• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 42209
تعداد نظرات : 4513
زمان آخرین مطلب : 4143روز قبل
شخصیت ها و بزرگان
در سال دهم بعثت دو حادثه دردناك و جانسوز بر پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله وارد گشت، چنان كه در تاریخ آمده است: «وَردَ عَلَی رَسولِ الله أمْران شدیدانِ عَظیمانِ وَ جَزَعَ جَزَعاً شدیداً؛ دو امر بزرگ و سخت بر پیامبر وارد شد به گونه‌ای كه فریاد و ناله شدید حضرت بلند شد.» آن دو امر یكی رحلت جانسوز ابوطالب بود که در 26 رجب سال دهم بعثت و یا هفتم رمضان، همان سال واقع شد، و دیگری وفات یار فداكار آن حضرت، خدیجه كبری بود كه در دهم رمضان همان سال اتفاق افتاد.
آنچه در پیش رو دارید نگاهی است گذرا، به مقامات خدیجه كبری، بانوی فداكار و صبور اسلام، در پیشگاه الهی و نزد پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله.[1]
«عائشه می‌گوید: رسول خدا از خانه بیرون نمی‌رفت، مگر این كه خدیجه را به نیكی یاد می‌كرد و برای او استغفار می‌نمود. روزی از او یاد كرد، من حسد بردم و گفتم: خداوند جایگزین آن پیرزن به تو عطا کرده است!! پیامبر شدیداً خشمگین شد.»
و ادامه می‌دهد كه: رسول خدا فرمود: « خدیجه و كجاست مثل خدیجه؟ او مرا تصدیق كرد آنگاه كه مردم مرا تكذیب نمودند و با مال خود مرا بر دین خدا كمك و یاری كرد.»

ریشه مقامات و فضائل خدیجه سلام الله علیها :

قطعاً فضائل و مقامات حضرت خدیجه بدون اسباب و علّت نمی‌تواند باشد. عقل و عنایات و الطاف الهی، ریشه فضائل و مقامات اوست.
در كلمات برخی موّرخان به این جملات برمی‌خوریم: «کانَتْ خَدیجَةُ إمْرَأةً عاقِلَةً شَریفَةً مَع ما أرادَ اللهُ بِها مِنَ الكرامَةِ وَالْخَیْرِ وَ هِیَ یَوْمَئذٍ أفْضَلُهُمْ نَسَباً وَ أعْظَمُهُم شَرَفاً وَ أكْثَرُهُمْ مالاً؛ خدیجه با آنچه خداوند از بزرگی و خیر كه نسبت به او اراده كرده بود، بانوی خردمند شریفی بود. او در آن دوران از برترین افراد در نسب و بزرگترین شخصیت در شرف و ثروتمندی بود.»[2]
ایمان خدیجه به پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و انتخاب او به عنوان همسر آینده، در كنار درایت و لطف الهی نقش تعیین كننده‌ای در فضائل و مقامات خدیجه سلام الله علیها دارد.
جالب این است كه راهب نصرانی این مسئله را قبل از رسالت پیامبر و ازدواج او با خدیجه به خوبی پیش بینی كرد كه اگر خدیجه پیغمبر را رها نكند به مقامات و فضائل عظیمی دست خواهد یافت؛ آنجا كه به میسره غلام خدیجه گفت: «ای میسره به خانم و مولای خود سلام مرا برسان و به او اعلام كن كه به آقای مردم [حضرت محمد] دست یافته است. و به زودی برای او (خدیجه) شأن و جایگاهی خواهد بود و بر تمامی خاص و عام برتری می‌یابد و بترسان او را از این كه نزدیك شدن به این آقا (محمد صلی الله علیه و آله) را از دست بدهد؛ زیرا خداوند بلند مرتبه به زودی نسل او را از نسل محمد قرار خواهد داد و نام [نیكش] تا آخر الزمان خواهد ماند.» [3]
این پیش بینی نشان می‌دهد كه در كتب آسمانی گذشته و یا در بیانات انبیاء، كاملاًً مقام و منزلت خدیجه سلام الله علیها بیان شده بود، از این رو راهب نصرانی به خوبی و با دقت تمام آن را بیان و پیش‌بینی كرد. و جالب‌تر این كه زنان قریش از جمله صفیّه دختر عبدالمطلب در شب ازدواج خدیجه و جشن عروسی او نیز به این امر اشاره كرد كه: «ای خدیجه! در این شب به چیزی اختصاص یافتی كه هیچ كس غیر از تو بدان دست نیافته است، و جز تو از قبائل عرب و عجم به آن نرسیده است، پس گوارایت باد به آنچه به تو داده شد و از عزّت و بزرگی به تو رسید.» [4]
البته خدیجه هم به خوبی برای استقبال از این مقام و منزلت سرمایه گذاری نمود. در آغاز، تمام اموال و هستی خویش را تقدیم حضرت محمد صلی الله علیه و آله نمود. خدیجه به عمویش ورقه گفت: « این اموال را بگیر و نزد محمد ببر و به او بگو همه این اموال هدیه است برای او و ملك او می‌باشد، هر گونه خواست در آن تصرف نماید، و به او بگو كه تمام اموال و برده‌های من، و تمامی كنیزها و آنچه در تحت تصرّف من است به محمد صلی الله علیه و آله هبه كردم، به خاطر احترام و تجلیل از او. پس ورقه بین زمزم و مقام (ابراهیم) ایستاد و با صدای بلند اعلام كرد: ای گروه عرب! خدیجه شما را شاهد گرفته است بر این كه خود و مالش، و بردگان و كنیزان و خادمان، و چهار پایان و مهریه و هدایای او همه برای محمد صلی الله علیه و آله است، و این هدیه به خاطر تجلیل و تعظیم از او و به جهت علاقه به اوست، شما نیز بر این امر شاهد باشید.» و بعد از بعثت پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله با ایمان خویش، مقامات و فضائل خود را بیمه نمود.
خدیجه كبری سلام الله علیها در لحظات احتضار «اسماء بنت عمیس» را به نزد خویش طلبید و در مورد دخترش فاطمه زهرا سلام الله علیها به او سفارشاتی كرد. آنگاه فاطمه را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله واسطه قرار داد كه از رسول خدا، خواهش كند تا یكی از لباس‌های خود را كفن خدیجه قرار دهد. وقتی فاطمه نزد پدر رفت و درخواست مادر را مطرح كرد، اشك از چشمان حضرت جاری گشت، چیزی نگذشت كه جبرئیل نازل شد در حالی كه كفنی از بهشت همراه خویش داشت كه خداوند آن را برای خدیجه فرستاده بود.

الف. مقام خدیجه در پیشگاه الهی

خداوند متعال بارها موقعیت و مقام خدیجه را از طرق گوناگون آشكار نموده، و از منزلت رفیع او در درگاه الهی پرده برداشته است كه به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:
1. سلام خاص الهی
بارها سلام سفارشی و مؤكّد ربوبی توسط جبرئیل به محضر خدیجه رسیده است. ابو هریره نقل كرده است كه: «أتی جَبْرَئیلُ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله، فَقالَ: هذِهِ خَدیجَةُ قَدْ أتَتْكَ مَعَها إناءٌ مُغطّی فیه إدامٌ أوْ طَعامٌ أوْ شَرابٌ فَإذا هِیَ أتَتْكَ فَاقْرَأ عَلَیْهاالسَّلامَ مِنْ رَبِّها، وَ مِنِّی السَّلام ... [5]؛ جبرئیل نزد پیامبر آمد و گفت: خدیجه همراه با ظرفی سر پوشیده كه در آن خورشت یا غذا یا نوشیدنی است نزد تو می‌آید، پس هرگاه آمد، سلام پروردگارش و سلام من را به محضر او برسان.»
در روایت دیگری می‌خوانیم: «إنَّ جَبْرَئیلَ أتی النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَقالَ إقْرَءْ خَدیجَةَ مِنْ رَبِّها السَّلامَ فَقالَ رَسولُ الله صلی الله علیه و آله: یا خَدیجَةُ هذا جَبْرَئیلُ یُقْرِئُكَ مِنْ رَبِّكِ السلامَ، قالَتْ خَدیجَةُ: اللهُ السَّلامُ وَ مِنْهُ السَّلامُ وَ عَلی جَبْرئیلَ السَّلامُ [6]؛ به حقیقت جبرئیل نزد پیامبر آمد پس گفت: به خدیجه از طرف پروردگارش سلام برسان، پس حضرت فرمود: ای خدیجه این جبرئیل است كه از طرف پروردگارت سلام می‌رساند. خدیجه گفت: خدا سلام است و سلام [و سلامتی] از اوست و بر جبرئیل سلام باد.»
امّا سلام سفارشی جبرئیل علاوه بر آنچه كه در ضمن روایات قبلی اشاره شد در روایت دیگری با سند صحیح از طریق بزرگان رواة شیعه، به این صورت نقل شده است: «عَنْ زُرارة وَ حَمْران بنِ أعْیَنْ وَ مُحَمَّد بن مُسْلِمْ عَنْ أبی جَعْفَر علیه السلام، قالَ: حَدّثَ أبو سَعید الخِدِری أنَّ رَسولَ الله قال: إنَّ جَبْرَئیلَ أتانی لَیْلَةً اُسری بی فَحینَ رَجَعْتُ قُلْتُ: یا جَبْرَئیلُ هَلْ لَكَ مِنْ حاجَةِ؟ قالَ: حاجَتی أنْ تَقْرَءَ عَلی خَدیجَةَ مِنَ اللهِ وَ مِنِّی السّلامَ وَ حَدَّثَنا عِنْدَ ذلِكَ أنَّها قالَتْ حینَ لَقِیَها نَبیُّ الله فَقال الَّذی قالَ جَبْرَئیلُ فقالَتْ: إنَّ الله هُوَ السَّلامُ وَ مِنْهُ السَّلامُ وَ إلَیْهِ السَّلامُ وَ عَلَی جَبْرَئیلَ السَّلامُ[7]؛ امام باقر علیه السلام به زراره و حمران و محمد بن مسلم چنین روایت كرد كه ابوسعید خدری نقل كرد كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آن شبی كه در معراج بودم، به هنگام بازگشت جبرئیل نزد من آمد. به جبرئیل گفتم: ای جبرئیل! آیا حاجتی داری؟ پاسخ داد: حاجت من این است كه از طرف خدا و من به خدیجه سلام الله علیها سلام برسانی. و نقل كرد كه: چون رسول خدا پیغام جبرئیل را به خدیجه رسانید، خدیجه پاسخ داد: همانا خدا سلام است و سلام ‍]و سلامتی] از اوست و سلام به سوی اوست و بر جبرئیل سلام باد.»
2. فرستادگان ویژه الهی
هر كس در مسیر الهی حركت كند، خداوند هرگز او را رها نكرده و تنها نخواهد گذاشت. نمونه بارز آن سرگذشت خدیجه كبری سلام الله علیها است. هنگامی كه وضع حمل آن بانو نزدیك گشت، به زنان قریش و بنی‌هاشم پیغام داد كه مرا در این امر یاری نمایید، ولی آنان پاسخ دادند: ای خدیجه! چون تو در ازدواجت از سخنان ما سرپیچی نمودی، و محمد یتیم را به همسری برگزیدی، ما نیز تو را یاری نمی‌كنیم. خدیجه از این جواب سخت غمگین گشت، در این هنگام چهار زن همانند زنان بنی‌هاشم وارد شدند در حالی كه خدیجه از دیدن آنان هراسان بود، یكی از آن چهار زن به خدیجه گفت: غمگین مباش، پروردگارت ما را برای یاری تو فرستاده است. ما خواهران و یاوران تو هستیم. من «ساره» هستم، این «آسیه دختر مزاحم » رفیق بهشتی تو است و این هم «مریم دختر عمران» است و این یكی «كلثوم خواهر موسی بن عمران» است. خدا ما را برای كمك به تو فرستاده است تا یاور و پرستار تو باشیم[8]...» راستی كه باید گفت: ﴿ألَیْسَ اللهُ بِكافٍ عَبْدَهُ﴾[9]؛ آیا خداوند برای [حمایت و دفاع از] بنده‌اش كافی نیست؟»
3. كفن بهشتی
خدیجه كبری سلام الله علیها در لحظات احتضار «اسماء بنت عمیس» را به نزد خویش طلبید و در مورد دخترش فاطمه زهرا سلام الله علیها به او سفارشاتی كرد. آنگاه فاطمه را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله واسطه قرار داد كه از رسول خدا، خواهش كند تا یكی از لباس‌های خود را كفن خدیجه قرار دهد. وقتی فاطمه نزد پدر رفت و درخواست مادر را مطرح كرد، اشك از چشمان حضرت جاری گشت، چیزی نگذشت كه جبرئیل نازل شد در حالی كه كفنی از بهشت همراه خویش داشت كه خداوند آن را برای خدیجه فرستاده بود.[10]
آری انسانی كه تمام ثروت خویش را دو دستی در راه خدا تقدیم نموده است، در پیشگاه الهی این عظمت را پیدا می‌كند كه خداوند كفن بهشتی برای او بفرستد، و اینگونه از ایثار و انفاق او تقدیر به عمل آورد.
4. در قصری از بهشت
قبل از رحلت خدیجه كبری، خداوند متعال بارها توسط پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله از جایگاه ویژه خدیجه در بهشت خبر داد، از جمله «عکرمه» از «ابن عباس» نقل می‌كند كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اَفْضَلُ نِساءِ أهْلِ الجَنَّةِ خَدیجَةُ بِنْتُ خویلدْ، وَ فاطِمَةُ بِنْتُ مُحمَدٍ وَ مَرْیَمُ ابْنَتَ عِمْرانَ وَ آسِیَةُ بَنْتُ مزاحِمْ ...؛ بهترین زنان بهشت اینانند، خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمّد و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم (همسر فرعون).»[11]
و از عبدالله جعفر نقل شده است كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «أمِرْتَ أنْ أُبَشِّرَ خَدیجَةَ بِبَیْتٍ مِن قَصَبٍ لاصَخَبَ فیهِ ولا نَصَبَ؛ دستور داده شده‌ام كه خدیجه را به خانه طلایی كه در آن زحمت و خصومت، وجود ندارد بشارت دهم.»[12] و همین مضمون نیز از عبدالله بن ابی اوفی از رسول اكرم صلی الله علیه و آله نقل شده است.[13]
آنگاه كه رسول اكرم در حال احتضار قرار گرفت، فاطمه زهرا علیهاالسلام درباره جایگاه آن حضرت در قیامت پرسش‌هایی كرد، از جمله پرسید: «أیْنَ والِدَتی خَدیجَةُ؛ [در آن روز] مادرم خدیجه كجاست؟» حضرت فرمود: «فی قَصْرٍ لَهُ أرْبَعَةُ أبْوابٍ إلی الجَنَّةِ؛ [خدیجه] در قصری است كه چهار در به سوی بهشت دارد.[14]»

ب. منزلت خدیجه در نزد پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله

هر گاه انسانی در پیشگاه الهی از چنان مقامی برخوردار باشد، نگفته پیدا است كه در نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نیز دارای منزلتی رفیع است چنانكه تاریخ نیز گواهی می‌دهد كه محبوب‌ترین همسران پیامبر اكرم نزد او، خدیجه كبری علیهاالسلام بود.[15]
حضرت 24 سال با حضرت خدیجه زندگی كرد و تا زنده بود به احترام او همسر دیگری اختیار نكرد.
«جان دیون پورت انگلیسی» می‌گوید: «با وجود این كه خدیجه در چنان سن و سال [بالایی] بود و به حسب قائده بایستی زیبایی دوران جوانی خود را از دست داده باشد، با این حال محمد تا آخرین دقیقه حیات خدیجه، نسبت به او وفادار ماند و تا زنده بود همسر دیگری اختیار نكرد.»[16]
جبرئیل نزد پیامبر آمد و گفت: به خدیجه از طرف پروردگارش سلام برسان، پس حضرت فرمود: ای خدیجه این جبرئیل است كه از طرف پروردگارت سلام می‌رساند. خدیجه گفت: خدا سلام است و سلام [و سلامتی] از اوست و بر جبرئیل سلام باد.»
بعد از رحلت آن بانوی گرامی نیز پیامبر صلی الله علیه و آله او را فراموش نكرد و دائماً به یاد او بود كه به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:
1. یاد خدیجه
« عائشه می‌گوید: رسول خدا از خانه بیرون نمی‌رفت، مگر این كه خدیجه را به نیكی یاد می‌كرد و برای او استغفار می‌نمود. روزی از او یاد كرد، من حسد بردم و گفتم: خداوند جایگزین آن پیرزن به تو عطا کرده است!! پیامبر شدیداً خشمگین شد.»
و ادامه می‌دهد كه: رسول خدا فرمود: «خَدیجَةُ وَ أیْنَ مِثْلُ خَدیجَةَ، صَدَّقَتْنی حِینَ كَذَّبَنی النَّاسُ وَ وَازَرَتْنی عَلی دینِ اللهِ وَ أعانَتْنی بِمالِها؛ خدیجه و كجاست مثل خدیجه؟ او مرا تصدیق كرد آنگاه كه مردم مرا تكذیب نمودند و با مال خود مرا بر دین خدا كمك و یاری كرد.» [17]
این قضیه بارها تكرار شده است؛ از جمله روزی پیامبر اكرم در جمع همسران خویش حضور داشت و از خدیجه یاد نمود و در فراق او گریست. عائشه گفت: بر پیرزن سرخ روی از تیره بنی‌اسد می‌گریی؟ رسول خدا فرمود:
«صَدَّقَتْنی اِذا کَذَّبْتُمْ وَ آمَنَتْ بی اِذْ کَفَرْتُمْ وَ وَلِدَتْ لی اِذْ عَقِمْتُمْ. قالَتْ عائِشَةُ: فَما زِلْتُ اَتَقَرَّبُ اِلی رَسُولِ اللهِ صلّی الله علیه و آله بِذِکْرِها؛[18] خدیجه روزی كه شما مرا تكذیب كردید، تصدیق نمود و روزی كه كفر ورزیدید او به من ایمان آورد و فرزند برای من آورد و شما نازا بودید. عایشه اضافه می‌كند: همیشه این گونه بود كه من با بیان خوبی‌های خدیجه به پیامبر خدا تقرّب می‌جستم.»
2. اظهار محبّت به دوستان خدیجه
از آنجا كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله شدیداً به خدیجه محبّت و ارادت داشت، نسبت به دوستان و آشنایان او نیز اظهار محبّت و دوستی می‌كرد. به همین جهت هنگام ذبح قربانی می‌فرمود: از گوشت آن برای دوستان خدیجه نیز ببرید؛ چرا كه «إنّی لَأُحِبُّ حَبیبَها؛ من دوستان خدیجه را نیز دوست می‌دارم.[19]»
و نیز روایت شده روزی پیرزنی بر پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله وارد شد، پیامبر او را مورد لطف و مهربانی قرار داد، پس از رفتن او عائشه علت آن همه لطف را جویا شد، حضرت فرمود: این بانو در زمان خدیجه بر من وارد می‌شد.[20]
آری آنهایی كه در راه خدا قدم برداشتند و تلاش خود را در مسیر او قرار دادند، هرگز از یادها و خاطره‌ها نمی‌روند.
هرگز نمیرد آنكه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
به همین جهت به اعتراف عائشه، هرگز پیامبر اكرم از یاد خدیجه و گفتن مدح او خسته نشد. «قالَتْ: كانَ رَسولُ اللهِ إذا ذَكَرَ خَدیجَةَ لَمْ یَسْأَمْ مِنْ ثَناءٍ عَلَیْها وَاسْتِغْفارٍ لها؛ عائشه گفت: رسول خدا همیشه این گونه بود كه هرگاه خدیجه را یاد می‌كرد، از گفتن ثنای او و استغفار برای او خسته نمی‌شد.»[21]

پی‌نوشت‌ها:

1- قابل ذکر است که در شماره 59 مجله مبلّغان بخش اول مقاله، تحت عنوان «فضائل خدیجه کبری سلام الله علیها» بیان، و اکنون در بخش دوم، مقامات آن حضرت بیان می¬شود.
2- تاریخ خمیس، ج1، ص263.
3- بحار الانوار، همان، ج16، ص44.
4- همان، ج16، ص 71، ذیل صفحه.
5- همان، ج16، ص8، به نقل از مسند احمد بن حنبل.
6- همان، ص 11، روایت ابن هشام، و ر.ك: ص 8 .
7- بحار الانوار، ج18، ص385، ح90.
8- همان، ج16، ص80، و ج43، ص2 ـ 4؛ امالی، الصدوق، ص 475.
9- زمر / 36.
10- به نقل از واعظ محترم جناب آقای یثربی.
11- همان، ج16، ص 2؛ اسد الغابة، ج5، ص 437؛ استیعاب، ج4، ص 1821.
12- بحار الانوار، همان، ج16، ص7، ح 12.
13- همان، ص 7.
14- بحار الانوار، ج 22، ص 510.
15- همان.
16- عذر تقصیر به پیشگاه محمد، ص 25.
17- سفینة البحار، ج1، باب خاء، ص 380؛ قاموس الرجال، ج10، ص 432.
18- بحار الانوار، ج 16، ص 8 ؛ كشف الغمة، ج2، ص 131.
19- ریاحین الشریعة.
20- سفینة البحار، ج1، ص 379 ـ 381.
21- بحار الانوار، همان، ج 16، ص 12.

منبع:سید جواد حسینی
دوشنبه 2/11/1391 - 19:57
شخصیت ها و بزرگان
پدر او: خو یلد بن عبد الغری بن قُصَی بن كلاب است.
مادر او: فاطمه دختر زائده بن أصَم است.
تولد: سال 68 پیش از هجرت
فرزندان: قاسم، عبدا...، زینب، ام كلثوم، فاطمه و رقیه می باشند.
لقب: طاهره
وفات: در ماه رمضان سال دهم بعثت و پس از سه روز بعد از وفات ابوطالب است.
پیغمبر(صلی الله علیه اله) او را در حجون دفن كرد و خود او را در قبر گذاشت و سال وفات او عام الاحزان (سال اندوه ها) نامیده شده است و خدیجه به هنگام وفات 65 سال داشت.
حضرت خدیجه سلام الله علیها یکی از چهار زن کامل دنیا، اولین و بهترین همسر رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم و مادر فاطمه زهرا و طاهر* است.
کنیه او «ام هند» است و قبل از رسول خدا دو شوهر به نام‌های «عتیق بن عائذ» و «عمرو الکندی» داشت و از آنها فرزندانی به دنیا آورده بود.
جریان خواستگاری و ازدواج رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم با خدیجه خواندنی و مفصّل است. خدیجه به رسول خدا گفت:«من برای شما زنی را در نظر گرفته‌ام.»
رسول خدا فرمود:«او کیست؟»
خدیجه عرض کرد:« او کنیز شما خدیجه است.»
خدیجه که یکی از ثروتمندان عرب به شمار می آمد و نوشته اند هشتاد هزار شتر و پول های فراوانی در دست افراد مختلف برای تجارت داشت، وقتی می خواست با رسول خدا ازدواج کند، گفت:«به خدا قسم ای محمـد، اگر مال تو کم است، مال من زیاد است. کسی که خودش را در اختیار تو می‌گذارد، چگونه مالش را در اختیارت نگذارد؟! من با تمام اموال و کنیزانم در اختیار توام.»
خدیجه بعد از ازدواج با رسول خدا به عمویش، ورقه، فرمود:« این اموال مرا بگیر و نزد محمـد ببر و به او بگو من تمام اموال و بردگان و آنچه را در اختیار من است به او هدیه می‌کنم.»
ورقه این خبر را در بین زمزم و مقام ابراهیم با صدای بلند به گوش همه مردم رسانید و آنها را شاهد گرفت.
در جریان کناره گیری رسول خدا از خدیجه قبل از ایجاد نطفه فاطمه علیهاالسلام، پیامبرعمار یاسر را نزد خدیجه فرستاد و فرمود به او بگو:«ای خدیجه گمان مبر که کناره گیری من از توست. نه، خداوند به من چنین امر فرموده است. گمانی جز خیر مبر و بدان، خداوند هر روز چندین بار به ملائکه اش به تو مباهات و فخر می‌کند.»
خدیجه علیه اسلام در هنگام زایمان فاطمه علیهاسلام تنها بود و زن های مکه و قریش از او کناره گرفته بودند. خدیجه را غم و اندوه فرا گرفته بود که ناگهان چهار زن بلندقامت شبیه زن‌های بنی هاشم وارد اتاقش شدند.
خدیجه ترسید. آنها عرضه داشتند:« محزون مباش ای خدیجه. ما فرستادگان پروردگار توایم. ما خواهران توایم: ساره و آسیه و مریم و صفرا. آمده ایم تا تو را کمک کنیم ».
امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی خدیجه علیهاسلام وفات کرد، فاطمه علیهاسلام به رسول خدا پناه برد. به دور پیامبر می‌چرخید و می‌گفت:«پدر جان، مادر من کجاست؟»
جبرئیل علیه السلام نازل شد و عرضه داشت:«ای رسول خدا، پروردگارت امر فرمود به فاطمه سلام برسان و بگو مادرش در خانه ای است از یاقوت و زبرجد که اطاق‌هایش از طلا و ستون‌هایش از یاقوت قرمز ساخته شده و با آسیه و مریم همنشین است ».
آخرین سخن خدیجه، به هنگامی كه بر بستر مرگ خفته بود، از درد و رنج هائی كه در راه پیامبر(ص) دیده بود كم ارج تر نبود. لحظه ای كه شبح مرگ بر چهره او سایه افكنده بود به پیامبر چنین می گوید:
« ای رسول خدا ...... من در حق تو كوتاهی كردم و آنچه شایسته تو بود، انجام ندادم.از من در گذر و اگر اكنون، دل در طلب چیزی داشته باشم, خشنودی توست.»
كلمات بر لبان پاكش می لغزد و آخرین نفسهایش را با خشوع و ایمان بر می آورد ...... خدا خدیجه را رحمت كند. آن نمونه بارز زن مسلمان كه برای عقیده و رسالتش پیكار كرد.
طاهر پسر رسول خدا و خدیجه بود که پس از بعثت به دنیا آمد ولی مانند دیگر پسران پیامبر در مکه فوت کرد .
ابن عباس گفته است: رسول خدا (صلی الله علیه واله) بر روی زمین چهار خط كشید و گفت آیا می دانید این چیست؟
گفتند: خدا و رسولش داناترند.
پس رسول خدا (صلی الله علیه واله) گفت: بهترین زنان اهل بهشت چهار تن هستند: خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد (صلی الله علیه واله)، مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم زن فرعون.
مناقب خدیجه فراوان است و او از میان زنان كسی است كه به مرحله كمال رسیده است. او خردمند و با جلال و متدین و پاكدامن و بزرگوار و از اهل بهشت بود. پیغمبر (صلی الله علیه واله) او را ستایش می كرد و بر دیگر زنان مؤمن برتری می داد و او را بسیار بزرگ می داشت تا جائیكه عایشه می گفت: به زنی رشك نبردم آنچنان كه به خدیجه حسد ورزیدم زیرا كه پیامبر (صلی الله علیه واله) بسیار زیاد از او یاد می كرد.

منابع:

1-بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۱-۲-۳-۷-۸-۱۲-۵۴-۵۵-۵۶-۷۱-۷۸-۸۰.
2ـ زنان صدراسلام / به قلم محمد علی بحر العلوم / ترجمه محمد علی امینی/ اسفند 58
3ـ خدیجه (سلام الله علیها) (از زنان بزرگ اسلام 1)/ به قلم علی محمد علی دخیل / ترجمه دكتر فیروز حریرچی/ 1361


دوشنبه 2/11/1391 - 19:57
شخصیت ها و بزرگان

عشق به محمد (ص)
 

نویسنده :سمانه انیسی(قطره)
در گوشه انزوای آن درّه غم گرفته، روزهای در كنار محمد بودن را مرور می‌كند.
زنی كه روزی در اوج ثروت و فخر و شكوه بود و كنیزكان بی‌شماری صف در صف به دورش می‌چرخیدند.
خدیجه، آری خدیجه! دختر خویلد؛ زنی از ثروتمندان قریش و بازرگانان ایشان، كه مردانی را اجیر می‌كرد و آنها را با مال خویش به تجارت می‌فرستاد.(1)
این روزها در شعب، همه‌چیز در كنار هم بیداد می‌كند؛ قحطی و سوزش عطش،‌ اشك‌های كودكان بی‌تاب، پیرمردان بی‌رمق و چشمان بیمار ابوطالب.
به افق خیره می‌ماند. سكوت می‌كند؛ سكوتی كه حتی از گوهر صبر هم گران‌بهاتراست؛ از جنس خالص عشق است. او حالا ثروتمندترین زن روی زمین است؛ چرا كه گوهری چون محمد دارد. همه مال و مكنتش، شكوه و شهرتش، در برابر وسعت عشق محمد، آن‌قدر حقیر است كه برای از دست دادنشان حتی خم به ابرو نمی‌آورد.
این پیامبر خدا آن‌قدر فراتر از دوست داشتن است كه عشق همسری را راحت می‌شود پیش پایش خرج كرد؛ مردی در نهایت فقر و در ملكوت عرش.

همسری از جنس صبر
 

نویسنده :سمانه انیسی (قطره)
خدیجه در ذهن، گذشته‌هایش را مرور می‌كند: او به تجارت رفت؛ با سرمایه خدیجه. وقتی به مكه بازگشت و بارها را فروخت. سود دوچندانی حاصل كرد. گویند خدیجه از بركت حضرت، و میزان امانت و راست‌گویی و وفای او آگاه، و خواستار ازدواج با او شد. نفیسه، كنیز خود را نزد محمد فرستاد تا از وی بپرسد كه چرا همسر اختیار نمی‌كند؟
حضرت فرمود: من هیچ‌چیز ندارم تا ازدواج كنم.
نفیسه گفت: اگر از این باب كفایت شوی، آیا موافق خواهی بود؟
حضرت گفت: این زن كیست؟
نفیسه گفت: خدیجه!(2)
دف می‌زنند و كِل می‌كشند. صدای هلهله شادی زنان بلند است، بوی عطر و عنبر در فضا پیچیده. ترانه‌سرایان و رجزخوانان قریش می‌‌خوانند. «ای خدیجه، درباره محمد زهد به خرج مده، او دلاوری است كه چون ستاره فرقد می‌درخشد».(3)
بزرگ‌ترین فرزند پیامبر از خدیجه، قاسم است. كنیه ابوالقاسم را برای پیامبر، از همین برگرفته‌اند. پسر چند سالی بیشتر زنده نمی‌ماند. وقتی غم از دست دادن عبدالله، دومین پسرش را بر جان می‌خرید، هنوز او را از شیر نگرفته بود، داغ او چنان بر سینه‌اش سنگینی می‌كند كه خطاب به محمد می‌گوید: «كاش زنده می‌ماند تا او را از شیر می‌گرفتم، و محمد پاسخ می‌دهد: آرام باش خدیجه «فاِنَّ فَطامَهُ فی الجنة؛ از شیر گرفتن او در بهشت خواهد بود».(4)

طراوت اسلام
 

نویسنده:سمانه انیسی (قطره)
به او تهمت می‌زنند؛ به همه هستی خدیجه! كلمه‌ای زیر لب زمزمه می‌شود، آهسته می‌پیچد، دهان به دهان تكرار می‌شود: دیوانه. دیوانه! همه فریاد می‌كشند و ریسه می‌روند!
صدای نفس‌گیر حراء، تمام وجودش را گرفته، نگاه‌‌ها درهم گره می‌‌خورد، به سجده می‌رود، شكنبه و سرگین شتر روی سرش می‌ریزند. چقدر دلش می‌خواهد او هم سجده كند. او كه از نخستین ایمان‌آورندگان است.(5)
شعب! بوی ناله و قحطی می‌آید. شكم‌ها بر پشت چسبیده؛ سنگ‌های داغ، آفتاب، لَه لَه تشنگی و سرگیجه كشنده سراب. زنان، پوست شتری را لای دوسنگ آرد می‌كنند؛ برای خوردن.
بغضش را فرومی‌دهد، مبادا محمد اشكش را ببیند. چند بار بغض فرو می‌دهد؟ نمی‌داند نمی‌داند! این روزها، ضعف و بیماری همه وجودش را آتش زده. چند بار راه عوض می‌كند تا سایه‌ایی بیابد. خوب می‌داند. غم او هم بر شانه‌های محمد سنگینی می‌كند. «عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتّمْ» (6)غم‌خوار سختی‌هایش. رسول (ص) با همه بنی‌هاشم و بنی‌مطلب سه سال در شعب ماندند تا آنكه ابوطالب و خدیجه تمام دارایی خود را از دست دادند و به سختی و ناداری گرفتاری آمدند.(7)
صدای جویده شدن كاغذ در دهان موریانه در شعب می‌پیچد، جبرئیل از محمد مژدگانی می‌خواهد، موریانه صحیفه قریش را، تمام بی‌‌مهری‌ها و ستمگری‌های آن را جویده و جز نام خدا چیزی از آن باقی نگذاشته.(8) سختی روزهای كشنده شعب به پایان می‌رسد... اما!

لحظه‌های فراق
 

صدای بسته شدن درها می‌آید؛ درهایی كه یكی‌یكی بسته می‌شوند و زنانی كه ازلای درز پنجره‌ها، دزدانه فاطمه را می‌پایند. خدیجه 65 ساله، سه سال قبل از هجرت، در ماه رمضان وفات كرد، غم از دست دادن او مصیبتی شده كه بر شانه‌های محمد سنگینی می‌كند. او امید دارد خداوند در این روزهای طاقت‌فرسا خیری عظیم نصیبش كند؛ «وَ لَعَلَّ الله اَنْ یَجْعَلَ فی الْكُرهِ خیراً كثیراً»(9) فاطمه، محزون و بی‌قرار است: «پدر! مادرم كجاست؟ مادرم كجاست؟»
و جبرئیل علیه السلام ، غم‌خوار روزهای سخت محمد نازل می‌شود: «به فاطمه بگو خدای متعال برای مادرت در بهشت، خانه‌ای از درّ و گوهر بنا كرده كه رنج و داد و بیداد در آن نیست».(10)
عشق! عشقی در تمام ذره‌های وجود، عشقی فراتر، صمیمی‌تر و زیباتر از همسر بودن، حسی شبیه به قدم برداشتن روی ابرها كه در لحظه اوج مصیبت از دست دادن خدیجه، محمد را در خویش فرو برده است و در كنج قبرستان ابوطالب، آسمان دلش را برای او تا پایان عمر دلگیر و ابری ساخته است.

اقیانوس عظمت
 

نویسنده:فرزانه وطن‌نواز

 

نیست زنی در سخا به پای خدیجه
چشم فلك خیره بر وفای خدیجه

بـین ز كــجا تـا كـجا رسیـد مقامش
اشكِ نبی ریـخت در عـزای خدیجـه

چه سخت است و طاقت‌فرسا، و چه مشكل و غریب كه بخواهی عظمت اقیانوس محبت، مهر، عاطفه، انسانیت و وفاداری زنی را توصیف كنی كه اسوه استقامت است، و الگوی زنان تاریخ. خدیجه علیها السلام نور چشم محمد (ص) بود و گرمای مهر آمنه را برای او داشت. حال چگونه می‌توانی در سالروز وفاتش، با یادآوری جنایت‌ها و فجایع شرم‌آور عده‌ای بی‌شرم، بیشتر از پیش در سوگ ننشینی و اشك نریزی و مظلومیت اسلام را مویه نكنی.
و چه مظلومیتی بالاتر از این، كه بارگاه مقدس ائمه بقیع علیهم السلام و حضرت خدیجه (ع) را ویران كردند و مزار آن بزرگواران مهجور و ویران است.
آه... سلام بر تو ای چراغ روشن شب‌های رسالت!
خدیجه؛ یعنی كاشانه ایمان در تنگنای دوران. سخن گفتن از خدیجه (ع) ، سخن گفتن از یك دنیا عظمت و پایداری در هدف است. به‌حق، قلم‌فرسایی درباره كسی كه خداوند بر او درود می فرستد، بسی مشكل است. اما به مصداق

آب دریا را اگر نتوان كشید
هم به قدر تشنگی باید چشید

گوشه‌هایی از شخصیت و زندگی این بزرگ بانو را بررسی می‌كنیم:
خدیجه (ع) 68 سال پیش از هجرت به ‌دنیا آمد. خانواده او، از نظر شرافت خانوادگی و نسبت‌های خویشاوندی ، در شمار نامدارترین قبیله‌های عرب بود كه در همه حجاز نفوذ داشتند. آثار بزرگی و نجابت و شرافت، در كردار و گفتار وی نیز پدیدار بود. این بانوی بزرگوار، از قبیله هاشم بود و پدرش خویلد بن اسد قریشی نام داشت و مادرش فاطمه دختر زائد بن اصم بود.
خدیجه (ع) در میان اقوام خود، یگانه و ممتاز بود . او به فضیلت‌های اخلاقی و پذیرایی‌های شایان، بسیار شهرت داشت و ازاین‌رو زنان مكه به وی حسد می‌ورزیدند. دختر خویلد، به سبب همین كمالات اخلاقی، به حق، كفو خوبی برای پیامبر اسلام بود. چنان‌كه در روایات، یاوری صدیق برای پیامبر معرفی شده است.(11)
خدیجه كبری (ع) چنان مقامی داشت كه خداوند عزّوجل بارها بر او درود فرستاد. بنابر روایاتی از امام محمد باقر علیه السلام ، پیامبر اكرم (ص) هنگام بازگشت از معراج، به جبرئیل فرمود: «آیا حاجتی داری؟»
جبرئیل عرض كرد: «خواسته‌ام این است كه از طرف خدا و من، به خدیجه سلام برسانی».(12)
در روایتی دیگر می‌خوانیم: روزی خدیجه در پی رسول خدا (ص) بیرون آمد. جبرئیل در چهره مردی با وی روبه رو شد و از او، احوال رسول خدا (ص) را پرسید. خدیجه نمی‌توانست بگوید آن حضرت در كجا به‌سر می‌برد؛ زیرا می‌ترسید وی از كسانی باشد كه قصد كشتن حضرت را داشتند. وقتی خدمت پیامبر خدا رسید و قصه را باز گفت، حضرت محمد (ص) فرمود: آن مرد، جبرئیل بود و امر كرد كه از جانب خدا، به تو سلام برسانم.(13)
یك سال مانده بود كه با امضای صلح نامه، مسلمانان از شعب خارج شوند كه دو مصیبت بر پیكره اسلام و پیامبر گرامی (ص) وارد آمد؛ وفات حامی بزرگ ایشان، جناب ابوطالب (ع) و درگذشت خدیجه كبری (ع) . حضرت خاتم الانبیا سال وفات این دو اسوه جاودانه اسلام را «عام الحزن» نامید. چهارده قرن از آن روزها می‌گذرد. جامعه مسلمانان، افراد سخت‌كوش فراوانی به خود دیده است، ولی نام خدیجه كبری (ع) درخششی خاص دارد. زحمات این بانوی گرانقدر هیچ‌گاه از یادها و خاطره‌ها محو نمی‌شود. هرچند مزار ایشان در مكه و در «حجون»، همچون مزار فرزندان معصومش علیهم السلام در بقیع، به تیغ نادانی وهابیت ویران شده است، نام و یاد آنها در دل‌های همه سرسپردگان انسانیت و شرافت و خدمت، جاودانه خواهد ماند.
 

پی نوشت ها :
 

1 ـ بر گرفته از : ترجمه کتاب آفرینش و تاریخ ، ترجمه و تصحیح : محمدرضا شفیعی کدکنی ، ج 2 ، ص 646.
2 ـ همان .
3 ـ ابوبکر احمد بن حسین بیهقی ، محمود مهدوی دامغانی ، ترجمه دلائل النبوه ، ج 1 ، ص 81 .
4 ـ برگرفته از : ترجمه تاریخ یعقوبی ، ج 1 ، ص 390 .
5 ـ برگرفته از : ترجمه تاریخ یعقوبی ، ج 1 ، ص 397.
6 ـ نک : توبه : 128.
7 ـ برگرفته از : ترجمه تاریخ یعقوبی ، ج 1 ، ص 389.
8 ـ همان .
9 ـ برگرفته از : ترجمه تاریخ یعقوبی ، ج 1 ، ص393.
10 ـ همان.
11 ـ سید اعلام النبلاء، ج 2، ص 114.
12. بحارالانوار، ج 6، ص 7.
13ـ ریاحین الشریعة، ج 2، ص 206.
 

 

منبع:نشریه گلبرگ،شماره 121.
دوشنبه 2/11/1391 - 19:56
شخصیت ها و بزرگان
نویسنده: سید محمد حسین یثربی



مروری بر زندگی پرافتخار بانوی بزرگ اسلام، حضرت ام المومنین خدیجه کبری سلام الله علیها

مقدمه

هر ایده و مکتبی برای گسترش فکر خود از ابزارهای گوناگونی استفاده می کند . در میان این ابزارها نیروی انسانی نقش عمده ای بر عهده دارد، کسانی که می کوشند تا پیام مذهب خود را به گوش همگان برسانند. در مکاتب آسمانی که هر یک در حیطه زمانی معینی تعریف شده اند نیز این امر جاری است. در اسلام هم که به عنوان آیینی جاودان به بشریت عرضه شده است، افرادی به چشم می خورند که کم یا زیاد توان خود را در راه پیشبرد آن مصروف داشته اند. اینان به تناسب قوایی که برای توسعه شعاع نورانی آخرین دین صرف کرده اند، مستوجب تقدیر گشته، بر گردن مسلمین حق سپاسگزاری پیدا می کنند.
یکی از افرادی که با هر چه در توان داشت به یاری اسلام و خاتم پیامبران صلی الله علیه وآله وسلم شتافت، حضرت ام المؤمنین خدیجه کبری سلام الله علیها بود .
این نوشتار برآن است تا با جستاری در زندگی این بانوی بزرگ اندکی از حقوق بی شمار ایشان را اداء نموده نسبت به شخصیت والای ایشا ن ابراز احترام کرده باشد .

خاندان

خدیجه ( فرزند خویلد ) مادر حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها، از خانواده ای اصیل و دارای شرافت در میان قریش بود که در قریش به علم و معرفت شناخته می شدند (1).
اسدبن عبدالعزی پدربزرگ ایشان از برجستگان پیمان معروف به "حلف الفضول" (2) بود .یکی دیگر از این افراد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بودند (3) .
ثروت ، تجارت و آشنایی با پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم
خدیجه کبری علیهاالسلام اموال فراوانی از پدر به ارث برده بود و با آن تجارت می کرد و در این راه از مردانی درست کار مدد می جست. اموال وی را بیشتر از هشتادهزار شتر که در مناطق مختلف مانند حبشه و مصر پراکنده بوده، نوشته اند (4) .اداره کردن چنین مجموعه عظیم تجاری نمایه ای از قوت و تدبیراین بانوی بزرگ است.
در بین کسانی که به عنوان کارگزاران امین خدیجه کبری علیهاالسلام به تجارت پرداخته اند، نام محمد امین صلی الله علیه وآله وسلم نیز به چشم می خورد. ایشان در سن بیست و پنچ سالگی برای تجارت رهسپار شام شدند (5).

ازدواج

با چنین سفرهایی برای خدیجه کبری علیهاالسلام آشنایی با روحیات حضرت رسول صلوات الله علیه وآله حاصل شد. ایشان با وجود آن که ثروتمندترین بانوی مکه به شمار می رفت و خواستگاران فراوانی از میان مردان ثروتمند داشت، با رضایت کامل حاضر به ازدواج با محمد امین صلوات الله علیه وآله گردید، هر چند این اقدام موجب تمسخر زنان قریش شد.
ازدواج با مردی فقیر و یتیم نشانگر آن بود که ایشان ارزش را در وجود کمالات روحی جستجو می کند نه در وفور ثروت دنیوی و این درسی است برای همیشه تاریخ.
مراسم خواستگاری با حضور عموی پیامبر صلوات الله علیه وآله جناب ابوطالب علیه السلام و ورقة بن نوفل پسر عموی خدیجه که مردی دانشمند و گریزان از پرستش بت ها بود، انجام شد (6) .
پس از خواندن خطبه عقد توسط حضرت ابوطالب علیه السلام، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از جای برخاسته آماده رفتن شدند. در این هنگام حضرت خدیجه علیهاالسلام به ایشان عرض کرد:
إلی بیتک فبیتی بیتک و أنا جاریتک (7).
به سوی خانه خود بیایید که خانه من خانه شما و خودم خدمتکار شمایم.
در نظر داشتن موقعیت اجتماعی و مادی حضرت خدیجه علیهاالسلام اهمیت این کلام را روشن می سازد که فردی در چنان جایگاهی چگونه نسبت به عظمت روحی حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم اظهارخضوع می کند .
در مورد ازدواج های حضرت خدیجه علیهاالسلام درمیان محققین اختلاف به چشم می خورد. برخی از صاحبان تحقیق معتقدند ازدواج ایشان با پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم اولین ازدواج ایشان بوده است.

بعثت و نهایت همکاری با پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم

پانزده سال بعد از این ازدواج مهم ترین واقعه خلقت روی داد و محمد امین صلی الله علیه وآله وسلم به رسالت مبعوث گردید. خدیجه کبری سلام الله علیها اولین زنی بود که به دعوت الهی خاتم الانبیاء صلوات الله علیه و آله پاسخ مثبت گفته اسلام آورد.
حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند:
و لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الاسلام غیررسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و خدیجة و أنا ثالثهما (8).
آن روزها در اسلام هیچ خانه ای افرادی غیر از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و خدیجه و مرا که سومین آنها بودم، در خود جای نداده بود.
ایشان تمام ثروت خویش را تقدیم داشت و چنین گفت :
جمیع ما أملک بین یدیک و فی حکمک ، اصرفه کیف تشاء فی سبیل اعلاء کلمة الله و نشر دینه (9).
همه آنچه دارم در اختیار شما و تحت فرمان شماست، آن را در راه بلندمرتبه ساختن فرمان خدا و گسترش دین او مصرف نمایید.
این گفتار ایشان و در پی آن عمل به گفتار شاید برای همه تلنگری باشد که یک ثروتمند حاضر شد تمام دارایی اش نه بخشی از آن را در اختیار هدفی مقدس قرار دهد. آری او هر چه داشت در راه دین هزینه کرد و این گونه بود که به مقامی بلند نزد خداوند دست یافت.
می توان فعالیت های مهم خدیجه کبری علیهاالسلام را در مواردی خلاصه نمود:
1- پشتیبانی مالی
همان گونه که بیان شد ایشان تمام ثروت خود را در اختیار شوی گرامیش صلی الله علیه وآله وسلم قرار داد و از این رهگذر نه چشمداشتی داشت و نه خود را صاحب اختیار در تصمیم گیری های پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می دانست، حمایتی همه جانبه و بی دریغ. در هیچ منبعی ذکر نشده که ایشان محدودیتی برای هزینه اموال اش قرار داده باشد و یا منتی متوجه رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نموده باشد.
2- امداد روحی
در شرایطی که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم مشغول به انجام رسالت الهی خویش بودند و در این راه آزار واذیت فراوان مشرکین شامل آزارهای روحی ( مجنون ، ساحر و دروغگو خوانده شدن ) و آزارهای جسمی ( قطع فروش طعام ، زباله بر سر ریختن و دشنام و سنگ باران نمودن و ...) به ایشان وارد می آمد، این حضرت خدیجه علیهاالسلام بود که ایشان را تسکین می داد و مایه آرامش زندگی خصوصی شان می شد. اگر رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم درون منزل هم تحت فشار قرار می گرفتند، کار بسیار سخت تر و موفقیت دورتر می گردید. این مطلب نیز بر عظمت شخصیت خدیجه کبری علیهاالسلام می افزاید.
3-مشاورت
بنا بر نقل های مختلف خدیجه کبری علیهاالسلام در امور مختلف طرف مشورت سفیر الهی صلی الله علیه وآله وسلم قـــرار می گرفت. این نکته نیز نشانگر قوت فکری و اعتقاد پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم به توانایی های ایشان است.
کان رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم یسکن إلیها و یشاورها فی المهم من اموره (10).
این گونه بود که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در کنار ایشان آرامش می یافتند و در کارهای مهم شان با خدیجه مشورت می کردند.
نقش اموال خدیجه کبری علیهاالسلام در پیشبرد اسلام و یاری مسلمین به گونه ای مهم بود که در کتب مختلف شیعه و سنی از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم احادیث مختلفی نقل شده و دانشمندان نیز به این حقیقت اذعان کرده اند. از جمله می توان به این جمله محمد بن علوی دانشمند مالکی مذهب اشاره نمود:
ما قام الإسلام إلا بسیف علی و أموال خدیجة (11).
اسلام استوار نگشت مگر با یاری شمشیر علی ( علیه السلام ) و ثروت خدیجه ( علیهاالسلام ).
از وجود اقدس پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نیز این کلام را می خوانیم:
ما نفعنی مال قط مثل ما نفعنی مال خدیجة (12).
هیچ ثروتی همانند ثروت خدیجه ( علیهاالسلام ) مرا سود نبخشید.
در این رابطه سخن فراوان است اما به جهت بنای این نوشته بر اختصار بیان آنها به زمانی دیگر موکول می گردد.

واقعه ای مهم در زندگی خدیجه کبری سلام الله علیها

شاید بتوان یکی از مهم ترین وقایع را که عاملی بزرگ برای جاودانگی نام ایشان است، ولادت ام الإئمه حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها به شمار آورد. این حادثه هر چند به صورت های گوناگونی نقل شده اما مضمون واحدی دارد.
هنگامی که درد زایمان به سراغ ایشان آمد، به واسطه فرستاده ای از زنان قریش یاری طلبید. زنان قریش با سرزنش ایشان که به سخن ما اعتنا نکردی و با یتیم ازدواج کردی، استمداد ایشان را رد کردند. در این هنگام چهار زن بلند قامت وارد اتاق شدند. آنها خود را این گونه معرفی کردند: ساره ( همسر حضرت ابراهیم علیه السلام ) آسیه ( همسر فرعون ) مریم ( مادر حضرت عیسی علیه السلام) و کلثم ( خواهر حضرت موسی علیه السلام ). آنها گفتند: ما از سوی خداوند برای کمک به شما و بشارت به قدوم فرزندتان آمده ایم، در این فرزند و نسل او برکت قرار داده شده است (13).
این اتفاق از عنایت خداوند متعال به خدیجه کبری علیهاالسلام حکایت دارد. وقتی همه از یاری ایشان سرباز زدند فرستادگان الهی نصر خداوند را برای وی به ارمغان آوردند و معلوم ساختند که إن تنصروا الله ینصرکم (14).

حسادت ها

در لابلای متون شیعه و سنی داستان حسادت برخی از همسران پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به جایگاه خدیجه کبری علیهاالسلام نزد پیامبـــر صلی الله علیه وآله وسلم با اشکال گوناگون به چشم می خورد. البته رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم پاسخ آنها را می داده اند و برتری ایشان را نسبت به سایرین روشن می ساخته اند. از میان این موارد به نمونه ای اشاره می کنیم.
عایشه نقل کرده است که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) از خانه بیرون نمی رفت مگر آنکه خدیجه (علیهاالسلام) را یاد می کرد و بر او به خوبی و نیکی مدح و ثنا می فرمود. روزی از روزها غیرت مرا گرفت و گفتم: خدیجه (علیهاالسلام) پیرزنی بیش نبود و خدا بهتر از او را به شما عوض داده است. پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) غضبناک شد به طوری که موهای جلوی سرش از خشم تکان می خورد، سپس فرمود: نه به خدا، بهتر از او را خدا به من عوض نداده است، ایمان آورد وقتی مردم کافر بودند، مرا تصدیق کرد زمانی که مردم مرا تکذیب کردند، در اموال خود با من مواسات کرد وقتی مردم مرا محروم ساختند و خدا از او فرزندانی روزی من کرد و از زنان دیگر محروم فرمود (15).
در منابعی هم آمده که عایشه پس ازاین اتفاق با خود چنین گفت:
و الله لا أذکرها بسوء أبدا (16).
سوگند به خدا که هیچ گاه او را به بدی یاد نخواهم کرد.

احترام رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم

پس از وفات خدیجه کبری سلام الله علیها پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم که تا ایشان زنده بود ازدواج دیگری نکرده بودند، همسران متعددی ( بنا به مصالح ) اختیار کردند. اما همیشه نسبت به مقام والای آن همسر یگانه ادای احترام می نمودند و از ایشان به نیکی یاد می کردند. این تعلق خاطر به گونه ای بود که لطف پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را شامل حال دوستان خدیجه کبری علیهاالسلام نیز می ساخت. از جمله آن که هر گاه گوسفندی قربانی می کردند، قطعه هایی را برای دوستان ایشان می فرستادند. این فراز نیز خواندنی است:
روی عن أنس قال: کان النبی (صلی الله علیه وآله وسلم) إذا اتی بهدیة قال: إذهبوا إلی بیت فلانة فإنها کانت صدیقة لخدیجة إنها کانت تحبها (17).
این گونه بود که هرگاه برای پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) هدیه ای آورده می شد، می فرمودند: این را برای فلان خانم ببرید او دوست خدیجه بود و ایشان را دوست می داشت.

لطف خداوند به خدیجه کبری سلام الله علیها

جستجو در منابع حقایقی را برای پژوهشگر روشن می سازد که یکی از آنها لطف و عنایت خاص خداوند متعال به خدیجه کبری علیهاالسلام است. به برخی از این موارد اشاره می کنیم.
1- جبرییل سلام الله علیه به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم عرض کرد:
یا محمد هذه خدیجة قد أتتک فاقرأها من ربها السلام و بشرها ببیت فی الجنة من قصب لا صخب فیه و لا نصب (18).
ای محمد (صلی الله علیه و آله وسلم)! این خدیجه ( علیها السلام ) است که نزد تو می آید. به او از جانب خداوند سلام برسان و او را بشارت ده به خانه ای در بهشت از جواهر که نه ناله ای در آن است و نه رنجی.
2- پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم به خدیجه کبری سلام الله علیها فرمودند:
یا خدیجة ... إن الله عزوجل لیباهی بک کرام الملائکة کل یوم مرارا (19).
ای خدیجه! خداوند عزوجل در هر روز چندین بار نزد فرشتگان بلند مرتبه اش به وجود تو مباهات می کند.
امثال این موارد فراوان است و همگی از مقام والای خدیجه کبری سلام الله علیها نزد خداوند متعال حکایت می کند.

سرانجام

با رشد فزاینده گروندگان به اسلام، فشار مشرکین بر ملسمین بیشتر شد تا جایی که تمام مسلمین را به شعب ابی طالب فرستادند و آنها را در مضیقه شدید از نظر ارتباط و تهیه مواد غذایی قرار دادند. این کار تا سال دهم بعثت ادامه یافت. مسلمانان در این مدت از اموال خدیجه کبری علیهاالسلام و جناب ابوطالب علیه السلام استفاده می کردند تا جایی که این اموال به پایان رسید. یک سال مانده بود که با امضای صلح نامه مسلمین از شعب خارج شوند که دو مصیبت بر پیکره اسلام و نبی مکرم صلی الله علیه وآله وسلم وارد آمد. وفات حامی بزرگ ایشان جناب ابوطالب سلام الله علیه و درگذشت خدیجه کبری علیهاالسلام. سال وفات این دو اسوه جاودانه اسلام از سوی خاتم الأنبیـاء صلی الله علیه وآله وسلم " عام الحزن " نام یافت.
چهارده قرن از آن روزها می گذرد. جامعه مسلمین افراد سخت کوش فراوانی به خود دیده است اما نام خدیجه کبری علیهاالسلام نامی است که درخششی خاص دارد. زحمات این بانوی گران قدر نباید از یادها و خاطره ها محو گردد. هرچند مزارایشان در مکه (قبرستان حجون ) همچون مزار فرزندان معصومشان علیهم السلام در بقیع به تیغ نادانی وهابیت تخریب گردیده است، اما نام و یاد آنها در دلهای همه سرسپردگان انسانیت و شرافت و خدمت جاودانه خواهد ماند.

پی نوشت ها:

1- الروض الأنف، ج 1، ص 213
2- حلف الفضول: پیمانی بود که در آن قبایلی از قریش متعهد شدند مظلومی در مکه نیابند مگر آنکه حق اورا بستانند .
3- سیره ابن هشام ، ج1، ص 141
4- بحارالأنوار ، ج 16، ص 22
5- ام المومنین خدیجة الطاهرة ، ص 15
6- بحارالأنوار، ج 16، ص 65
7- سفینة البحار، ج 16، ص 279
8- نهج البلاغة، خطبه قاصعه
9- ام المومنین خدیجة الطاهرة، ص 32
10- بحارالأنوار، ج 16، ص 10
11- مناقب خدیجة الکبری، مقدمه، ص 3
12- امالی شیخ طوسی، ص 468
13- امالی صدوق، ص 470
14- سوره محمد، آیه 7
15- اسدالغابة، ج 5، ص 436
16- تذکرة الخواص، ص 303
17- سفینة البحار، ج 1، ص 380
18- تذکرة الخواص، ص 302
19- بحارالأنوار، ج 16، ص 78
دوشنبه 2/11/1391 - 19:55
شخصیت ها و بزرگان
خدیجه ، دختر خُوَیْلِدِ بْنِ اَسَدِ بْنِ عَبْدِ العُزّى بْنِ قُصَّىِ بْنِ كِلاب است . مادرش فاطمه ، دختر زائِدَة بـْنِ اَصَّمْ مـى بـاشـد. مـشـهـور اسـت كـه او قـبـل از ازدواج بـا رسـول اللّه (صلی الله علیه و اله) دو بـار ازدواج كـرده بـود. اوّل ، هـمسر عَتیقُ بْنِ عائِذ مخزومى بود و پس از مرگ او به نكاح ابو هاله تمیمى در آمد.
استاد جعفر مرتضى در كتاب (الصّحیح من سیرة النّبى (صلی الله علیه و اله) گوید: بـعـضـى روایـات بـر ایـن دلالت مـى كـنـد كـه پـیـامـبـر (صلی الله علیه و اله) با هیچ دخترى جز عایشه ازدواج نـكـرد.روایـات دیـگـرى دلالت دارد كـه خـدیجه ، قبل از پیامبر، دو ازدواج كرده بود، ولى ما در صـحـّت ایـن روایـات شك داریم . اول اینكه ابن شهر آشوب گفته : احمد بلاذرى و ابوالقاسم كـوفـى در كـتـابهایشان و سیّد مرتضى در شافى و ابو جعفر در تلخیص ، روایت كرده اند كه پـیـامـبـر(صلی الله علیه و اله) بـا خـدیـجـه ازدواج كـرد در حالى كه باكره بود. دوم اینكه ـ هیچ بعید نیست كه خدیجه در این مدت طولانى ، ازدواج نكرده باشد؛ چون پدرش در (جنگ فِجار) كشته شد و ولّى او بـه انـدازه پـدر، بر وى تسلّط نداشت ، كه بتواند او را به ازدواج با كسى اجبار كند، و در ایـن مـدت ازدواج نكرده بود و بزرگانى را كه به خواستگارى او آمده بودند، ردّ كرده بود تا كسى را كه داراى صفات عالى و شاءن ممتاز باشد، بیابد. سنّ حضرت خدیجه به هنگام ازدواج نـیـز، مـورد اخـتـلاف واقـع شـده ، اگـر چـه مـشـهـور ایـن اسـت كـه ایـشـان چـهـل سـال داشـتـه ، ولى اقـوال دیـگـرى هـم مـطـرح اسـت كـه 25، 28، 30، 35 و 45 سال نیز، گفته شده است .(1)
خـدیـجـه ، داراى ثـروت فـراوانـى بـود و هـمـه ساله ، عده زیادى را اجیر مى كرد، یا از طریق (مـضـاربـه) بـه تـجـارت مـى فـرسـتـاد. او عـلاوه بـر ثـروت ، از جـمـال و كـمـال بـى نـظـیـرى ، بـرخـوردار بـود. اخـلاق عـالى و صـفـات كمال او زبانزد خاص و عام بود. و به همین جهت در مكه به لقب (طاهره) معروف شده بود.
ابو طالب (علیه السلام) در خواستگارى او را چنین توصیف كرد:
اى جـمـع حـاضـر، بـدانـیـد كـه بـرادر زاده مـا، مـحمد فرزند عبداللّه ، كریمه شما (قریش) را خـواسـتـگار است . بانوى مشهور و معروف به سخاوت و عفّت ، بانویى كه فضیلتش مشهور و زبانزد خاص و عام و شاءنش عظیم و بزرگ است .(2)
استاد جعفر مرتضى مى نویسد: خـدیـجـه (سلام الله علیها) ، از بـهـترین ، شرافتمندترین ، ثروتمندترین و زیباترین زنان قریش بود و بـه لقب (طاهره) و سیّده قریش خوانده مى شد و همه بزرگان قوم ، بر ازدواج با او حریص بودند.
بـزرگـان قـریـش از او خـواسـتـگـارى كـرده و حـاضـر شـدنـد بـراى مـهـریـه او، امـوال فـراوانـى بـپـردازنـد كـه از آن جـمـله عُقْبَةِ بن اَبى مُعَیْط، صَلْتِ بن ابى یَهاب ، ابو جـهـل و ابـو سـفـیـان بـودنـد، ولى ایـن بـانـوى بـزرگ ـ كـه مـطـلوبـش فـضائل انسانى بود، نه بزرگى ظاهرى و نه اموال فراوان ـ دست ردّ به سینه همه آنها زد و رسول خدا (صلی الله علیه و اله) را به خاطر فضایل اخلاقى ، شرافت ، عزت نفس و صفات پسندیده انسانى ، اختیار كرد.(3)
(ابوالحسن تكبرى) مى نویسد:
روزى ، خدیجه بنت خویلد در جمع كنیزان و خدمتكارانش نشسته و دانشمندى از دانشمندان یهود، در مجلس حاضر بود. رسول خدا (صلی الله علیه واله) از آنجا عبور كرد. عالم یهودى ، چون حضرت را دید، شناخت و از خدیجه خواهش كرد كه حضرت را به آن مجمع ، دعوت كند. خدیجه كنیزى را در پى حضرت فـرسـتـاد و از ایـشـان دعـوت كـرد كـه در آن جـمع حاضر شود. عالم یهودى ، علامتى را بر كتف حضرت مشاهده كرد، و گفت : به خدا قسم ، این (خاتم نبوّت) است .
خدیجه گفت : اگر عموهایش بدانند كه تو بدن او را تفتیش كرده اى ، تو را تنبیه خواهند كرد؛ چون آنها از علماى یهود، نسبت به جان او بیمناكند.
یـهـودى گـفـت : چه كسى قادر است نسبت به او بدى كند؟ به حقِ كلیم خدا، او پیامبر آخر الزّمان اسـت . پـس خـوشا به حال كسى كه این بزرگوار، همسر او باشد كه چنین زوجه اى ، همانا به شـرف دنـیـا و آخـرت نـایـل شـده اسـت . از هـمـیـن جـا خـدیـجـه مـحـبـت رسول خدا (صلی الله علیه و اله) را به دل گرفت .(4)
بـا گـذشـت زمـان ، عـشـق و علاقه خدیجه نسبت به پیامبر زیادتر مى شد؛ چه او هر روز، شاهد كـمالات وجودى و صفات نیكوى آن حضرت بود، تا اینكه با خبر شد كه ابوطالب ، قصد دارد حـضـرت مـحـمـد (صلی الله علیه و اله) را بـه سـفـر تـجـارتـى بـفـرسـتـد، از ایـن رو زودتـر پـیـشـنهاد داد كه رسول خدا با اموال او به تجارت شام رود و دو برابر سودى كه به دیگران مى پردازد، به پیامبر بپردازد. پیامبر نیز پذیرفت . خدیجه غلام خود، (مَیْسَرَه) را نیز به خدمت آن حضرت گماشت .
پـس از مـراجـعـت از شـام ، مـیـسـره تـمـام رویـدادهـاى عـجـیـب و كـرامـات پـیـامـبـر در طول مسیر را كه حاكى از قدر و منزلت پیامبر بود، براى بانویش تعریف كرد و در آخر، پیام (راهب نصرانى) را به او رساند، كه به میسره گفته بود: اى مـیسره ! از من به مولایت خدیجه ، سلام برسان و به او بگو: به (سیّد بشر) دست یافته و شـأن عـظـیـمى پیدا كرده اى . نسبت به سایر خلق ، برترى خواهى داشت ، از اینكه همنشینى این آقا از دستت برود، بر حذر باش .(5)
پس از شنیدن این سخنان ، محبت خدیجه نسبت به پیامبر (صلی الله علیه و اله) بیش از پیش افزون گشت ، و به خـاطـر شـكـر ایـن نـعـمـت ، مـیـسـره ، همسر و اولادش را آزاد كرده ، سرمایه اى نیز، براى شروع زندگى در اختیارشان گذاشت (6).
روز بعد، وقتى كه رسول خدا (صلی الله علیه و اله) براى محاسبه تجارت مراجعه كرد، خدیجه با سؤ الاتى از آن حضرت دریافت كه حضرت محمد (صلی الله علیه و اله) اراده ازدواج دارد؛ بدین جهت عرض كرد:
آیا راضى هستى كه من براى شما زنى را كه مورد پسند خودم باشد، عقد كنم ؟ پیامبر فرمود: آرى .
خدیجه گفت : براى شما زنى از اهل مكه یافته ام كه از قوم شماست ـ از قریش كه بهترین قبیله هـاى عـرب اسـت ـ ثـروتـمـنـدتـریـن ، زیـبـاتـریـن ، بـا كمال ترین ، عفیف ترین ، بخشنده ترین و پاكیزه ترین آنهاست . شما را در كارت یارى مى دهد و بـه كـمـتـریـن چیزى ، از شما راضى مى شود، و در زندگى با شما، سرسازگارى دارد، در حالى كه اگر دیگران براى او مال فراوان عطا كنند راضى نمى شود ....
و در آخر اضافه كرد: آن زن ، مملوك و كنیز شما، خدیجه است .
رسـول خـدا (صلی الله علیه و اله) كـه خـدیـجـه را زنـى پـاكـدامن ، عفیف و با فضیلت مى دانست ، پیشنهاد وى را پـذیـرفـت و بـا او ازدواج نـمـود(7) . ثـمـره این ازدواج ، دو پسر به نام (قاسم) و (عبداللّه) و چهار دختر، از جمله حضرت زهرا بود.(8).

الف ـ خدیجه اُسوه :

اقـدام خـدیـجـه براى ازدواج با رسول خدا (ص)، معیارى است در انتخاب همسر كه باید سرمشق زنـان مـسـلمـان بـاشـد. خـدیـجـه خـواسـتـگـاران فـراوانـى داشـت كـه از مـال و مـقـام دنـیـا در حـدّ عـالى بـرخـوردار بـودنـد، و حـاضـر مى شدند كه براى مهر خدیجه ، ثـروتـهـاى فراوانى بپردازند، ولى خدیجه به چیزى بالاتر از اینها، فكر مى كرد و براى این ارزشهاى ظاهرى ، قدر و قیمتى قائل نبود.
او بـا حـضـرت مـحـمـد (صلی الله علیه و اله) كـه جـوانى بود، بى بهره از امكانات مادّى و بدون منصب ظاهرى ، ازدواج كرد. خـدیـجـه ؛ فـضیلت ، انسانیّت ، كرم و بزرگوارى را انتخاب كرد. وى پیامبر را كه آینه تمام نـمـاى فـضـایـل بـود، بـه عـنـوان همسرى برگزید، و به خاطر این انتخاب و پشت پازدن به مـعـیـارهاى غلط و مرسوم جامعه آن روز، مورد بى مهرى كسانى قرار گرفت كه ارزش را در دنیا مى دیدند و ملاك انتخابشان ظواهر پر زرق و برق مادّى بود.
بـا انـتخاب و ازدواج خدیجه ، سرزنشها و خرده گیریها شروع شد. ایراد آنها این بود كه چرا دست ردّ بر سینه بزرگان قریش ‍ زدى و با جوانى كه یتیم و فقیر است ازدواج كردى ؟
در هـمـان مـجلس عقد و ازدواج ، وقتى دیو سیرتان دیدند كه خدیجه سلام اللّه علیها خود هزینه عـقـد ازدواج را بـه عـهـده گـرفـتـه اسـت و مـهـریـه را از اموال خود مى پردازد، زبان به سرزنش گشودند.
ابو جهل گفت :
چه مى بینیم ؟ مردان براى زنان مهریه مى دهند یا زنان براى مردان ؟
ابو طالب (علیه السلام) او را جواب گفت :
اى احمق مردمان ، و اى سركرده اراذل و اوباش ، همچون محمّد را شایسته است كه هدیه ها و پولها نـثـار قـدمـش كـنـنـد و همچون تویى را شایسته است كه عطایایش را نپذیرند و او را همچون سگ برانند.(9)
این ملامتها آن قدر اوج گرفت كه ناچار، خدیجه زنان قریش را جمع كرد و گفت :
(اى زنـان قـریـش ! بـه مـن خـبـر رسیده است كه شوهران شما بر اینكه من محمد (صلی الله علیه و اله) را اختیار نـموده ام ، عیب مى گیرند. من از شما سؤ ال مى كنم كه آیا مانند او در بین شما وجود دارد؟ آیا در مـكـّه مـثـل او از نظر جمال ، كمال ، فضل و اخلاق پسندیده پیدا مى شود؟ بدانید كه من وى را به خـاطـر فـضـایلى كه در او دیدم انتخاب كردم و در مورد او چیزهایى شنیده ام و دیده ام كه از هیچ كس مشاهده نشده است . پس ‍ در چیزى كه نمى دانید مداخله نكنید و سخن نگویید.(10)
خـدیـجـه كـه تـا آن زمـان ، بزرگ زنان قریش بود؛ به خاطر این اقدام ، مورد بى مهرى قرار گرفت و زنان قریش از او كناره گیرى كردند.
امام صادق علیه السلام مى فرماید:
(وقـتـى كـه خـدیـجه (سلام الله علیها) با پیامبر ازدواج كرد، زنان مكّه از او دورى گزیدند، و دیگر با او رفت و آمد نمى كردند، به او سلام نمى گفتند و اجازه نمى دادند كه زنان دیگر نیز با او رفت و آمد داشته باشند.بدین جهت ، دلتنگى به آن بانوى بزرگ ، دست داد. این وضع ادامه داشت ، تا اینكه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) حامله شد. از آن به بعد، جنین ، در شكم با مادر صحبت مى كرد و او را دلدارى مـى داد. خـدیـجـه ، در مـوقـع ولادت حـضـرت زهـرا (سلام الله علیها) ، دنبال زنان قریش فرستاد و از آنها خواست كه كارهاى قابلگى او را عهده دار شوند، ولى آنها پـیـام دادنـد كـه چـون تـو از راءى مـا سرپیچى كردى ، و با محمد (صلی الله علیه و اله) كه یتیم ابى طالب و فقیر و تهیدست بود، ازدواج نمودى ، تو را یارى نمى دهیم .(11) سرزنشها در اعتقاد خدیجه نسبت به پیامبر (صلی الله علیه و اله) خللى ایجاد نكرد.
او آگـاهـانـه ، رسـول خـدا را به خاطر فضایل نفسانى آن حضرت انتخاب كرده و به انتخابش پـایـبـنـد بـود. از لحـظـه ازدواج ، خـود را كـنیز رسول اللّه معرفى كرد و با ایمان به او، تا آخـریـن لحـظـه حـیـات یـاورش بـود. همه اموالش را به پیامبر بخشید، و در هنگام رسالت او را تصدیق كرد، و در برابر اذیتها و تكذیبهاى قریش آن حضرت را دلگرمى مى داد.
خدیجه ، به عمویش (ورقه) گفت :ایـن امـوال را خـدمـت حـضـرت مـحـمـد (صلی الله علیه واله) بـبـر و بـه آن حـضـرت بـگـو كـه هـمـه ایـن امـوال را بـه شـمـا هـدیه نمودم ؛ هر طور كه مى خواهید، در آن تصرّف كنید و از جانب من در جمع مردم ، بین زمزم و صفا اعلام كن كه خدیجه ، خود، ثروت ، بندگان ، خدمتكاران ، اَحشام ، صداق ، هـدایـاى عـروسـى و هـر چـه به او بذل شده را به محمد (صلی الله علیه و اله) بخشید تا او را بزرگ شمرده باشد. وسپس مردم را بر این هبه ، شاهد بگیر.
عموى خدیجه ، طبق دستور او در جمع مردم حاضر شد، و آنچه را كه خدیجه گفته بود به مردم اعلام كرد.(12) در مورد اموال خدیجه ابوالحسن بكرى مى گوید: خـدیـجـه در تـمـامـى نواحى ، بندگان و اموال فراوان داشت . بطورى كه گفته شده او بیش از هـشـتـاد هـزار شـتـر مـاده داشـت كـه در مـناطق مختلف پراكنده بود و در مصر و حبشه و جاهاى دیگر مال التجاره داشت .(13)

ب ـ فضایل خدیجه (سلام الله علیها)

خـدیـجـه ، اوّلیـن زنـى بـود كـه رسـالت رسـول خـدا را تـصـدیـق كـرد. هـنـگـامـى كـه رسـول اللّه تـكـذیب قریش را مى شنید و مورد اذّیت آنها واقع مى شد، غمگین و افسرده به خانه مـى آمـد. در خـانـه ، تـبـسـّم خـدیـجـه ، سـنـگـیـنـى درد و انـدوه را از دل پیامبر (صلی الله علیه و اله) بر مى داشت . وجود خدیجه براى پیامبر (صلی الله علیه و اله) بحدّى ارزشمند بود، كه وقتى حـضـرت خـدیـجـه از دنـیـا رفـت ، رسـول خـدا(صلی الله علیه و اله)، سـال وفـاتـش را كـه مـصـادف بـا سـال وفـات عـمـویـش (ابـوطـالب) بـود، (عـام الحـزن) یـعـنـى سـال غـم نامید و تا آخر عمر، او را فراموش ‍ نكرد. همیشه ، او را به یاد مى آورد و براى او دعا مـى كـرد و بستگان او را احترام مى نمود. اموال خدیجه ، كلید شكست (محاصره اقتصادى) بود. پیامبر با این اموال ، مواد مصرفى را به چند برابر قیمت مى خرید تا اینكه سالهاى محاصره اقتصادى سپرى شد.(14)
از شاءن خدیجه همین بس كه خداوند، بر او سلام مى رساند.
پیامبر (صلی الله علیه و اله) فرمود:
(در شـب مـعـراج ، وقـتـى مـراجـعـت كـردم ، هـنـگـام خـداحـافـظـى بـا جـبـرئیـل ، گـفـتـم : آیـا حاجتى دارى ؟ گفت : حاجت من ، این است كه به خدیجه ، از طرف خدا و من سلام برسانى .(15)
و به نقل دیگر، پیامبر (صلی الله علیه و اله) به خدیجه فرمود:
(خداى عزّوجلّ، در هر روز چندین بار، به تو بر ملائكه مُباهات مى كند.) (16)
وقتى بعضى از همسران پبامبر اسلام (صلی الله علیه و اله) به او اعتراض كردند، كه چرا همیشه خدیجه را یاد مى كنى ؟ آن حضرت ، سخت عصبانى شد و فرمود: (او هنگامى مرا تصدیق كرد كه شما تكذیب مى كردید و وقتى به من ایمان آورد كه شما كفر مى ورزیدید و براى من فرزند آورد در حالى كه شما عقیم هستید.)(17)
در روایت دیگرى آمده است ، كه عایشه گفت : (خـداونـد، بهتر از او را به شما داده است .پیامبر (صلی الله علیه و اله) ناراحت شد و فرمود: نه ، سوگند به پـروردگـار، خـداونـد بـهـتـر از او عـوض نـداده است . او به من ایمان آورد، هنگامى كه مردم كفر ورزیـدنـد، و مـرا تـصدیق نمود آن گاه كه مردم مرا محروم ساختند و پروردگار، مرا تنها، از او به ولادت فرزند روزى داد.)(18)
وقتى خدیجه از دنیا رفت ، فاطمه (سلام الله علیها) گریه مى كرد و از تنهایى و غم از دست دادن مادر، به پیامبر پناه مى برد. جبرئیل (علیه السلام) نازل شد و گفت :
(اى رسول خدا! پروردگارت امر مى كند كه به فاطمه سلام برسان و به او بگو، مادرت در خـانـه اى از زمـرد، بـیـن آسیه و مریم است كه پایه هاى آن خانه از طلا و ستونهایش از یاقوت قرمز است .)(19)
خـدیـجـه (سلام الله علیها) ، در ماه رمضان سال دهم بعثت چشم از جهان فرو بست و سه روز بعد از وفات او، ابـوطـالب دومـیـن حـامـى بـزرگ پـیامبر نیز دارفانى را وداع گفت . پیامبر خدیجه را در حجون (20) دفن كرد.
حضرت خود، ابتدا وارد قبر شد و به دست خود خدیجه را در قبر نهاد.(21)

پی نوشت :

1ـ الصـحـیـح مـن سـیـرة النـبـى الاعـظـم ، ج 1، ص 121، 126، بـا دخل و تصرف .
2ـ بحار الانوار، ج 16، ص 69.
3ـ الصـحـیـح مـن سـیـرة النـّبـى ، ج 1، ص 112، بـا دخل و تصرّف .
4ـ بحار الانوار، ج 16، ص 20، با دخل و تصرف .
5 ـ بـحـار الانـوار، ج 16 ص 22 و 44، بـا دخل و تصرف .
6 ـ بحار الانوار، ج 16، ص 52، با دخل و تصرف .
7ـ بحار الانوار، ج 16، ص 54.
8 ـ بـرخـى گفته اند: فاطمه (س) تنها دختر خدیجه است و دختران دیگر، فرزندان هاله ـ خواهر خدیجه ـ بوده اند، كه تحت سرپرستى خدیجه ، زندگى مى كرده اند (الصحیح من سیرة النبى الاعظم ، ج 1، ص 121).
9ـ بحار الانوار، ج 16، ص 70.
10ـ بحار الانوار، ج 16، ص 71.
11ـ همان مدرك ، ص 80، با دخل و تصرف .
12ـ بحارالانوار، ج 16، ص 71.
13ـ همان مدرك ، ص 22.
14ـ خـدیـجـه ، عـلى مـحـمـد عـلى دخـیـل ، تـرجـمـه ، حـریـرچـى ، ص 16، بـا دخل و تصرف .
15ـ بحارالانوار، ج 16، ص 7.
16ـ همان مدرك ، ص 78.
17ـ همان مدرك ، ص 8.
18ـ خدیجه ، ص 22.
19ـ بحارالانوار، ج 16، ص 1.
20ـ نـام كوهى است ، بالاى مكّه ، و قبرستانى نیز به همین نام در كنار كوه وجود داشته است (معجم البلدان ، ج 2، ص 225).
21ـ بـحـارالانـوار، ج 16، ص 13 و سـیـره حـلبـى ، ج 1، ص 347، بـا دخل و تصرف .

دوشنبه 2/11/1391 - 19:55
شخصیت ها و بزرگان
نویسنده: علیرضا قاسمی (سراج)

فضیلت خدیجه (سلام الله علیها) درگفتار بزرگان

در روایات اسلامی كه از طریق شیعه و اهل تسنن نقل شده، و نیز در كلام بزرگان و اندیشمندان، در شأن و مقام ارجمند ام المومنین حضرت خدیجه كبری (سلام الله علیها) سخن فراوان با تعبیرات گوناگون به میان آمده است.
به گفته صاحب مستدرك سفینةالبحار، «فضائل حضرت خدیجه (سلام الله علیها) كه در ابواب مختلف روایات آمده، بیش از آن است كه (قابل) شمارش باشد».(1) حاصل توجه به این روایات پی بردن به راز عظمت او، و شناخت شایستگیهای او است.
از رسول اكرم (صلی الله علیه واله) نقل است كه :
«خیر نسائها خدیجة و خیر نسائها مریم ابنة عمران» «بهترین زنان دنیا خدیجه (سلام الله علیها) و مریم دختر عمران هستند»(2) «خیرنساء العالمین مریم بنت عمران، و آسیه بنت مزاحم، و خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمد(صلی الله علیه واله)» بهترین زنان جهانیان عبارتند از: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد و فاطمه (سلام الله علیها) دختر حضرت محمد(صلی الله علیه و اله)(3) ابن عباس میگوید: روزی رسول خدا (صلی الله علیه واله) چهار خط كشید. آنگاه پرسید: آیا میدانید این خطها چیست؟ گفتیم: خدا و رسولش داناتر است. فرمود:
«خیر نساء الجنة مریم بنت عمران، و خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمد، و آسیة بنت مزاحم امراة فرعون:
بهترین زنان بهشت، مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد (صلی الله علیه واله) و آسیه دختر مزاحم، همسر فرعون است»(4) پیامبر (صلی الله علیه و اله) به عایشه كه در حال برتری جویی به فاطمه (علیها السلام) بود فرمود:
«او ما علمت ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران و علیا و الحسن و الحسین و حمزه و جعفرا و فاطمة و خدیجة علی العالمین.
آیا نمیدانی كه خداوند، آدم، نوح، آلابراهیم، آلعمران، علی (علیه والسلام)، حسن (علیه السلام)، حسین (علیه السلام)، حمزه، جعفر، فاطمه (علیها السلام) و خدیجه (علیها السلام) را بر جهانیان برگزید».(5) پیامبر (صلی الله علیه واله ) فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای رسول خدا! این خدیجه (علیها السلام) است، هرگاه نزد تو آمد، براو از سوی پروردگارش و از طرف من، سلام برسان:
«و بشرها ببیت فی الجنة من قصب لاصخب و لانصب؛ «و او را به خانهای از یك قطعه (زبرجد) در بهشت كه در آن رنج و ناآرامی نیست مژده بده»(6) «اربع نسوة سیدات سادات عالمهن مریم بنت عمران، و آسیة بنت مزاحم، و خدیجة بنت خویلد، و فاطمة بنت محمد، و افضلهن عالما فاطمة؛ چهار زن سرور زنان جهان خود میباشند كه عبارتند از: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد (صلی الله علیه و اله)، و بهترین آنها در جهان فاطمه (علیها السلام) است» (7) «حسبك من نساء العالمین مریم بنت عمران، و خدیجة بنت خویلد، و فاطمة بنت محمد (صلی الله علیه واله) و آسیة بنت مزاحم.
درمیان بانوان دو جهان، در فضیلت و كمال كافی است: مریم، خدیجه، فاطمه و آسیه (علیهن السلام)»(8) پیامبر اكرم (صلی الله علیه واله) در تفسیر (آیه 22 مطففین) «عینا یشرب بها المقربون، همان چشمه بهشتی كه مقربان از آن مینوشند.» فرمود:
«المقربون السابقون؛ رسول الله، و علی بن ابیطالب و الائمة، فاطمة و خدیجة»(9) روزی پیامبر (صلی الله علیه واله) به علی (علیه السلام) فرمود: «تو همسری مانند فاطمه (سلام الله علیها) داری كه من چنان همسری ندارم، تو مادر زنی مثل خدیجه (سلام الله علیها) داری كه من چنین مادرزنی ندارم.»(10) روایت شده است ؛ روزی جبرئیل به حضور پیامبر (صلی الله علیه واله) آمد و جویای خدیجه شد، پیامبر (صلی الله علیه واله) او را نیافت، جبرئیل گفت: «وقتی كه او آمد، به او خبر برده كه پروردگارش به او سلام میرساند.»(11) پیامبر اكرم (صلی الله علیه واله) در چهل شبانه روز اعتزال از خدیجه (علیها السلام) توسط عمار یاسر به خدیجه چنین پیام داد: «ان الله عز وجل لیباهی بك كرام ملائكته كل یوم مرارا؛ همانا خداوند متعال به افتخار وجود تو هر روز به طور مكرر به فرشتگان بزرگش افتخار میكند»(12) روزی رسول خدا (صلی الله علیه واله) در مسجد در حضور مردم در شأن حسن و حسین (علیه السلام) مطالبی فرمود، از جمله چنین گفت: «ایها الناس الا اخبركم بخیر الناس جدا و جده؛ ای مردم! آیا شما را خبر ندهم به بهترین انسانها ازجهت جد و جده؟» حاضران عرض كردند: «آری، خبر بده!» فرمود:
«الحسن و الحسین، جدهما رسولالله و جدتهما خدیجة بنت خویلد؛ آنها حسن و حسین (ع) هستند كه جدشان رسول خدا محمد (صلی الله علیه واله) است و جده آنها خدیجه (علیها السلام) دختر خویلد میباشد»(13) در آن هنگام كه پیامبر (صلی الله علیه واله) در بستر رحلت قرار گرفت، حضرت زهرا(سلام الله علیها) بسیار پریشان و گریان بود، پیامبر (صلی الله علیه واله) حضرت زهرا را به وجود پربركت مولاعلی دلداری داد، و در فرازی ضمن یاد از خدیجه (علیها السلام) فرمود: «دل خوش دار كه: ان علیا اول من آمن بالله عزوجل و رسوله من هذه الامة، هو و خدیجة امك؛ همانا علی (علیه السلام) نخستین شخص از این امت است كه به ذات پاك خدا و رسولش ایمان آورد، او و خدیجه (سلام الله علیها) مادر تو اولین افرادی هستند كه به اسلام پیوستند.»(14) پیامبر اكرم بعد از وفات خدیجه كبری (علیها السلام) همواره از خاطرات شیرین و ایثار آن بانوی گرامی به نیكی یاد میكرد و هرگاه به یاد او میافتاد، اشك فراق بر دیدگانش جاری میشد از جمله:
روزی پیامبر (صلی الله علیه واله) در نزد چند از نفر از همسران خود بود، ناگاه سخنی از حضرت خدیجه (سلام الله علیها) به میان آمد، پیامبر (صلی الله علیه واله) آن چنان آشفته و پراحساس شد كه قطرههای اشك ازچشمانش سرازیر گشت.
عایشه به آن حضرت گفت: «چرا گریه میكنی؟ آیا برای یك پیرزن گندمگون از فرزندان اسد، باید گریه كرد؟» پیامبر در پاسخ به او فرمود: «صَدَقَتنی اذ كَذّبتُم، و آمنَت بی اذكَفَرتُم، و وَلَدَت لی اذ عَقَمتُم؛ او هنگامیكه شما مرا تكذیب میكردید، تصدیق كرد و هنگامیكه كافر بودید، او به من ایمان آورد؛ و برای من فرزندانی آورد در حالی كه شما نازا هستید.»(15) نیز روایت شده:
روزی پیرزنی نزد رسول اكرم (صلی الله علیه واله) آمد، آن حضرت او را مورد لطف سرشار قرار داد، وقتی آن پیرزن رفت، عایشه علت آن همه مهربانی به پیرزن را از پیامبر (صلی الله علیه واله) پرسید، او در جواب فرمود:
«انهاكانت تاتینا فی زمن خدیجة، و ان حسن العهد من الایمان؛ این پیرزن در عصر زندگی خدیجه(علیها السلام)، به خانه ما میآمد و از كمكها و الطاف سرشار خدیجه(علیها السلام) برخوردار بود، همانا نیك نگهداری عهد و سابقه، از ایمان است.»(16) و مطابق روایت دیگر عایشه گفت: «هرگاه پیامبر (صلی الله علیه واله) گوسفندی ذبح میكرد، میفرمود: از گوشتش برای دوستان خدیجه (علیها السلام) بفرستید، یك روز در این باره با آن حضرت سخن گفتم، فرمود:
«انی لاحب حبیبها: من دوست خدیجه (علیها السلام) را دوست دارم.»(17) یاد خدیجه در خواستگاری حضرت زهرا در جریان مراسم خواستگاری مولا علی (علیه السلام) از حضرت زهرا پس از آن كهام سلمه به همراه امایمن كنیز آزاد شده و برخی دیگر از همسران پیامبر نزد وی رفتند تا او را در جریان درخواست امام علی (علیه السلام) برای همسری با فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) قرار بدهند، در بخشی از گفتار خود به حضرت خدیجه اشاره نمودند و آرزو كردند ای كاش آن مادر یگانه در این مراسم حضور مییافت و میتوانست در مراسم ازدواج جگرگوشهاش حاضر باشد.
تا سخن به نام خدیجه رسید ناگهان پیامبر اكرم (صلی الله علیه و اله) به صدای بلند شروع به گریستن نمود؛ سپس فرمودند: «خدیجة و أین مثل خدیجة صدقتنی حین كذبنی الناس، و وازرتنی علی دین الله و اعانتنی علیه بمالها، ان الله عزوجل امر فی ان أبشر خدیجة ببیت فی الجنة من قصب لا صخب فیه و لانصب؛ خدیجه! كجاست همانند خدیجه؟ در آن هنگام كه مردم مرا تكذیب میكردند، او مرا تصدیق كرد، و او برای دین خدا با من همكاری و همیاری نمود، و با ثروت خود مرا برای پیشبرد دین كمك كرد، خداوند متعال به من فرمان داده است كه خدیجه (سلام الله علیهاا) را به داشتن خانهای از یك گوهر در بهشت كه رنج و ناآرامی در آن نیست مژده بدهم.» خدیجه در احادیث معراج نبی ابوسعید خدری میگوید: رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود: وقتی كه در شب معراج، جبرئیل مرا به سوی آسمانها برد و سیر داد، هنگام مراجعت به جبرئیل گفتم: «آیا حاجتی داری؟» جبرئیل گفت: «حاجت من این است كه سلام خدا و سلام مرا به خدیجه(ع) برسانی» پیامبر (ص) وقتی كه به زمین رسید، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه(ع) ابلاغ كرد، خدیجه گفت: «ان الله هو السلام، و منه السلام، و الیه السلام، و علی جبرئیل السلام؛ همانا ذات پاك خدا سلام است، و از او است سلام، و سلام به سوی او باز گردد و بر جبرئیل سلام باد.»(18) گفتار انبیای الهی، ائمه و اصحاب صدر اسلام ابنسعد مورخ عرب از قول آدم (علیه السلام) چنین میگوید:
«آدم در بهشت به حوا گفت یكی از مزایایی كه خدا نصیب رسولالله كرد این بود كه جفتی چون خدیجه نصیب او نمود و خدیجه پیوسته برای انجام رسانیدن مشیت خداوند به محمد كمك میكرد در صورتی كه حوا سبب گردید كه من در بهشت بر خلاف اراده خداوند رفتار نمایم.»(19) امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا در ضمن خطبهای كه خود را به دشمن معرفی میكرد، فرمود: «شما را به خدا سوگند، آیا میدانید كه جده من خدیجه(ع) دختر خویلد است؟»(20) و نیز خطاب به دشمن فرمود: «آیا میدانید كه من فرزند همسر پیامبر شما خدیجه (ع) هستم؟»(21) امام سجاد (علیه السلام) در مجلس شاهانه یزید در دمشق در خطبه معروف خود، این چنین خود را معرفی میكند: «انا بن خدیجة الكبری؛ من پسر خدیجه بانوی بزرگ اسلام هستم.»(22) حضرت زینب (سلام الله علیها) در كربلا در روز یازدهم محرم سال 61 هـ. ق هنگامی كه كنار پیكرهای پاره پاره شهیدان آمد، و مطالبی جانسوز گفت، از جمله در آنجا پس از ذكر پیامبر (ص) و علی (ع) از خدیجه یاد كرد و فرمود: «بابی خدیجة الكبری: پدرم به فدای خدیجه بانوی بزرگ باد.»(23) زیدبن علی (علیه السلام) كه انقلاب و شورش عظیمی بر ضد حكومت طاغوتی هشامبن عبدالملك نمود و سرانجام به شهادت رسید، در سخنی در برابر دشمن، چنین احتجاج میكند:
«و نحن احق بالمودة، ابونا رسولالله وجدتنا خدیجة...؛ و ما سزاوارتر به مودت و دوستی هستیم، چرا كه پدر ما رسول خدا (ص) وجده ما خدیجه (ع) است.»(24) عبدالله ابنزبیر با آن كه با خاندان رسالت دشمنی كرد در گفتگویی باابنعباس، به خدیجه(ع) به عنوان عمهاش افتخار نموده و میگوید:
«الست تعلم ان عمتی خدیجة سیدة نساء العالمین؛ آیا نمیدانی كه عمهام خدیجه (ع) سرور بانوان جهان است؟»(25) «در عصر امامت امام حسن (علیه السلام) پس از آنكه معاویه بر اوضاع مسلط شد، به كوفه آمد و چند روز در كوفه ماند، و از مردم برای خود بیعت گرفت، پس از پایان كار بر بالای منبر رفت و خطبه خواند و در آن خطبه آنچه توانست به ساحت مقدس امیرمومنان علی (علیه السلام) جسارت كرد و ناسزا گفت، با این كه امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در مجلس حاضر بودند، حسین (ع) برخاست تا پاسخ معاویه را بدهد، امام حسن (ع) دست او راگرفت و نشانید و خود برخاست و فرمود: «ای آنكه علی (ع) را به بدی یاد كردی؟ منم حسن و پدرم علی (ع) است، و تویی معاویه و پدرت ضحر میباشد، مادر من فاطمه علیها سلام الله و مادر تو هند جگرخوار است، جد من رسول خدا (صلی الله علیه واله) است جد تو حرب است، «و جد تیخدیجة و جدتك فتیله...؛ جده من خدیجه (بانوی بزرگ اسلام) ولی جده تو فتیله (زن زشتكار جاهلیت) است. خداوند لعنت كند از ما آنكس كه نامش پلید و حسب و نسبتش پست و سابقهاش بد، و دارای كفر و نفاق است.»(26) در حدیث موثقی از حضرت زهرا (سلام الله علیها) منقول است كه چون خدیجه از دنیا رفت فاطمه علیهاالسلام بر گرد پدر بزرگوار خود میگردید و میگفت: «ای پدر! مادر من كجاست؟ پس جبرئیل نازل شد و گفت: پروردگارت تو را امر میكند كه فاطمه را سلام برسانی و بگویی كه مادر تو در خانهای است ازنی كه كعب آنها از طلا است و به جای پی، عمودها از یاقوت سرخ میباشد و خانة او در میان خانه آسیه و مریم دختر عمران است؛ چون حضرت رسول (صلی الله علیه واله) پیغام حق تعالی را به فاطمه (سلام الله علیها) رسانید. فاطمه (سلام الله علیها) گفت: خدا است سالم از نقصها و از اوست سلامتیها و به سوی او برمیگردد تحیتها»(27) خدیجه (علیها السلام) در ادعیه، زیارتنامه ها، و واژگان مقدس كتاب مقدس تورات حضرت خدیجه (س) را به نهر آبی تشبیه نموده است كه آب آن، آب حیات است، و در دوطرف كنار آن آب، درخت حیات وجود دارد، آن درخت دارای دوازده نوع میوه است، و برگهای آن درخت، موجب شفای امتها است.(28) در یكی از زیارتنامه های رسول خدا (صلی الله علیه واله) چنین آمده است:
«السلام علی ازواجك الطاهرات الخیرات، امهات المومنین، خصوصا الصدیقة الطاهرة، الزكیة الراضیه المرضیة، خدیجة الكبری ام المومنین؛ سلام بر همسران پاك و نیك تو، مادران مومنان به خصوص سلام بر بانوی راستین و پاك و پاكیزه، خشنود و پسندیده، خدیجه بانوی بزرگ، مادر مومنان.»(29) در یكی از زیارتنامههای دیگر از خدیجه (ع) چنین تعبیر شده: «السلام علی خدیجة سیدة نساء العالمین؛ سلام بر خدیجه (ع) سرور زنان جهانیان.»(30) حضرت خدیجه (ع) ارتباط عمیق و بسیار بالایی با درگاه خداوند داشت، از این رو دارای قوت قلب محكم واستوار بود. آن بانوی بزرگوار اسلام برای خود دارای حرز (كلمات پرمحتوای پناهندگی به خدا) بود و در پرتو آن همواره رابطه خود را با خدا برقرار میساخت.
سیدبن طاووس در كتاب مهجالدعوات دو حرز را نقل كرده كه این چنین است:
1ـ «بسم الله الرحمن الرحیم، یا حی یا قیوم، برحمتك استغیث فاغثنی ، ولا تهلكن الی نفسی طرفة عین ابدا، و اصلح لیشائب كله؛ به نام خداوند بخشنده بخشایشگر! ای خدای زنده و استوار! به رحمتت پناهنده شدم، به من پناه بده، و مرا هرگز به اندازه یك چشم برهم زدن به خودم وانگذار، همه حال و زندگی مرا سامان بخش.» 2ـ «بسمالله الرحمن الرحیم، یا الله یا حافظ یا حفیظ یا رقیب؛ به نام خداوند بخشنده بخشایشگر! ای خدا، ای نگهبان، ای نگهدارنده و ای مراقب و پاسدار.» خدیجه در كلام اندیشمندان و بزرگان معاصر دانشمند عرب (سنیه قراعد): تاریخ در مقابل عظمت امالمومنین خدیجه(ع) سر فرود میآورد، و در برابرش متواضعانه دست بسته میایستد، نمیداند نام این بانو را در كدام شناسنامه بزرگان ثبت نماید.»(39) سلیمان كتانی، نویسنده عرب: خدیجه ثروتش را به محمد بخشید. ولی این احساس را نداشت كه میبخشد، بلكه این احساس را داشت كه از او هدایت را كه بر همه گنجهای سراسر جهان برتری دارد، كسب مینماید، او احساس میكرد محبت و دوستی را به حضرت محمد (ص) اهدا میكند، ولی در عوض همه ابعاد سعادت را از او كسب میكند.»(32) عالم بزرگ شیخ حرعاملی متوفی به (1140 هـ.ق) صاحب كتاب وسایل الشیعه شعری در وصف او سورده است.
زوجتة خدیجه و فضلها ابان عند قولها و فعلها بنت خویلد الفتی المكرم الماجد الموید المعظم لها من الجنة بیت من قصب لاصخب فیه ولالها نصب و هذه مورة لفظ الخبر عنالنبی المصطفی المطهر «همسر پیامبر خدیجه كه فضل و برتری او از گفتار و رفتارش آشكار است، دختر خویلد آن جوانمرد بزرگوار، و ارجمند تایید شده و بلند مقام برای خدیجه و در بهشت خانهای از یك قطعه گوهر بلورین آماده شده است كه در ناآرامی و رنج نیست.
این موضوع عین سخن پیامبر برگزیده پاك خدا است كه خدیجه در بهشت دارای چنین خانهای میباشد».
بنت الشاملی نویسنده عرب: آیا دیگری غیر از خدیجه را میشناسید كه با عشقی آتشین، و مهر و ایمانی استوار بیآن كه اندك تردیدی به دل راه دهد یا ذرهای از باورش به بزرگداشت همیشگی خدا و پیغمبر بكاهد، دعوت دین را از غار حرا پذیرا شود».(33)

پی نوشت :

1ـ خدیجه، اسطوره مقاومت و ایثار، صفحه 186، اشتهاردی، محمدمهدی
2ـ صحیح بخاری، ج 4، ص 164.
3ـ الاستیعاب، ج 2، ص 720.
4ـ بحارالانوار، ج 13، ص 162، ج 16، ص 2.
5ـ خدیجه؛ اسطوره مقاومت و ایثار، ص 187، نقل از بحار ج 37، ص 63.
6ـ اسدالغابه، ج 5، ص 438.
7ـ ذخائر العقبی، ص 44.
8ـ كشف الغمه، ج 2، ص 71.
9ـ مجمع البیان، ج 10، ص 320.
10ـ بحار، ج 40، ص 68 به نقل از خدیجه؛ اسطوره مقاومت و ایثار ص 190.
11ـ همان، ج 16، ص 8.
12ـ كشفالغمه، ج 2، ص 72.
13ـ بحار، ج 43، ص 302، به نقل از خدیجه، اسطوره مقاومت و ایثار، ص 198.
14ـ بحار، ج 22، ص 502.
15ـ همان، ج 16، ص 8.
16ـ خدیجه اسطوره ایثار و مقاومت، ص 207.
17ـ ریاحین الشریعه، ج 2، ص 206.
18ـ كشفالغمه، ج 2، ص 133.
19ـ محمد پیغمبری كه از او باید شناخت، كنستان ویرژیل گئورگیو، ترجمه ذبیحالله منصوری، ص 50.
20ـ بحار، ج 44، ص 318.
21ـ همان، ج 45، ص 6.
22ـ همان، ج 44، ص 174.
23ـ همان، ج 45، ص 59.
24ـ خدیجه، اسطوره ایثار و مقاومت، ص 200.
25ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، ج 9، ص 325.
26ـ خدیجه (ع) اسطوره مقاومت و ایثار، ص 201.
27ـ حیوهالقلوب، علامه محمدباقر مجلسی، ج 3، ص 218.
28ـ كتاب مقدس، عهد جدید، مكاشفه یوحنا، باب 22.
29ـ بحار ج 100، ص 189.
30ـ همان، ج 102، ص 272.
31ـ نساء محمد (ص)، ص 38.
32ـ خدیجه (ع)، علی محمد دخیل، ص 32.
33ـ حیاةالائمه، هاشم معروف الحسنی، ص 67.

دوشنبه 2/11/1391 - 19:54
شخصیت ها و بزرگان

مقام حضرت فاطمه(سلام علیها)در پیشگاه خدا

ابوسعید خدری می گوید: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: وقتی که در شب معراج، جبرئیل مرا به سوی آسمان ها برد و سیر داد، هنگام مراجعت، به جبرئیل گفتم: آیا حاجتی داری/ جبرئیل گفت: حاجت من، این است که سلام خدا و سلام مرا به خدیجه برسانی. پیامبر خدا وقتی به زمین رسید، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه(سلام علیها) ابلاغ کرد. خدیجه گفت: «ان الله هو السلام و فیه السلام. الیه السلام و علی جبرئیل السلام؛ همانا ذات پاک خدا سلام است و از اوست سلام وسلام به سوی او باز گردد. و بر جبرئیل سلام باد».(1)
روزی جبرئیل نزد پیامبر آمد و گفت: «ای رسول خدا! این خدیجه است. هرگاه نزد تو آمد، بر او از سوی پروردگارش و از طرف من ، سلام برسان و او را به خانه ای از یک قطعه (از زبرجد)، در بهشت که در آن رنج و ناآرامی نیست، مژده بده».(2)
در کتاب الخصائص الفاطمیه آمده است: طبق روایت مشهور، هنگامی که حضرت خدیجه رحلت کرد، فرشتگان رحمت، از جانب خداوند کفن مخصوصی برای خدیجه، نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آوردند که این کفن، مایه تسلی خاطر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) هم بود. وقتی پیکر مطهر حضرت خدیجه (صلی الله علیه و آله و سلم) را با آن کفن پوشاندند و جنازه را با کمک همراهان، به سوی قبرستان معلی بردند، پیامبر خدا در میان قبر رفت و لحظاتی در قبر خوابید و سپس بیرون آمد و آن گوهر پاک را در آنجا به خاک سپرد.

مقام حضرت خدیجه(علیها السلام)از نگاه پیامبر

عایشه که از همسران پیامبر بعد از خدیجه(سلام علیها) است، علاقه و محبت شدید پیامبر به خدیجه را این گونه توصیف می کند: «من خدیجه را هرگز ندیده بودم، اما آن چنان که بر خدیجه حسد ورزیدم، بر هیچ یک از همسران پیامبر، رشک نبردم؛ چرا که پیامبر او را بسیار یاد می کرد...(3)او از خانه بیرون نمی آمد ،مگر آنکه خدیجه را یاد می کرد واو را به نیکی ستایش می نمود ...(4)واز ستایش او واستغفار برای او ،دل تنگ و خسته نمی شد...(5)هر گاه رسول خدا گوسفندی را ذبح می کرد، می گفت: آن را به دوستان خدیجه هم بدهید. سرانجام، روزی علت این کار را پرسیدم. فرمود:
من دوست خدیجه را هم دوست دارم».(6)

مقام حضرت خدیجه(سلام علیها) از نگاه امیر مؤمنان، علی (علیه السلام)

حضرت علی(علیه السلام) فرموده است: «سادات نساء العالمین اربع؛ سرور بانوان دو جهان، چهار بانو هستند: خدیجه بنت خویلد، فاطمه بنت محمد، آسیه بنت مزاحم و مریم بنت عمران».(7)
حضرت علی (علیه السلام)که مدتی طولانی را نزدپیامبر، در خانه حضرت خدیجه (سلام علیها) سپری کرده بود، بعد از وفات حضرت خدیجه(سلام علیها)، دائماًبه مناسبت هایی که پیش می آمد، از این بانوی بزرگ یاد می کرد و نامش را گرامی می داشت. از جمله، یک بار به دفاع پیامبر از حضرت خدیجه(سلام علیها)اشاره کرد و این قضیه را چنین نقل فرمود: «یک روز که پیامبر خدا در میان همسران خویش حضور داشت، یادی از همسرش خدیجه نمود و به فراق او گریست. عایشه گفت: آیا بر پیرزن سرخ مویی از تیره بنی اسد می گریی؟
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: چه کسی جای خدیجه را می گیرد؟ روزی که شما مرا تکذیب کردید، او مرا تصدیق کرد. روزی که کفر ورزیدید، به من ایمان آورد و هنگامی که نازا بودید، برایم فرزند آورد.(8) عایشه گفت: از آن پس، همواره خودم را با بیان خوبی های خدیجه، به پیامبر نزدیک می کردم.

مقام حضرت خدیجه(سلام علیها)در کلام دیگران

نویسنده:سیده زهرا برقعی
ابن مجر که از علمای برجسته اهل تسنن است، می گوید: «از امتیازات خدیجه، آن است که او همیشه پیامبر را گرامی می داشت و سخن او را چه قبل از بعثت و چه بعد از بعثت، تصدیق می کرد».(9)
سلیمان الکتانی، یکی از ادبای مسیحی عرب، خدیجه را چنین توصیف می کند:
خدیجه، دوستی خود را به همسرش بخشید، در حالی که احساس بخشش نمی کرد، بلکه احساس می کرد که از او محبت و دوستی می گیرد و همه سعادت را از او کسب می کند. ثروتش را به او بخشید و حال آنکه احساس نمی کرد که می بخشد، بلکه احساس او این بود که از او هدایت را که بر همه گنج های روز زمین برتری دارد، کسب می کند.

نکاتی درباره حضرت خدیجه(سلام علیها)

در سوره«ضحی»، آیه هشتم، به نام و اوصاف این بانوی گرامی اشاره شده است.
*آن حضرت که از ثروتمندترین زنان جزیره العرب بود، حدود هشتادهزار شتر داشت و کاروان های تجاری او، شب و روز در طائف و یمن و شام و مصر و سایر بلاد در حرکت بودند. او برده های بسیار زیادی هم داشت که به تجارت اشتغال داشتند.
*عظیم ترین خطری که پیامبر را در آغاز رسالتش تهدید می کرد، محاصره اقتصادی مسلمانان بود، اما اموال حضرت خدیجه (سلام علیها)کلید شکست این محاصره شد. او مواد مصرفی را به چندین برابر قیمت واقعی اش برای غذای مسلمانان می خرید تا آنکه سال های محاصره اقتصادی، با پیروزی مسلمانان تمام شد.
*حضرت خدیجه، در حال با پیامبر خدا ازدواج کرد که خود از ثروتمندترین زنان عرب بود و خواستگاران معتبر و سرمایه دار فراوانی داشت، در حالی که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن زمان، پیش جد خود، عبدالمطلب، زندگی می کرد و تنها اعتبارش در میان مردم، درستکاری و امانت داری اش بود و هیچ ثروتی نداشت.
*آخرین کلام حضرت خدیجه (سلام علیها)در بستر بیماری و مرگ چنین بود: «ای رسول خدا! من در حق تو کوتاهی کردم و آنچه شایسته تو بود، انجام ندادم. از من در گذر و اگر اکنون دل در طلب چیزی داشته باشم، خشنودی توست».(10)
*حتماً شما هم شنیده اید که حضرت خدیجه(سلام علیها)، خود برای خواستگاری از پیامبر، پا پیش گذاشت. او به حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)گفت: «به خدا قسم ای محمد! اگر مال تو کم است، مال من زیاد است. کسی که خودش را در اختیار تو می گذارد، چگونه مالش را در اختیارت نگذارد؟ من با تمام اموال و کنیزانم، در اختیار توام».(11)
*در جریان کناره گیری رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از حضرت خدیجه (سلام علیها)، پیش از ایجاد نطفه فاطمه زهرا (سلام علیها)، پیامبر عمار یاسر را نزد خدیجه(سلام علیها) فرستاد و فرمود: «به او بگو: ای خدیجه! گمان مبر که کناره گیری من، از توست. نه خداوند چنین امر فرموده است. گمانی جز خیر نبر و بدان خداوند هر روز چندین بار به ملائکه اش، به تو مباهات و فخر می کند».(12)
*در روایتی آمده است که امام صادق (علیه السلام) فرمود: «وقتی حضرت خدیجه وفات کرد، فاطمه(سلام علیها) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پناه برد. به دور پیامبر می چرخید و می گفت: پدر جان! مادر من کجاست؟ همان وقت، جبرئیل نازل شد و عرضه داشت: ای رسول خدا! پروردگارت امر فرمود به فاطمه (سلام علیها) سلام برسانی و بگویی مادرش در خانه ای است از یاقوت و زبرجد که اتاق هایش از طلا و ستون هایش از یاقوت قرمز ساخته شده و با آسیه و مریم هم نشین است».
*در کتاب آسمانی انجیل، از حضرت خدیجه (سلام علیها) یاد شده است، به گونه ای که خداوند در آن خطاب به عیسی(علیه السلام) فرمود: «نسل او(حضرت خدیجه) از مبارکه (بانوی پربرکت) است که همدم مادرت، مریم، در بهشت می باشد».(13)
*خداوند در قرآن می فرماید: «ووجدک عائلا فاغنی؛ خداوند تو را فقیر یافت و سپس تو را بی نیاز نمود.» طبق احادیث و روایات متعدد، مراد از «بی نیاز کردن» مال و بخشش خدیجه (سلام علیها) بود که همه را در طبق اخلاص به پیامبر تقدیم کرد.
*آخرین بخش از اموال حضرت خدیجه (سلام علیها) به وسیله امیرمؤمنان حضرت علی (علیه السلام)، در سفر هجرت به مدینه صرف شد. در واقع حضرت علی (علیه السلام) به سفارش پیامبر، با این پول، شتر و زاد و توشه خرید تا با حضرت زهرا (سلام علیها) و دیگر زنان و مردان بنی هاشم، به مدینه هجرت کند و به پیامبر ملحق شود.
*ابوعبیده (نوه عمار یاسر) نقل می کند: «فرزند ابی رافع از پدرش پرسید: مگر پیامبر چقدر مال و اموال داشت که برای سفر خود، دو شتر خرید و به امیرمؤمنان هم سفارش کرد برای دیگر مهاجران زاد و توشه بخرد؟ پدرش پاسخ داد: از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) شنیدم که فرمود: هیچ مال و ثروتی، برای من سودمندتر از اموال خدیجه (سلام علیها)نبود».
*پیامبر درباره حضرت خدیجه(سلام علیها) فرمود: «محبت خدیجه(سلام علیها)را خداوند در دل من قرار داده بود.... من او را از اعماق دل دوست داشتم... من دوست داران خدیجه(سلام علیها) را هم دوست دارم».

پی نوشت

1-محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج16، صص 7و8.
2-همان.
3-مستدرک صحیحین، ج3،ص186.
4-الاستیعاب،ج2،ص721.
5-سیر اعلام النبلاء، ج2، ص 82.
6-الاصابه،ج4،ص275.
7-عبدالحمید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج10،ص266.
8-کشف الغمه، ج2، ص131؛ بحارالانوار، ج16، ص18.
9-الاصابه،ج4،ص275.
10-به نقل از: سایت مرکز اسلامی واشینگتن.
11-به نقل از: سایت سوره مهر.
12-همان.
13-به نقل از سایت: www.behar.ir

منبع:نشریه اشارات ،شماره 124
دوشنبه 2/11/1391 - 19:53
اهل بیت

نویسنده: سید هاشم رسولى محلاتى
ماجراى این ازدواج میمون و مبارك از اینجا شروع شد كه بنا به پیشنهاد جناب ابو طالب، یا درخواست ‏خدیجه ، رسول خدا«ص‏» بصورت اجیر یا بعنوان مضاربه براى خدیجه به ‏سفرى تجارتى اقدام كرد، و بخاطر سود فراوانى كه در اثر تدبیر و درایت آنحضرت از این سفر نصیب خدیجه شد آن بانوى مكرمه‏علاقمند به این وصلت گردید و مقدمات این ازدواج فراهم شد...
كه البته اصل داستان و پاره‏اى از خصوصیاتى كه در آن ذكر شده‏ مورد نقد و بررسى است كه بعدا خواهیم گفت.
و از پاره‏اى روایات دیگر نیز استفاده مى‏شود كه این علاقه‏و اشتیاق پیش از آن سفر تجارتى در دل خدیجه پیدا شده بودو جریان سفر مزبور، بر فرض صحت، به این عشق و علاقه كمك‏كرد.
ابن شهر آشوب‏«ره‏»در كتاب مناقب خود روایت كرده كه‏در روز عیدى زنان قریش در مسجد گرد هم جمع شده بودند كه‏مردى یهودى در برابر آنها آمده و گفت:«لیوشك ان یبعث فیكن نبى فایكن استطاعت ان تكون له ارضا یطاها فلتفعل‏».
-نزدیك است در میان شما پیامبرى برانگیخته شود پس‏هر یك از شما زنان كه بتواند زمین خوبى براى گام زدن او باشد حتما اینكار را بكند...
زنان قریش در برابر این گستاخى و جسارتى كه به آنها كرده‏بود او را با مشتهاى سنگریزه از نزد خود راندند ولى این گفتار مرد یهودى بارقه‏اى در دل خدیجه كه در جمع آن زنان حضور داشت‏ایجاد كرد و محبتى از پیامبر گرامى اسلام در قلب او جایگیر ساخت... (1)
البته باید براى توضیح بیشتر این مطلب را به این حدیث اضافه‏كرد كه طبق روایات پسر عموى خدیجه یعنى ورقة بن نوفل نیز كه از ادیان آسمانى و انبیاء الهى اطلاعاتى داشت و كتابهائى رادر این زمینه خوانده بود خبرهائى از ظهور آنحضرت داده بود، و درپاره‏اى از اوقات آن روایات را بر آنحضرت منطبق مى‏دانست...
بشرحى كه در داستان سفر تجارتى رسول خدا«ص‏» خواهد آمد و همچنین روایات و خبرها و پیشگوئیهاى دیگرى كه در اثر آن خبرها خدیجه در حد زیادى امیدوار شده بود كه آن پیامبر مبعوث‏محمد«ص‏»خواهد بود، و البته جریان آن مسافرت نیز كه نقل‏شده ممكن است ‏به این علاقه و امید كمك كرده باشد...
و اما داستان سفر تجارتى رسول خدا«صلی الله علیه واله» براى خدیجه به‏ اجمال و تفصیل نقل شده و در كتابهاى شیعه و اهل سنت روایت ‏شده ، و ما تفصیل آنرا در كتاب زندگانى رسولخدا «ص‏» ذكركرده‏ایم كه ذیلا از نظر شما مى‏گذرد ، و سپس به تجزیه و تحلیل‏و نقد و بررسى آن مى‏پردازیم:

سفر تجارتى رسول خدا« صلی الله علیه واله ‏» براى خدیجه:

اینان نوشته‏اند روزى كه رسولخدا « صلی الله علیه واله ‏» عازم سفر شام ‏و تجارت براى خدیجه گردید، و هنگامى كه مى‏خواستند حركت‏كنند خدیجه غلام خود«میسرة‏»را نیز همراه آنحضرت روانه كرد و بدو دستور داد همه جا از محمد«ص‏» فرمانبردارى كندو خلاف دستور او رفتارى نكند.
عموهاى رسولخدا « صلی الله علیه واله ‏» و بخصوص ابوطالب نیز در وقت‏ حركت ‏بنزد كاروانیان آمده و سفارش آنحضرت را به اهل كاروان‏كردند و بدین ترتیب كاروان بقصد شام حركت كرد و مردمى كه ‏براى بدرقه رفته بودند بخانه‏هاى خود بازگشتند.
وجود میمون و با بركت رسولخدا « صلی الله علیه واله ‏» كه بهر كجا قدم میگذارد بركت و فراخى نعمت را با خود بدانجا ارمغان مى‏برد موجب شد كه اینبار نیز كاروان مكه مانند چند سال قبل، از آسایش و سود بیشترى برخوردار گردد و آن تعب و رنج و مشقتهاى ‏سفرهاى پیش را نبیند ، و از اینرو زودتر از معمول بحدود شام‏رسیدند.
مورخین عموما نوشته‏اند: هنگامى كه رسولخدا «ص‏» بنزد یكى شام-یا همان شهر بصرى-رسید از كنار صومعه‏اى عبوركرد و در زیر درختى كه در آن نزدیكى بود فرود آمده و نشست.
صومعه مزبور از راهبى بود كه‏«نسطورا»نام داشت، و با«میسرة‏»كه در سفرهاى قبل از آنجا عبور میكرد آشنائى پیدا كرده‏ بود.
«نسطورا» از بالاى صومعه خود قطعه ابرى را مشاهده كرده‏بود كه بالاى سر كاروانیان سایه افكنده و هم چنان پیش رفت‏تا بالاى سر آندرختى كه محمد« صلی الله علیه واله ‏» پاى آن منزل كرد ایستاد.
میسرة كه بدستور بانوى خود همه جا همراه رسولخدا« صلی الله علیه واله ‏» بود، و از آنحضرت جدا نمى‏شد ناگهان صداى نسطورا را شنید كه‏او را بنام صدا میزند!
میسرة برگشت و پاسخ داده گفت:«بله‏»!
نسطورا-این مردى كه پاى درخت فرود آمده كیست؟
میسرة-مردى از قریش و از اهل مكه است! نسطورا بمیسرة گفت:بخدا سوگند زیر این درخت جز پیغمبر فرود نیاید، و سپس سفارش آنحضرت را به میسرة و كاروانیان ‏كرد و از نبوت آنحضرت در آینده خبرهائى داد.
كار خرید و فروش و مبادله اجناس كاروانیان بپایان رسید و آماده مراجعت‏ بمكه شدند، میسرة در راه كه بسوى مكه‏ مى‏آمدند حساب كرد و دید سود بسیارى در این سفر عائد خدیجه ‏شده از اینرو بنزد رسولخدا «ص‏» آمده گفت: ما سالها است‏ براى‏ خدیجه تجارت مى‏كنیم و در هیچ سفرى این اندازه سود نبرده‏ایم، و از اینرو بسیار خوشحال بود و انتظار میكشید هر چه زودتر بمكه‏برسند و خود را بخدیجه رسانده و این مژده را به او بدهد.
و چون به پشت مكه و وادى‏«مر الظهران‏»رسیدند بنزد رسولخدا آمده گفت: خوب است‏شما جلوتر از كاروان بمكه‏بروید و جریان مسافرت و سود بسیار این تجارت را به اطلاع‏ خدیجه برسانید!
نزدیك ظهر بود و خدیجه در آن ساعت در غرفه‏اى كه مشرف ‏بر كوچه‏هاى مكه بود نشسته بود ناگاه سوارى را دید كه از دور بسمت‏ خانه او مى‏آید و لكه ابرى بالاى سر او است و چنان است‏كه پیوسته بدنبال او حركت مى‏كند و او را سایبانى مى‏نماید.
سوار نزدیك شد و چون بدر خانه خدیجه رسید و پیاده شد دید محمد« صلی الله علیه واله ‏»است كه از سفر تجارت باز مى‏گردد.
خدیجه مشتاقانه او را بخانه درآورد و حضرت با بیان شیرین ‏و سخنان دلنشین خود جریان مسافرت و سود بسیارى را كه عائد خدیجه شده بود شرح داد و خدیجه محو گفتار آنحضرت شده بو دو پیوسته در فكر آن لكه ابر بود و چون سخنان رسولخدا« صلی الله علیه واله ‏»تمام شد پرسید:
-میسرة كجاست؟
-فرمود: بدنبال ما او هم خواهد آمد.
خدیجه: كه مى‏خواست ‏به بیند آیا آن ابر براى سایبانى او دوباره میآید یا نه.گفت: خوبست ‏بنزد او بروى و با هم بازگردید!
و چون حضرت از خانه بیرون رفت ‏خدیجه بهمان غرفه رفت‏ و بتماشا ایستاد و با كمال تعجب مشاهده كرد كه همان ابر آمد و بالاى سر آنحضرت سایه افكند تا از نظر پنهان گردید.
بدنبال این ماجرا میسرة هم از راه رسید و جریان مسافرت ‏و آنچه را دیده و از نسطوراى راهب شنیده بود براى خدیجه شرح‏ داد و با مشاهدات قبلى خدیجه و چیزهائى كه از مرد یهودى ‏شنیده بود او را مشتاق ازدواج با رسولخدا « صلی الله علیه واله ‏» كرد و شوق ‏همسرى آنحضرت را به سر او انداخت.
خدیجه بعنوان اجرت چهار شتر به رسولخدا داد میسره را نیز بخاطر مژده‏اى كه به او داده بود آزاد كرد و آنگاه بنزد ورقة بن نوفل‏كه پسر عموى خدیجه بود و بدین مسیح زندگى میكرد و مطالعات ‏زیادى در كتابهاى دینى داشت رفت و داستان مسافرت ‏محمد« صلی الله علیه واله ‏»را بشام و آنچه را دیده و شنیده بود همه را براى‏ او تعریف كرد.
سخنان خدیجه كه تمام شد ورقة بن نوفل بدو گفت: اى‏ خدیجه اگر آنچه را گفتى راست ‏باشد بدانكه محمد پیامبر این‏ امت‏ خواهد بود، و من هم از روى اطلاعاتى كه بدست آورده‏ام‏ منتظر ظهور چنین پیغمبرى هستم و میدانم كه این امت را پیامبرى‏ است كه اكنون زمان ظهور و آمدن او است. این جریانات كه بفاصله كمى براى خدیجه پیش آمده بود او را بیش از پیش مشتاق همسرى با محمد« صلی الله علیه واله ‏» كرد و با اینكه‏بزرگان قریش آرزوى همسرى او را داشتند و بخواستگارانى كه‏فرستاده بودند پاسخ منفى داده و همه را رد كرده بود در صدد برآمد تا بوسیله‏اى علاقه خود را به ازدواج با محمد« صلی الله علیه واله ‏» باطلاع‏ آنحضرت برساند ، و از اینرو بدنبال‏«نفیسه‏»-دختر«منیة‏» كه ‏یكى از زنان قریش و دوستان خدیجه بود-فرستاد و بطور خصوصى درد دل خود را به او گفت و از او خواست تا نزد محمد« صلی الله علیه واله ‏» برود و هرگونه كه خود صلاح میداند موضوع را به آن حضرت بگوید.
نفیسه بنزد محمد« صلی الله علیه واله ‏» آمد و به آنحضرت عرض كرد:
-اى محمد چرا زن نمى‏گیرى؟
حضرت پاسخ داد:
-چیزى ندارم كه به كمك آن زن بگیرم!
نفیسه گفت:
اگر من اشكال كار را برطرف كنم و زنى مال دار و زیبا از خانواده‏اى شریف و اصیل براى تو پیدا كنم حاضر به ازدواج‏ هستى؟
فرمود: از كجا چنین زنى مى‏توانم پیدا كنم؟
گفت: من اینكار را خواهم كرد و خدیجه را براى اینكار آماده‏ مى‏كنم سپس بنزد خدیجه آمد و جریان را گفت و قرار شد ترتیب كار را بدهند.
موضوع از صورت خصوصى بیرون آمد و به اطلاع عموهاى ‏رسولخدا« صلی الله علیه واله ‏» و عموى خدیجه عمرو بن اسد و دیگر نزدیكان رسید و ترتیب مجلس خواستگارى و عقد داده شد.
و در پاره‏اى از نقل‏ها مانند روایت ابن اسحاق در سیره نامى از«نفیسه‏» و وساطت او در اینباره ذكر نشده، و پیشنهاد آن پس از این سفر، از طرف خود خدیجه و بدون واسطه نقل گردیده، و عبارت سیره اینگونه است:
«...و كانت‏ خدیجه امراة حازمة شریفة لبیبة، مع ما اراد الله بها من كرامته، فلما اخبرها میسرة بما اخبرها به‏ بعثت الى رسول الله صلى الله علیه و سلم، فقالت له-فیما یزعمون-یابن عم: انى قد رغبت فیك لقرابتك، وسطتك فی‏قومك، و امانتك و حسن خلقك و صدق حدیثك، ثم عرضت‏ علیه نفسها، و كانت‏ خدیجه یومئذ اوسط نساء قریش نسبا و اعظمهن شرفا، و اكثرهن مالا ، كل قومها كان حریصا على ذلك منها لو یقدر علیه‏» (2) یعنى: خدیجه زنى دور اندیش و شریف و خردمند بود، گذشته ‏از آنكه خداى سبحان نیز اراده بزرگوارى آنزن را فرموده بود،و بدین جهت‏بود كه چون میسرة آن گزارش را بدو داد بنزد رسول‏خدا« صلی الله علیه واله ‏» فرستاد و چنانچه گفته‏اند پیغام داد كه اى عموزاده:
من بخاطر خویشاوندى و شرافت‏ خانوادگى شما و امانت و حسن‏خلق و راستگوئى كه در شخص شما وجود دارد به ازدواج با شما علاقمند شده‏ام.. و بدین ترتیب خود را بر آنحضرت عرضه ‏داشت، و خدیجه در آنروز از نظر نسب در میان زنان قریش از دیگران برتر و شرافتمندتر و از نظر ثروت ثروتمندتر بود، و همه‏مردان مكه علاقمند به ازدواج با او بودند...
كه البته این روایت‏با نقلهاى دیگر قابل جمع است كه‏در آغاز براى استمزاج و نظر خواهى نفیسه را نزد آنحضرت فرستاده، و پس از جلب رضایت رسول خدا«ص‏»خود او مستقیما پیشنهاد ازدواج را داده باشد، چنانچه برخى گفته‏اند.
و این بود اصل داستان و دنباله آن تا مراسم مجلس عقد، ولى ‏تذكر چند مطلب بعنوان نقد و بررسى در این داستان لازم است:

نقد و بررسى این داستان:

1-نخستین مطلبى كه مورد بحث واقع شده، صحت و سقم‏ اصل این داستان و اثبات وقوع آن از نظر تاریخى است، زیرا این‏داستان نیز همانند داستان سفر قبلى رسولخدا«ص‏» بهمراه ‏ابوطالب مورد خدشه و تردید است و روایت متقن و مسندى در اینباره بدست ما نرسیده جز همان روایاتى كه یا بدون سند و یا بصورت مرفوع از ابن اسحاق و جابر و خزیمه نقل شده كه از نظر حدیث ‏شناسان چندان اعتبارى ندارد، چنانچه بر اهل فن پوشیده‏ نیست، و همان خدشه‏هائى كه در حدیث ‏بحیراى راهب و سفر قبلى رسول خدا«ص‏» بود در اینجا نیز وجود دارد، و خلاصه این داستان در حدیث معتبرى نقل نشده...
2-در عموم این روایات این جمله به چشم مى‏خورد كه‏ خدیجه رسول خدا« صلی الله علیه واله ‏» را اجیر كرد...و همین ماجرا سبب این‏ازدواج گردید در صورتى كه در حدیث دیگرى كه از عمار بن یاسر نقل شده و یعقوبى در تاریخ خود آنرا روایت نموده، عمار بن یاسرگوید: داستان ازدواج ربطى به سفر رسول خدا«ص‏» و اجیرشدن آنحضرت براى خدیجه نداشته، و اساسا رسول خدا«ص‏»در طول زندگى خود نه اجیر خدیجه و نه اجیر احدى از مردم دیگرنشد...
و روایت عمار بن یاسر اینگونه است كه مى‏گوید:
«انا اعلم بتزویج رسول الله‏« صلی الله علیه واله ‏» خدیجه بنت‏ خویلد ، كنت ‏صدیقا له فانا لنمشى یوما بین الصفا و المروه اذ بخدیجه بنت‏ خویلد و اختها هاله، فلما رات رسول الله‏« صلی الله علیه واله ‏» جائتنى هاله اختها، فقالت:
یا عمار ما لصاحبك حاجه فی خدیجة؟ قلت: و الله ما ادرى! فرجعت‏ فذكرت ذلك له ، فقال: ارجع فواضعها وعدها یوما تاتیها... »
یعنى-من از داستان ازدواج رسول خدا«ص‏» با خدیجه دخترخویلد آگاه‏ترم من كه با آنحضرت دوست نزدیك بودم روزى‏ بهمراه رسول خدا میان صفا و مروه مى‏رفتیم كه ناگهان خدیجه‏ و خواهرش هاله پدیدار شدند، و چون خدیجه رسول خدا« صلی الله علیه واله ‏» را دیدار كرد خواهرش هاله بنزد من آمد و گفت:
اى عمار دوست تو را در خدیجه نیازى نیست؟(و علاقه به ‏ازدواج با او ندارد؟)
گفتم: بخدا سوگند اطلاعى ندارم. و پس از این گفتگو بازگشته و مطلب را براى آنحضرت باز گفتم، رسولخدا « صلی الله علیه واله ‏» : برگرد و(براى گفتگو در اینباره) با او وعده دیدارى را در روزى قرار بگذار تا نزد او برویم...
و در پایان این روایت اینگونه است كه مى‏گوید:
«...و انه ما كان مما یقول الناس انها استاجرته بشى‏ء و لا كان ‏اجیرا لاحد قط‏» یعنى: جریان اینگونه كه مردم مى‏گویند نبود و خدیجه رسول‏خدا« صلی الله علیه واله ‏»را براى كارى اجیر نكرد، و آنحضرت هیچگاه اجیركسى نشد.
و البته این روایت هم در بى‏اعتبارى همانند روایات قبلى‏است، و یعقوبى نیز آن را به این صورت نقل كرده كه‏«روى‏ بعضهم عن عمار بن یاسر...»
و در متن روایت هم جمله‏اى هست كه قابل خدشه است ولى مى‏تواند آن روایات كم اعتبار قبلى را نیز كم اعتبارتر كندو موجب تردید بیشترى در صحت آنها گردد...
مگر آنكه كسى پاسخ دهد كه كارگرى رسول خدا« صلی الله علیه واله ‏» براى خدیجه بصورت مضاربه و شركت در سود حاصله بوده نه‏اجاره اصطلاحى، چنانچه در برخى از روایات نیز بدان تصریح‏شده مانند روایت كشف الغمه كه در بحار الانوار نقل شده‏و عبارت آن چنین است:
«...كانت ‏خدیجه بنت ‏خویلد امراة تاجرة ذات شرف و مال‏تستاجر الرجال فی مالها، و تضاربهم ایاه بشی‏ء تجعله لهم‏ منه...» (3) و عبارت سیره ابن هشام نیز بدون كم و زیاد همین گونه‏است (4) كه از این عبارت مى‏توان استفاده كرد كه تعبیر به‏«اجیر» و«استیجار»نیز در روایات دیگر ممكن است ‏به همین ‏معناى مضاربه باشد و به اصطلاح تسامحى از این نظر در عبارت شده باشد...
3-چنانچه از روایات قبلى و همین روایت عمار بن یاسر استفاده شد بر فرض صحت اصل داستان، ارتباط آن با ازدواج خدیجه و آنحضرت نیز ثابت نشده، و از این جهت نیز این روایات‏قابل بحث و بررسى است و خالى از خدشه نخواهد بود.
سن پیامبر(صلی الله علیه واله) و خدیجه (سلام الله علیها) در هنگام ازدواج
درباره سن رسول خدا(ص) در هنگام ازدواج عموما گفته‏اند: آنحضرت در آن هنگام بیست و پنج‏سال از عمرشریفش گذشته بود.
ولی درباره سن خدیجه علیها السلام اختلافی در روایات‏دیده می‏شود که مشهور در آنها نیز آن است که خدیجه در آن‏هنگام چهل سال داشت.
و در برابر این قول مشهور اقوال دیگری نیز هست مانند قول‏25 سال و 28 سال و 30 سال و 35 و 45 سال... (الصحیح من السیره ج 1 ص 126) و از برخی نقل‏شده که قول نخست را ترجیح داده‏اند ولی دلیلی برای آن ذکرنکرده است (الصحیح من السیره ج 1 ص 126) ،و شاید توجیه دیگری را که برخی از نویسندگان‏کرده‏اند بتواند دلیل و یا تاییدی بر این قول و یا قول‏های دوم وسوم نیز باشد که گفته‏اند:
...با توجه به فرزندانی که خدیجه بدنیا آورده می‏توان‏ احتمال داد که سن خدیجه کمتر از چهل سال بوده و تاریخ‏نگاران عرب رقم‏«چهل‏»را بدلیل آنکه رقم کاملی است ‏انتخاب کرده‏اند (تاریخ تحلیلی اسلام ج 1 ص 31-32).
نگارنده گوید: تایید دیگر این گفتار نیز حمل فاطمه‏سلام الله علیها و ولادت آن بانوی محترمه در سال پنجم بعثت‏می‏باشد که انشاء الله در جای خود بطور تفصیل روی آن بحث‏خواهد شد و اکنون بطور اجمال بیان گردید،که چون طبق‏روایات معتبر محدثین شیعه رضوان الله علیهم فاطمه علیها السلام ‏مولود اسلام بوده و در سال پنجم بعثت رسول خدا(ص)بدنیا آمده‏موجب ایراد برخی از برادران اهل سنت که ولادت آن بانوی ‏عالمیان را پنج‏سال قبل از بعثت دانسته‏اند قرار گرفته، و موجب ‏استبعاد آنان شده چون روی روایات شیعه و قول مشهور درباره‏سن حضرت خدیجه در وقت ازدواج با رسول خدا(ص) لازم آید که خدیجه در سن 60 سالگی به فاطمه علیها السلام حامله شده ‏باشد، و این مطلب روی جریان طبیعی و عادی بعید است، که ‏البته این استبعاد پاسخهای دیگری هم دارد و یکی از آنها همین‏است که شنیدید و بقیه را هم انشاء الله تعالی در جای خود ذکر خواهیم کرد...و بهر صورت مشهور همان است که خدیجه در آن‏هنگام چهل ساله بوده ولی قول به اینکه بیست و هشت‏ساله بوده‏نیز خالی از قوت نیست چنانچه در چند حدیث آمده است، (مناقب آل ابیطالب-ط قم-ج 1 ص 159) و الله‏اعلم.
این را هم بد نیست ‏بدانید که:
برخی عقیده دارند خدیجه سلام الله علیها در هنگام ازدواج با رسول خدا (ص) باکره بوده و قبلا شوهری نکرده بود،و در این‏باره به حدیثی که ابن شهر آشوب در مناقب روایت کرده تمسک‏ جسته‏اند که می‏گوید:
«...و روی احمد البلاذری و ابو القاسم الکوفی فی‏کتابیهما و المرتضی فی الشافی،و ابو جعفر فی التلخیص:
ان النبی-صلی الله علیه و آله-تزوج بها و کانت‏عذراء...».
«یؤکد ذلک ما ذکر فی کتابی الانوار و البدع:ان رقیه‏و زینب کانتا ابنتی هاله اخت‏خدیجه‏». (بحار الانوار ج 16 ص 10 و ص 12)
یعنی-احمد بلاذری و ابو القاسم کوفی در کتابهای خود و سید مرتضی در کتاب شافی و شیخ ابو جعفر طوسی در کتاب‏ تلخیص روایت کرده‏اند که هنگامی که رسول خدا(ص) با خدیجه ازدواج کرد آن بانوی محترمه باکره بود،و تایید این گفتارمطلب دیگری است که در کتابهای الانوار و البدع روایت‏ شده‏که رقیه و زینب دختران‏«هاله‏»خواهر خدیجه بوده‏اند نه خود خدیجه...
و نیز به گفتار صاحب کتاب الاستغاثه استشهاد کرده‏اند که‏گوید:
«...همه کسانی که اخبار نقل کرده و روایات ازآنها بجای مانده از شیعه و اهل سنت اجماع دارند که ‏مردی از اشراف قریش و رؤسای آنها نمانده بود که به‏خواستگاری خدیجه نرود و در صدد آن برنیاید. و خدیجه همه آنها را بازگردانده و یا پاسخ رد به آنها دادو چون رسول خدا(ص)او را به همسری خویش درآورد زنان قریش بر او خشم کرده و از او کناره‏گیری کردندو به او گفتند:بزرگان و اشراف قریش از تو خواستگاری کردند و به همسری هیچیک از آنها در نیامدی و به همسری محمد، یتیم ابوطالب که مرد فقیری‏است و مالی ندارد درآمدی؟و با اینحال چگونه اهل‏فهم می‏توانند بپذیرند که خدیجه به همسری مردی‏اعرابی از بنی تمیم درآمده و بزرگان قریش را نپذیرفته‏باشد؟...و این مطلبی است که مردم صاحب نظر آنرا نمی‏پذیرند...» (الاستغاثه ج 1 ص 70).
و بدنبال آن این بحث عنوان شده که آیا رقیه و ام کلثوم که ‏به همسری عثمان درآمدند و هم چنین زینب که همسر ابو العاص‏بن ربیع گردید دختران صلبی و واقعی رسول خدا(ص) بودند و یا ربیبه آنحضرت بوده‏اند... (قاموس الرجال ج 10 ص 431).
ولی بنظر نگارنده روایت ابن شهر آشوب با توجه به اینکه‏ می‏تواند معنای دیگری داشته باشد که نمونه‏اش درباره برخی ازبزرگ زنان عالم نیز وارد شده و اکنون جای توضیح و بحث‏ بیشتردر آن باره نیست نمی‏تواند در برابر آن شهرت بسیاری که درباره‏ازدواج خدیجه قبل از مفتخر شدن به همسری رسول خدا با دو شوهر خود بود، مقاومت کند...
و چنانچه علامه شوشتری در قاموس الرجال گوید: اصل این‏نسبت نیز مورد تردید است و ابو القاسم کوفی نیز مرد فاسدالمذهب و بی‏عقلی بوده و سید و شیخ رحمهما الله تعالی نیز احتمالا قول همان ابو القاسم کوفی را نقل کرده‏اند نه اینکه‏ مختار خودشان بوده... (الصحیح من السیره ج 1 ص 122-126).
و هم چنین استبعادی که در گفتار صاحب کتاب الاستغاثه بود نیروی برابری با آن شهرت را ندارد.

پی نوشت :

1-مناقب ابن شهر آشوب ج 1 ص 41(ط قم)و نظیر این حدیث را ابن حجر نیزدر كتاب الاصابه ج 4 ص 274 بسند خود از ابن عباس روایت كرده است.
2-سیره ابن هشام ج 1 ص 189
3-بحار الانوار ج 16 ص 9
4-سیره ابن هشام ج 1 ص 187

منبع: کتاب درسهایى از تاریخ تحلیلى اسلام اسلام جلد 2 صفحه16
دوشنبه 2/11/1391 - 19:50
دانستنی های علمی
فال روز (3 بهمن - 22 ژانویه)
از صبح تا پایان شب بر شما چه خواهد گذشت؟!...

فروردین: سیاره حاكم شما مریخ شما را امروز تبدیل به یك قهرمان می‌كند چون كه باعث می‌شود شما امروز بتوانید مسئله مشكلی را در محل كار خود حل كنید. ایستادگی و مقاومت در برابر موانع بهترین ویژگی است كه شما دارید و اكنون برایتان مفید واقع خواهد شد. این ویژگی شما باعث می‌شود یك مرتبه جواب مسئله را پیدا كنید‌ و به طور خستگی ناپذیری روی این مسئله كار خواهید كرد. اما باید از اهداف‌تان آگاه باشید. شاید مایل باشید مسئولیت‌هایتان را رها كنید و كمی تفریح كنید. سعی نكنید كه برای داشتن كمی تفریح كارهای مهم‌تان را رها كنید چرا كه این معامله‌ای نیست كه برایتان سودمند باشد.

 

اردیبهشت: امروز سیاره حاكم شما ونوس به اورانوس می‌پیوندد تا كمی با هم تفریح كنند و در ضمن شما را هم وسوسه می‌كنند تا به آنها بپیوندید. این را بدانید حتی یك روز كاملا خسته كننده و كسل كننده هم می‌تواند به طرز شگفت آوری تغییر كند و این به شما فرصتی می‌دهد كه از زندگی خود لذت ببرید و دیدتان را نسبت به زندگی عوض كنید. اگر دوستان‌تان از شما دعوت كردند تا در یك جمع دوستانه به آنها بپیوندید، قبول كنید و كمی هم خوش بگذرانید. مطمئن باشید لطمه‌ای به انجام وظایف‌تان نخواهد زد،‌ آنها همان جا كه هستند می‌مانند تا شما از تفریح بازگردید.

 

خرداد: شما می‌توانید در رابطه با برنامه و طرح اخیری كه داشته‌اید با خودتان فكر كنید، اما شانس با شما خواهد بود چرا كه شیوه‌های قدیمی را رها كرده و به شیوه خودتان رفتار می‌كنید. ممكن است بعضی اوقات محیط اطراف و شرایط تان را مقصر بدانید،‌ اما بهتر است كمی راجع به كارهایی كه كرده‌اید فكر كنید.احساس می‌كنید كه رضایت‌تان از زندگی بسیار كم شده و مایلید كه اقدامی فوری انجام دهید. خوشبختانه، تصمیماتی كه از روی غریزه می‌گیرید ممكن است امروز سرانجام خوبی داشته باشد. پس سعی نكنید كه عقب نشینی كنید.

 

تیر: ممكن است امروز كسی در محل كارتان شما را به كاری وادار كند كه می‌دانید فراتر از حد و مرزهای شما است و به قول معروف پایتان را از گلیم‌تان دراز تر می‌كنید. حتی اگر این نقشه عصبی كننده به نظرتان خوب و خوشایند باشد،‌ اگر بخواهید كاری خارج از عرف انجام دهید نگران هستید كه دیگران راجع به شما چه فكر می‌كنند. خوشبختانه، شما از طرف افرادی حمایت می‌شوید كه حتی فكرش را هم نمی‌كردید. به جلو پیش بروید و كمی بیرون از دنیای خودتان را هم تماشا كنید. مطمئن باشید از اینكه از دنیای بسته خود خارج شده‌اید احساس خوشبختی خواهید كرد.

 

مرداد: امروز می‌خواهید كاری را انجام دهید كه می‌دانید بعدها ممكن است از انجام دادن آن پشیمان شوید. پس قبل از اینكه به خاطر هوس و تصمیم ناگهانی خود كاری را شروع كنید، خوب همه جوانب آن را بررسی كنید. خوشبختانه، بدون اینكه بخواهید از قانون همه یا هیچ استفاده كنید آنقدر فرصت انتخاب خواهید داشت كه مطمئن باشید تصمیم درستی خواهید گرفت. جانب احتیاط را رعایت كردن به شما این توانایی را می‌دهد كه به حد كافی از زندگی خود لذت ببرید. مجبور نیستید بدون جلیقه نجات در عمیق‌ترین دریاها بپرید یعنی در واقع لازم نیست در زندگی خود ریسك كنید.

 

شهریور: امروز ممكن است همه شما را بسیار جدی و خشن ببینند. واقعیت این است كه شما از هم اكنون منتظر رسیدن تعطیلات آخر هفته خود هستید و فكر می‌كنید كه باید تا رسیدن آن بی صبرانه منتظر بمانید. با وجود این، الان احساس بی قراری می‌كنید و اگر كسی را ببینید كه تنها است، فورا به او پیشنهاد دوستی می‌دهید تا از این تنهایی و بی قراری نجات یابید. باید قادر باشید كه كمی از تفریحات خود را كم كنید، حتی قبل از اینكه تعطیلات‌تان به اتمام برسد.

 

مهر: شما براحتی می‌توانید امروز را به روزی پرهیجان تبدیل كنید چنانكه بتوانید تصوراتی كه همیشه داشتید را به واقعیت تبدیل كنید. شما دوست ندارید كه همان كارهای و وظایف قدیمی را به روال قدیمی انجام دهید. امروز روزی است كه شما می‌خواهید عادات و روش‌های قدیمی را دور ریخته و تجربه‌های جدید كسب كنید. كار كنید و عشق بورزید- مطمئن باشید هیچ چیزی در نگاه‌های معمولی وجود ندارد كه بخواهد شما را بفریبد. مراقب باشید،‌ فقط چون می‌توانید چیزی را از قبل تصور كنید به معنی آن نیست كه باید جلو بروید و آن را به واقعیت تبدیل كنید.

 

آبان: ایده‌آل‌های رویایی شما آن چنان كه دوست دارید در زندگی واقعی‌تان وجود ندارند. در حقیقت،‌ حتی اگر شما یك زندگی پر از عشق و محبت داشته باشید،‌ امروز احساس می‌كنید كه نیاز به آزادی بیشتری دارید. نكته جالب این است كه اگر شما احساسات و هیجانات خود را بشناسید، از نتیجه آن متعجب و شگفت زده خواهید شد. قبل از اینكه كاملا به فرصت‌ها و موقعیت‌هایی كه برایتان بوجود می‌آید واقف نشده‌اید ،‌ وارد آن نشوید و ریسك نكنید.

 

آذر: امروز ممكن است برای شما روزی پر هیجان و كاملا دیوانه كننده باشد‌ و آنقدر از آن لذت ببرید كه وقتی كه روز به پایان رسید، غمگین و ناراحت شوید. ماه نشان شما را از ظرفیت خود برای اداره كردن موقعیت‌های پیچیده و دشوار متعجب می‌كند. احساسات شما همه محیط اطراف‌تان را گرفته است و هر كاری كه بكنید،‌ ممكن است احساس كنید كه كاش كار دیگری میكردید. اما، هر چه قدر شما از كاری اطمینان كمتری داشته باشید به همین میزان هیجان و اشتیاق شما برای انجام آن افزایش می‌یابد. از این اوضاع لذت ببرید، به خاطر اینكه ممكن است فردا همچنین شرایطی برایتان بوجودنیاید.

 

دی: ممكن است این روزها از آشفتگی كه به آن دچار شده‌اید احساس ناراحتی كنید، و به نظرتان هم می‌رسد كه هیچ چیز نمی‌تواند آشفتگی و تلاطم درونی شما را حل كند. شاید بهتر است كه افكار خود را آزاد كنید و به جای اینكه بخواهید مدام شرایط را كنترل كنید اجازه دهید امواج منفی خود به خود بگذرند و شما آرام شوید. وقتی كه شما مراقب تعادل شخصیتی خود باشید پریشانی و آشفتگی‌های روحی‌تان ناپدید خواهد شد. سعی نكنید همه شرایط را تحت كنترل خود درآورید آنها را رها كنید. رفتار معقول شما به قدر كافی دوام خواهد آورد و دیگران از رهبری شایسته شما نهایت استفاده می‌كنند.

 

بهمن: امروز برای شما به راحتی روزهای دیگر نیست، به خاطر اینكه شما به گذشته خود چسبیده‌اید و به خاطر این رفتاری كه در پیش گرفته‌اید برای تان سخت است كه در لحظه حال باشید و جوابگوی اتفاقاتی باشید كه برای‌تان رخ می‌دهد. شما به اینكه از زندگی چه می‌خواهید و می‌خواهید به كجا بروید واقف هستید،‌ اما قادر نیستید كه اكنون اهداف‌تان را به اجرا درآورید. اجازه ندهید كه موانع و تاخیرات شما باعث شود كه ناامید شوید و كار نادرستی انجام دهید. اكنون با دقت حركت كنید. قبل از اینكه تصمیمات غیرضروری بگیرید، دوباره به آن فكر كنید، مطمئن شوید و وقت بیشتری را برای فكركردن به آن صرف كنید.

 

اسفند: ممكن است این روزها تصمیم داشته باشید كه كاری را انجام دهید كه خارج از عادات و ویژگی‌های شخصیتی‌تان باشد و به این وسیله دیگران را متعجب كنید. متاسفانه، دیگران ممكن است درمقابل این رفتار غیر منتظره شما واكنش تندی نشان دهند. حتی ممكن است فكر كنند كه آدم بی تجربه‌ای هستید كه از زیر كار در می‌روید. اما علیرغم انتظار دیگران، این رفتار برای شما كار درستی است و همچنین نیاز دارید كه برای دیگران توضیح دهید كه واقعا كه هستید و از زندگی چه می‌خواهید.
 
تهیه و ترجمه: گروه سرگرمی‌سیمرغ
دوشنبه 2/11/1391 - 17:2
اخبار

شوک: 5 زورگیر جوان که با تبهکاری‌های خیابانی اهوازی‌ها را به وحشت انداخته بودند در عملیات خزنده پلیس دستگیر شدند. دادستان اهواز با توجه به گستردگی دزدی‌های آنان از نشریات و رسانه‌ها درخواست کرد تا تصاویر بدون پوشش آنان را انتشار دهند.
چندی پیش فعالیت‌های تبهکارانه چند زورگیر جوان در اهواز به پلیس گزارش شد که با توجه به گستردگی جرایم این گروه دستگیری آنان در دستور کار تیم‌هایی از پلیس اهواز قرار گرفت. پلیس اهواز با به کارگیری چند طرح عملیاتی، تعقیب و مراقبت و مهار سرانجام موفق به دستگیری همه اعضای باند زورگیران اهوازی شد و امنیت را به خیابان‌ها بازگرداند. در بازجویی‌های صورت گرفته اعضای این باند که 5 مرد جوان هستند به دزدی‌های خود در پوشش زورگیری اعتراف کردند که با توجه به حساسیت ماجرا دادستان اهواز با درخواست انتشار تصاویر آنان از کسانی که مورد دستبرد و زورگیری این باند قرار گرفته‌اند دعوت کرد برای طرح یا پیگیری شکایت با پلیس آگاهی اهواز تماس بگیرند.


دادستان اهواز با توجه به گستردگی دزدی‌های آنان از نشریات و رسانه‌ها درخواست کرد تا تصاویر بدون پوشش آنان را انتشار دهند.
چندی پیش فعالیت‌های تبهکارانه چند زورگیر جوان در اهواز به پلیس گزارش شد که با توجه به گستردگی جرایم این گروه دستگیری آنان در دستور کار تیم‌هایی از پلیس اهواز قرار گرفت. پلیس اهواز با به کارگیری چند طرح عملیاتی، تعقیب و مراقبت و مهار سرانجام موفق به دستگیری همه اعضای باند زورگیران اهوازی شد و امنیت را به خیابان‌ها بازگرداند. در بازجویی‌های صورت گرفته اعضای این باند که 5 مرد جوان هستند به دزدی‌های خود در پوشش زورگیری اعتراف کردند که با توجه به حساسیت ماجرا دادستان اهواز با درخواست انتشار تصاویر آنان از کسانی که مورد دستبرد و زورگیری این باند قرار گرفته‌اند دعوت کرد برای طرح یا پیگیری شکایت با پلیس آگاهی اهواز تماس بگیرند.
دوشنبه 2/11/1391 - 17:2
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته