• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 300
تعداد نظرات : 251
زمان آخرین مطلب : 4424روز قبل
شعر و قطعات ادبی
مرغ معما

دیر زمانی است روی شاخة این بید

مرغی بنشسته كو به رنگ معماست.

نیست هم آهنگ او صدایی، رنگی.

چون من در این دیار، تنها، تنهاست.

 

گر چه درونش همیشه پر ز هیاهوست،

مانده بر این پرده لیك صورت خاموش.

روزی اگر بشكند سكوت پر از حرف،

بام و در این سرای می رود از هوش.

 

راه فرو بسته گر چه مرغ به آوا،

قالب خاموش او صدایی گویاست.

می گذرد لحظه ها به چشمش بیدار،

پیكر او لیك سایه ـ روشن رؤیاست.

 

رسته ز بالا و پست بال و پر او.

زندگی دور مانده: موج سرابی.

سایه اش افسرده بر درازی دیوار.

پردة دیوار و سایه: پردة خوابی.

 

خیره نگاهش به طرح های خیالی.

آنچه در آن چشم هاست نقش هوس نیست.

دارد خاموش اش چو با من پیوند،

چشم نهانش به راه صحبت كس نیست.

 

ره به درون می برد حكایت این مرغ:

آنچه نیاید به دل، خیال فریب است.

دارد با شهرهای گمشده پیوند:

مرغ معما در این دیار غریب است.


يکشنبه 4/5/1388 - 16:58
شعر و قطعات ادبی
سپیده

در دور دست

قویی پریده بی گاه از خواب

شوید غبار نیل ز بال و پر سپید.

 

لب های جویبار

لبریز موج زمزمه در بستر سپید.

 

در هم دویده سایه و روشن.

لغزان میان خرمن دوده

شبتاب می فروزد در آذر سپید.

 

همپای رقص نازك نی زار

مرداب می گشاید چشم تر سپید.

 

خطی ز نور روی سیاهی است:

گویی بر آبنوس درخشد زر سپید.

 

دیوار سایه ها شده ویران.

دست نگاه در افق دور

كاخی بلند ساخته با مرمر سپید.

يکشنبه 4/5/1388 - 16:57
شعر و قطعات ادبی
دود می خیزد

دود می خیزد ز خلوتگاه من.

كس خبر كی یابد از ویرانه ام؟

با درون سوخته دارم سخن.

كی به پایان می رسد افسانه ام؟

 

دست از دامان شب برداشتم

تا بیاویزم به گیسوی سحر.

خویش را از ساحل افكندم در آب،

لیك از ژرفای دریا بی خبر.

 

بر تن دیوارها طرح شكست.

كس دگر رنگی در این سامان ندید.

از درون دل به تصویر امید.

 

تا بدین منزل نهادم پای را

از در ای كاروان بگسسته ام.

گر چه می سوزم از این آتش به جان،

لیك بر این سوختن دل بسته ام.

 

تیرگی پا می كشد از بام ها:

صبح می خندد به راه شهر من.

دود می خیزد هنوز از خلوتم.

يکشنبه 4/5/1388 - 16:57
شعر و قطعات ادبی
در قیر شب

دیرگاهی است در این تنهایی

رنگ خاموشی در طرح لب است.

بانگی از دور مرا می خواند،

لیك پاهایم در قیر شب است.

 

رخنه ای نیست در این تاریكی:

در و دیوار بهم پیوسته.

سایه ای لغزد اگر روی زمین

نقش وهمی است ز بندی رسته.

 

نفس آدم ها

سر بسر افسرده است.

روزگاری است در این گوشة پژمرده هوا

هر نشاطی مرده است.

 

دست جادویی شب

در به روی من و غم می بندد.

می كنم هر چه تلاش،

او به من می خندد.

 

نقش هایی كه كشیدم در روز،

شب ز راه آمد و با دود اندود.

طرح هایی كه فكندم در شب،

روز پیدا شد و با پنبه زدود.

 

دیرگاهی است كه چون من همه را

رنگ خاموشی در طرح لب است.

جنبشی نیست در این خاموشی:

دست ها، پاها در قیر شب است.

يکشنبه 4/5/1388 - 16:55
موسيقي
لیلی افشار ، متولد سال 1338 در تهران ، از ده سالگی فراگیری گیتار را آغاز کرد . وی با درجه لیسانس و فوق لیسانس موسیقی در رشته نوازندگی گیتار از "کنسرواتوآر بوستون" و
"کنسرواتوآر موسیقی نیوانگلند" فارق التحصیل شد و نخستین زنی در جهان بوده که موفق به اخذ درجه دکترا در نوازندگی گیتار شده است

خانم افشار مدتی نیز در "مرکز هنرهای تجسمی بنف" و "فستیوال موسیقی اسپن" تحصیل کرده و دیپلم شایستگی "آکادمی موسیقی کیجانا درسی ینا" ایتالیا نیز به وی اعطاء شده است

لیلی افشار یکی از دوازده نوازنده بین المللی گیتار بود که برای نواختن حضور
"آندریاس سگویا" در کلاسهای پیشرفته وی ، در "دانشگاه کالیفرنیای جنوبی" انتخاب شد . آن موقع بود که
افشار پس از این کلاس {She will be a beautiful celebrity} ماتسرو سگویا پیش بینی کرد :
در مصاحبه ای در اخبار شامگاهی "ان بی سی" حضور یافت

علاقه او به موسیقی معاصر منجر شد که از نخستین اجرا کنندگان آثار "رضا والی" ، " گری آیستر" ، "گرارد روژد" ، "لوریس چوبانیان" ، "آرن ملنس" ، "کامران اینجه" ، "باربارا کولب" ، "مرلین زیفرین" و " سالوادور بروتونس" از میان دیگران باشد
وی کنسرتهای متعددی در کشورهای ایران ، آمریکا ، انگلستان ، ایرلند ، کانادا ، فرانسه ، دانمارک ، ایتالیا ، آفریقا ، نیوزیلند ، استرالیا و آمریکای جنوبی برگزار کرده ، همچنین در " ویگمور هال لندن" ، "مرکز هنرهای اجرایی کندی" ، "فستیوال موسیقی گرند تیتن" ، "فستیوال موسیقی اسپن" ، " مدرسه هنرهای تجسمی بنف" ، "فستیوال موسیقی منتون" و "آکادمی آمریکیایی در رم" نواخته است
واشنگتن پست لیلی افشار را "فوق العاده معصوم" توصیف کرده است . او همچنین بعنوان بهترین گیتاریست کلاسیک زن برنده جایزه "ارویل ایچ. گیبسن" شده است

ضبط های لیلی افشار از "24 کاپریچوی گویا" اثر "کاستل نوئوو-تدسکو" ، "ساغر (تنگی می لعل)" ، "مسخ" و آخرین آنها "گذر در نوا" که توسط نشر کارگاه موسیقی منتشر شده اند

همچنین کتابی با عنوان "پنج آواز محلی ایرانی" منتشر و مقاله های لیلی افشار درباره کاستل نوئوو-تدسکو و فرانسثیسکو گویا به چند زبان در نشریات
چاپ و منتشر شده اند "Gitarre & Laute" , "I1 Fronimo" , " Guitar Review"

لیلی افشار کرسی پروفسوری خود را برای "دانشگاه ممفیس" در سال 1989 بدست آورد و هجده سال است برنامه لیسانس و فوق لیسانس و دکترای نوازندگی گیتار در دانشگاه ممفیس را اداره میکند ، که در انجا نیز جایزه استاد برجسته دانشگاه در سال 2000 به وی تعلق گرفته است . دیگر جوایز او عبارتند از

Tennessee Arts Commission Individual Artist Fellowship Award in Music
The National Endowment for the Arts Recording Award
Top Prize in the Guitar Foundation of America Competition
Grand Prize in the Aspen Music Festival , Guitar Competition
First Prize in the Music Teachers" National Association
First Prize in the American String Teachers" Association, Guitar Competition

مستر کلاسهای ایشان هر از گاهی با ورود ایشان در ایران برگزار میشود . سخنانی که لیلی افشار خطاب به هنر جویانش میگوید: " از هنر جویانم میخواهم که شعر بگویند . این سبب میشود که ذهن آنها باز شود . بی هدف نباید پای تمرین نشست و سعی نکنید قطعات را از اجرای دیگران کپی کنید بلکه آنرا با حس خود اجرا کنید" . در اینده نزدیک متدهای آموزشی تالیف ایشان به بازار خواهد آمد
يکشنبه 4/5/1388 - 16:7
موسيقي
پاکو دلو چیا ، یکی از بزرگترین گیتاریستهای معاصر است که در عرصه هنر کمترین کسی است که او را نشناسد ، در سایت تعدادی از آثار با ارزش او موجود است . او در 21 دسامبر سال 1947 در فرانچسکو سانچز گمژ در آلگسیراس که شهری ار ایالت کادیز در رأس نقطه جنوبی اسپانیا دیده به جهان گشود
اسم هنری او تجلیلی است از مادرش لوسیا گومژ . پدرش آنتونیو سانچز یک کارگر روزانه بود که شبها در مناطق مختلف گیتار مینواخت که اصلی ترین علت گرایش پاکو به نوازندگی این ساز داشت ، برادر بزرگ پاکو نیز مشوق او در این عرصه بود
اولین اجرای او در رادیو آلگسیراس در سال 1958 بود ، او در گروه برادران رامون عضویت داشت و تورهای مختلفی در گوشه وکنار داشتند که تمرین خوبی برای او بود که سبک رقص تند کولیهای اسپانیا یا همان
فلامنکو را در پیش گرفته بود
در سال 1958 وقتی که دلو چیا فقط 11 سال داشت اولین نمایش عمومی خود را به اجرا گذاشت و یکسال بعد برنده جایزه مخصوص جرز فلامنکو شد . در 14 سالگی با دسته بازیگران فلامنکوی خوزه گرکو رقاص مسافرت میکرد و برایشان گیتار مینواخت ، او 3 سال با آنها بود . وقتی که پاکو در تور گرکو در آمریکا بود ، سابیکاس بزرگ را ملاقات کرد که یک گیتاریست با نفوذ که اسمش مترادف با فلامنکو آمریکا بود او را تشویق کرد تا روشهای شخصی خود را ادامه دهد . پاکو دلو چیا نصیحت سابیکاس را در نخستین حذورش در صحنه در تالار کرنجی در سال 1970 انجام داد
وقتی به اسپانیا بازگشت فستیوال فلامنکو گیتانو را همراهی کرد که تور نمایشی سالیانه فلامنکو بود که 7 سال ادامه داشت . او اولین آلبومش را در سال 1965 در سن 18 سالگی ضبط کرد
در سال 1967 پاکو شروع به فاصله گرفتن از استادان با نفوذ مثل ریکاردو و ماریو اسکودرو کرد و با فانتاسیا فلامنکا در سال 1969 آلبومی ارائه داد . او روش خودش را مشخص کرد ، تکنیک بسیار عالی او قطعات دلنشین فلامنکوی سنتی را با سازماندهی خوب به نمایش در آورد
در سال 1968 او کامرون دلاایسلا ، یکی از رهبران خواننده فلامنکو را ملاقات کرد که شراکت آنها بیش از 10 ضبط را بهمراه داشت . در حقیقت آلبوم پوترودرابیای میل در 1991 آنها که از سال 1984 شروع به کار شده بود احتمالا آخرین کار دلو چیا با کامرون دلااسلا بود که در سال 1992 از دنیا رفت

در آلبوم سال 1972 سبک جدید پاکو بیشتر نمایان شد و آلبوم سال 73 که عموم پسند تر بود و آلبوم سال 76 که آنرا یک شاهکار در نظر میگیرند آلبوم سال 80 را نشانه بارز آهنگسازان تراز اولیست که عاشق فلامنکو بودن و آلبوم سال 81 نیز
پاکو تجلیل کرده بود از فلامنکو که پایدار مانده بود برای دست اندازیهائی که او کرده بود داخل دیگر سبک ها ( موسیقی سکستت خودش را در سال 1981 تشکیل داد ، که در بر دارنده باس ، درام و ساکسیفون بود ) و تاریخچه عالی همکاریش ، مخصوصا با آهنگسازان جاز و البته بیشتر همراه چیک کورآ که پیانیست متبحریست و عضویت در بند
John McLaughlin , Larry Coryell and Al DeMeola
اما اغلب نتیجه های مبهوت کننده ای ازین همکاریها به اثبات رسیده ، در چندین موسیقی پخش کردند که در بر دارنده گیتار تریو ، آلبومهای سال 79 و 81 و 82
او همچنین برای فیلمهای زیر موسقی ساخت
Carlos Saura"s Carmen and The Ballet Los Tarantos
ودر جشنواره بزرگ تیترو د لا زارزوالا در سال 1986 در مادرید حضور یافت
به هر حال پاکو به موسیقی فلامنکو ناب بازگشت و در سال 87 سیروکو را ضبط کرد ودر سال 1990 زریاب را که از موسیقی سکستت او بهمراه چیک کورآ پیانیست بود عزضه کرد
زریاب یکی از موزیسین های بزرگ ایران زمین در عهد عباسیان میباشد که پیدایش گیتار را به او نسبت میدهن و پاکو با علم به این موضوع نام آلبوم خود را زریاب گذاشته است
پاکو میگوید من هرگز ریشه ها را در موسیقی ام فراموش نمیکنم و سعی میکنم با رعایت سنتها با تحقیق در موسیقی های متفاوت چیزهای جدیدی یافته و آنها را در موسیقی فلامنکو بیاورم و اضافه میکند من یک گیتاریست فلامنکو هستم و نمیتوانم سبک دیگری بنوازم که اگر اینکار رابکنم باز صدائی همانند فلامنکو خواهد داشت
يکشنبه 4/5/1388 - 16:3
موسيقي
فرهاد موسیقی را از دوستان ارمنی اش یاد گرفت.آکاردئون آموخت و بعد از آن گیتار..دوست داشت در رشته ادبی درس بخواند .. ولی به اجبار در رشته طبیعی مشغول گشت.. رشته ای که هیچ گاه علاقه ای به آن نداشت!!ثمره این اجبار.. ترک تحصیل همیشگی او بود.این اتفاق در سال ۱۳۴۰ روی داد
فرهاد اولین تجربه خوانندگیش را زمانی آزمود که با دوستان ارمنی اش به اهواز رفته بود. شب اول برنامه گفتند که خواننده گروه بیمار شده و او باید بخواند و او خواند و نا خواسته خوانندگی را تجربه کرد.او به زبان فارسی اجرای بر نامه نمی کرد.. تا زمانی که به او پیشنهاد شد

فرهاد از بلک کتز و کوچینی شروع کرد و از همان ابتدا طرفداران زیادی نداشت تا بعد از مدتی در میان مردم گل کرد!!در آن زمان بلک کتز پر طرفدار ترین گروه ایرانی شد!!
فعالیت او در بلک کتز از سال ۱۳۴۴ آغاز شد … هنوز پنج دقیقه از خواندنش نمی گذشت که سراسر سالن در سکوت فرو می رفت

فرهاد بی آزار و منزوی بود. آدم بذله گو و شوخی نبود… همیشه گوشه گیر بود. می شد فهمید که نمی تواند خیلی چیزها را تحمل کند. اما در رفتار هایش نشان می داد. خوش بر خورد و خوش رو بود . البته گاهی اوقات هم بذله گویی می کرد. مثلا زمانی که به معرفی اعضای گروه می پرداخت؛ شوخ طبعی اش گل می کرد. هامو را هملت معرفی می کرد و وقتی که می خواست شماعی زاده را معرفی کند، می گفت: نایس جنتلمن!! شماعی زاده اوایل فکر می کرد فرهاد دارد به او فحش می دهد برای همین ناراحت می شد
حالا شاید اکنون که کمی به زبان خارجه تسلط یافته، می داند آن دو کلمه توهین نبوده است. خودش را که معرفی می کرد می گفت : این منم که پیانو می زنم. بعد که پیانو زدنش تمام می شد، می گفت این یک پیانیست معمولی بود. او مودب بود که هیچ کس را به نام کوچکش صدا نمی کرد.اولین ترانه ای که خواند؛ در فیلم رضا موتوری پخش شد
 
يکشنبه 4/5/1388 - 16:0
طنز و سرگرمی
دعای خانم ها : خدایا به من عشق بده تا همسرم را دوست بدارم ؛ صبر بده تا تحملش كنم ؛ اما قدرت نده چون می زنم لهش می كنم ...
يکشنبه 4/5/1388 - 15:30
طنز و سرگرمی
مردها 3 تا آرزو دارند 1.اونقدر كه مادرشون میگه، خوش تیپ باشن 2.اونقدر كه بچه شون میگه، پولدار باشن 3.اونقدر كه زنشون شك داره ، زن داشته باشن!
يکشنبه 4/5/1388 - 15:28
طنز و سرگرمی
اگه یه سیب گاز زدی و دیدی یه کرم درسته توش بود اصلا" ناراحت نشو اگه یه سیب گاز زدی و دیدی یه کرم نصفه توش هست اونوقت ناراحت شو...
يکشنبه 4/5/1388 - 15:27
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته