• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 42209
تعداد نظرات : 4513
زمان آخرین مطلب : 4150روز قبل
سياست
جام جم آنلاین: اگر از محدوده میدان هفت‌تیر به سمت خیابان طالقانی، كمی آهسته‌تر قدم‌برداری و سرت را از مانتو فروشی و حراج‌های پاییزه لباس به سمت تابلوی خیابان‌ها و كوچه‌ها بچرخانی، نگاهت با نام‌ها گره می‌خورد كه به بخشی از تاریخ پر فراز و نشیب این سرزمین معنایی دیگر داده‌اند؛ نام‌هایی كه هر روز با آنها آدرس‌هایمان را پیدا می‌كنیم؛ در كوچه پس كوچه‌های تاریخ اما بعضی آدرس‌ها آشنایند؛ نظیرش میدان هفت تیر، خیابان شهید مفتح، كمی بعد از موسسه تحقیقاتی امامی كه او نیز در حافظه تاریخی ملت ما جای گرفته است، درست در مقابل ورزشگاهی كه روزگاری ایرانی‌های بسیاری را به خود می‌كشاند و پایگاهی بود برای غریوها و فریادها و شادمانی‌ها؛ شادی‌هایی از جنس راهیابی ایران به المپیك توكیو یا قهرمانی جام ملت‌های آسیا.

طی همه این سال‌هایی كه امجدیه فرسوده‌تر و خالی‌تری از همیشه می‌شد، بیرون آن، تحولات روند پرشتاب‌تری به خود می‌گرفت و تغییرات جدیدی در حال وقوع بود. باید 40 سالی می‌گذشت تا امجدیه نظاره‌گر خروش نسلی از جوانان كشورش باشد كه برغرورشان ضربه‌ای سخت وارد آمده و آنها را در آستانه خلق «انقلابی دیگر» قرار داده بود.

روزهای تسخیر

اكبر هاشمی‌رفسنجانی در مكه در كنار آیت‌الله خامنه‌ای بوده كه رادیو خبر تسخیر سفارت آمریكا توسط دانشجویان را منعكس می‌كند. وی در كتاب خاطرات خود، «انقلاب و پیروزی»، جزئیات بیشتری از این ماجرا را تشریح كرده است: «انتظار چنین حادثه‌ای را نداشتیم. سیاستمان هم این نبود. حتی اوایل انقلاب كه گروه‌های سیاسی شعارهای خیلی تندی علیه آمریكا می‌دادند، مسوولان كمك كردند كه آمریكایی‌هایی كه در ایران بودند بدون آسیبی به كشورشان بازگردند و خیلی از آنها اموالشان را هم بردند.»13 آبان 1358 نخستین تلاش برای تسخیر سفارت آمریكا به حساب نمی‌آید. یك بار در 24 بهمن 57 سفارت این كشور توسط چریك‌های فدایی خلق به اشغال در می‌آید. ماجرایی كه البته با وساطت وزیر امورخارجه دولت موقت خاتمه پیدا می‌كند.

در دوران پرالتهاب پس از انقلاب، وقتی دولت آمریكا شاه را به آمریكا برد، در تهران شایعه شد كه دولت آمریكا شاه را به آمریكا برده است تا در آنجا به سود فرزندش از سلطنت استعفا كند و آمریكا سلطنت فرزند او را به رسمیت بشناسد. همین كافی بود تا امام، مواضع سختی علیه این كشور اتخاذ كند.معصومه ابتكار ـ یكی از دانشجویان فعال در این ماجرا- در «تسخیر» می‌نویسد:« ایران پیش از آن دوران تلخی را از سر گذرانده بود. در مرداد 1332 كودتایی توسط سازمان سیا طراحی شد، دولت دكتر مصدق را سرنگون كرد، شاه را به قدرت بازگرداند و امید به ایجاد یك نظام دموكراتیك مستقل را یكسره از میان برد. برای استقلال واقعی باید بهای سنگینی می‌پرداختیم.احساس نیرومند عشق و علاقه به ارزش‌های انقلاب و نیز ایران به عنوان سرزمین مادری و به ملتی آزاد قلب و ذهن ما را پر كرده بود. مطالعه تاریخ كشورمان به ما نشان می‌داد كه باید بسرعت عمل كنیم.گرایش لجوجانه و قلدرمآبانه دولت آمریكا در مواجهه با انقلاب اسلامی این مساله را روشن كرده بود كه گزینه‌های چندانی نداریم... در این اندیشه بودیم كه با پذیرش شاه در آمریكا شمارش معكوس برای كودتایی دیگر آغاز شده است. دوباره به همان سرنوشت دچار می‌شدیم و این بار دیگر بازگشتی در كار نبود. باید این روند بازگشت ناپذیر را معكوس می‌كردیم.» با این همه، اعضای دولت موقت را تاب این‌گونه اقدامات انقلابی نبود. این گونه شد كه مهدی بازرگان در صدد پایان دادن به اختلاف‌های چند ماهه خود برآمد: «حاج آقا این حركت را تایید خواهد كرد و من هم می‌روم پی‌كارم.»

48 ساعت بعد از تسخیر سفارت آمریكا،‌امام، این اقدام دانشجویان را با اعطای لقبی ویژه، ارزشی خاص بخشیدند. «آمریكا توقع دارد كه شاه را ببرد به آنجا مشغول توطئه باشد و پایگاهی هم اینجا برای توطئه درست كند و ملت ما و جوان‌های ما و جوان‌های دانشگاه‌های ما و جوان‌های روحانی ما بنشینند و تماشا كنند تا خون این صدهزار نفر تقریبا بیشتر یا كمتر به هدر برود، برای این كه احترامی قائل بشوند برای آقای كارتر و امثال اینها... وقتی می‌بینند كه توطئه است كه می‌خواهند دوباره برگردد به حال سابق و دوباره همه چیزشان به باد برود نمی‌توانند بنشینند. توقع نباید باشد كه [اینها] بنشینند و تماشا كنند و آنها [كه] چپاول‌گری‌هایشان را كرده‌اند حالا توطئه‌هاشان را بكنند و این توطئه رشد پیدا بكند. جوان‌های ما باید با تمام توجه و با قدرت تمام این توطئه‌ها را از بین ببرند.» به اعتقاد هاشمی‌رفسنجانی این سخنان امام نه تنها برای آمریكا بلكه برای افرادی كه از همان روزهای اول برای پایان بخشیدن به این حادثه به میدان آمده بودند، به كلی ناامیدكننده بود و همه آنها را به امید اتفاق دیگری در انتظار روزهای آینده گذاشت.

روزهای انتظار

ماجرا هر روز ابعاد بیشتری به خود می‌گیرد و پیچیده‌تر می‌شود. آن قدری كه نمی‌شود آن را با چند پیام و مذاكره مستقیم حل و فصل كرد. آن طور كه هاشمی می‌نویسد این اقدام از یك‌سو سمبل مبارزه ضدآمریكایی مردم ستمدیده ما شده و از سوی دیگر شور انقلابی تازه‌ای به روح ملت ما دمیده شده بود و از طرف دیگر آمریكا به جای پاسخگویی به حق واقعی ملت ما، با تمام امكانات سیاسی و تبلیغاتی خود به میدان آمده بود.

سمبل تبدیل شدن اقدام دانشجویان در مبارزه با آمریكا را می‌توان در بیانیه سازمان توحیدی صف نیز مشاهده كرد. این سازمان به عنوان یكی از هفت سازمان تشكیل دهنده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، پیشنهاد می‌كند كه ساختمان سفارت آمریكا تبدیل به بیمارستان شود. این درخواست یك ماه قبل از تسخیر سفارت و در سالگرد جمعه خونین (17 شهریور) صورت گرفته بود.

«به عنوان یك عمل انقلابی و سمبلیك محل سفارت آمریكا به مسافت 115000 متر را كه تجربه‌ای جز ویرانی و بدبختی از آن نداریم و همیشه در جهت غارت ملت‌های مستضعف بوده تبدیل به یك بیمارستان مجهز نموده و دراختیار معلولین و مجروحین انقلاب اسلامی قرار دهند.»

در حالی كه موج ضدآمریكایی در ایران هر روز خروشان‌تر از گذشته می‌شد نگرانی‌هایی در میان مسوولان بروز می‌كند؛ نگرانی از این كه عده‌ای به واسطه عقب نماندن از قافله انقلابی‌گری دست به اقدام‌هایی مشابه بزنند. چنان كه سپاه پاسداران در رابطه با اشغال سفارت ایتالیا و انگلیس در 14 و 15 آبان بسرعت وارد عمل شد و با آنها مقابله كرد. در چنین شرایطی بود كه حاج سید احمدآقا به مردم هشدار داد از اشغال سفارتخانه‌های دیگر حتی سفارت انگلیس بپرهیزند.

در حالی كه اقدام دانشجویان مورد حمایت و تایید اكثر نیروها و شخصیت‌های داخل كشور قرار گرفته بود، مهدی بازرگان نامه استعفای خود را خطاب به امام نوشت و در آن به دلیل «مزاحمت‌ها، دخالت‌ها، مخالفت‌ها و اختلاف نظرها» ادامه كار را برای دولت موقت غیر ممكن دانست. امام این‌بار برخلاف دفعات پیشین با استعفا موافقت كردند و در فرمانی شورای انقلاب را مامور اداره كشور كردند. آمریكایی‌ها اما به تلاش خود برای قائله بخشیدن به ماجرا ادامه می‌دادند. از همین رو بود كه رئیس‌جمهور این كشور در تاریخ 16 آبان تلاش كرد با اعزام نمایندگان ویژه‌ای موضوع را از طریق مذاكره به سرانجام برسانند. با این همه امام طی اعلامیه‌ای مذاكره با مقامات آمریكایی را ممنوع اعلام كرد: «از قرار اطلاع نمایندگان ویژه كارتر در راه ایران هستند و تصمیم دارند به قم آمده و با اینجانب ملاقات نمایند..... آن‌طور كه گفته شده است سفارت آمریكا در ایران محل جاسوسی دشمنان ما علیه نهضت مقدس اسلامی است، لذا ملاقات با من به هیچ وجه و علاوه بر این: 1ـ اعضای شورای انقلاب اسلامی به هیچ وجه نباید با آنان ملاقات نمایند.2ـ هیچ یك از مقامات مسوول حق ملاقات با آنان را ندارند.3ـ اگر چنان چه آمریكا شاه مخلوع این دشمن شماره یك ملت عزیزمان را به ایران تحویل دهد دست از جاسوسی بر ضد نهضت ما بردارد، راه مذاكره در موضوع بعضی از روابطی كه به نفع ملت است باز می‌شود.»

در این میان، انتشار اسناد سفارت، خود موجب پردامنه‌تر شدن ماجراها می‌شد؛ اسنادی كه برخی از آنها علیه ملی‌ها، ملی ـ مذهبی‌ها و نهضت آزادی انتشار پیدا می‌كرد، تنش‌های سیاسی زیادی را رقم زده بود. هاشمی‌رفسنجانی از وسواس شورای انقلاب در این رابطه می‌نویسد: «نشر هر گونه استنتاج و تفسیر و تحلیل اسناد باید با رعایت همه جوانب اسلامی و در پی صدور رای دادگاه صالح صورت گیرد. ما معتقد بودیم افشاگری‌های عجولانه، انقلاب را در معرض آسیب اخلاقی و فرهنگی بزرگی قرار می‌دهد و با ایجاد دلسردی و سوءظن و بی‌اعتمادی و تفرقه راه را برای تسویه حساب‌های شخصی یا گروهی و سوءاستفاده ضد انقلاب و فرصت طلب و چپ و راست،هموار می‌سازد.» هاشمی همچنین از تلاش برای دفاع از كلیت دولت موقت و همكاران اجرایی شورای انقلاب كه بیشتر وابسته به نهضت ‌آزادی بودند می‌نویسد: «نباید گروهی كه سابقه مبارزاتی طولانی دارد و از دیرباز در خط مبارزه اسلامی بوده و نیز هم‌اكنون افرادی از آنان بار مسوولیت‌های اجتماعی را بردوش دارند، در معرض یك سلسله حمله‌های بی‌حساب قرار گیرد.» با این همه دانشجویان با شعار «دانشجوی خط امام افشا كن، افشا كن» به كار خود ادامه می‌دهند. 2 نفر از دانشجویان، در برنامه تلویزیونی ساعت 30 /1 بعداز ظهر سه‌شنبه 4 دی ماه 58 كه از شبكه سراسری صداوسیما پخش شد، شركت كرده و مستقیما نهضت آزادی را به عنوان یك جریان انحرافی بزرگ در روند انقلاب اسلامی اعلام كردند و اسناد تازه‌ای از ارتباط همكاری عباس امیرانتظام سخنگوی دولت با آمریكا و اسنادی درباره نهضت آزادی و نقشه آمریكا از روی كارآوردن شاپور بختیار پرده برمی‌دارد و از رسانه‌های گروهی و مطبوعات خواسته می‌شود كه نقش خود را در افشای حقایق آشكار كنند.

شاید از همین‌رو بود كه، 2 روز بعد، اقدام این دو دانشجو، به علت «عدم رعایت حدود شرعی» مورد انتقاد سایرین قرار می‌گیرد و بیانیه‌ای در این خصوص صادر می‌شود: «....در افشاگری‌ها صرفا باید به افشای اصل سند و توضیح آن اكتفا شود و چون قضاوت به عهده ملت عزیز ایران است از این اصول عدول شده و به قضاوت نشسته‌اند. در توضیح و تحلیل این اسناد از تغییرات،حدود شرعی رعایت نشده و سخن به خارج از مرزها كشیده شده است....ما دانشجویان ضمن عذرخواهی از پیشگاه ملت ایران و مقام رهبری از این اشتباه كه در شیوه ارائه اسناد انجام شده است اعلام می‌داریم كه از این پس اسناد بعدی چه در رابطه با جریان افشا شده و چه در رابطه با سایر اشخاص و جریان انحرافی دیگر تنها به اجازه ملت بیدار ایران انجام شود و موافقت مجدد ملت مبارز ایران در مورد افشای اسناد را نشانه قبول عذرخواهی خود تلقی می‌كنیم.»

برهمین اساس بود كه دكتر باهنر و دكتر شیبانی كه هر دو عضو شورای انقلاب و عضو موسس و كادر مركزی حزب جمهوری اسلامی بودند، اعلام كردند: «پخش افشاگری‌های دانشجویان به كلی ممنوع شده است و فقط باید اسناد در دادگاه بررسی شود و پس از بررسی در صورتی كه دادگاه صلاح دانست از طریق رادیو وتلویزیون به اطلاع مردم برسد.»

در حالی كه ماجرای نگه‌داشتن گروگان‌ها به بن بست رسیده بود و هیچ‌كدام از مسیرها به نتیجه خاصی منتهی نشده بود، امام در تاریخ 21 شهریور 59 چهار شرط برای آزادی گروگان‌ها اعلام كردند: 1ـ باز پس دادن اموال شاه و خانواده‌اش2ـ لغو تمام ادعاهای آمریكا علیه ایران 3ـ تضمین آمریكا به عدم مداخله سیاسی و نظامی در ایران 4ـ آزاد گذاشتن تمام اموال ایران.كارتر رئیس‌جمهور آمریكا حاضر به پذیرش چهار شرط امام شد.

با این همه با «توافق‌نامه الجزایر» ماجرای گروگان‌ها، ایران، آمریكا و البته كارتر را خاتمه می‌دهد. چنان‌كه سرمقاله 30 دی 59 كیهان تحت عنوان «كارتر رفت» آشكار می‌سازد كه ماجرای تسخیر لانه جاسوسی آمریكا در تهران، نقش تعیین‌كننده‌ای بر سرنوشت انتخابات آمریكا و انتخاب شدن ریگان داشته است. سرمقاله‌نویس آن روز كیهان، شكست كارتر را نشانه قدرت ایمان و اسلام دانسته و گفته بود: «امام مدت‌ها پیش فرمود كه آقای كارتر باید سراغ كار دیگر برود» و اینك كارتر برای پرداختن به «آن كار دیگر» كاخ سفید را ترك كرده و جای خود را به «ریگان» سپرده بود.....كارتر اینك رفته بود و رفتن او اگرچه نشانه پیروزی تحسین برانگیز قدرت ایمان و اسلام در روزگار ما بر جبهه كفر و شرك جهانی است اما به هر حال سیاست‌های توسعه‌طلبانه و مداخله‌جویانه آمریكا بعد از كارتر هم پابرجا بود؛ ‌سیاست‌هایی كه همچنان هم وجود دارند.»

وحید اقدسی


پنج شنبه 12/8/1390 - 11:32
سياست
جام جم آنلاین: برای فهم و بررسی اثرات اشغال لانه جاسوسی آمریكا بر روابط بین‌الملل ابتدا باید نگاهی داشته باشیم بر سیر روابط بین‌المللی، اصل اساسی حاكم بر آن و وضعیت سیستم نظام بین‌المللی، موقعیت آمریكا و دیدگاه مردم ایران نسبت به آمریكا در هنگام پیروزی انقلاب اسلامی یعنی اواخر دهه 70 میلادی.

این واقعه كه عنوان انقلاب دوم از رهبر فقید انقلاب گرفت اثرات شگرفی در سیاست داخلی و جهانی بر جای گذاشت كه متاسفانه به اندازه اهمیتش به آن توجه و ابعاد گوناگون آن شكافته نشده و در ایران هم به آن توجه شایسته نشده و به جز اندكی گزارش توصیفی و چند كتاب، متاسفانه آن گونه كه بایسته است مورد بحث و بررسی محافل دانشگاهی و نخبگان قرار نگرفته است. در طرف مقابل یعنی محافل آمریكایی اگر چه بیشتر به آن پرداخته شده است، ولی متاسفانه این تحقیقات و انتشارات نیز چندان علمی نبوده و با جهت‌گیری و به صورت احساسی با آن برخورد شده است.

لذا پیام اصلی این حركت كه صرفا قرار بود به مدتی محدود و فقط به منظور جلب افكار جهانی و مردم آمریكا به عملكرد سیاست خارجی این كشور در منطقه و جهان سوم و ترسیم نقشه راه برای سایر ملت‌ها انجام شود، به عنادورزی آمریكا تبدیل شد كه متاسفانه تا امروز نیز ادامه دارد.

خمیرمایه حركت اشغال لانه جاسوسی محاكمه و نشان دادن نقاط ضعف و نادرست سیاست خارجی آمریكا و نحوه عمل این كشور در صحنه جهانی و توزیع قدرت بود؛ ولی متاسفانه آمریكا عملا حاضر نشده است با این هدف برخوردی سازنده داشته باشد و حاصل آنكه روز به روز بر مشكلات جهانی افزوده شده است.

سیر روابط بین‌المللی تا پیروزی انقلاب اسلامی

سیر سیستم نظام بین‌الملل از سال 1815 به مدت یكصد سال تا جنگ جهانی اول در سال1914 را مدل چند قطبی یا توازن قوای سنتی می‌نامند كه تا حدی همین مدل تا پایان جنگ دوم جهانی در سال 1945 هم ادامه می‌یابد. ولی از سال 1947 به سمت نظام دو قطبی منعطف[1] یا جنگ سرد حركت و تا سال 1971 ادامه پیدا می‌كند. در این مدل هر یك از دو ابرقدرت به عنوان متحد، حامی و حتی كنترل‌كننده دولت‌های ملی ضعیف‌تر گروه‌بندی خود عمل می‌كنند. البته تعدادی دولت ملی پیرامونی نیز وجود داشتند كه به هیچ گروهی تعلق نداشتند[2].

دوره جنگ سرد بعد از جنگ جهانی دوم تا پیروزی انقلاب اسلامی3 دوره مشخص را پشت سر گذاشته است. دوره ابتدایی جنگ سرد از سال 1945 تا 1969 به عنوان جنگ سرد فعال محسوب می‌شود2 ابرقدرت بر سر نفوذ در حوزه یكدیگر، یارگیری، مسائلی چون اروپای شرقی و سلاح‌های هسته‌ای در رقابت بودند. دوره دوم كه از سال 1970 شروع و تا سال 1979 ادامه یافت و دوره تنش زدایی نامیده می‌شود دوره‌ای است كه آمریكا و شوروی به علت پیشرفت سرسام‌آور سلاح‌های هسته‌ای و ترس از نابودی دوجانبه در یك جنگ اتمی تصمیم به همكاری و كنترل سلاح‌های هسته‌ای گرفتند تا از وقوع آن جلوگیری كنند، خلع سلاح مورد توجه قرار گرفت و قراردادهای سالت 1 و 2 برای كنترل تسلیحات هسته‌ای بین آنها امضا شد. در دوره سوم كه همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی است مسائل كلان بین دو ابرقدرت آمریكا و شوروی تا حدی فروكش كرده و به یك تعادل نسبی رسیده بودند؛ اگر چه در زمینه مسائل خرد منطقه‌ای مواردی می‌شد یافت، ولی تنش عمده‌ای بین آنان وجود نداشت و در برابر پیام انقلاب اسلامی نیز به وحدت نظر رسیده بودند كه جهت پیكان روند جنگ سرد را به سمت انقلاب اسلامی برگردانند؛ زیرا هم شعار پیروزی انقلاب نه شرقی و نه غربی بود و هم گسترش این شعار در منطقه منافع هر دو ابرقدرت را تهدید می‌كرد.

اصل اساسی حاكم بر روابط بین‌الملل

اما اصل اساسی نظام روابط بین‌الملل در سیستم دوقطبی بر پایه رقابت كنترل‌شده‌ای میان نخبگان دولتی كه یكدیگر را به رسمیت می‌شناسند، بود. این اصل اجازه ورود نیروهای انقلابی كه هویت خود را با آرمان‌های برتر ارتباط و پیوند می‌دهند به صحنه رقابت روابط بین‌الملل و شركت در تقسیم و توزیع ساختار جدیدی برای ساختار قدرت بین المللی را نمی‌دهد[3].

از طرف دیگر دهه 70 كه مصادف با دهه 50 شمسی است روابط بین‌المللی به سركردگی آمریكا و شوروی دستخوش دو تحول اساسی بود. اول اوج رقابت دو ابرقدرت همراه با شكل‌گیری نهضت‌های آزادی‌بخش و تشكیل بلوك غیرمتعهد شامل همان كشورهای پیرامونی و تعدادی از كشورهایی كه با دستیابی به استقلال خود به بلوك غیرمتهد یا بلوك شرق پیوسته بودند، می‌شد. این روند سیاست تنش‌زدایی دو ابرقدرت در اوایل دهه 1970 را به بن‌بست كشاند.

در این زمان وضعیت جنگ سرد فعال ـ كه دوران یارگیری و بلوك‌بندی با تعرض محدود به حوزه‌های نفوذ یكدیگر بود و با تفوق نسبی بلوك شرق همراه بود ـ به جنگ سرد منفعل اما آماده انفجار تبدیل شد.

دوم در این شرایط بین‌المللی پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در بهمن 1357 (فوریه 1979)، فروپاشی ستون اصلی سیاست دو ستونی آمریكا در منطقه خلیج‌فارس و خاورمیانه و نیز پیمان سنتو كه حلقه مركزی كمربند امنیتی غرب به دور شوروی بود، شرایط بین‌المللی را در وضعیت ویژه‌ای قرار داد.

موقعیت آمریكا

از سطور بالا بخوبی می‌توان دریافت كه روند استقلال‌خواهی و مبارزه با سیاست‌های آمریكا در جهان سوم به سمت تقویت بلوك شرق و غیرمتعهد حركت كرده بود كه ضربه نهایی توسط انقلاب اسلامی بر پیكره سیاست خارجی آمریكا در منطقه وارد آمد. شعار انقلاب اسلامی گستره وسیعی را می‌توانست تحت پوشش قرار دهد كه در مراحل اولیه نیز با سرعت غیرقابل باوری در حركت بود و از طرف دیگر نیز از معدود انقلاب‌هایی بود كه به ابرقدرت مقابل آمریكا یعنی شوروی نیز متصل نبود تا آمریكا بتواند در چارچوب همان اصل اساسی روابط بین‌الملل به مهار آن بپردازد. اگرچه آمریكا به همان اندازه كه ایران به دامن شوروی نیفتاده بود خوشحال و راضی بود، ولی به دلیلی نامشخص و نامفهوم و صرفا بر اساس خوی استثمارگرایانه و حاكمیت جهانی با انقلاب ایران به مبارزه برخاسته بود؛ لذا همان‌گونه كه در بالا اشاره شد آمریكا در ضعیف‌ترین موقعیت سیاست خارجی خود قرار داشت كه عامل تعیین‌كننده‌ای در محاسبات روس‌ها برای اشغال افغانستان بود.

با نگاهی به سال‌های پایانی دهه 70 می‌توان دریافت كه با اشباع زرادخانه‌های تسلیحات متعارف و هسته‌ای در دو بلوك و همزمان با شروع دوران جنگ سرد منفعل و مذاكرات تنش‌زدایی كمپانی‌های غربی تحقیقات و تولیدات تسلیحاتی خود را به سمت تولیدات اقتصادی سوق دادند كه این خود باعث اهمیت یافتن قدرت اقتصادی و فناوری در كنار قدرت نظامی شده‌ بود؛ لذا جهان شاهد ظهور مراكز جدید قدرت همچون چین، ژاپن و اروپای غربی بود كه تفوق انحصاری آمریكا و شوروی را بر امور بین‌المللی خدشه‌دار نمودند.

وضعیت سیستم نظام بین‌المللی

پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز دهه 1980 كه نظام بین‌المللی نیز با تحولی بنیادی از لحاظ ساختار، تنوع و توزیع عناصر قدرت بین‌المللی گردیده است، دوران جدید جنگ سرد كه تغییر جهت جنگ سرد از دو ابر قدرت به سمت پیام اصلی انقلاب بود، آغاز شد كه این پیام دارای دو ویژگی بود و با اتفاقاتی كه در سال 2011 در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا اتفاق افتاده است و به آن خیزش اسلامی می‌گوییم، هر دو این ویژگی‌ها درطول این مدت 33 سال همچنان تداوم دارند.

اول این‌كه فروپاشی نظام سلطنتی در ایران و پیروزی انقلاب اسلامی با پیامی ایدئولوژیك، روند استقلال‌طلبی و خروج از حیطه نفوذ قدرت‌های بزرگ را از اندونزی و مراكش تا منطقه حساس و استراتژیك خلیج فارس تسریع نمود. این امر باعث بر هم خوردن ثبات و توازن منطقه و معادلات بین‌المللی مورد توافق دو ابر قدرت و منشأ تغییرات و تحولات بسیاری برای آزادی مردم كشورهای منطقه از زیر سلطه آن دو می‌توانست باشد. دوم ظهور بازیگر مستقلی چون جمهوری اسلامی ایران در منطقه نفت‌خیز خلیج فارس باعث شد آمریكا به جای این‌كه بی‌تفاوت از این وضعیت بگذرد و به انتخاب مردم ایران عملا احترام گذاشته و به جبران اشتباه‌های گذشته خود بپردازد درصدد برخورد با نظام نوپای اسلامی برآید. با این مقدمه كه نشان‌دهنده شرایط تولد انقلاب اسلامی است به بررسی اثرات تسخیر لانه جاسوسی یا انقلاب دوم بر تحول در ماهیت و ساختار قدرت نظام دو قطبی كه موضوع مورد بحث این نوشتار است، می‌پردازم.

دیدگاه مردم ایران نسبت به آمریكا و جایگاه خود در منطقه و جهان

دخالت آمریكا با همكاری انگلیس در سرنگونی دولت ملی مرحوم مصدق كه می‌توانست پروسه تداوم و تكمیل سیر تطور اجتماعی ایران ـ كه از نهضت مشروطیت دارای یكی از قدیمی‌ترین جنبش‌های آزادیخواهی مردمی با تمام مشخصات آن در خاورمیانه بود ـ را به سر منزل مقصود برساند، به تاخیر انداخت.

این دخالت همراه با سركوب نیروهای آزادیخواه و مسلمان انجام و باعث شد، شاه 25 سال دیگر بر مقدرات مملكت حاكم باشد و همچنان نقش ژاندارمی منطقه را ایفا كرده و امكانات مادی و معنوی مملكت را هدر دهد. این سابقه عملكرد بد آمریكا در حمایت مطلق از رژیم پهلوی و استفاده از سفارت این كشور در ایجاد بلوای 28 مرداد سال 1332 و بازگرداندن شاه به حكومت هیچگاه از اذهان مردم، نخبگان جامعه و مخصوصا مبارزان پاك نشد.

به دنبال ورود شاه به آمریكا، عدم پاسخ آمریكا به درخواست ایران، برآورد غلط از وضعیت نیروهای داخلی ایران و با توجه به حساسیت افكار عمومی نسبت به نقش مرموز آمریكا در به شكست كشاندن نهضت‌های مردمی این سرنوشت مقدر برای دانشجویان مسلمان بود كه در یك حركت سریع و انقلابی، انظار و افكار عمومی ایران و جهان را به سمت حركت‌های موذیانه آمریكا متوجه كنند تا این كشور نتواند بار دیگر نهضت آزادیخواهی ضداستبدادی ـ استثماری مردم ایران را سركوب یا منحرف نماید. برای مبارزین ایران جای هیچ‌گونه شكی وجود نداشت كه سفارت آمریكا در ایران نه تنها صرفا به امور دیپلماتیك مشغول نیست، بلكه شواهدی نیز در دخالت‌های این سفارت در مسائل داخلی ایران و انقلاب دیده شده بود. این حركت دفاعی می‌توانست با منفعل ساختن آمریكا هم پیام اصلی ما به مردم دنیا را در مورد عملكرد آمریكا در قبال مردم و انقلاب و نظام نوپایمان برساند و هم انقلاب را بیمه كند. لذا در اینجا لازم است 4 نكته دیگر هم به این احساس عمومی اضافه شود تا فضای عینی و ذهنی جامعه نسبت به آمریكا بخوبی تصویر شود.

اول رتق‌وفتق امور داخلی یك ملت تازه انقلاب كرده، رویارویی با مشكلات ناشی از جو و شرایط انقلابی، ساقط نمودن یك نظام و تاسیس نظام جایگزین و تفاوت طرز تلقی و تجزیه و تحلیل مسائل سیاست داخلی و خارجی و چگونگی برخورد با آنها و طراحی نحوه برخورد با مسائل از سوی دولت موقت شرایطی را به وجود آورده بود كه دانشجویان مسلمان به این نتیجه رسیده بودند كه در اقدامی نمادین به محاكمه سیاست خارجی آمریكا و دخالت این كشور در مقدرات داخلی كشورها و نیز صحنه بین‌الملل بپردازند. زیرا باز هم عدم توازن بین پتانسیل انقلابی و اشتها و طلب مردم با آنچه كه دولت موقت و در راس آنها مرحوم مهندس بازرگان عقیده داشت تطابق نمی‌كرد. البته ایشان این تفاوت را بین سیستم فكری و عملیاتی خودش و رهبر فقید انقلاب می‌دانست در حالی‌كه موضوع فراتر از دو فرد بود. به اضافه آن‌كه معمولا در بحث رهبری، این یك تئوری اثبات شده است كه رهبری و پیرو در یك تبادل دوطرفه اجتماعی قرار دارند[4].

واقعیت جامعه ایران در این مقطع نیز اینچنین بود كه دو مشی و دو دیدگاه برای حل مسائل ارائه می‌شد و صرف‌نظر از قضاوت ارزشی و صحت و سقم هر یك از دو راه‌حل نقش شخصیت كاریزماتیك رهبر فقید انقلاب بر سیر حوادث و نیز اقبال عمومی مردم به ایشان هرگز قابل كتمان نبود. لذا ملاقات مرحوم بازرگان با برژینسكی مشاور امنیت ملی كارتر، رئیس‌جمهور آمریكا در الجزایر نیروهای انقلابی موجود در جامعه را نسبت به نقش آمریكا بیشتر حساس نمود. دانشجویان مسلمان در ابتدا نیز چیزی بیش از ابراز نگرانی خود از تحریكات آمریكا در طرح خودشان نداشتند. البته در پرتو این حركت امیدوار بودند كه اسناد متقنی كه بتوانند فرضیه دخالت آمریكا در اوضاع و احوال پس از انقلاب و مشكلاتی كه كشور در این مدت نزدیك به یكسال پیروزی انقلاب با آن مواجه بود و هر روز مشكل تازه‌ای در نقطه‌ای از مملكت به وجود می‌آمد را اثبات و تئوریزه كنند. زیرا دخالت آمریكا از سال 1332 تا 1357 حقیقتی اثبات شده بود و نیاز به سند نداشت.

البته این نه به معنای دخیل دانستن آمریكا در تمامی سیر تطور و حوادث بود و نه انگشت اتهام به سوی عامل خارجی دراز كردن. اما از طرف دیگر آمریكا هم اهداف و روش‌های شفافی را در برخورد با ایران و مخصوصا انقلابیون كه نیروهای تاثیرگذار جامعه بودند دنبال نمی‌كرد. از طرف دیگر نیز از دست دادن ایران برای آمریكا صرفا به عنوان یك متحد و خریدار تسلیحات و حافظ منافع آمریكا در منطقه نبود. ایران كشوری بود كه نه تنها با ستون دیگر آمریكا در منطقه یعنی عربستان سعودی و مصر به عنوان متحد و محور سیاست خاورمیانه‌ای آمریكا متحد بود، بلكه محل تامین نفت رژیم صهیونیستی كه به دلیل جو موجود در كشورهای عربی دول این كشور صدور نفت به آن رژیم را تحریم كرده بودند، تلقی می‌شد.

دوم آن كه اصولا اهمیت استراتژیك و موقعیت ژئوپلیتیك هیچ نقطه‌ای به خودی خود باعث ایجاد روند نقش‌یابی یا نقش‌پذیری درصحنه معادلات جهانی نبوده و نخواهد بود و این نكته در مورد ایران هم صدق می‌كند. به همین علت است كه متاسفانه در طول چند قرن منتهی به انقلاب اسلامی، ایران نه تنها نتوانسته بود واجد چنین نقشی باشد، بلكه حتی حداقل بر مقدرات خویش نیز حاكم نبود. الا آن كه در دوران شاه حداكثر توانست نقش یك دولت دست‌نشانده آمریكا و یك كشور حائل را با اهداف مالیخولیایی بازی كند.

سوم این امر نیز به نوبه خود هم نفرت از آمریكا را در میان مردم توسعه داد و نهادینه كرد و هم از طرف دیگر این فقدان ایفای نقش واقعی و عدم تطابق موقعیت استراتژیك و ژئو پلیتیكی ایران با چنین نقشی باعث به وجود آمدن یك تحلیل استراتژیك از وزن انقلاب اسلامی در منطقه و جهان شد كه می‌توانست ساختار قدرت بین‌المللی را كه شالوده آن از سال‌های قبل می‌رفت كه سست شود به نفع نیروهای تاثیرگذار جدید به هم بزند. لذا نیروهای سیاسی ایران و مخصوصا قشر بالنده آنان ـ كه دانشجویان همواره عنصر تاثیرگذاری در معادلات سیاسی داخلی ایران در غیاب احزاب رسمی و قوی در چند دهه اخیر بودند ـ توانستند با تحلیل درست شرایط از یك تجربه تاریخی بخوبی استفاده كنند.

و اما نكته چهارم و آخر این‌كه این تجربه در حقیقت تسری و موقعیت ژئوپلیتیكی ایران بر بستر روابط بین‌الملل و ارائه تصویر درستی از موقعیت استراتژیك ایران در صحنه قدرت و معادلات جهانی بود و این تنها راه حلی بود كه انقلابیون می‌توانستند به صورت واقعی به شعارهای اصلی انقلاب یعنی استقلال و آزادی وفادار مانده و به آن جامه عمل بپوشانند. پس در اینجا دو گزاره وجود دارد اول آن كه دانشجویان مسلمان انقلابی درصدد بودند با دور ساختن آمریكا از دخالت در مقدرات ایران انقلاب و نظام نوپای آن را بیمه كنند ولی به دلیل برخورد ناصحیح آمریكا این روند طولانی شد كه عوامل دیگر نظیر نبود ارتباط مستقیم بین دو كشور و نیز مظنونیت به اهداف آمریكا و مشكلات داخلی كه هر یك از دو كشور در آن مقطع با آن روبه‌رو بودند اجازه حل سریع مساله را نداد. ولی گزاره دوم استفاده از بستر شرایط ایجاد شده برای پاسخگویی به نیاز واقعی مردم بود، شرایطی كه در آن می‌شد ایرانی‌ها به جایگاهی كه بتوانند هماهنگ با موقعیت ژئوپلیتیكی و استراتژیك خود نقش عمده‌ای در معادلات قدرت جهانی ایفا كنند، ارتقاء یابند. این امر در حقیقت اثرات منطقه‌ای و جهانی انقلاب اسلامی است كه بعد از 3 دهه این روزها اثر خود را بر صحنه خاورمیانه گذاشته است.

نتیجه‌گیری

در طول تاریخ روابط بین‌الملل هیچ یك از دو هدف مذكور فی‌نفسه مذموم نبوده و این‌گونه كه دولت آمریكا با آنها به مخالفت برخاسته نمونه و نظیر ندارد. یعنی ورود هر قدرت تازه نفسی به صحنه معادلات جهانی با این‌همه مخالفت روبه‌رو نشده است. مردم ایران به دنبال استقلال و آزادی خود بوده و خواهان ایفای نقشی در خور شان تمدن و قدر و منزلت خویش هستند، ولی متاسفانه آمریكا به دلیل خوی ابرقدرتی و احساس تحقیر شدید به جای توجه به ریشه شكل‌گیری تسخیر لانه جاسوسی آمریكا از سوی دانشجویان، این حركت به عنوان یك زورآزمایی در سیاست خارجی با چاشنی احساسات انسانی، 52 تنی كه به مدت 444 روز، برای دریافت پاسخ مناسب به درخواست‌های رسمی و قانونی ایران منتظر آزادی خود بودند، همراه شد. صدای انقلاب اسلامی و ایده‌ها و اهدافش در چگونگی رقم زدن نحوه توزیع منصفانه قدرت بین‌المللی برای همكاری موثر و نقش‌پذیری با مسوولیت از سوی همه ملت‌های جهان و مخصوصا نقش‌پذیری همه كشورهای منطقه حیاتی خاورمیانه و خلیج فارس و به كنار نهادن روند یكجانبه‌گرایی از سوی آمریكا می‌تواند نقطه شروع خوبی برای این مرحله گذار در شرایط خطرناك جهان باشد.

هم اكنون با توجه به تغییراتی كه در جهان شاهد آن هستیم، دیگر امكان ادامه كنترل جامعه بین‌المللی توسط قدرت‌های بزرگ وجود ندارد. مدل توزیع قدرت بین‌المللی باید مطابق شرایط جدید طراحی شود. هدف اشغال لانه جاسوسی نشان دادن این راه بود و بیان این پیام كه انقلاب اسلامی در خود حركتی دارد برای پایه‌گذاری مدلی برای به‌هم زدن بازی قدرت‌های بین‌المللی و آزادی مردم از عواقب تداوم توزیع ناصحیح قدرت در صحنه بین‌المللی. اگرچه آمریكا با اهداف خاص خود این پیام را نادیده می‌گیرد.

نصرت‌الله تاجیك

پی‌نوشت‌ها:

1. The LooseBipolar Model. 2. بزرگی، وحید (1375). نظریه‌های روابط بین‌الملل. ترجمه و تدوین. تهران: موسسه جهاد دانشگاهی (ماجد). 3. همان 4. Social Exchange

پنج شنبه 12/8/1390 - 11:31
سياست
با گذشت 30 سال از پیروزی انقلاب اسلامی واقعه تسخیر لانه جاسوسی همچنان در كانون توجه بسیاری از كارشناسان و علاقه‌مندان به نهضت‌های ضد استكباری و ضد استعماری قرار دارد.

تسخیر لانه جاسوسی ـ كه از سوی امام راحل «انقلاب دوم» لقب گرفت ـ جایگاهی رفیع در تاریخ معاصر ایران دارد، زیرا این رویداد در قطع ریشه‌های امپریالیسم از ایران و پایان سلطه قدرتمندانه آن از سرزمین‌مان نقش مهمی داشت. در واقع اشغال 444 روزه سفارت آمریكا در تهران باعث شد تا یكی از اهداف اولیه انقلاب اسلامی، یعنی مقابله با گسترش نفوذ آمریكا در كشور هر چه بیشتر تحقق یابد، بنابراین می‌توان گفت انقلاب اسلامی كه خود ریشه وابستگی به آمریكا را ـ با سرنگونی رژیم ‌طاغوت ـ از بن كنده بود، با انقلاب دوم، پرچم استقلال سیاسی خود را بلندتر برافراشت و مبارزه‌طلبی با آمریكا را یك گام دیگر جلو برد. به تعبیری دیگر با پیروزی انقلاب اسلامی، استبداد و با تسخیر سفارت آمریكا، استعمار از ایران ریشه‌كن شد.

علل تسخیرسفارت

به طور خلاصه می‌توان در تشریح دلایل اشغال لانه جاسوسی به عوامل زیر اشاره كرد:

الف) تصرف 444 روزه سفارت آمریكا، حاصل دخالت‌های 25 ساله آمریكا در ایران بود كه از دهه 30 به بعد و با تضعیف قدرت انگلستان پس از جنگ جهانی دوم، نقش پررنگ‌تری در كل منطقه خاورمیانه پیدا كرده بود. واقعه كودتای 28 مرداد 1332 كه باعث بازگشت شاه به قدرت شد، توطئه ننگینی بود كه هیچ‌گاه از حافظه تاریخ ملت مسلمان ایران پاك نشد. پس از آن نیز آمریكا با تداوم حمایت از شاه و تقویت او به عنوان یك دیكتاتور وابسته، تلاش كرد تا امكان سرنگونی رژیم پهلوی را به حداقل برساند. در همین زمینه آمریكا با همكاری اسرائیل، ساواك را به عنوان یكی از مخوف‌ترین سازمان‌های اطلاعاتی جهان، راه‌اندازی و برای سركوب انقلابیون ایران تلاش بسیاری كرد و همچنین با اجرای طرح‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی، وابستگی ایران را به آمریكا افزایش داد. بر این اساس، تسخیر لانه جاسوسی، واكنش طبیعی به 25 سال توهین و تحقیر ملت ایران بود.

ب) به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی، آمریكا كه از این واقعه زخم خورده بود، به علت تهدید منافعش در ایران تلاش می‌كرد تا با این پدیده مقابله كند. به همین دلیل، برنامه‌ها و نقشه‌هایی را كه اسناد سفارت گواه آن است به اجرا درآورد. با تصرف جاسوس‌خانه آمریكا، این تلاش‌ها ناكام ماند. تسخیر لانه جاسوسی برای مقابله با سنگ‌اندازی‌های آمریكا در برابر حركت رو به جلوی انقلاب اسلامی اقدامی پیشگیرانه بود.

ج) چند ماه قبل از حمله به سفارت آمریكا، دولت كارتر به بهانه معالجه پزشكی به شاه اجازه ورود به این كشور را داده بود. ملت ایران كه هنوز خاطره كودتای 28 مرداد 1332 هـ . ش را به یاد داشت، این عمل را مقدمه‌ای برای طرح‌ریزی یك توطئه جدید در سرنگونی جمهوری اسلامی دانست. در این میان تسخیر لانه جاسوسی واكنشی به این اقدام مداخله‌جویانه آمریكا و اقدامی بازدارنده برای مقابله با هرگونه توطئه ضد نظام بود.

د) با توجه به مشی غیرانقلابی و مماشات‌گونه دولت موقت كه موجب دلسردی مردم و نیروهای انقلابی شده بود، اشغال سفارتخانه آمریكا باعث می‌شد تا دولت موقت در تنگنا قرار بگیرد و استعفا دهد و با استعفای این دولت، زمینه برای روی كارآمدن و قدرت‌گرفتن نیروهای انقلابی و ارزشی فراهم شود. همچنین این اقدام، گروه‌های چپ را نیز كه خود را ضد امپریالیست می‌دانستند، خلع سلاح كرد و به عقب راند.

سیر توصیفی تسخیر لانه جاسوسی

مجموعه عواملی كه ذكر شد، دانشجویان ارزشی و اصولگرای طرفدار انقلاب و امام را به این نتیجه رساند كه باید برای حفظ انقلاب و نیز رابطه سازمان‌یافته با امام به منظور تشكیل یك تشكل دانشجویی اقدام كنند.

مهندس ضرغامی درباره شاكله تشكیلاتی اولیه دانشجویان پیرو خط امام می‌گوید: «شاكله اصلی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام را اعضای انجمن‌های اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران، صنعتی‌شریف و پلی‌تكنیك(امیركبیر) تشكیل می‌دادند.دانشجویان مسلمان دانشگاه صنعتی‌شریف، پلی‌تكنیك، دانشكده فنی دانشگاه تهران تقریبا از اول انقلاب جلسات هماهنگی با هم داشتند و سعی می‌كردند در قبال مسائل انقلاب مواضع مشتركی اتخاذ كنند، تصمیم برای تسخیر لانه جاسوسی هم در همین جلسات اتخاذ شد. البته ابتدا در یك جمع محدودتر و بعد هم به طور عمومی‌تر در انجمن‌های اسلامی هر سه دانشگاه. سپس دانشجویان مسلمان دانشگاه شهیدبهشتی به این سه دانشگاه اضافه شدند.»1

« در این میان، حجت‌الاسلام موسوی خوئینی‌ها، حلقه وصل و عامل كلیدی ارتباط دانشجویان و امام شد. پس از برگزاری چندین جلسه در مورد چگونگی تسخیر سفارت آمریكا بین دانشجویان بحث و تصمیم‌گیری شد. یكی از این مسائل، انجام دادن فعالیت‌های شناسایی برای اشغال سفارت آمریكا بود.»2

سرانجام، هسته مركزی دانشجویان پیرو خط امام، طرح برنامه‌ریزی‌شده زیر را برای حمله و اشغال 3 روزه سفارت آمریكا پیاده كرد. خانم ابتكار می‌نویسد: «به بهانه تظاهرات روز 13 آبان از مقابل سفارت عبور كردیم، وقتی جمعیت از جلوی در سفارت رد شد، حساسیت پلیس برطرف می‌شود و تصور می‌كند كه جمعیت كاری با سفارت ندارد. در آن لحظه با دستوری كه یك نفر می‌دهد، بچه‌ها به سمت در سفارت حمله می‌كنند، عده‌ای از در بالا می‌روند و عده‌ای هم زنجیر را پاره می‌كنند و وارد محوطه سفارت می‌شوند. در داخل هم جمعیت به 2گروه تقسیم می‌شوند. یك گروه، به سمت ساختمان‌های اطراف محوطه می‌رود و یك گروه هم ساختمان اصلی را كه ما شناسایی كرده بودیم، محاصره می‌كند. همه حرف‌مان هم با آمریكایی‌ها این است كه ما كاری با شما نداریم و برای این‌كه حساسیت‌شان تحریك نشود و خدای‌ناكرده تیراندازی نكنند یا كارهای خشن انجام ندهند، تاكید می‌كنیم كه فقط می‌خواهیم در داخل ساختمان یك تحصن موقت داشته باشیم و برویم. به این ترتیب به آنها نزدیك می‌شویم و اگر توانستیم به داخل ساختمان نفوذ كنیم آنها را به گروگان می‌گیریم و همان زمان معینی كه بین 48 تا 72 ساعت بود، در آنجا می‌مانیم و بعد آنجا را ترك می‌كنیم.»3

«سرانجام ساعت 30/10 روز 13 آبان 1358 هـ . ش، نزدیك به 50 دانشجوی سازماندهی ‌شده در تقاطع خیابان طالقانی و بهار به سمت سفارت آمریكا حركت ‌كردند و لحظه تاریخی اشغال جاسوس‌خانه این كشور این‌گونه اتفاق افتاد.

در این میان دانشجویان موفق شدند تا قبل از نابودی اسناد كاغذی و میكروفیلم‌ها به بخشی از آنها دست یابند.»4

پس از اشغال كامل سفارت، دستگیری جاسوسان آمریكایی و دسترسی به اسناد و مدارك، نخستین كاری كه انجام گرفت، آگاه كردن امام راحل از چگونگی انجام كار بود. به همین منظور، حجت‌الاسلام موسوی خوئینی‌ها، طبق برنامه قبلی به سفارت مراجعت می‌كند؛ ایشان خود در این باره می‌گوید:

«پس از ورود به داخل لانه جاسوسی و آشنایی مختصر با محیط و جریان پیشرفت كار، با دفتر حضرت امام(ره) در قم تماس گرفتم و پس از توضیح مختصرِ اصلِ طرح و مراحل انجام‌شده برای حاج احمد آقا از ایشان خواستم كه سریعا به اطلاع حضرت امام برسانند و به ایشان ـ از قول من ـ عرض كنند كه نسبت به برادران و خواهرانی كه دست به این كار زده‌اند، مطمئن باشند كه نیروهای مسلمان و تابع رهبری و مقلد حضرت امام هستند لكن اگر نسبت به اصل كار نظر مخالفی دارند، ما منتظر جواب هستیم كه پس از قطع تلفن تا فاصله پاسخ حاج احمد آقا با مجلس خبرگان تماس گرفتیم و به همان ترتیب، جریان را به اطلاع رئیس مجلس خبرگان رساندم. البته صرفا جهت اطلاع بود و به هر حال پس از چند دقیقه، حاج احمد آقا از قم تلفنی اطلاع دادند كه حضرت امام (ره) فرموده‌اند: «خوب جایی را گرفته‌اید، محكم نگه دارید.» پس از این تلفن و اعلام نظر حضرت امام در درون لانه هیجان و شور و نشاط عجیبی پیدا شد كه به دنبال آن، پس از دو سه ساعت كه جلسه علنی مجلس خبرگان شروع شد، حمایت خبرگان نیز از تریبون مجلس، رسما از اقدام دانشجویان اعلام گردید.»5

در تكمیل اظهارات بالا باید گفت كه مرحوم حاج سید احمد خمینی در شامگاه روز 13 آبان به نمایندگی از حضرت امام در جمع دانشجویان حضور می‌یابند و سپس به قم بازگشته و رهبر انقلاب را از جزئیات آنچه رخ داده بود، مطلع می‌سازند.6 امام هم در سخنرانی خود ـ در روز 14 آبان ـ و به فاصله یك روز از اشغال سفارت، آمریكا را «شیطان بزرگ» نامیدند و به سفارت آمریكا لقب «لانه جاسوسی» دادند و به طور علنی اقدام دانشجویان را تأیید كردند و گروه‌ها و دسته‌های سیاسی مخالف را مجبور به سكوت و همراهی ظاهری با این اقدام كردند.

موضعگیری‌های افراد و گروه‌ها در جریان تسخیر لانه جاسوسی

مدتی پس از تسخیر لانه جاسوسی، دولت آمریكا با بسیج تمامی نیروها و امكانات خود، از شورای امنیت سازمان ملل تقاضای تشكیل جلسه فوق‌العاده كرد. او از ایران نیز خواست تا وزیر خارجه یا نماینده‌ای را برای پاسخگویی و تشریح مواضع به این جلسه بفرستند. امّا امام چنین كاری را نپذیرفتند.

در حالی‌ كه بخشی از اعضای شورای انقلاب كه به جناح لیبرال تعلق داشتند و برخی دیگر از ارسال نماینده به شورای امنیت دفاع می‌كردند، امّا امام با یك استدلال ساده ــ كه بعدا درستی آن ثابت شد ـ با این حركت مخالفت كردند. زیرا معتقد بودند: «رأی علیه شما خواهند داد.»7

بنی‌صدر در آن زمان گستاخانه با نظر امام مخالفت می‌كند و اولین برخورد شدید امام با او صورت می‌گیرد. او كه برای شركت در جلسه شورای امنیت آماده شده بود، با این موضعگیری تند حضرت امام مواجه می‌شود كه «اگر بنی‌صدر برود، اعلام می‌كنم كه سمتی ندارد.»8

«اندكی پیش از این آمریكا در اولین گام تلاش كرده بود تا رمزی كلارك، وزیر دادگستری سابق این كشور  را كه به موضعگیری ضد هیأت حاكمه آمریكا و مخالفت با شاه شهرت داشت، به ایران بفرستد. كارتر امیدوار بود تا با این ترفند و فرستادن فردی میانه‌رو امام را به مذاكره و دست برداشتن از مواضع خود راضی كند. امّا امام با این كار مخالفت كرد و مذاكره با كلارك را رد كرد، این كار وی را مجبور كرد تا از تركیه به آمریكا برگردد. كلارك قصد داشت تا نامه‌ای را نیز از جانب كارتر برای امام بیاورد.»9

در پیام امام در این زمینه ـ كه تا مدت‌ها نصب‌العین نیروهای طرفدار انقلاب محسوب می‌شد ـ چنین آمده بود: «دولت آمریكا با نگهداری شاه، اعلام مخالفت آشكار با ایران نموده است و از طرفی دیگر آن‌طور كه گفته شده است، سفارت آمریكا در ایران محل جاسوسی دشمنان ما علیه نهضت مقدس اسلامی است. لذا ملاقات با من به هیچ وجه برای نمایندگان ویژه ممكن نیست و علاوه بر این:

1ـ اعضای شورای انقلاب به هیچ وجه نباید با آنها ملاقات كنند.

2ـ هیچ یك از مقامات مسوول حق ملاقات با آنان را ندارند.

3ـ اگر چنانچه آمریكا شاه مخلوع، این دشمن شماره یك ملت عزیز ما را به ایران تحویل دهد و دست از جاسوسی بر ضد نهضت ما بردارد، راه مذاكره در مورد برخی روابطی كه به نفع ملت است، باز می‌باشد.»10

سه نهاد دولت موقت، شورای انقلاب و مجلس، به ترتیب مسوولیت رسیدگی و برخورد با این جریان را از سوی دولت جمهوری اسلامی به عهده داشتند و در واقع دیدگاه‌های رسمی ایران را در آن زمان بازتاب می‌دادند. هر چند در جریان این واقعه و نیز در امور مملكت، كلام نهایی از سوی امام بیان می‌شد، اما انجام امور اجرایی و قانونگذاری، از سوی این سه نهاد صورت می‌گرفت.

1ـ دولت موقت

دولت موقت به نخست‌وزیری مهندس مهدی بازرگان و با حكم رسمی حضرت امام در 15 بهمن 1357، یعنی 7 روز پیش از پیروزی انقلاب آغاز به كار كرد. 11

حكم حضرت امام بیانگر آن است كه نخست‌وزیری بازرگان، بدون توجه به علائق حزبی و شخصی ایشان و با تاكید بر سوابق مذهبی وی صورت گرفته است، امّا عملكرد دولت موقت از همان ابتدا نتوانست نظر مردم و نیروهای انقلابی را به خود جلب كند. اعضای دولت موقت بیشتر از جناح لیبرال اعم از مذهبی (نهضت آزادی) یا غیر مذهبی (جبهه ملی) بودند. جناح لیبرال ـ كه بعدها اسناد افشاشده سفارت نشان داد آمریكا امید فراوانی به آنها بسته است ـ عامل اصلی مبارزه و انقلاب را استبداد داخلی و نه استعمار خارجی می‌دانستند. علاوه بر آن، اعتقاد به تغییر بنیادین در ساختار سیاسی ـ اجتماعی كشور نداشته و تنها برخی اصلاحات را كافی می‌دانستند. بر همین اساس، دولت موقت تنها به تعویض مهره‌های بالای رژیم سابق اكتفا می‌نمود و از تغییرات بنیادین بویژه از تجدید نظر در رابطه امپریالیستی و نابرابر ایران با آمریكا، پرهیز می‌كرد.

در بینش دولت موقت، مبارزه با آمریكا مفهوم نداشت تا جایی كه حتی پیروزی انقلاب اسلامی را نتیجه مذاكرات با مقامات آمریكا می‌پنداشت.12

دولت موقت دولتی نبود كه بتواند خود را با شرایط انقلاب تطبیق دهد و انتظارات مردم را ـ كه در پی كارهای اساسی و تغییرات زیربنایی بودند ـ برآورده سازد. مهندس بازرگان كابینه خود را به فولكس واگنی تشبیه كرده بود كه بر خلاف امام (ره) كه بولدوزری پر قدرت است، توانایی انجام كارهای سریع و انقلابی را ندارد و نباید هم چنین تقاضایی از آن داشت.13

این عملكرد ضعیف و غیر انقلابی دولت موقت كه ضمن برخورد ضعیف با آمریكا و عوامل رژیم شاه، مواضع تندی را در برابر نهادهای انقلابی داشت، باعث شد تا آمریكا دریچه‌ای بزرگ برای نفوذ در پیكره انقلاب بیابد. بنابراین تمامی توان خود را برای نزدیك شدن به دولت موقت به كار گرفت. امام خمینی در 7 آبان 1358 به قراردادهای استعماری بین ایران و آمریكا بشدت اعتراض كردند، اما دولت موقت بدون توجه به این اعتراض در پی بهبود رابطه با آمریكا بود و بیشتر واهمه خود را از خطر شوروی ابراز می‌كرد.

حركت سازشكارانه دولت موقت تا به آنجا پیش رفت كه مهندس بازرگان (نخست‌وزیر)، ابراهیم یزدی (وزیرخارجه دولت موقت) و هیات همراه در 11 آبان 1358 در جشن استقلال الجزایر با برژینسكی ـ مشاور امنیت ملی كاخ سفید ـ ملاقات كرده و به مدت یك ساعت و نیم با او مذاكره كردند. برژینسكی فردی بود كه در زمان وقوع انقلاب اسلامی بر خلاف سایروس ونس(وزیر خارجه وقت آمریكا)، خواستار سركوب نظامی انقلاب و طرفدار كودتای نظامی برای پیشگیری از انقلاب ایران بود. جالب آن‌كه این ملاقات به گفته برژینسكی نه به تقاضای او بلكه به تقاضای بازرگان صورت گرفت.14

بدون شك پذیرش شاه از سوی آمریكا و دیدار اعضای دولت موقت با مشاور امنیت ملی رئیس‌جمهور آمریكا، دو عامل تسریع‌كننده تسخیر لانه جاسوسی از سوی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بود. ملاقات و مذاكره با آمریكا مترادف سازش بود و بنابراین خشم نیروهای انقلابی را در ایران برانگیخت و آنان تصور كردند كه آمریكا به دنبال تكرار كودتای 28 مرداد 1332 در ایران است. آنچه كه به نگرانی‌ها دامن می‌زد، همزمانی پذیرش شاه در آمریكا و ملاقات الجزایر بود.15

دولت موقت در 14 آبان 1358 یعنی یك روز پس از اشغال سفارت آمریكا، استعفا داد و امام نیز در 15 آبان این استعفا را قبول كردند.

2ـ شورای انقلاب

به دنبال سقوط دولت موقت، شورای انقلاب اداره امور اجرایی كشور و تا حدی قانونگذاری را نیز به عهده گرفت و در واقع عهده‌دار دو نقش قوه مقننه و مجریه شد. این دوره كه تا زمان تشكیل مجلس شورای اسلامی، یعنی كمتر از 9 ماه به طول انجامید به‌طور رسمی صرف دو مساله مهم و اساسی شد كه عبارت بودند از:

1ـ چگونگی حل مساله گروگانگیری

2ـ اجرای رفراندوم تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی و برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات مجلس شورای اسلامی.16

بدیهی بود كه رویارویی با مساله گروگانگیری فوری‌تر بود. شورای انقلاب از دو طیف لیبرال و ملی‌گرا و اصولگرا و ارزشی تشكیل می‌شد و بر خلاف دولت موقت، دربست در اختیار لیبرال‌ها نبود. بنی‌صدر كه در میان اعضای جریان لیبرال كلیدی‌ترین شخصیت محسوب می‌شد، نظریه‌ای به نام «سه جهانی» ارائه كرده بود و بر همین اساس حمایت اروپا و ژاپن را برای مقابله با تهدیدات آمریكا لازم می‌دید. او بر خلاف نظر امام كه خواستار مقابله با سلطه‌طلبی آمریكا بود و از دانشجویان حمایت می‌كرد، به طور ضمنی سعی می‌كرد عملكرد دانشجویان را زیر سوال ببرد و با همكاری قطب‌زاده به هر قیمت ممكن، گروگان‌ها را تحت نظارت دولت قرار دهد و سپس زمینه آزادی آنان را فراهم كند و با توجه به آن‌كه او «دو پهلو بازی می‌كرد»17 تا مدتی توانست خود را در صحنه حفظ كند تا آن‌كه كم‌كم زمینه مقابله با وی به علت عملكرد ضد انقلابی‌اش فراهم شد. بنی‌صدر پس از فرار از ایران در آبان 1360، اهداف قبلی خود را آشكار كرد و عمل دانشجویان را به باد انتقاد گرفت.18

از سوی دیگر، طیف ارزشی شورای انقلاب مانند شهید بهشتی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و حجت‌الاسلام هاشمی‌رفسنجانی كه حل این مسأله را در دستان امام می‌دیدند، برای حل مساله از ایشان استمداد كردند. اعضای شورای انقلاب از طریق آقای هاشمی در جریان نظر امام قرار گرفتند: «نظر آقا این است: اگر شاه را اخراج كنند، گروگان‌ها را آزاد می‌كنند... به طور غیر مستقیم گفته شود به آمریكایی‌ها كه ضمنی اعلام نمی‌كنیم. شما شاه را اخراج كنید، گروگان‌ها آزاد می‌شوند. ولی غیرمستقیم قول بگیریم.»19

به هر حال اختلافات بنی‌صدر، شورای انقلاب و دانشجویان بر سر انتقال گروگان‌ها باز هم ادامه یافت و بنی‌صدر مانند گذشته تلاش داشت به هر وسیله ممكن، گروگان‌ها را از كنترل دانشجویان خارج كند. از سوی دیگر، جناح اصولگرای شورای انقلاب بر نظرات سابق خود تأكید داشتند و معتقد بودند دولت ایران نباید به طور رسمی مسوولیت نگهداری گروگان‌ها را ـ حتی برای مدت كوتاهی ـ به عهده بگیرد. آقای هاشمی در این مورد معتقد بود:

«مصحلت نیست كه گروگان‌ها در دست شورای انقلاب یا دیگر ارگان‌های دولتی باشند، ولی باید همه‌نوع اطمینانی از نظر سلامت آنها به ما داده شود. شورای انقلاب بدون نظر امام در مورد گروگان‌ها تصمیمی نمی‌گیرد.»20 از سوی دیگر، حزب اصولگرای جمهوری اسلامی كه تمامی نیروهای انقلابی و پیرو خط امام را در خود جای داده بود، معتقد بود كه صلاح نیست گروگان‌ها از دست دانشجویان پیرو خط امام خارج شوند.21 به هر حال این روند تا واقعه طبس و حمله نظامی آمریكا به ایران ادامه یافت. این اقدام كه به ذلت و خواری نیروهای نظامی آمریكا و دولت كارتر منجر شد و بی‌نتیجه ماند، موضع نیروهای اصولگرا و ارزشی را در كشور تقویت كرد و موجب شد اعتماد به نفس آمریكایی‌ها در موضعگیری‌ها و نیز میزان ریسك آنها بشدت كاهش یابد.

3ـ مجلس شورای اسلامی

به فاصله حدودا یك ماه پس از شكست خفت‌بار آمریكا در طبس، اولین مجلس شورای اسلامی در تاریخ 7 خرداد 1359 تشكیل شد و امام خمینی در پیام خود در 11 شهریور 1359 به مناسبت فرا رسیدن ایام حج، حل مساله گروگان‌ها را به مجلس شورای اسلامی واگذار كردند و به این ترتیب مجرای جدیدی برای مذاكره در مورد این مساله و حل آن گشوده شد و امور از شورای انقلاب به مجلس شورای اسلامی منتقل شد. مجلس پس از تهیه پیش‌نویس قوانین، مقررات و آیین‌نامه‌هایی كه به عملكرد خود قوه مقننه اختصاص داشت و همچنین تصویب اعتبارنامه‌های نمایندگان كه مجموعا 47 روز طول كشید، جلسات محرمانه‌ای را برگزار كرد كه در آنها در مورد سرنوشت گروگان‌ها بحث و گفت‌وگو می‌شد.22

پس از آغاز كار مجلس، فشارهای داخلی و خارجی بویژه از سوی آمریكا و هم‌پیمانانش برای حل مساله گروگان‌ها وارد مرحله جدیدی شد. در 9 مرداد 1359 نامه نمایندگان كنگره آمریكا كه به امضای 185 نفر رسیده بود، خوانده شد. نمایندگان در نامه خود اظهار كرده بودند: «ما از تمامی موضوعات مهم داخلی كه در برابر دولت شما قرار دارد آگاه هستیم. از شما مصرانه می‌خواهیم برای موضوع گروگان‌ها بهترین و بالاترین اولویت را قائل شوید.»23

در همین زمان، حمله‌های نیروهای صدام به مرزهای كشور شروع شد و با وجود شدت تنش‌های مرزی، كارشكنی‌های بنی‌صدر و مخالفت‌های او با شهید رجایی ـ نخست‌وزیر ـ و مناقشات احزاب و گروه‌های كوچك و بی‌ریشه با اساس نظام و انقلاب ادامه داشت و امكان پیشبرد امور را با مشكل مواجه كرده بود. سرانجام مجلس شورای اسلامی در جلسه 11 آبان 1359 چهار شرطی را كه از سوی كمیسیون ویژه گروگان‌ها برای آزادی آنان پیشنهاد شده بود، به تصویب رساند.24 این شرط‌ها عبارت بودند از: 1ـ دخالت نداشتن مستقیم و غیر مستقیم آمریكا در ایران

2ـ آزاد كردن سرمایه‌ها و رفع انسداد از دارایی‌های متعلق به ایران

3ـ لغو دعاوی مالی و حقوقی و جزایی آمریكا ضد ایران

4ـ پس دادن اموال شاه و نزدیكانش.25

به این ترتیب، یك پیروزی دیگر برای ملت ایران و نیروهای ارزشی و اصولگرا حاصل شد و همان‌طور كه هامیلتون جردن ـ رئیس ستاد كاخ سفید ـ گفته است، نتایج انتخابات ریاست جمهوری آمریكا نه در آمریكا، بلكه در تهران معین شد.26

سرانجام در 22 دی 1359 لایحه‌ای مبنی بر حل و فصل اختلافات مالی و حقوقی دولت جمهوری اسلامی ایران با دولت آمریكا به تصویب مجلس رسید. طبق ماده واحده این لایحه «به دولت اجازه داده می‌شود كه در مورد اختلافات مالی و حقوقی دولت جمهوری اسلامی ایران با دولت آمریكا از طریق داوری مرضی‌الطرفین، اختلافات مذكور را حل و فصل نمایند.»27

پس از تصویب این لایحه، سیر امور شتاب بیشتری گرفت و یك گروه كاری به ریاست بهزاد نبوی ـ وزیر مشاور در امور اجرایی ـ تشكیل شد. این هیأت با میانجیگری الجزایر با آمریكا وارد مذاكره شد و سرانجام پس از مدتی فعالیت فشرده، موافقت‌نامه‌ای موسوم به الجزایر تهیه و گروگان‌ها ـ پس از 444 روز ـ آزاد شدند.

مصطفی جوان

 كارشناس ارشد تاریخ

پاورقی:

1. سید عزت‌الله ضرغامی، كیهان،13‌/‌8‌/‌81، ص12

2. امیررضا ستوده، بحران444روزه در تهران،انتشارات ذكر،1379، صص 93ـ94

3. معصومه ابتكار، تسخیر، اولین روایت مكتوب از درون سفارت تسخیرشده آمریكا در تهران، انتشارات اطلاعات، تهران، 1379، صص 68ـ69

4. امیررضا ستوده، همان، ص 102

5. حجت‌الاسلام موسوی خوئینی‌ها، همان

6. كیهان، 14‌/‌8‌/‌58

7. كیهان، 7‌/‌9‌/‌58

8. همان

9. مسعود رضوی، هاشمی و انقلاب، انتشارات همشهری، تهران 1376، ص 404

10. كیهان، 17‌/‌8‌/‌58

11. مهدی بازرگان، انقلاب ایران در دو حركت، چاپ پنجم، نهضت آزادی، تهران 1363، ص 77

12. مصاحبه تلویزیونی مهندس بازرگان به عنوان دفاع در افشاگری‌ها، به نقل از كیهان، 12‌/‌8‌/‌79

13. مهندس بازرگان در یكی از سخنرانی‌های خود در دانشگاه تهران این تعابیر را به كار برده است. به نقل از كیهان، 21‌/‌11‌/‌57

14. برژینسكی، توطئه در ایران، (خاطرات) ترجمه محمود مشرقی، انتشارات هفته، تهران 1362، ص 172

15. ang Jahanpour، The Roots Of The Hostage Crisis، The World Today Vol 48. Feb 1992 p.34

16.كیهان، 15‌/‌8‌/‌58

17. هاشمی رفسنجانی، كیهان، 12‌/‌11‌/‌82

18. منوچهر محمدی، انقلاب اسلامی زمینه‌ها وپیامدها،نشر معارف، ص 179

19. صورت مذاكرات شورای انقلاب، جلسه 13‌/‌9‌/‌58، به نقل از مسعود رضوی، هاشمی و انقلاب، ص 406

20. جمهوری اسلامی، 16‌/‌1‌/‌59

21. همان

22. معصومه ابتكار، همان، ص 309

23. مسعود رضوی، همان، ص 419

24. همان، 12‌/‌7‌/‌59

25.انقلاب دوم،احمد رضا شاه علی،1385،ص122

26. هامیلتون جردن، بحران، ترجمه محمود مشرقی، انتشارات هفته، تهران، 1362، ص 175

27. كیهان، 23‌/‌10‌/‌59


پنج شنبه 12/8/1390 - 11:28
سياست
جام جم آنلاین: تسخیر سفارتخانه یك كشور خارجی، فارغ از كاركرد سفارت آمریكا در ایران و انگیزه‌شناسی تسخیر‌كنندگان، در ظاهر و حداقل برای ناظران بیرونی كه از كم و كیف و حال و هوای ایران انقلابی خبر نداشتند، واقعه‌ای غیرمنتظره و غیرمعمول بود، اما چه شد كه یك واقعه غیرمعمول این گونه مورد استقبال و حمایت حداكثری مردم ایران قرار گرفت؟

تحلیل مناسبات اجتماعی جامعه ایران در مقطع زمانی منتهی و بعد از واقعه 13 آبان 58 شاید كلید فهم این معما باشد،‌ به همین منظور به سراغ دكتر عماد افروغ رفتیم؛ كسی كه به اعتبار جامعه‌شناس‌بودنش، صلاحیت بررسی مسائل جامعه‌شناختی این واقعه را دارد و از طرف دیگر به اعتبار سوابقش، تحلیلگر برخی وجوه سیاسی آن نیز می‌تواند باشد.

مشروح این گفت‌و‌گو را در ادامه بخوانید.

واقعه تسخیر لانه جاسوسی آمریكا در ایران، به لحاظ جامعه‌شناسی از چه نكات مهمی برخوردار بود؟

در ابتدا باید ریشه‌های این حركت را مورد بررسی قرار داد؛ استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی همواره از شعارهای اصلی انقلاب اسلامی و لبه تیز استقلال‌خواهی ما متوجه قطع وابستگی از آمریكا بوده است. دولتی مستقر شده است كه به دلیل وضعیت خاص روحی و روانی حاكم بر جامعه، از او انتظار می‌رود تحقق‌بخش شعارهای اصیل انقلابی باشد. از جمله این شعارها همان شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی است. در آن زمان طبیعی بود كه استقبال مشخصاً به معنای قطع وابستگی از استكبار به خصوص آمریكا و آزادی به معنای رهایی از استبداد داخلی به زمامداری شاه بود.

بنابراین نقش دولت موقت در بررسی ریشه‌های واقعه 13 آبان اهمیت ویژه‌ای دارد.

شرایط را تصور كنید؛ آمریكا به شاه پناهندگی داده است و آن را به مردم انقلابی ایران پس نداده است. از سوی دیگر گفت‌وگوها و مذاكراتی بین دولت مستقر و برژینسكی صورت می‌پذیرد. در اینجا بود كه این احساس خطر به وجود آمد ممكن است گفتمان انقلاب اسلامی با برخی رفتارها و عملكرد‌هایی كه در دولت موقت مشاهده می‌شود، منحرف شود.

در آن فضای روحی و روانی خاص، با توجه به عوامل اجتماعی موثر در دیدگاه‌ها و خواسته‌های مردم، چنین حركتی به وجود آمد. من احساس می‌كنم این حركت در راستای قرار‌دادن انقلاب اسلامی بر روی ریل و مسیر واقعی خودش بود.

یعنی طی این كار به نوعی در برابر بدفهمی‌ها، بدرفتاری‌ها و بی‌توجهی‌هایی كه نسبت به شعارهای انقلاب اسلامی انجام می‌شد، مقاومت صورت گرفت.

جالب‌ترین قسمت ماجرا این بود كه این كار بزرگ توسط دانشجویان انجام شد. مستحضرید كه هیچ‌یك از گروه‌ها و جریان‌های شناخته‌شده سیاسی رسمی و غیررسمی، به عنوان نقطه اولیه و جوشان این قضیه مطرح نیستند.

تعدادی از دانشجویان، نسبت به اتفاقات سیاسی احساس وظیفه می‌كنند و این حركت خودجوش را پایه‌ریزی می‌كنند، حركتی كه به تعبیر خیلی‌ها نقطه‌عطفی در تاریخ انقلاب محسوب می‌شود، به طوری كه حضرت امام (ره) از آن به عنوان انقلاب دوم یاد می‌كند.

این حركت از شاخصه‌هایی برخوردار بود كه آن را تبدیل به نقطه عطفی در تاریخ انقلاب كرد؟

من این اتفاق را از آن جهت نقطه‌عطف می‌دانم كه اگر چنین اتفاقی نمی‌افتاد، مطمئنا ما در دفاع مقدس هم پیروز نمی‌شدیم و نمی‌توانستیم از این آزمون الهی سربلند بیرون بیاییم.

مساله‌ای كه باعث پیروزی انقلاب و جنگ شد، جنبه ذهنی و روانی قضیه بود كه توسط گفتمان انقلاب اسلامی تامین می‌شد و ریشه در هویت تاریخی ما داشت. به اعتقاد من ریشه‌ اصلی واقعه 13 آبان، همان نكته‌ای است كه اشاره كردم؛ طبق این حركت انقلاب اسلامی به روح اولیه‌اش بازگشت.

اقدام دانشجویان باعث شد كه زمامداران دریابند كسانی وجود دارند كه حواسشان به اعمال و گفتار آنها است. هرچند این حركت و این روند بعد از جنگ با آسیب روبه‌رو شد و به آن شكل ادامه پیدا نكرد، یعنی نقش چشمان بیداری كه در عرصه عمومی مراقب رفتار‌ها و اعمال سیاستمداران بود، تا حدودی كمرنگ شد كه البته بحث مجزای دیگری می‌طلبد.

موضوع دیگری كه در  بررسی واقعه 13 آبان مطرح می‌شود، این است كه تمام ضرباتی كه آمریكا در طول سالیان متمادی به ملت ما وارد كرده بود ـ از جمله مداخله‌اش در كودتای 28 مرداد‌ ـ باعث شد كه یك خوی بیگانه‌ستیزی در سطح لایه‌های اجتماعی كشور به وجود بیاید، برخی از تحلیلگران، نقش این بیگانه‌ستیزی در شكل‌گیری واقعه تسخیر سفارت آمریكا را پررنگ می‌دانند. دیدگاه شما در این رابطه چیست؟

بله، شعار استقلال ما بی‌حكمت نبود. این شعار مشخصا مربوط به قطع وابستگی از استعماری بود كه از اواخر پهلوی دوم آغاز شده و با پهلوی دوم تحكیم یافته بود. تنها یكی از مظاهر این استعمار، كودتای 28 مرداد است.

رژیم پهلوی با اتكا به آمریكا چه از لحاظ فرهنگی، چه از لحاظ اجتماعی و چه از لحاظ هویتی رفتار نامناسبی با ملت داشت و به تعبیری ایرانیان را دچار بحران هویت كرد.

به گونه‌ای كه ایرانیان نمی‌دانستند چه كسی هستند و چه سوابقی دارند. انقلاب اسلامی پاسخی به این بحران هویت بود.

كاری كه شاه  با اتكا به آمریكا انجام داد، كار غیرقابل بخششی بود و در حافظه تاریخی ملت ما وجود داشت. این حافظه تاریخی در جریان انقلاب اسلامی و حوادث بعد از آن موثر بود، چنانچه وقتی دولتی به ‌نام «جمهوری اسلامی» بر سر كار می‌آید و متفاوت با این شور و شوق انقلابی عمل می‌كند، با واكنش مواجه می‌شود.

به نظر من واقعه  13 آبان یك پاسخ انقلابی خوب برای اقدامات آمریكا در طول سال‌های پیشین بود. اقدامی كه توسط دانشجویان انجام شد و همان طور كه اشاره كردم، نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی بود.

آیا می‌شود تسخیر سفارت آمریكا را از لحاظ علم جامعه‌شناسی یك حركت توده‌وار قلمداد كرد؟

كلمه توده‌وار معنای خوبی نمی‌دهد، من انقلاب اسلامی را هم یك انقلاب توده‌وار صرف نمی‌دانم. انقلاب ما یك انقلاب چند‌طبقاتی بود و فقط وابسته به لایه پایین جامعه نبود، بلكه تمام اقشار جامعه در آن دخالت داشتند.

احساس من این است كه در جریان 13 آبان‌، ما با یك موافقت چندقشری روبه‌رو بودیم. ممكن است بتوان از بخش مربوط به شور و هیجان و غلیان احساسات عمومی به عنوان یك حركت توده‌وار یاد كرد، اما اقشار متفكر و فرهیخته ما هم این حركت را خوب تحلیل كرده و از آن استقبال كردند بنابراین بی‌حكمت نیست كه امام از این واقعه با عنوان انقلاب دوم یاد می‌كند. همان‌طور كه در انقلاب، هم لایه‌های پایین و هم لایه‌های وسط و هم لایه‌های بالا درگیر بودند، در 13 آبان‌ هم وضعیت مشابه بود.

اتفاقی مثل تسخیر سفارتخانه یك كشور خارجی كه در شرایط عادی ممكن است یك كار غیرمعمولی تلقی شود، چطور شد كه در كشور ما انجام شد و مهم‌تر از آن با استقبال و پذیرش مردمی مواجه شد؟

ببینید این اقدام توسط دانشجویان صورت گرفت. در نظام و عرف بین‌الملل، اگر چنین كاری از سوی دستگاه‌های رسمی صورت بگیرد، كاری كاملا نامطلوب و خلاف عرف است. یعنی عرف روابط بین‌الملل آن را تایید نمی‌كند. اما اینجا بحث حركت انقلابی دانشجویان است. واقعه 13 آبان، به دلیل این‌كه یك حركت مردمی بود و توسط ارگان‌های رسمی ما انجام نشده بود، عرف بین‌الملل را دور زد.

فارغ از غیررسمی بودن این اتفاق كه موضوع مهمی‌ است، سوال من مشخصا این بود كه چرا چنین حركتی با استقبال مردم روبه‌رو شد. به گونه‌ای كه دولتمردان نتوانستند در مقابل این خواسته مردمی ایستادگی كنند و استعفا كردند.

مردم توقع داشتند شعار استقلال محقق شود، یعنی وابستگی ما به آمریكا كاملا از بین برود. اما وقتی بین یكی از رجال سیاسی وقت ما و برژینسكی ملاقاتی صورت می‌گیرد این اتفاق با توقعات انقلابی مردم مغایر بود به همین دلیل است كه این دولت ـ كه طبعا باید همچون مردم از روحیه‌ انقلابی برخوردار می‌بودـ توسط مردم تحمل نمی‌شود. من به یاد دارم كه شور و شعفی در  تمامی اقشار مردم به وجود آمده بود و همه با اقتدار از این حركت یاد می‌كردند.

آن موقع در میان مردم معروف شده بود كه «دانشجوی خط امام بر تو درود، بر تو سلام». این اقبال را بگذارید در ظرف زمانی خودش و حافظه تاریخی مردم از آمریكا را نیز در نظر بگیرید؛ در حالی كه هنوز یك سال بیشتر از انقلاب اسلامی نگذشته، مردم شاهد نوعی دهن‌كجی به شعارها و اهداف انقلاب اسلامی بودند ، با هر تحلیل عقلی و منطقی، نباید بی‌اعتنایی و بی‌تفاوتی مردم انتظار باشد. به هر حال باید بپذیریم كه شور عمومی و هیجان ناشی از انقلاب اسلامی، در مردم توقع یكسری كنش‌های خاص ایجاد كرده بود كه در دولت اول اتفاق نمی‌افتاد.

رهبری كاریزماتیك امام (ره) در پذیرش مردمی این اتفاق چقدر موثر بود؟

به نظر من عبارت رهبری كاریزماتیك را نباید به كار برد، چرا كه كلمه‌ كاریزما برای اینجا كلمه درستی نیست. وقتی این كلمه را در مورد امام به كار ببریم، بحث وارد منطق خاصی می‌شود كه به لحاظ تحلیلی ما را دچار مشكل می‌كند.

اما به هرحال آن جایگاهی كه رهبری نزد مردم داشت و آن نگاه عاطفی و معنوی كه مردم نسبت به ایشان داشتند و «كاریزمایی» كه به ایشان اعطا كرده بودند و اعتمادی كه به او داشتند، منتج این شده بود كه وقتی امام از این جریان به عنوان انقلاب دوم یاد كردند، تمام شك و تردیدها در مورد درستی این اقدام از میان رفت و مردم از آن استقبال كردند. در واقع فرمایش امام نقطه پایانی بر تعبیرهای غلط از این اتفاق بود و بر درستی آن صحه گذاشت.

تحلیل دیگری كه در مورد واقعه 13 آبان وجود دارد، این است كه این اقدام دانشجویان، یك حركت انقلابی بود. یك حركت انقلابی اصولا دارای چه ویژگی‌های جامعه‌شناختی است و معمولا در چه جامعه‌ای اتفاق می‌افتد؟

من از این اتفاق به عنوان یك جنبش در دل انقلاب اسلامی یاد كردم، ما به پدیده‌ای جنبش می‌گوییم كه خارج از عرصه رسمی رخ دهد، برخوردار از یك فلسفه سیاسی و ایدئولوژی روشن باشد، عضوگیری مشخصی داشته باشد و غیره.

جنبش 13 آبان دارای تمام این ویژگی‌ها بود. این جنبش یك حركت رسمی نبود و به یك ایدئولوژی خاص به نام «انقلاب اسلامی» تعلق داشت.

عضو‌گیری‌ها و برنامه‌ریزی‌های علنی و غیرعلنی خاصی هم پشت این كار بود. دانشجویان خط امامی با استفاده از امنیت خاطری كه نظام جمهوری اسلامی ایران فراهم كرده بود، خیلی راحت آمدند برای این اقدام، برنامه‌ریزی كردند.

مهم‌ترین ویژگی یك جنبش به نظر من این است كه خارج از عرصه رسمی باشد كه در مورد این واقعه كاملا صدق می‌كرد، اما دقت داشته باشید كه ما نمی‌توانیم بگوییم كه رویداد تسخیر لانه جاسوسی، یك حركت انقلابی بود. حركت انقلابی ساختار‌های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی را به هم می‌زند كه در این مورد این‌طور نبود.

این اتفاق صرفا یك جنبش دانشجویی بود كه در دل انقلاب اسلامی تعریف شد و به هدف بازگشت به روح و جوهر اصلی انقلاب اسلامی صورت گرفت، نه این‌كه مقابله‌ای با انقلاب باشد و بخواهد یك انقلاب جدید را سامان دهد.

عده‌ای معتقدند به این دلیل كه فاصله زمانی بین پیروزی انقلاب و 13 آبان كم بود، جامعه ایران در آن مقطع به دلیل اثرات طبیعی انقلاب، دچار یك نوع به‌هم‌ریختگی بود كه اگر این‌گونه نبود، دانشگاهیان به دنبال تسخیر سفارت نمی‌رفتند. آیا شما با این تحلیل موافق هستید؟

نمی‌دانم این تحلیل‌ها از كجا و از ذهن چه كسانی بیرون می‌آید، اینها تحلیل‌های مرتبط با عوامل بیرونی و بی‌ارتباط با جوهره انقلاب و سازوكارهای درونی آن است. اگر كسی در متن انقلاب می‌بود و شاهد تمامی آن وقایع بود و یك نگاه درون‌گرایانه به انقلاب داشت، از این تحلیل‌های خارج از متن نمی‌كرد. باید متن انقلاب را مورد بررسی قرار داده و خوب تحلیل كرد. این‌كه بگوییم زمان زیادی از انقلاب نگذشته بود و ما دچار بهم‌ریختگی بودیم، اصلا بهم‌ریختگی كاركردی یعنی چه؟ آیا منظور این است كه نظم قبلی از بین رفته و نظم جدیدی به وجود نیامده است؟

ببینید برخی می‌گویند كه حضور اینچنینی دانشجویان در عرصه سیاست در آن مقطع، ناشی از یك نوع به‌هم‌ریختگی كاركردی در جامعه بود،‌ منظور این است كه در شرایط عادی یك جامعه، كارویژه‌های خاصی برای دانشگاه و دانشگاهیان تعریف می‌شود و طبعاً تسخیر سفارتخانه یك كشور دیگر، جزو آنها نمی‌تواند باشد.

خیر ببینید، شما تحلیل ساختاری می‌كنید. در این نوع تحلیل چه از جنس پارسونزی و چه از جنس اسملسری آن، گفته می‌شود كه انقلاب پاسخی است به شكاف‌های ساختاری. در خصوص انقلاب اسلامی هم همین‌گونه تحلیل می‌كنند كه بالاخره یك شكاف ساختاری وجود داشته و یك از جارفتگی اتفاق افتاده كه انقلاب نتیجه آن بوده است.

من از شما سوال می‌كنم اگر انقلاب اول ـ انقلاب اسلامی ـ ناشی از شكاف ساختاری است، جنبش دوم ناشی از كدام شكاف ساختاری است؟ انقلابی كه هنوز خودش را نهادینه نكرده و مستقر نشده است، با چه شكاف ساختاری روبه‌رو است كه جنبش دانشجویی بخواهد نتیجه طبیعی و غیرارادی آن باشد.

اینها تحلیل‌های جو‌گرایانه است كه هم در قسمت اسملسری و هم در قسمت پارسونزی‌اش محل اشكال است. چون اسكاچ پل بر اثر بررسی انقلاب اسلامی به این نتیجه رسید كه انقلاب‌های پیش از انقلاب ایران به وجود می‌آمدند، اما انقلاب اسلامی ایران ساخته شده است. ساخته شده به این معنا كه نقش ایدئولوژی‌ و فرهنگ و گفتمان كاملا در آن روشن است بنابراین من این گونه‌ تحلیل‌هایی كه گفتید را تحلیل‌های ساختاری می‌دانم و رابطه خوبی هم با آنها ندارم.

در آن مقطع در جامعه‌ ایران چه تصوری در مورد آمریكا وجود داشت؟

در حافظه‌ تاریخی ما، آمریكا عامل استبداد، عقب‌ماندگی و حقارت فرهنگی ما بود. اگر آمریكا نبود بسیاری از وابستگی‌های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در كشور ما اتفاق نمی‌افتاد.

شواهد عینی بسیاری هم در ارتباط با این حافظه تاریخی وجود دارد. این حافظه تاریخی در متن انقلاب اسلامی همیشه جلوی چشم افراد بود، یعنی مردم در این رابطه به خودآگاهی رسیده بودند و این تصور به طور عمومی فراگیر شده بود. منظورم این است كه تحلیل‌هایی كه در فكر و ذهن مبارزان و سیاسیون ما وجود داشت، به توده‌ها هم منتقل شده بود.

در عین حال شور و حرارت انقلاب هم باعث شده بود، علاوه بر این‌كه این مساله به خودآگاه مردم منتقل شده، به مطالبات و خواسته‌های آنها راه یافته بود به آنها خط می‌داد.

جنبش 13 آبان را هم می‌توان در چنین فضایی تحلیل كرد؟

بله،‌ جنبش 13 آبان یك واكنش طبیعی نسبت به این خواسته عمومی و حافظه خودآگاه تاریخی مردم علیه استكبار به سركردگی آمریكا و دخالت‌های فراوان او در امور داخلی بود.

به لحاظ تاریخی در آن زمان تصور مردم ایران از آمریكا با تصور آنها از شوروی و آمریكا چه فرقی داشت؟

امام (ره) به گونه‌ای انقلاب را هدایت می‌كردند كه جنبه «نه شرقی، نه غربی» در تمام ابعاد نهضت پررنگ باشد. زیاده‌خواهی و گسترش‌طلبی در بین مردم اصلا مطلوب نبود. مردم ما به هیچ‌وجه مایل نبودند با اتكاء به شرق به جنگ آمریكا بروند، یعنی همه یك نگاه مبتنی بر «نه شرقی، نه غربی» داشتند.

اما به هر حال عمده دلمشغولی‌ همه در آن مقطع تاریخی، متوجه قطع رابطه با آمریكا بود. البته در این بین این نكته هم مد نظر بود كه شرق یا كشور‌های دیگر به شكل سخت‌افزاری و نرم‌افزاری از این آب گل‌آلود ماهی‌ نگیرند.

حتی خود ما هم كه در خارج از كشور، مقابل سفارت آمریكا در انگلیس تظاهرات كردیم ـ كه منجر به دستگیری و اخراج ما شد ـ حسب همین معادلات سیاسی اقدام كردیم.

به هر حال اشتباهی بود كه ممكن بود در داخل كشور بعضی‌ها دچار آن شوند؛ كه مثلاً حالا در عین حالی كه با آمریكا و شوروی مشكل داریم اما می‌توانیم به كشور‌هایی مثل انگلیس و فرانسه اعتماد كنیم.

این برداشت اشتباه بود، چرا كه شعار «نه شرقی، نه غربی» امام،‌ مختص به آمریكا و شوروی نبود، بلكه به معنی قطع وابستگی هر دولت بیگانه‌ای بود. به هرحال ما نقش حزب توده را در جریان نفت فراموش نكرده بودیم.

خیانتی كه حزب توده كرد در ذهن نخبگان ما نقش بسته بود و این مساله با رهبری امام (ره) به مردم هم منتقل شده بود.

همان موقع كه سفارت آمریكا تسخیر شد، گویا عده‌ قلیلی از دانشجویان معتقد بودند كه باید سفارت شوروی به عنوان پایگاه كمونیست‌ها تسخیر شود ...

به نظر من اینها یك‌سری حرف‌های موردی است و چندان در فضای آن روزها در بین دانشجویان عمومیت نداشت. چرا كه در آن مقطع شوروی نقشی نداشت، جایگاه شوروی در مسیر قطع وابستگی ما كجا بود؟ پهلوی كه به شوروی وابسته نبود، اتفاقا آنها بخشی از ترفند‌های سیاسی خودش را به نام «مقابله با شوروی» انجام می‌داد.

وقتی بحث ارتجاع سرخ را مطرح می‌كرد، منظورش همان افرادی بودند كه مستقیم و غیرمستقیم با نیروهای كمونیست ارتباط داشتند. كشوری كه مطمح‌نظر و به گونه‌ای مسبب اصلی بدبختی‌های ما بود، به طور خاص آمریكا بود. شوروی میدانی در اختیار نداشت و به همین دلیل تسخیر لانه جاسوسی آمریكا، هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ مصداقی تصمیم درستی بود.

در آن موقع شما كجا بودید و چه می‌كردید؟

من دانشجوی خارج از كشور بودم. سال تحصیلی 55 ـ 54 به انگلیس رفتم و وارد دانشگاه شدم. سال 56 تظاهرات آغاز شد، دی‌ماه 57 از تعطیلات ژانویه استفاده كردم و به ایران آمدم. در تظاهرات شركت كردم و بعد از اتمام تعطیلات برگشتم، ولی احساس كردم نمی‌شود درس خواند، مرخصی تحصیلی گرفتم برای آموزش نظامی عازم لبنان شدم، مدت چند ماه در آنجا بودم كه بعد از آن پیروزی انقلاب اسلامی اتفاق افتاد و ما به ایران برگشتیم.

مدتی در ایران بودم بعد برای ادامه تحصیل مجددا به خارج از كشور رفتم. در آنجا بودیم كه ماجرای تسخیر لانه جاسوسی اتفاق افتاد، بعد از اتفاق ما در اعتراض به دستگیری تعدادی از دانشجویان در آمریكا، روبه‌روی سفارت این كشور در انگلستان تظاهرات كردیم، تظاهراتی كه به دستگیری ما انجامید. من در زندان وارد اعتصاب غذا شدم، 45 روز در زندان بودم كه در آن مدت، 17 روز اعتصاب غذای خشك انجام دادم. بعد از آن هم كه از انگلستان اخراج شدیم و توانستیم به ایران برگردیم.

پنج شنبه 12/8/1390 - 11:26
اخبار
امروز، تروریست بزر گ در دنیا، آمریکا است
جام جم آنلاین: مقام معظم رهبری تحت الشعاع قرار دادن جنبش وال استریت و فشار به جمهوری اسلامی ایران را از اهداف دولت امریکا در این سناریو سازی برشمردند و افزودند: آنها قصد دارند، شریف ترین عناصر مبارز جمهوری اسلامی ایران را متهم به تروریسم کنند در حالیکه امروز، تروریست بزر گ در دنیا، امریکا است.

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (چهارشنبه) در دیدار پرشور هزاران نفر از دانش آموزان و دانشجویان، روز سیزدهم آبان را یکی از عبرتهای قابل تأمل انقلاب اسلامی و نشان دهنده معجزه توکل به قدرت الهی و ایستادگی همراه با بصیرت در راه رسیدن به هدف، دانستند و تأکید کردند: به برکت توکل، ایستادگی و بصیرت ، ملت ایران در 32 سال گذشته، از همه چالش ها پیروزمندانه بیرون آمده و پیشرفت کرده است و در آینده نیز قطعاً ملت ایران در چالش های پیش روی خود پیروز و سربلند خواهد بود.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری در این دیدار که در آستانه سیزدهم آبان، روز دانش آموز و روز ملی مبارزه با استکبار جهانی، برگزار شد، حضرت آیت الله خامنه ای سیزدهم آبان را به معنای واقعی کلمه، از ایام الله دانستند و افزودند: چنین مناسبت های برجسته و درخشان در تاریخ انقلاب اسلامی، فرصتی برای تأمل به منظور شناخت مسیر صحیح حرکت ، و برنامه ریزی برای آینده براساس  تحلیل واقع بینانه از این عبرتهای تاریخی است.

ایشان مهمترین ویژگی سیزده آبان را نمود توکل بر قدرت الهی و ایستادگی همراه با بصیرت در راه مبارزه و اهداف والا برشمردند و افزودند: امام عزیز و بزرگوار در سیزدهم آبان سال 1343، به دلیل اعتراض به حق مصونیت امریکاییها در ایران، و ایستادگی در مقابل آن، به وسیله مزدوران امریکا ، غریبانه  تبعید شدند اما پانزده سال بعد، در سیزدهم آبان سال 58، فرزندان امام که همان جوانان انقلابی دانشجو بودند، با تسخیر لانه جاسوسی امریکا در تهران، امریکا را از ایران تبعید کردند.

رهبر انقلاب اسلامی، وقوع این رویداد به ظاهر محال و نشدنی را نتیجه توکل امام خمینی (ره) به قدرت خداوند و استقامت در غربت تبعید، دانستند و خاطرنشان کردند: امام بزرگوار (ره) هیچگاه ناامید و خسته نشدند و با بیدار کردن مردم و ایجاد احساس استقلال، آرمانخواهی و مجاهدت در آنان، مردم را به تدریج وارد صحنه کردند و زمینه ساز پیروزی انقلاب اسلامی ایران شدند.

حضرت آیت الله خامنه ای پیروزی انقلاب اسلامی را عامل بیرون رانده شدن شاه از ایران دانستند و افزودند: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در سیزدهم آبان سال 58 نیز، امریکا از ایران رانده شد و به همین دلیل امام (ره) تسخیر لانه جاسوسی امریکا را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول توصیف کردند.

ایشان تأکید کردند: امام خمینی (ره) به پشتوانه اراده اسلامی و ایمانی ملت ایران که ناشی از اتکا به خداوند و ایستادگی در مسیر بود، پرچم تسلط ظالمانه و متکبرانه امریکا را از بام ایران به پایین انداختند و این پرچم زیر پای جوانان مؤمن کشور، لگدمال شد.

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به برخی تحلیل های مادی روشنفکر نماها که پیروزی ملت ایران را در مقابل امریکا محال و ملت ایران را محکوم به شکست می دانستند، خاطرنشان کردند: برخلاف آن نگاهها و تحلیلهای مادی، جمهوری اسلامی ایران پیروز و امریکا مجبور به عقب نشینی شد.

حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به توطئه های مختلف استکبار به رهبری امریکا و صهیونیزم بر ضد ملت ایران، تأکید کردند: به حول قوه الهی و به همت ملت ایران و پیشروی جوانان عزیز کشور، در هر دوره ای که توطئه ای شکل گرفت، جمهوری اسلامی ایران پیروز و امریکا شکست خورده میدان بود و آینده هم به همین روال خواهد بود.

ایشان با تأکید بر اینکه هرگونه برنامه ریزی برای آینده باید با چنین تحلیل و نگاهی باشد، افزودند: اگر در هر عرصه‌ای با تشخیص مسیر صحیح ، تصمیم قطعی گرفته و حرکت با اعتماد به قدرت خداوند و استقامت در مسیر آغاز شود، قطعاً دشمن مجبور به عقب نشینی خواهد شد، همانگونه که در سیزده آبان 58، دوران دفاع مقدس و در قضیه اعمال تحریم ها ، شاهد بودیم.

رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه دست نظام جمهوری اسلامی ایران در همه عرصه ها پر است، خاطرنشان کردند: یک نمونه از این دست پر جمهوری اسلامی ایران، ارائه اندیشه سیاسی نو، به دنیا، به نام "مردم سالاری دینی" است که از لحاظ مبانی فکری و اعتقادی، بسیار مستحکم و از لحاظ علمی، قابل اجرا و پیش رونده است.

حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به نگرانی دشمنان از گسترش و الگو برداری این اندیشه سیاسی مستحکم و قابل اجرا، افزودند: به همین دلیل، دولت امریکا تلاش کرد، در بحبوحه گرفتاریهای روزافزون خود و در اوج حرکت وسیع مردمی جنبش وال استریت، با سناریویی مسخره، جمهوری اسلامی ایران را به یک حرکت تروریستی مهمل، بی منطق و غلط متهم کند اما هر فرد صاحب منطق و اهل فن در دنیا، با دیدن این سناریوی مضحک، آنرا رد کرد.

ایشان تحت الشعاع قرار دادن جنبش وال استریت و فشار به جمهوری اسلامی ایران را از اهداف دولت امریکا در این سناریو سازی برشمردند و افزودند: آنها قصد دارند، شریف ترین عناصر مبارز جمهوری اسلامی ایران را متهم به تروریسم کنند در حالیکه امروز، تروریست بزر گ در دنیا، امریکا است.

رهبر انقلاب اسلامی، دست جمهوری اسلامی ایران را در این عرصه نیز پرخواندند و تأکید کردند: ما یکصد سند غیرقابل خدشه از نقش امریکا در هدایت ترورها و تروریست ها در ایران و منطقه داریم که با ارائه این صد سند، آبروی امریکا و مدعیان حقوق بشر و مبارزه با تروریسم را در افکار عمومی جهان، خواهیم برد.

حضرت آیت الله خامنه ای، امریکا را بی آبرو و شکست خورده خواندند و خاطرنشان کردند: امریکا اکنون در افغانستان و عراق شکست خورده و چاره ای جز خروج از این دو کشور ندارد همانطور که در شمال افریقا هم شکست خورده است.

ایشان افزودند: امریکاییها نتوانستند حسنی مبارک و بن علی را در مصر و تونس حفظ کنند زیرا ملتها بر آنها فائق آمدند و در لیبی نیز همین اتفاق روی داد و با وجود ارتباط های پنهانی با قذافی تا قبل از مرگ ذلیلانه اش، نتوانستند او را حفظ کنند.

رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: ملتهای منطقه و جهان، به وضوح نفاق و دورویی امریکا و غرب را در قضایای مصر، تونس و لیبی دیدند و در قضایای دیگر نیز دورویی آنها بار دیگر آشکار خواهد شد.

حضرت آیت الله خامنه ای قیام مردم امریکا و هشتاد کشور جهان بر ضد نظام لیبرال دموکراسی را نشانه شکست خوردگی نظام سرمایه داری غرب دانستند و افزودند: شاید امریکا و غربیها بتوانند قیام ها را سرکوب کنند اما این آتش خاموش شدنی نیست.

ایشان تأکید کردند: همه بدانند ، مبارزه جبهه حق با باطل و فرعون استکبار که با سردمداری ملت ایران و با پرچم اسلام آغاز شد، تا سرنگونی استکبار ادامه پیدا خواهد کرد.

حضرت آیت الله خامنه ای ، جمهوری اسلامی ایران را نقطه کانونی حرکت آغاز شده در منطقه و جهان خواندند و خاطرنشان کردند: به همین دلیل دشمنان تلاش دارند تا با ناامید کردن مردم بویژه جوانان و همچنین مسئولان، در حرکت رو به جلو این نقطه کانونی، اختلال ایجاد کنند اما جوانان و مسئولان کشور با توکل بر خدا، و با امید و قدرت فراوان، محکم ایستاده اند.

ایشان عامل اصلی پیروزیها و موفقیت های ملت ایران را یکپارچگی و عزم و اراده جدی مردم و مسئولان برشمردند و افزودند: مبارزه با ملت بصیر، صبور، آگاه، مقاوم و متکی بر خداوند، به جایی نخواهد رسید و دشمن همچون گذشته شکست خورده میدان خواهد بود.

رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر لزوم هوشیاری در مقابل تلاشها برای ایجاد اختلاف میان مردم و مسئولان ، و دروغ پردازی برای ایجاد ناامیدی تأکید کردند: ملت ایران در سالهای گذشته علاوه بر اینکه توانست بر هر توطئه ای پیروزی شود، بعد از هر مرحله، خود را از لحاظ توانایی و پیشرفت یک درجه بالاتر کشید.

حضرت آیت الله خامنه ای ، پیشرفتهای روزافزون ملت ایران، با وجود اعمال تحریم ها را نمونه ای بارز از این موضوع خواندند و افزودند: آنها به خیال خود درهای علم و فناوری را به روی جوانان ایرانی بستند اما جوانان ایرانی از درون جوشیدند و پیشرفت علمی و فناوری امروز ملت ایران نسبت به گذشته دهها برابر است.

ایشان تأکید کردند: قطعاً ملت ایران بر چالش های کنونی و آینده فائق خواهد آمد و بینی دشمن را به خاک خواهد مالید.


پنج شنبه 12/8/1390 - 11:24
سياست
بحران مصیبت‌بار آقای رئیس‌جمهور
جام جم آنلاین: از فردای روز تسخیر لانه جاسوسی آمریكا در تهران،‌ تمام رسانه‌های جهان با حداكثر توان خود به پوشش خبری این رویداد پرداختند و وجوه مختلف و پیامدهای متعدد آن را در عرصه‌های گوناگون مورد بررسی قرار دادند، رویدادی كه در مورد آن گفته‌اند، فارغ از تمام تاثیرات مهم بین‌المللی، در سیاست داخلی آمریكا حداقل تاثیرش خانه‌خراب شدن جیمی‌ كارتر در انتخابات ریاست‌جمهوری بود.

در باب تبعات بین‌المللی این رویداد و تاثیرات آن بر روابط خارجی 2 کشور به قدر کافی بحث و بررسی انجام گرفته است.

قصد این مختصر نگاهی گذرا به شرایط داخلی و اتمسفر سیاسی ایالت متحده در برهه تسخیر سفارتخانه و بررسی رابطه شكست كارتر و این واقعه در ایران است.

 برای بررسی فضای سیاسی داخلی آمریكا،‌ شاید لازم باشد از چشم یك ناظر آمریكایی به طور اجمالی این ماجرا را مرور كنیم: «در روز 4 نوامبر، یک جمعیت خشمگین حدودا 400 نفر از دانشجویان ایرانی که دانشجویان پیرو خط امام نامیده می‌شدند به قصد تسخیر سفارت ایالت متحده در خیابان تخت جمشید (طالقانی) آن را محاصره کردند.

 خلع‌سلاح تفنگداران دریایی محافظ سفارت چندان طول نکشید و 66 شهروند و دیپلمات آمریکایی که شامل زنان و آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار هم می‌شد، به اسارت تسخیرکنندگان درآمدند.

چند روز بعد، 2 گروه از اسرا از سوی مقامات ایرانی آزاد شدند، اما 52 گروگان باقیمانده برخلاف تصورات اولیه 444 روز را در اسارت گذراندند (البته یکی از آنها زودتر از بقیه به علت بیماری آزاد شد)، بدین سان فصلی دیگر از تاریخ سیاسی 2 کشور ایران و آمریكا آغاز شد.»

همان‌طور كه اشاره شد، صحنه‌آرایی اولین انتخابات ریاست‌جمهوری آمریكا بعد از تسخیر سفارت این كشور توسط دانشجویان مسلمان در ایران، به طور كاملا بارزی متاثر از این قضیه بود. چه آن‌كه در انتخابات ریاست جمهوری سال 1980 آمریکا جیمز ایگل کارتر، رئیس‌جمهور دموکرات از نامزد جمهوریخواهان، هنرپیشه سابق فیلم‌های وسترن رونالد ریگان شکست خورد.

جیمی کارتر چهره پرفروغ دموکرات‌ها كه ادعا می‌كرد یكی از میان مردم است و از قلب مزارع بادام‌زمینی جرجیا قدم در راه ریاست گذارده، در انتخابات 1976 که در قالب یک شخصیت آمریکایی ساده و با ظاهری مردمی جرالد فورد جمهوریخواه را شکست داده بود، 4 سال بعد اما رقیبی از قبل بازنده بود.

 از بین همه عواملی که در عرض این چهار سال ستاره اقبال این کشیش سابق را كم‌فروغ كرد، 3 عامل برجستگی بیشتری دارند. ابتدای فهرست عوامل، بی‌شک شکست کارتر در پایان دادن به بحران سفارت این كشور در ایران قرار دارد. بحرانی که گری‌سیک، مشاور ارشد کارتر در مسائل ایران، آن را ویرانگرترین رویداد دیپلماتیک تاریخ معاصر آمریکا نامیده است.

تحقیر آمریکایی‌ها به دست جمعیت دانشجویان مسلمان و انقلابی در خیابان‌های تهران، همراه حس از دست رفتن وجهه جهانی ناشی از فرار سربازان آمریکایی از باتلاق ویتنام ـ که همین چند سال قبل از آن رخ داده بود ـ دوره‌ای تلخ را برای مردم آمریکا در آن برهه زمانی رقم زد.

علاوه بر این آسیب روانی، عواقب ملموس و عینی نیز گریبان آمریكایی‌ها را گرفته بود، شاید بارزترین جلوه آن، صف‌های طولانی بنزین بود که نتیجه مستقیم قطع جریان نفت از ایران بود. استوارت آیزنشتات، دستیار سیاست داخلی رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده، این بحران را چنین بازگو می‌کند: «قطع واردات حدود 6 میلیون بشکه در هر روز از ایران، صف‌های بسیار طولانی را در سرتاسر آمریکا به وجود آورده بود. من خود کلافگی و استیصال رانندگان را حس می‌کردم، چراکه چند بار در صف‌های نزدیک خانه‌ام بیش از یک ساعت منتظر بنزین بودم تا خود را به کاخ سفید برسانم و درباره حل این بحران تصمیمی بگیریم.»

با ادامه بحران و آزاد نشدن كاركنان سفارت آمریكا در تهران، تصویر بی‌کفایتی دستگاه اجرایی كه در اذهان بسیاری از رای‌دهندگان شکل گرفته بود ، تقویت شد. نقش تلویزیون در شکل‌گیری این تصویر بسیار بارز بود، چون تلویزیون قدرت خود را در جلب افکار عمومی، پیش از آن در جنگ ویتنام در دهه 60 و رسوایی واترگیت در دهه 70 نیز اثبات کرده بود.

قابلیت این رسانه در ارائه فوری و بی‌پرده اطلاعات مربوط به بی‌كفایتی دولت آمریكا در حل بحران سفارت در ایران، منجر به تخریب خوشبینی رای‌دهندگان نسبت به عملکرد رئیس‌جمهور سابقا محبوب شده بود.

 استوارت آیزنشتات بعد از پایان دوران کارتر اذعان کرد: «تمرکز هر روزه تلویزیون‌ها بر موضوع بحران گروگان‌ها، با پخش فیلم‌هایی تاثرآور از گروگان‌های آمریکایی با چشم‌بند در پیش زمینه پرچم‌های سوزان آمریکا، بنیان موقعیت سیاسی کارتر را به لرزه انداخت.»

از بخت تیره كارتر و دوستان دموكراتش، اولین سالگرد تسخیر لانه جاسوسی آمریكا در ایران، با روز 4 نوامبر 1980، یعنی روز انتخابات ریاست‌جمهوری مصادف شد. بدین سان اذهان رای‌دهندگان آمریكایی سرشار از تصاویر تحقیرآمیز كاركنان سفارت این كشور شد که در ایران به اسارت نیروهای مسلمان و انقلابی در آمده بودند، تصاویری كه روز پیش از آن مدام از تلویزیون‌های مختلف به نمایش در می‌آمد.

دلیل دومی كه معمولا برای شکست کارتر از سوی تحلیلگران سیاست ایالات متحده ذكر می‌شود، انشقاق در حزب دموکرات بود. این انشقاق به عناصر لیبرال حزب بر می‌گشت که با جهتگیری‌های محافظه‌کارانه رئیس‌جمهور در تقابل بودند.

این نزاع چند ساله زیرپوستی در اختلاف کارتر با کاندیدای دیگر حزب، سناتور تد کندی علنی شد. روابط این دو در نوع خود بسیار جالب بود. علی رغم این كه در موضوعات با هم اتفاق نظر داشتند، در جهتگیری‌های بنیادین حزبی بشدت دچار تعارض بودند. کندی به عنوان وارث، مناقشات تند و تیزی با نگرش محافظه‌کارانه کارتر در مسائل ملی داشت، به طوری که او دیدگاه‌های رئیس‌جمهور را ناقض اصول سنتی حزب دموکرات می‌خواند.

عامل سوم شکست، وضعیت اقتصادی آمریكا در آستانه انتخابات بود. رویدادهای اقتصادی سال انتخابات كه اتفاقا آنها هم از واقعه تسخیر سفارت در ایران تاثیر پذیرفته بودند،‌ ضربه نهایی را به پیکره اقبال کارتر وارد آورد و در نهایت سبب شكست او شد.

بحران سفارت و انشقاق در حزب دموکرات هر دو اثرات خود را برنتایج آرا گذاشتند، ولی تورم که از روزهای شروع دوره کارتر سایه‌اش بر سردولت او سنگینی می کرد و در 1980 به اوج خود رسید، عامل تعیین‌کننده‌تری بود. بویژه که این تورم بالا اواخر دوره ریاست‌جمهوری او دست در دست نرخ بالای بیکاری نهاد.

به واقع اقتصاد آمریکا در سال آخر ریاست کارتر رنگ رکود هم به خود گرفت؛ ركودی كه البته بی‌ارتباط با ماجرای سفارت آمریكا در ایران نبود، چرا كه این واقعه تاثیر بسیار بالایی در گرانی نفت و طلا در بازارهای جهانی داشت.

پنج شنبه 12/8/1390 - 11:24
سياست
نفوذ در دل‌ها
جام جم آنلاین: پلیسی كه در دادگاه علیه من شهادت داده بود، روز آخر كه من از زندان آزاد و پس از آن از آنجا اخراج شدم، در آن روز آخر بین نماز ظهر و عصر آمد و به من گفت: «من یك سوال داشتم، ممكن است از خدا بخواهی مرا ببخشد.»

عماد افروغ در زمان تسخیر لانه جاسوسی در ایران نبوده، اما خواندن خاطره‌ای كه از انگلستان و ماجراهای مربوط به همین واقعه ذكر می‌كند خالی از لطف نیست: «بعد از این‌كه لانه جاسوسی آمریكا در ایران تسخیر شد ما كه آن روزها دانشجوی خارج‌از كشور بودیم، در اعتراض به دستگیری تعدادی از دانشجویان در آمریكا، روبه‌روی سفارت این كشور در انگلستان تظاهرات كردیم؛ تظاهراتی كه به دستگیری ما انجامید.

من در زندان وارد اعتصاب غذا شدم، بعد از آن هم كه از انگلستان اخراج شدیم و توانستیم به ایران برگردیم. خاطره جالب این دستگیری برای من این بود كه پلیسی كه در دادگاه علیه من شهادت داده بود، روز آخر كه من از زندان آزاد و پس از آن از آنجا اخراج شدم، در آن روز آخر بین نماز ظهر و عصر آمد و به من گفت: «من یك سوال داشتم، ممكن است از خدا بخواهی مرا ببخشد.»

جالب بود. این هم بعد معنوی و ملكوتی انقلاب ما كه آن‌گونه او را تحت‌تاثیر قرار داده بود تا بیاید و از من بخواهد برای بخشش او دعا كنم،‌ بعدی كه متاسفانه مورد غفلت قرار گرفته و دستخوش یكسری سیاست‌های اقتصادی و سیاسی شتابزده شده‌ است. آن پلیس وقتی معرفت بچه‌ها و نماز جماعت آنها را دید، تحت‌تاثیر قرار گرفت.»

پنج شنبه 12/8/1390 - 11:23
اخبار
همه راه‌ها به دوحه ختم می‌شود
جام جم آنلاین: روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «13 آبان ، جابجایی آشكار در قدرت بین الملل»،«مشتی نمونه خروار»،«پیروزی بر شیطان بزرگ»،«13 آبان ؛ نماد ایستادگی و بصیرت ملت»،«سخنی با آن ۱۴۱ نماینده؛این تذهبون؟»،«بازهم خون رگ‌ها مان به جوش آمده است»،«انتخابات، اعتمادسازی جلب مشارکت»،«همه راه‌ها به دوحه ختم می‌شود»،«نرخ ارز و اهداف دولت»و... كه برخی از آنها دذر زیر می‌آید.

كیهان:13 آبان ، جابجایی آشكار در قدرت بین الملل

«13 آبان ، جابجایی آشكار در قدرت بین الملل»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ كیهان به قلم سعدالله زارعی است كه در آن می‌خوانید؛فردا روز تاریخی 13 آبان است و انتظار می رود امسال با شور و هیجان بیشتری همراه شود چرا كه مصاف دو جبهه حق و باطل این روزها به نقاط حساسی رسیده است «ایران» و «آمریكا» دو كلید واژه اصلی 13 آبان می باشند و امروز هر دو در عرصه مبارزه ای كه امروز در پهنه جهان از «كابل» تا «واشنگتن» به راه افتاده به نوعی دیده می شوند اما یكی در نقش «مهاجم» و در حال پیشروی و دیگری در نقش «جنایتكار» و در حال هزیمت و این در حالی است كه 13 آبان در مبدأ تاریخی خود - 47 سال پیش - تصویر دیگری داشت. در آن زمان یكی قربانی و دیگری مهاجم بود و در چشم انداز هم جز این دیده نمی شد.

در 13 آبان 1343 حضرت امام خمینی-ره- به تركیه تبعید شد تا مانع داخلی كاپیتولاسیون از میان برداشته شود و سیطره آمریكا بی هیچ مقاومتی بر همه شئون ملت ایران حاكم گردد. در 13 آبان 1357 آمریكا برای سركوب دانش آموزان و دانشجویان فرمان ارتش شاهنشاهی را بدست گرفت به گمان اینكه می تواند مانع بازگشت امام شده و كاپیتولاسیون را حفظ كند اما این بار طرح آمریكا پیش نرفت چند هفته بعد فرار نیروهای آمریكایی از ایران آغاز شد و 100 روز بعد دیگر خبری از آمریكا در ایران نبود. 13 آبان 58 دانشجویان مسلمان پیرو خط امام - و در واقع ملت ایران - آمریكا را در داخل خانه تعقیب كردند. تسخیر سفارت جاسوسی آمریكا در تهران ضربه مهلكی به اعتبار بین المللی آمریكا زد از این رو 5 سال بعد آمریكایی ها به ناچار و بطور كامل از لبنان هم رفتند و این روزها صحبت از اخراج كامل نظامی آمریكا از عراق به میان است و اوباما با صراحت می گوید به زودی از افغانستان نیز می رویم و همه می دانند كه آمریكا به زودی از خلیج فارس، اقیانوس هند، دریای سرخ و مدیترانه هم خواهد رفت زیرا همان دلایلی كه ارتش آمریكا را واداشت تا لبنان و عراق را ترك كند، در این آبراههای حساس نیز وجود دارد.

براساس برآوردهای رسمی خود آمریكا روزی كه انقلاب اسلامی در ایران پیروز شد، دولت آمریكا در كشورهای منطقه بین 53 تا 80 درصد محبوبیت داشت ولی این محبوبیت به سرعت به نفرت تبدیل شده تا جائیكه - مثلا - مردم عربستان 90 و یمنی ها 99 درصد از آمریكا نفرت دارند و این همه در حالی است كه نفرت مردم عراق از آمریكا 85 درصد است. كاملا پیداست كه خروج كامل نظامی آمریكا از منطقه قریب الوقوع است در حالیكه اساس سیاست خارجی آمریكا - بخصوص در منطقه خاورمیانه - را میلیتاریزم - نظامی گری - تشكیل می دهد. با این وصف آمریكا در عین اینكه می داند خروج نظامی، نفوذ آمریكا در منطقه را كاملا از بین می برد به ناچار به آن تن خواهد داد.

اما در عین حال روحیه خاص آمریكایی كه با توهم آمیختگی دارد و نیز ساده لوحی كه ملیت آمریكایی با آن شناخته می شود گاهی معجونی عجیب از عناصر ناهمگون را به نمایش در می آورد بعنوان مثال آمریكایی ها در حالی كه اذعان دارند به دلیل مقاومت سرسختانه ایران بسیاری از موقعیت های حساس خود در آسیای جنوب غربی و شمال آفریقا را از دست داده اند، گمان می كنند می توانند از شرایط فعلی ناشی از انقلاب های عربی برای سامان دادن به سیاست های خارجی خود استفاده كنند و از این رو در مواجهه با رسانه ها از تحولات ابراز رضایت می كنند. البته بلاهت و وهمیت این موضع برای مخاطب كاملا آشكار است وقتی در تونس 34 درصد كرسی ها به اسلام گراها می رسد و غرب گراها تنها 12 درصد كرسی ها را به دست می آورند معلوم است كه آینده این كشور در دست چه كسانی خواهد بود و یا زمانی كه كاندیدای نخست وزیری غرب در لیبی - محمود جبریل - پس از ماهها تلاش امید خود را حتی برای تصاحب یك پست وزارتی از دست می دهد، معلوم است كه آینده لیبی با چه جریانی است. این روزها آمریكایی ها و اروپایی ها با تبلیغات فراوان از یك سو مدعی پیروزی در لیبی و دارا بودن نقش اول در اسقاط رژیم قذافی اند و از سوی دیگر از اعزام هیأت های اقتصادی به طرابلس برای انعقاد قراردادهای جدید حرف می زنند و حال آنكه این هر دو دروغ، توهم و ساده لوحی است. اگر غرب در اسقاط رژیم گذشته حرف اول را می زند چطور در روی زمین لیبی- به جز خرابیهای ناشی از عملیات هوایی- اثر و نشانه ای از نیروهای غرب دیده نمی شود و چرا نتوانسته اند هیأت دولت كاندیدای مورد نظر خود را به مردم تحمیل كنند. از قرارداد جدید اقتصادی هم خبری نیست چرا كه رابطه اقتصادی پس از رابطه سیاسی محقق می شود و رابطه سیاسی مستلزم روی كار آمدن دولتی قانونی با اختیارات لازم در طرابلس است كه مدت ها به تحقق آن مانده است. غرب البته در آینده اقتصادی لیبی جایگاهی دارد چرا كه به هر حال لیبی محتاج فروش نفت خود به بازارهای بین المللی است و نزدیكترین بازار انرژی به لیبی بازار اروپاست اما این قراردادها اولاً جدید نیست و در دوره قذافی هم وجود داشته و ثانیاً در یك چارچوب خاص اقتصادی كه موافقت طرابلس بخشی از آن است، تحقق می یابد كما اینكه برای بقیه كشورها هم چنین موقعیت هایی وجود دارد. آمریكایی ها كه این روزها خیلی به روحیه احتیاج دارند با برجسته سازی بعضی مسایل بدیهی خود را دلداری می دهند.

آمریكا در مواجهه با ایران نیز همین رویه را در پیش گرفته است. آمریكایی ها در حالی كه طی 30 سال گذشته در دهها صحنه از ایران شكست های بزرگی خورده اند وانمود می كنند كه در حال چیره شدن بر ایران هستند. آمریكا وانمود می كند كه رمز قدرت ایران را پیدا كرده و در مچ گیری از آن موفق بوده و با شركای خود در حال از بین بردن رمز قدرت ایران است. واشنگتن رمز قدرت ایران را «سپاه قدس» معرفی می كند سپس به آن وجهه ای نظامی می دهد و در گام سوم وانمود می كند كه اسنادی را در اختیار دارد كه از روابط پنهانی این سپاه با یك باند مكزیكی بدنام مافیایی قاچاق مواد مخدر و سلاح- لزتا- حكایت می كند و در گام سوم وانمود می كنند كه در حال شكست دادن آن می باشد. این در حالی است كه اولاً 33 سال شكست آمریكا از ایران به مقاومت مردم و رهبری آن ارتباط دارد و نه به سپاه قدس اگرچه سپاه قدس هم بعنوان بخشی از مردم و مجموعه ای تابع رهبری نقش خاص خود را ایفا كرده است. آمریكا وانمود می كند كه اقتدار ایران در قدرت نظامی خلاصه می شود و حال آنكه می داند و بارها به آن اعتراف كرده است كه جمهوری اسلامی ایران درعراق حتی یك تیر هم شلیك و یك گلوله هم به عراق وارد نكرده است. هنر ایران در ماجرای عراق این بود كه برخلاف اراده آمریكا كه می خواست دهها سال بر عراق مسلط شود، مردم عراق را بر سرنوشت خود حاكم كرد و به عبارت دیگر اراده عراقی ها را بر اراده آمریكایی ها غلبه داد و آن را مجبور كرد كه عراق را ترك كند.

در لبنان هم همینطور بود ایران در لبنان یك گلوله هم شلیك نكرد ولی به مردم لبنان كمك كرد تا بر سرنوشت خود حاكم شده و هزاران تفنگدار دریایی آمریكا و فرانسه را از كشور خود اخراج كرده و سپس استقلال لبنان را كاملاً برگردانند. امروز 27 سال از فرار آمریكا و فرانسه از زمین و آب های لبنان می گذرد ولی دستگاههای عریض و طویل اطلاعاتی این دو كشور نتوانسته اند یك سند مبنی بر دخالت ایران در لبنان پیدا كنند. آمریكا پس از 32 سال ادعا می كند كه سپاه قدسی كه - به اعتبار اظهارات مقامات نظامی و سیاسی آمریكا- بدون شلیك یك گلوله آنها را از عراق اخراج كرده و صدها میلیارد دلار هزینه آمریكا را به جیب ایران سرازیر كرده است و به روی كار آمدن یك دولت باثبات- در كشوری با مذاهب و نژادهای متفاوت- كمك مؤثر كرده و این كشور را از سیطره آمریكا خارج نموده است، آمده و به یك عنصر دائم الخمر مراجعه كرده و از طریق او با یكی از بدنام ترین باندهای مافیایی ارتباط گرفته تا چه شود! یك سفیر- كه به سادگی در دسترس است- را در پایتخت آمریكا- آنهم در آستانه اعزام حدود 100 هزار زائر ایرانی به عربستان - ترور كند! بعد هم وانمود می كند دهها سند از آن از جمله مكالمه تلفنی از مبدأ تهران به مقصد آمریكا به دست آورده و در اختیار پایتخت های كشورهای دنیا قرار داده است و حال آنكه ایران از هر پایتختی جویا شده گفته اند سندی به آنان ارائه نشده است.

در واقع غرور آمریكایی ها در آستانه بزرگترین فضاحت تاریخی آمریكا- خروج نظامی از عراق پس از تحمل هزاران كشته و صدها میلیارد دلار هزینه- آنان را وادار كرده كه به سراغ بلاهت و سادگی مردم آمریكا بروند اما جالب این است كه این ماجرا احمقانه تر از آن بوده كه چنین مردمی را هم تحت تاثیر قرار دهد. مخالفت حزب جمهوری خواه با این سناریو و ابراز تردید جدی رسانه هایی نظیر CNN، نیویورك تایمز و واشنگتن پست از این موضوع حكایت می كند.

قدرت ایران یك واقعیت است نه یك توهم و نه بزرگنمایی واقعیتی كوچك در همان حال شكست آمریكا در اشغال افغانستان و عراق و شكست غرب در حمله به لیبی و شكست رژیم صهیونیستی از حزب الله و مقاومت لبنان هم واقعیت هستند و نه توهم یا بزرگنمایی. ایران حق دارد در روزی كه آخرین نظامی آمریكا از عراق خارج می شود- یعنی همین دو ماه آینده- جشنی به بزرگی روزی كه رژیم پهلوی در ایران ساقط شد را برگزار كند و به قدرت نرم خود در ارائه آموزه های اسلامی كه منجر به شكست بزرگترین طرح نظامی آمریكا در 70 سال اخیر شده است، ببالد و توانایی فوق العاده خود را به رخ بكشد. آمریكا از عمق وجود باور دارد كه چنین جشنی شایسته ایران و نیروهای منطقه ای همگرا با ایران است اما برای این كه دیده نشود، دمیدن از دهانه گشاد سرنا را آغاز كرده است.

13 آبان از یك روز «تلخ» به یك روز شیرین تبدیل شده است و هر سال طراوت تازه ای پیدا می كند. امسال 13 آبان به انقلابی منطقه ای پیوند خورده و ابعادی جهانی هم به خود گرفته است. عوامل آمریكا اگر روزی در مقابل دانشگاه تهران به نوجوانان دانش آموز و جوانان دانشجو شلیك می كردند امروز در كانونی ترین نقطه قدرت خود- وال استریت- شاهد مقاومت سرسختانه دانشجویان و دانش آموزان خود هستند. حالا نه تنها از نوكرانی نظیر شاه، مبارك و بن علی برای خدمت به آمریكا خبری نیست، بلكه در حوزه داخلی نیز دچار خلاء امنیتی شده اند. 13 آبان معادلات جهانی را دگرگون ساخته است.

خراسان:مشتی نمونه خروار

«مشتی نمونه خروار»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم بهروز بیهقی است كه در آن می‌خوانید؛«سازمان مجاهدین خلق سال هاست که در واشنگتن رایزنی می کند تا نام این سازمان از فهرست گروه های تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا خارج شود اما فعالیت های این سازمان در ماه های اخیر چشمگیرتر و نشست های آن پرهزینه تر شده است. به گزارش وال استریت جورنال سازمان مجاهدین خلق کسانی را برای سخنرانی دعوت کرده است که بین ۲۵ هزار تا ۴۰ هزار دلار برای هر سخنرانی پول می گیرند. مایکل ماکسی، دادستان پیشین ایالات متحده، در پاسخ به هزینه سخنرانی در این گردهمایی ها گفت: در این جا افرادی از احزاب مختلف با نظرهای متفاوت در مورد مشی های دولتی دیده می شوند. آن ها باورهای خود را مطرح کردند چه پول گرفته باشند یا نه.

به گفته پورتر گاس، رئیس پیشین سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا اکنون شمار بیشتری در واشنگتن به منافع سازمان مجاهدین خلق و اعضای آن در اردوگاه اشرف در عراق گوش فرا می دهند.» جملات داخل گیومه بخش هایی از گزارش صدای آمریکا با عنوان «رایزنی های سازمان مجاهدین خلق در آمریکا» است که روز ششم ژوئن سال میلادی جاری یعنی شانزدهم خرداد ماه سال ۱۳۹۰ در پایگاه اینترنتی این رسانه انتشار یافته است.

در گزارش صدای آمریکا اسامی دیگری از مقام های بلند پایه پیشین این کشور به چشم می خورد که در نشست سازمان منافقین در واشنگتن شرکت و سخنرانی کرده اند. تا این مرحله شاید برای برخی، رایزنی ها و تعاملات سازمان منافقین در آمریکا موضوعی منطبق بر فضای باز سیاسی و آزادی بیان هر عقیده و دیدگاهی در این کشور به شمار آید اما سوال این جاست که اگر سازمانی در فهرست گروه های تروریستی وزارت خارجه آمریکا قرار داشته باشد، علی القاعده چگونه می تواند، نشستی را در واشنگتن و آن هم با حضور شماری از مقام های بلند پایه پیشین این کشور برگزار و به هر یک از سخنرانان این نشست نیز بین ۲۵ تا ۴۰ هزار دلار پرداخت کند؟ حکم هر عقل سلیمی است که اگر سازمان و گروهی را تروریستی قلمداد کنیم، مانع از گسترش فعالیت هایش شویم و با اعضا و عناصر آن برخوردی قانونی کنیم.

آیا این نکته بدیهی از چشم های به ظاهر تیزبینی که به کشف ارتباط منصور ارباب سیار با نیروی قدس سپاه پاسداران نائل آمده مکتوم و پوشیده مانده است؟ آیا وزارت خارجه آمریکا تناقض و تعارضی میان موضع رسمی خود مبنی بر تروریست بودن سازمان منافقین با تحرک آزادانه و بدون دغدغه اعضای این سازمان در خاک آمریکا نمی بیند؟ در کشوری که تروریست ها این چنین حتی با بلند پایگان سیاسی، امنیتی و نظامی در ارتباطند، چگونه می توان برای تکمیل سناریوی ترور سفیر عربستان در واشنگتن سراغ دیگر کشورها همچون ایران رفت؟ به واقع، اگر سازمان منافقین در فهرست گروه های تروریستی وزارت خارجه آمریکا نبود، مجال چه تحرکات و فعالیت های دیگری را می یافت؟ پاسخ این پرسش ها از آن رو برای هر انسان آزاده و منصفی آزار دهنده و در عین حال ناباورانه است که سازمان منافقین نه تنها علنا به ترور رجایی و بهشتی و صیاد شیرازی و... فخر و مباهات می کند، بلکه دست این سازمان جنایتکار به خون بیش از ۱۲ هزار تن از هم وطنانمان نیز آغشته است؛ هم وطنانی که صرفا شهروندان عادی ونه مسئولان و مدیران حکومتی محسوب می شدند. ادای احترام هر از گاه مقام های آمریکا به ملت ایران تنها حکایت شریک دزد و رفیق قافله را تداعی می کند، زیرا این کشور هم اینک مأمن اصلی سازمان تروریستی است که روزگاری در هم پیمانی با صدام از ارتکاب هیچ جنایتی علیه ۲ ملت ایران و عراق فروگذار نکرد.

حمایت مزورانه آمریکا از سازمان منافقین تنها نمونه ای از رویکرد خصمانه این کشور علیه ایران است؛ رویکردی که حتی به موضع رسمی خود مبنی بر نفی تروریسم وقعی نمی نهد و همان گونه که اشاره شد، نه فقط خبرگزاری ها و رسانه های داخلی جمهوری اسلامی ایران بلکه صدای آمریکا را نیز به اذعان به این واقعیت داشته است. تازه آن چه مستند گفتیم مشتی است نمونه خروار، آن هم از نوع آشکار و رسانه ای اش.

جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته

«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است كه در آن می‌خوانید؛دیدار مسعود بارزانی، رئیس اقلیم كردستان عراق با رهبر انقلاب و نكاتی كه رهبری در این دیدار گفتند، از مهمترین رویدادهای داخلی هفته جاری بود. در این دیدار، مسعود بارزانی از انتظار مردم عراق نسبت به حمایت‌های جمهوری اسلامی ایران از این ملت در ادامه راهی كه برای ساختن كشور در پیش گرفته است سخن گفت و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اظهار خرسندی از وادار شدن آمریكا به خارج ساختن نظامیان خود از عراق و پایان دادن به اشغال نظامی این كشور، این رویداد را كه این روزها درحال وقوع است، صفحه‌ای درخشان در تاریخ عراق دانستند.

در همین دیدار، رهبر معظم انقلاب از وحدت و همبستگی ملت عراق در پاسخ منفی دادن به اشغالگران آمریكائی سخن گفتند و افزودند همین واقعیت كه مردم عراق، اعم از شیعه و سنی و كرد و عرب همگی خواستار پایان اشغال كشورشان شدند و به آمریكا "نه" گفتند موجب شد آمریكائی‌ها وادار به خارج شدن از عراق شوند. ایشان در این دیدار، با خاطرنشان كردن اراده سیاسی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر حفظ یكپارچگی عراق بر همبستگی ملت‌های دو كشور و استمرار حمایت نظام جمهوری اسلامی ایران از عراق مستقل و آزاد تأكید كردند.

استیضاح وزیر امور اقتصادی و دارائی توسط نمایندگان مجلس شورای اسلامی در روز سه شنبه این هفته اقدام درستی بود كه در جهت مقابله با فساد بزرگ مالی و بانكی صورت گرفت ولی بدون نتیجه باقی ماند. هر چند رأی دادن یا ندادن به ابقاء یك وزیر از اختیارات و حقوق نمایندگان مجلس است، لكن ابقاء وزیری كه در مجموعه نظارتی وزارتخانه او فساد عظیم و بهت آوری همچون اختلاس سه هزار میلیارد تومانی صورت گرفته، برای مردمی كه از وقوع چنین فسادی بهت زده شده اند، كاملاً غیرمنتظره بود. با اینكه كمیسیون اصل 90 مجلس، تعدادی از مقامات وزارت اقتصاد را در این فساد مقصر دانست و نمایندگان استیضاح كننده نیز بر این نكته تأكید كردند كه با توجه به جریان داشتن ماجرای اختلاس در مدت سه سال، عدم برخورد با آن نشانه عدم كفایت وزیر است و او باید استعفا بدهد و برود، 141 نفر از نمایندگان مجلس به ابقاء وزیر رأی دادند و در نتیجه وی در رأس وزارتخانه‌ای كه مسئول مستقیم این رسوائی بزرگ مالی است باقی ماند!

این واقعه، قطعاً برای مجلس هشتم یك عملكرد غیرمنطقی است و نمره‌ای منفی را در كارنامه مجلس به ثبت می‌رساند. مهمتر آنكه با رأی اعتماد مجدد مجلس به وزیر اقتصاد، از این پس امیدی به برخورد جدی و قاطعانه با دانه‌درشت‌ها وجود نخواهد داشت درحالی كه برخورد قاطعانه با دانه درشت هاست كه می‌تواند نظام را از فساد حفظ كند و راه انواع سوءاستفاده‌ها را در رده‌های مختلف سد نماید.

این هفته، در آستانه 13 آبان، روز ملی مبارزه با استكبار كه آمریكا نماد اصلی آن است، همزمان با اعلام برنامه‌های این روز كه قرار است روز جمعه (فردا) در سراسر كشور برگزار شود، مقامات دولتی آمریكا در نامه‌ای به مقامات جمهوری اسلامی ایران اظهار علاقه كرده‌اند وارد مذاكره شوند. به گفته وزیر امور خارجه كشورمان این نامه حاوی تناقض است زیرا دولتمردان آمریكائی از یكطرف تهمت‌های دست داشتن ایران در طرح ترور سفیر عربستان سعودی در آمریكا را تكرار كرده و از این بابت به ایران اعتراض نموده‌اند و از طرف دیگر خواستار مذاكره با مقامات ایرانی شده‌اند. جمهوری اسلامی ایران نیز در پاسخ به این نامه، به آمریكا متذكر شد قبل از هر چیز باید از ایران به خاطر تهمت‌هائی كه نسبت داده عذرخواهی نماید.

این پاسخ، با سیاست جمهوری اسلامی ایران در قبال آمریكا كاملاً منطبق است، زیرا مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران همواره به دولتمردان آمریكا یادآور شده‌اند كه قبل از هر چیز، آمریكا باید به خاطر اقداماتی كه علیه ملت ایران مرتكب شده عذرخواهی كند و خوی استكباری خود را كنار بگذارد.

دولتمردان آمریكائی باید بدانند تا زمانی كه گرفتار خوی استكباری هستند نمی‌توانند امیدی به مذاكره با جمهوری اسلامی ایران داشته باشند. همین صفت زشت، دولت آمریكا را نزد ملت ایران از همیشه منفورتر كرده و مردم این نفرت را در مراسم 13 آبان كه فردا برگزار خواهد شد، نشان خواهند داد.

در همین زمینه، دیروز رهبر انقلاب در جمع هزاران نفر از دانش آموزان و دانشجویان كه به مناسبت فرا رسیدن سالروز كشتار دانش آموزان توسط رژیم شاه در 13 آبان 1357 با ایشان دیدار كرده بودند گفتند: آمریكا در رأس تروریسم قرار دارد و جمهوری اسلامی ایران 100 سند غیرقابل خدشه در اختیار دارد كه تروریست بودن دولت آمریكا را به اثبات می‌رساند. ایشان، با اشاره به جنایات آمریكا در عراق و افغانستان و شكستی كه در اثر مقاومت این ملت‌ها متحمل شده، از دست دادن مهره‌هائی همچون حسنی مبارك و بن علی در مصر و تونس را از نشانه‌های ضعف دولت آمریكا دانستند و بر این نكته تأكید كردند كه تظاهرات ضد سرمایه‌داری مردم در 80 كشور جهان از جمله آمریكا به روشنی نشان می‌دهد كه دوران ابرقدرتی آمریكا سپری شده و جهان در آستانه تحولات مهمی قرار دارد كه به حاكمیت ملت‌ها بر سرنوشت خود منجر خواهد شد.

تحولات خارجی این هفته نیز همچون چندین هفته گذشته، حول محور رویدادهای خاورمیانه و قیام‌های جاری در كشورهای منطقه دور می‌زد.

این هفته مردم تونس اولین انتخابات خود، پس از سرنگونی رژیم زین العابدین بن علی را تجربه كردند و برای تعیین اعضای مجلس ملی مؤسسان به پای صندوق‌های رأی رفتند. آنچنانكه اعلام شده است استقبال از انتخابات گسترده بوده و انتخابات نیز در فضای آزاد و منصفانه برگزار شده است.

در این انتخابات، حزب اسلامی "النهضه" متعلق به راشد الغنوشی، توانست با كسب حدود 42 درصد آراء اكثریت را از آن خود كند. این نتیجه تا حدود زیادی شكل و ساختار آینده سیاسی تونس را مشخص می‌سازد و سهم و وزن گروهها و جریان‌ها را در تونس جدید آشكار می‌كند.

هر چند كسب این پیروزی، هواداران حزب "النهضه" و مسئولان آنرا خشنود ساخت و مردم به خیابان‌ها ریختند و ابراز شادمانی كردند ولی باید گفت حزب راشد الغنوشی با دشواری‌هائی مواجه است. بخشی از این مشكلات از همان لحظه اعلام نتایج آغاز شد به این صورت كه طرفداران یك جنبش ملی گرا در شهر "بوزیدی" علیه اعلام نتایج اعتراض كردند كه این اعتراضات به خشونت كشیده شد و باعث گردید دولت در این شهر حكومت نظامی اعلام كند.

مشكلات رویاروی حزب النهضه تنها به صحنه داخلی تونس محدود نمی‌شود بلكه از جانب خارج نیز دولت آتی تونس با فشارهای سنگینی دست به گریبان است. دولتهای غربی و در رأس آنها آمریكا كه با فرصت طلبی بر موج انقلاب مردم تونس سوار شدند اكنون درصدد هستند از دولت آینده امتیاز بگیرند و سهم خواهی كنند. بیهوده نیست كه مسئولان "النهضه" مجبور شده‌اند در اظهارات اخیر سعی می‌كند موضع گیری‌هایی باب طبع غربی‌ها داشته باشند و خود را مقید به رعایت منافع و دیدگاه‌های غرب جلوه دهند.

نكته مهم این است كه جریان اسلامگرا در تونس تا زمانی كه نتواند پایگاه خود را به آن اندازه مستحكم سازد كه ابتكار عمل را به تنهایی دردست داشته باشد مجبور است انفعالی عمل كند و دست به عصا راه برود و تابع شرایط و خواسته‌های غیرمعقول جریان‌های داخل تونس و كشورهای پرمدعا و مداخله گر غربی را در نظر بگیرد. گروه‌های اسلامی، اكنون كه فضا برای تحرك باز شده است باید با اتخاذ سیاست‌های اصولی و عملكرد مثبت خود، اقبال اكثریت قاطع مردم را كسب كنند كه در این میان رسالت سنگین تر، متوجه علمای تونس و محافل اسلامی آن كشور است.

این هفته، انقلاب مردمی در یمن نیز با قوت ادامه داشت و مردم با برگزاری تظاهرات گسترده، خواسته خود را متوجه لزوم حمایت جهانی از محاكمه دیكتاتور آن كشور كردند. یمنی‌ها از سازمان ملل و شورای امنیت خواستند مقدمات دستگیری و محاكمه علی عبدالله صالح را فراهم سازند. دیكتاتور یمن كه با حمایت همه جانبه عربستان و قدرت‌های غربی، بار دیگر به مسند قدرت بازگشته است بی‌توجه به خواست قاطبه مردم این كشور و بدون اعتنا به هزاران نفری كه در جریان قیام هشت ماهه این كشور در جریان مبارزات ضد دیكتاتوری قربانی شده‌اند تاكید كرد حاضر به ترك قدرت نیست. علی عبدالله صالح كه دو ماه قبل هدف یك حمله انفجاری قرار گرفت كه به شدت دچار سوختگی گردید و تا مرز مرگ رفت، اینك به همان سیاست گذشته خود اصرار دارد. این رفتار دیكتاتور یمن، راهی برای مردم آن كشور باقی نمی‌گذارد غیر از این كه وی را نیز همچون قذافی با قوه قهریه از اریكه قدرت به زیر بكشند.

این هفته، موضوع عقب نشینی نیروهای آمریكایی از عراق و طرح واشنگتن برای استقرار نیرو در خلیج فارس مورد بحث اكثر رسانه‌ها بود و تازه‌ترین تحولات در این زمینه و مواضع دولتمردان آمریكا و عراق را پوشش دادند.

با نزدیك شدن 10 دی ماه، موعد مقرر برای عقب نشینی كامل آمریكا از عراق، مقامات آمریكایی سخنانی گفته‌اند كه بیان كننده آن است كه آمریكا قصد خروج از عراق و رها كردن این كشور را ندارد. از سوی دیگر، واشنگتن مقدماتی را فراهم آورده است كه حتی درصورت اعلام خروج كامل از عراق، شمار قابل توجهی از نیروهای خود را در عراق حفظ كند.

علاوه بر این، دولت آمریكا قصد دارد آن بخش از نیروهایی را هم كه از عراق خارج می‌سازد در همسایگی عراق، در كشورهای قطر با بحرین و عربستان مستقر سازد.

بهانه آمریكا برای این اقدام نیز آن است كه از امنیت و ثبات عراق در مقابل تهدیدهای احتمالی آتی دفاع كند!

چنین به نظر می‌رسد كه آمریكا با توجه به اینكه در عراق شكست خورده و به هیچ یك از اهدافش نرسیده و با استقرار نیروهایش در كشورهای اطراف عراق، درصدد است اهداف خود را پیگیری نماید، ضمن اینكه از فشار افكار عمومی در قبال این شكست درامان باشد.

اكنون، این مهم به عهده ملت، دولت و بخصوص رهبران مذهبی و سیاسی عراق است تا زیر بار ترفندهای جدید آمریكا برای حفظ حضور در عراق، با هر بهانه و توجیه، نروند و خروج كامل و بدون قید و شرط آخرین سرباز آمریكایی را خواستار باشند و تنها در آن صورت است كه مردم عراق طعم استقلال را خواهند چشید و روند تحولات این كشور به سوی صلح و ثبات پیش خواهد رفت.

رسالت:پیروزی بر شیطان بزرگ

«پیروزی بر شیطان بزرگ»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است كه در آن می‌خوانید؛‏13 آبان هر سال در ایران سمبل پیروزی انسان بر شیطان بزرگی است که می خواهد استقلال وی را از او بستاند و او را وا دارد تا مقابل خداوند متعال بایستد. 13 آبان نماد حریت و آزادگی ملت ایران در برابر قیود و زنجیرهای فولادی شیطان بزرگ است. 13 آبان نماد توکل ایرانیان به ذات اقدس الله و عدم تردید آنها در تحقق وعده الهی است.

یکی از شعارهای اصلی انقلاب اسلامی ایران "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" است. با پیروزی انقلاب در سال 1357 نظام جمهوری اسلامی و همچنین آرمان بلند آزادی تا حدودی تامین شد اما استقلال حقیقی و آنچه در منطق امام (ره) اساس خودباوری، عزت ملی، قطع وابستگی و ممانعت از دخالت بیگانگان بود نیازمند انقلاب دیگری بود که دانشجویان پیرو خط امام آن را در 13 آبان 1358 رقم زدند. استقلال  یک مفهوم چند وجهی و دارای پهنه گسترده ای از مضامین ذهنی و عینی به حساب می آید که صرفا نمی توان آن را به حوزه های سیاسی محدود کرد. لذا ضرورت داشت انقلاب دیگری برای تامین این هدف صورت پذیرد. استقلال یک ارزش انسانی است که در تقابل با خوی پلشت و مذموم سلطه طلبی بشر در ساحات مختلف فردی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی رشد کرده و در درازنای تاریخ دارای سابقه است.

یکی از اهداف مهم حکومت اسلامی از منظر امام خمینی(ره) در نهضت اسلامی ملت ایران تامین استقلال کشور و ایجاد نظامی است که سیاستگذاری ها و تصمیم گیری ها در آن بر اساس اسلام و اراده ملت مسلمان صورت پذیرد. یکی از اهداف استقلال تأمین عزت ملی است. عزّت در لغت یعنی شکست‏ناپذیری و حالتی که مانع مغلوب شدن انسان می‏شود. از آنجا که سرچشمه عزت ذات اقدس باری تعالی است از منظر امام خمینی(ره) تسلیم و توحید عزت آفرین و گرایش به غیر خداوند ذلت بار و نکبت آفرین است. به نظر امام خمینی(ره) انسان و جامعه همواره بر سر دو راهی عزت و ذلت قرار داشته و در این امتحان و ابتلا باید انتخاب کند و تصمیم بگیرد که یا عزت را در بستری از شدائد و مصیبت ها خواستار باشد و یا ذلت را بر گزیند که فارغ از سختی ها است.

 امام(ره) می‏دانست که اگر ما به اسلام متمسک شویم هم عزت دنیا و هم رفاه مادی، هم قدرت سیاسی،هم آسایش و هم امنیت عمومی برای مردم پدید خواهد آمد؛ لذا امام اسلامیت را به معنای حقیقی‏کلمه در بافت نظام اسلامی و این بنای مستحکم و شاخص گذاشت.(مقام معظم رهبری،14/3/1380)‏ امام خمینی(ره) سمبل و نماد عزت ملی بود و بدون کوچکترین احساس حقارت، در برابر هجوم گردنکشان سیاسی جهان استوار ایستاد. "اتکا، افتخار و اعتزاز امام به اسلام ناب " رمز پایداری و استقامت ایشان بود. امام خمینی(ره)، بی اعتنا به اصطلاحات و مفاهیم روشنفکری شرق و غرب، اسلام ناب را به صراحت بیان و به آن اعتزاز و ابتناء می نمود و همین مهم باعث شده بود که ایشان به عنوان سمبل عزت ملی در داخل ایران و در بین مسلمانان جهان مطرح شود.

دیروز رهبر معظم انقلاب در دیدار پرشور هزاران نفر از دانش آموزان و دانشجویان مهمترین ویژگی 13 آبان را نمود توکل بر قدرت الهی و ایستادگی همراه با بصیرت در راه مبارزه و اهداف والا برشمردند و افزودند: امام عزیز و بزرگوار در سیزدهم آبان سال 1343، به دلیل اعتراض به حق مصونیت آمریکاییها در ایران، و ایستادگی در مقابل آن، به وسیله مزدوران آمریکا ، غریبانه تبعید شدند اما پانزده سال بعد، در سیزدهم آبان سال 58، فرزندان امام که همان جوانان انقلابی دانشجو بودند، با تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران، آمریکا را از ایران تبعید کردند. رهبر انقلاب اسلامی، وقوع این رویداد به ظاهر محال و نشدنی را نتیجه توکل امام خمینی (ره) به قدرت خداوند و استقامت در غربت تبعید، دانستند و خاطرنشان کردند: امام بزرگوار (ره) هیچگاه ناامید و خسته نشدند و با بیدار کردن مردم و ایجاد احساس استقلال، آرمانخواهی و مجاهدت  در آنان، مردم را به تدریج وارد صحنه کردند و زمینه ساز پیروزی انقلاب اسلامی ایران شدند.

حرکتهای جمعی تاریخ ساز، اغلب از منطق و عقلانیت فعالی برخوردار هستند که ماهیت و اهداف این دست کردارهای اجتماعی و سیاسی را برای نسلهای آینده قابل فهم می کند.تسخیر لانه جاسوسی در 13 آبان 1358 در زمره آن دست از حرکتهای دانشجویی است که در عین آرمان خواهی دارای یک منطق عالی و فعال است . در غیر این صورت این اتفاق تاریخی نیز می بایست در کنار رویکردهای ایده‌آلیستی سایر حرکتهای دانشجویی در اقصی نقاط جهان پس از مدتی جریان سازی به فراموشی سپرده می شد. امروزه بیشتر پژوهشگران اجتماعی ارگانیک بر ضرورتها و شیوه های انتقال منطق گفتمانی حاکم بر حرکتهای جمعی به نسلهای بعد تاکید می کنند، این در حالی است که با گذشت 32 سال از انقلاب اسلامی عقلانیت حاکم بر تسخیر لانه جاسوسی برای جوانان و نسلهایی که این اتفاق را حتی ندیده و لمس نکرده اند، یک منطق کاملا پذیرفتنی و قابل احترام است.

این منطق چیزی نیست به جز اعتزاز و اتکا به اسلام عزیز و آزادی از هر گونه قید و بند و قدرت های جهانی. در13 آبان 1358 فصل مهمی در دفتر استکبار ستیزی ملت ایران رقم خورد که به فرموده بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی بزرگ تر از انقلاب اول بود زیرا موجب فروریختن هیمنه سلطه آمریکا در ایران و جهان شد. واکاوی گفتمانی این حرکت موید این موضوع است که منطق اقدام بزرگ دانشجویان فراتر از اختلافات سیاسی بین دو کشور ایران و آمریکا، افشای رفتار مداخله جویانه دولت وقت ایالات متحده و یا حتی رسوا کردن چهره های سازشکار در صحنه سیاسی کشور بوده هر چند این اهداف کوتاه مدت نیز مدنظر قرار گرفته است، اما راز ماندگاری این حرکت را باید در جای دیگری جستجو کرد.

از منظر امام خمینی(ره) هدف از استقلال این نیست که برای رهایی از سلطه و سیطره یک قدرت مقابل قدرت خارجی دیگری دست دراز کنیم. از نظر ایشان نه شرقی و نه غربی یعنی اینکه هیچ کدام در ایران دخالت نکنند. 13 آبان نماد استقلال خواهی نسل جوان و اوج بندگی ملت ایران در محضر الهی است و آزادی و آزادگی از قدرت های استکباری است. در حالی که عده ای در دولت موقت از واهمه شیطان بزرگ حاضر نبودند دم از استقلال بزنند اما دانشجویان خط امام(ره) ثابت کردند که می توان آزاد و آزاده زیست.

تسخیر لانه جاسوسی در 13 آبان 1358 در زمره آن دست از حرکتهای جوانان انقلابی است که در عین آرمانخواهی دارای یک منطق عالی و فعال است که در طول تاریخ انقلاب جریان دارد و متعلق به یک نسل خاص نیست. در غیر این صورت این اتفاق تاریخی نیز می‌بایست در کنار رویکردهای ایده‌آلیستی سایر حرکتهای دانشجویی در اقصی نقاط جهان پس از مدتی جریان سازی به فراموشی سپرده می شد.‏

قدس:13 آبان ؛ نماد ایستادگی و بصیرت ملت

«13 آبان ؛ نماد ایستادگی و بصیرت ملت»عنوان سرمقاله روزنامه قدس به قلم غلامرضا قلندریان است كه در آن می‌خوانید؛13 آبان روز اعلام انزجار از مستکبران عالم و آنهایی است که با زیاده خواهی و زورگویی، ملتهای مظلوم و ستمدیده را اسیر مطالبات نامشروع خویش کرده‌اند.

 در این روز، به عنوان نماد مبارزه با استکبار، بار دیگر انرژی متراکم نفرت امت اسلامی نسبت به سیاستهای استعماری آمریکا آزاد شده و شعارهای مرگ و نیستی برای ظالمان و غاصبان در آسمان ایران، طنین انداز می شود تا روح مبارزه جویی ملتهای اسلامی در دفاع از ستمدیدگان، زنده و پویا باقی بماند.

ملت ایران این روز را گرامی می دارد تا اعلام نماید مبارزه با جبهه استکبار، زنده است و هرگز به فراموشی سپرده نخواهد شد. پاسداشت این مناسبت، آگاه سازی نسل جوان است تا با گذشته تاریخ خود در ارتباط با خصومت بیگانگان و برخورد آنها با آزادیخواهان آشنا گردند و بدانند که اگر امروز سیاستهای آمریکا در ارتباط با ایران و جهان اسلام، تحلیل و رسانه ای می گردد، از منظر بزرگ نمایی نیست، بلکه حاکی از واقعیتهای موجود است. همان گونه که مقام معظم رهبری در اجتماع دانش آموزان و دانشجویان فرمودند: «پیروزی انقلاب اسلامی، پایگاه اصلی آمریکا را در قلب خاورمیانه که منطقه نفت خیز دنیاست، از سیطره آن خارج کرد و ایران، با شعار مبارزه با ظلم و استکبار و دفاع از حقوق ملتها، به مهمترین پایگاه مقابله با سلطه گری آمریکا تبدیل شد».

یادآوری این برهه تاریخی از فراز عمر زرین انقلاب اسلامی، بیانگر این واقعیت است که دشمن از بین نرفته، بلکه با قوت و اراده مصمم، دشمنی با جمهوری اسلامی و آرمان ملت ایران را در عرصه های گوناگون سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تعقیب می کند. دشمنی دیرینه سران کاخ سفید، بویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل ماهیت ایدئولوژیک نظام اسلامی تشدید گردید. تاکنون این رویه ادامه داشته و از این پس نیز دچار تحولی در راستای کاهش تنشها نخواهد شد. ایجاد چالشهای غیرقانونی در مسیر دستیابی به تفاهم با کشورهای اروپایی در موضوع پرونده هسته ای ایران، با هدف ممانعت از دستیابی جمهوری اسلامی به حقوق مسلم هسته ای خود، برگ دیگری از اقدامهای غیرعقلایی و خلاف رویه های موجود بین المللی است. جهت گیریهای کشورهای مستقل در همسویی با ایران، اقدامهای نامعقول سران کاخ سفید را غیرموجه جلوه می دهد. سوژه سازیهای اخیر ایالات متحده در جهت تشویق اذهان عمومی علیه انقلاب اسلامی، از این زاویه قابل توجیه است. اتهام ساختگی ترور سفیر عربستان، مصاحبه سراسر متناقض کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا، تصمیم ترور شخصیتهای برجسته نظامی ایران و... همگی مؤید این موضوع است که دشمن لحظه ای در رویارویی با ایران غفلت نخواهد کرد. آنچه سبب گردیده دولتمردان آمریکا در دستیابی به اهدافشان با ناکامی مواجه شوند، وجود رهبری مقتدر و امتی بصیر است که با اقدامهای بهنگام، همواره تصمیمهای دشمن را با شکست مواجه کرده است.

سیزده آبان در ایران در سال جاری، موجب قوت قلب مبارزان و آزادیخواهان در جهان اسلام است. اکنون آنچه در کشورهای ملتهب و یا کشورهایی که حاکمان وابسته آنها ساقط گردیده است رونمایی شده، تلاش جبهه استکبار به رهبری آمریکا برای نفوذ در صف انقلابیون می باشد. سران کاخ سفید، اکنون که نتوانستند زمامداران همسو را در مقابل موج ویرانگر انقلابیون حفظ کنند، گام بعدی را با عنوان حمایت از شخصیتهای همسو در دستور کار قرارداده اند. لذا، این رفتارها ملتهایی را که با بذل جان و مال خویش قریب به یک سال مبارزات خونینی را متحمل شده اند، بیش از پیش نسبت به سیاستهای استکباری آمریکا بدبین و متنفر نموده است. مرگ بر زورگویان در فضای ایران، در حالی طنین انداز می شود که اردوگاه استکبار در کنار تحمیل هزینه های سخت افزاری به مردم لیبی، جنگ نرم را نیز علیه آنها راه اندازی کردند. به عبارت دیگر، اگر فرصت حمایت از دیکتاتور و چهره های همسو را از دست دادند، از سهم قدرت در شرایط کنونی بی بهره نمانند و با بسترسازی فرهنگی، مسیر نفوذ را برای آینده هموار کنند.

موج نفرت از زورگویان در حالی از جغرافیای جهان اسلام، بویژه از ایران صادر می شود که امروز رخدادهایی در جهان رسانه ای گردیده است که حقانیت رفتارهای مردم ایران را تأیید می کند. اکنون واقعیتهای صحنه مناسبات مردم و دولتها در اروپا، آنها را به صحنه رویارویی با زمامداران کشانده است. این موضوع، حمایت از حرکتی است که مردم ایران در سال 1357 به رهبری بنیانگذار جمهوری اسلامی در ایران شروع کردند. افزون بر اعتراضهای گسترده مردمی در اتحادیه اروپا، این مخالفتها از یک ماه پیش ایالتهای آمریکا را یکی پس از دیگری در نوردید. دولتمردان این کشور پس از اتخاذ راهکارهای نرم افزارانه، عنصر قهر را وارد این معادله بازی کرده اند تا بتوانند با ارعاب، معترضان را به خانه برگردانند. این در حالی است که افکار عمومی در سراسر آمریکا، به گونه ای تحقیر و در معرض انواع تبعیضها قرار گرفته اند که برای استیفای حق خود، آماده پذیرش هر گونه ریسکی می باشند.

بنابراین، آنچه اکنون سبب گردیده همواره رأس هرم نظام سیاسی ایالات متحده آمریکا در عرصه روابط بین الملل حامی و سردمدار الگوی زیاده خواهی باشند، علت آن را باید قبل از روحیه افراد، در یک نظام سیاسی جستجو نمود که مبانی نظری آن مختصات این نظام را براساس دیدگاه امپریالیستی، تبیین نموده است.

در توضیح عبارت فوق، باید اذعان نمود، برونداد تصمیمها متأثر از باورهای افراد نیست، بلکه خروجی راهبردها قائم به سیستم است.

گفتنی است، اکنون این سیستم در حوزه اقتصادی الگوی نسخه سرمایه داری انحصارطلب و استثمارگر است که تاریخ مصرف آن به پایان رسیده و استراتژیستهایی که پارادایم «پایان تاریخ» را پس از افول مکاتب رقیب به عنوان آلترناتیو معرفی نمودند، اکنون تجدیدنظر در ایده هایشان را اجتناب ناپذیر می دانند.

سیاست روز:سخنی با آن ۱۴۱ نماینده؛این تذهبون؟

«سخنی با آن ۱۴۱ نماینده؛این تذهبون؟»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم امیر توحید فاضل است كه در آن می‌خوانید؛جلسه علنی مجلس شورای اسلامی در عصر سه‌شنبه دهم آبان ۱۳۹۰ شاهد تصمیم‌گیری عجیبی بود.
از آن جهت تاریخ این روز را بیان می‌كنم كه معتقدم به طور قطع این تصمیم نمایندگان در تاریخ ماندگار خواهد شد و آیندگان سوالات بسیاری را در رابطه با رای مجلسیان مطرح می‌كنند.

ای كاش مجلس برگه‌های رای نمایندگان را هم برای ثبت در تاریخ حفظ كنند، تا حداقل آیندگان پاسخ برخی از سوالات خود را بیابند. نخستین سوال این است، آن ۱۴۱ نماینده‌ای كه به وزیر اقتصاد با توجه به فساد مالی بزرگ اعتماد كردند، چه كسانی بودند؟

به طور قطع با انتشار این چند خط سیاهه بلافاصله قوانین ریز و درشتی را ردیف كرده و مدعی می‌شوند كه رای نمایندگان مخفی است. اما این بهانه‌ها به طور قطع نافی مسئولیت نمایندگان در قبال موكلانشان نخواهد بود.

مردم امروز می‌خواهند بدانند چه كسانی به آقای حسینی اعتماد كرده و مجدداً وی را بر صندلی عالی‌ترین مقام اقتصادی كشور نشاندند. اگر این رای درست، منطقی، كارشناسی شده، صحیح و بر اساس رعایت مصالح ملت و جامعه بوده، پس چه باك از اینكه وكلای حاضر در خانه ملت فاش بگویند چه رایی در سبد انداخته‌اند؟
سوال بعدی این است كه آقایان محترم مجلس‌نشین چگونه به این اعتماد رسیدند؟

در اینجا كافی است فقط چند جمله از بیانات آقای وزیر در جلسه رای اعتماد بیان شود. ایشان به صراحت در این جلسه قبول كرد كه در انجام وظایفش قصور داشته است، اما در عین حال قاطعانه تاكید كرد استعفا نمی‌دهد تا جبران كند.

آیا اعتماد مجدد به كسی كه با قصورش عامل اصلی بروز بزرگترین تخلف مالی در طول تاریخ ایران شده، منطقی است؟

در مورد عدم استعفا و یا بركناری نیز باید گفت با این استدلال دیگر هیچ یك از مدیران متخلف را نباید تغییر داد و از سوی دیگر باید تا ابد به آنها فرصتی داده شود تا جبران كنند. البته مدیران كه جای خود دارند، ما باید از این پس قوه قضاییه را با این استدلال‌ها تعطیل كرده و به جای عدالتخوانه ، دستگاه فرصت دهی به متخلفان راه‌اندازی و هر كس تخلف و یا قصوری انجام داد به او فرصت جبران بدهیم.
سوال بعدی در رابطه با میزان اطلاعات نمایندگان از قصور آقای وزیر است. آیا آنها به درستی می‌دانند كه ایشان در دوران مسئولیت خود چگونه تصمیم‌گیری كرده است؟ فقط به یك نمونه اشاره می‌كنم.

ایشان در جمع نمایندگان گفته است كه از دو تابعیتی بودن خاوری و تخلفات وی اطلاعی نداشته. این در حالی است كه پنج ماه قبل در گفتگو با نشریه "مدیران و روسا" به تعریف و تمجید از خاوری پرداخته و درباره وی گفته است: "عملکرد دو ساله دکتر خاوری نشان داد که انتخاب ایشان که در نهایت دقت و وسواس و مبتنی بر شناخت دقیق از عملکرد قبلی وی صورت گرفته بود، سبب ارتقای جایگاه بانک ملی و ارائه خدمات چشم‌گیری به کشور شد و ایشان به عنوان فردی عالم، باتقوا، با تجربه و کارشناس با عملکرد خود مهر تأییدی بر این حسن انتخاب زد."

در باره این "حسن انتخاب" (البته امروز هیچ كس مسئولیت انتصاب خاوری فراری را گردن نمی‌گیرد) و "ارتقای جایگاه بانك ملی" كافی است به نظرات مردمی كه شما را انتخاب كردند، مراجعه كنید.
و همچنین اگر بر فرض،كل سخنان آقای حسینی را صحیح تلقی كنیم، این سوال مطرح می‌شود كه ۱۴۱ نماینده محترم مجلس چگونه به فردی كه تا این حد در تصمیم‌گیری‌هایش اشتباه داشته اعتماد مجدد كردند؟

آقای وزیر، فردی را با تقوا تشخیص داده كه در مقابل پرچم یك كشور غربی زانو زده و سوگند وفاداری به ملكه خورده است.

آقای وزیر، عملكرد فردی را "خدمات چشم‌گیری به کشور" توصیف می‌كند كه در همان زمان مشغول خرید خانه سه میلیارد تومانی در ینگه دنیا و تدارك فرار از كشور در صورت افشای تخلفاتش بوده است. در نتیجه خدمات چشم‌گیر ایشان بیشتر برای خودش بوده تا كشور.

آقای وزیر، پنج ماه قبل فردی را عالم و كارشناس توصیف كرده كه به راحتی در زیر مجموعه اش چنین فساد بزرگی روی داده و خود نیز متواری است. در نتیجه وكلای مجلس باید به این سوال پاسخ دهند كه چگونه به مدیری كه در تصمیم‌گیری‌هایش تا این اندازه اشتباه داشته و خود نیز به آن معترف است مجددا اعتماد كردند؟

آقایان و خانم‌های ۱۴۱ نماینده محترم مجلس
اجازه دهید دو خاطره از ۵ دوره خبرنگاری پارلمان بیان كنم. البته در لفافه و اگر صلاح دانستید اسناد كامل آن را در اختیارتان قرار می‌دهم.

۱ - در نوروز سالی كه قرار بود انتخابات مجلس هفتم برگزار گردد، مدیر روابط عمومی یكی از وزارت‌خانه‌های اقتصادی كاركنانش را در جلسه‌ای مورد خطاب قرار داده و گفته است "امسال سال سختی برای ما و وزارت‌خانه‌هایی مانند ما است. چرا كه انتخابات را پیش رو داریم و نمایندگان برای كسب آرای بیشتر شروع به انتقاد از عملكرد این وزارت‌خانه‌ها می‌كنند. مثلا یكباره به یاد می‌آورند كه چند روستا در حوزه انتخابیه آنها گاز ندارد و به همین دلیل شروع به انتقاد و تذكر و سوال و استیضاح از وزیر می‌كنند و یا اینكه یكباره به یاد می‌آورند فلان روستای حوزه انتخابیه‌ آنها جاده خوبی ندارد و شروع به انتقاد و تذكر و سوال و استیضاح از وزیر می‌كنند.

۲ – در ابتدای سالی كه قرار بود انتخابات مجلس هشتم برگزار گردد، معاون پارلمانی یكی از وزارت‌خانه‌ها اعلام كرد كه بودجه هنگفتی برای پاسخ به نامه‌های نمایندگان اختصاص داده‌اند. وقتی علت را از وی جویا شدم گفت كه "امسال انتخابات است و نمایندگان دیدار‌های عمومی بسیاری با مردم حوزه انتخابیه برگزار و مدام نامه‌هایی برای رفع مشكلات آنها مانند پرداخت وام، اشتغال و غیره به وزارتخانه‌هایی مانند ما می‌نویسند كه اگر پاسخ مثبت به این نامه‌ها ندهیم با سیل انتقاد و تذكر و سوال و استیضاح روبرو خواهیم شد."

حال سوال این است كه چرا چنین تصوری از عملكرد مجلسیان در جامعه وجود دارد؟ آیا تصمیم‌های عجیبی مانند رای اعتماد دوباره به وزیر اقتصاد در روز سه‌شنبه دهم آبان ۱۳۹۰ خورشیدی از جمله این عوامل نیست؟

آقایان و خانم‌های ۱۴۱ نماینده محترم مجلس
شاید در طول یك ماه اخیر در میان مردم حضور نداشته و نمی‌دانید آنها چگونه به موضوع فساد مالی بزرگ نگاه می‌كنند و تا چه اندازه از شنیدن اخبار آن منزجر و عصبانی هستند؟!

مردم سوال می‌كنند چگونه برای دریافت ۲ میلیون تومان وام ضروری از یك بانك باید دو ضامن رسمی داشته و كلی چك و سفته به میزان چند برابر این پول به عنوان وثیقه به بانك پرداخت كنند؟ چگونه برای دریافت وام ۱۸ میلیون تومانی خرید مسكن باید كل خانه ۸۰، ۹۰ و ۱۰۰ میلیون تومانی خود را در رهن بانك قرار دهند؟ چگونه یك دختر و پسر جوان برای رفتن به خانه بخت و دریافت وام ازدواج باید به ده‌ها نفر برای ضمانت التماس كنند، بعد آقایان پول‌های میلیاردی بانك‌ها را اینگونه به تاراج می‌برند و مجلس هم اینگونه رفتار می‌كند؟

آقایان و خانم‌های ۱۴۱ نماینده محترم مجلس
مردم از شما انتظار برخورد قاطع با مسببان فساد مالی بزرگ را داشتند. حال باید به آنها پاسخگو باشید و بگویید چرا به چنین اعتمادی كردید؟
لااقل نام خود را منتشر كنید.
شما كه معتقدید تصمیم درستی گرفتید و بر اساس حق، انصاف و عدالت رای دادید، پس چه باك از انتشار نام شما؟

سخنی هم با رئیس مجلس
در پایان این نوشتار یك جمله‌ هم با رئیس مجلس دارم. ایشان از نمایندگان مجلس خواستند تا رای مشروط بدهند. من نمی‌دانم رای مشروط چیست؟ پس لطفا ایشان تشریح كنند كه رای مشروط چیست و از كدام كتاب قانون به چنین واژه‌ای رسیده‌اند؟والسلام

آفرینش:كنفرانس استانبول و آینده افغانستان

«كنفرانس استانبول و آینده افغانستان»عنوان پسرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است كهخ در آن می‌خوانید؛نشست منطقه‌ای در باره افغانستان در استانبول در آستانه برگزاری نشست بین‌المللی و استراتژیک بن دوم در آلمان می‌تواند گامی دیگر در راه افزایش ثبات در این کشور باشد.

در این بین اگر نگاهی به این اجلا‌س و همچنین آینده افغانستان در شرایط کنونی داشته باشیم باید گفت این اجلاس در شرایطی برگزار می‌شود که در یک سال گذشته ما با موجی از افزایش حملات طالبان و گروه های متحد همانند گروه حقانی و حزب اسلامی حکمتیار روبرو بوده ایم . در این شرایط موجی از ترور شخصیت‌هایی همچون ژنرال داوود‌، ولی کرزای و مهمتر از همه برهان الدین ربانی توجه جهانیان را به افغانستان مشغول داشته است .

در این بین با توجه به برنامه خروج تدریج نظامیان امریکا از افغانستان‌، طرح پایگاه‌های دائمی ناتو و امریکا و همچنین ناامنی موجود در این کشور اجلاس‌هایی همچون استانبول می تواند گام هایی برای افزایش ثبات و امنیت بیشتر در افغانستان باشد.چرا که در این اجلاس کشورهای همسایه افغانستان شرکت کرده و بحث روند صلح و ثبات در افغانستان مد‌نظر است‌. گذشته از این در واقع اهمیت دیگر نشست استانبول آن است که در حقیقت کنفرانس استانبول مقدمه ای برای اجلاس دوم بن است .

نشستی که قرار است بحث هایی اساسی در مورد مساله خرو ج نیرو های امریکایی و ناتو، شکل ساختار قدرت، چگونگی صلح و ثبات در افغانستان‌، روند بومی‌سازی امنیت و روند صلح با طالبان به بحث گذاشته شود و تا حد زیاد آینده امنیت، ثبا‌ت و اقتصاد این کشور را روشن سازد .

آنچه مشخص است کنفرانس استانبول هر چند اهمیت خیلی زیادی نسبت به نشست‌های قبلی که در مورد افغانستان برگزار شده است ندارد و کارشناسان انتظار زیادی از نتایج این اجلاس ندارند، اما نفس برگزاری این اجلاس در شرایط کنونی و با توجه به در پیش بودن کنفرانس سرنوشت ساز بن دوم برای افغانستان عملا گامی مهم برای منطقه و بویژه افغانستان است.

در این بین هرچند کابل نیز در این اجلاس به دنبال آن است که کشور های همسایه به طور کامل در کنار دولت کابل قرار گیرند و با گرو ههای تروریست مبارزه کنند اما اگر واقع بینانه بنگریم باید گفت هر کشور اهداف متضاد و متفاوتی بر اساس منافع ملی خود پیگیری میکند و هر کدام از کشورهای شرکت کننده در این نشست دارای اهداف ویژه خود هستند.

نکته دیگر و پراهمیت در این اجلاس ان است که ترکیه نیز هرچند همسایه افغانستان نیست اما فعالانه می‌کوشد تا نقش مهمی را در کنار نقش کشور‌هایی همچون ایران، امریکا‌، روسیه‌، پاکستان در آینده افغانستان داشته باشد. بر این اساس ترک‌ها با برگزاری اجلاس حاشیه ای و سه جانبه ترکیه، پاکستان و افغانستان و همچنین اجلاس کنونی استانبول می‌کوشند تا در تحولات افغانستان نقش مهمتری را برعهده گیرند امری که می تواند مورد توجه مقامات سیاست خارجی ایران و برگزاری کنفرانس‌هایی سه جانبه و چند جانبه ای در این زمینه نیز قرار گیرد‌.

حمایت:بازهم خون رگ‌ها مان به جوش آمده است

«بازهم خون رگ‌ها مان به جوش آمده است» عنوان سرمقاله روزنامه حمایت است كه در ان می‌خوانید؛برخی روزها در تاریخ هر کشور، روزهای خاصی هستند. ایران سرافراز ما وبویژه ایران اسلامی از این روزهای خاص ومهم زیاد دارد. 13 آبان یکی از روزهای سرنوشت ساز وموثر در تاریخ معاصر ماست. روزی که در یک کلام، خون را در رگ‌های غیرت هر ایرانی به جوش می‌آورد. اولین بار این جوشش غیرت، پس از دستگیری پیشوا ومرجع تقلید این ملت قهرمان، بروز کرد. استبداد نابکار در این روز خود را در مقابل جوشش خون در رگ‌های غیرت مردم، زبون دید. دیگر بار 13 آبان بهانه ای شد تا دانش آموزان این مرز پر گوهر، سینه ستبر کرده خون خود را برای آبیاری نهال این انقلاب فدا کنند. آن روز هم این خون‌های برافروخته از رگ‌های غیرت نسل نوجوان، پیوند استکبار واستبداد را رو سیاه کرد.

اما سومین 13 آبانی که در پس پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به وقوع پیوست، آنچنان رگ غیرت وهمت دانشجوی ایرانی را به جوش آورد که طومار استکبار جهانی برای همیشه از سلطه بر ایران عزیز برچیده شد. نسل مبارز وشجاع دانشجو در این روز باشکوه چنان بر لانه جاسوسی شیطان بزرگ تاخت که آن‌ها را مبهوت ساخت.

13 آبان 1358 هر چند یک روز در تاریخ ایران سربلند بود اما به وسعت یک تاریخ ادامه یافت وبه عظمت یک انقلاب نمود پیدا کرد. چه آنکه پیر جماران، خروش انقلابی دانشجویان مسلمان ومبارز تسخیر کننده سفارت ایالات متحده آمریکا در تهران را انقلاب دوم این مردم نامید.

وامروز ...
با گذشت بیش از 32 سال هنوز هم خون غیرت در رگ‌های ایرانی مسلمان می‌جوشد. هنوز هم فریاد بلند مرگ بر اسراییل، چون پتکی محکم برسر باراک وبوش وکلینتون وحتی ریگان وکارتر فرود می‌آید. هنوز هم ایهود وبنیامین از خروش مرگ بر اسراییل این ملت بزرگ در راهپیمایی باشکوه 13 آبان می‌لرزند.

آری 13 آبان یک واژه نیست، یک فرهنگ است. یک روز نیست، یک تاریخ است. 13 آبان یعنی اینکه یادمان باشد تا استکبار واستبداد هست باید رگ‌های غیرت مان بجوشد. 13 آبان همانگونه که در تاریخ ایران سرافراز 3 بار تکرار شد، امروز هم در کشورهای اسلامی در حال تکرار است. امروز رگ‌های غیرت جوانان مسلمان در کشورهای عربی هم به جوش آمده وبساط استبداد واستکبار را در کشورهایشان برچیده است. این راز وپیام بزرگ 13 آبان است. پیامی که گویا فقط با خون‌های پاک، سینه به سینه منتقل می‌شود.

مردم سالاری:انتخابات، اعتمادسازی جلب مشارکت

«انتخابات، اعتمادسازی جلب مشارکت»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم اقبال محمدی است كه در آن می‌خوانید؛استان کردستان در سال های اخیر شاهد تحولا تی جدی و آبستن رویدادهای جدی تر بوده و بدون شک در آینده بایستی درانتظار پدیده های جدید مرتبط با این پاره تن ایران زمین باشیم که با منافع ملی ما گره خورده است. بعضی از مدیران ارشد گذشته استان بسیاری از پل های اعتماد بین مردم و نظام را تخریب کرده اند و به عبارتی اگر صدای بی اعتمادی امروز شنیده شود، صدای سازهایی است که در آن سال ها نواخته شده است. به گونه ای که نگرانی در ارتباط با مشارکت سیاسی و اجتماعی این منطقه باید جدی گرفته شود.

اگر چه در یک سال اخیر اقداماتی در جهت اعتمادسازی بین مردم و حاکمیت صورت گرفته و مدیریت ارشد امروز استان ارتباطی صمیمی با مردم دارد، اما متاسفانه شدت و سرعت افزایش رادیکالیسم ناشی از انباشت مطالبات به گونه ای است که ماشین آن از شیوه جدید اعتماد سازی بین مردم و حاکمیت پیشی گرفته و باید نگرانی ها را درک و براساس واقعیت ها عمل و برنامه ریزی کرد.

ترویج اعتقادات محلی و فعالیت معمول مذهبی و قومی مبتنی بر ذائقه و ویژگی مردم منطقه سابقه ای به قدمت تاریخ منطقه دارد و از نظر قرآن و قانون اساسی نیز به رسمیت شناخته شده، اما متاسفانه اجازه ندادن به نیروهای معتدل و میانه رو در این وادی، موجب ورود نیروهای رادیکال به بازی شده و این از هر نظر نگران کننده و نشان دهنده این واقعیت است که باید در رفتار گذشته خویش تجدید نظر کنیم و رفتارهای صحیح را تقویت و بدون غرور کاذب از تکرار روش های غلط بپرهیزیم.

برای تقویت اعتماد سازی که اتفاقا یکی از روش های مهم جلب مشارکت در تمام زمینه های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است، برای ترمیم رابطه ها و جلب مشارکت و ایجاد انگیزه و امید در  بین مردم، لا زم است دیگر بار نیروهای میانه رو و معتدل به مشارکت سیاسی فراخوانده شوند تا بیش از گذشته میدان برای عناصر تندرو و آلوده شدن فضای کردستان به خشونت و تندروی باز نشود; مبادا با دست و تصمیم خودمان فضا را به سمتی ببریم که آرزوی حضور نیروهای میانه رو، خیرخواه و وفادار به منافع ملی و این آب و خاک آرزویی دست نیافتنی باشد. از بعد فرهنگی هم صدای یکسانی از رسانه های نحیف و کم رمق استان کردستان شنیده می شود، که به هیچ وجه بازتاب خواست مردم نبوده و تداوم آن برای منافع ملی خطرناک است.

ادامه تحمل نکردن صدای متفاوت، نشنیدن واقعیت ها و نادیده گرفتن ذائقه مردم در سطح کلا ن می تواند هزینه های زیادی روی دست کشور بگذارد. نباید انتظار داشت که مردم کردستان مانند تهران و قم و اصفهان فکر کنند. در آن سوی مرزهای این جغرافیا صداهای جدید اعم از مذهبی، قومی، پیشرفت و توسعه و البته ترور و خشونت به گوش می رسد و بازیگران استعمار در فضایی جدید به دنبال منافع خود هستند.

از دیگر سو مردم در دورترین روستاها این واقعیت ها را به سبب ارتباط های قومی، سببی و مراودات تجاری و امواج ارتباطی رسانه های جمعی و شبکه های اینترنتی می بینند و در این شرایط که شاخصه های توسعه کردستان از زوایای مختلف نسبت به خیلی از استان های کشور عزیز ما ایران پایین تر است اگر غفلت کنیم زمینه تبلیغات و عدم شرکت در انتخابات فراهم است. چه خوب است همین امروز تا دیر نشده چشم بر روی واقعیت ها باز کنیم و در راستای خنثی کردن اهداف شوم دشمنان ایران اسلا می واستعمار و امپریالیسم زمینه واقعی مشارکت مردم با تکیه برشاخص های فرهنگی و قومی مردم منطقه را فراهم کنیم.

ما از سر صدق و دلسوزی و در راستای توجه به تلنگر وجدان و رسالت انسانی و قانونی نمایندگی مردم، این واقعیت را بیان می کنیم تا فردا نزد خدای خود و مردم آسوده خاطر باشیم، اما اینکه کدام مسیر مدیریتی برای آینده کردستان در نظر گرفته شود و از کدام زاویه عقلا نی یا غیر از آن به فکر منافع ملی باشیم، واقعیت ها در آینده همه چیز را روشن می کند.
عضو فراکسیون خط امام(ره) مجلس و
عضوشورای مرکزی حزب مردم سالا ری

تهران امروز:چرا با آمریكا مخالفیم؟

«چرا با آمریكا مخالفیم؟»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم سیدجواد سیدپور است كه در آن می‌خوانید؛«ما چرا با آمریكا مخالفیم؟» این پرسشی است كه شاید بسیاری مخصوصا نسل جوان از خود بپرسند و خواهان پاسخی قانع‌كننده باشند. پاسخی كه به آنها بگوید دلیل مخالفت ایران با ایالات متحده تنها خواست ایران نیست بلكه مطالبه همه آزادیخواهان جهان است زیرا ایالات متحده به تنهایی عامل بزرگ‌ترین جنایت‌ها و انحرافات در تاریخ معاصر دنیا مخصوصا پس از پایان جنگ جهانی دوم است. براساس مطالعات و تحقیقات صورت‌گرفته توسط محققان خارجی از زمان جنگ جهانی دوم «ایالات متحده: 1 - تلاش كرده است بیش از 50 دولت را كه اكثرا در انتخاباتی آزاد به قدرت رسیده بودند، سرنگون كند. 2 - تلاش كرده است جنبش‌های مردم‌گرا یا ملی‌گرا را در 20 كشور دنیا سركوب كند. 3 - در انتخابات آزاد بیش از 30 كشور دنیا شدیدا دخالت كرده است. 4 - مردم دست‌كم 30 كشور را بمباران كرده است. 5 - تلاش كرده است رهبران بیش از 50 كشور را ترور كند.» http://killinghope.org)

اكنون سوال این است اگر یكی از این جنایت‌ها در كارنامه كشورهای دیگر می‌بود سازمان‌های بین‌المللی و خود ایالات متحده چگونه با آن برخورد می كردند؟ چگونه كشوری كه در نیمه دوم قرن بیستم رهبران 50 كشور دنیا را در معرض ترور قرار داده، ادعا می‌كند كه داعیه‌دار مبارزه با تروریسم است؟ و دیگر كشورها را به تروریست‌بودن متهم می‌كند؟ این همان خصلت ویژه آمریكایی‌هاست، خصیصه‌ای كه آنها را به ریاكاری و دروغگویی آن هم در زیر لوا و پوششی از اخلاق‌گرایی و انسان‌دوستی ظاهری وامی‌دارد. همان دستان چدنی كه روكش مخملی دارد. اكنون اما عصر پایان ریاكاری آمریكایی و رونمایی از طبقه حاكمه‌ای است كه «سرمایه‌داری بنیادگرا» را می‌خواهد به تمام دنیا حقنه كند ولی در عین حال شكست می‌خورد.

شكست‌های پیاپی آمریكا در خاورمیانه با بیداری اسلامی ملت‌ها و پایین كشیدن حاكمان مستبدی كه عمری تحت‌الحمایه آمریكا بودند، آغاز این رونمایی است نه تمام آن. دگرگونی‌های ژرفی كه بدون شك چهره تازه‌ای از خاورمیانه اسلامی را به نمایش خواهد گذاشت، خاورمیانه‌ای كه طرفداران آمریكا و غرب در اقلیت فكری و حكومتی قرار خواهند داشت.

عصر تحولات بنیادین اسلامی نوید بخش جهان تازه‌ای است، جهانی كه دیگر نمی‌شود آن را با خیمه‌شب‌بازی‌های دوگانه فریب دارد.

این بیداری اكنون تا قلب ایالات متحده و نبض سرمایه‌داری آن، نیویورك، نفوذ كرده و نسل‌های نوخاسته آمریكا را علیه اقلیت سرمایه‌سالار شورانده است. در چنین دوره و دورانی بعید نیست كه صاحبان قدرت و ثروت غرب همانند بسیاری دیگر از حاكمان خودكامه خاورمیانه مجبور به تن دادن به تحولات و تغییرات ضروری دنیای جدید باشند، دنیایی آزادتر و آبادتر بدون استبداد بنیادگرایی سرمایه‌سالار.

ابتكار:آقای فردوسی‌پور، شما دیگر چرا؟

«آقای فردوسی‌پور، شما دیگر چرا؟»عنوان یادداشت روز روزنامه ابتكار به قلم محسن حدادی است كه در آن می‌خوانید؛این رفتار غیرحرفه‌ای رسانه ملی در کنار رفتارهای دیگرش، زیاد هم تعجب آور نیست اما تکرار آن در برنامه نود که همواره نشان داده استقلال رای خود را در کنار حفظ اصول حرفه‌ای یک برنامه تعاملی حفظ کرده، زیاد خوشایند نبود.برنامه «نود» بدون تردید یک استثنا و تک‌برگ برای رسانه ملی است؛ برنامه‌ای که ضمن حفظ جایگاه خود در میان مخاطبان، مراقب سرمایه اصلی خود یعنی ـ مردم و مخاطبان ـ هست و برای حفظ جایگاه، خود را با مسئولان و مدیران هماهنگ نمی‌کند.با این حال شاید فشارهای زیادی روی این برنامه وجود دارد تا عادل فردوسی‌پور هم به برخی قوانین و دستورالعمل‌های سلیقه‌ای و نانوشته مدیرانش تن بدهد و در اقدامی غیرحرفه‌ای، نام رسانه‌ها را از برنامه خود حذف کند.

اگرچه اصولا رعایت کپی‌رایت در رسانه ملی به نوعی جک اس‌ام‌اسی شبیه است تا یک اصل حرفه‌ای و لازم‌الاجرا؛ چه آن زمان که بیست‌وسی کاریکاتورهای بی‌بدیل حسین صافی از مدیران و وکیلان و وزیران کشور بر‌می‌دارد و لوگوی «خبرآنلاین» را خیلی راحت پاک می‌کند و چه حالا که برنامه نود در گزارش‌هایش، اخبار «خبرآنلاین» را نشان می‌دهد و عنوان و لوگوی خبرآنلاین را حذف می‌کند اما سایر خبرگزاری‌ها بویژه یک خبرگزاری را با همه مخلفات و متعلقاتش نشان می‌دهد!

یک «خام‌خیالی» محض در بین برخی مدیران رسانه ملی وجود دارد و آن اینکه مثلا تصور می‌کنند اگر در یک فیلم یا سریالی «آرم» یک شرکت مشهور داخلی و خارجی را شطرنجی و یا محو کنند، دیگر کسی مثلا خودروی بازیگر نقش اول آن سریال را نمی‌شناسد! در نتیجه برای شرکت «بنز» به صورت رایگان تبلیغ نکرده‌اند و مردم هم اصلا متوجه نشده‌اند که خودروی مذکور بنز بوده و...این رفتار جالب‌توجه که باعث شده در سریال‌های وطنی آرم ماشین‌ها را بردارند و یا با چسب مشکی(!) استتار کنند، در حوزه رسانه هم وجود دارد و می‌خواهند شناسنامه یک رسانه را با فتوشاپ حذف کنند!شاید رسانه ملی با خود می‌پندارد شرکت بنز مخاطبان خود را از طریق تلویزیون جذب کرده و با حذف آرم ماشین‌هایش، تا مرز ورشکستگی پیش می‌رود! یا اینکه «خبرآنلاین» با تبلیغات دولتی یا شبه‌دولتی در رسانه ملی به یک رسانه مرجع و پرطرفدار تبدیل شده که اگر نام و لوگویش را حذف کنیم، مخاطبانش را از دست می‌دهد... کاش این دوستان متوجه شوند که رسانه‌ها جایگاه خود را دارند و نیاز به تبلیغات رسانه ملی ندارند که شاید حتی برایشان ضدتبلیغ محسوب شود!

البته خاصیت رسانه ملی و سایر نهادهای دولتی ماست که اصولا «رسانه منتقد» را بر نمی‌تابند و همه تلاش‌‌ خود را معطوف به حذف و یا انزوای آن می‌کنند؛ فارغ از اینکه «رسانه مردمی» صدای مردم است.

آنچه از رهگذر این چند خط می‌توان برداشت کرد، مسیر خطرناکی است که رسانه در کشورما طی می‌کند و آن هم رفتار صفر و صدی در هر حالی است؛ یا «منتقد همیشگی» و یا «معتقد همیشگی»...
برای همین هم صدای اعتراض مردم و صدای تقدیر مردم کمتر در رسانه‌ها به صورت پهلوگرفته در کنار هم شنیده می‌شود. که این البته بیشتر به خاطر مشکل تامین مالی رسانه‌هاست که آنها را وادار به معامله بر سر «صدای مردم» و هم‌پیالگی با کارتل‌های سیاسی - اقتصادی می‌کند. بالاخره رسانه ملی هم به پول نفت وابسته است و باید این نفت سر سفره‌اش بنشیند و این شاید هرازگاهی با «صدای مردم» همخوانی نداشته باشد...

شرق:همه راه‌ها به دوحه ختم می‌شود

«همه راه‌ها به دوحه ختم می‌شود»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم  محمد فرازمند است كه در آن می‌خوانید؛این روزها دوحه به پایتخت دیپلماسی منطقه‌ای تبدیل شده است. علاوه بر اجلاس دوستان لیبی و سفر صالحی وزیرخارجه كشورمان، ولید معلم وزیرخارجه سوریه نیز روز یكشنبه این هفته به دوحه رفت تا مهم‌ترین جلسه میانجیگری بین‌المللی پس از هشت ماه بحران بین دولت سوریه و كمیته مامور شده از سوی اتحادیه عرب در دوحه برگزار شود. قبلا سوری‌ها رفتن به قاهره، مقر اتحادیه عرب را نپذیرفته بودند.

شیخ‌حمد بن‌جاسم آل‌ثانی، نخست‌وزیر و وزیر خارجه قطر پس از جلسه كمیته عربی با ولید معلم با لحن تند و بی‌سابقه، بشار‌اسد رییس‌جمهور سوریه را مورد خطاب قرار داد و گفت كه او باید دست از وقت‌گذرانی و فریبكاری بردارد و به طور شفاف به طرح كمیته اتحادیه عرب برای پایان دادن به خشونت در سوریه پاسخ دهد.

گرچه نخست‌وزیر قطر به نمایندگی از اتحادیه عرب سخن می‌گفت اما شكی نیست در اوضاع و احوال كنونی كه اتحادیه عرب در وضعیتی ضعیف قرار دارد این پتانسیل بالای دیپلماتیك قطری‌هاست كه به شیخ حمد اجازه می‌دهد به نام اتحادیه عرب این‌گونه در بحران‌های بزرگی مانند لیبی و سوریه مداخله كند و نقشی را برعهده بگیرد كه حتی تركیه با تمام توانمندی‌های دیپلماتیك‌اش قادر به ایفای آن نبوده است.

تركیه با وجود آنكه در بحران‌های اخیر خاورمیانه، بسیار فعال و پرتحرك بوده و دستاوردهای دوره زمامداری حزب عدالت و توسعه را به‌‌عنوان الگویی برای آینده كشورهای عربی ارایه می‌كند اما در بحران سوریه به‌دلیل اعلام ناامیدی زودرس اردوغان از اسد و جانبداری از مخالفان و برگزاری اجلاس اپوزیسیون در استانبول، پتانسیل میانجیگری در سوریه را خیلی زود از دست داد. شاید ترك‌ها از هم اكنون به جایگاه خود در سوریه بعد از اسد می‌اندیشند. رقیب دیپلماسی منطقه‌ای تركیه یعنی قطر مترصد چنین فرصت‌هایی است تا شكاف‌های دیپلماتیك را با توجه به قدرت مانور سیاسی خود پركند.

شیخ حمد بن جاسم، ولید معلم را وادار كرد تا یك شب در دوحه بماند و روز دوشنبه به طرح كمیته عربی پاسخ گوید، اما معلم در نهایت بدون پاسخ قطعی دوحه را به سوی دمشق ترك كرد و روز چهارشنبه سفیر سوریه در اتحادیه عرب، قبل از اجلاس وزرای خارجه عرب وارد قاهره شد و اعلام كرد كه پاسخ سوریه به طرح عربی را همراه خود آورده است. او حاضر نشد این پاسخ را قبل از ارایه در اجلاس وزرا افشا كند اما رسانه‌های رسمی سوریه اعلام كرده‌اند كه این كشور با طرح اتحادیه عرب موافقت كرده است. در حالی‌كه سوریه اعمال خشونت توسط مخالفان را سرزنش می‌كند و مدعی است تاكنون 1100 نفر از نیروهای امنیتی، توسط مخالفان مسلح به قتل رسیده‌اند.

در مقابل طرح كمیته عربی از سوریه می‌خواهد كه فورا زندانیان سیاسی كه از فوریه امسال دستگیر شده‌اند را آزاد كند و نیروهای امنیتی و نظامی را از خیابان‌ها فراخوانده و اجازه دهند ناظران اتحادیه عرب در سوریه حضور یابند. همچنین در فرصت مناسب مذاكرات دولت و مخالفان آغاز شود. لاوروف وزیرخارجه روسیه نیز روز سه‌شنبه در ابوظبی به خبرنگاران گفت كه از طرح اتحادیه عرب برای پایان دادن به بحران سوریه حمایت می‌كند و آن را فرصتی برای تعیین سرنوشت سوریه در خلال گفت‌وگوهای ملی و آشتی به روش مسالمت‌آمیز می‌داند.

 لاوروف در ضمن گفت كه روسیه اجازه نمی‌دهد وضعیت لیبی در سوریه تكرار شود و ناتو در این كشور مداخله نظامی كند. فعال شدن اتحادیه عرب با محوریت قطر شاید آخرین فرصت برای اسد باشد تا قبل از آنكه شورای امنیت به مداخله در بحران سوریه بپردازد، راهی برای مصالحه پیش ‌روی حاكمیت و مخالفان گشوده شود.

قبل از این آمریكا، اروپا و تركیه فرصت اسد را برای انجام اصلاحات واقعی پایان‌یافته اعلام كرده بودند. حاكمیت سوریه به‌خوبی می‌داند كه مخالفت با طرح عربی به آن معناست كه قطعنامه آتی شورای امنیت این بار ممكن است مانند قطعنامه 1973 لیبی از پشتیبانی اعراب برخوردار شود.

قرار گرفتن كشورهای نفت‌خیزی مانند قطر، عربستان و امارات در صف حمایت‌كنندگان از قطعنامه جدید از یك‌سو كار روسیه و چین را برای وتو قطعنامه مشكل خواهد كرد و از سوی دیگر به مصوبه شورای امنیت مشروعیت عربی می‌بخشد.

ملت ما:واگذاری‌های شتابزده و چالش‌های خصوصی‌سازی

«واگذاری‌های شتابزده و چالش‌های خصوصی‌سازی»عنوان یادداشت روز روزنامه ملت ما به قلم حافظ امرایی است كه در آن می‌خوانید؛خصوصی‌سازی  پدیده تازه‌ای است كه اشتیاق جهانیان برای واگذاری فعالیت‌ها، آن را به یكی از ویژگی‌های متمایز سیاست‌های اقتصادی از دهه 1980 به بعد بدل ساخته است. سیاست خصوصی‌سازی به عنوان راهی در جهت كاهش فشار مالی شركت‌های دولتی بر بودجه دولت و بالا بردن كارآیی آنها، توانمندسازی بخش خصوصی، افزایش رقابت از طریق واگذاری مالكیت و مدیریت بنگاه‌های دولتی به بخش غیر دولتی است.

تلاش برای گسترش مالكیت دولتی در دهه‌های 1960 و 1970 با حركتی اساسی در حدود سال‌های 1980 مواجه و دولت‌ها به‌طور گسترده‌ای نظارتشان را با افزایش فعالیت بخش خصوصی، به‌ویژه برای تامین خدمات كاهش و در كشورهایی مانند شیلی، انگلستان و نیوزیلند در بعد جهانی انجام گرفت.   خصوصی‌سازی ممكن است منجر به انتقال مالكیت شود یا بر عكس مالكیت شركت تغییری نكند.

امروزه در بسیاری كشورها، خصوصی‌سازی در دستور كار دولت‌ها قرار دارد و مهم‌ترین انگیزه‌ای كه باعث این حركت شده است عدم كارایی بخش دولتی در فعالیت‌های اقتصادی بوده است. بیس لی و لیتل چایلد معتقدند خصوصی‌سازی وسیله‌ای است برای بهبود عملكرد فعالیت‌های اقتصادی از طریق افزایش نیروهای بازار، در صورتی كه حداقل 50 درصد سهام آنها به بخش خصوصی واگذار شود.

با وجود رشد بخش خصوصی در بسیاری از كشورهای در حال توسعه، گسترش آنها به دلیل قوانین دولتی و هدایت اعتبار و منابع به سمت شركتهای دولتی غیر كارا، كند است. موضوع خصوصی‌سازی و واگذاری شركتهایی كه تحت مالكیت دولت قرار دارند به بخش خصوصی، یكی از مسائل با اهمیت و روز اقتصاد ایران نیز است

لیكن این امر از سال 1379 با تشكیل سازمان خصوصی‌سازی و پیش بینی احكام مربوط در قوانین برنامه و ابلاغ سیاست‌های كلی اصل 44 قانون اساسی توسط مقام معظم رهبری و تصویب قانون اجرای اصل44قانون اساسی بصورت جدی مورد توجه قرار گرفت.  در مجموع دودلیل عمده برای خصوصی‌سازی تعریف شده است كه عبارتند از:


الف) كاهش مسئولیت‌های دولت و خارج ساختن منابع دولتی از حیطه مدیریت دولت برای ارتقای كارایی و بهره وری در استفاده از این منابع.

ب) كاهش بارمالی صنایع ملی دولتی بر بودجه كشور در راستای تحقق هدف اول

و دلایل این عدم كارایی در بخش دولتی را می‌توان به قرار زیر برشمرد:

1-  مشوق‌های ضعیف‌تر مدیران سازمان‌های دولتی نسبت به مدیران شركتهای بخش خصوصی

2-  عدم نظارت شدید از طرف صاحبان موسسه بر آنان

3-  عدم تعهد قلبی بربهبود عملكرد ودنبال كردن اهداف غیر اقتصادی (استخدام بیش از حدو...).

از جمله مهم‌ترین مسائل در بحث واگذاری‌ها، برنامه‌ریزی برای طرف تقاضا است و برای تقویت بعد تقاضا راهكارهایی همچون ایجاد تسهیلات در قوانین و فرایند سرمایه‌گذاری خارجی، تسهیل فرآیند سرمایه‌گذاری ایرانیان مقیم خارج از كشور، تسریع و تشویق در شكل‌گیری نهادها و ابزارهای مالی جدیدو برقراری سیستم مناسب اطلاع‌رسانی از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار هستند.

شكستهای جـدی دولت در امــر خصوصی‌سازی طی دو برنامه اول و دوم توسعه كشور به علت عدم ثبات سیاسی-  اقتصادی، رقابت دولت با بخش خصوصی و سازوكارهای سیاسی گروه‌های موثر براقتصاد كشور، هیچ‌گاه منجر به مالكیت خصوصی آن هم از نوع امن و پایدار نشده است.

لذا چنین فقدانی در كنار عواملی از قبیل

الف) نبود بازارهای مالی یا بازارهای مالی ضعیف

ب) ترس از اثرات خصوصی‌سازی بر اشتغال در كوتاه‌مدت

ج) بار بدهی اضافی شركتهای دولتی و ترس مدیران دولتی به جهت از دست دادن پست‌های مدیریتی وعدم آموزش و آگاهی كافی آنان همواره در ایران پروژه‌های خصوصی را به شكست جدی كشانده است.

با نگاهی به عملكرد چند ساله گذشته خصوصی‌سازی در كشور می‌توان دریافت كه روند مورد انتظار و مثبتی از اجرای این سیاست به دست نیامده و از طرفی نسبت بودجه عمومی و بودجه كل كشور به محصول ناخالص داخلی افزایش چشمگیری یافته و به ترتیب از 7/24و 6/68 درصد در سال 1380 به 7/38و 3/97 در سال 1385 رسیده است.

سهم بودجه شركتهای دولتی از بودجه كل كشور نیز از 4/56 در سال 1380 به 1/60 در سال 1384 و سپس به 64 درصد در سال 1385 افزایش یافته است. در قانون بودجه سال 1386 نیز سهم مصارف شركتهای دولتی با 22درصد رشد به 1677 هزار میلیارد ریال بالغ شده است. بی‌تردیــد افزایـــش این نسبتها حاكی از عملكرد ضعیف خصوصی‌سازی از یك سو و دولتی‌سازی از سوی دیگر است.

چرا كه بر اساس بند (ه) ماده 145 قانون برنامه چهارم توسعه، دولت مكلف شده است نسبتهای مزبور را در طول برنامه سالانه حداقل 2درصد كاهش دهد. این در حالی است كه خصوصی‌سازی در كشور حتی از لحاظ كاهش تعداد شركت‌های دولتی نیز تحقق نیافته است و هر ساله شركت‌های دولتی جدیدی تاسیس می‌شود.

جامعه آماری در این پژوهش شامل كلیه شركت‌های دولتی بوده كه طی سال‌های 85-  1380 از طریق بورس اوراق بهادار بیش از 50 درصد سهام آنها به بخش خصوصی واگذار شده است. این پژوهش، با نوین‌ترین معیارها از جمله ارزش افزوده اقتصادی، ارزش افزوده بازار و نسبت كیو توبین كه در دو دهه اخیر در سرتاسر جهان به‌طور گسترده توسط محققان مالی و اقتصادی مورد استفاده قرار گرفته است انجام شده است.

براساس نكات حاصل از بررسی تجربه كشورهای مختلف در امر خصوصی‌سازی می‌توان گفت كه اجرای برنامه خصوصی‌سازی تنها در فضایی كه زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و عملیاتی لازم و متناسب با آن فراهم باشد فرآیند موفقی است در غیر اینصورت قبل از این‌كه مسئله را حل كند مشكل‌آفرین است.

بنا به تجزیه و تحلیل علمی و آماری حاصل از پژوهش، می‌توان نتیجه گرفت كه متوسط متغیر‌های پژوهش پس از خصوصی‌سازی نسبت به قبل از آن افزایش نیافته و تغییر معنی داری در این شاخص‌ها مشاهده نشده و به‌طور كلی می‌توان گفت كه عملكرد شركت‌های واگذار شده مورد پژوهش نسبت به قبل از واگذاری بهبود نیافته است و عدم بهبود عملكرد می‌تواند متاثر از دلایل احتمالی زیر باشد:


1- با توجه به نتایج متغییر‌های تحقیق كه همگی بر اساس فاكتورهای بازار می‌باشند به نظر می‌رسد تجدید ساختار و تعدیلات لازم قبل از واگذاری صورت نگرفته است.

2- بر اساس تجزیه و تحلیل صورت‌های مالی شركت‌های واگذار شده، اولویت‌بندی درستی برای واگذاری شركت‌ها انجام نشده و شركت‌ها جذاب برای واگذاری نبوده‌اند.

3- عدم واگذاری مدیریت واحد‌ها و استفاده از مدیران انتصابی.

4- واگذاری از طریق بورس مالكیت را در سطح گسترده‌تری پخش می‌نماید ولی به لحاظ عدم گستردگی بازار سرمایه و بورس در ایران كارایی واگذاری سهام شركت‌ها از طریق بورس و افزایش شاخص‌های عملكرد با خطر مواجه شده است.

دنیای اقتصاد:نرخ ارز و اهداف دولت

«نرخ ارز و اهداف دولت»عنوان سرمقاله‌ وزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمدصادق جنان‌صفت است كه در آن می‌خوانید؛خبرگزاری‌ها و سایت‌های خبری روز 26 شهریورماه گذشته به نقل از محمود بهمنی، رییس‌كل بانك مركزی نوشتند: «می‌خواستم ارز را تك‌نرخی كنم، اما مهلت ندادند.»

وی روز 13 مهر نیز تاكید كرد: «در دو روز باقیمانده تا آخر هفته یك مرحله دیگر نرخ ارز را كاهش می‌دهیم.»

امروز 46 روز از سخنان اول وی و 28 روز از وعده كاهش نرخ ارز توسط رییس‌كل بانك مركزی سپری شده است و نرخ ارز روندی فزاینده را تجربه می‌كند و شاهد 3 نرخی شدن ارز در بازار هستیم.

 ناامید شدن فعالان صنعتی و اقتصادی از وعده‌های بانك مركزی و دولت منجر به اعتراض آنها شده و در محافل و مجامع خود به دولت هشدار می‌دهند كه ادامه وضع فعلی در بازار ارز موجب ابهام و مخدوش شدن اعتماد به بانك مركزی و دولت خواهد شد. فعالان بخش خصوصی در اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران درباره وضع فعلی بازار ارز نكات قابل‌توجهی ارائه كرده و احتمالا در روزهای آتی باز هم نكات مهمی را مطرح خواهند كرد.

نوشته حاضر چند نكته را درباره بازار و سیاست‌های ارزی و رفتار و گفتار مسوولان تراز اول بانكی و سیاسی یادآور می‌شود:
1- رییس‌كل بانك مركزی باید با صراحت و شجاعت نام و مشخصات آنهایی كه «مهلت» ندادند تا وی با مسوولیت خویش ارز را تك‌نرخی كند به اطلاع شهروندان برساند. مبهم نگه داشتن این فرد یا افراد و نهادهای قدرتمندی كه بالای سر رییس كل بانك مركزی ایستاده و به او اجازه تك‌نرخی كردن ارز را نمی‌دهند و حتی خواسته او را برای افزایش نرخ سود سپرده‌گذاری در چند ماه گذشته نادیده گرفته‌اند، موجب سلب اعتماد به حرف‌ها و داوری‌های رییس‌كل بانك مركزی خواهد شد. رشد بی‌اعتمادی به نهاد بانك مركزی و مسوولان آن به ویژه از سوی فعالان اقتصادی و حتی شهروندان عادی به جایی منتهی می‌شود كه سنگ روی سنگ بند نمی‌شود و همه چیز از دست می‌رود.

2- برخی سیاست‌گذاری‌های اقتصادی نشان از آن دارد كه كوچك‌ترین علاقه‌ای به دانش رایج اقتصاد و رفتار مستقل از قدرت سیاسی متغیرهای اقتصادی وجود ندارد. این بی‌اعتنایی و نادیده گرفتن آموزه‌های علم اقتصاد به این دلیل است كه برخی اهداف دولت با آموزه‌های دانش اقتصاد به تعارض می‌رسند و البته دولت ترجیح می‌دهد اهداف خود را به هر شكل پیگیری كند. در همین مساله 3 نرخی شدن ارز و روند فزاینده قیمت ارزهای معتبر به ریال، این شبهه وجود دارد كه بازار ارز ابزاری برای پیگیری سایر اهداف دولت شده است و می‌تواند پیامدهای مخاطره‌آمیزی را بر اقتصاد تحمیل كند.

دولت با وجود همه توصیه‌های كارشناسان و اقتصاددانان كه نرخ سود سپرده‌ها و نرخ سود تسهیلات را دستكاری نكنید، هنوز تمایل ندارد از این خواسته خود عدول كند و بازار پول را از تعادل خارج كرده است كه پیامدهای آن در بازار ارز قابل دیدن است.

3- اعضای اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران و تهران در روزهای گذشته اعتراض و انتقاد و راهكارهای موردنظر خود درباره بازار ارز را طرح كرده‌اند. به نظر می‌رسد، این نمایندگان بخش خصوصی نباید در این نقطه متوقف شده و كار را رها كنند. اگر بخش خصوصی از شرایط موجود ناراضی‌اند – كه هستند – و اگر راهكارهای كارشناسی و علمی برای متقاعد كردن دولت و بانك مركزی دارند، گام بعدی و مهم‌تر این است كه كار را تا آخر دنبال كرده و به نتیجه‌ای خوش‌فرجام برسانند.

تجربه نشان داده است اگر بخش خصوصی فقط به طرح مسائل اكتفا كند و معضل را تا حل كردن آن پیش نبرد، انبوه رویدادهای سیاسی، به دولت اجازه می‌دهد اهداف خود را دنبال كرده و به نتایج بلندمدت رفتارش كمتر توجه كند.

پنج شنبه 12/8/1390 - 11:23
اخبار
قرارداد باغ قلهك مربوط به قاجار است
جام جم آنلاین: روزنامه‌های صبح امروز ایران مهمترین عناوین خبری صفحه اول خود را به مسائلی همچون اوضاع نابسامان مهریه در ایران،اعتصاب سراسری در آمریكا از شهر اوكلند آغاز شد،سوال از رئیس جمهور هم منتفی شد،لبخند شاخص‌ به بازگشت وزیر،قرارداد باغ قلهك مربوط به قاجار است،توضیح درباره گرین كارت آقاتهرانی،استعفای مطهری با رایحه سوال از احمدی نژاد،شروط دولت برای پرداخت دلار به مترو و... كه برخی از آنها در زیر می‌آید.

جام جم

رهبر معظم انقلاب اعلام كردند:100 سند برای اثبات تروریست بودن آمریكا
اوج گرفتن اعتراضات در آستانه نشست گروه 20
اوضاع نابسامان مهریه در ایران
20 فیلم سینمایی و تلویزیونی در تعطیلان آخر هفته

كیهان

رهبر انقلاب:100 سند داذریم منتشر شود آبرویی برای آمریكا نمی‌ماند
رای اعتماد مجلس به وزیر اقتصاد شاخص بورس را بالا برد
اعتصاب سراسری در آمریكا از شهر اوكلند آغاز شد
حمایت قاطع 240 نماینده مجلس از سپاه قدس

خراسان

۱۰۰ سند قطعی از تروریست بودن آمریکا
دیوان عالی کشور حکم تبرئه «عقرب سیاه» را نقض کرد
نمایندگان مجلس با استعفای علی مطهری مخالفت کردند
دیوان عالی کشور حکم تبرئه «عقرب سیاه» را نقض کرد

جمهوری اسلامی

رهبر معظم انقلاب:امروز تروریست بزرگ دنیا آمریكاست
حمایت قاطع مجلس از سپاه قدس
سوال از رئیس جمهور هم منتفی شد
استكبار ستیزی دستاورد بزرگ انقلاب اسلامی

ابرار

صالحى در اجلاس استانبول اعلام كرد:مخالفت شدید ایران با پیمان استراتژیك آمریكا و افغانستان
نظارت شدید ناتوبر ذخایر تسلیحات شیمیایى قذافى
یك نماینده:۳نرخى شدن قیمت ارز به اقتصاد آسیب مى زند
رهبر انقلاب:مبارزه ملت ایران تا سرنگونى استكبار ادامه مى یابد

رسالت

رهبر انقلاب:مبارزه ایران تا سرنگونی استكبار ادامه دارد
تظاهرات ده‌ها هزار نفری فرانسوی‌ها علیه نظام سرمایه داری
آل اسحاق:با چند نرخی شدن ارز زمینه سو استفاده گسترده تر می‌شود
اردوغان باید تصمیم بگیرد

قدس

رهبر معظم انقلاب:با 100 سند غیر قابل خدشه آبروی آمریكا را خواهیم برد
معمای ویزاهای دردسر ساز
مخالفت شدید ایران با پیمان استراتژیك آمریكا و افغانستان
حمایت همه جانبه از سپاه قدس

سیاست روز

رهبر معظم انقلاب:آبروی آمریكا و مدعیان حقوق بشر را خواهیم برد
مسكو در فكر قدرت‌نمایی در منطقه
رویكرد به همسایگان، خروج اشغالگران
لبخند شاخص‌ به بازگشت وزیر

آفرینش

تغییرات اساسی كنكور كارشناسی ارشد سال 91 تشریح شد
رهبر معظم انقلاب:ملت ایران در 32 سال گذشته، از همه چالش ها پیروزمندانه بیرون آمده است
رئیس قوه قضاییه:بنای سیاست ایران مداخله در هیچ کشوری نیست
مهلت ویرایش اطلاعات داوطلبان آزمون کارشناسی ارشد اعلام شد

حمایت

مقام معظم رهبری:تروریست بزرگ، آمریکا است
آیت الله آملی لاریجانی:دخالت های آمریکا مصداق تروریسم دولتی است
به رغم ابقای مطهری در مجلس:سوال از رییس جمهور فعلاً منتفی شد
افزایش قیمت مسکن مهر کذب است

مردم سالاری

مخالفت قاطع مجلس با استعفای علی مطهری
مقام معظم رهبری:صد سند برای بی آبرو کردن آمریکا داریم
محدود کردن عزل و نصب ها در آستانه انتخابات
واکنش وزارت خارجه آمریکا به نامه اعتراضی ایران

تهران امروز

رهبر معظم انقلاب:آمریكا بزرگترین تروریست دنیاست
مطهری از پشت پرده بایكوت طرح سوال از رئیس‌جمهور می‌گوید،ترسیدند جریان مناظره‌ها تكرار شود
بلاژویچ:خداداد اگر پله هم بود اخراجش می‌كردم
اختلاف‌نظر درباره تابعیت دوگانه؛داشتن «گرین كارت» تخلف است؟

جوان

رهبر معظم انقلاب:آبروی آمریكا را با 100 سند قطعی از تروریسم می‌بریم
حمایت قاطع نمایندگان ملت از سپاه قدس
اظهرات اعضای كمیته تفحص درباره اختلاس بزرگ سشستا
قرارداد باغ قلهك مربوط به قاجار است

ابتكار

رهبر معظم انقلاب:با 100سند، آبروی امریکا را می‌بریم
نمایندگان رخصت رفتن ندادند
توضیح درباره گرین كارت آقاتهرانی
نوسان 18 درجه‌ای هوای كشور

فرهیختگان

حضرت آیت الله خامنه‌ای:آبروی آمریكا را با ارائه 100 سند غیر قابل خدشه خواهیم برد
مجید انتظامی:عشق مهمترین نقش را در موسیقی ایفا می‌كند
كشمكش شركای اجتماعی بر سر حقوق كارگران
ابهام در توافق سوریه و اعراب

شرق

سفیر سابق ایران در دمشق:مردم سوریه انتخابات آزاد می‌خواهند
رأی منفی مجلس به استعفا؛مطهری در «بهارستان» ماندنی شد
مقام معظم رهبری:صدسند از نقش آمریكا در هدایت تروریست‌ها در منطقه داریم
رییس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران اعلام کرد؛9‌میلیارد دلار ارز مسافری در سال 89

آرمان

حجت الاسلام محسن غرویان:باید از توان همه جناح‌ها استفاده كرد
مطهری گفت و ماند
مقام معظم رهبری:تروریست بزرگ در دنیا امروز آمریكاست
ركورد جدید؛دلار 1340 تومان

ملت ما

مقام معظم رهبری:آبروی آمریكا را با ارائه 100 سند دمی‌بریم
استعفای مطهری با رایحه سوال از احمدی نژاد
نویسندگان و ناشران منشوری می‌شوند فوتبالیست‌ها نه!
مرگ خاموش در انتظار میلیون‌ها نفر

جهان صنعت

ثبت ركورد جدید دلار 1340 تومان
علی مطهری:تهدید می‌كنند پروژه حوزه انتخابیه‌ات متوقف می‌شود
شكایت شهردا تهران از فاطمه رجبی
تراز تجاری سیر نزولی گرفته

دنیای اقتصاد

گزارش 2011 شاخص توسعه انسانی در جهان منتشر شد؛نمره ثابت ایران با تنزل رتبه
فقط 31 نماینده مجلس موافقت كردند؛مخالفت با استعفای مطهری
نگرانی فعالان اقتصادی از دلار چند نرخی
شروط دولت برای پرداخت دلار به مترو

تفاهم

لبخند بورس به بازگشت وزیر اقتصاد
مقام معظم رهبری:با یكصد سند آبروی آمریكا را در جهان خواهیم برد
حمایت قاطع مجلس از سپاه قدس
آمار صادرات غیر نفتی واقعی است

پنج شنبه 12/8/1390 - 11:22
تاریخ
فردا روز تاریخی 13 آبان است و انتظار می رود امسال با شور و هیجان بیشتری همراه شود چرا كه مصاف دو جبهه حق و باطل این روزها به نقاط حساسی رسیده است «ایران» و «آمریكا» دو كلید واژه اصلی 13 آبان می باشند و امروز هر دو در عرصه مبارزه ای كه امروز در پهنه جهان از «كابل» تا «واشنگتن» به راه افتاده به نوعی دیده می شوند اما یكی در نقش «مهاجم» و در حال پیشروی و دیگری در نقش «جنایتكار» و در حال هزیمت و این در حالی است كه 13 آبان در مبدأ تاریخی خود - 47 سال پیش - تصویر دیگری داشت. در آن زمان یكی قربانی و دیگری مهاجم بود و در چشم انداز هم جز این دیده نمی شد.
در 13 آبان 1343 حضرت امام خمینی-ره- به تركیه تبعید شد تا مانع داخلی كاپیتولاسیون از میان برداشته شود و سیطره آمریكا بی هیچ مقاومتی بر همه شئون ملت ایران حاكم گردد. در 13 آبان 1357 آمریكا برای سركوب دانش آموزان و دانشجویان فرمان ارتش شاهنشاهی را بدست گرفت به گمان اینكه می تواند مانع بازگشت امام شده و كاپیتولاسیون را حفظ كند اما این بار طرح آمریكا پیش نرفت چند هفته بعد فرار نیروهای آمریكایی از ایران آغاز شد و 100 روز بعد دیگر خبری از آمریكا در ایران نبود. 13 آبان 58 دانشجویان مسلمان پیرو خط امام - و در واقع ملت ایران - آمریكا را در داخل خانه تعقیب كردند. تسخیر سفارت جاسوسی آمریكا در تهران ضربه مهلكی به اعتبار بین المللی آمریكا زد از این رو 5 سال بعد آمریكایی ها به ناچار و بطور كامل از لبنان هم رفتند و این روزها صحبت از اخراج كامل نظامی آمریكا از عراق به میان است و اوباما با صراحت می گوید به زودی از افغانستان نیز می رویم و همه می دانند كه آمریكا به زودی از خلیج فارس، اقیانوس هند، دریای سرخ و مدیترانه هم خواهد رفت زیرا همان دلایلی كه ارتش آمریكا را واداشت تا لبنان و عراق را ترك كند، در این آبراههای حساس نیز وجود دارد.
براساس برآوردهای رسمی خود آمریكا روزی كه انقلاب اسلامی در ایران پیروز شد، دولت آمریكا در كشورهای منطقه بین 53 تا 80 درصد محبوبیت داشت ولی این محبوبیت به سرعت به نفرت تبدیل شده تا جائیكه - مثلا - مردم عربستان 90 و یمنی ها 99 درصد از آمریكا نفرت دارند و این همه در حالی است كه نفرت مردم عراق از آمریكا 85 درصد است. كاملا پیداست كه خروج كامل نظامی آمریكا از منطقه قریب الوقوع است در حالیكه اساس سیاست خارجی آمریكا - بخصوص در منطقه خاورمیانه - را میلیتاریزم - نظامی گری - تشكیل می دهد. با این وصف آمریكا در عین اینكه می داند خروج نظامی، نفوذ آمریكا در منطقه را كاملا از بین می برد به ناچار به آن تن خواهد داد.
اما در عین حال روحیه خاص آمریكایی كه با توهم آمیختگی دارد و نیز ساده لوحی كه ملیت آمریكایی با آن شناخته می شود گاهی معجونی عجیب از عناصر ناهمگون را به نمایش در می آورد بعنوان مثال آمریكایی ها در حالی كه اذعان دارند به دلیل مقاومت سرسختانه ایران بسیاری از موقعیت های حساس خود در آسیای جنوب غربی و شمال آفریقا را از دست داده اند، گمان می كنند می توانند از شرایط فعلی ناشی از انقلاب های عربی برای سامان دادن به سیاست های خارجی خود استفاده كنند و از این رو در مواجهه با رسانه ها از تحولات ابراز رضایت می كنند. البته بلاهت و وهمیت این موضع برای مخاطب كاملا آشكار است وقتی در تونس 34 درصد كرسی ها به اسلام گراها می رسد و غرب گراها تنها 12 درصد كرسی ها را به دست می آورند معلوم است كه آینده این كشور در دست چه كسانی خواهد بود و یا زمانی كه كاندیدای نخست وزیری غرب در لیبی - محمود جبریل - پس از ماهها تلاش امید خود را حتی برای تصاحب یك پست وزارتی از دست می دهد، معلوم است كه آینده لیبی با چه جریانی است. این روزها آمریكایی ها و اروپایی ها با تبلیغات فراوان از یك سو مدعی پیروزی در لیبی و دارا بودن نقش اول در اسقاط رژیم قذافی اند و از سوی دیگر از اعزام هیأت های اقتصادی به طرابلس برای انعقاد قراردادهای جدید حرف می زنند و حال آنكه این هر دو دروغ، توهم و ساده لوحی است. اگر غرب در اسقاط رژیم گذشته حرف اول را می زند چطور در روی زمین لیبی- به جز خرابیهای ناشی از عملیات هوایی- اثر و نشانه ای از نیروهای غرب دیده نمی شود و چرا نتوانسته اند هیأت دولت كاندیدای مورد نظر خود را به مردم تحمیل كنند. از قرارداد جدید اقتصادی هم خبری نیست چرا كه رابطه اقتصادی پس از رابطه سیاسی محقق می شود و رابطه سیاسی مستلزم روی كار آمدن دولتی قانونی با اختیارات لازم در طرابلس است كه مدت ها به تحقق آن مانده است. غرب البته در آینده اقتصادی لیبی جایگاهی دارد چرا كه به هر حال لیبی محتاج فروش نفت خود به بازارهای بین المللی است و نزدیكترین بازار انرژی به لیبی بازار اروپاست اما این قراردادها اولاً جدید نیست و در دوره قذافی هم وجود داشته و ثانیاً در یك چارچوب خاص اقتصادی كه موافقت طرابلس بخشی از آن است، تحقق می یابد كما اینكه برای بقیه كشورها هم چنین موقعیت هایی وجود دارد. آمریكایی ها كه این روزها خیلی به روحیه احتیاج دارند با برجسته سازی بعضی مسایل بدیهی خود را دلداری می دهند.
آمریكا در مواجهه با ایران نیز همین رویه را در پیش گرفته است. آمریكایی ها در حالی كه طی 30 سال گذشته در دهها صحنه از ایران شكست های بزرگی خورده اند وانمود می كنند كه در حال چیره شدن بر ایران هستند. آمریكا وانمود می كند كه رمز قدرت ایران را پیدا كرده و در مچ گیری از آن موفق بوده و با شركای خود در حال از بین بردن رمز قدرت ایران است. واشنگتن رمز قدرت ایران را «سپاه قدس» معرفی می كند سپس به آن وجهه ای نظامی می دهد و در گام سوم وانمود می كند كه اسنادی را در اختیار دارد كه از روابط پنهانی این سپاه با یك باند مكزیكی بدنام مافیایی قاچاق مواد مخدر و سلاح- لزتا- حكایت می كند و در گام سوم وانمود می كنند كه در حال شكست دادن آن می باشد. این در حالی است كه اولاً 33 سال شكست آمریكا از ایران به مقاومت مردم و رهبری آن ارتباط دارد و نه به سپاه قدس اگرچه سپاه قدس هم بعنوان بخشی از مردم و مجموعه ای تابع رهبری نقش خاص خود را ایفا كرده است. آمریكا وانمود می كند كه اقتدار ایران در قدرت نظامی خلاصه می شود و حال آنكه می داند و بارها به آن اعتراف كرده است كه جمهوری اسلامی ایران درعراق حتی یك تیر هم شلیك و یك گلوله هم به عراق وارد نكرده است. هنر ایران در ماجرای عراق این بود كه برخلاف اراده آمریكا كه می خواست دهها سال بر عراق مسلط شود، مردم عراق را بر سرنوشت خود حاكم كرد و به عبارت دیگر اراده عراقی ها را بر اراده آمریكایی ها غلبه داد و آن را مجبور كرد كه عراق را ترك كند. در لبنان هم همینطور بود ایران در لبنان یك گلوله هم شلیك نكرد ولی به مردم لبنان كمك كرد تا بر سرنوشت خود حاكم شده و هزاران تفنگدار دریایی آمریكا و فرانسه را از كشور خود اخراج كرده و سپس استقلال لبنان را كاملاً برگردانند. امروز 27 سال از فرار آمریكا و فرانسه از زمین و آب های لبنان می گذرد ولی دستگاههای عریض و طویل اطلاعاتی این دو كشور نتوانسته اند یك سند مبنی بر دخالت ایران در لبنان پیدا كنند. آمریكا پس از 32 سال ادعا می كند كه سپاه قدسی كه - به اعتبار اظهارات مقامات نظامی و سیاسی آمریكا- بدون شلیك یك گلوله آنها را از عراق اخراج كرده و صدها میلیارد دلار هزینه آمریكا را به جیب ایران سرازیر كرده است و به روی كار آمدن یك دولت باثبات- در كشوری با مذاهب و نژادهای متفاوت- كمك مؤثر كرده و این كشور را از سیطره آمریكا خارج نموده است، آمده و به یك عنصر دائم الخمر مراجعه كرده و از طریق او با یكی از بدنام ترین باندهای مافیایی ارتباط گرفته تا چه شود! یك سفیر- كه به سادگی در دسترس است- را در پایتخت آمریكا- آنهم در آستانه اعزام حدود 100 هزار زائر ایرانی به عربستان - ترور كند! بعد هم وانمود می كند دهها سند از آن از جمله مكالمه تلفنی از مبدأ تهران به مقصد آمریكا به دست آورده و در اختیار پایتخت های كشورهای دنیا قرار داده است و حال آنكه ایران از هر پایتختی جویا شده گفته اند سندی به آنان ارائه نشده است.
در واقع غرور آمریكایی ها در آستانه بزرگترین فضاحت تاریخی آمریكا- خروج نظامی از عراق پس از تحمل هزاران كشته و صدها میلیارد دلار هزینه- آنان را وادار كرده كه به سراغ بلاهت و سادگی مردم آمریكا بروند اما جالب این است كه این ماجرا احمقانه تر از آن بوده كه چنین مردمی را هم تحت تاثیر قرار دهد. مخالفت حزب جمهوری خواه با این سناریو و ابراز تردید جدی رسانه هایی نظیر CNN، نیویورك تایمز و واشنگتن پست از این موضوع حكایت می كند.
قدرت ایران یك واقعیت است نه یك توهم و نه بزرگنمایی واقعیتی كوچك در همان حال شكست آمریكا در اشغال افغانستان و عراق و شكست غرب در حمله به لیبی و شكست رژیم صهیونیستی از حزب الله و مقاومت لبنان هم واقعیت هستند و نه توهم یا بزرگنمایی. ایران حق دارد در روزی كه آخرین نظامی آمریكا از عراق خارج می شود- یعنی همین دو ماه آینده- جشنی به بزرگی روزی كه رژیم پهلوی در ایران ساقط شد را برگزار كند و به قدرت نرم خود در ارائه آموزه های اسلامی كه منجر به شكست بزرگترین طرح نظامی آمریكا در 70 سال اخیر شده است، ببالد و توانایی فوق العاده خود را به رخ بكشد. آمریكا از عمق وجود باور دارد كه چنین جشنی شایسته ایران و نیروهای منطقه ای همگرا با ایران است اما برای این كه دیده نشود، دمیدن از دهانه گشاد سرنا را آغاز كرده است.
13 آبان از یك روز «تلخ» به یك روز شیرین تبدیل شده است و هر سال طراوت تازه ای پیدا می كند. امسال 13 آبان به انقلابی منطقه ای پیوند خورده و ابعادی جهانی هم به خود گرفته است. عوامل آمریكا اگر روزی در مقابل دانشگاه تهران به نوجوانان دانش آموز و جوانان دانشجو شلیك می كردند امروز در كانونی ترین نقطه قدرت خود- وال استریت- شاهد مقاومت سرسختانه دانشجویان و دانش آموزان خود هستند. حالا نه تنها از نوكرانی نظیر شاه، مبارك و بن علی برای خدمت به آمریكا خبری نیست، بلكه در حوزه داخلی نیز دچار خلاء امنیتی شده اند. 13 آبان معادلات جهانی را دگرگون ساخته است.

    
پنج شنبه 12/8/1390 - 11:21
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته