• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1291
تعداد نظرات : 73
زمان آخرین مطلب : 5615روز قبل
دعا و زیارت
تعزیه بنا كردن در خانه فاطمه علیهاالسلام براى امام حسین علیه السلام

در كتاب مفتاح النجنة از كتاب كنزالغرائب روایت كرده است كه روزى حضرت فاطمه علیها السلام براى دو نور دیدگان خود حسن و حسین علیهما السلام جامه تازه دوخته و به آن دو بزرگواران پوشانید.
و آن ها را به خدمت جد بزرگوارشان فرستاده بود، جناب رسول صلى الله علیه و آله فرزندان دلبند خود را به كنار گرفته و ایشان را مى بوسید، ناگاه نظر انورش بر جامه امام حسین علیه السلام افتاد دید كه ، گریبان جامه او تنگ است و از شدت تنگى در گرداگرد گلوى مباركش خطى سرخ پدید آمده است ، بر خاطر مباركش گران آمده فى الفور دكمه جامه اش را گشوده و جاى خط را بوسید و به آن نگاه مى كرد و غمگین و دلگیر مى شد در همان حال جبرئیل به حكم رب جلیل رسید.
بعد از سلام عرض كرد: یا رسول الله ، این خط گریبان جامه حسین را دیده تحمل نكردى و غمگین شدى روزى باشد كه با خنجر جاى همین خط را مى برند، و با تیغ كین گلوى نازنینش را قطع كرده سر انورش را از بدن جدا مى نمایند، پس آن جناب از شنیدن این كلام جانسوز بر مظلومى حسین گریه نمود، و جبرئیل هم در گریه حضرت را موافقت كرد، و گریه سر داد در آن حال فاطمه زهرا علیهاالسلام داخل گردیده و دید كه پدر بزرگوارش ‍ گریان و پریشان است ، عرض كرد: یا ابتا دیده ات هرگز گریان مباد، پدر سبب گریه شما چیست ؟
فرمود: اى فاطمه به تو مى گویم ، به شرط آن كه صبر نمایى اینك جبرئیل از طرف پروردگار عالم خبر آورده است كه حسین در و كربلا با تیغ اهل جفا شربت شهادت خواهد نوشید، و اعضاى بدن مباركش به ضرب شمشیر و تیر و نیزه پاره پاره خواهد شد جناب فاطمه علیها السلام از شنیدن این خبر خود را بر خاك افكنده عرض كرد: یا ابتا این مصیبت در چه وقت مى شود، فرمود وقتى كه هیچ یك از من و تو و پدر و برادرش حاضر نمى شویم .
جناب فاطمه علیهاالسلام از شنیدن این سخن چنین گریست كه صداى گریه اش از حرم رسول خدا صلى الله علیه و آله بلند شد، پس با دیده گریان عرض كرد: یا ابتا رخصت مرحمت فرما كه در حیات خودم تعزیه فرزند مظلومم را برپا كنم ، حضرت فرمود: آنچه كه خواهى بكن پس با دو دیده گریان داخل خانه شد، كه تعزیه حسین را برپا كند.
اول امر كرد كه در حجره ها پرده هاى سیاه آویختند و در خانه صورت قبرى درست كردند، سیاهى بر روى قبر كشیدند، اما به جهت اعلام زنان بنى هاشم فرستاده فرمود: به زنان بنى هاشم از ما سلام برسان و بگو كه كه فاطمه دختر خاتم الانبیاء صلى الله علیه و آله مى گوید اى زنان بنى هاشم و اى قربا و زارى با من موافقت كنید. پس زنان بنى هاشم با نوحه و ناله و گریه و فغان وقتى رسیدند، دیدند كه فاطمه زهرا علیها اسلام گیسوان عنبرین خود را پریشان كرده و لباس سیاه در بر كرده و خود را بر روى قبر افكنده و مى گرید، و مى گوید: اى شهید مادر، واى غریب مادر تو را در صحراى كربلا تشنه شهید مى كنند، زنان بنى هاشم این حالت را كه دیدند، یكبار همگى مقنعه ها از سر كشیده خود را بر روى قبر انداخته واغریبا و وامظلوما و واحسینا گویان مشغول گریه شدند، چنانكه اهل بیت در شام شوم در خانه یزید پلید
عزادارى كردند
(
يکشنبه 1/10/1387 - 16:15
دعا و زیارت
آشنایى با زمین كربلا

روایت شده است كه وقتى كه جناب سلمان (ره ) از جانب امیرالمؤ منین علیه السلام به حكومت مداین ماءمور گردید و عازم مداین شد، آن عالى مقام با كاروانى همراه شد، و به درازگوشى سوار شده به منزل مى رفتند، و قانون آن جناب بود كه یك فرسخ راه را سوار الاغ میشد، و یك فرسخ راه را پیاده مى رفت ، تا آن حیوان ناراحت نشود، و در میان اهل قافله قانون مراعات احوال حیوان مركوب آن جناب معروف و معلوم شده بود.
در منزلى از منازل كه نوبت سوارى الاغ بود، آن جناب سواره شد و به قدر نیم فرسخ سوار بود، كه ناگاه اهل قافله دیدند، آن جناب بى اختیار از الاغ مركوب خود پیاده شد، و بى اختیار خود را به زمین انداخت و آن زمین را به آغوش كشید و مانند ابر بهارى زار زار میگریست ، اهل قافله متعجب شده و متوجه آن جناب بودند.
ناگاه دیدند بعد از زمانى از آن زمین گریان و نالان برخاسته و چند قدم راه رفت ، باز خود را به زمین افكند، صدا به گریه و ناله بلند كرد، زمانى با شدت گریست ، بعد از آن قدرى رفته باز خود را به زمین افكند، با شدت تمام صیحه و ضجه زده ، مانند زن ثلكى میگریست ، و مى نالید تا این كه اهل قافله را معلوم شد كه آن زمین ، زمین كربلاست
(32).

يکشنبه 1/10/1387 - 16:14
دعا و زیارت
در خاصیت زمین كربلاست

در بندى در اسرار الشهادة روایت كرده است ، فاضل بسطامى (ره ) در تحفة الحسینیه نقل نموده ، كه پسر یكى از خلفاى بنى مروان در خواب دید، كه قیامت قیام شده ، و شخص گناهكارى راكه ، گناه بسیارى داشت ، ملائكه عذاب خواستند كه او را به جهنم ببرند، رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود كه : روزى این شخص به صحراى كربلا گذشته و غبار آن صحرا به جسدش نشسته و هر كس كه غبار كربلا به جسدش نشیند آتش دوزخ بر او حرام است .
پس آن شخص به بركت سیدالشهداء علیه السلام از آتش نجات یافت
(33).

يکشنبه 1/10/1387 - 16:14
دعا و زیارت
فضیلت اشك ریختن در تعزیه سیدالشهداء علیه السلام

در مدینه زن صاحب گناه کاری بود، كه در مدینه مشهوره بود، همسایه اى داشت كه همیشه به تعزیه دارى سیدالشهداء مشغول مى شد، و روزى در نزد آن شخص مردانى چند بود كه مرثیه مى خواندند، و مى گریستند و آن شخص امر كرده بود كه براى تعزیه داران طعامى تهیه كنند.
پس این زن را آتش ضرور شد و به مطبخ آن صاحب تعزیه داخل شد كه آتشى براى مصرف خودش ببرد دید كه مباشرین طعام مشغول تعزیه شده اند، و آتش زیر طعام خاموش شده پس به نوعى سعى كردند آن آتشهاى افسرده را با زحمت بسیار روشن كرد، و چون زمان زیادى طول كشید از غلبه دود كه به چشمش رسیده بود، اشك چشمش جارى شد، چون آتش شعله ور گردید، قدرى آتش براى حاجتش برداشت و روانه منزل خود گردید.
چون كه معتاد خواب بود، چون ظهر شد و هوا گرم شد مشغول خواب شد و در عالم رؤ یا دید كه قیامت قائم شده و زبانه جهنم مشتعل گردیده و او را با زنجیرهاى آتشین مى كشند، تا به جهنم ببرند، و هرچه فریاد مى كند به فریادش نمى رسند، و هر قدر پناه مى خواند كسى به او پناه نمى دهد، و موكلین عذاب به او مى گویند: كه غضب خدا بر تو باد كه خدا به ما امر كرده تا تو را به قعر جهنم بیندازیم .
آن زن مى گوید: والله چون مرا به كنار جهنم رسانیدند، آنگاه شخصى نورانى ظاهر شد، و صیحه اى بر موكلین عذاب من زد و فرمود: او را رها كنید عرض ‍ كردند یابن رسول الله به چه سبب او را رها كنیم فرمود: این زن داخل شده ، بر قومى كه تعزیه دار من بودند، و آتش ایشان خاموش شده بود، كه اشك از چشمش جارى شد، ایشان چون فرمایش آن شخص را شنیدند، عرض ‍ كردند: (( كرامة لك یابن الشافع و الساقى )) یعنى دست از این زن برداشته او را براى كرامت تو اى پسر نافع قیامت و ساقى كوثر رها كردیم .
پس چون خلاص شدم ، به آن شخص عرض كردم : كه تو كیستى ؟ كه خدا تو با تو بر من منت نهاد، فرمود كه : من حسین بن على علیه السلام هستم .
پس از خواب بیدار شده و پیش از تفرق ایشان به مجلسشان رفتم و خوابم را حكایت كردم از امر من تعجب كردند و مجددا براى مظلوم كربلا گریه و نوحه سرایى كردند، و با دست ایشان از آن عمل قبیح توبه نمود
(34).

يکشنبه 1/10/1387 - 16:13
دعا و زیارت
منكر فضیلت گریستن در مصائب سید الشهداء علیه السلام

علامه مجلسى (ره ) در بحار نقل كرده كه در بعضى مؤ لفات اصحاب دیدم كه از سید على حسینى كه او مى گوید: من در مشهد مولاى خود على بن موسى الرضا علیه السلام با جمعى از مؤ منین مجاور بودم چون روز دهم محرم شد، مردى از اصحاب ما شروع كرد به خواندن مقتل حسین علیه السلام و از امام محمد باقر علیه السلام روایتى وارد كه آن حضرت فرموده اند كسى كه چشمش بر مصائب حسین علیه السلام بگرید، اگر چه به قدر بال پشه اى بوده باشد، خداوند عالم گناهانش را مى آمرزد، اگر چه مثل كف دریا باشد.
و در میان جاهل مركبى بود، كه ادعاى عالمى مى كرد، و آن را نمى شناخت ، گفت : این حدیث كه نقل كردى ، صحیح نیست و عقل به این اعتقاد نمى كند، و بحث بسیارى در میانه واقع شد، تا این كه اهل مجلس متفرق شدند و او مصر بر عناد و رد كردن حدیث و تكذیب كردنش بود، و او هم رفت و در منزل خود خوابید.
پس در خواب دید كه محشر بر پا شده و خلایق به حشرگاه جمع شده اند، و میزان اعمال نصب شده و صراط كشیده شده و حساب مى كشند، و نامه هاى اعمال پراكنده گردیده ، به صاحبش مى رسد و جهنم افروخته گردیده ، و بهشت مزین گشته ، و از هول محشر و شدت گرماى آن عرصه ، عطش شدیدى به این شخص غالب شد.
و در جستجوى آب بود، ناگاه چشمش به حوض عظیم الطول و العرضى افتاد، مى گوید: كه من در نزد خود گفتم : كه این همان كوثر است ، كه ائمه علیهم السلام خبر داده اند، و دید كه در آن آبى است كه سردتر از برف و شیرینر از عسل است و دید در نزد آن حوض دو نفر مرد و یك نفر زن ایستاده كه نور ایشان به خلایق روشنى میدهد، و مع ذلك لباسهاى ایشان سیاه است و محزونند، و گریه مى كنند.
گفت : پس من سوال كردم ، كه اینها كیستند؟ گفته شد، كه این محمد صلى الله علیه و آله و دیگرى امیرالمؤ منین على علیه السلام است ، و این طاهره ، زهرا علیهاالسلام ، است ، گفتم : چرا لباس سیاه پوشیده اند و محزونند؟ گفته شد آیا روز عاشورا نیست ؟ كه روز قتل امام حسین علیه السلام باشد اینها به همین جهت محزون و گریان هستند.
آن عالم جاهل مى گوید: كه من به فاطمه زهرا علیها السلام نزدیك شدم و عرض كردم : اى دختر رسول خدا من تشنه هستم قدرى نگریست و فرمود: تویى آن كسیكه فضیلت گریستن در مصائب پسر من حسین را انكار مى كنى ؟ كه او روشنى چشم و آرام قلب من است و او را شهید كرده و با ظلم عدوان كه خدا بر قاتلان او لعنت كند به آن كسانى كه به او ظلم كردند.
و او را از آب فرات منع كردند، مى گوید: كه در این حال من از خواب بیدار شدم ، و با هول و خوف استغفار كردم وپشیمان شدم از این كه آن حدیث را انكار كردم ، با عجله نزد جماعتى كه با ایشان مجادله مى كردم ، بازگشتم ، و كیفیت خواب را به ایشان نقل كردم ، و توبه نمودم
(35).
يکشنبه 1/10/1387 - 16:12
دعا و زیارت
فضلت لعنت فرستادن بر قاتلین سیدالشهداء علیه السلام

در بندى رحمه الله از داود الرقى روایت كرده و میگوید: كه من در خدمت ابى عبدالله علیه السلام بودم ، كه آن حضرت آب طلبید وقتیكه نوشید، مردم كه چشمهاى مباركش پر از اشك گردید.
بعد فرمود: یا داود خدا قاتل امام حسین علیه السلام را لعنت كند هر بنده اى كه آب بنوشد و امام حسین علیه السلام را به یاد آورد، و بر قاتلینش لعنت فرستد، به اذن خداى تعالى براى او صدهزار حسنه مى نویسند، و صدهزار سیئه از او محو مى گردد، و براى او صد هزار درجه بلند گردانند، پس گویا صد هزار بنده آزاد كرده است ، و خداوند قلب او را سرد مى كند
(36).

يکشنبه 1/10/1387 - 16:12
دعا و زیارت
صلوات بر سید الشهداء علیه السلام مساویست با...

در بندى مرحوم ذكر كرده است كه در نزد حضرت صادق علیه السلام شخصى از اصحابش بود، پس زمانى كه شب داخل شد و نماز واجبى را ادا كردند، طعام تناول نمودند، بعد از آن ، آن شخص خواید، و حضرت مشغول عبادات و مناجات با قاضى الحاجات گردید. تا طلوع صبح صادق حضرت هیچ نخوابید، چون صبح شد، آن شخص بیدار شد عرض كرد:
یا سیدى قسم ، به خدا من از نجات خود ماءیوس شدم ، و امید نجات اصلا ندارم ، حضرت فرمود چرا؟ عرض كرد: كه چون احوالات جناب تو چنین باشد، كه با وجود منصب امامت و طهارت اصلا نخوابیدى و متصل به عبادت و مناجات شب را ره روز آوردى و از خوف الهى لذت خواب به چشمهاى مباركت نیامد، و گریستى با این كه خداوند عالم خلق نكرده است ، آسمانها و آنچه در آسمانهاست و دنیا و آخرت را مگر به بركت وجود مبارك شما، پس من چگونه امید به نجات داشته باشم ، با این احوال و كمى طاعات و عبادات كه دارم .
حضرت فرمود: كه تو شب گذشته عملى انجام دادى كه آن عمل تو با فضیلت آن چه كه من مشغول آن شدم ، مساویست . عرض كرد كه من در شب گذشته چه كردم ، فرمود: زمانیكه مى خوابیدى عطش بر تو غلبه كرد، برخاستى و كوزه را برداشتى و آب نوشیدى و حسین علیه السلام را به یاد آوردى و بر او صلوات فرستادى و قاتلینش را لعنت كردى ! و به خوابگاه خود بازگشتى ، و خوابیدى و این ، آن عمل فضل توست .
فاضل مرحوم مى فرماید: كه باید لابدا مقید كنیم آن چنانكه در این روایت است به قیدى و آن ، این است كه قائل شویم بر این كه مقصود امام علیه السلام از این كه به آن شخص فرمود كه فضل صلوات بر حسین علیه السلام و لعن تو بر قاتلینش مساویست با آن چه كه ، من به عمل آوردم ، و از شب تا صبح مشغول دعا و تضرع بودم
يکشنبه 1/10/1387 - 16:11
دعا و زیارت
هفت مرغى كه در مصیبت و بر مظلومیت سید الشهداء علیه السلام گریستند

در كتاب تحفه رضویه مسطور است ، كه بعد از شهادت امام حسین علیه السلام هفت مرغ در مصیبت آن مظلوم گریستند، كه تا گواه و برهان بر مظلومیت و شدت مصیبت آن حضرت باشند و اشاره شود، به این كه باید جمیع اشیاء در مصیبت آن حضرت گریان و نالان باشند.
اول : غراب (كلاغ ) كه خبر شهادت آن حضرت را در مدینه به دختر علیله اش فاطمه صغرى درآورد، چنانچه تفصیل احوالات این غراب در كتب مقاتل وهمین كشكول النور مبسوطا مذكور است .
دوم : مرغ جون كه قسمتى از قطا است و شكم و پاهاى آن سیاه مى باشد، چنانچه آن حضرت در وداع خود به سكینه فرمود: (( لو ترك القطا لنام )).
سوم : حمامه راعبیه به روایت كامل الزیاره داود بن فرقدم مى گوید: در خدمت حضرت صادق علیه السلام بودم ، حمامه راعبى را دیدم كه صیحه بسیار مى كشد، بعد از زمان طویلى هر دو دیده اش را به طرف آن حضرت گردانیده ، نگاه حسرتى به آن حضرت مى كند، پس آن بزرگوار فرمود: مى دانى كه این حمامه چه مى گوید:
عرض كرد : نمیدانم فرمود: مى گوید: (( لعن الله قاتل الحسین علیه السلام )) یعنى خدا بر كشنده گاه حسین علیه السلام لعنت كند اى داود از این حمامه ها در خانه هاى خود نگاه دارید.
چهارم : بوم است كه به روایت كامل الزیارة همیشه در بیت المعموره ها منزل داشت ، و با مردم اكل و شرب مى نمود، و بعد از شهادت جناب مظلوم كربلا در خرابه ها و كوهها و صحراها منزل مى كرد.
پنجم : گنجشكها هستند راوى مى گوید: هر بار نان خرد مى كردم ، گنجشكها مى خوردند، همین كه روز عاشورا شد، دیدم آن گنجشكها از ان نان اصلا نخوردند، دانستم كه به جهت مصیبت جناب حضرت سیدالشهداء علیه السلام ماتم زده شده اند.
ششم : مرغیست كه در حوالى مدینه ، در نخلستان یهودى از خون سیدالشهدا كه در پرهاى او بود قطره اى چكیده چشم كور دختر یهودى بینا شد، و علتهاى بدنش تماما مرتفع شده سبب مسلمان شدن پدرش و اتباع او گردید.
هفتم : آن مرغیست كه در جزایر هندوستان مسمى به جزیره سیستان مى باشد، راوى این حكایت مى گوید: در آن جزیره درخت بسیار بزرگى دیدم كه از براى آن درخت شاخه هاى بسیار بود، هر وقت كه باد به آن درخت مى وزد، واضح و گشاده مى شنیدم ، كه این كلمات از شاخه هایش ‍ ظاهر مى شد.
(( آه مظلومم حسین ، آه محرومم حسین ، آه شهیدم حسین ، آه وحیدم حسین ، آه چه شد اكبرت ، آه چه شد اصغرت ، آه چه شد قاسمت ، آه چه عباست ، آه غریبم حسین ، آه شهیدم ، حسین )).
راوى مى گوید: چون این كلمات را شنیدم آن قدر گریستم كه غش كردم ، چون به هوش آمدم ، دیدم یك مرغ بزرگى بالاى آن درخت بال وپر مى زند، و صراحتا این كلمات را تكرار مى كند و بعد از شنیدن این كلمات دیدم خون از شاخه هاى درخت جارى شد
(38).

يکشنبه 1/10/1387 - 16:10
دعا و زیارت
تكلم ذوالجناح با امام حسین علیه السلام درچند جا

اول : تكلم ذوالجناح در وقت سوارى آن در خیمه گاه كه عرض كرد: (( اسئلك ان اكون مركوبك الى یوم القیامه ))
دوم : وقتى كه آن حضرت به شریعه فرات داخل شده عطش ذوالجناح را ملاحظه فرمود، خطاب به آن حیوان تشنه كام فرمود: (( انت عطشان و انا عطشان و الله لاذقت الماء حتى تشرب )) آن حیوان سرش را بالا گرفته گفت : یا سیدى انت اشد عطشا منى لوجوه ، اول كثرت جراحات دوم طول محاربه ، سوم شدت حرارت آفتاب ، چهارم بسیارى حركت ، پنجم سوختگى قلب از شهادت على اكبر و قاسم و عباس ، ششم جارى شدن خون بسیار از جراحات هفتم سوزش غصه اهل بیت جگر سوخته ، هشتم سوزش دیدن بدنهاى پاره پاره شهدا، در روى زمین و خاك گرم كربلا.
اما تكلم سوم : ذوالجناح در وقت خبر آوردن شهادت به خیمه گاه كه مى گفت : الظلیمة الظلیمة .
چهارم : وقتى كه جناب سكینه سوال كرد كه : اى حیوان (( هل سقى ابى ام قتل عطشانا قال ذوالجناح بل قتل عطشانا))
(39).

يکشنبه 1/10/1387 - 16:9
دعا و زیارت
احوال كنیز سیدالشهداء علیه السلام در غارت خیمه ها

در مجالس المتقین فاضل برغانى (اعلى الله مقامه ) روایت كرده است :
کنیز در هنگام غارت خیمه ها مشغول گریه و زارى براى آقاین خود بود، قیس بن ظفر ملعون داخل خیمه اش شد، هر چه كه در خیمه بود، برداشت بعد نظرش به آن كنیز افتاد، خواست كه لباس و گوشواره و خلخال آن بیچاره را بگیرد.
گریان و لرزان گفت :
اى لعین همین درد كشته شدن آقایان من به من بس است دیگر بیشتر از این مرا عذاب مده ، و از خدا و رسول حیا كن ، اما آن حرام زاده بى حیایى نموده و با كنیز در آویخت تا گوشواره و مقنعه اش را بردارد آن ضعیفه با دو دست از مقنعه و گوشوارشه محكم گرفت و رها نكرد، آن معلون هر چه كشید، رها نكرد.
پس آن شقى با تازیانه آن قدر به دست وبازوهاى آن مظلومه زد كه بازوهیش ‍ شكست بعد از آن همه اش را غارت كرد.
الا لعنة الله على القوم الظالمین
(40).
يکشنبه 1/10/1387 - 16:8
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته