• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1267
تعداد نظرات : 1077
زمان آخرین مطلب : 5463روز قبل
فلسفه و عرفان

جایى كه انسان براى نماز باید غسل كند اگر بدون غسل و تیمم نماز بخواند یا جایى كه باید وضو بگیرد اگر بدون وضو نماز بخواند، موجب عذاب قبر مى شود.
صفوان بن مهران از امام صادق علیه السلام روایت كرده است كه آن حضرت فرمود: شخص مؤ منى از دنیا رفت . بعد از دفنش ، ملائكه او را در قبرش نشاندند و گفتند: ماءموریت داریم كه صد تازیانه به تو بزنیم . مؤ من گفت : طاقت ندارم . گفتند: پنجاه ضربه شلاق مى زنیم . گفت : طاقت ندارم . گفتند: ده ضربه . گفت : طاقت ندارم تا رسید به یك ضربه . گفتند: چاره اى نیست باید یك ضربه را به تو بزنیم .
مؤ من گفت : چرا و به چه علت باید یك ضربه شلاق به من بزنید؟ گفتند: براى اینكه روزى نماز بدون وضو خواندى و دیگر این كه بر ضعیفى گذشتى ، در حالى كه (قادر بر یاریش بودى اما) او را یارى نكردى ، پس او را تازیانه اى زدند كه در اثر آن قبرش پر از آتش ‍ شد

 

جمعه 16/12/1387 - 9:15
فلسفه و عرفان

در رابطه با مجرم بودن جسم و جان و عذاب برزخى و این كه اعمال از كدامیك از آن صادر شده است مثالى را بیان مى كنم كه هر دو را مقصر و مجرم مى داند.
مثل روح و جسم مثل شخص نابینا و انسان زمین گیر است كه اعضاء و جوارح او از كار افتاده باشد. این دو نفر با هم دیگر رفاقت مى كنند و به هم دیگر كمك مى نمایند تا به باغى مى رسند كه انواع و اقسام میوه ها از درختان آن باغ آویزان شده است .
آنان با هم دیگر مشورت كرده چه حیله كنند تا از آن میوه ها چیده و بخورند. فكرشان به این جا منتهى شد كه شخص كور به واسطه این كه قدرت بر راه رفتن دارد، شخص زمین گیر مفلوج را بر دوش گرفته و به نزد درخت برساند و زمین گیر به واسطه دیدن درخت و میوه هاى آن ، میوه را از درخت چیده تا هر دو تناول كنند.
پس ملاحظه كنید كه چگونه آن دو نفر، هر كدام به رفیق خود محتاج است . آیا انسان نابینا مى تواند بگوید، اى زمین گیر مفلوج ! اگر تو نبودى من میوه اى از این باغ نمى خورم و آن زمین گیر بگوید، اى نابینا اگر تو نبودى من هم نمى توانستم از این باغ میوه بخورم ؟ (خیر هر دوى آنها مجرم هستند و هر كدام با كمك هم دیگر داخل باغ شده اند و از میوه ها استفاده كرده اند(
چنین است حال روح جسد! صادر شدن اعمال و افعال از آن دو هر كدام محتاج به دیگرى است ، اگر روح نبود جسد مانند چوب خشك روى زمین افتاده بود و اگر قالب و بدن نبود عملى از روح تنها صادر نمى شد. پس هر یك نسبت به عملى كه انجام داده از جهتى عامل و فاعل مى باشد.
از این جهت خطاب و ثواب و عقاب هم براى جسم است و هم براى روح این طور نیست كه منحصر به یكى باشد بدون دیگرى .
با این مثال مى توان معاد جسمانى را هم ، ثابت كرد و این داستان رد بر كسانى است كه مى گویند معاد، روحانى است نه جسمانى

 

جمعه 16/12/1387 - 9:10
فلسفه و عرفان

معلوم شد كه فشار و عذاب قبر حتمى است و هر كسى باید در عالم برزخ و قیامت ، به اندازه گناهان خود عذاب شود. حال ببینیم عذاب براى جسم است یا روح و یا براى هر دوى آنها؟
از آیات و اخبار این طور به دست مى آید كه : براى هر دوى آنها است ؛ چون جسم و جان هیچ كدام مستقلا نمى توانند عملى انجام دهند.
در این جا لازم است مناظره و مشاجره اى را كه در برزخ و قیامت بین جسم و روح واقع مى شود بیان كنیم تا حقیقت مطلب براى همگان معلوم شود.
زمان صدور كیفر اعمال و افعال بد و زشت ، بین جسم و جان نزاع واقع مى شود و هر كدام صدور افعال را به گردن دیگرى مى اندازد و خود را از تبعات وارده بر آن ، برى مى داند.
ابوبكر خوارزمى از این عباس نقل كرده است : جسد میت در پیشگاه الهى در مقام مناظره و مخاصمه با روح عرض مى كند: پروردگارا! مرا خلق فرمودى در حالى كه مانند مار هستم . نه دستى دارم كه با آن چیزى را بگیرم و بدهم و عملى انجام دهم ، نه پایى دارم كه به واسطه آن ، آمد و شد كنم ، نه چشمى دارم كه با آن اشیاء را ببینم ، نه گوشى دارم كه با آن صداها را بشنوم مگر این كه روح داخل من شود. چون روح داخل شد زبانم گویا، گوشم شنوا، چشمم بینا، دستم گیرا، و پایم پویا گردید. بار خدایا! عذاب را حواله روح كن و مرا از آن خلاصى ده .
بعد از آن روح عرضه مى دارد: بار خدایا! مرا خلق كردى در حالى كه مانند باد بودم . براى من دست و پا و چشم و گوش قرار ندادى . حركت نكنم مگر به واسطه آلات و اجزایى كه در بدن است و سكونت نیابم مگر به واسطه تسكین آنها، پس جرم من كدام است و جنایت من چیست ؟ خدایا! عذاب را حواله جسد قرار ده و مرا رهایى بخش .
از این حدیث به دست مى آید كه عذاب قبر، هم متوجه جسم است و هم متوجه روح ، مانند انسان خواب ، كه خواب وحشتناك ببیند ناراحتى آن ، هم در جسم او اثر مى گذارد و هم در روح او.

 

جمعه 16/12/1387 - 9:9
فلسفه و عرفان

چون فشار قبر تابع گناهان است براى مؤ منان وجود دارد؛ زیرا آن ها هم ممكن است مرتكب گناه شوند. مؤ منان و نیكان نیز به اندازه گناهانى كه از آن ها سر زده است كیفر مى شوند.
اما عذاب قبر مؤ منان با كفار و مشركان فرق مى كند. جنایت كاران ، قاتلین و حرام خواران ، عذاب قبرشان تا قیامت ادامه دارد و در قیامت هم عذابى سخت تر خواهند داشت . مؤ منان عذاب قبرشان موقت است عذاب آن ها بستگى به میزان گناهان ایشان دارد (ممكن است برخى یك لحظه و برخى یك روز و عده اى یك هفته و بعضى دیگر یك سال و چند سال در رنج و عذاب و ناراحتى به سر مى برند، آنان وقتى به اندازه گناهانشان عذاب شدند آزاد مى شوند(
امام رضا علیه السلام فرمود: كسى كه معتقد به حق بوده است ، سپس گنه كار شود و پیش از مرگ توبه نكند، در جهان برزخ به اندازه گناهانش او را عذاب كنند، تا این كه در قیامت گناهى به گردن او نباشد

 

پنج شنبه 15/12/1387 - 21:20
فلسفه و عرفان

فشار قبر تابع گناه است هر چه گناه بیشتر باشد فشار و عذاب قبر بیشتر است . كم اتفاق مى افتد كسى بدون گناه بوده و فشار قبر نداشته باشد.
یك مطلب باقى مى ماند و آن این كه : اگر كسى در دریا غرق شود یا حیوان او را بخورد یا بالاى دارش بكشند آیا فشار قبر دارد یا نه ؟
درباره كسى كه او را بدار كشیده اند از امام رضا علیه سئوال كردند: آیا عذاب و فشار قبر به او مى رسد یا نه ؟ امام در جواب فرمود: بلى ، خدا هوا را امر مى كند كه او را فشار دهد و عذاب نماید.
در رابطه با كسى كه او را به دار آمیخته اند نیز از امام صادق علیه السلام سئوال شد: آیا عذاب قبر به او مى رسد؟ فرمود: خداى زمین همان خداى هوا است . به هوا وحى مى كند كه او را فشار دهد، هوا هم او را سخت تر از قبر فشار مى دهد.
هم چنین كسى كه به دریا غرق مى شود خداوند به دریا امر مى كند او را فشار دهد. پس فشار منحصر به قبر نیست ، انسان هر كجا باشد فشار شب اول قبر را خواهد دید.

 

پنج شنبه 15/12/1387 - 21:16
فلسفه و عرفان

مرحوم سید جمال الدین گلپایگانى نقل كرد: (بعد از آن كه براى ادامه تحصیل به حوزه علمیه نجف اشرف رفتم ) یك روز به وادى السلام براى فاتحه اهل قبور و زیارت ارواح مؤ منان رفتم .
هوا بسیار گرم بود، در زیر سقفى كه بر روى قبرى زده بودند، نشستم ، عمامه خود را برداشته و عبا را كنار زدم كه قدرى استراحت كنم و برگردم . در این حمال دیدم جماعتى از مردگان با لباس هاى پاره و كهنه و وضعى بسیار كثیف به سوى من آمدند و طلب شفاعت كردند، گفتند: وضع ما بسیار بد است ، از خدا به خواه ما را عفو كند.
به ایشان پرخاش كردم و گفتم : هر چه در دنیا به شما گفتند گوش نكردید و حالا كه كار از كار گذشته است طلب عفو مى كنید، اى مستكبران ! بروید به جاى خود ایشان مى فرمود: این مردگان ، افراد پول دارى از عرب بودند كه در دنیا مستكبرانه زندگى مى كردند و قبرهایشان در اطراف همان قبرى بود كه من روى آن نشسته بودم

 

پنج شنبه 15/12/1387 - 21:12
فلسفه و عرفان

محروم آیه اله سید جمال الدین گلپایگانى نقل كرده است : در دوران جوانى كه در اصفهان مشغول تحصیل بودم ، نزد دو استاد بزرگ ، مرحوم آخوند كاشى و جهانگیر خان درس اخلاق و سیر و سلوك مى آموختم ، و آن ها مربى من بودند.
ایشان دستور داده بودند: شب هاى پنج شنبه و جمعه بروم در تخت فولاد و قبرستان و قدرى در عالم مرگ و ارواح تفكر كنم و مقدارى هم عبادت كرده و صبح برگردم .
عادت من این بود كه شب پنجشنبه و جمعه یكى دو ساعت بین قبرها حركت مى كردم و تفكر مى نمودم ، بعد چند ساعت استراحت نموده و سپس نماز شب و مناجات بر مى خواستم و نماز صبح را مى خواندم و پس از آن به اصفهان مى آمدم .
شبى از شب هاى زمستان ، هوا بسیار سرد بود و برف هم مى آمد. براى تفكر در عالم ارواح و ساكنان آن وادى از اصفهان حركت كردم و به تخت فولاد (قبرستان بزرگ اصفهان ) آمدم در یكى از حجره ها رفتم ، خواستم دستمال خود را باز كنم و چند لقمه غذا بخورم و بعد از آن بخوابم تا در حدود نیمه شب بیدار شوم و مشغول عبادت گردم .
در این حال در مقبره را زدند تا جنازه اى را كه از ارحام و بستگان صاحب مقبره بود آن جا بگذارند و قارى كه متصدى مقبره بود مشغول تلاوت قرآن شود و آن ها صبح بیایند و جنازه را دفن كنند.
آن جماعت جنازه را داخل حجره گذاشتند (و دستورات لازم را دادند) و رفتند قارى هم مشغول خواندن قرآن شد.
ناگاه دیدم ملائكه عذاب آمدند و مشغول عذاب كردن جنازه شدند.
مى گوید: چنان گرزهاى آتشین را بر سر او مى زدند كه آتش آن به آسمان زبانه مى كشید و فریادهایى از این جنازه بر مى خواست كه گویى تمام این قبرستان بزرگ را متزلزل مى كرد. نمى دانم اهل چه معصیتى بود؟ (شاید) از حاكمان جائر و ظالم بوده كه این طور مستحق عذاب شده است ، قارى قرآن اطلاعى از آن وضع نداشت ، آرام بر سر جنازه نشسته و به تلاوت قرآن مشغول بود.
از مشاهده این منظره از حال رفتم ، بدنم لرزید، رنگم پرید، اشاره به صاحب مقبره كردم كه در را باز كن مى خواهم بروم . او نمى فهمد، هر چه مى خواستم بگویم زبانم قفل شده بود و حركت نمى كرد.
بالاخره به او فهماندم : كه در را باز كن ، مى خواهم بروم . گفت : اى آقا! هوا سرد است ، برف روى زمین را پوشانیده و در راه گرگ است ، ترا مى درد.
هر چه مى خواستم به صاحب مقبره بفهمانم كه طاقت ندارم ، (من چیزهایى را مى بینم كه تو نمى بینى ) او متوجه نبود و چیزى را درك نمى كرد.
به ناچار خود را به در اطاق كشاندم ، او در را باز كرد، خارج شدم و تا اصفهان با آن كه مسافت زیادى نیست به سختى آمدم و چندین بار به زمین خوردم ، آمدم در حجره و یك هفته مریض بودم . مرحوم آخوند كاشى و جهانگیر خان ، آن دو استاد بزرگ از من پرستارى مى كردند و دوا مى دادند تا كم كم حالم بهتر شد

 

پنج شنبه 15/12/1387 - 21:2
فلسفه و عرفان

بعضى افراد مجرم قبل از آنكه داخل قبر شوند و آن ها را عذاب كنند. عذاب برزخى آنان شروع شده و ناله و فریادشان بلند است . بعضى از سالكین و خود ساختگان ، ناله برزخى بعضى را شنیده اند.
از مرحوم محدت قمى نقل شده كه مى فرمود: روزى در وادى السلام نجف اشرف براى زیارت اهل قبور مؤ منان رفته بودم . ناگهان صدایى مانند صداى شترى كه مى خواهند او را داغ كنند بلند شد، صیحه مى كشید و ناله مى كرد، به طورى كه گویى تمام زمین وادى السلام از صداى نعره او متزلزل شده بود.
با سرعت براى خلاصى آن شتر بدان سمت رفتم ، چون نزدیك شدم دیدم آن شتر نیست ، بلكه جنازه اى را براى دفن آورده اند و این فریاد از آن بلند است . افرادى كه متصدى دفن او بودند ابدا اطلاعى نداشته و چیزى نمى شنیدند و با كمال خون سردى و آرامش مشغول كار خود بودند.
شاید این جنازه از مرد ظالمى بوده كه در اولین وهله به چنین عقوبتى دچار شده و از دیدن صورت هاى برزخى ، وحشت ناك گردیده و فریاد بر آورده است

 

پنج شنبه 15/12/1387 - 21:2
فلسفه و عرفان

6- حضرت امیر مؤ منان علیه السلام در نامه اى كه براى محمد بن ابابكر نوشته بود چنین آمده است : اى بندگان ! براى كسانى كه خدا او را نیامرزد، آن چه پس از مرگ مى باشد سخت تر از مرگ است . پس از تنگى و سختى و تنهایى قبر بر حذر باشید. قبر هر روز مى گوید: من خانه غربتم ، من خانه وحشتم ، من خانه كرم هایم . قبر بوستانى را بوستان هاى بهشت یا گودالى از گودال هاى جهنم است .
وقتى بنده مؤ من از دنیا رود و او را دفن كنند، زمین به او گوید: خوش ‍ آمدى ، از كسانى بودى كه دوست داشتم بر روى من راه بروى اكنون كه به من سپرده شده اى خواهى دید چگونه با تو رفتار مى كنم ، سپس قبرش به قدر دید چشم وسعت مى یابد.
و هرگاه كافر دفن گردد، زمین به او گوید: خوش نیامدى و اهلیت ندارى . از كسانى بودى كه دوست نداشتم بر رویم راه بروى خواهى دید چگونه با تو رفتار مى كنم ، پس او چنان فشار مى دهد كه دنده هایش مى شكند و در هم فرو مى رود، به درستى كه همانا زندگى سختى دشمنانش را از آن بر حذر داشته ، عذاب قبر است .
خداوند نود و نه افعى را در قبر مسلط بر كافر مى كند كه گوشتش را پاره كنند و استخوان هایش را در هم شكنند و تا روز قیامت با او همنشین شوند. اگر یكى از آن ها در زمین بدمد، در اثر حرارت و آتش دهانش دیگر گیاهى روى زمین نخواهد رویید.
پس اى بندگان خدا! جان هاى ناتوان شما و بدن هاى لطیف و نرمتان كه با كم ترین عذاب از پا در مى آید توان تحمل این همه عذاب را ندارد، اگر توانایى دارید كه جان و تن خود را از آنچه آن را ندارید برهانید، عمل كنید به آنچه خدا دوست دارد و واگذارید آنچه را كه او دوست ندارد
نیز آن حضرت در ضمن حدیثى مى فرماید: زمانى كه یكى از دشمنان خدا بمیرد كسى به نزد او آید كه لباسش از تمام مردم زننده تر و بوى بدنش از همه متعفن تر است . به آن میت گوید: بشارت باد ترا به آشامیدنى هایى كه چون فلز گداخته پر حرارت است و بشارت باد ترا به نزدیك شدن آتش دوزخ ، آن میت در حالى كه غسل دهنده خود را مى شناسد، افرادى كه جنازه او را به قبرستان مى برند سوگند مى دهد و مى گوید: قدرى صبر كنید و از بردن من ، خوددارى نمایید.
چون میت را وارد قبر كنند، دو فرشته داخل شوند و بندهاى كفن او را گشایند و به او گویند: پروردگار تو كیست ؟ پیغمبر تو چه كسى است ؟ دین تو كدام است ؟ در جواب گوید: نمى دانم و مى شناسم . فرشتگان گویند: ندانستى و در راه هدایت قوم ننهادى و چنان با گرز آتشین ضربه اى به او زنند كه تمام جنبندگان غیر از جن و انس از آن ضربه وحشت مى كنند و درى از جهنم به روى او باز مى نمایند. پس به او مى گویند: بخواب به بدترین حالات !
بعد از آن ، قبر براى او تنگ مى شود و او را فشار مى دهد مانند تنگى و فشارى كه سر نیزه در پیكان سر خود دارد، قبر به قدرى او را فشار مى دهد كه مغز سر او از میان ناخن ها و گوش هایش خارج شود. در این حال مارها، عقرب ها و سایر گزندگان بر او حمله كرده و پیوسته او را مى گزند تا موقعى كه خدا او را از قبر خارج كند و براى حساب و كتاب در صحراهاى قیامت محشور و مبعوث گرداند و او دائما تمنا مى كند كه زودتر قیامت بر پا شود و از شدت گرفتارى او كم گردد. بیچاره خیال مى كند با بر پا شدن قیامت عذاب او كم خواهد شد
7- در حدیثى وارد شده است : كسى نیست كه از قبرستانى عبور كند مگر این كه اهل قبرستان مى گویند: اى غافل ! اگر مى دانستى آنچه را ما مى دانیم (عذاب قبر و فشار آن ) هر آینه گوشت بر بدنت آب مى شد.
8- از شبیر نبال نقل شده است : امام صادق فرمود: (وقتى سعد از دنیا رفت و او را دفن كردند) حضرت رسول قبر او را در بر گرفت در حالى كه با دست خود قبر را مس مى كرد و ما بین كتف حضرت حركت مى نمود. عرض كردند: یا رسول الله ! (چرا) قبر سعد را در برگرفتید و ما بین كتف شما به حركت آمد؟ فرمود: هیچ مؤ منى نیست مگر این كه براى او فشار و عذاب قبر است .
9- وقتى فاطمه بنت اسد، مادر امیر المؤ منین علیه السلام از دنیا رفت و او را غسل دادند و كفن كردند. حضرت رسول علیه السلام داخل قبر شد، مقدارى خوابید و دعا كرد:
بعد از دفن فاطمه ، علت خوابیدن داخل قبر را از آن حضرت سئوال كردند. فرمود: روزى صحبت از فشار قبر شد او ترسید و ناله كرد. این بود كه مقدارى در قبرش خوابیدم و دعا كردم تا خدا او را از عذاب و فشار قبر در امان بدارد.
10- زید ابن ثابت مى گوید: روزى رسول اكرم علیه السلام از باغ بنى نجار عبور مى فرمود در حالى كه بر اشتر سوار بود. ناگاه شتر آن حضرت رم كرد به طورى كه نزدیك بود ایشان را بر زمین اندازد. در این اثنا نظر ما بر قبرهایى افتاد كه عدد آن هاپنج یا شش بود.
حضرت از صاحبان آن قبرها سئوال كرد و فرمود: كسى هست كه صاحبان این قبرها را بشناسد. مردى گفت : من ایشان را مى شناسم . پرسید: ایشان در چه زمانى از دنیا رفته اند؟ عرض كرد: در زمان جاهلیت .
فرمود: صاحبان این قبرها مبتلا به عذاب مى باشند و اگر ترس از این نبود كه شما مرده هاى خود را دفن نكنید و به سوزانید یا به دریا اندازید یا به حیوانات دهید، و اگر از ترس این نبود كه هم دیگر را سرزنش و توبیخ كنید كه پدر فلانى به جهت فلان گناه مبتلا به فلان عذاب شده است الان به درگاه خداوند دعا مى كردم كه بشنواند به شما عذاب قبرى كه من مى شنوم ؛ زیرا حضرت شنیده بود صداى عذاب آن ها را

 

پنج شنبه 15/12/1387 - 21:0
فلسفه و عرفان

یكى از چیزهایى كه مسلمانان باید به آن معتقد باشند عذاب و فشار قبر است .
گر چه حقیقت فشار قبر به خوبى براى ما روشن نیست ، ولى دور نمایى از آن را بیان مى كنیم و آن عبارت است از آن كه وقتى جنازه میتى را در میان قبر مى گذارند، آن میت خود را در تنگ ناى تاریك و وحشت ناك قبر مى نگرد و در فشار بسیار سختى قرار مى گیرد.
حال باید بدانیم ، آیا روح میت در فشار قرار مى گیرند؟ (مانند شخصى كه حكم اعدامش صادر شده باشد) و او شب آخر عمر خود را در فشار سخت روحى مى بیند، یا قالب مثالى كه همان روح و جسم لطیف اوست (شبیه عالم خواب ) در فشار قرار مى گیرد؟ اى این كه روح با همین جسد خاكى دنیایى رابطه بر قرار مى كند و خود را در فشار مى نگرد.
آن چه از روایات به دست مى آید: فشار قبر به بدن اصلى وارد مى شود، اما براى افراد در شدت و ضعف فرق مى كند؛ زیرا هر كس گناهش بیشتر باشد در قبر فشارش بیشتر است .
عذاب قبر براى گناه كاران حتمى است . اما براى مؤ منان ، امكان دارد واقع شود و امكان دارد واقع نشود. در این رابطه به چند روایت توجه كنید.
1- از حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم روایت شده كه فرمود: فشار قبر براى مؤ من از دو جهت است . یا براى كفاره و از بین بردن گناهان او است ، یا براى نعمت هایى كه در دنیا ضایع كرده و توجه به آن ها نداشته است
2- ابى بصیر از امام صادق علیه السلام پرسید: آیا كسى از فشار قبر نجات مى یابد؟ فرمود: پناه مى برم به خدا از آن ، چه بسیار كم است كسى كه از عذاب قبر رهایى یابد، به درستى كه براى گناه كاران عذاب و فشار قبر حتمى است .
3- وقتى كه عثمان بن عفان در اثر ضرب و كتك روجه خود رقیه دختر حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم را به شهادت رسانید و او را دفن كردند، آن حضرت در برابر قبر او ایستاد و سر به جانب آسمان بلند كرد در حالى كه اشك از چشمانش مى ریخت . به مردم فرمود: به یاد آورم آن چه بر این مظلومه واقع شد (از شكنجه كردن عثمان او را). برایش دل سوزى كردم و از خداوند رحیم خواستم كه او را به من ببخشد و فشار قبر به او نرسد.
پس از آن عرض كرد: خداوندا رقیه را به من ببخش و او را در قبر عذاب نكن . خداوند آن مظلومه را به آن حضرت بخشید و از عذاب قبر نجات داد
4- وقتى سعد بن معاذ از دنیا رفت بعد از غسل و كفن ، او را داخل قبر كردند و آن را پوشیدند. مادرش گفت : اى سعد! گوارا باد بر تو بهشتى كه داخل آن شوى .
رسول خدا فرمود: اى مادر سعد! به طور جزم بر خدا حكم نكن ، اینك فشار قبر سعد را فرا گرفت . عرض كرد: چرا یا رسول الله ؟ فرمود: چون داخل خانه بد اخلاق بوده است .
5- حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: قبل از نبوت ، وقتى شتران و گوسفندان را مى چرانیدم عادت داشتم موقع چریدن به آنها نظر كنم .
بعضى اوقات بدون این كه چیزى آنها را بترساند ناگهان از جاى خود جستن مى كردند و دور هم جمع مى شدند. تعجب مى كردم و در شگفت مى ماندم تا این كه بعد از مبعوث شدن به رسالت جبرئیل به من چنین گفت :
وقتى كافر از دنیا مى رود و او را داخل قبر مى كنند، ملائكه ضربه اى به او مى زنند به طورى كه تمام مخلوقات از آن به وحشت مى آیند مگر جن و انس .
بعد از آن فهمیدم ، وحشت و هراسى كه شتران و گوسفندان پیدا مى كردند، در اثر همان ضربه بوده است . بعد از آن خبرى كه جبرئیل به من داد از عذاب و فشار قبر به خدا پناه مى بردم .

 

پنج شنبه 15/12/1387 - 20:59
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته