• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2939
تعداد نظرات : 639
زمان آخرین مطلب : 3471روز قبل
نوجوان و جوان
با بیكاری جوانان چگونه باید برخورد كرد؟
قدم زدن زیر چتر خانواده
چندی پیش معاون وزیر كار با اعلام هجوم متولدین دهه 60 به بازار كار، عدم تطابق آموزش‌ها با نیازها، بیكاری جوانان و زنان فارغ‌التحصیل دانشگاهی و چندشغله بودن برخی از افراد را از آفت‌های بزرگ بازار كار كشور دانست.

مناقشه بر سر آمار دقیق بیكاران كشور همچنان ادامه دارد و نمی‌دانیم چنددرصد از دهه شصتی‌ها كه بخش عمده نیروی كار جوان كشور را تشكیل می‌دهند، با معضل بیكاری مواجهند، اما مشاهده‌های پیرامونی نشان می‌دهد، كمتر خانواده‌ای را می‌توان یافت كه این روزها جوانانش با مشكل یافتن كار مناسب درگیر نباشند.

از اوایل دهه 60 شمار كودكان تازه متولدشده به طرز محسوسی به نسبت دهه‌های قبل افزایش یافت. شصتی‌ها در شرایطی پا به این دنیای شلوغ و پلوغ می‌گذاشتند كه چندان كسی نگران آینده‌ای كه پیش روی آنهاست، نبود. آن موقع‌ها كمتر كسی حوصله داشت به این فكر كند كه 30 ـ 20 سال بعد تكلیف دهه شصتی‌های جوان چه خواهد شد.

شصتی‌ها بزرگ می‌شدند. آنها با «علی كوچولو»، «هادی و هدی» و «خونه مادربزرگه» قد می‌كشیدند. خانم‌های مجری برنامه كودك، پدرها و مادرها، معلم‌های دبستان و همه و همه به آنها می‌گفتند كلید موفقیت‌شان درس خواندن است. به آنها آینده‌سازان ایران می‌گفتند كه با درس خواندن این كشور را به پیش خواهند برد.

نتیجه این همه تأكید و توجه به تحصیلات، رقابت بزرگی بود به اسم كنكور كه خیل عظیم نوجوانان و جوانان متولد دهه 60، وارد آن شدند. كنكور گویی دروازه موفقیت و ورود به دانشگاه هم‌معنی یافتن جایگاه اجتماعی و شغل مناسب بود. خیلی از شصتی‌ها در این رقابت تنگاتنگ از جان و دل مایه گذاشتند و وارد دانشگاه‌ها شدند.

این روزها دیگر بخشی از این نسل از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده و بخشی دیگر سال‌های پایانی تحصیلش را می‌گذراند. آنها یكی‌یكی از دانشگاه بیرون می‌آیند و به صف طویل جویندگان شغل مناسب می‌پیوندند. و حاضران سالن انتظار بزرگی را تشكیل می‌دهند كه هیچ‌كس در آن نمی‌داند انتظارها كی به سر خواهد رسید، اما این همه ماجرا نیست. رفته‌رفته متولدین دهه 70 هم از راه می‌رسند و در پایان این صف می‌ایستند و آشفتگی در دنیای جوانان جویای كار را افزایش می‌دهند.

ایستادن بی‌حاصل در این صف طولانی، ناكامی و ناامیدی به بار می‌آورد. بعضی‌ها به فكر چاره می‌افتند و خیلی‌ها هوای خروج از كشور به امید آینده بهتر به سرشان می‌زند. همان‌طور كه محمدحسین فروزان‌مهر، معاون سرمایه انسانی و توسعه اشتغال وزیر كار گفته است «عدم چاره‌جویی پیرامون حل این مشكلات [بیكاری متولدین دهه60] نتیجه‌ای جز فرار مغزها را عاید كشور نخواهد كرد» (خبرگزاری مهر، 9 تیر 1390).

مواجهه با این مشكل یك بار دیگر اهمیت آینده‌نگری و برنامه‌ریزی دقیق و عالمانه برای آینده را به رخ می‌كشد. این آینده‌نگری چه در سطح فردی و چه در بعد كلان می‌تواند تا حدود بسیار زیادی از میزان مشكلات احتمالی بكاهد. اگر 30 سال پیش این نگرانی برای آینده‌ كودكانی كه تازه متولد می‌شدند وجود داشت و برنامه‌ریزی دقیق‌تری برای رفع مسائل بالقوه پیش رو انجام می‌شد، امروز با مشكلات كمتری مواجه بودیم.

تقصیر جوان‌ها نیست

بیكاری در جامعه امروز ایران مساله‌ای غیرقابل انكار است و جوانانی كه در مواجهه مستقیم با این مشكل هستند، خود كمترین نقش را در بروز آن داشته‌اند. ریشه‌های معضل بیكاری امروز جوانان را می‌توان در 2 سطح بررسی كرد.

در سطح كلان، دولت چشم‌انداز روشنی از آینده متولدین دهه 60 نداشت و برنامه‌ای دقیق برای غلبه بر موانع و معضلات پیش روی این نسل پیش‌بینی نشده بود. دولت در اقدامی قابل تقدیر، گستره نظام آموزش عالی را افزایش داد. آمار كسانی كه توانستند در این نسل به دانشگاه‌ها راه پیدا كنند، قابل مقایسه با نسل‌های پیشین نیست، اما برنامه‌ریزی مناسب برای سال‌های پس از تحصیل آنها صورت نگرفت.

نظام آموزش عالی ارتباط مشخصی با بازار كار و نیازهای صنعتی و خدماتی دنیای اشتغال نداشت و اینچنین بود كه درس خواندن با هدف رسیدن به شغل مناسب معمولا به در بسته می‌خورد. اگر آینده‌نگری و برنامه‌ریزی نزد سیاستگذاران و برنامه‌ریزان بیشتر مورد توجه قرار می‌گرفت، شاید امروز هم دولت و هم جوانان با مشكلات كمتری در زمینه كار و شغل روبه‌رو بودند.

اما در سطح خرد این خود خانواده‌ها بودند كه می‌توانستند مؤثر واقع شوند. با وجود همه مشكلات و بی‌نظمی‌های ساختاری موجود، خانواده‌ها خود تصمیم‌گیر بودند. فرزندان آن دسته از خانواده‌هایی كه برنامه‌ریزی دقیق‌تری داشتند و می‌كوشیدند افق‌های دوردست‌تر را ببینند، امروز با مشكلات كمتری در زمینه اشتغال و اقتصاد مواجهند.

پس جوانانی كه امروز با مشكل بیكاری روبه‌رو هستند، خود كمترین نقش را در به وجود آمدن این معضل داشته‌اند.

چه باید كرد؟

علل و عوامل بروز معضل بیكاری در میان جوانان هر چه باشد،‌ اكنون بسیاری از خانواده‌ها با این مساله دست به گریبان‌اند. خانواده‌ها چه برخوردی باید با بیكاری جوانان و جوانان بیكارشان داشته باشند؟ چگونه با این مشكل روبه‌رو شوند و چه كمكی به حل آن می‌توانند بكنند؟

اگر فرزند یا فرزندان شما هم دچار مشكل بیكاری هستند و اگر می‌خواهید كمكی به جوانانتان كه به این معضل گرفتار شده‌اند، بكنید مهم است كه در درجه اول ریشه‌ها و علل و عوامل به وجود آورنده این مشكل را درك كنید.

قبول كنید كه در ایجاد این مشكل جوانان مقصر نبوده‌اند. این‌كه جوان‌ها باید برای یافتن شغل مناسب همه‌ تلاششان را بكنند، درست است اما توجه كنید كه بازار كار اشباع و رقابت برای احراز پست‌های شغلی سخت و نفسگیر است.

سركوفت نزنید

جوان‌هایی كه هنوز نتوانسته‌اند كسب و كار مناسبی برای خودشان دست و پا كنند‌ را سرزنش نكنید. از سرزنش بدتر و آسیب‌زننده‌تر تحقیركردن آنهاست، زیر سؤال بردن توانایی‌ها و استعدادهای آنها تأثیر مثبتی بر حل مشكل نخواهد داشت كه هیچ، معضل را گسترده‌تر خواهد كرد.اگر فرزندانتان به هر دلیلی در یافتن شغل ناكام مانده‌اند، آنها را با جوانان خانواده‌های دیگر كه در این امر موفق بوده‌اند، مقایسه نكنید. این مقایسه تحقیرآمیز اعتماد به نفس آنها را بیش از پیش كاهش خواهد داد.

با فرزندتان حرف بزنید

سركوفت نزدن به جوان‌ها به خاطر بیكار بودن به معنای آن نیست كه اصلا با آنها درباره این مشكل حرف نزنید. گفت‌وگوی دوستانه و منطقی مثل همیشه در این زمینه‌ هم تأثیرات مثبت از خود به جا خواهد گذاشت. شاید لازم باشد فرزندتان در شرایط موجود، كار را از مشاغل كوچك با درآمد پایین شروع كند. به او اطمینان بدهید كه پشتیبانش خواهید بود و از او حمایت خواهید كرد.

جوانان را به خوداشتغالی و كارآفرینی تشویق كنید

گفتیم كه جوانان در ایجاد مشكل بیكاری تقصیر زیادی ندارند، اما برخی باورهای رایج میان جماعت بیكاران جوان در تداوم معضل مؤثر است. جوانان ایرانی و به طور خاص جوانان تحصیلكرده ایرانی تا حد زیادی انتظار دارند دیگران كار و موقعیت شغلی مناسبی برای آنها ایجاد كنند، این انتظار معمولا گریبان دولت را می‌گیرد.‌خوداشتغالی، كارآفرینی و استفاده از خلاقیت فردی در بسیاری از موارد می‌تواند راهگشا باشد. تغییر نوع نگرش جوانان به مقوله‌ شغل شاید تأثیر قابل توجهی بر حل معضل بگذارد، این كه جوانان به فكر بیفتند كه خودشان برای خودشان و دیگران كار و موقعیت شغلی بیافرینند و از فكر و خلاقیت و نبوغشان در خلق شغل استفاده كنند. اگر این نوع نگرش تغییر كند، آنها دیگر منتظر دولت نخواهند بود تا مشكل بیكاری‌شان را حل كند.

برای رسیدن به این باور، كمك و همفكری خانواده‌ها اهمیت بسیاری دارد. پس با جوانانتان درباره كارآفرینی و خوداشتغالی حرف بزنید و به آنها برای آفریدن موقعیت‌های شغلی جدید كمك كنید.

شنبه 22/5/1390 - 13:58
نوشیدنی و دسرها
شیربرنج
مواد لازم: برنج: یك پیمانه، شیر: 2 لیتر، گلاب: نصف پیمانه و شكر، شیره یا مربا: به میزان لازم

طرز تهیه: برنج را شسته و خیس كنید. بعد از چند ساعت آب برنج را كاملا خالی كنید و بگذارید با مقداری آب بپزد. بعد از این‌كه برنج كمی پخت و مغز آن نرم شد، شیر را به آن اضافه كنید و بگذارید در حرارت ملایم ‌كامل بپزد و غلیظ شود. در مرحله آخر گلاب را به مواد اضافه كنید و بگذارید چند جوش بزند. حالا آن را از روی گاز بردارید و داخل ظرفی بریزید. شیربرنج را می‌توانید همراه شكر، شیره انگور، خرما یا انواع مربا میل كنید.

شنبه 22/5/1390 - 13:58
رمضان
سوغات رمضان، ماه است
«فرصت‌ها چون ابر در گذرند» و رمضان یك فرصت است، همان كه آمده و آرام تقه‌ای به در زده و همین كه در را باز كرده‌اید هلال نازك ماه را روی پیشانی‌اش دیده‌اید، همان كه آمده تا 4 هفته شما را به مهمانی خدا ببرد، همان كه هر سال پس از شعبان سری به خانه‌تان می‌زند و شما و اهل خانه را عاشق خلوت دلچسب سحرها و آرامش شفاف غروب‌هایش می‌كند، او آمده است تا به تو و عزیزانت، فرصتی برای بهتر شدن بدهد؛ فرصتی برای روزه‌داری روح و جسم. فرصت‌ها چون ابر درگذرند اما كاش این ابر در سرزمین دلت بارانی شود.

 

چند رمضان را پشت سرگذاشته‌اید؟ از هركدام چند خاطره دارید؟ به نظر شما هم رمضان‌ها تغییر كرده‌اند، طوری كه گاهی از ذهنتان می‌گذرد به باصفایی گذشته برگزار نمی‌شوند؟

 شاید كوتاهی‌هایی كرده‌ایم. شاید برخی قوانین را زیر پا گذاشته‌ایم یا از جزئیاتی چشمپوشی كرده‌ایم كه باعث شده است حس و حالمان مثل گذشته‌ها نباشد، اما ماه رمضان امسال باید برای ما و شما با دیگر رمضان‌های دیگر فرق داشته باشد؛ باید خاطره‌انگیزتر از همه رمضان‌های پیشین باشد.

 ما مهمان‌هایی می‌شویم كه با دست‌هایی پر، از مهمانی به خانه برمی‌گردیم و می‌دانیم كه میزبان ما، این نوع مهمان‌ها را بیشتر می‌پسندد، اما اگر می‌خواهید از این دست مهمان‌ها باشید، بد نیست چند نكته را با هم مرور كنیم، نكاتی كه در روزگاری نه‌چندان دور رعایت می‌شدند و حالا به نظر می‌رسد از یاد برخی خانواده‌ها رفته‌اند.

اول: رمضان ماه تن‌پروری نیست

شما را نمی‌دانم اما ما افرادی را دیده‌ایم كه در ماه رمضان بیشتر اوقات روزشان را بی‌طاقت و كسل گوشه‌ای دراز می‌كشند و می‌خوابند، كمتر حرف می‌زنند، كمتر كاری انجام می‌دهند و كمتر با دیگران ارتباط برقرار می‌كنند، اما ماجرا به همین جا ختم نمی‌شود.

بدخلقی تنها خصیصه بد این خانواده‌ها در ماه رمضان نیست. آنها وظایف اجتماعی‌شان را هم در محل كار یا تحصیل یا حتی خانه بدرستی انجام نمی‌دهند. برایتان پیش نیامده است در ماه رمضان به سازمانی مراجعه‌‌كنید و كارمندانش با بی‌حوصلگی از راه‌انداختن كارتان به بهانه روزه‌دار بودن سر باز بزنند؟

در یك مهمانی مهم چطور رفتار می‌كنید؟ این سگرمه‌های درهم و اخم تمام نشدنی به مناسب حضورتان در مهمانی خداست؟! كدام مهمانی این گونه در خانه شما حاضر شده است كه به خودتان اجازه می‌دهید به بهانه روزه‌داری، در مهم‌ترین مهمانی زندگی‌تان ترشرویی كنید یا از قبول مسوولیت‌هایتان به عنوان عضوی از اجتماع شانه خالی كنید؟

متوجه هستید كه فرزندانتان با دقت شیوه برخوردتان را زیر نظر گرفته‌اند و چگونگی رفتار شما در این ماه، بخشی از تصورات آنها را نسبت به دین در بزرگسالی شكل می‌دهد؟

یادمان باشد این نوع رفتارها درباره گذشتگانمان صدق نمی‌كرد، آن روزها كمتر كسی پیدا می‌شد كه گرسنگی و تشنگی روزه‌داری را بهانه‌ای برای كم‌كاری كند.

 همه می‌دانستند روزه‌دار عزیز است و حتی خوابش هم عبادت محسوب می‌شود، اما این دلیل نمی‌شود روزه‌داری صرفا به خواب و استراحت بگذرد.

 روزه‌دارها، آن روزها گشاده‌رو و خندان و با حوصله بودند؛ یادشان بود كه مهمان خدا شده‌اند و رسم مهمان شدن، خوش‌خلقی، روی‌گشاده، لبخند زدن و مهربانی در حق دیگران است.

دوم: رمضان جشن است

حالا كه حرف از خلق تنگ و بی‌حوصلگی در روزه‌داری شد و شما هم احتمالا پذیرفتید كه مهمانان خدا باید خوشروتر از آنچه اغلب مردم در ماه رمضان هستند باشند بد نیست به اشتباه رفتاری رایج دیگری هم اشاره كنیم.

كسی دقیقا نمی‌داند این باور از كجا آمده است، اما برخی مردم عادت دارند ماه رمضان را مانند یك سوگواری 4 هفته‌ای برگزار كنند و حتی اگر در ظاهر ترشرو نباشند، به هر حال بر خود واجب می‌دانند، لباس‌های تیره بپوشند و از شاد بودن پرهیز كنند.

درست است كه چند روز از ماه رمضان به سوگواری برای حضرت علی(ع) اختصاص دارد، اما این ماجرا به كسانی كه همه روزهای این ماه را بدون دلیلی خاص در اندوه سپری می‌كنند ارتباطی ندارد. بسیاری از این گروه آدم‌ها، فقط طبق یك عادت غلط بر این رفتار نادرست پافشاری می‌كنند و دلیل قانع‌كننده‌ای برایش ندارند!

اما بد نیست بدانید برای گذشتگان ما، رمضان، ماه جشن و شادی بوده است تا جایی كه نرسیده به آغاز این ماه، خانه تكانی می‌كردند و طوری لوازم برگزاری رمضان را فراهم می‌كردند كه به نظر می‌رسید خانه و زندگی‌شان را برای آمدن مهمانی بلندمرتبه آماده می‌كنند.

آن روزها یك شب پیش از آغاز رمضان، منادی‌ها با طبل و سرنا آمدنش را به مردم نوید می‌دادند و بعد جشن آغاز می‌شد.

سوگواری برای هجرت قرآن ناطق و جشن برای مهمان شدن در پیشگاه دوست، هر كدام جای خود داشتند و قرار نبود هیچ یك، دیگری را كمرنگ كنند.

جشن گرفتن در ماه رمضان فقط مخصوص ایرانی‌های زمان قدیم نبوده است، همین حالا هم خیلی از كشورهای دنیا ماه مبارك را جشن می‌گیرند. برای نمونه حتما می‌دانید كه در مالزی از هر 10 نفر، 6 نفر مسلمان هستند و باقی به ادیان دیگر گرایش دارند، اما جالب اینجاست كه با آغاز این ماه مسلمان‌ها طوری جشن می‌گیرند كه حتی غیرمسلمان‌ها هم ذوق زده در جشن‌شان شركت می‌كنند و در شادی‌شان سهیم می‌شوند.

آنها در این ماه، انواع مسابقات گروهی را كه به افزایش امیدواری و نشاط در جامعه‌شان منجر شود، برگزار می‌كنند تا خاطره‌ای خوش از رمضان بسازند. دستمایه این مراسم همان باوری است كه پیشینیان ما نیز به آن اعتقاد داشتند یعنی فرخنده بودن ماه رمضان و لزوم شاد بودن در آن؛ اما عجیب است كه گذشت زمان باعث شده است ما آن را فراموش كنیم و بجا آوردن این رسم را دركشورهای مسلمان با حسرت به تماشا بنشینیم.

سوم: بچه‌ها هم حقی دارند

چه اشكالی دارد اگر فرزندان‌مان را هم در برخی مناسك رمضان شریك كنیم؟ روان‌شناسان می‌گویند یكی از راه‌های مسوولیت‌پذیر كردن كودكان واگذاری مسوولیت به آنها و تشویق‌شان در ازای درست انجام دادن آن وظایف است.

در روزگاری نه‌چندان دور، خانواده‌ها فرزندانشان را سر سفره افطار و سحر می‌نشاندند، به آنها یاد می‌دادند دعا كنند و اگر از توانایی جسمی كودكانشان مطمئن بودند، حتی در صورت نرسیدنشان به سن تكلیف به آنها اجازه روزه‌داری می‌دادند.

شریك كردن كودكان در مناسك رمضان برای مسوولیت‌پذیر كردن‌شان فقط به شركت دادن آنها در خوردن سحری و افطاری و بجا آوردن مراسم نیایش ختم نمی‌شد، بچه‌ها می‌توانستند در حاضر كردن غذاهای سفره افطار و سحر یا پختن و پخش كردن نذری میان همسایه‌ها هم مشاركت داشته باشند و به این ترتیب نه‌تنها خود را بالغ و صاحب جایگاهی اجتماعی احساس می‌كردند بلكه روابط اجتماعی با دیگران را نیز می‌آموختند.

از همه مهم‌تر این بود كه خانواده‌ها در آن دوران، حتی اگر احساس می‌كردند فرزندانشان توانایی روزه‌داری را ندارند، احترام به ماه رمضان را به آنها می‌آموختند و بر این اساس كودكان كم سن و سال هم می‌دانستند كه اگر نمی‌توانند روزه بگیرند اجازه خوردن و آشامیدن در حضور بزرگ‌تر‌های روزه‌دار را نیز ندارند و باید پنهانی بخورند و بیاشامند.

كودكان آن روزگار، بر اساس همین تعالیم یاد گرفته بودند به قوانین اجتماعی و دینی احترام بگذارند، در فعالیت اجتماعی شریك شوند و به وظایف‌شان حتی اگر دشوار باشد عمل كنند.

كودكان بر مبنای این آموزه‌ها، صبر كردن در برابر سختی و كنترل كردن خواسته‌هایشان را آموزش می‌دیدند تا بفهمند در زندگی آینده شاید، زمان‌هایی ناچار باشند طعم گرسنه و تشنه ماندن و دم بر نیاوردن را هم بچشند و قرار نیست تا ابد، همه چیز در دسترس‌شان باشد.  رمضان دارا و ندار را در شرایطی تقریبا یكسان قرار می‌داد و از بركت این درس، كودكان اندكی معنای فقر را بهتر درك می‌كردند تا دلرحمی و مهربانی نسبت به نیازمندان، ره‌توشه بزرگسالیشان شود و بفهمند كسانی هم وجود دارند كه روزه‌های‌شان را پایانی نبود و گرسنگی‌شان از سفره سحری آغاز نشده بود و به سفره افطاری رنگین نمی‌رسید.

پدر و مادرها هم سعی می‌كردند ماه رمضان برای بچه‌ها حالت كسل‌كننده‌ای نداشته باشد؛ مهمانی‌ها، دورهم جمع‌شدن‌ها، دعاهای دسته‌جمعی و ده‌ها فعالیت اجتماعی تازه كه در دیگر ماه‌های سال شبیه آنها اتفاق نمی‌افتاد ماه رمضان را برای كودكان به ماهی دوست داشتنی تبدیل كرده بود.

نكته مهمی كه در آشنا كردن كودكان با رمضان باید از گذشتگان یاد گرفت این است كه آنها در این ماه به فرزندانشان می‌آموختند رمضان فقط تحمل گرسنگی و تشنگی جسم نیست، بلكه فرصتی برای سیراب كردن روح و تزكیه نفس نیز به حساب می‌آید.

سخت نیست اگر امروز هم سعی كنیم در رفتارمان به فرزندانمان نشان دهیم كه روزه‌دارهای واقعی دروغ نمی‌گویند، تهمت نمی‌زنند، وفای به عهد دارند و امكان ندارد دلی را بشكنند یا حقی را پایمال كنند.

مطمئن باشید با این شیوه، با یك تیر دو نشان زده‌اید یعنی هم درس‌هایی از رمضان به كودكانتان آموخته‌اید و هم روزه‌داری واقعی را تمرین كرده‌اید.

چهارم: مهمانی‌های رمضان

برای توضیح درباره این نكته باید خاطره‌ای را زنده كنم. سال‌ها پیش 2 طلبه جوان همسایه‌مان بودند. آنها درآمد اندكی داشتند، مستاجر بودند و همه دار و ندار زندگی‌شان كمتر از یك وانت بود كه چند روز پیش از ازدواج‌شان با ذوق به خانه دو اتاقه‌شان آورده بودند.

آداب زندگی این زوج، با همه زوج‌های دیگری كه دیده بودم فرق داشت، از عروسی عجیب‌شان كه همه مهمان‌ها مراقب بودند كمترین مزاحمتی برای همسایه‌ها نداشته نباشند تا دعاهای 2 نفره‌شان، احتیاط‌شان برای پرهیز از اسراف، احترام متقابل‌شان به یكدیگر، قدم زدن‌هایشان در غروب‌ها، سعی‌شان برای شریك كردن دیگران در شادی‌هایشان و پرده‌پوشی‌شان برای پنهان كردن غم‌هایشان از دوستان.

یكی از رفتارهای متفاوت این خانواده 2 نفره، شیوه خاص آنها در برگزاری ماه رمضان بود. نشانه سحری خوردن شان فقط چراغی كم‌سو بود كه پشت یكی از شیشه‌های مشجرشان روشن می‌شد.

بعدها زن طلبه برایم تعریف كرد كه آنها ساعت‌ها پیش از سحر مشغول عبادت هستند، سحرهایشان 2 نفره، در سكوت كنار سفره‌ای با غذایی اندك و كم حجم می‌گذشت، اما مراسم افطارهایشان همیشه شلوغ و پر جمعیت بود. گفته بودم كه دستشان تنگ بود، اما عجیب اینجاست كه آن دو بیشتر روزهای ماه مبارك را مهمان داشتند. تقریبا دو، سه ساعت مانده به اذان مهمان‌ها هم آرام‌آرام می‌آمدند. زن طلبه می‌گفت: «مهمان حبیب خداست، با خودش بركت می‌آورد، خدا سفر‌ه‌مان را خالی نمی‌گذارد، از جایی كه انتظار نداری می‌رسد...»

چشم زن و مرد به دست مهمان‌هایشان نبود، اما مهمان‌های آنها هم دست خالی نمی‌آمدند. یكی شیر گرم می‌آورد، یكی آش نذری، یكی خرما، یكی شیرینی و...‌

یكبار از زن پرسیدم «نمی‌ترسی اگر هیچكدام از مهمان‌ها چیزی نیاورند؟» خندید «چای و خرما كه هست، ما فقط می‌خواهیم این شب‌های عزیز را دور هم باشیم...‌»

سال‌های درازی از آن روزها گذشته است، نمی‌دانم حالا آن دو كجا هستند و آیا هنوز شیوه زندگیشان همان‌طور است یا تغییر كرده و مانند بقیه مردم شده‌اند، اما به هر حال روش آنها برای برگزاری رمضان باعث می‌شد این ماه، چهره شیرین و دوست داشتنی‌اش را به آنها بیشتر و بهتر نشان دهد؛ همان چهره‌ای را كه ما پشت سفره‌های اشباع‌شده از خوردنی‌های اشرافی، پنهانش كرده‌ایم و فرصت تماشایش را نداریم.

البته نمی‌شود گفت كه رسم مهمانی رفتن در رمضان از یاد ما رفته است، اما مهمانی‌های ما با آن روزها فرق دارند. به این سفره‌های رنگارنگ و شلوغ با انواع خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها، نگاه كنید؟

این سفره‌های آلوده به تجمل، آدم‌ها را به هم نزدیك نمی‌كنند. این سفره‌های رنگین شده كه هر جزءشان می‌تواند خانواده‌ای تنگدست را از ضعف، گرسنگی و حتی مرگ نجات بدهد و در عوض نیم‌خورده رها می‌شوند، با سفره‌هایی كه با خرما و چای و شیر و نان و پنیر تزیین می‌شدند قابل مقایسه نیستند و شرم‌آور اینجاست كه سفره‌های افطار برخی از ما در ماه رمضان گاهی از نظر تنوع خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها، حتی از سفره‌های شام مجلل‌مان در دیگر ماه‌های سال هم جلو می‌زند!

پنجم: جمع شدن به هر بهانه‌ای

جمع شدن خانواده‌ها، در ماه رمضان‌های سال‌های دور فقط برای برگزاری افطار نبود، شاید این روزها عجیب باشد كه یكی دو ساعت مانده به اذان صبح، زنگ خانه به صدا در بیاید و مهمانی از راه برسد، اما آن روزها این اتفاق امری طبیعی بود.

 خانواده‌ها به هر بهانه‌ای به خانه هم رفت و آمد می‌كردند و یكی از این بهانه‌ها مراسم سحری بود، شاید به این دلیل كه قدیمی‌ها می‌دانستند در راز و نیاز جمعی معجزه‌ای نهفته است كه قلبشان را جلا می‌دهد و توفیق روزه‌داری بهتر در روزهای باقی‌مانده ماه نصیب‌شان خواهد كرد.

ماجرای بیدار شدن آنها برای سحر هم جالب بود. در هر محله كسانی بودند كه ترجیح می‌دادند شب‌های رمضان را تا سحر بیدار باشند و عبادت كنند و گروهی هم مایل بودند فرصتی اندك برای خوابی سبك تا سحر داشته باشند. فكر می‌كنید آنها كه می‌خوابیدند چطور برای سحر بیدار می‌شدند؟ نگرانی از خواب ماندن نداشتند؟

همسایه‌ها آن روزها با امروز خیلی فرق داشتند. شب بیدارها، بقیه را، سحر نیامده برای خوردن سحری بیدار می‌كردند كه مبادا همنشین‌های دیوار به دیوارشان خواب بمانند و بدون سحری روزه‌داری كنند و از نیایش سحرگاه یكی از روزهای رمضان محروم شوند.

اما این روزها اگر كسی تعریف كند از همسایه‌اش خواسته است او را با تماس تلفنی یا زدن زنگ خانه از خواب بیدار كند احتمالا دیگران حرف‌هایش را داستانی تخیلی تصور می‌كنند!

ششم: تسلیم این تغییر شوید

در زندگی مدرن دلیل موجهی نمی‌خواهد كه آدم‌ها طعمه افسردگی شوند. نه‌تنها امكان دارد حوادث ناخوشایند انسان‌ها را افسرده كنند بلكه گاهی حتی اتفاقات مثبت مثل ارتقاء شغلی، اضافه شدن عضوی به اعضای خانواده، ازدواج و... هم آنها را پریشان خاطر می‌كند و سلامت‌ روحیشان را به خطر می‌اندازد.

چندی پیش یكی از دوستان من هم دچار افسردگی شد، به ظاهر دلیل خاصی برای این غم پایان‌ناپذیر نداشت، نه عزیزی را از دست داده بود، نه شغلش را، نه عضوی به خانواده‌‌اش اضافه شده بود، نه مشكل مالی داشت و نه...‌

اصلا شاید بهتر باشد بگویم مشكلش این بود كه هیچ اتفاق مهمی در زندگی‌اش نمی‌افتاد. به قول خودش، به تقویم نگاه می‌كرد و می‌گفت چرا اسم روزها عوض می‌شوند، وقتی امروز با دیروز ذره‌ای تفاوت ندارد؟ دیروز با روز قبلش چطور؟ زندگی چرا این همه یكنواخت و بی‌تغییر شده است؟

بی‌قراری‌های مداومش دست آخر كارش را كشاند به مطب روانپزشك‌ها و روان‌شناس‌ها و آنها به او توصیه كردند شیوه زندگی‌اش را تغییر بدهد و این كار را از ایجاد تغییراتی كوچك در عادات روزانه‌اش آغاز كند مثل تغییر در مسیر رفت و آمد هر روزه‌اش، تغییر در زمان و شیوه غذاخوردنش، تغییر در دلخوشی‌ها و سرگرمی‌هایش و...‌

او تغییر دادن اجزای كوچك زندگی‌اش را پس از این توصیه‌ها آغاز كرد و فكر می‌كنید چه اتفاقی افتاد؟ دوران افسردگی‌اش سپری شد و باز به همان انسان شاد و پر انرژی پیشین مبدل شد.

احتمالا حالا به این فكر می‌كنید كه ارتباط میان حكایت با ماه رمضان و روزگار گذشته چه باید باشد. شما هم حتما از پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها شنیده‌اید كه در گذشته‌های دور افسردگی كمتر بود یا كمتر به چشم مردم می‌آمد و این نوع اختلالات به زندگی مدرن تعلق دارد.

شاید یكی از دلایل این مساله همان دلخوشی‌ها و تغییرات كوچكی باشد كه گذشتگان ما در تبعیت از عرف و شرع در زندگی روزمره‌شان ایجاد می‌كردند و آن را از حالت یكنواخت درمی‌آوردند؛ تغییراتی مانند پیوستن به آیین نیایشی متفاوت و سبكی جدید برای زیستن در عزیزترین ماه خدا.

آیا تاكنون از این زاویه به ماه رمضان نگاه كرده‌اید كه در این فرصت 4 هفته‌ای می‌توانید شیوه زندگی‌تان را به كلی عوض كنید؟

 در این ماه زمان خوردن و آشامیدن، خواب و بیداری، كار و استراحت و دعا و حتی نوع برنامه‌هایی كه از رادیو و تلویزیون دنبال می‌كنید، تغییر می‌كند، اما مشكل بیشتر ما این است كه آلودگی‌مان به زندگی مدرن و یكنواخت باعث شده است كه حتی در این ماه در برابر هر نوع تغییری در زندگی روزمره‌مان مقاومت می‌كنیم، مثلا برخی حاضرند سحرها بیدار نشوند و بدون سحری خوردن روزه بگیرند یا نیایش‌های ویژه این ماه را حذف كنند تا همه چیز روال عادی پیشینش را دنبال كند در حالی كه لذت زندگی به همین تغییرات كوچك است كه در كنار هم می‌توانند زندگیمان را از شكل عادی و خسته‌كننده‌اش خارج كنند.

باور نمی‌كنید؟ یكبار امتحان كنید. خودتان را به دست تغییرات بسپرید و اجازه بدهید رمضان، مثل موجی بزرگ و نورانی، یكنواختی زندگیتان را در هم بكوبد و آن را از نو شكل دهد و آن وقت ببینید از این تغییر و تحولات در رژیم غذایی، روابط اجتماعی و عادات و رفتارهای روزانه لذت می‌برید یا نه؟

مثل این كه صدای در می‌آید، كسی با هلال ماه روی پیشانی‌اش به در می‌كوبد، قصد باز كردن ندارید؟

علی یوشی‌زاده


شنبه 22/5/1390 - 13:57
بهداشت روانی
بخندید تا دنیا به رویتان بخندد
آخرین باری كه خندیدید كی بود؟ یادتان می‌آید؟ منظور یك خنده خوب و از ته‌دل است؛ خنده‌ای كه صورت شما را سرخ كند و هنگام خندیدن اشك از چشمانتان جاری شود.

خندیدن آسان است، هنگامی كه بتوانید اندیشه‌های خود را تحت تسلط‌ در‌آورید.‌ می‌توانید ادعا كنید به كنترل شادمانی خود نیز دست یافته‌اید. وقتی اصول شادمان زیستن را بیاموزید، آن وقت به آسانی می‌توانید با كمك آن بهتر زندگی كنید. خندیدن و شاداب بودن كاملا طبیعی است. خنده چیز كوچكی است كه می‌تواند نتایج بزرگ بر جای گذارد. هیچ غذایی مغذی‌تر از شادمانی نیست.

 

خوشحالی و خوشبختی در زندگی امری است كه انسان هر روز باید به آن توجه داشته باشد تا موفق شود. توانایی خندیدن در همه ما وجود دارد. بیایید از این لحظه تصمیم بگیریم كه خندان و خوشرفتار باشیم.

اندیشه‌های شادی‌بخش باعث می‌شود حوادث آن روز روند شادآفرینی به خود بگیرد. بارزترین نشانه با نشاط بودن، خندیدن به خویشتن، پیش از خندیدن به دیگران است.

سنگین دلی، ترش‌رویی و آشفتگی، زنگارهای زندگی است و باید با كیمیای شادمانی زدوده شود. لبخند زدن، واقعا به شما انرژی فراوان و سلامتی می‌بخشد. پس راحت لبخند بزنید، بازده آن سریع و قابل توجه خواهد بود. یادتان باشد كه در كنار كار و فعالیت به استراحت و تفریح نیاز دارید و در كنار رفتار جدی به شادی و نشاط نیازمند هستید. یكی از بزرگ‌ترین لذت‌های زندگی، خنده است. هیچ چیز بهتر از یك لبخند كه از صمیم قلب باشد، یك فرد مهاجم و خشمگین را آرام نمی‌كند.

هنگام كار بسیار مودب و خوش رو باشید، در برخورد با دیگران عامل شادی و نشاط باشید و سود آن را مانند میوه‌ای به چنگ آورید. خنده، همان‌طور كه ایجاد سبكی همراه با آسایش می‌كند، كاركرد هر كدام از اندام‌های بدن را بهبود می‌بخشد و این امر بسیار لذتبخش است.

تحقیقات نشان می‌دهد كه خنده، ما را در برابر بیماری‌ها و دردها محافظت می‌كند. می‌توان از آن حتی در بیمارستان‌ها و برای كمك به كسانی كه به بیماری‌های جدی مانند‌ سرطان، دستگاه‌های عصبی، مغز، تنفس، گوارش، گردش خون و قلب و عروق و دیگر سیستم‌ها و اندام حیاتی بدن گرفتار هستند، استفاده كرد. وقتی كه خندیدن را به پایان رساندید، به آرامی بنشینید و فواید آن را دریافت كنید.

خنده و شادمانی، مانند پزشكی ماهر بسیاری از بیماری‌ها را درمان می‌كند. مهم‌ترین فوایدی كه ما از خنده می‌بریم، تاثیرات مثبتی است كه بر سلامت جسمانی و روانی ما دارد. گفته شده: خنده، بهترین داروی درمان‌كننده است. اگر می‌شد خنده را از داروخانه خرید، پزشك خانوادگی‌تان برای شما روزی چند بار لبخند تجویز می‌كرد. كسی كه از ته دل می‌خندد، نشاط دیگران را فراهم می‌سازد. او با انجام این كار همچون ورزش به گردش خون خود كمك می‌كند. خنده خوب، از میزان ناراحتی‌های قلبی می‌كاهد. متخصصان قلب، خنده و شادی را موثرترین و بهترین درمان برای قلب می‌دانند.

خنده، میزان ضربان قلب را كاهش می‌دهد كه در سلامت‌ موثر است، احساس آرامش بیشتری می‌دهد، عضلات و اندام‌های بدن را ورزش می‌دهد، در افرادی كه از فشار خون بالا رنج می‌برند، موثر است و باعث باز شدن رگ‌ها می‌شود ‌. پژوهش‌ها نشان داده است ‌ شادمانی تاثیر فراوانی بر سلامت‌ قلب و تنظیم فشار خون دارد، به این شكل كه موجب كاهش فشار خون بالا می‌شود، در حالی كه نگرانی و اضطراب، فشار خون را بالا می‌برد. بنابراین خنده به این وسیله از بروز حمله‌های قلبی و مغزی جلوگیری می‌كند. خندیدن در افزایش طول عمر نقش موثری دارد. شادی مثل چند دقیقه آرامش‌یابی یا پیاده روی سریع، می‌تواند شما را دوباره جوان و سرزنده كند.

شوخی، بیش از هر چیز باید همراه با خوش اخلاقی و ادب باشد. شوخی مناسب نه تنها خوشایند است و روابط بین افراد را بهبود می‌بخشد، بلكه از بروز ناراحتی‌های روحی جلوگیری می‌كند. شوخ‌طبعی، بهترین دارو و درمان برای ناراحتی‌های جسمی و ذهنی است. سعی كنید با لبخند و شوخی‌های لطیف همیشه روی‌خوش داشته باشید.

هر انسانی باید بداند كه یأس و ناامیدی باعث آن خواهد شد كه فكر و مغز درست كار نكند، در حقیقت انسان را فلج می‌كند. بنابراین ناامیدی را برای همیشه كنار بگذارید و در ناامیدی به دنبال یافتن روزنه‌های امید باشید. راز غلبه بر ناامیدی، برداشتن یأس و جایگزین كردن امیدواری و شادی به جای آن است. هرگز از هیچ كاری ناامید و عصبانی نشوید. هیچ‌گاه به خاطر شكست‌هایی كه خورده‌اید، ناامید نشوید. خنده و نشاط می‌تواند یكی از سالم ترین پادزهر‌های نا امیدی و ناكامی باشد.

مثبت‌اندیشی، یكی از اصول زندگی شادمانه است. افكار مثبت و نشاط‌آور، جسم و روان را سالم نگه می‌دارد. ذهن مثبت راهی برای شاد و با نشاط بودن پیدا می‌كند. سعی كنید ذهن‌تان را درگیر افكار شاد نمایید. گوش كردن به موسیقی ملایمی كه دوست دارید، به اعصاب‌تان آرامش می‌بخشد. موسیقی با بنیادی‌ترین سطح احساسات ما تماس برقرار می‌كند. پس افكار و مشكلات خود را در زیبایی آوای موسیقی رها سازید، در پراضطراب‌ترین لحظات زندگی‌تان به قطعاتی از موسیقی مورد علاقه خود گوش دهید و در كنسرت موسیقی مورد علاقه خود شركت كنید. پناهگاه گرم خانه شما زیباترین و لذتبخش‌ترین چشمه شادی و نشاط است؛ از این رو همیشه با لبی خندان قدم به پناهگاه خود بگذارید. محیط خانه خود را مطلوب و شاد كنید. همیشه با روحیه خوب خانه را ترك كنید. بهتر است برای خندیدن و شاد بودن در خانه وقت بگذارید.

بردباری در همه شرایط زندگی، كلید شادمانی است. آرامش و خونسردی خود را همیشه حفظ كنید و اجازه ندهید كه عصبانیت شما آشكار شود. هر كاری را با خونسردی، آسان‌تر می‌توان انجام داد. رسیدن به صبر و شكیبایی به زور به دست نمی‌آید. بردباری و شكیبایی، رفتار پسندیده‌ای است كه همواره به سود انسان است. اضطراب نه تنها شادی را از شما می‌گیرد، بلكه می‌تواند شما را بیمار كند. ورزش در كاهش اضطراب بسیار كمك می‌كند. از بیدار شدن با اضطراب و نگرانی بپرهیزید. بهترین راه كاهش اضطراب و افزایش نشاط، آرامش است. به جای اضطراب، دلتنگی و بیزاری، افكار خود را به سوی شادی متمایل كنید.سعی كنید فشارهای روحی را از خود دور كنید و بخندید. روزانه مقداری خوش‌بینی و خنده در مبارزه با فشار روحی بسیار لازم است. خندیدن یكی از موثرترین راه‌های كاهش فشار روحی است. ورزش باعث كاهش شدت پاسخ به فشار روحی و افزایش نشاط و شادابی می‌شود. از انزوا بپرهیزید. راه ارتباط با دیگران را باز نگه دارید. كارهای روزمره خود را اولویت‌بندی كنید.

بیرون آمدن از پیله خود و خندیدن باعث افزایش خلاقیت، بردباری و رضایت شغلی می‌شود. مجبور نیستید روزهای خوش زندگی را نابود كنید. خالصانه زندگی سرشار از آرامش و آشتی را آرزو كنید. هرگز به شتاب و تردید، اجازه ندهید بر اوقات گرانبهای عمرتان چیره شوند. گاهی یك لبخند همانند منظره آبی در بیابان است.

ورزش به افزایش شادابی و نشاط كمك می‌كند. ورزش، باعث ایجاد انگیزه و میل به زندگی، اعتماد به نفس و در كل خوش‌بینی نسبت به آینده در انسان می‌شود. داشتن نوعی فعالیت جسمی پیوسته و مرتب، حتی ورزش ملایم و ساده، نقش بسیار تعیین‌كننده‌ای در حفظ سلامت، نشاط و سرزندگی‌تان دارد. ورزش را به صورت بخشی از زندگی خود درآورید و بدانید كه كیفیت زندگی‌تان بهتر خواهد شد.

داشتن شور و اشتیاق، كلید موفقیت است و به زندگی شما و دیگران نشاط می‌بخشد. شور و شادی، شادمانی روح را حفظ می‌كند و لبخندی بر لب دیگران می‌نشاند. سعی كنید شور و اشتیاق و سرزندگی را وارد كار روزانه خود كنید. خودتان را در بهترین وضع روحی و فكری ممكن قرار بدهید. فرصت آرامش و شادی هنگامی با اعتبار می‌شود كه خداوند را به یاد داشته باشیم. زندگی‌تان را با دعا و نیایش كه به جسم و روح شما قدرت می‌بخشد، سرشار كنید. بگذارید ایمان و اعتماد به خداوند در سختی‌ها یاور شما باشد. همواره با خداوند راز و نیاز كنید. به خاطر داشته باشید كه دعا و نیایش، رفتارهای قدرتمند و سودمند جهت دستیابی به آرامش و نشاط هستند. انسانی كه خندرویی خود را حفظ می‌كند، در برخورد با مشكلات و در مواقع بحرانی، شجاعانه رفتار خواهد كرد. سعی كنید، مشكلات را از طریق عقل سلیم خود حل كنید. زندگی را چنانچه هست، با تمام مشكلاتش بپذیرید و شاد باشید. همیشه باید آماده باشید تا با مشكلات و موانع روبه‌رو شوید و آنها را حل كنید. اجازه ندهید فكر مشكلات و شكست، ذهن‌تان را آزار دهد.

وحید عرفانی

شنبه 22/5/1390 - 13:57
ریزه کاری های خانه داری
فوت و فن
*‌ اگر هنگام پخت برنج، غذای شما سوخت و بوی سوختگی گرفت، می‌توانید برای از بین بردن بوی بد آن یك تكه نان روی برنج بگذارید و هنگامی كه خواستید برنج را در ظرف بكشید، آن را بردارید.

*‌ اگر می‌خواهید شمع روشن كرده و از نور آن استفاده كنید، بهتر است قبل از استفاده چند ساعت شمع را داخل فریزر قرار دهید تا اشك كمتری داشته باشد.

*‌ پرده‌های خانه باید همیشه تمیز و مرتب باشد تا خانه زیباتر به نظر بیاید. بنابراین علاوه بر شستشوی پرده‌ها بهتر است هرازگاهی گرد و غبار آنها را نیز بگیرید. برای این كار باید از سر مخصوصی كه در جاروبرقی‌ها برای این كار تعیین شده است، استفاده كنید و پرده‌ها را جارو نمایید.

*‌ روزهایی كه نوبت تمیز كردن خانه است كمی بیشتر دقت كنید؛ خیلی از ما قسمت‌هایی از خانه و وسایل آن را فراموش می‌كنیم و خیلی كم سراغشان می‌رویم. یكی از این لوازم گل‌ها و گلدان‌های مصنوعی است. بنابراین هرازچند گاهی آنها را نیز تمیز كنید و گرد و غبارشان را بگیرید.

*‌ علاوه بر نظافت گلدان‌های مصنوعی، سطل زباله‌ها را نیز فراموش نكنید؛ سطل‌های آشپزخانه، دستشویی و حمام باید دائم تمیز شود. برای این كار باید سطل‌ها را كامل بشویید و بگذارید تا خشك شود. گاهی سطل بدون زباله هم می‌تواند آلوده باشد.

شنبه 22/5/1390 - 13:56
دانستنی های علمی
دوست خوب كیست؟
چه كسی می‌تواند یك دوست خوب باشد؟ شاید این سوالی است كه از وقتی توانسته‌ایم با انسان‌های اطرافمان ارتباط برقرار كنیم از ذهنمان گذشته است. تاثیری كه دوست بر زندگی ما دارد بر هیچ كس پوشیده نیست. گاهی یك دوست می‌تواند زندگی ما را دگرگون كند و این دگرگونی می‌تواند مثبت یا منفی باشد. شنیدن یك جمله از یك دوست می‌تواند ما را بشدت تحت تاثیر قرار دهد. پس حتی كلمات و جملاتی كه از دهان دوستتان خارج می‌شود روی زندگی شما تاثیرگذار است.

 

 برای این‌كه بتوانیم دوست خود را بخوبی انتخاب كنیم و بتوانیم به او اعتماد كنیم با چالش‌های زیادی روبه‌رو هستیم، اما معیارهایی وجود دارد كه می‌توان گفت در انتخاب دوست راهگشا هستند.

دوست خود را با خانواده بسنجید

شما در خانواده‌ای بزرگ شده‌اید كه قطعا شرایط اجتماعی و فرهنگ خاص خود را دارد. شاید بخوبی بدانید كه هیچ كس مثل خانواده‌تان شناخت كافی و كاملی از شما ندارد پس به جرات می‌توان گفت كه خانواده‌تان می‌تواند به شما راجع به این كه دوست خوبی انتخاب كرده‌اید یا نه بازخورد خوبی بدهد. پس دوستی را انتخاب كنید كه خانواده‌تان او را تایید كند البته این به معنی این نیست كه شما تمام تصمیم‌گیری راجع به دوستانتان را به خانواده خود بسپارید بلكه به این معنی است كه باور كنید خانواده‌تان وقتی شما را كنار دوستتان می‌بیند می‌تواند تشخیص دهد كه این دوست با شما همخوانی دارد یا خیر. پس روی نظرات خانواده خود راجع به دوستانتان حساب زیادی باز كنید.

از طرف دیگر نظر دوست شما راجع به خانواده‌تان نیز بسیار مهم است. دوست واقعی دوستی است كه شما را به خانواده‌تان نزدیك كند و حتی اگر شما در خانواده خود احساس راحتی نمی‌كنید و به هر دلیل دچار مشكلاتی با خانواده خود هستید، دوستتان باید در حل این مشكلات در راستای رفتن بیشتر شما به آغوش خانواده كمك كند نه این كه شما را به دوری از آنها ترغیب كند. دوری شما از خانواده مثل جدا شدن یك شاخه از درخت است كه هیچ توانایی و قدرتی نخواهد داشت. اگر دوستی دارید كه باعث می‌شود شما به خانواده خود بیشتر اعتماد كنید و نزدیك شوید می‌توان گفت كه دوست خوبی دارید.

نكته مهم دیگر در انتخاب دوست خانواده اوست. خانواده هر كس یك دورنما از شخصیت و فرهنگ اوست. البته كسانی هستند كه از لحاظ فرهنگی و شخصیتی فاصله‌هایی با خانواده خود دارند، اما ریشه‌های هر فرد به خانواده‌اش می‌رسد و شما با گذشت زمان به این پی می‌برید كه اگر از اول به خانواده دوستتان دقت بیشتری می‌كردید شناخت بهتری از او به دست می‌آوردید و او را زودتر می‌شناختید.

صداقت و رازداری

دو صفت لازم برای انتخاب دوست صداقت و رازداری است. اگر دوستتان با شما صادق نباشد نمی‌توانید هیچ اعتمادی به او داشته باشید. صداقت یك دوست به معنی گفتن یك دروغ ساده نیست و بسیار فراتر از این است. صداقت در رفاقت به معنی این است كه شما و دوستتان بدانید درونتان چه می‌گذرد و به چه فكر می‌كنید و از حس و حال واقعی هم با خبر باشید حتی گاهی بدون این‌كه با هم حرف بزنید همدیگر را بفهمید. شما و دوستتان باید بدون هیچ حجابی روح هم را ببینید و هیچ دلیلی‌ وجود ندارد كه به هم دروغ بگویید.

رازداری نیز از موارد ضروری برای برقراری یك دوستی خوب است. رازداری یعنی شما و دوستتان در دنیای دوستی‌‌ هیچ كس را شریك نكنید و رمز و رازهایتان تنها بین خودتان بماند و نگهداری رازهای شخصی یكدیگر از وظایف انسانی شماست. همچنین نگهداری راز دیگران در برابر دوستتان مهم است اگر می‌بینید دوستتان راز كس دیگری را برای شما فاش می‌كند بدانید كه روزی راز شما را نیز برای دیگری می‌گشاید.

دوست شما باید امانتدار شما باشد و هر چه از لحاظ معنوی یا مادی به شما تعلق دارد باید برای او محترم باشد و شما باید آنقدر به دوستتان اطمینان داشته باشید كه چیزهای مهمی را بتوانید دست او بسپارید.

موفقیت‌ها و شكست‌ها

بارها شنیده‌اید كه دوست شما باید از شادی شما شاد و با غم شما غمگین شود، اما تا به حال راجع به چه كسی این را واقعا حس كرده‌اید؟

قطعا شما در زندگی‌تان با موفقیت‌ها و شكست‌های زیادی روبه‌رو خواهید بود. در هر شرایط شما به دوستی احتیاج دارید كه بتوانید غم و شادی خود را با او تقسیم كنید. در موفقیت‌هایتان به حس و حال دوستتان دقت كنید. آیا او واقعا خوشحال است؟ در راه رسیدن به موفقیت نقش دوستتان چقدر بوده است؟ آیا اگر او نبود به این موفقیت نمی‌رسیدید؟ یا برعكس با نبود او به موفقیت‌های بیشتری نائل می‌شدید؟ آیا نشانه‌هایی از حسادت در او می‌بینید؟ شما قطعا می‌توانید بفهمید كه دوستتان از شادی شما خوشحال است یا نه؟

در شكست‌ها شما به هیچ وجه به یك دوست سرزنش‌كننده احتیاج ندارید و از طرفی حمایت همه‌جانبه از اشتباهاتتان نیز خیانت به شماست. دوست واقعی دوستی است كه در عین همدردی با شما بتواند اشتباهاتتان را نیز ببیند و شما را متوجه آنها كند و با كمك او بتوانید از شكست‌ها عبور كنید و دوباره مرتكب اشتباه نشوید. راهنمایی‌های یك دوست می‌تواند عمیقا در مشكلات به شما كمك كند.

حدیث‌السادات میرزایی

شنبه 22/5/1390 - 13:56
رمضان
رمضان، ماهی برای تغییر
روز‌های ماه مبارك است طاعات و عبادات‌تان قبول. امیدوارم سر سفره‌های سحر و افطار، كنار همه آنها كه دعایشان می‌كنید ما را هم از یاد نبرید.

 

این ماه همانقدر كه ماه رحمت و مغفرت است به همان اندازه فرصتی است برای ایجاد دگرگونی‌هایی در ما انسان‌ها؛ ما كه در طول سال درگیر زندگی روزمره و فعالیت‌های كاری و شغلی و خانه‌داری و ده‌ها مساله دیگر هستیم.

این تغییر البته باید ابتدا در خانه و رفتارهای ما با افراد خانواده بروز كند؛ رفتارهایی كه شاید به آنها عادت كرده‌ایم و كم‌وكسری‌هایشان را درست درك نمی‌كنیم.

فكر كرده‌اید ما آدم‌ها گاهی تا چه اندازه شبیه یك ماشین عمل می‌كنیم؟ صبح كه از خواب بیدار می‌شویم تا شب كه دوباره به رختخواب می‌رویم، چه قدر كارهای یكنواخت با روال یكسان انجام می‌دهیم؟ این نوع رفتار را در خانم‌های خانه‌دار بیشتر می‌توان دید. شاید به دلیل نوع كارهای خانه كه كمتر تنوع دارد؛ شاید هم دلیلش روحیه زن‌های خانه‌دار باشد یا...

به هرحال همه این‌ها باعث شده‌اند كه ما ضعف‌ها و كاستی‌های رفتاری خودمان را كمتر درك ‌كنیم.

یكی از آن همه

شاید یكی از آن رفتارها كه این ماه فرصت خوبی برای تغییرش باشد، زیاده‌روی در پذیرایی و تعارف در مهمانی‌ها باشد.

نمی‌دانم از چه تاریخی ما ایرانی‌ها این‌گونه رفتار می‌كنیم؟ وقتی 4 نفر مهمان داریم، برای 8 نفر غذا می‌پزیم و برای 10 نفر میوه می‌خریم. سر سفره علاوه بر دو یا سه نوع غذا، سالاد، سبزی، ماست، خیار و... هم باید باشد؛ اگر دوغ داریم، می‌رویم و دو نوع نوشابه هم می‌خریم؛ مبادا به مهمان‌ها بربخورد! یا یكی بگوید پذیرایی چندان كه باید مناسب نبود.

این عادت كه شاید بهتر باشد با عنوان اسراف از آن نام ببریم، باعث می‌شود مهمانی‌ها و رفت‌وآمدها به تدریج كمتر شود. مهمانی بجای دور هم بودن و از هم‌صحبتی هم لذت بردن، تبدیل به موضوعی می‌شود كه از چند روز پیش از شروع تا چند روز پس از پایانش ذهن ما را درگیر می‌كند و می‌شود یكی از معضلات زندگی امروز!

چند وقت پیش كه منزل یكی از فامیل‌ها مهمان بودیم، بعد از این‌كه شام مفصلی خوردیم و به نظر می‌رسید همه بیش از ظرفیت‌شان هم خورده باشند، خانم صاحبخانه با اصرار و نوعی خواهش از مهمان‌ها می‌خواست كه به قول خودش آن یك لقمه باقی‌مانده را هم بخورند تا غذایی در سفره نماند. البته آن یك لقمه چیزی بود در حد غذای 5 نفر!

همه ما از این نوع تعارف‌ها دیده و شنیده‌ایم. تعارف‌هایی كه گاهی دلیلش را هم نمی‌دانیم؛ شاید خودمان هم همین‌طور رفتار كرده و بكنیم اما آنچه مهم است، عزمی است برای تغییر در این رفتار.

چرا این‌گونه نباشیم؟

ما هم می‌توانیم مانند بسیاری از مردم مناطق دیگر جهان از رودربایستی‌ها و تعارف‌ها كم كنیم و بیشتر به روابط منطقی با دوستان و آشنایان فكر و عمل كنیم.

ما هم می‌توانیم اگر 4 نفر مهمان داریم، برای 4 نفر غذا درست كنیم. اگر بر حسب اتفاق كسی هم فكر كرد ممكن است سیر نشود، می‌تواند غذایش را با نان بخورد.

شاید خواندن این جمله‌ها برای برخی از خوانندگان، عجیب به نظر برسد، اما بدانید و اطمینان داشته باشید كه می‌توان این‌طور رفتار كرد. فقط باید یاد بگیریم و به آن عمل كنیم.

نمی‌دانم چرا هنوز بعضی‌ها فكر می‌كنند، میزان غذاهای باقی مانده در سفره، معادل احترام صاحبخانه به مهمانان است! ما كه آموزه‌های دینی‌مان فراوان در این مورد تاكید كرده‌اند؛ ما كه از صدها سال پیش، رفتن به جایی را به دلیل «روی باز» می‌دانستیم و نه «در باز و سفره گسترده»؛ پس چه شده كه حالا این‌گونه رفتار می‌كنیم؟

تغییر ممكن است

آنچه مهم است و باید به عنوان یك روش به آن باور داشته باشیم این كه تغییر در زندگی ممكن است؛ در خانه و خانه‌داری هم می‌توان تغییراتی ایجاد كرد. این تغییرات گاهی در ظاهر و رویه زندگی است و گاهی در روش و لایه‌های زیرین زندگی؛ به یقین تغییر در روش كاری مهم‌تر و به همان نسبت مشكل‌تر است، اما نشدنی نیست.

پس خوب است در این ماه عزیز ما خانم‌ها، چه كار بیرون از خانه داشته باشیم چه نداشته باشیم، تلاش كنیم زمینه‌های این دگرگونی را در خانه فراهم كنیم؛ پیشنهاد ما كم كردن از تعارف‌ها، اسراف‌ها و... است. اطمینان داشته باشید، این قبیل تغییرات، زندگی را شیرین‌تر می‌كنند.

مرضیه عالمی

شنبه 22/5/1390 - 13:56
نوجوان و جوان
كار با حمایت والدین
كارآفرینی یكی از مفاهیمی است كه در سال‌های اخیر پس از اولویت یافتن مساله اشتغال در ایران بیش از هر زمان دیگری اهمیت یافته و از جانب افراد و نهادهای مختلف بر آن تأكید می‌شود. فرد كارآفرین دارای برخی ویژگی‌های فردی و اجتماعی است. زمینه و بستر اصلی همه این ویژگی‌ها در درجه نخست در خانواده شكل می‌گیرد، اما فرد كارآفرین چه ویژگی‌هایی دارد و خانواده‌ها با پرورش چه خصایصی در فرزندان خود می‌توانند به پرورش روحیه كارآفرینی در آنان كمك كنند؟

كارآفرینی نیاز به خصوصیاتی همچون ریسك‌پذیری، نیاز به موفقیت، نوآوری، خلاقیت، پشتكار زیاد، آرمان‌گرایی، آینده‌نگری و... دارد. كارآفرین كسی است كه موسسه اقتصادی، بخصوص كسب‌وكاری را كه معمولا مستلزم ابتكار و ریسك قابل‌توجهی باشد، سازماندهی و اداره می‌كند. او فرصتی را كشف می‌كند و برای پیگیری و تحقق آن، سازمان مناسبی را برای دست‌یافتن به سود بیشتر ایجاد می‌كند و ریسك مالی آن را می‌پذیرد.

ارزش‌هایی كه فرد در دوران كودكی و به اصطلاح جامعه‌شناسان در دوران جامعه‌پذیری در نهاد خانواده درونی می‌كند، اساسی‌ترین و مهم‌ترین ارزش‌های شكل‌دهنده شخصیت فرد هستند. اگر اعتماد به نفس،‌ پذیرش مخاطره‌ها (ریسك‌ها)، خلق ایده‌های نو و ارزش دانستن كار و تولید را بخشی از ویژگی‌های افراد كارآفرین بدانیم،‌ خانواده از هر نظر می‌تواند كانون اصلی پرورش چنین ویژگی‌هایی در افراد باشد.

پدر و مادر اولین افراد اثرگذار بر شكل‌گیری نگرش‌ها و رفتارهای كودكان هستند، به نحوی كه كودكان خواسته یا ناخواسته، بسیاری از ویژگی‌های والدین خود را در همان سال‌های نخستین زندگی می‌آموزند و درونی می‌كنند. وقتی پدر یا مادر همچون افرادی تلاشگر و مؤثر در عرصه كار و تولید در جامعه و محیط اطراف خود شناخته شوند، كودكان نیز بیشتر خود را مستعد قرار دادن در معرض مخاطره‌ها، خلق ایده‌های نو و استقلال اقتصادی و كسب موفقیت می‌یابند و بیشتر در این مسیرها گام برمی‌دارند.

قدرت اقتصادی خانواده در میزان موفقیت شغلی فرزندان مؤثر است، اما فرد كارآفرین پیش از نیاز مالی به آموختن ارزش‌ها و توانمندی‌هایی نیاز دارد كه پدر و مادر نقش اساسی در شكل‌گیری و پرورش آنها دارند.

نوع نگرش والدین و ارزش‌هایی كه بر اساس آنها فكر و عمل می‌كنند، در شكل‌گیری روحیه‌ كارآفرینی فرزندان اهمیت دارد. والدینی كه برای خلاقیت، نوآوری، تلاش و پشتكار ارزش قائلند و كوشش اخلاق‌مدارانه برای به دست آوردن ثروت را مفید می‌دانند و در همین راستا نیز عمل می‌كنند، شانس بیشتری برای پرورش فرزندانی خواهند داشت كه در آینده با قدرت خلاقیت، نوآوری، پشتكار و خطرپذیری بیشتر خویش، دست به كارهای بزرگ می‌زنند.


شنبه 22/5/1390 - 13:55
خاطرات و روز نوشت
خدا در‌ قلب ماست
هفته پیش با یكی از دوستانم در جاده‌ای خلوت و زیبا مشغول رانندگی بودیم. آن روز من باید زودتر از بقیه روزها به خانه می‌رسیدم تا برای جشن آماده شوم؛ مراسمی مذهبی كه هر سال در آن روز برگزار می‌شد.

 

تمام طول راه با دوستم درباره اعتقادات مذهبی‌ام صحبت كردم، این‌كه من چطور خدا را در وجودم حس می‌كنم، چطور سعی می‌كنم دنیا را آن گونه كه او دوست دارد ببینم، تلاش می‌كنم تنها كلماتی از دهانم خارج شود ‌كه او دوست دارد و در كل طوری زندگی كنم كه او می‌پسندد. من از خدایم می‌گفتم و او با لبخندی ناباورانه نگاهم می‌كرد.

همان طور كه من صحبت می‌كردم، او با تعجب نگاهم می‌كرد و گاه لبخندی می‌زد. حس می‌كردم حرف‌هایم را باور نمی‌كند. پس من هم لبخندی زدم و رو به او گفتم: «امیدوارم همه آدم‌ها در طول عمرشان یك بار هم كه شده، وجود خدا را در قلب‌شان حس كنند.»

او فقط سرش را تكان داد، چون هیچ وقت خدا را بخشی از وجود خودش نمی‌دانست. خدای او همیشه موجودی جدا از او بود؛ خدایی كه زیاد به او نزدیك نمی‌شد یا تمایلی به این نزدیك شدن نداشت. با این‌كه از اول راه سكوت كرده بود، با شنیدن حرف‌های من، او هم شروع به صحبت كرد و از خدایی كه به او اعتقاد داشت، گفت.

‌‌ـ‌‌ «همیشه فكر می‌كنم خدا در آسمان‌ها زندگی می‌كند. او آن بالاست و ما روی زمین سرگرم كارهای روزمره؛ تنها و بدون خدا. همیشه شب‌ها با او صحبت می‌كنم و از او دلیل اتفاقاتی را كه نمی‌توانم بفهمم می‌پرسم.»

از پنجره ماشین به بیرون نگاه كرد و با ناامیدی گفت: «همیشه دلم می‌خواست بدانم چرا زندگی من این طوری پیش می‌رود، چرا با این همه دعا جوابی نمی‌گیرم. در تمام این سال‌ها از خداوند سوال می‌كردم، من چه كاری كرده‌ام كه سزاوار این زندگی و این بی‌اعتنایی از طرف او هستم؟ همیشه هم پس از این پرسش، اشك‌هایم سرازیر می‌شد و موج غم و اندوه وجودم را فرا می‌گرفت. در نهایت هم خودم را دلداری می‌دادم كه این شیوه خداست؛ شاید برای این‌كه من قوی‌تر از قبل شوم. حتی گاهی با خودم فكر می‌كردم وجود من روی كره زمین زیادی است. اگر كس دیگری با توانایی‌ها و قابلیت‌های بیشتر به جای من زندگی می‌كرد، شاید شرایط خیلی بهتر بود.»

اما همه چیز همین طور پیش نرفت تا روز جشن؛ در آن روز توجهم به دوستم بود. حس می‌كردم كمی رفتارش تغییر كرده است. وقتی بعدا از او درباره آن روز پرسیدم، آنچه تعریف می‌كرد برایم جالب بود.

***

در روز جشن برای اولین بار احساس كردم می‌توانم حضور خدا را درك و او را از نزدیك حس كنم. برای اولین بار در زندگی حس می‌كردم او به من نگاه می‌كند و من موجودی مهم هستم. با این‌كه دوستان و آشنایان دور و برم بودند، اما حس می‌كردم با خدای خودم تنها هستم و می‌توانم فقط و فقط با او حرف بزنم.

حالا كه می‌توانستم حضور او را درك كنم، می‌توانستم جواب سوالاتم را هم بگیرم؛ جواب‌هایی كه در دل و روحم حس می‌كردم؛ این‌كه هر وقت غم و غصه دارم، هر وقت تنها هستم و هر وقت ناامیدی وجودم را فراگرفته است، یادم باشد كسی مراقبم است و به محض این‌كه از او كمك بخواهم، به كمكم می‌آید.

حالا سال‌ها از آن روز می‌گذرد. جشن‌های دیگری آمدند و رفتند. افراد مختلفی در این جشن‌ها شركت كردند؛ برخی با ایمان واقعی و گروهی هم تنها از روی عادت، اما امروز بیشتر و بهتر از قبل متوجه می‌شوم خداوند در قلب تك‌تك ما جای دارد.

احساسم در روز جشن درست بود؛ هر وقت دلت سرشار از غصه است، خداوند به كمكت می‌آید، فقط باید بتوانی كمك‌هایش را درك كنی. حالا فهمیدم خدایی كه در روح و جان تك‌تك ماست، به تمام سوالات ما پاسخ می‌دهد و هیچ سوالی را بی‌جواب نمی‌گذارد.

پس هر وقت ناامید شدید، هر وقت غم و غصه زندگی‌تان را تیره و تار كرد و هر وقت حس كردید توان ادامه این زندگی را ندارید، یادتان باشد خداوند با شماست، همراه شماست و هیچ وقت شما را تنها رها نمی‌كند. فقط باید بتوانید كمك‌هایش را درك كنید.

زهره شعاع

منبع: motivateus.com


شنبه 22/5/1390 - 13:55
بهداشت روانی
4 قدم تا اعتماد به نفس
اگر شما هم اعتماد به نفس پایینی دارید، زودتر برای تقویت آن دست به كار شوید. چون اعتماد به نفس پایین می‌تواند زندگی شما را دستخوش تغییر كند؛ تغییراتی درباره كارتان، روابط، سلامت، شغل و... كه به طور حتم خوشایند هم نخواهد بود. اما ناامید نشوید؛ چون با اقداماتی می‌شود اعتماد به نفس را تقویت كرد و از دام افكار منفی رها شد.

قدم اول: شرایط و موقعیت‌های نگران‌كننده و استرس‌زا را بشناسید

اولین كاری كه باید برای تقویت اعتماد به نفس خود انجام دهید، شناسایی موقعیت‌هایی است كه بر اعتماد به نفس‌تان تاثیر می‌گذارد؛ مسائل كاری و تجاری، بحران‌های خانوادگی، چالش‌های مختلف زندگی و هر گونه تغییر در شرایط معمول زندگی. تمام این مسائل می‌تواند اعتماد به نفس شما را كم و زیاد كند، پس به فكرشان باشید.

قدم دوم: از افكار و نظرات خود آگاه باشید

حالا كه شرایط را شناسایی كردید و موقعیت را درك می‌كنید، به افكاری كه درباره آن دارید، دقت كنید. این افكار حتی شامل بحث‌ها و حرف‌هایی كه با خودتان می‌زنید نیز می‌شود. این فكرها هم می‌تواند مثبت باشد، هم منفی و هم خنثی. البته دقت كنید تمام این احساس و افكار می‌تواند منطقی، غیرمنطقی، عقلانی یا غیرواقعی باشد.

قدم سوم: با افكار منفی و نادرست خود مقابله كنید

فكری كه در اولین مرحله به ذهنتان می‌رسد، همیشه بهترین و تنها راه‌حل نیست. پس افكار خود را با دقتی بیشتر ببینید و به آنها توجه كنید؛ شاید بتوان همه چیز را طور دیگری دید. از خود بپرسید آیا نظرات‌تان با حقیقت و واقعیت منطبق است یا تنها فكری بی‌دلیل و منطق است؟

 

قدم چهارم: افكار و عقاید خود را تنظیم كنید

حالا افكار سازنده و مثبت را جایگزین افكار منفی و نادرست خود كنید. با خودتان جملات و عبارات امیدواركننده را تكرار كنید، خودتان را تشویق كنید و ببخشید و مثبت بیندیشید. مطمئن باشید همیشه باید همه چیز را به نفع خود تمام كنید.

این مراحل ممكن است ابتدا سخت و غیرممكن به نظر برسد، اما در عمل راحت‌تر است. پس از همین امروز دست به كار شوید؛ اعتماد به نفستان باید افزایش یابد.

mayoclinic

شنبه 22/5/1390 - 13:54
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته