• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2664
تعداد نظرات : 2458
زمان آخرین مطلب : 3843روز قبل
دعا و زیارت

امام علی (ع) فرمودند:

طوبی لمن ذکر المعاد ، و عمل للحساب ، وقنع بالکفاف ، و رضی عن الله

خوشا به حال کسیکه بیاد معاد باشد . و برای روز حساب عمل کند و بمقدار کفایت قناعت نماید . و از خدا راضی باشد. 

(نهج البلاغه)

چهارشنبه 26/4/1387 - 16:50
دعا و زیارت

امیر المؤمنین(ع) فرمودند:

کُلَ مُقتَصَر عَلَیهِ کاف.
هر مقداری که بتوان بر آن اکتفا نمود کافی است

(جهاد النفس ح 635)

چهارشنبه 26/4/1387 - 16:47
دعا و زیارت

امیر المؤمنین (ع) فرمودند:

أکبَرُ العَیب أن تَعیبَ مَا فِیکَ مِثلُهُ
بزرگترین عیب آن است که آنچه را که مانند آن در خودِ توست عیب بشمری.

(جهاد النفس ح 336)

چهارشنبه 26/4/1387 - 16:46
دعا و زیارت

 امام علی(ع) فرمودند:

الغنى الاکبر الیأس عما فى ایدى الناس
بى اعتنائى و امید نداشتن بدانچه در دست مردم است بزرگترین توانگرى است.

(نهج البلاغه)

چهارشنبه 26/4/1387 - 16:45
بیماری ها

پرتغال حاوی این ویتامینها  K,C,P,B و کاروتن می باشد البته تو هویج و نارنگی هم به وفور کاروتن هست.

فواید: فعالیت کارهای پوستی  ازدیاد تحرک نیروی حیاتی سلولها و تقویت نیروی دستکاه عصبی به کار انداختن اعمال و وظایف ارگانیسم تجدید قوای جوانی و منابع نیرو ضد تشنج اگه تب داری می سوزی اختلالات دستگاه گوارش کبد روده داری پرتغال حتمآ بخور "برای درمان یبوست پوست پرتغال را پخته و بخورید ترشحات صفراوی  زیاد می شه و مکانیک روده نیز تقویت میشه و مواد را راحت تر دفع می کن.

مالیده آب پرتغال بر روی پوست دست و صورت اثر مثبت داره باعث میشه چهرت شفاف بشه خصوصآ اگه از آب پوستش استفاده کنید.

چهارشنبه 26/4/1387 - 16:41
دانستنی های علمی

زندگی نامه شهید جواد سرافراز

 شهید جواد سرافراز در سال ۱۳۳۲ در تهران به دنیا آمد. پدرش حجت الاسلام حاج شیخ ابوالفضل سرافراز از مروجین مكتب اهل بیت و از وعاظ بنام تهران می باشد. شهید جواد سرافراز اولین فرزند ذكور و دومین فرزند خانواده این روحانی مبارز بوده است، وی تحصیلات ابتدایی را در دبستان ولی عصر(عج) قم گذرانده و پس از آنكه آدم ربایان دربار كثیف، امام را به تركیه بردند، خانواده ایشان به قلهك شمیران كوچ كرده ضمن ترویج مكتب اهل بیت، نقش فعال در تعلیم و تربیت جوانان را داشته است. در همین سالها شهید جواد در دبیرستان های شهریار و نیاكان قلهك به اخذ دیپلم ریاضی نائل و سپس به خدمت نظام رفت. پس از دوره نظام جهت ادامه تحصیل به انگلستان عزیمت كرد. شهید سرافراز از همان نوجوانی روحیه و ایمانی قوی و انقلابی داشت، بسیار پر تلاش و صاحب روح بزرگ و سعه صدر بود. وی پس از ورود به انگلستان به پدر خود می نویسد: پدر، پس این اروپای مهد تمدن كجا است؟ من در اینجا جز زندگی حیوانی و فساد و ارضاء تمایلات شیطانی و عاری از عاطفه و فضیلت، چیزی نمی بینم. بنا به درخواست جمعی از دانشجویان ایرانی مقیم هند به آن كشور عزیمت كرد و در بنگلور مشغول ادامه تحصیل در رشته جامعه شناسی شد. جو حاكم برمحیط دانشجویی ایرانی هند (آنزمان) آنها را به سه گروه تقسیم كرد: ۱- عناصریكه ارتباط با نمایندگان رژیم فاسد شاه داشتند. ۲- عناصر بی تفاوتی كه جز به منافع شخصی خویش نمی اندیشیدند.۳- عوامل كنفدراسیون و گروههای چپ كه با هرگونه حركت اسلامی شدیداً مخالفت می كردند. شهید سرافراز پس از ورود به هند بلافاصله اقدام به تشكیل جلسات مشاوره دینی مخفی نمود. پس از گذشت سه ماه، با همكاری متعهدانه جمعی از دانشجویان مسلمان پیرو اسلام راستین، در روز میلاد یازدهمین اختر فروزان آسمان ولایت ضمن دعوت علنی از دانشجویان ایرانی سراسر هند، انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی مقیم هند، بنگلور، اعلام موجودیت كرد. او به سبب تلاش پیگیر و مداومش مظهر مقاومت و قاطعیت در انجمن شده بود به همت والای او و برادران همرزمش، حركتی اسلامی خالص بر مبنای تشیع علوی درهند به وجود آمد كه با هر تفكر و گرایش غیر اسلام راستین مبارزه می كرد. وی از روحی سرشار از عرفان برخوردار بود و ساعتها در خلوت به راز و نیاز می پرداخت.شهید سرافراز از چنان روحیه ایثارگری برخوردار بود كه هرگز سهمی برای خود قائل نبود و همه چیز را برای دیگران می خواست، در نشست و برخواست و در برخوردها می كوشید تا اخلاقش، منطقش بر سنت پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) باشد. بچه‌های یتیم در یتیمخانه بنگلورهند هرگز چهره مهربان او را كه یكشنبه ها با آنان می گفت و می خندید و قرآن یادشان می داد، از یاد نمی برند. شهید سرافراز استعدادی عجیب در تشكیلات و انسجام نیروها داشت. او در مبارزه دانشجویی علیه رژیم فاسد شاه چهره ای ممتاز بود. شهید سرافراز در اوایل بهمن ۵۷ با وجودیكه از جانب برادران انجمن شدیداً مخالفت می شد، بالاخره نتوانست در هند بماند و عازم ایران شد و در آن هنگام كه انقلاب و حركت اسلامی مردم هر روز بیش از روز قبل اوج می گرفت و سیر نهایی را طی می كرد با حضور خود در صحنه دین خویش را ادا نمود و حتی در روز یورش و قتل عام مزدوران دربار شاه به نیروی هوایی، وی مسلحانه جنگید و در همان روز تیری به وی اصابت نمود كه پس از معالجات بهبود یافت. شهید سرافراز پس از پیروزی انقلاب اسلامی در حزب جمهوری اسلامی همچون مریدی در كنار شهید مظلوم دكتر بهشتی نقش فعال داشت. به طوریكه شهید بهشتی مكرر گفته بود كه سرافراز، بازوی من است. وی عضو شورای مركزی و رئیس دفتر و مدیر آموزش و سرپرست منطقه یازده حزب جمهوری اسلامی بود و همچنین با همه تلاشها و مسئولیتهایش در حزب، مدیر روابط عمومی ایزایران وابسته به وزارت دفاع و مدیرمسئول رایانه نیز بوده است. وی سخنران لایق و پرتوانی بود كه با تحلیل شیوای مسائل اسلامی، حماسه می آفرید و افكار و قلوب شنوندگان را مجذوب مبانی و تعالیم اسلام می نمود و بالاخره این فرزند رشید و برومند اسلام و انقلاب با بیش از هفتاد نفر فرزندان كم نظیر اسلام كه از بهترین یاران امام بودند، در بمب گذاری دفتر مركزی حزب جمهوری اسلامی، یعنی كربلای خونین ایران لباس زیبا و گرانمایه شهادت را به تن كرد و به ملاقات خداوند رفت. روحش شاد و راهش تا تحقق حكومت جهانی حضرت مهدی علیه السلام مستدام باد.

چهارشنبه 26/4/1387 - 16:34
دانستنی های علمی

زندگی نامه شهید دکترحسن عضدی

 شهید دكتر حسن عضدی در سال ۱۳۲۵ در یك خانواده متدین از طبقه متوسط و معمولی در شهر رشت متولد گردید و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهرستان به پایان رساند در ضمن از شاگردان ممتاز دوران تحصیلی بود. او از همان كودكی به اسلام عشق می ورزید و در مساجد به گفتن اذان می پرداخت و از عنفوان جوانی برای اعتلای دانش خود در زمینه معارف اسلامی با وجود مشكلات با تلاش زیاد كلیه كتابها و متون سخنرانی شهید استاد مطهری و همچنین دكتر علی شریعتی را به دست می آورده و مورد مطالعه قرار می داده است. نامبرده پس از اخذ دیپلم، داوطلبانه، برای آشنایی هرچه بیشتر و نزدیكتر با زندگی طبقه مستضعف جامعه خود، تحت پوشش سپاهی دانش به محرومترین و دورترین روستاهای كشور مسافرت نمود، ضمن بارورنمودن معلومات اجتماعی خود نسبت به ارشاد آنها درباره واقعیتهای نظام طاغوتی، خدمت سربازی را به پایان رسانید. سپس برای ادامه تحصیلات عازم تهران شد و در دانشكده علوم ارتباطات اجتماعی، به تحصیلات ادامه داد و مؤفق به اخد لیسانس در دو رشته روزنامه نگاری و روابط عمومی وتبلیغات گردید، پس از آن به علت علاقه به مسائل سیاسی وارد دانشكده علوم سیاسی شده و به تحصیلات در سطح فوق لیسانس ادامه داد. سپس راهی آمریكا گردید و در رشته مدیریت بازرگانی با تخصص مدیریت بین المللی از دانشگاه دالاس موفق به اخذ درجه فوق لیسانس گردید و به دلیل به دست آوردن درجه ممتاز به عضویت افتخاری انجمن مدیران درآمد و بعد از آن تحصیلات عالیه خود را تا مرحله اخذ دكترا در رشته اقتصاد سیاسی در دانشگاه تگزاس در دالاس ادامه داد و همزمان در انجمنهای اسلامی دانشجویان آمریكا و كانادا فعالیت سیاسی را دنبال نمود. با آغاز انقلاب اسلامی ایران ،به وطن مراجعت نموده و به زغم خود چون قطره ای به دریا پیوست و فعالیتهای سیاسی خود را همچنان تحت رهبری امام خمینی (ره) در ایران ادامه داد و برای نشر عقاید اسلامی به تدریس در دانشگاه گیلان پرداخت. پس از پیروزی انقلاب به عنوان یكی از نمایندگان استان گیلان در مجلس خبرگان انتخاب شد و در آن مجلس نیز به عضویت هیات رئیسه برگزیده گردید. با آغاز فعالیتهای حزب جمهوری اسلامی ایران به عنوان یكی از یاران نزدیك بنیانگذاران حزب در آمد و با تلاش پیگیر، شاخه حزب جمهوری اسلامی را در گیلان پایه گذاری نمود و همچنین به عضویت ستاد انقلاب اسلامی استان گیلان در آمد. دكتر حسن عضدی سپس به تقاضای دانشجویان مدرسه عالی ترجمه سرپرستی آن مدرسه عالی را به عهده گرفت و همزمان در دانشكده انقلاب اسلامی دانشگاه ملی به طور رایگان به تدریس پرداخت. شهید دكتر عضدی پس از اجرای طرح ادغام دانشگاهها به سرپرستی مجتمع دانشگاهی ادبیات و علوم انسانی منصوب شد و فعالیت مستمر خود را در كمیته های مختلف ستاد انقلاب فرهنگی آغاز نمود و یكی از اعضای كمیته ۵ نفری ادغام دانشگاهی و مؤسسات عالی بود. اویكی از بنیانگذاران جامعه دانشگاهیان ایران بوده و یكی از اعضای فعال شورای وحدت حوزه و دانشگاه بوده است. آخرین سمت شهید دكتر حسن عضدی علاوه بر مسئولیتهای فوق، معاونت وزارت فرهنگ و آموزش عالی و رئیس سازمان امور دانشجویان و سازمان سنجش آموزش كشور بود. نامبرده در اجرای اهداف خونبار اسلامی ایران روزانه حداقل ۱۶ ساعت بكار و تلاش می پرداخته و در این راه از هر چیز حتی عزیزان خود نیز منفك بوده است و همیشه خود را پدر فرزندان محروم جامعه می دانسته و در قبال كلیه این فعالیتها سعی می نموده حداقل دریافتی را از بیت المال داشته باشد و آنرا نیز صرف مخارج ضروری افراد تحت تكفل خود یعنی زن و دو فرزند خردسال و خواهران خود و سایر نیازمندان نماید. شهید دكتر عضدی در دوران جوانی مادر و سپس پدر خود را از دست داده و در نتیجه مسئولیت تكفل برادران و خواهران او نیز بر دوشش استوار شد. او نه تنها از زیر بار این مسئولیت شانه خالی نكرده، بلكه علاوه بر آن همان نقش را در اجتماع خود نیز به عهده گرفت به طوریكه پس از شهادت ما ترك او از مال دنیا فقط مقادیری قابل توجه كتاب در زمینه معارف اسلامی و كتابهای علمی می باشد. بازماندگان این شهید یك زن و دو فرزند می باشند. در وصیت نامه ای كه شهید عضدی برای فرزندان خود نوشته صریحاً بیان داشته كه طالب شهادت است و می‌خواهد در زندگانی ابدی به صورت شهید و شاهد باشد. روحش شاد و راهش مستدام باد.

چهارشنبه 26/4/1387 - 16:32
دانستنی های علمی

زندگی نامه شهید محمد صادق اسلامی گیلانی

 شهید اسلامی در سال ۱۳۱۱ در تهران متولد شد وی تحصیلات ابتدائی را در تهران و لنگرود(زادگاه پدرش)طی کرد و پس از بازگشت به تهران،دوره متوسطه را بصورت شبانه و متفرقه ادامه داد. در سال ۱۳۳۶ در شركت مخابرات مشغول به كار بود و آنگاه در سازمان آب تهران ادامه اشتغال داد. در سال ۱۳۴۱ با مهندس روحانی مدیرعامل وقت سازمان آب( كه از معدومین پس از پیروزی انقلاب می باشد) به علت انحرافات مذهبی و اخلاقی و اختلاس مالی نامبرده، درگیر و توسط وی اخراج شده و از آن پس به فعالیت در بازار روی آورد. چندی بعد به عنوان مدیر قسمت در شركت پارس متال و سپس به عنوان مدیرعامل شركت قائمیان و آنگاه در سمت مدیریت عامل شركت مرغ دانه بکاراشتغال داشته است. در سال ۱۳۳۰ به شهید حاج صادق امانی گروه شیعیان را تاسیس و در كادر رهبری این گروه به مبارزه مشغول بود. در سال ۱۳۴۰ با شكل گرفتن هیات های مؤتلفه با توجه به حركت این هیات در خط ولایت فقیه به هیات مزبور پیوست. شهید اسلامی از اعضای شورای مركزی هیات های مؤتلفه بود كه پس از اعدام انقلابی حسنعلی منصور نخست وزیر وقت، به مدت ۲ سال در زندانهای رژیم تحت شكنجه های قرون وسطایی بوده و پس از آزادی از زندان ضمن پرداختن به پاره ای امور اجتماعی از قبیل تاسیس مدرسه رفاه و برخی فعالیت های فرهنگی از مبارزات سیاسی نیز غافل نماند و در كلیه فعالیت های زیر زمینی علیه رژیم طاغوتی پهلوی شركت داشته است. شهید اسلامی با سازمان مجاهدین خلق آن زمان كه هنوز انقلابیون مسلمان بدان به چشم سازمانی اسلامی می نگریستند روابطی داشت و به محض مشاهده انحرافات سازمان با آنها قطع رابطه نمود. حدود ۱۳۵۵ به همراه سید علی اندرزگو به تشكیل یك گروه ضربت علیه شاه دست زد و به هنگام شهادت اندرزگو دستگیر و مجدداً به زندان افتاد. پس از آزادی بار مبارزه را به اتفاق سایر همرزمانش از قبیل شهید حاجی درخشان، عسگراولادی و بادامچیان و … بدوش كشید. وی در دو سال قبل از پیروزی انقلاب از رهبران مؤثر نهضت بوده كه مسئولیت راه اندازی و هدایت اكثر راهپیماییهای عظیم را به اتفاق سایر همسنگرانش به عهده داشت. شهید اسلامی اولین كسی بود كه قبل از شهادت حاج آقا مصطفی در صحن حضرت عبدالعظیم طی یك سخنرانی رسماً از رهبری انقلاب به عنوان” امام خمینی” یاد كرد و به هنگام ورود امام به ایران به اتفاق شهید مهدی عراقی مسئول انتظامات كمیته استقبال از امام بود و این مسئولیت در اقامتگاه امام نیز به عهده وی بود. پس از پیروزی انقلاب نیز با تاسیس حزب جمهوری اسلامی به عضویت این حزب در آمد و تا شهادت از اعضای كادر مركزی حزب جمهوری اسلامی و نیزمسئول واحد اصناف این حزب بود و پس از روی كار آمدن دولت مكتبی شهید رجایی به عنوان معاون هماهنگی و پارلمانی وزارت بازرگانی به خدمت خود ادامه داد. شهید اسلامی از یاران و آشنایان نزدیك مرحوم آیت الله طالقانی، شهید عراقی، شهید بهشتی و به خصوص شهید مطهری و … بود و اصولاً علاقه خاص به روحانیت به عنوان اصیل ترین حافظان مكتب اسلام داشت. وی به عنوان یك چهره مبارز مؤمن و مجاهد واقعی بین تمامی مبارزین معروف بوده است. درذكر سجایای اخلاقی ایشان بی هیچ اغراقی قلم و زبان عاجز است. وی برخوردار از تقوی، تواضع، خشوع، حسن برخورد، گشاده رویی، محبت و اخلاص، صفای درون، تبری از ریا، سادگی، خاكی زیستن، احترام به كوچكتر و بزرگتر از خود، سعه صدر، انتقاد پذیری و … بود و طائر روحش جز در فضای خداجویی و حق طلبی طیران نكرد، روحش شاد و راهش مستدام.

چهارشنبه 26/4/1387 - 16:28
دانستنی های علمی

شهید سیف الله عبدالكریمی در سال ۱۳۱۲ در یك خانواده كشاورز روستایی در قریه كومله شهرستان لنگرود متولد شد از ابتدای زندگی با مشكلات روبرو شد. در سن هفت سالگی وارد دبستان محل زادگاهش شد و تا پایان دوره ابتدایی در آنجا به تحصیل خویش ادامه داد. شهید ضمن تحصیل در دبستان چون سایر فرزندان روستایی در كار كشاورزی به خانواده اش كمك می كرد. پس از پایان دوره دبستان به علت اشتیاقی كه نسبت به مسائل دینی داشت جهت كسب دانش و علوم اسلامی و فقهی رهسپار شهرستان قم شد. علوم مقدماتی و ادبیات را نزد اساتید عالیقدر حوزه علمیه قم فراگرفت. پس از آن جهت آموختن اصول فقه به محضر استاد آیت الله محمدی گیلانی حاضر شد و علوم عقلی و فلسفه اسلامی را از حضور آیت الله انصاری شیرازی آموخت ضمناً نامبرده شبها نیز به تحصیلات متوسطه خود ادامه می داد. سپس در سال ۱۳۴۲ در جهت ادامه تحصیل در امتحانات ورودی دانشگاه شركت كرد و در دانشكده الهیات دانشگاه تهران پذیرفته شد و در همان ایام نیز ازدواج نمود. شهید عبدالكریمی ضمن تحصیل از محضر پرفیض استاد علامه آیت الله مطهری و استاد شهید دكتر مفتح بهره ها گرفت. به زبان عربی كاملاً تسلط داشت و به زبان انگلیسی آشنایی زیادی داشت. نامبرده ضمن تحصیل در دانشگاه جهت تامین مخارج زندگی چندین ساعت در هفته در یك مدرسه خصوصی تدریس می كرد. به جهت هوش و استعدادی كه در كسب علم و علاقه ای كه به مطالعه و تحقیق داشت در دوره دانشكده با نمرات بسیار عالی و در پایان به عنوان شاگرد ممتاز دانشكده معرفی شد و قرار شد كه به وی بورس تحصیلی جهت ادامه تحصیل تعلق گیرد، ولی چون شهید عبدالكریمی فردی متدین و آزاده بود، حاضر نشد كه هر آن چیزی كه دستگاه می خواهد انجام دهد. شهید عبدالكریمی را از گرفتن بورس تحصیلی محروم و حتی برای اینكه ضربه ای بیشتر و محكمتر بر او وارد كنند او را پس از طی دوره آموزشی سربازی كه در قسمت پیاده نظام خدمت می كرد، به بدترین نقطه از نظر نظامی، یعنی منطقه نوسود كه درگیر جنگ ایران و عراق در آن زمان بود، تبعیدش نمودند و پس از چندی به تهران منتقل شد. شهید عبدالكریمی ضمن خدمت سربازی در امتحانات ورودی دوره فوق لیسانس دانشكده الهیات تهران شركت نمود و از عهده امتحانات ورودی در رشته فلسفه به خوبی بر آمد و پس از خدمت سربازی مدتی هم جهت گرفتن فوق لیسانس در تهران اقامت و بالاخره بعد از هفت سال تحصیل دررشته فلسفه و حكمت اسلامی در سال ۱۳۵۰ با درجه فوق لیسانس به استخدام آموزش و پرورش در آمد و در آغاز وظیفه خطیر، تعلیم و تربیت را در شهرستان لاهیجان به عهده گرفت. شهید عبدالكریمی در تمام مدت مذكور در فعالیت های سیاسی و مذهبی شركت می نمود و پس از آن كه به لاهیجان آمد، ضمن تدریس بقیه اوقات خود را صرف تشكیل جلسات و انجمنهای سیاسی و مذهبی نمود كه نتیجه آن همه زحمات طاقت فرسای او در مدت كم باعث تشكیل انجمنها و جلسات مخفی و نیمه مخفی در شهرهای لاهیجان و لنگرود و رودسر بود. و بارها اتفاق می افتاد كه می بایست پس از تعطیل كلاس درس جهت شركت در جلسات مذهبی و سیاسی در شهرهای مختلف حاضر باشد. به هر حال در فاصله سالهای ۵۰ تا ۵۴ با كوشش و زحمات شبانه روزی توانست، تا حدی به آرزوی خود كه آگاهی دادن بود نائل آید. البته در این سالها با آنكه بسیار دقیق و هوشیارانه عمل می كرد، باز هم ساواك تقریباً پی به بعضی كارهایشان برد و چندین بار او را به ساواك احضار و ضمن تهدید و ناسزاگویی درپاره ای از موارد مانع از كارش می شدند. پس از تاسیس و افتتاح مدرسه عالی مدیریت گیلان(لاهیجان) به مدت ۲ سال در كار علمی و آموزشی با آن واحد دانشگاهی همكاری داشت و درسهای معارف اسلامی و تاریخ فرهنگ و تمدن ایران را تدریس كرد. در سال ۱۳۵۴ به دانشگاه مشهد انتقال یافت و در این مدت كوتاه در بسیاری از جلسات و انجمنها شركت می كرد، به هر حال پس از یك سال او را از دانشكده اخراج نمودند و وی روانه لاهیجان شد. او چون علاقه شدیدی به كار معلمی و تعلیم و تربیت داشت، هیچگاه مشكلات و مصائب اجتماعی او را مایوس نكرده بلكه هر بار استوارتر و با اعتقاد بیشتر دنبال كارهایش را می گرفت و در اوایل انقلاب و حدود یك سال قبل از انقلاب جهت رساندن پیام امام فعالانه كوشش كرد و تنظیم برنامه جهت راهپیمایی ها و سخنرانی ها و اعتصابات و تعطیل بازارها و ادارت تا پیروزی انقلاب تقریباً نقش رهبری را در سطح لنگرود و در رابطه با چند شهر دیگر به عهده داشت و هنگامیكه رژیم پهلوی سقوط كرد و وضع شهربانی و ژاندارمری و بعضی ادارات حساس دیگر بسیار آشفته بود و هر آن احتمال داده می شد سلاحها و تجهیزات از شهربانی لنگرود و ژاندارمری در شهرهاو بخش ها توسط گروههای مخالف به غارت برده شود.شهید عبدالكریمی با ابتكار خاصی توانست در كوتاه ترین مدت با عده ای از افراد مؤمن و صدیق تمام سلاحها و وسایل را جمع آوری و در جای امنی بگذارند و پس از آنكه تقریباً مسئولان مشخص شدند كلیه سلاحها و تجهیزات را به مقامات مسئول تحویل دهند. بعد از پیروزی انقلاب، مسئول كمیته انقلاب اسلامی شهرستان لنگرود بود. بعد از باز شدن دانشگاه و مدارس از طرف دانشگاه مشهد جهت تدریس در دانشكده الهیات به مشهد دعوت شد و از آنجائیكه وی شیفته معلمی بود و با وجودیكه پستهایی را پس از انقلاب به وی پیشنهاد كردند، وی هیچكدام را نپذیرفت و برای ادامه كار معلمی به دانشگاه مشهد رفت. و در گروه مبانی و تشیع و ادیان مذاهب دانشكده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه مشهد به تدریس اشتغال ورزید. تا اینكه در موقع انتخابات مجلس شورای اسلامی گروه كثیری از مردم از او خواستند كه خود را به عنوان كاندیدا معرفی نماید و علیرغم میل باطنی خودش برای رفتن به مجلس، باز هم مردم این كار را به عنوان وظیفه شرعی به او پیشنهاد كردند. به ناچار شهید به عنوان یك مسئولیت شرعی و دینی كاندیداتوری خود را اعلام نمود و برخلاف سایر كاندیداها كه تبلیغات زیادی با هزینه سنگین برای كاندیداتوری خود به عمل آوردند، او می گفت كه نه پول و سرمایه تبلیغات را دارم و نه اینكه می خواهم اینكار صورت گیرد و هر كسی كه مایل باشد، می تواند به من یا هر كس دیگری رای دهد. خلاصه مردم او را به مجلس فرستادند و مدت یكسال و اندی در مجلس بود و در این مدت كم تمام اوغات فراغت خود را در حوزه انتخابی خود بود و هر بار به به لنگرود می آمد سعی می كرد به چندین روستا سر بزند تا از نزدیك با مشكلات مردم با خبر گردد، زیرا خود روستا زاده و اهل درد بود و دردهای مردم را لمس می كرد و بارها و بارها اتفاق می افتاد كه حتی شبها به روستاها می رفت و از وضع كار و كشاورزی و سایر گرفتاریهای آنان پرسش و جستجو می كرد و جهت رفع مشكلات و درمان دردهای جامعه اقدام می كرد. شهید كم حرف می زد و بیشتر عمل می كرد. او جهت رفاه حال مردم شهر و روستا قدمهای مثبت زیادی برداشت، از آنجمله در مورد قیمت برگ سبزچای، نوغان و حفر چاههای آب جهت آبیاری مزارع برنج كه نتیجه آن حفر چندین حلقه چاه در روستاهای منطقه و پیگیری احداث و اتمام جاده لنگرود به كومله و اطاقور، پیگیری جهت برقراری تلفن خودكار بین بخش كومله با سایر شهرهای ایران، پیگیری و كوشش جهت برق رسانی به روستاهای شهرستان لنگرود و بسیاری از كارها و برنامه های دیگر كه ناتمام ماند. او كه بارها در سخنرانیهای خویش عنوان نمود كه من احساس می كنم كه روی خون ۷۰ هزارشهید نشسته ام، انتظار ندارم كه چهار سال دوره نمایندگی خود را در مجلس شورای اسلامی تمام كرده و برگردم.من شهادت را احساس می كنم و امیدوارم كه به این آرزو برسم و سرانجام نیز در فاجعه جانگداز دفتر مركزی حزب جمهوری اسلامی ایران همراه با ۷۲ تن دیگر از یاران صدیق و باوفای امام به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

چهارشنبه 26/4/1387 - 16:24
دانستنی های علمی

شهادت مظلومانه: مخالفت خط نفاق با شهید بهشتی و ایستادگی مظلومانه ایشان در برابر این جریان خطرناک آنقدر ادامه یافت که منافقان ناچار شدند ایشان راکه یکی از اصلی ترین موانع اهداف شوم شان بود،به شهادت برسانند. با شهادت ایشان بود که بسیاری از خط و ربط‌ها و وابستگی ها بیش از پیش برای همگان آشکار گردید و عده ای فریب خورده و غافل که تبلیغات منافقین در آنها اثر کرده بود، به خود آمدند.اما انقلاب اسلامی برای رسوائی منافقان و بدخواهان،بهای سنگینی و هزینه گزافی را متحمل شد که شاید با هیچ چیز جبران شدنی نبود.فرازی از پیام حضرت امام خمینی به مناسبت شهادت ایشان چنین است:بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار چشم دشمنان اسلام بود. گزیده ای از بیانات پیرامون شهدای هفتم تیر: حضرت امام خمینی(ره): -آنقدری که من آنها را می شناسم از ابرار بودند و در راس آنها مرحوم شهید بهشتی است. -ملت ایران در این فاجعه ۷۲ تن بیگناه به عدد شهدای کربلا از دست داد. -بهشتی یک ملت بود برای ملت ما. -آنچه من راجع به ایشان متاثر هستم، شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است و آن مظلومیت ایشان در این انقلاب است. -من او را یک فرد متعهد،مجتهد،متدین،علاقمند به ملت، علاقمند به اسلام و بدرد خور برای جامعه خودمان می دانستم. مقام معظم رهبری: -شهید بزرگوار ما مرحوم آیت الله بهشتی، یک شخصیت نمونه و ممتاز در نظام اسلامی بود که در این حادثه از دست ما گرفته شد. -این شهیدان(شهدای هفتم تیر)شهیدان هویت اسلامی نظام و پایمردان راه تحقق حاکمیت دین هستند. - مردم ما در حادثه ی هفتم تیر با جرأت، آگاهی و شجاعت دشمن را رسوا كردند و موجب استحكام هر چه بیشتر پایه های نظام شدند. -ضربه های خصمانه دشمن بر پیکره انقلاب هرچه سنگین تر باشد،جوشش ایمان و صلابت صبر و استقامت در مردم بیشتر خواهد شد. فرازهائی از سخنان شهید مظلوم دکتر بهشتی: -من برای ملت یک توضیح دارم و آن اینست که ما معتقدان سرسخت ولایت فقیه و امامت قاطع رهبر عالیقدرمان هستیم. -پیوند میان رهبری و مردم یک پیوند نیرومند،بر دلها نشسته و از وجدانها نیروگرفته می‌باشدو نظم غیر قابل فهمی برای مغرب زمین بر ایران حاکم است. -کسانی را انتخاب کنید که تشنه قدرت نباشند تشنگان قدرت حق حکومت کردن ندارند. -حزب برای انقلاب است نه انقلاب برای حزب. -وای به روزی که تحصیلکرده های جامعه اعم از روحانی،معمم،دانشگاهی،آموزگار،دبیر،استاد،واعظ،امام جماعت،مرجع تقلید،محقق اسلام‌شناس،نویسنده،گوینده،وای به حال جامعه ای که گروه ممتازش تبدیل بشود به گروه بی درد. - روحانی باید بیان اسلام بكند، تبلیغ اسلام بكند، به مردم خدمت بكند، در متن جامعه بماند، موعظه بكند، با انحرافات مبارزه بكند ولی مطلب به اینجا تمام نمی‌شود، روحانی باید پیشتاز و پیشگام در مبارزات سیاسی گسترده و نیرومند …باشد، تا یك، روحانی تمام عیار باشد. علی وار، حسین گونه، پیامبروار. مگر نه روحانی می‌گوید من جانشین پیامبرم؟ مگر نه اینكه می‌گوید من نایب امام زمان سلام الله علیه هستم ؟ پس چگونه می‌تواند خود را از مسئولیتهای سنگین سیاسی و مبارزاتی بركنار بداند؟ روحانی باید مرد سیاست و مبارزه نیز باشد. - در جامعه ای كه انبیاء(علیهم السلام) می‌سازند، عدل اخلاقی و معنوی از عدل اقتصادی و عدل اجتماعی و سیاسی نمی‌تواند جدا باشد.جمهوری اسلامی‌ما، مادام كه موفق به ایجاد عدل اقتصادی و عدل سیاسی و اجتماعی نشود این بعد از رسالت انبیاء را تحقق نداده است ما باید به سوی عدل اقتصادی و عدل اجتماعی و عدل سیاسی جلو برویم باید به جایی برسیم كه در جامعه، ضعیفی در زیر فشار قویی قرار نگیرد و اگر خدایی نكرده قرار گرفت به سرعت از زیر فشار رهانیده شود. - هیچ تبلیغی برای اسلام به اندازه ساختن یك جامعه كوچك نمونه اسلامی‌، نمی‌تواند نافذ و موثر باشد امروز تبلیغ ما هم، باید در خدمت ساختن جامعه نمونه قرار گیردو جزیی از برنامه سخنرانی مان، فیلم نشان دادنمان، هنر و تئاترمان، نمایشمان و همه چیزمان، بایدابزارهای تبلیغ برای ساختن جامعه نمونه باشند. - سخن گفتن بس است عمل كنیم و تنها سخنی گوییم كه راهگشای عمل باشد.ما نمی‌توانیم با شعار و حتی باشعور پیش برویم. شعار و شعورمان باید با شعار راستین اسلام یعنی به عمل صالح سازنده اسلامی‌ مزین و آراسته باشد، تا بتواند ما را جلو ببرد، این یك حقیقت است، این یك اصل اسلام است.

چهارشنبه 26/4/1387 - 16:21
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته