آلبوم تصاویر
سه شنبه 22/4/1389 - 9:3
محبت و عاطفه
در یک دهکده ای دور افتاده دو تا دوست زندگی می کردند. یکی از اونها جانسون و دیگری پیتر بود. این دو تا از کودکی با هم بزرگ شده بودند. آنقدر این دو دوست رابطه خوبی با هم داشتند که نصف اهالی دهکده فکر میکردند که ِاین دو نفر با هم برادرند. با این حال که هیچ شباهتی به هم نداشتند. اما این حرف اهالی نشان از اوج محبتی بود که بین این دو نفر وجود داشت. همیشه پیتر و جانسون راز دلشون رو به همدیگه میگفتند و برای مشکلاتشون با همدیگه همفکری میکردند و بالاخره یه راه چاره براش پیدا می کردند. اما اکثر اوقات جانسون این مسائل رو بدون اینکه پیتر بدونه با دوستای دیگه اش در میان میگذاشت.
وقتی پیتر متوجه این کار جانسون می شد ناراحت می شد اما به روش هم نمی آورد. چون آنقدر جانسون رو دوست داشت که حاضر نبود حتی برای یک دقیقه تلخی این رابطه رو شاهد باشه. به خاطر همین احترام جانسون رو نگه می داشت و باز هم مثل همیشه با اون درد دل می کرد. سالها گذشت و پیتر ازدواج کرد و رفت سر خونه زندگیش، اما این رابطه همچنان ادامه داشت و روز به روز عمیق تر می شد. یه روز پیتر می خواست برای یه کار خیلی مهم با خانواده اش بره به شهر. به خاطر همین اومد و به جانسون گفت من دارم می رم به طرف شهر، اما اگه امکان داره این کیسه پول رو توی خونت نگهدار تا من از شهر برگردم.
جانسون هم پول رو گرفت و رفیقش رو تا دروازه خروجی بدرقه کرد. وقتی داشت به خونه برمی گشت، سر راه رفت پاتوق خودش و شروع کرد با دوستاش تفریح کردن. هوا دیگه داشت کم کم تاریک می شد و جانسون با دوستاش می خواست خداحافظی کنه. اما دوستاش گفتن هنوز که زوده چرا مثل هر شب نمی ری؟ اونم گفت که پولهای پیتر توی خونست و باید زودتر بره خونه و از پولها مراقبت کنه. خلاصه خداحافظی کرد و رفت. وقتی رسید خونه سریع غذاشو خورد و رفت توی اتاقش. پولها رو هم گذاشت توی صندوقش و گرفت تخت تخت خوابید. بی خبر از اتفاقی که در انتظارش بود ...
بله درست حدس زدید. چند نفر شبونه ریختن توی خونه و پولها رو با خودشون بردند! جانسون صبح که از خواب بیدار شد متوجه این موضوع شد و از ناراحتی داشت سكته می كرد ! تمام زندگیش رو هم اگه می فروخت نمی تونست جبران پولهای دزدیده شده رو بكنه. از ناراحتی لب به غذا هم نزد. دم دمای غروب بود که دید صدای در میاد. در رو که باز کرد دید پیتر اومده تا پولها رو با خودش ببره. وقتی جانسون ماجرا رو براش تعریف کرد، پیتر به جای اینکه ناراحت بشه و از دست جانسون عصبانی باشه، شروع کرد به خندیدن و گفت می دونستم، می دونستم که بازم مثل همیشه نمی تونی جلوی زبونت رو بگیری. اما اصلاً نترس. چون من فکرشو می کردم که این اتفاق بیافته. به خاطر همین چند تا سکه از آهن درست کردم و توی اون کیسه ریختم و اصل سکه ها رو توی خونه خودم نگه داشتم و چون می دونستم که کسی از این موضوع با خبر می شه و تو به همه می گی که سکه ها پیش تو بوده، خونه من امن تر از تو بود. الآن هم اصلاً نگران و ناراحت نباش شاید از دست من و این رفتارم ناراحت بشی، اما این درسی برات می شه که همیشه مسائلی رو که دیگران با تو در میون میگذارند توی قلبت محفوظ نگه داری و به شخص ناشناسی راز دلت رو بازگو نكنی ...
سالها گذشت و جانسون از اون اتفاق درس بسیار بزرگی گرفت. اینکه راز دیگران مثل راز دل خودش می مونه و باید برای حفظ اون راز تلاش کنه. همونطور که خودش از فاش شدن راز دلش ناراحت می شه دیگران هم از این موضوع امكان داره تحت تاثیر قرار بگیرند و چه بسا موجب سلب اطمینان و تیرگی رابطه دوستی هم بشود. بطوریكه صداقت و صفای دل شما نباید تحت هیچ شرایطی موجبات آسیب و نگرانی شما را فراهم نماید
سه شنبه 22/4/1389 - 8:58
دانستنی های علمی
سلام بر زرنگاران عزیز امروز 2 تست هوش دیگه گذاشتم براتون امیدوارم خوشتون بیاد.
1-
فرض كنید یه رود خونه خیلی طویل بین یه شهر و یه بیابان باشه.
3 نفر تو بیابان اند به اسمهای رضا و علی و محمد و میخوان برن شهر.
یه قایق هم وجود داره كه راننده نداره.
وزن رضا 200 كیلو است، اما وزن علی و محمد هر كدام 100 كیلو.
قایق هم فقط و فقط میتونه وزن 200 كیلو رو تحمل كنه.
حالا به نظر شما این سه تا چطوری میتونن با قایق برن شهر؟ نكته انحرافی هم نداره.
جواب:
اول علی و محمد با قایق میرن اونور رودخونه (چون وزنشون روهم میشه 200 كیلو) علی تو شهر پیاده میشه اما محمد با قایق برمیگرده بیابان. قایق رو میده دست رضا (چون رضا وزنش 200 كیلوهه باید خودش تنها سوار قایق بشه) و خودش تو بیابان پیاده میشه. رضا هم میره شهر و قایق رو ومیده دست علی كه تو شهر بود و میگه برو محمد رو بیار.علی هم میره محمد رو میاره.
2-
این یكی هم مثل بالاییه اگه تونسته باشی بالایی رو جواب بدی این رو هم جواب میدی (خودم از عمد 2 تا مثل هم گذاشتم كه اگه اونو جواب ندادین این یه فرصت دیگه بشه براتون)
یه چوپان بود كه 1 گرگ و یه بز و یه گونی علف داشت. این چوپان تو بیابانه و میخواد بره شهر. حالا هم باید گرگ هم بز هم علفا رو باخودش بره.
سوال اینه كه آقا چوپان چطوری باید این سه تا رو ببره شهر.
نكات:
هر دفعه كه میخواد بره شهر فقط میتونه یه چیز رو با خودش ببره. اگر علف رو اول ببره گرگ بز رو میخوره اگر گرگ رو اول ببره بز علف رو
میخوره و اگر اونور شهر بازهم بز و گرگ یا بز و علف در كنار هم باشند و چوپان تو بیابان باشه یكی خورده میشه.
جواب:
اول بز رو میبره شهر بعد بر میگرده بیابان گرگ رو میبره شهر همزمان گرگ رو كه گذاشت شهر بز رو بر میداره میاره بیابان و بز رو همونجا میذاره و علف رو بر میداره میبره پیش گرگ تو شهر (چون گرگ علف نمیخوره)بعد هم بر میگرده بیابان خودش و بز میان شهر و با خوبی و خوشی میرن سر خونه زندگیشون.
دوشنبه 21/4/1389 - 22:10
آلبوم تصاویر
دوشنبه 21/4/1389 - 22:2
بیماری ها
درچند سال اخیر تولیدکنندگان تجهیزات رایانه مانند صفحه کلید، ماوس، میز و صندلی و سایر وسایل رایانه سعی میکنند محصولات را مطابق با اصول ارگونومی طراحی و تولید کنند چرا که رعایت اصول ارگونومی سبب کاهش ضایعات چشم، سردرد و کمر درد کاربران رایانه خواهد شد. با وجود رعایت نکات فوق، باز امکان بروز بیماریهای خاص برای کاربر رایانه وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میشود:
1-بیماریهای چشم استفاده نادرست و بیش از حد از رایانه برای اجزای مختلف بدن مضراتی به همراه دارد که چشم یکی از این اجزای آسیبپذیر است.
درد، سرخی و سوزش چشم و آبریزش آن، دوبینی، احساس تاری دید که به کاهش قدرت بینایی، خستگی و درد چشم و سردرد منجر میشود از جمله این عوارض است.
چشمهای انسان عادت دارند تا بسیار راحت روی اشیای دور و نزدیک متمرکز شوند به همین دلیل احتمال خستگی ماهیچه چشمی که روی کاغذ و صفحه مانیتور متمرکز شده است، وجود دارد. همچنین ماهیچههای دیگر چشم، از تغییرات نور یا درخشندگی یا از تغییر مسیر دید بین صفحه نمایشگر و نوشتههای در حال حروفچینی خسته میشوند و به دلیل جابهجایی زیاد کلمات، چشم قدرت تطابق خود را به مرور از دست میدهد.
افرادی که دارای اختلالات انکساری اصلاح نشده هستند، بیشتر در معرض خطرند.
همچنین محیط کار نباید خیلی پر نور یا تاریک باشد تا به چشم کاربر فشار وارد نیاید.
پزشکان توصیه میکنند برای جلوگیری از ابتدا به بیماریهای چشمی پس از هر 10 دقیقه استفاده از رایانه، پلکهای خود را به هم زنید و مدتی به یک نقطه دیگر خیره شوید تا خستگی چشم از بین برود هرچند در این زمینه سفارش شده است که از مانیتورهای جدید به خاطر ساختار بهتر و اشعه کمتر استفاده شود.
2- عوارض مفصلی و عضلانی یکی دیگر از شایعترین عوارض کار با رایانه، دردهای عضلانی و درد مچ دست و بازوها است چراکه درد گردن و کمر در طولانی مدت و خمیدگی پشت از عوارض کار زیاد و طولانی با رایانه است.
به طور معمول، کاربران رایانه، ساعدها، دستها، بازوان، پشت و گردن خود را در یک حالت ثابت قرار میدهند و این عمل سبب وارد شدن فشار زیاد در زمان طولانی روی ماهیچهها و تاندونهای فرد میشود و در نهایت میتواند به مشکلات عضلانی و مفصلی منجر شود.
در این رابطه، عوامل ارگونومیکی مانند بار کاری، حرکات تکراری، طرز نشستن، زاویه دید، وضعیت میز و صندلی، ارتفاع صفحه کلید و مانیتور، وضعی نور، سرعت حروفچینی و نداشتن آرامش روانی میتواند از مشکلات جدی به شمار آید همچنین استفاده اشتباه و دائم از ماوس هنگام کار با رایانه میتواند به دست کاربران صدمه وارد کند به طوریکه درد، ناتوانی و لرزش و بیحسی ساعد و دست نخستین نشانههای فشار بیش از حد به تاندونها و عصبها به دنبال حرکتهای نادرست هنگام کار با ماوس رایانه است. به گفته کارشناسان هنگام آغاز عوارض و ناراحتیهای دست این امکان وجود دارد که در مغز، ارتباطی بین دردها و کار با ماوس و کلیک کردن با آن ایجاد شود و به دنبال آن فقط با کلیک کردن با ماوس، دردها آغاز خواهد شد و صدمات آن میتواند تا ساعد و بازو نیز ادامه پیدا کند.
شایعترین اختلالی که ممکن است در ارتباط با مچ دست پیش آید، سندروم کانال کارت است به طوری که عصب دست در زیر کانال کارت گیر میافتد و باعث خوابرفتگی، بیحسی و احساس درد در انگشتان دست میشود.
متخصصان سفارش میکنند در صورت بروز دستدرد، کاربران به متخصص اعصاب مراجعه کنند.
3-مشکلات دوران بارداری و زایمان برخی پژوهشگران بر این باورند که زایمانها و بارداریهای غیرعادی و تولد نارس و ناقص به استفاده از صفحه نمایش رایانه و وجود تشعشات آن مربوط است.
برخی تحقیقات نشاندهنده این مطلب است که سقط جنین در زمانی که مادر در معرض میدانهای مغناطیسی حاصل از رایانه قرار دارد، شایعتر است بنابراین هنگام خرید یا استفاده از رایانه باید دقت کنید که رایانه شدت میدان مغناطیسی زیادی نداشته باشد.
پزشکان توصیه کردهاند که زنان باردار روزانه بیشتر از هشت ساعت در معرض امواج الکترومغناطیس که در رایانه، تلفن همراه، دستگاههای مایکروویو و به میزان بسیار کم در تلویزیون وجود دارد، قرار نگیرند.
هرچند برخی تحقیقات نیز نشان داده است امواجی که در رایانه وجود دارد میتواند باعث عقیم شدن مردان شود.
4-مشکلات پوستی ولتاژ زیاد لامپ تصویر در انواع نمایشگرهای قدیمی موجب تولید میدان الکترواستاتیک و بارهای الکتریکی مثبت در سطح خارجی صفحه نمایش میشود.
در میدان بین بارهای مثبت و صورت کاربر، گرد و خاک و ذرات در تمامی جهات حرکت میکنند و جریان بارهای مثبت حاصل در این میدان ممکن است در افرادی که حساسیت پوستی دارند، موجب خشک شدن پوست دست و صورت، ترک خوردن آن و ایجاد آکنه شود.
همچنین بررسیها نشان دادهاند افرادی که دچار حساسیتهای پوستی هستند و هنگام کار بیشتر تحت فشارهای فکری و عصبی قرار میگیرند، فشارها و استرسها موجب تغییرات هورمونی مانند تیروکسین و پرولاکتین و همچنین ضایعات پوستی در آنها میشود.
به همین علت کارشناسان توصیه میکنند بهتر است تهویه و رطوبت محیط کار مناسب و کافی باشد.
5-استرس و مشکلات عصبی و روانی به گفته کارشناسان، حجم کار زیاد و دوری از همکاران در محیط کار میتواند به بروز مشکلات روانی منجر شود.
البته کار با رایانه افسردگیزا به شمار نمیرود، بلکه حجم زیاد کار است که در ایجاد استرس روانی نقش دارد.
تنهایی ناشی از طبیعت کار با وسایل و ابزار الکترونیک از جمله رایانه که دنیای خصوصی یا مجازی را به ارمغان میآورد، افراد جامعه را هر چه بیشتر به کام خود میکشد و اثرات زیانبار و عمیقی را برجای خواهد نهاد که ابعاد آن به روشنی قابل تبیین نیست. برای نمونه به روابط والدین و فرزندان که جزء اولین قربانیان زندگی الکترونیک هستند میتوان اشاره کرد. چند توصیه کارشناسان توصیه میکنند اگر با رایانه در محیط کار یا خانه زیاد کار میکنید بهتر است به این توصیهها بهمنظور کاهش مضرات استفاده از رایانه توجه کنید: 1) در طول روز برنامه پیادهروی، دو یا ورزشهای دیگر را داشته باشید. 2) در اوقات فراغت خود در طول روز، ورزشهای مخصوص کمر، پشت و گردن را انجام دهید تا این عضلات استحکام خود را حفظ کنند.
همانطور که پشت میز کار خود نشستهاید، میتوانید عضلات شکم و سرین را چند بار و هر بار به مدت 10دقیقه سفت و بعد رها کنید.
بهتر است بیش از 50دقیقه به طور ممتد پشت میز خود ننشینید، بلکه بعد از ??دقیقه نشستن چند دقیقه بلند شوید، کمی راه بروید، کمر خود را به طرفین خم و راست کنید و دست هایتان را از ناحیه کتف بچرخانید. 3) استفاده از صندلی ارگونومیک با قابلیت تنظیم را فراموش نکنید.
ارتفاع صندلیتان باید به گونهای باشد که کف پایتان روی زمین قرار گیرد و زانوهایتان زاویه 90درجه داشته و رانهایتان موازی زمین باشد.
صندلی باید در قسمت گودی کمر، محدب و در قسمت پشت دارای کمی قوس مقعر باشد و بهتر است دستهدار باشد.
فراموش نکنید هنگام کار با رایانه به پشتی صندلی تکیه کنید تا از کمر و ستون فقرات شما حمایت کند.
فقط هنگامی که با موس کار نمیکنید و تایپ انجام نمیدهید، ساعد شما باید روی دسته صندلی قرار گیرد. 4) مانیتور مناسب بهکار برید و بهتر است مانیتور در مرکز میز و درست در مقابل چشم شما قرار گیرد.
هر چه صفحه مانیتور بزرگتر باشد تصویر راحتتر دیده میشود و تطابق و تقارب چشمها کمتر شده و بنابراین دیرتر خسته میشود.
فاصله مناسب مانیتور تا چشمان شما 50 تا 60 سانتیمتر یا معادل یک دست کشیده شماست.
بخش بالایی مانیتور باید هم سطح چشمان شما باشد که برای این کار میتوانید صندلی خود را بلندتر کنید یا مانیتورتان را پایینتر بیاورید.
اگر از عینک استفاده میکنید، مانیتور را کمی به سمت بالا بچرخانید، طوری که بخش پایینی آن به چشم شما نزدیکتر باشد.
|
دوشنبه 21/4/1389 - 21:57
محبت و عاطفه
هفت بار روح خویش را تحقیر کردم:
نخستین بار هنگامی بود که برای رسیدن به بلندمرتبگی، خود را فروتن نشان میداد.
دومین بار آن هنگام که در مقابل فلجها میلنگید.
سومین بار آن زمان که در انتخاب خویش بین آسان و سخت، آسان را برگزید.
چهارمین بار وقتی که مرتکب گناهی شد و به خویشتن تسلی داد که دیگران هم گناه میکنند.
پنجمین بار آنگاه که به علت ضعف و ناتوانی از کاری سر باز زدو صبر را حمل بر قدرت و تواناییاش دانست.
ششمین باز زمانی که چهرهای زشت را تحقیر کرد در حالی که نمیدانست آن چهره یکی از نقابهای خویش است.
و هفتمین بار وقتی که زبان به مدح و ستایش گشود و انگاشت که فضیلت است.»
دوشنبه 21/4/1389 - 21:53
محبت و عاطفه
اگر قرار است برای چیزی زندگی خود را خرج کنیم ، بهتر آن است که آنرا خرج لطافت یک لبخند و یا نوازشی عاشقانه کنیم
دوشنبه 21/4/1389 - 21:49
طنز و سرگرمی
آیا تا به حال به این موضوع فكر كردهاید كه اگر در زمان دانشمندان، قهرمانان، ورزشكاران، پادشاهان و آدمهای مهم گذشته كنكور وجود داشت شاید سرنوشت آنها هم عوض میشد و چیزی میشدند به جز شخصیتهایی كه امروزه از آنها میشناسیم؟ البته چون وقت شما كنكوریهای عزیز بسیار ارزشمند است، لازم نیست بنشینید و به مصادیق این پیشفرض فكر كنید. ما ساعتها و روزها به جای همه شما فكر كردیم و به نتایج احتمالی زیر رسیدیم:
مشاهیر کنکوری!
ادیسون: خوشبختانه وجود كنكور هیچ تغییری در مسیر زندگی این مخترع بزرگ ایجاد نمیكند. چون احتمالاً وی پس از مشاهده اینكه به دلیل انتخاب رشته نادرست یا هر دلیل درست دیگری با رتبه 25 در هیچ دانشگاهی قبول نشده، برق از سه فازش میپرید و درست در این لحظه سرنوشتساز موفق به اختراع لامپ و سایر اختراعات برقیاش میشد!
آقا محمدخان قاجار: این شاه قاجار محال بود همان سال اول كنكور قبول نشود چون علاوه بر رشتههایی كه آقا پسرها میتوانند انتخاب كنند، در شرایط اضطراری میتوانست رشتههای كاملاً دخترانه را هم وارد فرم انتخاب رشتهاش كند.
انیشتین: این دانشمند چون بچه (... خوانی) بوده قطعاً در رشته فیزیك با رتبه بالا قبول میشد اما پس از فارغالتحصیلی، وقتی میدید با این مدرك نمیتوان كار درست و حسابی دست و پا كرد، میرفت كلاس كنكور بازمیكرد و خودش از عكسهای خودش برای تبلیغ كلاس كنكورش استفاده میكرد.
ابوعلیسینا: این اندیشمند و دانشمند و فیلسوف بدون هیچ مشكلی در رشتههای خوب قبول میشد ولی متاسفانه سرانجام یكی از پیشنهادها و بورسهای تحصیلی دانشگاههای خارجی وسوسهاش میكرد و باعث فرار مغزهایش به ری، بلخ یا شوشتر میشد!
اسكندر مقدونی: وقتی اسكندر و سپاهیانش به ایران حمله كردند و رسیدند لب مرز، متوجه میشوند برای ورود به كشور باید كنكور بدهند و طبق قوانین موجود، كسی نمیتواند همینطوری الكی سرش را بیندازد پایین و بیاید كشور ما را اشغال كند. اسكندر همانجا لب مرز مرتب كنكور میداد و هی رتبه لازم را به دست نمیآورد و به این ترتیب نه تنها عمر خودش، بلكه عمر نوح و نتیجههایش هم به اشغال كشورمان قد نمیداد!
فردوسی: چون پادشاهان و بزرگان هم عصر این شاعر بزرگ از درك هنر او عاجز بودند و از طرفی سرودن شاهنامه درآمد چندانی برای او نداشت و دخل و خرجش با هم جور نمیشد و مرتب به كاسب و بقال و قصاب و سوپرماركت سر كوچه و شركت فروشنده خودروی لیزینگیاش بدهكار بود، میرفت در موسسه كنكور انیشتین كتابهای كنكور به شعر مینوشت و آخر سر هم میگفت:
بسی رنج بردم در این سال سی / عجم زنده كردم بدین كتاب كنكوری!
سعدی: خوشبختانه سعدی آنقدر زرنگ بود كه بتواند گلیم خودش را از آب بیرون بكشد و اجازه ندهد كنكور و قبول شدن یا نشدن در آن مسیر زندگیاش را عوض كند، ولی به هر حال قطعاً یك باب جدید به گلستانش اضافه میكرد و احتمالاً اسمش را هم میگذاشت؛ آداب كنكور در سیرت پشت كنكوریها!
باباطاهر عریان: این شاعر بزرگ چون در كلاسهای كنكور شركت میكرد متوجه میشد نام فامیلش باعث میشود بچههای كلاس هر روز مضامین جدیدی برایش كوك كنند و در گام اول میرفت فامیلیاش را عوض میكرد و مثلاً میشد باباطاهر پوشیده! در ادامه هم در رشته ادبیات قبول میشد و شعر میسرود ولی اشعارش به شدت تحت تاثیر كنكور قرار میگرفت، مثلاً میسرود:
بده خنجر كه تا سینه كنم چاك / ببینم تست بر جونم چه كرده؟
منتظر معرفی مشاهیر کنکوری دیگری باشید.
دوشنبه 21/4/1389 - 21:47
محبت و عاطفه
روزگاری مردم دنیا دلشان درد نداشت. هر کسی غصه اینکه چه می کرد نداشت. چشم سادگی از لطف زمین می جوشید. خودمانیم زمین این همه نا مرد نداشت
دوشنبه 21/4/1389 - 21:42
شعر و قطعات ادبی
جنازه های خوشبخت
جنازه های ملول
جنازه های ساکت متفکر
جنازه های خوش بر خورد ،خوش پوش ، خوش خوراک
در ایستگاه های وقت های معین
و در زمینه ی مشکوک نورهای موقت
و شهوت خرید میوه های فاسد بیهودگی ....
آه ،
چه مردمانی در چارراهها نگران حوادث اند
واین صدای سوت های توقف
در لحظه ای که باید ،باید ، باید
مردی به زیر چرخ های زمان لـِـه شود
مردی که از کنار درختان خیس میگذرد....
يکشنبه 20/4/1389 - 15:31