• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 42209
تعداد نظرات : 4513
زمان آخرین مطلب : 4143روز قبل
شخصیت ها و بزرگان

اولین دختری که با پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ازدواج نمود ...


ایشان از قبیله بنی اسد است که یکی از قبایل قریش بود. نام مادرش فاطمه بود. (آنقدر حضرت خدیجه پاکدامن بود که) در زمان جاهلیت او را طاهره می خواندند.[1] و این نشانگر پاکدامنی او در هنگام بی همسری اش در آن محیط فاسد و آلوده است.

«عایشه می گوید: رسول خدا - هر وقت به یاد خدیجه می افتاد به مدح و ثنای او می پرداخت و برایش استغفار می نمود؛ یکی از روزها که آن حضرت به مدح او پرداخت از روی حسادت گفتم: خداوند بجای آن زن سالخورده، زنی دیگر نصیب تو کرده است! در این هنگام دیدم رسول خدا - به شدت غضبناک شد . . . و فرمود: چگونه این حرفها را می زنی در حالیکه او به من ایمان آورد وقتی همه مردم کافر بودند، ملجأ و پناه من بود وقتی که مردمان مرا از خود راندند، نبوت مرا تصدیق نمود وقتی که مردم مرا تکذیب می کردند و خداوند از وی فرزند روزی من نمود در حالی که شما را از آن محروم کرد».[2]

ذهبی در فضایل ایشان می نویسد:

«وی بانویی فهیم، بزرگوار، دیندار، پاکدامن، بخشنده و اهل بهشت بود و از هر جهتی زنی کامل و شایسته بود و پیامبر اکرم - همیشه به مدح و ثنای او می پرداخت و او را بر سایر همسرانش برتری  می داد و او را بسیار گرامی می داشت به حدی که عایشه می گوید: به هیچ زنی به اندازه (حضرت) خدیجه حسد نمی ورزیدم چرا که رسول خدا - (حضرت) خدیجه را بسیار بزرگ می داشت. در کرامت ایشان همین بس که رسول خدا - چه قبل از او و چه در زمان حیات او با هیچ زنی ازدواج ننمود و کنیزی هم نداشت و بعد از وفات ایشان آن حضرت کنیز گرفت، براستی (حضرت) خدیجه بهترین همنشین و مونس پیامبر اکرم - بود و اموال خود را در اعتلای اسلام انفاق نمود... (و در پاکی و تقوا حضرت خدیجه به درجه ای رسید که) خداوند به حضرتش امر نمود که خدیجه را به خانه ای در بهشت که محل امن و آرامش باشد، بشارت دهد»[3]. و در روایات دیگر چنین آمده است: «... عن علی بن أبی طالب رضی الله عنهم عن النبی صلى الله علیه وسلم قال خیر نسائها مریم بنت عمران و خیر نسائها خدیجة».[4] رسول خاتم - فرمود: بهترین زنان دو عالم حضرت مریم و حضرت خدیجه می باشند.

«. . . فقال رسول الله - : أفضل نساء الجنة أربع : خدیجة بنت خویلد ، وفاطمة بنت محمد، ومریم بنت عمران، وآسیة بنت مزاحم امرأة فرعون».[5] رسول اکرم - فرمود: بهترین زنان بهشتی چهار نفرند: خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد - و مریم دختر عمران وآسیه دختر مزاحم همسر فرعون.

حضرت خدیجه V قبل از ازدواج با رسول خدا -

یکی از مسایل مهمی که در مورد دوران قبل از ازدواج حضرت خدیجه با رسول خدا - مطرح است، بحث ازدواج های ایشان قبل از پیامبر اکرم - است. اهل تسنن معتقدند که ایشان قبل از رسول اکرم - با دو نفر به نامهای «عتیق بن عایذ بن عبد الله المخزومی، و أبو هالة التمیمی»، ازدواج نموده و حتی فرزندانی نیز به دنیا آورده است و (به ادعای عایشه) تنها باکره ای که رسول خدا - با او ازدواج نمود، عایشه می باشد!.

اما با بررسی دقیق به این نتیجه می رسیم که به احتمال قوی تنها باکره ای که حضرت ختمی مرتبت با او ازدواج نمود، نه تنها عایشه نبود بلکه پخش شدن این مطلب در بسیاری از کتب تاریخی کار حکومت ها و سیاستمداران بوده است که با بالا بردن عایشه با حربه های مختلف و تافته ی جدا ساختن از او و بزرگ نمودن وی، خواسته اند به اهداف شوم خود در مقابله با اهل بیت ( برسند، که عطایا و هدایای ویژه حکومت ها برای عایشه[6] و جنگ جمل و دیگر فتنه های او، شاهدی بر این مدعاست.

از آنجایی که بنای ما بر اختصار است در این مجال از اختلافاتی که در مورد نام ابی هاله وجود دارد که آیا نامش نباش بن زراره بوده و یا عکس آن و یا نماش بن زراره[7] ؟ و یا اسمش هند است یا مالک؟ و آیا صحابی است یا خیر؟ و آیا حضرت خدیجه ابتدا با او ازدواج کرده یا با عتیق؟[8] و آیا هند که به گفته برخی مورخین فرزند خدیجه است، فرزند ابی هاله است یا عتیق، اگر فرزند عتیق باشد دختر است زیرا برخی معتقدند هند دختر عتیق با صیفی بن عایذ ازدواج نمود و محمد بن صیفی حاصل این ازدواج بود[9] ، و اگر فرزند ابی هاله باشد، پسر است[10] و آیا در جنگ جمل در رکاب امیرالمؤمنین % شهید شده است[11] و یا با بیماری طاعون در بصره از دنیا رفته است[12]، صرفنظر می نماییم و به ذکر نکاتی در اثبات عدم ازدواج حضرت خدیجه قبل از ازدواج با رسول خدا -، می پردازیم:

1ـ طبق نقل مورخانی همچون اسماعیل بن محمد بن فضل التمیمی اصبهانی، حضرت خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر اکرم -، باکره بوده است. چنانچه در جریان پیشنهاد حضرت ابوطالب % به رسول خدا - برای همکاری در تجارت با حضرت خدیجه می نویسد: «لما بلغ رسول الله صلى الله علیه وسلم خمسا وعشرین سنة ولیس له بمکة اسم إلا الأمین لما تکاملت فیه خصال الخیر قال له أبو طالب یا ابن أخی أنا رجل لا مال لی وقد اشتد الزمان علینا وألحت علینا سنون منکرة ولیست لنا مادة ولا تجارة وهذه عیر قومک قد حضر خروجها إلى الشام وخدیجة بنت خویلد تبعث رجالا من قومک فی عیرانها فیتجرون لها فی مالها فیصیبون منافع فلو جئتها فعرضت نفسک علیها لأسرعت إلیک وفضلتک على غیرک لما یبلغها من طهارتک وأنی کنت أکره أن تأتی الشام وأخاف علیک من الیهود ولکن لا نجد من ذلک بدا وکانت خدیجة امرأة باکرة ذات شرف ومال کثیر وتجارة تبعث بها إلى الشام فتکون عیرها کعامة عیر قریش تستأجر الرجل وتدفع المال مضاربة . . .»[13] .

«زمانی که رسول خدا - به 25 سالگی رسید در مکه برای ایشان اسمی غیر از امین نبود (همگی ایشان را امین لقب داده بودند). زمانی که خصلت های نیکو در او به کمال رسید (حضرت) ابوطالب به آن حضرت گفت: ای پسر برادرم من مردی هستم که اموالی ندارم و زمان بر ما سخت گرفته و ما سالهای دشواری را می گذرانیم و سرمایه و تجارتی نیز نداریم و این قافله قوم توست که وقت خروجشان به سوی شام رسیده است. خدیجه دختر خویلد مردانی از قوم تو را در قافله (تجاری خود) به شام می فرستد که برایش تجارت کنند و منافعی را نیز برای خودشان به دست بیاورند. اگر تو نیز به او پیشنهاد همکاری بدهی به سرعت با تو همکاری می کند و تو را بر دیگران برتری می دهد و مقدم می کند زیرا از پاکی و امانت داری تو خبر دارد و من کراهت دارم که تو به شام بروی زیرا از فتنه یهود نسبت به تو هراسانم ولیکن چاره ای غیر از این نداریم. و خدیجه بانویی باکره و شرافتمند و ثروتمند و اهل تجارت است، وی کاروان تجاری به شام می فرستد و کاروان تجاری او مانند بقیه کاروانهای تجاری قریش با مردان قرارداد مضاربه می بندند . . .».

2ـ مورخانی همچون ابن شهرآشوب و ابن حاتم عامِلی به نقل از بلاذُری وأبو القاسم کوفی، و سید مرتضى، وأبو جعفر می نویسند: « أن النبی (-)تزوج بها، وکانت عذراء» پیامبر اکرم - وقتی با حضرت خدیجه ازدواج نمود، ایشان باکره بود. علاوه براین در کتابهای الأنوار و البدع آمده است: «أن رقیة وزینب کانتا ابنتی هالة أخت خدیجة» رقیه و زینب فرزندان هاله خواهر حضرت خدیجه بودند.[14]

3ـ ابوالقاسم کوفی می گوید: تمامی علما و مورخین اسلام اجماع دارند بر اینکه تمامی اشراف و بزرگان قریش از حضرت خدیجه خواستگاری نمودند (و آرزوی چنین همسری را داشتند) اما حضرت خدیجه به تمامی آنان پاسخ منفی داد و زمانی که رسول خدا - با ایشان ازدواج نمود، تمامی زنان قریش بر او غضبناک شده و رهایش نمودند و گفتند: اشراف و بزرگان قریش از تو خواستگاری کردند ولی با هیچ کدام ازدواج نکردی و یتیم ابوطالب (حضرت) محمد را که فقیر و بدون سرمایه بود به همسری پذیرفتی؟!

حال کدام صاحب و اندیشه و خرد می پذیرد که حضرت خدیجه درخواست ازدواج تمامی اشراف و بزرگان قریش را رد نموده باشد و با یک عرب صحرانشین[15] از قبیله تمیم ازدواج کرده باشد! آیا عقلای عالم نمی دانند که محال بودن چنین کاری بسیار واضح و روشن است و نسبت دادن چنین عملی به ایشان که به عقل و خرد مشهور بود از زشت ترین گفتارهاست.[16]

از طرفی در تاریخ از سرزنش و شماتت بزرگان قریش مخصوصا کسانی که به خواستگاری (حضرت) خدیجه آمده بودند، نسبت به ازدواج حضرت خدیجه با اعرابی از قبیله بنی تمیم، هیچ اثری یافت نمی شود! [17]

5 ـ طبق روایت صحیح از اهل بیت ( حضرت خدیجه خواهری(از مادرش) به نام هاله داشت که با مردی از قبیله بنی مخزوم ازدواج نمود، حاصل این ازدواج دختری به نام هاله بود، بعد از ابوهاله با مردی از قبیله بنی تمیم به نام ابوهند ازدواج نمود و پسری به نام هند به دنیا آورد. مرد تمیمی از همسر قبلی خود که فوت نموده بود، دو دختر به نام زینب و رقیه داشت. بعد از مدتی مرد تمیمی (ابوهند) نیز از دنیا رفت، پسرش هند که بالغ شده بود به قبیله پدری خود پیوست، اما زینب و رقیه دو فرزند همسر قبلی ابوهند که دو طفل کوچک بودند در دامان هاله خواهر حضرت خدیجه به زندگی خود ادامه دادند که این امر در ابتدای ازدواج پیامبر اکرم - با حضرت خدیجه بود، از طرفی هاله زنی فقیر بود و خواهرش خدیجه بانویی ثروتمند و به کثرت اموال شهرت داشت از این رو به حمایت مالی از خواهر و دو فرزند تحت پوشش پرداخت و آنها را تحت تکفل خود گرفت، با گذشت مدت اندکی از ازدواج رسول خدا - و حضرت خدیجه، هاله از دنیا رفت و زینب و رقیه در دامان پیامبر رحمت - و أم المؤمنین خدیجه به زندگی خود ادامه دادند و تحت تربیت رحمة للعالمین قرار گرفتند. از طرفی سنت عرب در آن زمان این بود که هر کسی یتیمی را تحت حمایت خود بگیرد و او را بزرگ کند، آن یتیم را به وی نسبت می دادند و او را فرزندش می خواندند... و وقتی که پیامبر اعظم - و حضرت خدیجه به تربیت رقیه و زینب (فرزندان همسر قبلی) ابوهاله پرداختند، عرب این دو فرزند را به حضرت خدیجه و پیامبر اکرم - نسبت داده و آنان را در زمره فرزندان این دو بزرگوار برشمردند.[18]

سن حضرت خدیجه هنگام ازدواج با پیامبر اکرم -

در مورد سن پیامبر اکرم - در زمان ازدواج با حضرت خدیجه بین مورخین اختلاف است، اما قول مشهور این است که آن حضرت در زمان ازدواج 25 ساله بوده اند[19] . درباره سن حضرت خدیجه در هنگام ازدواج با آن حضرت نیز نظرات مختلفی وجود دارد برخی مانند بیهقی ایشان را 25 ساله می دانند.

بیهقی می گوید: «... بلغت خدیجة خمسا وستین سنة، ویقال: خمسین سنة، وهو أصح». (بعد از فوت عبدالله فرزند پیامبر اکرم -) بعضی می گویند: سن حضرت خدیجه (در هنگام وفات) 65 ساله بود و برخی دیگر گفته اند در آن وقت ایشان 50 ساله بوده است که قول صحیح هم همین است.[20]

وی در جای دیگر می نویسد:«أن النبی تزوج بها وهو ابن خمس وعشرین سنة قبل أن یبعثه الله نبیا بخمس عشرة سنة».ازدواج رسول خدا - با حضرت خدیجه 15 سال قبل از بعثت بوده است.[21]

بنابراین طبق قول بیهقی وقتی ایشان در زمان وفات یعنی سال دهم بعثت،50 ساله باشند و 15 سال قبل از بعثت هم ازدواج نموده باشند با این حساب سن حضرت خدیجه در زمان ازدواج با پیامبر اکرم - 25 سال بوده است.

اما اکثر محققین و مورخین سن ایشان را در زمان ازدواج 28سال می دانند.

نویسنده شذرات الذهب می گوید:

«و رجح کثیرون أنها ابنة ثمان وعشرین». بسیاری از مورخین قول 28 سال را برای حضرت خدیجه در زمان ازدواج با پیامبر اکرم - ترجیح داده اند.[22]

حاکم نیشابوری نیز فقط همین قول را برای ابن اسحاق (سیره نویس مشهور) نقل می کند.[23]

ابن عساکر و ذهبی و مرحوم إربلی به نقل از ابن عباس می گویند: خدیجه در زمان ازدواج با آن حضرت 28 ساله بود.[24]

مرحوم إربلی در جای دیگر به نقل از ابن حماد می فرماید: حضرت خدیجه در زمان ازدواج با آن حضرت 28 ساله بود.[25]

البته اقوال دیگری مانند 30، 35، 40، 44، 45 و 46 سال در مورد سن ایشان در وقت ازدواج با رسول خدا - ذکر شده است. در میان این شش قول، عده ای 40 ساله بودن حضرت خدیجه را در زمان ازدواج با پیامبر اکرم - پذیرفته اند که با بررسی دقیق درمی یابیم که این قول، به گفته عده ای از مورخین همچون حاکم نیشابوری، ابن عبدالبر و ابن اثیر، قولی شاذ است به این بیان که: تمامی کسانی که سن آن حضرت را در زمان ازدواج 40 سال می دانند، گفته اند: عمر ایشان در زمان وفات 65 سال بوده است. حاکم نیشابوری یکی از مورخین و استوانه های علمی اهل تسنن می گوید: «... عن هشام بن عروة قال توفیت خدیجة بنت خویلد رضی الله عنها وهی ابنة خمس وستین سنة . . .  هذا قول شاذ فإن الذی عندی أنها لم تبلغ ستین سنة»[26] . «هشام از پدرش عروة بن زبیر نقل می کند که حضرت خدیجه در زمان وفات 65 ساله بود. وی در ادامه می نویسد:  قول به 65 سالگی ایشان، قولی شاذ است و به نظر من سن حضرت خدیجه در زمان وفات به 60 سال نرسیده بود (چه برسد به 65 سال)» با این تفاصیل اساس قول کسانی که قایل به 40 سالگی ایشان هستند زیر سؤال می رود و وقتی قول به 65 سالگی ایشان قولی شاذ شد، طبیعتا قول به 40 سالگی ایشان نیز شاذ می شود.

البته حاکم مشخص نمی کند که نظر قطعی خودش در مورد سن حضرت خدیجه V در زمان ازدواج با حضرت رسول 30 ویا 28 و یا 25 سال است یا خیر؟.

ابن عبدالبر[27] و ابن اثیر[28] نیز قول 65 سالگی حضرت خدیجه را در زمان وفات، قبول ندارند و از آن به «قیل» تعبیر می کنند.

خواستگاری حضرت خدیجه V

حضرت خدیجه از بهترین بانوان قریش بود که از حیث شرافت خانوادگی و درایت و زیبایی و ثروت زبانزد همگان بود واو را سیده زنان قریش می خواندند و تمامی بزرگان قومش در حسرت ازدواج با او بودند به طوری که افرادی همچون عقبة بن أبی معیط، و صلت بن أبی یهاب، وأبو جهل، وأبو سفیان از او خواستگاری نمودند ولى چون معیارهاى ازدواج را در آنها مشاهده نمى کرد، حاضر به ازدواج با هیچ کدام از آنها نشد. اما به محض اینکه کرامت اخلاقی و پاکی نفس و امانتداری و صفات عالی پیامبر اکرم - را مشاهده کرد به ایشان رغبت پیدا نموده و خود پیش قدم گردید و به (حضرت) محمد امین - ابراز علاقه نمود؛ چنانچه حضرت خدیجه در اولین مکالمه خود با پیامبر اعظم - علت علاقه خود را چنین بیان می کند: «إنی قد رُغِبتُ فیک لقرابتک منی، وشرفک فی قومک، وأمانتک عندهم، وحسن خلقک، وصدق حدیثک»[29] «من به تو علاقه مند شدم، زیرا با من خویشاوندی، در میان قومت شریفی، نزد قبیله ات به امانت داری مشهوری، دارای اخلاق نیک می باشی و راستگو هستی». (حضرت رسول - داستان را با حضرت ابوطالب % مطرح نمود) و به همراه ایشان و دیگر عموهایش برای خواستگاری پیش ولی حضرت خدیجه یعنی عمویش عمرو بن أسد رفتند زیرا پدر حضرت خدیجه در جنگ فجّار و یا قبل از آن از دنیا رفته بود.[30] حضرت ابوطالب % فرمود: سپاس خداوند این خانه را که ما را از ریشه ابراهیم و نسل اسماعیل قرار داد و ما را در حرم امن خود قرار داد و سروری مردم را به ما عطا نمود و ما را در شهرمان مبارک گردانید. سپس فرمود: این برادر زاده ام ـ یعنی رسول خدا - ـ از همه مردان قریش برتر است و هیچ یک از آنان با او برابری نمی کند و هیچ مردی با او مقایسه نمی شود مگر اینکه برادر زاده ام از او بالاتر است و در میان خلایق الهی مثل و مانندی برایش نیست اگرچه از نظر مالی، اموال زیادی ندارد، زیرا مال دنیا ماندنی نیست و سایه ای زودگذر است، او به خدیجه علاقه مند است لذا با رضایت خدیجه و امر او، برای خواستگاری به سوی تو آمده ایم و مهریه او را نیز من به عهده می گیریم که اگر بخواهید فوری به شما می دهیم و اگر بخواهید مهریه را به تأخیر می اندازیم. و به خدای این خانه قسم برای او بهره ای بزرگ و دینی فراگیر و رأی و نظری کامل است... سپس حضرت خدیجه خطاب به عموی خود فرمود: ای عمو اگر چه شما نسبت به من بر خودم در شهادت دادن برتری اما بر من (و تصمیم گیری برای من) نسبت به خودم  برتر نیستی، (سپس رو به حضرت محمد - نمود و عرضه داشت:) ای محمد من تو را به همسری خود برگزیده ام و مهریه را هم خود به عهده می گیرم... (هنگامی که عده ای سخن حضرت خدیجه ـ که مهریه را در مال خود قرار داده بود ـ به تمسخر گرفته و با شگفتی) گفتند: چگونه زنان مهریه را متعهد می شوند؟! حضرت ابوطالب خشمگین شده و برخاست ـ و این در حالی بود که مردان قریش از غضب او می ترسیدند و کراهت داشتند که او غضبناک شود ـ و فرمود: اگر مردی همانند برادر زاده ام باشد، او را با بیشترین مهر خواستار می شوند؛ اما اگر مردی همانند شماها باشد، طبیعی است که باید برای ازدواج، مهر سنگینی بپردازد...[31]

در مورد مقدار مهریه آن بانوی اقوال متعددی وجود دارد برخی معتقدند مهریه ایشان (12 اوقیه و یک نش)[32] طلا بوده است و برخی  معتقدند مهریه ایشان 20شتر جوان بوده است.[33]

بدین ترتیب رسول خاتم - و خدیجه طاهره V با هم ازدواج نموده و پانزده سال قبل از بعثت نبی مکرم اسلام -، زندگی مشترک و نورانی خود را آغاز نمودند.[34]

ایشان اولین زنی است که به رسول خدا - ایمان آورد و ایمان خود را با اقرار به ولایت امیرالمؤمنین % و بیعت با ایشان به درجه کمال رسانید[35] .

ایشان حدود 25 سال با رسول خدا - زندگی کرد. سرانجام خورشید عمر ایشان در رمضان سال دهم بعثت غروب کرد و پیکر پاکش در مکه در منطقه حجون مدفون گردید.[36]

در مورد روز وفات ایشان اقوالی همچون اول رمضان، دهم رمضان، دوازده رمضان، بیست و سوم رجب، بیست و هفتم رجب و آخر رجب، وجود دارد.[37]

البته درباره سال وفات ایشان اقوال دیگری نیز وجود دارد برخی معتقدند ایشان شش و یا پنج و یا چهار سال قبل از هجرت از دنیا رفت.[38]

فرزندان پیامبر اکرم - از حضرت خدیجه

در مورد تعداد فرزندان پیامبر اکرم - از حضرت خدیجه V بین مورخین اهل تسنن اختلاف وجود دارد.

برخی معتقدند: ایشان 3 پسر به نامهای قاسم و طیب و طاهر، و چهار دختر به نامهای زینب، رقیه، أم کلثوم و فاطمه به دنیا آورد.[39]

برخی دیگر معتقدند: فرزندان ایشان به ترتیب عبارتند از: قاسم، زینب، عبد الله، أم کلثوم، فاطمه و رقیه.[40]

بعضی می گویند: تنها پسر حضرت رسول و حضرت خدیجه، قاسم بود.[41]

اما حقیقت مطلب این است که طیب و طاهر لقب عبدالله بوده است زیرا همانطوری که ابن سعد  می گوید او در زمان اسلام به دنیا آمد از این رو او را طیب و طاهر نامیدند.[42]

عده ای از علمای شیعه نیز معتقدند حضرت رسول - از حضرت خدیجه V دو پسر به نامهای قاسم و عبدالله (که ملقب به طیب و طاهر بود)، و چهار دختر به نامهای  زینب، رقیة، أم کلثوم  و فاطمة داشت.[43]  اما حقیقت مطلب این است که زینب و رقیه همان طور که گفتیم فرزندان قبلی شوهر هاله خواهر حضرت خدیجه بودند. [44] وام کلثوم نیز بعید نیست همان ربیبه پیامبر اکرم - یعنی فرزند ام سلمه باشد[45] که بعدا وی را به عنوان فرزند رسول خدا - ذکر کرده اند.

اما آنچه که مسلم است این است که به غیر از حضرت زهرا V همگی فرزندان رسول خدا - در دوران حیات ایشان از دنیا رفتند.[46]



[1] . ابن حجر، عسقلانی، الإصابة فی معرفة الصحابة، ج7، ص600، رقم 11086.

[2] . محمدباقر، مجلسی، بحار الأنوار، ج16، ص12، باب 5: تزوجه صلى الله علیه وآله بخدیجة رضی الله عنها و فضائلها و بعض أحوالها.

[3] . شمس الدین، ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج2، ص110، ذیل ترجمه أم المؤمنین خدیجة، رقم16.

[4] . صحیح البخاری،پیشین، ج 3، ص 1388، باب: تَزْوِیجِ النبی صلی الله علیه (وآله) وسلم خَدِیجَةَ وَفَضْلِهَا رضی الله عنها، ح3604.

[5] . الخصال، پیشین، ص 206، باب: أفضل نساء أهل الجنة أربع، ح22.

[6] . در بخشهای بعد به ذکر برخی از این موارد می پردازیم.

[7] . محمد تقی، تستری، قاموس الرجال، ج11، ص 552، ترجمه أبوهالة، رقم970.

[8] . أبو هلال الحسن بن عبد الله بن سهل بن سعید بن یحیى بن مهران، العسکری، الأوایل للعسکری، ج1، حاشیه ص 159.

[9] . همان، ج1، ص 159؛ أبو عبد الله المصعب بن عبد الله بن المصعب، الزبیری، نسب قریش، ج1، ص22 (هند را پسر عتیق می داند)؛ عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد، الجزری، أسد الغابة، ج5، ص 99، ترجمه محمد بن صیفی، رقم 4728.

[10] . الإصابة فی معرفة الصحابة، پیشین، ج6، ص 557، ذیل ترجمه هند بن أبی هالة، رقم 9013.

[11] . همان، ج6، ص 557.

[12] . علی بن برهان الدین، الحلبی، السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، ج1، ص 229، باب: سفره صلی الله علیه (و آله) وسلم إلى الشام ثانیا.

[13] . إسماعیل بن محمد بن الفضل التیمی، الأصبهانی، دلائل النبوة، ج1، ص178، ح227.

 

[14] . مشیر الدین أبی عبد الله محمد بن علی بن شهرآشوب، المازندرانی، مناقب آل أبی طالب، ج1، ص 138؛ جمال الدین یوسف بن حاتم بن فوز بن مهند الشامی المشغری، العاملی، الدر النظیم، ص 185، باب: فصل فی ذکر أزواجه ( - ).

[15] . الصحیح من سیرة النبی الأعظم، پیشین، ج2، ص 124، باب: هل تزوجت خدیجة بأحد قبل النبی - ؟!.

[16] . ابوالقاسم، الکوفی، الإستغاثة، ج1، ص 70.

[17] . السید جعفر مرتضی، العاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج2، ص 124.

[18] . الإستغاثة، پیشین، ج1، ص68- 69.

[19] . الطبقات الکبری، پیشین، ج1، ص 131؛ السیرة النبویة، پیشین، ج2، ص 5، باب: حدیث تزویج رسول الله خدیجة رضی الله عنها؛ أسد الغابة فی معرفة الصحابة، پیشین، ج7، ص90.

[20] . احمد بن الحسین بن علی بن موسی، البیهقی، دلائل النبوة، ج2، ص 71.

[21] . همان، ص 72.

[22] . عبد الحی بن أحمد بن محمد العکری الحنبلی، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ج1، ص14، حوادث سال11.

[23] . محمد بن عبدالله الحاکم، النیسابوری، المستدرک على الصحیحین  ج 3، ص200، ح4837.

[24] . علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج3، ص 193؛ شمس الدین، ذهبی، سیرأعلام النبلاء، ج2، ص 111، ذیل ترجمه خدیجه ام المؤمنین، رقم 16؛ علی بن عیسى بن أبی الفتح، الأربلی، کشف الغمة، ج2، ص135، باب: فصل فی مناقب خدیجة     V.

[25] . علی بن عیسى بن أبی الفتح، الأربلی، کشف الغمة، ج2، ص133، باب: فصل فی مناقب خدیجة     V.

[26] . المستدرک علی الصحیحین، پیشین، ج3، ص 201

[27] . الاستیعاب، پیشین، ج4، ص 1825.

[28] . اسد الغابة، پیشین، ج7، ص 96.

[29] . اسد الغابة، پیشین، ج7، ص91؛ البدایة و النهایة، پیشین، ج2، ص 358، باب: تزویجه علیه الصلاة والسلام خدیجة بنت خویلد.

[30] . البدایة و النهایة، پیشین، ج2، ص 361؛ السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، پیشین، ج1،ص225.

[31]  . الکافی ، پیشین، ج5، ص 374 – 375، باب: خطب النکاح، ح9؛ الأوایل للعسکری، پیشین، ج1، ص29؛ السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، پیشین، ج1،ص 226. (این دو منبع مقدار کمی  با کافی شریف تفاوت دارند).

[32] . هر اوقیه 40 در هم طلاست و «نش» هم معادل 20 درهم طلاست یعنی مجموع مهریه ایشان طبق این قول 500 درهم طلا بوده است. السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، پیشین، ج1،ص 226.

[33] . همان، ج1، ص 226.

[34] . سنن الکبری، پیشین، ج2، ص72. قول مشهور این است که آن حضرت 15 سال قبل از بعثت ازدواج نموده است ولی اقوال دیگری نیز در این زمینه وجود دارد: ابن جریج معتقد است پیامبر اکرم- در 37سالگی یعنی سه سال قبل از بعثت با حضرت خدیجه ازدواج نموده است. علی بن أبی بکر، الهیثمی، مجمع الزواید و منبع الفواید، ج9، ص219. ابی هلال عسکری می نویسد: برخی معتقدند رسول خدا - در 35 سالگی ـ یعنی 5 سال قبل از بعثت ـ ازدواج نمود. الأوایل للعسکری، پیشین، ج1، ص28.

[35] . محمد باقر، مجلسی، بحار الأنوار، ج18، ص 232- 233.

[36] . الاستیعاب، پیشین، ج4، ص 1825، ذیل ترجمه (حضرت) خدیجه بنت خویلد، رقم 3311.

[37] . علی اکبر، مروج خراسانی (مروج الإسلام)، نفائح العلام،ص 191.

[38] . همان، ، ج4، ص 1825.

[39] . البدایة و النهایة، پیشین، ج2،ص359.

[40] . همان.

[41] . احمد بن الحسین بن علی بن موسی، البیهقی، دلائل النبوة، پیشین، ج2، ص68.

[42] . الطبقات الکبرى، پیشین، ج 1، ص133، باب: ذکر أولاد رسول الله صلی الله علیه وسلم ؛ الاستیعاب، پیشین، ج4، ص 1819(ابن عبدالبر می گوید: قول اکثر اهل نسب این است که عبدالله فرزند رسول خدا- سه نام داشت: عبدالله، طیب، طاهر). البته زبیر بن بکار قایل است که عبدالله در دوران نبوت و قبل از بعثت از دنیا رفته است و بعثت آن حضرت را درک نکرده است. البدایة و النهایة، پیشین، ج2،ص359.

[43] . أبی علی الفضل بن الحسن الطبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج1، ص 275، ( الفصل الأول ) فی ذکر أزواجه وأولاده صلوات الله علیه وآله.

[44] . الإستغاثة، پیشین، ج1، ص68- 69؛ مناقب آل أبی طالب، پیشین، ج1، ص138، فصل فی أقربائه وخدامه.

[45] . أبی العباس أحمد بن الخطیب، وسیلة الإسلام بالنبی علیه الصلاة والسلام، ج1، ص 90.

[46] . یوسف بن الزکی عبدالرحمن أبو الحجاج، المزی، تهذیب الکمال ج1، ص192؛ الوافی بالوفیات، پیشین، ج1، ص79.

دوشنبه 2/11/1391 - 20:20
شخصیت ها و بزرگان
نویسنده:محمد محسن طبسى
سخن از خدیجه ، سخن از یك دنیا عظمت و پایدارى و استقامت درراه هدف است . به حق قلمفرسایى در باره كسى كه خداوند بر اوسلام و درود فرستاد ، بسى مشكل است . اما به مصداق «مالا یدرك‏كله لا یترك كله ،» به بررسى گوشه‏هایى از شخصیت و زندگى این‏بزرگ بانو مى‏پردازیم :

ولادت و خانواده

خدیجه (س) 68 سال قبل از هجرت بدنیا آمد . خانواده‏اى كه‏خدیجه را پرورش داد ، از نظر شرافت‏خانوادگى و نسبت‏هاى‏خویشاوندى ، در شمار بزرگترین قبیله‏هاى عرب جاى داشت . این‏خاندان در همه حجاز نفوذ داشت . آثار بزرگى و نجابت و شرافت ازكردار و گفتار خدیجه پدیدار بود .
خدیجه از قبیله هاشم بود و پدر و اقوامش از ثروتمندان قریش‏بودند . پدرش خویلدبن اسد قریشى نام داشت . مادرش فاطمه دخترزائد بن اصم بود .

اخلاق خدیجه (س)

خدیجه در بین اقوام خود یگانه و ممتاز و میان اقران كم نظیربود . او به فضیلت اخلاقى و پذیرایى‏هاى شایان بسیار معروف بود وبدین جهت زنان مكه به وى حسد مى‏ورزیدند .
دخترت خویلد در سجایا و كمالات اخلاقى زبانزد و نمونه بود و به‏حق ایشان كفو خوبى براى پیامبر (ص) بود . بى‏تردید مى‏توان گفت‏كه این سجایا و فضایل اخلاقى سبب شد تا خدیجه براى همسرى پیامبراكرم (ص) شایسته شمرده شود . طبق روایات ، او براى پیامبراكرم (ص) یاورى صادق بود .

آیا خدیجه (س) قبل از پیامبر (ص) ازدواج كرده بود ؟

معروف است اولین كسى كه به خواستگارى خدیجه آمد یكى ازبزرگان عرب به نام «عتیق بن عائذ مخزومى‏» بود . او پس ازازدواج با خدیجه ، در جوانى در گذشت و اموال بسیارى براى خدیجه‏ارث گذاشت . پس از او «ابى‏هاله بن المنذر الاسدى‏» كه یكى ازبزرگان قبیله خود او بود ، با وى ازدواج كرد . ثمره این پیوندفرزندى به نام «هند» بود كه در كودكى در گذشت . ابى‏هاله‏نیز پس از چندى ، وفات یافت و ثروت بسیار از خویش بر جاى نهاد.
هرچند این مطلب كه پیامبر اكرم (ص) سومین همسر خدیجه بود وجز عایشه با دوشیزه‏اى ازدواج نكرد ، نزد عامه و خاصه معروف است; ولى مورد تایید همگان نیست . جمعى از مورخان و بزرگان ، نظرمخالف دارند ; براى مثال «ابوالقاسم كوفى‏» ، «احمد بلاذرى‏» ، «علم الهدى‏» ، (سیدمرتضى) در كتاب «شافى‏» و «شیخ طوسى‏» در «تلخیص شافى‏» آشكارا مى‏گویند كه خدیجه ،هنگام ازدواج با پیامبر ، «عذرا» بود . این معنا را علامه‏مجلسى نیز تایید كرده است . او مى‏نویسد : «صاحب كتاب انوارو البدء» گفته است كه زینب و رقیه دختران هاله ، خواهر خدیجه‏بودند .
برخى از معاصران نیز چنین ادعا كرده‏اند و براى اثبات ادعاى‏خود كتابهایى نوشته‏اند .

آشنایى با حضرت محمد (ص)

فضایل اخلاقى خدیجه ، بسیارى از بزرگان و صاحب منصبان عرب رابه فكر ازدواج با وى مى‏انداخت . ولى خاطرات همسر پیشین به وى‏اجازه نمى‏داد شوهرى دیگر انتخاب كند . تا اینكه با مقامات‏معنوى حضرت محمد (ص) آشنا شد و آن دو غلامى كه براى تجارت‏همراه پیامبر (ص) فرستاده بود ، مطالب و معجزاتى كه از وى‏دیده بودند ، براى خدیجه نقل كردند . خدیجه فریفته اخلاق و كمال‏و مقامات معنوى پیامبر (ص) شد . البته او از یكى ازدانشمندان یهود و نیز ورقه بن نوفل ، كه از علماى بزرگ عرب وخویشان نزدیك خدیجه به شمار مى‏رفت ، در باره ظهور پیغمبرآخرالزمان و خاتم الانبیا (ص) مطالبى شنیده بود . همه این‏عوامل موجب شد تا خدیجه حضرت محمد (ص) را به همسرى خودانتخاب كند .

ازدواج خدیجه

زفاف خدیجه با حضرت محمد (ص) 2 ماه و 75 روز پس از بازگشت‏از سفر تجارت شام تحقق یافت . در آن زمان ، حضرت‏محمد (ص) 25سال داشت و خدیجه چهل ساله بود . ابن عباس سن ایشان را 28 سال‏نقل مى‏كند . هرچند بعضى از مورخان اهل‏سنت‏سعى مى‏كنند این سخن‏را رد كنند ; چون راوى آن محمد بن صائب كلبى از شیعیان است وآنها او را ضعیف مى‏دانند .
خدیجه به سبب علاقه به حضرت محمد (ص) و مقام معنوى او بارسول خدا ازدواج كرد و تمام دارایى و مقام و جایگاه فامیلى خودرا فداى پیشرفت مقاصد همسرش ساخت .
در عقد ازدواج حضرت محمد (ص) و خدیجه ، عبدالله بن غنم به‏آنها چنین تبریك گفت :
هنیئا مریئا یا خدیجه قد جرت لك الطیرفیما كان منك باسعد
تزوجت‏خیر البریه كلها و من ذا الذى فى الناس مثل محمد ؟
و بشر به البران عیسى بن مریم و موسى ابن عمران فیاقرب موعد
اقرت به الكتاب قدما بانه رسول من البطحاء هادو مهتد
گوارا باد بر تو اى خدیجه كه طالع تو سعادتمند بوده و بابهترین خلایق ازدواج كردى . چه كسى در میان مردم همانند محمد (ص) است . محمد (ص) كسى است كه حضرت عیسى و موسى به آمدنش‏بشارت داده‏اند و كتب آسمانى به پیامبرى او اقرار داشتند .
رسولى كه سر از بطحاء (مكه) در مى‏آورد و او هدایت كننده وهدایت‏شونده است .

احترام پیغمبر خدا (ص) به خدیجه

احترام حضرت محمد (ص) به خدیجه ، به خاطر عقیده و ایمان اوبه توحید بود .

خصال خدیجه (س)

خدیجه از بزرگترین بانوان اسلام به شمار مى‏رود . او اولین زنى‏بود كه به اسلام گروید ; چنان كه على‏بن ابى‏طالب (ع) اولین‏مردى بود كه اسلام آورد . اولین زنى كه نماز خواند ، خدیجه بود. او انسانى روشن بین و دور اندیش بود . با گذشت ، علاقه‏مند به‏معنویات ، وزین و با وقار ، معتقد به حق و حقیقت و متمایل به‏اخبار آسمانى بود . همین شرافت‏براى او بس كه همسر رسول خدا (ص) بود و گسترش اسلام به كمك مال و ثروت او تحقق یافت .
خدیجه از كتب آسمانى آگاهى داشت و علاوه بر كثرت اموال و املاك، او را «ملكه بطحاء» مى‏گفتند . از نظر عقل و زیركى نیزبرترى فوق العاده‏اى داشت و مهمتر اینكه حتى قبل از اسلام وى را«طاهره‏» و «مباركه‏» و «سیده زنان‏» مى‏خواندند .
جالب این است او از كسانى بود كه انتظار ظهور پیامبر اكرم (ص) مى‏كشید و همیشه از ورقه‏بن نوفل و دیگر علما جویاى نشانه‏هاى‏نبوت مى‏شد . اشعار فصیح و پر معناى وى در شان پیامبر اكرم (ص) از علم و ادب و كمال و محبت او به آن بزرگوار حكایت مى‏كند .
نمونه‏اى از اشعار خدیجه در باره پیامبراكرم (ص) چنین است :
فلواننى امسیت فى كل نعمه و دامت لى الدنیا و تملك الاكاسره
فما سویت عندى جناح بعوضه اذا لم یكن عینى لعینك ناظره
اگر تمام نعمتهاى دنیا از آن من باشد و ملك و مملكت كسراها وپادشاهان را داشته باشم ، در نظرم هیچ ارزش ندارد زمانى كه چشم‏به چشم تو نیافتند .
دیگر خصوصیت‏خدیجه این است كه او داراى شم اقتصادى و روح‏بازرگانى بود و آوازه شهرتش در این امر به شام هم رسیده بود .
البته سجایاى اخلاقى حضرت خدیجه چنان زیاد است كه قلم از بیان‏آن ناتوان است . پیامبر اكرم (ص) مى‏فرماید : «افضل نساء اهل الجنه خدیجه بنت‏خویلد و فاطمه بنت محمد ومریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم .»
چه مى‏توان گفت در شان كسى كه مایه آرامش و تسلاى خاطر رسول‏خدا (ص) بود ؟ ! در تاریخ مى‏خوانیم : «حضرت محمد (ص) هر وقت از تكذیب قریش و اذیت‏هاى ایشان‏محزون و آزرده مى‏شدند ، هیچ چیز آن حضرت را مسرور نمى‏كرد مگریاد خدیجه ; و هرگاه خدیجه را مى‏دید مسرور مى‏شد»
ذهبى مى‏گوید : مناقب و فضایل خدیجه بسیار است ; او از جمله‏زنان كامل ، عاقل ، والا ، پاى‏بند به دیانت و عفیف و كریم و ازاهل بهشت‏بود . پیامبر اكرم (ص) كرارا او را مدح و ثنا مى‏گفت‏و بر سایر امهات مومنین ترجیح مى‏داد و از او بسیار تجلیل مى‏كرد. به حدى كه عایشه مى‏گفت : بر هیچ یك از زنان پیامبر (ص) به‏اندازه خدیجه رشك نورزیدم و این بدان سبب بود كه پیامبر (ص)بسیار او را یاد كرد .

درود خدا بر خدیجه

خدیجه كبربى چنان مقام والایى داشت كه خداوند عزوجل بارها براو درود و سلام فرستاد . طبق روایتى از حضرت امام محمد باقر (ص) : پیامبر اكرم (ص) هنگام باز گشت از معراج ، به جبرئیل‏فرمود : «آیا حاجتى دارى ؟»
جبرئیل عرض كرد : خواسته‏ام این است كه از طرف خدا و من به‏خدیجه سلام برسانى‏»
در روایتى دیگر مى‏خوانیم : روزى خدیجه به طلب رسول خدا (ص) بیرون آمد . جبرئیل به‏صورت مردى با وى رو به رو شد و از خدیجه احوال رسول‏خدا (ص)را پرسید . خدیجه نمى‏توانست‏بگوید رسول خدا (ص) در كجا به سرمى‏برد . او مى‏ترسید این مرد از كسانى باشد كه قصد كشتن پیغمبر(ص) را دارد . وقتى كه خدمت آن حضرت رسید و قصه باز گفت ،حضرت محمد (ص) فرمود : «آن جبرئیل بود و امر كرد كه از خداتو را سلام برسانم .»

نقش خدیجه در پیشبرد اسلام

وقتى حضرت خدیجه دریافت كه سعادتمند شده ، هرچه داشت در راه‏پیشرفت و موقعیت پیغمبر اسلام (ص) انفاق كرد . او تمام اموال‏خویش را به پیامبر (ص) بخشید و در راه نشر اسلام به مصرف‏رساند . تا جایى كه هنگام ارتحال ، پارچه‏اى براى كفن نداشت .
ابن اسحاق جمله‏اى در شان خدیجه دارد كه گویاى همكارى وصداقت او در پیشبرد اسلام است . او مى‏گوید : «خدیجه یاور صادق‏و با وفایى براى پیامبر (ص) بود و مصیبت‏ها در پى رحلت‏خدیجه‏و ابوطالب بر پیامبر (ص) سرازیر شد .»
گویا این دو ، در برابر هجوم ناملایمات بر پیامبر اكرم (ص)، سدى بلند و مستحكم بودند .
این جمله ، معروف كه اسلام رهین اخلاق پیامبر (ص) ، شمشیرعلى (ع) ، و اموال خدیجه است از نهایت همكارى و صداقت‏خدیجه‏پرده بر مى‏دارد .

فرزندان خدیجه

در تعداد فرزندان حضرت خدیجه ، میان مورخان اختلاف است . به‏گفته مشهور : ثمره ازدواج رسول خدا و خدیجه ، شش فرزند بود .
1- هاشم . 2- عبدالله . به این دو «طاهر» و «طیب‏»مى‏گفتند . . 3- رقیه . 4- زینب 5- ام كلثوم . 6- فاطمه .
رقیه بزرگترین دخترانش بودو زینب ، ام كلثوم و فاطمه به‏ترتیب پس از رقیه قرار داشتند . پسران خدیجه پیش از بعثت‏پیامبر (ص) ، بدرود زندگى گفتند . ولى دخترانش ، نبوت پیامبر(ص) را درك كردند .
گروهى از محققان معتقدند : قاسم و همه دختران رسول خدا (ص)پس از بعثت‏به دنیا آمدند و چندروز پس از پیامبر خدا (ص) به‏مدینه هجرت كردند .

وصیت‏خدیجه

حضرت خدیجه (س) سه سال قبل از هجرت بیمار شد . پیغمبر (ص) به عیادت وى رفت و فرمود : اى خدیجه ، «اما علمت ان الله‏قد زوجنى معك فى الجنه‏» ; آیا مى‏دانى كه خداوند تو را دربهشت نیز همسرم ساخته است ؟ !
آنگاه از خدیجه دل جویى و تفقد كرد ; او را وعده بهشت داد ودرجات عالى بهشت را به شكرانه خدمات او توصیف فرمود .
چون بیمارى خدیجه شدت یافت ، عرض كرد : یا رسول الله ! چندوصیت دارم : من در حق تو كوتاهى كردم ، مرا عفو كن .
پیامبر (ص) فرمود : هرگز از تو تقصیرى ندیدم و نهایت تلاش‏خود را به كار بردى . در خانه‏ام بسیار خسته شدى و اموالت را درراه خدا مصرف كردى .
عرض كرد : یا رسول الله ! وصیت دوم من این است كه مواظب این‏دختر باشید . و به فاطمه زهرا (س) اشاره كرد . چون او بعد ازمن یتیم و غریب خواهد شد . پس مبادا كسى از زنان قریش به اوآزار برساند . مبادا كسى به صورتش سیلى بزند . مبادا كسى بر اوفریاد بكشد . مبادا كسى با او برخورد غیر ملایم و زننده‏اى داشته‏باشد .
اما وصیت‏سوم را شرم مى‏كنم برایت‏بگویم . آن را به‏فاطمه عرض مى‏كنم تا او برایت‏بازگو كند . سپس فاطمه را فراخواند و به وى فرمود : «نور چشمم ! به پدرت رسول الله بگو :مادرم مى‏گوید : من از قبر در هراسم ; از تو مى‏خواهم مرا درلباسى كه هنگام نزول وحى به تن داشتى ، كفن كنى .»
پس فاطمه زهرا (س) از اتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر(ص) عرض كرد . پیامبر اكرم (ص) آن پیراهن را براى خدیجه‏فرستاد و او بسیار خوشحال شد . هنگام وفات حضرت خدیجه ، پیامبراكرم (ص) غسل و كفن وى را به عهده گرفت . ناگهان جبرئیل درحالى كه كفن از بهشت همراه داشت ، نازل شد و عرض كرد : یا رسول‏الله ، خداوند به تو سلام مى‏رساند و مى‏فرماید : «ایشان اموالش‏را در راه ما صرف كرد و ما سزاوارتریم كه كفنش را به عهده‏بگیریم .»

وفات خدیجه (س)

خدیجه در سن 65 سالگى در ماه رمضان سال دهم بعثت در خارج ازشعب ابوطالب جان به جان آفرین تسلیم كرد . پیغمبر خدا (ص)شخصا خدیجه را غسل داد ، حنوط كرد و با همان پارچه‏اى كه جبرئیل‏از طرف خداوند عزوجل براى خدیجه آورده بود ، كفن كرد . رسول‏خدا (ص) شخصا درون قبر رفت ، سپس خدیجه را در خاك نهاد وآنگاه سنگ لحد را در جاى خویش استوار ساخت . او بر خدیجه اشك‏مى‏ریخت ، دعا مى‏كرد و برایش آمرزش مى‏طلبید . آرامگاه خدیجه درگورستان مكه در «حجون‏» واقع است .
رحلت‏خدیجه براى پیغمبر (ص) مصیبتى بزرگ بود ; زیرا خدیجه‏یاور پیغمبر خدا (ص) بود و به احترام او بسیارى به حضرت محمد(ص) احترام مى‏گذاشتند و از آزار وى خوددارى مى‏كردند .

یاد خدیجه

رسول خدا (ص) با این كه بعد از رحلت‏حضرت خدیجه (س) بازنانى چند ازدواج كرد ; ولى هرگز خدیجه را از یاد نبرد . عایشه‏مى‏گوید : هر وقت پیغمبرخدا (ص) یاد خدیجه مى‏افتاد ، ملول وگرفته مى‏شد و براى او آمرزش مى‏طلبید . روزى من رشك ورزیدم وگفتم : یا رسول الله ، خداوند به جاى آن پیرزن ، زنى جوان وزیبا به تو داد .
پیغمبر (ص) ناگهان بر آشفت و خشمگینانه دست‏بر دست من زد وفرمود : خدا شاهد است‏خدیجه زنى بود كه چون همه از من رومى‏گردانیدند ، او به من روى مى‏كرد ; و چون همه از من مى‏گریختند، به من محبت و مهربانى مى‏كرد ; و چون همه دعوت مرا تكذیب‏مى‏كردند ، به من ایمان مى‏آورد و مرا تصدیق مى‏كرد . در مشكلات‏زندگى مرا یارى مى‏داد و با مال خود كمك مى‏كرد و غم از دلم‏مى‏زدود .
حضرت امام صادق (ع) فرمود : «وقتى خدیجه از دنیا رفت ،فاطمه كودكى خردسال بود ، نزد پدر آمد و گفت : «یا رسول الله‏امى‏» ; مادرم كجاست ؟
پیامبر (ص) سكوت كرد . جبرئیل نازل شد و گفت : خدایت‏سلام‏مى‏رساند و مى‏فرماید : به زهرا بفرما ، مادرت در بهشت و در كاخ‏طلایى كه ستونش از یاقوت سرخ است و اطرافش آسیه و مریم هستند ،جاى دارد .
منبع: ماهنامه كوثر
دوشنبه 2/11/1391 - 20:8
شخصیت ها و بزرگان

خدیجه و ازدواج با پیامبر اكرم

«كانت خدیجة امرأة عاقلة شریفةً مع ما اراد الله بها من الكرامة و الخیر و هى یومئذ افضلهم نسبا و اعظمهم شرفا و اكثرهم مالاً(1) ؛ خدیجه بانویى عاقل و شریف بود. به اضافه آنچه خداوند از بزرگوارى و خیر نسبت به او اراده كرده بود و او آن روز برترین در نسب و بزرگ‏ترین در شرف و ثروتمندترین زنان در زمان خود بود.»
حضرت خدیجه علیهاالسلام دختر خویلد ـ كه 68 سال پیش از هجرت در قریش متولد شده بود - (2) بانویى پرهیزكار و پاكدامن بود. چنانكه به طاهره(3) مشهور شد، او به دلیل استعداد قوى خود، یكى از ثروتمندترین افراد قریش بود. با این همه، همواره بخشى از اوقات خود را در محضر علماى بزرگ و كسب دانش از آنان مى‏گذراند. در همین نشست‏هاى علمى بود كه متوجّه شد، به زودى پیامبرى ظهور خواهد كرد.(4) با روى دادن اتفاقى چند، سرانجام پیامبر خاتم را شناخت و به تقاضاى خود با وى ازدواج كرد. این رویداد بزرگ در حدود 28 سال قبل از هجرت روى داد(5) و از آن پس خدیجه عمر خود را به همدلى، همسرى، همرازى و همراهى پیامبر اكرم (صلى‏الله‏علیه‏و‏آله) گذراند.

على و محمد نور واحد

بنابر نظر مشهور، امیرمؤمنان على علیه‏السلام در سیزدهم رجب سى سال پس از عام الفیل در میان خانه كعبه متولد شد و در آن وقت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بیست و هشت ساله بود.(6) در روایات معتبر مى‏خوانیم: پیامبر اكرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود:«ان الله تبارك و تعالى خلق علیّا من نورى و خلقنى من نوره و كِلانا من نورٍ واحد؛ خداوند تبارك و تعالى على را از نور من و مرا از نور خودش خلق كرد و هر دوى ما از یك نور هستیم.»(7)
این روایت به خوبى میزان همبستگى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و على علیه‏السلام را نشان مى‏دهد، لذا طبیعى است كه بعد از تولد على علیه‏السلام، پیامبر نهایت كوشش خود را جهت ارتباط بیشتر با على علیه‏السلام صرف كنند.
بر اساس منابع تاریخى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله تا سه سالگى على، در خانه ابوطالب بود.(8) پس از آن به منزل خدیجه علیهاالسلام رفت. در طول این مدت پیامبر همواره در تربیت على (علیه‏السلام) مى‏كوشید و با او پیوند داشت، لذا هنگامى كه مادر حضرت على (علیه‏السلام) نوزادش را خدمت رسول خدا آورد، پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏و‏آله) از او خواست، گهواره على را كنار رختخوابش قرار دهد، حضرت گهواره على علیه‏السلام را تكان مى‏داد؛ به او غذا مى‏داد؛ على (علیه‏السلام) را بغل مى‏گرفت و مى‏فرمود: «این كودك برادر و در آینده ولى، یاور، وصى و همسر دختر من خواهد بود.»(9)
حضرت على علیه‏السلام بعدها این توجه خاص پیامبر اكرم را این گونه توضیح داده است: «شما از خویشاوندى نزدیك من با رسول خدا و مقام مخصوصى كه نزد او داشتم، مطلع هستید. مرا در كنار خود قرار مى‏داد، هنگامى كه نوزاد بودم، مرا به سینه خود مى‏گرفت و در كنار بستر خود مرا حمایت مى‏كرد و بوى خوش خود را به مشامم مى‏رساند. او غذا را در دهان من مى‏گذاشت.» (10)

على در خانه خدیجه

طبیعى بود كه این عشق و علاقه حضرت محمد(صلى‏الله‏علیه‏و‏آله) به على كه از جایگاهی الهى و منبعث از پیوستگى حقیقى آن حضرت به امیرمؤمنان بود، او را وادار مى‏كرد به نحوى على علیه‏السلام را بیشتر با خود همراه سازد و او را با تربیت الهى خود تربیت كند. لذا مى‏بینیم خود حضرت پیشنهادى به ابوطالب مى‏دهد و على را به خانه‏اش مى‏آورد و حضرت خدیجه با على علیه‏السلام آشنا مى‏شود.

دوران قبل از بعثت

على در خانه خدیجه رشد و نمو مى‏یابد و خدیجه مانند مادرى مهربان به وى مى‏نگرد. بیشترین لحظات عمر على(علیه‏السلام) در این دوره نیز با پیامبر اكرم سپرى مى‏شود. هر چند در خانه خدیجه است ولى پیامبر چون قصد دارد بر او در تمام مراحل نظارت كند، توجه ویژه‏اى به او مى‏كند، خصوصا در دوره‏هاى طولانى اعتكاف در غار حرا و ... لذا امام علی (علیه‏السلام) خود مى‏فرمود: «و لقد كنت اتّبعه اتباع الفصیل اثر امه یرفع لى كل یوم من اخلاقه علما و یامرنى بالاقتداء به(11)؛ من مانند بچه ناقه‏اى كه دنبال ‏مادر مى‏رود، در پى پیامبر مى‏رفتم، هر روز از اخلاق خود نكته‏اى به من مى‏آموخت و دستور مى‏داد از آن پیروى كنم.»
آرى! به تعبیر ابن ابى الحدید: «على آنچنان با پیامبر همراه بود كه هر وقت پیامبر اكرم از شهر خارج مى‏شد و به غار حرا مى‏رفت، او را نیز با خود مى‏برد.»(12)
البته حضرت على علیه‏السلام در این دوره براى تهیه غذا به منزل بر مى‏گشت و از خدیجه علیهاالسلام غذاى لازم را براى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏گرفت و به حضرت مى‏رساند. همچنین اگر لازم بود، خبرى به خدیجه (علیهاالسلام) یا پیامبر رسانده شود، على(علیه‏السلام) این كار را انجام مى‏داد.

دوره بعثت

رسالت غیر علنى

آنگونه كه گفتیم، ارتباط پیامبر با على (علیهما‏السلام) صرفا یك ارتباط عاطفى یا خویشاوندى نبود، بلكه برآمده از پیوندى قدسى بود. از این روى، با این كه على (علیه‏السلام) هنوز كودكى چندین ساله است، زودتر از خدیجه (علیهاالسلام) ایمان مى‏آورد و حضرت خدیجه بعد از وى به عنوان دومین نفر و اولین زن، اسلام را مى‏پذیرد. بر این اساس پیامبر اكرم فرمود: «اوّلكم واردا على الحوض، اوّلكم اسلاما، على بن ابى طالب...؛ نخستین كسى كه بر حوض(كوثر) بر من وارد مى‏شود، اولین كسى است كه اسلام آورد. (یعنى) على بن ابى طالب است.»(13)
در روایتى دیگر امام على علیه‏السلام نیز بر این واقعیت تأكید مى‏كند: «لقد صلیت مع رسول الله قبل الناس بسبع سنین و انا اول من صلى معه؛(14) من هفت سال قبل از مردم با رسول خدا نماز گزاردم و من اولین كسى هستم كه با او نماز گزارد.»
بعد از حضرت على علیه‏السلام، خدیجه علیهاالسلام نیز ایمان مى‏آورد و به این ترتیب خانواده سه نفرى رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله همه مؤمن به دین او مى‏شوند.

اولین مسلمان

متأسفانه با وجود روایات متعدد و قراین واضح، عده‏اى كوشیده‏اند نه به خاطر خدیجه علیهاالسلام كه به خاطر دشمنى با على علیه‏السلام سابقه وى در اسلام را مخدوش كنند. لذا ایمان خدیجه را بر او مقدم مى‏دارند. از جمله، درباره ایمان آوردن على علیه‏السلام مى‏گویند: وقتى على علیه‏السلام بر پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله وارد شد كه خدیجه با پیامبر مشغول نماز بود. على پرسید این عمل چیست؟...(15)
اما با توجه به این كه شیعه و سنى گفتار امیرالمؤمنین را قبول دارند، شیعه به خاطر عصمت امام و اهل سنت به خاطر این كه صحابه را عادل مى‏دانند و على علیه‏السلام را از صحابه مى‏دانند، مى‏توان این شبهه را با توجه به سخن خود امیر مؤمنان علیه‏السلام رد كرد، آن جا كه حضرت علی (علیه السلام) مى‏فرماید: «كنتُ اسمعُ الصوت و ابصر الضوء سنین سبعا و رسول‏الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله حینئذ صامت ما اذن له فى الانذار والتبلیغ(16)؛ من هفت سال صدا را مى‏شنیدم و نور را مى‏دیدم و پیامبر در آن روز ساكت بود و اجازه انذار و تبلیغ به او داده نشده بود.» و در روایتى دیگر آمده كه حضرت تصریح كرد هفت سال قبل از دیگران با پیامبر نماز مى‏خواند.
در روایتى دیگر امام علی (علیه السلام) از ایمان خدیجه علیهاالسلام چنین یاد مى‏كند: «لم یجمع بیت واحد یومئذ فى الاسلام غیر رسول الله و خدیجه و انا ثالثهم ارى نور الوحى و الرسالة و اشم ریح النبوة؛(17) خانه‏اى واحد در آن روز در اسلام جمع نشد غیر از رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و خدیجه علیهاالسلام و من سومین آن دو بودم. نور وحى و رسالت را مى‏دیدم و بوى نبوت را استشمام مى‏كردم.» در هر صورت حضرت على و حضرت خدیجه با پیامبر اكرم (علیهم السلام) اولین جامعه اسلامى را تشكیل دادند و در دوره دعوت غیر علنى به اجراى مراسم عبادى و نماز مى‏پرداختند.
در دوره‏اى كه هنوز غیر این سه نفر كسى مسلمان نشده بود، خدیجه و على به یارى محمد مى‏شتابند و نه تنها در منزل یا كوه حراء كه در كنار مسجدالحرام و كعبه و در منظر كفار نماز مى‏خوانند و حضور اولین جامعه كوچك اسلامى را به مسافران و مقیمان اطلاع مى‏دهند. این ارتباط‏ها همچنان ادامه داشت تا آن كه نوبت به خطیرترین مرحله رسالت رسید.

اعلام عمومى رسالت

این مرحله، سخت‏ترین و گاه دردناك‏ترین مراحل براى پیامبر اكرم و خانواده اوست. در این دوره، خصوصا سال‏هاى آغازین آن، خدیجه و على به شدت تحت فشار قرار داشتند و گاهِ خطر، كشته شدن پیامبر را نیز مشاهده مى‏كردند. یكى از حوادث این دوره كه در راستاى حمایت خدیجه و على علیه‏السلام از پیامبر اكرم قابل مطالعه است، موضوعى است كه مسلم و بخارى در صحیح خود نقل مى‏كنند.
«در ایام حج روزى پیامبر اكرم به بالاى كوه صفا رفت و با صداى بلند به مردم خطاب كرد: «اى مردم! من رسول پروردگار هستم.» آنگاه به كوه مروه رفت و باز سه بار مطلب خود را با صداى بلند به گوش مردم رساند. اما جاهلان عرب هر یك سنگى برداشته و در پى حضرت روان شدند. ابوجهل نیز سنگى برداشت و روان شد. او سنگ را چنان پرتاب كرد كه به پیشانى حضرت خورد. خون بر صورت رسول خدا جارى شد. پیامبر به كوه ابوقبیس (متكى) رفت و مشركان نیز در پى او روانه شدند. در این بین شخصى خود را به نزد على علیه‏السلام رساند و گفت: «پیامبر را كشتند.» حضرت گریست و با شتاب خود را به خدیجه رساند و او را از این خبر وحشتناك مطلع كرد. خدیجه نیز به شدت غمگین و منقلب شد چنانكه نتوانست بر خود مسلط شود و اشك بر گونه‏هایش جارى گشت.»(18)
به این ترتیب هر دو براى رساندن خود به پیامبر همه جا را جست‏وجو كردند، در این هنگام جبرئیل بر پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نازل شد و فرمود: «از گریه خدیجه، ملائكه به گریه در آمدند. او را بخواه و سلام به او برسان و بگو، خدا به تو سلام مى‏رساند و او را به خانه‏اى در بهشت كه از نور زینت شده است، بشارت ده.»
على و خدیجه كه همچنان در پى پیامبر بودند، سرانجام آن حضرت را با صورتى خونین یافتند و به خانه آوردند. اما قریش كه مطلع شدند، پیامبر با كمك على و خدیجه به خانه منتقل شده، در پى آنها روانه شدند، خود را به خانه خدیجه رساندند و شروع به سنگ پرانى به خانه كردند. خدیجه علیهاالسلام ناچار از خانه بیرون آمد و فرمود: «آیا شرم نمى‏كنید كه خانه زنى را كه نجیب‏ترین قوم شماست، سنگباران مى‏كنید. آیا از خدا نمى‏ترسید؟»
در پى این سخنان بود كه مردم پراكنده شدند. رسول خدا هم در این هنگام پیام جبرئیل را به وى رساند. و خدیجه علیهاالسلام در جواب گفت: «ان الله هو السلام و منه السلام و على جبرئیل السلام و علیك یا رسول الله السلام و رحمة الله و بركاته و على من سمع السلام الا الشیطان.»(19)

تحریم همه جانبه

سران قریش در نخستین شب از سال هفتم بعثت تصمیم گرفتند مسلمانان را تحت فشار اقتصادى، اجتماعى و سیاسى قرار دهند. لذا پیمان‌نامه‏اى نوشتند و هر نوع معامله‏اى را با مسلمانان تحریم كردند. ابوطالب با درك میزان خطر، مسلمانان را از شهر خارج و در دره‏اى جمع آورى كرد. ـ دره‏اى كه سه سال پذیراى مسلمانان شد ـ در این رویداد بزرگ نیز هم حضرت خدیجه و هم حضرت على (علیهما‏السلام) حاضر بودند و اصولاً فشارهاى ناشى از تحمل گرسنگى و سختى این دوره را مى‏توان در رحلت خدیجه علیهاالسلام مؤثر دانست. البته حضرت خدیجه از طرق مختلف به تأمین نیازهاى مسلمانان همت مى‏گمارد كه از جمله ابوالعاص بن ربیع داماد حضرت خدیجه علیهاالسلام شترها را مى‏آورد؛ بار گندم و خرما بر آنها مى‏نهاد و به مسلمانان مى‏رساند.(20)
ابن هشام از جمله كسانى است كه به حضور خدیجه علیهاالسلام در شعب اشاره كرده است. «ابوجهل، حكیم بن حزام بن خویلد بن اسد را با غلامش كه مواد غذایى حمل مى‏كرد و قصد داشت نزد عمه‏اش، خدیجه علیهاالسلام، برود، دید؛ خدیجه نزد رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و با او در شعب بود. ابوجهل با او گلاویز شد و گفت: آیا غذا مى‏برى؟»(21)

بیعت با على علیه‏السلام

شگفت آورترین صحنه زندگى حضرت خدیجه (علیهاالسلام) مربوط به قبول ولایت امیرمؤمنان علیه‏السلام و امامت اولاد امیرمؤمنان علیه‏السلام است با این كه در آن وقت به قبول ولایت مكلف نبود، چون این تكلیف بعد از وفات پیامبر، وجوب مى‏یافت. ولى او در زمان ولادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام از امامت ائمه اطهار ـ كه از نسل فرزندش فاطمه هستند ـ شنیده بود. لذا قدر و منزلت امیر مؤمنان علیه‏السلام را مى‏دانست.
علامه مجلسى در این باره مى‏نویسد: «یك روز رسول ‏خدا همسر مهربانش را خواست. او را در كنار خود نشاند و فرمود: «این جبرئیل است كه مى‏گوید، اسلام شروطى دارد: اوّل، اقرار به یگانگى خداوند. دوم، اقرار به رسالت رسولان. سوم، اقرار به معاد و عمل به اصول شریعت و احكام آن. چهارم، اطاعت اولى الامر و ائمه طاهرین از فرزندان او همراه با برائت از دشمنان آنها.»
در پى این فرمایش پیامبر، حضرت خدیجه به همه آنها اقرار كرد و یك به یك تصدیق فرمود. رسول ‏اكرم در مورد امیرمؤمنان على علیه السلام، به خصوص به خدیجه (علیهاالسلام) فرمود: «هو مولاك و مولى المؤمنین و امامهم بعدى؛ على مولاى تو و مولاى مؤمنان و امام آنها پس از من است.»
رسول گرامى بعد از آن كه عهد اكید از خدیجه (علیهاالسلام) گرفت، اصول و فروع، واجبات و محرمات را به وى آموخت. آنگاه، دست خود را بالاى دست امیر مؤمنان (علیه‏السلام) گذاشت و خدیجه علیهاالسلام دست خود را بالاى دست پیامبر گذاشت و به این صورت بیعت كرد.
از حدیث «ما كمل من النساء الا اربعة آسیه بنت مزاحم، مریم بنت عمران، خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد» هم ظاهر مى‏شود كه آن بانوى بزرگوار به تمام اصول و فروع دین اسلام ایمان آورد.(22)

حضرت على، داماد خدیجه (علیهماالسلام)

حضرت خدیجه (علیهاالسلام) 24 سال زندگى پر فراز و نشیب خود با رسول خدا را پشت سر گذاشت و پیامبر(صلى‏الله‏علیه‏و‏آله) به عنوان بشارت به وى وعده بهشت داد. بعد از وفات، خود وارد قبر او شد و برایش گریست.(23) فاطمه (علیهاالسلام) تنها بازمانده خدیجه (علیهاالسلام) در این لحظات سخت، دور پدر مى‏چرخید و بهانه مادر را مى‏گرفت و این بر ناراحتى پیامبر بى اندازه مى‏افزود تا آن كه جبرئیل نازل شد و فرمود: «اى پیامبر! به فاطمه بگو خدا براى مادرت قصرى از لؤلؤ ساخته است كه میان آن نهر است و در آنجا رنجى نیست.»(24)
آرى خدیجه (علیهاالسلام) سرانجام سه سال قبل از هجرت در ماه رمضان(25) وفات یافت، اما تقدیر چنین بود كه این بار دختر و پاره تن خدیجه مأموریت همراهى على در مسیر پیروى و یارى از رسول خدا را عهده‌دار شود. امرى كه بعدها موجب فخر و مباهات ائمه (علیهم‏السلام) بود و آنان به این كه فرزند خدیجه نامیده شوند، افتخار مى‏كردند. مانند آنچه در زیارت امام زین العابدین، از امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید: «السلام علیك یابن رسول الله... السلام علیك یابن على بن ابى طالب. السلام علیك یابن الحسن و الحسین. السلام علیك یابن خدیجة و فاطمة.»(26)

به یاد خدیجه

امیرمؤمنان على(علیه‏السلام) بعد از وفات حضرت خدیجه (علیهاالسلام) به مناسبت از وى یاد مى‏كرد و نامش را گرامى مى‏داشت. از جمله، یك بار به دفاع پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از حضرت خدیجه اشاره كرده و این قضیه را نقل كردند: « یك روز كه پیامبر خدا در میان همسران خویش حضور داشت، یادى از همسرش خدیجه نمود و به فراق او گریست عایشه گفت: بر پیرزن سرخ‌رویی از تیره بنى اسد مى‏گریى؟ رسول خدا فرمود: [چه كسى جاى خدیجه را مى‏گیرد] روزى كه شما مرا تكذیب كردید، مرا تصدیق كرد. روزى كه كفر ورزیدید به من ایمان آورد و هنگامى كه شما نازا بودید او برایم فرزند آورد.(27) عایشه گفت از آن پس همواره خودم را با بیان خوبى‏هاى خدیجه به پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نزدیك مى‏كردم.»

آخرین مال

اموال حضرت خدیجه علیهاالسلام به عنوان ابزارى مناسب از همان ابتدا در خدمت اسلام و پیشرفت آن قرار گرفت. جالب این كه آخرین بخش از دارایى خدیجه توسط امیرمؤمنان در سفر هجرت به مدینه صرف شد.
پیامبر اكرم سه شبانه روز در غار ثور ماند، امیر مؤمنان نیز شبانه خود را به غار رساند و آذوقه و لوازم سفر را آورد. در آنجا حضرت به على علیه‏السلام فرمود: «امانت‏هاى زیادى نزد من است، به بالاى ابطح (تپه‏اى در مكه) برو و صبح و شب با صداى بلند بگو: هر كس نزد محمد امانت و یا ودیعه‏اى دارد بیاید و تحویل بگیرد. یا على! بعد از این با هیچ حادثه‏اى ناگوار مواجه نخواهى شد تا این كه نزد من برسى. امانت‏هاى مردم را آشكارا تحویل بده. اى على! تو را سرپرست دخترم فاطمه قرار دادم و خدا را مراقب شما.
از آخرین باقى‏مانده اموال خدیجه براى خود و فاطمه و هر كس از بنى هاشم كه قصد همراهى با شما را دارد، شتر و زاد و توشه بخر و بعد از رد امانت‏ها، دیگر درنگ نكن... .»
ابوعبیده (نوه عمار یاسر) مى‏گوید: «فرزند ابى رافع این مطالب را به نقل از پدرش گفت. من پرسیدم: مگر رسول خدا مال و ثروتى قابل توجه داشت كه دو شتر براى سفر خودش خرید و به امیر مؤمنان هم سفارش كرد زاد و توشه دیگر مهاجران را تهیه كند؟
ابی رافع پاسخ داد: پدرم گفت: پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: هیچ مال و ثروتی برای من سودمندتر از اموال خدیجه نبود. ابی رافع افزود: پدرم گفت: از آخرین موارد مصرف اموال خدیجه خرید زاد و توشه برای مسلمانان مستضعف بود که قصد داشتند به مدینه هجرت کنند.
سفر اکثر مسلمانان با اموال خدیجه ممکن شد. آخرین آن‏ها هم قافله‏ای بود که امیر المؤمنین آن را سرپرستی کرد.»(28)

یک نکته

شهید مطهری رحمه‏الله به نکته‏ای اساسی در (اموال خدیجه و شمشیر علی) اشاره دارد که آگاهی از آن جهت روشن شدن ذهن مخاطبان ضروری است. زیرا وقتی گفته می‏شود اسلام با مال خدیجه و شمشیر علی پیش رفت، چنین به نظر می‏رسد که دین اسلام با همان زر و زور پیش رفته است.
شهید پاسخ مناسبی به این شبهه می‏دهد و می‏نویسد: «اگر دینی با زور پیش برود، آن چه دینی می‏تواند باشد؟ آیا قرآن در یک جا دارد که دین اسلام با زر و زور پیش رفت؟ آیا علی علیه‏السلام یک جا گفت که دین اسلام با زر و زور پیش رفت؟ شک[ی وجود] ندارد که مال خدیجه به درد مسلمین خورد اما آیا مال خدیجه صرف دعوت اسلام شد؟ یعنی خدیجه پول زیادی داشت پول خدیجه را به کسی دادند و گفتند بیا مسلمان شو؟ آیا یک جا انسان در تاریخ چنین چیزی پیدا می‏کند؟ یا نه، در شرایطی که مسلمین و پیغمبر اکرم در نهایت درجه سختی و تحت فشار بودند، جناب خدیجه علیهاالسلام مال و ثروت خودش را در اختیار پیامبر گذاشت، ولی نه برای این که پیامبر ـ العیاذ بالله ـ به کسی رشوه بدهد و تاریخ نیز هیچ گاه چنین چیزی را نشان نمی‏دهد... پس اگر مال خدیجه نبود، فقر و تنگدستی شاید مسلمین را از پا در می‏آورد، مال خدیجه خدمت کرد، اما نه خدمت رشوه دادن... بلکه خدمت به این معنی که مسلمانان گرسنه را نجات داد. شمشیر علی بدون شک به اسلام خدمت کرد.... در شرایطی که شمشیر دشمن آمده بود، ریشه اسلام را بکند.»(29)

پی نوشت ها :

1 ـ تاریخ خمیس، ج 1، ص 263.
2 ـ ریاحین الشریعه، ج 2، ص 202.
3 ـ اعلام النبلا، ج 2، ص 111. اسد الغابة، ج 3، ص21.
4 ـ استیعاب، ج 4، ص 1817.
5 ـ درباره سال ازدواج تاریخ خمیس، ج 1، ص 264. سیره حلبی، ج 1، ص 40، مشهور 40 سالگی است.
6 ـ الفصول المهمه، ص 29.
7 ـ کفایة الطالب، ص 206.
8 ـ امیرالمؤمنین در عهد پیامبر، صادق صدر، ص 59.
9 ـ فروغ ولایت، ص 17، به نقل از کشف الغمه، ج 1، ص 90.
10 ـ نهج البلاغه عبده، ج 2، ص 182، خطبه قاصعه.
11 ـ نهج البلاغه عبده، ج 2، ص 182.
12 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 13، ص 208.
13 ـ مستدرک حاکم، ج 3، ص 136ـ ج 3 الغدیر، ص 191 تا 213 را بخوانید.
14 ـ تاریخ طبری، ج 2، ص 213.
15 ـ امیرالمؤمنین در عهد پیامبر، محمد صادق صدر، ترجمه دکتر سید جمال موسوی، ص 89، نقل از سیره سید احمد زینی بن دحلال، ص 104.
16 ـ نهج البلاغه، خطبه قاصعه.
17 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 13، ص 197.
18 ـ تاریخ طبری، ج 2، ص 208.
19 ـ مستدرک حاکم، ج 3، ص 185؛ سبط جوزی، در تذکرة الخواص، ص 170؛ استیعاب، ج 14، ص 111.
20 ـ سیره ابن هشام، ج 2، ص 103، 353، 354.
21 ـ همان، ج 2، ص 103.
22 ـ ریاحین الشریعه، ج 2، ص 209، نقل از بحارالانوار، ج 6.
23 ـ اعلام النبلا، ج 2، ص 111، تاریخ طبری، ج 11، ص 593.
24 ـ نهایة الارب، ج 18، ص 171.
25 ـ استیعاب، ج 4، ص 1882؛ مقاتل الطالبین، ص 130.
26 ـ من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 596.
27 ـ کشف الغمه، ج 2، ص 131؛ بحار الانوار، ج 16، ص 18.
28 ـ بحار، ج 19، ص 63.
29 ـ سیری در سیره نبوی، صص 248 ـ 245.

منبع: سایت حوزه
دوشنبه 2/11/1391 - 20:6
اهل بیت
درباره سن رسول خدا(صلی الله علیه و اله) در هنگام ازدواج عموما گفته‏ اند: آن حضرت در آن هنگام بیست و پنج ‏سال از عمرشریفش گذشته بود. ولى درباره سن خدیجه علیها السلام اختلافى در روایات ‏ دیده مى ‏شود كه مشهور در آنها نیز آن است كه خدیجه در آن ‏هنگام چهل سال داشت. و در برابر این قول مشهور اقوال دیگرى نیز هست مانند قول‏ 25 سال و 28 سال و 30 سال و 35 و 45 سال... (1) و از برخى نقل ‏شده كه قول نخست را ترجیح داده‏ اند ولى دلیلى براى آن ذكر نكرده است (2) ،و شاید توجیه دیگرى را كه برخى از نویسندگان ‏كرده ‏اند بتواند دلیل و یا تاییدى بر این قول و یا قول‏هاى دوم وسوم نیز باشد كه گفته ‏اند:
...با توجه به فرزندانى كه خدیجه بدنیا آورده مى‏ توان‏ احتمال داد كه سن خدیجه كمتر از چهل سال بوده و تاریخ ‏نگاران عرب رقم‏«چهل‏»را بدلیل آنكه رقم كاملى است‏ انتخاب كرده‏ اند (3) .
نگارنده گوید: تایید دیگر این گفتار نیز حمل فاطمه‏ سلام الله علیها و ولادت آن بانوى محترمه در سال پنجم بعثت ‏مى‏ باشد كه انشاء الله در جاى خود بطور تفصیل روى آن بحث‏ خواهد شد و اكنون بطور اجمال بیان گردید،كه چون طبق ‏روایات معتبر محدثین شیعه رضوان الله علیهم فاطمه علیها السلام ‏مولود اسلام بوده و در سال پنجم بعثت رسول خدا(صلی الله علیه و اله) بدنیا آمده ‏موجب ایراد برخى از برادران اهل سنت كه ولادت آن بانوى‏ عالمیان را پنج ‏سال قبل از بعثت دانسته‏ اند قرار گرفته،و موجب‏ است بعاد آنان شده چون روى روایات شیعه و قول مشهور درباره‏ سن حضرت خدیجه در وقت ازدواج با رسول خدا(صلی الله علیه و اله) لازم آیدكه خدیجه در سن 60 سالگى به فاطمه علیها السلام حامله شده‏ باشد ، و این مطلب روى جریان طبیعى و عادى بعید است،كه‏ البته این استبعاد پاسخهاى دیگرى هم دارد و یكى از آنها همین ‏است كه شنیدید و بقیه را هم انشاء الله تعالى در جاى خود ذكر خواهیم كرد...و بهر صورت مشهور همان است كه خدیجه در آن‏ هنگام چهل ساله بوده ولى قول به اینكه بیست و هشت‏ ساله بوده‏ نیز خالى از قوت نیست چنانچه در چند حدیث آمده است، (4) و الله‏ اعلم.
این را هم بد نیست‏ بدانید كه: برخى عقیده دارند خدیجه سلام الله علیها در هنگام ازدواج بارسول خدا(ص) باكره بوده و قبلا شوهرى نكرده بود،و در این‏باره به حدیثى كه ابن شهر آشوب در مناقب روایت كرده تمسك ‏جسته‏ اند كه مى‏ گوید: «...و روى احمد البلاذرى و ابو القاسم الكوفى فی‏كتابیهما و المرتضى فى الشافی،و ابو جعفر فى التلخیص: ان النبى-صلى الله علیه و آله-تزوج بها و كانت ‏عذراء...».
«یؤكد ذلك ما ذكر فی كتابى الانوار و البدع:ان رقیه ‏و زینب كانتا ابنتى هاله اخت‏ خدیجه‏». (5)
یعنى-احمد بلاذرى و ابو القاسم كوفى در كتابهاى خود وسید مرتضى در كتاب شافى و شیخ ابو جعفر طوسى در كتاب‏ تلخیص روایت كرده‏ اند كه هنگامى كه رسول خدا (صلی الله علیه و اله) با خدیجه ازدواج كرد آن بانوى محترمه باكره بود،و تایید این گفتارمطلب دیگرى است كه در كتابهاى الانوار و البدع روایت‏ شده ‏كه رقیه و زینب دختران ‏«هاله‏» خواهر خدیجه بوده‏ اند نه خودخدیجه...
و نیز به گفتار صاحب كتاب الاستغاثه استشهاد كرده ‏اند كه‏ گوید: «...همه كسانى كه اخبار نقل كرده و روایات از آنها بجاى مانده از شیعه و اهل سنت اجماع دارند كه‏ مردى از اشراف قریش و رؤساى آنها نمانده بود كه به ‏خواستگارى خدیجه نرود و در صدد آن برنیاید.وخدیجه همه آنها را بازگردانده و یا پاسخ رد به آنها داد و چون رسول خدا(صلی الله علیه و اله) او را به همسرى خویش درآورد زنان قریش بر او خشم كرده و از او كناره‏ گیرى كردندو به او گفتند: بزرگان و اشراف قریش از تو خواستگارى كردند و به همسرى هیچ یك از آنها درنیامدى و به همسرى محمد ، یتیم ابوطالب كه مرد فقیرى‏ است و مالى ندارد درآمدى؟و با اینحال چگونه اهل ‏فهم مى‏ توانند بپذیرند كه خدیجه به همسرى مردى‏ اعرابى از بنى تمیم درآمده و بزرگان قریش را نپذیرفته ‏باشد؟...و این مطلبى است كه مردم صاحب نظر آنرا نمى ‏پذیرند...» (6) .
و بدنبال آن این بحث عنوان شده كه آیا رقیه و ام كلثوم كه‏ به همسرى عثمان درآمدند و هم چنین زینب كه همسر ابو العاص ‏بن ربیع گردید دختران صلبى و واقعى رسول خدا (صلی الله علیه و اله) بودند و یا ربیبه آن حضرت بوده ‏اند... (7) . ولى بنظر نگارنده روایت ابن شهر آشوب با توجه به اینكه ‏مى ‏تواند معناى دیگرى داشته باشد كه نمونه‏ اش درباره برخى ازبزرگ زنان عالم نیز وارد شده و اكنون جاى توضیح و بحث‏ بیشتردر آن باره نیست نمى‏ تواند در برابر آن شهرت بسیارى كه درباره ‏ازدواج خدیجه قبل از مفتخر شدن به همسرى رسول خدا با دو شوهرخود بود،مقاومت كند... و چنانچه علامه شوشترى در قاموس الرجال گوید:اصل این ‏نسبت نیز مورد تردید است و ابو القاسم كوفى نیز مرد فاسد المذهب و بى ‏عقلى بوده و سید و شیخ رحمهما الله تعالى نیزاحتمالا قول همان ابو القاسم كوفى را نقل كرده‏ اند نه اینكه ‏مختار خودشان بوده... (8) . و هم چنین استبعادى كه در گفتار صاحب كتاب الاستغاثه بود نیروى برابرى با آن شهرت را ندارد.

پی نوشت :

1 و 2-الصحیح من السیره ج 1 ص 126.
3-تاریخ تحلیلى اسلام ج 1 ص 31-32.
4-مناقب آل ابیطالب-ط قم-ج 1 ص 159.
5-بحار الانوار ج 16 ص 10 و ص 12.
6-الاستغاثه ج 1 ص 70.
7-قاموس الرجال ج 10 ص 431.
8-الصحیح من السیره ج 1 ص 122-126.

منبع: درسهایى از تاریخ تحلیلى اسلام
دوشنبه 2/11/1391 - 20:5
شخصیت ها و بزرگان
نویسنده: عطیه تحقیقی

الف: شناسنامه خدیجه

حضرت خدیجه پانزده سال قبل از عام الفیل وشصت وهشت سال قبل ازهجرت نبوی در شهر مکه دیده به جهان گشود وپس ازشصت وپنج سال زندگی با شرافت وفضیلت سرانجام در تاریخ دهم رمضان سال دهم بعثت و سه سال قبل ازهجرت رسول خدا به مدینه به لقاءالله پیوست .
نام او خدیجه ،و کنیه اش «ام هند» نام پدرش « خویلد ابن اسد » ونام مادرش « فاطمه دخترزائدة بن الاصم»می باشد.1
پدر ومادر خدیجه با چند واسطه به « لویّ بن غالب» می رسد که جدّ اعلای پیامبر خداست و مادرمادر خدیجه «هاله» دختر عبدمناف از اجداد پیامبر اسلام است. بنابراین خدیجه هم از طرف پدر وهم از سوی مادرش با پیامبر اسلام هم نسب می باشد. 2

ب: ازدواج خدیجه

خدیجه به وسیله قرابت فامیلی با رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم ) از یک طرف و ملاحظه اخلاق حمیده او در بازرگانی ازطرف دیگر ، وشنیدن اخباررسالت از علمای یهود ونصاری ازسوی سوم ، عاشق دلباخته معنوی پیامبر بود و گاهی در این را ه گریه می کرد ! و در شب هایی خواب به چشم اوفرو نمی رفت . ولذا مشکل خود را با پسر عمویش که عالم برجسته نصارا بود در میان گذاشت، او دعایی نوشت ، وخدیجه آن را زیر بالشش گذاشت و شبانه در عالم خواب پیامبر را دید ، وآینده برایش روشن شد ، و چون چشم برگشود دیگربه خواب نرفت و سرانجام کنیزش نفیسه دخترو به قولی خواهرش را به سراغ پیامبر فرستاد و رسماً در خواست ازدواج کرد.3
خدیجه با تلاش پیگیروتمهید مقدمات عاقلانه ، به ویژه با تدبیر پسر عمویش، ورقة بن نوفل ، سرانجام به مقصود خود رسید ، و فرزندان هاشم را که ستارگان حجاز بودند به خانه خود جذب کرد ، آنان در حالی که رسول خدا را با تمام عزت واحترام در میان گرفته بودند ، برای اجرای عقد به حضور خدیجه رسیدند ، و خطبه عقد با یک برنامه جالب اجراشد وپس از مراسم ، یادگار عبدالله در کنار عمویش ابوطالب عازم خانه پیشین گشت ، ولی خدیجه همراه با مهرومحبت ویژه دامن محمد را گرفت و گفت « سیدی !إلی بیتک فبیتی بیتک و أنا جاریتک !؛ای مولایم ! بیا به خانه خودت ، خانه من خانه تواست ، و من نیز کنیز تو هستم .»4 خدیجه به این طریق زندگی مشترک خود را با آن حضرت شروع کرد .

ج : القاب خدیجه قبل از اسلام

القاب خدیجه (سلام الله علیها ) قبل از اسلام بسیار بوده است که کتابهای بسیاری در مورد آن سخن رانده اند و از جمله القاب عبارتند از :
1.حضرت خدیجه (سلام الله علیها )قبل از ولادت ، درکتاب آسمانی انجیل که بر حضرت عیسی نازل شد به عنوان ـ بانوی مبارکه و همدم مریم در بهشت » یاد شده است ، در آنجا که در توصیف پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله ) خطاب به عیسی چنین آمده : (نسله من مبارکة ، وهی مونس أمک فی الجنة)5 نسل اوازمبارکه (بانوی پربرکت) است که همدم مادرت مریم در بهشت می باشد »
2.درعصرجاهلیت که وجود زن پاکدامن بسیار کم بود، وبسیاری اززنان به انحراف های عصر جاهلی آلوده بودند، حضرت خدیجه به خاطر قداست و پاکی در همه ابعاد ، به عنوان « طاهره» [پاک سرشت وپاک روش]خوانده می شد.
3 . ونیز شخصیت خدیجه در همان عصر آن چنان چشمگیر و مورد احترام خاص وعام بود که اورا با عنوان «سیده نسوان» [سرور زنان ] می خواندند.6

فصل دوم : فضایل خدیجه سلام الله علیها درقرآن و روایات

الف: ایمان و فداکاری خدیجه
خدیجه زنی با فضیلت ودارای کمالات علمی و معنوی بود ، ودر اثر معاشرت با پسر عمویش که عالمی دانا و دانشمند بود وبه رسالت پیامبر خدا در آینده ایمان داشت. می دانست که رسول خدا به پیامبری خواهد رسید.
خدیجه ازعلمای دیگر یهود ونصارا نیز سخنانی در تأیید نبوت پیامبر شنیده بود، وازهمه مهم تر در سفر بازرگانی آن حضرت به سرزمین شام ازطریق غلامش« میسره» که همراه کاروان بود، اطلاعات زیادی از کرامات و معجزات آن بزرگوار شنیده وبر عشق وایمانش افزوده بود. لذا با ورقة بن نوفل رازدل گشود وخواهان وصلت با پیامبر شد .
همه اینها حاکی ازایمان خدیجه به رسالت پیامبر بود که سالها قبل ازبعثت آن حضرت اتفاق افتاده ، لذا پس از مبعوث شدن به رسالت الهی نخستین شخصی که به وی ایمان آورد خدیجه بود.7
امیر مؤمنان در «خطبه قاصعه»می فرمایند : روزی که رسول خدا به پیامبری رسید،نور اسلام به هیچ خانه ای وارد نشد جز به خانه پیامبر وخدیجه که من سومین نفرآنان بودم که نور وحی و رسالت را می دیدم و عطر نبوت را استشمام می کردم .8
خدیجه ازنظر ایمان وعقیده به جایی رسیده بودکه خدا وپیامبر و ملائکه اورا دوست داشتند ،وبر ایمان اومباهات می کردند ، واو را افضل زنان پیامبر و جزء برترین زنان عالم و جهان معرفی می نمودند !
خدیجه زنی است که پیامبر خدا در حق او می گوید :ای خدیجه!خداوند متعال هر روز به وجود توچندین بار به ملائکه اش مباهات می کند .9
آری !خدیجه زنی بود که در اثر ایمان و فداکاری به جایی رسید که خداوند به اوسلام رساند . اونه تنها این همه ناملایمات را تحمل کرد،بلکه تمام تلخی های سیاسی واجتماعی آن روز را که قلب نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم ) را مجروح می ساخت ترمیم نمود ، و وی رادر ادامه سیرالهی اش یاری داد، ومایه آرامش شوهر گشت!

ب:خدیجه سلام الله علیها در قرآن

حضرت خدیجه نخستین ام المؤمنین است که در قرآن مجید به عنوان یکی از زنان پیامبر مورد توجه است، وبه طور شخصی نیز در سوره «ضحی» آیه هشتم به نام واوصاف او اشاره گردیده است. قبلا خاطر نشان گردید که حضرت خدیجه قبل ازازدواج با پیامبر ثروتمند ترین شخص جزیرة العرب بود، وحدود هشتاد هزار شتر داشت و کاروانهای تجارتی اوشب و روز در طائف ویمن وشام ومصر وسایر بلاد در حرکت بودند، برده های بسیار داشت، که به تجارت اشتغال داشتند.
حضرت خدیجه پس از ازدواج با پیامبر همه اموالش را قبل از اسلام وبعد از آن ، در اختیار پیامبر گذاشت ، تا آن حضرت هرگونه که خواست آن اموال را در راه خدا به مصرف برساند، به گونه ای که پیامبر که فقیربود بی نیاز شد ، وخداوند درمقام بیان نعمتهای خود به پیامبر اکرم از جمله می فرماید:10
«و وجدک عائلا فأغنی ؛ خداوند تو را فقیر یافت و بی نیاز نمود»11
این که نام وی درآدرس مذکور درقرآن مجید مورد عنایت قرار گرفته ، در تفسیرهای عامه و خاصه ودر روایات اهل بیت آمده است، و تصریح کرده اند که مراد از « بی نیازساختن پیامبر » مال وبخشش خدیجه بود که همه را در طبق اخلاص گذاشته وبرای پیشرفت دین مبین اسلام دراختیار پیامبر قرار داد.12

ج: خدیجه سلام الله علیها در روایات

در روایت اسلامی از طریق شیعه واهل تسنن نقل شده، اززبان پیامبر وامامان معصوم در شأن ومقام ارجمند ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) سخن فراوان با تعبیرات گوناگون به میان آمده است .
دراینجا نظرشما را به نمونه هایی ازآن گفتار جلب می کنم .
1. پیامبر (صلی الله علیه و آله )فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت : ای رسول خدا!این خدیجه است ، هرگاه نزد تو آمد، براواز سوی پروردگارش واز طرف من ، سلام برسان: «وبشرها ببیت فی الجنة من قصب لاصخب ولانصب »
«و او را به خانه ای از یک قطعه (اززبرجد ) در بهشت که در آن رنج ونا آرامی نیست ، مژده بده »13
2.پیامبر اکرم درتفسیر (آیه 27مطففین ) «عیناً یشرب بها المقربون ؛ همان چشمه بهشتی که مقربان از آن می نوشند»
فرمود:«المقربون السابقون؛رسول الله ، وعلی بن ابیطالب و الائمة، وفاطمه بنت محمد ؛»
«از مردان بسیاری به حد کمال رسیدند ، واز زنان به درجه آخر کمال نرسیدند مگر چهار زن که عبارتند از : آسیه ،مریم ، خدیجه ، فاطمه »14
3.امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود:«سادات نساء العالمین اربع: خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد وآسیه بنت مزاحم ومریم بنت عمران ؛ » « سرور بانوان دو جهان چهار بانو است که عبارتند از :خدیجه ، فاطمه ، آسیه و مریم »15
پیام این روایات این است که به رازهای عظمت مقام این بانوی ارجمند پی ببریم ، وشایستگی های اورا بشناسیم، واز او درمسیر تکامل به عنوان برترین الگو، پیروی کنیم .

د:خدیجه همسر رسول خدا در دنیا و آخرت

پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم ) فرمود: «اشتاقت الجنة إلی أربع من النساء : مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم زوجة فرعون وهی زوجة النبی ،فی الجنة » «و خدیجه بنت خویلد زوجة النبی فی الدنیا وآلاخرة وفاطمه بنت محمد »16
بهشت مشتاق چهار زن است : 1ـ مریم دختر عمران 2ـ آسیه دختر مزاحم ـ همسر فرعون ، که همسر پیامبر در بهشت است . 3ـ خدیجه دختر خویلد همسر رسول خدا در دنیا وآخرت 4ـ فاطمه دختر محمد (صل الله علیه واله وسلم)

هـ :خدیجه درآئینه معراج پیامبر

طبق پاره ای ازنقل ها ، معراج پیامبر از خانه خدیجه (علیها سلام )آغاز شد و باز گشت آن نیز در خانه خدیجه روی داد. روایت شده : امام باقر (علیه السلام ) فرمود: «جبرئیل مرکب براق را شبانه کنار درخانه خدیجه آورد و در آن خانه به محضر رسول خدا رسید ،آن حضرت را از خانه بیرون آورد و بر مرکب براق سوار نموده واز مکه به سوی بیت المقدس سیر داد...»
مطابق پاره ای از شواهد وقراین ، پیامبر هنگام مراجعت ازمعراج نیز در خانه خدیجه فرود آمد .17
سلام خدا بر خدیجه :
ابوسعید خدری می گوید: رسول خدافرمود: وقتی که در شب معراج ، جبرئیل مرا به سوی آسمانها برد و سیر داد،هنگام مراجعت به جبرئیل گفتم : «آیا حاجتی داری؟» جبرئیل گفت: « حاجت من این است که سلام خدا و سلام مرا به خدیجه برسانی »پیامبر (صلی الله علیه وآله) وقتی که به زمین رسید ، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه ابلاغ کرد. خدیجه گفت «ان الله هو السلام ، وفیه السلام ، الیه السلام ، وعلی جبرئیل السلام ؛ همانا ذات پاک خدا سلام است ، واز او است سلام ، وسلام به سوی او باز گردد و برجبرئیل سلام باد.»18
این مطلب بیانگر اوج مقام حضرت خدیجه در پیشگاه خدااست.

و:آوردن کفن از سوی خدابرای خدیجه

در کتاب «الخصائص الفاطمیه» نقل شده : طبق روایت مشهور هنگامی که حضرت خدیجه رحلت کرد، فرشتگان رحمت از جانب خداوند کفن مخصوصی برای خدیجه نزد رسول خدا آوردند واین علاوه بر اینکه مایه برکت برای خدیجه بود،مایه تسلی خاطررسول خدا گردید. وبه این عنوان تقدیر وتجلیل جالبی از طرف خداوند؟ حضرت خدیجه به عمل آمد. پیامبر اکرم پیکر مطهرحضرت خدیجه را با آن کفن پوشانید.سپس جنازه او را با همراهان به سوی قبرستان معلی بردند تا در کنار مادرش حضرت آمنه به خاک بسپارند . درآنجا قبری برای حضرت خدیجه آماده کردند، رسول خدا درمیان آن قبر رفت و خوابید ، سپس بیرون آمد وآن گوهر پاک را در آنجا به خاک سپرد.19

پی نوشت :

1- علی اکبر ، بابا زاده ، سیمای زنان در قرآن ، قم ، انتشارات لوح محفوظ،چاپ دوم ،1378،ص23
2- ر.ک ،شیخ عباس ،قمی ،سفینه البحار ، ج1،ص379
3 - رک:محمد تقی ، مجلسی: بحار الانوار ، بیروت ، مؤسسه الوفاء ،1404هجری قمری ، ج16، ص23
4 - رک:عباس ، قمی : سفینة البحار ،ج1،ص379
5 - رک : محمدتقی ،مجلسی: همان، ص352،ج21(استفاده ازCDجامع الاحادیث)
6- رک:ذبیح الله ،محلاّتی: ریاحین الشریعه ، تهران،دارالکتب الاسالمیة ، ج2،ص207،بی نا
7 - علی اکبر ، بابا زاده : سیمای زنان درقرآ« ، ص27
8 - رک:نهج البلاغه فیض الاسلام ، ص811
9- رک :علی اکبر ،بابا زاده ، تحلیل سیده فاطمه زهرا ، قم ، انتشارات دانش وادب ، چاپ ششم، 1382،ص37
10 - رک:محمد، محمدی اشتهاردی ،ص171،همان
11 - سوره ضحی (93)، آیه 8
12 - علی اکبر، بابا زاده : سیمای زنان در قرآن ، ص23
13 - رک: محمدتقی ، مجلسی :همان ، ج16،ص8.(استفاده ازCDجامع الاحادیث)
14- محمد، محمدی اشتهاردی : ص189
15 - رک:عبدالحمید ، معتزلی: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدیدمعتزلی ، قم بی نا ، 1404،هجری قمری،ج10،ص266
16 - رک: محمدتقی ، مجلسی:همان، ج43،ص53،54،(استفاده از CDجامع الاحادیث)
17 - رک:محمدتقی مجلسی،همان،ج43،ص216،(استفاده ازCDجامع الاحادیث)
18 - رک: محمدتقی مجلسی ، همان ج16،ص7،(استفاده ازCD جامع الاحایث)
19- محمد، محمدی اشتهاردی ، 264

دوشنبه 2/11/1391 - 20:4
شخصیت ها و بزرگان
در این مقاله می‌پردازیم به آیاتی که در شأن شخصیت والا و نمونه‌ی اسلامی، همسر فداکار نبی مکرم اسلام، حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله، جنان ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها، تنها یار با وفای پیامبر و تا زمانی هم که حضرت خدیجه سلام الله علیها زنده بودند بر پیامبر حرام بود که زنی دیگر را به همسری برگزیند و همین طور حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام که تا زمانی که وجود مقدس و مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها در قید حیات بودند همسری دیگر انتخاب ننمودند؛ و اما در این جا می‌پردازیم به به هفت آیه از قرآن که در شأن این بانوی پرفضیلت آمده است بانویی که موحد و یکتاپرست بودند و حتی به آداب جاهلیت هم نپیوستند؛ و چه زیبا پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در شأن همسر مهربانشان فرمودند: کجاست مثل و مانند خدیجه برای من؛ و اکنون به آیات قرآن می‌پردازیم.

واژگان کلیدی:

حضرت خدیجه سلام الله علیها، ام المؤمنین، قرآن، تفسیر، اعراف و علیین.

مقدمه

یکی از زنان پر فضیلت، با تقوا و نمونه‌ی صدر اسلام وجود مقدس حضرت ام المؤمنین خدیجه کبری سلام الله علیها می‌باشد؛ همان زنی که تمام داراییش را در راه اسلام، قرآن و پیامبر صرف نمود زیرا هر حکومتی پشتوانه‌ی مالی می‌خواهد تا بتوان آن حکومت را اداره کرد لذا در تاریخ می‌بینیم که خلفاء آمدند فدک را از حضرت زهرا سلام الله علیها غصب نمودند که مولا علی علیه السلام نتوانند با درآمد آن، خرج اسلام کنند؛ و اینکه حضرت خدیجه سلام الله علیها کسی بود که وقتی تمام مردم پیامبر را تنها گذاشتند او یار و مددکار و پشتیبان حضرتش بود؛ حضرت خدیجه سلام الله علیها قبل از پیامبر شوهری ننمودند و در سن 25 سالگی و باکره با پیامبر اسلام ازدواج نمودند و ثمره‌ی این ازدواج چند فرزند شد که تمامی آن‌ها در سنین کودکی از دنیا رفتند و فقط یک دختر از آن‌ها باقی ماند به نام فاطمه زهرا سلام الله علیها که خداوند نسل پیامبر و خیر کثیر و کوثر را در نهاد او قرار داد و تمامی امامان شیعه از نسل فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند.

حضرت ام المؤمنین خدیجه کبری سلام الله علیها در قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

آیه‌ی اول:

«وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً» (1)
آن‌ها کسانی هستند که می گویند: «پروردگارا از همسران و فرزندان ما، مایه ی روشنی چشم ما قرار ده و ما را پیشوای پرهیزگاران بنما!».
و عن الحاکم الحسکانی الحنفی عن ابی سعید فی قوله تعالی «هب لنا» الآیه.
قال النبی صلی الله علیه و آله : قلت: یا جبرئیل من ازواجنا؟
قال: خدیجه.
قال: من ذریاتنا؟
قال: فاطمه و «قره عین».
قال: الحسن و الحسین.
قال: «واجعلنا للمتقین اماما».
قال: علی علیه السلام. (2)
و ذکره المجلسی قدس سره.
و علامه مجلسی قدس سره شبیه همین روایت را ذکر نموده اند. (3)
و عن الحکیم الفیض الکاشانی قدس سره و فسر ایضاً بالنبوه و بالقرآن و به خدیجه رضی الله عنها فان جمیع اولاده صلی الله علیه و آله منها سوی ابراهیم.
و فی تفسیر القمی قدس سره سوره الفرقان (ازواجنا) خدیجه. (4)
حاکم حسکانی از قرآن پژوهان نامدار اهل تسنن در این مورد آورده است که پیامبر گرامی در تفسیر این آیه فرمود:
پس از نازل شدن این آیات از فرشته وحی پرسیدم: منظور از «ازواجنا» کیست؟
پاسخ داد: خدیجه علیها السلام است؛ و «ذریاتنا» فاطمه علیها السلام و دو نور دیده‌اش حسن و حسین علیهماالسلام هستند و در جمله ی «و اجعلنا للمتقین اماما» منظور حضرت علی علیه السلام است.
مرحوم «فیض کاشانی» در تاویل همین آیه می نویسد: «منظور از آن، مقام والای رسالت، قرآن شریف و یار و مشاور پر اخلاص پیامبر خدیجه علیها السلام است که نسل سزاوار صلی الله علیه و آله از او است. (5)
و تفسیر قمی نیز بر آن است که منظور از واژه ی «ازواجنا» در آیه ی مورد بحث حضرت خدیجه علیها السلام است. (6)

آیه‌ی دوم:

«أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتیماً فَآوى* وَ وَجَدَکَ ضَالاًّ فَهَدى‏* وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنى» (7)
آیا تو را یتیم نیافت و سپس پناه داد؟ و تو را گمشده هدایت یافت و هدایت کرد؛ و تو را فقیر یافت و بی نیاز نمود.
و عن الصدوق اعلی الله مقامه الشریف عن ابن عباس قال: سالته عن قول الله عزوجل «الم یجدک یتیماً فآوی».
قال: انما سمی یتیماً لانه لم یکن له نظیر علی وجه الارض من الاولین و لا من الآخرین. فقال الله عزوجل ممتناً علیه بنعمته «الم یجدک یتیماً فآوی» ای وحیداً لا نظیر لک «فاوی» الیک الناس و عرفهم فضلک حتی عرفوک «و وجدک عائلاً» یقول فقیراً عند قومک یقولون لا مال لک فاغناک الله بمال خدیجه...(8)
مرحوم شیخ صدوق (ره) در تفسیر این آیات می نویسد: بدان دلیل آن حضرت «یتیم» خوانده شد که در کران تا کران هستی بی نظیر و تک نسخه است، چرا که این واژه به مفهوم بی همانند آمده است. به همین جهت خدا با اشاره به نعمتهای گرانش به او می پرسد: آیا خدایت تو را تک نسخه و بی همانند نیافت؛ و پناه داد و برتری و شکوه تو را به مردم شناساند و تو را بلند آوازه ساخت!؟ و تو را تنگدست یافت، و به وسیله ی ثروت هنگفت خدیجه علیها السلام بی نیاز گردانید. (9)
بسیاری از مفسران بر آنند که توانگری پیامبر صلی الله علیه و آله به مال خدیجه علیهاالسلام بوده است و خداوند متعال در این آیه به کنایه از خدیجه و احسان او یاد فرموده است. (10)

آیه‌ی سوم:

«کَلاَّ إِنَّ کِتابَ الْأَبْرارِ لَفی‏ عِلِّیِّینَ * وَ ما أَدْراکَ ما عِلِّیُّونَ* کِتابٌ مَرْقُومٌ* یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ * إِنَّ الْأَبْرارَ لَفی‏ نَعیمٍ* عَلَى الْأَرائِکِ یَنْظُرُونَ* تَعْرِفُ فی‏ وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعیمِ * یُسْقَوْنَ مِنْ رَحیقٍ مَخْتُومٍ * خِتامُهُ مِسْکٌ وَ فی‏ ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ * وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنیمٍ* عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ» (11)
چنان نیست که آن‌ها (درباره معاد) مى‏پندارند، بلکه نامه اعمال نیکان در «علیّین» است! * و تو چه مى‏دانى «علیّین» چیست! * نامه‏اى است رقم‏خورده و سرنوشتى است قطعى، * که مقربان شاهد آنند! * مسلّماً نیکان در انواع نعمت‏اند: * بر تختهاى زیباى بهشتى تکیه کرده و (به زیباییهاى بهشت) مى‏نگرند! * در چهره‏هایشان طراوت و نشاط نعمت را مى‏بینى و مى‏شناسى! * آن‌ها از شراب (طهور) زلال دست‏نخورده و سربسته‏اى سیراب مى‏شوند! * مهرى که بر آن نهاده شده از مشک است و در این نعمتهاى بهشتى راغبان باید بر یکدیگر پیشى گیرند! * این شراب (طهور) آمیخته با «تسنیم» است، * همان چشمه‏اى که مقرّبان از آن مى‏نوشند.
و عن المجلسی (ره) عن جابر بن عبدالله رضی الله عنه عن النبی صلی الله علیه و آله قال: قوله عزوجل: «ومزاجه من تسنیم» قال:
هو اشرف شراب فی الجنه یشربه محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و هم المقربون.
السابقون: رسول الله صلی الله علیه و آله و علی بن ابیطالب و الائمه و فاطمه و خدیجه صلوات الله علیهم و ذریتهم الذین اتبعوهم بایمان یتسنم علیهم من اعالی دورهم. (12)
پیامبر صلی الله علیه و آله در تفسیر این آیه فرمود: مقربان بارگاه خدا و پیشتازان راه عدالت و آزادی عبارتند از: پیامبر، امیرمومنان، امامان اهل بیت علیهم السلام، که پس از علی علیه السلام یکی پس از دیگری خواهد آمد، فاطمه علیها السلام دختر رسول الله صلی الله علیه و آله و خدیجه بنت خویلد.
و عن علی بن ابراهیم بن هاشم (ره) «السابقون السابقون اولئک المقربون» رسول الله صلی الله علیه و آله و خدیجه و علی بن ابیطالب و ذریاتهم تلحق بهم یقول الله عزوجل نالحقنا بهم ذریتهم و المقربون یشربون من تسنیم بحتاً صرفاً و سائر المومنین ممزوجا. (13)
و عن المجلسی (ره) قوله تعالی «فاعلم انه لا اله الا الله واستغفر لذنبک و للمومنین» و هم علی صلوات الله علیه و اصحابه «والمومنات» و هی خدیجه. (14)

آیه‌ی چهارم:

«وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى‏ نِساءِ الْعالَمینَ» (15)
و (به یاد آورید) هنگامى را که فرشتگان گفتند: «اى مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته و بر تمام زنان جهان، برترى داده است.».
و عن شیخ الطائفه الطوسی اعلی الله مقامه الشریف «و اصطفاک علی نساء العالمین» قال الحسن و ابن جریح علی عالمی زمان‌ها و هو قول ابی جعفر علیه السلام لان فاطمه سیده نساءالعالمین.
و روی عن النبی انه قال: فضلت خدیجه علی نساء امتی کما فضلت مریم علی نساء العالمین. (16)
همان گونه که مریم بر زنان جهان برتری داده شد، خدیجه علیها السلام نیز بر زنان امت من برتری داده شد.
و عن الزمخشری و عن النبی کمل من الرجال کثیر و لم یکمل من النساء الا اربع : آسیه بنت مزاحم امرأه فرعون و مریم بنت عمران و خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد صلی الله علیه و آله ... (17)
بسیاری از مردم در زندگی به سوی کمال اوج گرفتند، اما از میان زنان این چهار زن نمونه رشد و اوج هستند: آسیه علیها السلام، مریم علیها السلام، خدیجه علیها السلام و فاطمه بنت محمد صلی الله علیه و آله.
و عن البغوی خیر نسائها مریم بنت عمران و خیر نسائها خدیجه رضی الله عنها. (18)
و عن الآلوسی: عن ابن عباس عن النبی صلی الله علیه و آله و قال: اربع نسوه سادات عالمهن مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم و خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد صلی الله علیه و آله و افضلهن عالماً فاطمه. (19)
آلوسی از ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که حضرت فرمودند: چهار زن سالار زنان روزگار شدند، مریم بنت عمران، آسیه بنت مزاحم، خدیجه و فاطمه و افضل ترین آن‌ها فاطمه زهرا علیها السلام می باشد.
و عن القرطبی : عن ابن عباس عن النبی صلی الله علیه و آله: افضل نساء اهل الجنه خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد صلی الله علیه و آله و مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم. (20)
برترین و پرفضیلت ترین زنان بهشت عبارتند از: خدیجه، فاطمه بنت محمد، مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم.
و عن ابن کثیر عن علی بن ابیطالب علیه السلام قال: سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله خیر نسائها مریم بنت عمران و خیر نسائها خدیجه بنت خویلد. (21)

آیه‌ی پنجم:

«وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمى‏ وَ الْبَصیرُ * وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ* وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ * وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ» (22)
و نابینا و بینا هرگز برابر نیستند، * و نه ظلمت‌ها و روشنایى، *و نه سایه (آرامبخش) و باد داغ و سوزان! * و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند! خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد مى‏رساند، و تو نمى‏توانى سخن خود را به گوش آنان که در گور خفته‏اند برسانى!
ذکر السید المتبحر العلامه هاشم البحرانی (ره) عن طریق المخالفین عن ابن عباس قال:
قوله عزوجل: و ما یستوی الاعمی والبصیر.
قال: الاعمی ابوجهل، و البصیر امیرالمومنین علیه السلام.
و لا الظلمات و لا النور، فالظلمات ابوجهل و النور امیرالمومنین علیه السلام.
و لا الظل و لا الحرور، و الظل ظل لامیرالمومنین علیه السلام فی الجنه و لا الحرور یعنی جهنم لابی جهل.
ثم جمعهم جمیعاً، فقال: و ما یستوی الاحیاء و لاالاموات فالاحیاء علی و حمزه و جعفر والحسن و الحسین و فاطمه و خدیجه علیهم السلام، و الاموات کفار مکه. (23)
علامه متبحر سید هاشم بحرانی از طریق مخالفین (اهل سنت) درباره قول خداوند «و ما یستوی الاعمی و البصیر» از ابن عباس نقل می کند که گفت: منظور از کور و کوردل ابوجهل می باشد و منظور از صاحب بصیرت و بینش امیرالمومنین علیه السلام می باشد. منظور از ظلمات و تیرگی ها، ابوجهل و منظور از نور و روشنایی امیرالمومنین علیه السلام است. منظور از سایه ی دل انگیز و آرام بخش سایه ای است در بهشت برای امیرمومنان و منظور از گرمای سخت و مرگبار آتش شعله دوزخ، ابوجهل می باشد.
سرانجام در مورد آیه «ما یستوی ا لاحیاء و لا الاموات» گفت: منظور از زندگانی حقیقی در این آیه حضرت علی، حمزه، جعفر و حسن و حسین، فاطمه، و خدیجه علیهم السلام می باشند و منظور از مردگان، کفار مدینه می باشند.

آیه‌ی ششم:

«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمینَ» (24)
به یقین خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان آل عمران را بر مردم جهان برترى داده است.
عن فرات الکوفی طاب ثراه عن ابی مسلم الخولانی، قال: دخل النبی صلی الله علیه و آله علی فاطمه الزهرا علیها السلام و عایشه و هما تفتخران و قد احمرت وجوههما فسالهما عن خبرهما، فاخبرتاه.
فقال النبی صلی الله علیه و آله : یا عایشه او ما عملت ان الله اصطفی آدم و نوحاً و آل ابراهیم و آل عمران و علیاً و الحسن و الحسین و حمزه و جعفراً و فاطمه و خدیجه علی العالمین. (25)
پیامبر فرمود: ای عایشه آیا نمی دانی که خدا آدم، نوح، دودمان ابراهیم و خاندان عمران، وجود امیرالمومنین، حسن و حسین، حمزه، جعفر، خدیجه و فاطمه علیهم السلام را بر جهانیان برگزید.
و ذکر قریباً من مضمونه الدر المنثور. (26)

آیه‌ی هفتم:

«وَ بَیْنَهُما حِجابٌ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسیماهُمْ وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ لَمْ یَدْخُلُوها وَ هُمْ یَطْمَعُونَ* وَ إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النَّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ * وَ نادى‏ أَصْحابُ الْأَعْرافِ رِجالاً یَعْرِفُونَهُمْ بِسیماهُمْ قالُوا ما أَغْنى‏ عَنْکُمْ جَمْعُکُمْ وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ * أَهؤُلاءِ الَّذینَ أَقْسَمْتُمْ لا یَنالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ* وَ نادى‏ أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَى الْکافِرینَ» (27)
و در میان آن دو [بهشتیان و دوزخیان‏]، حجابى است و بر «اعراف» مردانى هستند که هر یک از آن دو را از چهره‏شان مى‏شناسند و به بهشتیان صدا مى‏زنند که: «درود بر شما باد!» امّا داخل بهشت نمى‏شوند، در حالى که امید آن را دارند. * و هنگامى که چشمشان به دوزخیان مى‏افتد مى‏گویند: «پروردگارا! ما را با گروه ستمگران قرار مده!»* و اصحاب اعراف، مردانى (از دوزخیان را) که از سیمایشان آن‌ها را مى‏شناسند، صدا مى‏زنند و مى‏گویند: « (دیدید که) گردآورى شما (از مال و ثروت و آن و فرزند) و تکبّرهاى شما، به حالتان سودى نداد!»* آیا این‌ها [این واماندگان بر اعراف‏] همانان نیستند که سوگند یاد کردید رحمت خدا هرگز شامل حالشان نخواهد شد!؟ (ولى خداوند به خاطر ایمان و بعضى اعمال خیرشان، آن‌ها را بخشید هم اکنون به آن‌ها گفته مى‏شود:) داخل بهشت شوید، که نه ترسى دارید و نه غمناک مى‏شوید! * و دوزخیان، بهشتیان را صدا مى‏زنند که: « (محبّت کنید) و مقدارى آب، یا از آنچه خدا به شما روزى داده، به ما ببخشید!» آن‌ها (در پاسخ) مى‏گویند: «خداوند این‌ها را بر کافران حرام کرده است!».

اعراف چیست؟

اعراف در اصل به معنی زمینهای برجسته است، مکان خاصی است میان دو قطب سعادت و شقاوت، یعنی بهشت و دوزخ که همچون حجابی میان این دو کشیده شده و یا همچون زمین مرتفعی در میان این دو فاصله گردیده است به طوری که آن‌ها روی آن قرار دارند، مشرف بر بهشت و دوزخند و هر دو گروه را مشاهده می‌کنند، و از چهره های تاریک و روشن آنها می‌توانند آن‌ها را بشناسند.
و عن البحرانی ایضاً اعلی الله مقامه الشریف عن بشر بن حبیب عن ابی عبدالله علیه السلام انه سئل عن قول الله عزوجل: «و بینهما حجاب و علی الاعراف رجال» قال:
سور بین الجنه و النار علیه محمد و علی و الحسن و الحسین و فاطمه و خدیجه الکبری علیهم السلام، فینادون این محبونا این شیعتنا فیقبلون الیهم فیعرفونهم باسمائهم و اسماء ابائهم، و ذلک قوله عزوجل کلاً بسیماهم ای باسوائهم فیاخذون بایدیهم فیجوزون بهم الصراط و یدخلون الجنه. (28)
از امام صادق علیه السلام در مورد حجاب میان بهشتیان و دوزخیان پرسیده شد، که فرمود: منظور از آن گذرگاه و دژ بلندی است میان بهشت و دوزخ که بر فراز آن، پیامبر، علی، حسن، حسین، فاطمه و خدیجه علیهم السلام قرار دارند و از آنجا ندا می دهند که: «دوستداران و شیعیان ما کجا هستند؟ آنگاه دوستان و شیعیان اهل بیت علیهم السلام به سوی آنان می روند و آنان را با نام و نام خانوادگی شان می شناسند و دست آن‌ها را می گیرند و از آن گذرگاه سخت می گذرانند و وارد بهشت می-نماید.».

نتیجه گیری:

از بیان آیاتی که ذکر شد به این نتیجه می‌رسیم که یکی از کسانی که در اعراف می‌ایستد، و منظور از زندگانی حقیقی، و یکی از آن چهار زن برگزیده که در روایات به آن اشاره شده است، و بر زنان دیگر برتری دارد، و از سابقون وجود مقدس، منور و مکرم ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها یار و مشاور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‌باشند. خداوند انشاء الله به ما شیعیان این توفیق را بدهد که بتوانیم فضایل این بانوی بزرگوار را به نحوی گویا و آن طوری که در شآن مادر فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌باشد بیان نماییم و در دنیا زیارت این بزرگوار و در آخرت شفاعتشان را شامل حال ما بنماید.

پی‌نوشت‌ها:

1- سوره فرقان، آیه 74.
2 - شواهد التنزیل/ ج 1/ ص 416، تأویل الآیات الطاهره /ج 1/ ص 385؛ تفسیر قمی/ج 2/ص 117.
3 - بحارالانوار/ج 66/ص 263.
4 - تفسیر قمی/ج 2/ص 117.
5 - علم الیقین فی اصول الدین/ج 2/ ص 986/ دارالبلاغه بیروت.
6 - تفسیر قمی/ ذیل ایه 74 سوره فرقان.
7- سوره ضحی، آیات 6 تا 8.
8 - معانی الاخبار/ص 53.
9 - معانی الاخبار/ ص 53؛ بحارالانوار/ج 16/ص 142؛ تفسیر فرات/ ص 579؛ الخرائج و الجرایح/ج 3/ ص 1045 / موسسه الامام المهدی.
10 - مناقب ابن شهر آشوب/ج 3/ ص 320؛ تفسیر ابوالفتوح/ ج 12/ ص 115؛ مجمع البیان/ج 10 / ص 506؛ الکشاف/ج 4/ ص 768.
11- سوره مطففین آیات 18 تا 28.
12 - بحارالانوار/ج 24/ص 3.
13 - تفسیر القمی/ج 2/ ص 439.
14 - بحارالانوار/ج 24/ص 321.
15- سوره آل عمران، آیه 42.
16 - التبیان فی تفسیر القرآن/ج 2/ ص 456.
17 - الکشاف/ج 4/ ص 573.
18 - معالم التنزیل/ج 1/ ص 464؛ جامع البیان/ج 3/ص 180.
19 - روح المعانی/ج 3/ص 155؛ ذخائر العقبی/ ص 44؛ درالمنثور/ ذیل آیه 42 سوره آل عمران.
20 - تفسیرالقرطبی/ج 2/ ص 1325؛ بحارالانوار/ج 43/ ص 9.
21 - تفسیرالقرآن العظیم/ج 1/ ص 312.
22- سوره فاطر، آیات 19 تا 22.
23 - البرهان/ج 3/ص 361.
24- سوره آل عمران، آیه 33.
25 - تفسیر فرات کوفی/ ص 23؛ بحارالانوار/ج 73/ ص 63.
26 - الدر المنثور ج 1 /ص 23.
27- سوره اعراف، آیات 46 تا 50.
28 - غایه المرام /ص 355؛ بحارالانوار /ج 24/ ص 255؛ مختصر بصائر الدرجات/ ص 53؛ تاویل الآیات الطاهره/ج 1/ ص 176.

منابع و مآخذ:
قرآن کریم.
1- شواهد التنزیل، حسکانى عبید الله بن احمد، تحقیق: محمد باقر محمودى، ناشر: سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامى، تهران، مکان چاپ: تهران، چاپ اول، 1411 ق.
2- تأویل الآیات الظاهرة، حسینى استرآبادى سید شرف الدین على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ اول، 1409 ق.
3- تفسیر قمى، قمى على بن ابراهیم، تحقیق: سید طیب موسوى جزایرى، ناشر: دار الکتاب، قم، چاپ چهارم، 1367 ش.
4- تفسیر فرات الکوفى، فرات کوفى ابوالقاسم فرات بن ابراهیم، تحقیق: محمد کاظم محمودى، ناشر: سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامى، تهران، چاپ اول، 1410 ق.
5- تفسیر ابوالفتوح (روض الجنان و روح الجنان فى تفسیرالقرآن)، ابوالفتوح رازى حسین بن على، تحقیق: دکتر محمد جعفر یاحقى- دکتر محمد مهدى ناصح، ناشر: بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، بی تا، سال چاپ: 1408 ق.
6- مجمع البیان فى تفسیر القرآن، طبرسى فضل بن حسن، تحقیق: با مقدمه محمد جواد بلاغى، ناشر: انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372 ش.
7- الکشاف، زمخشرى محمود، ناشر: دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ سوم، 1407 ق.
8- التبیان فی تفسیر القرآن، طوسى محمد بن حسن، تحقیق: با مقدمه شیخ آغابزرگ تهرانى و تحقیق احمد قصیرعاملى، ناشر: دار احیاء التراث العربى، بیروت، بی تا، بی جا.
9- روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، آلوسى سید محمود، تحقیق: على عبدالبارى عطیة، ناشر: دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول،1415 ق.
10- الدر المنثور فى تفسیر المأثور، سیوطى جلال الدین، ناشر: کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، قم، بی تا، بی جا، سال 1404 ق.
11- تفسیرالقرطبی (الجامع لأحکام القرآن)، قرطبى محمد بن احمد، ناشر: انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ اول، 1364 ش.
12- تفسیرالقرآن العظیم، ابن کثیر دمشقى اسماعیل بن عمرو، ناشر: دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلى بیضون، بیروت، تحقیق: محمد حسین شمس الدین، چاپ اول، 1419 ق.
13- البرهان، بحرانى سید هاشم، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیة موسسة البعثة- قم، ناشر: بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، 1416 ق.
14- معالم التنزیل فى تفسیر القرآن، بغوى حسین بن مسعود، تحقیق: عبدالرزاق المهدى، ناشر: داراحیاء التراث العربى، بیروت، چاپ اول، 1420 ق.
15- بحار الأنوار (ط- بیروت)، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، ناشر: دار إحیاء التراث العربی‏، بیروت‏، بی چا، 1403 ق‏.
16- معانی الاخبار، ابن بابویه، محمد بن على‏، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، قم‏، چاپ اول، 1403 ق‏.
17- الخرائج و الجرائح‏، قطب الدین راوندى، سعید بن هبة الله، ‏ محقق / مصحح: مؤسسة الإمام المهدى علیه السلام‏، ناشر: مؤسسه امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف‏، قم‏، اول، 1409 ق‏.
18- مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على‏، ناشر: علامه‏، قم‏، چاپ سوم 1379 ق‏
19- ذخائر العقبی، طبری، احمد بن عبدالله، بیروت، انتشارات دارالمعرفه بیروت، بی جا، 1974 م.
20- غایه المرام، بحرانی، سید هاشم، چاپ سنگی تهران، 1272 ش.
21- مختصر بصائر الدرجات، حلى، حسن بن سلیمان بن محمد، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی‏، قم، چاپ اول، 1421 ق.
دوشنبه 2/11/1391 - 20:4
اهل بیت
نویسنده: علی‏اکبر صمدی
زندگی مشترک پیامبر(صلی الله علیه واله) و خدیجه(سلام الله علیها) درس‏آموز تمام مردان و زنانی است که جویای سعادت در زندگی خود هستند. عدم دلبستگی خدیجه به سیم و زر دنیا وتوجه به امور معنوی، عشق و علاقه به پیامبر(صلی الله علیه واله)، عطوفت و مهربانی متقابل رسول خدا (صلی الله علیه واله) و خدیجه(سلام الله علیها)، ایثار و وفاداری نسبت به یکدیگر، همه و همه درسهای آموزنده‏ای است برای جویندگان سعادت.

شخصیت حضرت خدیجه(سلام الله علیها)

خدیجه را نباید تنها یک بانوی سرمایه‏دار دانست. که شتران حامل مال‏التجاره را به مناطق مختلف می‏فرستاد، و سودهای کلان بدست می‏آورد، بلکه وی به عنوان یک شخصیت معنوی، عفیف، پاکدامن و ایثارگر، دارای شناخت و فکر بلند و تیزبین مطرح بود.
این بانوی بزرگ، حتی در دوران جاهلیت، که پاکدامنی جایگاهی نداشت، به دلیل عفّت و دامن پاکش، طاهره نامیده می‏شد. «و کانت تُدعی فی الجاهلّیة بالطّاهره لشدّة عفافها و صیانتها».(1)
خدیجه آنچنان بر بلندای معنویت صعود کرده است که پیامبر خدا(صلی الله علیه واله) به کمال وی شهادت داده و فرموده است: «کمل من الرجال کثیر و لم یکمل من النساء الاّ أربع: آسیة بنت مزاحم امرأة فرعون، و مریم بنت عمران، و خدیجة بنت خویلد، و فاطمة بنت محمد(صلی الله علیه واله)».(2)
مردان بسیاری قلّه کمال را فتح نموده‏اند، ولی از زنان، چهار نفر به این قلّه دست پیدا کرده‏اند:
آسیه دختر مزاحم و همسر فرعون، مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد(صلی الله علیه واله).
این بانوی با معرفت، آنچنان حقیقت‏شناس و تیزبین است که در میان همه مردان و زنان عصر بعثت، اولین فردی است که نبوت رسول خدا را تصدیق می‏کند، و مدال پرافتخار ایمان را بدست می‏آورد.(3)
خدیجه از بهترین زنان بهشت و برگزیده خداوند تبارک و تعالی است.(4)
مقام این بانوی بزرگ به اندازه‏ای رفیع است که پیامبر خدا(صلی الله علیه واله) خطاب به وی فرمودند: «یا خدیجة انّ اللّه‏ عزّ و جلّ لیباهی بکِ کرام ملائکته کلُّ یومٍ مرارا».(5)
خدیجه! خداوند عز و جل روزی چندین بار به عظمت تو در نزد ملائکه مقربش مباهات می‏کند.
و در مورد دیگر نیز فرموده است: «قال جبرئیل: هذه خدیجة فاقرء علیهاالسلام من ربّها و منّی و بشّرها بیت فی الجّنة»(6). سلام خداوند و مرا به خدیجه ابلاغ کن و مژده خانه‏ای در بهشت را به او بده.

زمینه ازدواج با رسول خدا(صلی الله علیه واله)

خدیجه از پیش مانند سایر مردم، محمد (صلی الله علیه واله) عزیز قریش را به عنوان فردی امین و درستکار می‏شناخت. بر همین اساس از حضرتش دعوت کرد تا مسؤولیت یکی از کاروانهای تجارتی وی را بپذیرد، و شاید هم می‏خواست شخص مورد علاقه خود را به دقت بیازماید. به هر حال، محمد(صلی الله علیه واله) مسؤولیت کاروان را پذیرفت. خدیجه هم غلام مورد اعتماد خود مَیْسره را همراه حضرتش نمود، تا هم کمک ‏کارش باشد، و هم هنگام بازگشت گزارش سفر را از وی دریافت کند.

علایم نبوت در سفر تجارت

در بازگشت کاروان تجاری، آن چیزی که بیشتر از خیر و برکت و سود تجارت این سفر، به سرپرستی محمد(صلی الله علیه واله)، نظر خدیجه را به خود جلب نمود، گزارش دل‏انگیز میسره بود:
... در بین راه به صومعه راهبی رسیدیم. امین کاروان زیر سایه درختی که نزدیک صومعه بود قرار گرفت، راهب صومعه آمد و پرسید: این شخص چه کسی است که زیر این درخت آرمیده است؟
گفتم: مردی از قریش، از اهل حرم.
گفت: تا کنون جز پیامبران خدا کسی زیر این درخت قرار نگرفته است!!
خدیجه بسیار متعجب شد و تشنه شنیدن سخنان میسره، که وی اضافه کرد و گفت:
در بین راه هوا به شدت گرم بود، ناگهان دو فرشته را دیدم که آمده‏اند و بر سر امیر کاروان سایه افکنده‏اند و او زیر سایه فرشتگان حرکت می‏کرد.(7)
این گزارش، آنچنان قلب خدیجه را از عشق به رسول خدا (صلی الله علیه واله) آکنده نمود که بلافاصله خود را به عموی دانشمند خویش، ورقة بن نوفل رسانید، و جریان را با وی در میان گذاشت.
ورقة بن نوفل گفت: اگر این گزارش میسره درست باشد، محمد (صلی الله علیه واله) همان پیامبری است که بعثتش به این امت وعده داده شده است، و من اوصاف وی را در کتابها خوانده‏ام.(8)

عشق سرشار خدیجه به محمد (صلی الله علیه واله)

آن گزارش میسره، و این نوید ورقة بن نوفل، چنان طوفانی از محبت محمد(صلی الله علیه واله) در دل خدیجه ایجاد کرد که بی‏صبرانه حضرتش را طلبید و خطاب به وی چنین گفت: «یا بن‏عم ، انّی قد رغبت فیک لقرابتک و سطوتک فی قومک و امانتک و حسن خلقک و صدق حدیثک».(9) ای پسرعمو ، به دلیل خویشی، شرافت خانوادگی، امانتداری ، حسن خلق و راستگویی که در شما سراغ دارم، به شما اشتیاق پیدا کردم. آنگاه برای ازدواج با پیامبر(صلی الله علیه واله) اعلام آمادگی کرد.
این عمل خدیجه نشان‏دهنده این است که وی گرچه از نظر مال و ثروت ممتاز بود، اما دل به امور معنوی داشت. او طالب شخص با کمال بود، نه فرد پولدار.
بر اساس همین دیدگاه بلند بود که خواستگارانی پولدار چون عقبة بن‏ابی‏معیط و صلت بن‏ابی‏یهاب ، که هر کدام چهارصد غلام و کنیز داشتند را نپذیرفت(10). اما در برابر شخص باکمالی چون رسول خدا (صلی الله علیه واله)، هم خود پیشنهاد ازدواج داد، و هم مهریه را از مال خود تعیین کرد. امام صادق(ع) می‏فرماید: در جلسه خواستگاری، خدیجه(سلام الله علیها) وقتی ملاحظه کرد عمویش ورقة بن‏نوفل در برابر سخنان ابوطالب از عهده پاسخ برنمی‏آید، بی‏درنگ گفت:
«یا عمّاه انّک و ان کنت اولی بنفسی منّی فی‏الشهود ، فلست اولی بی من نفسی، قد زوجّتک یا محمد نفسی و المطّهر علیّ فی مالی»(11) عموجان ممکن است در مسایل دیگر اختیار مرا داشته باشید، ولی اینجا اختیار با خود من است. سپس گفت: ای محمد من خودم را به همسری شما درآوردم، و مهر را هم خودم از مال خود قرار می‏دهم.
این کار خدیجه عشق غیر قابل توصیف وی را نسبت به رسول خدا (صلی الله علیه واله) می‏رساند، آن هم عشقی مقدس و معنوی که وراء همه امور مادی است، عشق به کمال است؛ عشق به صداقت است، عشق به امانت است، عشق به همه خوبیهاست، و در یک کلام عشق به خداست.
این بانو می‏داند که همه سعادت و خوشبختی در ارتباط با فرستاده خدا است، و لذا در بیانی چنین می‏گوید: «سَعِدَتْ مَنْ تُکونُ لِمحمّدٍ قرینةً، فانّه یُزیِّنُ صاحِبَه»(12) خوشبختی نصیب زنی است که همسر محمد(صلی الله علیه واله) گردد، زیرا محمد برای وی مایه افتخار است.

محبت و علاقه دو جانبه

عشق و علاقه خدیجه به رسول خدا (صلی الله علیه واله) یکطرفه نبود ، بلکه محبت دو جانبه بود. این واقعیت را ابوطالب(ع) در خطبه عقد چنین بیان کرد: « و له فی الخدیجة رغبة ولها فیه رغبة»(13) خدیجه و محمد هر دو علاقه‏مند به یکدیگر هستند.
چه خوش بی‏مهربانی هر دو سر بی
که یک سر مهربانی دردسر بی
همان گونه که خدیجه نسبت به رسول خدا (صلی الله علیه واله) شناخت پیدا نموده و به حضرتش علاقه‏مند شده بود، رسول خدا(صلی الله علیه واله) نیز کمالات خدیجه(سلام الله علیها) را دریافته و او را شایسته برای همسری خود می‏دانست. و لذا با اینکه وی قبلاً دو شوهر دیگر کرده ، و از نظر سنی بنا به قولی 15 سال از رسول خدا بزرگتر بود(14)او را از هر زن دیگر برای همسری خود مناسبتر دید، و با وی ازدواج نمود، و او را همواره مورد احترام و تجلیل قرار می‏داد.
رسول خدا (صلی الله علیه واله) هیچ زنی را همتای خدیجه قرار نمی‏داد «یثنی علیها و یفضّلها علی سائر امّهات المؤمنین و یبالغ فی تعظیمها»(15). او را ستایش می‏کرد و بر سایر همسران خود برتری می‏داد و در بزرگداشت و تکریم او تلاش زیاد می‏نمود.

ادب خدیجه در برابر رسول خدا(صلی الله علیه واله)

بررسی زندگی مشترک رسول خدا (صلی الله علیه واله) و خدیجه (سلام الله علیها) نشان می‏دهد که این دو شخصیت بزرگ که الگوی همه انسانهای باکمال می‏باشند، برای یکدیگر ارزش خاصی قائل بودند. وی نه تنها مال و ثروت خود را به رخ شوهر که دستش از مال دنیا تهی بود نمی‏کشید، بلکه با افتخار ثروت کلان خود را در اختیار همسر خویش قرار داد. وقتی پیشنهاد ازدواج را به حضرتش داد، حضرت در مقابل این پیشنهاد فرمود: «یا عم ابنة أنت امرأة ذات مال و أنا فقیر لاأملک الاّ ما تجودین به علیّ و لیس مثلک من یرغب فی مثلی و أنا أطلب امرأة یکون حالها کحالی و مالها کمالی».
شما بانویی هستید دارای ثروت و من فردی فقیرم که چیزی در اختیار ندارم، کسی دارای موقعیت تو رغبت به کسی مثل من پیدا نمی‏کند، من جویای همسری‏ام که حالش مانند حال خودم و از نظر مالی همتای خود من باشد.
بانوی باکمال قریش که شرافت و کمال با ذاتش عجین بود، در پاسخ گفت: « واللّه‏ یا محمد ان کان مالک قلیلاً فمالی کثیر، و من یسمح لک بنفسه کیف لا یسمح لک بماله، و أنا و مالی و جواری و جمیع ما املک بین یدیک و فی حکمک لا امنعک منه شیئا».
به خدا سوگند ای محمد اگر تو مالی نداری، من ثروت زیادی دارم، و کسی که خود را در اختیار تو قرار داده است، چگونه مالش در خدمت شما نباشد، من و سرمایه‏ام، و کنیزانم و آنچه که در اختیار دارم از آن شماست، و تحت امر شماست و هیچ منعی از طرف من نیست.
آنگاه اشک در چشمانش حلقه زد و گفت:
واللّه‏ ما هب نسیم الشمال
الاّ تذکرت لیالی الوصالی
ولا أضامن نحوکم بارق
الاّ توهمت لطیف الخیال
جور اللیالی خصّنی بالجفا
منکم و من یأمن جور اللیالی
رقوا و جودوا و اعطفو و ارحموا
لا بّد لی منکم علی کل حال(16)
به خدا سوگند هر وزش نسیم، مرا به یاد شبهای وصال می‏اندازد
و چون از سوی (خانه) شما فروغی درخشیدن می‏گیرد، می‏پندارم که آن نور شبح و سایه شما است
درد و جور شبانه‏ای از (فراق) شما کشیده‏ام، و چه کسی (دلداده‏ای ) است که از جور و رنج شبانه در امان باشد
ترحم و دلسوزی کنید، و عطوفت به کار گیرید، که در هر حال مرا گریزی از (دلبستگی) به شما نیست.
ممکن است کسی گمان کند، این ادب و احترام خدیجه آن هم نسبت به شوهری چون رسول خدا(صلی الله علیه واله) یک امر عادی و طبیعی است، در حالی که با اندک توجهی می‏شود دریافت که ادب خدیجه نسبت به شوهر عزیزش، فراتر از ادب یک زن در برابر شوهر است.
وی از آن جهت که شخصیت رسول خدا را شناخته، و رفعت مکان وی را درک کرده است، این گونه محترمانه برخورد می‏کند.
این ادب و احترام، حتی قبل از ازدواج نیز از این بانو نسبت به عزیز قریش دیده می‏شود. خدیجه هنگامی که از امین قریش برای سرپرستی کاروان تجارتی استفاده می‏کند، به دو غلام خود، میسره و ناصح می‏گوید: «اعلما قد ارسلت الیکما امینا علی اموالی و انه امیر قریش و سیّدها، فلا یدٌ علی یده، فان باع لایمنع، و ان ترک لا یؤمر، فلیکن کلامکما بلطف و أدب و لا یعلوا کلامکما علی کلامه».
من امینی بر اموال خود گماشتم، همو که امیر بزرگ قریش است، دستی بالای دست او نیست. اگر تصمیم بر فروش متاعی بگیرد، نباید کسی مانع شود. اگر تصمیم گرفت چیزی نفروشد، کسی حق ندارد دستوری به او بدهد. شما موظفید با لطف و ادب با وی سخن بگویید، و بالای حرف او حرفی نزنید.
قدردانی رسول خدا(صلی الله علیه واله) از خدیجه(سلام الله علیها)
اگر خدیجه نسبت به همسر گرامی خود این گونه رعایت ادب و احترام می‏کند، رسول خدا(صلی الله علیه واله) نیز از خدیجه به نحو شایسته‏ای قدردانی می‏نماید، و برای خدیجه احترام خاصی قائل می‏شود، که در اینجا به نمونه‏هایی از آن اشاره می‏شود.
رسول خدا(صلی الله علیه واله) در زندگی، خود با رأی و نظر خدیجه مخالفت نمی‏نمود. مثلاً وقتی ابوالعاص، پسر خواهر خدیجه، زینب، دختر رسول خدا را خواستگاری نمود، «فسألت خدیجة رسول‏اللّه‏(صلی الله علیه واله) ان یزوّجه و کان رسول‏اللّه‏ لا یخالفها»، خدیجه از رسول خدا(صلی الله علیه واله) خواست که زینب را به وی تزویج کند، و رسول خدا (صلی الله علیه واله) پیشنهاد وی را پذیرفت چون رویّه حضرت بر این بود که مخالفت خدیجه نمی‏نمود.(18)
رسول خدا (صلی الله علیه واله) آن چنان به خدیجه محبت داشت و قدردان بود که قبل از خدیجه همسری اختیار ننموده و تا خدیجه زنده بود نیز همسری اختیار نکرد.(19)
این قدردانی رسول خدا (صلی الله علیه واله) نسبت به خدیجه تنها به زمان حیات او خلاصه نمی‏شد، بلکه پس از مرگ وی نیز همواره او را یاد می‏کرد و از وی تجلیل به عمل می‏آورد. با آنکه همسران دیگری داشت هر وقت به یاد خدیجه می‏افتاد از وی به خوبی یاد می‏کرد و گریه می‏نمود.
روزی عایشه گفت: ای رسول خدا، چقدر از خدیجه یاد می‏کنید! خدیجه پیرزنی بود از دست شما رفت، خدا بهتر از خدیجه را به شما عنایت کرده است!!
رسول خدا (صلی الله علیه واله) برآشفته گشت و فرمود: «صدّقتنی اذ کذبتم و آمنت بی اذ کفرتم و ولدت لی اذ عقمتم»(20). او زمانی نبوت مرا تصدیق کرد که شما مرا تکذیب می‏نمودید. به من ایمان آورد، شما کافر بودید. وی مادر فرزندان من است، در حالی که شما چنین نیستید.
عایشه می‏گوید: من بعد از این با ذکر خیر خدیجه خود را نزد پیامبر(صلی الله علیه واله) عزیز می‏کردم!
عشق و عاطفه رسول خدا (صلی الله علیه واله) به همسر باکمالش به حدّی رسیده بود که دوستان خدیجه نیز از آن بهره‏مند بودند.
عایشه می‏گوید: پیرزنی وارد بر رسول خدا(صلی الله علیه واله) شد، و از سوی حضرت مورد احترام خاصی واقع شد. پیرزن که از محضر رسول خدا (صلی الله علیه واله) خارج شد، پرسیدم: این زن چه کسی بود که این گونه مورد الطاف شما واقع شد؟
رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود: این زن از دوستان خدیجه است. وقتی خدیجه زنده بود، زیاد نزد ما می‏آمد.(21)
اینها همه به خاطر شخصیت والای خدیجه(سلام الله علیها) و فداکاریهای آن بانوی بزرگ بود. خدیجه‏ای که داخل خانه پیامبر(صلی الله علیه واله) پناه آن حضرت به حساب می‏آمد و تمام ناراحتیها و شکنجه‏های جسمی و روحی وارده از سوی قریش را با عواطف غیر قابل وصف خود، جبران می‏نمود.
خدیجه‏ای که مادر فرزندانش، یعنی: قاسم، طاهر، طیب، زینب، رقیّه و ام‏کلثوم بود، و از همه مهمتر مادر ام‏الائمه زهرای مرضیه (سلام‏اللّه‏ علیها) بود، که اگر هیچ افتخاری برای خدیجه (سلام الله علیها) نبود، جز اینکه وی مادر فاطمه است، برای وی کافی بود.
و اینچنین بود که از دست دادن خدیجه برای رسول خدا(صلی الله علیه واله) بسیار ناگوار و دشوار بود، به گونه‏ای مرگ خدیجه در روح و روان رسول گرامی اسلام، اثر گذاشت که سال درگذشت وی را که قرین وفات حضرت ابوطالب(ع) بود
(عام‏الحزن) نامید، و پس از وفاتش نیز هرگاه به یاد خدیجه می‏افتاد، یا کسی از وی نام می‏برد، چشمان مبارکش پر از اشک شده و از خوبیهای خدیجه سخن می‏گفت.

پی نوشت :

1ـ سیر اعلام النبلاء، ج2، ص111.
2ـ تفسیر المیزان، ج19، ص346.
3ـ بحار، ج16، ص2. سیره ابن هشام، ج1، ص257. سیر اعلام النبلاء، ج2، ص109.
4ـ بحار، ج16، ص2.
5ـ عوالم العلوم، ج11، ص41.
6ـ صحیح بخاری، چاپ دارالقلم، ج5، ص112.
7ـ سیره ابن‏هشام، ج1، ص199.
8ـ همان، ج1، ص203.
9ـ همان، ج1، ص201.
10ـ بحار، ج16، ص22.
11ـ فروع کافی، کتاب النکاح، باب خطب النکاح، ح9.
12ـ بحار، ج16، ص23.
13ـ فروع کافی، کتاب النکاح، باب خطب النکاح، ح9.
14ـ سیر اعلام النبلاء، ج2، ص111.
15ـ همان، ج2، ص110. صحیح بخاری، ج7، ص107.
16ـ بحار، ج16، ص55.
17ـ همان، ص29.
18ـ سیره ابن‏هشام، ج2، ص306.
19ـ سیر اعلام النبلاء، ج2، ص110.
20ـ بحار، ج16، ص8. سیر اعلام النبلاء، ج2، ص112، 117.
21ـ بحار، ج16، ص8.

منبع: پیام زن، شماره 71

دوشنبه 2/11/1391 - 19:59
اهل بیت
نویسنده: شهرزاد مهدوی ایزدی
حضرت خدیجه پانزده سال قبل از عام‌‌الفیل و شصت و هشت سال قبل از هجرت نبوی در شهر مکه دیده به جهان گشود و پس از شصت و پنج سال زندگی باشرافت و فضیلت سرانجام در تاریخ دهم رمضان سال دهم بعثت و سه سال قبل از هجرت رسول خدا به مدینه وفات یافت.
نام او خدیجه، و کنیه‌اش «ام هند»، نام پدرش «خویلدبن اسد» و نام مادرش «فاطمه دختر زائده بن الاصم» می‌باشد. (1)
پدر و مادر خدیجه با چند واسطه به «لویّ‌بن غالب» می‌رسد که جد اعلای پیامبر خداست و مادر خدیجه «هاله» دختر عبدمناف از اجداد پیامبر اسلام است. بنابراین خدیجه هم از طرف پدر و هم از سوی مادر با پیامبر اسلام هم نسب می‌باشد. (2)

القاب خدیجه قبل از اسلام

1- حضرت خدیجه (سلام الله علیها) انجیل به عنوان «بانوی مبارکه و همدم مریم در بهشت» یاد شده است، در آنجا که در توصیف پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) خطاب به عیسی چنین آمده: (نسله من مبارکه، و هی مونس أمک فی الجنه) «نسل او از مبارکه (بانوی پربرکت) است که همدم مادرت مریم در بهشت می‌باشد» (3)
2- در عصر جاهلیت که وجود زن پاکدامن بسیار کم بود، حضرت خدیجه به خاطر قداست و پاکی در همه ابعاد، به عنوان «طاهره» [پاک سرشت و پاک روش] خوانده می‌شد.
3- و نیز شخصیت خدیجه در همان عصر آن چنان چشمگیر بود که او را با عنوان «سیده نسوان» [سرور زنان] می‌خواندند. (4)

تولد پیامبر

تولد حضرت محمد (صلی الله علیه واله) بنابر بسیاری از روایات در 17 ربیع‌الاول عام‌الفیل (570 م)، یا به روایتی 12 همان ماه روی داد. پدر پیامبر (صلی الله علیه واله)، عبدالله فرزند عبدالمطلب و مادرش آمنه دختر وهب و هر دو از قبیله بزرگ قریش بودند، قبیله‌ای که بزرگان آن از نفوذ فراوانی در مکه برخوردار بودند و بیشتر به بازرگانی اشتغال داشتند.
عبدالله، پدر پیامبر (صلی الله علیه واله) اندکی پیش از تولد فرزندش برای تجارت با کاروانی به شام رفت و در بازگشت بیمار شد و در گذشت. بنابر رسمی که در مکه رایج بود، محمد (صلی الله علیه واله) را به زنی به نام حلیمه سپردند تا در فضای ساده و پاک بادیه پرورش یابد. وی 6 ساله بود که همراه مادر برای دیدار خویشان به یثرب (مدینه) رفت، اما آمنه نیز در بازگشت بیمار شد و در گذشت و او را در ابواء- نزدیک مدینه- به خاک سپردند.
محمد (صلی الله علیه واله) از این پس در کنف حمایت جدش عبدالمطلب قرار گرفت، اما او نیز در 8 سالگی وی در گذشت و سرپرستی محمد (صلی الله علیه واله) برعهده عمویش ابوطالب گذارده شد. ابوطالب در سفری تجارتی به شام او را با خود همراه برد که راهبی نشانه‌های پیامبری را در او یافت و ابوطالب را از آن امر مطلع ساخت.(5)

ازدواج پیامبر (صلی الله علیه واله)

تجربه موفقی که پیامبر (صلی الله علیه واله) در تجارت از خود نشان داد، همچنین اعتبار و درستی او، باعث شد توجه خدیجه(علیها السلام) به او جلب شود. خدیجه (سلام الله علیها) زن نیکوکار، ثروتمند و زیبایی بود که خانواده‌اش به بازرگانی مشغول بودند. او محمد(صلی الله علیه واله) را استخدام کرد تا کالاهایش را در کشور سوریه به فروش برساند.
محمد (صلی الله علیه واله) در اولین سفر خود، به خوبی به وظیفه‌اش عمل کرد. او هنگامی که از سفر بازگشت، آن قدر سود کرده بود که حتی خود خدیجه(سلام الله علیها) هم تا آن موقع چنین سودی نکرده بود. خدمتکار خدیجه(سلام الله علیها) که در این سفر، محمد (صلی الله علیه واله) را همراهی می‌کرد، پس از بازگشت، گزارش مفصلی به خدیجه(سلام الله علیها) داد و از توانایی‌های فوق‌العاده محمد (صلی الله علیه واله) در کار تجارت، تعریف و تمجید کرد.
نیت پاک محمد (صلی الله علیه واله) تأثیر زیادی بر خدیجه (سلام الله علیها) گذاشته بود، محمد (صلی الله علیه واله) کسی بود که همواره چشم‌ها و زبان خود را از گناه حفظ می‌کرد و همین امر باعث شد که خدیجه (سلام الله علیها) به او پیشنهاد ازدواج بدهد. محمد (صلی الله علیه واله) هم به او احترام خاصی می‌گذاشت. از آنجا که محمد (صلی الله علیه واله) پاکدامنی خدیجه (صلی الله علیه واله) را دیده بود، به او پاسخ مثبت داد. خطبه عقد این ازدواج خجسته را، ابوطالب ایراد کرد و ثمره زندگی آن‌ها پس از چند سال، چهار دختر و دو پسر بود که هر دو فرزند پسرشان در همان سال‌های اولیه زندگی، از دنیا رفتند.
خدیجه(سلام الله علیها) نه تنها همسر پیامبر، بلکه دوست و یاور او نیز بود، او اولین زنی بود که بعدها، یعنی زمانی که محمد (صلی الله علیه واله) به رسالت مبعوث شد، جزء یاران پیامبر (صلی الله علیه واله) قرار گرفت.(6)

اولین زن مسلمان

پیامبر (صلی الله علیه واله) فرمودند: «مردان بسیاری از لحاظ ایمان کامل شده‌اند، اما زنان تنها مریم دختر عمران، آسیه همسر فرعون، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد (صلی الله علیه واله) به کمال رسیدند. این روایت را مسلم و بخاری و ترمذی از علمای اهل سنت بیان کرده‌اند. (فصول المهمه، ص 137) (7) گفته‌اند نخستین نشانه‌های بعثت پیامبر (صلی الله علیه واله) به هنگام 40 سالگی او، رویاهای صادقه بوده است، اما آنچه در سیره به عنوان آغاز بعثت شهرت یافته، شبی در ماه رمضان یا ماه رجب است که فرشته وحی در غار حرا بر پیامبر (صلی الله علیه واله) ظاهر شد و بر او نخستین آیات سوره علق را خواند. بنابر روایات؛ پیامبر (صلی الله علیه واله) به شتاب به خانه بازگشت و خواست که او را هرچه زودتر بپوشانند. گویا برای مدتی در نزول وحی وقفه‌ای ایجاد شد و همین امر پیامبر (صلی الله علیه واله) را غمناک ساخته بود، ولی اندک بعد فرشته وحی باز آمد و آن حضرت را مأمور هدایت قوم خود و اصلاح جامعه از فسادهای دینی و اخلاقی و پاک گردانیدن خانه خدا از بتان و دل‌های آدمیان از خدایان دروغین کرد.
پیامبر (صلی الله علیه واله) دعوت به توحید را نخست از خانواده خود آغاز کرد و اولین کسی که به او ایمان آورد، همسرش خدیجه و از مردان، پسر عمویش علی‌بن‌ابی طالب (ع) بود که در آن هنگام سرپرستی او را پیامبر (صلی الله علیه واله) برعهده بود.
سه سال پس از بعثت، پیامبر (صلی الله علیه واله) دستور یافت تا همگان را از خاندان قریش گرد آورد و دعوت توحید را در سطحی گسترده‌تر مطرح سازد. در این زمان سخت‌گیری مشرکان چندان شد که پیامبر (صلی الله علیه واله) عده‌ای از اصحاب را امر کرد تا به حبشه هجرت کنند و به نظر می‌رسد که برخی از اصحاب نیز میان حبشه و حجاز در رفت و آمد بوده‌اند. (7)

آغاز زندگی مشترك

خدیجه به وسیله قرابت فامیلی با رسول خدا (صلی الله علیه واله) از یک طرف و آگاهی از اخلاق حمیده او در بازرگانی از طرف دیگر، و شنیدن اخبار رسالت از علمای یهود و نصاری از سوی سوم، عاشق و دلباخته معنوی پیامبر بود و لذا مشکل خود را با پسر عمویش که عالم برجسته نصاری بود در میان گذاشت، او دعایی نوشت و خدیجه آن را زیر بالش خود گذاشت و شبانه در عالم خواب پیامبر را دید و آینده برایش روشن شد و چون چشم برگشود دیگر به خواب نرفت. سرانجام کنیزش نفیسه و به قولی خواهرش را به سراغ پیامبر فرستاد و رسماً درخواست ازدواج کرد. (8)
خدیجه با تلاش پیگیر و تمهید مقدمات عاقلانه، به ویژه با تدبیر پسر عمویش، ورقة بن‌نوفل، سرانجام به مقصود خود رسید، و فرزندان هاشم را که ستارگان حجاز بودند به خانه خود جذب کرد، آنان در حالی که رسول خدا را با تمام عزت و احترام در میان گرفته بودند، برای اجرای عقد به حضور خدیجه رسیدند، و خطبه عقد با یک برنامه جالب اجرا شد و پس از مراسم، یادگار عبدالله در کنار عمویش ابوطالب عازم خانه پیشین گشت، ولی خدیجه همراه با مهر و محبت ویژه دامن محمد را گرفت و گفت «سیدی! الی بیتک فبیتی بیتک و أنا جاریتک! ای مولایم! بیا به خانه خودت، خانه من خانه تو است، و من نیز کنیز تو هستم.» خدیجه به این طریق زندگی مشترک خود را با آن حضرت شروع کرد (9)
زفاف خدیجه با حضرت محمد (صلی الله علیه واله) 2 ماه و 75 روز پس از بازگشت از سفر تجارت شام تحقق یافت. در آن زمان، حضرت محمد (صلی الله علیه واله) 25 سال داشت و خدیجه چهل سال بود. ابن‌عباس سن ایشان را 28 سال نقل می‌کند. هر چند بعضی از مورخان اهل سنت سعی می‌کنند این سخن را رد کنند؛ چون راوی آن یعنی محمدبن صائب کلبی را ضعیف می‌دانند.
خدیجه به سبب علاقه به حضرت و مقام معنوی او با ایشان ازدواج کرد و تمام دارایی و مقام و جایگاه فامیلی خود را فدای پیشرفت مقاصد همسرش ساخت.
در عقد ازدواج حضرت محمد (صلی الله علیه واله) و خدیجه، عبدالله بن غنم به آن‌ها چنین تبریک گفت:
هنیئا مریئا یا خدیجه قد جرت لک الطیرفیما کان منک باسعد.
تزوجت خیر البریه کلها و من ذا الذی فی الناس مثل محمد؟
و بشر به البران عیسی بن مریم و موسی ابن عمران فیاقرب موعد
اقرت به الکتاب قدما بانه رسول من البطحاء هادو مهتد.
گوارا باد بر تو ای خدیجه که طالع تو سعادتمند بوده و با بهترین خلایق ازدواج کردی. چه کسی در میان مردم همانند محمد (صلی الله علیه واله) است. محمد (صلی الله علیه واله) کسی است که حضرت عیسی و موسی به آمدنش بشارت داده‌اند و کتب آسمانی به پیامبری او اقرار داشتند.
و هدایت شونده است رسولی که سر از بطحاء (مکه) در می‌آورد و او هدایت کننده (10)

فضایل خدیجه در قرآن و روایات

الف: ایمان و فداکاری خدیجه
خدیجه زنی با فضلیت و دارای کمالات علمی و معنوی بود، و در اثر معاشرت با پسر عمویش که عالمی دانا و دانشمند بود و به رسالت پیامبر خدا در آینده ایمان داشت، می‌دانست که رسول خدا به پیامبری خواهد رسید.
خدیجه از علمای دیگر یهود و نصاری نیز سخنانی در تأیید نبوت پیامبر شنیده بود و از همه مهم‌تر در سفر بازرگانی آن حضرت به سرزمین شام از طریق غلامش «میسره» که همراه کاروان بود، اطلاعات زیادی از کرامات و معجزات آن بزرگوار شنیده و برعشق و ایمانش افزوده بود. لذا با ورقه بن نوفل راز دل گشود و خواهان وصلت با پیامبر شد.
همه این‌ها حاکی از ایمان خدیجه به رسالت پیامبر بود که سال‌ها قبل از بعثت آن حضرت اتفاق افتاده، لذا پس از مبعوث شدن به رسالت الهی نخستین شخصی که به وی ایمان آورد خدیجه بود.
امیر مومنان در «خطبه قاصعه» می‌فرمایند: روزی که رسول خدا به پیامبری رسید، نور اسلام به هیچ خانه‌ای وارد نشد جز به خانه پیامبر و خدیجه که من سومین نفر آنان بودم که نور وحی و رسالت را می‌دیدم و عطر نبوت را استشمام می‌کردم. (11)
خدیجه از نظر ایمان و عقیده به جایی رسیده بود که پیامبر و ملائکه او را دوست داشتند، و بر ایمان او مباهات می‌کردند، و او را افضل زنان پیامبر و جزء برترین زنان عالم و جهان معرفی می‌نمودند!
خدیجه زنی است که پیامبر خدا در حق او می‌گوید: ای خدیجه! خداوند متعال هر روز به وجود تو چندین بار به ملائکه‌اش مباهات می‌کند. (12)
آری! خدیجه زنی بود که در اثر ایمان و فداکاری به جایی رسید که خداوند به او سلام رساند. او نه تنها این همه ناملایمات را تحمل کرد، بلکه تمام تلخی‌های سیاسی و اجتماعی آن روز را که قلب نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه واله) را مجروح می‌ساخت ترمیم نمود، و وی را در ادامه سیر الهی‌اش یاری داد، و مایه آرامش شوهر گشت!
ب: خدیجه در قرآن
حضرت خدیجه نخستین ام‌المؤمنین است که در قرآن مجید مورد توجه بوده و به طور شخصی نیز در سوره «ضحی» آیه هشتم به نام و اوصاف او اشاره گردیده است.
قبلاً خاطر نشان گردید که حضرت خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر ثروتمندترین شخص جزیره‌العرب بود و حدود هشتاد هزار شتر داشت و کاروان‌های تجارتی او شب و روز در طائف و یمن و شام و مصر و سایر بلاد در حرکت بودند، برده‌های بسیار داشت که به تجارت اشتغال داشتند.
حضرت خدیجه پس از ازدواج با پیامبر همه اموالش را قبل از اسلام و بعد از آن در اختیار پیامبر گذاشت تا آن حضرت هرگونه که خواست آن اموال را در راه خدا به مصرف برساند. و خداوند در مقام بیان نعمت‌های خود به پیامبر اکرم از جمله می‌فرماید: (13)
«و وجدک عائلا فأغنی؛ خداوند تو را فقیر یافت و بی‌نیاز نمود.»(14)
این که نام وی در آدرس مذکور در قرآن مجید مورد عنایت قرار گرفته، در تفسیرهای عامه و خاصه و در روایات اهل بیت آمده است، و تصریح کرده‌اند که مراد از « بی‌نیاز ساختن پیامبر» مال و بخشش خدیجه بود که همه را در طبق اخلاص گذاشته و برای پیشرفت دین مبین اسلام در اختیار پیامبر قرار داد. (15)
ج: خدیجه در روایات
در روایات اسلامی در شأن و مقام ارجمند ام‌المؤمنین حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) سخن فراوان با تعبیرات گوناگون به میان آمده است.
برای نمونه به چند تعبیر اشاره می‌شود:
1- پیامبر (صلی الله علیه واله) فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای رسول خدا! این خدیجه است، هرگاه نزد تو آمد، بر او از سوی پروردگارش و از طرف من، سلام برسان:
«و بشرها بیت فی الجنه من قصب لاصخب و لانصب»
«و او را به خانه‌ای از یک قطعه (از زبرجد) در بهشت که در آن رنج و ناآرامی نیست، مژده بده» (16)
2- پیامبر اکرم در تفسیر (آیه 27 مطففین) «عیناً یشرب بها المقربون؛ همان چشمه بهشتی که مقربان از آن می‌نوشند»
فرمود: «المقربون السابقون؛ رسول الله، و علی بن ابیطالب و الأئمه، و فاطمه بنت محمد؛»
«از مردان بسیاری به حد کمال رسیدند، و از زنان به درجه آخر کمال نرسیدند مگر چهار زن که عبارتند از: آسیه، مریم، خدیجه، فاطمه» (17)
3- امیر مؤمنان علی (علیه السلام) فرمود:
«سادات نساء العالمین اربع: خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد و آسیه بنت مزاحم و مریم بنت عمران؛»
«سرور بانوان دو جهان چهار بانو است که عبارتند از: خدیجه، فاطمه، آسیه و مریم» (18)
پیام این روایات این است که به رازهای عظمت مقام این بانوی ارجمند پی‌ببریم و شایستگی‌های او را بشناسیم و از او در مسیر تکامل به عنوان برترین الگو، پیروی کنیم.
د: خدیجه همسر رسول خدا در دنیا و آخرت
پیامبر (صلی الله علیه واله) فرمود:
«اشتاقت الجنه إلی أربع من النساء: مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم زوجه فرعون و هی زوجه النبی، فی الجنه و خدیجه بنت خویلد زوجه النبی فی الدنیا و آلاخره و فاطمه بنت محمد» (19)
بهشت مشتاق چهار زن است: 1- مریم دختر عمران 2- آسیه دختر مزاحم- همسر فرعون، که همسر پیامبر در بهشت است. 3- خدیجه دختر خویلد همسر رسول خدا در دنیا و آخرت 4- فاطمه دختر محمد (صلی الله علیه واله)
هـ: خدیجه در آئینه معراج پیامبر
طبق پاره‌ای از نقل‌ها، معراج پیامبر از خانه خدیجه (سلام الله علیها) آغاز شد و باز گشت آن نیز در خانه خدیجه روی داد.
روایت شده: امام باقر (علیه السلام) فرمود: « جبرئیل مرکب براق را شبانه کنار در خانه خدیجه آورد و در آن خانه به محضر رسول خدا رسید، آن حضرت را از خانه بیرون آورد و بر مرکب براق سوار نموده و از مکه به سوی بیت‌المقدس سیر داد ...»
مطابق پاره‌ای از شواهد و قراین، پیامبر هنگام مراجعت از معراج نیز در خانه خدیجه فرود آمد. (20)
برای اینکه به مقام درخشان حضرت خدیجه در رابطه با مسأله معراج پیامبر بیشتر پی‌ببریم نظر شما را به روایت زیر جلب می‌کنم.
ابوسعید خدری به نقل از پیامبر(صلی الله علیه واله) می‌گوید: وقتی که در شب معراج، جبرئیل مرا به سوی آسمان‌ها برد و سیر داد، هنگام مراجعت به جبرئیل گفتم: «آیا حاجتی داری؟» جبرئیل گفت: «حاجت من این است که سلام خدا و سلام مرا به خدیجه برسانی» پیامبر (صلی الله علیه واله) وقتی که به زمین رسید، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه ابلاغ کرد. خدیجه گفت «ان الله هو السلام، و فیه السلام، و الیه السلام، و علی جبرئیل السلام؛ همانا ذات پاک خدا سلام است، و از او است سلام، و سلام به سوی او باز گردد و بر جبرئیل سلام باد.» (21)
این مطلب بیانگر اوج مقام حضرت خدیجه در پیشگاه خداست.
و: آوردن کفن از سوی خدا برای خدیجه
در کتاب «الخصائص الفاطمیه» نقل شده: طبق روایت مشهور هنگامی که حضرت خدیجه رحلت کرد، فرشتگان رحمت از جانب خداوند کفن مخصوصی برای خدیجه نزد رسول خدا آوردند و این علاوه بر اینکه مایه برکت برای خدیجه بود، مایه تسلی خاطر رسول خدا گردید. و به این عنوان تقدیر و تجلیل جالبی از طرف خداوند به سوی حضرت خدیجه به عمل آمد.
پیامبر اکرم پیکر مطهر حضرت خدیجه را با آن کفن پوشانید. سپس جنازه او را با همراهان به سوی قبرستان معلی بردند تا در کنار مادرش حضرت آمنه به خاک بسپارند. در آنجا قبری برای حضرت خدیجه آماده کردند، رسول خدا در میان آن قبر رفت و خوابید، سپس بیرون آمد و آن گوهر پاک را در آنجا به خاک سپرد. (22)

نخستین کانون اسلامی

نخستین خانواده‌ی اسلامی که در تاریخ اسلام تأسیس شد، خانه‌ی محمد (صلی الله علیه واله) و خدیجه (سلام الله علیها) بود كه تعداد نفرات آن سه نفر بود: محمد (صلی الله علیه واله)، خدیجه (سلام الله علیها) و علی (ع). مبارزه با کفر و بت‌پرستی و اشاعه‌ی دین توحید در جهان را به عهده داشتند.

روایاتی در وصف حضرت خدیجه:

هشام می‌گوید: رسول خدا خدیجه را بسیار دوست داشت و به او احترام می‌گذاشت و در تمام امور با وی مشورت می‌کرد. آن بانوی رشید و روشن فکر، وزیر و مشاور خوبی برای آن حضرت بود نخستین بانویی که به او ایمان آورد خدیجه بود و تا مادامی که خدیجه زنده بود پیامبر همسر دیگری اختیار نکرد.
پیغمبر فرمود: خدیجه یکی از بهترین زنان این امت است.
عایشه می‌گوید: از بس که پیامبر خدیجه را به خوبی یاد می‌کرد روزی عرض کردم: یا رسول الله خدیجه پیره‌زنی بیش نبود و خدا بهتر از او را به تو عطا کرده. پیامبر غضب نموده فرمود: به خدا سوگند؛ خدا بهتر از او را به من نداده. خدیجه هنگامی ایمان آورد که دیگران کفر می‌ورزیدند و مرا تصدیق نمود وقتی که دیگران تکذیبم می‌کردند. اموالش را رایگان در اختیارم گذاشت وقتی که سایرین محرومم نمودند. خدا نسل مرا در او قرار داد. عایشه می‌گوید بعد از آن تصمیم گرفتم دیگر از خدیجه به بدی یاد نکنم.
در روایات است هرگاه جبرئیل بر پیامبر نازل می‌شد می‌فرمود: سلام خدا را بر خدیجه برسان و بگو خدا قصر زیبایی برای تو در بهشت آماده کرده است.

تولد حضرت فاطمه

کم کم دوران بارداری نمایان شد و آن بانوی بزرگوار از غصة تنهایی نجات پیدا کرده و با کودک درون خود انس گرفته بود. امام صادق (ع) می‌فرماید: «هنگامی که خدیجه با رسول الله ازدواج کرد زنان قریش با او قطع رابطه کرده بودند و مواظب بودند کسی به خانه‌ی او رفت و آمد نکند. به همین جهت او ناراحت و اندوهگین بود ولی کم‌کم با تنهایی خو گرفته بود.»
ولی هنگامی که به فاطمه (سلام الله علیها) باردار شد از غم تنهایی نجات پیدا کرد و با کودک خود راز و نیاز می‌کرد و خشنود بود.
پیامبر می‌فرماید: «روزی به خانه وارد شدم، دیدم خدیجه با کسی صحبت می‌کند، متعجب شدم، چون زنان قریش با او رابطه نداشتند. از او موضوع را جویا شدم. گفت: فاطمه با من سخن می‌گوید.» و همان موقع جبرئیل نازل شد و گفت: یا رسول الله! بچه‌ای که در رحم حضرت خدیجه (سلام الله علیها) می‌باشد، دختری ارجمند است که نسل تو از وی به‌وجود خواهد آمد. او مادر امامان و پیشوایان دین است که جانشین تو خواهند بود.
(کودکی در رحم مادر خویش با او سخن بگوید؟ کودکی در رحم مادر خویش خدا را تسبیح و تقدیس کند؟ شنیده بودم که عیسی در گهواره سخن گفته بود و وحدانیت خدا و نبوت خویش را از ماذنه‌ی گهواره فریاد کرده بود ... و این برای من برترین معجزه بود اما من چگونه می‌توانم باور کنم کودکی در رحم مادر سخن بگوید و من چگونه تاب بیاورم که آن کودک، کودک من و آن مخاطب، من باشم؟ و چگونه این شادی را در پوست خود بگنجانم؟)
شاید این چند ماه بارداری شیرین‌ترین لحظات عمرم بود. روز و شب گوشم در کمین بود که کی آوای دل‌نشین تو در سراسر وجودم می‌پیچد. نفهمیدم آن چند ماه شیرین چگونه گذشت و درد زایمان به سراغم آمد، اما همان هراسی که از درد زایمان بر دل مادران چنگ می‌زند دست استمداد مرا به سوی زنان قریش دراز کرد دیری نپایید که فرستاده‌ام با دست خالی و چشم گریان به خانه برگشت و گفت در خانه هر که را زدم راهم ندادند و گفتند به خدیجه بگو: (مگر نگفتیم با یتیم ابوطالب ازدواج نکن؟ مگر نگفتیم او فقیر است؟ ابهت قریش را خدشه‌دار مکن؟ این هم پاداش سرپیچیت.)
غمگین شدم اما به آنها چه می‌توانستم بگویم؟ آنها چه می‌فهمیدند نور نبوی چیست؟ آنها چه می‌دانستند ازدواج احمدی چیست؟ آن زنان زمینی، شوی آسمانی چه می‌فهمیدند؟
با یک درد زایمان به سراغ آنها رفتم ولی با دو درد و تنهایی بازگشتم.
آب در دل محمد (صلی الله علیه واله) تکان نمی‌خورد دو دست او در آسمان و پایش در زمین بود. هرچه من بی‌قرار بودم او آرامش داشت.
ناگهان دیدم در باز شد و چهار زن بلند بالا و گندم‌گون که روحانیتشان بر زیبایی‌شان می‌افزود داخل شدند. که بودند این‌ها خدایا؟!
یکی‌شان به سخن درآمد که:
- نترس خدیجه! ما رسولان پروردگار توایم و خواهران تو.
آنگاه که من قدری آرام گرفتم. گفت:
- من ساره‌ام همسر ابراهیم.
آن دیگری که شیرین سخن می‌گفت و لبخند شیرینی داشت، گفت: من مریمم دختر عمران مادر عیسی پیامبر خدا.
سومی گفت من آسیه‌ام دختر مزاحم. همسر فرعون که به موسی مومن شدم.
دریافتم آن چهارمی که صلابت کم‌نظیری داشت کلثوم، خواهر موسی است.
به من گفتند: خدا ما را فرستاده تا در این لحظات یاریت کنیم سپس ساره در سمت راستم، مریم در سمت چپم، آسیه در پیش رویم و کلثوم در پشت سرم قرار گرفتند.
(من در آنجا نه خودم بلکه مقام و قرب فاطمه (سلام الله علیها) را در نزد خداوند بیش از پیش دریافتم. خدا چقدر این فرزند را دوست دارد که قابله‌هایش را گل‌های سرسبد عالم زنان انتخاب کرده.
فاطمه (سلام الله علیها) بدانسان به دنیا آمد که انگار فرزندم را از آغوشم به آغوش دیگری سپردم. فاطمه پاک و پاکیزه به جهان قدم گشود، طاهره‌ی مطهره! و مکه از ظهورش روش شد.)
چون فاطمه (سلام الله علیها) به دنیا آمد به حالت سجده بر روی زمین قرار گرفت و انگشت مبارکش را به سوی آسمان بود و در آن هنگام زمین نورانی شد، ده نفر حورالعین با طشت و ابریق شروع کردند با او سخن گفتن و او هم زبان به سخن گشود و انگشت به سوی آسمان بلند نمود و گفت:
(اشهد ان لااله‌الاالله، و اشهد ان ابی رسول الله سید الانبائ، و ان بعلی سید الاوصیاء ، و ولدی ساده الاسباط)
سپس به همه‌ی آنها سلام کرد و یک‌یک به اسم صدا زد و آن‌ها را معرفی نمود ... فاطمه (سلام الله علیها) را تحویل دادند و تبریک گفتند.
به سبب ولادت او نوری از آسمان ظاهر شد که ملائکه قبلا آن نور را ندیده بودند.

دستور آسمان

روزی رسول در ابطح (جایی بین مکه و منا که فاصله‌ از هر دو به یک اندازه و شاید به منا نزدیک‌تر است، از این جهت به هر دو نسبت داده می‌شود.) نشسته بود، جبرئیل نازل شده عرض کرد: خداوند بزرگ بر تو سلام فرستاده می‌فرماید: چهل شبانه روز از خدیجه (سلام الله علیها) کناره‌گیری کن و به عبادت مشغول باش. پیامبر به دستور خدا چهل روز به خانه‌ی خدیجه نرفت و شب‌ها به عبادت می‌پرداخت و روزها روزه‌دار بود.
توسط عمار برای خدیجه (سلام الله علیها) پیغام فرستاد، کناره‌گیری من از تو از روی ناراحتی و کدورت نیست و تو برای من عزیز هستی بلکه در این کار از پروردگار جهان اطاعت می‌کنم، و خدا به مصالح ما آگاه‌تر است. خدا در روز چندین مرتبه برای وجود تو به فرشتگانش می‌بالد. شب‌ها در خانه‌ات را ببند و در بسترت استراحت کن و منتظر دستور پروردگارت بمان من در این مدت در خانه‌ی فاطمه بنت اسد خواهم ماند.
چون چهل روز گذشت، فرشته‌ی خدا آمد و برای محمد (صلی الله علیه واله) غذایی از بهشت آورد و عرض کرد: امشب از این غذاها تناول کن. رسول خدا با آن غذاها افطار کرد؛ هنگامی که برخواست آماده‌ی نماز و عبادت شود، جبرئیل آمد و عرض کرد: امشب از نمازهای مستحبی بگذر و به خانه‌ی خدیجه (سلام الله علیها) برو زیرا خدا اراده نموده از صلب تو فرزند پاکیزه‌ای بیافریند. پیغمبر هم رهسپار خانه شد.
خدیجه (سلام الله علیها) می‌گوید طبق معمول در خانه را بسته و در حال استراحت بودم ناگهان صدای کوفتن در آمد، گفتم: کیست؟ که جز محمد (صلی الله علیه واله) کسی سزاوار نیست در این خانه را بکوبد. صدای دلنشین پیامبر را یافتم، شتابان در را باز کردم و او با روی گشاده وارد خانه شد و چیزی نگذشت که نور فاطمه (سلام الله علیها) از صلب پدر به رحم من وارد شد.

فرزندان خدیجه(سلام الله علیها)

ثمره‌ی ازدواج پیامبر (صلی الله علیه واله) و خدیجه (سلام الله علیها) هفت (و شاید هشت) فرزند بود: چهار پسر به نام‌های قاسم، عبدالله، طیب و طاهر که همگی در کودکی جان خود را از دست دادند که این امر باعث خوشحالی منافقین گردید و پیامبر را ابتر و بی‌دنباله می‌نامیدند، چون اولادی نداشت که جانشین او شود.
البته پیامبر دخترانی هم به نام‌های (زینب، ام‌کلثوم و رقیه) داشت که قبل از بعثت متولد شده بودند.
زینب در سال پنجم ازدواج پیغمبر به دنیا آمد و در سال هشتم هجری در سن سی ‌و یک سالگی از دنیا رفت. همسر وی ابوالعاص بود که از بنی‌امیه بود و در جنگ بدر به دست مسلمانان اسیر شد و پیامبر به شرط برگرداندن زینب به مدینه او را آزاد کرد.
ام‌کلثوم بعد از زینب متولد شد و با عثمان ازدواج کرد اما قبل از زفاف از دنیا رفت، بعد از رحلت وی پیامبر رقیه را به عقد عثمان در آورد و از این جهت که عثمان به دو تن از دختران پیامبر محرم شده بود او را ذوالنورین می‌گفتند.
رقیه در سال سوم هجرت در سن بیست‌وسه سالگی در مدینه به دست عثمان به شهادت رسید، چون شوهرش به خاطر پنهان کردن عمویش مغیره ابن ابی العاص گمان کرد که او خبرچینی کرده و آنقدر او را کتک زد که وقتی پیامبر نگاهش به جراحات بدن رقیه افتاد فرمود: (قَتَلَکِ، قَتَلَهُ الله) یعنی کشت تو را خدا بکشد او را.
و فرزند دیگر پیامبر از خدیجه، جان تمام شیعیان، نور چشم پیامبر و معشوقه‌ی علی (ع)، حضرت فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) است.
از فاطمه گفتن و نوشتن ...
از فاطمه، گفتن و نوشتن در واقع گفتن و نوشتن از یک مکتب است. به تصویر کشیدن یک انسان کامل ، تفسیر یک ایدئولوژی و بیان تمام خصلت‌های نبوی است. ظهور فاطمه آغاز انقلابی فرهنگی در شبه جزیره‌ی جاهلیت است. انقلابی بر پایه‌ی مقابله با سنت دختر کشی. تهاجمی علیه تحقیر و نسل‌کشی زنان و دختران بدوی. تکریم و تحبیب او از سوی پیامبر در عصری که داشتن دختر، ننگ و سرافکندگی حتی بزرگان قریش را به دنبال دارد، جنبشی عظیم برای از بین بردن رویه‌ی جاهلی «تحقیر زن و نسل‌کشی عرب» است. از این روی مولود فاطمه اعجاز است. هجرت فاطمه با تنی رنجور که حاصل سه سال زندانی شدن در دره ابی‌طالب می‌باشد، بیان حرکت زنانه و جسورانه در کنار مردان بزرگی چون علی است که او نیز می‌تواند در هیئت یک انقلابی بزرگ و هم اکنون در جنسی جدید یعنی یک زن با استعمار و استثمار قریش به مقابله برخیزد. به نشانه‌ی قهر با تمام فرهنگ‌های پوسیده شبه جزیره‌ی جاهلی، سرزمینش را ترک و طبق نصّ صریح قرآن مهاجرت می‌کند و بار دیگر اعجاز فاطمی در هجرت و حرکت دلیرانه‌ی او مجسم می‌شود. یک بار دیگر او در بوته‌ی آزمایشی سخت قرار می‌گیرد و اینک فاطمه «مام پدرش» است. او باید مام پدر باشد، زیرا که زینب خواهر بزرگ‌تر به خانه ابی‌العاص رفته و رقیه و ام‌کلثوم نیز با پسران ابولهب ازدواج کرده‌اند و فاصله طعم غیبت آن‌ها را به سختی می‌چشد. او از زمانی که چشم گشود همیشه تنها بوده است و پدر را نیز در این میدان بزرگ رسالت نبوی تنها می‌بیند. پیامبر را در میان خیل عظیم دیو صفتانی که دندان‌هایشان را برای دریدن جسم محمد (صلی الله علیه واله) و از بین بردن آئین آسمانی او تیز کرده‌اند، تنها می‌بیند و او که دخترکی کوچک و ضعیف است از این موقعیت بهره برده با او در تمام محافل و معابر همراه می‌شود و رهایش نمی‌کند و دیگر باره اعجاز فاطمه او را شایسته لقب «ام ابیها» می‌نماید. دست تقدیر «فاطمه» را همیشه در کنار بزرگان قرار می‌دهد. او باید هم‌پرواز روح انسان‌هایی باشد که آینه‌ی تمام نمای انسانیت‌اند و اینک به درخواست علی (ع) پاسخ می‌دهد. پاسخی به بزرگی تاریخ تشیع، پاسخی سرنوشت‌ساز و تعمیق‌دهنده به خط محمدامین (صلی الله علیه واله)، به خانه‌ی علی (ع) می‌رود و علی خود یک اعجاز است. علی نیز در طوفان بعثت و رسالت رشد کرده و در زیر نور وحی پخته گشته. فاطمه بار دیگر باید انیس و جلیس نیرومندترین مردم در ایمان و بیشترینشان در دانش و برترینشان در اخلاق و بلندترینشان در روح، یعنی «علی» باشد. همگام شدن هم‌پرواز شدن با روح علی و افکار منیع او اعجاز دیگر فاطمه است. اما به خانه‌ی علی (ع) رفتن پایان افتخارات و اعجاز او نیست که او نیز در بطن مطهر خود پرورش‌دهنده «حسن» اسطوره‌ی صبر، و حسین ثار الله و نگین سبز دشت کربلا باشد. او باید مربی زینب باشد تا زینب نیز مفسر و خطیب و امانت‌دار مقتدری در تراژدی قیام برادر باشد. مادر حسن و حسین بودن و مربی زینب بودن تنها در قالب یک اعجاز می‌گنجد که در ذات «فاطمه» نهفته است.
و این‌ها اعجاز فاطمی است اما از همه معجزتر، وجود خود فاطمه است. ذات و ماهیت اوست که به اعجاز بخشیده است.
در روز دهم ماه مبارک رمضان سال دهم بعثت خدیجه بانوی فداکار و همسر مهربان حضرت رسول (صلی الله علیه واله) در سن شصت و پنج سالگی در خارج از شعب ابوطالب جان به جان آفرین تسلیم کرد. پیغمبر خدا (صلی الله علیه واله) شخصاً ایشان را غسل داد، حنوط کرد و با همان پارچه‌ای که جبرئیل از طرف خداوند عزوجل برای خدیجه آورده بود، کفن کرد. رسول خدا (صلی الله علیه واله) شخصا درون قبر رفت، سپس خدیجه را در خاک نهاد و آن‌گاه سنگ لحد را در جای خویش استوار ساخت. او بر خدیجه اشک می‌ریخت، دعا می‌کرد و برایش آمرزش می‌طلبید. آرامگاه خدیجه در گورستان مکه در «حجون» واقع است.
رحلت خدیجه برای پیغمبر (صلی الله علیه واله) مصیبتی بزرگ بود؛ زیرا خدیجه یاور پیغمبر خدا (صلی الله علیه واله) بود و به احترام او بسیاری به حضرت محمد (صلی الله علیه واله) احترام می‌گذاشتند و از آزار وی خودداری می‌کردند.
خدیجه کبری (سلام الله علیها) همسر محمد (صلی الله علیه واله) پیامبر خدا و مادر فاطمه (سلام الله علیها) دخت گرامی رسول اکرم، نخستین بانویی است که اسلام آورد و 24 سال با او زندگی كرد.

منابع و مأخذ

1- علی اکبر ، بابازاده ، سیمای زنان در قرآن، قم، انتشارات لوح محفوظ، چاپ دوم، 1378، ص 23.
2- ر.ک، شیخ عباس ، قمی، سفینه البحار، ج 1، ص 379.
3- ‌‌ر.ک: محمدتقی ، مجلسی، همان، ص 352, ج 21 (استفاده از CD جامع الاحادیث).
4- رک: ذبیح الله ، محلاتی: ریاحین الشریعه ، تهران، دارالکتب الاسالمیه، ج 2، ص 207.
5- http://daneshnameh.roshd.ir
6- برگرفته از کتاب محمد (صلی الله علیه واله)، نوشته ثانی اثنین، ترجمه امیرصالحی طالقانی، انتشارات کتاب‌های بنفشه، چاپ اول، 1384.
7- فصول المهمه، ص 137.
8- رک: محمدتقی، مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404 هجری قمری، ج 16، ص 23.
9- رک: عباس، قمی، سفینه‌البحار، ج 1، ص 379.
10- http://www.zenab59.blogsky.com
11- رک، نهج¬البلاغه فیض الاسلام، ص 811.
12- رک، علی اکبر، بابازاده، تحلیل سیده فاطمه زهرا، قم، انتشارات دانش و ادب، چاپ ششم، 1382، ص 37.
13- رک، محمد، محمدی اشتهاردی، ص 171، همان.
14- سوره ضحی (93)، آیه 8.
15- علی اکبر، بابازاده، سیمای زنان در قرآن، ص 23.
16- رک، محمدتقی، مجلسی، همان، ج 16، ص 8. (استفاده از CD جامع الاحادیث)
17- محمد ، محمدی اشتهاردی، ص 189.
18- رک، عبدالحمید، معتزلی، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی، قم بی¬نا، 1404 هجری قمری، ج 10، ص 266.
19- رک، محمدتقی، مجلسی، همان، ج 43، ص 54، 53. (استفاده از CD جامع‌الحادیث)
20- همان، ص 216.
21- همان، ج 16، ص 7.
22- محمد، محمدی اشتهاردی، 26

منبع: پژوهشکده فرهنگ و معارف
دوشنبه 2/11/1391 - 19:59
اهل بیت
نویسنده:علی‏اكبر صمدی
منبع:مجله دیدار آشنا
ادب و عاطفه
9 شوّال سال 28 قبل از هجرت، روزی بود كه پیامبر اكرم(ص) خدیجه كبرا(س) آن بانوی بزرگ را به همسری گرفت. این روز كه امسال مصادف با 18 بهمن است، بی‏تردید روز مباركی برای امت اسلامی و مبدأ بركات بسیار بود. آنچه می‏خوانید نگاهی كوتاه است به روابط عاطفی میان پیامبر(ص) و خدیجه(س) كه اشاره‏ای نیز به مقدمات این ازدواج دارد. زندگی مشترك پیامبر(ص) و خدیجه(س) درس‏آموز تمام مردان و زنانی است كه جویای سعادت در زندگی خود هستند. عدم دلبستگی خدیجه به سیم و زر دنیا وتوجه به امور معنوی، عشق و علاقه به پیامبر(ص)، عطوفت و مهربانی متقابل رسول خدا(ص) و خدیجه(س)، ایثار و وفاداری نسبت به یكدیگر، همه و همه درسهای آموزنده‏ای است برای جویندگان سعادت.
شخصیت حضرت خدیجه(س)
خدیجه را نباید تنها یك بانوی سرمایه‏دار دانست. كه شتران حامل مال‏التجاره را به مناطق مختلف می‏فرستاد، و سودهای كلان بدست می‏آورد، بلكه وی به عنوان یك شخصیت معنوی، عفیف، پاكدامن و ایثارگر، دارای شناخت و فكر بلند و تیزبین مطرح بود.
این بانوی بزرگ، حتی در دوران جاهلیت، كه پاكدامنی جایگاهی نداشت، به دلیل عفّت و دامن پاكش، طاهره نامیده می‏شد. «و كانت تُدعی فی الجاهلّیة بالطّاهره لشدّة عفافها و صیانتها».(1)
خدیجه آنچنان بر بلندای معنویت صعود كرده است كه پیامبر خدا(ص) به كمال وی شهادت داده و فرموده است: «كمل من الرجال كثیر و لم یكمل من النساء الاّ أربع: آسیة بنت مزاحم امرأة فرعون، و مریم بنت عمران، و خدیجة بنت خویلد، و فاطمة بنت محمد(ص)».(2)
مردان بسیاری قلّه كمال را فتح نموده‏اند، ولی از زنان، چهار نفر به این قلّه دست پیدا كرده‏اند:
آسیه دختر مزاحم و همسر فرعون، مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد(ص).
این بانوی بامعرفت، آنچنان حقیقت‏شناس و تیزبین است كه در میان همه مردان و زنان عصر بعثت، اولین فردی است كه نبوت رسول خدا را تصدیق می‏كند، و مدال پرافتخار ایمان را بدست می‏آورد.(3)
خدیجه از بهترین زنان بهشت و برگزیده خداوند تبارك و تعالی است.(4)
مقام این بانوی بزرگ به اندازه‏ای رفیع است كه پیامبر خدا(ص) خطاب به وی فرمودند: «یا خدیجة انّ اللّه‏ عزّ و جلّ لیباهی بكِ كرام ملائكته كلُّ یومٍ مرارا».(5)
خدیجه! خداوند عز و جل روزی چندین بار به عظمت تو در نزد ملائكه مقربش مباهات می‏كند.و در مورد دیگر نیز فرموده است: «قال جبرئیل: هذه خدیجة فاقرء علیهاالسلام من ربّها و منّی و بشّرها بیت فی الجّنة»(6). سلام خداوند و مرا به خدیجه ابلاغ كن و مژده خانه‏ای در بهشت را به او بده.
زمینه ازدواج با رسول خدا(ص)
خدیجه از پیش مانند سایر مردم، محمد(ص) عزیز قریش را به عنوان فردی امین و درستكار می‏شناخت. بر همین اساس از حضرتش دعوت كرد تا مسؤولیت یكی از كاروانهای تجارتی وی را بپذیرد، و شاید هم می‏خواست شخص مورد علاقه خود را به دقت بیازماید. به هر حال، محمد(ص) مسؤولیت كاروان را پذیرفت. خدیجه هم غلام مورد اعتماد خود مَیْسره را همراه حضرتش نمود، تا هم كمك‏كارش باشد، و هم هنگام بازگشت گزارش سفر را از وی دریافت كند.
علایم نبوت در سفر تجارت
در بازگشت كاروان تجاری، آن چیزی كه بیشتر از خیر و بركت و سود تجارت این سفر، به سرپرستی محمد(ص)، نظر خدیجه را به خود جلب نمود، گزارش دل‏انگیز میسره بود:
... در بین راه به صومعه راهبی رسیدیم. امین كاروان زیر سایه درختی كه نزدیك صومعه بود قرار گرفت، راهب صومعه آمد و پرسید: این شخص چه كسی است كه زیر این درخت آرمیده است؟
گفتم: مردی از قریش، از اهل حرم.
گفت: تا كنون جز پیامبران خدا كسی زیر این درخت قرار نگرفته است!!
خدیجه بسیار متعجب شد و تشنه شنیدن سخنان میسره، كه وی اضافه كرد و گفت:
در بین راه هوا به شدت گرم بود، ناگهان دو فرشته را دیدم كه آمده‏اند و بر سر امیر كاروان سایه افكنده‏اند و او زیر سایه فرشتگان حركت می‏كرد.(7)
این گزارش، آنچنان قلب خدیجه را از عشق به رسول خدا(ص) آكنده نمود كه بلافاصله خود را به عموی دانشمند خویش، ورقة بن نوفل رسانید، و جریان را با وی در میان گذاشت.
ورقة بن نوفل گفت: اگر این گزارش میسره درست باشد، محمد(ص) همان پیامبری است كه بعثتش به این امت وعده داده شده است، و من اوصاف وی را در كتابها خوانده‏ام.(8)
عشق سرشار خدیجه به محمد(ص)
آن گزارش میسره، و این نوید ورقة بن نوفل، چنان طوفانی از محبت محمد(ص) در دل خدیجه ایجاد كرد كه بی‏صبرانه حضرتش را طلبید و خطاب به وی چنین گفت:
«یا بن‏عم، انّی قد رغبت فیك لقرابتك و سطوتك فی قومك و امانتك و حسن خلقك و صدق حدیثك».(9) ای پسرعمو، به دلیل خویشی، شرافت خانوادگی، امانتداری، حسن خلق و راستگویی كه در شما سراغ دارم، به شما اشتیاق پیدا كردم.آنگاه برای ازدواج با پیامبر(ص) اعلام آمادگی كرد.این عمل خدیجه نشان‏دهنده این است كه وی گرچه از نظر مال و ثروت ممتاز بود، اما دل به امور معنوی داشت. او طالب شخص با كمال بود، نه فرد پولدار.بر اساس همین دیدگاه بلند بود كه خواستگارانی پولدار چون عقبة بن‏ابی‏معیط و صلت بن‏ابی‏یهاب، كه هر كدام چهارصد غلام و كنیز داشتند را نپذیرفت(10). اما در برابر شخص باكمالی چون رسول خدا(ص)، هم خود پیشنهاد ازدواج داد، و هم مهریه را از مال خود تعیین كرد. امام صادق(ع) می‏فرماید: در جلسه خواستگاری، خدیجه(س) وقتی ملاحظه كرد عمویش ورقة بن‏نوفل در برابر سخنان ابوطالب از عهده پاسخ برنمی‏آید، بی‏درنگ گفت:
«یا عمّاه انّك و ان كنت اولی بنفسی منّی فی‏الشهود، فلست اولی بی من نفسی، قد زوجّتك یا محمد نفسی و المطّهر علیّ فی مالی»(11) عموجان ممكن است درمسایل دیگر اختیار مرا داشته باشید، ولی اینجا اختیار با خود من است. سپس گفت: ای محمد من خودم را به همسری شما درآوردم، و مهر را هم خودم از مال خود قرار می‏دهم.
این كار خدیجه عشق غیر قابل توصیف وی را نسبت به رسول خدا(ص) می‏رساند، آن هم عشقی مقدس و معنوی كه وراء همه امور مادی است، عشق به كمال است؛ عشق به صداقت است، عشق به امانت است، عشق به همه خوبیهاست، و در یك كلام عشق به خداست.این بانو می‏داند كه همه سعادت و خوشبختی در ارتباط با فرستاده خدا است، و لذا در بیانی چنین می‏گوید: «سَعِدَتْ مَنْ تُكونُ لِمحمّدٍ قرینةً، فانّه یُزیِّنُ صاحِبَه»(12) خوشبختی نصیب زنی است كه همسر محمد(ص) گردد، زیرا محمد برای وی مایه افتخار است.
محبت و علاقه دو جانبه
عشق و علاقه خدیجه به رسول خدا(ص) یكطرفه نبود، بلكه محبت دو جانبه بود. این واقعیت را ابوطالب(ع) در خطبه عقد چنین بیان كرد: « و له فی الخدیجة رغبة ولها فیه رغبة»(13) خدیجه و محمد هر دو علاقه‏مند به یكدیگر هستند.
چه خوش بی‏مهربانی هر دو سر بی كه یك سر مهربانی دردسر بی همان گونه كه خدیجه نسبت به رسول خدا(ص) شناخت پیدا نموده و به حضرتش علاقه‏مند شده بود، رسول خدا(ص) نیز كمالات خدیجه(س) را دریافته و او را شایسته برای همسری خود می‏دانست. و لذا با اینكه وی قبلاً دو شوهر دیگر كرده، و از نظر سنی بنا به قولی 15 سال از رسول خدا بزرگتر بود(14)او را از هر زن دیگر برای همسری خود مناسبتر دید، و با وی ازدواج نمود، و او را همواره مورد احترام و تجلیل قرار می‏داد.رسول خدا(ص) هیچ زنی را همتای خدیجه قرار نمی‏داد «یثنی علیها و یفضّلها علی سائر امّهات المؤمنین و یبالغ فی تعظیمها»(15). او را ستایش می‏كرد و بر سایر همسران خود برتری می‏داد و در بزرگداشت و تكریم او تلاش زیاد می‏نمود.
ادب خدیجه در برابر رسول خدا(ص)
بررسی زندگی مشترك رسول خدا(ص) و خدیجه(س) نشان می‏دهد كه این دو شخصیت بزرگ كه الگوی همه انسانهای باكمال می‏باشند، برای یكدیگر ارزش خاصی قائل بودند. وی نه تنها مال و ثروت خود را به رخ شوهر كه دستش از مال دنیا تهی بود نمی‏كشید، بلكه با افتخار ثروت كلان خود را در اختیار همسر خویش قرار داد. وقتی پیشنهاد ازدواج را به حضرتش داد، حضرت در مقابل این پیشنهاد فرمود: «یا عم ابنة أنت امرأة ذات مال و أنا فقیر لاأملك الاّ ما تجودین به علیّ و لیس مثلك من یرغب فی مثلی و أنا أطلب امرأة یكون حالها كحالی و مالها كمالی».
شما بانویی هستید دارای ثروت و من فردی فقیرم كه چیزی در اختیار ندارم، كسی دارای موقعیت تو رغبت به كسی مثل من پیدا نمی‏كند، من جویای همسری‏ام كه حالش مانند حال خودم و از نظر مالی همتای خود من باشد.بانوی باكمال قریش كه شرافت و كمال با ذاتش عجین بود، در پاسخ گفت: «واللّه‏ یا محمد ان كان مالك قلیلاً فمالی كثیر، و من یسمح لك بنفسه كیف لا یسمح لك بماله، و أنا و مالی و جواری و جمیع ما املك بین یدیك و فی حكمك لا امنعك منه شیئا».
به خدا سوگند ای محمد اگر تو مالی نداری، من ثروت زیادی دارم، و كسی كه خود را در اختیار تو قرار داده است، چگونه مالش در خدمت شما نباشد، من و سرمایه‏ام، و كنیزانم و آنچه كه در اختیار دارم از آن شماست، و تحت امر شماست و هیچ منعی از طرف من نیست.
آنگاه اشك در چشمانش حلقه زد و گفت:
واللّه‏ ما هب نظام الشمال
الاّ تذكرت لیالی الوصالی
ولا أضامن نحوكم بارق
الاّ توهمت لطیف الخیال
جور اللیالی خصّنی بالجفا
منكم و من یأمن جور اللیالی
رقوا و جودوا و اعطفو و ارحموا
لا بّد لی منكم علی كل حال(16)
به خدا سوگند هر وزش نسیم، مرا به یاد شبهای وصال می‏اندازدو چون از سوی (خانه) شما فروغی درخشیدن می‏گیرد، می‏پندارم كه آن نور شبح و سایه شما استدرد و جور شبانه‏ای از (فراق) شما كشیده‏ام، و چه كسی (دلداده‏ای ) است كه از جور و رنج شبانه در امان باشد ترحم و دلسوزی كنید، و عطوفت به كار گیرید، كه در هر حال مرا گریزی از (دلبستگی) به شما نیست.ممكن است كسی گمان كند، این ادب و احترام خدیجه آن هم نسبت به شوهری چون رسول خدا(ص) یك امر عادی و طبیعی است، در حالی كه با اندك توجهی می‏شود دریافت كه  ادب خدیجه نسبت به شوهر عزیزش، فراتر از ادب یك زن در برابر شوهر است.وی از آن جهت كه شخصیت رسول خدا را شناخته، و رفعت مكان وی را درك كرده است، این گونه محترمانه برخورد می‏كند.
این ادب و احترام، حتی قبل از ازدواج نیز از این بانو نسبت به عزیز قریش دیده می‏شود. خدیجه هنگامی كه از امین قریش برای سرپرستی كاروان تجارتی استفاده می‏كند، به دو غلام خود، میسره و ناصح می‏گوید: «اعلما قد ارسلت الیكما امینا علی اموالی و انه امیر قریش و سیّدها، فلا یدٌ علی یده، فان باع لایمنع، و ان ترك لا یؤمر، فلیكن كلامكما بلطف و أدب و لا یعلوا كلامكما علی كلامه».
من امینی بر اموال خود گماشتم، همو كه امیر بزرگ قریش است، دستی بالای دست او نیست. اگر تصمیم بر فروش متاعی بگیرد، نباید كسی مانع شود. اگر تصمیم گرفت چیزی نفروشد، كسی حق ندارد دستوری به او بدهد. شما موظفید با لطف و ادب با وی سخن بگویید، و بالای حرف او حرفی نزنید.
قدردانی رسول خدا(ص) از خدیجه(س)
اگر خدیجه نسبت به همسر گرامی خود این گونه رعایت ادب و احترام می‏كند، رسول خدا(ص) نیز از خدیجه به نحو شایسته‏ای قدردانی می‏نماید، و برای خدیجه احترام خاصی قائل می‏شود، كه در اینجا به نمونه‏هایی از آن اشاره می‏شود.رسول خدا(ص) در زندگی، خود با رأی و نظر خدیجه مخالفت نمی‏نمود. مثلاً وقتی ابوالعاص، پسر خواهر خدیجه، زینب، دختر رسول خدا را خواستگاری نمود، «فسألت خدیجة رسول‏اللّه‏(ص) ان یزوّجه و كان رسول‏اللّه‏ لا یخالفها»، خدیجه از رسول خدا(ص) خواست كه زینب را به وی تزویج كند، و رسول خدا(ص) پیشنهاد وی را پذیرفت چون رویّه حضرت بر این بود كه مخالفت خدیجه نمی‏نمود.(18)
رسول خدا(ص) آن چنان به خدیجه محبت داشت و قدردان بود كه قبل از خدیجه همسری اختیار ننموده و تا خدیجه زنده بود نیز همسری اختیار نكرد.(19)
این قدردانی رسول خدا(ص) نسبت به خدیجه تنها به زمان حیات او خلاصه نمی‏شد، بلكه پس از مرگ وی نیز همواره او را یاد می‏كرد و از وی تجلیل به عمل می‏آورد. با آنكه همسران دیگری داشت هر وقت به یاد خدیجه می‏افتاد از وی به خوبی یاد می‏كرد و گریه می‏نمود.
روزی عایشه گفت: ای رسول خدا، چقدر از خدیجه یاد می‏كنید! خدیجه پیرزنی بود از دست شما رفت، خدا بهتر از خدیجه را به شما عنایت كرده است!!
رسول خدا(ص) برآشفته گشت و فرمود: «صدّقتنی اذ كذبتم و آمنت بی اذ كفرتم و ولدت لی اذ عقمتم»(20). او زمانی نبوت مرا تصدیق كرد كه شما مرا تكذیب می‏نمودید. به من ایمان آورد، شما كافر بودید. وی مادر فرزندان من است، در حالی كه شما چنین نیستید.
عایشه می‏گوید: من بعد از این با ذكر خیر خدیجه خود را نزد پیامبر(ص) عزیز می‏كردم!
عشق و عاطفه رسول خدا(ص) به همسر باكمالش به حدّی رسیده بود كه دوستان خدیجه نیز از آن بهره‏مند بودند.
عایشه می‏گوید: پیرزنی وارد بر رسول خدا(ص) شد، و از سوی حضرت مورد احترام خاصی واقع شد. پیرزن كه از محضر رسول خدا(ص) خارج شد، پرسیدم: این زن چه كسی بود كه این گونه مورد الطاف شما واقع شد؟
رسول خدا(ص) فرمود: این زن از دوستان خدیجه است. وقتی خدیجه زنده بود، زیاد نزد ما می‏آمد.(21)
اینها همه به خاطر شخصیت والای خدیجه(س) و فداكاریهای آن بانوی بزرگ بود. خدیجه‏ای كه داخل خانه پیامبر(ص) پناه آن حضرت به حساب می‏آمد و تمام ناراحتیها و شكنجه‏های جسمی و روحی وارده از سوی قریش را با عواطف غیر قابل وصف خود، جبران می‏نمود.
خدیجه‏ای كه مادر فرزندانش، یعنی: قاسم، طاهر، طیب، زینب، رقیّه و ام‏كلثوم بود، و از همه مهمتر مادر ام‏الائمه زهرای مرضیه(سلام‏اللّه‏ علیها) بود، كه اگر هیچ افتخاری برای خدیجه(س) نبود، جز اینكه وی مادر فاطمه است، برای وی كافی بود.
و اینچنین بود كه از دست دادن خدیجه برای رسول خدا(ص) بسیار ناگوار و دشوار بود، به گونه‏ای مرگ خدیجه در روح و روان رسول گرامی اسلام، اثر گذاشت كه سال درگذشت وی را كه قرین وفات حضرت ابوطالب(ع) بود
(عام‏الحزن) نامید، و پس از وفاتش نیز هرگاه به یاد خدیجه می‏افتاد، یا كسی از وی نام می‏برد، چشمان مباركش پر از اشك شده و از خوبیهای خدیجه سخن می‏گفت.

پی نوشتها :

1ـ سیر اعلام النبلاء، ج2، ص111.
2ـ تفسیر المیزان، ج19، ص346.
3ـ بحار، ج16، ص2. سیره ابن هشام، ج1، ص257. سیر اعلام النبلاء، ج2، ص109.
4ـ بحار، ج16، ص2.
5ـ عوالم العلوم، ج11، ص41.
6ـ صحیح بخاری، چاپ دارالقلم، ج5، ص112.
7ـ سیره ابن‏هشام، ج1، ص199.
8ـ همان، ج1، ص203.
9ـ همان، ج1، ص201.
10ـ بحار، ج16، ص22.
11ـ فروع كافی، كتاب النكاح، باب خطب النكاح، ح9.
12ـ بحار، ج16، ص23.
13ـ فروع كافی، كتاب النكاح، باب خطب النكاح، ح9.
14ـ سیر اعلام النبلاء، ج2، ص111.
15ـ همان، ج2، ص110. صحیح بخاری، ج7، ص107.
16ـ بحار، ج16، ص55.
17ـ همان، ص29.
18ـ سیره ابن‏هشام، ج2، ص306.
19ـ سیر اعلام النبلاء، ج2، ص110.
20ـ بحار، ج16، ص8. سیر اعلام النبلاء، ج2، ص112، 117.
21ـ بحار، ج16، ص8.

دوشنبه 2/11/1391 - 19:58
شخصیت ها و بزرگان

نویسنده:سید هاشم رسولى محلاتى
مشهور آن است كه خواستگارى و خطبه عقد بوسیله ابوطالب‏ عموى رسول خدا(صلى الله علیه و آله) انجام گردید و پذیرش و قبول آن نیز از سوى عمرو بن اسد-عموى خدیجه-صورت گرفت. و در برابر این گفتار مشهور،اقوال دیگرى نیز وجود دارد... مانند اینكه خطبه عقد بوسیله حمزة بن عبد المطلب یا دیگرى‏از عموهاى آن حضرت انجام شد...
و یا اینكه پدر خدیجه-خویلد بن اسد-و یا پسر عموى‏خدیجه ورقة بن نوفل از طرف خدیجه قبول كرده و آن بانوى‏محترمه را به عقد رسول خدا درآورد... و بلكه در پاره ‏اى از روایات گفتار نابجاى دیگرى نیز نقل ‏شده كه خدیجه به پدر خود خویلد شرابى داده و او را مست كرد. و او در حال مستى این ازدواج را پذیرفت چون به حال عادى‏ بازگشت و از جریان مطلع گردید بناى مخالفت‏ با این ازدواج راگذارده و بالاخره با وساطت و پا در میانى برخى از نزدیكان به ‏ازدواج مزبور تن داده و آنرا پذیرفت... كه پاسخ آن را چند تن از راویان و اهل تاریخ عهده ‏دار شده ‏كه ما متن گفتار ابن سعد را در طبقات براى شما انتخاب كرده و نقل مى‏كنیم كه پس از ذكر چند روایت‏ بدین مضمون‏ مى‏گوید: «و قال محمد بن عمر:فهذا كله عندنا غلط و وهم،و الثبت‏عندنا المحفوظ عن اهل العلم ان اباها خویلد بن اسدمات قبل الفجار،و ان عمها عمرو بن اسد زوجها رسول ‏الله-صلى الله علیه و آله-» (1) .
یعنى:محمد بن عمر گفته است كه تمامى این روایات درنزد ما ناصحیح و موهوم است و صحیح و ثابت نزد ما ودانشمندان آن است كه پدر خدیجه یعنى خویلد بن اسد پیش ازجنگ فجار از دنیا رفته بود و عمویش عمرو بن اسد او را به ‏ازدواج رسول خدا(ص)درآورد...
و نظیر همین عبارت از واقدى نقل شده (2) و هم چنین اقوال غیر مشهور دیگر را نیز پاسخ داده و نیازى‏بذكر آنها نیست... (3)

یك اشتباه تاریخى دیگر

و نیز در پاره‏اى از روایاتى كه در مورد این ازدواج فرخنده ‏رسیده ظاهرا یك اشتباه دیگرى نیز رخ داده كه بجاى عموى‏خدیجه-یعنى عمرو بن اسد-ورقة بن نوفل بن اسد(بعنوان عموى‏خدیجه)آمده كه این مطلب گذشته از آنكه در اصل،خلاف‏ مشهور است از نظر نسبى هم اشتباه است. زیرا ورقة بن نوفل پسر عموى خدیجه است،نه عموى‏خدیجه...
و بعید نیست كه اینكار از تصرفات ناقلان حدیث‏ بوده كه ‏چون نام عموى خدیجه در حدیث آمده بوده و ورقة بن نوفل هم‏شهرتى افسانه‏اى داشته،آن عنوان را با این نام منطبق دانسته و به‏ اینصورت درآورده‏اند.

خطبه عقد

مرحوم صدوق در كتاب من لا یحضره الفقیه و شیخ كلینى دركتاب شریف كافى با مقدارى اختلاف خطبه عقدى را كه‏ بوسیله ابو طالب ایراد شده نقل كرده‏ اند كه متن آن طبق روایت‏ شیخ صدوق(ره)اینگونه است:
«الحمد لله الذى جعلنا من زرع ابراهیم و ذریة اسماعیل،و جعل لنا بیتا محجوجا و حرما آمنا یجبى الیه ثمرات كل شى‏ء، و جعلنا الحكام على الناس فى بلدنا الذى نحن‏فیه،ثم ان ابن اخى محمد بن عبد الله بن عبد المطلب‏لا یوزن برجل من قریش الا رجح،و لا یقاس باحد منهم‏الا عظم عنه،و ان كان فى المال قل،فان المال رزق حائل‏و ظل زائل،و له فى خدیجه رغبة و لها فیه رغبة،و الصداق‏ما سالتم عاجله و آجله،و له خطر عظیم و شان رفیع و لسان‏شافع جسیم‏». (4)
یعنى:سپاس خدایرا كه ما را از كشت و محصول ابراهیم وذریه اسماعیل قرار داد،و براى ما خانه مقدسى را كه مقصودحاجیان است و حرم امنى است كه میوه هر چیز بسوى آن گردآید بنا فرمود،و ما را در شهرى كه هستیم حاكمان بر مردم قرارداد. سپس برادر زاده ‏ام محمد بن عبد الله بن عبد المطلب مردى ‏است كه با هیچ یك از مردان قریش هم وزن نشود جز آنكه از اوبرتر است،و به هیچ یك از آنها مقایسه نشود جز آنكه بر او افزون ‏است، و او اگر چه از نظر مالى كم مال است ولى مال پیوسته درحال دگرگونى و بى‏ثباتى و همچون سایه‏اى رفتنى است،و اونسبت‏ به خدیجه راغب و خدیجه نیز به او مایل است،و مهریه او را نیز هر چه نقدى و غیر نقدى بخواهید آماده است،و محمد را داستانى بزرگ و شانى والا و شهرتى عظیم خواهد بود. و در كتاب شریف كافى اینگونه است كه پس از این خطبه‏ عموى خدیجه خواست‏ بعنوان پاسخ ابوطالب سخن بگوید ولى به‏ لكنت زبان دچار شد و نتوانست، از اینرو خدیجه خود بسخن ‏آمده گفت:
عموجان:اگر چه شما بعنوان گواه اختیاردار من هستى‏ولى در اختیار انتخاب من خود شایسته‏ تر از دیگران ‏هستم،و اینك اى محمد من خود را به همسرى تو درمى‏ آورم و مهریه نیز هر چه باشد بعهده خودم و در مال‏ خودم خواهد بود،اكنون به عموى خود(ابوطالب) دستور ده تا شترى نحر كرده و ولیمه‏ اى ترتیب دهد و بنزد همسر خود آى!
ابوطالب فرمود:گواه باشید كه خدیجه محمد(ص)رابه همسرى خویش پذیرفت و مهریه را نیز در مال خود ضمانت كرد! برخى از قریشیان با تعجب گفت:شگفتا! كه زنان ‏مهریه مردان را بعهده گیرند؟!
ابوطالب سخت‏ به خشم آمده روى پاى خود ایستاد وگفت: آرى اگر مردى همانند برادر زاده من باشد زنان باگرانبهاترین مهریه خود خواهانشان مى‏شوند و اگر همانند شما باشند جز با مهریه گرانبها حاضر به ازدواج‏ نمى‏شوند! و در روایت‏ خرائج راوندى است كه چون خطبه عقدبپایان رسید و-محمد صلى الله علیه و آله-برخاست تابهمراه عمویش ابوطالب بخانه برود خدیجه به ‏آنحضرت عرض كرد: «...الى بیتك فبیتى بیتك و انا جاریتك‏». (5)
یعنى:بسوى خانه خود بیا كه خانه من خانه تو است ومن هم كنیز توام! و از كتاب المنتقى كازرونى نقل شده كه چون مراسم عقدبپایان رسید خدیجه به كنیزكان خود دستور داد الت‏شادى‏ به خود گرفته و دفها را بزنند و سپس به رسول خدا عرض كرد: «...یا محمد مر عمك ابا طالب ینحر بكرة من بكراتك‏و اطعم الناس على الباب و هلم فقل (6) مع اهلك،فاطعم الناس و دخل رسول الله(ص)فقال مع اهله خدیجه‏». (7) یعنى اى محمد به عمویت ابوطالب دستور ده شتر جوانى ازشترانت را نحر كند و مردم را بر در خانه اطعام كن و بیا در كنارخاندانت چاشت را به استراحت ‏بگذران،و ابوطالب این كار راكرد و رسول خدا(ص)بنزد خدیجه آمده و در كنار او به ‏استراحت روزانه پرداخت. و این دو حدیث دلالت ‏بر كمال علاقه و عشق خدیجه نسبت‏ به رسول خدا(ص) دارد چنانچه تا پایان عمر این عشق را نسبت ‏به آنحضرت حفظ كرده بود.صلوات الله علیها.

مهریه چقدر بود و چه كسى پرداخت؟

در اینكه مهریه چقدر بود و پرداخت آن را چه كسى به عهده ‏گرفت اختلافى در روایات دیده مى‏شود،كه از آنجمله روایت ‏بالا است كه در آن بدون ذكر مقدار آمده است كه پرداخت آن راخدیجه بعهده گرفت. و از كشف الغمه از ابن حماد و نیز از ابن عباس نقل شده كه رسول خدا(ص)خدیجه را با مهریه دوازده وقیه طلا به ازدواج‏ خویش درآورد و مهریه زنان دیگر آنحضرت نیز همین مقداربود. (8)
و در اعلام الورى طبرسى دوازده وقیه و نیم ذكر شده چنان چه ‏از دانشمندان اهل سنت نیز مؤلف سیرة الحلبیه همین قول را نقل‏ كرده و سپس گفته است كه هر وقیه چهل درهم است كه درنتیجه مجموع مهریه پانصد درهم شرعى بوده.
و تفاوت دیگرى كه در نقل سیره حلبیه دیده مى‏شود آن‏است كه گوید:پرداخت مهریه مزبور را ابوطالب بعهده ‏گرفت. (9) و قول دیگرى كه در سیره حلبیه و سیره ابن هشام و برخى ازتواریخ دیگر آمده آن است كه گفته‏اند:
«و اصدقها رسول الله-صلى الله علیه و آله-عشرین بكرة‏». (10) .
یعنى رسول خدا(ص)به خدیجه بیست‏ شتر ماده جوان مهریه ‏داد و در نقل دیگرى نیز آمده كه ورقة بن نوفل خدیجه را با مهریه ‏چهارصد دینار به عقد رسول خدا-صلى الله علیه و آله-درآورد (11) و از كامل مبرد نقل شده كه بیست ‏شتر را ابوطالب بعهده ‏گرفت و دوازده وقیه و نیم طلا را خود رسول خدا پرداخت كه ‏مهریه مجموع آنها بود. (12) نگارنده گوید:روایاتى كه در باب‏«مهر السنه‏»آمده همان ‏روایت پانصد درهم را تایید مى‏كنند،چنانچه در چند دیث‏بااندك اختلافى آمده كه امام باقر و امام صادق علیه ما السلام ‏فرمودند: «ما زوج رسول الله-صلى الله علیه و آله-شیئا من بناته و لا تزوج ‏شیئا من نسائه على اكثر من اثنى عشر اوقیة و نش یعنى نصف‏ اوقیه‏». (13)
یعنى تزویج نكرد رسول خدا(ص)هیچیك از دختران خود ونه هیچیك از زنانش را به بیش از دوازده وقیه و نیم.
و طبرسى(ره) در اعلام الورى گوید:«...و مهرها اثنتا عشرة او قیه‏و نش و كذلك مهر سایر نسائه‏». (14)
و در روایت امام صادق علیه السلام اینگونه است كه فرمود: «ما تزوج رسول الله-صلى الله علیه و آله-شیئا من نسائه و لا زوج شیئا من بناته على اكثر من اثنى عشر اوقیه و نش،و الاوقیه‏اربعون درهما،و النش عشرون درهما». (15)
و در داستان ازدواج حضرت جواد الائمة علیه السلام با دخترمامون عباسى نیز آمده كه فرمود: «...و بذلت لها من الصداق ما بذله رسول الله-صلى الله علیه‏و آله-لازواجه و هو اثنتا عشرة اوقیه و نش-و على تمام‏الخمسمائة...». (16) سیعنى من صداق او را همان قرار دادم كه رسول خدا(ص)به‏ زنانش بذل فرمود و آن دوازده وقیه و نیم بود كه تمامى پانصددرهم بر ذمه من است...

پی نوشت :

1-الطبقات الكبرى ج 1 ص 133.
2-بحار الانوار ج 16 ص 19.و تاریخ طبرى ج 2 ص 36.
3-براى اطلاع بیشتر مى‏توانید به كتاب الصحیح من السیره ج 1 ص 113 به بعد نیزمراجعه كنید.
4-فروع كافى ج 2 ص 19 و 20 و من لا یحضره الفقیه ج 3 ص 397.
5-خرائج راوندى ص 187.
6-لفظ‏«قل‏»در اینجا از قیلوله بمعناى استراحت در چاشت گرفته شده،و برخى‏كه شاید معناى آن را نفهمیده‏ اند«لام‏»را تبدیل به‏«میم‏»كرده و«فقم‏»ضبط كرده ‏اند،و خصوصیت وقت چاشت ظاهرا بدان جهت ‏بوده كه در شهر مكه غالباهوا گرم و عموما ساعت چاشت را تا نزدیك غروب در خانه‏ ها به استراحت‏ مى‏ گذرانده‏ اند و آنگاه براى حوائج ‏خود از خانه خارج مى ‏شده ‏اند.
7-بحار الانوار،ج 16 ص 10 و 12 و 19.
8-بحار الانوار-ج 16 ص 10 و 12 و 19
9-سیره حلبیه ج 1 ص 165.
10-سیره حلبیه ج 1 ص 165 و سیره ابن هشام ج 1 ص 190 و سیره المصطفى ص 60و سیره النبى ج 1 ص 206.
11-بحار الانوار ج 16 ص 19.
12-منتقى النقول ص 139 گ.
13-اعلام الورى ص 147.یعنى مهر خدیجه دوازده وقیه و نیم بود چنانچه مهریه زنان‏ دیگر آنحضرت نیز همین مقدار بود.
14-بحار الانوار ج 103 ص 347 به بعد.
15-معانى الاخبار ص 214.فروع كافى ج 2 ص 20.
16-من لا یحضره الفقیه ج 3 ص 398.

منبع: درسهایى از تاریخ تحلیلى اسلام
دوشنبه 2/11/1391 - 19:58
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته