران ، در مقابل ماجرای نفرت انگیز و چنـدش آوری قرار گرفته است که در صورت عـدم شناسایی مجـرم و مجازات آن لکه ی ننگی بر پیشانی عظمت خاندان و شکوه سلطنت وی خواهد نشست که تا ابد دربرابر چشمان تیز بین مردمان جاودانه خواهد ماند. کاوس در اندیشه و نگران آن است که اگر از یک سو سودابه نیک نژاد ، دختر شاه هاماوران که همسر و ندیم او گشته و از سوی دگر سیاوش آن جگر بند و شاهزاده نجیب ، عاصی وخطا کار باشند ،زدودن این لکه ی ننگین از دامان سلطنت و حکومتش بسیار دشوار خواهد بود. برای این که کاوس از این تشویش و دلهره عظیم آسوده شود با موبدان به رأی زنی و مشاوره پرداخته و چاره ی این کار پیش آمده را از ایشان جویا می گردد.
زهر درسخن چون بدین گونه گشت بر آتش یکی را بباید گذشت
چنیــن اسـت سـوگنــد چـرخ بلنـــد که بر بی گناهان نیارد گزنـد
مگـــر آتــش تیـــز پیـــدا کنــــد گنـه کرده را زود رسوا کنـد
پادشاه ایران زمین با تکیه بر این رسم و آیین کهن که آفریدگار و خالق جهان بر بی گناهان آسیب و گزند نمی رساند، دو تن از نزدیک ترین کسان خود را به محاکمه ای تاریخی و آزمونی بزرگ فرا خواند.
به دستــور فـرمـود تا سـاربـــان هیون آرد از دشت صد کاروان
هیـونان به هیـزم کشیـدن شـدنـد همه شهر ایـران به دیدن شدند
به صد کاروان اشتر سرخ مـوی همی هیـزم آورد پـرخـاشـجـوی
نهـادند بر دشـت هیــزم دو کــوه جهـانی نظــاره شـده همگـروه
سیاوش آن شاهزاده شرمگین و باوقار که در حضور پهلوان بلند آوازه و همیشه پیروز ایران رستم دستان ، آداب جنگ و نبرد و شیوه های به خاک افکندن دشمنان و رقیبان را آموخته و عقد پاکدامنی و شرم و حیا از گردن آویخته برای اثبات عصمت و بی گناهی خود و برای رهایی از تهمت شوم و پلیدی که سودابه هوسبازبه آن دامن عفتش آلوده ، مهیّای گذر از آتش می شود وسیاوش با اطمینان از بی گناهی خودش ، خود تسلّی بخش خاطر محزون پدر گردیده که اگر کوهی از آتش باشد ، گذر از آن برایش ساده و سهل است و با دلی در آن گل های امید در آمده وبا لبانی که در آن شکوفه نشاط روییده، به استقبال آتش می شتابد . لباس سپید را که نشانگر پاکی و بی آلایشی اوست بر تن نموده و بر سمندتیز پای سیاهی که بیانگر بخت نگون و سیاه اوست سوار گشته ودر مقابل چشمان شرمگین و نگاه اندوه بار پدر به وی اطمینان می بخشد که:

اگــر کـــوه آتـش بـود بسپـرم ازاین تنگ خواراست اگربگذرم
سری پر ز شرم و بهایی مراست اگر بی گنــاهم ، رهــایی مراست
ور ایدون که زین کار هستم گناه جهـــان آفــرینــم نـــدارد نگـاه
سیاوش با شتاب بر کوهی از آتش خشمگین تاخته و در میان شعله های سوزان ومهیب آن گم می شود و فریاد اندوه و فغان مردم و نظاره گران در آن دشت پیچیده و ابـرهای ماتـم و حـرمان بر آن پهنـه سایـه می افکند. لحظات بسیار کشنده و جانکاهی فرا رسیده که در آن پهن دشت مخوف آزمون ، همگان از مهتران گرفته تا کهتران در اعماق حزن و غم افتاده و اشک اندوه وماتم به دامن می افشانند:
زهـر سـو زبانه همـی بر کشید کسی خود و اسب سیاوش ندید
یکی دشت با دیـدگان پر زخون که تا او کی آیـد ز آتـش بـرون
چو او را بدیدند بر خـاست غـو که آمـد ز آتـش بـرون شـاه نـو
لحظاتی بعد هلهله ی شادمانی و فریاد سرور مردم ونظاره گران در آسمان پیچید اشک های اندوه و ماتم درگونه و رخسار مردمان به اشکهای شادمانی و سرور گره خورد ناگاه از آن سوی آتش آن شاهزاده نجیب از آزمونی وحشتناک ودشوار سر بلند و پیروز بیرون آمد ه وبه سوی پدرخرامید پادشاه بزرگ و سواران لشکربه احترام عصمت و بی گناهی او از اسب ها پیاده گشته و به شکرانه سلامتی او درهم و دینار پیش پایش نثار نمودند. کاوس روی به آن فرزند شریف و نجیب نهاده و گرم به آغوش کشیده و از کردارهای زشت و ناپسند خود پوزش می طلبد و درمیان انبوه جمعیت شادمان تنها سودابه فتنه انگیز است که فسونگری های او به اثبات رسیده است و با حسرت و اندوه و ناکام از نیت شوم و پلید خود چنگ در صورت انداخته و می کنان و مویه کنان اشک ندامت بر خاک تیره می ریزد .آری:
چو بخشایش پاک یزدان بود دم آتش و آب یکسان بود
درمیان داستان های شاهنامه به شیوه هاو آیین های مختلف دیگر در تمیز راستی از ناراستی و تشخیص گنهکار از غیر گنهکار و صدیق از غیر صدیق نیز اشاره گردیده است همچون گذراندن از آب رود خانه یا دریا وریختن مس گداخته بر سینه وفرو بردن پای در آب جوشان و ... به نظر می رسد که پیشینیان و گذشتگان ما در اجرای این آداب و رسوم کهن به ماجراهای و حوادث تاریخی که بر پیشوایان دین روی داده ، الهام گرفته اند نظیر گذشتن حضرت ابراهیم خلیل الله از آتش نمرود و یا غرق شدن فرعون و سپاهش در آب نیل و نجات یافتن حضرت موسی و اصحابش . داستان بی گناهی سیاوش در برابر سودابه نیز می تواند بر اساس داستان پاکی حضرت یوسف در مقابل وسوسه های زلیخا باشد.
و به هر حال یکی از شیوه های تشخیص گنهکاران نیز عبور از آتش بود که اشاره شد.
بدانگاه سوگند پر مایه شاه چنین بود آیین و این بود راه

2- آیین باده نوشی :
گویی باده نوشی و میگساری در دربار سلاطیت و شاهان به مناسبت های مختلف از رسوم رایج و معمول بوده است. این بزم ها به بهانه های متعددی چون: گشودن گره از اندوه دل،در پذیرایی و استقبال ازبزرگان بویژه پادشاهان،در بازگشت پیروزمندانه از جنگ و نبرد،درآراستن و بسیج کردن سپاه برای نبرد،درمجالس جشن و زناشویی، در اتـّفاق آشنایی بین افراد و شخصیت های والا مقام و ... بر پا می گشت و در کنار بزم میگساری نیز رامشگران به رامش پرداخته و و مطربان و نوازندگان با نوای بربط و چنگ بزم شراب را با نشاط می نمودند. به نظر می آید که باده نوشی در پیشگاه سلاطین و گردنکشان جزو آیین هاو برنامه های رسمی ایشان بوده و آداب وشرایط خاص و مراتب ویژه ای به هم داشته است. ابوالفضل بیهقی مورخ بسیار توانا و معروف دوره غزنوی که از نزدیک شاهد رفتار شاهان غزنوی بوده به صراحت در کتاب تاریخ بیهقی از مجالس و بزم می نوشی شاهان غزنوی و از افراط ایشان در این امر اشاره نموده و حتی از برگزای مسابقات باده پیمایی که در آن سلطان مسعود غزنوی گوی بسقت را از همگان می ربوده ، سخن رانده است و خود بیهقی نیز در این مجالس با باده پیمایان هم پیاله می گشته وازبزم عیش و شرابی که طاهر دبیر بر وی آراسته ، عقب نمی ماند. حکیم ابوالقاسم فردوسی فرزانه آگاه و شهیر توس و سراینده بی همتای اثرجاوید شاهنامه از این بساط میگساری و عیش شبانه به دور نمانده و در ایّامی که لشکر غم و اندوه بر دل آشفته و محزون وی می تازد به می و جام شراب پناه می برد و یار مهربان و صمیمی خویش را فرا خوانده و با طلب باده کهنسال دل به نوای گرم چنگ و رود می سپارد:
بدو گفتم ای بت نیم مرد خواب یکی شمـع پیـش آر چون آفتـاب
بنه پیـشــم و بــزم را سـاز کـن به چنگ آر چنگ و می آغازکن
بیــاورد شمـع و بیـامـد به بــاغ برافروخت رخشنده شمع وچراغ
می آورد و نـار و تـرنج و بهی ز دوده یکـی جــام شـاهنشـهـی
مـرا گفـت بر خیـز و دل شاد دار روان را ز درد و غــم آزاد دار
گهی می گسارید وگه چنگ ساخت توگفتی که ماروت نیرنگ ساخت
دلـم بـر همـه کـــام پیـروز کـرد که بر من شب تیره نـوروز کـرد
فردوسی شبی در خواب می بیند ساغری از شراب ناب و باده کهن در دست دارد در این هنگام دقیقی شاعر بر وی پدیدار گشته و می گوید:« می جز به آیین کاوس مخور».
چنان دیدگوینده یک شب به خواب که یک جـام داشتی چون گـلاب
دقیقــی ز جــایی پــدیــد آمــــدی بر آن جـام می داستـان ها زدی
بـه فـردوسـی آواز دادی که می مخـور جـز به آیین کـاوس کـی
که شاهی زگیتی گـزیدی که بخت بدو نـازد و لشکر وتاج و تخت
در داستان سیاوش نیز بساط ساغر و صهبا به مناسبت های خاص گسترده می شود و نخستین شراب در این داستان آن گاهی است که تهمتن غیرتمند به همراه سیاوش از زابلستان بر گشته و بر کاخ کاوس شاه وارد می شوند بزرگان ایران زمین همه با تقدیم نثار و پیشکش برای عرض تهنیت و شاد باش بر حضور کاوس شاه رفته و با دین فرّ و شوکت سیاوش انگشت تحیّر به دندان گرفته و کردگار جهان ،آفرین خواندند. به دستور پادشاه کاخ و باغ ومیادین وهر جای شهربه یمن قـدوم وخجستگی نزول فرزند جلیلش وبه فر خنـدگی قدوم یل دلاور و همیشه فیروزش آراسته و بزم نشاط می نهاده و رامشگران به شور نوا پرداختند و این سور و بساط هفت روز دوام یافت.
به هـر جـای ، جشنی بیـاراستنـد می و رود و رامشگران خواستند
یکی سـور فــرمـود کانـدر جهــان کسی پیش از اوآن نکرد از مهان
به یک هفته زان گونه بودند شاد به هفتــم در گنـــج هـا بر گشـــاد
فردوسی در این کتاب حماسی پرشور مدت و زمان آیین های باده نوشی سلاطین و حکمرانان و بزرگان و صاحب منصبان حکومت را سه روز و گاهی هفت روز و حتی دو هفت روز نیز ذکر نموده است که البته بحث در پیرامون انواع شراب و ساغر و رسم می خواری و... خود مجال و همّتی دیگر می طلبد. آن گاه که سودابه روی ماهتاب و درخشان و قامت موزون و دلربای سیاوش را می بیند دل بیقرارش سپند وار در مجمر سینه اش می جنبد وبه هر طریقی که شده با ترفند و حیله پای سیاوش را به حرمسرا و شبستان شاه می گشاید و می خواهد در نهان کام از او برباید و کاوس نیز با خواست وتمنّای سودابه همراه بوده از سیاوش می طلبد که به شبستان اندر آید و در پس پرده پوشیدگان و دوشیزگان را بنگرد امّا سیاوش بینا دل و آگاه می گوید که :
مرا مــوبــدان سـاز با بخـردان بــزرگـان و کــار آزمــوده ردان
دگـر نیـزه وگرز و تیر و کمـان که چون پیچم اندرصف بدگمان
دگـر تخـت شـاهـان و آیین بـار دگر بزم و رود ومی و میگسار
چه آمـوزم انـدر شبسـتان شـاه به دانـش زنـان کی نمـاینـد راه
سیاوش به اصرار سودابه و فرمان کاوس شاه پا بر شبستان نهاده و درمیان سرای سودابه را می بیند که تاج زرّین به سر نهاده وجعد مشکین از سرگشاده و شبستان چون بهشتی آراسته و به انتظار آمدنش بر تخت زمرّدین نشسته است.
همه جام بود از کـران تا کـران پراز مشک و دینار وپر زعفران
مـی و رود و آواز رامـشگــران همه بـر سـران افســران گــران
زمانی که سیاوش در مقابل تخت آراسته و مجلّل سودابه قرار می گیرد وی از تخت به زیر آمده و عشوه کنان سوی سیاوش خرامیده و او را تنگ در بر گرفته وچشم ورویش را غرق بوسه های آتشین و هوسباز خود می کند . روزها از پی هم می گذرد و سودابه آن نامادری پلید غرق در افکار شوم وشیطانی گشته و در آتش این عشق چندش آور می گدازد تا اینکه خواست زشت و نیت پلیدش را با او در میان می آورد امّا سیاوش که در مکتب رستم آیین های پهلوانی و رزم وستیز ودر کنار آن درس آبرو و شرم و حیا آموخته دل به گناه نیالوده ودست برخیانت نمی یازد وازاین تمنّای وسوسه انگیز سودابه امتناع می ورزد و سودابه نیز چون مار خم خورده و رنجور که از درد عشق بر خود پیچیده وتمام راه های کامجویی از وی را آزموه سر انجام کوس رسوایی و طبل بد نامی او را بر بام می نوازد و با پیش آمدن این ماجرا کاوس غم و ضجرتی عظیم و درد ناک در دل خود احساس می کند و اندوه جانکاه آن خاطر وی را می آزارد وعاقبت پس از رأی زدن با مؤبدان صلاح کار در آن می بیند که با « آتش » آن دو را بیازماید.
در آن وقت سوگند پر مایه شاه چنین بود آیین و این بود راه
اینک دو مظنون خطاکار باید از میان شعله های سترگ و پرمهابت آتش بگذرند تا بدینگونه آتش تند و تیز گنه کرده زود پیدا نموده و کوس رسوایی وی را بنوازد و مجازات فرد خطاکار همان است که در کام آتش بسوزد و بر سزای عملش نائل آید. نخست سیاوش خود را مهیّا می کند تا با گذشتن از میان شعله های کشنده آتش عصمت و بی گناهیش راکه سودابه بی سبب آن را آلوده، به ثبوت رساند و پادشاه ایران زمین نیز تاحدود زیادی به بی گناهی فرزندش اطمینان دارد، وسر انجام سیاوش با سرافرازی و بهروزی از میان کوهی از آتش گـذشته وپـاکی و بی گنـاهی خـود با شکـوه و اعجـاز شگفـت آور به اثبـات می رساند. کاوس به خاطر موفقیّت در این آزمون دشوار به میگساران و رامشگران و مطربان دستور بساط عیش وباده نوشی و رامشگری می دهد .
به ایـوان خـرامیـد و بنشست شاد کـلاه کیــانی به سر بر نهــاد
می آورد و رامشگـران را بخوانـد همه کام ها با سیاوش برانـد
سه روز اندر آن سور درمی کشید نبـد بـر در گنـج بنــد و کلیــد
سیاوش در همه جا در رزم و بزم همواره در کنار یل قدرتمند و شکست ناپذیر ایران زمین رستم پر آوازه حضور دارد در رزم و جنگ با وی همگام و در بزم و چنگ نیز همپیاله است.
همی بود یک چنـد با رود و مـی به نـزدیک دستان فرخنده پی
گهـی با تهمتـن بُـدی می بـدسـت گهی با زواره گـزیـدی نشست
بساط باده نوشی و می خواری با آیین های خاص دیرین و کهن در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی در اغلب داستان ها ورخ دادها گسترده است و این بساط چنان نیست که بر روند و جریان امور خلل آرد گویی باده نوشی رسم و آیین باشکوهی است که همگان ملزم به حفظ این سنّت معمول هستند.

3- آیین سـوگــواری:

آیین سوگواری و ماتم در اغلب داستان های شاهنامه به ویژه در داستان سیاوش نمودی گسترده و چشمگیر دارد . آیین ها و شیوه ها و آداب سوگواری در ایران کهن از دیر باز به گونه های مختلف و متعدد برگزار می شده و با تغییرات و دگرگونی هایی در شکل و نحوه به پاداشتن آن به زمان کنونی ما رسیده است. در کنار فتح و نصرت جنگاوران وپادشاهان و دشمن سیتزان که نوید پیروزی و بهروزی بر همگان به ارمغان می آورد،گاه نیزدر میان بزم های خونین رزم عدّه ای را هم جام تلخ سیه روزی و بدبختی نصیبشان گشته و دیدگانشان با خاک سرد و محنت فزای مرگ انباشته می شد و بدین گونه سایه های شوم سوگ و ماتم بر سر قوم و خویشان آن گذشته سایه افکنده و روزگارجامه سیه بختی براندام قوم و خویشان آن گذشته راست می نماید.در جریان طبیعی حیات نیز هرگاه یکی از بزرگان وآزادگان ، از کهتران گرفته تا مهتران،غبار ممات بر چهر گلفام ایشان نشیند،دیگران رخت عزا و ماتم بر قامت محزون وغمبار خویش کرده وبا نوحه سرایی و اشک افشانی ، اندوه و حرمان دل سوخته و داغدار خود را کاستی می بخشند.دراین مجال بر آنیم تا به شیوه ها و سنن پیشینیان در برپایی آیین و رسم سوگواری علی الخصوص در داستان سیاوش پرداخته و جنبه های مختلف این آیین دیرپا را به اختصار باز نماییم.
گذشتگان ارجمند ما در روزگاران قبل از حکومت ساسانیان به خاطر باور و اعتقادی بر شادمانی و سرور،آن را چهارمین آفرینش خداوند می پنداشتند واز آن رهگذر در اغلب آداب و رسوم خود به شادکامی و سرور روی آورده و حتی در جایگاه سوگواری افراد نیز به جای نالیدن و موییدن به ذکر نکات بر جسته حیات شخص مرده و حسنات قبل از مماتش پرداخته ودرد سنگین جدایی و فراق عزیزان و مهتران خود التیام می بخشیدند. به نظر می رسد که مراسم سوگواری به سبک و طریق انسان های امروزی بعد از مرگ درد آلود و غریبانه سیاوش در دیار غربت ،در کشور ما مرسوم گردیده و سالها این سوگواری به عنوان «سوگ سیاوش »بر گزار می شده و پس از آن نیز این رسم به آیین سوگواری ائمه و امامان شیعه مبدل گشته و از دوره حکومت صفویان آیین های عزاداری به شکل های بسیار گسترده و منسجم توسعه و دوام یافته است .
در مقابل واقعیت تلخ و اندوهبار مرگ که شرنگ نیستی بر کام آمال انسان می چکد،کس را یارای گریزو ستیز نیست.لاجرم همگان سر تسلیم بر آستان مخوفش فرود آورده و با حکم واراده ی معبود ازلی که در لوح تقدیر ، به قلم تقریر نوشته است،دامن ازخاک تیره بر چیده و بر دیار باقی می شتابند.
از دست دادن و فقدان یک عزیز و جگر بند به خصوص فوت و درگذشت بزرگان و نام آورانی که برملک دلها حکومت می کردند،بسی دردآور و دل گدازاست و تحمّل بار سنگین غم و پریشانی آن به مراتب دشوارتر می باشد. اغلب سوگواران و ماتم رسیدگان که به گرداب سهمگین این محنت جان گسل افتاده اند از فرط اندوه و کثرت حرمان خاک تیره بر سر افشانده و با چنگ رخسار خویش خسته و گریبان دریده و زلف خود آشفته و آتش به سرای و خانمان خویش می افکندند . آن چنانکه در کلام فرزانه توس آمده ، آتش افروختن و زین اسبان نگون ساختن و دُم اسبان را بریدن و کافور پراکندن و جامه ی عزا به تن نمودن از مصادیق بارز آیین سوگواری پیشینیان در ازمنه ی دیرین ودر داستان های شاهنامه می باشد.
در این بخش به برخی از رسوم سوگواری که در میان مردمان آن روزگار رایج بوده و این رسوم که در اغلب داستان ها و افسانه های شاهنامه حضور و نمودی چشمگیر دارد، می پردازیم :
- پوشیدن رخت ماتم : از مطالعه احوال و تاریخ گذشتگان چنین بر می آید که در میان برخی از ملل و اقوام پوشیدن جامه سپید در وقت عزا معمول بوده است آنگاه که سیاوش می خواهد برای اثبات بی گناهی و پاک دامنی خویش مهیّای عبور از میان آتش سهمگین می شود به نشانه پاکی و عصمت ونیز به علامت سیر به پیشگاه مرگ جامه سفیدبرتن کرده و خود را به آغوش شعله های مهیب و جان گسل مرگ می سپارد .
سیـاوش بیـامد به پیـش پـدر یکی خود زرّین نهاده به سر
هشیوارو با جامه های سپید لبی پـر زخنـده دلی پـر امید
پراگنـده کـافـور بر خویشتـن چنان چون بودرسم وسازکفن
در کتاب ارزشمند تاریخ بیهقی نیز آمده است که در هنگام مرگ خلیفه بغداد ، سلطان مسعود و ندیمانش جامه های سپید بر تن نموده وسه روزماتم وی را نکو داشتند. پوشیدن جامه سفید اکنون نیز در میان ملل و اقوام و طوایف مختلف در جهان مرسوم است لیکن علی الرّسم پوشیدن جامه های سیاه که به ظاهر از اقوام عرب در میان مردمان قدیم ما راه یافته وبه عنوان نماد تیره روزی و نگون بختی و خاکساری رواج بیشتری داشته است. در اثر سترگ و کم نظیر سخن سرای توس جامه هایی با لون تیره چون پیروزه ای، لاجوردی رخت سوگ و عزا ذکر گردیده اند که به شواهدی از آن اشاره می کنیم:
در هنگام کشته شدن سیامک به دست خروزان دیو:
همه جامه ها کرده فیروزه رنگ دوچشم ابرخونین دورخ باد رنگ
خطاب به همآورد زال:
هر آن کس که با او بجوید نبرد کنـد جـامـه مــادر بــر او لاژورد
هنگام آگاه شدن ایرانیان از مرگ سیاوش:
همـه جـامـه کـرده کبـود و سیاه همه خـاک بـر سـربه جـای کلاه
و یا :
به کین سیـاوش سیه پوشـد آب کنـد روز نفـرین بـر افـراسیـاب
- ایّـام سـوگــواری: آن چنان که امروز مرسوم است ایّام و روزهای سوگواری متفاوت بوده ودرمیان قبایل و فرق مختلف و نیز در داستان های شاهنامه این ایّام ازسه روزگرفته تا هفت روز ، یک ماه ، چهل روز ویکسال ادامه داشته است. سوگوارانو عزاداران بعد از اتمام ایّام سوگواری از ماتم عزا بیرون می آمده اند که امروزه نیز برای خارج کردن افراد معزّی از سوگ و ماتم رسوم خاصّی وجود دارد. در زمینه مدّت ایّام سوگواری شواهدی از شاهنامه ذکر می گردد.
پـراگنـده کـاوس بر تـاج خاک همه جامه ی خسروی کرد چاک
به یک هفته باسوگ بودودُژم بـه هشتـم بـر آمـد ز شیپـــور دم
..........
همـه شهـر ایـران ماتم شدند پـرازدرد نـزدیـک رستـــم شـدنـد
به یک هفته باسوگ وباآب چشم به درگـاه بنشسـت با درد وخشم
...........
منوچهر یک هفته با درد بود دو چشمش پرآبو رخش زرد بود
به هشتـم بیـامد منوچهر شاه بـه سـر بـر نهـاد آن کیـانی کـلاه

همی بـود بـا سـوگ مــادر دژم همی کـرد با جان شیـرین ستم
همی بود یک ماه با درد و داغ نمی جست یک دم ز انده فراغ
.........
چو رنگین رخ تاجور تیـره شد از آن درد بهــرام دل خیـره شد
چهـل روز بـُد سـوگـوار و نژند پـر از گـرد و بیکـار تخـت بلنـد
..........
همه جامه ها کرده فیروزه رنگ دو چشم ابرخونین ورخ بادرنگ
نشستنـد سـالـی چنیــن سوگــوار پیـــام آمـــد از داور کـردگـار...

- روی خستن و جامه دریدن :پیداست که اندوه رسیدگان و ماتم زدگان از داغ فراق و غم سنگین عنان اختیار از کف داده و مویه کُنان و موی کَنان چنگ بر عذار انداخته و رخ گـُلگون را گـِلگون نموده و زلف می آشفته وگیسوان می بریدند وخاک تیره بر سر افشانده و گریبان دریده و زنـّار خونین به میان می بستند. برخی ازاین اعمال اندوه بار که در چنان مواقع و شرایطی از غمزدگان و مصیبت دیدگان بروز می کند، سخت جانسوز و دل گداز است و بعضی حتّی به خاطر دلبستگی شدید و میل و علاقه ی مفرط به درگذشته در اثر ناتوانی در تحمّل بار سنگین جدایی و فراق عزیزان ،خود نیز بدرود حیات می گویند نظیر جریره که در سوگ فرزندش فرود دژ را به آتش کشانده وخود را بر بالین فرزند هلاک می کند و نمونه هایی از این قبیل:

سیاوش زدرگاه اندر آمدچودیـو بر آورد بر چرخ گردون غریـو
به تن جامه خسروی کرد چاک به سـر بر پراگنـد تاریک خاک
..........
همه شهر ایران کمر بسته اند ز خون سیاوش جگـر خسته اند
نگون شد سر و تاج افراسیاب همی کند موی و همی ریخت آب
خروشان به سربرپراگند خاک همه جامه ی خسروی کرد چاک
........
زخون سیاوش برآمد خـروش جهانی ز گرسیـوز آمد به جـوش
همه بنـدگـان مـوی کنـدند باز فرنگیـس مشکیــن کمنــــــد دراز
برید ومیان رابه گیسو ببست به فنـدق گـُل ارغــوان را بخـست
سر مـاه رویـان گسسته کمند خـراشیـده روی و بمـانـده نــژنــد
.........
تهی دید از آزادگان جشنـگـاه به کیـوان بر آورده گـرد سیـاه
همی سوخت باغ و همی خست روی همی ریخت اشک و همی کند موی
...........
چو آگـه شـد ازمرگ فـرزند شاه ز تیمـار گیتـی بــرو شـد سیـاه
فـرود آمـد از تخـت ویلـه کُنــان زنـان بر سـر و مـوی رخ کَنـان
.........
از آن دشـت بـردنـد تابوت اوی سوی خیمه خویش بنهـاد روی
دریغ این غم وحسرت جان گسل ز مــادر جگـر و ز پــدر داغ دل
همی ریخت خون وهمی کند خاک همه جامه ی خسروی کرد چاک
.........
ز لشکر بر آمد سراسر خروش ز فـریـاد لشکـر بـدرّیـد گـــوش
همه خاک بر سر همی بـیختنـد ز مژگان همی خون دل ریختند
..........
فـرنگیـس بشنید رخ را بخست میان را به زنـّّار خونین ببست
پیــاده بیـامـد بـه نـزدیک شـاه به خون رنگ داده ورخسارماه
- آتش به سر افکندن و زین اسبان نگون ساختن و یال و دم آن ها رابریدن و زنـّار خونین به کمر بستن نیز از جمله آیین های سوگواری است که به وفور در شاهنامه به چشم می خورد.
بریـده بـش و دم اسـب سیـاه پشوتن همی برد پیش سپاه
بر او بر نهاده نگونسار زین ز زین اندر آویخته گرز کین
.........
زدند آتش اندر سرای نشست هزار اسب را دم بریدن پست
نهاده بر اسبان نگونسار زین تو گفتی همی برخروشدزمین
..........
به پرده سرای آتش اندر زدند همه لشکرش خاک برسر زدند
منـوچهــر بنهــاد تــاج کیـــان به زنـّـارخونیـن ببستـش میــان
..........
میان را به زنـّـار خونین ببست فگند آتش اندر سرای نشست
گلستانش بر کند و سروان بسوخت به یکبـارگی چشـم شـادی بدوخت
نهــاده سـر ایــرج انــدر کنــــار سر خویشتن کرد سوی کردگار
- تابوت و جسد آراستن : دیگر از آداب سوگواری آن بوده که بر مردگان به ویژه اگر از شاهزادگان وبزرگان ویلان جنگجو باشد،تابوت زرّین ساخته وبه طلا وجواهرمی آراسته و پیکر در گذشته به پرنیان و دیبای گران می پیچیدند و نیز تابوت و جسد را معطّر ساخته وبرای خاکسپاری دخمه ای بر وی می کندند و اگر مرده از جنگجویان ودلیران میدان رزم بود، سلیح و ابزار نبرد وی آراسته و به یادش ماتم به پا می داشتند.رستم بعد از مرگ جگر بندش چنان می کند.
بپـوشیـد بـازش بـه دیبـــای زرد سر تنگ تابوت را سخت کرد
همی گفـت اگـر دخمـه زرّیـن کنم ز مشک سیه گردش آگین کنم
چون من رفته باشم نمانه به جای وگرنه مراخودجزاین نیست رأی
یکی دخمـه کـردش ز سُــمّ ستـور جهانی ز زاری همی گشت کور
..........
قباد به برادرش:
اگر مـن روم زیـن جهـان فـراخ برادر به جایست با برز و شاخ
یکـی دخمـه خســـروانـی کننــد پس از رفتنـم مهــربـانـــی کنند
سرم را به کافورومشک وگلاب تنـم را بـدان جـای جاوید خواب
سپار ای برادر تو پـدرود باش همیشه خـرد تـار و تو پود باش
...........
رستم در سوگ اسفندیار:
یکـی نغـز تـابـوت کــرد آهنیـن بگسترد فرشی ز دیبای چیـن
ز دیبـای زر بفـت کـردش کفـن خروشان براو نامـدار انجمـن
از آن پس بپوشید روشن برش ز پیروزه بر سرنهاد افسرش
..........
اسکندر در مرگ دارا:
سکندر همه جامه ها کرد چاک به تاج کیـان بـر پـراگنـد خاک
یکی دخمـه کـردش بر آییــن او بـدان سـان کـه بُد فـرّه دین او


4- آیین شکار کردن:

یکی از سرگرمی هایی که در نزد شاهان و شاهزادگان و جنگاوران موجب تجدید قوا و تمدید نشاط می گشته ، پرداختن به نخجیر و شکار بوده است که کوه و بیابان و نخجیرگاه محل جولان و تاخت و تاز صیادان خون آشام شده و شیران و ببران درنده و گوران و غزالان رمنده و پرندگان خوش الحان هدف نیزه وتیر و کمان و کمند نخجیرگران شده ودر خاک سیاه تیره بختی ونگون ساری مبتلا می غلتیدند. گویا در دربار حکومت شاهان و امیران ایران رسم و آیین بر آن بوده است که آنگاه خاطر عالی و خجسته سلطان اعظـم و بـزرگـان دربـار را غبـار محنـت و انـدوه مکــدّر می ساخـت ، به نخجیـر و شکـارمی پـرداختنـد وبـا ریختـن خـون رمنـدگـان و چـرنـدگـان بیچـاره گـرد رنج و پریشانی ازدل می زدودند.
در روزگاران گذشته در بین مردمان پیشین ، نخجیر و شکار آداب و قوائد ویژه ای داشته است . به عنوان نمونه غزالان خرد و آهوان بچه دار را به دام کمند خود گرفتار نکرده و در پی آزار آن بر نمی آمدند. نحوه صید کردن نیز در میان صیّادان متنوّع و متفاوت بوده وعده ای با به دام انداختن و به کمند بستن و بعضی نیز با پرتاب تیر و نیزه وبرخی با یوزان وبازان و سگان به شکار و صید می پرداختند. قصد شکار شاهان و بزرگان همواره با حشمت و جاه فراوان همراه بوده و در رکاب همایونی امیران معظم ، یلان جنگجوی و رزمجویان نامجوی و بسیاری دیگر از ندیمان وملازمان نیز موکب سلطانی را همراهی می نمودند. پادشاهان و پهلوانان ایرانی اغلب به این کار تمایل داشته و با صید و شکار حیوانات و با گلاویز شدن با شیران درنده و کشتن آنها اعجاب و تحسین همگانی بر خود وا می داشتند. نخجیر کردن رستم، سیاوش ، بهرام گور، بیژن، توس ، گیو، گودرز ، گشتاسب ، زواره و ... در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی، ارزش و اهمیّت و نیز میزان توجه گذشتگان را به این امر روشن می سازد.
سیاوش قهرمان بد فرجام شاهنامه که به قصد شکار با سپاه خود به صحرا تاخته است ، با دیدن گوری چون باد از میان سپاه دمیده و با گذر از فراز و نشیب بیابان با ضربت شمشیری مرگ آور ، گور را به دو نیم افکنده ، چنان که دو نیمه را جزئی فزونتر یا فروتر از دیگری نگشت.


سیاوش به دشت اندرون گـور دید چو بـاد از میان سپـه بر دمید
سبک شد عنان و گران شر رکیب همی تاخت اندر فراز و نشیب
یکی را به شمشیـر زد به دو نیـم دو دستش ترازو و بدگور سیم
به یک جـو ز دیگر گـرانتـر نبـود نظـاره شـد آن لشکر شاه زود
سیـاوش همیـدون بـه نخجیـربــور همی تاخت وافکند دردشت گور
به غاروبه کوه وبه هامون بتاخت به شمشیروتیروبه نیزه بیاخت

در آغاز داستان سیاوش ، سخن از شکار توس و گیو و گودرز است که به همراه خود بازی را نیز به نخجیر برده اند.
چنین گفت مؤبد که یک روز توس بدانگه که برخاست بانگ خروس
خود و گیو و گودرز و چندی سوار بــرفتنـــد شــاد از در شهـــریـــار
به نخجیـر گـوران به دشـت غـوی ابا بـاز و یـوزان نخجیـر جـوی
فـــراوان گــرفتنــــد و انـداختنـــــد علـوفـه چهـل روزه را ساختنــد

و روزی رستم یل پرتوان و نام آور ایران زمین برای نخجیر به نخجیر گاهی در مرز تورانیان می رود و در میان بیشه زار ، گوری از بین گوران انداخته و در آتش سوزان بریانش نموده و به دندان حرص و چنگ اشتیاق هفت اقلیم گور از هم دریده و پس آنگه در خـواب و استـراحت به روی خـویـش می گشــاید و چون سـر از بالیـن شیـرین خواب فرازمی نماید اثری از رخش پر خروش نمی یابد و در جستجوی رخش بی نظیر سر از دیار سمنگان برآورده و اسب خود از ایشان می طلبد.
داستان شکار بهرام و انداختن شیران و صید گوران بر یاد و خاطر همگان جاریست. روزی بهرام کنیزکی را که اشتیاق و دلبستگی بی حد بدو داشت ،همراه خود به شکار گاه برده و در آن شگار گاه مرالان و آهوان فراوان می بینند که ناگاه دو گوزن مادینه و نرینه از مقابل ایشا ن به تگ می گذرند و کنیزک خوب چهر از بهرام می خواهد که به تیر شاخ از گوزن نر زدوده وشاخی دگر بر سر گوزن ماده نهد و بهرام به چابکی به تیر سهمگین شاخ از گوزن نر گرفته و به تیری دگر شاخی آهنین بر سر گوزن ماده بر آورد :


به پیش اندر آمدش آهـو دو جفت جـوانمـــرد خنــدان به آزاده گفت
که ای ماه من چون کمان رابه زه بـرآرم بـه شسـت انـدر آرم گـره
کدام آهـو افکنـده خـواهـی به تیـر که مـاده جـوانسـت وهمتـاش پیر
بـدو گفـت آزاده کـــای شیـر مـرد به آهــو نجـوینــد مـــردان نبــرد
تو آن مـاده را نـرّه گـردان به تیر شــود مــاده از تیـر تو نـرّه پیــر
از آن پس هیـون را بـرانگیـز تیز چـو آهــو ز چنـگ تـو گیـرد گریز
کمان مهـره انداز تا گوش خویش نهد همچنان خواربردوش خویش
کمـان را بـه زه کـرد بهــرام گــور بر انگیخـت از دشـت آرام شــور
دوپیکان به ترکش یکی تیرداشت به دشت اندرون بهرنخجیرداشت
هم آنگه چو آهـو شد انـدر گـریـز سپهبــد سـروهـای آن نـــرّه تیـز
به تیـر دو پیکـان ز سر بر گرفت کنیـزک بـدو مـانـد انــدر شگفــت
هم اندرزمان نرّه چون ماده گشت سرش زان سروی سیه ساده گشت
همـان در سـروگـــاه مــاده دو تیـر بـزد همچنـان مــرد نخجیــر گیــر
دو پیکان به جای سرو در سـرش به خون انـدرون لعـل گشته برش
هیـون را سوی جفـت دیگـر بتاخت به خمّ کمان مهره درمهره ساخت
به گـوش یکـی آهــــو انــدر فگنـد پسنــد آمــد و بــود جــــای پسنــد
بخـاریــد گــوش آهـــو انـدر زمـان به تیـــر انـــدر آورد جـادو کمـان
سروگوش و پایش به پیکان بدوخت بـدان آهـو آزاده را دل بســـوخت

آری ! بدینگونه شکارچیان جان شِکر به همراه رامشگران و خنیاگران و مه رویان و پری چهرگان عزم شکار نموده و غبار غم و اندوه از دل زدوده و کام دل از روزگار غدّار وگیتی مکّار و بد کُنشت می ستاندند. ناگفته نماند که برخی شاهان و بزرگان که میل شکار می کردند ،دیگران تمهید شکار فراهم آورده وشاهان فقط عزم نواخت تیر یا پرتاب نیزه می نمودند و آنگـاه همـراهـان نیـز از روی تــزوّر لب به تحسیـن و آفرین وی گشوده و از صله و پاداش آنان بهره مند می گشتند. و در مقابل برخی از شاهان و شاهزادگان نیز به حقیقت شجـاع و جسـور بـوده و در دلیـری و جسـارت و حتـی در شکــار گـوی سبقـت از دیگران می ربودند.
5- آیین نامه نگاری:
نامه نگاری در گذشته به عنوان یکی از ابزارها و امکانات ارتباطی بین تلقّی شده و در شاهنامه نیز ارسال نامه در بین افراد به ویژه در میان بزرگان و رجال حکومتی و دولتی و دربین حکمرانان ممالک و سلاطین مرسوم بوده است. اصول نامه نگاری و کیفیّت نگارش مطالب و چگونگی صدر و ذیل آن و نحوه ارسال آن با بریدان و پیکان آداب و شرایط خاصی داشته است. سبک نگارش و نحوه تنظیم آن نسبت مقام و موقعیّت گیرنده متفاوت و مختلف بوده و به یقین جمله ها و عبارات مورد استفاده در متن نامه مطابق و هم تراز با شخصیّت گیرندگان نامه ها آراسته وآنگاه به سوی دیار مقصود شده رهسپار می نمودند. ارسال نامه نیز در ازمنه قدیم و حتی در روزگاران نه چندان دور از زمان مابه وسیله پیک های مخصوص « برید » که نامه را با استفاده از اسب های چاپار و تیزگام با پیمودن منازل فراوان سر انجام به مقصد می رساندند و درقبال انجام این مسؤلیّت سنگین و دشوار از اجر و پاداش مادی و معنوی صاحبان نامه نیز بر خوردار می گشتند.
در دیوان حکومتی شاهان بخشی جداگانه به نام دبیرخانه یا بخش رسالات بوده که افراد سرشناس و معتبر که در عرصه ی فصاحت و بلاغت و فن کتابت یکه تاز میدان قلم و اقلیم سخن هستند به اموراتی نظیر نوشتن احکام دولتیان و تنظیم نامه های درباری و نیز بررسی نامه های رسیده از دیگر سلاطین و حکمرانان می پرداختند.
موضوع نامه و مکتوبی که در بین سلاطین وحکمرانان به هم دیگر نوشته و ارسال می شود با نامه عادی و عامیانه ای که در بین مردمان نوشته می شود تفاوت فاحش و چشمگیری دارد . دبیران مجرّب و کار آزموده ای که در دیوان شاهان بدین کار گماشته شده اند ، ملزم به رعایت اصول مکاتبت و متعهد به کتمان اسرار و مطالب آن نامه ها بوده اند . دبیران دیوان در باره یک موضوع خاص که اغلب با اراده و خواست امیران و پادشاهان بوده ابتدا به طریق مسوّده آن را نوشته و سپس به وجه احسن بیاض کرده و زواید وزوایای آن پرداخته وبرای توقیع وتأیید به حضورشاهان دربار عرضه می نمودند.و سرانجام با مهر و خاتم مخصوص شاهان مهمور گشته و به وسیله چابک سواران باد پای به ممالک و ولایات دیگر روانه می گشت. همچنان که در اغلب افسانه ها و داستان ها آمده ، گاهی برای ارسال نامه از پرندگانی چون کبوتر نیز بهره می جسته اند و با بستن پیام یا نوشته بر پای یا بال کبوتر وی روانه دیار مقصود می کردند.
علاوه بر نحوه نگارش و رعایت قوائد و اصول نامه نگاری ، اسباب و آلات ولوازم نامه نگاری هم مورد توجه مردمان آن روزگار بوده و نسبت به انتخاب قلم و قلمدان و جوهر و کاغذ نامه و... توجه و دقت بیشتری از خود نشان داده و معمولاً نامه را بر پوست های چرمین و روی پرنیان و ابریشم سفید و با استفاده ازمشک وعنبر می نوشتند.
به نظر می رسد که در دوران گذشته آیین نامه نگاری بیشتر در سطح دیوانیان و حکومتیان مرسوم بوده و مردمان عادی کمتر می توانسته اند به قصد اطلاع از اوضاع روزگار و احوال همدیگر به معنی امروزی از آن بهره مند شوند.
ابوالفضل بیهقی در کنار استادش بو نصر مشکان که عمری در خدمت سلاطین غزنوی به کتابت و دبیری پرداخته ، در تاریخ ماندگار خود به بیش از بیست نوع نامه و مکاتبه که در آن روزگار معمول بوده سخن به میان آورده است همچون : عریضه ، منشور ، ملطفه ، نامه معمّا ، مواضعه ، پیمان نامه ، سوگند نامه ، فتح نامه ، مشافهه ، رقعه ، گشاد نامه ، تذکره ، قصّه ، نامه توقیعی ، نامه خصوصی و ... که هر کدام در جایگاه خاص خود به کار می رفته است. برای آشنایی با انواع نامه های و شیوه های مکاتبات در گذشته این کتاب از منابع معتبر و گران سنگ تاریخ گذشته ایران می باشد که مطالعه این کتاب بسیار نفیس و ارزشمند به علاقمندان توصیه می شود.
بریدان که وظیفه رساندن نامه ها را بر دوش داشته اند گاه در طی منازل و بین راه با خطراتی متعددی مواجه شده و در برخی مواقع به وسیله رهزنان و یا جاسوسان و گماشتگان افراد خاص مورد کاوش قرار گرفته و بر اسرار نهان مکتوب نیز دست می یافتند و اغلب برای رهایی از این معظل نامه را به رمز و ایما می نوشتند تا در صورت دست یافتن رهزنان برآن از مطالب و مندرجات نامه بویی نبرند. اگرقاصد نامه حامل پیام خوب و مسرّت بخش بود گیرنده آن را برسر وصورت وچشم خودمالیده و برسر می نهاد و آنگاه با دادن هدایا وصله های قیمتی برید را به سوی مرز و دیار خود روانه می ساختند . در دربار شاهان دادن هدایا و صله و پوشاندن خلعت مرسوم و معمول بوده است .
در کتاب جاوید وکم نظیر شاهنـامه که بزرگترین اثر حماسی شناخته شده در جهـان می باشد ، نامه های متعددی بین بزرگان ردّ و بدل می شود همچون نامه زال به پـدرش سام ، نامه کیقباد به رستم ، نامه سیاوش به کوس پادشاه ایران ، نامه کیخسرو به فریبرز و توس، نامه جریره به سیاوش ، نامه فریدون به سلم وتور، نامه گیو به کاوس و .... آنچه در نگارش این نامه های قابل توجه است آغاز نامه هاست که به نام یاد و خالق بی مثال شروع گشته و سپس عرض ارادت و مودّت به پیشگاه سلطان و حاکم عصر به میان آمده و به دنبال آن به ذکر مقصود و هدف نهایی می پرداختند و رعایت این سبک و روال در نامه نگاری ها جزء آداب و آیین های کهن گذشتگان ما بوده است. به بخشی از نامه هایی که در کتاب شاهنامه و به ویژه نامه هایی که در داستان سیاوش سخن از آن به میان آمده ، اشاره می کنیم:
از نامه سیاوش به کاوس پادشاه ایران زمین :
سیـاوش در بلــخ شـــد با سپــاه یکی نامه فرمود نزدیـک شـاه
نوشتن به مشک و گلاب و عبیر چنان چون سزاوار بد بر حریر
از نامه جریره به سیاوش ، آنگاه که می خواهد وی را از به دنیا آمدن فرزندش با خبر کند:
به زودی مرا با سواری دگر بگفت اینک شو شاه رامژده بر
همــان مـادر کودک ارجمنـد جـــریــــره ســر بـانــوان بلنـــد
بفـرمـود یکسـر بفرمان بران زدن دسـت آن خرد بر زعفران
نهـادنتد بر پشت این نامـه بر که پیش سیاوش خود کامه بر
بخشی از آغاز نامه زال بر پدر خود سام :
یکی نامه فـرمـود نزدیـک سام سراسر نویـد و درود و خرام
ز خـط نخسـت آفـریـن گستـرید بـدان دادگـر کـو جهان آفـریـد
ازویسـت شـادی ازویسـت نور خـداونـد کیوان و ناهیدو هـور
خداوند هست و خداوند نیسـت همه بندگانیـم و ایـزد یکیسـت
از او بـاد بـر سـام نیـــرم درود خداوند کوپال وشمشیروخود...
یکی کـار پیـش آمـدم دل شکـن که نتوان ستودنش بر انجمـن
پدر گر دلیر است ونراژدهاست اگر بشنـود راز بـنـده رواست
من از دخت مهراب گریان شدم چـو بـر آتـش تیـز بریـان شدم
ستاره شـب تیره یـار مـن است من آنم که دریا کنارمن است ... 

چهارشنبه 10/4/1388 - 10:39
ادبی هنری
مقدمه :

محمد گلندام، نخستین جامع دیوان حافظ و دوست و همدرس او ، در مقدمۀ دیوان حافظ ، نام و عنوان‌های او را چنین آورده‌است : مولاناالاعظم، المرحوم‌الشهید، مفخرالعلماء، استاد نحاریرالادباء، شمس‌المله ‌والدین، محمد حافظ شیرازی. او همواره از حافظ به عنوان شهید یاد کرده و این شبهه را ایجاد می کند که شاید حافظ در پی فتوای فقها به قتل رسیده باشد!
در كتاب عرفات العاشقین ، نوشته ی امیرتقی الدین ، می خوانیم:
آنگاه كه ماموران حكومت در پی فتوای فقها و حكم قوه ی قضاییه به خانه ی حافظ حمله نمودند تا وی را بازداشت نموده وبه قتل برسانند، بانوان خانۀ حافظ ، تمامی آثار و نوشته های وی را در چاه ریختند تا به دست ماموران نیفتد.
 
شمس الدین محمد حافظ شیرازی كه در كودكی کل قرآن را حفظ نموده بود ، آوازه اش سرتاسر ایران و آسیای میانه و هندوستان را در نوردید وی در كودكی علاوه بر حفظ و آموزش قرآن ، در یك نانوا یی كار می كرد و به كار خمیر گیری مشغول بود. حافظ از همان نوجوانی به عنوان « رند شیراز » معروف شد و این به خاطر نبوغ و دانش بی پایان وی در علوم مختلف بود. « رند » در لغت به معنای هوشیار ، آگاه به اسرار و واقف به علوم بسیار بوده و بمعنای عرفانی آنکه با روشن بینی و ذکاوت ، ریاکاران و سالوسان را چنانکه هستند بشناسد و شخصی است که ظاهر خود را در ملامت دارد و باطنش در سلامت باشد . بنابر این باید بلندترین و باشكوه‌ترین مضمون شعر حافظ را در مبارزه با تزویر و ریاكاری و كاربرد مفهوم « رندی» او دانست كه به شعر و اندیشۀ او جایگاهی ویژه می‌دهد.
استقبال مردم و خردمندان از غزلیات حافظ در سراسر جهان پارسی زبان آن دوران از هند تا ایران و عراق موجب بروز حسادت ملاها و فقها علیه حافظ می شود و آنها را به جایی می كشاند که از هر بیت و غزل او سندی بیابند برای محكوم كردن و تكفیر « رند شیراز» .
از سویی دیگر حافظ نیز بیش از پیش به نادانی ، تزویر و بی مایه بودن افكار فقها پی میبرد و كم كم از آنها و اندیشه های آنها جدا می شود و در غزلیات خود به افشای آنها می پرداخت:
دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی / من نه آنم كه دگر گوش به تزویر كنم
حافظا می خور و رندی كن و خوش باش ولی / دام تزویر نكن چون دگران قرآن را
همانطور كه حافظ آرام آرام از افكار و عقاید فقها ی دوران خود جدا و دور می شد ، به سوی یك اندیشۀ جایگزین نیز نزدیك میشود و در سروده های خود اعتراف می كند كه در ابتدا از حقایق آگاه نبوده است تا اینكه در پی آشنایی با اندیشه های دیگر، درِ معنی بر او گشوده می شود:
اول ز تحت و فوق وجودم خبر نبود / در مكتب غم تو چنین نكته دان شدم
آن روز بر دلم درِ معنی گشوده شد / كز ساكنان درگه « پیر مغان» شدم
در پی توطئه های ملایان ، بارها و بارها حافظ از شیراز رانده شد و او را تبعید نمودند:
گر ازین منزل غربت بسوی خانه روم / دگر آنجا كه روم عاقل و فرزانه روم
اما پس از بازگشت از تبعید ، باز اعترافات رند شیراز در غزل های وی متبلور میشود:
گر مسلمانی از این است كه حافظ دارد / وای اگراز پس امروز بود فردایی
حافظ گرایش و احترام عمیقی به مذهب باستانی مان یعنی « مهر آیینی » داشته و دین زرتشتیان را تأیید کرده است . چنانکه در غزلیات بسیاری وفاداری خود را به « پیر مغان » و « آیین مهر» اعلام کرده است :
جام می ، گیرم و از اهل ریا دور شوم / یعنی ازاهل جهان پاك دلی بگزینم
بر دلم گرد ستم هاست خدایا مپسند / كه مكدر شود آیینه ی « مهر آیینم »
« مُغ » در لغت به مرد روحانی زرتشتی ، و یا پیشوای آیین اوستا گفته می شود و پیر مُغان به معنی بزرگ مُغان است و در اصطلاح عرفا مرشد کامل را گویند که راه سلوک را پیموده و به شهود ، توحید را دریافته است .
در این ابیات حافظ صریحأ اعتراف می كند كه آیین و دین « میترایی » یا همان آیین مهر را نیز می پذیرد .
و اما اسناد میترایی بودن حافظ و پیرو پیر مغان بودن وی در لابه لای غزلیات او با صراحتی ویژه به چشم می خورد:
بنده ی پیر خراباتم كه لطفش دائم است / ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
چل سال پیش رفت كه من لاف می زنم / كز چاكران پیر مغان كمترین منم
منم كه گوشۀ میخانه خانقاه من است / دعای پیرمغان ورد صبحگاه من است
حافظ جناب پیر مغان جای دولت است / من ترك خاكبوسی این در نمیكنم
گرمدد خواستم از پیرمغان عیب مكن / شیخ ما گفت كه در صومعه همت نبود
مرید پیرمغانم زمن مرنج ای شیخ / چرا كه وعده تو كردی و او بجا آورد
و در جایی دیگر می گوید:
در خرابات مغان نور خدا می بینم / این عجب بین كه چه نوری ز كجا میبینم
از آن به دیر مغانم عزیز می دارند / كه آتشی كه نمیرد همیشه در دل ماست
هرچند آیین توحیدی اوستا یكی از چهار دینی است كه قرآن آن را پذیرفته و پیروان این چهار آیین در ممالك اسلامی می بایست امنیت داشته باشند ، اما بخشی از فقها و روحانیون همواره در طول تاریخ ، انسانهای آزاده و فرهیختۀ بسیاری را به جرم كفر و الحاد و ارتداد به قتل رسانده اند. حتی حافظ را كه خداپرست بوده است نیز شامل این اتهامات دانسته و شاید وی را نیز چون یکی دیگر از پیشوایان راه حق در پی حكم روحانیون به قتل رسانده باشند و به مرگ طبیعی وفات نیافته باشد .
حافظ که به « لسان الغیب » شهرت دارد ، همۀ ادیان توحیدی را تأیید میکرد و دین و آیین او کیهانی و فراملیّتی بود بهمین خاطر است که تمامی مردمان جهان درهر دین و مسلکی حافظ را می پذیرند و او را از خود میدانند .
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه / چون ندیدند حقیقت ، ره افسانه زدند
مراد حافظ در این بیت ، ستیزه و پیکار بیهودۀ هفتاد و دو فرقۀ منشعب از اسلام است که به سبب تعصب و نادانی از یگانه راه حقیقی ، به تفرقه و تشتت و خرافات روی آوردند و متفرق شدند . این بیت تلمیحی دارد به حدیث نبوی : استفرق امتی علی ثلثه و سبعین فرقه ، الناجی منها واحد . یعنی امتان من بعد از من هفتاد و دو فرقه شوند و رستگار از ایشان یک گروه باشند ( جوامع الحکایات عوفی ) .

چنانچه برخی از مورخین نوشته اند و از غزلیات حافظ برداشت می شود ، گویا در نوجوانی عاشق دختری به نام « شاخِ نبات » می شود كه دختر پیش نمازِ محل بوده است ولی بسبب فقر و نداری ناکام بوده و توفیق وصلت یار نمی یابد. در این هنگامۀ عاشقی ، ذوق و شوق حافظ به غزل سرایی شکوفا میشود . برخی نیز شاخ‌نبات را معشوق معنوی و روحانی، عده‌ای نیز شاخ‌نبات را استعاره‌ای از قریحۀ شاعری و گروهی دیگر استعاره از كلك و قلم دانسته‌اند.
این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد *** اجر صبریست کز آن شاخ نبات ام دادند
البته سند تاریخی و دلیل محکمی بر اینکه نام محبوب وی « شاخ نبات » بوده ، در دست نیست . خواجه تا اواسط عمر خویش مجرد مانده و به دلائلی که شاید فقر و نداری بوده است ازدواج ننموده است. سپس با دختری وصلت نمود و از این ازدواج بسیار شاد و خرسند بوده است . در این باره ، اشعار زیر شاهد خوبی بر این مدعاست:
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم / هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
مر در خانه سـروی هـست کـاندر سـایۀ قدش / فراغ از سـرو بستانیّ و شمشاد چمن دارم
در نهانخانۀ حشرت ، صنمی خوش دارم / کز سرِ زلف و رخش نعل در آتش دارم عاشق و رندم و می خواره به آواز بلند / وین همه منصب از آن حورِ پری وش دارم
شرابی خوشگذارم هست و یاری چون نگارم هست / ندارد یاری چنین عیشی که من دارم
ولی روزگار با روح لطیف و سراسر نوازشگر وی سر جنگ داشته بطوریکه از گفتارش بر می آید همسر از جان عزیزترش بیمار گشته و ناگهان رخت از این جهان بربست و راه سرای باقی در پیش گرفت:
آن یــار کــزو خــانۀ مــا جـــای پــری بــود / سرتا قدمش چون پری از عیب بری بود
دل گفت : فروکش کنم این شهر به بویش / بیچاره نـدانـسـت که یارش سفری بود
حافظ در دوران زندگی خود به شهرت عظیمی در سرتاسر ایران و جهان دست یافت و اشعار او حتی به مناطق دور دست جهان راه یافت . وی مورد احترام فراوان سلاطین آل جلایر و پادشاهان سلسلۀ بهمنی هندوستان قرار داشت و پادشاهان زیادی او را به پایتخت های خود دعوت کردند. ولی تنها دعوت محمود شاه بهمنی و وزیرش ( میر فیض الله انجو ) را پذیرفت و عزم آن سرزمین کرد ولی چون به بندرهرمز رسید و سوار کشتی محمود شاهی كه از دكن آمده ‌بود، نشست طوفانی مهیب در گرفت و خواجه که در خشکی، آشوب و طوفان حوادث گوناگونی را دیده بود نخواست خود را گرفتار آشوب دریا سازد از این رو از مسافرت منصرف گشت و این غزل را به میرفیض‌الله انجو فرستاد و به شیراز بازگشت:
شکوه تاج سلطانی که بیم جان درو درج است / کلاهی دلکش است اما به ترکِ سر نمی ارزد چه آسان مینمود اول غم دریا ببوی سود / غلط کردم که این طوفان به صد گوهر نمی ارزد ترا آن به که رویِ خود ز مشتاقان بپوشانی / که شادیّ جهانگیری ، غمِ لشکر نمی ارزد
ولی فرزند خود بنام « رود » را عازم هندوستان ساخت . « رود » در شهر برهان پور هندوستان که پایگاه و مرکز علمی و تجاری هند و محل تجمع و تعلیم بزرگترین علما وعرفای مشرق زمین ( نظیر منصور حلاج ) بود ، به تحصیل و فراگیری علوم مختلفه مشغول بوده است ، که طی حادثه ای قربانی میشود! ( برهان پور هند در مقام مقایسه هم طراز شهر قونیه در ترکیه است . قونیه عرفای بزرگی چون سلطان العلما ، مولانا و ... را در خود جای داده است ) . طبق مندرجات مرآت الصفا ، خواجه دو فرزند داشت که یکی را در کودکی و دیگری را که « رود » ملقب به شاه نعمان نامیده می شده در عنفوان جوانی از دست داده است . وی در سفری به هندوستان مریض و بیمار گشت و همان جا فوت کرد. او را در شهر برهان پور در نزدیکی قلعۀ اسیر خاکش کردند. گویند حافظ بسیار پریشان بود و می گوید:
بلبلی خون دلی خورد و گلی حـاصـل کرد / باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
طوطی را به هوای شکرش دل خوش بود / ناگهان سـیل فـنـا نـقـش اَمَـل باطل کرد
و یا :
دلا دیـدی كه آن فـرزانه فـرزند / چه دید اندر خم این طاق رنگین بـه‌جای لوح سیمین در كنـارش / فلك بر سر نهـادش لـوح سیمین
مرگ فرزند گرامی ، چنان حافظ را غرق اندوه و ملالت نمود که همواره در تأثر و تألم بود چنانکه در غزل 54 خویش چنین آورده است :
ز گریه ، مردم چشمم نشسته در خون است / ببین که در طلبت حال مردمان چون است
.............
از آندمی که ز چشمم برفت ،« رود » عزیز / کنارِ دامن من ، همچو رود جیحون است
چگونه شاد شود اندرون غمگینم / به اختیار ، که از اختیار بیرون است
.............
دکتر خطیب رهبر در معنی این غزل آورده است : مردمک دیدۀ من از زاری بسیار در خون دل فرو رفته است / بنگر که در جستجوی وصال تو حال مردم عاشق چگونه است / از آن لحظه که فرزند گرامی من از جهان در گذشت / از بر و دامنم سیل سرشک چون رود جیحون روان گشته است / خاطر غمزده را به میل خود شاد نتوانم کرد / چه این کار در حد و توان من نیست . ( ص 77و 78 – دیوان غزلیات حافظ ، به کوشش خطیب رهبر )
همچنین در غزل 404 خویش آورده است :
دل بدان رود گرامی چه کنم گر ندهم / مادر دهر ندارد پسری بهتر از این
من چو گویم که قدح نوش و لب ساقی بوس / بشنو از من که نگوید دگری بهتر از این
در مورد تاریخ وفات « رود » ، حافظ در قطعات خویش ( قطعه 31 ) چنین سروده است :
آن میوۀ بهشتی کامد بدستت ای جان / در دل چرا نکشتی ، از دست چون بهشتی
تاریخ این حکایت گر از تو باز پرسند / سر جمله اش فرو خوان از « میوۀ بهشتی »
جمع ابجدی دو کلمۀ « میوۀ بهشتی » عدد 778 میشود و نشان میدهد حادثۀ مرگ « رود » فرزند جوان حافظ در سال 778 هجری قمری بوده است یعنی در سن 52 سالگی حافظ .
778 = ی ( 10 ) + ت ( 400 ) + ش ( 300 ) + ه ( 5 ) + ب ( 2 ) + ه ( 5 ) + و ( 6 ) + ی ( 10 ) + م ( 40 )
در مورد حروف ابجد : ترتیب و ترکیب قدیم حروف الفبای عربی که عبارت است از « ا ب ج د ه و ز ....... » برای هر یک از این حروف عددی معین کرده اند بنام حساب ابجد یا حساب جمل . حساب ابجد در اشعار فارسی برای ساختن مادۀ تاریخ بکار می رود و قاعده اش آنست که حروف کلمه یا مصراعی را که ماده تاریخ در آن گنجانیده شده تجزیه می کنند و اعدادی را که مخصوص آن حروف است زیر هم می نویسند و جمع می بندند. از حاصل جمع آنها ، تاریخی که منظور شاعر بوده است بدست می آید ( فرهنگ عمید ، ص 64 )
اواخر زندگی شاعر بلند آوازه ایران همزمان بود با حمله امیر تیمور جهانگشا به ایران و این پادشاه بیرحم و خونریز پس از جنایات و خونریزی های فراوانی که در اصفهان انجام داد و از هفتاد هزار سر بریدۀ مردم آن دیار چندین مناره ساخت، روبه سوی شیراز نهاد. البته در زمان فتح شیراز توسط تیمور لنگ ، حافظ در قید حیات نبوده است هر چند تیمور در کتاب معروف خود بنام « منم تیمور جهانگشا » به دروغ ادعای ملاقات و مصاحبت با حافظ را نموده است .
مرگ حافظ در سال 791 هجری قمری روی داده است مریدان و ارادتمندان حافظ در نظر داشتند او را در « خاک مصلّی » که آرامگاه مسلمین و منطقه ای بسیار زیبا و با صفا بود و حافظ علاقه زیادی بدانجا داشت به خاک بسپارند گویند که در آن دوران تفریحگاههای زیادی بوده است که زیباترین آنها خاک مصلی بوده است. حتی سعدی نیز به آن اشاراتی کرده است. خواجه بارها در اشعارش به خاک مصلی ( گلگشت مصلی ) اشاره داشته که نشانه ی عشق فراوان وی به این مکان بوده است ولی متعصبان و دشمنان افکار آزاداندیشانه و ناب حافظ مانع گشتند و اشارات او به می و مطرب و ساقی را گواهی بر شرک و کفر وی دانسته و مانع از تشییع جنازه و دفن حافظ به آیین مسلمانان شدند حتی پیشنماز و ملایان صاحب نفوذ از برگزاری نماز میّت بر جنازۀ آن بزرگوار ممانعت نموده و او را از پیروان آیین زرتشت نامیدند . در نهایت در مشاجره ای که بین مریدان و مخالفان در گرفت قرار بر آن شد تا تفأل به دیوان خواجه نموده و داوری را به اشعار وی واگذارند. پس از باز کردن دیوان غزلیات این بیت شاهد آمد:

قدیم دریغ مدار از جنازه ی حافظ / که گرچه غرق گناه است ، می رود به بهشت
بدین ترتیب دشمنان حافظ از مخالفت با برگزاری نماز میت و تشییع جنازه دست کشیدند و بر جنازه ، نماز میّت گزارده شد ولی از خاکسپاری در خاک مصلی ممانعت بعمل آمد تا اینکه « محمد گل اندام » فی البداهه دوبیتی زیر را به مناسبت مادۀ وفات حافظ سرود :
چراغ اهل معنا ، خواجه حافظ /// که شمعی بود از نور تجلّی
چو در خاک مصلی یافت منزل /// بجو تاریخش از « خاک مصلی »
اتفاقأ جمع ابجدی دو کلمۀ « خاک مصلی » عدد 791 میشود و نشان از اصابت معجزه سان تاریخ وفات وی با خاک مصلی داشت .
791 = ی ( 10 ) + ل ( 30 ) + ص ( 90 ) + م ( 40 ) + ک ( 20 ) + ا ( 1 ) + خ ( 600 )
آنگاه که محمد گل اندام دوبیتی فوق را سرود و به مطابقت سال وفات وی با خاک مصلی اشاره نمود، بهت وحیرت همگان از جمله مخالفان سرسخت خواجه را برانگیخت و با خاکسپاری جنازۀ وی در گورستان مسلمین ( خاک مصلی* ) رضایت دادند و حافظ را اهل بهشت اش خواندند .
چهارشنبه 10/4/1388 - 10:37
دانستنی های علمی
دکتر علی شریعتی :

خدایا : عقیده مرا از دست عقده ام مصون بدار .
خدایا : به من قدرت تحمل عقیده مخالف را ارزانی كن
خدایا : مرا به خاطر حسد ، كینه و غرض ، عمله اماتور ظلمه مگردان .
خدایا : كافر كیست ؟ مسلمان كیست ؟ شیعه كیست ؟ سنی كیست ؟ مرزهای درست هركدام ، كدام است ؟
ای خداوند : به علمای ما مسئولیت ، به عوام ما علم ، به مومنان ما روشنایی ، به روشنفكران ما ایمان ، به متعصبین ما فهم ، و به فهمیدگان ما تعصب ، به خفتگان ما بیداری ، و به بیداران ما اراده ، به دینداران ما دین و به كوران ما نگاه ، به حسودان ما شفا و به فحاشان ما ادب عنایت بفرما .
سه شنبه 9/4/1388 - 21:42
دانستنی های علمی
ایا میدانید اندازه قلب هر کس به اندازه مشت اوست
ایا میدانید مغز ما هنگام بیداری از خواب مثل کامپیوتر بوت و برای انجام کارهای سنگین اماده میشود
ایا میدانید جدیدا کشف شده است که داخل مغز ما یک سیستم عامل مافوق تصور وجود دارد
ایا میدانید سرعت گریز سیاه چاله ها بیشتر از سرعت نور است
ایا میدانید برای فرار از نیروی جاذبه زمین به سرعت 40,000 km نیاز است
ایا میدانید برای فرار از جاذبه سیاه چاله ها به سرعت 1 میلیارد و 80 میلیون کیلومتر نیاز است
ایا میدانید گرم کردن بیش از اندازه اطاق باعث الودگی هوای اطاق میشود
ایا میدانید شما مغزتان را کنترل میکنید یا مغزتان شما را ؟ جواب :هر دو
ایا میدانید انسان چگونه راه میرود در حالی که هنگام راه رفتن یا دویدن به ان فکـــــــــر نمی کند؟؟؟؟؟
ایا میدانید انسان بالغ به طور متوسط روزانه 7 تا 13 هزار قدم بر میدارد
ایا میدانید موش صحرایی میتواند به مدت 8 دقیقه زیر اب بماند
ایا میدانید بچه دلفین از مدتی که به دنیا میاید به مدت 1 ماه اصلا نمیخوابد
ایا میدانید از بین رنگها رنگ سفید برای زنبور ارمش دهنده و رنگ قهوه ای ناراحت کننده است
ایا میدانید شواهدی یافت شده است که انسانها 3 هزار سال قبل از م هم از لباس زیر استفاده میکردند
ایا میدانید مانیتوری ساخته شده که به راحتی میتوان ان را تا کرد.جنس این مانیتور از پلاستیک است
ایا میدانید عمر تقریبی کائنات به بیش از 1.4 میلیارد سال میرسد
ایا میدانید سال 1889 م برای اولین بار توت فرنگی به شکل امروزی وارد بازار شد
ایا میدانید بزرگترین تربچه دنیا با وزن 12 کیلو در اریزونا پرورش یافت این تربچه از یک هندوانه بزرگتر است
ایا میدانید بزرگترین کباب 180 متر با 150 کیلو ادویه و 100 ک نمک 1300 ک گوشت وزن 1850 ک داشت
ایا میدانید بزرگترین باتلاق در روسیه با م 46.950 ک م و باتلاق دیگری با 109.000 ک م در برزیل است
ایا میدانید مسن ترین قاضی جهان در 65 سالگی به مقام قضاوت رسید و تا 107 سالگی قاضی بود
ایا میدانید تار عنكبوت از قویترین بافته هاست و دوامش از آهن بیشتر است و به ان آهن حیوانی گویند
ایا میدانید تار عنكبوت 2 برابر طول خودش كش می آید بدون آنكه پاره شود
ایا میدانید تارش قدرتی دارد كه یك زنبور كه سرعت 32 ك م دارد و حجمش چندتای عنكبوت است نگه دارد
ایا میدانید در جهان بیش از 30 هزار نوع عنکبوت وجود دارد
ایا میدانید جثه عنكبوت های ماده از نرها بزرگتر است
ایا میدانید مورچه های دیگر هم میتوانند مسیر لانه را به دیگر مورچه ها نشان دهند
ایا میدانید از بین 2800 نوع مارهای امروزی، تنها 300 نوع آنها سمی یا خطرناک اند
ایا میدانید مار ناشنوا ست و محیط اطراف خود را با ارتعاشاتی که از زمین دریافت میکند احساس میکند.
ایا میدانید خرچنگهای ماده پس از جفتگیری، زوج خود را میکشند و میخورند.
ایا میدانید حافظه ی ماهی قرمز فقط 3 ثانیه است
ایا میدانید کلاغ و دراکوب و عقاب باهوش ترین پرندگان هستند
ایا میدانید علت چشمک زدن ستارها جو زمین است نه خود ستاره
ایا میدانید دانشمندان معتقدند هسته سیاه چاله ها از یک اتم هم کوچکتر است
ایا میدانید تمام زیر دریایی را با الهام از كوسه می سازند
ایا میدانید دستگاه تنفس کروکودیل به گونه ای که میتوانند 1 ساعت بدون تنفس در زیر آب بمانند
ایا میدانید گنجشک 3500 پر در بدنش دارد که میتواند درسرد ترین روز حرارت بدنش را به 41 برسانند
ایا میدانید درازترین حیوان جهان کرم بند کفشی است که طولش به 57 متر میرسد
ایا میدانید مورچه بولداگ سیاه در استرالیا با یک گاز میتواند انسانی را از پا دراورد
آیا میدانید كه كوسه ها در طبیعت تنها از دلفین ها به صورت طبیعی می ترسند
ایا میدانید كوسه ها فاصله های دورتر از 5 متر را مطلقا نمی بینند
ایا میدانید امواج گاما دارای كوتاهترین طول موجند طول موج این امواج 1 میلیون میلیونیم متر است
ایا میدانید بیشتر ستارگان داغتر از خورشید بین 10 تا 100 برابر خورشید جرم دارند
ایا میدانید پلاسما حالتی از ماده است كه ماده در دمای 20,000 كلوین قرار دارد
ایا میدانید كوسه میتواند تا فاصله 50 كیلومتری را حس كند
ایا میدانید وال که بزرگترین جانور روی زمین است از کوچکترین موجودات تغذیه می کند.
سه شنبه 9/4/1388 - 21:41
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته