درست چند لحظه قبل آنها مثل دو قمری عاشق كنار هم نشسته بودند و داشتند در مورد خودشان حرف میزدند.
آقای خانه گفته بود: یادت میآید آن روزها آنقدر خجالت میكشیدم دست خالی سراغت بیایم كه یك روز وقتی گلفروشیها تعطیل بود از باغچه وسط میدان برایت گل چیدم و آوردم؟
بعد خانم خانه كه هوس كرده بود مچگیری كند و كمی هم شیطنت و شوخیاش گل كرده بود، گفته بود: آن موقع به رویت نیاوردم، ولی بیشتر از اینكه عاشق به نظر بیایی خسیس جلوه كرده بودی!
بعد آقای خانه گفته بود: اگر من خسیس بودم نصف خانه را به نام تو میكردم؟
و خانم خانه گفته بود: اگر دست و دلباز بودی چرا نصفش را به نام من كردی؟! همهاش را به نام من میكردی كه اگر دلم بخواهد بتوانم عوضش كنم، نه اینكه همیشه یك شریك كه زورش میچربد بالای سرم باشد!
بعد آقای خانه گفته بود: اگر میدانستم قصد فروش نصفه خودت را داری هرگز به نامت نمیكردم.
و خانم خانه گفته بود: دیدی گفتم خسیس هستی. به نامم كردی كه ادای سخاوتمندان را در بیاوری وگرنه واقعا قصد بخشیدن چیزی را نداری.
و بعد یكدفعه هر دو فهمیدند كه این یك مشاجره است نه یك خاطره عاشقانه و قبل از اینكه كار بالا بگیرد هر كدام سراغ تفریح ملالآور همیشگی خود رفتند.
حالا خانم خانه دارد فكر میكند چطور میشود یك بحث عاشقانه بدون حاشیه و تر و تمیز داشت و آقای خانه فكر میكند خدا میداند چرا بحث به اینجا كشید. من حرف زدن بلد نیستم یا او گوش كردن بلد نیست؟
اگر شما هم مثل خانم و آقای خانه دچار مشاجرات كمی تا قسمتی عاشقانه ـ خصمانه میشوید باید توصیههای كارشناسان را جدی بگیرید تا كارتان به جاهای باریك نكشد و بتوانید قلب همسرتان را تصاحب كنید.
كارت قرمز نشان ندهید
وقتی زن و مردی وارد گفتوگو میشوند، اغلب مردها میخواهند مشكل را حل كنند و اغلب زنها میخواهند داوری كنند. اگر شما خانم خانه هستید بهتر است سوت و كارت قرمز داور را كنار بگذارید. شاید بهتر باشد نقش تماشاچی را بازی كنید تا از این بازی عاشقانه لذت ببرید.
همسر شما ممكن است خود را زیر ذرهبین نقد شما ببیند و از مچگیری و داوری شما در هراس بیفتد و ترجیح دهد هیچ حرفی نزند. او مشتاق خشنودی شماست نه خردهگیری و قضاوت.
در مكالمه ابتدای مطلب دیدید كه كم مانده بود خانم به آقا بگوید: شما حق دارید سكوت كنید در غیر این صورت هر حرفی بزنید ممكن است در دادگاهعلیه شما استفاده شود و تنها یك حرف دیگر برای آقا در این شرایط باقی میماند: «من فقط در حضور وكیلم حرف میزنم.»
حسین میگوید: من برایت یك هدیه كوچك گرفتهام؛ یك گردنبند زمرد كه به رنگ چشمهایت هم میآید.
هر آنچه هستی باز آی
نرگس آهی میكشد و میگوید: باز تو رفتی برای من اعمال سلیقه كردی؟ واقعا دلم نمیخواهد هدیهای كه برای من میخری را بفروشم یا عوض كنم. نمیبینی سبز با سبز چقدر بیروح و كسلكننده میشود. یك نگین الماس یا یاقوت، هم زیبایی خودش را بهتر نشان میداد و هم زیبایی چشمان مرا جلوه میداد. یك كمی روی حس كنتراست و هارمونیات كار كن. كاش كلاس نقاشی میرفتی!
این كار، حسین را تا اطلاع ثانوی گم و گور میكند. بعد هم به او یاد میدهد كه به جای خرید هدیه یك بسته پول به خانم بدهد و بگوید: این را ببر و هرچی دلت میخواهد با كنتراست و هارمونی دلخواهت بخر و از طرف من به خودت هدیه كن. چون من این چیزها سرم نمیشود و نرگس هم توی دلش خواهد گفت: چه شوهر خشك و پولكیای! این از آن مردهاست كه فكر میكند همه چیز زندگی پول است.
اگر میخواهید مرد زندگیتان برای شما مایه بگذارد به سلیقه و ابتكاراتش احترام بگذارید. اگر دائم بخواهید طبق سلیقه شما رفتار كند كلا او را فراری میدهید!
تصحیح حرفهای همسرتان نیز همین خاصیت را دارد.صبور باشید و به همسرتان اجازه دهید سلایق خود را ارتقا دهد. به جای اینكه هنگام هدیه خریدن توی ذوق او بزنید وقتی به بازار میروید از چیزهایی كه خوشتان میآید حرف بزنید. او یك روز با خرید یكی از آنها شما را ذوقزده خواهد كرد.
به او اجازه دهید جنبههای مختلف خود را به شما نشان دهد. اگر بتوانید از انتظارات خود صرفنظر كرده و حقیقتا سعی در شناخت هویت و ماهیت او نمایید، وی فورا این موضوع را حس كرده، احساس راحتی زیادی نموده و از صحبت كردن با شما لذت خواهد برد.
با همسرتان روراست باشید
اگر میخواهید همسرتان با شما مثل آینه باشد شما هم باید همینطور باشید و رازهایی را كه به زندگیتان لطمه نمیزند بیهوده پنهان نكنید. مثلا لازم نیست كه از خواستگاران قابل توجهی كه داشتهاید صحبت كنید، ولی میتوانید در مورد چیزهایی كه باعث ایجاد سوءظن و تیرگی روابط زناشوییتان نمیشود حرف بزنید. البته وقتی همسرتان با شما حرفهای خودمانی زد و احساسات درونی خود و اسرار خاصی را برایتان فاش كرد.
به او اجازه دهید بداند كه شما طرفدار او هستید و با تجربیاتش تنها نخواهد ماند.
در حالی كه عملا نشان میدهید، مطمئن شوید كه از او طرفداری میكنید. بسیاری از زنها فقط به این دلیل به داستانهای شوهرشان گوش میدهند كه به او بگویند چقدر در مورد آن در اشتباه بوده است یا اینكه به فراست دریافتهاند داستانش غلوآمیز یا ساختگی است. به جای این كار برای خود فرصتی جهت دوستی بیشتر فراهم كنید.
مرد حرف نمیزند
افسانههایی كه در مورد گفتوگو با زنان در ذهن همسران ما وجود دارد ریشهدارتر از آن است كه به آسانی پاك شود. از مشورت نكردن و رو ندادن به زن گرفته تا محكم بودن مرد و بروز ندادن احساسات و مكنونات قلبی چیزی است كه قرنهاست مردان آموختهاند. پس عجیب نیست كه آنان در میان خانواده هم احساس تنهایی كنند.
آنان صحبت كردن از احساسات را دور از شأن و منزلت مردان میدانند و عكسالعملهای مثبت شما در مقابل صحبت كردن از احساسات توسط او میتواند كمك كند كه این عادات از بین برود.
اگر بـه این نحو رفتار كنید، شوهر شما احساس خواهد كرد كسی وجود دارد كه او را درك كند و آنگاه حتی بیشتر و بیشتر از ذهنیاتش برایتان خواهد گفت.
گذشته را رها كن
بگومگوهای بسیاری در خانواده به دلیل نارضایتیهای گذشته صورت میگیرد. شما گاهی كاری میكنید كه همسرتان مكررا احساس گناه كند. مردان از درگیر شدن در این نوع بحثها فرار میكنند. آنها دوست ندارند مدیون و وامدار كسی باشند.
عشق مسوولانه
به سهم خود در شرایطی كه پیش آمده مسوولیتی را به عهده بگیرید و ببینید كه به چه نحو در مورد اتفاقی كه روی داده ممكن است دخیل بوده باشید. اگر همسرتان به قصد عذرخواهی پیش میآید به او نگویید چه فایده، بزودی دوباره این اشتباه را تكرار میكنی. در عوض شما نیز در مورد سهمی كه در این مشكل داشتهاید فكر كنید و بابت آن ابراز تاسف كنید و بار احساس گناه را كاهش دهید.
زهره زیارتی