• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 42209
تعداد نظرات : 4513
زمان آخرین مطلب : 4236روز قبل
تاریخ
با تجاوز قوای روسی به شمال كشور، عباس میرزا، ولیعهد فتحعلی شاه قاجار به مقابله با آنان برخاسته و آن‏ها را شكست داد. پس از مدتی، بین سپاهیان ایران و روس در محلی به نام اصلاندور در كنار رودخانه ‏ی ارس جنگی روی داد كه به شكست ایران انجامید. فتحعلی شاه كه خطر را نزدیك می‏دید، تقاضای صلح كرد و روسیه نیز كه گرفتار جنگ با ناپلئون بود از این تقاضا استقبال نمود. درنتیجه، قراردادی كه به پیمان گلستان معروف است منعقد شد و به موجب آن، همه‏ی ولایاتی كه تا آن تاریخ در تصرف روس‏ها بود به اضافه‏ی قره باغ، شروان، باكو، دربند ودیگر مناطق به مالكیت دولت روس درآمد.
چهارشنبه 11/8/1390 - 0:21
تاریخ
آیت‏اللَّه سیدرضا صدر در سال 1299ش (1339ق) در بیت علم و تقوا و مرجعیت در مشهد مقدس به دنیا آمد. پدر ایشان، آیت العظمی سیدصدرالدین صدر، از علما و مراجع بزرگ زمان بود و پس از رحلت حاج شیخ عبدالكریم حائری یزدی، اداره حوزه علمیه قم را به همراه دو تن از مراجع عصر بر عهده گرفت. ایشان همچنین برادر بزرگ امام موسی صدر، مرجع و رهبر بزرگ لبنان است. سیدرضا مقدمات و سطح را در مشهد فرا گرفت و در 25 سالگی به همراه پدر بزرگوارش به حوزه قم عزیمت كرد. ایشان در قم از محضر آیات عظام سیدشهاب‏الدین مرعشی‏نجفی، سیدمحمد محقق داماد، سیدحسن صدر، سیدمحمد حجت كوه‏كمره‏ای، سیدحسین بروجردی و حضرت امام خمینی(ره) استفاده برد و از چهل سالگی به تدریس دروس خارج پرداخت. این عالم بزرگوار بر علوم معقول و منقول مانند تفسیر، حدیث، فقه، اصول، كلام، تاریخ، ادبیات عرب و عجم، حكمت و فلسفه و اخلاق و عرفان مسلط بود و با زبان‏های فرانسه و انگلیسی نیز آشنایی داشت. قدرت ضبط و حافظه‏اش شگرف و از ویژگی‏هایش، زهد، تعبّد، تهجُّد، تواضع، صراحت لهجه، قلم زیبا و جذاب بود. همچنین اجتهاد و تقلید، تفسیر سوره حجرات، قرآن‏شناسی، بانوی كربلا و ده‏ها كتاب دیگر از آثار ارزشمند آن عالم ربانی می‏باشند. آیت‏اللَّه سیدرضا صدر سرانجام در یازدهم آبان سال 1373 ش برابر با 26 جمادی الاول 1415 ق در هفتاد و سه سالگی در تهران بدرود حیات گفت و پس از تشییعی با شكوه، در صحن مطهر حرم حضرت معصومه(س) به خاك سپرده شد.
چهارشنبه 11/8/1390 - 0:20
تاریخ
شهید حاج اسماعیل رضایی و شهید طیب حاج رضایی، از بارفروشان میدان بار تهران بودند كه در برپایی قیام 15 خرداد 1342 نقش مؤثری داشتند. پس از واقعه 15 خرداد، طیب حاج رضایی به عنوان یكی از محركین اصلی تحت تعقیب قرار گرفت به طوری كه فرمانداری نظامی تهران طی گزارشی ویژه، به شاه اعلام كرد شخص طیب حاج رضایی مسئوول اصلی این اقدامات است. از آن پس، طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی دستگیر شدند و به مدت 5 ماه در زندان رژیم منفور پهلوی زیر شكنجه‏ها مقاومت كردند. پایمردی آنان به حدی بود كه شهادت را بر عفو شاه خائن ترجیح دادند. شهید طیب كه از كوثر وجود خمینی بت شكن سیراب شده و زنده دست روح خدا بود، دربرابر همه شكنجه‏ها و سختی‏های زندان مقاومت كرد و مردانه ایستاد. او حاضر نشد از راه جدیدی كه انتخاب كرده بود جدا شود و علیه نهضت اسلامی موضعی بگیرد. به همین دلیل نیز وی به همراه اسماعیل رضایی، در دادگاه نظامی به اعدام محكوم و در یازدهم آبان 1342 تیرباران شدند. شهید حاج اسماعیل رضایی در ذیل ورقه دادگاه چنین نوشت: اگر صد سال زندگی كنم، مرگ به این سعادتمندی نخواهم داشت چرا تقاضای عفو كنم و از این سعادت درگذرم؟" رژیم با معرفی، محاكمه و اعدام طیب حاج رضایی و برادرش اسماعیل رضایی كه در بین مردم دارای نفوذ و محبوبیت بودند، قصد داشت تا قیام بزرگ مردمی و برخاسته از اعتقادات مذهبی مردم در 15 خرداد 42 را كه در راه دفاع و حمایت از یك مرجع دینی ابراز شده بود، یك جنجال وابسته به بیگانه و ایادی وابسته آنان در داخل تلقی كرده و عاملان آن را مشتی فرصت‏طلب و قلدر معرفی نماید.
چهارشنبه 11/8/1390 - 0:19
تاریخ
رضاخان پهلوی پس از مدت‏ها تلاش در راه كسب قدرت بیشتر و موفقیت در خلع قاجار، دو روز پس از رای مجلس شورای ملی در اعلام انقراض قاجار و آغاز ریاست وی، برای تثبیت موقعیت سیاسی و سلطنت دائمی خود، با انتشار اعلامیه‏ای، ضمن بر شمردن خدمات به اصطلاح بزرگ و درخشان خویش، اهداف آینده‏اش را اجرای عملی احكام شرع مبین اسلام وتامین رفاه عموم اعلام كرد. علاوه بر آن دستور داد تا قیمت نان كاهش یافته، مشروب فروشی‏ها تعطیل شوند. تاكید سردار سپه بر اجرای احكام اسلام و تعطیل شدن مشروب فروشی‏ها، صرفاً نوعی تظاهر برای مردم فریبی بود. چرا كه او در سال‏های بعد، پرچمدار اسلام زدایی و نابودی مظاهر دین در كشور شد و خدمات زیادی به غربیان نمود.
چهارشنبه 11/8/1390 - 0:18
اخلاق
نویسنده: عبدالکریم پاک نیا
خداوند متعال یكی از مهم ترین ویژگی های انسان های الهی و پارسا پیشه را كظم غیظ و عفو از مردم می شمارد و می فرماید:
«الكاظمین الغیظ و العافین عن الناس والله یحب المحسنین؛ {آل عمران.134} مومنان در هنگام عصبانیت خشم خود را فرو می برند و ازخطای مردم در می گذرند وخدا نیكوكاران را دوست دارد.» «كظم» در لغت به معنی بستن سر مشكی است كه از آب پر شده باشد و به طور كنایه در مورد كسانی كه از خشم و غضب پر می شوند ولی از اعمال آن خودداری می نمایند، به كار می رود.
«غیظ» به معنی شدت غضب وحالت برافروختگی و هیجان فوق العاده روحی است، كه بعد از مشاهده ناملایمات به انسان دست می دهد.
حالت خشم و غضب از خطرناك ترین حالات انسان است و اگر جلوی آن رها شود، در شكل یك نوع جنون و دیوانگی و ازدست دادن هر نوع كنترل اعصاب خودنمایی می كند و موجب می شود كه بسیاری ازجنایات و تصمیم های خطرناك از انسان صادر شود كه انسان یك عمر باید كفاره و تاوان آن را بپردازد. {1}
در مقاله ای كه از نظر خوانندگان عزیز می گذرد این آموزه قرآنی با توجه به سخنان امام باقر (علیه السّلام) مورد بررسی و تحقیق اجمالی قرار می گیرد.

خشم مثبت و منفی

غضب یكی از غرایز انسانی است و بهره های فراوانی برای انسان دارد و در دفاع از هویت و باورها و فرهنگ او نقش مهمی ایفا می كند.

سه گروه متفاوت

در واقع انسان ها را می توان در مورد این حالت نفسانی، به سه گروه تقسیم كرد:
دسته اول: انسان هایی كه در هنگام غضب افراط می كنند و از حد و مرز ایمان بیرون می روند. این گونه اشخاص همواره گرفتار اعمال ناپسند خود هستند و بسا كه پشیمانی هم سودی به حالشان نخواهد داشت.
دسته دوم: افرادی هستند كه اساساً خشمگین نمی شوند و اصلا قوه غضبیه خود را به كار نمی گیرند و در جاهایی كه حتی شرع و عقل هم برای آنان خشم را لازم دانسته است، به هیچ وجه حركتی ندارند. اینان نه تنها عملی ناپسند انجام می دهند، بلكه از افراد عصبانی بدترند و افرادی بی غیرت و بی هویت تلقی می شوند.
دسته سوم: كسانی كه براساس كمال وجودی خود هرگاه خشمگین شوند، از مرز اعتدال خارج نمی شوند. اینان با ایمان راسخ و اعتماد به نفسی كه دارند، هنگام بروز حالت خشم بر وجودشان تسلط كامل دارند و تمام اعضا و جوارح آنان تحت فرمان عقل و ایمانشان قرار دارد.

خشم مقدس

قرآن كریم هرگز اصل خشم را تخطئه نمی كند و خشم های مقدس را می ستاید. اساساً خشم مقدس یكی از صفات الهی است كه نام های قهار و جبار حضرتش به آن اشاره دارد. خشمگین شدن اگر متعادل و در راه حق باشد، نه تنها ناپسند نیست، بلكه پسندیده و مورد رضای حق هم خواهد بود. در سیره رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به نقل از امیر مومنان (علیه السلام) آمده است كه: آن حضرت برای امور دنیا هرگز عصبانی نمی شد؛ اما هرگاه برای حق غضبناك می شد، احدی را نمی شناخت و خشم پیامبر آرام نمی شد تا اینكه حق را یاری كند. {2}
علامه طباطبایی (ره) در این زمینه می فرماید:«هرگاه رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم ) خشمگین می شد- كه جز برای خدا غضب نمی كرد- چیزی تاب مقاومت در برابر غضب آن حضرت را نداشت.» (3)
آری یك انسان كامل فقط در راه حق و به خاطر پایمال شدن حقوق الهی و حقوق مردم خشمگین می شود و در این مورد هم از مرز ایمان و حدود الهی خارج نمی شود.

خشم پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم )

در این خصوص روایتی زیبا از سیره رسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) نقل شده است كه حمزه بن عبدالمطلب، عموی بزرگوار و برادر رضاعی حضرت رسول بود؛ زیرا حمزه از ثویبه اسلمیه- دایه پیامبر قبل از حلیمه سعدیه- شیر خورده بود. حمزه از رسول خدا چهار سال بزرگتر بود.
او در جنگ احد 60 سال داشت كه به دست وحشی- غلام جبیر بن مطعم- به شهادت رسید. وحشی به تحریك و تطمیع هند- دختر عتبه بن ربیعه و مادر معاویه بن ابی سفیان- حضرت حمزه سیدالشهداء را مورد حمله غافلگیرانه قرار داد و به شهادت رساند. هند كه از آن بزرگوار به شدت ناراحت بود و از حضرت حمزه به علت كشته های جنگ بدر كینه شدیدی داشت، بعد از شهادت حمزه اعضای بدن آن حضرت را مثله كرد و حتی جگرش را بیرون آورده، از عمق كینه آن را در دهانش مكید.
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) وقتی به بالین پیكر قطعه قطعه عمویش آمد آن چنان ناراحت و خشمگین شد كه سخن از انتقام گفت. در آن هنگام،جبرئیل علیه السلام نازل شد و برای دلداری پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) این آیه شریفه را نازل كرد:«و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به و لئن صبرتم لهو خیر للصابرین؛ (نحل.621)
هرگاه خواستید كسی را مجازات و عقوبت كنید، تنها به مقداری كه به شما تعدی شده كیفر دهید و اگر صبر كنید، این كار برای صبركنندگان بهتر است.» پیامبر نیز خشم خود را كنترل كرد و فرمود: «پس من صبر می كنم.»(4)

افراط نكردن در حالات خشم

به طور طبیعی هر انسانی بر اثر عوامل و زمینه هایی كه برایش پیش می آید، گاهی خوشحال و گاهی نیز خشمگین و ناراحت می شود؛ اما اگر این حالات فطری با معیار دین و هدایت قرآن و رهنمودهای اهل بیت علیهم السلام همراه باشد، هرگز در آن افراط و تفریط دیده نخواهد شد.
قرآن خشم های بی مورد را به دوران جاهلیت نسبت داده و سكون و آرامش را در هنگام خشم ویژه رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم ) و مؤمنین می داند و خاطرنشان می كند كه این آرامش هم یك موهبت الهی است؛ همچنان كه خشم و تعصبات جاهلی را ره آورد افكار نادرست و عملكرد غلط كافران قلمداد می كند و می فرماید:
«{به خاطر بیاورید} هنگامی را كه كافران در دل های خود خشم و نخوت جاهلیت داشتند و {در مقابل} خداوند آرامش و سكینه خود را برفرستاده خویش ومؤمنان نازل فرمود.» (فتح.62)
خداوند در این آیه به ما می آموزد كه فرهنگ جاهلیت «حمیت»، «تعصب»، «غضب» و خشم جاهلی است؛ ولی فرهنگ اسلام «سكینه»، «آرامش» و «تسلط برنفس» می باشد.
كلام امام باقر(علیه السّلام) در این زمینه رهنمود شایسته ای برای ماست. آن حضرت در مورد ویژگی شیعیان علی فرمود: «الذین أذا غضبوا لم یظلموا و اذا رضوالم یسرفوا؛(5) آنان چنان اند كه در هنگام خشم و غضب دست به ستم {و گناه و حركات جاهلانه} نمی آلایند و هرگاه راضی و خشنود شدند، افراط و زیاده روی نمی كنند.»
آری، غرایز انسانی همانند موتور محرك است كه انسان را گاهی همانند طوفان و تندباد چنان به حركت درمی آورد كه اگر مراقبتی صورت نگیرد، خسارت های جبران ناپذیری در پی خواهد داشت؛ اما همین محرك ها اگر به وسیله ایمان و باورهای قلبی و ارتباط با انسان های كامل تعدیل و كنترل شود، از عواقب ناشایست به دور خواهند ماند.

شیوه های كنترل خشم

برای فرونشاندن خشم و غضب راهكارهای مختلفی وجود دارد كه با انجام آن می توان از ضررهای بعدی عصبانیت جلوگیری كرد.وقتی كه در حضور امام باقر(علیه السّلام) سخن از غضب به میان آمد، حضرت فرمود؛ «همانا كه مرد خشمگین می شود و تا خود را داخل آتش نكند {و به گناهی دست نیالاید} آرامش نمی یابد و خشمش فرو ننشیند. {پس برای اینكه در هنگام خشم به كارهای ناشایست اقدام نكنید} هرگاه شخصی خشمگین شد اگر ایستاده است فورا بنشیند تا پلیدی و وسوسه شیطان از او دور شود و هرگاه به خویشاوندش غضب كند، به نزد او برود و بدنش را مس كند؛ چرا كه خویشاوند اگر مس شود، آرامش یابد.»(6)
در توضیح این حدیث، ما برای كنترل خشم و عصبانیت راهكارهای دیگری كه دانشمندان اخلاق و روان مطرح كرده اند نیز پیشنهاد می كنیم:
1- در آن حالت شخص به سیره انبیاء، اولیاء و صلحاء- كه خود را پیرو آنان می داند- توجه كند و در مورد آیات و احادیثی كه غضب بی جا را مذمت كرده اند، فكر كرده و از عواقبش برحذر باشد.
2- در هنگام خشم استعاذه نماید و با گفتن جمله «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» به خداوند عالم پناه ببرد.
3- با آب سرد وضو بگیرد و یا غسل نماید.
4- زمینه ها و بسترهای دیگر خشم را خود یا دیگران از میان بردارند مانند گرسنگی، تشنگی، خستگی، بی خوابی و...
5- فوائد شیرین و لذت بخش كظم غیظ را- كه بارها تجربه كرده- در نظر آورد.
6- از افراد بدخلق و عصبانی فاصله بگیرد و رفاقت نكند.
7- اعتقاد به قضا و قدر خداوندی را در وجودش تقویت كند و بداند كه گاهی پدید آمدن برخی حوادث ناگوار كه با میل باطنی او ناسازگار است، در اثر تقدیر الهی است. امام باقر(علیه السّلام) در این زمینه فرمود: در میان خلق خدا سزاوارترین كس به تسلیم در برابر قضای خدا كسی است كه خدای عزوجل را بشناسد و هر كه به قضا راضی باشد، قضا بر او وارد شود و خدا اجر او را بزرگ فرماید و هر كه قضا را ناخوش دارد، قضا بر او وارد شود و خدا اجرش را تباه سازد.»(7)
8- انسان وقتی كه بر فردی ضعیف تر از خودش خشم می گیرد، فراموش نكند كه قدرت خداوند خیلی بالاتر از قدرت اوست و ممكن است مورد قهر و غضب و انتقام خداوند قرار گیرد. قرآن می فرماید: «آنها باید عفو كنند و چشم بپوشند، آیا دوست نمی دارید خداوند شما را ببخشد؟ و خداوند آمرزنده و مهربان است.» (نور.22)
9- سفارش به اطرافیان در مورد یادآوری عواقب شوم عصبانیت و تذكر نكات مؤثر.
نوشته اند كه در میان پادشاهان بنی اسرائیل عادتی مرسوم بود كه آنان را در حكومت كنترل می كرد؛ به این صورت كه در نزد هر یك از آنان حكیمی دانا بود و صحیفه ای به همراه داشت كه هرگاه پادشاه عصبانی می شد، آن حكیم، صحیفه را در مقابل او گرفته، به دستش می داد. در آن صحیفه نوشته بود: «بر زیردستان رحم كن! از مرگ بترس! روز جزا را فراموش نكن!» وقتی شاه آن را می دید، غضبش ساكن می شد.
چه زیباست افرادی كه قادر به كنترل خشم خود نیستند و همیشه بعد از عصبانیت پشیمان می شوند، چنین صحیفه ای تهیه كنند و به اطرافیان بسپارند كه در هنگام غضب آنان، علاوه بر ارائه آن صحیفه، آثار خوش خلقی و عاقب شوم بدخلقی و عصبانیت را به وی یادآور شوند تا در خانواده یا در اجتماع و یا در مراكز مهم به این وسیله خشم خود را كنترل نمایند. حتی یك حدیث، یك نكته و یا عبارتی در موضوع كظم غیظ با خط درشت، در محل زندگی نصب كنند كه دیگران او را به آن توجه دهند.
10-آخرین نكته اینكه بدانند انسان های عصبانی در میان مردم و عقلای عالم منفورند و بردباران عزیز و محترم.
آثار و فواید كنترل عصبانیت
وقت خشم و وقت شهوت مرد كو؟
طالب مردی چنینم كو به كو!
كو در این دو حال مردی در جهان
تا فدای او كنم امروز جان(8)
اگر انسان بتواند در حالات خشم و غضب، مالك نفس خویش باشد، او را می توان از افراد نیرومند و توانا برشمرد؛ چرا كه كنترل نفس سركش در آن حالت، ایمان و اراده ای والا و قوی لازم دارد كه خیلی از انسان ها نمی توانند از عهده اش برآیند. اگر مروری به صفحات حوادث در رسانه ها داشته باشیم اكثر حوادث ناگوار ریشه در عدم توانایی مجرمین در كنترل خشم و غضب خود دارد.
به این جهت كنترل غضب امری مهم به شمار می آید و هر كس در آن موفق شود، افزون بر بهره های فراون دنیوی، دارای مقامی بلند از نظر معنوی خواهد بود. اینك به برخی از آثار و فواید كنترل خشم توجه می كنیم:

الف. نجات از آتش دوزخ

امام باقر(علیه السّلام) یكی از مهم ترین بركات خویشتن داری در حالت خشم را نجات از آتش دوزخ بیان می كند و می فرماید: «من ملك نفسه اذا... غضب حرم الله جسده علی النار؛(9) هر كس در هنگام خشم و غضب مالك نفس خویش باشد، خداوند متعال بدن او را بر آتش جهنم حرام خواهد كرد.»

ب. آرامش روز قیامت

آن حضرت پاداش شیرین كظم غیظ را در ضمن تفسیر آیه «و اذا ما غضبوا هم یغفرون» (شوری.73) این گونه بیان می كند: من كظم غیظا و هو یقدر علی امضائه حشا الله قلبه امنا و ایمانا یوم القیامه (01) هر كس خشم خود را فرو برد، در حالی كه می توانست از طرف مقابل انتقام بگیرد خداوند متعال در روز قیامت قلبش را از ایمان و امنیت و سلامتی پرخواهد كرد.»

ج. روشنی چشم اهل بیت(علیه السّلام)

فرو بردن خشم و بردباری در مقابل عصبانیت از لذت بخش ترین لحظاتی است كه امامان معصوم(علیه السّلام) از آن به عنوان روشنی چشم نام می برند. آن گرامیان این خصلت والای انسانی را همواره دوست داشتند و شیرینی آن را هرگز فراموش نمی كردند. حضرت باقر(علیه السّلام) می فرماید: «پدرم امام صادق(علیه السّلام) می فرمود پسرم! هیچ چیز مانند عصبانیتی كه با صبر پایان می پذیرد چشم پدرت را روشن نمی كند.» (11)
آری اگر انسان بتواند در آن لحظه خطرناك و حساس، صبر و بردباری پیشه كند، لذت و شیرینی آن تا آخر عمر در كامش خواهد ماند و او را مسرور خواهد نمود. در مقابل اگر خود را كنترل نكند تا آخر زندگی در آتش حسرت و ندامت خواهد سوخت.

د. امنیت از خشم خدا

امام باقر(علیه السّلام) در این مورد فرمود: «یا موسی امسك غضبك عمن ملكتك علیه: اكف عنك غضبی؛(21)
در كتاب تورات در ضمن مناجات خدای عزوجل با موسی(علیه السّلام) آمده است: ای موسی خشم خود را از كسی كه تو را بر او مسلط ساخته ام، بازگیر تا خشم خود را از تو بازگیرم.»

هـ . داخل شدن در ردیف اهل ایمان

قرآن كریم مومنان را در آیات متعدد به خاطر كنترل خشمشان می ستاید. در سوره شوری در مورد یكی از ویژگی های بارز مومنین می فرماید: «و اذا غضبوا هم یغفرون؛ (شوری.73) مومنین زمانی كه خشمگین می شوند (با فرو خوردن خشم خود) عفو می كنند.»
هر انسانی طبیعتا در مقابل پیشامدهای ناگوار و ناهنجاری ها ناراحت و عصبانی می شود و آیه فوق می گوید كه اهل ایمان در چنین مواقعی نه تنها خود را به گناه آلوده نمی كنند، بلكه با كنترل خشم خود از صفت عفو و بخشش بهره می گیرند.

سیره امام باقر(علیه السّلام)

در سیره اخلاقی امام باقر(علیه السّلام) آمده است: روزی یك نفر مسیحی به آن حضرت جسارت كرد و گفت : «انت بقر؛ تو گاو هستی.»
امام بدون اینكه خشمگین شود، فرمود: «لا انا باقر؛ نه من باقرم.» مسیحی گفت: تو پسر آن زن آشپز هستی؟ امام فرمود: آری مادرم یك بانوی آشپز بود. آن مرد برای اینكه امام را عصبانی كند، دوباره گفت: تو پسر زن سیاه چرده، زنگی و دشنام گو هستی. امام پاسخ داد. اگر تو راست می گویی، خدا مادرم را بیامرزد و اگر دروغ می گویی، خداوند تو را ببخشد. وقتی آن مرد مسیحی بردباری و حلم بی پایان امام را مشاهده كرد كه با این اهانت ها هرگز خشمگین نشد و كاملا بر نفس خود مسلط بود، زبان بر شهادتین جاری كرد و مسلمان شد.(13)
این رفتار حضرت باقر(علیه السّلام) دقیقا در تفسیر این آیه شریفه است كه می فرماید: «هرگز نیكی و بدی یكسان نیست؛ بدی را با نیكی دفع كن! ناگاه { خواهی دید} همان كس كه میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی می شود و این { خصلت} را جزكسانی كه شكیبا بوده اند، نمی یابند و آن را جز صاحب بهره ای بزرگ، نخواهند یافت.» (فصلت .43)
دستاوردهای این حركت پسندیده از نظر روحی و روانی و معنوی، خیلی بهتر و بیشتر از آن است كه انسان خشم و غضب خود را با هیجانات عصبی و رفتارهای زشت و كینه توزانه فرو نشاند.
دراین باره اشاره به سخن مولوی در مورد علی(علیه السّلام) خالی از لطف نیست. او بعداز آنكه مولای متقیان را اسوه بردباران معرفی می كند و با ستایش از آن حضرت می گوید كه امام(علیه السّلام) در هنگام خشم و غضب كاملا برخود مسلط بود و هرگز اراده و تدبیر خود را در اختیار احساسات زودگذر قرار نمی داد و تمام اعضا و جوارحش تحت عقل و وحی بود، به نقل داستانی دراین زمینه می پردازد و در ستایش حلم آن گرامی به زبان حال امام می گوید.
باد خشم و باد شهوت باد آز
برد او را كه نبود اهل نماز
خشم بر شاهان، شه و ما را غلام
خشم را هم بسته ام زیر لگام
تیغ حلمم گردن خشم زده است
خشم حق، بر من چو رحمت آمده است
كه نیم، كوهم ز صبر و حلم و داد
كوه را كی در رباید تند باد (41)

مضرات غضب

الف- زمینه برای تسط شیطان

ضررهای فراوانی بر غضب می توان بر شمرد كه مهمترین آن تسلط شیطان بر انسان است. اساساً فرد خشمگینی كه قادر به كنترل خشم خود نیست و نمی تواند تصمیمات مثبت بگیرد و وجودش را آتش كینه و انتقام پر كرده است، در آن لحظه وجودش بستری مناسب برای بهره برداری شیطان است و شیطان می تواند به راحتی او را گمراه كند و از همین راه به اهداف شوم خود دست یابد.
امام باقر(علیه السّلام) دراین زمینه می فرماید: «غضب، آتش پاره ای است از شیطان كه در باطن فرزند آدم است و چون كسی از شما عصبانی شد، چشم های او سرخ می شود و باد به رگ های او می افتد و شیطان در وجودش داخل می شود.» (51) البته اگر انسان تحت تأثیر شیطان قرار گیرد، ممكن است هرگونه گناه و كار ناشایستی مرتكب شود.

ب: دوری از فضائل اخلاقی

انسان درحال عصبانیت از ادب و حیا و عفت فاصله می گیرد. احترام بزرگان و اطرافیان را نمی تواند نگهدارد. پرده حیا و عفت را می درد و در نتیجه سخنانی بر زبانش جاری می شود كه در حالت عادی از گفتن وحتی شنیدن آن خجالت می كشد. دست به كارهایی می زند كه هرگز با اخلاق و انسانیت هم خوانی ندارد.

ج- خواری و رسوایی

از دیگر مفاسد خشم های بی جا، خواری و ذلت و رسوایی فرد عصبانی است. او معمولا وقتی كه حالت خشم برایش عارض می شود، درمیان جمع، فردی غیرعادی، ناتوان و سبك قلمداد می شود كه قادر به كنترل وجودش نیست و نمی تواند امور زندگی اش را مدیریت كند و تمام كسانی كه او را در آن حال می بینند، به دیده حقارت و یا ترحم به او می نگرند.

د- سلب اعتماد دیگران

افراد جامعه به ویژه عقلای قوم و نخبگان، به افراد عصبانی كمتر اعتماد می كنند؛ چرا كه احساس می كنند او به اندك بهانه ای خشمگین می شود و تصمیماتی می گیرد كه مبنای عقلانی و منطقی ندارد؛ گرچه بعدا اظهار ندامت كرده ، عذرخواهی هم می كند.

پی نوشت :

1- تفسیر نمونه، مكارم شیرازی، ج 3، ص: .97
2- معراج السعاده ، ملا احمد نراقی، ص .226
3- سنن النبی، علامه محمد حسین طباطبایی، ص 67.
4- تفسیر نمونه، ج 11، ص 854
5- تحف العقول، ابن شعبه حرانی ، ص .534
6- الكافی، كلینی باب الغضب، ح 2، ج .2 ص .302
7- الكافی، ج 2، ص 36.
8- مثنوی مولوی، دفتر اول.
9- تفسیر البرهان .ج .4 ص 828. سیدهاشم بحرانی
01- بحارالانوار، مجلسی، ج: 68 ص .411
11- الكافی، باب كظم الغیظ، ح 1.
21-همان- باب الغضب، ح 7.
31- المناقب، محمدبن شهر آشوب ج 4، ص.207
41- مثنوی، دفتر اول.
51- معراج السعاده، ص 62

منبع:باشگاه اندیشه
سه شنبه 10/8/1390 - 20:38
شعر و قطعات ادبی
اى بوسه گاه جن و ملك، خاك پاى تو
جان تمام عالم خاكى فداى تو
اى اختر سپهر ولایت، كه تا ابد
عالم منور است به نور لقاى تو
از شهریار كشور دانش، كه در جهان
نشناخت كس مقام تو را جز خداى تو
اى ریزه خوار سفره علمت جهانیان
خورشیید علم، كرده طلوع از سراى تو
اى باقر العلوم كه هنگام مكرمت
باشد هزار حاتم طایى گداى تو
پنجم ولى و حجت خلاق عالمى
لوح دل است مهر به مهر و ولاى تو
در عرصه وجود نهى قبل از آنكه پاى
داده سلام احمد مرسل براى تو
هر كس تورا شناخت، دل از دیگرى برید
بیگانه گشت با همه كس، آشناى تو
چندین هزار عالم و دانشور فقیه
آمد برون ز مكتب و دانشسراى تو
آن پیر سالخورده راهب تو را چو دید
اسلام پیشه كرده و شد مبتلاى تو
خوان طعام، آور از بهر میهمان
از حجره تهى ید قدرت نماى تو
یك عمر سوخت قلب تو از كینه هشام
آن دشمن سیاه دل بى حیاى تو
تنها نه در عزاى تو چشم بشر گریست
آن دشمن سیاه دل بى حیاى تو
اى خفته همچو گنج، به ویرانه بقیع
پر مى‏ زند كبوتر دل، در هواى تو
در را به روى امت اسلام بسته‏ اند
آن گمرهان كه بى خبرند از صفاى تو
یابن الحسن گشوده نگردد به روى خلق
این در مگر به پنجه مشكل گشاى تو
فولادى است پیر غلام شكسته دل
چشم امید بسته، به لطف و عطاى تو
منبع:www.aviny.com
سه شنبه 10/8/1390 - 20:13
شعر و قطعات ادبی
اى به تو از خالق داور سلام
از لب جانبخش پیمبر سلام
اى پدر عالم هستى همه
نخل على یوسف فاطمه
شمس و قمر را به نسب اخترى
نسل امام از پدر و مادرى
اختر تابنده دانش تویى
بلكه شكافنده دانش توئى
عالم علم احد قادرى
باقرى و باقرى و باقرى
دانشى كل نقطه ‏اى از مكتبت
علم لِدُنى سخنى بر لبت
مدح تو از قول خدا در نبى است
خلق تو آیینه خلق نبى است
مام تو ریحانه بخل بتول
جابرت اورده سلام از رسول
اختر تابنده ماه رجب
مهر فروزنده ما رجب
شهر رجب را تو مهین كوكبى
ماه فروزان نخستین شبى
علم نهانى ز گلستان تو
پیر خرد طفل دبستان تو
هر نفست باغ گلى از كمال
هر سخنت پاسخ صدها سوال
مهر رخت اى به على نور عین
بوسه گه یوسف زهرا حسین
نام تو را گفت عدو ناسزا
از چه تو گفتیش ز رافت دعا
با همه فضل و شرف و علم تو
دشمن تو شد خجل از حلم تو
اى به فدایت پدر و مادرم
مدح تو در اوج دهان گوهرم
(میثم) و عبد مطیع توام
عاشق دیدار بقیع توام
منبع:www.aviny.com
سه شنبه 10/8/1390 - 20:13
اهل بیت
دوران زندگی امام پنجم، امام باقر علیه السلام به طور کامل ادامه ی منطقی دوران زندگی امام سجاد است. اکنون دیگر، جمعی گردآمده اند و شیعه دوباره احساس وجود و شخصیت می کند. دعوت شیعی که چند سالی بر اثر حادثه ی کربلا و حوادث خونین پس از آن - مانند حادثه حرّه و حادثه ی توابین- و سختگیری های خلفا متوقف مانده بود و جز در پوشش های بسیار ضخیم ارائه نمی شد، اکنون در بسیارز از اقطار کشورهای اسلامی، مخصوصاً در عراق و حجاز وخراسان، ریشه دوانیده و قشر وسیعی را به خود متوجه ساخته و حتّی در دایره ای محدودتر به صورت یک پیوند فکری و عملی که می توان از آن به یک «تشکیلات حزبی» تعبیر کرد، در آمده است، آن روزی که امام سجاد می فرمود: « در همه ی حجاز، دوستان و علاقه مندان ما به بیست نفر نمی رسند»(1)سپری شده و اکنون هنگامی که امام باقر به مسجد پیامبر در مدینه وارد می شود، جماعت انبوهی از مردم خراسان و دیگر مناطق گرد او را می گیرند و از مسائل فقهی سؤال می کنند. کسانی چون طاووس یمانی و قتاده بن دعامه و ابو حنیفه و دیگران و دیگران که رجال نام آور دانش دین و البته در غیر جهت گیری امامت و شیعه به شمار می آیند، آوازه ای دانش وسیع امام را شنیده و برای استفاده و یا برای احتجاج و مجادله، به او روی می آورند. شاعری چون «کمیت اسدی» با آن زبان فصیح و هنر سرشار، مهمترین اثر هنری اش قصیده هایی است به نام «هاشمیات» که دست به دست و زبان به زبان می گردد و مردم را با حق آل محمد و فضل و دانش و ارج معنوی آنان آشنا می سازد. از سوی دیگر خلفای مروانی بدان جهت که پس از دوران اقتدار بیست ساله ی عبدالملک بن مروان (متوفی به سال 86) و فروکوفتن همه ی سرهای داعیه دار و فرو نشاندن همه ی شعله های مخالفت، احساس امن و رضایت می کنند، و هم بدان جهت که متاع آسان به دست آمده خلافت را مانند گذشتگان خود قدر نمی دانند، و هم نیز به جهت سرگرمی هایی که معمولاً لازمه ی آن جاه و جلال است، چندان به کار تشیع نمی پردازند و در نتیجه، امام و یارانش تا حدودی از تعرض های آنان در امانند.
باری، اوضاع از چندین جهت به سود امامت و تشیع تغییر یافته است؛ پس قهراً می توان نتیجه گرفت که امام باقر در دوران امامت خودگامی پیش رفته و تلاش و مجاهدت شیعی را به سمت اخرین گام، مرحله ای فراتر برده است؛ و همین است که شاخصه ی دوران امامت امام باقر را تشکیل می دهد.
در یک مطالعه کوتاه، سراسر دوران نوزده ساله ی امامت امام باقر را (از سال 95 تا سال 114) بدین گونه می توان خلاصه کرد: پدرش - امام سجاد- در آخرین لحظات عمر، او را به پیشوایی شیعه و جانشینی خود بر می گزیند و این منصب را برای او در حضور دیگر فرزندان و وابستگانش مسجل می کند. صندوقی را که به زبان روایات، انباشته از دانش (2) یا حاوی سلاح رسول الله است، بدو نشان می دهد و می فرماید: «ای محمد! این صندوق را به خانه ات ببر» سپس خطاب به دیگران می گوید: «در این صندوق از درهم و دینار چیزی نیست، بلکه انباشته از علم است. »(3) و گویا بدین ترتیب و با این زبان، میراث بر رهبری علمی و فکری (دانش) و فرماندهی انقلابی (سلاح پیامبر) را به حاضران معرفی می کند.
از نخستین لحظات، تلاش وسیع و پردامنه ی امام و یاران راستین او در اشاعه ی دعوت هدفدار و زیر و روکن تشیع، مطلعی تازه می گیرد. گسترش دامنه ی این دعوت چنان است که علاوه بر مناطق شیعه نشین- مانند مدینه و کوفه - مناطق جدیدی، به ویژه بخش هایی از کشور اسلامی که از مرکز حکومت بنی امیه دور است نیز بر قلمرو طرز تفکر شیعی افزوده می شود. و خراسان را در این میان می توان بیش از همه نام برد، که نفوذ و تبلیغات شیعی در مردم آن سامان را در روایات متعددی مشاهده می کنیم.(4)

وضعیت جامعه و مردم
 

آنچه در سراسر این تلاش توانفرسا، امام و یارانش را به حرکتی سکون ناشناس بر می انگیزد و وظیفه الهی را دم به دم برآنان فرو می خواند، واقعیت تأسف بار اجتماعی و ذهنی است. آنان در برابر خود، مردمی را مشاهده می کنند که از سویی براثر تربیتی تبه ساز و ویرانگر، روز به روز در جریان فساد عمومی جامعه مستغرق تر و ساقط تر می شوند و کم کم کار به جایی رسیده است که عامه ی مردم نیز مانند سردمداران و مسؤولان، حتّی گوش به دعوت نجات بخش امامت نمی دهند- «ان دعواهم لم یستجیبوا لنا»؛(5) اگر بخوانیمشان، دعوت ما را نمی پذیرند- و از سوی دیگر، در آن جریان انحرافی که مه چیزش، حتّی درس و بحث و فقه و کلام و حدیث و تفسیرش در جهت تمنّیات و خواسته های طواغیت اموی است، هیچ دریچه ی امید دیگری به روی آنان گشوده نیست؛ و اگر تشیع نیز کمر به دعوت و هدایت آنان نبندد، راه هدایت یکسره برآنان بسته شده است؛ «و ان ترکنا هم لم یهتدوا بغیرنا»؛(6) و اگر واگذاریمشان، با هیچ وسیله ی دیگری هدایت نمی شوند.

موضع گیری خصمانه ی امام در برابر قدرت های فکری و فرهنگی
 

براساس درک عمیق همین واقعیت نابسامان اجتماعی، امام موضع گیری خصمانه ی خود را دربرابر قدرت های فکری و فرهنگی؛ یعنی شعرا و علمای خود فروخته - که افرینندگان جو ناسالم فکر اجتماع اند- برملا می سازد و با فروکوفتن تازیانه شماتت خود بر سر آنان، اگر نه در وجدان خفته ی خود آنان، در ذهن و دل دنباله روان بی خبرشان، موجی از تنبّه و هوشیاری بر می انگیزد. با لحنی اعتراض آمیز به «کثیر» شاعر می فرماید: عبدالملک را ستودی؟! و او رندانه یا ساده لوحانه در صدد رفوکردن گناه خود برمی آید و چنین پاسخ می دهد: «او را پیشوای هدایت خطاب نکردم، بلکه او را «شیر» و «خورشید» و «دریا» و «اژدها» و «کوه» خواندم؛ و شیر، سگی است و خورشید، جسم جامدی و دریا، پیکر بی جانی و اژدها، حشره ی معفّنی و کوه، سنگ سختی. . . . و امام در برابر این عذر و توجیه ناموجه، تبسم معناداری می کند و آنگاه «کمیت» - شاعر انقلابی و هدفدار- بر می خیزد و یکی از قصاید هاشمی خود را انشاء می کند (7) و خاطره ای از مقایسه ی میان این دو گونه کار هنری، در ذهن حاضران و همه ی کسانی که این ماجرا به گوششان رسیده و می رسد، برجای می گذارد.

آماده کردن مردم برای جهت گیری های انقلابی
 

عکرمه، شاگرد معروف ابن عباس که از اعتبار وحیثیتی عظیم در میان مردم برخوردار است، به دیدن امام می رود و چنان تحت تأثیر وقار و معنویت و شخصیت روحی و علمی امام قرار می گیرد که بی اختیار در آغوش امام می افتد و خودش با شگفتی می گوید: من با بزرگانی چون ابن عباس نشسته ام و هرگز در برابر آنان چنین حالتی بر من نرفته است. و امام در جواب می فرماید: « و یلک یا عبید اهل الشّام انّک بین یدی بیوت اذن الله و ان ترفع و یذکر فیه اسمه»؛ وای بر تو ای برده ی حقیر شامیان! تو اینک در برابر خانه هایی قرار گرفته ای که به اذن خدا رفعت یافته و کانون یاد خدا گشته است.(8)
در هر فرصت مناسبی با نشان دادن گوشه ای از واقعیت تلخ و مرارتبار زندگی شیعی و تشریح فشارها و شدت عمل هایی که از سوی قدرت های مسلط بر امام و یارانش می رود، احساسات و عواطف مردم غافل را تحریک می کند و خون مرده و راکد آنان را به جوش می اود و دل های کرخ شده ی آنان را هیجانی می بخشد. . . یعنی آنان را آماده ی گرایش های تند و جهت گیری های انقلابی می سازد.
به مردی که از آن حضرت پرسیده است: چگونه صبح کرده اید، ای فرزند پیامبر! چنین خطاب می کند: «آیا وقت آن نرسیده است که بفهمید ما چگونه ایم و چگونه صبح می کنیم؟! داستان ما، داستان بنی اسرائیل است در جامعه ی فرعونی، که پسرانشان را می کُشتند و زنانشان را زنده می گرفتند! بدانید که این ها (بنی امیه) پسران ما را می کشند و زنان ما را زنده می گیرند. . . ». و پس از این بیان گیرا و برانگیزاننده، مسأله ی اصلی - یعنی اولویت داعیه ی شیعی و حکومت اهل بیت - را پیش می کشد: «عرب می پنداشت که برتر از عجم است؛ زیرا محمد عربی است، و عجم بدین پندار گردن می نهاد. قریش می پنداشت که بر دیگر قبیله های عرب برتری دارد؛ زیرا محمد قریشی است، و آنان بدین پندار گردن می نهادند. . . اگر آنان در این ادعا صادقند، پس ما از دیگر شاخه های قریش برتریم؛ زیرا ما فرزندان و خاندان محمدیم و کسی با ما در این نسبت شریک نیست». مرد که گویا سخت به هیجان آمده، می گوید: به شما خاندان مهر می ورزیم، به خدا. . . و امام که او را تا مرز پیوستگی کامل فکری و قلبی و عملی (ولایت) جلو آورده، آخرین سخنِ آگاهی بخش و هشیارگر را نیز به او می گوید: پس خود را آماده ی بلا کن. به خدا سوگند بلا به شیعیان ما نزدیک تر است از سیل به دامنه ی کوه، و بلا نخست ما را می گیرد و سپس شما را؛ همچنان که راحت امنیت، اول به ما می رسد و آنگاه به شما.(9)

پی‌نوشت‌ها:
 

1- شرح النهج، ج 4، ص 104؛ و بحار، ج 46، ص 143.
2-بحار، ج 46، ص 229.
3- بحار، ج 46، ص 229.
4- از جمله، روایت ابی حمزه ی ثمالی: «حتّی اقبل ابوجعفر علیه السلام و حوله اهل خراسان و غیرهم یسئلونه عن مناسک الحجّ» (بحار، ج 46، ص 357) و روایتی که ماجرای گفتگوی عبرت انگیز و کوبنده ی یکی از علمای خرسان با عمر بن عبدالعزیز را نقل می کند. (ر. ک: بحار، ج 46، ص 336).
5-بحار، ج 46، ص 288.
6- بحار، ج 46، ص 288.
7-قصیده ای که با این بیت شروع می شود:
من لقلب متیم مستهام
عبر ما صبوة و لا احلام
و به این بیت پُرمغز و کوبنده و سرشار از معرفت می رسد:
ساسة لا کمن یرعی النا
من سواء و رعیة الانعام.
8- بحار، ج 46، ص 258.
9-بحار، ج 46، ص 360.
 

منبع :
شخصیت و سیره ی معصومین(علیهم السلام)در نگاه رهبر انقلاب اسلامی(جلد 7)
( شخصیت و سیره امام زمان (علیه السلام))
،ناشر موسسه فرهنگی قدر ولایت - 1383
سه شنبه 10/8/1390 - 20:11
اهل بیت
اول:
بی جهت نبود که باقرالعلوم نام گرفت؛ پرسشی نبود که پاسخش را نداند.
کشی درکتاب«رجال» خود می نویسد:
محمد بن مسلم سی هزار سئوال از آن حضرت پرسید و ایشان پاسخ همه آن ها را به او فرمود.
پدرش امام سجاد(ع) درباره اوصاف آن حضرت فرمود:
او امام و پدر امامان است، معدن بردباری و جایگاه علم ودانش است، همانند دریایی که آب در آن موج می زند علم و دانش درسینه اش موج می زند.
و او آن را می شکافد و نشر می دهد. به خدا قسم او شبیه ترین مردم به رسول خداست.
دوم:
از خاندان نور است...امام به حق! پیشوایی راستین و عبد صالح پروردگار:
ابوعلی بن شیخ طوسی در «امالی» خود می نویسد؛
شفیق بلخی از یکی از اهل علم و دانش نقل می کند و می گوید:
به امام محمد باقر(ع) گفته شد: چگونه صبح را آغاز کردی؟
فرمود:
صبح را آغاز کردیم درحالی که غرق در نعمت خدا هستیم، گناهان ما را احاطه کرده است، خداوند با نعمت ها به ما مهربانی می کند، ما با گناه ها و معصیت ها از او دوری و دشمنی. ما نیازمند او هستیم، او از ما بی نیاز.
سوم:
محبت شان ذره را آفتاب می کند و از فرش به عرش می رساند! انسان زمینی را لایق قرب الهی می کند و هم نشین انبیاء وصالحین!
اما باقر (ع) فرمود: « به خدا قسم اگر سنگی ما را دوست بداردخداوند تبارک و تعالی او را با ما محشور گرداند و آیا دین چیزی جز محبت است؟!»
چهارم
کافیست افتخار شیعه او، پدران و فرزندانش را بر سینه داشته باشی تا فردای قیامت شامل حالت بشود.
احوال آنان که:
«فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات وکان الله غفورا رحیما؛( 1) خداوند بدی هایشان را به خوبی ها تبدیل می کند و خداوند آمرزنده و مهربان است.»
به تعبیر محمد بن علی بن الحسین ، باقر العلوم بعد النبی: فردای قیامت خداوند خودش بررسی حساب مؤمن گنهکار را به عهده دارد و کسی را از آن آگاه نمی کند. گناهانش را به یاد می آورد و او به همه بدی های خود اقرار می کند. آن گاه خداوند دستور می دهد همه آن ها را به خوبی ها و ثواب ها تبدیل کنید و پس از آن برای مردم ظاهر کنید. واین است تفسیر و تأویل این آیه شریفه و این تنها درمورد گنهکاران شیعه است.
پنجم:
صراط مستقیم اند...
به بارگاه شان راه بیابی هر آن چه خیر و نیکی است قرین لحظه هایت می شود و دنیا و آخرتت تضمین می گردد:
علامه مجلسی در «بحارالانوار» می نویسد:
از امام باقر روایت شده است آن حضرت در باره آیه شریفه : «و انی لغفار لمن تاب و امن و عمل صالحا ثم اهتدی: هر آینه من آمرزنده ام کسی را که توبه کند و به سوی من بازگشت نماید و ایمان آورد و کار نیکو انجام دهد، سپس به راه هدایت رود.»(2) فرمود: مقصود این است که به ولایت ما اهل بیت راه پیدا کند و هدایت شود.

پی نوشت ها :
 

1. فرقان، آیه 70.
2. طه، آیه 82.
منابع:
1. رجال کشی.
2. بحارالانوار.
3. کفایه الاثر.
4. تأویل الایات.
 

منبع:مجله دیدار آشنا 123

 

سه شنبه 10/8/1390 - 20:10
اهل بیت
دوره امام محمد باقر (ع) از یک طرف مصادف با گسترش قلمروی اسلامی در شمال آفریقا، اسپانیا و شرق ایران بود که مسلمانان را با ملیت ها و طرز تفکرهای تازه ای روبه رو کرد و از طرفی اوج مباحث فقهی و حدیث بود و رویش تفکرات تازه؛ این وسط روند رو به زوال بنی امیه فرصتی به امام محمد باقر (ع) داد تا بعد از دوران اختناق و فشار عصر امام سجاد (ع)، در مدینه جلسات بحث و تدوین تفکر اصیل اسلامی راه بیندازند؛ راه علمی ای که در دوران امام صادق (ع) در کلاس های 4 هزار نفره ادامه یافت.

امام محمد باقر (ع)
 

پنجمین امام شیعیان، پدرش امام سجاد و مادرش فاطمه دختر امام حسن (ع) بود. سوم رجب 57 قمری در مدینه به دنیا آمد. پیامبر (ص) به او سلام رسانده بود. لقب او باقر به معنای شکافنده است چون این امام به شکافتن علوم و گفتن اسرار آن شهره بود. دوران امامت ایشان به سه دوره تقسیم می شود:
سه سال و شش ماه همراه با پدر و پدربزرگش، امام حسین (ع) بود و از نزدیک شاهد اتفاقات کربلا، 34 سال همراه با امام سجاد (ع) در مدینه و 19 سال و ده ماه هم دوران امامت ایشان بود. امام باقر (ع) در سال 114 به دستور هشام بن عبدالملک با زهر، شهید شد و در قبرستان بقیع در کنار پدر و عموی پدرش، امام حسن (ع) به خاک سپرده شد.

شاگردان
 

ابان به ثغلب: او محضر سه امام را درک کرد (سجاد، باقر و صادق علیهم السلام). امام باقر (ع) به او می گفت در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا بده. من دوست دارم چون تویی بین شیعیان ما باشد. ابان فقط 30 هزار حدیث از امام صادق (ع) نقل کرده و وقتی سال 141 قمری فوت کرد، امام صادق (ع) گفت: «به خدا مرگ ابان قلبم را به درد آورد».
محمد به مسلم (فوت 150 ق): فقیه و از یاران امام باقر(ع) و امام صادق (ع) بود. او از کوفه به مدینه آمد و چهار سال در محضر امام حاضر بود و در حقیقت نماینده این دو امام در کوفه بود.
زراره بن اعین: از امام صادق (ع) نقل است که اگر زراره، محمد مسلم، بریدن عجلی و ابوبصیر نبودند، آثار نبوت از بین می رفت. او قاری، شاعر و ادیب بود و دو ماه بعد از شهادت امام صادق (ع) درگذشت. او در گفتن روایات وسواس زیادی داشت، برای همین اگر روایتی می گفت همه قبول می کردند.
کمیت بن زید اسدی (شهادت 126 ق): شاعر اهل بیت که علاقه خاصی به امام باقر (ع) داشت. در برابر اشعاری که در مدح اهل بیت می گفت، تنها پیراهن امام باقر (ع) را هدیه گرفت. قصیده «هاشمیات» او معروف است.
ابوبصیر: اسم اصلی اش لیث بن البختدی بود اما چون نابینا بود به او ابوبصیر می گفتند و از خاصان و شاگردان امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بود.

بستگان
 

علی اکبر، عموی امام (شهادت 61 ق): بزرگ ترین عموی امام که سال 44 ق به دنیا آمد. او در واقعه کربلا اولین شخصی از اهل بیت بود که به میدان رفت و شهید شد.
فاطمه بنت حسین، عمه امام (متوفی 110 ق): از راویان حدیث و حاضران در کربلا که با پسر عمویش، حسن مثنی (حسن بن حسن(ع)) ازدواج کرد. حسن مثلث (حسن سوم چون هم اسم پدر و پدربزرگش بود) و عبدالله محض (چون پدر و مادرش هر دو به دو امام متصل بودند) پسران نامدار اویند. بیشتر از 70 سال عمر کرد و در مصر درگذشت.
زیدبن علی، برادر (شهادت 121 ق): پسر امام سجاد (ع) که چند سال بعد از شهادت برادرش، امام باقر (ع) در کوفه قیام کرد اما طبق معمول، اهل کوفه بی وفایی کردند و او را تنها گذاشتند تا شهید شد. آرامگاهی در بازار تهران منتسب به اوست.
یحیی بن زید، پسر عموی امام (شهادت 125 ق): در خراسان محبوب بود، طوری که می گویند وقتی یک بار توسط نصربن سیار دستگیر شد و البته بعد آزاد شد، زنجیری را که به پایش بسته بودند در بازار آهنگری خرد کردند و از آن به عنوان نگین انگشتر استفاده کردند. یحیی مدتی بعد قیام کرد و نصربن سیار او را به شهادت رساند.
علی بن باقر، پسر امام (شهادت 116ق): سال 113 ق مردم کاشان پیش امام می روند و از ایشان می خواهند کسی را برای تعلیم دین و معارف نزد آنها بفرستد. امام هم پسرش را به آنجا می فرستد. امامزاده «سلطانعلی» 3 سال در محله فین کاشان می ماند تا این که در سال 116 علیه والی کاشان به نام (یا لقب؟) زرین کفش بار کرسفی قیام می کند. در یک جنگ 13 روزه با یارانش شهید می شوند.

دشمنان
 

بنی امیه، اولین سلسله موروثی اسلامی را به راه انداختند و با اینکه سرسخت ترین دشمنان اسلام و پیامبر بودند، درکمتر از 50 سال، بساط حکومت را به اسم اسلام راه انداختند و خود را جانشین پیامبر خواندند. دوران زندگی امام باقر (ع) با ده خلیفه از 14 خلیفه بنی امیه (از معاویه تا هشام) مصادف شده بود. در این دوران قلمرو اسلامی از چین تا اندلس گسترش یافت و معماری و امور علمی اسلامی شکل گرفت.
یزیدبن معاویه (64 ــ26ق): یکی از بزرگ ترین فجایع تاریخ را همان سال اول انجام داد و در کربلا کرد آنچه کرد. امام باقر (ع) در فاجعه کربلا، همراه پدرش شاهد ماجرا بود و با کاروان اسرا به شام رفت. سال بعد، اعتراض مردم مدینه را در حره واقم سرکوب کرد و تا سه روز خون و مال و ناموس شهر پیامبر به سپاه شام حلال شد! در سال سوم در سرکوب قیام عبیدالله بن زبیر، مکه را محاصره کرد و کعبه آتش گرفت. یزید در همین زمان درگذشت. معاویه پسر 21 ساله اش، 40 روز بعد از مرگ پدر استعفا داد و به طور مشکوکی مرد.
مروان بن حکم (مرگ 65ق): طرفداران مروان در جنگ قدرت مرج راهط در شرق دمشق، هواخواهان خاندان معاویه را شکست دادند تا قدرت از شاخه سفیانی بنی امیه به آل مروان منتقل شود. مروان یک سال بعد توسط زن یزید خفه شد چون پسرش، خالد بن یزید را از ولایتعهدی کنار گذاشته بود.
عبدالملک بن مروان (86 ــ27 ق): قبل از خلافت معتکف مسجد بود و به «حمامه المسجد»(کبوتر مسجد) معروف بود اما وقتی خبر مرگ پدر و آغاز خلافتش را دادند، قرآن را کنار گذاشت و گفت: «این آخرین دیدار ما بود». او با کمک حجاج بن یوسف به غائله عبیدالله بن زبیر در حجاز پایان داد و او را در مکه کشت. در دوران او، مراکش و خراسان فتح شدند. سکه های اسلامی ضرب شد و واعظان را از پند و توصیه به خلفا برحذر داشت. دوران 20 ساله حکومت او به واسطه سرکوب شدید مخالفان با آرامش تمام شد.
ولید بن عبدالملک (96-49 ق): آرامشی که پدرش ایجاد کرده بود باعث شد تا او دست به کارهای عمرانی بزند. ساخت مسجد الاقصی، گسترش مسجد النبی و مسجد اموی از کارهای او بود. در دوره او هند فتح شد و طارق بن زیاد با عبور از تنگه جبل الطارق، اسپانیا را فتح کرد. ولید هم بر اثر افراط در خوردن مشروب بعد از ده سال حکومت مرد.
سلیمان به عبدالملک (99 ــ 56ق): مردی خوشگذران که کاری به مسائل حکومتی نداشت و علاقه زیادی به خوردن غذا داشت و بعد از سه سال حکومت در 43 سالگی مرد.
عمر بن عبدالعزیز (101ــ74 ق): او به خاطر حضور در مدینه و بین مسلمانان پارسا، رعایت اسلام و مسلمانی را می کرد. او مراسم نفرین به علی (ع) و خاندانش را بر منابر ممنوع کرد. فدک را به آل علی ــ البته نه به امام باقر (ع) بلکه به نوادگان امام حسن (ع)ــ برگرداند و از بیت المال به اقوام چیزی نمی داد. دوران خلافت او بعد از دو سال و پنج ماه با مرگ مشکوکش تمام شد.
یزید به عبدالملک (105ــ74 ق): علاقه شدید او به زن بارگی طوری بود که زمام امور به دست دو کنیزک بود و وقتی یکی از آنها مرد، حتی اجازه دفن جسد او را نمی داد تا اینکه چند روز بعد از مرگ کنیزک او هم مرد.
هشام بن عبدالملک (مرگ 125 ق): او 20 سال حکومت کرد. امام باقر (ع) در دوران حکومت او به همراه امام صادق (ع) به دمشق رفتند و قضیه مسابقه تیراندازی و تیرانداختن پی در پی امام به هدف، در این سفر به وقوع پیوست. او دستور شهادت امام باقر(ع) را داد و بعدها هم قتل زید بن علی در زمان او اتفاق افتاد. در اواخر حکومتش بخشی از فرانسه هم فتح شد و ناآرامی در خراسان که زمینه ساز قیام ابومسلم و سقوط نهایی بنی امیه بود، شروع شد.
منبع: همشهری جوان، شماره 238

 

سه شنبه 10/8/1390 - 20:9
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته