كیهان:13 آبان ، جابجایی آشكار در قدرت بین الملل
«13 آبان ، جابجایی آشكار در قدرت بین الملل»عنوان یادداشت روز روزنامه كیهان به قلم سعدالله زارعی است كه در آن میخوانید؛فردا روز تاریخی 13 آبان است و انتظار می رود امسال با شور و هیجان بیشتری همراه شود چرا كه مصاف دو جبهه حق و باطل این روزها به نقاط حساسی رسیده است «ایران» و «آمریكا» دو كلید واژه اصلی 13 آبان می باشند و امروز هر دو در عرصه مبارزه ای كه امروز در پهنه جهان از «كابل» تا «واشنگتن» به راه افتاده به نوعی دیده می شوند اما یكی در نقش «مهاجم» و در حال پیشروی و دیگری در نقش «جنایتكار» و در حال هزیمت و این در حالی است كه 13 آبان در مبدأ تاریخی خود - 47 سال پیش - تصویر دیگری داشت. در آن زمان یكی قربانی و دیگری مهاجم بود و در چشم انداز هم جز این دیده نمی شد.
در 13 آبان 1343 حضرت امام خمینی-ره- به تركیه تبعید شد تا مانع داخلی كاپیتولاسیون از میان برداشته شود و سیطره آمریكا بی هیچ مقاومتی بر همه شئون ملت ایران حاكم گردد. در 13 آبان 1357 آمریكا برای سركوب دانش آموزان و دانشجویان فرمان ارتش شاهنشاهی را بدست گرفت به گمان اینكه می تواند مانع بازگشت امام شده و كاپیتولاسیون را حفظ كند اما این بار طرح آمریكا پیش نرفت چند هفته بعد فرار نیروهای آمریكایی از ایران آغاز شد و 100 روز بعد دیگر خبری از آمریكا در ایران نبود. 13 آبان 58 دانشجویان مسلمان پیرو خط امام - و در واقع ملت ایران - آمریكا را در داخل خانه تعقیب كردند. تسخیر سفارت جاسوسی آمریكا در تهران ضربه مهلكی به اعتبار بین المللی آمریكا زد از این رو 5 سال بعد آمریكایی ها به ناچار و بطور كامل از لبنان هم رفتند و این روزها صحبت از اخراج كامل نظامی آمریكا از عراق به میان است و اوباما با صراحت می گوید به زودی از افغانستان نیز می رویم و همه می دانند كه آمریكا به زودی از خلیج فارس، اقیانوس هند، دریای سرخ و مدیترانه هم خواهد رفت زیرا همان دلایلی كه ارتش آمریكا را واداشت تا لبنان و عراق را ترك كند، در این آبراههای حساس نیز وجود دارد.
براساس برآوردهای رسمی خود آمریكا روزی كه انقلاب اسلامی در ایران پیروز شد، دولت آمریكا در كشورهای منطقه بین 53 تا 80 درصد محبوبیت داشت ولی این محبوبیت به سرعت به نفرت تبدیل شده تا جائیكه - مثلا - مردم عربستان 90 و یمنی ها 99 درصد از آمریكا نفرت دارند و این همه در حالی است كه نفرت مردم عراق از آمریكا 85 درصد است. كاملا پیداست كه خروج كامل نظامی آمریكا از منطقه قریب الوقوع است در حالیكه اساس سیاست خارجی آمریكا - بخصوص در منطقه خاورمیانه - را میلیتاریزم - نظامی گری - تشكیل می دهد. با این وصف آمریكا در عین اینكه می داند خروج نظامی، نفوذ آمریكا در منطقه را كاملا از بین می برد به ناچار به آن تن خواهد داد.
اما در عین حال روحیه خاص آمریكایی كه با توهم آمیختگی دارد و نیز ساده لوحی كه ملیت آمریكایی با آن شناخته می شود گاهی معجونی عجیب از عناصر ناهمگون را به نمایش در می آورد بعنوان مثال آمریكایی ها در حالی كه اذعان دارند به دلیل مقاومت سرسختانه ایران بسیاری از موقعیت های حساس خود در آسیای جنوب غربی و شمال آفریقا را از دست داده اند، گمان می كنند می توانند از شرایط فعلی ناشی از انقلاب های عربی برای سامان دادن به سیاست های خارجی خود استفاده كنند و از این رو در مواجهه با رسانه ها از تحولات ابراز رضایت می كنند. البته بلاهت و وهمیت این موضع برای مخاطب كاملا آشكار است وقتی در تونس 34 درصد كرسی ها به اسلام گراها می رسد و غرب گراها تنها 12 درصد كرسی ها را به دست می آورند معلوم است كه آینده این كشور در دست چه كسانی خواهد بود و یا زمانی كه كاندیدای نخست وزیری غرب در لیبی - محمود جبریل - پس از ماهها تلاش امید خود را حتی برای تصاحب یك پست وزارتی از دست می دهد، معلوم است كه آینده لیبی با چه جریانی است. این روزها آمریكایی ها و اروپایی ها با تبلیغات فراوان از یك سو مدعی پیروزی در لیبی و دارا بودن نقش اول در اسقاط رژیم قذافی اند و از سوی دیگر از اعزام هیأت های اقتصادی به طرابلس برای انعقاد قراردادهای جدید حرف می زنند و حال آنكه این هر دو دروغ، توهم و ساده لوحی است. اگر غرب در اسقاط رژیم گذشته حرف اول را می زند چطور در روی زمین لیبی- به جز خرابیهای ناشی از عملیات هوایی- اثر و نشانه ای از نیروهای غرب دیده نمی شود و چرا نتوانسته اند هیأت دولت كاندیدای مورد نظر خود را به مردم تحمیل كنند. از قرارداد جدید اقتصادی هم خبری نیست چرا كه رابطه اقتصادی پس از رابطه سیاسی محقق می شود و رابطه سیاسی مستلزم روی كار آمدن دولتی قانونی با اختیارات لازم در طرابلس است كه مدت ها به تحقق آن مانده است. غرب البته در آینده اقتصادی لیبی جایگاهی دارد چرا كه به هر حال لیبی محتاج فروش نفت خود به بازارهای بین المللی است و نزدیكترین بازار انرژی به لیبی بازار اروپاست اما این قراردادها اولاً جدید نیست و در دوره قذافی هم وجود داشته و ثانیاً در یك چارچوب خاص اقتصادی كه موافقت طرابلس بخشی از آن است، تحقق می یابد كما اینكه برای بقیه كشورها هم چنین موقعیت هایی وجود دارد. آمریكایی ها كه این روزها خیلی به روحیه احتیاج دارند با برجسته سازی بعضی مسایل بدیهی خود را دلداری می دهند.
آمریكا در مواجهه با ایران نیز همین رویه را در پیش گرفته است. آمریكایی ها در حالی كه طی 30 سال گذشته در دهها صحنه از ایران شكست های بزرگی خورده اند وانمود می كنند كه در حال چیره شدن بر ایران هستند. آمریكا وانمود می كند كه رمز قدرت ایران را پیدا كرده و در مچ گیری از آن موفق بوده و با شركای خود در حال از بین بردن رمز قدرت ایران است. واشنگتن رمز قدرت ایران را «سپاه قدس» معرفی می كند سپس به آن وجهه ای نظامی می دهد و در گام سوم وانمود می كند كه اسنادی را در اختیار دارد كه از روابط پنهانی این سپاه با یك باند مكزیكی بدنام مافیایی قاچاق مواد مخدر و سلاح- لزتا- حكایت می كند و در گام سوم وانمود می كنند كه در حال شكست دادن آن می باشد. این در حالی است كه اولاً 33 سال شكست آمریكا از ایران به مقاومت مردم و رهبری آن ارتباط دارد و نه به سپاه قدس اگرچه سپاه قدس هم بعنوان بخشی از مردم و مجموعه ای تابع رهبری نقش خاص خود را ایفا كرده است. آمریكا وانمود می كند كه اقتدار ایران در قدرت نظامی خلاصه می شود و حال آنكه می داند و بارها به آن اعتراف كرده است كه جمهوری اسلامی ایران درعراق حتی یك تیر هم شلیك و یك گلوله هم به عراق وارد نكرده است. هنر ایران در ماجرای عراق این بود كه برخلاف اراده آمریكا كه می خواست دهها سال بر عراق مسلط شود، مردم عراق را بر سرنوشت خود حاكم كرد و به عبارت دیگر اراده عراقی ها را بر اراده آمریكایی ها غلبه داد و آن را مجبور كرد كه عراق را ترك كند.
در لبنان هم همینطور بود ایران در لبنان یك گلوله هم شلیك نكرد ولی به مردم لبنان كمك كرد تا بر سرنوشت خود حاكم شده و هزاران تفنگدار دریایی آمریكا و فرانسه را از كشور خود اخراج كرده و سپس استقلال لبنان را كاملاً برگردانند. امروز 27 سال از فرار آمریكا و فرانسه از زمین و آب های لبنان می گذرد ولی دستگاههای عریض و طویل اطلاعاتی این دو كشور نتوانسته اند یك سند مبنی بر دخالت ایران در لبنان پیدا كنند. آمریكا پس از 32 سال ادعا می كند كه سپاه قدسی كه - به اعتبار اظهارات مقامات نظامی و سیاسی آمریكا- بدون شلیك یك گلوله آنها را از عراق اخراج كرده و صدها میلیارد دلار هزینه آمریكا را به جیب ایران سرازیر كرده است و به روی كار آمدن یك دولت باثبات- در كشوری با مذاهب و نژادهای متفاوت- كمك مؤثر كرده و این كشور را از سیطره آمریكا خارج نموده است، آمده و به یك عنصر دائم الخمر مراجعه كرده و از طریق او با یكی از بدنام ترین باندهای مافیایی ارتباط گرفته تا چه شود! یك سفیر- كه به سادگی در دسترس است- را در پایتخت آمریكا- آنهم در آستانه اعزام حدود 100 هزار زائر ایرانی به عربستان - ترور كند! بعد هم وانمود می كند دهها سند از آن از جمله مكالمه تلفنی از مبدأ تهران به مقصد آمریكا به دست آورده و در اختیار پایتخت های كشورهای دنیا قرار داده است و حال آنكه ایران از هر پایتختی جویا شده گفته اند سندی به آنان ارائه نشده است.
در واقع غرور آمریكایی ها در آستانه بزرگترین فضاحت تاریخی آمریكا- خروج نظامی از عراق پس از تحمل هزاران كشته و صدها میلیارد دلار هزینه- آنان را وادار كرده كه به سراغ بلاهت و سادگی مردم آمریكا بروند اما جالب این است كه این ماجرا احمقانه تر از آن بوده كه چنین مردمی را هم تحت تاثیر قرار دهد. مخالفت حزب جمهوری خواه با این سناریو و ابراز تردید جدی رسانه هایی نظیر CNN، نیویورك تایمز و واشنگتن پست از این موضوع حكایت می كند.
قدرت ایران یك واقعیت است نه یك توهم و نه بزرگنمایی واقعیتی كوچك در همان حال شكست آمریكا در اشغال افغانستان و عراق و شكست غرب در حمله به لیبی و شكست رژیم صهیونیستی از حزب الله و مقاومت لبنان هم واقعیت هستند و نه توهم یا بزرگنمایی. ایران حق دارد در روزی كه آخرین نظامی آمریكا از عراق خارج می شود- یعنی همین دو ماه آینده- جشنی به بزرگی روزی كه رژیم پهلوی در ایران ساقط شد را برگزار كند و به قدرت نرم خود در ارائه آموزه های اسلامی كه منجر به شكست بزرگترین طرح نظامی آمریكا در 70 سال اخیر شده است، ببالد و توانایی فوق العاده خود را به رخ بكشد. آمریكا از عمق وجود باور دارد كه چنین جشنی شایسته ایران و نیروهای منطقه ای همگرا با ایران است اما برای این كه دیده نشود، دمیدن از دهانه گشاد سرنا را آغاز كرده است.
13 آبان از یك روز «تلخ» به یك روز شیرین تبدیل شده است و هر سال طراوت تازه ای پیدا می كند. امسال 13 آبان به انقلابی منطقه ای پیوند خورده و ابعادی جهانی هم به خود گرفته است. عوامل آمریكا اگر روزی در مقابل دانشگاه تهران به نوجوانان دانش آموز و جوانان دانشجو شلیك می كردند امروز در كانونی ترین نقطه قدرت خود- وال استریت- شاهد مقاومت سرسختانه دانشجویان و دانش آموزان خود هستند. حالا نه تنها از نوكرانی نظیر شاه، مبارك و بن علی برای خدمت به آمریكا خبری نیست، بلكه در حوزه داخلی نیز دچار خلاء امنیتی شده اند. 13 آبان معادلات جهانی را دگرگون ساخته است.
خراسان:مشتی نمونه خروار
«مشتی نمونه خروار»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم بهروز بیهقی است كه در آن میخوانید؛«سازمان مجاهدین خلق سال هاست که در واشنگتن رایزنی می کند تا نام این سازمان از فهرست گروه های تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا خارج شود اما فعالیت های این سازمان در ماه های اخیر چشمگیرتر و نشست های آن پرهزینه تر شده است. به گزارش وال استریت جورنال سازمان مجاهدین خلق کسانی را برای سخنرانی دعوت کرده است که بین ۲۵ هزار تا ۴۰ هزار دلار برای هر سخنرانی پول می گیرند. مایکل ماکسی، دادستان پیشین ایالات متحده، در پاسخ به هزینه سخنرانی در این گردهمایی ها گفت: در این جا افرادی از احزاب مختلف با نظرهای متفاوت در مورد مشی های دولتی دیده می شوند. آن ها باورهای خود را مطرح کردند چه پول گرفته باشند یا نه.
به گفته پورتر گاس، رئیس پیشین سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا اکنون شمار بیشتری در واشنگتن به منافع سازمان مجاهدین خلق و اعضای آن در اردوگاه اشرف در عراق گوش فرا می دهند.» جملات داخل گیومه بخش هایی از گزارش صدای آمریکا با عنوان «رایزنی های سازمان مجاهدین خلق در آمریکا» است که روز ششم ژوئن سال میلادی جاری یعنی شانزدهم خرداد ماه سال ۱۳۹۰ در پایگاه اینترنتی این رسانه انتشار یافته است.
در گزارش صدای آمریکا اسامی دیگری از مقام های بلند پایه پیشین این کشور به چشم می خورد که در نشست سازمان منافقین در واشنگتن شرکت و سخنرانی کرده اند. تا این مرحله شاید برای برخی، رایزنی ها و تعاملات سازمان منافقین در آمریکا موضوعی منطبق بر فضای باز سیاسی و آزادی بیان هر عقیده و دیدگاهی در این کشور به شمار آید اما سوال این جاست که اگر سازمانی در فهرست گروه های تروریستی وزارت خارجه آمریکا قرار داشته باشد، علی القاعده چگونه می تواند، نشستی را در واشنگتن و آن هم با حضور شماری از مقام های بلند پایه پیشین این کشور برگزار و به هر یک از سخنرانان این نشست نیز بین ۲۵ تا ۴۰ هزار دلار پرداخت کند؟ حکم هر عقل سلیمی است که اگر سازمان و گروهی را تروریستی قلمداد کنیم، مانع از گسترش فعالیت هایش شویم و با اعضا و عناصر آن برخوردی قانونی کنیم.
آیا این نکته بدیهی از چشم های به ظاهر تیزبینی که به کشف ارتباط منصور ارباب سیار با نیروی قدس سپاه پاسداران نائل آمده مکتوم و پوشیده مانده است؟ آیا وزارت خارجه آمریکا تناقض و تعارضی میان موضع رسمی خود مبنی بر تروریست بودن سازمان منافقین با تحرک آزادانه و بدون دغدغه اعضای این سازمان در خاک آمریکا نمی بیند؟ در کشوری که تروریست ها این چنین حتی با بلند پایگان سیاسی، امنیتی و نظامی در ارتباطند، چگونه می توان برای تکمیل سناریوی ترور سفیر عربستان در واشنگتن سراغ دیگر کشورها همچون ایران رفت؟ به واقع، اگر سازمان منافقین در فهرست گروه های تروریستی وزارت خارجه آمریکا نبود، مجال چه تحرکات و فعالیت های دیگری را می یافت؟ پاسخ این پرسش ها از آن رو برای هر انسان آزاده و منصفی آزار دهنده و در عین حال ناباورانه است که سازمان منافقین نه تنها علنا به ترور رجایی و بهشتی و صیاد شیرازی و... فخر و مباهات می کند، بلکه دست این سازمان جنایتکار به خون بیش از ۱۲ هزار تن از هم وطنانمان نیز آغشته است؛ هم وطنانی که صرفا شهروندان عادی ونه مسئولان و مدیران حکومتی محسوب می شدند. ادای احترام هر از گاه مقام های آمریکا به ملت ایران تنها حکایت شریک دزد و رفیق قافله را تداعی می کند، زیرا این کشور هم اینک مأمن اصلی سازمان تروریستی است که روزگاری در هم پیمانی با صدام از ارتکاب هیچ جنایتی علیه ۲ ملت ایران و عراق فروگذار نکرد.
حمایت مزورانه آمریکا از سازمان منافقین تنها نمونه ای از رویکرد خصمانه این کشور علیه ایران است؛ رویکردی که حتی به موضع رسمی خود مبنی بر نفی تروریسم وقعی نمی نهد و همان گونه که اشاره شد، نه فقط خبرگزاری ها و رسانه های داخلی جمهوری اسلامی ایران بلکه صدای آمریکا را نیز به اذعان به این واقعیت داشته است. تازه آن چه مستند گفتیم مشتی است نمونه خروار، آن هم از نوع آشکار و رسانه ای اش.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است كه در آن میخوانید؛دیدار مسعود بارزانی، رئیس اقلیم كردستان عراق با رهبر انقلاب و نكاتی كه رهبری در این دیدار گفتند، از مهمترین رویدادهای داخلی هفته جاری بود. در این دیدار، مسعود بارزانی از انتظار مردم عراق نسبت به حمایتهای جمهوری اسلامی ایران از این ملت در ادامه راهی كه برای ساختن كشور در پیش گرفته است سخن گفت و حضرت آیتالله خامنهای با اظهار خرسندی از وادار شدن آمریكا به خارج ساختن نظامیان خود از عراق و پایان دادن به اشغال نظامی این كشور، این رویداد را كه این روزها درحال وقوع است، صفحهای درخشان در تاریخ عراق دانستند.
در همین دیدار، رهبر معظم انقلاب از وحدت و همبستگی ملت عراق در پاسخ منفی دادن به اشغالگران آمریكائی سخن گفتند و افزودند همین واقعیت كه مردم عراق، اعم از شیعه و سنی و كرد و عرب همگی خواستار پایان اشغال كشورشان شدند و به آمریكا "نه" گفتند موجب شد آمریكائیها وادار به خارج شدن از عراق شوند. ایشان در این دیدار، با خاطرنشان كردن اراده سیاسی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر حفظ یكپارچگی عراق بر همبستگی ملتهای دو كشور و استمرار حمایت نظام جمهوری اسلامی ایران از عراق مستقل و آزاد تأكید كردند.
استیضاح وزیر امور اقتصادی و دارائی توسط نمایندگان مجلس شورای اسلامی در روز سه شنبه این هفته اقدام درستی بود كه در جهت مقابله با فساد بزرگ مالی و بانكی صورت گرفت ولی بدون نتیجه باقی ماند. هر چند رأی دادن یا ندادن به ابقاء یك وزیر از اختیارات و حقوق نمایندگان مجلس است، لكن ابقاء وزیری كه در مجموعه نظارتی وزارتخانه او فساد عظیم و بهت آوری همچون اختلاس سه هزار میلیارد تومانی صورت گرفته، برای مردمی كه از وقوع چنین فسادی بهت زده شده اند، كاملاً غیرمنتظره بود. با اینكه كمیسیون اصل 90 مجلس، تعدادی از مقامات وزارت اقتصاد را در این فساد مقصر دانست و نمایندگان استیضاح كننده نیز بر این نكته تأكید كردند كه با توجه به جریان داشتن ماجرای اختلاس در مدت سه سال، عدم برخورد با آن نشانه عدم كفایت وزیر است و او باید استعفا بدهد و برود، 141 نفر از نمایندگان مجلس به ابقاء وزیر رأی دادند و در نتیجه وی در رأس وزارتخانهای كه مسئول مستقیم این رسوائی بزرگ مالی است باقی ماند!
این واقعه، قطعاً برای مجلس هشتم یك عملكرد غیرمنطقی است و نمرهای منفی را در كارنامه مجلس به ثبت میرساند. مهمتر آنكه با رأی اعتماد مجدد مجلس به وزیر اقتصاد، از این پس امیدی به برخورد جدی و قاطعانه با دانهدرشتها وجود نخواهد داشت درحالی كه برخورد قاطعانه با دانه درشت هاست كه میتواند نظام را از فساد حفظ كند و راه انواع سوءاستفادهها را در ردههای مختلف سد نماید.
این هفته، در آستانه 13 آبان، روز ملی مبارزه با استكبار كه آمریكا نماد اصلی آن است، همزمان با اعلام برنامههای این روز كه قرار است روز جمعه (فردا) در سراسر كشور برگزار شود، مقامات دولتی آمریكا در نامهای به مقامات جمهوری اسلامی ایران اظهار علاقه كردهاند وارد مذاكره شوند. به گفته وزیر امور خارجه كشورمان این نامه حاوی تناقض است زیرا دولتمردان آمریكائی از یكطرف تهمتهای دست داشتن ایران در طرح ترور سفیر عربستان سعودی در آمریكا را تكرار كرده و از این بابت به ایران اعتراض نمودهاند و از طرف دیگر خواستار مذاكره با مقامات ایرانی شدهاند. جمهوری اسلامی ایران نیز در پاسخ به این نامه، به آمریكا متذكر شد قبل از هر چیز باید از ایران به خاطر تهمتهائی كه نسبت داده عذرخواهی نماید.
این پاسخ، با سیاست جمهوری اسلامی ایران در قبال آمریكا كاملاً منطبق است، زیرا مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران همواره به دولتمردان آمریكا یادآور شدهاند كه قبل از هر چیز، آمریكا باید به خاطر اقداماتی كه علیه ملت ایران مرتكب شده عذرخواهی كند و خوی استكباری خود را كنار بگذارد.
دولتمردان آمریكائی باید بدانند تا زمانی كه گرفتار خوی استكباری هستند نمیتوانند امیدی به مذاكره با جمهوری اسلامی ایران داشته باشند. همین صفت زشت، دولت آمریكا را نزد ملت ایران از همیشه منفورتر كرده و مردم این نفرت را در مراسم 13 آبان كه فردا برگزار خواهد شد، نشان خواهند داد.
در همین زمینه، دیروز رهبر انقلاب در جمع هزاران نفر از دانش آموزان و دانشجویان كه به مناسبت فرا رسیدن سالروز كشتار دانش آموزان توسط رژیم شاه در 13 آبان 1357 با ایشان دیدار كرده بودند گفتند: آمریكا در رأس تروریسم قرار دارد و جمهوری اسلامی ایران 100 سند غیرقابل خدشه در اختیار دارد كه تروریست بودن دولت آمریكا را به اثبات میرساند. ایشان، با اشاره به جنایات آمریكا در عراق و افغانستان و شكستی كه در اثر مقاومت این ملتها متحمل شده، از دست دادن مهرههائی همچون حسنی مبارك و بن علی در مصر و تونس را از نشانههای ضعف دولت آمریكا دانستند و بر این نكته تأكید كردند كه تظاهرات ضد سرمایهداری مردم در 80 كشور جهان از جمله آمریكا به روشنی نشان میدهد كه دوران ابرقدرتی آمریكا سپری شده و جهان در آستانه تحولات مهمی قرار دارد كه به حاكمیت ملتها بر سرنوشت خود منجر خواهد شد.
تحولات خارجی این هفته نیز همچون چندین هفته گذشته، حول محور رویدادهای خاورمیانه و قیامهای جاری در كشورهای منطقه دور میزد.
این هفته مردم تونس اولین انتخابات خود، پس از سرنگونی رژیم زین العابدین بن علی را تجربه كردند و برای تعیین اعضای مجلس ملی مؤسسان به پای صندوقهای رأی رفتند. آنچنانكه اعلام شده است استقبال از انتخابات گسترده بوده و انتخابات نیز در فضای آزاد و منصفانه برگزار شده است.
در این انتخابات، حزب اسلامی "النهضه" متعلق به راشد الغنوشی، توانست با كسب حدود 42 درصد آراء اكثریت را از آن خود كند. این نتیجه تا حدود زیادی شكل و ساختار آینده سیاسی تونس را مشخص میسازد و سهم و وزن گروهها و جریانها را در تونس جدید آشكار میكند.
هر چند كسب این پیروزی، هواداران حزب "النهضه" و مسئولان آنرا خشنود ساخت و مردم به خیابانها ریختند و ابراز شادمانی كردند ولی باید گفت حزب راشد الغنوشی با دشواریهائی مواجه است. بخشی از این مشكلات از همان لحظه اعلام نتایج آغاز شد به این صورت كه طرفداران یك جنبش ملی گرا در شهر "بوزیدی" علیه اعلام نتایج اعتراض كردند كه این اعتراضات به خشونت كشیده شد و باعث گردید دولت در این شهر حكومت نظامی اعلام كند.
مشكلات رویاروی حزب النهضه تنها به صحنه داخلی تونس محدود نمیشود بلكه از جانب خارج نیز دولت آتی تونس با فشارهای سنگینی دست به گریبان است. دولتهای غربی و در رأس آنها آمریكا كه با فرصت طلبی بر موج انقلاب مردم تونس سوار شدند اكنون درصدد هستند از دولت آینده امتیاز بگیرند و سهم خواهی كنند. بیهوده نیست كه مسئولان "النهضه" مجبور شدهاند در اظهارات اخیر سعی میكند موضع گیریهایی باب طبع غربیها داشته باشند و خود را مقید به رعایت منافع و دیدگاههای غرب جلوه دهند.
نكته مهم این است كه جریان اسلامگرا در تونس تا زمانی كه نتواند پایگاه خود را به آن اندازه مستحكم سازد كه ابتكار عمل را به تنهایی دردست داشته باشد مجبور است انفعالی عمل كند و دست به عصا راه برود و تابع شرایط و خواستههای غیرمعقول جریانهای داخل تونس و كشورهای پرمدعا و مداخله گر غربی را در نظر بگیرد. گروههای اسلامی، اكنون كه فضا برای تحرك باز شده است باید با اتخاذ سیاستهای اصولی و عملكرد مثبت خود، اقبال اكثریت قاطع مردم را كسب كنند كه در این میان رسالت سنگین تر، متوجه علمای تونس و محافل اسلامی آن كشور است.
این هفته، انقلاب مردمی در یمن نیز با قوت ادامه داشت و مردم با برگزاری تظاهرات گسترده، خواسته خود را متوجه لزوم حمایت جهانی از محاكمه دیكتاتور آن كشور كردند. یمنیها از سازمان ملل و شورای امنیت خواستند مقدمات دستگیری و محاكمه علی عبدالله صالح را فراهم سازند. دیكتاتور یمن كه با حمایت همه جانبه عربستان و قدرتهای غربی، بار دیگر به مسند قدرت بازگشته است بیتوجه به خواست قاطبه مردم این كشور و بدون اعتنا به هزاران نفری كه در جریان قیام هشت ماهه این كشور در جریان مبارزات ضد دیكتاتوری قربانی شدهاند تاكید كرد حاضر به ترك قدرت نیست. علی عبدالله صالح كه دو ماه قبل هدف یك حمله انفجاری قرار گرفت كه به شدت دچار سوختگی گردید و تا مرز مرگ رفت، اینك به همان سیاست گذشته خود اصرار دارد. این رفتار دیكتاتور یمن، راهی برای مردم آن كشور باقی نمیگذارد غیر از این كه وی را نیز همچون قذافی با قوه قهریه از اریكه قدرت به زیر بكشند.
این هفته، موضوع عقب نشینی نیروهای آمریكایی از عراق و طرح واشنگتن برای استقرار نیرو در خلیج فارس مورد بحث اكثر رسانهها بود و تازهترین تحولات در این زمینه و مواضع دولتمردان آمریكا و عراق را پوشش دادند.
با نزدیك شدن 10 دی ماه، موعد مقرر برای عقب نشینی كامل آمریكا از عراق، مقامات آمریكایی سخنانی گفتهاند كه بیان كننده آن است كه آمریكا قصد خروج از عراق و رها كردن این كشور را ندارد. از سوی دیگر، واشنگتن مقدماتی را فراهم آورده است كه حتی درصورت اعلام خروج كامل از عراق، شمار قابل توجهی از نیروهای خود را در عراق حفظ كند.
علاوه بر این، دولت آمریكا قصد دارد آن بخش از نیروهایی را هم كه از عراق خارج میسازد در همسایگی عراق، در كشورهای قطر با بحرین و عربستان مستقر سازد.
بهانه آمریكا برای این اقدام نیز آن است كه از امنیت و ثبات عراق در مقابل تهدیدهای احتمالی آتی دفاع كند!
چنین به نظر میرسد كه آمریكا با توجه به اینكه در عراق شكست خورده و به هیچ یك از اهدافش نرسیده و با استقرار نیروهایش در كشورهای اطراف عراق، درصدد است اهداف خود را پیگیری نماید، ضمن اینكه از فشار افكار عمومی در قبال این شكست درامان باشد.
اكنون، این مهم به عهده ملت، دولت و بخصوص رهبران مذهبی و سیاسی عراق است تا زیر بار ترفندهای جدید آمریكا برای حفظ حضور در عراق، با هر بهانه و توجیه، نروند و خروج كامل و بدون قید و شرط آخرین سرباز آمریكایی را خواستار باشند و تنها در آن صورت است كه مردم عراق طعم استقلال را خواهند چشید و روند تحولات این كشور به سوی صلح و ثبات پیش خواهد رفت.
رسالت:پیروزی بر شیطان بزرگ
«پیروزی بر شیطان بزرگ»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است كه در آن میخوانید؛13 آبان هر سال در ایران سمبل پیروزی انسان بر شیطان بزرگی است که می خواهد استقلال وی را از او بستاند و او را وا دارد تا مقابل خداوند متعال بایستد. 13 آبان نماد حریت و آزادگی ملت ایران در برابر قیود و زنجیرهای فولادی شیطان بزرگ است. 13 آبان نماد توکل ایرانیان به ذات اقدس الله و عدم تردید آنها در تحقق وعده الهی است.
یکی از شعارهای اصلی انقلاب اسلامی ایران "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" است. با پیروزی انقلاب در سال 1357 نظام جمهوری اسلامی و همچنین آرمان بلند آزادی تا حدودی تامین شد اما استقلال حقیقی و آنچه در منطق امام (ره) اساس خودباوری، عزت ملی، قطع وابستگی و ممانعت از دخالت بیگانگان بود نیازمند انقلاب دیگری بود که دانشجویان پیرو خط امام آن را در 13 آبان 1358 رقم زدند. استقلال یک مفهوم چند وجهی و دارای پهنه گسترده ای از مضامین ذهنی و عینی به حساب می آید که صرفا نمی توان آن را به حوزه های سیاسی محدود کرد. لذا ضرورت داشت انقلاب دیگری برای تامین این هدف صورت پذیرد. استقلال یک ارزش انسانی است که در تقابل با خوی پلشت و مذموم سلطه طلبی بشر در ساحات مختلف فردی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی رشد کرده و در درازنای تاریخ دارای سابقه است.
یکی از اهداف مهم حکومت اسلامی از منظر امام خمینی(ره) در نهضت اسلامی ملت ایران تامین استقلال کشور و ایجاد نظامی است که سیاستگذاری ها و تصمیم گیری ها در آن بر اساس اسلام و اراده ملت مسلمان صورت پذیرد. یکی از اهداف استقلال تأمین عزت ملی است. عزّت در لغت یعنی شکستناپذیری و حالتی که مانع مغلوب شدن انسان میشود. از آنجا که سرچشمه عزت ذات اقدس باری تعالی است از منظر امام خمینی(ره) تسلیم و توحید عزت آفرین و گرایش به غیر خداوند ذلت بار و نکبت آفرین است. به نظر امام خمینی(ره) انسان و جامعه همواره بر سر دو راهی عزت و ذلت قرار داشته و در این امتحان و ابتلا باید انتخاب کند و تصمیم بگیرد که یا عزت را در بستری از شدائد و مصیبت ها خواستار باشد و یا ذلت را بر گزیند که فارغ از سختی ها است.
امام(ره) میدانست که اگر ما به اسلام متمسک شویم هم عزت دنیا و هم رفاه مادی، هم قدرت سیاسی،هم آسایش و هم امنیت عمومی برای مردم پدید خواهد آمد؛ لذا امام اسلامیت را به معنای حقیقیکلمه در بافت نظام اسلامی و این بنای مستحکم و شاخص گذاشت.(مقام معظم رهبری،14/3/1380) امام خمینی(ره) سمبل و نماد عزت ملی بود و بدون کوچکترین احساس حقارت، در برابر هجوم گردنکشان سیاسی جهان استوار ایستاد. "اتکا، افتخار و اعتزاز امام به اسلام ناب " رمز پایداری و استقامت ایشان بود. امام خمینی(ره)، بی اعتنا به اصطلاحات و مفاهیم روشنفکری شرق و غرب، اسلام ناب را به صراحت بیان و به آن اعتزاز و ابتناء می نمود و همین مهم باعث شده بود که ایشان به عنوان سمبل عزت ملی در داخل ایران و در بین مسلمانان جهان مطرح شود.
دیروز رهبر معظم انقلاب در دیدار پرشور هزاران نفر از دانش آموزان و دانشجویان مهمترین ویژگی 13 آبان را نمود توکل بر قدرت الهی و ایستادگی همراه با بصیرت در راه مبارزه و اهداف والا برشمردند و افزودند: امام عزیز و بزرگوار در سیزدهم آبان سال 1343، به دلیل اعتراض به حق مصونیت آمریکاییها در ایران، و ایستادگی در مقابل آن، به وسیله مزدوران آمریکا ، غریبانه تبعید شدند اما پانزده سال بعد، در سیزدهم آبان سال 58، فرزندان امام که همان جوانان انقلابی دانشجو بودند، با تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران، آمریکا را از ایران تبعید کردند. رهبر انقلاب اسلامی، وقوع این رویداد به ظاهر محال و نشدنی را نتیجه توکل امام خمینی (ره) به قدرت خداوند و استقامت در غربت تبعید، دانستند و خاطرنشان کردند: امام بزرگوار (ره) هیچگاه ناامید و خسته نشدند و با بیدار کردن مردم و ایجاد احساس استقلال، آرمانخواهی و مجاهدت در آنان، مردم را به تدریج وارد صحنه کردند و زمینه ساز پیروزی انقلاب اسلامی ایران شدند.
حرکتهای جمعی تاریخ ساز، اغلب از منطق و عقلانیت فعالی برخوردار هستند که ماهیت و اهداف این دست کردارهای اجتماعی و سیاسی را برای نسلهای آینده قابل فهم می کند.تسخیر لانه جاسوسی در 13 آبان 1358 در زمره آن دست از حرکتهای دانشجویی است که در عین آرمان خواهی دارای یک منطق عالی و فعال است . در غیر این صورت این اتفاق تاریخی نیز می بایست در کنار رویکردهای ایدهآلیستی سایر حرکتهای دانشجویی در اقصی نقاط جهان پس از مدتی جریان سازی به فراموشی سپرده می شد. امروزه بیشتر پژوهشگران اجتماعی ارگانیک بر ضرورتها و شیوه های انتقال منطق گفتمانی حاکم بر حرکتهای جمعی به نسلهای بعد تاکید می کنند، این در حالی است که با گذشت 32 سال از انقلاب اسلامی عقلانیت حاکم بر تسخیر لانه جاسوسی برای جوانان و نسلهایی که این اتفاق را حتی ندیده و لمس نکرده اند، یک منطق کاملا پذیرفتنی و قابل احترام است.
این منطق چیزی نیست به جز اعتزاز و اتکا به اسلام عزیز و آزادی از هر گونه قید و بند و قدرت های جهانی. در13 آبان 1358 فصل مهمی در دفتر استکبار ستیزی ملت ایران رقم خورد که به فرموده بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی بزرگ تر از انقلاب اول بود زیرا موجب فروریختن هیمنه سلطه آمریکا در ایران و جهان شد. واکاوی گفتمانی این حرکت موید این موضوع است که منطق اقدام بزرگ دانشجویان فراتر از اختلافات سیاسی بین دو کشور ایران و آمریکا، افشای رفتار مداخله جویانه دولت وقت ایالات متحده و یا حتی رسوا کردن چهره های سازشکار در صحنه سیاسی کشور بوده هر چند این اهداف کوتاه مدت نیز مدنظر قرار گرفته است، اما راز ماندگاری این حرکت را باید در جای دیگری جستجو کرد.
از منظر امام خمینی(ره) هدف از استقلال این نیست که برای رهایی از سلطه و سیطره یک قدرت مقابل قدرت خارجی دیگری دست دراز کنیم. از نظر ایشان نه شرقی و نه غربی یعنی اینکه هیچ کدام در ایران دخالت نکنند. 13 آبان نماد استقلال خواهی نسل جوان و اوج بندگی ملت ایران در محضر الهی است و آزادی و آزادگی از قدرت های استکباری است. در حالی که عده ای در دولت موقت از واهمه شیطان بزرگ حاضر نبودند دم از استقلال بزنند اما دانشجویان خط امام(ره) ثابت کردند که می توان آزاد و آزاده زیست.
تسخیر لانه جاسوسی در 13 آبان 1358 در زمره آن دست از حرکتهای جوانان انقلابی است که در عین آرمانخواهی دارای یک منطق عالی و فعال است که در طول تاریخ انقلاب جریان دارد و متعلق به یک نسل خاص نیست. در غیر این صورت این اتفاق تاریخی نیز میبایست در کنار رویکردهای ایدهآلیستی سایر حرکتهای دانشجویی در اقصی نقاط جهان پس از مدتی جریان سازی به فراموشی سپرده می شد.
قدس:13 آبان ؛ نماد ایستادگی و بصیرت ملت
«13 آبان ؛ نماد ایستادگی و بصیرت ملت»عنوان سرمقاله روزنامه قدس به قلم غلامرضا قلندریان است كه در آن میخوانید؛13 آبان روز اعلام انزجار از مستکبران عالم و آنهایی است که با زیاده خواهی و زورگویی، ملتهای مظلوم و ستمدیده را اسیر مطالبات نامشروع خویش کردهاند.
در این روز، به عنوان نماد مبارزه با استکبار، بار دیگر انرژی متراکم نفرت امت اسلامی نسبت به سیاستهای استعماری آمریکا آزاد شده و شعارهای مرگ و نیستی برای ظالمان و غاصبان در آسمان ایران، طنین انداز می شود تا روح مبارزه جویی ملتهای اسلامی در دفاع از ستمدیدگان، زنده و پویا باقی بماند.
ملت ایران این روز را گرامی می دارد تا اعلام نماید مبارزه با جبهه استکبار، زنده است و هرگز به فراموشی سپرده نخواهد شد. پاسداشت این مناسبت، آگاه سازی نسل جوان است تا با گذشته تاریخ خود در ارتباط با خصومت بیگانگان و برخورد آنها با آزادیخواهان آشنا گردند و بدانند که اگر امروز سیاستهای آمریکا در ارتباط با ایران و جهان اسلام، تحلیل و رسانه ای می گردد، از منظر بزرگ نمایی نیست، بلکه حاکی از واقعیتهای موجود است. همان گونه که مقام معظم رهبری در اجتماع دانش آموزان و دانشجویان فرمودند: «پیروزی انقلاب اسلامی، پایگاه اصلی آمریکا را در قلب خاورمیانه که منطقه نفت خیز دنیاست، از سیطره آن خارج کرد و ایران، با شعار مبارزه با ظلم و استکبار و دفاع از حقوق ملتها، به مهمترین پایگاه مقابله با سلطه گری آمریکا تبدیل شد».
یادآوری این برهه تاریخی از فراز عمر زرین انقلاب اسلامی، بیانگر این واقعیت است که دشمن از بین نرفته، بلکه با قوت و اراده مصمم، دشمنی با جمهوری اسلامی و آرمان ملت ایران را در عرصه های گوناگون سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تعقیب می کند. دشمنی دیرینه سران کاخ سفید، بویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل ماهیت ایدئولوژیک نظام اسلامی تشدید گردید. تاکنون این رویه ادامه داشته و از این پس نیز دچار تحولی در راستای کاهش تنشها نخواهد شد. ایجاد چالشهای غیرقانونی در مسیر دستیابی به تفاهم با کشورهای اروپایی در موضوع پرونده هسته ای ایران، با هدف ممانعت از دستیابی جمهوری اسلامی به حقوق مسلم هسته ای خود، برگ دیگری از اقدامهای غیرعقلایی و خلاف رویه های موجود بین المللی است. جهت گیریهای کشورهای مستقل در همسویی با ایران، اقدامهای نامعقول سران کاخ سفید را غیرموجه جلوه می دهد. سوژه سازیهای اخیر ایالات متحده در جهت تشویق اذهان عمومی علیه انقلاب اسلامی، از این زاویه قابل توجیه است. اتهام ساختگی ترور سفیر عربستان، مصاحبه سراسر متناقض کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا، تصمیم ترور شخصیتهای برجسته نظامی ایران و... همگی مؤید این موضوع است که دشمن لحظه ای در رویارویی با ایران غفلت نخواهد کرد. آنچه سبب گردیده دولتمردان آمریکا در دستیابی به اهدافشان با ناکامی مواجه شوند، وجود رهبری مقتدر و امتی بصیر است که با اقدامهای بهنگام، همواره تصمیمهای دشمن را با شکست مواجه کرده است.
سیزده آبان در ایران در سال جاری، موجب قوت قلب مبارزان و آزادیخواهان در جهان اسلام است. اکنون آنچه در کشورهای ملتهب و یا کشورهایی که حاکمان وابسته آنها ساقط گردیده است رونمایی شده، تلاش جبهه استکبار به رهبری آمریکا برای نفوذ در صف انقلابیون می باشد. سران کاخ سفید، اکنون که نتوانستند زمامداران همسو را در مقابل موج ویرانگر انقلابیون حفظ کنند، گام بعدی را با عنوان حمایت از شخصیتهای همسو در دستور کار قرارداده اند. لذا، این رفتارها ملتهایی را که با بذل جان و مال خویش قریب به یک سال مبارزات خونینی را متحمل شده اند، بیش از پیش نسبت به سیاستهای استکباری آمریکا بدبین و متنفر نموده است. مرگ بر زورگویان در فضای ایران، در حالی طنین انداز می شود که اردوگاه استکبار در کنار تحمیل هزینه های سخت افزاری به مردم لیبی، جنگ نرم را نیز علیه آنها راه اندازی کردند. به عبارت دیگر، اگر فرصت حمایت از دیکتاتور و چهره های همسو را از دست دادند، از سهم قدرت در شرایط کنونی بی بهره نمانند و با بسترسازی فرهنگی، مسیر نفوذ را برای آینده هموار کنند.
موج نفرت از زورگویان در حالی از جغرافیای جهان اسلام، بویژه از ایران صادر می شود که امروز رخدادهایی در جهان رسانه ای گردیده است که حقانیت رفتارهای مردم ایران را تأیید می کند. اکنون واقعیتهای صحنه مناسبات مردم و دولتها در اروپا، آنها را به صحنه رویارویی با زمامداران کشانده است. این موضوع، حمایت از حرکتی است که مردم ایران در سال 1357 به رهبری بنیانگذار جمهوری اسلامی در ایران شروع کردند. افزون بر اعتراضهای گسترده مردمی در اتحادیه اروپا، این مخالفتها از یک ماه پیش ایالتهای آمریکا را یکی پس از دیگری در نوردید. دولتمردان این کشور پس از اتخاذ راهکارهای نرم افزارانه، عنصر قهر را وارد این معادله بازی کرده اند تا بتوانند با ارعاب، معترضان را به خانه برگردانند. این در حالی است که افکار عمومی در سراسر آمریکا، به گونه ای تحقیر و در معرض انواع تبعیضها قرار گرفته اند که برای استیفای حق خود، آماده پذیرش هر گونه ریسکی می باشند.
بنابراین، آنچه اکنون سبب گردیده همواره رأس هرم نظام سیاسی ایالات متحده آمریکا در عرصه روابط بین الملل حامی و سردمدار الگوی زیاده خواهی باشند، علت آن را باید قبل از روحیه افراد، در یک نظام سیاسی جستجو نمود که مبانی نظری آن مختصات این نظام را براساس دیدگاه امپریالیستی، تبیین نموده است.
در توضیح عبارت فوق، باید اذعان نمود، برونداد تصمیمها متأثر از باورهای افراد نیست، بلکه خروجی راهبردها قائم به سیستم است.
گفتنی است، اکنون این سیستم در حوزه اقتصادی الگوی نسخه سرمایه داری انحصارطلب و استثمارگر است که تاریخ مصرف آن به پایان رسیده و استراتژیستهایی که پارادایم «پایان تاریخ» را پس از افول مکاتب رقیب به عنوان آلترناتیو معرفی نمودند، اکنون تجدیدنظر در ایده هایشان را اجتناب ناپذیر می دانند.
سیاست روز:سخنی با آن ۱۴۱ نماینده؛این تذهبون؟
«سخنی با آن ۱۴۱ نماینده؛این تذهبون؟»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم امیر توحید فاضل است كه در آن میخوانید؛جلسه علنی مجلس شورای اسلامی در عصر سهشنبه دهم آبان ۱۳۹۰ شاهد تصمیمگیری عجیبی بود.
از آن جهت تاریخ این روز را بیان میكنم كه معتقدم به طور قطع این تصمیم نمایندگان در تاریخ ماندگار خواهد شد و آیندگان سوالات بسیاری را در رابطه با رای مجلسیان مطرح میكنند.
ای كاش مجلس برگههای رای نمایندگان را هم برای ثبت در تاریخ حفظ كنند، تا حداقل آیندگان پاسخ برخی از سوالات خود را بیابند. نخستین سوال این است، آن ۱۴۱ نمایندهای كه به وزیر اقتصاد با توجه به فساد مالی بزرگ اعتماد كردند، چه كسانی بودند؟
به طور قطع با انتشار این چند خط سیاهه بلافاصله قوانین ریز و درشتی را ردیف كرده و مدعی میشوند كه رای نمایندگان مخفی است. اما این بهانهها به طور قطع نافی مسئولیت نمایندگان در قبال موكلانشان نخواهد بود.
مردم امروز میخواهند بدانند چه كسانی به آقای حسینی اعتماد كرده و مجدداً وی را بر صندلی عالیترین مقام اقتصادی كشور نشاندند. اگر این رای درست، منطقی، كارشناسی شده، صحیح و بر اساس رعایت مصالح ملت و جامعه بوده، پس چه باك از اینكه وكلای حاضر در خانه ملت فاش بگویند چه رایی در سبد انداختهاند؟
سوال بعدی این است كه آقایان محترم مجلسنشین چگونه به این اعتماد رسیدند؟
در اینجا كافی است فقط چند جمله از بیانات آقای وزیر در جلسه رای اعتماد بیان شود. ایشان به صراحت در این جلسه قبول كرد كه در انجام وظایفش قصور داشته است، اما در عین حال قاطعانه تاكید كرد استعفا نمیدهد تا جبران كند.
آیا اعتماد مجدد به كسی كه با قصورش عامل اصلی بروز بزرگترین تخلف مالی در طول تاریخ ایران شده، منطقی است؟
در مورد عدم استعفا و یا بركناری نیز باید گفت با این استدلال دیگر هیچ یك از مدیران متخلف را نباید تغییر داد و از سوی دیگر باید تا ابد به آنها فرصتی داده شود تا جبران كنند. البته مدیران كه جای خود دارند، ما باید از این پس قوه قضاییه را با این استدلالها تعطیل كرده و به جای عدالتخوانه ، دستگاه فرصت دهی به متخلفان راهاندازی و هر كس تخلف و یا قصوری انجام داد به او فرصت جبران بدهیم.
سوال بعدی در رابطه با میزان اطلاعات نمایندگان از قصور آقای وزیر است. آیا آنها به درستی میدانند كه ایشان در دوران مسئولیت خود چگونه تصمیمگیری كرده است؟ فقط به یك نمونه اشاره میكنم.
ایشان در جمع نمایندگان گفته است كه از دو تابعیتی بودن خاوری و تخلفات وی اطلاعی نداشته. این در حالی است كه پنج ماه قبل در گفتگو با نشریه "مدیران و روسا" به تعریف و تمجید از خاوری پرداخته و درباره وی گفته است: "عملکرد دو ساله دکتر خاوری نشان داد که انتخاب ایشان که در نهایت دقت و وسواس و مبتنی بر شناخت دقیق از عملکرد قبلی وی صورت گرفته بود، سبب ارتقای جایگاه بانک ملی و ارائه خدمات چشمگیری به کشور شد و ایشان به عنوان فردی عالم، باتقوا، با تجربه و کارشناس با عملکرد خود مهر تأییدی بر این حسن انتخاب زد."
در باره این "حسن انتخاب" (البته امروز هیچ كس مسئولیت انتصاب خاوری فراری را گردن نمیگیرد) و "ارتقای جایگاه بانك ملی" كافی است به نظرات مردمی كه شما را انتخاب كردند، مراجعه كنید.
و همچنین اگر بر فرض،كل سخنان آقای حسینی را صحیح تلقی كنیم، این سوال مطرح میشود كه ۱۴۱ نماینده محترم مجلس چگونه به فردی كه تا این حد در تصمیمگیریهایش اشتباه داشته اعتماد مجدد كردند؟
آقای وزیر، فردی را با تقوا تشخیص داده كه در مقابل پرچم یك كشور غربی زانو زده و سوگند وفاداری به ملكه خورده است.
آقای وزیر، عملكرد فردی را "خدمات چشمگیری به کشور" توصیف میكند كه در همان زمان مشغول خرید خانه سه میلیارد تومانی در ینگه دنیا و تدارك فرار از كشور در صورت افشای تخلفاتش بوده است. در نتیجه خدمات چشمگیر ایشان بیشتر برای خودش بوده تا كشور.
آقای وزیر، پنج ماه قبل فردی را عالم و كارشناس توصیف كرده كه به راحتی در زیر مجموعه اش چنین فساد بزرگی روی داده و خود نیز متواری است. در نتیجه وكلای مجلس باید به این سوال پاسخ دهند كه چگونه به مدیری كه در تصمیمگیریهایش تا این اندازه اشتباه داشته و خود نیز به آن معترف است مجددا اعتماد كردند؟
آقایان و خانمهای ۱۴۱ نماینده محترم مجلس
اجازه دهید دو خاطره از ۵ دوره خبرنگاری پارلمان بیان كنم. البته در لفافه و اگر صلاح دانستید اسناد كامل آن را در اختیارتان قرار میدهم.
۱ - در نوروز سالی كه قرار بود انتخابات مجلس هفتم برگزار گردد، مدیر روابط عمومی یكی از وزارتخانههای اقتصادی كاركنانش را در جلسهای مورد خطاب قرار داده و گفته است "امسال سال سختی برای ما و وزارتخانههایی مانند ما است. چرا كه انتخابات را پیش رو داریم و نمایندگان برای كسب آرای بیشتر شروع به انتقاد از عملكرد این وزارتخانهها میكنند. مثلا یكباره به یاد میآورند كه چند روستا در حوزه انتخابیه آنها گاز ندارد و به همین دلیل شروع به انتقاد و تذكر و سوال و استیضاح از وزیر میكنند و یا اینكه یكباره به یاد میآورند فلان روستای حوزه انتخابیه آنها جاده خوبی ندارد و شروع به انتقاد و تذكر و سوال و استیضاح از وزیر میكنند.
۲ – در ابتدای سالی كه قرار بود انتخابات مجلس هشتم برگزار گردد، معاون پارلمانی یكی از وزارتخانهها اعلام كرد كه بودجه هنگفتی برای پاسخ به نامههای نمایندگان اختصاص دادهاند. وقتی علت را از وی جویا شدم گفت كه "امسال انتخابات است و نمایندگان دیدارهای عمومی بسیاری با مردم حوزه انتخابیه برگزار و مدام نامههایی برای رفع مشكلات آنها مانند پرداخت وام، اشتغال و غیره به وزارتخانههایی مانند ما مینویسند كه اگر پاسخ مثبت به این نامهها ندهیم با سیل انتقاد و تذكر و سوال و استیضاح روبرو خواهیم شد."
حال سوال این است كه چرا چنین تصوری از عملكرد مجلسیان در جامعه وجود دارد؟ آیا تصمیمهای عجیبی مانند رای اعتماد دوباره به وزیر اقتصاد در روز سهشنبه دهم آبان ۱۳۹۰ خورشیدی از جمله این عوامل نیست؟
آقایان و خانمهای ۱۴۱ نماینده محترم مجلس
شاید در طول یك ماه اخیر در میان مردم حضور نداشته و نمیدانید آنها چگونه به موضوع فساد مالی بزرگ نگاه میكنند و تا چه اندازه از شنیدن اخبار آن منزجر و عصبانی هستند؟!
مردم سوال میكنند چگونه برای دریافت ۲ میلیون تومان وام ضروری از یك بانك باید دو ضامن رسمی داشته و كلی چك و سفته به میزان چند برابر این پول به عنوان وثیقه به بانك پرداخت كنند؟ چگونه برای دریافت وام ۱۸ میلیون تومانی خرید مسكن باید كل خانه ۸۰، ۹۰ و ۱۰۰ میلیون تومانی خود را در رهن بانك قرار دهند؟ چگونه یك دختر و پسر جوان برای رفتن به خانه بخت و دریافت وام ازدواج باید به دهها نفر برای ضمانت التماس كنند، بعد آقایان پولهای میلیاردی بانكها را اینگونه به تاراج میبرند و مجلس هم اینگونه رفتار میكند؟
آقایان و خانمهای ۱۴۱ نماینده محترم مجلس
مردم از شما انتظار برخورد قاطع با مسببان فساد مالی بزرگ را داشتند. حال باید به آنها پاسخگو باشید و بگویید چرا به چنین اعتمادی كردید؟
لااقل نام خود را منتشر كنید.
شما كه معتقدید تصمیم درستی گرفتید و بر اساس حق، انصاف و عدالت رای دادید، پس چه باك از انتشار نام شما؟
سخنی هم با رئیس مجلس
در پایان این نوشتار یك جمله هم با رئیس مجلس دارم. ایشان از نمایندگان مجلس خواستند تا رای مشروط بدهند. من نمیدانم رای مشروط چیست؟ پس لطفا ایشان تشریح كنند كه رای مشروط چیست و از كدام كتاب قانون به چنین واژهای رسیدهاند؟والسلام
آفرینش:كنفرانس استانبول و آینده افغانستان
«كنفرانس استانبول و آینده افغانستان»عنوان پسرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است كهخ در آن میخوانید؛نشست منطقهای در باره افغانستان در استانبول در آستانه برگزاری نشست بینالمللی و استراتژیک بن دوم در آلمان میتواند گامی دیگر در راه افزایش ثبات در این کشور باشد.
در این بین اگر نگاهی به این اجلاس و همچنین آینده افغانستان در شرایط کنونی داشته باشیم باید گفت این اجلاس در شرایطی برگزار میشود که در یک سال گذشته ما با موجی از افزایش حملات طالبان و گروه های متحد همانند گروه حقانی و حزب اسلامی حکمتیار روبرو بوده ایم . در این شرایط موجی از ترور شخصیتهایی همچون ژنرال داوود، ولی کرزای و مهمتر از همه برهان الدین ربانی توجه جهانیان را به افغانستان مشغول داشته است .
در این بین با توجه به برنامه خروج تدریج نظامیان امریکا از افغانستان، طرح پایگاههای دائمی ناتو و امریکا و همچنین ناامنی موجود در این کشور اجلاسهایی همچون استانبول می تواند گام هایی برای افزایش ثبات و امنیت بیشتر در افغانستان باشد.چرا که در این اجلاس کشورهای همسایه افغانستان شرکت کرده و بحث روند صلح و ثبات در افغانستان مدنظر است. گذشته از این در واقع اهمیت دیگر نشست استانبول آن است که در حقیقت کنفرانس استانبول مقدمه ای برای اجلاس دوم بن است .
نشستی که قرار است بحث هایی اساسی در مورد مساله خرو ج نیرو های امریکایی و ناتو، شکل ساختار قدرت، چگونگی صلح و ثبات در افغانستان، روند بومیسازی امنیت و روند صلح با طالبان به بحث گذاشته شود و تا حد زیاد آینده امنیت، ثبات و اقتصاد این کشور را روشن سازد .
آنچه مشخص است کنفرانس استانبول هر چند اهمیت خیلی زیادی نسبت به نشستهای قبلی که در مورد افغانستان برگزار شده است ندارد و کارشناسان انتظار زیادی از نتایج این اجلاس ندارند، اما نفس برگزاری این اجلاس در شرایط کنونی و با توجه به در پیش بودن کنفرانس سرنوشت ساز بن دوم برای افغانستان عملا گامی مهم برای منطقه و بویژه افغانستان است.
در این بین هرچند کابل نیز در این اجلاس به دنبال آن است که کشور های همسایه به طور کامل در کنار دولت کابل قرار گیرند و با گرو ههای تروریست مبارزه کنند اما اگر واقع بینانه بنگریم باید گفت هر کشور اهداف متضاد و متفاوتی بر اساس منافع ملی خود پیگیری میکند و هر کدام از کشورهای شرکت کننده در این نشست دارای اهداف ویژه خود هستند.
نکته دیگر و پراهمیت در این اجلاس ان است که ترکیه نیز هرچند همسایه افغانستان نیست اما فعالانه میکوشد تا نقش مهمی را در کنار نقش کشورهایی همچون ایران، امریکا، روسیه، پاکستان در آینده افغانستان داشته باشد. بر این اساس ترکها با برگزاری اجلاس حاشیه ای و سه جانبه ترکیه، پاکستان و افغانستان و همچنین اجلاس کنونی استانبول میکوشند تا در تحولات افغانستان نقش مهمتری را برعهده گیرند امری که می تواند مورد توجه مقامات سیاست خارجی ایران و برگزاری کنفرانسهایی سه جانبه و چند جانبه ای در این زمینه نیز قرار گیرد.
حمایت:بازهم خون رگها مان به جوش آمده است
«بازهم خون رگها مان به جوش آمده است» عنوان سرمقاله روزنامه حمایت است كه در ان میخوانید؛برخی روزها در تاریخ هر کشور، روزهای خاصی هستند. ایران سرافراز ما وبویژه ایران اسلامی از این روزهای خاص ومهم زیاد دارد. 13 آبان یکی از روزهای سرنوشت ساز وموثر در تاریخ معاصر ماست. روزی که در یک کلام، خون را در رگهای غیرت هر ایرانی به جوش میآورد. اولین بار این جوشش غیرت، پس از دستگیری پیشوا ومرجع تقلید این ملت قهرمان، بروز کرد. استبداد نابکار در این روز خود را در مقابل جوشش خون در رگهای غیرت مردم، زبون دید. دیگر بار 13 آبان بهانه ای شد تا دانش آموزان این مرز پر گوهر، سینه ستبر کرده خون خود را برای آبیاری نهال این انقلاب فدا کنند. آن روز هم این خونهای برافروخته از رگهای غیرت نسل نوجوان، پیوند استکبار واستبداد را رو سیاه کرد.
اما سومین 13 آبانی که در پس پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به وقوع پیوست، آنچنان رگ غیرت وهمت دانشجوی ایرانی را به جوش آورد که طومار استکبار جهانی برای همیشه از سلطه بر ایران عزیز برچیده شد. نسل مبارز وشجاع دانشجو در این روز باشکوه چنان بر لانه جاسوسی شیطان بزرگ تاخت که آنها را مبهوت ساخت.
13 آبان 1358 هر چند یک روز در تاریخ ایران سربلند بود اما به وسعت یک تاریخ ادامه یافت وبه عظمت یک انقلاب نمود پیدا کرد. چه آنکه پیر جماران، خروش انقلابی دانشجویان مسلمان ومبارز تسخیر کننده سفارت ایالات متحده آمریکا در تهران را انقلاب دوم این مردم نامید.
وامروز ...
با گذشت بیش از 32 سال هنوز هم خون غیرت در رگهای ایرانی مسلمان میجوشد. هنوز هم فریاد بلند مرگ بر اسراییل، چون پتکی محکم برسر باراک وبوش وکلینتون وحتی ریگان وکارتر فرود میآید. هنوز هم ایهود وبنیامین از خروش مرگ بر اسراییل این ملت بزرگ در راهپیمایی باشکوه 13 آبان میلرزند.
آری 13 آبان یک واژه نیست، یک فرهنگ است. یک روز نیست، یک تاریخ است. 13 آبان یعنی اینکه یادمان باشد تا استکبار واستبداد هست باید رگهای غیرت مان بجوشد. 13 آبان همانگونه که در تاریخ ایران سرافراز 3 بار تکرار شد، امروز هم در کشورهای اسلامی در حال تکرار است. امروز رگهای غیرت جوانان مسلمان در کشورهای عربی هم به جوش آمده وبساط استبداد واستکبار را در کشورهایشان برچیده است. این راز وپیام بزرگ 13 آبان است. پیامی که گویا فقط با خونهای پاک، سینه به سینه منتقل میشود.
مردم سالاری:انتخابات، اعتمادسازی جلب مشارکت
«انتخابات، اعتمادسازی جلب مشارکت»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم اقبال محمدی است كه در آن میخوانید؛استان کردستان در سال های اخیر شاهد تحولا تی جدی و آبستن رویدادهای جدی تر بوده و بدون شک در آینده بایستی درانتظار پدیده های جدید مرتبط با این پاره تن ایران زمین باشیم که با منافع ملی ما گره خورده است. بعضی از مدیران ارشد گذشته استان بسیاری از پل های اعتماد بین مردم و نظام را تخریب کرده اند و به عبارتی اگر صدای بی اعتمادی امروز شنیده شود، صدای سازهایی است که در آن سال ها نواخته شده است. به گونه ای که نگرانی در ارتباط با مشارکت سیاسی و اجتماعی این منطقه باید جدی گرفته شود.
اگر چه در یک سال اخیر اقداماتی در جهت اعتمادسازی بین مردم و حاکمیت صورت گرفته و مدیریت ارشد امروز استان ارتباطی صمیمی با مردم دارد، اما متاسفانه شدت و سرعت افزایش رادیکالیسم ناشی از انباشت مطالبات به گونه ای است که ماشین آن از شیوه جدید اعتماد سازی بین مردم و حاکمیت پیشی گرفته و باید نگرانی ها را درک و براساس واقعیت ها عمل و برنامه ریزی کرد.
ترویج اعتقادات محلی و فعالیت معمول مذهبی و قومی مبتنی بر ذائقه و ویژگی مردم منطقه سابقه ای به قدمت تاریخ منطقه دارد و از نظر قرآن و قانون اساسی نیز به رسمیت شناخته شده، اما متاسفانه اجازه ندادن به نیروهای معتدل و میانه رو در این وادی، موجب ورود نیروهای رادیکال به بازی شده و این از هر نظر نگران کننده و نشان دهنده این واقعیت است که باید در رفتار گذشته خویش تجدید نظر کنیم و رفتارهای صحیح را تقویت و بدون غرور کاذب از تکرار روش های غلط بپرهیزیم.
برای تقویت اعتماد سازی که اتفاقا یکی از روش های مهم جلب مشارکت در تمام زمینه های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است، برای ترمیم رابطه ها و جلب مشارکت و ایجاد انگیزه و امید در بین مردم، لا زم است دیگر بار نیروهای میانه رو و معتدل به مشارکت سیاسی فراخوانده شوند تا بیش از گذشته میدان برای عناصر تندرو و آلوده شدن فضای کردستان به خشونت و تندروی باز نشود; مبادا با دست و تصمیم خودمان فضا را به سمتی ببریم که آرزوی حضور نیروهای میانه رو، خیرخواه و وفادار به منافع ملی و این آب و خاک آرزویی دست نیافتنی باشد. از بعد فرهنگی هم صدای یکسانی از رسانه های نحیف و کم رمق استان کردستان شنیده می شود، که به هیچ وجه بازتاب خواست مردم نبوده و تداوم آن برای منافع ملی خطرناک است.
ادامه تحمل نکردن صدای متفاوت، نشنیدن واقعیت ها و نادیده گرفتن ذائقه مردم در سطح کلا ن می تواند هزینه های زیادی روی دست کشور بگذارد. نباید انتظار داشت که مردم کردستان مانند تهران و قم و اصفهان فکر کنند. در آن سوی مرزهای این جغرافیا صداهای جدید اعم از مذهبی، قومی، پیشرفت و توسعه و البته ترور و خشونت به گوش می رسد و بازیگران استعمار در فضایی جدید به دنبال منافع خود هستند.
از دیگر سو مردم در دورترین روستاها این واقعیت ها را به سبب ارتباط های قومی، سببی و مراودات تجاری و امواج ارتباطی رسانه های جمعی و شبکه های اینترنتی می بینند و در این شرایط که شاخصه های توسعه کردستان از زوایای مختلف نسبت به خیلی از استان های کشور عزیز ما ایران پایین تر است اگر غفلت کنیم زمینه تبلیغات و عدم شرکت در انتخابات فراهم است. چه خوب است همین امروز تا دیر نشده چشم بر روی واقعیت ها باز کنیم و در راستای خنثی کردن اهداف شوم دشمنان ایران اسلا می واستعمار و امپریالیسم زمینه واقعی مشارکت مردم با تکیه برشاخص های فرهنگی و قومی مردم منطقه را فراهم کنیم.
ما از سر صدق و دلسوزی و در راستای توجه به تلنگر وجدان و رسالت انسانی و قانونی نمایندگی مردم، این واقعیت را بیان می کنیم تا فردا نزد خدای خود و مردم آسوده خاطر باشیم، اما اینکه کدام مسیر مدیریتی برای آینده کردستان در نظر گرفته شود و از کدام زاویه عقلا نی یا غیر از آن به فکر منافع ملی باشیم، واقعیت ها در آینده همه چیز را روشن می کند.
عضو فراکسیون خط امام(ره) مجلس و
عضوشورای مرکزی حزب مردم سالا ری
تهران امروز:چرا با آمریكا مخالفیم؟
«چرا با آمریكا مخالفیم؟»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم سیدجواد سیدپور است كه در آن میخوانید؛«ما چرا با آمریكا مخالفیم؟» این پرسشی است كه شاید بسیاری مخصوصا نسل جوان از خود بپرسند و خواهان پاسخی قانعكننده باشند. پاسخی كه به آنها بگوید دلیل مخالفت ایران با ایالات متحده تنها خواست ایران نیست بلكه مطالبه همه آزادیخواهان جهان است زیرا ایالات متحده به تنهایی عامل بزرگترین جنایتها و انحرافات در تاریخ معاصر دنیا مخصوصا پس از پایان جنگ جهانی دوم است. براساس مطالعات و تحقیقات صورتگرفته توسط محققان خارجی از زمان جنگ جهانی دوم «ایالات متحده: 1 - تلاش كرده است بیش از 50 دولت را كه اكثرا در انتخاباتی آزاد به قدرت رسیده بودند، سرنگون كند. 2 - تلاش كرده است جنبشهای مردمگرا یا ملیگرا را در 20 كشور دنیا سركوب كند. 3 - در انتخابات آزاد بیش از 30 كشور دنیا شدیدا دخالت كرده است. 4 - مردم دستكم 30 كشور را بمباران كرده است. 5 - تلاش كرده است رهبران بیش از 50 كشور را ترور كند.» http://killinghope.org)
اكنون سوال این است اگر یكی از این جنایتها در كارنامه كشورهای دیگر میبود سازمانهای بینالمللی و خود ایالات متحده چگونه با آن برخورد می كردند؟ چگونه كشوری كه در نیمه دوم قرن بیستم رهبران 50 كشور دنیا را در معرض ترور قرار داده، ادعا میكند كه داعیهدار مبارزه با تروریسم است؟ و دیگر كشورها را به تروریستبودن متهم میكند؟ این همان خصلت ویژه آمریكاییهاست، خصیصهای كه آنها را به ریاكاری و دروغگویی آن هم در زیر لوا و پوششی از اخلاقگرایی و انساندوستی ظاهری وامیدارد. همان دستان چدنی كه روكش مخملی دارد. اكنون اما عصر پایان ریاكاری آمریكایی و رونمایی از طبقه حاكمهای است كه «سرمایهداری بنیادگرا» را میخواهد به تمام دنیا حقنه كند ولی در عین حال شكست میخورد.
شكستهای پیاپی آمریكا در خاورمیانه با بیداری اسلامی ملتها و پایین كشیدن حاكمان مستبدی كه عمری تحتالحمایه آمریكا بودند، آغاز این رونمایی است نه تمام آن. دگرگونیهای ژرفی كه بدون شك چهره تازهای از خاورمیانه اسلامی را به نمایش خواهد گذاشت، خاورمیانهای كه طرفداران آمریكا و غرب در اقلیت فكری و حكومتی قرار خواهند داشت.
عصر تحولات بنیادین اسلامی نوید بخش جهان تازهای است، جهانی كه دیگر نمیشود آن را با خیمهشببازیهای دوگانه فریب دارد.
این بیداری اكنون تا قلب ایالات متحده و نبض سرمایهداری آن، نیویورك، نفوذ كرده و نسلهای نوخاسته آمریكا را علیه اقلیت سرمایهسالار شورانده است. در چنین دوره و دورانی بعید نیست كه صاحبان قدرت و ثروت غرب همانند بسیاری دیگر از حاكمان خودكامه خاورمیانه مجبور به تن دادن به تحولات و تغییرات ضروری دنیای جدید باشند، دنیایی آزادتر و آبادتر بدون استبداد بنیادگرایی سرمایهسالار.
ابتكار:آقای فردوسیپور، شما دیگر چرا؟
«آقای فردوسیپور، شما دیگر چرا؟»عنوان یادداشت روز روزنامه ابتكار به قلم محسن حدادی است كه در آن میخوانید؛این رفتار غیرحرفهای رسانه ملی در کنار رفتارهای دیگرش، زیاد هم تعجب آور نیست اما تکرار آن در برنامه نود که همواره نشان داده استقلال رای خود را در کنار حفظ اصول حرفهای یک برنامه تعاملی حفظ کرده، زیاد خوشایند نبود.برنامه «نود» بدون تردید یک استثنا و تکبرگ برای رسانه ملی است؛ برنامهای که ضمن حفظ جایگاه خود در میان مخاطبان، مراقب سرمایه اصلی خود یعنی ـ مردم و مخاطبان ـ هست و برای حفظ جایگاه، خود را با مسئولان و مدیران هماهنگ نمیکند.با این حال شاید فشارهای زیادی روی این برنامه وجود دارد تا عادل فردوسیپور هم به برخی قوانین و دستورالعملهای سلیقهای و نانوشته مدیرانش تن بدهد و در اقدامی غیرحرفهای، نام رسانهها را از برنامه خود حذف کند.
اگرچه اصولا رعایت کپیرایت در رسانه ملی به نوعی جک اساماسی شبیه است تا یک اصل حرفهای و لازمالاجرا؛ چه آن زمان که بیستوسی کاریکاتورهای بیبدیل حسین صافی از مدیران و وکیلان و وزیران کشور برمیدارد و لوگوی «خبرآنلاین» را خیلی راحت پاک میکند و چه حالا که برنامه نود در گزارشهایش، اخبار «خبرآنلاین» را نشان میدهد و عنوان و لوگوی خبرآنلاین را حذف میکند اما سایر خبرگزاریها بویژه یک خبرگزاری را با همه مخلفات و متعلقاتش نشان میدهد!
یک «خامخیالی» محض در بین برخی مدیران رسانه ملی وجود دارد و آن اینکه مثلا تصور میکنند اگر در یک فیلم یا سریالی «آرم» یک شرکت مشهور داخلی و خارجی را شطرنجی و یا محو کنند، دیگر کسی مثلا خودروی بازیگر نقش اول آن سریال را نمیشناسد! در نتیجه برای شرکت «بنز» به صورت رایگان تبلیغ نکردهاند و مردم هم اصلا متوجه نشدهاند که خودروی مذکور بنز بوده و...این رفتار جالبتوجه که باعث شده در سریالهای وطنی آرم ماشینها را بردارند و یا با چسب مشکی(!) استتار کنند، در حوزه رسانه هم وجود دارد و میخواهند شناسنامه یک رسانه را با فتوشاپ حذف کنند!شاید رسانه ملی با خود میپندارد شرکت بنز مخاطبان خود را از طریق تلویزیون جذب کرده و با حذف آرم ماشینهایش، تا مرز ورشکستگی پیش میرود! یا اینکه «خبرآنلاین» با تبلیغات دولتی یا شبهدولتی در رسانه ملی به یک رسانه مرجع و پرطرفدار تبدیل شده که اگر نام و لوگویش را حذف کنیم، مخاطبانش را از دست میدهد... کاش این دوستان متوجه شوند که رسانهها جایگاه خود را دارند و نیاز به تبلیغات رسانه ملی ندارند که شاید حتی برایشان ضدتبلیغ محسوب شود!
البته خاصیت رسانه ملی و سایر نهادهای دولتی ماست که اصولا «رسانه منتقد» را بر نمیتابند و همه تلاش خود را معطوف به حذف و یا انزوای آن میکنند؛ فارغ از اینکه «رسانه مردمی» صدای مردم است.
آنچه از رهگذر این چند خط میتوان برداشت کرد، مسیر خطرناکی است که رسانه در کشورما طی میکند و آن هم رفتار صفر و صدی در هر حالی است؛ یا «منتقد همیشگی» و یا «معتقد همیشگی»...
برای همین هم صدای اعتراض مردم و صدای تقدیر مردم کمتر در رسانهها به صورت پهلوگرفته در کنار هم شنیده میشود. که این البته بیشتر به خاطر مشکل تامین مالی رسانههاست که آنها را وادار به معامله بر سر «صدای مردم» و همپیالگی با کارتلهای سیاسی - اقتصادی میکند. بالاخره رسانه ملی هم به پول نفت وابسته است و باید این نفت سر سفرهاش بنشیند و این شاید هرازگاهی با «صدای مردم» همخوانی نداشته باشد...
شرق:همه راهها به دوحه ختم میشود
«همه راهها به دوحه ختم میشود»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمد فرازمند است كه در آن میخوانید؛این روزها دوحه به پایتخت دیپلماسی منطقهای تبدیل شده است. علاوه بر اجلاس دوستان لیبی و سفر صالحی وزیرخارجه كشورمان، ولید معلم وزیرخارجه سوریه نیز روز یكشنبه این هفته به دوحه رفت تا مهمترین جلسه میانجیگری بینالمللی پس از هشت ماه بحران بین دولت سوریه و كمیته مامور شده از سوی اتحادیه عرب در دوحه برگزار شود. قبلا سوریها رفتن به قاهره، مقر اتحادیه عرب را نپذیرفته بودند.
شیخحمد بنجاسم آلثانی، نخستوزیر و وزیر خارجه قطر پس از جلسه كمیته عربی با ولید معلم با لحن تند و بیسابقه، بشاراسد رییسجمهور سوریه را مورد خطاب قرار داد و گفت كه او باید دست از وقتگذرانی و فریبكاری بردارد و به طور شفاف به طرح كمیته اتحادیه عرب برای پایان دادن به خشونت در سوریه پاسخ دهد.
گرچه نخستوزیر قطر به نمایندگی از اتحادیه عرب سخن میگفت اما شكی نیست در اوضاع و احوال كنونی كه اتحادیه عرب در وضعیتی ضعیف قرار دارد این پتانسیل بالای دیپلماتیك قطریهاست كه به شیخ حمد اجازه میدهد به نام اتحادیه عرب اینگونه در بحرانهای بزرگی مانند لیبی و سوریه مداخله كند و نقشی را برعهده بگیرد كه حتی تركیه با تمام توانمندیهای دیپلماتیكاش قادر به ایفای آن نبوده است.
تركیه با وجود آنكه در بحرانهای اخیر خاورمیانه، بسیار فعال و پرتحرك بوده و دستاوردهای دوره زمامداری حزب عدالت و توسعه را بهعنوان الگویی برای آینده كشورهای عربی ارایه میكند اما در بحران سوریه بهدلیل اعلام ناامیدی زودرس اردوغان از اسد و جانبداری از مخالفان و برگزاری اجلاس اپوزیسیون در استانبول، پتانسیل میانجیگری در سوریه را خیلی زود از دست داد. شاید تركها از هم اكنون به جایگاه خود در سوریه بعد از اسد میاندیشند. رقیب دیپلماسی منطقهای تركیه یعنی قطر مترصد چنین فرصتهایی است تا شكافهای دیپلماتیك را با توجه به قدرت مانور سیاسی خود پركند.
شیخ حمد بن جاسم، ولید معلم را وادار كرد تا یك شب در دوحه بماند و روز دوشنبه به طرح كمیته عربی پاسخ گوید، اما معلم در نهایت بدون پاسخ قطعی دوحه را به سوی دمشق ترك كرد و روز چهارشنبه سفیر سوریه در اتحادیه عرب، قبل از اجلاس وزرای خارجه عرب وارد قاهره شد و اعلام كرد كه پاسخ سوریه به طرح عربی را همراه خود آورده است. او حاضر نشد این پاسخ را قبل از ارایه در اجلاس وزرا افشا كند اما رسانههای رسمی سوریه اعلام كردهاند كه این كشور با طرح اتحادیه عرب موافقت كرده است. در حالیكه سوریه اعمال خشونت توسط مخالفان را سرزنش میكند و مدعی است تاكنون 1100 نفر از نیروهای امنیتی، توسط مخالفان مسلح به قتل رسیدهاند.
در مقابل طرح كمیته عربی از سوریه میخواهد كه فورا زندانیان سیاسی كه از فوریه امسال دستگیر شدهاند را آزاد كند و نیروهای امنیتی و نظامی را از خیابانها فراخوانده و اجازه دهند ناظران اتحادیه عرب در سوریه حضور یابند. همچنین در فرصت مناسب مذاكرات دولت و مخالفان آغاز شود. لاوروف وزیرخارجه روسیه نیز روز سهشنبه در ابوظبی به خبرنگاران گفت كه از طرح اتحادیه عرب برای پایان دادن به بحران سوریه حمایت میكند و آن را فرصتی برای تعیین سرنوشت سوریه در خلال گفتوگوهای ملی و آشتی به روش مسالمتآمیز میداند.
لاوروف در ضمن گفت كه روسیه اجازه نمیدهد وضعیت لیبی در سوریه تكرار شود و ناتو در این كشور مداخله نظامی كند. فعال شدن اتحادیه عرب با محوریت قطر شاید آخرین فرصت برای اسد باشد تا قبل از آنكه شورای امنیت به مداخله در بحران سوریه بپردازد، راهی برای مصالحه پیش روی حاكمیت و مخالفان گشوده شود.
قبل از این آمریكا، اروپا و تركیه فرصت اسد را برای انجام اصلاحات واقعی پایانیافته اعلام كرده بودند. حاكمیت سوریه بهخوبی میداند كه مخالفت با طرح عربی به آن معناست كه قطعنامه آتی شورای امنیت این بار ممكن است مانند قطعنامه 1973 لیبی از پشتیبانی اعراب برخوردار شود.
قرار گرفتن كشورهای نفتخیزی مانند قطر، عربستان و امارات در صف حمایتكنندگان از قطعنامه جدید از یكسو كار روسیه و چین را برای وتو قطعنامه مشكل خواهد كرد و از سوی دیگر به مصوبه شورای امنیت مشروعیت عربی میبخشد.
ملت ما:واگذاریهای شتابزده و چالشهای خصوصیسازی
«واگذاریهای شتابزده و چالشهای خصوصیسازی»عنوان یادداشت روز روزنامه ملت ما به قلم حافظ امرایی است كه در آن میخوانید؛خصوصیسازی پدیده تازهای است كه اشتیاق جهانیان برای واگذاری فعالیتها، آن را به یكی از ویژگیهای متمایز سیاستهای اقتصادی از دهه 1980 به بعد بدل ساخته است. سیاست خصوصیسازی به عنوان راهی در جهت كاهش فشار مالی شركتهای دولتی بر بودجه دولت و بالا بردن كارآیی آنها، توانمندسازی بخش خصوصی، افزایش رقابت از طریق واگذاری مالكیت و مدیریت بنگاههای دولتی به بخش غیر دولتی است.
تلاش برای گسترش مالكیت دولتی در دهههای 1960 و 1970 با حركتی اساسی در حدود سالهای 1980 مواجه و دولتها بهطور گستردهای نظارتشان را با افزایش فعالیت بخش خصوصی، بهویژه برای تامین خدمات كاهش و در كشورهایی مانند شیلی، انگلستان و نیوزیلند در بعد جهانی انجام گرفت. خصوصیسازی ممكن است منجر به انتقال مالكیت شود یا بر عكس مالكیت شركت تغییری نكند.
امروزه در بسیاری كشورها، خصوصیسازی در دستور كار دولتها قرار دارد و مهمترین انگیزهای كه باعث این حركت شده است عدم كارایی بخش دولتی در فعالیتهای اقتصادی بوده است. بیس لی و لیتل چایلد معتقدند خصوصیسازی وسیلهای است برای بهبود عملكرد فعالیتهای اقتصادی از طریق افزایش نیروهای بازار، در صورتی كه حداقل 50 درصد سهام آنها به بخش خصوصی واگذار شود.
با وجود رشد بخش خصوصی در بسیاری از كشورهای در حال توسعه، گسترش آنها به دلیل قوانین دولتی و هدایت اعتبار و منابع به سمت شركتهای دولتی غیر كارا، كند است. موضوع خصوصیسازی و واگذاری شركتهایی كه تحت مالكیت دولت قرار دارند به بخش خصوصی، یكی از مسائل با اهمیت و روز اقتصاد ایران نیز است
لیكن این امر از سال 1379 با تشكیل سازمان خصوصیسازی و پیش بینی احكام مربوط در قوانین برنامه و ابلاغ سیاستهای كلی اصل 44 قانون اساسی توسط مقام معظم رهبری و تصویب قانون اجرای اصل44قانون اساسی بصورت جدی مورد توجه قرار گرفت. در مجموع دودلیل عمده برای خصوصیسازی تعریف شده است كه عبارتند از:
الف) كاهش مسئولیتهای دولت و خارج ساختن منابع دولتی از حیطه مدیریت دولت برای ارتقای كارایی و بهره وری در استفاده از این منابع.
ب) كاهش بارمالی صنایع ملی دولتی بر بودجه كشور در راستای تحقق هدف اول
و دلایل این عدم كارایی در بخش دولتی را میتوان به قرار زیر برشمرد:
1- مشوقهای ضعیفتر مدیران سازمانهای دولتی نسبت به مدیران شركتهای بخش خصوصی
2- عدم نظارت شدید از طرف صاحبان موسسه بر آنان
3- عدم تعهد قلبی بربهبود عملكرد ودنبال كردن اهداف غیر اقتصادی (استخدام بیش از حدو...).
از جمله مهمترین مسائل در بحث واگذاریها، برنامهریزی برای طرف تقاضا است و برای تقویت بعد تقاضا راهكارهایی همچون ایجاد تسهیلات در قوانین و فرایند سرمایهگذاری خارجی، تسهیل فرآیند سرمایهگذاری ایرانیان مقیم خارج از كشور، تسریع و تشویق در شكلگیری نهادها و ابزارهای مالی جدیدو برقراری سیستم مناسب اطلاعرسانی از اهمیت فوقالعادهای برخوردار هستند.
شكستهای جـدی دولت در امــر خصوصیسازی طی دو برنامه اول و دوم توسعه كشور به علت عدم ثبات سیاسی- اقتصادی، رقابت دولت با بخش خصوصی و سازوكارهای سیاسی گروههای موثر براقتصاد كشور، هیچگاه منجر به مالكیت خصوصی آن هم از نوع امن و پایدار نشده است.
لذا چنین فقدانی در كنار عواملی از قبیل
الف) نبود بازارهای مالی یا بازارهای مالی ضعیف
ب) ترس از اثرات خصوصیسازی بر اشتغال در كوتاهمدت
ج) بار بدهی اضافی شركتهای دولتی و ترس مدیران دولتی به جهت از دست دادن پستهای مدیریتی وعدم آموزش و آگاهی كافی آنان همواره در ایران پروژههای خصوصی را به شكست جدی كشانده است.
با نگاهی به عملكرد چند ساله گذشته خصوصیسازی در كشور میتوان دریافت كه روند مورد انتظار و مثبتی از اجرای این سیاست به دست نیامده و از طرفی نسبت بودجه عمومی و بودجه كل كشور به محصول ناخالص داخلی افزایش چشمگیری یافته و به ترتیب از 7/24و 6/68 درصد در سال 1380 به 7/38و 3/97 در سال 1385 رسیده است.
سهم بودجه شركتهای دولتی از بودجه كل كشور نیز از 4/56 در سال 1380 به 1/60 در سال 1384 و سپس به 64 درصد در سال 1385 افزایش یافته است. در قانون بودجه سال 1386 نیز سهم مصارف شركتهای دولتی با 22درصد رشد به 1677 هزار میلیارد ریال بالغ شده است. بیتردیــد افزایـــش این نسبتها حاكی از عملكرد ضعیف خصوصیسازی از یك سو و دولتیسازی از سوی دیگر است.
چرا كه بر اساس بند (ه) ماده 145 قانون برنامه چهارم توسعه، دولت مكلف شده است نسبتهای مزبور را در طول برنامه سالانه حداقل 2درصد كاهش دهد. این در حالی است كه خصوصیسازی در كشور حتی از لحاظ كاهش تعداد شركتهای دولتی نیز تحقق نیافته است و هر ساله شركتهای دولتی جدیدی تاسیس میشود.
جامعه آماری در این پژوهش شامل كلیه شركتهای دولتی بوده كه طی سالهای 85- 1380 از طریق بورس اوراق بهادار بیش از 50 درصد سهام آنها به بخش خصوصی واگذار شده است. این پژوهش، با نوینترین معیارها از جمله ارزش افزوده اقتصادی، ارزش افزوده بازار و نسبت كیو توبین كه در دو دهه اخیر در سرتاسر جهان بهطور گسترده توسط محققان مالی و اقتصادی مورد استفاده قرار گرفته است انجام شده است.
براساس نكات حاصل از بررسی تجربه كشورهای مختلف در امر خصوصیسازی میتوان گفت كه اجرای برنامه خصوصیسازی تنها در فضایی كه زمینههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و عملیاتی لازم و متناسب با آن فراهم باشد فرآیند موفقی است در غیر اینصورت قبل از اینكه مسئله را حل كند مشكلآفرین است.
بنا به تجزیه و تحلیل علمی و آماری حاصل از پژوهش، میتوان نتیجه گرفت كه متوسط متغیرهای پژوهش پس از خصوصیسازی نسبت به قبل از آن افزایش نیافته و تغییر معنی داری در این شاخصها مشاهده نشده و بهطور كلی میتوان گفت كه عملكرد شركتهای واگذار شده مورد پژوهش نسبت به قبل از واگذاری بهبود نیافته است و عدم بهبود عملكرد میتواند متاثر از دلایل احتمالی زیر باشد:
1- با توجه به نتایج متغییرهای تحقیق كه همگی بر اساس فاكتورهای بازار میباشند به نظر میرسد تجدید ساختار و تعدیلات لازم قبل از واگذاری صورت نگرفته است.
2- بر اساس تجزیه و تحلیل صورتهای مالی شركتهای واگذار شده، اولویتبندی درستی برای واگذاری شركتها انجام نشده و شركتها جذاب برای واگذاری نبودهاند.
3- عدم واگذاری مدیریت واحدها و استفاده از مدیران انتصابی.
4- واگذاری از طریق بورس مالكیت را در سطح گستردهتری پخش مینماید ولی به لحاظ عدم گستردگی بازار سرمایه و بورس در ایران كارایی واگذاری سهام شركتها از طریق بورس و افزایش شاخصهای عملكرد با خطر مواجه شده است.
دنیای اقتصاد:نرخ ارز و اهداف دولت
«نرخ ارز و اهداف دولت»عنوان سرمقاله وزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمدصادق جنانصفت است كه در آن میخوانید؛خبرگزاریها و سایتهای خبری روز 26 شهریورماه گذشته به نقل از محمود بهمنی، رییسكل بانك مركزی نوشتند: «میخواستم ارز را تكنرخی كنم، اما مهلت ندادند.»
وی روز 13 مهر نیز تاكید كرد: «در دو روز باقیمانده تا آخر هفته یك مرحله دیگر نرخ ارز را كاهش میدهیم.»
امروز 46 روز از سخنان اول وی و 28 روز از وعده كاهش نرخ ارز توسط رییسكل بانك مركزی سپری شده است و نرخ ارز روندی فزاینده را تجربه میكند و شاهد 3 نرخی شدن ارز در بازار هستیم.
ناامید شدن فعالان صنعتی و اقتصادی از وعدههای بانك مركزی و دولت منجر به اعتراض آنها شده و در محافل و مجامع خود به دولت هشدار میدهند كه ادامه وضع فعلی در بازار ارز موجب ابهام و مخدوش شدن اعتماد به بانك مركزی و دولت خواهد شد. فعالان بخش خصوصی در اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران درباره وضع فعلی بازار ارز نكات قابلتوجهی ارائه كرده و احتمالا در روزهای آتی باز هم نكات مهمی را مطرح خواهند كرد.
نوشته حاضر چند نكته را درباره بازار و سیاستهای ارزی و رفتار و گفتار مسوولان تراز اول بانكی و سیاسی یادآور میشود:
1- رییسكل بانك مركزی باید با صراحت و شجاعت نام و مشخصات آنهایی كه «مهلت» ندادند تا وی با مسوولیت خویش ارز را تكنرخی كند به اطلاع شهروندان برساند. مبهم نگه داشتن این فرد یا افراد و نهادهای قدرتمندی كه بالای سر رییس كل بانك مركزی ایستاده و به او اجازه تكنرخی كردن ارز را نمیدهند و حتی خواسته او را برای افزایش نرخ سود سپردهگذاری در چند ماه گذشته نادیده گرفتهاند، موجب سلب اعتماد به حرفها و داوریهای رییسكل بانك مركزی خواهد شد. رشد بیاعتمادی به نهاد بانك مركزی و مسوولان آن به ویژه از سوی فعالان اقتصادی و حتی شهروندان عادی به جایی منتهی میشود كه سنگ روی سنگ بند نمیشود و همه چیز از دست میرود.
2- برخی سیاستگذاریهای اقتصادی نشان از آن دارد كه كوچكترین علاقهای به دانش رایج اقتصاد و رفتار مستقل از قدرت سیاسی متغیرهای اقتصادی وجود ندارد. این بیاعتنایی و نادیده گرفتن آموزههای علم اقتصاد به این دلیل است كه برخی اهداف دولت با آموزههای دانش اقتصاد به تعارض میرسند و البته دولت ترجیح میدهد اهداف خود را به هر شكل پیگیری كند. در همین مساله 3 نرخی شدن ارز و روند فزاینده قیمت ارزهای معتبر به ریال، این شبهه وجود دارد كه بازار ارز ابزاری برای پیگیری سایر اهداف دولت شده است و میتواند پیامدهای مخاطرهآمیزی را بر اقتصاد تحمیل كند.
دولت با وجود همه توصیههای كارشناسان و اقتصاددانان كه نرخ سود سپردهها و نرخ سود تسهیلات را دستكاری نكنید، هنوز تمایل ندارد از این خواسته خود عدول كند و بازار پول را از تعادل خارج كرده است كه پیامدهای آن در بازار ارز قابل دیدن است.
3- اعضای اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران و تهران در روزهای گذشته اعتراض و انتقاد و راهكارهای موردنظر خود درباره بازار ارز را طرح كردهاند. به نظر میرسد، این نمایندگان بخش خصوصی نباید در این نقطه متوقف شده و كار را رها كنند. اگر بخش خصوصی از شرایط موجود ناراضیاند – كه هستند – و اگر راهكارهای كارشناسی و علمی برای متقاعد كردن دولت و بانك مركزی دارند، گام بعدی و مهمتر این است كه كار را تا آخر دنبال كرده و به نتیجهای خوشفرجام برسانند.
تجربه نشان داده است اگر بخش خصوصی فقط به طرح مسائل اكتفا كند و معضل را تا حل كردن آن پیش نبرد، انبوه رویدادهای سیاسی، به دولت اجازه میدهد اهداف خود را دنبال كرده و به نتایج بلندمدت رفتارش كمتر توجه كند.