سلامت و بهداشت جامعه
مصرف چای داغ و مصرف آب هنگام صرف غذا یا هر عاملی كه دمای معده را به صورت ناگهانی تغییر دهد،موجب بروز سكسكه میشود.
دكتر حشمتالله توكلی اظهار كرد:سكسكه ناشی از انقباضات ناخود آگاه عضلات دستگاه تنفسی و بویژه دیافراگم است و هر عاملی كه این عضلات را تحریك كند،موجب بروز سكسكه میشود.
وی افزود:نوشیدن چای داغ،خوردن غذای داغ،مصرف بستنی پس از صرف یك وعده غذای گرم و نوشیدن آب سرد در حین خوردن غذا از عوامل تحریك كننده عضلات دستگاه تنفسی و تغییر دمای معده هستند.
دكتر توكلی تصریح كرد:از آنجا كه دیافراگم با قلب و ریه نیز در تماس است،هر گونه اختلال در این دو عضو مانند سكته قلبی و عفونت ریه نیز میتواند منجر به سكسه شود.
وی خاطرنشان كرد: سكسكه در بسیاری از موارد به صورت خود به خود برطرف میشود.این در حالی است كه در صورت تكرار،نگران كننده بوده و ممكن است نشانهای از نوعی بیماری تنفسی مانند ذاتالریه باشد.
این متخصص بیماریهای تنفسی در پایان با بیان این كه درمان قطعی برای سكسكه وجود ندارد، گفت:این در حالی است كه برخی روشهای رایج در جامعه مانند نگاه داشتن نفس به مدت 10 ثانیه میتواند در بهبود وضعیت تنفس موثر باشد.
شنبه 11/10/1389 - 20:50
مهدویت
اللهم کل لولیک الحجه ابن الحسن صلواتک علیه و علی ابائه فی هذه الساعه و فی کل االساعه ولیا وحافظا وقائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا وتمتعه فیها طویلا برحمتک یا ارحم الرحمین. اللهم عجل لولیک الفرج اللهم صل علی محمد و ال محمد. شما برای سلامتی آقا امام زمان و تعجیل در فرجش چه دعایی می کنید ؟
جمعه 10/10/1389 - 22:7
اهل بیت
۵- نیایشهای عارفانه و بیدارگر
از بهترین روشهای امام سجاد علیه السلام برای پاسداری از فرهنگ عاشورایی اسلام، که حکایت از بینش عمیق و زمانشناسی آن حضرت دارد، عرضه نیایشهای عرفانی و روشنگر میباشد . دعاهای حضرت سیدالساجدین علیه السلام که در مجموعههای ارزشمندی همچون صحیفه سجادیه، مناجات خمسه عشر، دعای ابو حمزه ثمالی، نیایشهای روزانه و . . . گرد آمده است، دل هر شنونده عارف و اندیشمندی را میلرزاند و توجه به معانی بلند و با شکوه آن، تشنگان وادی کمال و معرفت را سیراب میسازد . در لابلای این عبارات وحی گونه، - گذشته از اینکه مملو از حقایق و معارف حیاتبخش اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است و آدمی را با توجه دادن به شگفتیهای آفرینش، با خالق هستی مرتبط ساخته و به روح و جانش صفا میبخشد - فلسفه قیام حسینی تبیین میگردد و انسان نیایشگر ناخواسته از حالت انزوا و خمودی به صحنه مبارزه با طاغوت و ستمگران سوق داده شده و راه عزت حقیقی به وی نشان داده میشود .
در حقیقت آمیزش عرفان و حماسه یکی از بارزترین جلوههای معنوی فرهنگ عاشوراست، همچنانکه سید بن طاووس در مورد عرفان و معنویت عاشورائیان مینویسد: در شب عاشورا، امام حسین علیه السلام و یارانش آنچنان به عبادت و مناجات مشغول بودند که زمزمههای عاشقانه آنان همانند صدای زنبور عسل به گوش هر شنوندهای میرسید . برخی در حال رکوع وعدهای در حال سجده و یا در قیام و قعود بودند . (۱۰)
این نیایشگران عارف همان کسانی بودند که فردای آن روز آنچنان جانبازی کرده و حماسه آفریدند که اهل آسمان و زمین را به تحیر واداشتند . امام سجاد علیه السلام میراثدار این قافله حماسه و عرفان و عشق بود که برای احیا و پاسداری از آن، در مقابل شیطان و شیطان صفتان جبههای باطنی گشود و ارتباط حقیقی با آفریدگار جهان را به عنوان یکی از علل و عوامل قیام عاشورا برای تمام انسانهای خداجو و حقیقت طلب عرضه نمود و از این طریق عزت واقعی را به آنان شناساند که «ان العزه لله جمیعا» (۱۱) ; «به درستی که همه عزت از آن خداوند است .»
امام سجاد علیه السلام در بخشی از دعای ۴۸ صحیفه سجادیه به تبیین جایگاه امامان شیعه و مظلومیت آنان پرداخته و عرض میکند: «اللهم ان هذا المقام لخلفائک و اصفیائک و مواضع امنائک فی الدرجه الرفیعه التی اختصصتهم بها، قد ابتزوها; بارالها! این مقام [امامت] شایسته جانشینان و برگزیدگان و امنای تو در درجات بلندی است که خودت آنان را به آن اختصاص دادهای [و غاصبان] آن را به غارت بردهاند .»
آن حضرت در فرازی از مناجات محبین به عاشقان عارف و حقیقت طلب چنین میآموزد: «الهی! من ذاالذی ذاق حلاوه محبتک فرام منک بدلا و من ذاالذی انس بقربک فابتغی عنک حولا، الهی فاجعلنا ممن اصطفیته لقربک و ولایتک و اخلصته لودک و محبتک و شوقته الی لقاءک; (۱۲) خداوندا! کیست که شیرینی محبتت را چشیده باشد و بجای تو دوستی دیگران را برگزیده باشد، و کیست که به مقام قرب تو مانوس شده و [بعد از آن] لحظهای از تو روی گردانیده باشد؟ ! بارالها! ما را از کسانی قرار ده که برای قرب و دوستی خودت برگزیدهای و آنان را برای مهر و محبتخود خالص گردانیدی و آنان را برای ملاقات خود شائق ساختی .»
مهمترین نکتهای که در نیایشهای امام سجاد علیه السلام جلب توجه میکند، اهتمام آن حضرت به صلوات بر محمد و آل اوست که با توجه به عصری که مبارزه با اهل بیت علیهم السلام و یاران آنان در راس برنامههای حکومت اموی بوده است و حتی لعن و سب علی علیه السلام و خاندانش همچنان ترویج میشد، شایان دقت است . همچنین نمایاندن عظمت اهل بیت علیه السلام، ارزش محبت آنان و توسل به آنان در آن دوران نوعی مبارزه با دشمنان و مخالفین اهلبیت علیهم السلام به شمار میآید .
۶- تربیتشاگردان
یکی از مهمترین شیوههای امام سجاد علیه السلام در پیشبرد اهداف قرآن و اهلبیت علیهم السلام، پرورش انسانهای مستعد و آماده کردن آنان برای مبارزه فرهنگی - عقیدتی با معارضان و مخالفان قرآن و اهل بیت علیهم السلام بود . شیخ طوسی در حدود ۱۷۰ نفر از یاران و شاگردان آن حضرت را فهرست کرده است که بیشتر آنان از امام سجاد علیه السلام بهرههای علمی برده و روایت نقل کردهاند . در اینجا به چند تن از چهرههای معروف آنان اشاره میکنیم:
۱- ابو حمزه ثمالی: وی رهبری شیعیان کوفه را به عهده داشت و در علم حدیث و تفسیر به مراتب عالی دستیافته و مورد علاقه و اعتماد امامان معصوم علیهم السلام قرار گرفته بود . ابو حمزه از جمله یاران نزدیک امام بود که امام سجاد علیه السلام برای اولین بار قبر امام علی را - که تا آن زمان نامعلوم بود - به وی شناساند و او به همراه شماری از فقیهان شیعه به زیارت حضرت علی علیه السلام میرفت . تفسیر قرآن، کتاب نوادر، کتاب زهد، رساله حقوق امام سجاد علیه السلام، دعای ابو حمزه ثمالی از جمله آثار این شایستهترین شاگرد مکتب امام چهارم علیه السلام میباشد .
۲- یحیی بن ام طویل مطعمی: وی از شاگردان نزدیک امام چهارم علیه السلام بود و با شهامت و جرات تمام، طرفداری خود را از اهلبیت علیهم السلام و دشمنیاش را با ستمگران عصر علنی کرده و بدون واهمه ابراز میداشت . او وارد مسجد پیامبر شده و با کمال شجاعت، در میان مردم حاضر، خطاب به زمامداران مستبد و خودخواه میگفت: ما مخالف شما و منکر راه و روش شما هستیم، میان ما و شما دشمنی آشکار و همیشگی است . (۱۳) و گاهی در میدان بزرگ کوفه ایستاده و با صدای رسا میگفت: هر کس علی را سب کند، لعنتخدا بر او باد . ما از آل مروان بیزار هستیم . (۱۴)
۳- محمد بن مسلم بن شهاب زهری: وی که در ابتدا از علمای اهل سنتبود، در اثر معاشرت با امام چهارم و بهرههای شایان علمی که از آن حضرت میبرد، به حضرت سجاد علیه السلام علاقه شدیدی پیدا کرد و از آن حضرت همیشه با لقب زین العابدین علیه السلام یاد میکرد . امام چهارم نیز از این ارتباط استفاده کرده و در مناسبتهای مختلف او را از یاری رساندن به ستمگران بر حذر میداشت و در نامه مفصلی، عواقب ارتباط و تمایل به زمامداران ستم پیشه را به وی گوشزد نمود . او از افرادی است که بیشترین بهره را از امام چهارم علیه السلام برده است . روزی زهری به حضور حضرت سجاد علیه السلام آمد، امام وی را افسرده و اندوهگین دیده و علت را پرسید . زهری گفت: ای پسر پیامبر! اندوه من از سوی برخی مردم بویژه افرادی است که به آنان خدمت کردهام ولی آنها بر خلاف انتظار من به من حسد ورزیده و چشم طمع به اموالم دوختهاند .
امام چهارم در ضمن ارائه رهنمودهای راهگشایی، به وی فرمود: «احفظ علیک لسانک تملک به اخوانک; اگر از زبانت مواظبت کنی همه دوستان و آشنایانت در اختیار تو خواهند بود .» آنگاه حضرت افزود: زهری! کسی که عقلش کاملترین اعضاء وجودش نباشد، با کوچکترین اعضایش (زبان) هلاک میشود .» پیشوای چهارم ضمن اشاره به مهمترین رمز توفیق در زندگی فرمود: اگر دیدی که مسلمانان تو را احترام میکنند و بزرگ میشمارند، بگو آنها بزرگوارند که با من چنین رفتار میکنند و اگر از مردم نسبتبه خود بیتوجهی مشاهده کردی، بگو از من خطایی سر زده که مستوجب چنین بیاحترامی شدهام .
هرگاه چنین اندیشیده باشی و طبق این اندیشه عمل کنی، خداوند متعال زندگی را بر تو آسان کرده، دوستانت زیاد و دشمنانتبه حداقل خواهند رسید . در این صورت نیکیهای دیگران تو را خوشحال میکند و از بدی و اذیتهای آنان آزرده نخواهی شد . (۱۵)
ابان بن تغلب، بشر بن غالب اسدی، جابر بن عبدالله انصاری، حسن بن محمد بن حنفیه، زید بن علی بن الحسین علیه السلام، سعید بن جبیر، سلیم بن قیس هلالی، ابو الاسود دؤلی، فرزدق شاعر، منهال بن عمرو اسدی، معروف بن خربوذ مکی و حبابه والبیه از جمله معروفترین شاگردان و یاران امام سجاد علیه السلام محسوب میشوند که در تداوم نهضت کربلا و رساند پیام امام سجاد علیه السلام به نسلهای آینده نقش مهمی داشتهاند .
همچنین حضرت زین العابدین علیه السلام با گرامی داشتن شعرای متعهد، از آنان به عنوان زبان گویای اهل بیت علیهم السلام بهره میبرد . کمیتبن زیاد اسدی و فرزدق شاعر از جمله آنان میباشند .
پاورقی:
۱۰) لهوف، ابن طاووس، ص ۱۷۲ .
۱۱) یونس/۶۵ .
۱۲) مفاتیح الجنان، مناجات نهم .
۱۳) معجم رجال الحدیث، ج ۲۱، ص ۳۸ .
۱۴) اصول کافی، باب مجالسه اهل المعاصی، حدیث ۱۶ .
۱۵) بحار الانوار، ج ۷۱، ص ۱۵۶ .
پنج شنبه 9/10/1389 - 16:43
اهل بیت
۳- گریههای تاثرانگیز
امام سجاد علیه السلام برای زنده نگه داشتن خاطره شهیدان کربلا، در مناسبتهای گوناگون بر عزیزانش گریه میکرد . اشکهای حضرت زین العابدین علیه السلام که عواطف را برانگیخته و در اذهان مخاطبان، ناخواسته مظلومیتشهدای کربلا را ترسیم میکرد، آثار پرباری برای تداوم نهضت عاشورا داشت و امروز این روش با پیروی از آن گرامی همچنان ادامه دارد و فرهنگ گریه بر سالار شهیدان عالم، همچنان تاثیرگذار بوده و در پیوند دادن عواطف و احساسات میلیونها عزادار عاشق با راه و هدف حضرت ابا عبدالله علیه السلام مهمترین عامل محسوب میشود . عشق به امام حسین علیه السلام در سوگواریها اشک میآفریند و این گریههای عزت بخش که افتخار شیعه میباشند هر سال در دهه محرم سیمای کشور اسلامی را به حماسه عاشورا نزدیک نموده و قیام امام حسین علیه السلام را در خاطرهها زنده میسازد . حضرت سجاد علیه السلام بنیانگذار فرهنگ سوگواری و گریه در میان مؤمنان، بعد از شهادت پدر ارجمند خویش در حدود ۳۵ سال امامتش به این روش ادامه داد تا جایی که یکی از بکائین پنجگانه تاریخ نامیده شد . (۷) وقتی علت این همه اشک و ناله را از او میپرسیدند در جواب میفرمود: «مرا ملامت نکنید . یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم، پیامبر و پیامبرزاده بود، او دوازده پسر داشت، خداوند متعال یکی از آنان را مدتی از نظرش غایب کرد، در اندوه این فراق موقتی، موهای سر یعقوب سفید شده، کمرش خمیده گشت و نور چشمانش را از شدت گریه از دست داد، در حالیکه پسرش در این دنیا زنده بود . اما من با چشمان خودم پدر و برادر و ۱۷ تن از خانوادهام را دیدم که مظلومانه کشته شده و بر زمین افتادند . پس چگونه اندوه من تمام شده و گریهام کم شود؟» (۸)
۴- حمایت از قیامهای طاغوت ستیز
یکی از آثار نهضت جاویدان کربلا، دمیدن روح حماسه و شجاعت و ایثار در میان مسلمانان بود . آنان باالهام از جنبش شورآفرین و حماسهساز امام حسین علیه السلام و با تاثیرپذیری از خطابههای بیدارگر امام سجاد و حضرت زینب علیهما السلام روحیه اسلامخواهی و طاغوت ستیزی خود را در قالب قیامهای مردمی متبلور ساخته و بر علیه حکمرانان خودسر اموی دستبه شورشهایی زدند که در نهایتبعد از مدتی اساس حکومت آنان را متزلزل ساخته و از میان بردند .
شاخصترین این جنبشها بعد از حادثه جانسوز کربلا، سه قیام معروف است که به نامهای قیام توابین، قیام مختار و قیام مدینه در تاریخ مطرح است . رهبران سه قیام، تداوم راه حضرت ابا عبدالله علیه السلام، غیرت دینی، اسلامخواهی و در نهایت محبتشدید به اهل بیت علیهم السلام را در شعارها و خواستههای خود نشان میدادند .
امام سجاد علیه السلام گرچه در ظاهر - به علتخفقان شدید و استبداد حاکم - در این قیامها نقشی نداشت و در حالت تقیه به سر میبرد، اما در واقع از رهبران اینها اعلام رضایت کرده و عملا آنها را تایید مینمود . به عنوان نمونه هنگامی که عدهای از دوستان اهل بیت علیهم السلام به نزد محمد حنفیه آمدند و اظهار داشتند: مختار در کوفه قیام کرده و ما را نیز به همیاری و همکاری فراخوانده است، اما نمیدانیم که آیا او مورد تایید اهل بیت علیهم السلام هستیا نه؟ محمد حنفیه گفت: برخیزید به نزد امام من و امام شما، حضرت سجاد علیه السلام رفته و کسب تکلیف نماییم . هنگامی که موضوع را به عرض امام علیه السلام رساندند، آن حضرت فرمود: ای عمو! اگر غلامی به خونخواهی ما مردم را دعوت به قیام کند، بر همه مردم واجب است که او را یاری دهند و من تو را در این کار نماینده خود قرار میدهم، هر کاری در این زمینه صلاح میدانی انجام ده . آنان به همراه محمد حنفیه از نزد امام خارج شدند، در حالیکه سخنان امام سجاد علیه السلام را شنیده بودند و میگفتند: امام سجاد علیه السلام و محمد بن حنفیه به ما اذن قیام دادهاند . (۹)
پاورقی:
۷) امالی صدوق، ص ۱۴۰ .
۸) لهوف سید بن طاووس، ص ۳۸۰ .
۹) ذوب النضار، ص ۹۷; معجم رجال الحدیث، ج ۱۹، ص ۱۰۹ .
پنج شنبه 9/10/1389 - 16:40
اهل بیت
حضرت زین العابدین ( علیه السلام ) تداومبخش عزت و افتخار حسینی | | | |
پیشوای چهارم شیعیان علیه السلام بعد از حضور در حماسه افتخار آفرین و عزت بخش عاشورای حسینی، از لحظهای که در غروب عاشورا با شهادت پدر بزرگوار و سایر عزیزانش مواجه گردید برای ادامه راه آنان، مسئولیتسنگینی را به دوش کشید . امامت امت، سرپرستی اطفال و بانوان، رساندن پیام عاشورا به گوش جهانیان، تداوم مبارزه با طاغوت و طاغوتیان و از همه مهمتر پاسداری از اهداف متعالی امام حسین علیه السلام که موجب عزت و افتخار عالم اسلام گردید، از جمله مسئولیتهای آن امام همام به شمار میآید . امام سجاد علیه السلام که در دوران امامتخویش در محدودیتشدیدی به سر میبرد و حاکمان مستبد اموی سایه شوم خود را بر شهرهای اسلامی گسترده بودند و اهل ایمان از ترس مال و جان خود مخفی میشدند، با اتخاذ صحیحترین تصمیمها و موضعگیریهای مناسب و بجا و با استفاده از مؤثرترین شیوهها توانست از فرهنگ عاشورا و دستآوردهای ارزشمند آن - که همان عزت و افتخار ابدی برای اسلام و مسلمانان و بلکه برای جهان بشریتبود - به صورت شایستهای پاسداری کرده و راه حماسه آفرینان کربلا را تداوم بخشد و یاد و نام و خاطره سالار شهیدان حضرت حسین بن علی علیهما السلام را جاودانه ساخته و بر بلندای تاریخ ابدی نماید . در این فرصتبا مهمترن فعالیتهای آن یادگار امامت در پاسداری از فرهنگ عزت و افتخار حسینی علیه السلام آشنا میشویم: ۱- خطابههای حماسی و تاثیرگذار
بدون تردید روشنگریهای امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب کبری علیها السلام و برخی دیگر از خاندان حضرت ابا عبدالله علیه السلام بعد از ماجرای غمبار کربلا در تداوم آن نهضت عظیم اسلامی نقشی به سزا داشته است .
مهمترین دستآورد سخنان آن بزرگوار آگاه نمودن مردم غفلت زده، بیدار کردن وجدانهای خفته، افشای جنایات دشمنان اهل بیت علیهم السلام، نمایاندن چهره حقیقی زمامداران ستمگر اموی و انتشار فضائل و مناقب اهلبیت علیهم السلام و معرفی آن گرامیان به عنوان جانشینان بر حق پیامبر صلی الله علیه و آله بود . امام سجاد علیه السلام در شهر کوفه با مردم ساده، سطحی نگر، تاثیرپذیر و پیمان شکن آن شهر سخن گفته و بعد از شناساندن خویش و افشای جنایات امویان فرمود: «ای مردم! شما را به خدا سوگند میدهم، آیا شما برای پدرم نامه ننوشتید و آنگاه بی وفایی نکردید؟ ! آیا با او عهدها و پیمانهای محکم نبستید و سپس با او پیکار کرده و او را به شهادت رساندید؟ ! وای بر شما! چه کار زشتی انجام دادید، شما چگونه به سیمای رسول الله صلی الله علیه و آله نظاره خواهید کرد، هنگامی که به شما بگوید: فرزندان مرا کشتید، احترامم را از میان بردید، پس، از امت من نیستید!» هنوز سخنان امام تمام نشده بود که مردم گریه کنان و ضجه زنان همدیگر را ملامت کرده و به نگون بختی خود، - که خود برگزیده بودند - تاسف خورده و اشک ندامت و پشیمانی میریختند . (۱) مهمترین تاثیر این خطابه را میتوان در سال ۶۵ هجری در قیام توابین به وضوح به نظاره نشست .
همچنین پیشوای چهارم هنگامی که در شام به مجلس جشن پیروزی یزید برده شد، ضمن تحقیر خطیب متملق دربار اموی، در کرسی خطابه قرار گرفته و با بهرهگیری از زیباترین و بلیغترین جملات، فجایع کربلا را بازگو کرده و ضمن افشای چهره زشت جنایتکاران، تبلیغات سوء دشمنان اهلبیت علیهم السلام را خنثی کرده و سیمای سراسر فضیلت و افتخار آل محمد صلی الله علیه و آله را برای مردم نا آگاه شام نمایان ساخت . آن حضرت فرمود: «ایها الناس اعطینا ستا و فضلنا بسبع، اعطینا العلم والحلم و السماحه والفصاحه والشجاعه و المحبه فی قلوب المؤمنین، و فضلنا بان منا النبی المختار محمدا و منا الصدیق و منا الطیار و منا اسدالله و اسد رسوله و منا سبطا هذه الامه و منا مهدی هذه الامه; (۲) ای مردم! به ما شش چیز عطا شده و به هفت نعمت [بر دیگران] برتری یافتهایم . به ما علم، حلم، جوانمری، فصاحت، شجاعت و دوستی در دل مؤمنان عطا شده است و ما به اینکه رسول برگزیده خداوند، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و [حضرت علی علیه السلام نخستین] تصدیق کننده [پیامبر صلی الله علیه و آله] و جعفر طیار و [حمزه،] شیر خدا و رسول او و حسن و حسین علیهما السلام و مهدی این امت از ما هستند، فضیلت داده شدهایم .»
آن حضرت در ادامه به فضائل بیشمار امیرمؤمنان علیه السلام پرداخته و از چهره درخشان علی علیه السلام به نحو زیبایی دفاع نموده و در خاتمه با معرفی امام حسین علیه السلام، به ذکر مصیبت آن حضرت پرداخت . این سخنان آتشین، منطقی و روشنگر، آنچنان فضای جهل و غفلت و خفقان را درهم شست که یزید در مقام دفاع از خود و سلطنتش برآمد . (۳)
امام سجاد علیه السلام خطبه دیگری را نیز در نزدیکی مدینه برای مردمی ایراد نمود که به استقبال قافله خسته دل و دل شکسته حسینی آمده بودند . این خطابه نیز آثار فراوانی در روحیه مردم مدینه گذاشت که یکسال بعد از حادثه عاشورا، قیام خودجوشی از سوی اهالی مدینه بر علیه دستگاه طاغوتی بنیامیه رخ نمود که به «واقعه حره» معروف است . ۲- گفتگوهای دشمن شکن
امام چهارم علیه السلام در پاسداری از اهداف عاشورا هر جا که احساس میکرد دشمن میخواهد قیام کربلا را زیر سؤال برده و آن حماسه تاریخی را پوچ و باطل جلوه دهد، در مقام دفاع برآمده و با پاسخهای کوبنده با نقشههای شیطانی آنان به ستیز بر میخواست که بارزترین نمونههای آن در مجلس عبیدالله بن زیاد و یزید بن معاویه به چشم میخورد . هنگامی که در مجلس ابن زیاد، حضرت زینب کبری علیها السلام وی را با نطق خویش رسوا نمود، ابن زیاد متوجه امام زین العابدین علیه السلام گشته و پرسید: این جوان کیست؟ گفتند: او علی بن الحسین علیهما السلام است . ابن زیاد گفت: مگر خدا علی بن الحسین را نکشت؟ امام چهارم علیه السلام فرمود: من برادری بنام علی بن الحسین علیهما السلام داشتم که مردم او را به شهادت رساندند
ابن زیاد گفت: چنین نیست، خدا او را کشت .
امام سجاد علیه السلام آیه «الله یتوفی الانفس . . .» را قرائت نمود . ابن زیاد از پاسخ صریح امام خشمگین شده و فریاد زد: آیا در مقابل من جرات کرده و پاسخ میدهی؟ او را ببرید و گردن بزنید . حضرت سجاد علیه السلام در ادامه گفتگو فرمود: «ابالقتل تهددنی یابن زیاد، اما علمت ان القتل لنا عاده و کرامتنا الشهاده; (۴) ای پسر زیاد! آیا مرا به قتل تهدید میکنی؟ مگر نمیدانی کشته شدن [در راه حق] عادت ما و شهادت [برای خدا عزت و] کرامت ماست .»
آن حضرت در مجلس یزید نیز با اینکه اسیر بود، هیچگاه حرکت و یا سخنی که نمایانگر عجز و خواری باشد از خود نشان نداد; بلکه همانند آزادهای با شهامت، عزت و افتخار حسینی را به نمایش گذاشت .
آنگاه که یزید در مجلس خویش اسرای کربلا را برای تحقیر و شکستن ابهت و عظمتخاندان آل محمد صلی الله علیه و آله حاضر کرده بود، خطاب به امام سجاد علیه السلام گفت: دیدی که خدا با پدرت چه کرد؟ حضرت فرمود: ما جز قضای الهی که حکمش در آسمان و زمین جریان دارد چیز دیگری ندیدیم . یزد گفت: «انت ابن الذی قتله الله; تو فرزند کسی هستی که خدا او را کشت .»
امام فرمود: «انا علی، ابن من قتلته; من علی; فرزند کسی هستم که تو او را به شهادت رساندی .» و در ادامه با تمسک به آیه قرآن فرمود: «و من یقتل مؤمنا متعمدا فجزاءه جهنم خالدا فیها و غضب الله علیه و لعنه و اعد له عذابا عظیما» (۵) ; و هرکس، مؤمنی را عمدا به قتل برساند مجازات او جهنم است، در آنجا همیشه میماند، خداوند بر او غضب میکند و از رحمتش دور میسازد و عذاب بزرگی برای او آماده کرده است .»
یزید که نتوانست این پاسخهای محکم را - که جهنمی بودن وی را اثبات میکرد - تحمل کند، با خشم و غضب فرمان قتل امام را صادر کرد، اما امام سجاد علیه السلام با قاطعیت تمام فرمود: هیچگاه «فرزندان اسیران آزاد شده» نمیتوانند به قتل انبیاء و اوصیا فرمان دهند، مگر اینکه از دین اسلام خارج شوند . (۶) پاورقی: ) احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۳۲ .
۲) مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۰۵; بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۳۷ و ۱۷۴; معالی السبطین، ج۲، ص ۱۷۸ .
۳) همان .
۴) همان، ص ۲۹۶ .
۵) نساء/۹۳ .
۶) شرح الاخبار مغربی، ج۳، ص ۲۵۳; ذریعه النجاه، ص ۲۳۴ . |
پنج شنبه 9/10/1389 - 16:38
اهل بیت
امام سجاد ( علیه السلام ) در شرایطی عهده دار امر امامت گردید که سنگین ترین غمها و جراحتهای روحی و عاطفی بر قلبش وارد شده بود. شهادت مظلومانه یک قبیله یار پاکباخته ، یک کاروان خویشاوند و همراه و هم پیمان !
برجای ماندن دهها مادر داغدیده و فرزندان یتیم و پدر کشته و آواره .
تنها ماندن در بیابانی تفتیده ، در حصار نیزه هایی بی عاطفه و شمشیرهایی تشنه به خون مظلومان !
امام سجاد ( علیه السلام ) می بایست در چنین شرایطی ، وظیفه بزرگ امامت و رهبری را ایفا کند و با توجه به سه مشکل اساسی ، برنامه هایش را دنبال نماید.
الف : فقدان صادق ترین و مخلصترین نیروهای مدافع و عناصر حمایتگر.
ب : مواجه با حکومتی که با اقدام به ریختن خون فرزندان پیامبر (ص ) نشان داده است که از انجام زشت ترین و خشونت بارترین کارها باکی ندارد و با عملکرد خویش نفس ها را در سینه ها حبس کرده و جراءت اعتراض و انتقاد را از توده ها سلب نموده است .
ج : عدم امکان کمترین اعتماد به مدعیان هواداری از حریم امامت و کسانی که خویش را طرفدار اهل بیت ( علیه السلام ) و دشمن دستگاه جباری اموری معرفی کرده ولی در یک بحران سیاسی و احساس خطر جدی ترین دشواری به حساب آورد.
زیرا تنهایی رهبر در سطح رهبری ، به هر حال کار رهبری را فلج نمی کند و حمایت پیروان ، می تواند جبران کننده آن باشد. چنان که بیشتر انبیا، یک تنه به هدایت مردم پرداخته اند. جباریت سلطه های اجتماعی نیز، مانع جدی به شمار نمی آید، زیرا با وجود حمایت مردمی ، می توان در برابر استبدادها مقاومت ورزید.
اما اگر رهبری ، از پیروان صادق و وفادار و آگاه برخوردار نباشد، با همه توان معاونان و مشاوران ، قادر به ایفای رسالت خویش نخواهد بود.
خوارج در جنگ صفین این واقعیت تلخ را آشکار ساختند و نشان دادند که ناآگاهی و جمود آنان تا چه حدی می تواند شکننده باشد.
نیروهای فرماندهی و رزمی سپاه حسن بن علی ( علیه السلام ) در مقابله با معاویه ، برای دومین مرتبه این صحنه غمبار را پدید آوردند و با بی وفایی به رهبری خود، او را در برابر دشمن تنها گذاشتند.
تخلف کوفیان از حمایت حسین بن علی ( علیه السلام ) این تراژدی دهشتبار را به اوج فضاحت رساند و برای همیشه سست عنصری آن نسل را قلم زد.
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه و مرحوم مجلسی در بحار النوار روایتی را نقل کرده اند که بروشنی ، مطلب فوق را می نمایاند.
روای در حدیث می گوید از امام علی بن الحسین ( علیه السلام ) شنیدم که می فرمود:(۱)
در مکه و مدینه بیست مرد وجود ندارند که که ما را براستی دوست داشته باشند. امام سجاد ( علیه السلام ) در حالی این سخن را فرمود که هزاران نفر داعیه پیروی از ائمه و محبت اهل بیت را داشته اند ولی امام سجاد ( علیه السلام ) در پس این ادعاها، واقعیت را به گونه دیگری می بیند.
در مجلس عبیدالله بن زیاد
با توجه به این که امام سجاد ( علیه السلام ) در جمع کاروانیان شهادت ، متمایز از دیگران بود، با ورود آنان به مجلس عبیدالله - والی کوفه - نخستین چیزی که نظر عبیدالله را جلب کرد وجود مرد جوانی درمیان آن کاروان بود.
عبید الله که گمان می کرد در کاروان حسین ( علیه السلام ) مردی باقی نمانده و همه آنان به قتل رسیده اند از ماءموران خود درباره امام سجاد ( علیه السلام ) استفسار کرد و توضیح خواست .
کینه و ناپاکی او عمیق عبیدالله به او اجازه نمیداد که شاهد زنده بودن جوانی از نسل حسین ( علیه السلام ) باشد، چنین می نمود که تصمیم گرفته است تا علی بن الحسین ( علیه السلام ) را نیز به شهادت رساند.
امام سجاد ( علیه السلام ) که نیت و عزم عبیدالله را دریافته بود، به عبیدالله فرمود:
اگر براستی عزم کشتن مرا دارید، شخص امینی را ماءمور کنید تا از زنان و کودکان سرپرستی کند.
عبیدالله با شنیدن این سخن ، از تصمیم خویش منصرف شد و گفت نه : تو خود همراه قافله خواهی بود.
ابن جریر طبری ، در نقلی دیگر، واقعه را با تفصیل بیشتری یاد کرده ، می نویسد:
با ورود قافله حسینی به مجلس تشریفاتی عبیدالله ، عبیدالله به جانب علی بن الحسین ( علیه السلام ) رو کرد و پرسید: نامت چیست ؟
امام سجاد ( علیه السلام ) فرمود: نامم علی بن الحسین است .
عبیدالله گفت : مگر خداوند علی بن الحسین را در کربلا نکشت ؟
عبیدالله با این تعبیر مانند همه جباران سعی کرد تا عمل وحشیانه خود را مستند به دین کند و دشمنان خود را دشمن خدا قلمداد نماید و علاوه بر این می خواست تا با زهر زبان قلبهای رنجیده یتیمان و زنان داغدیده آن محفل را آزرده تر کند.
علی بن الحسین ، لختی سکوت کرد.
اما عبیدالله خشن تر و مستبدتر از آن است که سکوت را از امام سجاد ( علیه السلام ) بپذیرد ، از این رو گفت : چرا پاسخ نمی دهی !
علی بن الحسین ( علیه السلام ) فرمود:
الله یتوفی الانفس حین موتها . (۲)
یعنی : خداوند جانها را به هنگام مرگ دریافت می کند.
کنایه از این که خداوند کسی را به قتل نمی رساند، قتل مظلومان و کسانی چون تو است ای عبیدالله ! بلی آن کس که جانها را به هنگام مرگ دریافت می کند خداست چه آن مرگ به صورت طبیعی صورت گرفته باشد و چه به وسیله ظلم ظالمان .
و ما کان لنفس ان تموت الا باذن الله . (۳)
یعنی : هیچ انسانی نمی میرد مگر به اذن مگر به اذن الهی .
کنایه از این که نه تنها خداوند روح پاکمردان را دریافت می کند، بلکه مرگ همه انسانها به اذن و اجازه خداست و این اذن و اجازه بدان معنا نیست که خداوند انسانها را می کشد.
عبیدالله با مشاهده آن حضور ذهن و دریافت آن جواب کوبنده ، از جوانی که زنجیر اسارت بر تن و جراحتهای انبوه در قلب دارد! خشمگین شد و دستور داد تا علی بن الحسین را نیر به شهادت برسانند. ولی زینب کبرا علیها السلام فریاد بر آورد.
یا بن زیاد حسبک من دمائنا اسالک بالله ان فتلته الا قتلتنی معه ..
یعنی ؛ ای ابن زیاد! آن همه از خونها ما که ریخته ای برایت کافی نیست ! سوگند به خدا! اگر می خواهی او را بکشی مرا هم بکش ...
به هر حال سوز و گداز سخنان زینت و شرایط محفل به گونه ای بود که ابن زیاد از کشتن امام سجاد ( علیه السلام ) چشم پوشید. (۴)
__________________________
۱- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ۴/۱۰۴؛ بحار ۴۶/۱۴۳
۲- زمر /۴۲
۳- آل عمران ۱۴۵
۴- طبقات ابن سعد ۱۵۷ انساب الاشراف ۳/۲۰۶؛ تاریخ طبری ۴/۳۵۰
پنج شنبه 9/10/1389 - 16:27
اهل بیت
امام سجاد ( علیه السلام ) در شرایطی عهده دار امر امامت گردید که سنگین ترین غمها و جراحتهای روحی و عاطفی بر قلبش وارد شده بود. شهادت مظلومانه یک قبیله یار پاکباخته ، یک کاروان خویشاوند و همراه و هم پیمان !
برجای ماندن دهها مادر داغدیده و فرزندان یتیم و پدر کشته و آواره .
تنها ماندن در بیابانی تفتیده ، در حصار نیزه هایی بی عاطفه و شمشیرهایی تشنه به خون مظلومان !
امام سجاد ( علیه السلام ) می بایست در چنین شرایطی ، وظیفه بزرگ امامت و رهبری را ایفا کند و با توجه به سه مشکل اساسی ، برنامه هایش را دنبال نماید.
الف : فقدان صادق ترین و مخلصترین نیروهای مدافع و عناصر حمایتگر.
ب : مواجه با حکومتی که با اقدام به ریختن خون فرزندان پیامبر (ص ) نشان داده است که از انجام زشت ترین و خشونت بارترین کارها باکی ندارد و با عملکرد خویش نفس ها را در سینه ها حبس کرده و جراءت اعتراض و انتقاد را از توده ها سلب نموده است .
ج : عدم امکان کمترین اعتماد به مدعیان هواداری از حریم امامت و کسانی که خویش را طرفدار اهل بیت ( علیه السلام ) و دشمن دستگاه جباری اموری معرفی کرده ولی در یک بحران سیاسی و احساس خطر جدی ترین دشواری به حساب آورد.
زیرا تنهایی رهبر در سطح رهبری ، به هر حال کار رهبری را فلج نمی کند و حمایت پیروان ، می تواند جبران کننده آن باشد. چنان که بیشتر انبیا، یک تنه به هدایت مردم پرداخته اند. جباریت سلطه های اجتماعی نیز، مانع جدی به شمار نمی آید، زیرا با وجود حمایت مردمی ، می توان در برابر استبدادها مقاومت ورزید.
اما اگر رهبری ، از پیروان صادق و وفادار و آگاه برخوردار نباشد، با همه توان معاونان و مشاوران ، قادر به ایفای رسالت خویش نخواهد بود.
خوارج در جنگ صفین این واقعیت تلخ را آشکار ساختند و نشان دادند که ناآگاهی و جمود آنان تا چه حدی می تواند شکننده باشد.
نیروهای فرماندهی و رزمی سپاه حسن بن علی ( علیه السلام ) در مقابله با معاویه ، برای دومین مرتبه این صحنه غمبار را پدید آوردند و با بی وفایی به رهبری خود، او را در برابر دشمن تنها گذاشتند.
تخلف کوفیان از حمایت حسین بن علی ( علیه السلام ) این تراژدی دهشتبار را به اوج فضاحت رساند و برای همیشه سست عنصری آن نسل را قلم زد.
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه و مرحوم مجلسی در بحار النوار روایتی را نقل کرده اند که بروشنی ، مطلب فوق را می نمایاند.
روای در حدیث می گوید از امام علی بن الحسین ( علیه السلام ) شنیدم که می فرمود:(۱)
در مکه و مدینه بیست مرد وجود ندارند که که ما را براستی دوست داشته باشند. امام سجاد ( علیه السلام ) در حالی این سخن را فرمود که هزاران نفر داعیه پیروی از ائمه و محبت اهل بیت را داشته اند ولی امام سجاد ( علیه السلام ) در پس این ادعاها، واقعیت را به گونه دیگری می بیند.
در مجلس عبیدالله بن زیاد
با توجه به این که امام سجاد ( علیه السلام ) در جمع کاروانیان شهادت ، متمایز از دیگران بود، با ورود آنان به مجلس عبیدالله - والی کوفه - نخستین چیزی که نظر عبیدالله را جلب کرد وجود مرد جوانی درمیان آن کاروان بود.
عبید الله که گمان می کرد در کاروان حسین ( علیه السلام ) مردی باقی نمانده و همه آنان به قتل رسیده اند از ماءموران خود درباره امام سجاد ( علیه السلام ) استفسار کرد و توضیح خواست .
کینه و ناپاکی او عمیق عبیدالله به او اجازه نمیداد که شاهد زنده بودن جوانی از نسل حسین ( علیه السلام ) باشد، چنین می نمود که تصمیم گرفته است تا علی بن الحسین ( علیه السلام ) را نیز به شهادت رساند.
امام سجاد ( علیه السلام ) که نیت و عزم عبیدالله را دریافته بود، به عبیدالله فرمود:
اگر براستی عزم کشتن مرا دارید، شخص امینی را ماءمور کنید تا از زنان و کودکان سرپرستی کند.
عبیدالله با شنیدن این سخن ، از تصمیم خویش منصرف شد و گفت نه : تو خود همراه قافله خواهی بود.
ابن جریر طبری ، در نقلی دیگر، واقعه را با تفصیل بیشتری یاد کرده ، می نویسد:
با ورود قافله حسینی به مجلس تشریفاتی عبیدالله ، عبیدالله به جانب علی بن الحسین ( علیه السلام ) رو کرد و پرسید: نامت چیست ؟
امام سجاد ( علیه السلام ) فرمود: نامم علی بن الحسین است .
عبیدالله گفت : مگر خداوند علی بن الحسین را در کربلا نکشت ؟
عبیدالله با این تعبیر مانند همه جباران سعی کرد تا عمل وحشیانه خود را مستند به دین کند و دشمنان خود را دشمن خدا قلمداد نماید و علاوه بر این می خواست تا با زهر زبان قلبهای رنجیده یتیمان و زنان داغدیده آن محفل را آزرده تر کند.
علی بن الحسین ، لختی سکوت کرد.
اما عبیدالله خشن تر و مستبدتر از آن است که سکوت را از امام سجاد ( علیه السلام ) بپذیرد ، از این رو گفت : چرا پاسخ نمی دهی !
علی بن الحسین ( علیه السلام ) فرمود:
الله یتوفی الانفس حین موتها . (۲)
یعنی : خداوند جانها را به هنگام مرگ دریافت می کند.
کنایه از این که خداوند کسی را به قتل نمی رساند، قتل مظلومان و کسانی چون تو است ای عبیدالله ! بلی آن کس که جانها را به هنگام مرگ دریافت می کند خداست چه آن مرگ به صورت طبیعی صورت گرفته باشد و چه به وسیله ظلم ظالمان .
و ما کان لنفس ان تموت الا باذن الله . (۳)
یعنی : هیچ انسانی نمی میرد مگر به اذن مگر به اذن الهی .
کنایه از این که نه تنها خداوند روح پاکمردان را دریافت می کند، بلکه مرگ همه انسانها به اذن و اجازه خداست و این اذن و اجازه بدان معنا نیست که خداوند انسانها را می کشد.
عبیدالله با مشاهده آن حضور ذهن و دریافت آن جواب کوبنده ، از جوانی که زنجیر اسارت بر تن و جراحتهای انبوه در قلب دارد! خشمگین شد و دستور داد تا علی بن الحسین را نیر به شهادت برسانند. ولی زینب کبرا علیها السلام فریاد بر آورد.
یا بن زیاد حسبک من دمائنا اسالک بالله ان فتلته الا قتلتنی معه ..
یعنی ؛ ای ابن زیاد! آن همه از خونها ما که ریخته ای برایت کافی نیست ! سوگند به خدا! اگر می خواهی او را بکشی مرا هم بکش ...
به هر حال سوز و گداز سخنان زینت و شرایط محفل به گونه ای بود که ابن زیاد از کشتن امام سجاد ( علیه السلام ) چشم پوشید. (۴)
__________________________
۱- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ۴/۱۰۴؛ بحار ۴۶/۱۴۳
۲- زمر /۴۲
۳- آل عمران ۱۴۵
۴- طبقات ابن سعد ۱۵۷ انساب الاشراف ۳/۲۰۶؛ تاریخ طبری ۴/۳۵۰
پنج شنبه 9/10/1389 - 16:27
شخصیت ها و بزرگان
ابوعبدالله محمدبن محمدبن نعمان بن عبدالسلام بن جابر بن نعمان معروف به شیخ مفید و ابن المعلم (336 ق ـ 413 ق) یکی از بزرگترین و تأثیرگذارترین دانشمندان شیعه در قرن چهارم هجری بود که در همه زمینههای علمی آن روزگار مثل فقه، حدیث، تاریخ، تفسیر قرآن، رجالِ حدیث، و کلام (عقاید) اسلامی تبحر داشت و درباره هر یک از آنها کتابهایی تألیف کرده است. شیخ مفید در نزدیکی بغداد یعنی روستای سویقه ابن البصری دیده به جهان گشود و در همانجا رشد یافت و وفات کرد. او در طی رشد و تحصیل خود از اساتید فراوانی بهره برده است که تعداد آنها به بیش از پنجاه دانشمند بزرگ میرسد؛ برخی از آنها عبارتند از:
1ـ ابوعبدالله حسین بن علی معروف به جُعل؛ 2ـ ابوالقاسم جعفربن محمدبن جعفربن موسی بن قولویه؛ 3ـ قاضی ابوبکر محمدبن محمد معروف به جُعابی؛ 4ـ ابوالجیش مظهربن محمدبن احمد بلخی؛ 5ـ محمدبن احمدبن الجنید معروف به إسکافی؛ 6ـ ابوغالب احمد بن محمد زراری؛ 7ـ ابومحمد حسن بن علی بن حسین ابن شعبه حرّانی حلبی نویسنده کتاب تحف العقول؛ 8ـ ابومحمد عبدالباقی بن محمد بن عثمان خطیب بصری؛ 9ـ ابوعبدالله محمدبن عمران بن موسی بن سعیدبن عبدالله معروف به مرزبانی؛ 10ـ ابوالحسین محمدبن جعفربن محمد معروف به ابن النجار کوفی؛ 11ـ ابوالحسن علی بن بلال مهلبی؛ 12ـ شیخ صدوق محمدبن علی بن بابویه؛ 13ـ ابوطیب حسین بن علی بن محمد تمّار نحوی.
او علی رغم سختیها و بیمهریهای فراوانی که از سوی متعصبان نادان اهل سنت در بغداد متحمل شده بود به فعالیت های علمی و مذهبی خود همچنان ادامه داد و با برپا کردن کلاسهای درس خود شاگردان زیادی را تربیت نمود. برخی از شاگردان مهم او که در حفظ و تدوین آثار علمی مکتب تشیع خدمات شایان توجهی به انجام رساندند عبارتند از:
1ـ سیدمحمدبن حسین علوی معروف به سیدرضی که کتاب نهج البلاغه را از میان کلمات ارزشمند امام متقیان علی علیه السلام گردآوری کرده است؛ 2ـ برادر او سیدعلی بن حسین علوی معروف به سید مرتضی علم الهدی که بزرگترین کتابخانه جهان اسلام را گرد آورده بود که شیخ طوسی به برکت آن توانست کتابهای جامع حدیثی و فقهی معتبر شیعه را با استفاده از آن فراهم آورده و تدوین نماید. اما این کتابخانه در فتنههای آتش سوزی حشویه و متعصبان جاهل اهل سنت سوخته و از میان رفت؛ 3ـ ابویعلی حمزة بن محمدشریف جعفری معروف به سلار که مرقد او در آذرشهر از شهرهای آذربایجان شرقی مزار مؤمنین میباشد؛ 4ـ شیخ الطائفه ابوجعفر محمدبن حسن طوسی معروف به شیخ طوسی نویسنده جوامع حدیثی تهذیب الأحکام و الإستبصار؛ 5ـ ابوالفتح محمدبن علی کراجکی نویسنده کتاب کنزالفوائد؛ 6ـ ابوالحسن محمدبن محمد بن علی شریف علوی حسینی عبیدلی معروف به علوی نسّاب؛ 7؛ ابومحمد حسن بن احمدبن صالح همدانی سبیعی؛ 8ـ ابوالعباس احمدبن علی بن احمدبن عباس نجاشی نویسنده کتاب رجال، معروف به رجال نجاشی؛ 9ـ ابوعبدالله جعفربن محمدبن احمد درویستی. 10ـ ابومحمد حسن بن عنبس بن مسعود رافقی؛ 11ـ ابوالمعالی احمدبن علی بن قدامه.
شخصیت شیخ مفید از لحاظ فراست و تبحر در علوم اسلامی چنان والا بود که حتی مخالفان شیعه از اهل سنت مثل علی بن عیسی رمانی متکلم معتزلی در بغداد با مشاهده و ملاحظه جایگاه برتر وی لقب شیخ مفید به او داد و از همان عنفوان جوانی با لقب پرافتخار شیخ مفید شهرت یافت. و همین امر علاوه بر تشیع وی موجب برانگیخته شدن حسادت های عدهای کوته اندیش مثل ابوحیان توحیدی، ابوبکر باقلانی و ابن نقیب شده و او را مورد آزار و اذیت قرار دادند تا جایی که موجب تبعید و اخراج وی از بغداد شد؛ ولی با این همه او از کرامت اخلاقی و رفتار انسانی با آنها دست برنداشت. دشمنی ها بر ضد این دانشمند وارسته نه فقط به دلیل فضایل و کرامات دینی و علمی وی، بلکه به دلیل تشیع او نیز بوده است و حتی پس از وفات او دروغ پردازیها و کینهتوزی عیله او ادامه داشت تا حدی که برخی از مورخان متعصب و کینه ورز اهل سنت مثل خطیب بغدادی که در دشمنی با اهل بیت پیامبر علیهم السلام و تشیع شهره آفاق است او را به شدت مورد توهین و تحقیر قرار داده و مطالب ناشایستی را به طور غیر واقعی جعل کرده و به وی نسبت داده است. و برخی دیگر مثل سمعانی و ذهبی که از روی تعصب مذهبی بغدادی را مورد اعتماد تلقی کردهاند، بدون بررسیهای درست تاریخی به نقل مطالب دروغ وی پرداختهاند.
اما در طرف مقابل، برخی از محققان خوش انصاف اهل سنت مثل ابن ندیم، ابن کثیر، یافعی، و ابن حجر عسقلانی با تجلیل و احترام فراوان از او یاد کرده و ضمن ارائه تصویر درستی از شخصیت برجسته وی لقب «شیخ مفید» را برای او به رسمیت شناخته اند و در برخی موارد از مباحث مهم حدیثی، تاریخی و اعتقادی به مطالب و بررسیهای منحصر به فرد وی استناد و احتجاج کردهاند؛ تا هم صحت گفتههای خود را اثبات کنند و هم نظرات صحیح را که از طریق شیخ مفید ارائه شده است به آیندگان منتقل نمایند. البته گرچه در برخی از موارد، مطالب شیخ مفید را مورد انتقاد قرار داده اند، اما توجه آنان به کتابهای مختلف او و نقل مطالبش، گویای اهمیت و جایگاه برجسته شخصیت علمی و معنوی این دانشمند جلیلالقدر در میان بزرگان اهل سنت میباشد. در حقیقت شخصیت شیخ مفید در تاریخ علوم اسلامی نه تنها یک شخصیت شیعی بلکه یک شخصیت اسلامی و مورد توجه برای همه فرقهها و مذاهب اسلامی میباشد.
البته [لقبهای مفید و ابن المعلم] شخصیت های شیعه و سنی دیگری در طول تاریخ به این لقبها ملقب شده و شهرت یافتهاند که از لحاظ درجه اعتبار علمی و شخصیتی در حد شیخ مفید نبوده و از لحاظ تاریخی نیز از او متأخر می باشند و نباید در این دو عنوان با او اشتباه بیفتند. به طوری که این اشتراک در مورد شیخ صدوق نیز وجود دارد و اشتباه شدن آنها با دیگران موجب مغالطههای فراوان تاریخی شده و خواهد شد.
شیخ مفید در طول عمر مفید و پربرکت خود تلاشهای بسیاری برای دفاع از حریم تاریخ، فقه و عقاید مکتب اهل بیت علیهم السلام به انجام رسانید و در این راستا کتابهایی در موضوعها و مسائل مختلف اسلامی تألیف و تصنیف نمود که تعداد آنها، بیش از دویست کتاب مهم بوده و امروزه مقدار عمده آنها یعنی حدود یکصد و پنجاه کتاب در دست است؛ برخی از آنها عبارتند از:
1ـ الإعلام فیما اتفقت الامامیة علیه من الأحکام؛ 2ـ الإرشاد فی تاریخ النبی و الأئمة علیهم السلام ؛ 3ـ المقنعة فی الفقه که شاگردش شیخ طوسی کتاب بزرگ تهذیب الأحکام را در شرح آن نگاشته است؛ 4ـ الإفصاح فی الإمامة؛ 5ـ الإیضاح فی الإمامة؛ 6ـ أوائل المقالات فی المذاهب و المختارات؛ 7ـ الأمالی؛ 8ـ ایمان أبی طالب؛ 9ـ الرد علی الجاحظ و العثمانیة؛ 10ـ او در ضمن تألیفات خود ردیه های فراوانی بر عقاید و اندیشه های باطل فرقههای انحرافی اسلام مثل معتزله، اشاعره، سلفیه و حشویه در زمینه مسائل توحید، نبوت، اعجاز قرآن، تاریخ اسلام، احکام شرعی، امامت و معاد نوشته است که برخی با عنوان «الردّ» است و برخی هم با عنوان «جواب» یا «جوابات». 11ـ عیون الأخبار و محاسن الآثار که با عنوان الإختصاص نیز شناخته میشود و آن را در باب مسائل مختلف اسلامی و مبتنی بر روایات مسند نگاشته است؛ 12ـ الأرکان فی دعائم الدین که درباره مسائل اختلافی کلامی بین شیعه و معتزله است؛ 13ـ الفصول المختارة من العیون و المحاسن فی الامامة که توسط شاگردش از میان آثار وی گلچین شده است؛ 14ـ الفصول العشرة فی الغیبة؛ 15ـ شرح اعتقادات استادش شیخ صدوق به نام تصحیح الإعتقاد که برخی از نظرات نسبت داده شده به عقاید شیعه را در آن رد و ابطال کرده است؛ 16ـ مسار الشیعة که درباره اعمال و دعاهای ویژه ایام و ماه های سال است؛ 17ـ مسألة فی النص علی علی بن أبی طالب علیه السلام؛ 18ـ المُتعة که روایات مهم و معتبر درباره جواز و حلّیت ازدواج موقت در اسلام است؛ 19ـ النکت الإعتقادیة که عقاید شیعه درباره اصول پنجگانه توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد را به طور خلاصه و کوتاه در حدود پنجاه صفحه ارائه و توضیح داده است.
قابل ذکر است که بسیاری از این کتابها توسط شاگردان شیخ مفید و دانشمندان متأخر شیعه مورد شرح، تکمیل یا خلاصه قرار گرفته است و همچنان به عنوان منابع معتبر و دست اول علوم و معارف اهل بیت پیامبر علیهم السلام شناخته میشوند.
این شخصیت بزرگوار در عصر خفقان و غربت تفکرات شیعی در مجامع علمی چنان خوش درخشید که در میان علما به عنوان «امام المتکلمین» شناخته می شود. آن بزرگوار بارها مورد عنایت حضرت صاحب الزمان مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه قرار گرفت و آن حضرت توقیعات و نامهایی را باخط مبارک خود برای وی نوشت که این، نشان از جایگاه والای او در پیشگاه حجت خدا است. در یکی از این توقیعات حضرت خطاب به شیخ می فرمایند: «الأخُ السدید، المولی الرشید، الشیخ المفید ....» « برادر بزرگوار، دوستدار رشد یافته، شیخ مفید ....». برخی گفته اند سبب نامیده شدن او به «شیخ مفید» همین نامه ای است که از ناحیۀ مقدسۀ امام زمان ارواحنا فداه وارد شده است.
درباره شخصیت شیخ مفید کتاب هایی توسط علمای بزرگ شیعه همچون سید حسون براقی، سید هبة الدین شهرستانی، سید محسن امین و دیگر محققان رجال و تراجم شیعه و اسلام نگاشته شده است که مطالعه آنها ابعاد مهمی از زندگی علمی و جایگاه والای او در حفظ و دفاع از حریم تشیع را روشن می سازد.
پنج شنبه 9/10/1389 - 16:20
تغذیه و تناسب اندام
با پیروی از یک الگوی غذایی سالم در محیط کار نه تنها از اضافه وزن و چاقی، ابتلا به بیماریهای قلبی عروقی، دیابت و سایر بیماریها پیشگیری میشود، بلکه باعث بهبود عملکرد و افزایش بازده کاری نیز میشود.
زهرا عبداللهی، کارشناس اداره بهبود تغذیه وزارت بهداشت با بیان این که تداوم کار نشسته و بدون تحرک میتواند موجب اختلال در کارکرد دستگاه گوارش و ایجاد یبوست شود، گفت: کارمندان بهتر است از نان و غلات کامل (سبوسدار) استفاده کنند و به جای مصرف نانهای تهیه شده از آرد سفید مثل نان لواش و باگت، از نان سنگک و یا نان جو مصرف کنند.
کارشناس اداره بهبود تغذیه وزارت بهداشت افزود: به جای نوشابههای گازدار که به مقدار زیادی مواد قندی و کافئین وارد بدن میکنند و منجر به چاقی میشوند، از نوشیدنیهای سالمتر مثل آب، دوغ کم نمک و بدون گاز استفاده کنند.
عبداللهی گفت: اگر در محیط کار غذا همراه با نان مصرف شود نه تنها منبع خوب پروتئین هستند، بلکه به علت دارا بودن فیبر به سلامت بدن کمک میکنند. فیبر علاوه بر تنظیم حرکات دستگاه گوارش، جذب چربیها و مواد قندی را نیز کاهش میدهد.
وی اضافه کرد: در میان وعدهها به جای مصرف مواد قندی، شیرینی و بیسکویت بهتر است انواع سبزی مثل خیار، گوجه فرنگی، کاهو، هویج، میوهها و یا لقمههایی که در منزل تهیه شدهاند، مثل نان و پنیر و سبزی مصرف شود.
کارشناس اداره بهبود تغذیه وزارت بهداشت افزود: با پیروی از یک الگوی غذایی سالم در محیط کار نه تنها از اضافه وزن و چاقی، ابتلا به بیماریهای قلبی عروقی، دیابت و سایر بیماریها پیشگیری میشود، بلکه باعث بهبود عملکرد و افزایش بازده کاری نیز میشود.
منبع : khbronline.ir
پنج شنبه 9/10/1389 - 16:17
شعر و قطعات ادبی
دل سودا زده ام ناله و فریاد کند
هر زمان یاد غم سید سجاد کند
بى گمان اشک به رخساره بریزد از چشم
هر که یادى ز گرفتارى آن راد کند
بود در تاب تب و بسته به زنجیر ستم
آن که خلقى ز کرم از الم آزاد کند
به جز از شمر ستمگر نشنیدم دگرى
با تن خسته کسى این همه بیداد کند
تن تب دار و اسیرى و غم کوفه و شام
واى اگر شِکوه این قوم بر اجداد کند
خون ببارد ز غم مرگ پدر در همه عمر
چون که از واقعه کرب و بلا یاد کند
غیر زینب که بد آن قافله را قافله دار
کس نبودى که بر آن غمزده امداد کند
نتوان ماتم سجاد نوشتن "خسرو"
دل اگر سنگ بود ناله و فریاد کند
***محمد خسرونژاد***
پنج شنبه 9/10/1389 - 16:16