• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 42209
تعداد نظرات : 4513
زمان آخرین مطلب : 4146روز قبل
اهل بیت
نویسنده: سید محسن امین
ترجمه: على حجتى كرمانى
منبع:كتاب«سیره معصومان»
امام محمد باقر (ع) در روز جمعه یا دوشنبه یا سه شنبه غره ماه رجب یا سوم ماه صفر سال 57 هجرى یا به روایتى دیگر سال 56 هجرى، در مدینه به دنیا آمد و در روز دوشنبه هفتم ذى حجه یا ربیع الاول و یا ربیع الاخر سال 114 هجرى، در همان شهر بدرود حیات گفت. بنابراین، آن حضرت 57 سال در این جهان زیست. از این مدت چهار سال با جدش امام حسین (ع) و پس از وى 35 سال با پدرش زندگى كرد و هیجده سال بقیه عمرش را به تنهایى به سر برد. بنابر روایتى كه در كافى از قول امام صادق (ع) نقل شده است، وى 19 سال و دو ماه بیش از پدرش زیسته است و در همین دوران، مامت‏شیعیان را عهده‏دار بوده است. امام باقر (ع) در مدت امامت‏خود چند صباحى از خلافت ولید بن عبد الملك و نیز خلافت‏سلیمان بن عبد الملك و عمر بن عبد العزیز و یزید بن عبد الملك را درك كرد و سرانجام در روزگار خلافت هشام بن عبد الملك وفات یافت. در كتاب اعلام الورى نیز همین قول آمده كه با آنچه بعدا خواهیم گفت، صحیح مى‏نماید. ابن شهر آشوب در مناقب نوشته است:
آن حضرت در سال 114 هجرى، در سن 57 سالگى زندگى را به درود گفته كه از این مدت سه یا چهار سال را در جوار جد بزرگوارش امام حسین (ع) و 34 سال و ده ماه یا 39 سال با پدرش و 19 یا مطابق قول دیگر 18 سال پس از پدرش زیسته است كه همین مدت دوره امامت آن حضرت محسوب مى‏شود. امام باقر (ع) در طول سالهایى كه مامت‏شیعیان را عهده‏دار بود، دوران خلافت ولید بن یزید و سلیمان و عمر بن عبد العزیز و یزید بن عبد الملك و برادرش، هشام، و ولید بن یزید و برادرش. ابراهیم، را درك كرد و در اوایل خلافت ابراهیم، رحلت‏یافت. ابو جعفر بن بابویه گوید كه ابراهیم بن ولید بن یزید، امام باقر (ع) را مسموم ساخت. در دو نسخه‏اى كه از این كتاب در دسترس بود همین مطلب به چشم مى‏خورد. ولى در این گفته از جانب ابن شهر آشوب یا نساخ و یا هر دو سهوى رخ داده كه از دید آگاهان پوشیده نیست. چون در میان خلفاى یاد شده تنها یك تن به نام ولید بن یزید وجود داشته و این همان كسى است كه نامش در آخر عبارت ذكر شده. و نام درست كسى كه در آغاز وایت‏به او اشاره شده ولید بن عبد الملك است كه ولید بن یزید الخ نام، درست آن ولید بن یزید بن عبد الملك و یزید بن ولید بن عبد الملك و ابراهیم و برادرش مى‏باشد. علاوه بر این هشام در سال 125 هجرى، وفات یافت و پس از او ابراهیم به خلافت رسید كه او هم در سال 127 هجرى، كشته شد و اگر امام باقر (ع) در سال 114 هجرى، وفات یافته باشد، چنان كه ابن شهر آشوب نیز همین سخن را مى‏گوید، مى‏توان به آسانى پى برد كه وفات آن حضرت در زمان خلافت هشام روى داده است نه ابراهیم.
در كتاب كشف الغمة آمده است: محمد بن عمرو مى‏گوید، بنابر روایتى كه در دست ما است آن حضرت در سال 117 هجرى، وفات یافت و دیگران تاریخ رحلت آن حضرت را در سال 118 هجرى، ذكر كرده‏اند.
امام باقر (ع) در قبرستان بقیع و در كنار آرامگاه على بن حسین، پدرش، و حسن بن على عموى بزرگوارش، به خاك سپرده شده است.

مادر آن حضرت

مادر آن حضرت، فاطمه دختر حسن بن على بود كه با كنیه ام عبد الله و بنابر قول دیگر، ام الحسن خوانده شده است. بنابراین امام باقر (ع) از سلاله پدر و مادرى هاشمى علوى و فاطمى به شمار مى‏آید. بدین جهت او نخستین كسى است كه از نسل امام حسن (ع) و امام حسین (ع) به دنیا آمده است.

كنیه آن حضرت

كنیه وى را بعضى ابو جعفر و برخى ابو جعفر اول خوانده‏اند.

لقب امام

آن حضرت القاب بسیارى داشت كه از آن میان لقب‏«باقر یا باقر العلم‏»از همه مشهورتر است.

چرا آن حضرت را باقر لقب داده بودند؟

در فصول المهمة آمده است: آن حضرت را بدین لقب مى‏خواندند زیرا علوم را مى‏شكافت و باز مى‏كرد. در صحاح آمده است: «تبقر، یعنى توسع در علم‏». و در قاموس گفته شده است: محمد بن على بن حسین را باقر مى‏خواندند چون در علم تبحر داشت. در لسان العرب نیز ذكر شده است: آن حضرت را باقر مى‏خواندند چرا كه علم را مى‏شكافت و به اصل آن پى مى‏برد و فروع علم را از آن استنباط مى‏كرد و دامنه علوم را مى‏شكافت و وسعت مى‏داد. ابن حجر در صواعق مى‏نویسد: «او را باقر مى‏خواندند و این كلمه از«بقر الارض‏»اخذ شده است، یعنى آنكه زمین را مى‏شكافد و مكنونات آن را آشكار مى‏كند. زیرا او نیز گنجینه‏هاى نهانى معارف و حقایق احكام و حكمتها و لطایف را كه جز از دید كوته نظران و ناپاكان پنهان نبود، آشكار مى‏كرد. »از این رو درباره وى گفته مى‏شد كه آن حضرت شكافنده علم و جامع آن و نیز آشكار كننده و بالا برنده علم و دانش است. در تذكرة الخواص نیز آمده است: او را باقر لقب داده بودند زیرا در اثر سجده‏هاى فراوان، پیشانى‏اش شكاف برداشته بود. برخى هم گویند چون آن حضرت از دانش بسیار برخوردار بود او را باقر مى‏خواندند. آنگاه به نقل سخن جوهرى در صحاح مى‏پردازد.
شیخ صدوق در علل الشرایع به نقل از عمرو بن شمر آورده است: از حابر جعفى پرسیدم چرا به امام پنجم، باقر مى‏گفتند؟گفت: «چون علم را مى‏شكافت و اسرار آن را آشكار مى‏كرد». در مناقب ابن شهر آشوب نوشته شده است: گفته‏اند براى هیچ یك از فرزندان حسن و حسین (ع) این اندازه از علوم، از قبیل تفسیر و كلام و فتوا و احكام و حلال و حرام فراهم نشد كه براى امام باقر (ع) . محمد بن مسلم نقل كرده است كه از آن حضرت سى هزار حدیث پرسش كردم.

نقش انگشترى امام باقر (ع)

شیخ صدوق در كتابهاى عیون اخبار الرضا و امالى از قول امام رضا (ع) نقل كرده است كه فرمود: «نقش انگشترى امام حسین (ع) «ان الله بالغ امره‏»بود و على بن حسین (ع) انگشترى پدر خود را به دست مى‏كرد. محمد بن على نیز همان انگشترى امام حسین (ع) را خاتم قرار مى‏داد. اما در فصول المهمه آمده است كه نقش انگشترى آن حضرت‏«رب لا تذرنى فردا بود»نویسنده این كتاب[فصول المهمه]همچنین اضافه كرده است: ثعلبى در تفسیر خود نوشته است‏بر روى انگشترى امام باقر (ع) این كلمات نقش بسته بود:
ظنى بالله حسن
و بالنبى الموتمن
و بالوصى ذى المنن
و بالحسین و الحسن‏»
شیخ صدوق نیز مانند این روایت را در كتاب عیون اخبار الرضا از پدرش از امام صادق (ع) نقل كرده است. شیخ طوسى در تهذیب از امام صادق (ع) نقل كرده است كه فرمود: نقش انگشترى پدرم این عبارت بود: «العزة لله جمیعا». در كتاب حلیة الاولیا نیز از امام صادق (ع) روایت‏شده كه فرمود: نقش انگشترى پدرم‏«القوة لله جمیعا»بود. در كتاب كافى از یونس بن ظبیان و حفض بن غیاث نقل شده است كه بر روى انگشترى ابو جعفر محمد بن على (ع) كه بهترین كس از سلاله آل محمد (ص) بود، عبارت‏«العزة لله‏»نقش بسته بود. در كتاب مكارم الاخلاق از كتاب العباس از امام صادق (ع) روایت‏شده كه فرمود: «نقش انگشترى ابو جعفر (باقر (ع) ) «العزة لله‏»بود»البته بعید نیست كه آن حضرت چندین انگشترى داشته كه بر روى هر یك عبارتى متفاوت از دیگرى حك شده بوده است.
شاعر آن حضرت، كثیر عزه و كمیت و برادرش ورد، و سید حمیرى بوده‏اند. دربان آن حضرت نیز جابر جعفى نام داشته است.

خلفاى معاصر با امام باقر (ع)

در زمان امام باقر (ع) ولید بن عبد الملك و سلیمان بن عبد الملك و عمر بن عبد العزیز و یزید بن عبد الملك و هشام بن عبد الملك خلافت داشته‏اند. برخى هم نامهاى ولید بن یزید بن عبد الملك و یزید بن ولید بن عبد الملك و ابراهیم بن ولید بن عبد الملك را بر تعداد فوق افزوده‏اند.

فرزندان امام باقر (ع)

شیخ مفید در ارشاد مى‏نویسد: امام باقر (ع) هفت فرزند داشت. ابو عبد الله جعفر بن محمد، [فرزند بزرگ ایشان]، كنیه امام باقر (ع) را به همین علت ابو جعفر مى‏گفتند. فرزند دیگرش عبد الله نام داشت كه مادر این دو ام فروه، دختر قاسم بن محمد بن ابو بكر بود. دو فرزند دیگر آن حضرت ابراهیم و عبید الله نام داشتند كه از مادرى به نام ام حكیم، دختر اسد بن مغیره ثقفى زاده شدند. از این دو پسر نسلى به وجود نیامده. على و زینب دو فرزند دیگر آن حضرت بودند كه از مادرى كنیز به دنیا آمده‏اند. ام سلمه هم فرزند دیگر امام بود كه او هم از مادرى كنیز متولد شده بود. برخى گفته‏اند: زینب همان ام سلمه بوده است. در كتاب اعلام الورى نیز همین قول آمده است. ابن شهر آشوب در كتاب مناقب، اولاد امام باقر (ع) ، را هفت تن دانسته و آنها را مانند شیخ مفید برشمرده است مگر با این تفاوت كه عبد الله افطح را نیز جزو فرزندان امام باقر (ع) محسوب كرده و گفته است: به جز فرزندان امام صادق (ع) ، اولاد امام باقر (ع) همگى از دنیا رفتند و نسلى از پس خود به یادگار نگذاشتند.
چهارشنبه 11/8/1390 - 19:11
اهل بیت
نویسنده: سید محسن امین
ترجمه: على حجتى كرمانى
منبع:سیره معصومان

اول، علم و دانش

در كشف الغمة از حافظ عبد العزیز بن اخضر جنابذى در كتابش موسوم به معالم العترة الطاهرة از حكم بن عتیبه نقل شده است كه در مورد آیه ان فى ذلك لایات للمتوسمین (1) گفت: «به خدا سوگند محمد بن على در ردیف همین هوشمندان است» .در صفحات بعد سخن ابو زرعه را نقل خواهیم كرد كه گفته است: به جان خودم ابو جعفر از بزرگ‏ترین دانشمندان است. ابو نعیم در حلیة الاولیاء نوشته است: مردى از ابن عمر درباره مسئله‏اى پرسش كرد.ابن عمر نتوانست او را پاسخ گوید.پس به سوى امام باقر (ع) اشاره كرد و به پرسش كننده گفت : نزد این كودك برو و این مسئله را از او بپرس و جواب او را هم به من بازگوى.آن مرد به سوى امام باقر (ع) رفت و مشكل خود را مطرح كرد.امام نیز پاسخ او را گفت.مرد به نزد ابن عمر بازگشت و وى را از جواب امام باقر (ع) آگاه كرد.آنگاه ابن عمر گفت: اینان اهل بیتى هستند كه از همه علوم آگاهى دارند.
در حلیة الاولیاء آمده است: محمد بن احمد بن حسین از محمد بن عثمان بن ابى شیبه، از ابراهیم بن محمد بن ابى میمون، از ابو مالك جهنى، از عبد الله بن عطاء، نقل كرده است كه گفت: من هیچ یك از دانشمندان را ندیدم كه نسبت به دانشمندى دیگر كم دانش‏تر باشند مگر نسبت به ابو جعفر.من حكم را مى‏دیدم كه در نزد او چون شاگردى مى‏كرد. شیخ مفید در كتاب ارشاد مى‏نویسد: شریف ابو محمد حسن بن محمد از جدم، از محمد بن قاسم شیبانى، از عبد الرحمن بن صالح ازدى، از ابو مالك جهنى، از عبد الله بن عطاء مكى، روایت كرده است كه گفت: هرگز دانشمندى را ندیدم كه نسبت به دانشمندى دیگر آگاهیهایش كمتر باشد مگر نسبت به ابو جعفر محمد بن على بن حسین.من حكم بن عتیبة را با آن آوازه‏اى كه در میان پیروانش داشت مى‏دیدم كه در مقابل آن حضرت چونان طفلى مى‏نمود كه در برابر آموزگارش قرار گرفته است.
ابن جوزى در تذكرة الخواص، مى‏نویسد: عطاء مى‏گفت هیچ یك از دانشمندان را ندیدم كه دامنه دانایى‏اش نسبت به دانشمندى دیگر كمتر باشد مگر نسبت به ابو جعفر.من حكم را دیدم كه در نزد آن حضرت چونان پرنده‏اى ناتوان بود.ابن جوزى مى‏گوید: «منظور وى از حكم همان حكم بن عتیبه بود كه در روزگار خود دانشمندى بزرگ به شمار مى‏آمد» .
این سخن، چنان كه ملاحظه گردید، از عطاء نقل شده و باز به همان گونه كه شنیدید ابو نعیم اصفهانى و شیخ مفید آن را از عبد الله بن عطاء روایت كرده‏اند.محمد بن طلحه نیز در كتاب مطالب السؤول، این روایت را به همین نحو نقل كرده است.البته در این باره ملقب شدن آن حضرت به لقب باقر العلم و شهرت وى در میان خاص و عام و در هر عصر و زمان بدین لقب كفایت مى‏كند.
ابن شهر آشوب در كتاب مناقب از محمد بن مسلم نقل كرده است كه گفت: من سى هزار حدیث از آن حضرت پرسیدم.شیخ مفید نیز در كتاب اختصاص، به نقل از جابر جعفى آورده است: ابو جعفر امام باقر (ع) هفتاد هزار حدیث برایم گفت كه هرگز از كسى نشنیده بودم.
شیخ مفید مى‏نویسد: از هیچ كدام از فرزندان امام حسن (ع) و امام حسین (ع) این اندازه از علم دین و آثار و سنت و علم قرآن و سیره و فنون ادب كه از امام باقر (ع) صادر شده، ظاهر نشده است. ما در صفحات آینده از بزرگان مسلمان از صحابه، تابعان و فقیهان و نویسندگان و بسیارى دیگر كه از علم و دانش آن حضرت بهره‏مند گشته‏اند، یاد خواهیم كرد.تحقیقا بسیارى از دانشمندان از آن حضرت كسب علم كرده و بدو اقتدا نموده بودند و گفتار آن حضرت را پیروى مى‏كردند و از فقه و دلایل روشنى بخش حضرتش در توحید و فقه و كلام كمال استفاده را به عمل مى‏آوردند.

گفتار آن حضرت درباره توحید

بنابر نقل مدائنى، روزى یكى از اعراب بادیه به خدمت ابو جعفر محمد بن على آمد و از وى پرسید: آیا به هنگام عبادت خداوند هیچ او را دیده‏اى؟ امام پاسخ داد: من چیزى را كه ندیده باشم عبادت نمى‏كنم.اعرابى پرسید: چگونه او را دیده‏اى؟ فرمود: دیدگان نتوانند او را دید اما دلها با نور حقایق ایمان او را مى‏بینند.با حواس به درك نمى‏آید و با مردمان قیاس نمى‏شود.با نشانه‏ها شناخته شود و با علامتها موصوف گردد.در كار خود هرگز ستم روا نمى‏دارد.او خداوندى است كه جز او معبودى نیست.اعرابى با شنیدن پاسخ امام باقر (ع) گفت: خداوند خود آگاه‏تر است كه رسالتش را كجا قرار دهد.

احتجاج آن حضرت با محمد بن منكدر از زاهدان و عابدان بلند آوازه عصر خویش

شیخ مفید در ارشاد، نویسد: شریف ابو محمد حسن بن محمد از جدم، از یعقوب بن یزید از محمد بن ابى عمیر، از عبد الرحمن بن حجاج، از ابو عبد الله امام صادق (ع) نقل كرده است كه فرمود: محمد بن منكدر مى‏گفت: گمان نمى‏كردم كسى مانند على بن حسین، خلفى از خود باقى گذارد كه فضل او را داشته باشد، تا اینكه پسرش محمد بن على را دیدم. مى‏خواستم او را اندرزى گفته باشم اما او به من پند داد.ماجرا چنین بود كه من به اطراف مدینه رفته بودم ساعت بسیار گرم مى‏بود.در آن هنگام با محمد بن على مواجه شدم.او هیكل‏مند بود و به دو نفر از غلامانش تكیه داده بود.من با خودم گفتم: یكى از شیوخ قریش در این گرما و با این حال در طلب دنیا كوشش مى‏كند.به خدا او را اندرز خواهم گفت.پس نزدیك او شدم و سلامش دادم او نیز در حالى كه عرق مى‏ریخت با گشاده‏رویى جوابم گفت.به وى عرض كردم: خداوند كار ترا اصلاح كناد! یكى از شیوخ قریش در این ساعت و با این حال براى دنیا كوشش مى‏كند! به راستى اگر مرگ فرا رسد و تو در این حال باشى چه مى‏كنى؟ او دستان خود را از غلامانش برگرفت و به خود تكیه كرد و گفت: به خدا سوگند اگر مرگ من در این حالت فرا رسد مرگم فرا رسیده در حالى كه من به طاعتى از طاعات الهى مشغولم.در حقیقت من با این طاعت مى‏خواهم خود را از تو و از دیگران بى‏نیاز كنم.بلكه من هنگامى از مرگ باك دارم كه از راه برسد در حالى كه من مشغول به یكى از معاصى الهى باشم.
محمد بن مكندر گوید: گفتم: «خدا ترا رحمت كند! مى‏خواستم اندرزت گفته باشم اما تو به من اندرز دادى» .
كلینى در كافى، مانند همین روایت را از على بن ابراهیم، از پدرش و محمد بن اسماعیل، از فضل بن شاذان و هم او، از ابن ابى عمیر، از عبد الرحمن بن حجاج، از امام صادق (ع) نقل كرده‏اند. نگارنده: معناى سخن محمد بن منكدر كه گفته بود: «مى‏خواستم اندرزت گفته باشم ولى تو به من اندرز دادى» این است كه وى همچون طاووس یمانى و ابراهیم ادهم و...از متصوفه بود و اوقات خود را به عبادت سپرى مى‏كرد و دست از كسب و كار شسته بود و بدین سبب خود را سربار مردم كرده بود.و بار زندگى خود را بر دوش مردم نهاده بود او مى‏خواست امام باقر (ع) را نصیحت كند كه مثلا شایسته نیست آن حضرت در آن گرماى روز به طلب دنیا برود.امام (ع) نیز بدو پاسخ مى‏دهد كه: بیرون آمدن وى براى یافتن رزق و روزى است تا احتیاج خود را از مردمان ببرد كه این خود از برترین عبادات است.اندرزى كه این سخن براى ابن منكدر داشت این بود كه وى در ترك كسب و كار و انداختن بار زندگیش بر دوش مردم و اشتغالش به عبادت راهى خطا در پیش گرفته است.به همین جهت بود كه ابن منكدر گفت: «مى‏خواستم اندرزت گفته باشم...»
بنابر همین اصل است كه از صادقین (ع) دستور اشتغال به كسب و كار و نهى از افكندن بار زندگى بر دوش دیگران صادر شده است.از آنان همچنین روایت شده است كه اگر كسى به عبادت خداى پردازد و شخص دیگرى در پى كسب و كار روانه شود، عبادت این شخص اخیر بالاتر و برتر از آن دیگرى است.امام صادق (ع) از پیامبر (ص) نقل كرده است كه فرمود: «ملعون است ملعون است كسى كه خود را سربار مردمان قرار دهد» .

پى‏نوشت:

1 ـ حجر/75: و در این (عذاب) هوشمندان را عبرت و بصیرت بسیار است

چهارشنبه 11/8/1390 - 19:10
اهل بیت

امام محمد باقر علیه السلام در یك نگاه

امام محمد باقر علیه السلام در شهر مدینه، در اول رجب سال 57 ه ، روز جمعه یا سه شنبه دیده به جهان گشود . (1) او اولین فرزند در خاندان علوى بود كه از نسل دو امام (حسن و حسین علیهما السلام) متولد شد . پدرش امام سجاد علیه السلام و مادرش ام عبدالله (فاطمه) دختر امام حسن علیه السلام است . (2) نامش محمد و لقبش باقر، شاكر، هادى، امین، شبیه (مانند رسول خدا صلى الله علیه و آله) است . (3) كنیه آن حضرت ابوجعفر (4) بود
آن حضرت داراى دو همسر; ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر (مادر امام صادق علیه السلام و عبدالله بن محمد) و ام حكیم دختر اسید بن ثقفى (مادر ابراهیم و عبدالله) بود و دو ام ولد هم داشت . على، زینب و ام سلمه نام دیگر فرزندان آن حضرت است . (5)
آن حضرت بعد از شهادت پدرش امام سجاد علیه السلام در سال 95 ه . ، كشتى هدایت امت را در میان طوفانهاى حوادث راهبرى كرد و به مدت 19 سال پیشوایى شیعیان را عهده‏دار شد . (محرم 95 تا ذى‏حجه 114) .

اوضاع علمى عصر امام علیه السلام

سالهاى (94 تا 114 ه . ق) زمان آغاز مشربهاى فقهى و اوج‏گیرى روایت‏حدیث در رابطه با تفسیر است . از علماى اهل سنت افرادى مثل زهرى، مكحول، قتاده، هشام بن عروه و ... در زمینه نقل حدیث و ارایه فتوى فعالیت مى‏كردند و البته وابستگى اشخاصى مثل زهرى، ابراهیم نخعى، ابوالزناد، رجاء ابن حیوة و ... به دستگاه حكومتى، ضرورت پرداختن امام علیه السلام به سنت واقعى پیامبر صلى الله علیه و آله را روشن مى‏كرد . امام باقر علیه السلام به خوبى این خطر را احساس مى‏كرد، در نامه‏اى به سعد الخیر، مى‏فرماید: «فاعرف اشباه الاحبار والرهبان الذین ساروا بكتمان الكتاب وتحریفه فما ربحت تجارتهم وما كانوا مهتدین; (6) همانند احبار و رهبانها را بشناس . آنان كه كتاب خدا را از مردم كتمان و تحریف كرده و [با تمام این احوال] سودى از كارشان نبرده و هدایت نشده بودند .»
در این دوره اساسا فقه نزد اهل سنت وارد مرحله تدوین خود شد . فروكش كردن تنشهاى سیاسى پس از حادثه كربلا و شكست ابن زبیر و یك پارچه شدن حاكمیت‏بنى امیه بسیارى از علماء را از صحنه سیاست دور كرد و آنان به حوزه‏هاى دیگر مانند درس و حدیث روى آوردند . فرمان تدوین حدیث توسط عمر بن عبدالعزیز، در سال 100 ه . ق به ابوبكر بن حزم، (7) بهترین شاهد بر تكاپوى فرهنگى اهل سنت در آغاز قرن دوم، مقارن با دوران امامت امام باقر علیه السلام است . پیش از آن، فقه و حدیث در جامعه مورد بى‏اعتنایى كامل قرار گرفته بود و بى‏خبرى مردم زمانى به اوج خود رسید كه فتوحات اسلامى آغاز شد . در طول نیمه دوم قرن اول هجرى، حتى مردم كیفیت اقامه نماز و حج را نیز نمى‏دانستند . (8)

اقدامات امام باقر علیه السلام

در برابر یك دوره خاموش فقه و حدیث و خیزش علمى اهل سنت در مرحله بعد، امام باقر علیه السلام به دو كار عمده دست زد:
1 . ایجاد جنبش علمى شیعى در فقه، تفسیر، حدیث، اخلاق و ... .
2 . تلاش براى زدودن تحریفهاى ناشى از اقدامات علمى اهل سنت . (9)
درخشش امام علیه السلام در هر دو جبهه احیاى ارزشهاى نبوى، به گونه‏اى بود كه عبدالله بن عطاء مكى مى‏گفت: «ما رایت العلماء عند احد قط اصغر منهم عند ابى جعفر ولقد رایت الحكم بن عیینة مع جلالته فى القوم بین یدیه كانه صبى بین یدى معلمه; (10) علماء را در محضر هیچ كس كوچكتر از آنها در حضور ابوجعفر علیه السلام ندیدم . حكم بن عیینه با تمام عظمت علمى‏اش در میان مردم، در برابر او، مانند بچه‏اى مقابل معلم خود بود .»
و ابوزهره مى‏نویسد: «امام باقر علیه السلام وارث امام سجاد علیه السلام در امامت و هدایت مردم بود . از اینرو علماى تمام بلاد اسلامى از هر سو به محضر او مى‏شتافتند و كسى از مدینه دیدن نمى‏كرد، مگر اینكه به خدمت او شرفیاب شده و از علوم بى‏پایانش بهره‏ها مى‏گرفت .» (11)
الف) ایجاد جنبش علمى
در مورد ایجاد جنبش عظیم علمى امام، همین قدر كافى است كه بدانیم امام باقر علیه السلام و فرزندش امام صادق علیه السلام در سایه بحرانهاى درونى نظام اموى كه آنها را مشغول خود ساخته بود، به تاسیس حوزه‏هاى بزرگ درسى و علمى موفق شدند و بیشترین آراى فقهى، تفسیرى و اخلاقى را از خود در كتب مربوطه به جاى گذاشتند، به گونه‏اى كه تنها یكى از شاگردان امام باقر علیه السلام یعنى محمد بن مسلم، 30 هزار روایت از حضرت نقل مى‏كند و شخصى مانند جابر جعفى هفتاد هزار روایت و شیخ طوسى شاگردان حضرت را 462 نفر مى‏داند . (12)
ب) مبارزه با انحرافات
براى روشن شدن مبارزه حضرت با انحرافات علمى و فقهى بوجود آمده در آن عصر تنها به بیان نمونه هایى از این مبارزات بسنده مى‏كنیم .

1 . مبارزه با اندیشه خوارج

فردى از خوارج مدعى بود كه على علیه السلام در جنگ نهروان به خاطر كشتن خوارج گرفتار ظلم شده است . وى مى‏گفت: اگر بدانم كسى هست كه براى من ظالم نبودن على علیه السلام را اثبات كند به سویش مى‏روم . امام باقر علیه السلام را به او معرفى كردند . او هم گروهى از یارانش را جمع كرد و به حضور امام رسید . بعد از سخنان امام و برشمردن فضائل حضرت على علیه السلام توسط یاران امام، آن مرد برخاست و گفت: من بیش از این جمع به فضائل على آگاهم، ولى اینها مربوط به زمانى است كه حكمیت رانپذیرفته بود، و بعد از حكمیت كافر شد .
سخن در فضائل على علیه السلام به حدیث ‏خیبر رسید كه پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله فرمودند: «فردا پرچم را به فردى خواهم داد كه خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند . بر دشمن مى‏تازد و هرگز از میدان نبرد نمى‏گریزد ...» امام باقر علیه السلام فرمود: درباره این حدیث چه مى‏گویى؟ گفت: حدیث درست است ولى كفر على بعد از این بود . امام فرمودند: آیا آن روز كه خدا على را دوست مى‏داشت، مى‏دانست كه او در آینده اهل نهروان را خواهد كشت‏یا نه؟ مرد گفت: اگر بگویم نمى‏دانست كافر مى‏شوم، پس مى‏دانست . حضرت فرمودند: آیا محبت‏خدا به على علیه السلام از آن جهت‏بود كه وى در خط اطاعت‏خدا حركت مى‏كرد یا به خاطر عصیان بود؟ مرد گفت: روشن است كه دوستى خدا به خاطر بندگى و اطاعت على بود . امام باقر علیه السلام فرمودند: اكنون تو در میدان مناظره مغلوب شدى، از جاى برخیز و مجلس را ترك كن . زیرا محبت‏خدا به على نشان مى‏دهد كه على تا پایان عمر در راه اطاعت‏خدا گام برمى‏دارد و از مسیر رضاى او خارج نمى‏شود و آنچه كرده طبق وظیفه الهى‏اش بوده است .»
مرداز جاى برخاست و گفت: «الله اعلم حیث‏یجعل رسالته; (13) خدا داناتر است كه رسالت‏خویش را در كجا قرار دهد .»

2 . مبارزه با دروغ پردازان و غالیان

در روایتى از امام صادق علیه السلام، هفت نفر به عنوان افراد فرصت طلب و دروغگو معرفى شده‏اند . (مغیرة بن سعید، بیان، صائد، حمزة بن عماره بربرى، حارث شامى، عبدالله بن عمر بن حارث، و ابوالخطاب) (14) امام باقر علیه السلام به افشاگرى علیه آنان و لعن و نفرینشان مى‏پرداخت . امام علیه السلام مى‏فرمودند: «مغیره مانند بلعم است كه خداوند در حق او فرمود: «الذى آتیناه آیاتنا فانسلخ منها فاتبعه الشیطان فكان من الغاوین‏» ; (15) مغیرة قائل به جسم بودن خدا بود و سخنان غلوآمیز درباره امام على علیه السلام مى‏گفت .» همچنین امام باقر علیه السلام درباره بیان فرمودند: «خداوند لعنت كند بیان را; زیرا برپدرم دروغ مى‏بست ...» (16)
وى به الوهیت امام على و حسن و حسین علیهم السلام و محمد بن حنفیه و ابوهاشم (فرزند محمد بن حنفیه) قائل بود و خود را مصداق آیه «هذا بیان للناس‏» مى‏دانست . (17)
ابومنصور عجلى، از دیگر غالیان بود كه پیروانى گردآورد و امام باقر علیه السلام به طور رسمى او را طرد كرد . پیروان او با نام «منصوریه‏» یا «كسفیه‏» مشهور شدند . پس از وفات آن حضرت، وى ادعا كرد امامت‏به او منتقل شده است . (18)

3 . مبارزه با بدعت گذاران

امام باقر علیه السلام مى‏فرمود: كسى كه با گناه و ارتكاب كبائر به مبارزه با خدا برخاسته و از خود جرات نشان دهد، كافر است . كسى كه روشى غیر از دین خدا پى نهد مشرك است .» (19) آن حضرت همواره با بدعتها مبارزه مى‏كرد كه نمونه‏اى را مرور مى‏كنیم .
جواز یا حرمت متعه
عبدالله معمر لیثى به امام باقر علیه السلام گفت: شنیده‏ام متعه را جایز مى‏دانید . امام فرمودند: بلى! خداوند آن را جایز شمرده و سنت رسول خدا هم بر آن بوده و اصحاب هم عمل مى‏كردند . عبدالله گفت: ولى عمربن خطاب آن را ممنوع كرد . حضرت فرمودند: بنابراین تو بر سخن رفیقت‏باش، من هم بر سخن و راى رسول خدا صلى الله علیه و آله استوار خواهم ماند .
عبدالله گفت: آیا شما خشنود مى‏شوى وقتى ببینى شخصى با زنى از بستگان و خانواده شما چنین عملى را انجام دهد؟ امام علیه السلام فرمودند: اى بى‏خرد! چرا سخن از زنان به میان مى‏آورى؟ آن خدایى كه ازدواج موقت را حلال كرد، از تو و همه كسانى كه به تكلف و اجبار متعه را حرام شمرده‏اند، غیرتمندتر است . آیا دوست دارى كه زنى از خانواده تو به همسرى مردى درآید كه تهیدست است؟ ...
عبدالله گفت: خیر .
امام علیه السلام فرمودند: چرا تو حلال خدا را حرام مى‏شمارى؟
عبدالله گفت: من حلال خدا را حرام نمى‏شمارم، ولى معتقدم مرد فقیر و بافنده تهیدست كفو و هم سطح ما نیست .
امام علیه السلام فرمودند: ولى برنامه خدا غیر از این است، زیرا اعمال نیك همین مرد را مى‏پذیرد و حوریان بهشتى را به ازدواج او در مى‏آورد، ولى تو از روى كبر و نخوت از خویشاوندى با مؤمنى كه شایسته همسرى حوریان بهشتى است، ناخشنود هستى .
عبدالله تسلیم شد و خندید و گفت: به راستى كه سینه‏هاى شما محل رویش درختان تناور دانش است . میوه‏هاى درخت دانش از آن شماست و برگهایش در اختیار مردم . (20)

4 . مبارزه با انحرافات علماء

در این دوره فقها به شدت فعال بودند و همین امر لزوم هوشیارى امام را مى‏طلبید . حضرت در برابر فقهایى مثل ابوحنیفه به شدت ایستادگى مى‏كرد . (21)
از جمله درباره اهل قیاس به زراره فرمودند: «یا زرارة ایاك واصحاب القیاس فى الدین فانهم تركوا علم ما وكلوا به وتكلفوا ما قد كفوه یتاولون الاخبار ویكذبون على الله عزوجل; (22)
اى زراره! از كسانى كه در كار دین قیاس مى‏كنند، بپرهیز; زیرا آنان علمى را كه مكلف به آن بودند كنار گذاشته و به چیزى پرداخته‏اند كه به آنها سپرده نشده است . خبرها را [به ذوق خود] تفسیر كرده و بر خداى بزرگ دروغ مى‏بندند .
محمد بن طیار از اصحاب امام باقر علیه السلام مى‏گوید: امام باقر علیه السلام به من فرمودند: آیا با مردم بحث مى‏كنى؟ گفتم: آرى . فرمودند: آیا هرچه مى‏پرسند تو به هر حال پاسخى مى‏دهى؟ گفتم آرى! فرمودند: پس در چه زمینه سكوت كرده و علم و دانش واقعى را به اهلش ارجاع مى‏دهى؟
امام علیه السلام با این سؤال به او فهماند كه نحوه پاسخگویى او به پرسشهاى مردم غلط است و در مسائل دینى باید به مرجع اصلى آن كه ائمه اطهار علیهم السلام هستند مراجعه كرد .
همچنین ابوحمزه ثمالى از گفتگوى امام با قتاده چنین یاد مى‏كند: امام رو به آن مرد كرد و پرسید: تو كیستى؟ گفت: قتادة بن دعامه بصرى . فرمود: تو فقیه اهل بصره‏اى؟ گفت: آرى . فرمود: واى بر تو اى قتاده! خداوند بندگان شایسته‏اى را آفریده است تا حجت‏بر دیگران باشند . آنان اوتاد زمین و برپادارنده امر الهى و نخبگان علم خدایند، آنان را قبل از آفرینش دیگر بندگان برگزیده است .
قتاده پس از سكوتى طولانى گفت: به خدا سوگند من تا كنون در برابر فقیهان بسیار و نیز پیش روى ابن عباس نشسته‏ام ولى آن گونه كه در برابر شما مضطرب شده‏ام، در مقابل هیچ یك از آنان، اضطراب مرا فرا نگرفت . امام فرمود: تو مى‏دانى كجا نشسته‏اى؟ در مقابل خاندانى هستى كه خدا درباره‏اش فرموده است: «فى بیوت اذن‏الله ان ترفع ویذكر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو والآصال‏» (23) و فرموده است «رجال لا تلهیهم تجارة ولا بیع عن ذكر الله واقام الصلاة وایتاء الزكاة‏» (24) پس جایگاه تو آن جاست كه خود مى‏دانى و ما آن خاندانیم كه خدا توصیف كرده است . (25)

5 . پاسخ به پرسشها و شبهات

از مسئولیتهاى مهم امام باقر علیه السلام در راستاى وظیفه پاسدارى از ارزشها، رد شبهات فكرى بود . آن حضرت این مسئولیت را در قالب نامه، سخنرانى، مناظره و ... انجام مى‏داد . نمونه‏هایى را در ذیل مى‏خوانیم .
× از امام باقر علیه السلام سؤال شد: آیا درست است واژه شى‏ء برخدا اطلاق شود؟ فرمودند: بلى! اطلاق لفظ شى‏ء بر خدا درست است، چون این اطلاق او را از حد تعطیل و تشبیه بیرون مى‏آورد . (26) (یعنى واژه شى‏ء بر هر چیزى اطلاق مى‏شود كه وجود دارد و اگر این واژه را به كار نبریم، لازم مى‏آید درباره‏اش همیشه سكوت كنیم و راه اندیشه را تعطیل كنیم).
فردى به امام باقر علیه السلام گفت: خدا از چه زمانى وجود داشت؟ آن حضرت فرمودند: واى بر تو! زمان براى موجودى است كه سابقه نیستى دارد، اما خدا داراى وجود همیشگى است . (27)
از آن حضرت درباره تفسیر آیه «یا ابلیس ما منعك ان تسجد لما خلقت‏بیدى‏» (28) سؤال شد . آن حضرت فرمودند: «ید» در كلام عرب به معناى قوت و عظمت است . خداوند مى‏فرماید: «والسماء بنیناها باید» (29) ; آسمان را با قدرت و نیرو افراشتیم .»
مردى از خوارج به امام باقر علیه السلام گفت: چه چیز را مى‏پرستى؟ فرمود: خداى متعال را . گفت: آیا او را دیده‏اى؟ فرمود: «چشمها با مشاهده حسى او را ندیده‏اند، ولى قلبها به حقیقت ایمان خدا را یافته‏اند . خدا را به وسیله مقایسه نمى‏توان شناخت و با حواس نمى‏توان درك كرد و شباهتى با آدمیان ندارد . خدا به وسیله نشانه‏ها و آیاتش، وصف و شناخته مى‏شود و در حكم و داورى‏اش هرگز ستم نمى‏كند . این همان خدایى است كه جز او معبودى نیست . (30)

پی نوشت ها

1) اعلام الورى، ص‏264; مناقب ابن شهر آشوب، ج‏4، ص‏227 . در سال تولد حضرت چهار نظریه وجود دارد: سال 56 و 57 (اصول كافى، ج‏2، ص‏372 و . .). ، سال 58 (اثبات الوصیة، ص‏150 - 153)، سال 59 (بحارالانوار، ج‏46، ص‏217)، و سال 57 كه با روایاتى كه حضور امام را در سه سالگى در كربلا نشان مى‏دهد، سازگارتر است .
در ماه تولد هم 4 نظر وجود دارد: سوم و پنجم صفر، جمعه اول رجب; دوشنبه یا شنبه اول رجب .
2) اصول كافى، ج‏2، ص‏372 .
3) دلایل الامامة، ص‏940; تاج الموالید، ص‏39; كشف الغمه، ج‏2، ص‏318; تذكرة الخواص، ج‏5، ص‏302; احقاق الحق، ج‏12، ص‏165; تاریخ یعقوبى، ج‏2، ص‏302 .
4) سیر اعلام النبلاء، ج‏4، ص‏401 .
5) فصول المهمه، ص‏221; ارشاد مفید، ج‏2، ص‏172; طبقات ابن سعد، ج‏5، ص‏236; تذكرة الخواص، ص‏306 . برخى زینب و ام سلمه را نام یك نفر مى‏دانند (اعلام الورى، ص‏265)
6) كافى، الروضه، ص‏77 .
7) المصنف، عبدالرزاق، ج‏9، ص‏337 .
8) كشف القناع عن حجیة الاجماع، ص‏56، ضحى الاسلام، ج‏1، ص‏386 .
9) ر . ك . به: حیات فكرى و سیاسى امامان شیعه، رسول جعفریان، ص‏208 تا 214 .
10) ارشاد مفید، ص‏280 .
11) الامام الصادق، ابوزهره، ص‏22 .
12) ائمتنا، ج‏1، ص‏332 .
13) كافى، ج‏8، ص‏349; بحارالانوار، ج‏21، ص‏26 .
14) اختیار معرفة الرجال، جزء 4، ص‏302، ح‏543 .
15) اعراف/175; بحارالانوار، ج‏46، ص‏322 . (ترجمه آیه: آن كسى كه آیات خود را به او دادیم; ولى خود را از آن تهى ساخت و شیطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد .»
16) اختیار معرفة الرجال، ص‏301 .
17) طبرى، ج‏5، ص‏457; الكامل فى التاریخ، ج‏4، ص‏209 .
18) فرق الشیعه، ص‏38 .
19) بحارالانوار، ج‏72، ص‏222 .
20) كشف الغمه، ج‏2، ص‏362; بحارالانوار، ج‏46، ص‏356 .
21) المجالس المفیدة، ص‏39; وسایل الشیعه، ج‏18، ص‏39 .
22) بحارالانوار، ج‏2، ص‏304 و 308; وسائل الشیعه، ج‏27، ص‏59 و امالى مفید، ص‏51 .
23) نور/36 . «[این چراغ پرفروغ] در خانه‏هایى قرار دارد كه خداوند اذن فرموده آن را بالا برند; خانه هایى كه نام خدا در آنها برده مى‏شود و صبح و شام در آنها تسبیح او مى‏گویند .»
24) نور/37 . «مردانى كه نه تجارت و نه معامله‏اى آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و اداى زكات غافل نمى‏كند .»
25) اصول كافى، ج‏6، ص‏256; بحارالانوار، ج‏46، ص‏358 .
26) اصول كافى، باب اطلاق القول بانه شى‏ء، ج‏7 .
27) همان، باب الكون والمكان، ج‏3 .
28) ص/75 . «اى ابلیس! چه چیزى تو را مانع شده است از اینكه براى آنچه با دست‏خود آفریدم، سجده كنى؟»
29) سیرة الائمة الاثنى عشر، ج‏3، ص‏213 .
30) الاحتجاج، ص‏321 .

منبع:موسسه جهانی سبطین
چهارشنبه 11/8/1390 - 19:10
اهل بیت
نویسنده:عبداللّه صالحى
أبان بن تغلب و همچنین ابوبصیر - كه هر دو از راویان حدیث و از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بوده اند - حكایت كنند: طاووس یمانى با بعضى از دوستان خود مشغول طواف كعبه الهى بود، ناگهان متوجّه شد كه جلوتر از او نوجوانى خوش سیما نیز مشغول طواف كعبه الهى مى باشد، و چون در چهره نورانیش خوب دقیق شد، او را شناخت ، كه آن نوجوان حضرت ابوجعفر، باقرالعلوم علیه السلام است .
هنگامى كه حضرت طواف خود را به پایان رساند و دو ركعت نماز طواف به جاى آورد، در گوشه اى از صحن مطهّر نشست و مردم یك به یك مى آمدند و سؤ الات خود را در حضور آن حضرت مطرح مى كردند و جواب مى گرفتند و مى رفتند.
آن گاه طاووس یمانى به دوستان خود گفت : ما نزد این دانشمند برویم و از او سؤالى كنیم ، شاید جواب آن را نداند.
سپس طاووس یمانى به همراه دوستانش خدمت حضرت رسیدند و سلام كردند.
بعد از آن طاووس گفت : اى ابوجعفر! آیا مى دانى چه زمانى یك سوّم جمعیّت روى زمین هلاك و كشته شد؟
امام محمّد باقر علیه السلام فرمود: اى ابو عبدالرّحمن ! یك سوّم نبود؛ بلكه یك چهارم جمعیّت هلاك و نابود گردید.
طاووس گفت : صحیح مى فرمائى ، حقّ با شما است ، اكنون بفرما كه چگونه چنان شد؟
حضرت فرمود: این جریان ، آن زمانى اتّفاق افتاد كه تنها جمعیّت روى زمین حضرت آدم ، حواء، قابیل و هابیل بودند؛ و قابیل برادر خود را كشت ، در حالى كه هابیل در آن زمان یك چهارم جمعیّت را تشكیل مى داد.
طاووس گفت : كدام یك از هابیل و قابیل پدر تمام مردم بود؟
حضرت فرمود: هیچ كدام ؛ بلكه بعد از حضرت آدم علیه السلام ، شیث پدر آدمیان بود.
طاووس پرسید: چرا حضرت آدم علیه السلام را آدم نامیدند؟
فرمود: چون سرشت و خمیرمایه او را از خاك روى زمین برگرفتند.
پرسید: چرا همسر حضرت آدم را حوّاء گفته اند؟
فرمود: چون او از دنده آدم علیه السلام آفریده شد.
پرسید: چرا شیطان را ابلیس نامیده اند؟
فرمود: چون او از رحمت خداوند محروم و ناامید گشت .
پرسید: چرا جنّ را به این نام گفته اند؟
فرمود: چون كه آنها مى توانند از دید انسانها مخفى و نامرئى گردند.
پرسید: اوّلین كسى كه حیله بكار برد و دروغ گفت چه كسى بود؟
فرمود: شیطان بود، كه به خداوند عزّ و جلّ گفت : من از آدم بهتر و برترم ؛ چون كه مرا از آتش و او را از گِل آفریدى .
پرسید: آن گروهى كه شهادت به حقّ دادند؛ ولى دروغ مى گفتند، چه كسانى بودند؟
فرمود: منافقین بودند، كه در ظاهر شهادت به رسالت و نبوّت رسول خدا صلى الله علیه و آله دادند؛ ولى در باطن دروغ مى گفتند، چون عقیده و ایمان به خداوند نداشتند.
پرسید: آن رسولى را كه خداوند براى هدایت انسان فرستاد؛ ولى خودش از جنّ و انسان نبود، كه بود؟
فرمود: كلاغى بود، كه براى تعلیم قابیل آمد تا او را هدایت كند كه چگونه جسد برادرش هابیل را دفن نماید.
پرسید: آن كه قوم و تبار خود را راهنمائى و انذار كرد، و از زمره جنّ و إنس نبود، كه بود؟
فرمود: مورچه اى بود كه در مقابل لشكر عظیم حضرت سلیمان علیه السلام ، به هم نوعان خود گفت : درون لانه هایتان بروید تا توسّط لشكر سلیمان لگدمال نگردید.
طاووس یمانى گفت : آن چه حیوانى بود، كه به دروغ مورد تهمت قرار گرفت ؟
فرمود: گرگ بود، كه برادران حضرت یوسف علیه السلام آن را متّهم به قتل برادر خویش كردند.
طاووس در آخرین سؤال خود از امام امام محمّد باقر صلى الله علیه و آله ، پرسید: آن چیست كه كم و زیاد مى گردد؛ و آن دیگرى چیست كه زیاد مى شود ولى كم نمى گردد؛ و آن چست كه كم مى شود ولى زیاد نمى گردد؟
حضرت باقرالعلوم علیه السلام همچنین در او جواب فرمود: آن كه كم و زیاد مى شود، ماه است ؛ و آن كه زیاد مى شود ولى كم نمى گردد، آب دریا است ؛ و آن كه كم مى شود ولى زیاد نمى گردد، عمر انسان است .*

پی نوشت ها

*احتجاج مرحوم طبرسى : ج 2، ص 180، ح 206، و ص 186، ح 210، بحارالا نوار: ج 46، ص 351، ح 4.
داستان طولانى بود كه در صفحات مختلف با عباراتى متفاوت نقل شده است كه خلاصه اى از آن ترجمه شد.
منبع:چهل داستان و چهل حدیث از امام محمد باقر (ع )

چهارشنبه 11/8/1390 - 19:9
اهل بیت
پیشوایان پاك، طبق شرایط زمانی و مكانی هركدام به وظیفه الهی زمان خود عمل كردند به گونه ای كه اگر هر امام به جای دیگری بود همان وظیفه را دنبال می كرد.
پس از شهادت امام حسین علیه السلام، حضرت امام زین العابدین علیه السلام كه در اوج قدرت طاغوتی بنی امیه قرار گرفته بود، شرایط بسیار سخت و دشواری را در پیش رو داشت چرا كه هر روز دشمنان اسلام و اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به بهانه ای عده ای را به قتل می رساندند.
بدین جهت امام چهارم هرگز شرایط زمانی امام حسین علیه السلام را نداشت و می باید طوری عمل می كرد كه هم اسلام را حفظ می كرد و هم ریشه بنی امیه را می سوزاند.
تا این كه دولت بنی امیه بر اثر طغیان بیش از حد، و قتل و غارت مردم و شهرها رو به ضعف گذارده و مردم نسبت به جنایت آنها كاملاً واقف گریدند.
در برهه ای از زمان زمینه یك نهضت علمی گسترده ای آماده گردید كه پرچمدار این نهضت امام محمدباقرعلیه السلام بود. یعنی آن شخصیتی كه پیشاپیش، رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم درباره اش سخنانی به جابر بن عبدالله انصاری فرموده بود.
به راستی او دارنده علم پیامبران، شكافنده علوم بود و به همین جهت بود كه صحابه بزرگواری همانند جابر دست اما محمدباقرعلیه السلام را می بوسد و در محضرش دو زانو نشسته و از دانش وسیعش بهره می برد.
و بزرگان علم و ادب در برابر او احساس كوچكی و حقارت می كردند.
آن امامی كه در زمان خود علم دین را شكافت و از راز و رمز دیگر علوم، تشنگان حقیقت و جویندگان علم را با خبر ساخت. آن امامی كه هیچ فقیه نامداری و هیچ مفسّر بزرگواری و هیچ فیلسوف عالی مقامی و هیچ متكلم مشهوری جرأت سخن گفتن و یا اظهار نظر در محضرش نداشته است.
آری، این امام بزرگوار با این خصوصیات و سوابق علمی مورد تأیید پیامبر و امامان علیهم السلام پیش از او، كه وصیّ اوصیاء و وارث علم انبیاء بود، وارد چنین عرصه ای شد و با جدّیت تمام كاروان علم و دانش را در زمان خود سرپرستی كرد.
و همین حضور باعث شد تا شیفتگان علم و معرفت از هر سو به مدینه هجوم آورده و در این نهضت علمی جدیدی كه امام حركت آن را آغاز كرده بود، فعّالانه شركت نموده و خود را در كنار دیگر شاگردان امام علیه السلام قرار دهند.
صفحاتی كه در پیش روی شما است مروری است بر شخصیت علمی امام محمدباقرعلیه السلام كه از دیدگاه پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و امام زین العابدین علیه السلام و صحابه و تابعین و دیگر صاحب نظران بررسی شده و در آخر، نیم نگاهی به تولید علم امام شده است.
به امید آنكه طرح عظیم «موسوعه امام محمدباقرعلیه السلام» را كه از سال 1395 ق. آغاز كرده ام به پایان رسانده و تقدیم مشتاقان علم و معرفت كنم. ان شاءالله.

امام باقر از دیدگاه پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم

نخستین كسی كه نقاب از چهره مقدّس امام باقرعلیه السلام برداشت و سالها پیش از ولادتش به معرّفی وی پرداخت، رسول خدا محمّد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم بود. آن حضرت ضمن خطبه ها و سخنرانی و یا در پاسخ به درخواست برخی صحابه بزرگوار خود، از امام محمدباقرعلیه السلام به شكافنده علم، ناطق به حق، شكافنده علم پیامبر یاد كرده است. روایات زیر شاهد این مدّعا می باشد:
1. در خطبه ای كه سلمان فارسی از پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم نقل كرده آن حضرت مردم را به پیروی از آفتاب و ماه و فرقدان و سپس به نجوم زاهره نُه گانه فراخوانده است. و آنگاه به تفسیر هریك از ماه و آفتاب پرداخته و با درخواست سلمان كه مراد از نجوم زاهره چیست؟ نام امامان را یادآوری فرموده و از امام باقرعلیه السلام چنین یاد می كند: «و بعده محمد بن علیّ الباقر علم النّبیّین».(1)
2. همچنین به جابر بن عبدالله انصاری به هنگام بردن نام هریك از امامان و اوصیای پس از خود فرمود: «ثمّ محمد بن علیّ المعروف فی التّوراة بالباقر».(2)
3. در ملاقاتی كه عبدالله بن مسعود با پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم داشت؛ حضرت ضمن اظهار محبّتی كه به فرزندش امام حسین علیه السلام نمود، به وی فرمود: «یا حسین، انت الامام ابن الامام ابوالائمّة التسعة من ولدك ائمّة أبرار».
عبدالله بن مسعود پرسید: یا رسول الله! اینان كیانند كه در صلب حسین علیه السلام هستند؟ پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم مدّتی سر به زیر افكند و سپس سر برداشتند و فرمودند: «یا عبدالله، سألت عظیماً ولكن اخبرك؛ امر بسیار بزرگی را پرسیدی، اینك به تو خواهم گفت.» سپس دست بر شانه امام حسین گذارده و نام یكایك امامانی كه از نسل آن حضرت بودند را بیان نمود تا این كه به نام مقدّس محمدباقر رسید و درباره او چنین فرمود: «ویخرج من صلب علیّ ولد اسمه اسمی و أشبه النّاس بی یبقر العلم بقراً و ینطق بالحقّ و یأمر بالصّواب (3)؛ و از صلب علی پسری بیرون می آید كه نامش نام من است و شبیه ترین مردم به من خواهد بود. علم را می شكافد، گفتار وی حقّ می باشد.»

از دیدگاه امام زین العابدین علیه السلام

امام سجّادعلیه السلام نیز با به كاربردن لقب باقر نسبت به فرزند خود، بر شخصیت علمی وی تكیه فراوانی كرده و در برابر پرسش یكی از فرزندانش كه چرا وی را باقر نامگذاری كردی، حضرت لبخندی زده سپس به سجده رفت و گویا سجده شكر می كرد و در این سجده بارها از نعمت چنین فرزندی از پروردگار تشكّر می كرد. آنگاه فرمود: «یا بُنَیَّ إنّ الامامة فی ولده إلی أن یقوم قائمنا فیملأها قسطاً و عدلاً و انّه الامام أبوالائمّة معدن الحلم و موضع العلم یبقره بقراً، والله لهو أشبه النّاس برسول الله صلی الله علیه وآله وسلم...(4)؛ فرزندم! بدان كه امامت تا روز قیام قائم ما در فرزندانش خواهد بود. و او امام، پدر امامان و معدن حلم و بردباری و جایگاه علم است، علم را خواهد شكافت، به خدا سوگند كه شبیه ترین مردم به رسول خدا می باشد...»
همچنین به ابوعبدالله زُهَری كه از امام سجادعلیه السلام پرسیده بود پس از تو با چه كسی در رفت و آمد باشیم؟
حضرت با اشاره كردن به سوی فرزندش امام محمدباقرعلیه السلام فرمود: «یا اباعبدالله إلی إبنی هذا، و اشار إلی محمد ابنه، انّه وصیّتی و وارثی و عیبة علمی و معدن العلم و باقرالعلم. قلت: یابن رسول الله! ما معنی باقرالعلم؟ قال: سوف یختلف إلیه خلاص شیعتی و یبقر العلم علیهم بقراً...(5)؛ ای اباعبدالله! به سوی این فرزندم. - و سپس به فرزندش محمد اشاره نمود - او وصی و وارث من است، محلّ نگه داری علمم بوده و معدن علم و شكافنده علم می باشد.
عرض كردم: ای فرزند رسول خدا! باقرالعلم به چه معنی می باشد؟
فرمود: زود است كه شیفتگانی از شیعیانم به سوی او در رفت و آمد خواهند بود و علم را برای آنان خواهد شكافت...»

از دیدگاه صحابه پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم

یاران رسول خدا نیز به این شخصیت عظیم الشّأن علاقه زیادی داشته و در میان آنان از احترام فوق العاده ای برخوردار بود. چرا كه پیشگویی های پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به جابر بن عبدالله انصاری و دیگر چهره های محترم، زمینه این را فراهم كرده بود.
برخورد مهرآمیز جابربن عبدالله انصاری، كه یكی از یاران با اخلاص رسول خدا و حامل پیام و سلام آن حضرت به امام باقرعلیه السلام است جلوه دیگری داده بود.
جابر كه در زمان كودكی آن حضرت به ایشان گفته بود: پیامبر خدا، سلامت می رساند؛ به او گفته شد: ای جابر! چگونه بوده كه تو سلام پیامبر را به ایشان می رسانی؟ گفت: من در حضور پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم نشسته بودم و امام حسین علیه السلام نزد او بود و بازی می كرد. پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به من فرمود: ای جابر! فرزندی برایش به دنیا خواهد آمد كه نامش علی است و روز قیامت كه منادی ندا سر می دهد: سرور عبادت كنندگان بپاخیزد! فرزندش علی برمی خیزد. آنگاه از نسل او فرزندی خواهد آمد كه نامش محمد است و تو ای جابر! اگر او را درك كردی، سلام مرا به او برسان.(6)
این برخورد سبب شد كه باقی ماندگان از صحابه پیامبر و همچنین تابعین كه دوران آنها فرا رسیده بود، به حضرت روی آورده و از دانش وسیعش بهره ببرند.
ابن شهرآشوب می نویسد: «و قد روی عنه معالم الدین بقایا الصحابة و وجوه التابعین و رؤساء فقهاء المسلمین، فمن الصحابة نحو جابر بن عبدالله الأنصاری و من التابعین نحو جابر بن یزید الجعفی و كیسان السختانی صاحب الصوفیة و من الفقهاء نحو ابن المبارك والزهری و الأوزاعی و ابوحنیفة و مالك والشافعی و زیاد بن المنذر النهدی (7)؛ باقی ماندگان از یاران پیامبر و همچنین شخصیت های برجسته تابعین و رؤسای فقهای مسلمین از ایشان آثار و نشانه های دین آموخته و روایت كردند كه از جمله صحابه همانند جابربن عبدالله انصاری و از تابعین همانند جابر بن یزید جُعفی و كیسان سختانی و از فقها همانند ابن مبارك و زهری و اوزاعی و ابوحنیفه و مالك و شافعی و زیاد بن منذر نهدی می باشد.»

امام باقرعلیه السلام در نگاه دیگران

بسیاری از شخصیت های محترمی كه معاصر امام باقرعلیه السلام بودند، از آنها سخنان ارزشمندی درباره امام محمدباقرعلیه السلام نقل گردیده كه پرداختن به همه آنها، از حوصله این نوشتار بیرون است. اما باید گفت:
گرچه آب دریا را نتوان كشید
اما به قدر تشنگی هم باید چشید
در زیر به برخی از جملات شخصیت های علمی كه درباره امام گفته اند، می پردازیم:
1. عبدالله بن عطاء مكّی
در حلیةالاولیاء آمده است كه عبدالله بن عطاء مكّی گفته: «ما رأینا العلماء عند أحد أصغر منهم عند أبی جعفرعلیه السلام یعنی الباقر. و لقد رأیتُ الحكم بن عینیة مع جلالته و سنّه عنده كأنّه صبّی بین یدی معلّم یتعلّم منه (8)؛ ما هرگز ندیدیم كه علما در محضر كسی همانند ابوجعفر یعنی امام باقرعلیه السلام آن قدر احساس كوچكی كنند، من خودم حكم بن عینیه را با آن جلالت قدری كه داشت، دیدم كه همانند كودكی در مقابل معلّمش قرار گرفته و از او یاد می گیرد.»
2. نافع غلام ابن عمر
در ملاقات و پرسش و پاسخی كه امام با نافع داشتند، از وی درباره خوارج و اصحاب نهروان پرسیدند. وی كه از قدرت استدلال امام محمدباقرعلیه السلام سخت شگفت زده شده بود از محضر امام بیرون رفته در حالی كه می گفت: «انت والله أعلم النّاس حقّاً».(9)
3. عكرمه
ابوحمزه ثمالی گوید: در آن سالی كه امام محمدباقرعلیه السلام به حجّ رفت و هشام با حضرت ملاقات داشت، مردم از اطراف به سوی حضرت روانه شدند. عكرمه پرسید: «من هذا؟ علیه سیماء زهرةالعلم لاجربنّه، فلمّا مثل بین یدیه ارتعدت فرائصه واسقط فی ید أبی جعفر و قال: یابن رسول الله، لقد جلستُ مجالس كثیرة بین یدی ابن عباس و غیره فما أدركنی ما أدركنی آنفاً فقال له ابوجعفرعلیه السلام: ویلك یا عبید أهل الشام، انّك بین یدی بیوت أذن الله أن ترفع و یذكر فیها اسمه (10)؛ این كیست؟ در چهره او علم غنچه كرده، می باید او را بیازمایم. سپس به نزد حضرت رفته تا در مقابل امام قرار گرفت لرزه بر اندامش افتاد و در برابر امام خاموش شد. سپس رو به امام كرده، گفت: ای فرزند رسول خدا! من تاكنون در مجالس زیادی در برابر ابن عباس و غیر او نشسته ام ولی آن گونه در برابر شما مضطرب شده ام در مقابل هیچ یك، وحشت و اضطراب مرا فرا نگرفت!؟
امام فرمود: وای برتو ای بنده أهل شام! تو می دانی كجا نشسته ای؟ در مقابل خاندانی هستی كه خداوند اذن داده تا دیوارهای آن را بالا برند، خانه هایی كه نام خدا در آن برده شود.»
4. جابر جُعفی
یكی دیگر از شخصیت های محترمی كه سال ها محضر امام باقرعلیه السلام را درك كرده و معارف بی شماری از امام كسب فیض كرده جابر جُعفی است.
درباره جابر نوشته اند كه حدود پنجاه هزار حدیث در موضوعهای مختلف از آن حضرت نقل كرده است.(11)
ابن شهرآشوب می نویسد: هرگاه جابر از امام باقرعلیه السلام حدیثی نقل می كرد، می گفت: «حدّثنی وصیّ الأوصیاء و وارث علم الأنبیاء»؛ این حدیث را وصیّ اوصیاء و وارث علم پیامبران (یعنی امام محمدباقرعلیه السلام) به من گفته است.»(12)
5. أبرش كلبی
همچنین ابن شهرآشوب می نویسد: أبرش كلبی در حالی كه به امام محمدباقرعلیه السلام اشاره كرده بود، از هشام پرسید: این كیست كه اهل عراق گرد او حلقه زده و سؤال می كنند؟
هشام گفت: این، پیامبر كوفه است، او گمان می كند كه فرزند پیامبر خدا و باقرالعلم و مفسّر قرآن است. چیزی را از او بپرس كه نمی داند.
ابرش كلبی به نزد امام آمده، گفت: ای فرزند علی! آیا تورات و انجیل و زبور و فرقان را خوانده ای؟ فرمود: آری.
گفت: پس اجازه دهید تا مسائلی در این خصوص از شما بپرسم. امام فرمود: بپرس ولی اگر قصد آگاهی و دست یافتن به مسائل را داری، بهره خواهی برد و اگر قصد اذیّت كردن داری، گمراه خواهی شد.
ابرش پس از چند پرسش و پاسخ، از جای برخاست در حالی كه می گفت: حقیقتاً تو فرزند رسول خدا هستی. سپس به سوی هشام رفته، اظهار داشت: ای فرزندان بنی امیّه! ما را رها كنید چرا كه این أعلم مردم زمین است به آنچه كه در آسمان و زمین می باشد. این فرزند رسول خداست.(13) 6. مالك بن أعین جهنی
از جمله كسانی كه امام محمدباقرعلیه السلام را ستود و ضمن اشعاری امام را مورد مدح و ستایش خود قرار داد، مالك بن أعین بود. وی امام را مخاطب قرار داده، چنین گفت:
وقتی مردم علم قرآن را طلب كنند، تمامی قریش از عرضه چنین علمی فرو می مانند. و هنگامی كه گفته شود: فرزند دختر پیامبر كجاست؟ نزد او رشته های دراز این را خواهند یافت؛ ستارگانی است كه برای شبروان نورافشانی می كنند و كوه هایی است كه دانش را به وسعت كوهها به ارث می برند.(14)
7. محی الدّین نووی
وی كه متوفّای سال 676 ق. است؛ در باره امام محمدباقرعلیه السلام می گوید:
محمد بن الحسین القرشی الهاشمی معروف، به «باقر» از آن جهت بدین لقب ملقّب گشته كه دانش را شكافته، یعنی كه اصل و ریشه آن را دریافته و از رازهای آن باخبر گشته است. او تابعی گرانقدر و امامی پرهیزكار است، كه بر بزرگواریش همگی اذعان دارند و از جمله معدود فقهای مدینه و بزرگان آن به شمار می رود.(15)
8. محمد بن طلحه شافعی
وی در كتاب خود به نام مطالب السّؤل می نویسد: محمد بن علی باقرعلیهما السلام همان شكافنده علم و جامع آن است كه دانش گسترده او و مقام بلندش بر همگان آشكار است و گوهر زینتش آراسته است و قلبش پرصفا و كار و كردارش پیراسته است و نفسش پاك و اخلاقش منزّه و اوقاتش به طاعت خدا سپری و قدمش در مقام تقوی راسخ و پا برجاست، فضایل و نیكیها به گرد پایش نمی رسند و ویژگی های مثبت اخلاقی به او افتخار می كنند...(16)

دانشگاه امام باقرعلیه السلام

دوران طلایی امام محمدباقرعلیه السلام این فرصت را به آن حضرت داد تا علوم آل محمّد را در اختیار علاقه مندان علم و كمال قرار دهد.
بدین وسیله آوازه باقر علم النّبیّین به دورترین نقاط عالم رسیده و خیل مشتاقان علم و دانش به سوی مدینه منوّره رهسپار گشتند تا از این فرصت طلایی، كمال استفاده را ببرند. امام باقرعلیه السلام با استقبال از این دانش پژوهان، خود را برای تربیت آنان آماده كرده و درب تمام علوم را به روی علاقه مندان گشود.
مسجد پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم مبدّل به دانشگاهی شده بود كه در چند نوبت در روز، پذیرای صدها دانشجو بود كه همگان در انتظار درس امام محمدباقرعلیه السلام بودند.
استاد عبدالعزیز، در توصیف این اجتماع بزرگ در مدینه، می نویسد: كوفه و بصره و واسط و حجاز، جگر گوشگان خود را به دانشگاه اهل بیت گسیل داشتند و علما و محدّثین و راویان بزرگی از آن فارغ التحصیل گردیدند.(17)
شاهد بر این مدّعا، این است كه اگر به رجال شیخ طوسی بنگریم و یا به نام و هویّت و ملیت یاران و راویان حدیث امام محمدباقرعلیه السلام، به این نكته پی می بریم كه در میان یاران امام عدّه زیادی بالغ بر یكصد نفر از مردم كوفه می باشند و همچنین از یمن و مدینه و بصره و شام و موصل و سجستان و مكّه و قم و مداین و سرخس و واسط و كابل و نیشابور و حلوان و ری و... دیده می شوند.
در جلسه درس امام، صحابه و تابعین و فقها و مفسّرین، حتّی از گروه های مخالف شركت می كردند. مثلاً از صحابه، جابربن عبدالله انصاری بوده است و از تابعین،چهره های سرشناسی همانند: اسماعیل بن عبدالرحمن جعفی و اسماعیل بن زیاد و ابان بن عیاش و حسن بن أبی الحسن و حسین بن علی بن الحسین، و حسین بن عبدالله و حبیب أبوعمیرة الاسكاف، و حمران بن أعین و حارث بن حصین أزدی و زیاد بن سرقه و زیاد بن منذر و عمر بن دینار و غیر اینها می باشند.
همچنین از فقهایی كه در درس امام شركت می كردند: ربیعة الرأی بوده است و از مفسّران، اسماعیل بن عبدالرحمن سدّی، و از سایر فرق و گروه ها همانند زیدیه مثل حسن بن صالح بن حی همدانی و زیاد بن المنذر و از گروه بتریه طلحة بن زید و عمرو بن قیس ماصر و عمرو بن خالد واسطی و غیاث بن ابراهیم و قیس بن الربیع و محمد بن زید و منصور بن المعتمر و مقاتل بن سلیمان و یوسف بن الحارث و... می باشند.(18)
آری، شیخ طوسی اگرچه تعداد یاران امام محمدباقرعلیه السلام را به 465 نفر رسانده (19) اما به یقین عدد راویان احادیث فقهی و غیر فقهی، بیشتر خواهد بود.

امام باقرعلیه السلام و تولید علم

پیش از این گفته شد كه امام محمدباقرعلیه السلام وارث علم تمام پیامبران بوده و طبق روایات، آن حضرت معروف به «باقر» یعنی شكافنده، توسعه دهنده در علوم بوده است.
علومی كه امام در اختیار دیگران قرار داد از قبیل: فقه، حدیث، فلسفه، تفسیر، لغت، كلام، اخبار مبدأ و معاد، اخبار انبیاء، مناسك حجّ، و دیگر علوم اسلامی می باشد. شیخ مفید می نویسد:
«و روی ابوجعفرعلیه السلام اخبار المبتداء و اخبار الأنبیاء، و كتب عنه المغازی واثروا عنه السنن و اعتمدوا علیه فی مناسك الحجّ التی رواها عن رسول الله و كتبوا تفسیر القرآن و روت عنه الخاصة و العامة الاخبار، و ناظر من كان یرد علیه أهل الآراء و حفظ عنه النّاس كثیراً من علم الكلام (20)؛ امام محمدباقرعلیه السلام اخبار خلقت عالم و اخبار پیامبران را روایت كرد، همچنین اخبار جنگها را از او نوشته و اخلاق و آداب و سنن را از او برگرفتند. به گفته هایش در مناسك حجّ كه از رسول خدا روایت كرده بود، اعتماد كردند و به آنها عمل نمودند. همچنین تفسیر قرآن را از او روایت كرده و عامّه و خاصّه از حضرتش روایت نقل نمودند. یكی از برنامه های وی این بود كه با صاحبان فكر و اندیشه به مناظره و گفت و گو می نشست و یاران وی مطالبی درباره علم كلام از او حفظ می كردند.»

1. علم فقه

یكی از آثار و بركات این دانشگاهی كه بر دست توانای امام باقرعلیه السلام یایه گزاری شد، تبیین علم فقه و مسائل حلال و حرام بود كه امام با وسعت دانشی كه داشت، این سفره علمی را برای همگان پهن كرده و آموخته های خود را از رسول خدا و امیرمؤمنان و سایر معصومان علیهم السلام كریمانه تقدیم دانش پژوهان كرد. چرا كه تا آن روز هیچ یك از معصومان و حتّی پیامبر بزرگوار فرصت نیافته بودند به مسائل حلال و حرام به این گستردگی بپردازند. چون نه زمینه آن فراهم شده بود و نه مردم در آن سطح از فكر و آگاهی بودند.
بدین جهت می بینیم كه درسهای فقهی امام آنقدر تأثیرگذار بود كه فقهای زمان مجذوب این محفل علمی شدند به گونه ای كه امام از برخی شاگردان خود؛ یعنی ابان بن تغلب می خواهد كه در مسجد مدینه بنشیند و پاسخگوی مسائل فقهی مردم بوده و فتوا دهد.(21) كه بدون شك این مقام فقط شایسته فقیه و عارف به احكام الهی می باشد.
راستی اگر به كتاب های فقهی مراجعه كنیم و به هر یك از باب های فقهی، كه از كتاب طهارت گرفته تا كتاب دیات می باشد، نظر بیفكنیم، نظرات این امام معصوم علیه السلام را می بینیم كه راویان، این احادیث فقهی، را از امام به عنوان عن ابی جعفر، سألت اباجعفر، قال ابوجعفر، الباقر، و یا روایاتی كه در سندشان عن أحدهما آمده، نقل كرده اند. شما اگر به كتاب وسائل الشّیعة از تألیفات مرحوم حرّ عاملی كه جامعِ روایت اهل بیت در مسائل حلال و حرام است، رجوع كنید، خواهید دید كه از امام باقرعلیه السلام بیشترین روایات فقهی پس از امام صادق علیه السلام نقل گردیده و تعداد آنها بالغ بر چهارهزار روایت است. چون در جلد اوّل به 181، در جلد دوم به 193، در جلد سوم به 210، در جلد چهارم به 236، در جلد پنجم به 156، در جلد ششم به 196، در جلد هفتم به 173، در جلد هشتم به 176، در جلد نهم به 193، در جلد دهم به 145، در جلد یازدهم به 128، در جلد دوازدهم به 176، در جلد سیزدهم به 125، در جلد چهاردهم به 137، در جلد پانزدهم به 122، در جلد شانزدهم به 146، در جلد هفدهم به 111، در جلد هجدهم به 108، در جلد نوزدهم به 104، در جلد بیستم به 226، در جلد بیست و یكم به 201، در جلد بیست و دوم به 220، در جلد بیست و سوم به 118، در جلد بیست و چهارم به 128، در جلد بیست و پنجم به 115، در جلد بیست و ششم به 168، در جلد بیست و هفتم به 158، در جلد بیست و هشتم به 162، در جلد بیست و نهم به 113 حدیث فقهی اشاره نموده است.
و اینها تمام مواردی است كه با واژه ابوجعفر یا أباجعفر و یا أبی جعفر می باشد؛ اما اگر احادیث فقهی كه با واژه لأبی جعفر و یا عن احدهما و یا عن الباقر و یا عن محمد بن علی بن الحسین علیهم السلام آمده است را به روایات فوق اضافه كنیم؛ بدون شك این تعداد از مرز شش هزار حدیث فراتر خواهد رفت.

2. تفسیر قرآن

از دیگر علومی كه در دانشگاه امام محمدباقرعلیه السلام به سرعت رشد كرد، تفسیر قرآن و بیان علوم و معارف قرآنی بود و باعث این رشد فزاینده اوّلاً خود آن حضرت و در ثانی وجود مشتاقانی بود كه از اطراف عالم جهت رسیدن به معارف ناب اسلامی بار سفر به مدینه بسته و در محضر امام قرار گرفته بودند.
آنان چون با سؤالات و شبهات زیادی روبه رو بودند، همه آنها را به محضر حجّت خدا عرضه می نموده و پاسخ صحیح را دریافت می كردند.
بدین جهت هنگامی كه ابوزرعه، تفسیر امام باقرعلیه السلام را درباره اهل الذّكر شنید، عرضه داشت: خدای راست گفت! قسم به جانم كه اباجعفر بزرگترین علماء و دانشمندان است.(22)
و پیش از این نیز گفته شد كه مفید در ارشاد در این خصوص نوشته: و كتبوا عنه تفسیر القرآن (23)؛ به گونه ای كه اگر به كتاب های تفسیر و یا روایات تفسیریِ به جای مانده از امام محمدباقرعلیه السلام رجوع كنیم، روایات زیادی را در ذیل آیات قرآن می بینیم كه راویان بزرگی آنها را از امام علیه السلام روایت كرده اند كه بیشتر این روایات را می توان در كتاب البرهان سید هاشم بحرانی و تفسیر عیاشی و نورالثقلین و دیگر تفاسیر روایی پیدا كرد؛ كه نام زراره، جابر بن یزید جعفی، سلام بن المستنیر، عطاء، حسن بن محبوب، محمد بن مسلم، صفوان، حریز، عمرو بن قیس، سعد بن ظریف، حمران بن اعین، فضیل، حنان بن سدیر، حسین كندی، سعد بن صدقة، ابوحمزه، ابوبصیر، سعد اسكاف و محمد بن قیس را می توان در صدر راویان این دانش عظیم برشمرد.

پی نوشت ها

1. كفایةالاثر، ص 42.
2. همان، ص 54.
3. همان، ص 83.
4. همان، ص 237.
5. همان، ص 243.
6. زندگی دوازده امام، ج 2، ص 206.
7. مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 195.
8. همان، ج 4، ص 204؛ الارشاد، مفید، ص 246.
9. مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 199.
10. همان، ص 182.
11. زندگی دوازده امام، ج 2، ص 214.
12. مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 180.
13. بحارالانوار، ج 46، ص 355.
14. زندگی دوازده امام، ج 2، ص 204.
15 و 16. همان، ص 205.
17. همان، ص 207.
18 و 19. رجال، شیخ طوسی، ص 142 - 102.
20. الارشاد، ص 248.
21. رجال، نجاشی، ص 10.
22. مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 178.
23. الارشاد، ص 248.

منبع:حوزه
چهارشنبه 11/8/1390 - 19:5
لطیفه و پیامک

زمین و آسمان ای شیعه در حزن و غم است امشب

همه اوضاع عالم زین مصیبت در هم است امشب

امام پنجمین شد کشته از زهر هشام دون

مدینه غم سرا از این غم و زین ماتم است امشب

التماس دعا

.

.

.

کسی که بود شکافنده‌ی تمام علوم / هزار حیف که از زهر کینه شد مسموم

سر تو باد سلامت یا رسول ‌الله / وصّی پنجم تو کشته شد، ولی مظلوم

.

.

.

امام باقر (ع) :

خداوند دنیا را به دوست و دشمن خود می دهد ، اما دینش را فقط به دوست خود می بخشد

.

.

.
شهادت پنجمین گل باغ نبوی، تسلیت و تعزیت . . .

.

.

.

تسلیت صاحب شیعه که غمی دیگر شد / برگ مژگان ملائک ز سرشکش تر شد

بسکه بر ساقه‌ی گل ریخت عدو زهر جفا / پنجمین گل ز گلستان علی پرپر شد . . .

ادامه در لینک زیر


.

.

.

ای باقر علم نبی، فرزند حیدر/ از ما شفاعت کن اماما روز محشر

کی می شود قبر تو را در بربگیرم/ پروانه سان دورت بگردم تا بمیرم

شهادتش تسلیت

.

.

.

 

امام باقر(ع):

سه چیز پشت انسان را می شکند :

مردی که عمل خویش را زیاد شمارد

گناهانش را فراموش کند

و به رای خویش ، خوشنود باشد . . .

.

.

.

شهادت شکافنده ی علم نبوی و مظهر حلم علوی

امام محمد باقر(ع) تسلیت باد . . .

.

.

.

یا باقر از فرط غمت افسرده گشتیم / از غصه جانسوز تو پژمرده گشتیم

هر شیعه در دل حجله داغ تو بسته / سنگینى داغت دل ما را شکسته . . .

.

.

.

علم و کمال و حکمت و توحید جان گرفت / از نطق جان فزای تو یا باقرالعلوم

یک لحظه وا کند گره از کار عالمی / دست گره گشای تو یا باقرالعلوم

دردا که صبح و شام هشام از ره ستم / کوشید بر جفای تو یا باقرالعلوم

دردا که شد نهان به دل خاک در بقیع / روی خدانمای تو یا باقرالعلوم

شهادت مظلومانه اش، تسلیت . . .

.

.

.

امام محمد باقر (ع):

دعای انسان پشت سر برادر دینی اش، نزدیکترین و سریعترین دعا به اجابت است . . .

.

.

.

زهر ستم زد شرر به پیکر اطهرش / تو آگهی ای خدا، چه آمده بر سرش

به گوش اهل ولا می رسد این زمزمه / ز کینه پرپر شده دست گل فاطمه . . .

.

.

.

شهادت غریبانه ی امام مسموم، باقر مظلوم (ع)، بر شما تسلیت باد . .

چهارشنبه 11/8/1390 - 18:59
اهل بیت
اعتلای شریعت مقدس اسلام و مکتب تشیع و ادامه نهضت اصلاحی پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، مهمترین دغدغه و محور مبارزات فکری و فرهنگی و جهاد و انقلاب ائمه معصومین(علیهم السلام) بوده است. انحرافهای به وجود آمده در جریانهای فکری موجود، ظهور و بروز جریانهای کلامی منحرف با تکیه بر علوم وارداتی از جهان بیگانه، بخصوص مسیحیت و تلاش حکام و خلفای جامعه اسلامی در دامن زدن به این اتفاقها، نتایج ناخوشایندی برای جهان اسلام-اعم از طبقه نخبه و توده مردم-به همراه داشت.
بر این اساس و بنا به حکم الهی در اثبات و تثبیت وظیفه امامان(علیهم السّلام) در قبال جامعه و لزوم هدایت فکری آنان، هر یک از آن بزرگواران بنا به مصلحتهای موجود و شرایط زمانی، دست به اقدامهای سازنده ای در جامعه می زدند. نگاهی گذرا به زندگی امامان شیعه(علیهم السّلام) و بررسی حیات آنان، مبین این مطلب خواهد بود که هر یک از ایشان، بنا به دلایل کاملا منطقی و در راستای مصلحت دین خدا و مسلمانان قدم برداشته اند و لذا تفاوتهای موجود در شیوه مبارزاتی آنان، در اصل قضیه که همان هدایت افکار عمومی و به دست گرفتن و رهنمون شدن طبقه نخبه جامعه است، تاثیری نخواهد گذاشت. چنانچه سکوت 25 ساله امیرالمومنین(علیه السّلام) به همان دلیلی صورت گرفت که قبول خلافت از ناحیه ایشان محقق شد.
این مفهوم، در صلح مصلحتی امام حسن(علیه السّلام) نیز مصداق عینی یافت و جهاد و مبارزه امام حسین(علیه السّلام) برای احیای دوباره شریعت مقدس اسلام، با همان هدفی شکل گرفت که کلاسهای درس امام سجاد(علیه السّلام) برگزار گردید و دعاهای ایشان که بعد معرفتی آن تنها بخشی از ویژگیهای آن ادعیه است، از ایشان صادر شد.
بی شک، هر یک از اقدامهای مذکور از ناحیه ائمه معصومین(علیهم السّلام)، با همان هدف اصلاح گرانه و در مسیر حرکت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم )، انجام گرفت. امام باقر(علیه السّلام)، پس از یک دوره اختناق شدید که پیشوای چهارم(علیه السّلام) آن را تجربه کرده بودند، در شرایطی به امامت رسیدند که زمزمه های اختلاف در دربار امویان به گوش می رسید و سیل نارضایتی مردم از حکومت آنان، زمینه انحطاط و سقوط خلافت آنان را مهیا می ساخت.
در چنین شرایطی و نیز به دلیل گسترش مرزهای جغرافیایی جهان اسلام و همسایگی با کشورهایی که پیرو سایر ادیان بودند، زمینه ورود افکار التقاطی از ماورای مرزهای اسلامی فراهم شده بود. موج گسترده این تفکرات که گهگاه با جاذبه هایی چون جدید بودن و ایجاد تحرک فکری در جامعه همراه بود، باعث شد تا شبهه ها و شبهه افکنی ها به فضای فرهنگی و فکری جامعه وارد شود.
خلفای وقت نیز که این انحراف فکری را در راستای دستیابی به اهداف خود و دور ماندن مردم از اصل دین می دیدند، از ورود این تفکرات استقبال می کردند. حمایت دولت از انحراف فکری جامعه، اولین افقهای شکل گیری فرق کلامی منبعث از فلسفه یونان را در بین مسلمانان گشود.
با توجه به دو مقدمه یاد شده، شرایط عصر امام باقر(علیه السّلام) تا حدودی روشن می شود و با توجه به همان اصل مذکور در خصوص وظیفه امام مسلمین، باقر العلوم(علیه السّلام) وظیفه خطیر خویش را در قبال پدیده های علمی و فرهنگی جامعه ترسیم نمودند. نکته قابل توجه اینکه، بررسی، تحلیل و پاسخگویی به شبهه های فرق کلامی منحط، هیچ گاه به معنای مقابله با ورود افکار و آرای جدید به فضای فکری جامعه نیست و اقدامهای ائمه معصومین(علیهم السّلام) -بخصوص صادقین(علیهم السّلام) -اقدام حذفی در قبال این شبهات نبوده است، بلکه بررسی مناظرات آن بزرگواران، اثباتی عمل کردن ایشان را در برابر این شبهه ها و شبهه افکنان اثبات می نماید.
مساله دیگری که در دوران امامت باقرالعلوم(علیه السّلام) قابل توجه است، رقابت فرق کلامی منحط با مکتب اهل بیت(علیهم السّلام) است. این رقابت، در بیرون مرزهای معرفتی اسلام، شکل گرفته بود و مقابله با آن در جهت پاسخگویی به شبهه های وارده، به یک انسجام فکری درونی و رهبری مقتدرانه فرهنگی نیاز داشت که وجود پنجمین امام شیعه که نوید حضورش در این برهه زمانی توسط پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) داده شده بود، توانست خلا فکری -فرهنگی جامعه را در این عرصه پر کند.
از طرف دیگر، جریانهای انحرافی که در حوزه تشیع رخ می داد، آسیب و مانع جدی در درون مکتب اهل بیت(علیهم السّلام) محسوب می شد. گر چه برخی از این جریانها با تدابیر امامان معصوم(علیهم السّلام) در همان ابتدای شکل گیری، از ادامه راه باز ماندند؛ اما حرکتهای منفعلانه آنان در مقابله با تشیع راستین و ناب، در همان مقاطع کوتاه زمانی باعث ایجاد خللها و ضربه هایی به بدنه فکری جامعه شیعی شد که حضور به موقع امام باقر(علیه السّلام) و امام صادق(علیه السّلام) مانع گسترش و استحکام پایه های فکری و اجتماعی آن فرق شد.
علاوه بر جریانهای فکری و معرفتی مذکور که حذف یا اصلاح آن، نیروی فراوانی را می طلبید؛ وجود جریان قدرتمند سیاسی که به انحرافهای فکری مذکور دامن می زد، در برابر ایشان قرار گرفت. بنی امیه گرچه در دوران امام باقر(علیه السّلام) از قدرت سیاسی چندانی برخوردار نبود، اما از یک طرف با دامن زدن به انحرافهای عقیدتی و از طرف دیگر با سختگیری های سیاسی علیه ایشان، عرصه را بر انجام فعالیتهای امام(علیه السّلام) تنگ کرده بود.
با توجه به آنچه بیان شد، عرصه فعالیت علمی و مبارزات سیاسی-فرهنگی امام باقر(علیه السّلام) بر ما روشن می گردد. شرایط زمانی امامت باقرالعلوم(علیه السّلام) و اقدامهای بی نظیر ایشان، مبین این نکته است که ایشان نقطه عطفی در تحول تاریخ تشیع است. این امام همام، علاوه بر مبارزات فکری با انحرافهای موجود، منشا بسیاری از علوم و مبدع بسیاری از حرکتهای موثر علمی در جامعه شیعی پس از خود است.
آنچه بر اهمیت تلاشهای پیشوای پنجم شیعیان می افزاید، استفاده بهینه از فطرت سیاسی به وجود آمده در آستانه انتقال قدرت و تبدیل جریان سیاسی کشور اسلامی است. ایشان با بهره گیری از فرصت به وجود آمده، توانستند فضای تشکیل اولین هسته های علمی شیعه را ترسیم و زمینه تاسیس اولین دانشگاه شیعی را فراهم آورند که در دوره امام صادق(علیه السّلام) به اوج خود رسید و ثمرات بی شماری برای جهان اسلام بر جای گذاشت.
شایان ذکر است، آنچه به عنوان فطرت سیاسی در دوره امامت امام باقر(علیه السّلام) و امام صادق(علیه السّلام) عنوان می شود، به معنای آسودگی مطلق ایشان از خفقان سیاسی عصر خویش نبوده است. امام باقر(علیه السّلام) برای سپردن میراث غنی مکتب اهل بیت(علیهم السّلام) به نسلهای پس از خود، با دو رویکرد به مبارزه پرداختند؛ اولین مبارزه ایشان، مقاومت در برابر موج خزنده افکار وارداتی و عقاید منحط داخلی و اثبات حقانیت تفکر ناب شیعی و تثبیت آن در جامعه بوده است و مرحله بعدی که به نوعی زنجیره همان مرحله اول مبارزات ایشان است، ایستادگی در برابر مروجان اصلی این تفکرات بود که این جریانهای سیاسی و فکری را هدایت می کردند، مقاومت در برابر دستگاه خلافت باید عالمانه و اندیشمندانه می بود که این خواسته به خوبی در آن زمان محقق شد. فراهم آوردن مقدمات تاسیس اولین دانشگاه بزرگ اسلامی، تشکیل اولین کرسیهای نظریه پردازی، تربیت شاگردانی که هر یک به نوبه خود از چهره های علمی جهان اسلام به شمار می روند، نقل بیشترین روایت و حدیث از ایشان توسط راویان حدیث و تشکیل جلسات مناظره کلامی با صاحبان فکر و اصحاب معرفت و تدریس علوم جدید به همراه علوم اسلامی، از جمله اقدامهایی است که در تبیین حرکتهای علمی-فرهنگی و سیاسی امام باقر(علیه السّلام) می توان از آنها نام برد.
وجود نورانی امام باقر(علیه السّلام) و حرکت در دو مسیر سرنوشت ساز با یک هدف مشخص، و به تصویر کشیدن چهره واقعی اسلام در برابر تهاجمهای فرهنگی و سیاسی دشمنان، زمینه ساز شهادت ایشان شد، حال آن که جریان نوینی که ایشان در حوزه فکر و معرفت اسلامی به روی جهانیان گشود، چون چشمه ای جوشان تاکنون ادامه داشته و هر روز بر لزوم بهره گیری از سیره باقرالعلوم (علیه السّلام) در مبارزه با تهاجمهای گسترده فرهنگی غرب علیه اسلام و شبهه افکنی های معاندان و مخالفان، افزوده می شود.
منبع: http://www.bashgah.net
چهارشنبه 11/8/1390 - 18:58
اهل بیت
پیدایش فرقه های انحرافی، مسئله ای بود كه پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به آن هشدار داده و با تعیین محوریّت امامان معصوم علیهم السلام، برای رفع این خطر اقدام نموده بود. اینك به بعضی از این جریان های فكری منحرف در زمان امام باقرعلیه السلام اشاره می كنیم:

1. خوارج

خوارج، گرچه پس از جنگ نهروان به شدت تضعیف شدند؛ ولی با گذشت زمان، به تجدید قوا پرداخته، هوادارانی یافته و بعدها به شورش ها و حركت های اجتماعی دامن زدند.
یكی از میدان های رویارویی امام باقرعلیه السلام با اندیشه های منحرف، موضع گیری های آن حضرت، با مشی خوارج بود.
امام باقرعلیه السلام می فرمود:
به این گروه مارِقه (خوارج) باید گفت: چرا از علی علیه السلام جدا شدید؟ با این كه شما مدّتها سر در فرمان او داشتید و در ركابش جنگیدید و نصرت او زمینه تقرّب شما را به خداوند فراهم می آورد.
آنها خواهند گفت: امیرمؤمنان علیه السلام در دین خدا حَكَمْ قرار داده است! (در جنگ با معاویه، حكمیت را پذیرفته است).
به آنان باید گفت: خداوند در شریعتِ پیامبرعلیه السلام حكمیت را پذیرفته و آن را به دو مرد از بندگانش وانهاده است، آنجا كه فرموده:
«فابعثوا حكماً من اهله و حكماً من اهلها ان یریدا اصلاحاً یوفق الله بینهما»؛ و اگر از جدایی و شكاف میان آن دو (همسر) بیم داشته باشید، یك داور از خانواده شوهر، و یك داور از خانواده زن انتخاب كنید (تا به كار آنان رسیدگی كنند). اگر این دو داور، تصمیم به اصلاح داشته باشند، خداوند به توافق آنها كمك می كند؛ زیرا خداوند، دانا و آگاه است (و از نیّات همه، باخبر است).(1)
از سوی دیگر رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم در جریان بنی قُریظه، برای حكمیّت، سعد بن معاذ را برگزیده و او به آنچه مورد امضا و پذیرش خداوند بود، حكم كرد.
به خوارج باید گفت: آیا شما نمی دانید كه وقتی امیرمؤمنان علیه السلام حكمیّت را پذیرفت، به افرادی كه حكمیّت به عهده آنان نهاده شد، فرمان داد تا بر اساس قرآن حُكم كنند و از حكم خداوند فراتر نروند و شرط كرد كه اگر حكم آنها خلاف قرآن باشد، آن را نخواهد پذیرفت؟
زمانی كه كار حكمیّت به ضرر علی علیه السلام تمام شد، برخی به آن حضرت گفتند: كسی را بر خود حَكَم ساختی كه علیه تو حُكم كرد! امیرمؤمنان علیه السلام در پاسخ فرمود: من به حكمیت كتاب خدا تن دادم، نه به حكمیت یك فرد، تا نظر شخصی خودش را اعمال كند!
اكنون باید به خوارج گفت كه در كجای این حكمیت، انحراف از حكم قرآن دیده می شود، با اینكه حضرت به صراحت اعلام كرد كه: حُكم مخالف قرآن را رد می كند!(2)
در روایتی دیگر آمده است: فردی از خوارج مدعی بود كه علی علیه السلام در جنگ نهروان به خاطر كشتن خوارج، گرفتار ظلم شده است. وی می گفت: اگر بدانم كه در پهنه زمین كسی هست كه برای من ظالم نبودن علی علیه السلام را ثابت كند، به سویش خواهم شتافت. به او گفتند كه از میان فرزندان علی علیه السلام شخصی چون ابوجعفر محمد بن علی علیه السلام می تواند به تو پاسخ دهد. وی كه از سردمداران خوارج بود، گروهی از بزرگان یارانش را گردآورد و به حضور امام باقرعلیه السلام رسید.
به امام باقرعلیه السلام گفته شد: اینان برای مناظره آمده اند.
حضرت فرمود: اكنون بازگردند و فردا بیایند. فردای آن روز، امام باقرعلیه السلام فرزندان مهاجر و انصار را گردآورد و گروه خوارج نیز حضور یافتند. امام باقرعلیه السلام با حمد و ستایش خداوند، سخن آغاز كرد و پس از شهادت به وحدانیّت خداوند و رسالت پیامبراكرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: سپاس خدا را كه با اعطای نبوّت به پیامبراكرم صلی الله علیه وآله وسلم، ما خاندان را كرامت بخشید و ولایت خویش را به ما اختصاص داد. ای فرزندان مهاجر و انصار! در میان شما هركس فضیلتی از امیرمؤمنان علیه السلام می داند، بایستد و بگوید!
حاضران هریك ایستادند و در فضیلت علی علیه السلام سخن ها ایراد كردند. با این زمینه و فضایی كه امام باقرعلیه السلام پدید آورد، آن مرد، كه بزرگ خوارج آن محفل به شمار می آمد، از جای برخاست و گفت: من به فضایل و ارزش های علی علیه السلام بیش از این جمع آگاهم و روایت های بیشتری می دانم؛ ولی اینها مربوط به زمانی است كه علی علیه السلام هنوز حكمیّت را نپذیرفته و با پذیرش حكمیّت كافر نشده بود!
سخن در فضایل علی علیه السلام به حدیث خیبر رسید، آنجا كه پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
لأعطینّ الرایة غداً رجلاً یحبّ الله و رسوله و یحبّه الله و رسوله كرّاراً غیر فرّار لا یرجع حتی یفتح الله علی یدیه؛ فردا پرچم را به دست فردی خواهم سپرد كه خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند، بر دشمن هماره می تازد و هرگز از میدان نبرد نمی گریزد. او از رزم باز نمی گردد، مگر با پیروزی و فتح خیبر.
در این هنگام امام باقرعلیه السلام به آن مرد رو كرد و فرمود:
درباره این حدیث چه می گویی؟
خارجی گفت: این حدیث حق است و شكی هم در آن نیست؛ ولی كفر پس از این مرحله پدید آمد!
امام باقرعلیه السلام فرمود: آیا آن روز كه خداوند علی علیه السلام را دوست می داشت، می دانست كه او در آینده اهل نهروان را خواهد كشت یا نمی دانست؟
آن مرد گفت: اگر بگویم خدا نمی دانست، كافر شده ام پس ناگزیر باید اقرار كنم كه خداوند می دانسته است!
امام باقرعلیه السلام فرمود: آیا محبّت خدا به علی علیه السلام از آن جهت بوده كه وی در خطِّ اطاعت خدا حركت می كرده یا به خاطر عصیان و نافرمانی بوده است؟
مرد گفت: بدیهی است كه دوستی خداوند نسبت به امیرالمؤمنین علی علیه السلام از جهت اطاعت و بندگی وی بوده، نه عصیان و نافرمانی (در نتیجه محبّت خداوند به علی علیه السلام بیانگر این است كه آن حضرت تا پایان عمر در راه اطاعت خدا گام نهاده و هرگز از مسیر رضای او بیرون نرفته و آنچه انجام داده وظیفه الهی او بوده است.)
سخن كه به اینجا رسید، امام باقرعلیه السلام به آن مرد فرمود: اكنون، تو در میدان مناظره مغلوب شدی! برخیز و مجلس را ترك كن!
مرد برخاست و در این حال آیه ای از قرآن را كه بیانگر آشكار شدن حق برای او بود، زمزمه می كرد و اظهار می داشت: «الله اعلم حیث یجعل رسالته»(3)

2. جبریه و مفوّضه (اشاعره و معتزله)

مُجبره كسانی هستند كه می گویند: انسان هیچ گونه اختیاری از خود ندارد و همه اعمال او مستقیماً توسط خداوند انجام می شود. نقطه مقابل این گروه مفوضه هستند كه می گویند: انسان بدون هیچ گونه دخالتی از ناحیه خداوند اعمال خود را انجام می دهد. بدیهی است كه هردو نظریه مردود است؛ بلكه نظریه صحیحی كه از جانب اهل بیت علیهم السلام مطرح شده «امری بین این دو امر» است؛ یعنی خداوند قدرت و اختیار را به انسان ها عنایت فرموده و انسان ها با توانایی كه خداوند عنایت كرده به انجام كارها می پردازند. هردو گروه فكری (مجبره و مفوّضه) در زمان امام باقرعلیه السلام جریان داشت و حضرت در پاسخ جبر مطلق و تفویض مطلق فرمود:
لطف و رحمت الهی به خلق، بیش از آن است كه آنان را به انجام گناهان مجبور سازد و سپس ایشان را به خاطر كارهایی كه به اجبار انجام داده اند، عذاب كند. از سوی دیگر خداوند قاهرتر و نیرومندتر از آن است كه چیزی را اراده كند و تحقق نیابد.
از آن حضرت سؤال شد: مگر میان جبر و اختیار، جایگاه سومی وجود دارد؟
امام باقرعلیه السلام فرمود: آری! میان جبر و اختیار (مطلق) فضایی به گستره آسمان و زمین است.(4)

3. غُلات

سومین جریان فكری نا سالم در عصر امام باقرعلیه السلام جریان «غلوّ» است. ضعف فرهنگی جامعه، همواره دو نتیجه تلخ را به همراه دارد:

افراط و تفریط!

برخی از مردم تحت تأثیر محیط و شگردهای تبلیغی بنی امیه، تا آنجا از خاندان رسالت فاصله گرفتند كه به ایشان توهین كرده و ناسزا می گفتند. در مقابل، گروه دیگری به انگیزه موضع گیری علیه حكومت بنی امیه و یا انگیزه های دیگر، در تعظیم جایگاه اهل بیت علیهم السلام تا آنجا پیش رفتند كه امامان معصوم علیهم السلام ناگزیر با آنان به مواجهه و مبارزه پرداختند و این همان جریان غلوّ بود.
در روایتی از امام صادق علیه السلام، هفت تن به عنوان عناصر فرصت طلب و دروغ پرداز، معرفی شده اند:
1. مغیرة بن سعید
2. بیان
3. صائد
4. حمزة بن عماره بریری
5. حارث شامی
6. عبدالله بن عمرو بن حارث
7. ابوالخطّاب.(5)
هشام بن حكم از امام صادق علیه السلام نقل كرده است:
مغیرة بن سعید از روی غرض ورزی بر پدرم (امام باقرعلیه السلام) دروغ می بست. یاران مغیرة در جمع اصحاب امام باقرعلیه السلام حاضر می شدند و نوشته ها و روایات را از ایشان می گرفتند و به مغیرة می رساندند. او در لابلای آن نوشته ها، مطالب كفرآمیز و باطل می افزود و به امام باقرعلیه السلام نسبت می داد و آنان را امر می كرد تا آن مطالب را به عنوان آرای امام علیه السلام در میان شیعه رواج دهند. بنابراین آنچه از مطالب آمیخته به غلوّ در روایات امام باقرعلیه السلام دیده شود، افزوده های مغیرة بن سعید است.(6)
امام باقرعلیه السلام از وجود چنین عناصر ناسالمی، كاملاً آگاهی داشت و در هر فرصت به افشای چهره آنان و انكار بافته های ایشان می پرداخت. آن حضرت درباره مغیرة فرمود: آیا می دانید مغیرة مانند كیست؟ مغیرة مانند بلعم است كه خداوند در حق وی فرمود:
«... الّذی آتیناه آیاتنا فانسلخ منها فاتبعه الشیطان فكان من الغاوین»(7)؛ ما آیات خود را به او عطا كردیم؛ ولی او به عصیان گرایید و پیرو شیطان گشت و در زمره گمراهان قرار گرفت.(8)
«بیان» از دیگر چهره های افراطی و غالی است. او تا بدانجا به انحراف گرایید كه مدعی نبوت و رسالت شد.(9)
امام باقرعلیه السلام در باره او فرمود: خداوند لعنت كند بیان تبّان (10) را؛ زیرا وی بر پدرم (علی بن الحسین علیه السلام) دروغ می بست. من شهادت می دهم كه پدرم بنده صالح خدا بود.(11)
در روایتی دیگر از امام باقرعلیه السلام نقل شده است: خداوندا! من از مغیرة بن سعید و بیان به درگاه تو تبرّی می جویم.(12)
حمزة بن عمار بربری، از دیگر منحرفانی است كه تحت لوای اعتقاد به امامتِ علی و ائمه علیهم السلام به تحریف دین پرداخته است. او اهل مدینه بود. وی محمد بن حنفیّه را تا مرتبه الوهیت بالا برد و گروهی از مردم مدینه و كوفه پیرو او شدند. امام باقرعلیه السلام از او تبرّی جسته و وی را لعنت نمود.(13)
ابومنصور عجلی، افراطی دیگری است كه در عصر امام باقرعلیه السلام با افكار غلوّآمیز و آرای ساختگی خود، پیروانی برای خویش گردآورد كه با نام «منصوریه» یا «كسفیّه»(14) شهرت یافتند. امام باقرعلیه السلام ابومنصور را به طور رسمی طرد نمود؛ ولی وی پس از وفات آن حضرت، مدعی شد كه امامت از امام باقرعلیه السلام به وی منتقل شده است.(15)
برخی از این غالیان تلاش می كردند تا امام باقرعلیه السلام را مهدی موعود معرفی كنند؛ ولی حضرت در ردّ آنان فرمود:
گمان می كنند كه من مهدی موعودم؛ ولی من به پایان عمر خویش نزدیك ترم تا به آنچه ایشان مدعی هستند و مردم را به آن می خوانند.(16)
امام باقرعلیه السلام در مورد انتخاب میانه روی به شیعیان فرمود:
ای گروه شیعیان! میانه رو باشید تا تندروان از تندروی خویش نادم شوند و به شما اقتدا نمایند و جویندگان راه و حقیقت به شما ملحق گردند.
یكی از یاران حضرت سؤال كرد: غالیان چه كسانی هستند؟
امام علیه السلام پاسخ داد:
غالیان كسانی اند كه به ما اوصاف و مقاماتی را نسبت می دهند كه خودمان آن اوصاف را برای خویش قائل نشده ایم! آنان از ما نیستند و ما هم از ایشان نیستیم!
سپس حضرت ادامه داد:
به خدا سوگند! ما از سوی خدا برائت و آزادی مطلق به همراه نداریم و میان ما و خدا خویشاوندی نیست و بر خداوند حجت و دلیلی در ترك تكلیف و وظائف نخواهیم داشت. ما به خداوند تقرّب نمی جوییم؛ مگر به وسیله اطاعت و بندگی او. پس هریك از شما كه مطیع خداوند باشد، ولایت و محبّت ما به حال او ثمر بخش است وكسی كه اهل معصیت باشد، ولایت ما سودی به حالش نخواهد داشت. هان! دور باشید از گول زدن خویش و گول خوردن به وسیله غالیان!(17)

4. مُرْجِئه

چهارمین نحله انحرافی در عصر امام باقرعلیه السلام «مرجئه» اند. آنان عقیده دارند كه: اقرار قلبی به شهادتین كافی است و التزام عملی به احكام اسلامی لازم نیست و هر حاكمی كه اقرار به شهادتین نمود، همگان باید از او اطاعت نمایند. بدیهی است كه چنین طرز تفكری مورد استقبال همه دنیا پرستان و شهوت پرستان قرار می گیرد. حامیان این فكر در زمان ما كسانی هستند كه مبنای خود را بر «تساهل و تسامح» قرار داده اند.
روایاتی كه در بیان حقیقت ایمان وارد شده و ایمان را به اقرار به لسان و اعتقاد در قلب و عمل به اركان تقسیم می كند، در ردّ گمان مرجئه است.
امام باقرعلیه السلام به عمرو بن قیس فرمود: ای پسر قیس! پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: لایزنی الزانی و هو مؤمن و لایسرق السارق و هو مؤمن؛(18) زانی و سارق، مؤمن نیستند!

5. صوفیه

متصوفانی همچون محمد بن منكدر، طاووسی، ابن ادهم و... در عصر امام باقرعلیه السلام، اوقات خود را صرف عبادت نموده و دست از كار و تلاش كشیده و خویشتن را بر مردم تحمیل می نمودند.
محمد بن منكدر می گوید: باور نداشتم علی بن الحسین علیه السلام فرزندی به یادگار گذارد كه فضل و دانشش مانند خود او باشد، تا اینكه پسرش محمد بن علی علیه السلام را دیدم. من خواستم او را موعظه كنم؛ ولی او مرا اندرز داد! یارانش به او گفتند: به چه چیز تو را موعظه كرد؟ او گفت:
من در زمانی كه هوا بسیار گرم بود به سوی محلی از اطراف مدینه بیرون رفتم. در راه به محمد بن علی علیه السلام برخوردم. او مردی تنومند و فربه بود. دیدم او بر دو غلام خود تكیه زده و مشغول كار است! با خود گفتم: بزرگی از بزرگان قریش در این هوای گرم، با این حال برای به دست آوردن مال دنیا بیرون آمده! هم اكنون او را موعظه خواهم كرد! پس نزدیك رفته، سلام كردم و او هم چنان نفس زنان و عرق ریزان جواب سلام مرا داد. به او گفتم: خدا، كارت را اصلاح كند. بزرگی از بزرگان قریش در این هوای گرم، با این حال برای طلب دنیا بیرون آمده! اگر اكنون مرگ تو برسد و در این حال باشی چه خواهی كرد؟
آن حضرت دست از دوش آن دو غلام برداشته، روی پا ایستاد و فرمود: به خدا، اگر مرگم در این حال فرا رسد، در حال فرمانبرداری و طاعت خداوند هستم كه بدین وسیله نیازمندی خود را از تو و از مردم دور می سازم. من آنگاه از مرگ می ترسم كه بر من در آید و من در حال نافرمانی و معصیتی از معصیت های پروردگار باشم.
من (محمد بن منكدر) كه این پاسخ را از او شنیدم گفتم: خدا تو را رحمت كند! من خواستم تو را موعظه كنم؛ اما تو مرا اندرز دادی.(19)

6. مُشَبّهه

از پیروان فرقه های منحرف دیگر، كسانی بودند كه خدا را شبیه مخلوقین می دانستند. از این جهت آنان را مشبّهه می گویند.
امام باقرعلیه السلام در ردّ این گروه فرمود:
انّه واحد صمد، احدی المعنی. لیس بمعان كثیرة مختلفة(20)؛ همانا او یكتایی بی نیازی است كه همگان به او نیازمندند. او حقیقتی است بسیط و یگانه و در او حقایق متعدد و مختلف وجود ندارد.
محمد بن مسلم می گوید: به امام باقرعلیه السلام عرض كردم: برخی از مردم عراق معتقدند كه خداوند با چیزی می شنود و با چیز دیگر می بیند.
امام علیه السلام فرمود: دروغ گفته و ملحد شده اند! آنان خداوندِ بزرگ را به دیگران تشبیه نموده اند. او شنوایی بیناست؛ با همان چیز كه می بیند، می شنود و با همان چیز كه می شنود، می بیند.
محمد بن مسلم به امام باقرعلیه السلام عرض كرد: برخی از مردم عراق گمان می كنند كه بینایی خداوند بر چیزی است كه آن را درك كرده و تعقّل نماید!
حضرت فرمود: اندیشه، فكر و تعقّل از ویژگی های مخلوق است و خداوند از صفات مخلوق مبرّاست.

7. اهل قیاس

تفكّری بسیار خطرناك كه در زمان امام باقر و امام صادق علیهما السلام تولد یافت و زمینه بسیاری از بدعت ها و انحرافات عملی گردید، مسئله عمل به قیاس (مقایسه احكام خدا با یكدیگر) و استحسان بود. بازگشت این دو امر، در حقیقت به اِعمال نظر شخصی و سلیقه ای در دین خدا و خروج از دستورالعمل پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم است. مبتكر قیاس، ابوحنیفه بود و بعد از او پیروانش آن را گسترش دادند. امام باقرعلیه السلام در پاسخ این تفكر فرمود:
انّ السُّنّة لاتقاس و كیف تقاس السّنّة و الحائض تقضی الصیام و لاتقضی الصلاة؛(21) سنّت و احكام شرعی از طریق قیاس، قابل شناخت نیست. چگونه می توان قیاس را ملاك قرار داد با اینكه زن حائض پس از دوران حیض می بایست روزه را قضا كند؛ ولی قضای نماز بر او واجب نیست (با اینكه اهمیت نماز در اسلام بیشتر است).
حضرت در سخنی دیگر به زرارة سفارش فرمود:
یا زرارة ایّاك و اصحاب القیاس فی الدین. فانّهم تركوا علم ما وكلوا به و تكلفوا ما قد كفوه، یتأولون الاخبار و یكذّبون علی الله عزّوجلّ؛(22) ای زراره! از كسانی كه در كار دین به قیاس پرداخته اند بپرهیز؛ زیرا آنان از قلمرو تكلیف خود تجاوز كرده اند. آنان آنچه را می بایست فراگیرند، كنار نهاده و به چیزی پرداخته اند كه به آنها واگذار نشده است. روایات را به ذوق خود تجزیه و تحلیل كرده و تأویل می كنند و بر خدا دروغ می بندند.
آن حضرت می فرمود:
ادنی الشّرك ان یبتد الرجل رأیاً فیحب علیه و یبغض علیه؛(23) كمترین مرتبه شرك این است كه شخصی نظریه ای را از پیش خود (بدون حجّت شرعی) بنیان نهد و همان نظر را ملاك حبّ و بغض و داوری ها قرار دهد.
محمد بن طیّار از اصحاب امام باقرعلیه السلام می گوید: امام باقرعلیه السلام به من فرمود: آیا تو با مردم به بحث می پردازی؟
گفتم: بلی.
امام فرمود: آیا هرچه از تو می پرسند تو به هر حال پاسخی در قبال آنان ارائه می كنی؟
گفتم: بلی.
حضرت فرمود: پس در چه زمینه سكوت كرده و علم و دانش واقعی آن را به اهلش (اهل بیت علیهم السلام) ارجاع می دهی؟!(24)
در این بیان، امام علیه السلام به محمد بن طیّار یادآور شد كه: هیچ فردی جز معصومین علیهم السلام نباید خود را در مرحله ای فرض كند كه می تواند به اتّكاء رأی و اندیشه خود، همه پرسشها را پاسخ دهد و آنجا كه نتوانست، به تمثیل و تشبیه و قیاس متكی گردد؛ بلكه انسان مؤمن باید همواره در مسائل مبهم به مفسّران واقعی قرآن و اهل بیت رسالت علیهم السلام رجوع نماید.

پی نوشت ها:

1. نساء / 35 (ترجمه آیةالله مكارم شیرازی).
2. الاحتجاج، احمد بن علی الطبرسی (قرن 6)، ج 2، ص 174، دارالاسوة.
3. اصول كافی، محمد بن یعقوب كلینی، ج 8، ص 349، دارالكتب الاسلامیة.
4. همان، ج 1، ص 221، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت.
5. اختیار معرفةالرجال (رجال كشی)، شیخ طوسی، ج 2، ص 577، موسّسه آل البیت.
6. همان، ص 590.
7. اعراف / 175.
8. تفسیر عیاشی، ج 2، ص 42، المكتبةالعلمیة الاسلامیة.
9. فرق الشیعة، نوبختی (قرن سوم)، ص 34، المكتبةالمرتضویة.
10. تبّان، به معنی علاّف و كاه فروش است.
11. رجال، كشی، ج 2، ص 590.
12. الطبقات الكبری، ابن سعد، ج 5، ص 321.
13. فرق الشّیعه، ص 27.
14. كسفیّه نامیده می شدند، چون می گفتند: انّ علیاً هوالكسف الساقط من السّماء.
15. فرق الشیعه، ص 38.
16. سیر اعلام النبلاء، شمس الدین ذهبی، ج 5، ص 346، دارالفكر.
17. اصول كافی، ج 2، ص 75، دارالكتب الاسلامیّة.
18. همان، ص 285.
19. الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 159، انتشارات علمیه اسلامیّه.
20. اصول كافی، ج 1، ص 108.
21. المحاسن، احمد بن محمد بن خالد برقی، ج 1، ص 338، المجمع العالمی لأهل البیت(ع).
22. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 2، ص 309، دار احیاء التراث العربی.
23 و 24. همان، ص 304.
برگرفته از : کوثر :: تابستان 1384، شماره 62

منبع: http://www.hawzah.net
چهارشنبه 11/8/1390 - 18:57
اهل بیت
دوران زندگانى امام باقر (علیه السّلام) مقارن با افول قدرت و هیبت امویان و اقتدار عباسیان‏شده بود. در دوره‏اى كه جامعه هنوز در تب و تاب بزرگ‏ترین و تأثیر گذارترین انقلاب صدر اسلام؛ عاشورا مى‏سوخت و طواغیت زمان كمر به ریشه كن نمودن جنبش‏هاى ناشى از این انقلاب سترگ بسته بودند امام باقر (علیه السّلام) در سنگرى دیگر مبارزه را ادامه داد و تمام لحظات عمر با بركت خویش را صرف تعالى فرهنگ ناب شیعى نمود. امام باقر (علیه السّلام) به عنوان شخصیت ممتاز علمى عصر، با تكیه بر این ویژگى خود، بزرگ‏ترین خدمات ممكن را در عصر خود به اسلام نمود. شخصیت علمى امام باقر (علیه السّلام) در دوران حیات او، بسیار برجسته و محضر او همواره مملو از دانشمندان و دانشورانى بود كه در جست و جوى سرچشمه دانش بودند.

1. پویایى تلاش‏هاى علمى امام باقر (علیه السّلام)

امام از كودكى شكافنده دانش‏ها خوانده مى‏شد؛ چرا كه سرآمد دانشمندان و عالمان روزگار بود. آوازه دانش امام (علیه السّلام) به تمامى سرزمین‏هاى اسلامى رسیده بود و مردم، به ویژه دانشوران شیفته نام و آوازه او بودند و این شیفتگى در بین مردم عراق بیشتر به چشم مى‏خورد و دوست و دشمن زبان به ستایش دانایى او گشوده بودند. آمده است: هشام بن عبدالملك - خلیفه وقت - او را در مسجد الحرام دید، در حالى كه بر دست غلامش تكیه كرده بود، پرسید: «آیا او همان كسى است كه مردم عراق شیفته و بهت زده [علم] اویند؟» پاسخ داد: آرى. سپس به غلامش دستور داد تا نزد او برود و امام را براى پاسخ به پرسش‏هاى خلیفه فرا خواند. خلیفه پرسش‏هایش را مطرح كرد و امام به گونه‏اى پاسخ داد كه هشام خاموش ماند و هیچ نتوانست بگوید.
با این مقدمه نیكوست نگاهى به تلاش‏هاى سودمند و كارآمد امام در مسیر پیشبرد اهداف اسلامى و اشاعه فرهنگ ناب علوى انداخته شود.

2. پى‏ریزى تدوین حدیث

در پى انحرافات عمیقى كه پس از رحلت رسول اكرم (صلى الله علیه و آله) به وجود آمد، رخداد تأسف برانگیزى دامن‏گیر جهان اسلام شد و آن جلوگیرى از تدوین احادیث اهل‏بیت (علیهم‏السلام) بود كه آثار زیان‏بار آن سالیان دراز بر پیشانى فرهنگ دینى مردم باقى ماند. نزدیك به یك قرن از نگاشتن و محفوظ داشتن احادیث نبوى (صلى الله علیه و آله) و سخنان تابناك اهل‏بیت (علیهم‏السلام) جلوگیرى شدیدى به عمل آمد و به جاى آن سیل عظیمى از تحریفات در زمینه احادیث نبوى و جعل آن‏ها به فرهنگ و اعتقاد مردم روى آورد كه به «اسرائیلیات» شهرت یافت؛ تا سال 100 هجرى كه «عمر بن عبدالعزیز» فرمان تدوین احادیث را به «ابوبكر بن محمد انصارى» صادر كرد.
او كه از رجال و بزرگان تابعین به شمار مى‏رفت و از اصحاب على (علیه السّلام) شمرده مى‏شد، به بازگرداندن فدك به اهل‏بیت (علیهم‏السلام) و تدوین حدیث كمربست. امام باقر (علیه السّلام) از این فرصت استثنایى كمال بهره‏را برد و بیان احادیث را آغاز كرد و راویان مختلف از ایشان ده‏ها هزار حدیث نقل كردند. در واقع، امام باقر (علیه السّلام) نماینده مكتب اهل‏بیت (علیهم‏السلام) و نخستین سرو سامان دهنده احادیث تابناك معصومان (علیهم‏السلام) بود.
از این رو، بسیارى از محدثان وقت با دیدن تلاش‏هاى بى دریغ امام، به نگاشتن و نگاهدارى سخنان امام كمر بستند و بدین سبب، بیشتر احادیث اهل‏بیت (علیهم‏السلام)، از امام باقر و امام صادق (علیهم‏السلام) است.

3. اصول استنباط احكام فقهى

یكى از شاخه‏هاى بزرگ علوم اسلامى «علم اصول» است كه با بهره‏گیرى از آن احكام شرعى را از ادله شرعیه استخراج مى‏كنند. از این رو، اجتهاد متوقف بر آن است و مجتهد براى استنباط احكام شرعى به آن نیاز مبرم دارد و ملكه اجتهاد براى او حاصل نمى‏شود، مگر اینكه به تمامى بحث‏هاى آن آشنایى كامل داشته باشد.
تمامى دانشمندان شیعى بر این باورند كه امام باقر (علیه السّلام)، نخستین كسى بود كه این علم را تأسیس كرد و قواعد آن را به وجود آورد وبدین وسیله دروازه اجتهاد را به روى دانشمندان اسلامى گشود. قواعدى را كه امام تأسیس كرد به این نام‏ها در بین اصولیین شهرت یافت.
استصحاب، قاعده تجاوز، قاعده فراغ، قاعده نفى ضرر، علاج تعارض بین اخبار و... تمامى این قواعد به همراه اخبارى كه از امام در مورد آنها صادر شده است، در كتاب‏هاى اصولى موجود است. به گونه‏اى كه هر یك از این روایات، درون مایه تأسیس قاعده‏اى بزرگ در اصول فقه قرار گرفت و آن را مبناى قواعد اصولى قرار دادند.
امام باقر (علیه السّلام) وقتى باب اجتهاد را به روى دانشمندان گشود، عده‏اى با اتخاذ برخى شیوه‏هاى نادرست در اجتهاد، مانند «قیاس» و «استحسان» استنباط احكام شرعى را با خطرى جدى روبه‏رو كردند. آنان با قوانینى این گونه، گاه به مخالفت با نصّ كتاب و سنّت و سیره رسول خدا (صلى الله علیه و آله) برخاستند.
از این دانشمندان، مى‏توان از «نعمان بن ثابت» نام برد كه به نام «ابو حنیفه» شهرت یافت. او فتاواى عجیب و قیاساتى را وارد كرد و بر پایه گمان و سلیقه خود فتواهایى داد كه این فتاوى اكنون در دست است. از دیگر این افراد مى‏توان از «سفیان بن سعید بن مسروق» مشهور به «سفیان ثورى» نام برد كه برخى نیز او را از اطرافیان امام صادق (علیه السّلام) ذكر كرده‏اند. از او نیز روایاتى در دست است كه دلالت بر كژ اندیشى او دارد. آنان گاه مورد لعن اهل‏بیت (علیهم‏السلام) نیز قرار مى‏گرفتند.
آنچه اهمیت دارد این است كه این گونه برداشت‏هاى اشتباه و به كارگیرى شیوه‏هاى نادرست در استنباط احكام، همواره مورد ذمّ اهل‏بیت (علیهم‏السلام) بوده و بخشى از تلاش‏هاى امام باقر (علیه السّلام) را نیز در زمینه مبارزات فرهنگى به خود اختصاص مى‏داده است. امام براى زدودن این شیوه و به كارگیرى كاركردهاى صحیح اجتهاد به اصحاب وارسته خود مى‏فرمود: «سنت رسول خدا قیاس بردار نیست. چگونه مى‏توان قیاس را ملاك [استنباط حكم] قرار داد، در حالى كه بر زن در دوران قاعدگى‏اش قضاى روزه واجب است، ولى قضاى نماز واجب نیست؟»

4. بازیافت بهره‏گیرى صحیح از قرآن

هر چند سیاست جلوگیرى از تدوین احادیث نبوى (صلى الله علیه و آله) با شعار «كافى بودن قرآن» پیش مى‏رفت، اما از عمل به قرآن خبرى نبود و فقط از آن به صورت ابزارى براى جلوگیرى از نشر معارف اهل‏بیت (علیهم‏السلام) استفاده مى‏شد. كتاب خدا به ابزارى براى دست یابى به اغراض سیاسى و سركوبى پیروان اهل‏بیت (علیهم‏السلام) با تأویل و تفسیر به رأى، به ابزار سركوبى مخالفان تبدیل شده و در واقع، قرآن در انزواى شدید بود.
امام باقر (علیه السّلام) در جایگاه بهترین مفسّر قرآن با بازگو كردن تفسیر درست آیات، بسیارى از ابهام‏ها را زدود و مشت مخالفان و سودجویان را باز كرد. او همواره براى به اثبات رسانیدن مدّعاهاى خود از آیات قرآن بهره مى‏جست و كلام خدا را گواه بر سخن خویش مى‏گرفت و مى‏فرمود:
«هر آن‏چه را مى‏گویم از من سؤال كنید كه در كجاى قرآن آمده تا آیه مربوط به آن را برایتان تلاوت نمایم».
امام به اندازه‏اى بر آیات قرآن تسلط داشت كه «مالك ابن اعین جهنى» شاعر هم عصر امام درباره او سرود:
اگر مردم در صدد جست وجوى علوم قرآن برآیند، باید بدانند كه قریش بهترین داناى آن را دارد و اگر امام باقر (علیه السّلام) در علوم قرآنى لب به سخن گشاید، فروع زیادى براى آن ترسیم خواهد نمود...»
شایان ذكر است كه امام كتابى در تفسیر قرآن نگاشت كه «زیاد بن منذر» و بسیارى از بزرگان چون «ابو بصیر» از آن روایت مى‏كردند.

5. مرجعیت فقهى

از دیگر تلاش‏هاى چشم‏گیر امام در جهت نشر تعالیم اسلامى، مرجعیت عملى امام در پاسخ‏گویى به مسائل فقهى مردم بود. «ابو حمزه ثمالى» مى‏گوید:
«نزد امام باقر (علیه السّلام) در مسجد پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نشسته بودم كه مردى نزد من آمد و سلام كرد و پرسید: كیستى اى بنده خدا؟ گفتم: از كوفیان هستم، چه مى‏خواهى؟ گفت: آیا ابا جعفر را مى‏شناسى؟ گفتم: بله، كارت با او چیست؟ گفت: چهل مسئله آماده كرده‏ام و در پى جواب آنم تا بدانم به كدام باید عمل كنم... در این هنگام، امام وارد شد؛ در حالى كه جماعتى از اهل خراسان و دیگر استان‏ها همراه وى بودند ودر مورد مسائل حج از امام مى‏پرسیدند. آن مرد نیز نزدیك امام نشست و پرسش‏هاى خود را مطرح كرد و پاسخ گرفت».
همچنین، بسیارى از دانشمندان چون «قتادة بن دعامة»، «طاووس یمانى»،«عاصم بن عمر»، هرگاه حضرت را مى‏دیدند براى پاسخ گرفتن پرسش‏هاى خود از لحظات بهره مى‏جستند و در هر حالى از امام سؤال مى‏كردند. نمونه‏هاى زیادى از این گونه گفت و گوها و پرسش و پاسخ‏ها در تاریخ آمده است.

6. رهیافت شناساندن جایگاه امام

امام باقر (علیه السّلام) تلاش فراوانى براى جلب دل‏ها به سوى دوستى اهل‏بیت (علیهم‏السلام) مبذول مى‏داشت و در صدد بود تا با این شیوه، جایگاه امامت را به گونه‏اى روشن‏تر براى مردم ترسیم كند و وسیله نجات و رستگارى را به آنان بنمایاند. «حكم بن عتیبه» طى داستان تأثیر گذارى در این باره مى‏گوید:
«من كنار ابا جعفر (علیه السّلام) در مجلس پر ازدحامى نشسته بودم كه پیرمردى عصا زنان وارد مجلس شد. بر آستانه در ایستاد و گفت: درود و رحمت خدا بر تو اى پور پیامبر. امام پاسخ سلامش گفت. سپس رو به حاضران كرد و به آنان نیز سلام نمود. سپس پیش روى امام آمد و گفت: اى پسر فرستاده خدا! مرا نزدیك خود جاى ده كه جانم فدایت باد! به خدا سوگند كه من شما (اهل‏بیت) را دوست مى‏دارم و با هر كه شما را دوست بدارد دوستم و به خدا سوگند كه این دوستى با شما (اهل‏بیت) و دوستداران‏تان به خاطر مطامع دنیوى نیست. من از دشمنان شما بیزارم و سوگند كه دشمنى‏ام با آنان به خاطر گمراهى و زبونى‏شان است. سوگند كه حلال شما را حلال مى‏دانم و حرامتان را حرام و دستورتان را بر چشم قرار داده‏ام. فدایت شوم، آیا بر من امیدى [از رستگارى [هست؟ امام به او فرمود: جلوتر بیا. و او را آنقدر به پیش خواند كه پهلوى خود نشاند و فرمود: اى پیرمرد! مردى از پدرم على بن الحسین (علیه السّلام) همین را پرسید و پدرم پاسخ داد: آن‏گاه كه از دنیا رخت بر بستى، نزد جدم رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، حسن (علیه السّلام) و حسین (علیه السّلام) و فرزندانش وارد مى‏شوى.
دلت سرور مى‏یابد، خاطرت آسوده مى‏گردد، چشمت [به دیدارشان] روشن مى‏شود و به بهترین گونه نزد پروردگارت حاضر مى‏شوى و آن گاه كه جانت به این‏جا رسید - و به گلوى پیرمرد اشاره فرمود - در بالاترین منزلگاه با ما خواهى بود و زندگانى آخرت، روشنى چشمت خواهد شد.
پیرمرد از خرسندى پرسید: چگونه؟ امام باز هم برایش گفت. پیرمرد با شور و اشتیاقى بسیار گفت: اللّه اكبر! آیا به راستى آن گاه كه بمیرم نزد پیامبر و خاندانش وارد مى‏شوم و [از دیدارشان] دیده روشن مى‏كنم؟ ...
اشك شوق بر رخسار پیرمرد تراوید، زانوانش سست شد، گریه‏اش بالا گرفت و بر زمین نشست. حاضران نیز با دیدن این عشق بازى اشك شوقشان بیرون تراوید. امام اشك از چشمان پیرمرد پاك كرد. پیرمرد گفت: اى فرزند فرستاده خدا! فدایت گردم دستت را به من بده. دست امام را گرفت بوسید و بر صورت و چشمانش كشید. آن گاه گریبان گشود و دست امام را بر روى قلب خود گذاشت و گفت: سلام خدا بر شما (اهل‏بیت (علیهم‏السلام)) باد و رفت. امام به حاضران رو كرد و فرمود: هر كه دوست دارد مردى از اهل بهشت را ببیند به او نگاه كند. راوى مى‏گوید: هرگز مجلسى را چنین حسرت زده ندیده بودم».

7. نیایش؛ كانون ترویج آموزه‏هاى دینى

یكى از فعالیت‏هاى بارز امامان در زمینه نشر تعالیم دینى و آموزه‏هاى بلند عرفانى، بهره‏گیرى از زبان نیایش براى اشاعه فرهنگ ارتباط با خدا در تمامى حالات زندگى است. آنان در هنگامى كه جامعه را امواج تلاطم فساد و تباهى، زورگویى و زر سالارى و خفقان و اسلام ستیزى در نوردیده بود، با خداى خویش راز و نیاز مى‏كردند و براى بیان بخشى از عقاید و فرهنگ اسلامى از دعا بهره مى‏گرفتند و در سنگر دعا، مردم را به توجه بیشتر به پروردگار و مبارزه با زورگویان فرا مى‏خواندند. هر چند مقصود اصلى آنان در این نیایش، بندگى و پرستش خداى بزرگ بود، با توجه به تعابیرى كه در نیایش آن‏ها وجود دارد از لابه‏لاى آن، مفاهیمى چون خلافت اهل‏بیت (علیهم‏السلام)، عدم سكوت در برابر ظلم و... را نیز مى‏توان دریافت.
در بیشتر ادعیه، جمله صلوات بر محمد و آل محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به چشم مى‏خورد و این در حالى است كه دشنام به اهل بیت (علیهم‏السلام) به ویژه امیر مؤمنان (علیه السّلام) سكه رایج حكمرانان وقت شده و آیات خدا به دست فراموشى سپرده شده بود. امام باقر (علیه السّلام) در نیایشى براى دریافت خواسته‏هاى خود از خدا، چنین مى‏فرماید:
«... پروردگارا! تو را به تمامى نام‏هایت مى‏خوانم كه آن‏ها را خود نامیدى و یا در كتابت فرو فرستادى، و یا آن‏ها را بر برخى از بندگانت فرا آموختى كه بر محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و خاندان او درود فرستى و قرآن را بهار قلبم و آن را نور چشمم و وسیله از بین بردن غم‏هایم قرار دهى...».
امام در دیگر دعاهاى خود افزون بر این مسائل، اعتقادات درست اسلامى را در زمینه یگانه پرستى، خدا محورى، رسالت، بازگشت به سوى خدا، وسوسه‏هاى شیطان و... نیز بیان مى‏فرمود.

8. توسعه فرهنگ انتظار

تلاش‏هاى گسترده و عمیق امام باقر (علیه السّلام) در نشر معارف اسلام ناب، مردم را به سوى فرهنگ انتظار امام آخرین (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) سوق مى‏داد. او در تبیین این فرهنگ بر آن بود تا با روشن كردن زوایاى پنهان فرج آل محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و پاسخ دادن به پرسش‏هاى گوناگون، غیبت وظهور او را امرى خدادادى و خارج از اختیار معرفى و نیز منتظران را به انتظار ظهور او ترغیب كند. «ام هانى ثقفیة» مى‏گوید: «بامداد، خدمت سرورم محمد بن على الباقر (علیه السّلام) رسیدم و گفتم: سرورم! آیه‏اى از كتاب خدا بر دلم خطور كرده و مرا پریشان ساخته و خواب از چشمم در ربوده است. فرمود: بپرس اى امّ هانى. گفتم:«فَلا اُقسِم بِالخُنَّسِ الجَوار الكُنّسِ» (تكویر: 15 و 16) فرمود: اى امّ هانى! خوب مسئله‏اى پرسیدى. او مولودى در آخر الزمان است. او مهدى این دودمان است و براى او غیبتى خواهد بود كه اقوامى در آن گمراه مى‏شوند و گروهى نیز هدایت مى‏یابند و خوشا بر تو اگر او را دریابى و خوشا به حال كسى كه او را دریابد.»
برگرفته از : یاس - اسفند 1385، شماره 48
منبع : http://www.hawzah.net

چهارشنبه 11/8/1390 - 18:57
اهل بیت
نماز در میان تمامی عبادات و مسایل معنوی و عرفانی از اهمیت و ارزش بسیاری برخوردار است، از این رو تمامی انبیا، امامان و عارفان و عاشقان به ادای این فریضه الهی اشاره و سفارش كرده‌اند. نماز در زندگی و حیات انسان به اندازه‌ای ارزش دارد كه اولیای الهی برای یك لحظه از آن غافل نبودند و از هر راهی كه ممكن بود دیگران را هم به این عبادت ملكوتی تشویق می‌كردند.
امام محمد باقر (علیه السّلام) معروف به باقرالعلوم امام پنجم شیعیان نیز همانند دیگر معصومین در طول عمر پربركت خود همواره به یاد خدا مشغول بود، در زهد و فضل و تقوا و آشنایی با رموز قرآن و سنت و تفسیر و احكام شرع سرآمد همگان بود. امام باقر (علیه السّلام) را از زاهدان بزرگ عالم اسلام خوانده‌اند به گونه‌ای كه ابو نعیم با عبارت "الحاضر الذاكر" و"الخاشع الصابر" از ایشان یاد كرده است.
عطار نیشابوری كتاب تذكره الاولیاء خود را با یاد این امام خاتمه داده و به پیروی از هجویری از آن حضرت به "برهان ارباب مشاهدت" و "امام اولاد نبی" و "گزیده نسل علی" تعبیر كرده است. علاوه بر زهد عملی، بیانات آن حضرت در تفسیر الفاظی چون عبادت، محبت، غنا، تقوا، توكل و دنیا راهگشای كسانی بوده كه دین را از وجهه معنوی و عرفانی می‌نگریسته‌اند.
كلینی از امام صادق (علیه السّلام) نقل كرده است كه فرمود: "پدرم همواره ذكر خدا می‌گفت و افراد خانواده خود را هم به این كار سفارش می‌كرد."
در روایتی از ابی ایوب پیرامون كیفیت نماز امام باقر (علیه السّلام) و امام جعفر صادق (علیه السّلام) آمده است: "هنگامی كه امام باقر (علیه السّلام) و امام صادق (علیه السّلام) به نماز می‌ایستادند، رنگ صورت مباركشان گاهی قرمز می‌شد، و گاهی زرد می‌گشت و، مثل این كه این دو بزرگوار با كسی كه با چشم او را می‌بینند مناجات می‌كردند.
بسیاری از بزرگان از جمله علامه مجلسی نقل كرده‌اند كه در سفر حج امام باقر (علیه السّلام) را دیدند كه غسل كرد و با پای برهنه وارد منطقه حرم شد، چون به مسجد الحرام رسید، به كعبه نگریست و با صدای بلند گریه كرد.آنگاه طواف كرد و بعد از نماز سربه سجده نهاد، هنگامی كه سر از زمین برداشت محل سجده از بسیاری اشك مرطوب شده بود.
همچنین نقل شده است كه امام باقر (علیه السّلام) در شبانه روز صد و پنجاه ركعت نماز می‌گزارد، و از امام صادق (علیه السّلام) روایت شده است كه پدرش را بنابر وصیت خود او، در جامه‌ای كه هنگام نماز بر تن می‌كرد به خاك سپردند.
آن امام بزرگوار از خوف خدا بسیار می‌گریست و هنگام مشكلات اهل بیت را جمع می‌كرد و با هم به ذكر و استغفار می‌پرداختند.
با وجود این كه نماز به كسانی واجب است كه به سن تكلیف رسیده باشند، اما به دلیل اهمیت و ارزش آن، امامان همواره سفارش می‌كردند كه كودكان خود را از سنین شش و هفت سالگی به ادای این فریضه معنوی تشویق كنید.
در وسایل الشیعه پیرامون این مساله آمده است كه: معاویه بن وهب از امام باقر(علیه السّلام)می‌پرسد: درچه زمانی كودكان خود را متوجه نماز كنیم؟ حضرت می فرماید: در هفت و شش سالگی. در جای دیگر ازاین كتاب نیز اشاره شده است: محمد بن مسلم كه از یاران بی نظیر امامان است، از امام باقر یا امام صادق (علیه السّلام) می‌پرسد: كودك در چه زمانی نماز بخواند؟ حضرت می‌فرماید: وقتی كه نماز را بفهمد.
عرضه می‌دارد: چه زمانی می‌فهمد تا خواندن نماز بر او لازم باشد؟ امام می‌فرماید: در شش سالگی. حلبی از راویان بزرگوار شیعه از امام صادق (علیه السّلام) نقل می‌كند كه حضرت از پدر بزرگوارشان امام باقر (علیه السّلام) روایت می‌كنند كه ما فرزندانمان را در سن پنج سالگی به نماز امر می‌كنیم، پس شما آنان را به وقت هفت سالگی به دنیای نماز حركت دهید.
در روایات بسیاری اشاره شده كه امامان معصوم همواره انسان‌ها را از سبك شمردن نماز برحذر داشته‌اند،امام باقر(علیه السّلام) دراین‌باره می‌فرماید: "نمازت را سبك مشمار، به حقیقت كه رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به وقت مرگش فرمود: هركس نماز را سبك انگارد از من نیست، هر كس شراب بنوشد از من نیست ، و الله قسم كنار كوثر بر من وارد نمی‌شود."
همچنین از امام باقر (علیه السّلام) روایت شده كه فرمودند: "نماز موجب استواری اخلاص و دوری از كبر است."
آن حضرت در جای دیگر می‌فرماید: "شیعه ما تنها كسی است كه تقوا پیشه و مطیع خداوند باشد."
امام باقر (علیه السّلام) در خصوص ذكر و یاد خدا می‌فرماید: "گویا مومنان همان فقیهان (فرزانگان دین فهم) واهل اندیشیدن وپندگرفتن هستند.شنیده‌های دنیوی ، گوش آنها را از (شنیدن) یاد خدا كر نمی‌كند و زرق و برق دنیا چشم آنان را از یاد خدا كور نمی‌گرداند.
امام باقر (علیه السّلام) همچنین فرمود: "با بسیاری ذكر در خلوت ، به دل نرمی نایل شو."
امام باقر (علیه السّلام) همواره مومنان را به ادای نماز در اول وقت سفارش كرده و می‌فرمودند: "بدان كه اول وقت همیشه بهتر است پس تا جایی كه می‌توانی به كار خیر بشتاب محبوبترین كارها نزد خدای عز و جل كاری است كه بنده بر آن مداومت ورزد گر چه اندك باشد."
نمازنخستین چیزی است كه روز قیامت درباره‌اش سئوال می‌شود امام باقر(علیه السّلام) در این‌باره می‌فرماید: "نخستین چیزی كه بنده برای آن حسابرسی می‌شود نماز است اگر پذیرفته شد سایر اعمالش هم پذیرفته می‌شود."
در وسایل الشیعه به نقل از امام باقر (علیه السّلام) درباره آداب نماز آمده است كه فرمودند: "هر مومنی محافظت برنمازش نماید، و او را در وقتش به جا آورد از انسان‌های غافل شمرده نمی‌شود."
منبع: http://www.bashgah.net
چهارشنبه 11/8/1390 - 18:56
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته