تبیان، دستیار زندگی

آروم نشسته بود ،
هواسش هم به هیچ کسی نبود .
هم بود ، و هم نبود.
چشم ها رو بسته بود تا کسی از راز دلش با خبر نشه.
ولی انگار فراموش کرده بود،
زبان اشک را همه میدانند .
دونه به دونه دعاهاش رو ،
لحظه به لحظه خواسته هاش رو ،
از جلوی قلبش عبور میداد و دونه های تسبیح رو از میون انگشت هاش رد میکرد.
توی مسجد به اون بزرگی ،
کنار اون همه آدم ،
گوشه دنج هیئت ،
چه خوش حال و هوایی داشت ،
برای برگشتن ،
برای آروم گرفتن ،
و به آرامش رسیدن ...
.
.
و به حالی این چنین، غبطه خوردن سزاست.

*****************************************************
دوستان عزیز و مهربان اگر ازمتن لذت بردید، با دعای خیری یادم کنید
جاده دوستی پایانی ندارد، اگر بیایی و همسفرم باشی
jade2oosti@gmail.com

نمی دونم شعار می دم یا نه ؟

نمی دونم راست می گم یا دروغ ؟

وقتی پاش می افته باد تو سینه میندازم ، سر رو بالا می گیرم و میگم : اگه من توی کربلا بودم ، اگه من روز عاشورا توی اون میدان بلا بودم ، حتما می رفتم توی سپاه حسین ابن علی .
ولی ... ،

از کجا معلوم شاید اگه توی کربلا بودم مثل خیلی ها که شب عاشورا جا زدن، مثل خیلی ها که شب عاشورا دین رو به دنیا فروختند، امام رو تنها میذاشتم.
شاید هم بدتر؛ اگه نه در کنار حق ، که درست در نقطه مقابل حق بودم چی ؟
می خوام که دیگه شعار ندم . می خوام که دیگه به خودم دروغ نگم . همیشه میگم که امام رو دوست دارم ولی کاری که امام دوست نداره انجام دادم .وقتی کلام حق رو زیر پا میگذارم چطور می تونم کنار حق باشم ؟

.

.
خدا ،
باز هم از تو می خوام که کمکم کنی ،
عاشورایی بشم ،
عاشورایی بشیم ،
و عاشورایی بمونیم ...

*****************************************************
دوستان عزیز و مهربان اگر ازمتن لذت بردید، با دعای خیری یادم کنید
جاده دوستی پایانی ندارد، اگر بیایی و همسفرم باشی
jade2oosti@gmail.com

آرزوی موفقیت روز افزون برای یکی از کاربران باهوش و فعال بخش خودمون دارم

حق همسایگی حکم میکرد که به ایشون آفرین بگم

****

***

**

*

میتونی حدس بزنی کیه ؟

راهنمایی میکنم :

باهوش تر از من بوده !

مطمئنم که متوجه شدی.

***

آرزوی موفقیت روز افزون برای کاربر گرامی راز یک نگاه

که در مسابقه شماره 3 ویژه نامه طنز و سرگرمی برنده شدند.

***

اولا" که خیلی باهوش بوده و مثل جاده دوستی بی استعداد نیست !

دوما" ، من که زود فهمیدم ، مربوط میشه به این که من با بچه های بالا در ارتباطم !

وگرنه من اینقدر زرنگ نیستم که زود بفهمم

*****************************************************
دوستان عزیز و مهربان اگر ازمتن لذت بردید، با آرزویی نیک یادش کنید
جاده دوستی پایانی ندارد، اگر بیایی و همسفرم باشی
jade2oosti@gmail.com

چقدر باریک است !
آری ، بسیار باریک است مرز میان پاک بودن و گناهکار بودن.
آنقدر باریک است که ندانسته ، نخواسته و نا آگاهانه ،
رفته بودم آنطرف.
حتی لحظه ای هم به جای پایم نگاه نکرده بودم.
به این که مسیر را اشتباه پیمودم .
به این که ممکن است راه برگشت را نیابم .
به راستی حتی در محرم هم ،
با نقطه ای ، مجرم گشته ام .
.
خدایا ببخش
خدایا ببخش و مرا یاور باش ،
که تنها تویی یاور درماندگان .
تو که ببخشی ، همه می بخشند .

آسمان کربلا ، محزون شده
کل دریا هم برایم خون شده
آرزو دارم خدایم ، ای خدا
قبل مرگ من ،ببخشایی مرا
آبرویم را بخر ، ای کربلا
قلب من را هم بشوی از این بلا

*****************************************************
دوستان عزیز و مهربان اگر ازمتن لذت بردید، با دعای خیری یادم کنید
جاده دوستی پایانی ندارد، اگر بیایی و همسفرم باشی
jade2oosti@gmail.com

تو می آیی و شهرمان به استقبال تو سیاهپوش می شود
تو می آیی و  ما نیز به احترامت سیاه پوش می شویم
تو می آیی که یادمان باشد زندگی ارزش آن را ندارد که آزاده نباشیم
تو می آیی که یادمان آوری اگر طالب حق هستیم در پی حقیقت هم بر خیزیم
تو می آیی که زنده کنی در زندگی ما ، نام آزادگی را

.
.
.

تو می آیی که بگویم :

مُحرم آمد و شهـــــرم دگرگون
                                به سان لاله های سرخ گلگون

مُحرم آمـــــــــدی ، اما هنوزم
                                نشد برکربــــــلا دل را بدوزم

مُحرم آمدی جانــــــــــم فدایت
                                شنیدم غربتت را از صــدایت

مُحرم آمــــــد و این آسمان هم
                                چــو دلها بغض دارد او دَمادم

مُحــرم پاک کن دل ، تا بگریم
                                شوم مَحرم برایت خون بگریم

*****************************************************
دوستان عزیز و مهربان اگر ازمتن لذت بردید، با نظری یادم کنید
جاده دوستی پایانی ندارد، اگر بیایی و همسفرم باشی
jade2oosti@gmail.com

تقویم رو که نگاه کرد ، به شدت تحت تاثیر قرار گرفت.
اشک هایی که یکی یکی می غلتید و از گونه می چکید رو پاک کرد.
از جاش بلند شد و به سمت لباس هاش رفت.
تک تک لباس هاش رو زیرو رو کرد تا لباس مشکی رو پیدا کرد.
پیراهن مشکی رو هیچ وقت دوست نداشت ،
چون همیشه یاد آور ناراحت کننده ترین لحظات زندگیش بود.
اما این بار ناراحتی جای خودش را با حس دیگری تقسیم کرده بود.
.
.
.
با حس زیبای عشق
.
.
.

غم عشقت ، مرا زنده نگه داشت کنون
                                           بشوم سینه زنت،تا برسم من به جنون

*****************************************************
دوستان عزیز و مهربان اگر ازمتن لذت بردید، با نظری یادم کنید
جاده دوستی پایانی ندارد، اگر بیایی و همسفرم باشی
jade2oosti@gmail.com

از خانه خود خارج شو و به خانه خدا برو..................................چَشم
به میقات برو.............................................................چَشم
لباسهای فاخر دنیا را با دست خودت بیرون بیاور و لباس آخرت به تن کن..............چَشم
بر روی خاکِ بی تعارف عرفه اردو بزن........................................چَشم
برای دستور خدا شب تا سحر در صحرا زانو بزن و سنگ هایی که قرار است سلاح تو باشد در مقابل شیطان ، جمع کن...............چَشم
پای پیاده از مشعر تا منا برو و سختی هاجر را درک کن....................................چَشم
به یاد قصه ابراهیم و ایمان اسماعیل قربانی کن................................چَشم
.
.
.
.
.
.
خدایا ، تا به حال این همه چشم را یک جا نگفته بودیم ....
پس تو هم از لطف ، چَشم ما را به چَشم و چراغ عالم روشن بفرما

ادامه دارد ... به شرط تشرف !

*****************************************************
دوستان عزیز و مهربان اگر ازمتن لذت بردید، با نظری یادم کنید
جاده دوستی پایانی ندارد، اگر بیایی و همسفرم باشی
jade2oosti@gmail.com