• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 505
تعداد نظرات : 465
زمان آخرین مطلب : 4984روز قبل
خواستگاری و نامزدی

الف: اشتیاق برای رسیدن به نهایت آرزوها
ب: بخشش برای تجلی روح و صیقل جسم
پ: پویایی برای پیوستن به خروش حیات
ت: تدبیر برای دیدن افق فرداها
ث: ثبات برای ایستادن در برابر باز دارنده ها
ج: جسارت برای ادامه زیستن
چ: چاره اندیشی برای یافتن راهی در گرداب اشتباه
ح: حق شناسی برای تزکیه نفس
خ: خود داری برای تمرین استقامت
د: دور اندیشی برای تحول تاریخ
ذ: ذکر گوئی برای اخلاص عمل
ر : رضایت مندی برای احساس شعف
ز: زیرکی برای مغتنم شمردن دم ها
ژ: ژرف بینی برای شکافتن عمق دردها
س: سخاوت برای گشایش کارها
ش: شایستگی برای لبریز شدن در اوج....
ص : صداقت داشتن
ض : ضرر را تحمل كردن
ط : طاهر و پاك بودن در راهی كه قدم برداشته ایم
ظ : ظلم نكردن
ع : عمل به این نكته ها
غ : غیر از خودت دیگران را هم دیدن
ف : فكر فردایی بهتر
ق : قدر شناسی
ک : کمال گرایی
گ : گذشت کردن
ل : لزوم ایمان به قدرت لایزال و مهربانی هاش
م : مربی خود بودن
ن : نداشتن ترس و هراس از تلاش
و : وابسته پنداشتن موفقیت خود فقط به 2 نفر...خدا و خودمون
ه : هدف دقیق و مناسب داشتن
ی : یافتن راه درست برای رسیدن به هدف

به امید اینکه این الفبا سرلوحه زندگی همه باشه...
در پناه مهربونترین مهربونا

 

سه شنبه 22/4/1389 - 9:28
محبت و عاطفه

می نویسم تا بدانی :

هر چه داغ ها کهنه تر شوند دیرتر از یاد خواهند رفت

می نویسم تا بدانی :

باران ابرها زود گذرند وباران چشم عاشق ماندگارتر

می نویسم تا بدانی :

 رد پا فانی و رد عشق سوزنده تر از هر آتش

می نویسم تا بدانی :

اسم ها تکراری و یادشان همواره قشنگ

می نویسم تا بدانی :

دوستت دارم

و یادت ماندگار تر از هرچه در یادم خواهد ماند

می نویسم :

به امید دیدا ر

تو اگه دلتنگ منی یک به یک فاصله ها را بردار

سه شنبه 22/4/1389 - 9:24
محبت و عاطفه


 

 

زنــــدگی را ،



مرگ را ، هذیان را ...



و در اندیشه رخوتناکی


که ازل را به ابد ،


که جهان را به عدم ،


و من سیر شده از خود را به تو پیوند می داد ،


غوطه خوردن زیباست .


شاید اینـــجا ...  آنــــــجا


در پناه دودی


که مه آلودترین روزجهان در پس اوست


بتوان مرگی دید ، مرگی دید


که شقایق ها هم ، گلها هم ، زندگی هم ...


محو زیبایی بی حد و حسابش باشند .


و من آنروز چنین مرگی را


به صد آغاز و به صد زیبایی


و به هر آنچه که دوسش دارم



نتوانم بخشید ...

سه شنبه 22/4/1389 - 9:22
محبت و عاطفه


اجازه دهید دیگران در انتخاب خود آزادانه رفتار کنند


اجازه دهید دیگران آزاد باشند،آزاد در  قبول یا رد شما،در خواستن یا نخواستنتان.

 

 


به دیگران اجازه دهید شما را دوست داشته باشند یا نداشته باشند.اگر این جملات ناراحتتان می

کند فقط برای لحظه ای فکر کنید،دوست داشتن در آزادی میسر است نه با زور و اجبار وباید

ها و نباید ها.پس لطف کنید به همه اطرافیانتان این احساس آزادی را هدیه دهید.



آزاد از اینکه فکر  شما را قبول یا رد کنند آزاد از اینکه به شدت عقایدتان را به چالش بکشانند

در این حالت آنهایی که شما را انتخاب و حمایت می کنند آنانی هستند که شما را به دلیل باورها

و هر آنچه که هستید قبول دارند نه به خاطر ترس اجبار یا خجالت.


آنهایی که در کنار شما احساس آزادی می کنند بیشتر برایتان احترام و منزلت قایل هستند.انسان

ها افرادی را حمایت می کنند که آزادی آنان را پذیرفته باشند.کنترل کردن دیگران فقط آنها را

از شما دور می کند و انرژی ووقتی را که صرف کنترل دیگران می کنید تلف می شود.


اگر قرار است که دیگری شما را دوست بدارد همین حالا هم شما را دوست می دارد. برای

جلب محبت و علاقه او لازم نیست هیچ کار خاصی انجام دهید.او شما را همین گونه که هستید

بخاطر آنچه که امروز هستید دوست دارد.."پس خودت باش دیگه..!"

سه شنبه 22/4/1389 - 9:20
محبت و عاطفه
دریای بزرگ دور یا گودال کوچک آب ، فرقی نمی کند...

زلال که باشی آسمان در توست


سه شنبه 22/4/1389 - 9:19
محبت و عاطفه
 


از خدا خواستم تا دردهایم را از من بگیرد ،خدا گفت : نه !

رها کردن کار توست ، تو باید از آن ها دست بکشی .

از خدا خواستم تا شکیبایی ام بخشد ،خدا گفت : نه !

شکیبایی زاده ی رنج و سختی است ، شکیبایی

بخشیدنی نیست ، به دست آوردنی است .

از خدا خواستم تا خوشی و سعادت ام بخشد ،خدا گفت : نه !

من به تو نعمت و برکت داده ام ، حال با توست که

سعادت را فراچنگ آوری .

از خدا خواستم تا از رنج هایم بکاهد ،خدا گفت : نه !

رنج و سختی ، تو را از دنیا دورتر و دورتر و به من نزدیک

تر و نزدیک تر می کند .

از خدا خواستم تا روحم را تعالی بخشید ،خدا گفت : نه !

بایسته آن است که تو خود سربرآوری و ببالی اما من تو

را هرس خواهم کرد تا سودمند و پرثمر شوی .

من هر چیزی را که به گمانم در زندگی لذت می آفرید از

خدا خواستم ، و باز خدا گفت : نه !

من به تو زندگی خواهم داد ، تا تو خود را از هر چیزی

لذتی به کف آری .

از خدا خواستم یاری ام دهد تا دیگران را دوست بدارم ،

همان گونه که او مرا دوست دارد ،

و خدا گفت : آه ، سرانجام چیزی خواستی تا من اجابت کنم !

سه شنبه 22/4/1389 - 9:17
محبت و عاطفه

¤       به او دروغ نمیگویــــــــــــــید .

¤       غرورش را نمی شکنیـــــــــــد .

¤       به خانواده اش و کسانی که دوســـــــــت دارد احترام میگذارد .

¤       از او انتقادهای بی رحمانه نمیکنــــــــد .

¤       با او لج بازی نمی کنیـــد.

¤       وقتی اشتباهی مرتکب شدی : " از او عذر خواهی میکنی "

¤       او را در کارها و تصمیمات دخالت دهیـــــد .

¤       اگر با او مخالفت دارید با ارامش قانعــــــــــــــش کنید .

¤       به او در کارهایش کمک کنیــــــــــد .

¤       اگر گاهی حوصله ندارد و غمگین است به او کمک کنید .

سه شنبه 22/4/1389 - 9:16
محبت و عاطفه
خردمند چینی پیری در دشت پوشیده از برف قدم می زد که به زن گریانی رسید.پرسید:چرا می گریی؟
چون به زندگی ام می اندیشم،به جوانیم، به زیبایی که در آینه می دیدم، و به مردی که دوست داشتم. خداوند بی رحم است که قدرت حافظه را به انسان بخشیده است. می دانست که من بهار عمرم را به یاد می آورم و می گریم.
مرد خردمند در میان دشت برف آگین ایستاد ،به نقطه ای خیره شد و به فکر فرو رفت.زن از گریستن دست کشید.و پرسید:در آنجا چه می بینید؟
خردمند پاسخ داد:دشتی از گل سرخ.خداوند،آنگاه که قدرت حافظه را به من بخشید،بسیار سخاوتمند بود .می دانست در زمستان ،همواره میتوانم بهار را به یاد آورم...و لبخند بزنم
سه شنبه 22/4/1389 - 9:10
محبت و عاطفه
چند قورباغه از جنگلی عبور می كردند كه ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند.بقیه قورباغه ها در كنار گودال جمع شدند و وقتی دیدندكه گودال چقدر عمیق است به دو قورباغه دیگر گفتند كه دیگر چاره ای نیستند شما به زودی خواهی مرد. دو قورباغه این حرفها را نشنیده گرفتند و با تمام توانشان كوشیدند كه از گودال بیرون بپرند. اما قورباغه های دیگر مدام می گفتند كه دست از تلاششان بر دارند چون نمیتوانند از گودال خارج شوند وخیلی زود خواهند مرد.
بالاخره یكی از دو قورباغه تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت. سرانجام از آن بالا پرت شدو مرد.
اما قورباغه دیگر با تمام و جود برای بیرون آمدن تلاش می كرد هرچه بقیه ی قورباغه ها فریاد میزدند كه تلاش بیشتر فایده ای ندارد او مصممتر میشد. تا اینكه از گودال خارج شد.
وقتی بیرون آمد بقیه قورباغه ها از او پرسید:" مگرتو حرفهای ما را نمی شنیدی؟ "
معلوم شد كه قورباغه ناشنواست. در واقع او در تمام مدت فكر می كرده كه دیگران او را تشویق
میكنند
سه شنبه 22/4/1389 - 9:9
محبت و عاطفه
مرد جوانی آخرین روزهای دانشگاه را سپری می كرد وبه زودی فارغ التحصیل می شد.چندین ماه بودكه یك اتومبیل اسپورت بسیار زیبا چشمش را گرفته بود. از آنجایی كه می دانست پدرش به راحتی قدرت خرید آن ماشین را دارد به او گفت كه داشتن این اتومبیل همه آرزوی اوست .با نزدیك شدن یه روز فارغ التحصیلی مرد جوان دائما به دنبال علایمی حاكی از خرید ماشین بود . بالاخره در صبح روز فارغ التحصیلی پدر اورا به اتاق خود فرا خواند وبه اوگفت كه چقدر از داشتن چنین فرزندی به خود می بالد وچقدر او را دوست دارد. سپس هدیه ای را كه بسیار زیبا پیچیده بود به دست او داد. مرد جوان كنجكاو والبته با نوعی احساس نا امیدی هدیه را كه یك انجیل جلد چرمی دوست داشتنی بود باز كرد . با دیدن هدیه مرد جوان از كوره در رفت صدایش را بلند كرد وبا عصبانیت گفت : با این همه پولی كه داری فقط یك انجیل به من می دهی ؟ ومانند گردبادی خشمگین خانه را ترك گفت وانجیل مقدس را در آنجا باقی گذاشت . سالهای بسیاری گذشت ومردجوان موفقیت های بسیاری در راه تجارت كسب كرد . در همین سالها تلگرامی با این مضنون دریافت كرد كه پدرش درگذشته وهمه دارایی خود را به او واگذار كرده است واو باید هرچه زودتر به خانه پدری رفته وبه امور رسیدگی كند . اوپدرش را از روز صبح بعد از فارغ التحصیلی ندیده بود . وقتی به خانه پدری رسید ناگهان غم وپشیمانی بردلش نشست . به بررسی اوراق بهادار پدر پرداخت ودر میان آنها انجیلی را كه هنوز به همان نویی همان طور كه او آن را سالها پیش باقی گذاشته بود پیدا كرد در حالی كه قطرات اشك به روی گونه هایش سرازیر شده بود كتاب مقدس را باز كرد وبه ورق زدن پرداخت در حالی كه مشغول خواندن آیه های آن بود ناگهان یك سوییچ اتومبیل كه در پاكتی در پشت آن قرار داشت به زمین افتاد روی آن نام طرف معامله نوشته شده بود واین نام مالك اتومبیل اسپورت مورد علاقه او بود همچنین روی ان تاریخ روز فارغ التحصیلی او واین لغات درج شده بود به طور كامل پرداخت گردید
سه شنبه 22/4/1389 - 9:8
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته