اخبار
خبرگزاری ایسنا:
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ضمن ابراز نارضایتی از وضعیت اقتصادی کشور،
گفت: نمیتوان توقع زیادی از دولت داشت، چرا که دست دولت هم خالی است.
گفتوگوی «سایت انتخاب» با آیتالله هاشمی رفسنجانی در پی میآید:
در
مورد نقش نهادهای نظامی در اقتصاد صحبت می کنید؟ این اتفاق را چگونه
ارزیابی میکنید؟ آیا تصدیگری نهادهای نظامی به سود رقابت و توان اقتصادی
کشور است؟
در قانون اساسی ما کاملا آمده است یعنی نیروهای
نظامی در زمان صلح که ظرفیت بالایی دارند نباید معطل بمانند و به انتظار
جنگ بنشینند. انشاءالله هیچوقت ما دیگر جنگ نداشته باشیم. آمده که باید
در زمان صلح دولت از آنها در عمران کشور استفاده کند تا کار کنند.
ماشینآلات و انسانهای تحصیلکرده و باتجربه دارند؛ بهخصوص ما که در جنگ
تجربههای زیادی در خیلی موارد به دست آوردهایم که اینها دارند. من در حد
همان قانون اساسی فکر میکنم کار خوبی بوده و از پیشبینیهای خیلی خوب
بوده است.
در دولت جنابعالی این وضعیت چگونه بود؟
بله،
من بعد از جنگ در دولت خودم این کار را کردم یعنی آن موقع که سازندگی کشور
و بازسازی اساس کار شده بود و طرحهای زیادی در دست کار داشتیم، پیمانکار
در داخل کشور به آن اندازه نبود و خود این باعث میشد که رقابتها به
گونهای نباشد که قیمتها را تعدیل کند. اگر ما رقیبی نداشتیم خیلی گران
تمام میشد. من هنوز آن موقع جانشین فرمانده کل قوا بودم و همان موقع از
نیروهای نظامی و انتظامی و همه خواستم که از امکانات مهندسی فراوانی که در
اختیار دارند که در جنگ برای آنها سرمایهگذاری شده و خیلی هم زیاد بود مثل
جهاد که عمدة ماشینهای کشور در اختیار اینها بود خواستم در طرحها وارد
شوند که خیلی هم موثر بود. اولا ماشینآلاتشان را به کار گرفتند و آنهایی
را که فرسوده شده بود بعدا توانستند نو کنند. چون درآمد داشتند. در بین
نیروهایی که داوطلبانه به جنگ رفته و از جنگ آمده بودند، انسانهای
تحصیلکرده زیادی بود و از استعداد اینها استفاده شد. طرحها را ارزانتر
انجام میدادند. واقعا آن موقع کارهای بزرگی انجام دادند.
شرایط فعلی را فراتر از قانون میدانید یا نه؟
سبک
فعلی را قبول ندارم که اینها تبدیل به رقیبی آنگونه در مالکیت شوند. آنها
که مالک نمیشدند مثلا ما سد کرخه را که خاکریزی خیلی عظیم و بیسابقه در
کشور داشت به سپاه پاسداران دادیم. سپاه که آن همه ماشینآلات در جنگ
داشت، بولدوزرها، کامیونها، لودرها، جرثقیلها و همه اینها را که در جنگ
داشتند برای خاکریزی سد کرخه آوردند و خیلی آسان و زود خاکریزی را انجام
دادند. یا بخشی از نیروهای مسلح ما وسایل و ابزاری داشتند که به درد انتقال
لولههای بزرگ میخورد، آنها را آوردند و ما لولهگذاریهای نفت و گاز را
در خیلی از موارد به آنها واگذار کردیم. در طرحهایی مثل راهسازی هم خیلی
سریع عمل میکردند. منتها مالک نبودند و حق پیمانکاری را ارزانتر از
دیگران میگرفتند. درآمد را هم صرف وظایف نظامی میکردند. هم توانستند
وسایل خودشان را با درآمدهایشان نو کنند و هم نیروهایشان تجربیات بیشتری به
دست آوردند و هم شغل بهتری به آنها دادند، یعنی همانگونه که در قانون
اساسی هست عمل میکردیم و مشکلی نبود.
در فرآیند دور زدن تحریمها چه نظری دارید؟ آیا به نظر شما روش درستی به کار گرفته شده است؟
خیلی از جزئیات را نمیدانم چون اینها را به ما نمیگفتند.
با توجه به این پروندههایی که اخیراً در ترکیه تشکیل شده فکر نمیکنید این موضوع درست مدیریت نشده بود؟
بله،
سوء مدیریتها خود را در اتفاقات اخیر نشان میدهد. البته چون اینها
میخواستند مخفیکاری کنند و نمیشد علنی کنند و آن طرف هم حاضر نبودند که
علنی باشد و در داخل مصلحت نبود، از افرادی استفاده میکردند که غیر دولتی
باشند و در آنها انسان ناشایستهای هم وارد شدند و بعضیها کارهایی هم
کردند. منتها من به صورت کامل و جامع اطلاع ندارم که کجاها و چگونه بوده
است. فروش نفت، ورود کالاها، انتقال پول و انتقال موارد حساس فنی بوده و
اگر درست مدیریت میشد شاید این اتفاقات نمیافتاد.
در
همین ارتباط، اخیرا آقای رئیسجمهور ستادی را به ریاست آقای جهانگیری در
مورد برخورد با همین ویژهخواری که در واقع اسمش را تاجران تحریم گذاشتند،
تاسیس کردند. حضرتعالی در این مورد نظر خاصی ندارید؟
کار
درستی کردند. بالاخره ما که از دور نگاه میکنیم میبینیم فسادهای زیادی در
سالهای اخیر در خیلی از زمینهها در بانکها، در وامها، در خریدها، در
دور زدن تحریمها و بسیاری از مسائلی که کم و بیش داریم، اتفاق افتاد. بعضی
جاهایش را میبینید که علنی میشود و چیزهایی هم هست که هنوز حالت سرّی
دارد و رو نمیشود. این جزو وظایف رئیسجمهور است و ایشان بهموقع این
وظیفه را محول کردند که اول اطلاعات جمع کنند یعنی معاون اول ایشان موارد
را پیدا کنند و بعد به مواردی که لازم باشد ورود یابند و هر چه حق است، عمل
کنند.
در مورد وضعیت اقتصادی کشور حضرتعالی چه تحلیلی دارید؟ آیا فکر میکنید وضعیت بهگونهای خواهد شد که رضایت عمومی ایجاد شود؟
الان
که وضعیت اقتصادی هیچ خوب نیست. یعنی واقعا مقدار زیادی از منابع مهم ما
معطل مانده است. بیکاری شدیدی - آن هم نیروهای تحصیلکرده و باسواد - کشور
را فراگرفته و گرانی و تورم حقیقتا مردم را اذیت میکند. پخش کردن پول هم
به آن شکل که میشد، جواب نمیدهد بلکه تورم را اضافهتر میکند.
سیستم
اقتصادی از مسیر خود خارج شده بود و حتی اجرای اصل 44 که رهبری به مجمع
گفتند و مجمع سیاست را تهیه کرد و ایشان تایید کردند و دستور دادند و ابلاغ
کردند، از مسیر خود خارج شد. همین هدفمند کردن یارانهها که کار لازمی
بود، به شکل بدی اجرا شد که عوارضش را میبینیم. منابع کشور معطل
ماندهاند.
الان من به هیچوجه از وضع راضی نیستم، توقعی هم
نمیتوانیم از دولت داشته باشیم که بدون گامهای قبلی بتواند این را اصلاح
کند. بالاخره الان منابع دولت خیلی محدود است. الان شما به بودجه نگاه
کنید، عمدتا در حد هزینههای جاری است. مثلا ده هزار میلیارد برای عمرانی
نوشتند ولی معلوم نیست حاصل شود. چون الان این بودجه ما تحقق پیدا نمیکند.
مثل بودجه سال قبل که نوشته بودند. مگر تحقق پیدا کرد؟ شاید 60 درصد از
منابع بودجه تحقق پیدا کرد. عدد درست و دقیق یادم نیست.
الان واقعا
دست دولت برای اقدامات بزرگ زیربنایی و روبنایی خالی است. یکی از عوامل
لازم این است که مدیریتها اصلاح شود که اینها دارند بهتدریج این کار را
میکنند تا ظرفیت مهمی ایجاد شود.
دوم اینکه مزاحمتهای خارجی از
بین برود که شروع کردند و گام اول را هم خوب برداشتند و انشاءالله گامهای
بعدی هم ظرف یک سال برداشته و تمام شود. فکر میکنم به سرعت میتوانیم به
تعادل اقتصادی برگردیم. چون آن موقع منابع را داریم و ظرفیت جذب آن را هم
داریم و کشور هم آماده است و مردم و نیروهای فراوانی آماده هستند که از
خبرگی خودشان استفاده کنند. فکر میکنم آرزوی دور و درازی نیست. میتوانیم
در دولت 4 ساله آقای روحانی به آنجا برسیم. مگر اینکه یک موانعی پیش بیاید.
چهارشنبه 2/11/1392 - 23:26
اخبار
خبرگزاری فارس:
محمدباقر نوبخت سخنگوی دولت پس از جلسه امروز هیأت دولت و در جمع
خبرنگاران با بیان اینکه تبصره هدفمندی یارانهها برای بودجه 93 آماده شده،
گفت: این تبصره را امروز تقدیم مجلس میکنیم.
*قیمت بنزین در تبصره هدفمندی نیامده است
وی
در خصوص تعیین قیمت بنزین در تبصره هدفمندی گفت: قیمت بنزین در تبصره
هدفمندی نیامده و قرار هم نبوده که بیاید و در آن صرفاً سقف دریافتها و
پرداختها و نحوه توزیع آنها مشخص شده است.
سخنگوی دولت در خصوص
ارقام تبصره هدفمندی یارانهها توضیح داد: سقفی که برای اجرای قانون
هدفمندی در سال 92 در نظر گرفته شده بود، 50 هزار میلیارد تومان بود که این
رقم برای سال آینده به 63 هزار میلیارد تومان افزایش یافته است.
نوبخت
افزود: از این رقم حداقل 10 هزار میلیارد تومان برای بخش تولید و قریب 12
هزار میلیارد تومان نیز برای بخش سلامت در نظر گرفته و در آن تأکید شده
برای مقابله با آلودگی هوا در شهرهای بزرگ با بیش از یک میلیون جمعیت،
عوارض خاصی در نظر گرفته شود.
وی تصریح کرد: برای اجرای ماده 7
قانون هدفمندی یارانهها نیز با توجه به ارقام مربوط به حامل های انرژی
حدود 50 هزار میلیارد تومان جهت توزیع بین خانوادهها و جامعه هدف در نظر
گرفتهایم.
سخنگوی دولت با اشاره به نقدهایی که به اجرای توافقنامه
ژنو مطرح می شود، گفت: به نحو شایستهای در خصوص توافق ژنو اطلاعرسانی شده
و در صورت لزوم، مسئولان وزارت امور خارجه مسائل بیشتری را اعلام خواهند
کرد.
نوبخت افزود: با اجرای این توافقنامه، بخشی از تحریمهای مهم
در زمینههای پتروشیمی و کشتیرانی یا حوزه صنعت خودرو و قطعات هواپیما
برداشته شد و سایه سنگین تحریم از سر انتقالات ارزی نیز تا حدودی تخفیف
یافت.
*وضع ما در سال آینده به مراتب بهتر از گذشته است
وی
با بیان اینکه بیش از 4 میلیارد دلار از دارایی های بلوکه شده ایران آزاد
میشود، ادامه داد: با توجه به رفع تحریمها، وضع ما در سال آینده به مراتب
از سال جاری بهتر خواهد بود.
«البته این وجه ظاهری موضوع است و
فضای مناسبتری برای بهبود وضعیت کسب و کار در کشور فراهم می شود اما لغو
تحریمها در روی بودجه آینده اثری ندارد چرا که ما بودجه را ضمن امیدواری
به شرایط، متناسب با سختترین وضعیت بستهایم».
*توضیح درباره نحوه احیاء سازمان مدیریت
سخنگوی دولت در پاسخ به سوالی در خصوص احیای سازمان مدیریت گفت که منتظر تأیید شورای نگهبانیم تا بر اساس آن عمل کنیم.
وی
افزود: پس از اعلام نظر شورای نگهبان تکلیف دولت روشن می شود که در چارچوب
مصوبه مجلس یا بر اساس اختیارات قانونی رئیس جمهور در این زمینه عمل کند.
نوبخت
در ادامه، شایعه واگذاری مسئولیت پرونده هستهای کشورمان به نهادی مستقل
از وزارت امور خارجه را تکذیب کرد و متذکر شد: این موضوع غیر واقعی است.
*عربی صحبت کردن رئیسجمهور پوپولیستی نبود
سخنگوی
دولت در پاسخ به سوالی درباره سفر استانی دولت به خوزستان و حواشی این
سفر، گفت: رئیس جمهور بر اساس وعدهای که برای سفر استانی به مردم داده
بود، به خوزستان رفت.
وی تصریح کرد: مردم حق شناس و فهیم خوزستان
بدون هیچگونه سازماندهی از سوی دستگاههای دولتی به استقبال از رئیس جمهور
آمدند و در این میان عدهای نیز نامههایی را به همراهان وی تحویل دادند.
نوبخت
با بیان اینکه وقتی مردم به رئیس جمهور نامه می دهند، نمی شود آنها را
نگرفت و مورد رسیدگی قرار نداد، متذکر شد: عربی صحبت کردن رئیسجمهور با
مردمی که زبان گفتاری آنها عربی است، یک نقطه مثبت بود نه رفتار پوپولیستی.
وی
تصریح کرد: عدهای هر حرکتی که دولت میکند اعتراض میکنند اما بخشی از
تصمیمگیریها در جریان سفر استانی از دست ما خارج بود و حرکتهای خودجوش
مردمی است.
«البته هر رفتار صمیمانه با مردم را نمی توان با واژه
پوپولیستی تعبیر کرد چرا که احترام به مردم و توجه به مطالباتشان مهم است و
در حالی که آقای رئیس جمهور در اندیشه پیشبرد مذاکرات ژنو و همفکری با تیم
مذاکرهکننده بود اما از سفره مردم هم غافل نبود».
سخنگوی دولت در
بخش دیگری از نشست خود با خبرنگاران در خصوص سبد کالا اظهار داشت: ارائه
سبد کالا نشان میدهد رئیسجمهور به فکر سفره مردم است.
نوبخت
افزود: برای تهیه این سبد از بودجه عمومی و اختیارات و امکاناتی که در
اختیار دولت قرار دارد استفاده می کنیم و برای جلوگیری از افزایش هزینهها
نسبت به درآمدها نیز صرفه جویی کردهایم.
وی با بیان اینکه همه
افرادی که بر اساس اولویتبندی مستحق دریافت سبد کالا باشند، آن را دریافت
خواهند کرد، متذکر شد: اینکه گفته شود دولت می خواهد کالاهایی که در انبار
بوده و باید دور ریخته می شد را به مردم بدهد، سخنی توهین آمیز است.
«دولت
بهدنبال فکر اساسی برای اقتصاد و سرمایهگذاری و بهبود اشتغال و فضای کسب
و کار و کاهش تورم است اما نسبت به سفره مردم بی تفاوت نیستیم».
*مجلس هر مقدار انرژی دارد، سوال کند
سخنگوی
دولت در پاسخ به سؤالی خصوص نحوه تعامل مجلس با دولت و سوالات نمایندگان
از وزرا نیز گفت: دولت واقعبینانه نهایت تعامل با مجلس را دارد و روابط دو
قوه خوب است.
وی افزود: مجلس در جریان بررسی اصلاحیه بودجه 92 سه
اختیار بسیار مهم «تقلیل سقف بودجه»، «انعطاف در تخصیص اعتبارات» و
«استفاده از منابع صندوق ذخیره توسعه برای پیش بینی طرحهای فاینانس و
عمرانی» را به دولت واگذار کرد.
نوبخت همچنین با تقدیر از تعامل
مجلس در تصویب لایحه بودجه 93 که به اعتقاد وی در کمیسیون تلفیق تغییر
ماهوی در آن ایجاد نشده، تصریح کرد: دولت انتقادات نمایندگان مجلس را می
شنود و مجلس به هر مقدار که انرژی دارد سؤال کند، ما هم هر قدر انرژی داشته
باشیم، جواب میدهیم.
چهارشنبه 2/11/1392 - 23:25
اخبار
خبرگزاری مهر: معاون فنی ــ مهندسی پلیس راهور از توقف شماره گذاری اتوبوس اسکانیا خبر داد.
سرهنگ
احمد رستمی اظهار داشت: با توجه به پایان مهلت داده شده به شرکت عقاب
افشان برای رفع معایب اتوبوس حادثه ساز اسکانیا تیپ 4212 شماره گذاری این
خودرو از روز گذشته متوقف شد.
گفتنی است پلیس راهور با توجه به
تصادفات مرگبار این اتوبوس و وجود ایرادات فنی سه ماه به شرکت عقاب افشان
سازنده این خودرو برای رفع معایب و ایرادات فنی مهلت داده بود.
در
حال حاضر با وجود اینکه اتوبوس اسکانیا تنها 9.9 درصد خودروهای ناوگان حمل و
نقل عمومی را به خود اختصاص داده است، 53 درصد تلفات رانندگی این ناوگان
متعلق به این اتوبوس است.
چهارشنبه 2/11/1392 - 23:24
اخبار
خبرگزاری ایسنا: عزتالله
انتظامی در واکنش به انتخاباش به عنوان نماینده خانه تئاتر در شورای عالی
خانه هنرمندان ایران، گفت: من استعفا دادهام و امکان ندارد، برگردم.
آقای بازیگر سینمای ایران اظهار کرد: طی این مدت هم بسیار اذیت شدم و قصد بازگشت به خانه هنرمندان و خانه تئاتر را ندارم.
وی
افزود: زمانی بهروز غریبپور که مدیرعامل خانه هنرمندان بود، من را به
اعتبار خودم به خانه هنرمندان دعوت کرد و عقیده داشت حضور من اعتباری برای
خانه هنرمندان است و من نمایندهای از سینما و تئاتر نبودم، به اندازه کافی
از محبت مدیرعامل کنونی خانه هنرمندان سپاسگزارم اما متاسفم که نفهمیدند
که از کجا آمدهام.
در حالیکه به تازگی عزتالله انتظامی از شورای
عالی خانه هنرمندان و خانهی تئاتر استعفاء داد، امروز 2 بهمن ماه خبری از
خانه هنرمندان منتشر شد که اعضای جدید شورای عالی خانه هنرمندان معرفی شدند
که در آن نام عزتالله انتظامی به عنوان نماینده «خانه تئاتر» آمده است.
و
همچنین هیات مدیره و مدیر عامل خانه تئاتر درباره معرفی عزتالله انتظامی
به عنوان نماینده خانه تئاتر در شورای عالی خانه هنرمندان امروز 2 بهمن ماه
اطلایه کوتاهی را منتشر کرد.
در متن این اطلاعیه آمده است: «خانه
تئاتر به روشنی و افتخار اعلام میدارد که استاد عزت الله انتظامی هماره
رئیس خانه تئاتر هستند و مافارغ از تمامی رویدادهای امروز جامعه هنری به
این میبالیم که ایشان جاودانه هستند و خانه تئاتر محکم و پابرجاست.»
چهارشنبه 2/11/1392 - 23:24
اخبار
خبرگزاری ایسنا: در
حادثه دو روز پیش آتش سوزی در خیابان جمهوری تهران متاسفانه دو زن کارگر
که روز تعطیل در حال کارکردن بودند، به ناچار خود را از طبقه پنجم ساختمانی
که طعمه حریق شده بود به بیرون انداختند و در پی این سقوط جان باختند.
عصر
ایران در ادامه نوشت: به گواه دوربین خبرنگاران که لحظه سقوط قربانیان را
ثبت کرده این حادثه یکی از تلخترین حوادثی است که در گوشه و کنار شهر و
کشورمان شاهد وقوع آنها بودهایم و هستیم.
به این بهانه میتوان به نکاتی اشاره کرد که چنانچه به آنها توجه شود چه بسا در آینده به کار آید:
1- سخنگوی سازمان آتش نشانی تهران درباره این حادثه چنین توضیح داده است:
"نخستین
گروه آتش نشانان 3 دقیقه بعد خود را به محل حادثه رسانده و بعد از مشاهده
گستردگی حریق چند ایستگاه آتش نشانی همراه تشک نجات و دو دستگاه نردبام
هیدرولیکی در محل حاضر شدند...
زمانی که آتش نشانان خود را به محل
آتش سوزی رساندند دو زن خود را از پنجره آویزان کرده و بدون توجه به
هشدارها و تذکر آتشنشانان قصد پرتاب خود به پایین را داشتند.
در
همان لحظه یکی از نردبامهای هیدرولیکی در پایین ساختمان مستقر و جک نردبام
زده شد اما به دلیل اشکالات فنی در قطعات کامپیوتری متاسفانه پلههای
نردبام باز نشد.
جایگزین کردن نردبام دیگر حدود 2 دقیقه زمان نیاز
داشت و در همین حین یکی از زنها خود را به پایین پرتاب کرد. آتش نشانان
بلافاصله نردبام را باز کرده اما نفر دوم نیز خود را به پایین انداخت .
اگر
این دو زن 2 دقیقه صبر میکردند نردبام دوم باز شده و آنها به پایین منتقل
میشدند. 2 دقیقه پس از سقوط این افراد آتشنشانان با باز کردن نردبام دوم
5 نفر از محبوس شدگان در ساختمان را به پایین انتقال دادند..."
ضمن
قدردانی از زحمات و تلاشهای نیروهای فداکار آتشنشانی که گاه جان خود را
در راه نجات هموطنان در حوادث مختلف قربانی میکنند میتوان پرسید مگر
نردبام هیدرولیکی به طور طبیعی برای استفاده در لحظاتی ساخته نشده که ثانیه
به ثانیه آن برای نجات حادثه دیدگان اهمیت دارد؟ عمل نکردن در هنگام نیاز
با نبود آن چه تفاوتی دارد؟
آیا پرتاب شدن عجولانه دو زن بیچاره که
میخواستند زنده زنده در آتش نسوزند علت اصلی مرگ آنها شد یا عمل نکردن به
موقع نردبام هیدرولیکی؟ و مسئولیت باز نشدن به موقع نردبام هیدرولیکی به
دلیل نقص فنی بر عهده کیست؟ اگر نردبام هیدرولیکی درست عمل میکرد آیا دو
زن قربانی حادثه خود را از ساختمان پرتاب میکردند؟ و آیا اگر به آنها این
اطمینان داده میشد که در صورت تحمل دو یا سه دقیقه، نردبام هیدرولیکی دوم
آماده خواهد شد، آنها خود را از ساختمان پرتاب میکردند؟
آیا دستگاه
خدوم آتش نشانی در این زمینه مسئولیتی را متوجه خود نمیداند؟ و آیا در
صورت درست کار کردن نردبام (نردبان) هیدرولیکی اکنون آن دو زن کارگر زنده
نبودند؟ این شایعه را نیز نمیتوان ناشنیده انگاشت که شدت فشار آب شاید
موجب پرتاب یکی شده باشد. در این باره البته با قاطعیت نمیتوان نظر داد.
اما به هر حال گفته و شنیده شده است.
2- تقریبا تمام روزنامههای
روز دوشنبه هیچ یک عکسی از این حادثه دلخراش را در صفحه نخست خود منتشر
نکردند مگر روزنامه "شهروند" که رویکرد اجتماعی و دقت حرفهای خود را با
بها دادن به این حادثه نشان داد. هیچ روزنامه دیگری اما آن گونه که بایسته
بود به این حادثه نپرداخت. حال آن که در موارد مشابه در کشورهای دیگر
رسانهها عموما نسبت به وقوع چنین حوادثی بسیار حساساند چون جان انسانها و
شهروندان در میان است!
آیا با واکنش دیروز اکثر قریب به اتفاق
روزنامههای تهران به حادثه سقوط مرگبار دو زن از ساختمان که به نحوی مساله
ضعف در امداد رسانی نیز یکی از عوامل آن بوده است، نباید چنین برداشت کرد
که وقتی رسانههای کشورمان که زبان گویا و ذرهبین نظارت و آیینه تمام نمای
افکار عمومی کشور هستند نسبت به جان دو همشهری و دو هموطن چنین
بیتفاوتاند، دستگاههای مسئول نیز به طور طبیعی در همین حد نسبت به جان
مردم احساس وظیفه و مسئولیت میکنند؟
3- کافی است تنها تجسم کنیم که
در ابر شهر میلیونی تهران زلزلهای به بزرگی 6 ریشتر یا بیشتر به وقوع
بپیوندد . آیا با این گونه امدادرسانی همراه با نقص فنی میتوان جان صدها
هزار و یا شاید – خدای ناکرده- میلیونها شهروند زیر آوار مانده و نیازمند
امداد را نجات داد؟!
4- چند دهه پیش که احداث ساختمانهای مرتفع
اندک اندک در تهران رایج میشد سازندگان موظف میشدند پله فرار را نیز در
نظر بگیرند. مشهورترین آنها ساختمان مرکزی فروشگاه قدس مرکزی است. منتها
بعدتر به دو دلیل پله فرار در بیرون از ساختمانها حذف شد. یکی به خاطر
استفاده بیشتر از زیر بنا و منفعت بیشتر اقتصادی ودیگری نگرانی از دسترسی
سارقان. به نظر میرسد با توجه به این که هنگام آتشسوزی از آسانسور و
پلکان نمیتوان استفاده کرد تعبیه دوباره پله فرار یک راهکار باشد. هر چند
که اگر قرار باشد از بیم سرقت قفلهای محکم بر آنها بزنند معلوم نیست هنگام
حادثه چگونه می توان قفلها را گشود و در این باره باید تدابیری اندیشید.
اما پله فرار در همه جای دنیا یک راهکار است.
بار دیگر تجسم کنیم
هنگام زلزله که به خاطر شبکه وسیع گاز رسانی توام با آتش سوزی خواهد بود
چگونه میخواهیم از لهیب آتش نجات پیدا کنیم. تامین تجهیزات سازمان آتش
نشانی و آموزش نیروهای داوطلب برای یاری به آنان در روز واقعه را از همین
امروز در دستور کار قرار دهید.
چهارشنبه 2/11/1392 - 23:20
اخبار
خبرگزاری ایسنا: کافی
است یک بار فقط یک بار به قصد بازدید به یکی از مراکز شبانهروزی بهزیستی
برویم. آن موقع شاید یاد نعمتهای بسیاری بیفتیم که خیلی وقتها حتی به
چشممان نمیآید. یک حس دیگر هم ممکن است آزارمان بدهد و آن این است که چرا
تا به حال رنج این بچهها درگیرمان نکرده؟
بعد غیرتی میشویم و کلی
عهد و پیمان که از این به بعد ... و بعد معلوم نیست تا چند روز یا نهایتا
چند ماه دیگر به تعهدهای عمل نشدهمان در قبال این بچهها فکر کنیم. کم
پیدا میشوند کسانی که کنار روزمرگیهایشان گاهی به درد این بچهها فکر
کنند یا بخواهند برایشان کاری در شان شخصیتشان انجام بدهند.
خبرآنلاین
با این مقدمه نوشت: با این حال شیرخوارگاه آمنه یکی از خوشبختترین مراکز
سازمان است که اگرچه آن هم با مشکلات و دشواریهای زیادی روبروست اما
وظیفهاش نگهداری از کودکانی است که دغدغهای جز داشتن یک چهاردیواری امن و
غذاهای سر وعدهشان ندارند. مشکلات با بزرگ شدن این بچهها بزرگ میشود و
گاهی زخمهای عمیقی در روحشان جا میگذارد.
در گوشه و کنار این
سرزمین مراکز بیشماری وجود دارد که بچههای تحت پوشش زیر 18 سالشان از
دردی بزرگ رنج میبرند: نداشتن جمعی به نام خانواده یا نداشتن سرپناهی به
نام خانه.
ظفر ضیاییمقدم حالا 18 ساله است و کمکم باید بساطش را
جمع کند و برای خودش خانهای مستقل جور کند. ظفر از بچههای درسخوان مرکز
سلمان است که حالا در رشته حقوق دانشگاه آزاد اسلامشهر قبول شده و برای
فردایی که انتظارش را میکشد هدف بزرگی دارد و آن هم وکالت است به قصد
گرفتن حق هر آدمی که مظلوم است.
داستان زندگی ظفر نمونهای از هزاران زندگی تحمیلشدهای است که 20 هزار بچه را در این سرزمین درگیر میکند:
اسم و فامیلت واقعی است؟
مدیر
شیرخوارگاه آمنه خیلی دلش میخواسته اسم مرا به جای ظفر بگذارد شهاب که
دیگر نشده. حالا خدا را شکر فامیلی مرا ضیاییمقدم گذاشتهاند. الان 10 تا
بچه در مرکز ما هستند که فامیلیشان قیاسیزاده است. اصلا دوست ندارم. خوب
است که اسم و فامیل من تک است. من شنیدهام از سال 60 تا 65 بیشتر
فامیلیها را قیاسی گذاشتهاند با پسوندهای مختلف و هیچ مدرکی همراهم نبوده
که نشان بدهد من روزگاری پدر و مادری داشتهام. مرا در یک قنداق کوچک
پیچیده بودند. در یک پتوی پشمی گذاشتهاند و در خیابان ونک رها کردهاند.
یک
پسر سفید و با لپهای بزرگ. هیچ وسیلهای یا نشانی غیر از آن پتوی پشمی
ندارم و چهار انگشتی بودن دست و پاهایم که فکر میکنم نشانی کوچکی نیست.
اول به خاطر معلولیتم مرا میبرند مرکز رفیده که مخصوص بچههای عقبافتاده
ذهنی است. بعد که میبینند من از نظر عقلی عادی هستم مرا به مرکز گاندی
میبرند. اتفاقا یکی از بچههایی که در یکی از مراکز با هم بودیم شش انگشتی
بود و من همیشه به شوخی میگفتم تو انگشتهای مرا دزدیدهای.
اولین تصویرهایی که از دوران کودکی یادت میآید؟
اولین
چیزهایی که یادم میآید این است که در بهزیستی گاندی بودم. تختهای
میلهداری که به معنی قلمرو شخصی هر کدام از بچهها بود. یادم هست توی این
تختها بازی میکردیم و خودمان را مثل اینکه توی ننو نشسته باشیم، تکان
میدادیم. مددکارها و آدمهایی که گاهی به دیدنمان میآمدند، تصویرهای سیاه
و سفید تا 6 سالگی مثل شیشه شیر و اسباب بازیها و رنگ پردههای اطاق.
از اولین رنجهایی که در کودکی داشتی بگو.
اولین
جابه جایی بزرگ من از بهزیستی گاندی بود به شیرخوارگاه آمنه. یک طوری که
یعنی بچهای را از محیطی که در آن چشم باز کرده و تمام تعلقاتش جدا کنند و
مثلا بگویند تا حالا در این خانواده و محیط زندگی کردی و حالا باید بروی با
یک خانواده دیگر و در جای دیگری زندگی کنی. تنها خوبیاش این بود که این
جابهجایی مصادف شد با مدرسه رفتنم. ما را در مدرسه رازی ثبت نام کردند در
خیابان ولی عصر که همیشه جزو مدارس خوب بوده و هست. از همان سالهای مدرسه
شیطنتهایم شروع شد.
و شیرینیها؟
با
بچهها جمع میشدیم توی حمام که خیلی بزرگ بود و جلوی خروجی چاه آب را
میگرفتیم و میگذاشتیم آب تا زانوهایمان بالا بیاید. یک وقتهایی گریه
مربیها را در میآوردیم. شیطنتهایمان شیرین بود و هیچ دغدغهای نداشتیم.
میرفتیم مدرسه و بر میگشتیم.
جابهجاییهای بعدی؟
تا
چهارم دبستان شیرخوارگاه آمنه بودیم که بعد دکتر جمالزاده رفت و آقای
خلیلزاده آمد که گفت شیرخوارگاه یعنی بچههای زیر هفت سال. بعد اول مرا
فرستادند آهار در لواسان. چون مشکل کلیوی داشتم و در ادرارم خون پیدا شده
بود باید غذای رژیمی و داروهای مخصوص می خوردم مرا به شیرخوارگاه آمنه
برگرداندند. چون هوای آهار خیلی سرد بود و ممکن بود برای کلیههایم مشکل
جدی ایجاد کند. بعد از مدتی هم مرا فرستادند قدوسی.
از کی فهمیدی زندگیات با همسن و سالهایت فرق دارد؟
تا
قبل از مرکز قدوسی فکر میکردم شرایط زندگی همه همین است و اصلا
نمیدانستم که معنی خانواده چیست. قدوسی که رفتم کلاس چهارم دبستان که بودم
کمکم نسبت به شرایطم حساس شدم. میرفتیم تا سوپرمارکت خرید میکردیم و
میرفتیم تجریش و خرید میکردیم و برمیگشتیم. بعد وقتی میدیدم بچهای با
پدر و مادرش آمده بیرون و آنها دستش را گرفتهاند یا هوایش را دارند
میفهمیدم من این جنس محبت را در زندگیام کم دارم. مثلا مربی که دیگر به
ما نمیگفت کلاهت را سرت بگذار تا سرما نخوری! هر وقت جلسه اولیا و مربیان
میگذاشتند ناراحت میشدم که چرا الان نباید مادر واقعی داشته باشم. معمولا
مربیها اگر وقت داشتند میرفتند. خیلی وقتها هم نمیرفتند. موقع خوابیدن
این زخم خیلی بزرگ میشد؛ اینکه یک نفر باشد که برایم قصه بگوید و نوازشم
کند. الان که نه ولی دوران دبیرستان و راهنمایی خیلی این حس آزارم میداد.
توی مدرسه چطور؟ ترحمهای معلمها و مدیرها کار دستتان نمیداد؟
در
مدرسه همین که میفهمند بچهای از بهزیستی آمده، ترحمها شروع میشود.
نمره سه بچه را میدهند بیست که این کارشان خیلی به بچهها ضربه میزند.
الان بچههایی هستند که نمیتوانند بنویسند شلوار! یا مثلا میگویم سه چهار
تا چند تا میشود میگوید هشت تا. به خدا اصلا غلو نمیکنم. بچه میآید
بالا همین طور الکی. وقتی میبیند که الکی نمره میگیرد چرا درس بخواند؟
مثلا من دوم راهنمایی که بودم فقط یک بار جغرافیام شد 9 که به من 10
دادند. همین به خدا. راهنمایی و دبستان مدیرها میدانستند اما دبیرستان
گفتم تو رو خدا نگذارید معلمها بفهمند و به من ترحم کنند. یک دفعه دلم
خواست درس بخوانم. احساس کردم غیر از این، هیچ راهی ندارم.
خانواده خیالی هم داشتی؟
در
مدرسه دروغهایی برای خودم ساخته بودم که من پدر و مادر دارم و یک خواهر
کوچکتر دارم. میگفتم پدرم شرکت نفت کار میکند و اینقدر حقوق دارد. مادرم
فوق لیسانس ادبیات دارد و در یک دبیرستان دخترانه کار میکند. خانهمان
فرمانیه است ... چون هم قدوسی هم آمنه و هم سلمان در شمال شهر بودند. یکی
در نیاوران و یکی در فرمانیه و یکی هم ونک و مدرسه که میرفتیم بیشتر
همکلاسیهایمان بچه مایهدار بودند. یکی پدرش وکیل بود، پدر یکی در وزارت
امور خارجه سفیر دوم بود، پدر یکی دیگر شرکت داشت ... همه رده بالا بودند.
این خیلی آزارم میداد.
محیط خانه را دیده بودی؟ حس زندگی در چاردیواری کوچکتری غیر از سالنهای مراکز بهزیستی؟
بچه
که بودم مربیها گاهی مرا به خانههایشان میبردند. وقتی میخواستم بعد از
دو سه روز برگردم به مرکز، افسردگی میگرفتم. شرایطی که برای من در مراکز
بهزیستی، آن قدر عادی بود، بعد از برگشتن از محیطی که اسمش خانه و خانواده
بود به تنهایی قبل خیلی آزاردهنده میشد. به خصوص که در آن چند روز، زیادتر
از حد معمول هوای ما را داشتند. برایمان خوراکیهای جورواجور میخریدند و
گردش و تفریح و غذاهای خوب و محبتهای بیشتر از حد معمول، بعد دوباره یک
دفعه همان اتاقهای بیروح بهزیستی و زندگی گروهی و تنهاییهایی که تمامی
نداشت. وابسته میشدم به آن خانواده و هر بار با گریه برمیگشتم و دوباره
از خودم قول میگرفتم که این بار اگر آمدند و تو را بردند مثل بچه آدم
میروی و بدون گریه برمیگردی. ولی هر بار صدای ضجههایم گوش فلک را پر
میکرد که میخواهم یک روز دیگر بمانم. دست خودم نبود.
مسافرت هم میرفتی؟
فقط
با بچههای بهزیستی عید و تعطیلیها میرفتیم شمال. کلا بهزیستی ما را
شمال و مشهد میبرد. فقط پارسال بچهدرسخوانها را کیش بردند.
خوبیها و بدیهای زندگی با بچههای بهزیستی؟
اتفاقهای
بدش این است که بعضی وقتها دعوا میشود و بچهها به قصد کشت همدیگر را
میزنند. هیچ کس هم دخالتی نمیکند. جلو نمیرود که جدایشان کند. هم ما هم
مربیها میگذاریم به حال خودشان آن قدر همدیگر را بزنند تا خسته شوند.
اتفاقهای خوبش هم این است که همه دور هم جمع میشویم و بازی میکنیم. فیلم
میبینیم. این با هم بودنش خیلی وقتها خوب است.
از زندگی در مرکز قدوسی بگو.
یک
هیات امنایی داشت رئیسش آقای بهرامی بود. یک آقای قربانی هم بود که خیلی
هوای بچهها را داشتند. آنجا هم تا سوم دبیرستان بچهها میماندند. بعد
باید میرفتند سلمان. من اصلا دلم نمیخواست بروم مرکز سلمان چون بچههای
بزرگتر آنجا بودند و من محیطش را دوست نداشتم. این بود که رفتم اداره و به
رئیس منطقه شمیرانات گفتم شما هر کاری هم کنید من نمیروم سلمان. بگذارید
تا پیشدانشگاهی اینجا بمانم و بعد برای کلاس کنکور میروم سلمان. قبول
کردند. یک سال هم در مرکز سلمان بودم و حالا هم که دانشگاه قبول شدهام و
18 سالم شده میگویند باید بروی. حالا خدا را شکر من خیلی وضعیت خوبی دارم.
کلی شانس آوردهام.
چه شانسی آوردهای؟
من
به لطف داشتن حامیهای خوبی که دارم الان 12 میلیون پول دارم ولی همین
الان بچهای را میشناسم که باید از بهزیستی برود و 7 میلیون بیشتر ندارد.
این 7 میلیون را بهزیستی به بچههای 18 ساله میدهد تا با این پول بروند
خانه بگیرند و مستقل شوند. خیّرهای بیشتری به سراغم آمدهاند. من چهار حامی
دارم که از سه سالگی با من هستند. بچههای دیگر این شانس را نداشتهاند.
شاید به خاطر معلولیتی که دارم بیشتر دلشان به حال من سوخته و شاید به خاطر
قیافهام یا نوع برخوردم. نمیدانم.
میشود گفت معلولیت برای بچههای بهزیستی یک جور موهبت است؟
الان
نه ولی تا هفت هشت سالگی ترحم نسبت به بچههای معلول بیشتر است و آنها
هواخواه بیشتری دارند. بچهها خیلی به من میگویند که خوش به حالت. معلولیت
یک جور شانس بود برای من. بچهها میگویند کاش ما هم معلول بودیم تا بیشتر
به چشم خیّرها بیاییم.
اینکه در 18 سالگی بهزیستی میگوید به سلامت، برای استقلالتان خوب است یا بد؟
اصلا
خوب نیست. ضربه روحی بدی به ما میزنند. تا 18 سالگی بچههای بهزیستی فقط
میروند مدرسه و برمیگردند. لباسهایشان را میشویند. غذایشان آماده است.
مسافرت میروند. یک مرتبه در 18 سالگی میگویند خوشحال شدیم از دیدنتان.
این 7 میلیون را بگیرید و بفرمایید بیرون. یک جوری هم میگویند باید بروی
که انگار ما مستاجریم و اگر زودتر برای خودمان خانهای پیدا نکنیم سر ماه
اثاثهایمان را بیرون میریزند. بعد بچه میماند و یک عالمه بیکسی. تازه
باید به فکر خانه باشد. وسایل خانه را چه کار کند؟ پول آب و برق و شارژ
تلفن همراهش را از کجا بیاورد؟ و یک عالمه دغدغههای دیگری که شاید برای
کسی که سالهاست مستقل شده و کار و زندگی ثابتی هم دارد یک دنیا مشکل باشد،
چه برسد به بچههای بهزیستی که تا 18 سالگی هیچ تکیهگاه مطمئنی ندارند.
یعنی میخواهی بگویی مسکن بچههای تحت پوشش باید دغدغه بهزیستی باشد؟
من
نمیدانم چرا برای بچههای بهزیستی، سهمیهای برای مسکن مهر در نظر
نگرفتند. این توقع زیادی نیست. میتوانستند بچهها را دوتا یا سه تایی در
این خانهها اسکان بدهند. ما حتی یارانه هم نداریم. الان که من 18 سالم
شده، خودم اقدام کردهام و تازه این ماه یارانه گرفتهام. خیلی سخت است.
الان 6 ماه است که دنبال خانه میگردم و پیدا نکردهام. چون یا میگویند به
مجرد نمیدهیم یا قیمتها اصلا به پولی که دارم نمیخورد. می گویند پیش 10
میلیون بدهید و ماهی 300 یا 400. خب کرایه خانه را از کجا بیاورم؟ تازه
هزینه های دیگر را هم در نظر بگیرید.
اگر یک بچهای واقعا بگوید نتوانستم جایی پیدا کنم آن وقت چه میشود؟
هیچی.
یک مدتی ما را میفرستند خانههای پیش از ترخیصی آن هم فقط برای چند ماه و
بعد هر طوری هست باید برویم. نهایتا تا 19 سالگی. تنها لطفی که بهزیستی
میکند این است که اگر کنکور قبول شده باشی هزینه دانشگاه آزاد را میدهد و
ماهی 120 هزار تومان و بعدش هم دیگر همین. الان یکی از بچهها دارد
الکترونیک میخواند. رفته خانهای در خیابان شوش بگیرد، گفتهاند 3 میلیون
ماهی 400 تومان که فقط دوتا اتاق قدیمی دارد. خب این بچه کی درس بخواند؟ کی
کار کند؟ با 7 میلیون بهزیستی چطور تمام هزینههایش را بپردازد؟
تا 18 سالگی هیچ فن یا حرفهای به شما یاد نمیدهند؟
نه
اصلا. هیچ دورهای به نام کارآموزی وجود ندارد تا مثلا بچهها کاری یاد
بگیرند. جوشکاری، تراشکاری، مکانیکی، اصلا و ابدا. من شانس آوردم توی
دبیرستان درسخوان شدم و دانشگاه قبول شدم اما بچههایی که دلشان نخواهد
درس بخوانند که تعدادشان هم کم نیست بی هیچ مهارتی برای کار و زندگی رها
میشوند. اتفاقا یکی از حامیهای من میگفت یکی از سیاستهای بد بهزیستی
این است که میخواهد بچهها را به زور درسخوان کند. یعنی اگر درس خواندی
که خوب میروی دانشگاه آن هم با این امتیازهای کمی که بهزیستی به
دانشجوهایش میدهد. اگر نه واقعا به حال بچهای که درس را دوست ندارد، هیچ
فکری نمیکنند.
چرا بعضی بچهها از حمایت حامیها یا همان خیّرها بیبهرهترند؟
بعضیها
خودشان این حمایت را از خودشان گرفتهاند. بلد نیستند با حامیهایشان چطور
برخورد کنند. حامی را فقط به شکل پول میبینند. بعد هم که پولی از حامی
میگیرند دیگر حالشان را نمیپرسند. خود برخورد با حامی هوش خاصی میخواهد.
روابط عمومی خیلی مهم است. مثلا جلسه اول حرفهایم به دل یکی از حامیهایم
نشست و آمد حامی من شد. اینکه چطور با آنها صحبت کنی که تو را قبول کنند،
خیلی مهم است. خیلی بچهها محل نمیگذارند و زیاد حامیهایشان را تحویل
نمیگیرند.
این هوش خاص را برایم تعریف کن. مثلا تو چه کار میکنی که حامیهایت را از دست ندادهای؟
من
زنگ میزنم و حالشان را میپرسم. خیلی هم نباید پشت سرهم زنگ بزنی که
مزاحمشان بشوی. باید خیلی محتاط رفتار کنی. خیلی وقتها میگویم اگر شما
چیزی لازم دارید من برایتان بگیرم و بیاورم. یا مثلا میگویم اگر کاری
دارید برایتان انجام بدهم. مهمتر از همه این است که به حرفهایشان گوش
بدهیم. درس خواندن برایشان خیلی مهم است. میگویند اگر این بچه درس
میخواند من هوایش را دارم، اگر نه من نمیتوانم حمایتش کنم. همین درسخوان
بودنم باعث شد حامیهایم از من راضی باشند.
بیشترین ضربه را از چه کسی خوردی؟
بیشترین
ضربه را از دوست صمیمیام خوردم. کسی که تمام زندگیام بود. یک دفعه
میانهمان به هم خورد و من احساس کردم با از دست دادن آن دوست هیچ پناهی در
این دنیا ندارم. از دوست و رفیق زیاد ضربه خوردم. یکی از بدیهای ما
بچههای بهزیستی این است که چون کمبود پدر و مادر داریم به یک نفر زیاد
وابسته میشویم و بعد که این رابطه به هم میخورد، بدجوری ضربه میخوریم.
اگر آن آدم مثلا به ما بگوید «تو» انگار دنیا روی سرمان خراب میشود. خب آن
آدم خانواده دارد، مثل ما که همه امیدش را به این رابطه نبسته. میتواند
جای خالی مرا با یک عالمه آدم و اتفاق دیگر پر کند ولی من که نمیتوانم.
بعد از این که دوستانت میفهمند بچه بهزیستی هستی چه برخوردی با تو میکنند؟
اتفاقا
وقتی یکی از دوستانم فهمید آنقدر به من ترحم کرد که واقعا نتوانستم دیگر
تحملش کنم. یک شب به تمام دوستانم اس ام اس زدم که من بچه بهزیستیام، اگر
مرا به خاطر خودم دوست داری که یاعلی اگر نه خداحافظ. خیلیها رفتند و من
هم دیگر کاری به کارشان نداشتم.
خودت به بچههای مرکز میگویی به دوستانشان بگویند که بچه بهزیستی هستند یا نه؟
من
میگویم که به دوستانشان نگویند. مگر اینکه کسی باشد که تو را درک کند اما
اگر به ترحم آلوده شود واقعا غیر قابل تحمل میشود. فرق ترحم و دوست داشتن
معلوم است. آنکه واقعیت مرا دوست دارد به من زنگ میزند، با هم بیرون
میرویم و میشود روی دوستیاش حساب کرد اما آنکه از روی ترحم میآید فقط
یک دفعه میآید و خیلی زیاد محبت میکند و یک دفعه هم میرود. بعضیها هم
انگار نذر میکنند که اگر حاجتشان را بگیرند، میروند و این ضربهها خیلی
وحشتناک روح و روان ما را به هم میریزد.
حامیها هم خوب و بد دارند؟
بعضیها
میآیند وعدههای بزرگ و دروغین به ما میدهند. ما را تا آسمان هفتم
میبرند و بعد یک دفعه رهایمان میکنند و طوری زمینمان میزنند که
نمیتوانیم بلند شویم. به نظرم خیّر وعده الکی ندهد. به همان اندازهای که
میتواند کمک کند، وعده بدهد. صادقانه بگوید من بیشتر از این از دستم
برنمیآید. اما اگر الکی ما را دلخوش کند و بعد هم کاری برایمان نکند،
واقعا لطمه بدی میخوریم. در حالی که مجبور نیست بگوید برایت این کار را
میکنم، خودت خواستی و آمدی، ما که مجبورت نکرده بودیم.
تو خیلی نسبت به همسن و سالهایت که حتی زندگی عادی داشتند، درک خوبی از زندگی داری. این را از کجا یاد گرفتی؟
زندگی
در بهزیستی واقعا سخت است. من در این سالها خیلی بزرگ شدم. خیلی وقتها
بچهها مینشینند و گریه میکنند. تازه مثلا دایی یا عمهای دارند که بروند
و به آنها سر بزنند. من که هیچکس را ندارم. با این حال به آنها دلداری
میدهم که حالا که پدر و مادر نداری میتوانی روی پای خودت بایستی و
زندگیات را بسازی ولی آنها میگویند که جای خالی پدر و مادر را هیچوقت
نمیتوانند در زندگیشان پر کنند. راست هم میگویند. شاید من هم دلداری
الکی میدهم.
برای فردایت چه نقشهای داری؟ غایتی که میخواهی به آن برسی کجاست؟
میخواهم
ادامه تحصیل بدهم تا روزی که کانون وکلا شرکت کنم و دفتر بگیرم و بعد هم
خانهای در شان خانوادهدار شدن بگیرم و ازدواج کنم. ازدواج و خانه و زندگی
ته آمال بچههای بهزیستی است. یک امکانی که غیرارادی از آنها گرفته شده
اما میتوانند آن را برای خودشان مهیا کنند. یعنی اگر ازدواج کنند و
بچهدار شوند آن وقت دیگر فرقی با آدمهای دور و برشان ندارند و این تفاوت
بزرگ را میتوانند یک جایی آنقدر کمرنگ کنند که دیگر فقط یک وقتهایی
یادشان بیفتد.
چهارشنبه 2/11/1392 - 23:18
اخبار
خبرگزاری ایسنا: معاون
اجرایی سابق شورای نگهبان با اشاره به 12 سال همکاری خود با این نهاد،
گفت: به استقلال رأی، قانون مندی و بیطرفی آیتالله جنتی به ویژه در امر
بررسی صلاحیتها شهادت میدهم.
عباسعلی کدخدایی در جلسه تودیع از
سمت معاون اجرایی و امور انتخابات شورای نگهبان، ضمن تبریک ولادت با سعادت
پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) و همچنین ایامالله ماه بهمن اظهار
کرد: از اعضای شورای نگهبان که در مدت 12 سال گذشته اینجانب را تحمل کردند
تشکر میکنم.
وی ضمن گرامیداشت یاد و خاطره مرحوم آیتالله رضوانی،
مرحوم آیتالله قدیری و مرحوم آقای زوارهای اعضای سابق این نهاد، گفت:
شورای نگهبان اعضای دیگری هم داشت که اکنون در جاهای مختلفی مسئولیت دارند،
از آنها و اعضای حاضر شورای نگهبان و عزیزانی که به تازگی به عضویت شورای
نگهبان در آمدهاند نیز تشکر میکنم.
مشاور عالی دبیر شورای نگهبان
با اشاره به تجربیات خود در شورای نگهبان، افزود: از اعضای شورای نگهبان به
ویژه حضرات آیات یزدی و مؤمن و در رأس آنها حضرت آیتالله جنتی درسهای
بسیاری آموختم و اغراق نمیکنم که هرچه دارم در این 12 سال در شورای نگهبان
آموختم.
وی افزود: از ویژگیهای برجسته اعضای شورای نگهبان به خصوص
آیتالله جنتی، توجه به نظم است. پس از انقلاب اسلامی در مسئولیتهای
مختلفی که داشتم، با شخصیتهای بسیاری همکاری کردم اما دو نفر به نظم
بسیار اهمیت میدادند. اولین نفر حضرت آیتالله شهید بهشتی بودند که در
اوایل انقلاب در خدمتشان بودم و دومین نفر حضرت آیتالله جنتی هستند که
همیشه بر نظم تاکید زیادی داشتند و هر گاه در جلسهای اندکی تأخیر داشتیم،
ایشان تذکر میدادند.
کدخدایی با تاکید بر استقلال رأی، قانون مندی و
بیطرفی آیتالله جنتی به ویژه در امر بررسی صلاحیتها و گفت: نکته دیگری
که باید شهادت بدهم، بی طرفی حضرت آیتالله جنتی و توجه ایشان به قوانین و
مقررات است.
دبیر شورای نگهبان، همواره در بررسی صلاحیت کاندیداها
از ما دلایل و مستندات را میخواستند و اگر این دلایل و مستندات قوی بود،
تردیدی در تصمیمگیری نداشتند.
وی با اشاره به بیانات مقام معظم
رهبری در توصیف آیتالله جنتی گفت: همان طور که مقام معظم رهبری فرمودند،
آیت الله جنتی، از نعم بی بدیل الهی هستند. آن چه من از ایشان آموختم
سادهزیستی، تأکید بر قانون و موازین اسلامی بود و این بیشترین سرمایهای
است که بنده حالا که از خدمت در شورای نگهبان مرخص میشوم، دارم.
این
عضو سابق شورای نگهبان با اشاره به انتخاب سیامک رهپیک به عنوان معاون
اجرائی و امور انتخابات شورای نگهبان گفت: از این که حضرت آیتالله جنتی،
سکان این سمت را به دست برادر گرامی جناب آقای دکتر رهپیک سپردند،
خوشحالم. ایشان از اساتید با سابقه و از جمله صاحبنظران دانشگاه بوده و با
سابقه مدیریتی بسیار خوبی که دارند، قطعا آینده روشنی خواهند داشت. باید
همه به ایشان کمک کنیم تا این وظیفه قانونی و اسلامی که بر عهده گرفتهاند
را به خوبی انجام دهند. بنده هم برای ایشان آرزوی موفقیت دارم.
وی
با اشاره به ایامالله دهه فجر گفت: جامعه اسلامی ما با حضور مبارک حضرت
امام خمینی (ره) شکل گرفت و با هدایت ایشان، جامعه از مسیرهای دیگر به مسیر
اسلام آمد. همه ما باید پاسدار نظام اسلامی باشیم و وظیفه خود را به نحو
احسن انجام دهیم. برای همه ما، انجام مأموریتهای محول شده اجرایی، واجب
است زیرا به فرموده حضرت امام خمینی (ره) حفظ نظام از اوجب واجبات است.
چهارشنبه 2/11/1392 - 22:57
اخبار
خبرگزاری ایرنا: تهیه کننده سینما گفت: فیلم درباره اشغال سفارت آمریکا را با هدف پاسخگویی به فیلم آرگو نمی سازیم.
سید
جمال ساداتیان روز چهارشنبه در نشست خبری تولید فیلم سینمایی درباره اشغال
سفارت آمریکا افزود: ما موضوعات تاریخی جذابی داریم که می توانیم درباره
آنها فیلم بسازیم اما از این مهم غافل مانده ایم.
وی با بیان اینکه
مسائل اتفاق افتاده در اوایل انقلاب اسلامی دستمایه خوبی برای تولید فیلم
خواهد بود ، گفت : در آثار تولیدی دفاع مقدس کمتر اثری با نگاه سیاسی ساخته
شد .
تهیه کننده فیلم به رنگ ارغوان ادامه داد: امروز پس از گذشت
بیش از 30 سال از تسخیر سفارت آمریکا، می توان به ابعاد سیاسی و اجتماعی
این اتفاق در قالب یک اثر سینمایی پرداخت چراکه بخشی از جامعه با این اتفاق
موافق و عده ای نیز مخالف این اقدام بودند.
ساداتیان از جمع آوری
اطلاعات و خاطرات شفاهی دانشجویان خط امام (ره) برای تهیه فیلمنامه مورد
نظر درباره اشغال سفارت آمریکا خبر داد و گفت: خاطرات آمریکایی های گروگان
گرفته شده نیز ترجمه شده و گاه در این بخش، نگاه های منصفانه ای دیده می
شود.
وی یادآور شد: یکی از اتفاقاتی که در دولت یازدهم رخ داده،
تغییر سیاست خارجی است و در این دولت دور جدیدی از روابط ایران و آمریکا
آغاز شده است ، از این رو ما باید گذشته این اتفاقات را نشان دهیم و اینکه
که چه پیشینه ای موجب تسخیر سفارت آمریکا شد.
این تهیه کننده سینما
توضیح داد: با نگاه دولتی فیلم خود درباره اشغال سفارت آمریکا را نمی سازیم
و در این زمینه مستقل عمل می کنیم. همچنین با رعایت عدالت، به مطالبات
مردم و دولت در این مسئله پاسخ خواهیم داد.
ساداتیان اظهار امیدواری
کرد که فیلمنامه این اثر که از سوی نویسندگان حرفه ای در حال نگارش است
تابستان سال 93 به پایان رسیده و امکان تولید این فیلم فراهم شود.
وی پیش بینی کرد که این اثر سینمایی بیش از یک کارگردان داشته باشد و 66 بازیگر خارجی نیز در آن به ایفای نقش بپردازند.
تهیه
کننده فیلم سینمایی انتهای خیابان هشتم گفت: چنانچه دخالت هایی مانع از
تولید این اثر شود، بالاترین مقام اجرایی کشور را در جریان تولید این اثر
قرار خواهیم داد.
ساداتیان اظهار امیدواری کرد که مکان سفارت آمریکا برای ساخت فیلم درباره اشغال این سفارتخانه در اختیار دست اندرکاران قرار گیرد.
چهارشنبه 2/11/1392 - 22:56
اخبار
خبرگزاری ایسنا: علیرغم کاهش قیمت خودروهای وارداتی قیمت خودروهای داخلی تغییر خاصی نداشته است.
عدم تغییر در قیمت خودروهای داخلی در حالی است که به گفته فعالان بازار خودرو مصرفکنندگان در انتظار کاهش قیمت این محصولات هستند.
این
در حالی است که دبیر انجمن خودروسازان اخیرا اعلام کرده با توجه به
زیاندهی خودروسازان کاهشی در قیمت خودروهای داخلی رخ نخواهد داد.
به هر حال باید دید در نهایت رکود بازار میتواند خودروسازان را مجبور به کاهش قیمتها کند یا خیر؟
قیمت روز خودروهای پر تیراژ داخلی به شرح زیر است: خودرو | قیمت |
تیبا | 22 میلیون و 100 هزار |
پراید SX111 | 19 میلیون |
پژو 405 | 28 میلیون و 300 هزار |
206 تیپ 5 | 36 میلیون و 400 هزار |
سمند LX سال | 28 میلیون |
پژو پارس سال | 34 میلیون و 600 هزار |
تندر 90 E2 | 37 میلیون |
چهارشنبه 2/11/1392 - 22:56
اخبار
خبرگزاری ایسنا: پوستر
فیلم سینمایی «خانوم» به کارگردانی تینا پاکروان که در بخش مسابقه
فیلمهای اول سیودومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر حضور دارد، رونمایی
شد.
پوستر این فیلم را احمدرضا شجاعی طراحی کرده است که تاکنون
طراحی پوستر فیلمهایی از قبیل وقتی همه خوابیم (بهرام بیضایی)، سنتوری
(داریوش مهرجویی)، اخراجی ها 2(مسعود ده نمکی)، دایره زنگی (پریسا بخت آور)
و... را به عهده داشته است و امسال نیز برای طراحی پوستر فیلم ساکن خانه
چوبی (حسین لیالستانی) کاندیدای بهترین پوستر در جشنواره بین المللی فیلم
کودک و نوجوان شد.
«خانوم» روایت سه زن از سه قشر از جامعه امروز ایران است که در زندگی مشترک با همسرشان با مشکلاتی دست و پنجه نرم می کنند اما...
در
این فیلم سینمایی بازیگرانی همچون امین حیایی، شقایق فراهانی، سیامک
انصاری، اشکان خطیبی، اندیشه فولادوند، پانتهآ پناهیها، فهیمه رحیمنیا،
نقی سیفجمالی، حمیرا اعظمی. سوگل خالقی. مجتبی طهماسبی. رضا عزیزی و بهزاد
فراهانی به ایفای نقش میپردازند.
چهارشنبه 2/11/1392 - 22:55