• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1977
تعداد نظرات : 4816
زمان آخرین مطلب : 2024روز قبل
امر به معروف و نهی از منکر

 سلام

به گزارش سخن، رهبر معظم انقلاب در یکی از فرمایشات خود بر امر کتاب‌خوانی تأکید و چنین بیان کردند: «هرچه ما پیش برویم احتیاج ما به کتاب بیشتر خواهد شد. جای کتاب را هیچ‌چیز نمی‌گیرد.

به گمان من یکی از بدترین و پر خسارت‌ترین تنبلی‌ها تنبلی در خواندن کتاب است که هرچه هم انسان به این تنبلی میدان بدهد بیشتر می‌شود.»


«تیراژهای دو هزار و سه هزار و این‌ها شایسته کشور ۷۵ میلیونی ما با این‌همه جوان و این‌همه انگیزه نیست. باید تیراژها خیلی بیشتر باشد.
خواهش می‌کنم به مسئله کتاب به شکل جدی‌تری نگاه بشود. کاری کنیم کتاب‌خوانی بشود یک امر رایج و کتاب نیفتد از دست جوان ما.»
چهارشنبه 22/5/1393 - 14:56
طنز و سرگرمی

سلام

مطلب طنزه ..خواهشا برداشت سیاسی نشه..

"به جهنم"

از زبان رئیس جمهور:

ترسان زمذاکرات مایی،به جهنم
در حیطه دل تو بز نمایی، به جهنم

در راه سیاست شده ای فاقد گرما
لرزنده زهر صحبت مایی ،به جهنم

در گوش نمایم نظر منتقدین را
تو منتقد دولت مایی،به جهنم

پیوسته شعارم شده گلواژه وحدت
سخت است که وحدت بنمایی،به جهنم

در دوره ما هی بزنی داد گرانی
دلگیر ز اوضاع بهایی،به جهنم

در حوزه فرهنگ بگویی که خرابیست
زین مسئله در شور ونوایی،به جهنم

گویی که فراوان شده هر گونه تصادم
ترسان ز زمینی وهوایی،به جهنم

گفتم "به جهنم" همه گفتند چه حرفیست!!؟؟
گر معترض گفته ی مایی،به جهنم
اسماعیل تقوایی

سه شنبه 21/5/1393 - 15:28
طنز و سرگرمی

سلام

ازقدیم گفتند،اسب حیوون نجیبیه..

اما بنده میگم این درست نیست ...بلکه خر حیوون نجیبیه.

بدون اینكه حرقی بزنه از عنفوان جوانی با نجابت کامل اینهمه برا آدما بار میبره وبه اونا سواری میده وبه یه مقدار كم كاه یا یونجه به عنوان غذا راضیه .اونوقت ببینید ماجواب اینهمه محبت این موجود نجیب رو چطور میدیم:

هر كسی كه رو كه بد می فهمه بهش میگیم ..خیلی خری

هر موقع كسی قدر چیزی رو نمی دونه میگیم...خر چه داند قیمت نقل ونبات

كسی كه تو یه كاری مونده وراه پیش وپس نداره میگیم...مثل خر تو گل مونده

كسی كه صداش قابل تحمل نیست میگیم ...صداش مثل عر عر خر میمونه

تا یه نفر کار ناشایستی ازش سر میزنه میگیم...خدا خرو شناخت که بهش شاخ نداد..

اگه یه مقدار کند ذهن باشه میگیم...مگه مغز خر خوردی

غبرا زینها به لباسش هم کار داریم..

اگه کسی اشکالی تو کارش باشه میگیم...پالونش کجه

وخیلی چیزهای دیگه......

 با این اوصاف وبعد از اینهمه كار طاقت فزسا وبدون چشمداشت،وقتی هم كه پیر میشه ودیگه نمی تونه بار بكشه صاحبش اونو به بیابون میبره ورها میكنه تا بچره وبمیره..

خر بیچاره با خیال راحت مشغول چرا وگشت وگذاره كه ناگهان یه از خدا بیخبر میاد اونو سوار وانت میكنه وخر بیچاره سر از سلاخ خونه در میاره..

چند وقت بعد هم خبری توجه همه رو جلب می کنه:

قصابی که به جای گوشت گاو گوشت خر به مردم می فروخت دستگیر شد...

با اینهمه اوصاف آیا شما مثل سابق فکر می کنید اسب حیوان نجیبیه؟؟؟؟

دوشنبه 20/5/1393 - 12:56
خاطرات و روز نوشت

سلام

خدایا....به ما کمک کن تا تقوای ما، با یک تق ،وا نرو...

يکشنبه 19/5/1393 - 15:41
شعر و قطعات ادبی

سلام

چند بیتی در رابطه ازدواج:

باز بحث روز گشته بحث وام ازدواج

زین سبب محبوب گشته ذکر نام ازدواج

 

می رود در بوق وکرنا اعتبار وامها

تا جوان مایل بگردد سوی دام ازدواج

 

وام شرط لازمی باشد دراین امر مهم

شرط کافی نیست اما در مرام ازدواج

 

کار باشد شرط اول در حیات مشترک

شوهر بیکار گردد ننگ ونام ازدواج

 

فکر باید کرد بهر مسکن زوج جوان

این عمل بوی خوش آرد بر مشام ازدواج

 

گر تساهل راه ورسم دختران ما شود

می شود این کار راهی بر دوام ازدواج

 

گر که بر زوجین موجر خانه را ارزان دهد

کام مستاجر شود شیرین وکام ازدواج

 

ای مسلمانها در این امر مهم یاری کنید

چونکه کامل می شود دین از مقام ازدواج

 اسماعیل تقوایی

 

 

چهارشنبه 15/5/1393 - 9:56
شعر و قطعات ادبی

سلام

چند بیتی در باره آب وصرفه جوئی:

 

گرکه خواهی آب باشد پردوام

صرفه جوئی پیشه بنما صبح وشام

 

آب باشد مایع از بهر حیات

آرزوی خوشگوار تشنه کام

 

آب خوردن کن جدا از شست وشو

کن رعایت حق این شربت مدام

 

حالیا کمبود آن حس می شود

صرفه جوئیش بود خیر الکلام

 

در وضویت شیر را مگذار باز

این بود مصداق اسراف تمام

 

گر که خواهی خودروئی پاک وتمیز

سطل آبی چاره باشد خوش مرام

 

شست وشوی کوچه کاری خوب نیست

آب پاشی کن بزن جاروی تام

 

وقت استحمام را کوتاه کن

تا نگردد قطعی آبت مدام

 

ضد اسراف است این اعمال تو

 دارد از بهر تونیکوئی نام

اسماعیل تقوایی

 

 

 

دوشنبه 13/5/1393 - 16:41
خاطرات و روز نوشت

سلام

تو مترو نشسته بودم..دیدم نفر روبروئی خیلی به من خیره شده وگاهی اوقات هم یه لبخندی میزنه..هرچی به ذهنم فشار آوردم دیدم نمی شناسمش..ولی اون دست بردار نبود.گفتم شاید وضعیت ظاهریم مشکل داره .سرتاپا خودم رو بر انداز کردم اما چیزی ندیدم..دیگه کلافه شده بودم..طرف هم ول کن نبود هی نیگاه می کردی ومی خندید ..دیگه طاقت نیاوردم ..بلند شدم رفتم طرفش وگفتم :مرد حسابی چیه هی به من نیگا می کنی ومی خندی ..خجالت هم خوب چیزیه.

مرده یه نگاهی به من کرد وگفت:مرد حسابی این حرفا چیه که می زنی..من چیکار به تو دارم..قبل از اینکه بلند شی بیای طرف من بهتر بود یه نگاهی به بالای سرت می انداختی..

برگشتم ویه نگاهی به عقب انداخم..بالای سرم ..جایی که نشسته بودم مونیتور واگن مترو در حال نمایش فیلم کوناه خنده داربود.

شرمزده سرم رو پایین انداختم..خواستم دوباره بشینم دبدم یه نفر از فرصت استفاده کرده وجای من نشسته....

شنبه 11/5/1393 - 15:59
تبریک و تسلیت

سلام

عید فطر عید قبولی در امتحان بزرگ الهی بر همه میهمانان ضیافت خدا مبارکباد:

 

عید فطر آمده یاران،تبریک

ابر رحمت شده باران،تبریک

 

سهممان از پس ماهی طاعت

نمره ی بیست ایمان،تبریک

 

روز عید است خدا پاداشی

بدهد بنده ی مهمان ،تبریک

 

عید فطر است منادی به نداست

بر تو ای بنده ی جانان،تبریک

 

روز عید است برو سوی نماز

گو به مجموع رفیقان، تبریک

 

کوه ودریا ودرختان گویند

بر تو انسان مسلمان ،تبریک

اسماعیل تقوایی

 

 

 

 

 

دوشنبه 6/5/1393 - 11:7
شعر و قطعات ادبی

 سلام

با آرزوی قبولی طاعات وتبریک عید سعبد فطر سروده زیر تقدیم می شود:

 

صدهزاران شکر برگو کردگار پاک را
روزه بگرفتی زدودی از دلت خاشاک را

میرود ماه خدا ومی رسد عید خدا
بنده مومن در این مه سرزده افلاک را

در شب آخر روا باشد که احیایی شوی
فرصت آخر رسیده مومن چالاک را

  چاک می گردد گریبان در وداع ماه حق
ای خدا دریاب یاران گریبان چاک را

فطره ات را در کناری نه،برای مستحق
کن رعایت سنت شاهنشه لولاک را

اول شوال عید فطر باشد روزه دار
موسم افطار باشد ترک کن امساک را

در نماز عید شرکت کن کنار مومنین
می دهد مزدی نکو حق صائم دل پاک را

اسماعیل تقوایی

شنبه 4/5/1393 - 10:26
شخصیت ها و بزرگان

شب هنگام محمد باقر – طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید.

دختر پرسید: شام چه داری؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس  دخترکه شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان حرمسرا خارج شده بود در گوشه‌ای از اتاق خوابید.

 سلام

صبح که  دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران،شاهزاده خانم را همراه طلبه جوان  نزد شاه بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی!
محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد…

شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر ۱۰ انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و …

علت را پرسید. طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می‌گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمانم را بسوزاند.
شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود.

چهارشنبه 1/5/1393 - 14:19
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته