چون او چنینی خواهد، چرا چنین هستی؟ دست یاریت پیش آورد، دست واپس می زنی؟! وعدة ستاریت دهد، گناه آشکار می کنی؟ نوید آمرزش دهد، بر لغزشهایت میافزایی؟ پس شیطان را رها کن و به رحمان نزدیک شو. ولی نفس هرچه کردی نومید نباش چرا که : باز آ باز آ هــر آنچه هستی باز آ گر کافر و گبر و بت پرستی باز آ این درگه ما درگه نومیدی نیست صدبار اگـر توبه شکســتی باز آ و به قول عطّار نیشابوری : گر کُنه کردی، در توبه است باز توبه کن کاین در نخواهد شد فراز گر بدین در آیی از صدقی دمی صــد فتوحـت پیشبـار آیـد همی کرده بود آن مـرد بسیاری گناه توبه کرد از شرم و باز آمد به راه باردیگر نفس چون قوّتگرفت توبه بشکست و پیشهوتگرفت مـدتی دیگــر ز راه افتـاده بود در هـمه نوع از گنـاه افتــاده بود زآن سپس دردی در آمد در دلش وز خجالت کار شد بس مشکلش چون بجز بی حاصلی بهره نـداشت خواست تا توبه کند، زَهره نداشت در سحـرگـه هــاتفـش آواز داد سـازگارش کرد و کارش ساز داد گفت مـیگوید خـداوند جهــان چون در اوّل توبه کـردی ای فلان عفـو کـردم، توبه بپـذیرفتمــت مــی تـوانستــم ولی نگرفتــمت بار دیگر چون شکستی توبه پاک دادمت مهلت، نـگشتــم خشمناک گرچنان است ایزمان ای بی خبر آرزوی تــو کــه بـاز آیی دگـر باز آی آخـر کـه در بگشاده ایم تو غـرامت کرده، مــا ایستاده ایم
آداب و مراحل سلوک الهی، ج1، کریم محمود حقیقی، ص 90 91، با تلخیص
ای نفس! هرگز از دوست بریده ای و با کسان ترک آشنایی گفته ای؟ چون تو از سویی رَوَی، او از سوی دیگر می رود! اگر در رهگذرش بینی، از تو روی بگرداند و بسا که اگر سلامش دهی، جواب نیاید. کارایی آشنایان چنین است. اما از آن دم که از جان جانان و معشوق حقیقت طلبان بریدی و روی بگردانیدی، مدت ها است که او به دنبالت افتاده و فریاد زند: بنده ام، باز گرد. بنده ام، بازگرد! در قرآن مطهّرش "توبوا، توبوا" فراوان گفته و برای این که گرفتار نشویم و به عذاب آنهایی که فریاد می زنند راه فرار کجا است، و فرار گاهی نمی یابند. "یقول الانسان یومئذٍ اَیْنَ المفرّ" مبتلا نشویم، به ما میگوید: "ففرّوا الی الله؛ بگریزید به سوی خدا، که پناهگاه آن جا است. همان خدای توبه پذیر و مهربان میگوید: اگر گناهکارانِ روگردان از من بدانند که چگونه بر آنان مشتاقم و در انتظار بازگشت آنان هستم، از شوق جان می سپردند و بند بندشان از هم می گسیخت!
لو علم المدبرون عنی کیف اشتیاقی لهم و انتضاری الی توبتهم لماتوا شوقاً الی و تقطعت اوصالهم ، میرزا جواد آقا تبر یزی، لقاءالله، ص 140.