• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 42209
تعداد نظرات : 4513
زمان آخرین مطلب : 4199روز قبل
پوست و مو

ماسک عسل

 

خواص عسل برای حفظ شادابی و نشاط پوست از هزاران سال پیش ثابت شده است و امروزه نیز عسل همچنان جایگاه ویژه ای در مواد بهداشتی، آرایشی دارد.

 

خواص زیبایی بخشی عسل

 

به نوشته «Readers Digest» عسل خاصیت ضدعفونی کننده و ضدباکتریایی دارد و سرشار از پتاسیم و آنتی اکسیدان است و تاثیر مشابه پراکسیدهیدروژن دارد. بنابراین عسل، به پوست کمک می کند تا منافذ بدون خشک شدن پوست جمع شود.

 

عسل، رطوبت لازم را برای پوست فراهم می کند و رطوبت از دست رفته را جایگزین می کند. عسل یکی از بهترین درمان ها برای رفع خشکی پوست است.

 

عسل التهاب همراه عفونت های قارچی پوست را کاهش می دهد و آن را کاملا از بین می برد. همچنین التهاب ایجاد شده بر اثر آفتاب سوختگی را کاهش می دهد.

 

ویروس تبخال و جوش های پوستی کودکان را درمان می کند.

 

پوست و سلول های خشک و مرده را از بین می برد و از آن جا که ماده تحریک کننده ندارد برای همه نوع پوست مفید است.

 

علاوه بر این که عسل یک پاک کننده قوی است، بریدگی، عفونت قارچ پا و ورم ملتحمه چشم را نیز درمان می کند.

 

ماسک عسل و دارچین یکی از بهترین و موثرترین ماسک های ضدپیری است. به مرور زمان، لکه ها به خصوص لکه های ناشی از سوختگی را کاهش می دهد و پوست را سفت و نرم می کند.

 

چگونه باید از عسل برای زیبایی پوست استفاده کرد؟

 

مطمئن شوید که عسلی که قرار است استفاده کنید، طبیعی است. این تنها عسل طبیعی است که نتیجه مطلوبی دارد. بیشتر مواقع ماسک عسل با مواد طبیعی مانند جو دوسر، زردچوبه، شیر،ماست، گلابی، تخم مرغ، آواکادو و دارچین مخلوط می شود.

 

ماسک ضدباکتریایی:

 

این ماسک پوست را تمیز می کند و هر نوع ورم و التهاب و جوش را کاهش می دهد.

 

مواد لازم:

 

عسل طبیعی - یک قاشق غذاخوری

 

روغن زیتون - یک قاشق مرباخوری

 

زرده تخم مرغ - یک عدد

 

آواکادو، خیار یا گلابی کوچک - یک عدد

 

تمامی مواد را با هم مخلوط کنید و روی صورت بمالید و پس از ۳۰ دقیقه با آب ولرم بشویید.

 

زرده تخم مرغ، چربی را از بین می برد و روغن زیتون هم مواد مغذی موردنیاز پوست را تامین می کند و هم چنین پوست را تمیز و مرطوب و شاداب می کند.

 

در صورتی که پوست شما چرب است، روغن زیتون را از مواد حذف کنید و اگر پوست شما خیلی خشک است، چند قطره روغن ویتامین Eبه آن اضافه کنید.

 

ماسک معمولی برای همه نوع پوست:

 

مقداری عسل را در ظرف بریزید و ظرف را در آب گرم قرار دهید تا عسل باز شود. سپس روی صورت و گردن بمالید و پس از ۲۰ دقیقه بشویید.

 

ماسک ترکیبی با عسل برای همه نوع پوست:

 

عسل را با هر نوع میوه، شیر، تخم مرغ (سفیده یا زرده)، آب لیمو و ماست مخلوط کنید.

 

البته ابتدا عسل را کمی گرم کنید و مواد ترکیبی را به آن اضافه کنید و برای ۲۰ دقیقه روی صورت قرار دهید.

 

ماسک برای پوست چرب و دارای آکنه:

 

عسل ، سیب و مریم گلی

 

مواد لازم:

 

دو قاشق غذاخوری عسل، یک عدد سیب و نصف قاشق مرباخوری مریم گلی.

 

برای تهیه ماسک، سیب را به شکل پوره در بیاورید و سپس با عسل و مریم گلی در غذاساز مخلوط کنید تا یک دست شود و به مدت ۲۰ دقیقه در یخچال قرار دهید. این ماسک را روی صورت و گردن به جز دور چشم بمالید و پس از ۳۰ دقیقه بشویید.

 

مریم گلی خاصیت ضدقارچی و آنتی بیوتیک دارد.

 

ماسک برای پوست چرب با دارچین، جوز هندی ، لیموترش و عسل: این ماسک برطرف کننده جوش های سرسیاه است.

 

مواد لازم:

 

۲ قاشق غذاخوری عسل

 

یک قاشق مرباخوری آب لیموی تازه

 

یک چهارم قاشق مرباخوری دارچین

 

یک چهارم قاشق مرباخوری جوز هندی

 

طرز تهیه:

 

عسل را کمی گرم کنید و با آب لیمو، دارچین و جوز هندی مخلوط کنید تا یک دست شود ، آن را به صورت بمالید و پس از ۱۵ دقیقه صورت خود را با آب بشویید.

منبع: روزنامه خراسان

جمعه 13/8/1390 - 11:33
تزیینات و دکوراسیون
نکات مهم برای ایجاد آرامش در خانه شما

 

 

چیدمان مناسب یعنی آرامش خانه این نکته ای است که تمام خانم های خانه دار به آن رسیده اند. آپارتمان ها و ساختمان های کوچک وسایل زیاد خانه، جای محدود و دسترسی آسان به وسایل و اسباب مورد نیاز سبب می شود ما بیشتر به اطراف مان دقیق شده و در پی یافتن مکان هایی برای جا دادن وسایل باشیم. برای این کار اول باید برخی از اسباب و لوازمی را که مورد نیازمان نیست یا کهنه و غیرقابل استفاده هستند، دور بریزیم و آنهایی را که قابل مرمت و استفاده مجدد هستند، تعمیر کنیم.

به گزارش گروه ایران ویج ، باور غلط ما در این باره این است که فقط یک معمار داخلی می تواند طراحی و چیدمان زیبایی را ارایه دهد ولی اگر کمی خلاقیت و ابتکار به خرج دهیم، می توانیم با دقت، ظرافت و مطالعه، چیدمانی صحیح و مناسب از وسایل و لوازم خانه را داشته باشیم. باید چیدمان وسایل منزل به نحوی باشد که بتوان نهایت استفاده را از حداقل فضا برد، اما آن چیزی که نباید فراموش کرد، این است که طراحی و چیدمان خانه و وسایل آن باید برگرفته از فرهنگ ایرانی باشد.

 

۱) برای زیبا و جذاب جلوه دادن محیط زندگی خود لازم نیست حتما از مبلمان های گران قیمت استفاده کنید. توصیه می کنیم قبل از خرید مبلمان یا رنگ آمیزی منزل خود چند کتاب دکوراسیون تهیه کنید؛ حتما در آنها ایده های جالبی برای رنگ و نحوه چیدمان وسایل پیدا می کنید.

۲) گاهی می توانید از وسایل و مبلمان قدیمی برای منزل خود استفاده کنید؛ وسایل و اشیایی که ممکن است در زیرزمین منزل شما بلا استفاده مانده باشد.

۳) رنگ آمیزی و تغییر لوازم، ارزان ترین روش ممکن برای ایجاد تنوع در دکوراسیون است، ضمن اینکه خود شما هم می توانید آن را انجام دهید.

 

۴ عامل هرج و مرج

باید بپذیریم که هرج ومرج و به هم ریختگی غیرقابل پیشگیری است و به هر حال بی سروصدا و آرام آرام به درون خانه هایمان می خزد! بیشتر این مشکل به دلیل وجود وسایلی است که مدت ها به اصطلاح به ما چسبیده اند و نتوانسته ایم از شرشان خلاص شویم. شاید کادو یکی از دوستان بوده و نمی خواستیم با دور انداختنش، ناراحت شان کنیم یا هزینه زیادی برای خریدش پرداخته ایم ولی علاقه ای هم به استفاده از آن نداریم. با تمام این اوصاف باز هم نمی توانیم خودمان را متقاعد کنیم که نگه داشتن همین وسایل باعث شلوغ شدن خانه مان شده و بهتر است که با بیرون ریختن شان انرژی از دست رفته را به خانه بازگردانیم. شاید خداحافظی کردن با این چهار دسته اصلی آشفتگی ها کار سختی باشد ولی مطمئن باشید که ۹۰ درصد به هم ریختگی خانه به دلیل وجود آنهاست. پس خودتان را برای این خداحافظی آماده کنید!

 

۱) شکسته، خراب شده ولی درستش می کنم!

این یکی از بدترین عادت هایی است که اکثر ما به آن دچاریم. یک وسیله یا یک شی تزیینی شکسته. ماه ها و سال هاست که در جای خود باقی مانده بدون اینکه تعمیرش کنیم. اگر در این مدت درستش نکرده اید حتما احتیاجی هم به آن ندارید، پس بهتر است فراموشش کرده و هرچه زودتر از شر آن خلاص شوید. این وسیله آنقدرها که فکر می کنید برایتان اهمیت ندارد وگرنه زودتر از اینها به فکرش می افتادید!

 

۲) ازش متنفرم ولی خوب… شاید به درد بخورد!

متاسفانه بسیاری از ما مجموعه ای از وسایل را در خانه هایمان نگه داری می کنیم که ازشان متنفریم. ممکن است چراغ خواب یا آباژوری باشد که به محض خریدن و آوردنش به خانه خیلی زشت تر از آن چیزی که در مغازه بود به نظر برسد یا دربازکنی که حتی به درستی کار نمی کند. هرچه سریع تر خودتان را از دست این وسایل راحت کرده و فضای اشغال شده توسط آنها را به لوازمی اختصاص دهید که عاشق شان هستید. اگر فکر می کنید هنوز کارآیی لازم را دارند بفروشیدشان یا به کسی ببخشید که شاید دوست شان داشته باشد!

 

۳) هیچ وقت نوبت به استفاده ازش نرسیده

هرچیزی که در سال گذشته حتی یک بار هم سراغش نرفتید و هیچ مصرفی برایتان نداشته، از این به بعد هم نخواهد داشت. وقتی وسایل را به امید اینکه یک روزی به کار بیایند تلنبار می کنید، جای چیزهایی را که هر روز یا اغلب به آنها نیاز دارید را پر کرده اید. وسایل بی مصرف، پول و فضا و زمان شما را هدر می دهند. اگر زمان خاصی در آینده را برای استفاده از وسیله ای در نظر دارید نگه داشتن آن خیلی دور از ذهن نیست، اما اگر تنها تصور می کنید که شاید روزی به کار آید با آن خداحافظی کنید چون که همیشه هم هر چیزی که خوار آید به کار نخواهد آمد!

 

۴) وسیله ای را کلا فراموش کرده اید

وقتی کشوها را بیرون ریختید تا مرتب کنید و ناگهان با وسیله ای مواجه می شوید که اصلا یادتان نبوده که آن را داشته اید، بدون احساساتی شدن آن را برای همیشه فراموش کنید. وقتی این همه وقت را بدون این وسیله سپری کردید حتما نیازی به آن ندارید. به ندرت اتفاق می افتد که نبود چنین وسیله ای کار شما را لنگ کرده باشد چون چیزهایی را که لازم دارید، از وجودشان باخبرید.

جمعه 13/8/1390 - 11:32
آشپزی و شیرینی پزی
کوکوی ذرت و ماهی

 

کوکوی ذرت و ماهی یه مدل کوکوی متفاوت هست که طعمش به نظرم عالی شده بود. مخصوصا با وجود ترکیب پنیر و خامه ای که داره. البته شاید با تصور معمول ما از کوکو یه مقدار متفاوت باشه اما میتونید به عنوان اردور یا پیش غذا در مهمونی ها و به عنوان یه شام سبک ازش استفاده کنید.

 

 

مواد لازم برای ۴ نفر:

 

آرد

۷۵ گرم

بیکینگ پودر

یک چهارم قاشق چایخوری

تخم مرغ

۱ عدد

شیر

۵۰ میلی لیتر

ذرت شیرین

۳۰۰ گرم

ماهی

۱۰۰ گرم

پنیر موتزارلا

۵۰ گرم

خامه

۵۰ گرم

برگ نعناع

چند عدد

نمک و فلفل و پاپریکا

به مقدار لازم

 


روش تهیه:


۱- آرد، بیکینگ پودر، پاپریکا، تخم مرغ و شیر رو با هم مخلوط کنید و هم بزنید تا زمانی که کاملا مخلوط بشه.

۲- ذرت شیرین رو به مخلوط اضافه کنید نمک هم بزنید و مخلوط کنید.

۳- ماهی رو به قطعات کوچک برش بزنید، نمک و فلفل بزنید و کنار بذارید.

۴- یکم روغن توی تابه بریزید و از مخلوط کوکو یه اندازه یک قاشق غذاخوری در روغن گرم شده بگذارید و اجازه بدید که خودش رو بگیره و طلایی بشه. بعد برگردونید و طرف دیگه ش رو هم سرخ کنید و بعد روی دستمال آشپزخانه روغن اضافیش رو بگیرید.

اگه خواستید این کوکو رو به عنوان غذای کنار غذای اصلی یا پیش غذا برای مهمونی تون آماده کنید میتونید تا این جاش رو روز قبل انجام بدید و توی ظرف در بسته داخل یخچال نگه دارید تا روز مهمونی کارتون کمتر باشه.

۵- توی یه تابه کوچیک، یکم روغن بریزید و ماهی ها رو اضافه کنید و تفت بدید تا کاملا طلایی بشن. خارج کنید و روی دستمال قرار بدید تا روغن اضافه ش گرفته بشه.

۶- توی همون تابه که ماهی رو آماده کردید و الان یکم روغن داره، خامه رو بریزید. حرارت رو بسیار کم کنید و پنیر رو هم اضافه کنید تا آب بشه و کاملا با هم مخلوط بشن و غلظتش هم زیاد بشه. نمک و فلفل هم اضافه کنید و بعد از روی حرارت بردارید.

۷- حالا روی هر کدوم از کوکو های ذرت، یک قاشق چایخوری از مخلوط پنیر و خامه بگذارید. بعد یک تکه ماهی و یک برگ نعناع هم قرار بدید و داخل ظرف سرو بچینید و میز شامتون رو زیبا کنید.

نکته : ماهی (از هر ماهی بدون تیغ میتونید یا فیله ماهی میتونید استفاده کنید) ، (میتونید از پنیر پارمزان هم استفاده کنید.)

جمعه 13/8/1390 - 11:30
بیماری ها

خطوط کشش پوستی یا استریا نوعی اسکارهای پوستی با رنگ سفید نقره ای هستند که به مرور زمان کمتر می شوند ولی به طور کامل ناپدید نمی شوند.

 

خطوط کششی پوستی، اغلب در درم که لایه میانی پوست و مسوول حفظ شکل پوست است و در هر جایی از بدن قابل مشاهده اند ولی معمولا در مکان هایی که چربی زیادی ذخیره می شوند، تمایل بیشتری به شکل گیری دارند. این مکان ها معمولا شامل شکم، سینه و بخش فوقانی بازو، زیر بازوها، ران ها، لگن، و باسن هستند. این خط ها بر فعالیت بدنی اثری ندارند و مشکلی برای سلامت به شمار نمی روند و رشد سریع پوست (به عنوان مثال در بارداری) یا افزایش وزن و مصرف کرم های استرویید از علل به وجود آمدن آنهاست. این مشکل اغلب هنگام بارداری و چاقی و افزایش رشد سریع ماهیچه ها در بدنسازی دیده می شود و بین ۹۰ ۷۵ درصد خانم ها درجاتی از خطوط کششش پوستی را دارند. سطوح بالای هورمونی طی بارداری اغلب باعث ایجاد خطوط کششی پوستی طی ماه های ۶ و ۷ بارداری می شود. این خطوط ابتدا به رنگ قرمز یا ارغوانی هستند اما به مرور زمان کمرنگ تر می شوند.

 

هورمون های گلوکورتیکویید باعث گسترش خطوط کششی پوستی می شوند و این کار را با اثر بر اپیدرم و جلوگیری از فعالیت فیبروبلاست ها در ایجاد کلاژن و فیبرهای الاستین که برای حفظ توأم پوست در رشد سریع آن لازم است، انجام می دهد. این کاهش مواد حفظ کننده، وقتی پوست کشیده می شود، باعث گسستگی اپیدرم و درم می شود.

 

در مطالعه ای نشان داده شده که مصرف روغن یا کرم می تواند باعث جلوگیری از خطوط کششی پوستی شود. مصرف روزانه عصاره Gotu kola، (مغز قهوه سودانی) ویتامین E و کلاژن هیدرولاز می تواند به طور مشخصی تمایل به ایجاد استریا در بارداری را کم کند.

 

درمان های متعددی برای بهبود استریا وجود دارد از جمله لیزر، درم ابریژن و رتینوییدها که استفاده روزانه برای یک ماه باعث کاهش عمق و طول و سطوح ناصاف استریا می شود.

 

رادیوفرکوئنسی در ترکیب با لیزری خاص باعث بهبود استریا در حد ۲/۸۹ درصد می شود. در صورتی که استریاها به صورت مکرر رخ دهند و در محدوده زیر ناف باشند، می توان با عمل جراحی آنها را از بین برد.

 

از روش های جدید می توان به لیزر فراکشنال اشاره کرد که باعث ایجاد زخم های میکروسکوپیک می شود بدن با ایجاد کلاژن و اپی تلیوم جدید آن را درمان می کند. نتایج یک مطالعه در سال ۲۰۰۷، میزان بهبود با این روش را ۷۵ درصد تخمین زده است.

دکتر محمدعلی نیلفروش زاده/متخصص پوست و مو

جمعه 13/8/1390 - 11:29
اخلاق
نویسنده: حسن نجفی
هشتم ذی الحجه روز ترویه است و این روزی است که حجاج نیت حج تمتع می نمایند و محرم شده از مکه سمت منی حرکت می نمایند و شب را در آنجا بیتوته می کنند و صبح عرفه به جانب عرفات رهسپار می گردند.

علت نامگذاری:

ترویه در لغت به معانی زیر آمده است :
سیراب کردن ، سیراب گردانیدن ، کسی را بر روایت شعر داشتن ، در کاری اندیشه کردن اندیشیدن ، در کار و نگریستن پایان آن را و تعجیل نکردن در جواب (لغت نامه دهخدا)
در علل الشرایع در سر نامیدن این روز به ترویه حدیثی از امام صادق علیه السلام که راوی می گوید: از حضرت پرسیدم چرا روز ترویه را روز ترویه نامیده اند؟
حضرت فرمود: زیرا در عرفات آب نبود و حاجی ها روز هشتم ذی حجه از مکه آب برمی داشتند و به عرفات می بردند و برخی از ایشان به بعضی دیگر می گفتند: تروّیتم، تروّیتم (سیراب شدید، سیراب شدید) لذا به خاطر هیمن، روز هشتم را روز ترویه نامیدند. (1)
باز نقلی دیگر آمده است که زمانی که ابراهیم علیه السلام مأمور شد خانه کعبه را بسازد مکان آنرا نمی دانست در نتیجه خداوند جبرئیل سلام الله علیه را نازل کرد تا مکان خانه را برای ابراهیم مشخص کند و خداوند تعالی پایه های کعبه را از بهشت نازل فرمود و حجرالاسود نیز نازل شد. سپس ابراهیم برای کعبه دو در قرار داد، دری در سمت مشرق و دری در سمت مغرب که مستجار نامیده می شود. وقتی ساخت کعبه به اتمام رسید ابراهیم و اسماعیل حج بجا آوردند و جبرئیل در روز هشتم ذی حجه (روز ترویه) بر آن دو نازل شد و گفت برخیزید و آب جمع آوری کنید، چون در زمین عرفات آبی وجود ندارد. بهمین دلیل این روز، روز ترویه (یعنی ذخیره کردن آب) نامیده شد. سپس ابراهیم گفت پروردگارا این شهر را محلی امن قرار بده و اهل آن را از میوه ها بهره مند کن...(سوره ابراهیم/35)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: منظور از بهره مندی از ثمرات، ثمره قلوب یعنی محبت مردم و تمایل آنها نسبت به مکه است تا بسوی آن بروند.(2)
همانطور که آشکار گردید وجه تسمیه یوم الترویه یا روز ترویه در کلام امامان معصوم برداشتن و ذخیره نمودن آب در روز هشتم ذی حجه می باشد.
از ابن عباس نقل شده که حضرت ابراهیم علیه السلام در خواب دید که فرزندش را سر می برند. فأصبح بروی یومه أجمع «پس صبح بیدار شده و همه آن روز را می اندیشید» که آیا خواب او امری است از جانب خدا یا نه؟ از این رو آن روز ترویه نامیده شد، پس لز آن در شب دوم در خواب دید فلّما أصبح عرف أنّه من الله «چون صبح شد دانست که آن از جانب خداست» از این رو آن روز عرفه نامیده شد.(3)

منزلت روز ترویه :

روز ترویه یکی از ارزشمندترین روزهای زمان برشمرده شده است که خود آداب و اعمال مخصوصی دارد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خدای تبارک و تعالی از هر چند چهار شماره برگزید، از فرشتگان: جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل و از پیغمبران چهار نفر برای مبارزه بوسیله شمشیر: ابراهیم و داوود و موسی و من و از خاندانها چهار خاندان که فرمود: خاندان آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید و از شهرها چهار شهر برگزید و فرمود: سوکند به تین و زیتون و طورسینین و این بلد امین پس مقصود از تین مدینه است و از زیتون بیت الممقدس و از طورسینین کوفه و از بلدامین مکه و از زنها چهار زن برگزید: مریم و آسیه و خدیجه و فاطمه سلام الله علیها و از اعمال حج چهار عمل را برگزید: قربانی کردن و صدا به لبیک بلند کردن و احرام و طواف و ازماهها چهار ماه که ماههای حرامند برگزید: رجب و شوال و ذی القعده و ذی الحجه و از روزها چهار روز برگزید: روز جمعه و روز ترویه (هشتم ذی حجه) و روز عرفه و روز عید قربان.(4)
شیخ صدوق در امالی آورده است که از جمله اعمال مستحبی حج اینکه روز ترویه از هنگام زوال شمس تا شب را درک کند تمام حج تمتع را درک کرده است.(5)
طبق این روایات منزلت روز ترویه تا جائی است که درک آن مساوی با درک تمام حج انگاشته شده است، چرا که روز ترویه در اصل آماده شدن برای وردود به عرفات و عید قربان است.

اعمال این روز :

محمدبن ابی عمیر از یکی از یارانش از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود: روزه روز ترویه کفاره گناهان یک سال و روزه روز عرفه کفاره گناهان دو سال است.(6)
محدث قمی در مفاتیح الجنان روزه این روز را برابر با کفاره شصت سال برشمرده است و آورده است که شیخ شهید غسل این روز را مستحب دانسته است.

وقایع این روز:

در این روز؛ فرستادن نامه امام حسین علیه السلام به کوفه پس از شهادت مسلم بن عقیل:
بسم الله الرحمن الرحیم: از طرف حسین بن علی بسوی برادران مؤمن و مسلمان
سلام علیکم.
.... من روز سه شنبه هشتم ماه ذی حجه که روز ترویه است از مکه معظمه بسوی شما حرکت نموده ام. موقعی که فرستاده من بر شما وارد شد در کار خود شتاب کنید و کوشا باشید زیرا من در همین روزها نزد شما خواهم آمد و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
مورخین خروج اما حسین علیه السلام از مکه به سمت کوفه را هشتم ذی حجه یعنی روز ترویه نگاشته اند که اکنون به بررسی آن می پردازیم.

دیدگاه فقها:

از دیدگاه فقهی این سخن مشهور که امام حسین علیه السلام حج خود را نیمه تمام گذاشت سخن نادرست است زیرا امام علیه السلام در روز هشتم ذی حجه (یوم ترویه) از مکه خارج شد، در حالی که اعمال حج که با احرام در مکه و وقوف در عرفات شروع می شود از شب نهم ذی حجه آغاز می شود، بنابراین امام علیه السلام اصولاً وارد اعمال حج نشده بود تا آن را نیمه تمام گذارد. ایشان در هنگام ورود به مکه عمره مفرده انجام داد. البته مشهور است در برخی از کتابها مانند ارشاد شیخ مفید آمده که حضرت حج خود را تبدیل به عمره کرد و طواف و سعی انجام داد و از احرام بیرون آمد بدلیل اینکه قادر نبود حج خود را تمام نماید که این نظر بعید است.
روایتی نیز از امام صادق علیه السلام ذکر شده است که فرمود: قد اعتمر الحسین بن علی علیه السلام فی ذی الحجه ثم راح یوم الترویه الی العراق و الناس یروحون الی منی و لا بأس باعمره فی ذی الحجه لمن لا یرید الحج(7): امام حسین علیه السلام در ماه ذی الحجه عمره انجام داد و سپس در روز ترویه (هشتم) به سوی عراق حرکت کرد و کسی که نمی خواهد حج انجام دهد می تواند عمره انجام دهد. که می توان دلایل این خروج را بطور خلاصه چنین ذکر نمود: 1- خطر جانی 2- شکسته نشدن حرمت بیت الله الحرام.
ایشان به عبدالله بن زبیر فرمود: به خداوند سوگند، اگر یک وجب خارج از مکه کشته شوم برای من دوست داشتنی تر است تا آن که به اندازه یک وجب در داخل مکه کشته شوم به خداوند سوگند: اگر من به لانه ای از لانه جانواران پناه برم مرا از آن بیرون خواهند کشید تا آنچه را از من می خواهند به دست آورند.(8)

پی نوشت :

1-علل الشرایع ج 2 ص 399 باب 171
2-قصص النیاء ص 193
3-صحیفه سجادیه ترجمه و شرح فیض الاسلام ص 322
4- خصال ترجمه مهری ج 1 ص 249
5-امالی شیخ صدوق ترجمه کمره ای ص 651، احتجاجات ترجمه ج 4 بحارالانوار ج 2 ص 391
6-ثواب الاعمال ترجمه انصاری ص 145
7-کافی ج 4 ص 536
8-وقعه الطف ص 152

منبع: راسخون
جمعه 13/8/1390 - 11:24
سلامت و بهداشت جامعه

خطر طبی لباس های تنگ و چسبان

 

عفونت قارچی، نوعی عفونت تناسلی شایع در زنان است که اغلب با احساس خارش و سوزش همراه با ترشحات یا بدون ترشحات از واژن خود را نشان می دهد. بیش از اینکه عواملی مانند سن، ابتلا به بیماری، بارداری و... در ابتلا به عفونت قارچی موثر باشند، پوشیدن لباس های تنگ و چسبان در بروز آن تاثیر بسزایی دارند.

در مواردی که به دلایل مختلف مانند مصرف آنتی بیوتیک، کورتیکوستروئید یا تغییرات هورمونی، pH واژن تغییر کند، تعداد قارچ ها افزایش می یابد و فرد دچار علائم ناشی از عفونت قارچی می شود. تغییر pH واژن در افراد باردار، مبتلایان به دیابت و کسانی که از قرص های ضدبارداری استفاده می کنند، بیشتر دیده می شود.

این عفونت شایع، درمان ساده ای دارد و برای رفع آن می توان از داروهای ضدقارچ که به شکل کرم واژینال یا شیاف وجود دارند یا داروهای خوراکی و موضعی، استفاده کرد. مصرف نابجای داروها باعث مقاومت دارویی می شود و درمان را پیچیده و مشکل می کند. طی چند سال اخیر، گروهی از محققان در مورد قارچ های مخمری، روی واکسنی کار می کنند که مراحل آزمایشی خود را طی می کند و احتمالا این واکسن تا چند سال آینده وارد بازار می شود.

چنانچه علائم خفیف باشد، برای درمان ابتدا می توان داروهای خوراکی و موضعی ای را که در داروخانه ها به فروش می رسند تهیه و طبق دستور مندرج، از آنها استفاده کرد، اما اگر این مشکل بیش از ۴ بار در سال تکرار شود و مصرف داروها نتیجه ای نداشته باشد، احتمالا سیستم ایمنی بدن بیمار ضعیف است. تکرار عود عفونت در افراد مبتلا به دیابت، بیماری های مزمن و کسانی که قرص ضدبارداری مصرف می کنند، بیشتر خواهد بود اما در مواردی هم عفونت بدون داشتن هیچ کدام از این عوامل مستعدکننده، مدام عود می کند که علت آن اختلال در سیستم ایمنی بدن است.

در مواردی که ضعف سیستم ایمنی در بروز و عود عفونت قارچی نقشی ندارد و بیماری به درمان دارویی پاسخ نمی دهد، انجام کشت توصیه می شود. با این کار مشخص می شود که چه میکروارگانیسم هایی در ایجاد عفونت قارچی دخالت دارند و برای درمان، داروهای ترکیبی تجویز خواهد شد.

براساس نتایج تحقیقات، از دیگر عوامل موثر در عود مکرر قارچ های مخمری، پوشیدن لباس های تنگ و چسبان مانند شلوار جین، جوراب شلواری یا لباس زیر جذب است. به افراد مبتلا به عفونت قارچی توصیه می شود از پوشیدن لباس های تنگ و چسبان خودداری کنند و لباس نخی بپوشند. به هیچ وجه هنگام ابتلا به این عفونت ها درمان های خانگی مانند استفاده از بتادین و.. را امتحان نکنید و فقط با آب ولرم محل مورد نظر را بشویید و باعث تحریک این ناحیه نشوید و عوامل عودکننده را بشناسید. زنان باردار بدون مشاوره با پزشک نباید دارویی مصرف کنند. افراد دیابتی هم می توانند با کنترل قندخون و رعایت بهداشت و خشک نگه داشتن ناحیه واژن، از عفونت های قارچی مکرر جلوگیری کنند.

منبع:salamat.ir

جمعه 13/8/1390 - 0:12
دنیای گیاهان و حیوانات
نگهداری گل پوتوس (پتوس)

 

نام فارسی   :پوتوس

نام علمی Scindapsus aureus Syn Epipremunmreum aureum :

نام انگلیسی :   Pothos; Tvy- arum

خانواده : Araceae

پوتوس مهمترین گل آپارتمانی محلات بوده و بهترین كیفیت تولید پوتوس ایران درمحلات میباشداین گل در حال حاضر بیشترین حجم صادرات گل آپارتمانی محلات را به خود اختصاص داده است.

 

 

روش تكثیر:

 

قلمه شاخه از انتهای گیاه ه طول10 Cm ازاواخر بهار تا اواسط تابستان با درجه حرارت24-21 درجه سانتیگراد و نیز قلمه برگی حاوی یك جوانه در اواخر بهار

نوع خاك 3/1 : خاك باغچه + 3/1 خاك برگ + 3/1 ماسه

 

 

شكل ظاهری برگ وگل:

 

بالا رونده با ریشه های هوایی در اطراف گره ها – برگهای جوان تخم مرغی شكل با نوك تیز به رنگ سبز براق ویا بصورت ابلق با لكه های سفید یا زرد ، برگهای مسن به صورت قلبی شكل – به دز فرم آویز یا چماغی پرورش می یابد .

 

 

نیازهای محیطی:

 

دما:معتدل تا گرم حداقل دما 19-16 درجه سانتیگراد حداكثر دما30 درجه سانتیگراد

نور: متوسط

آبیاری: متوسط

آفات و بیماریها: نسبتا مقاوم

 

نگهداری گل پوتوس (پتوس)

جمعه 13/8/1390 - 0:11
بهداشت روانی

آزمــــون قـــــدرت ارتـــبـــاطـــات

 

شما خیلی راحت دوست پیدا می کنید و روابط اجتماعی تان خوب است یا گوشه گیرید و به سختی به سمت دیگران می روید؟ پاسخ دادن به سوالات زیر می تواند به شما در پیدا کردن جواب این سوال کمک کند که «من چقدر آدم اجتماعی ای هستم؟»...

 

بعد از خواندن هر سوال، امتیاز گزینه ای که بهتر از دیگر گزینه ها، رفتار شما را توصیف می کند؛ در مربع مقابل آن یادداشت کنید.

 

همیشه بیشتر اوقات گاهی اوقات کمی هرگز

 

۱. درباره افراد و موقعیت های مختلف به افکار منفی روی می آورم.

 

۲. در برقراری هر ارتباطی از دیگران انتظار دارم پیشقدم شوند.

 

۳. ترجیح می دهم افکارم را برای خودم نگه دارم و آنها را بروز ندهم.

 

۴. اعتمادبه نفس ندارم و از خود بیزارم.

 

۵. مدام درباره خودم و دیگران، منفی بافی می کنم.

 

۶. با انتظار یک نتیجه بد وارد هر موقعیتی می شوم.

 

۷. در مورد دیگران به راحتی قضاوت می کنم و با این کار، روابط احتمالی ام را از بین می برم.

 

۸. درباره زندگی خود و اتفاق هایی که برایم افتاده است، حس خوبی ندارم.

 

۹. در مطالبه حق خود از دیگران، آدم بی تفاوتی هستم. مردم اغلب یا مرا نادیده می گیرند یا به من بی احترامی می کنند.

 

۱۰. نداشتن اعتمادبه نفسم را پشت نقابی پنهان کنم که اغلب دیگران آن را غرور و خودپسندی می دانند.

 

۱۱. تمام وقتم را به مقایسه خود با دیگران می گذرانم.

 

۱۲. با این نگرانی که دیگران درباره من چطور فکر می کنند، امکان کسب تجربه های جدید را از خود سلب می کنم.

 

۱۳. بیشتر احساسات من خشم، ترس، نفرت، سرخوردگی و رنجش است.

 

۱۴. احساس می کنم زندگی ام به بن بست رسیده است و به هیچ کجا راهی ندارد.

 

۱۵. از زندگی و حتی زندگی کردن می ترسم و احساس نگرانی دارم.

 

۱۶. در تشخیص و انتخاب گزینه هایی که در اختیار دارم با شکست روبرو می شوم.

 

۱۷. فکر می کنم هیچ هدفی ندارم و فقط وانمود می کنم که در پی هدفی هستم.

 

۱۸. به خودم و دیگران قول هایی می دهم که به آنها پایبند نیستم.

 

۱۹. از اینکه اشتباهی مرتکب شوم، می ترسم زیرا دوست دارم همه کارها کامل انجام شود.

 

۲۰. برای انجام ندادن هر کاری که از آن می ترسم یا قادر به انجام آن نیستم، بهانه ای پیدا می کنم.

 

● تفسیر آزمون

 

اگر امتیازتان ۱۰۰ ۸۶ است (سطح ۶): شما مهارت های زیادی برای برقراری ارتباط دارید. آدم خوش بیانی هستید که با دیگران خیلی خوب همکاری می کنید. شخص نافذی هستید و مایلید دیگران را برای انجام کارها متقاعد کنید. خون گرم هستید و به سرعت با دیگران همدردی می کنید. ذهنی باز دارید و به راحتی دستپاچه نمی شوید. درواقع ممکن است دیگران اعتمادبه نفس شما را خودپسندی یا خونسردی بیش ازحد تعبیر کنند.

 

اگر امتیازتان ۸۵ ۶۸ است (سطح ۵): شخص قاطع و خودداری هستید اما از کمک به دیگران لذت می برید. شما فرد مطمئن، قابل اعتماد و دلسوزی هستید و شخصیتی دوست داشتنی دارید. اگرچه به اندازه افراد سطح ۶، پرشور به نظر نمی رسید اما مقاوم هستید و می توان به شما اعتماد کرد. کمی ترس و دودلی درباره خود دارید که باعث می شود جدا از دیگران به نظر برسید و این ترس، نفوذتان را از شما می گیرد. پس لازم است که با خود کمی عادلانه تر رفتار کنید.

 

اگر امتیازتان ۶۷ ۴۸ است (سطح ۴): روابط عمومی تان بالاست و با دیگران خوب کنار می آیید اما لازم است بعضی از باورهای محدود خود را عوض کنید و شروع کنید به زندگی. در اهداف و عقایدتان دچار آشفتگی هستید زیرا نیاز دارید از ترس درباره زندگی و دیگران خلاص و برای مردم بیشتر ارزش قائل شوید. فرصت های زیادی را به علت نگرانی های بی موردی که شما را نسبت به دیگران شکاک و عیب جو می کند، از دست داده اید. مردم همانطور با شما رفتار می کنند که خود شما با خودتان. پس از همین حالا برای خود ارزش قائل شوید و اعتمادبه نفس بیشتری داشته باشید تا شاهد تغییر در عکس العمل دیگران و موفقیت خود باشید.

 

اگر امتیازتان ۴۷ ۳۰ است (سطح ۳): شما کمی مهارت برای برقراری ارتباط با دیگران دارید که جای پیشرفت دارد زیرا اساسا به خودتان فکر می کنید. اغلب درباره اینکه چه هدفی دارید دچار سردرگمی می شوید زیرا اعتمادبه نفس پایین و نگرانی های زیادی درباره زندگی دارید. تعیین یک هدف مشخص را امری مشکل می دانید و به همین دلیل گزینه هایتان مدام در حال تغییر هستند که همین امر باعث می شود کمتر نتیجه بگیرید و حتی بیشتر احساس بی کفایتی و اضطراب داشته باشید. دیگر به خودتان انرژی منفی ندهید تا بتوانید برای خودتان به عنوان یک شخص مهم ارزش قائل شوید و درباره دیگران و نیازهایشان هم بیشتر فکر کنید.

 

اگر امتیازتان ۲۹ ۱۵ است (سطح۲): در مواجهه با دیگران شخص خودبینی به نظر می رسید که برقراری ارتباط با افراد را کار دشواری می داند. شما دچار ترس و تردید هستید و ترجیح می دهید اول دیگران پیشقدم شوند زیرا از اینکه مرتکب خطا شوید، می ترسید اما این اشتباه ها به شما چیزهای جدیدی می آموزند و می توانند به رشدتان کمک کنند. اگر بخواهید به توانایی های بالقوه خود دست یابید و بر دیگران تأثیر بیشتری داشته باشید، خوب است بدانید که خیلی از کارها باید از روی مهارت های اجتماعی شما انجام شود.

 

اگر امتیازتان ۱۴ ۰ است (سطح۱): شما شخص ترسویی هستید و احساس همدردی و دلسوزی کمی نسبت به دیگران دارید. این مساله به دلیل اعتمادبه نفس پایین شماست، اما زندگی واقعا اینقدرها هم بد نیست. مهارت های شما در زمینه برقراری ارتباط بسیار ضعیف است و یادگیری آنها به تمرین زیادی نیاز دارد. بهتر است برای بالابردن اعتمادبه نفس خود با یک روان شناس مشورت کنید.

منبع: salamat.ir

جمعه 13/8/1390 - 0:9
اخلاق
عید قربان یادآور رنج انسانی وارسته در راه خداست. هموست كه باید رنج بكشد و گرامی ترین جگرگوشه خود را برای خشنودی خدا، قربانی كند. در اینجاست كه ابراهیم(علیه السلام) با تعلیق غایت شناسانه اخلاق، جایی كه تنها عشق به خدا می تواند وجود داشته باشد، بر سینه هرگونه تعلقی غیر از او حتی اسماعیل _ عزیزترین فردش _ دست رد می زند و درست در همین جاست كه از آزمایش الهی سربلند بیرون می آید و به ساحت عشق الهی وارد می شود. آری ابراهیم(علیه السلام) رنج كشید تا درونش مجلای نور ایزدی شد. امروزه هر مسلمانی با قربانی حیوانی حلال گوشت به عمل ابراهیم(علیه السلام) تأسی می جوید و در آن رخداد ازلی شریك می شود.
دهم ذیحجه یادآور سنگینی، سكوت و استواری ابراهیم در اوج قله بلند نبوت است. سالخورده مردی كه با زنی نازا پس از یك عمر بندگی و حسرت، دوست دارد پسری داشته باشد.
خدا، به پیری و ناامیدی و تنهایی و رنج رسولش پایان می دهد و از كنیز سارا- زنی سیاه پوست- فرزندی، به نام اسماعیل به او می بخشد. اسماعیل برای ابراهیم، تنها یك پسر، برای پدر، نیست بلكه او پایان یك عمر انتظار است، پایان چندین دهه رنج، ثمره یك عمر زندگی و نویدی عزیز پس از یك عمر نومیدی تلخ. ابراهیم با همه سختی و خطر گذشته، این روزها را با لذت داشتن اسماعیل می گذراند. جوانی اسماعیل- به سان جوانان دیگر- كویر پهناور سوخته پدر را بارانی می شود و نهال شوق و خرمی را برای او به ارمغان می آورد. در این ایام، ناگهان ابراهیم صدایی می شنود:
«ابراهیم به دو دست خویش، كارد بر حلقوم اسماعیل بنه و بكش»
ابراهیم، بنده خاضع خدا، برای نخستین بار در عمر طولانی اش، از وحشت می لرزید. قهرمان پولادین رسالت ذوب می شود و بت شكن عظیم تاریخ، در هم می شكند. از تصور پیام وحشت می كند اما فرمان فرمان خداست. به راستی چه باید كرد؟
ای ابراهیم، ای خلیل خدا، بنیانگذار توحید در زمین، ای گشاینده راه موسی(علیه السلام) و عیسی(علیه السلام) و محمد(صلی الله علیه و آله) كدامین راه را برمی گزینی؟
ای ابراهیم! قهرمان پیروز پرشكوه تاریخ، ای پولادین روح، ای رسول الوالعزم آیا پس از یك عمر نبوت توحید و امامت مردم و جهاد علیه شرك و بنای توحید و شكستن بت و نابودی جهل، در راه خدا و فرمان او درنگ می كنی. دوباره فرمان رسید:
«اسماعیلت را بكش، با دست های خویش بكش.»
در رگانش درد، در استخوانش حسرت و چیزی نظیر آتش در جانش می پیچد. سراپای وجودش فریاد می كشد: اسماعیل.
اسماعیل، بهانه بودنش بود، اسماعیل معنی بودن و زیستن و ماندنش بود، اسماعیل را بسیار و بسیار و بسیار دوست می داشت. اكنون این ابراهیم است كه در پایان راه دراز رسالت خود بر سر یك دوراهی بنشسته سرد و خیره خیره افق را می نگرد. حقیقت او را به «دعوت ایمان» فرامی خواند اما مهر پدری دست در گوش كرده است و هیچ صدایی را نمی شنود. اگر حقیقت (خدا) مرگ خودش را خواسته بود، آسان بود، ابراهیم سال هاست كه در راه حق، از جان گذشته و همین او را مطمئن كرده بود كه «بنده آزاد حق» شده است. خداوند به او فرمان دل كندن از آنچه دل به آسانی از آن كنده نمی شود، می دهد:
«ای از جان گذشته از اسماعیل بگذر»
ابراهیم به پیام می اندیشد. سپس جز به تسلیم شدن در مقابل فرمان اوبه هیچ فرمان دیگری نمی اندیشد. دیگر اندكی تردید به خود راه نمی دهد. فرمان، فرمان خداست. در برابر حق، تسلیم محض است.
ذبح اسماعیل آخرین بندی بود كه او را به بندگی خود می خواند. ابتدا تصمیم گرفت كه داستانش را با پسر در میان گذارد، پسر را صدا زد، پسر پیش آ مد. اكنون در منا، در خلوتگاه سنگی آن گوشه، گفت وگوی پدری و پسری رخ می دهد. پدر گویی یارای آن را ندارد كه داستان را نقل كند. كشاكش های دردناك روحش را بازگوید حتی قادر نیست بر زبان آرد كه: من مأمورم تو را به دست خویش ذبح كنم، دل بر خدا می سپارد و دندان غفلت بر جگر می نهد و می گوید:
«اسماعیل، من در خواب دیدم كه تو را ذبح می كنم...»
این كلمات را چنان شتابزده از دهان بیرون می افكند كه خود نشنود و نفهمد. زود پایان گرفت و خاموش ماند، با چهره ای هولناك و نگاه های هراسانی كه از دیدار اسماعیل وحشت داشتند!
اسماعیل دریافت، بر چهره رقت بار پدر دلش سوخت، تسلیتش داد:
«پدر در انجام فرمان حق تردید مكن، تسلیم باش، مرا نیز در این كار تسلیم خواهی یافت و خواهی دید كه- ان شاءالله- از صابران خواهم بود.»
اكنون، ابراهیم قدرتی شگفت انگیز یافت با اراده ای كه دیگر جز به نیروی حق نمی جنبید. با تصمیمی قاطع به قامت برخاست. آن چنان تافته و چالاك كه ابلیس را یكسره نومید كرد. قربانی جوان خویش را كه آرام و خاموش ایستاده بود، به قربانگاه برد. بر روی خاك خواباند، زیر دست و پای چالاكش را گرفت، گونه اش را بر سنگ نهاد، بر سرش چنگ زد، دسته ای از مویش را به مشت گرفت، اندكی به قفا خم كرد، شاهرگش بیرون زد، خود را به خدا سپرد، كارد را بر حلقوم قربانی اش نهاد، فشرد، با فشاری غیظ آ میز و شتابی هول آور.
پیرمرد تمام تلاشش این است كه هنوز به خود نیامده، چشم نگشوده، ندیده در یك لحظه «همه او» تمام شد و كارد را با خشم بر گلوی او نهاد اما این كارد نمی برد. ابراهیم فریاد كشید و به درد و خشم بر خود می پیچید. دوباره كارد را برمی گیرد و بر سر قربانی اش كه همچنان رام و خاموش، نمی جنبد هجوم می آورد كه ناگهان، گوسفندی را می بیند و پیامی كه:
«ای ابراهیم، خداوند از ذبح اسماعیل درگذشته است، این گوسفند را فرستاده است تا به جای او ذبح كنی، تو فرمان را انجام دادی.»
چنین شد كه عید قربان بر نماد قربانی بزرگ ابراهیم استوار گشت. عید قربان همان روزی است كه حضرت ابراهیم(علیه السلام) خواست پسرش اسماعیل را برای خدا قربانی كند. در این روز كه حاجیان پس از وقوف در عرفات و مشعر به منی می روند و رمی جمره می كنند، یكی دیگر از واجبات حج كه قربانی كردن است (شتر یا گاو و گوسفند) را به جای می آورند. این روز را جشن می گیرند و نماز مخصوص عید را اقامه می كنند.
حكمت انجام قربانی، تقرب و تعالی قربانی كننده و تقوای او به سوی خداست: «بدانید كه هرگز گوشت این قربانی ها نزد خدا به درجه قبول نمی رسد لیكن تقوای شماست كه به پیشگاه قبول او خواهید رسید.» [حج ۳۷]
همان طور كه هیچ عملی بدون تقوا پذیرفته نیست، عملی نیز كه همراه تقوا بوده، لیكن عامل آن در غیر این عمل، تقوای الهی را رعایت نمی كند، اگرچه از وی پذیرفته است، لیكن آن گونه كه شایسته است بالا نمی رود. زیرا خداوند عملی را می پذیرد كه همه شئون عامل آن خواه در این عمل، خواه در اعمال دیگر، بر پایه تقوا تنظیم شده باشد:
«آیا كسی كه مسجدی به نیت تقوا و خداپرستی تأسیس كرده و رضای حق را طالب است مانند كسی است كه بنایی سازد بر پایه سستی در كنار سیل كه زود به ویرانی كشد و عاقبت آن بنا از پایه به آتش دوزخ افتد.» [۱۰۹ توبه]
بنابراین آنچه به خدا می رسد، باطن و روح عمل است. قربانی نیز حقیقتی دارد به نام تقوا و قداست و تعالی قربانی از آن تقواست نه از آن گوشت و خون، چنان كه هیچ یك از مناسك دیگر حج نیز به خدا نمی رسند، مگر روح آنها كه همان سرّ حج است.
هر عملی كه به قصد قربت انجام گیرد قربانی است. چنان كه در حدیث است كه زكات و نماز قربانی مسلمانان است. «ان الزكاه جعلت مع الصلاه قرباناً لاهل الاسلام» بنابراین هر عمل كه در آن تقرب به خدا باشد، قربانی است زیرا اولاً خداوند عمل با تقوا را قبول می كند «انما یتقبل الله من المتقین» [مائده ۲۷]. ثانیاً، تقوای عمل نه تنها به طرف خدا صاعد می شود، بلكه به خدا می رسد، چنان كه درباره قربانی فرمود: «یناله التقوی منكم» ثالثاً چون تقوا جدای از جان انسان با تقوا نبوده، وصف نفسانی روح انسان متقی است، اگر تقوا به خدا رسید، انسان سالك نیز پیش از مرگ به لقاءالله نائل می شود. سر قربانی، طبق بیان نورانی امام سجاد(علیه السلام) این است كه حج گذار و قربانی كننده با تمسك به حقیقت ورع، گلوی دیو طمع را بریده، او را بكشد. بنابراین، صرف ذبح گاو و گوسفند و یا نحر شتر و رها كردن آنها بدون توجه به سرّ قربانی، مایه تعالی حج گزار نخواهد بود. از این رو از باب تشبیه معقول به محسوس، شایسته است قصد او از این عمل، كشتن دیو درونی آز و طمع باشد.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «واذبح حنجره الهوی والطمع عندالذبیحه» و «هنگام ذبح قربانی، گلوی هوای نفس و طمع را قطع كن.» از این بیان آشكار می گردد كه عید قربان را تعبیر دیگری از كشتن نفس اماره گرفت، از این رو كشتن حیوان مثل اعلای همان صفات ناشایست است. تأسی به ابراهیم خلیل از همین اسرار است. هنگام ذبح دعایی خوانده می شود كه حقیقت توحید ابراهیمی را نمایان می سازد.
«من رویم را به سوی آن كس می كنم كه آسمان ها و زمین را بیافرید در حالی كه پاك و خالص هستم. مسلمانم و از بت پرستان نیستم. به درستی كه من، نماز من، عبادت من، زندگانی من و مرگ من همه برای خداست كه پروردگار جهان است. خدایا از تو است و از برای تو است باسم الله و به خدا كه خدا بزرگتر است از این كه بتوانیم او را وصف كنیم. خدایا از من قبول فرما چنان كه از ابراهیم دوست خودت و از موسی هم كلام خودت و از محمد(صلی الله علیه و آله) محبوب خودت پذیرفتی.»
معنای نام و یاد خدا در آغاز و انجام هر كاریِ، حضور اعتقاد توحیدی او در متن عمل و توجه به شهود خداوندی در صحنه زندگی است؛ بر این اساس، قرآن كریم دستور می دهد: «بگو پروردگارا مرا صادقانه داخل و صادقانه خارج كن و از نزد خودت برای من نیرویی قاهر و مسلط قرار ده.»
این چنین است كه حكمت خداوند مقرر می سازد كه اسماعیل ذبح نگردد. خداوند ابراهیم را تا قله بلند «قربانی كردن اسماعیل» بالا می برد، بی آن كه اسماعیل را قربانی كند و اسماعیل را به مقام بلند «ذبیح عظیم خداوند» ارتقاء می دهد، بی آن كه به وی گزندی رسد!
این داستان، روایت شكنجه و آزار انسان نیست بلكه داستان «كمال انسان» است، آزادی از بند غریزه است، رهایی از حصار تنگ خودخواهی است و صعود روح و اقتدار معجزه آسای اراده بشریت و نجات از هر بند و پیوندی است كه انسان را اسیر خود می كند. از این رو، دو چیز در قاموس بشریت است كه به سختی می توان نامی برای آن دو یافت؛ یكی اسماعیل وار بودن و دیگری ابراهیم وار شدن. ابراهیم فرزندش را كه همان نفس اوست قربانی می كند. میعادگاه ابراهیم قربانگاه فرزندش است كه وقوع یك معجزه را در بطن خود نهفته دارد. ابراهیم یك بار ممكن شدن یك ناممكن را مشاهده كرده است، در سالخوردگی و با داشتن زنی عقیم صاحب فرزند شد.
او معتقد است كه در این مرحله دوباره با چنین حادثه ای روبه رو خواهد شد یعنی خداوند فرزندش را از او نخواهد گرفت. او به واسطه ایمان معتقد بود كه خداوند فرزندش را از او نخواهد گرفت. چنین عملی است كه فرزند را به ابراهیم بازمی گرداند.
جمعه 13/8/1390 - 0:7
اخلاق
عید قربان كه پس از وقوف در عرفات (مرحله شناخت) و مشعر (محل آگاهی و شعور) و منا (سرزمین آرزوها، رسیدن به عشق) فرا مى رسد، عید رهایى از تعلقات است. رهایى از هر آنچه غیرخدایى است. در این روز حج گزار، اسماعیل وجودش را، یعنى هر آنچه بدان دلبستگى دنیوى پیدا كرده قربانى مى كند تا سبكبال شود.
صدای پای عید می آید. عید قربان عید پاك ترین عیدها است عید سر سپردگی و بندگی است. عید بر آمدن انسانی نو از خاكسترهای خویشتن خویش است. عید قربان عید نزدیك شدن دلهایی است كه به قرب الهی رسیده اند. عید قربان عید بر آمدن روزی نو و انسانی نو است.
و اكنون در منایی، ابراهیمی، و اسماعیلت را به قربانگاه آورده ای اسماعیل تو كیست؟ چیست؟ مقامت؟ آبرویت؟ موقعیتت، شغلت؟ پولت؟ خانه ات؟ املاكت؟ ... ؟
این را تو خود می دانی، تو خود آن را، او را – هر چه هست و هر كه هست – باید به منا آوری و برای قربانی، انتخاب كنی، من فقط می توانم " نشانیها " یش را به تو بدهم:
آنچه تو را، در راه ایمان ضعیف می كند، آنچه تو را در "رفتن"، به "ماندن" می خواند، آنچه تو را، در راه "مسئولیت" به تردید می افكند، آنچه تو را به خود بسته است و نگه داشته است، آنچه دلبستگی اش نمی گذارد تا " پیام" را بشنوی، تا حقیقت را اعتراف كنی، آنچه ترا به "فرار" می خواند آنچه ترا به توجیه و تاویل های مصلحت جویانه می كشاند، و عشق به او، كور و كرت می كند ابراهیمی و "ضعف اسماعیلی" ات، ترا بازیچه ابلیس می سازد. در قله بلند شرفی و سراپا فخر و فضیلت، در زندگی ات تنها یك چیز هست كه برای بدست آوردنش، از بلندی فرود می آیی، برای از دست ندادنش، همه دستاوردهای ابراهیم وارت را از دست می دهی، او اسماعیل توست، اسماعیل تو ممكن است یك شخص باشد، یا یك شیء، یا یك حالت، یك وضع، و حتی، یك " نقطه ضعف"!
اما اسماعیل ابراهیم، پسرش بود!
سالخورده مردی در پایان عمر، پس از یك قرن زندگی پر كشاكش و پر از حركت، همه آوارگی و جنگ و جهاد و تلاش و درگیری با جهل قوم و جور نمرود و تعصب متولیان بت پرستی و خرافه های ستاره پرستی و شكنجه زندگی. جوانی آزاده و روشن و عصیانی در خانه پدری متعصب و بت پرست و بت تراش! و در خانه اش زنی نازا، متعصب، اشرافی: سارا.
و اكنون، در زیر بار سنگین رسالت توحید، در نظام جور و جهل شرك، و تحمل یك قرن شكنجه "مسئولیت روشنگری و آزادی"، در "عصر ظلمت و با قوم خوكرده با ظلم"، پیر شده است و تنها، و در اوج قله بلند نبوت، باز یك " بشر" مانده است و در پایان رسالت عظیم خدایی اش، یك " بنده خدا" ، دوست دارد پسری داشته باشد، اما زنش نازا است و خودش، پیری از صد گذشته، آرزومندی كه دیگر امیدوار نیست، حسرت و یأس جانش را می خورد، خدا، بر پیری و ناامیدی و تنهایی و رنج این رسول امین و بنده وفادارش – كه عمر را همه در كار او به پایان آورده است، رحمت می آورد و از كنیز سارا – زنی سیاه پوست – به او یك فرزند می بخشد، آن هم یك پسر! اسماعیل، اسماعیل، برای ابراهیم، تنها یك پسر، برای پدر، نبود، پایان یك عمر انتظار بود، پاداش یك قرن رنج، ثمره یك زندگی پرماجرا، تنها پسر جوان یك پدر پیر، و نویدی عزیز، پس از نومیدی تلخ.
و اكنون، در برابر چشمان پدر – چشمانی كه در زیر ابروان سپیدی كه بر آن افتاده، از شادی، برق می زند – می رود و در زیر باران نوازش و آفتاب عشق پدری كه جانش به تن او بسته است، می بالد و پدر، چون باغبانی كه در كویر پهناور و سوخته ی حیاتش، چشم به تنها نو نهال خرّم و جوانش دوخته است، گویی روئیدن او را، می بیند و نوازش عشق را و گرمای امید را در عمق جانش حس می كند.
در عمر دراز ابراهیم، كه همه در سختی و خطر گذشته، این روزها، روزهای پایان زندگی با لذت " داشتن اسماعیل" می گذرد، پسری كه پدر، آمدنش را صد سال انتظار كشیده است، و هنگامی آمده است كه پدر، انتظارش نداشته است!
اسماعیل، اكنون نهالی برومند شده است، جوانی جان ابراهیم، تنها ثمر زندگی ابراهیم، تمامی عشق و امید و لذت پیوند ابراهیم!
در این ایام ، ناگهان صدایی می شنود :
"ابراهیم! به دو دست خویش، كارد بر حلقوم اسماعیل بنه و بكُش"!
مگر می توان با كلمات، وحشت این پدر را در ضربه آن پیام وصف كرد؟
ابراهیم، بنده ی خاضع خدا، برای نخستین بار در عمر طولانی اش، از وحشت می لرزد، قهرمان پولادین رسالت ذوب می شود، و بت شكن عظیم تاریخ، درهم می شكند، از تصور پیام، وحشت می كند اما، فرمان فرمان خداوند است. جنگ! بزرگترین جنگ، جنگِ در خویش، جهاد اكبر! فاتح عظیم ترین نبرد تاریخ، اكنون آشفته و بیچاره! جنگ، جنگ میان خدا و اسماعیل، در ابراهیم.

دشواری "انتخاب"!

كدامین را انتخاب می كنی ابراهیم؟! خدا را یا خود را ؟ سود را یا ارزش را؟ پیوند را یا رهایی را؟ لذت را یا مسئولیت را؟ پدری را یا پیامبری را؟ بالاخره، "اسماعیلت" را یا " خدایت" را؟
انتخاب كن! ابراهیم.
در پایان یك قرن رسالت خدایی در میان خلق، یك عمر نبوتِ توحید و امامتِ مردم و جهاد علیه شرك و بنای توحید و شكستن بت و نابودی جهل و كوبیدن غرور و مرگِ جور، و از همه جبهه ها پیروز برآمدن و از همه مسئولیت ها موفق بیرون آمدن و هیچ جا، به خاطر خود درنگ نكردن و از راه، گامی، در پی خویش، كج نشدن و از هر انسانی، خدایی تر شدن و امت توحید را پی ریختن و امامتِ انسان را پیش بردن و همه جا و همیشه، خوب امتحان دادن ...
ای ابراهیم! قهرمان پیروز پرشكوه ترین نبرد تاریخ! ای روئین تن، پولادین روح، ای رسولِ اُلوالعَزْم، مپندار كه در پایان یك قرن رسالت خدایی، به پایان رسیده ای! میان انسان و خدا فاصله ای نیست، "خدا به آدمی از شاهرگ گردنش نزدیك تر است"، اما، راه انسان تا خدا، به فاصله ابدیت است، لایتناهی است! چه پنداشته ای؟
اكنون ابراهیم است كه در پایان راهِ دراز رسالت، بر سر یك "دو راهی" رسیده است: سراپای وجودش فریاد می كشد: اسماعیل! و حق فرمان می دهد: ذبح! باید انتخاب كند!
"این پیام را من در خواب شنیدم، از كجا معلوم كه ..."! ابلیسی در دلش "مهر فرزند" را بر می افروزد و در عقلش، " دلیل منطقی" می دهد.
این بار اول، "جمره اولی"، رمی كن! از انجام فرمان خود داری می كند و اسماعیلش را نگاه می دارد،
"ابراهیم، اسماعیلت را ذبح كن"!
این بار، پیام صریح تر، قاطع تر! جنگ در درون ابراهیم غوغا می كند. قهرمان بزرگ تاریخ بیچاره ای است دستخوش پریشانی، تردید، ترس، ضعف،پرچمدار رسالت عظیم توحید، در كشاش میان خدا و ابلیس، خرد شده است و درد، آتش در استخوانش افكنده است.
روز دوم است، سنگینی "مسئولیت"، بر جاذبه ی "میل" ، بیشتر از روز پیش می چربد. اسماعیل در خطر افتاده است و نگهداریش دشوارتر.
ابلیس، هوشیاری و منطق و مهارت بیشتری در فریب ابراهیم باید بكار زند. از آن "میوه ی ممنوع" كه به خورد "آدم" داد!
ابلیس در دلش "مهر فرزند" را بر می افروزد و در عقلش "دلیل منطقی" می دهد.
"اما ... من این پیام را در خواب شنیدم، از كجا معلوم كه ..."؟
این بار دوم، "جمره وسطی"، رمی كن!
از انجام فرمان خودداری می كند و اسماعیل را نگه می دارد.
"ابراهیم! اسماعیلت را ذبح كن"! صریح تر و قاطع تر.
ابراهیم چنان در تنگنا افتاده است كه احساس می كند تردید در پیام، دیگر توجیه نیست، خیانت است، مرز "رشد" و "غی" چنان قاطعانه و صریح، در برابرش نمایان شده است كه از قدرت و نبوغ ابلیس نیز در مغلطه كاری، دیگر كاری ساخته نیست. ابراهیم مسئول است، آری، این را دیگر خوب می داند، اما این مسئولیت تلخ تر و دشوارتر از آنست كه به تصور پدری آید. آن هم سالخورده پدری، تنها، چون ابراهیم!
و آن هم ذبح تنها پسری، چون اسماعیل!
كاشكی ذبح ابراهیم می بود، به دست اسماعیل، چه آسان! چه لذت بخش! اما نه، اسماعیلِ جوان باید بمیرد و ابراهیمِ پیر باید بماند.، تنها، غمگین و داغدار...
ابراهیم، هر گاه كه به پیام می اندیشد، جز به تسلیم نمی اندیشد، و دیگر اندكی تردید ندارد، پیام پیام خداوند است و ابراهیم، در برابر او، تسلیمِ محض!
اكنون، ابراهیم دل از داشتن اسماعیل بركنده است، پیام پیام حق است. اما در دل او، جای لذت" داشتن اسماعیل" را، درد "از دست دادنش" پر كرده است. ابراهیم تصمیم گرفت، انتخاب كرد، پیداست كه "انتخابِ" ابراهیم، كدام است؟ "آزادی مطلقِ بندگی خداوند"!
ذبح اسماعیل! آخرین بندی كه او را به بندگی خود می خواند!
ابتدا تصمیم گرفت كه داستانش را با پسر در میان گذارد، پسر را صدا زد، پسر پیش آمد، و پدر، در قامت والای این "قربانی خویش" می نگریست!
اسماعیل، این ذبیح عظیم! اكنون در منا، در خلوتگاهِ سنگی آن گوشه، گفتگوی پدری و پسری!
پدری برف پیری بر سر و رویش نشسته، سالیان دراز بیش از یك قرن، بر تن رنجورش گذشته، و پسری، نوشكفته و نازك!
آسمانِ شبه جزیره، چه می گویم؟ آسمانِ جهان ، تاب دیدن این منظره را ندارد. تاریخ، قادر نیست بشنود. هرگز، بر روی زمین چنین گفتگویی میان دو تن، پدری و پسری، در خیال نیز نگذشته است. گفتگویی این چنین صمیمانه و این چنین هولناك!
-"اسماعیل، من در خواب دیدم كه تو را ذبح می كنم..."!
این كلمات را چنان شتابزده از دهان بیرون می افكند كه خود نشنود، نفهمد. زود پایان گیرد. و پایان گرفت و خاموش ماند، با چهره ای هولناك و نگاههای هراسانی كه از دیدار اسماعیل وحشت داشتند!
اسماعیل دریافت، بر چهره ی رقت بار پدر دلش بسوخت، تسلیتش داد:
-"پدر! در انجامِ فرمانِ حق تردید مكن، تسلیم باش، مرا نیز در این كار تسلیم خواهی یافت و خواهی دید كه – اِنْ شاءَالله – از – صابران خواهم بود"!
ابراهیم اكنون، قدرتی شگفت انگیز یافته بود. با اراده ای كه دیگر جز به نیروی حق پرستی نمی جنبید و جز آزادی مطلق نبود، با تصمیمی قاطع، به قامت برخاست، آنچنان تافته و چالاك كه ابلیس را یكسره نومید كرد، و اسماعیل – جوانمردِ توحید – كه جز آزادی مطلق نبود، و با اراده ای كه دیگر جز به نیروی حق پرستی نمی جنبید، در تسلیم حق، چنان نرم و رام شده بود كه گوی، یك " قربانی آرام و صبور" است!
پدر كارد را بر گرفت، به قدرت و خشمی وصف ناپذیر، بر سنگ می كشید تا تیزش كند!
مهر پدری را، درباره عزیزترین دلبندش در زندگی، این چنین نشان می داد، و این تنها محبتی بود كه به فرزندش می توانست كرد. با قدرتی كه عشق به روح می بخشد، ابتدا، خود را در درون كُشت، و رگ جانش را در خود گسست و خالی از خویش شد، و پر از عشقِ به خداوند.
زنده ای كه تنها به خدا نفس می كشد!
آنگاه، به نیروی خدا برخاست، قربانی جوان خویش را – كه آرام و خاموش، ایستاده بود، به قربانگاه برد، بر روی خاك خواباند، زیر دست و پای چالاكش را گرفت، گونه اش را بر سنگ نهاد، بر سرش چنگ زد، - دسته ای از مویش را به مشت گرفت، اندكی به قفا خم كرد، شاهرگش بیرون زد، خود را به خدا سپرد، كارد را بر حلقوم قربانیش نهاد، فشرد، با فشاری غیظ آمیز، شتابی هول آور، پیرمرد تمام تلاشش این است كه هنوز بخود نیامده، چشم نگشوده، ندیده، در یك لحظه "همه او" تمام شود، رها شود، اما...
آخ! این كارد!
این كارد... نمی برد!
آزار می دهد،
این چه شكنجه ی بی رحمی است!
كارد را به خشم بر سنگ می كوبد!
همچون شیر مجروحی می غرد، به درد و خشم، برخود می پیچد، می ترسد، از پدر بودنِ خویش بیمناك می شود، برق آسا بر می جهد و كارد را چنگ می زند و بر سر قربانی اش، كه همچنان رام و خاموش، نمی جنبد دوباره هجوم می آورد،
كه ناگهان،
گوسفندی!
و پیامی كه:
" ای ابراهیم! خداوند از ذبح اسماعیل درگذشته است، این گوسفند را فرستاده است تا بجای او ذبح كنی، تو فرمان را انجام دادی"!

الله اكبر!

یعنی كه قربانی انسان برای خدا – كه در گذشته، یك سنت رایج دینی بود و یك عبادت – ممنوع! در "ملت ابراهیم" ، قربانی گوسفند، بجای قربانی انسان! و از این معنی دارتر، یعنی كه خدای ابراهیم، همچون خدایان دیگر، تشنه خون نیست. این بندگان خدای اند كه گرسنه اند، گرسنه گوشت! و از این معنی دارتر، خدا، از آغاز، نمی خواست كه اسماعیل ذبح شود، می خواست كه ابراهیم ذبح كننده اسماعیل شود، و شد، چه دلیر! دیگر، قتل اسماعیل بیهوده است، و خدا، از آغاز می خواست كه اسماعیل، ذبیح خدا شود، و شد، چه صبور! دیگر، قتل اسماعیل، بیهوده است! در اینجا، سخن از " نیازِ خدا" نیست، همه جا سخن از " نیازِ انسان" است، و این چنین است " حكمتِ" خداوند حكیم و مهربان، "دوستدارِ انسان"، كه ابراهیم را، تا قله بلند "قربانی كردن اسماعلیش" بالا می برد، بی آنكه اسماعیل را قربانی كند! و اسماعیل را به مقام بلند "ذبیح عظیم خداوند" ارتقاء می دهد، بی آنكه بر وی گزندی رسد!
كه داستان این دین، داستان شكنجه و خود آزاری انسان و خون و عطش خدایان نیست داستان "كمال انسان" است، آزادی از بند غریزه است، رهایی از حصار تنگ خودخواهی است، و صعود روح و معراج عشق و اقتدار معجزه آسای اراده بشریست و نجات از هر بندی و پیوندی كه تو را بنام یك «انسان مسئول در برابر حقیقت"، اسیر می كند و عاجز، و بالأخره، نیل به قله رفیع "شهادت"، اسماعیل وار، و بالاتر از "شهادت" - آنچه در قاموس بشر، هنوز نامی ندارد – ابراهیم وار! و پایان این داستان؟ ذبح گوسفندی، و آنچه در این عظیم ترین تراژدی انسانی، خدا برای خود می طلبید؟ كشتن گوسفندی برای چند گرسنه ای!
موسم عید است. روز شادى مسلمانان. روز قبولى در جشن بندگى خداوند. اى مسلمان حج گزار و اى كسى كه در شكوهمندترین آیین دینى از زخارف دنیا دور شدى و به او نزدیكتر. ایام حج را نشانه اى از پاكیزگى ، رهایى، آزادگى، آگاهى و معنویت بدان. بدان كه زمین سراسر حجى است كه تو در آنى و باید با سادگى، وقوف در جهان درون و بیرون و قربانى كردن همه آرزوهاى پوچ دنیوى، خود را براى سفر بزرگ آماده كنى. انسان مسافر چند روزه كاروان زندگى است. سلام بر ابراهیم، سلام بر محمد و سلام بر همه بندگان صالح خداوند.
جمعه 13/8/1390 - 0:7
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته