جام جم:برای مهندس موسوی دعا کنیم
«برای مهندس موسوی دعا کنیم»عنوان سرمقالهی روزنامهی جام جم به قلم مهدی فضائلی است كه در آن میخوانید؛ بهترین دعا برای انسانهایی که در سراشیبی سقوط قرار میگیرند و امیدی به بازگشت آنها نیست، آن است که فرصت سقوط از آنها گرفته شود و حداقل در نقطهای متوقف شوند.
امام راحل (ره) از همین منظر شعار «مرگ بر صدام» در دوران دفاع مقدس را دعایی خیرخواهانه در حق صدام میدانستند.
معالاصف سرنوشت برخی یاران دیروز انقلاب به چنین نقاطی رسیده است.
سقوط مهندس میرحسین موسوی از زمانی آغاز شد که باور کرد او محور سخن حق است و هر چیزی غیر از نظر خود را مردود شمرد. او با پوشش نفاقآلود از تعالیم اسلام و خط امام (ره) در مقابل قانون، اندیشهها و آرمان امام و حتی اسلام ایستاد و مصداق این آیه قرآن شد که: "اذا قیل لهم لا تُفسِدوا فی الارض قالوا انّا نَحنُ مُصلِحون. اَلا اِنَّهُم هُمُ المُفسِدون ولکِن لاتشعرون" (بقره آیه 11 و 12)
چون به آنان گفته شود که در زمین فساد مکنید، میگویند، ما مصلحانیم. آگاه باشید که اینان خود تبهکارانند و نمیدانند.
قرآن در آیات پیشین، اینان را فریبکارانی میخواند که در دلهاشان مرضی است. نپذیرفتن قانون و عدم تمکین در برابر آن، زیر پا گذاشتن آشکار اندیشهها و آرمانهای امام(ره)، حمایت از آشوبطلبان و مورد حمایت سران استکبار و دشمنان اسلام و مردم ایران قرار گرفتن، یکی پس از دیگری مسیر سقوط نخست وزیر دوران دفاع مقدس را رقم زد و هر گام که میگذشت دلسوزان امید داشتند مهندس در نقطهای به خود آید و متوقف شود اما این امید محقق نشد و کار به جایی رسید که هتاکان و حریمشکنان عاشورای حسینی از سوی وی «مردم خداجوی» خوانده شدند. لقبی که آشوبطلبان هم نتوانستند باور کنند و دنبال میگشتند که آقای موسوی این لقب را به کدامشان داده است!
باز هم به آقای میرحسین موسوی مهلت داده شد اما ظاهراً این مهلتها بلای جان وی شده است چرا که در جدیدترین موضعگیری وی به اعدام تروریستهای پژاک و گروه تندر که دستشان به خون انسانهای پاک آغشته است، اعتراض کرده و آنها را «مظلوم» خوانده است. روشنفکرترین زن ایران! یعنی خانم رهنورد نیز اعدام یکی از تروریستهای زن را «خشونت در حق لطیفترین بندگان خدا» دانسته است. میدانید این «مظلومان» و «لطیفترین بندگان خدا» چه کسانی بودند؟ دادستان تهران روز گذشته چنین توضیح داد: «اقدامات این سه نفر (فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی و علی حیدریان) شامل تهیه خانه تیمی در تهران به منظور انجام عملیات انفجاری و تروریستی به علاوه استفاده از اوراق جعلی شناسایی بود. همچنین در تحقیقات بعدی از معدومین 17 کیلوگرم مواد منفجره و مقادیر زیادی سلاح گرم از جمله 57 گلوله آر پی جی و 600 عدد فشنگ جنگی کشف شده بود».
به گفته دادستان تهران تحقیقات بعدی نشان داده است که «متهمان از سال 1377 در صدد انجام اقدامات خرابکارانه بودند، اما شروع کار آنها بعد از تشکیل گروهک مسلح پژاک (گروهکی شدیدا چپگرا که به گفته سیمون هرش خبرنگار آمریکایی هم از ایالات متحده و هم از اسرائیل کمک دریافت میکند. اعضای این گروهک بارها در مرزهای غربی و شمال غرب ایران عملیات تروریستی انجام داده و صدها نفر را تاکنون زخمی کرده یا به شهادت رساندهاند) بوده است و در این راستا موفق به انفجار بمب در ساختمانهای فرمانداری و اداره کل بازرگانی کرمانشاه هم شده بودند اما خوشبختانه علیرغم برنامهریزی برای عملیات انفجاری در تهران دستگیر شدند».
دادستان تهران افزوده است: «شیرین علم هولی (یعنی همین لطیفترین بنده خدا) در تاریخ 6/3/ 87 در تهران به دنبال انجام یک مأموریت انفجاری در مقر سپاه پاسداران دستگیر شده و هر چهار محکوم به طور مستقیم در مأموریتهای تروریستی از سوی پژاک نقش داشته و از آنها مواد منفجره کشف شده است.»
به گفته جعفری دادستان تهران، نفر پنجم یعنی مهدی اسلامیان از اعضای گروهک ضدانقلابی تندر بوده که در انفجار حسینیه ره پویان وصال شیراز كه منجر به شهادت 14 نفر از مردم متدین شیراز شد، نقش داشته است.
مواضع و اظهارنظرهای آقای موسوی و همسرش آنقدر موهن و زشت است که نقد و پاسخ منطقی به آنها نیز ملالآور خواهد بود، حال این سؤال عبرتانگیز به ذهن خطور میکند که یک انسان چقدر میتواند سقوط کند و چرا؟
پاسخ این سؤال را نگارنده در یک کلام میبیند و آن آلوده شدن به صفت «استکبار» است. صفتی که ابلیس به آن آلوده شد و سرنوشتش چنان شد که خداوند در قرآن فرمود.
همگی برای مهندس موسوی دعا کنیم!
ابتكار:تحریم چاره ساز نیست، دیپلماسی را برگزینید
«تحریم چاره ساز نیست، دیپلماسی را برگزینید»عنوان سرمقالهی روزنامهی ابتكار است كه در آن میخوانید؛در این مقطع زمانی غرب به ویژه ایالات متحده آمریکا قصد دارد تدابیر بیشتری را برای اعمال تحریمها علیه ایران اتخاذ کند. باراک اوباما نیز تلاش میکند تا با جلب حمایتهای روسیه و چین دور چهارم تحریمها علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل تصویب شود.
انتظار میرود که شورای امنیت سازمان ملل در ماه ژوئن در این مسیر گام بردارد. لایحه کنگره آمریکا که هدفش ممنوعیت واردات گازوئیل و بنزین به ایران است نیز تا پایان ماه مه بر روی میز کار اوباما قرار خواهد گرفت. همچنین گزارش شده که در وزارت خزانه داری ایالات متحده آمریکا، مقامات این وزارت خانه قصد دارند دور دیگری از تحریمهای یک جانبه واشینگتن علیه بخش مالی ایران از جمله تحریم بانکهای خصوصی و حتی بانک مرکزی ایران را طرح ریزی کنند.
در پشت تمامی این تحریمها که در حقیقت باعث وارد شدن رنج و گرفتاری بیشتر برای مردم عادی ایران میشود، یک موضوع نهفته است: تقریبا هیچکس در جبهه هم پیمان غرب از جمله حامیان اعمال تحریمهای بیشتر به این موضوع فکر نمیکنند که مسیری که در پیش گرفته اند با توجه به اینکه مدتهاست موثر واقع نشده، اشتباه است.
به این موضوع در دولت اوباما بارها اذعان شده است که هیچ ترکیبی از تحریمهای اقتصادی موفقیت آمیز نخواهد بود. حتی در کنگره آمریکا نیز افراطیترین حامی تحریمهای بنزین علیه ایران نیز انتظار دارد این تحریمها ناکام بماند.
« اِد رویس» یک نماینده جمهوری خواه از ایالت کالیفرنیا در این رابطه میگوید: حتی تحریمهای کمرشکن علیه ایران نیز ممکن است موثر واقع نشوند. در واشینگتن، اندیشکدهها و مصاحبههای مختلف با کارشناسان امور ایران، بر این مسئله تاکید شده است که استفاده از گزینه تحریم علیه ایران ابزار موثری محسوب نمیشود.
«سوزانه مالونی» از موسسه بروکینگز نیز گفت: اکثر تحلیلگران امور ایران نسبت به اینکه فشارهای اقتصادی علیه ایران نتایج مورد نظر غرب را به همراه بیاورد، شک و تردید دارند. حتی یک دیپلمات ارشد اسرائیل نیز که از تحریمها علیه ایران حمایت کرده و خواسته نامش فاش نشود به نشریه « نیشن» گفت که مجامع بینالمللی به هیچ وجه آمادگی اعمال تحریمهای اقتصادی سختتر علیه ایران را که حتی ممکن است باعث تقویت قدرت ایران شود، ندارند. وی تصریح کرد: به نظر من عزم ایران در ادامه حرکت رو به جلو در مسیر برنامه هستهای خود بیشتر از عزم مجامع بینالمللی در متوقف کردن برنامه هستهای ایران است.
مطمئناً اعمال تحریمهای جدید علیه ایران بار دیگر تهران- واشینگتن را به مسیر تقابل سابق باز میگرداند و تقریبا اکثر پیشرفتهایی که در مذاکرات بر سر برنامه هستهای ایران حاصل شده، نقش بر آب خواهد شد و بدتر از همه اینکه تحریمهای جدید در وادار کردن ایران برای متوقف کردن برنامه هستهای اش ناکام خواهد ماند و این ناکامی مباحث مطرح شده افراطیون و جنگ طلبان در آمریکا و اسرائیل در باره حمله نظامی به ایران را برجسته تر از گذشته خواهد کرد.
تصمیم دولت اوباما برای تصویب تحریمها علیه ایران نشانه این است که دولت واشینگتن عملا نمیداند که در قبال برنامه هستهای ایران چه اقدامی انجام خواهد بدهد.
اقدامات اوباما در قبال ایران با دادن وعدههای چشمگیر آغاز شد. در سال 2009 اوباما در سخنرانی آغاز دوران ریاست جمهوری اش به موضوع ایران اشاره کرد، به ایرانیان در سال جدید تبریک گفت و در ژوئن 2009 در سخنرانی در مصر خواستار از سرگیری روابط مناسب با دنیای اسلام شد. اما جمهوری خواهان تندرو، نومحافظه کاران و هم پیمانان آیپک مسیر را برای اوباما در حصول توافق در راستای متقاعد کردن ایران برای حضور در مسیر معامله سخت تر کردند. اوباما تحت فشار بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل، جنگ طلبان اسرائیلی و آیپک در بهار گذشته از روی حماقت اعلام کرد اگر مذاکرات با ایران تا پایان سال 2009 موفقیت آمیز نباشد، وی در راستای همکاری با مجامع بینالمللی برای اعمال تحریمهای جدید علیه ایران گام بر خواهد داشت.تقریبا همه کارشناسان امور ایران میدانستند که بعید است مذاکرات با ایران به سرعت باعث حصول نتایج قابل توجه شود. البته جای تعجب نداشت که این مذاکرات بلافاصله متوقف شد و اوباما تلاش کرد روسیه، چین و دیگر کشورها از جمله برزیل، ترکیه و هند را نسبت به موافقت با تحریمهای جدید علیه ایران متقاعد کند.
اما اکنون چه اتفاقی افتاده است؟ براساس اعلام خود مقامات دولت اوباما، کاخ سفید همچنان بر مواضع قبلی خود پافشاری میکند اما هیچ نشانی از اینکه این استراتژی کاخ سفید رو به جلو گام بر دارد، وجود نداشته است.
حال آیا دیپلماسی میتواند بار دیگر به جریان بیفتد؟ برخی معتقدند اگر چه مذاکرات در مورد برنامه هستهای ایران ممکن است نتایجی در پی نداشته باشد اما این مذاکرات است که تحت آن میتوان با ایران در مورد افغانستان، عراق و مبارزه با مواد مخدر تعامل کرد.
«جان لیمبرت» یک دیپلمات سابق آمریکا که در تسخیر سفارت آمریکا در ایران در سال 1979 در این سفارت خانه بود، در این رابطه گفت: نباید در مذاکرات با ایران فقط بر موضوع برنامه هستهای این کشور متمرکز شد.
«تریتا پارسی» رئیس شورای ملی ایران- آمریکا نیز از اوباما خواسته تا از تعیین ضرب الاجل خودسرانه در مذاکرات با ایران جلوگیری کند.
باید پذیرفت که انتخاب گزینههای «اعمال تحریم» و« تقابل» در قبال ایران اقدام پرخطری است. اوباما باید بار دیگر بر آمادگی خود برای مذاکره با ایران در تمامی مسائل تاکید کند. رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا باید به جنگ طلبان و افراطیون در آمریکا و اسرائیل بگوید که مشکل با ایران یک بحران فوری برای جهان محسوب نمیشود چون ایران در حال حاضر سلاح هستهای در اختیار ندارد و اگر هم بخواهد به آن دست یابد، چند سال بطول خواهد انجامید.
اوباما باید راههای مبتکرانهای بیابد که توافق حاصل شده در اکتبر گذشته با ایران احیا شود. اوباما باید اقداماتی انجام بدهد که نشان بدهد در نهایت وی آماده است تا حق ایران در غنی سازی اورانیوم تحت نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی را به رسمیت بشناسد.
مردم سالاری:شهادت کوثر قرآن
«شهادت کوثر قرآن»عنوان سرمقالهِ روزنامهی مردم سالاری به قلم سیدرضا اکرمی است كه در آن میخوانید؛سوم جمادی الثانی سالروز شهادت دختر یگانه پیامبر اسلا م، همسر بی مانند امیر مومنان مادر حسنین وزینبین، سرور زنان جهان و کوثر قرآن حضرت زهرا علیها السلا م می باشد، لذا این روز سخت وتلخ و این مصیبت عظمی را به امام عصر ارواحنا له فداه و رهبر معظم انقلا ب اسلا می و ملت ایران، تسلیت عرض می نمایم و نکاتی را یادآور می شوم: 1-سالروز شهادت حضرت فاطمه علیها السلا م، فرصتی است جهت معرفی آن گرامی از منظر قرآن، روایات، تاریخ، اشعار شاعران و گفتار اندیشمندان و دانشمندان و هوشمندان در طول 1420 سال قمری از شهادت وی«1-1431» تا حال درباره وی، فرصتی است برای شناساندن آن در تابلوهای«تقویمی و تاریخی، توصیفی و تطبیقی و تقریبی» به خود و دیگران. هر بخش به گونه ای خاص این اسوه و سرور زنان عالم را معرفی می نمایند.
شناسنامه و شجره نامه و برنامه و کارنامه، وصیت نامه حضرت با خود حرف وحدیث بسیار دارد. حضرتش در سیمای رویدادها چون «ولا دت، شعب ابیطالب، وفات مادر و عموی پدر، مام پدرشدن، لیله البیت برای پدر و هجرت برای فاطمیات به همراه امام علی علیه السلا م ازدواج، نبرد احد و خندق و فتح مکه وحجه الوداع، وفات حضرت رسول و حوادث پس از وفات پدر و النهایه شهادت وی» کارنامه دیگری دارد، حضرت زهرا علیها السلا م درعبادت روحیه و کارنامه خاص دارد. دفاع از پدر در احد و از همسر پس از وفات پیامبر«نفسی لنفسک الوقا و روحی لروحک الفدا»، کنت معک ان کنت علی خیر ام کنت علی شر» کارنامه دیگری دارد. بنابراین در شناخت حضرت باید موضوع بحث را مورد توجه قرار دهیم.
2-برخی، ائمه اطهار و زهرای اطهر را بانویی دور از دسترس می شناسند و علی الدوام می گویند ما کجا و آنان کجا، آنان معصوم اند و عصمت برای ما نیست،آنان علم لدنی دارند و ما دانش مدرسه ای و حوزه ای داریم، آنان نورند و ما بی بهره از آن، بلی آنان در سرشت و دانش وعصمت و عنایت الهی با ما فاصله دارند و زهرای اطهر «حورا» انسیه» است، ولی در همین جهان تکوین یافته اند و در همین دنیا رشد نموده اند، و در همین جهان زندگی کرده اند و با حوادث و رویدادهای همین کره خاکی همراه بوده اند و در همین دنیا امتحان شده اند و شایستگی و بایستگی خود را به اثبات «و جعلنا منهم ائمه یهدون بامرنا، لما صبروا و کانوا بایاتنا یوقنون» رسانده اند و بهترین خیرخواهی برای مردم نموده و بالا ترین دل سوزی داشته اند، اینان درانسان بودن با مردم یکسانند و تفاوت در انسانیت و عبادت و عرفان و عدالت دارند. هیچکس نمی گوید، ما علی و حسن و حسینعلیهم السلا م شویم و یا فاطمه و مریم. بلکه گفته می شود آنان را الگو قرار دهیم و به آنان اقتدا «فیهداهم اقتده» نماییم و در حد امکان خود را به آنان نزدیک سازیم. ادب و ایمان و اخلا ق و گفتار و رفتار ما با آنان تطبیق شود، زیرا آنان انسانهای کامل می باشند، آنان آموزگاران بشری اند و انسانهای تضمین شده در قول و عمل و عقیده و اخلا ق اند و همانند آنان نداریم. پس آنان را پیشوا بشناسیم و از آن تبعیت نمائیم.
3- توجه به گوشه ای از زندگی نامه حضرت، مفید خواهد بود. شب نخست زندگی را با شب زنده داری و عبادت با همسر خود آغاز نمود و حضرت علی علیه السلا م وی را «نعم العون علی طاعه الله» معرفی کرد، در اولین روز زندگی، علی و زهرا از پیامبر خواستند وظیفه هر یک را در زندگی مشترک، مشخص سازد که پیامبر فرمود، کارهای بیرون خانه بر عهده علی و کارهای درون خانه برعهده فاطمه «و البته در هنگام سفر و ماموریت، کارهای بیرون را نیز انجام می داد و امام در کارهای خانه، حضرت زهرا را یاری می داد» حضرت علی علیه السلا م دانست که همسرش مطالب تعلیمی پدر را در مسجد می داند، پرسید چه کسی به تو اطلا ع می دهد و جواب شنید که حسن را به مسجد فرستاده و از وی می خواهد گفتار پیامبر را برای وی باز گوید، یعنی مسجد محوری فرزندان، یعنی دانش آموزی در مسجد،یعنی کوشا ساختن فرزندان از کودکی. کار دست جمعی داشتن امام علی و حضرت زهرا و فضه خادمه در روزه داری و دادن افطاری به سه نفر «یتیم و مسکین و اسیر» گوشه دیگری از خدمت رسانی به توده های محروم جامعه و وجود روحیه تعاون و احسان و ایثار «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا»، انما نطعمکم لوجه الله، لا نرید منکم جزا» ولا شکورا، انسان» در ارکان خانواده می باشد.
4- در آخرین روز زندگی به امام می گوید: در تمام زندگی مشترک به تو دروغ نگفتم، خطا و خیانت و مخالفت «ما وجد تنی خائنه و لا کاذبه و لا خاطئه و ماخالفتک فذ عاشرتنی» در کارنامه ای نداری، ولی از تو می خواهم مراحلا ل کنی و با حلا لیت بدرود حیات گویم و حضرت علی علیه السلا م کمال رضایت را اعلا م داشت و از صبر و شکیبایی وتلخی آن گفت.
چرا کمترین خلا ف و خطا و خیانتی در زندگی مشترک آنان دیده نشد، با این که فراز و فرود در 9 سال زندگی آنان وجود داشت، امکانات زندگی در سطح بسیار عادی وجود داشت، شاید عواملی چون «کفو بودن» احترام یکدیگر را داشتن، زینت یکدیگر بودن، اعتماد متقابل، ایمان متقابل، صبر و مصابره متقابل، تعاون متقابل، صفا و صمیمیت متقابل» چنین آثار و برکات «لطیبات للطیبین و الطیبون للطیبات، المومنون و المومنات بعضعم اولیا» بعض» را دارند.
كیهان:عاقبت این عشق...
«عاقبت این عشق...»عنوان یادداشت روز روزنامهی كیهان به قلم محمد ایمانی است كه در آن میخوانید؛سینه ریحانه پیامبر(ص) و میخ در؟ لطافت گل و خشونت درفش؟ نه، هیچ تناسبی نبود اما كینه و حسادت و نفاق كه فوران كند، تنها میل عقده گشایی دارد. گویا انتقام همه كفر را یكجا از پیامبر اعظم و فرزند و جانشین او گرفتند. میخی كه سینه ریحانه النبی را آزرد و فریاد او را تا عرش برد، میخ دیانت و ولایت بود كه تا ابد محكم كوبیده شد. و فاطمه خود چنین اراده كرده بود كه با وجود داغ داری رحلت پیامبر(ص)، یكجا برای رسالت و ولایت سینه سپر كند.
فاطمه(س) می خواست فدیه و فدایی ولایت باشد وگرنه او را با فدك چه كار؟! مگر نه اینكه مولای متقیان فرمود «و ما اصنع بفدك و غیرفدك... مرا به فدك و غیرفدك چه كار حال آن كه جایگاه نفس، فردا گور است كه در تاریكی آن نشانه های وجودش از بین می رود» (نامه 45نهج البلاغه)
آیا باید از یهودی سند آورد كه چون دید علی(ع) را دست بسته و كشان كشان می برند، به حقانیت او شهادت داد. و چون پرسیدند كه تو را چه می شود، گفت «این علی كه امروز چنین دست بسته می برند، صاحب ذوالفقاری است كه همین چند سال پیش پهلوانان عرب را یكی پس از دیگری بر زمین زد و كسی از عرب و عجم جرئت ایستادن در برابر بازو و شمشیر او را نداشت. او عمرو بن عبدود را بر زمین كوبید و در قلعه خیبر را از جا كند كه چهل تن نمی توانستند. او اكنون هم اگر اراده كند می تواند كل مدینه را به هم بریزد و حكومت را به دست گیرد اما سكوت كرده است.» حقانیت و اخلاص از این بالاتر؟! از جناب عایشه دختر ابوبكر سند می آورم كه گفت «من روی زمین كسی را راستگوتر از فاطمه جز پدرش ندیدم.» آیا فاطمه و فدك و اقامه دلیل و ارائه سند؟! عایشه تو بگو آیا این گل رنجور را كه امروز بین در و دیوار با تازیانه می نوازند، همان نیست كه گفتی «من در میان مردم كسی را شبیه تر از فاطمه به پیامبر از نظر كلام و گفتار ندیدم؛ چون بر رسول خدا وارد می شد، پیامبر خوشامد می گفت و او را به سینه خود می چسباند و دستش را می بوسید و او را جای خود می نشاند»؟ نه، اینها كه عایشه می گوید مربوط به روزگار اصحاب كهف نیست كه 309 سال از آن گذشته و غبار گرفته باشد. عایشه، همین چند ماه پیش را می گوید.
عشق آسان نبود چندان كه در آغاز می نمود. البلاء للولاء. رنج و بلا برای دوستان و عاشقان است. طلای ناب باكی از فرو رفتن در آتش ندارد كه این بر عیار و تابندگی او فزاید. هم برای فاطمه این گوهر مكنون و محجوب خلقت تلخ بود در خانه یكایك صحابه را زدن و به یاری علی(ع) فراخواندن. و هم برای علی این مظهر قدرت و غیرت الهی، كه گوشه نشین شود و خار در چشم و استخوان در گلو صبر كند و پای خدا بنویسد- صبرت و احتسبت حتی أتاك الیقین- تا بدانجا كه از زهرای رنجور بشنود «چرا مانند جنین به خود پیچیده ای»؟ اما «راضیه» و «مرتضی» شدن كه بی بلا و ابتلا نمی شود. و گویا لسان غیب حافظ، فقط برای فاطمه و علی سروده است.
در كار گلاب و گل، حكم ازلی این بود
كان شاهد بازاری، وین پرده نشین باشد!
علی، خدا را برگزیده بود و فاطمه، علی را. كه خدا، علی را برگزیده بود. شمع وجود فاطمه در آن دو سه ماه، در فرقت مصطفی سوخت و با غربت مرتضی ساخت. كه آن میزبان جبرئیل باور داشت «انّ السعید كل السعید من احبّ علیاً فی حیاته و بعد موته. خوشبخت تمام، كسی است كه به علی در حیات و مماتش عشق بورزد». فاطمه باید می سوخت و می ساخت. شمع و گل و پروانه ای را دیده ای كه یارای دو ماه سوختن و ساختن داشته باشد؟! به قول شاعر؛ عاقبت این عشق هلاكم كند- در گذر كوی تو خاكم كند.
نگاه نكن كه فاطمه به مولا می گفت چرا مانند جنین به خود پیچیده ای. از سر دریغ و افسوس بود نه اعتراض. آن روز فاطمه را ببین كه به خشم آمد و دست به آسمان گشود تا نفرین كند. و مگر، رد خور داشت غضب و نفرین دردانه خلقت كه پیامبر اعظم در توصیف او فرموده بود «هر كس فاطمه را خشنود كند، خدا را خشنود ساخته و هر كس او را به غضب آورد، خداوند را غضبناك ساخته است». آن روز كه مولای مظلوم را به مسجد بردند و تیغ كشیدند كه یا بیعت كن یا گردنت را می زنیم، باز زهرا بود و زهرا، تنهای تنها. طاقتش طاق شد و به یكی از همان ها گفت اگر دست از علی برندارید، به شكایت كنار مرقد رسول خدا می روم. سپس دست حسنین علیهماالسلام را گرفت و كنار مرقد پیامبر رفت تا جماعت را نفرین كند. «سلمان فاطمه را دریاب، گویی دو طرف مدینه را می نگرم كه به لرزه درآمده است. به خدا سوگند اگر فاطمه در كنار قبر پیامبر نفرین كند، مهلتی باقی نمی ماند و زمین همه آنها را در كام خود فرو می برد». علی بود كه سلمان را پی فاطمه می فرستاد. اما مگر فاطمه در برابر قصد جان علی كردن صبوری تواند؟ «سلمان! آنها قصد جان علی را دارند و من بر این صبر نتوانم، مرا به حال خود واگذار تا جانب مرقد پدرم روم، مو پریشان كنم، گریبان چاك دهم و به درگاه خدا فریاد سر كنم».
سلمان كه فاطمه را برای نفرین مصمم یافت، گفت علی مرا فرستاد و فرمود كه بگویم به خانه بازگردید و از نفرین خودداری كنید. «حال كه چنین است برمی گردم و صبر می كنم و می شنوم- به جان می خرم- سخن او را و اطاعت می كنم». و دیگر بار كه این اتفاق تكرار شد، فاطمه(س) به سلمان فرمود «وای بر آنها سلمان! آنها می خواهند فرزندانم حسن و حسین را یتیم كنند. به خدا سوگند از مسجد خارج نمی شوم تا علی را به چشم سالم ببینم».
و چون مهاجمان دست از امام كشیدند و حضرت جانب دختر پیامبر بازگشت، فاطمه محبت خود به امیرمؤمنان را چنین باز گفت «روحی لروحك الفداء و نفسی لنفسك الوقاء یا اباالحسن... روحم فدای روح تو و جانم سپر بلای جان تو یا اباالحسن! اگر در خیر و نیكی به سر بری، با تو خواهم بود و اگر در سختی و محنت سركنی با تو سرخواهم كرد».
بار غم عشق او را گردون نیارد تحمل
چون می تواند كشیدن این پیكر لاغر من
این راز سوختن فاطمه با علی و برای علی است. و راز حیرت من و تو و تاریخ كه نازكی طبع گل و ریحان را چه نسبت با میخ و تازیانه و آتش؟ محبت مولا را بر سینه فاطمه ضرب نمی كردند، پس بر كدام سینه می زدند؟ و میخ ایمان بر سینه او نمی كوبیدند تا به ابد محكم و استوار بماند، بر كدام سینه می كوبیدند؟ وگرنه فاطمه را با فدك و غیرفدك چه كار آنجا كه فرشته وحی را جواب كرده بود، فرشته ای كه پیغام آورده بود هر چه می خواهی بگو تا بشود. «لذت خدمت پروردگار، مرا از هر خواسته ای بازداشته. لا حاجه لی غیر النظر الی وجه الكریم. هیچ حاجتی ندارم جز نظر به جمال كریم پروردگار.»
فاطمه از جنس این قوم نبود. جان او برای علی می رفت و رفت. مگر نشنیدی كه به زنان عیادت كننده می گوید «به خدا صبح كردم در حالی كه بی میل به دنیای بی وفای شما و غضبناك از مردانتان هستم. آنان را آزمودم و همه را دور انداختم. و چه قدر زشت است سستی عقیده و تباهی سخن... به خدا سوگند كه دنیا ریسمان بندگی بر گردن آنها انداخت و دام خود را برای آنان گسترد. پس مرگ و ذلت برای قوم ستمكار باد! وای بر آنان! از علی به كجا روی برگرداندند؟ سوگند به خدا كه دشمنی آنها با علی تنها به خاطر برندگی شمشیر و استواری و پایداری در راه حق و ثبات قدم او علیه باطل است... همانا نطفه فتنه و فساد بسته شد و اكنون منتظر بارور شدن آن باشید و پس از این به جای شیر، از شتران خود خون كثیف و سم سوزان بدوشید و هر روز شاهد فتنه و آشوب و ستم ظالمان باشید... شما را به استبداد ستمگرانی بشارت می دهم كه جمعتان را درو خواهند كرد». و با ام سلمه بود كه فرمود «صبح كردم در میان حزن و غم و اندوه غوطه ور. پیامبر رفت و بر جانشین او ستم شد. به خدا سوگند آن كس كه بر امام او ستم شود و نه به دستور خدا و نه توصیه رسول با او عمل نكند، حجاب حرمت او دریده و هتك می شود. اما آنچه با علی كردند، كینه های جنگ بدر و میراث جنگ احد بود كه در قلب های منافقان تا به حال مخفی بود و هر لحظه احتمال این فتنه می رفت و اكنون كه پیامبر رحلت كرده، آن كینه ها بیرون ریخته است.»
صحابه ای كه مسموم نفاق بودند، ایمان را بالا آوردند چندان كه حضرت فرمود «خداوند اطاعت ما را مایه نظام دین و امامت ما را امان از تفرقه و جهاد را مایه عزت اسلام قرار داد... آنگاه كه خداوند، خانه پیامبران و آرامگاه اولیا را برای پیامبرش برگزید، نفاق پنهان در شما ظاهر شد و جامه دین كهنه گردید... و شیطان سر از مخفیگاه به در آورد و شما را فراخواند، دید كه پاسخگوی دعوت باطل او هستید و برای فریب خوردن آماده اید... پس به كجا برمی گردید با آن كه راه را شناخته اید؟ و چه چیز را كتمان می كنید پس از آن كه حقیقت را دریافته اید؟ آیا پس از آن كه ایمان آوردید دوباره مشرك می شوید؟... همانا شما را می بینم كه به عیش و نوش و رفاه چسبیده اید و آن را كه شایسته بود به عنوان مولا و مقتدای خود برگزینید، از خود دور ساخته اید و به خیال خود از سختی به آسایش رهنمون شده اید. پس آب]ایمان[ را كه در دهان خود جمع كرده بودید، یكباره همه را بیرون ریختید و هر چه را خورده بودید، بالا آوردید و برگرداندید (و البته به فرموده قرآن) كفر شما و تمام انسان های روی زمین زیانی به خدا نمی رساند...»
او از جنس این قوم نیست، پس با گریه وصیت می كند كه امیرمؤمنان، دردانه پیامبر را شبانه و غریبانه غسل و كفن كند و به خاك بسپارد؛ گمنام و بی نشان. اندوه بر جان فاطمه حاكم شده است. «جانم محبوس آه و اندوه است و كاش كه به همراه آه از تن خارج شود». علی دلداریش می دهد «گریه نكن، به خدا سوگند این سختی ها در راه خدا برای من ناچیز و كوچك است». اما امشب كه خلوت و تاریكی، همراز مولا شود، گریه است كه بی امان بر علی هجوم خواهد آورد.
- سلام بر تو ای رسول خدا از جانب من و دخترت كه در جوارتو فرود آمد. و چه زود به تو پیوست! ای پیام آور خدا در فراق برگزیده تو طاقتم كم شد و تاب و توانی نمانده، مگر اینكه به سختی مصیبت فراق تو تأسی كنم... امانت به صاحبش بازگشت... اما غم من همیشگی و شبم به بیداری است تا آن كه خداوند همان جایگاه را كه تو در آن اقامت داری برای من برگزیند. و به زودی دخترت تو را باخبر خواهد ساخت كه چگونه امتت برای از بین بردن حقوق او اجتماع كردند. به اصرار از او بپرس و از حال او خبر بگیر. این در حالی است كه روزگاری نگذشته و یاد تو هنوز فراموش نشده است. و سلام بر شما، سلام كسی كه وداع كند نه سلام كسی كه رو گردان و آزرده خاطر است. پس اگر باز گردم نه به جهت ملال و خستگی است و اگر بمانم نه به جهت بدگمانی به آن وعده ای است كه خداوند به صابران داده است.
فردا كه آفتاب بدمد، اول ماجراست.تا آن مبارك سحری كه فریاد فزت و رب الكعبه به آسمان برخیزد، 92 سال پرماجرا در پیش است، تا آن روز كه مشتاق مهجور فاطمه شهادت دهد «به خدا سوگند، با مرگ و شهادت چیزی به سراغ من نیامد كه ناخوش داشته باشم، من مانند جوینده ای هستم كه ناگهان به مطلوب خود دست یابد و تشنه ای كه در ظلمت بیابان ناگهان به آب رسد».
فدیه و صبر و وفا را امشب و فردا باید آموخت. شب قدر فاطمه است و علی امشب. شب قدر حبیبه خداست كه فرمود «هركس عمل خالص خود را نزد خدا فرستد، خداوند بهترین مصلحت را برای او نازل می كند».
تهران امروز:اهمیت چندگانه نشست تهران
«اهمیت چندگانه نشست تهران»عنوان سرمقالهی روزنامهی تهران امروز به قلم بهمن سعادت آغاز اجلاس گروه 15 در تهران در حالی باعث جلب توجه رسانههای بین المللی شده است که علاوه بر دستور کار اصلی این نشست موضوعاتی در حاشیه جلسات اعضا مطرح خواهد شد که اهمیتی کمتر از دستور اصلی اجلاس ندارند و این بر اهمیت این اجلاس در نزد این تحلیلگران افزوده است .
گروه G15که اکنون تعداد اعضای آن به 19 کشور ارتقا یافته، جمعی از کشورهای در حال توسعه است که عمدتا در مناطق آمریکای جنوبی، لاتین، آفریقا و آسیاقرار گرفتهاند. سابقه تشکیل این گروه به سال 1989 باز میگردد که تعدادی از کشورهای عضو گروه 77 به واسطه موقعیت مشابه اقتصادی و نیز جایگاه نسبتا همتراز در مناسبات بین المللی که طبعا باعث شکلگیری منافع مشترکی میان اعضا می شد ،اقدام به ایجاد تشکلی خاص خود کردند.ایران نیز 10 سال بعد از تاریخ تشکیل این سازمان با توجه به مشی غیر متعهد سیاست خارجی خود و علاقه به همکاری با کشورهای همسان در نظام بین المللی به این گروه پیوست.
وجه مشخصه فعالیتهای کشورهای تشکیل دهنده سازمان دغدغه های مشترک مبنی بر شکل دادن به فرایندی از توسعه سریع درون زاست.از این منظر عضویت و محوریت یافتن جمهوری اسلامی در این گروه اگر از سویی می تواند بستری برای همکاریهای اقتصادی میان کشورمان با این گروه شود؛ از سویی دیگر می توان به این موضوع اشاره کرد که برخی از کشورهای عضو دارای تجربیات قابل توجهی در مسیر توسعه اقتصادی هستند که بستر سازی برای همکاریهای نزدیکتر از مسیر اجلاسها و نشستهای مشترک می تواند فضای مناسبی برای تبادل تجربیات فراهم آورد.
نکته دوم در تحلیل اهمیت نشست اعضای را می توان در اهمیت جی 15 کشورهای عضو در مناسبات سیاسی بین المللی دید.ما در جهان امروز با فرایندی از افزایش سهم و نقش گروه های منطقه ای و تشکل کشورهای دارای منافع مشترک در عرصه بین المللی روبرو هستیم و در این میان گروه جی 15به واسطه اینکه شامل تعدادی از قدرتهای نوظهور و تاثیر گذار بین المللی و منطقهای چون ایران،ترکیه،برزیل،هندوستان و مالزی است همگرایی آنها حول دغدغه ها و اولویت های خاص خود میتواند تاثیر و نقش این کشورها را در مناسبات بینالمللی ارتقا بخشد.
نکته دیگر اینکه نباید از نگاه تکثرگرایانه در عرصه مدیریت جهانی غافل ماند. با توجه به این مسئله می توان به این رویکرد اشاره داشت که از چنین منظری تقویت نهاد های منطقه ای و فرا منطقه ای بینالمللی می توانند در تثبیت چند جانبه گرایی موثر واقع شوند و در مدیریت جهانی ایفای نقش کنند.
بدین ترتیب می توان از منظرهای مختلف به تجزیه و تحلیل نقش گروه پانزده پرداخت. چنانچه این گروه بتواند ساختارهای مناسبی را در درون خود ایجاد کنند و مکانیزم های همگرایی درونی را تقویت کند می تواند به عنوان یک نهاد بین المللی در عرصه جهانی فعالیت کند.
رویه دیگر اینکه، تشکیل گروه پانزده در مقطع کنونی در تهران دارای پیام بسیار مهم و روشن برای قدرت های بزرگ و آمریکاست. همانطور که می دانیم مدت هاست موضوع انزوای ایران در دستور کار جدی آمریکا قرار گرفته است.
ایران نیز با برگزاری این اجلاس مهم نشان داده که انزوا پذیر نیست و همچنان مشغول فعالیت در عرصه بینالمللی است. از سوی دیگر دنیای معاصر نیز ناچار است با ایران در تعامل قرار گیرد.
در نهایت اینکه این نشست می تواند با ایجاد ساختار متناسب و تعاملات مثبت نقش مثبتی را به شکل درون گروهی و برون گروهی ایفا کندو درون گروهی از این جهت که می تواند موجب حرکت فزاینده اقتصادی میشود از لحاظ برون گروهی نیز می تواند در نقش مدیریتی کارا موثر واقع شود.
رسالت:در سوگ یاس آل یاسین
«در سوگ یاس آل یاسین»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم سید مسعود علوی است كه در آن میخوانید؛السلام علیک یا بنت رسول الله! ما «اسیر» عنایت تو هستیم و «مسکین» و محتاج شفاعتت. اینک «یتیم» هجران توییم و سیه پوش نیلوفر ساقه شکسته شهود؛ «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا.» ما را نیز به طعام معرفت و محبت، میهمان کن و از زلال زمزم خیر کثیر، بنوشان ای عطیه عرش! سلام بر غمگنانه ترین روایت ولایت! امروز جان علی از تن مفارقت کرد، گرد یتیمی بر رخسار مهسای زینب نشست، موسم تنهایی حسن فرا رسید، حسین از همین لحظه، کربلایی شد و طلیعه عاشورا بر صحیفه راز، تابید. ای مهدی موعود، ای آخرین حجت یار! تو شاهدی که مادر سادات را شبانه به جانب مزاری ناپیدا مشایعت کردند و پیکر زخمی شقایق باغ ولایت را به آغوش خاک سپردند و علی بی یاور شد. ای قائم آل یاسین، ای شمس بنی هاشم، ای برپا کننده قسط ، ای احیاگر عدل علی!
ذوالفقار قیام از نیام برآور و روا مدار که چنین، امواج غم بر دریای دل شیعه بیفزایند. اینک در شعاع آفتاب اردیبهشت، اندوهی سترگ بر شکوفه های قلب شیعه سایه گستر شد. ستاره امید نبی بر خاک فتاد و موج دریای دل علی به ساحل فرقت رسید و برترین آشنای عرشیان بر فراز دست سپیداران در سیاهی شب به ضیافت سرخ لقا نایل شد.
السلام علیک یا بنت رسول الله! ما «اسیر» عنایت تو هستیم و «مسکین» و محتاج شفاعتت. اینک «یتیم» هجران توییم و سیه پوش نیلوفر ساقه شکسته شهود؛ «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا.» ما را نیز به طعام معرفت و محبت، میهمان کن و از زلال زمزم خیر کثیر، بنوشان ای عطیه عرش!
سلام بر غمگنانه ترین روایت ولایت! امروز جان علی از تن مفارقت کرد، گرد یتیمی بر رخسار مهسای زینب نشست، موسم تنهایی حسن فرا رسید، حسین از همین لحظه، کربلایی شد و طلیعه عاشورا بر صحیفه راز، تابید.
ای مهدی موعود، ای آخرین حجت یار! تو شاهدی که مادر سادات را شبانه به جانب مزاری ناپیدا مشایعت کردند و پیکر زخمی شقایق باغ ولایت را به آغوش خاک سپردند و علی بی یاور شد. ای قائم آل یاسین، ای شمس بنی هاشم، ای برپا کننده قسط ، ای احیاگر عدل علی! ذوالفقار قیام از نیام برآور و روا مدار که چنین، امواج غم بر دریای دل شیعه بیفزایند.
اینک در شعاع آفتاب اردیبهشت، اندوهی سترگ بر شکوفه های قلب شیعه سایه گستر شد. ستاره امید نبی بر خاک فتاد و موج دریای دل علی به ساحل فرقت رسید و برترین آشنای عرشیان بر فراز دست سپیداران در سیاهی شب به ضیافت سرخ لقا نایل شد.
مادر، چه غریبانه از دیار عاطفه ها هجرت کرد و در مشایعتش مرغ دل تا فراسوی آسمان کوچید. معتصمین شیطان، تلخی شوکران فراق را در کام یاران سپیده ریختند. واحسرتا! مهتاب نیلی شفاعت به محاق نشست و طوبای رعنای ولایت و آذین صحیفه شهادت، پای به معراج نهاد و سایه همای عنایتش را از ماسوا برچید.
امروز از سیمای یاسها و نسترنهای بهاری، نکهت غم می خیزد. امروز شقایقهای دشت بی قراری، سیاهپوش زهرای آل یاسینند و از سمت آبی دلدادگی، سحاب حزن و توفان حسرت به آسمان احساس سرخ شیعه رسیده و بارش اشک و تراوش زمزم عشق و ریزش آبشار حرمان و رویش غنچه های درد و داغ، منظر بهار غمند و عندلیب عاطفه را به نغمه فرقت فرامی خوانند.
یا فاطمه، یا سیدتنا و مولاتنا!
ادرکنا!
امروز صبای سوزدلها حزین و خرامان به سوی مدینه وزید و عطر یاسمنهای اندوه در کوچه های ارادت پیچید. سلام عاشقان بر غریب مدینه. امروز تمام راههای آسمان را به سوی مدینه گشوده اند و راهیان سبز سلوک به تنهایی مزار یار می اندیشند. آنک، در رثای گوهر گمگشته علی، ریزش الماس اشک را شاید و تراوش یاقوت آه. آنگاه که شمشاد شیدای ولایت را شبانه به معراج مهر بردند، چشمه اشتیاق خشکید و ماه امید، هجرت کرد.
چه شباهنگام دلتنگی بود و چه سپیده سیاهی! تمام خورشیدهای شعف، یکباره با غروب آشنا شدند. سیمای سپید زهره منظومه ولایت به سرخی گرایید.
فاطمه، معیار فضایل بود و اسوه سرآمدان عصمت و میزان محسنین. در فناکده خاک، افول کرد و در بقاسرای عرش، طلوع و تابندگی نمود. هنوز آوای شیوایش در گوش دلها باقی است که همگان را به پارسایی و پایداری در ولایت علوی می خواند و خود، عامل نخست آن بود.آیین محمد (ص) از استقامت سرخ زهرا آوازه یافت و امت از مرام زیبایش، مجد. فردای شیعه از دیروز شعله ناک آلاله شهید نبی، به روشنایی رسید و سوز سینه آسمانی اش، اقتدار و صبر حسین و سطوت و صلابت حسن را به ارمغان آورد.
السلام علیک یا فاطمه الزهرا یا ام ابیها!
ما خاک پای یوسف گمگشته توییم و حیات و قیام و حکومت و جان و روح و
هستی مان رهین یک نگاه آسمانی اوست. انقلاب اسلامی ما جلوه کوچکی از نورعنایت فرزند عزیز توست. تمام شقایقهای دشت التهاب برای قطره ای از دریای احسانش در انتظار، می سوزند.
ام الائمه! ای مظهر اعلای حجاب و عفاف الهی! زلال نجابت و طهارت را در جان بانوان ما جاری ساز تا آماج هجمه مهاجمان فرهنگ منحط بیگانه نباشند؛ هم آنانی که آداب و اخلاق و ایمان پیروان آیین جاویدان اسلام را نشانه گرفته و هماره در پی مسخ مسلک زنان زهرایی ما هستند و نمادهای شرافت ما را با شبیخون شیطانی خویش، به غارت می برند.
خدایا مباد که نسیان و غفلت ما، موعود عاشقان را دل آزرده سازد، که تمام حیات و نهضت ما برای یک تبسم ملیح اوست. سالهاست که دلتنگ غیبت و نهانی اوییم و نیک می دانیم که وجود جودآگینش حضور محض است و نهانی، از آن ماست.
یا فاطمه الزهرا، یا قره عین الرسول!
پدر و مادرم فدای خاک قدوم گل گمگشته ات باد. نگاه عنایت خویش را بر ما دلخستگان عصر انتظار، هرگز دریغ مدار و در جرگه سپاه صبح قیام، بپذیرمان و در اطاعت از نایب یوسف زهرا، وارث ولایت آل علی، خامنه ای عزیز تا جلوه جمیل امیر نهضت و نور، امام زمان، توفیق مدام، عطایمان فرما!
یا وجیهتا عند الله، اشفعی لنا عند الله!
جمهوری اسلامی:برای جاری ساختن فرهنگ فاطمی
«برای جاری ساختن فرهنگ فاطمی»عنوان سرمقالهِی روزنامهی جمهوری اسلامی است كه در آن میخوانید؛به همان اندازه كه سیاست سالم و عادلانه برای جامعه لازم و مفید است، سیاستزدگی زیانبار است. زیان سیاستزدگی آنگاه بیشتر میشود كه برروی فرهنگ سایه بیاندازد.
افرادی را میشناسیم كه در دوران اصلاحات، پوشیدن لباس تنگ و عقب رفتن روسری دخترها و زنها را خلاف شرع میدانستند و درست همان افراد در دوران حكومت اصولگراها مبتذلترین پوششها را امری عادی میدانند و درصدد توجیه وضعیت موجود بر میآیند. این، یعنی سیاستزدگی و اینكه سیاست سایه خود را به فرهنگ تحمیل كند.
سیاستزدگی در همه حوزهها زشت و خطرناك است و در حوزه فرهنگ و اخلاق و ارزشها زشتتر و خطرناكتر. فرهنگ و اخلاق و ارزشها، برای یك جامعه مذهبی اصل و پایه هستند و سیاست و اقتصاد و صنعت و هر چیز دیگر باید خود را با آنها منطبق نمایند. فرهنگ، جوهر است و بقیه عرض. قوام به جوهر است و اگر قرار به سایه افكندن باشد، باید فرهنگ سایه خود را بر سیاست بیاندازد تا سیاست اصالت و سلامت خود را حفظ كند و دچار آلودگی و انحراف نشود. اینكه كسانی بدحجابی را در یك دوره "بد" بدانند و در دورهای دیگر بدتر از آن را "خوب" بدانند از نتایج به حاشیه رفتن فرهنگ و اصالت یافتن سیاست است. این، درست برعكس آن چیزی است كه یك جامعه انقلابی و مذهبی و آرمانی اقتضا دارد.
امروز، نظام جمهوری اسلامی در جهان پرچمدار ارزشها و نماد دینداری شناخته میشود. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم مردم جهان برای ملت ایران جایگاه ویژهای قائل هستند و ایران امروز را مظهر اخلاق و دین و نمونه آرمانگرائی و ارزشمداری میدانند. برخورداری ایران از چنین جایگاهی برای قدرتهای استكباری قابل تحمل نیست. آنها تلاش میكنند چنین القا نمایند كه ایران نه تنها مظهر اخلاق و دین و آرمانها و ارزشها نیست بلكه بشدت منحط و آلوده و فاسد است. این هدف را از راههای مختلف دنبال میكنند و البته تلاشهائی نیز برای دور ساختن مردم ایران از اصول و ارزشها و آرمانها و رواج آلودگیهای اخلاقی در جامعه ایرانی بعمل میآورند.
اینكه سالانه میلیاردها دلار خرج ماهوارهها میشود تا بیبندوباری و فساد اخلاقی و اباحیگری به درون خانههای ما ایرانیها راه یابد، اینكه مراكز ویژهای در غرب تلاش میكنند با باصطلاح داوری درباره فیلمها و برگزاری جشنوارهها، درجه و جایزه به فیلمهای تهیه شده در سایر كشورها بدهند و هر فیلمی كه ایران را عقب ا فتاده و مردم ایران را فاسد و جاهل و بیفرهنگ نشان دهد آنرا با عناوینی از قبیل برگزیده و ممتاز شایسته تشویق معرفی كنند و به آن جایزه بدهند، و اینكه در ایران نیز عدهای تمام امكانات را بكار میگیرند تا چهرهای ناموفق، شكست خورده و آلوده از ایران و روحیهای ناامید از مردم ایران در فیلمهای خود ترسیم نمایند، همهی این تلاشها برای تحقق همان هدف است. آنها میخواهند به مردم جهان این دروغ بزرگ را القاء كنند كه ایران پرچمدار ارزشها و اصول نیست و نمیتواند برای سایر ملتها یك الگوی موفق باشد.
در كنار این تلاش و تكاپوی پرهزینه كه دولتهای غربی برای وارونه نشان دا دن چهره ایران بعمل میآورند، اقداماتی نیز برای ایجاد فاصله میان مردم ایران با ارزشها و اصول و فرهنگ و سنتهای اصیل نیز صورت میگیرد كه یك نمونه آن مربوط به عرصه سینماست و نمونههای عینی و عملی را میتوان در عرصه جامعه مشاهده كرد. آنچه این روزها در جامعه در قالب بدحجابی و ابتذال در پوشش و آرایش و رفت و آمدها جلوه كرده، لایه آشكار این اقدامات است ولی متاسفانه آنچه زیر پوست جامعه میگذرد، كه لایه پنهان این صحنههاست، هشدار دهندهتر است. نگرانی اصلی نیز در اینست كه با توجه به همین واقعیت تلخ، چرا عدهای حاضر نیستند صدای زنگ خطر را بشنوند؟ و به عبارت روشنتر، با اینكه صدای این آژیر خطر به گوش همه میرسد چرا اینها خود را به نشنیدن میزنند؟
متاسفانه بیتوجهی شدید به این خطر و كوچك شمردن آن، كار را به جائی رسانده كه آنچه تا امروز عوامل فساد جرأت آشكار ساختن آنرا نداشتند و لایه پنهان محسوب میشد اكنون درحال راه پیدا كردن به صحنه جامعه و پیوستن به لایه آشكار است. اگر بشنوید كه "اخیرا در برخی نقاط تفریحی مشهور شمال غرب تهران، عدهای بطور علنی كاسبی مشكوك و ویژهای به راه انداختهاند" چه صحنهای به ذهنتان راه خواهد یافت؟ و اگر در ادامه خبر بشنوید یا بخوانید: "... این افراد كه معمولا ظاهری مثل دستفروشان یا متصدیان پاركینگ دارند، در پاركینگ رستورانها و سفرهخانهها مستقر هستند، با نزدیك شدن به اتومبیل مراجعان، بطور علنی به زوجهای جوان و دخترها و پسرهای مراجعه كننده پیشنهاد استفاده از "منزل شخصی" و تهیه مواد مخدر و مشروبات الكلی و... خود در نزدیكی رستوران را در قبال دریافت مبالغ قابل توجهی پول میدهند" آیا باز هم صدای بلند آژیر خطر را نخواهید شنید؟!
عبور ملت ایران از جامعه كثیف و آلوده دوران طاغوت به جامعه پاك و ارزشی بعد از انقلاب كه امام خمینی رضوان الله تعالی علیه آنرا "جامعه الهی" نامیدند با فداكاریها، شهادتها، زندان رفتنها، ایثارها و تحمل شكنجهها و سختیها میسر شد. حفظ و ارتقاء سلامت جامعهای كه با این بهای سنگین به دست آمده بر آحاد جامعه واجب است و در این میان مسئولت متولیان امور از دیگران سنگینتر است.
در شرایط فعلی هیچكس نباید دیگری را به كوتاهی و تقصیر یا قصور در مبارزه با ناهنجاریهای اجتماعی متهم كند. دنبال مقصر گشتن نه تنها هیچ مشكلی را حل نمیكند بلكه وقتها را تلف و قانونشكنان را گستاختر مینماید. برای جلوگیری از این زیانها، همه باید به همدیگر كمك كنیم و با اجرای دقیق قانون، بساط این ناهنجاریها و مفاسد را برچینیم.
ایام فاطمیه میتواند زمان مناسبی برای خالص كردن نیتها، كنار گذاشتن مشاجرات بیهوده و رسیدن به وحدت نظر و وحدت عمل برای جاری ساختن فرهنگ فاطمی در جامعه باشد. در این جهاد فرهنگی باید رسانه ملی پیشاهنگ باشد و نهادها و ارگانهای رسمی با جدیت به كار و تلاش بپردازند و مردم نیز در همهی مراحل یار و یاور مسئولان باشند. علمای دین و صاحبنظران فرهنگی نیز به سهم خود در این جهاد فرهنگی شركت خواهند نمود و خدای متعال وعده داده است عمل صالح را به نتیجه برساند.
آفتاب یزد:وظیفه امروز ما
«وظیفه امروز ما»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفتاب یزد است كه در آن میخوانید؛سوم جمادی الثانی مصادف با سالروز شهادت اسوه و الگوی زنان و بانوی بزرگواری است كه به فرموده پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) پاره تن ایشان اسـت؛ آزار دهنده او، آزار دهنده خــداونــد سـبـحــان و رسـولـش می باشد. حـضـرت فـاطـمـه (س)، كـسـی كـه یـازده ستاره آسمانی امامت و ولایت از مطلع وجود او پـدیـد آمـده اســت و حـكـومـت تـوحـیـد و عـدل الـهـی بـا ظهور آخرین فرزند موحدش حـضــرت حـجــت ابــن الـحـســن الـعـسـكـری (عـج) بـرپـا می گردد تا ثمره خلقت عالم و آدم تا خاتم محقق گردد.
حضرت فاطمه (س) به عنوان شفیع روز محشر تـا جـایـی بـه عـاقـبـت امت حـضـرت مـحمد (ص) میاندیشید كه به پدرش رسول گرامی(ص) اسلام فرمود:ای پدر از خداوند بخواهید كه مهریه مرا این قرار دهد كـه در روز قـیـامـت بـتـوانم از گـنـهـكـاران امـت شـما شـفـاعـت نـمـایم و در آخرین ساعات عمر با بركت و مـبــارك خـود به هـمـسـرش مـولای مـتـقـیـان حـضـرت امام علی (ع) فرمود: یا علی من فاطمه دختر محمدم.وظیفه امروز ما خداوند مرا با تو تزویج كرد تا در دنیا و آخرت با تو باشم، تو به من سزاوارتری از غیر من، شب، مرا تشییع كن، غسل بده، كفن كن و برمن نماز بخوان و مرا شبانه دفن كن و به احدی اعلام نكن تو را به خدا میسپارم و به اولاد من تا روز قیامت سلام مرا برسان. و امروز روزی است كه امت اسلام و مسئولان در نظام جمهوری اسلامی باید دین خود را به پیامبر گرامی اسلام و خاندان مطهرش ادا نمایند.امروز معضلات اجتماعی به یكی از دغدغههای علـمـا ومـراجـع و بـزرگـان دیـن تبدیل شـده اسـت.
امروز بیحجابی و بدحجابی كه توطئه دشمنان اسلام و نظام است، بیداد میكند. امروز است كه دستگاههای مـتـولـی و امـور فـرهـنگی باید مضرات بدحجابی و محسنات حجاب را برای دختران و پسران تبیین نمایند؛ اگر میخواهیم در آخرت روسفید باشیم هركس در هر جایگاهی كه قرار دارد، باید به ترویج حجاب بپردازد و امر به معروف كند.امروز نمی توان گفت: فاطمی هستیم و ساكت نـشـســت. امــروز وظـیـفـه دسـتـگـاههـای متولی، مطبوعات، صدا و سیما دوچندان است.
باید به یاد جوانان و مسئولان آورد كه در گذشتهای نه چندان دور، وقتی نوجوان دانشآموز در دست دشمن بعثی اسیر شد، حاضر نشد با یك خبرنگار بیحجاب مصاحبه كند و او را نصیحت كرده و خطاب قرار میدهد كه: ای زن به تواز فاطمه اینگونه خطاب است؛ ارزندهترین زینت زن حفظ حجاب است. ما را چه شده است؛ در نظامی و كشوری زندگی میكنیم كه در امنیت به سر مـیبـریـم ولـی ایـن فـریضـه را فـراموش كردهایم؟ كاریكنیم كه در برابر شهدا و خانواده شهدا و در آخرت رو سفید باشیم و دیگر اینكه بنا به فرموده مقام معظم رهبری فاطمیه را عاشورایی برگزار كنیم.
آرمان:تبعات غفلت از اعتماد اجتماعی
«تبعات غفلت از اعتماد اجتماعی»عنوان سرمقالهی روزنامهی آرمان به قلم سید ضیاء هاشمی است كه در آن میخوانید؛ اعتماد اجتماعی در بین مردم و اعتماد به نهادهای رسمی یعنی سازمانهای مدیریتی مشهود است. بنابراین، این نکته باید مدنظر قرار گیرد که اگر اعتماد اجتماعی کاهش پیدا کند کار آمدی در سطوح مختلف اجتماعی افت پیدا میکند و به عبارت بهتر نتایج مدنظر بدست نخواهد آمد.کاهش اعتماد اجتماعی زمینهای را فراهم میکند تا هزینه
بیشتری پرداخت شود. زیرا سرمایهای که صرف میشود به خوبی جواب نمیگیرد و جامعه در روند رشد و شکوفایی خود با کندی مواجه میشود و بخشهای مختلف به اهداف خود دست پیدا نمیکنند.
این رویداد زمانی رخ میدهد که در مردم این احساس تقویت شود که نمیتوانند به نهادها اتکا کنند و به تبع آن احساس رضایت کاهش مییابد. بنابراین تمام جوامع تلاش میکنند که اعتماد اجتماعی افزایش پیدا کند زیرا افزایش اعتماد اجتماعی یک سرمایه برای کشورها محسوب میشود.
این دغدغه و حساسیت موجب شده که مدیریت کلان تلاش نماید تا امکانی فراهم شود تا بخشهای مختلف جامعه این احساس را داشته باشند که جامعه به آنها تعلق دارد.جامعه موفق، جامعهای است که منافع فرد و جامعه در آن به هم گره بخورد تا زمانی که این پیوند وجود داشته باشد موفقیت حاصل میشود. به عبارت بهتر جامعهای موفق است که بتواند این احساس را در بین مردم جامعه به وجود بیاورد در غیر اینصورت مشکلات زیاد میشود.
هر زمانی که این احساس از بین برود فردگرایی مخرب تقویت میشود که در تقابل با جمع گرایی قرار میگیرد. البته در برابر فرد گرایی مخرب، فرد گرایی سازنده نیز وجود دارد همچنانکه بسیاری از افراد برای رسیدن به اهداف و مصالح خود در بعد اقتصادی تلاش میکنند اما در نهایت مصالح جامعه نیز تامین میشود.
اگر فرد منافع خود را در تعارض با اهداف خود ببیند فرد گرایی منفی محسوب میشود که به هیچ وجه نمیتواند اهداف و منافع جامعه را تامین کند. زیرا در جامعه بین این دو دسته، ارتباط ایجاد نشده و فرد برای تامین منافع خود منافع اجتماعی را نادیده میگیرد.
دنیای اقتصاد:واردات بی رویه و چالش اشتغال
«واردات بی رویه و چالش اشتغال»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم دكتر فرخ قبادی است كه در آن میخوانید؛بحث در مورد «واردات بیرویه» همچنان داغ است و روزی نیست که در رسانهها از این مقوله سخنی در میان نباشد.
روزنامهها از واردات کالاهایی گزارش میدهند که مشابه آنها به وفور در داخل کشور تولید میشود و هیچ منطقی، سوای ارزانی گاه باور نکردنی آنها، وارداتشان را توجیه نمیکند.برخی از این گزارشها از واردات کالاهایی خبر میدهد که اگر پیامدهای غمانگیز آنها – ورشکستگی تولیدکنندگان داخلی و بیکاری کارگران کشورمان – در میان نبود، میتوانستند خندهآور باشند. به راستی هم در اقتصادی که کارخانهها و کارگاهها، با نیمیاز ظرفیت فعالیت میکنند و بیکاری بزرگترین دغدغه متولیان اقتصاد کشور است، واردات سنگ قبر و زنجیر و علم و کتل عزاداری و نمونههای «برابر اصل» صنایع دستی اصفهان، خندهآور و در عین حال تاسفانگیز نیست؟(1)
به نظر میرسد که نمایندگان مجلس نیز تداوم این وضعیت را نگرانکننده یافتهاند و اخیرا 116 نفر از آنها طی نامهای از رییسجمهور خواستهاند که جلوی واردات بیرویه را بگیرد؛ البته در این نامه روشن نشده که چه عواملی زمینهساز واردات بیرویه هستند و غیر از افزایش تعرفهها – که خود مشکلات عدیدهای در پی دارد – چگونه میتوان جلوی واردات را گرفت؟
«واردات بیرویه» البته مفهوم دقیق و مشخصی نیست؛ اما قاعدتا منظور منتقدان از این عبارت، واردات در حد و اندازههایی است که اقتصاد کشور را مختل ساخته، تولید داخلی را به حاشیه رانده و به افزایش بیکاری دامن زده است. تعطیلی کارخانهها و استفاده نازل از ظرفیتهای تولید که به اخراج کارگران میانجامد، مایه اصلی این نگرانیها است. به گفته یکی از اعضای کمیسیون اقتصادی مجلس: «همه دوستان و آشنایان اولین جملهای را که مطرح میکنند، بیکاری است...: هر کس که با او برخورد میکنیم انتظار دارد به واسطه اینکه نماینده مجلس هستیم کاری برای فرزند بیکار او یا دوستانش انجام دهیم و این درحالی است که چنین امکانی وجود ندارد. وی با اشاره به حجم عظیم واردات به کشور گفت: مدتها است فریاد میزنیم که این قدر اجازه واردات ندهید. 116 نماینده با نامهای رسمی به رییسجمهور از دولت خواستند تا در سیاستهای وارداتی تجدیدنظر کند؛ اما هیچ نتیجهای نداد...... از یکسو هماکنون با سکوت وزارت کشاورزی، واردات انبوه محصولات کشاورزی، کشاورزان را از کشت و زراعت ناامید کرده است و از سوی دیگر به دلیل بیتفاوتی وزارت صنایع و معادن، کارخانههای داخلی به دلیل وجود محصولات مشابه خارجی با خطر تعطیلی مواجه هستند.»(2)
اما چه کسی باید جلوی واردات را بگیرد ؟ بر اساس چه قانون و مقرراتی میتوان از واردات ممانعت کرد؟ و چه ابزارهایی برای تحقق این سیاست وجود دارد؟
واقعیت این است که در شرایط موجود، واردات کالاهای مجاز منع قانونی ندارد و دستاندرکاران امر فقط با اعمال سیاستهای تعرفهای – یعنی گرانتر کردن کالاهای وارداتی – میتوانند از شدت این سیل بنیان کن بکاهند؛ البته انصاف باید داد که مسوولان ذیربط در این زمینه کوتاهی نکردهاند و هماکنون میانگین نرخ تعرفههای گمرکی در کشور ما، در زمره بالاترین نرخهای تعرفهای در سراسر جهان است. (بر اساس اطلاعات موجود، در میان 153 کشور عضو سازمان تجارت جهانی و 30 کشور عضو ناظر آن، ایران از نظر بالا بودن میانگین نرخ تعرفههای وارداتی، مقام سوم را دارد. در میان همه این 183 کشور، تنها جزایر باهاما و کشور جیبوتی نرخهای تعرفهای بالاتر از کشور ما دارند.) (3)
اما این هم واقعیتی است که افزایش تعرفهها، چنانچه از حد و حدود معینی فراتر رود، حاشیه سود واردات غیرقانونی را بالا میبرد و بر جذابیت آن میافزاید که این امر، عمدتا به گسترش قاچاق کالا و کم اظهاری گمرکی میانجامد. (4) مطالعات متعددی که در کشورهای مختلف صورت گرفته، ارتباط میان تعرفههای بالاتر و خلافکاری گمرکی را به روشنی نشان داده و این در حالی است که در برخی کشورها قاچاق کالا مجازاتهای سنگین و در مواردی اعدام، متخلفان را به دنبال دارد.
سوال اساسیتر این است که چرا و چگونه تولیدکنندگان خارجی قادرند کالاهایی با کیفیت کم و بیش مشابه با کالاهای تولیدی ما را از فواصل دور به کشور ما بفرستند، تعرفه و عوارض گمرکی هم بپردازند و باز هم این کالاها را به قیمتهای نازلتر از تولیدات داخلی در بازارهای ما عرضه کنند؟ پاسخ این سوال باید در تفاوت چشمگیر میان هزینههای تولید در ایران با کشورهای طرف معامله ما – به ویژه چین و سایر کشورهای آسیایی – جستوجو شود. صرفنظر از فضای کسبوکار نامساعد و چالشهای بیشمار تولید در کشور ما، که نهایتا در افزایش هزینه تمام شده تولیدات داخلی منعکس میشود، مساله اصلی در تفاوت نرخ تورم (و هزینههای تولید) در اقتصاد ما با تورم ناچیز در کشورهای طرف معامله ما است.
هزینههای ریالی تولید در کشور ما طی ده سال گذشته، به طور متوسط، حدود 15 درصد در سال افزایش یافته است، در حالی که افزایش سالانه هزینههای تولید در چین، ویتنام و سایر کشورهای طرف معامله ما در آسیا و اروپا در همین دوره از 2 تا 4 درصد تجاوز نکرده است. قاعدتا این تفاوت میبایست از طریق اصلاح نرخ ارز جبران شود، که ما با اتخاذ سیاست تثبیت نرخ ارز و به برکت درآمدهای ارزی سرشار، از تحقق آن ممانعت کردهایم.
انتظار اینکه تولیدکنندگان داخلی این تفاضل چشمگیر در هزینههای تولید را با افزایش بهرهوری جبران کنند، آن هم در فضای کسب و کار نامساعد و پرچالشی که با آن دست به گریبانند، رویایی است که هرگز به حقیقت نخواهد پیوست.
خوشبختانه به نظر میرسد که در ماههای اخیر، ریشه معضلی که تولیدکنندگان داخلی را در رقابت با کالاهای وارداتی ناتوان ساخته و آنها را به حاشیه رانده است، بر بسیاری از کارشناسان دولتی نیز مکشوف گشته و آنها را نیز به چارهجوییهای کارآمد واداشته است.
سخنان اخیر رییس موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی کشورمان، نشانهای از این واقعیت است. به گفته ایشان: «ثبات نرخ ارز، با توجه به تورم دو رقمى در داخل كشور، قابل تداوم نیست و هماكنون نیز اثر آن در افزایش واردات، كاهش قدرت رقابت كالاهاى صادراتى و فشار بر تولید و اشتغال داخلى كاملا مشهود است..... صرف نظر از سایر ملاحظات، تعرفههای مورد نیاز برای جبران ارزانی نسبی نرخ ارز به اندازهای سنگین خواهد بود که توسل به آنها با افزایش سودآوری قاچاق کالا، واردات غیرقانونی بسیاری از کالاها را به شدت افزایش خواهد داد و شرایط رقابتی را برای تولیدکنندگان داخلی، حتی دشوارتر از پیش خواهد ساخت. راهحل پیشنهادی ایشان برای حل این معضل نیز جای چون و چرا ندارد. «واقعیت این است که برای صرفه جویی در هزینههای ارزی و تغییر در الگوی مصرف و در عین حال نجات تولید داخلی از کالاهای ارزان وارداتی، راهحلی منطقیتر و کارآمدتر از اصلاح نرخ ارز وجود ندارد.» (5)
بحران اقتصاد جهانی، بازارهای فروش را محدود ساخته و رقابت کشورهای صادرکننده را برای نفوذ در بازارهای خارجی تشدید کرده است. در این راستا، برخی کشورها پول ملی خود را مصنوعا ارزان نگه داشتهاند و با پرداخت یارانههای آشکار و پنهان نفوذ صادرکنندگان خود را به بازارهای خارجی تسهیل کردهاند. در مقابل و بهرغم تورم دو رقمی اقتصاد، ما در ده سال گذشته، از افزایش معنی دار نرخ ارز جلوگیری کردهایم و به دست خود راه را برای صادرکنندگان خارجی هموارتر ساختهایم. رقابت نابرابری که از این طریق به تولیدکنندگان ما تحمیل شده، آنها را به حاشیه رانده و به افزایش بیکاری دامن زده است.
این در حالی است که ظاهرا برنامه دولت محترم، کاهش چشمگیر نرخ بیکاری از طریق اشتغالزایی در بخش خصوصی است. معاون وزیر اقتصاد، با اعلام اینکه باید نرخ بیکاری را تعدیل کنیم، گفته است: «این اتفاق در مسیر سرمایهگذاری دولتی نخواهد افتاد و دولت اصلا کشش و ظرفیتش را ندارد.»(6) از سوی دیگر وزیر کار و امور اجتماعی نیز گفتهاند: «برای تحقق اهداف برنامه پنجم که رسیدن به نرخ بیکاری 7 درصد در کشور است، باید سالانه یك میلیون و 100 هزار شغل در کشور ایجاد شود. هماکنون همه مدیران کشور توجیه شدهاند که محور فعالیتها را اشتغالزایی قرار دهند…. ما…جلسهای با حضور همه استانداران کشور برگزار کردیم و سهم یک به یک استانها را برای ایجاد یك میلیون و 100 هزار شغل تعیین کردیم و با همه استانداران نیز یک تفاهم نامه به امضا رساندیم و از این طریق، استانداران متولی توسعه اشتغال در استانهای خودشان شدند.» (7)
با توجه به هدفمند شدن یارانهها در نیمه دوم سالجاری که بیتردید جهش قیمتها (و هزینه)ها را به دنبال خواهد داشت و با تداوم سیاست کنونی تثبیت نرخ ارز، حتی حفظ اشتغال موجود نیز برای بخش خصوصی چندان محتمل به نظر نمیآید. استانداران محترم نیز در تحقق وظیفهای که بر عهده گرفته اند، بیتردید کار دشواری پیش رو خواهند داشت. اصلاح نرخ ارز نوشدارویی نیست که همه مسائل تولید و اشتغال را در اقتصاد ما از سر راه بردارد؛ اما بیتردید آثار مثبت آن بسیاری از نابسامانیها را تخفیف خواهد داد.
1 - براساس مشاهدات عینى از بازار صنایع دستى شهر اصفهان، بسیارى از صنایع دستى این شهر به صورت کپىبردارى شده از کشور چین به این بازار وارد شده و تحقیقا به مرحله اشباع رسیده است، تا جایى که بسیارى از فروشندگان و تولیدکنندگان صنایع دستى به تجارت این محصولات کپىبردارى شده روى آوردهاند. آنان فاکتور قیمت را مهمترین عامل کششپذیرى مصنوعات چینى مىدانند و مىگویند این محصولات به قدرى به صنایع دستى تولید شده در ایران شبیه است که بعضا خریداران این محصولات، فرقى میان آنان حس نمىکنند.
مشاهدات عینى حکایت از آن دارد که در بازارچههاى حاشیه میدان نقش جهان، صنایع دستى وارداتى چینى ابتکار عمل را از پنجههاى طلایى هنرمندان ایرانى ربودهاند. ن.ک. به سایت تابناک. 21/1/89
2 - سخنان نماینده بندرعباس در مجلس شورای اسلامی. نقل شده در روزنامه مردمسالاری. 19/2/89
3 - ایسنا 18/9/88
4 - کم اظهاری گمرکی بدین معنا است که کالای وارداتی را که مثلا 20 دلار خریداری شده، 5 یا 10 دلار «اظهار» کنند و در نتیجه تعرفه کمتری بپردازند.
5 - دنیای اقتصاد. 19/2/89
6 - سایت تابناک. 20/2/89
7 - مردمسالاری. 20/2/89
پول:بعد از اختراع ترازو
«بعد از اختراع ترازو»عنوان سرمقالهی روزنامهی پول به قلم مهرداد خدیر است كه در آن میخوانید؛برگزاری سیودومین اجلاس وزیران امور خارجه کشورهای عضو گروه 15درتهران، فرصتی برای خبرنگار روزنامه «پول» فراهم آورد تا از سخنگوی دستگاه دیپلماسی بخواهد از اهداف اقتصادی این همایش بگوید.
مهمترین هدف ازنگاه آقای رامین مهمانپرست چنین بیان شد: «گروه 15در پی تغییر در ساختار نهادهای بزرگ اقتصادی بینالمللی است زیرا آنها تحت تاثیر چند قدرت بزرگ دنیا هستند. کشورهایی که بحرانهای اقتصادی خود را به دیگر کشورها که سهمی از منافع آنها ندارند سرایت میدهند و این نهادها در خدمت آنها هستند.» هوش چندانی نمیخواهد که دریابیم اشاره سخنگوی محترم در وهله اول به صندوق بینالمللی پول و در مرتبه بعد به بانک جهانی است، دو سازمانی که ایران نیز در آنها عضویت دارد.
همچنین قابل درک است که این نگاه، جزئی از راهبرد کلی «دیپلماسی تهاجمی» در دولتهای نهم و دهم است. با این حال به نظر میرسد بهتر آن باشد که دستگاه دیپلماسی، راهبرد تهاجمی خود را به نهادهای دیپلماتیک محدود سازد و بر سرایت آن به سازمانهای اقتصادی اصرار نورزد. این امر ناشی از این باور نیست که سیاست و اقتصاد بر یکدیگر اثرگذار نیستند، بلکه بیشتر بر این پایه استوار است که اتفاقا میتواند در روزهای دشوار به یاری عرصه سیاست بیاید.
ضمن اینکه هیچ یک از اهداف سهگانه صندوق بینالمللی پول تعارضی با سیاستهای راهبردی اقتصادی ما ندارد. شناسایی آثار جانبی اقتصادی کشورها بریکدیگر و حصول همکاریهای چندجانبه، کمک به کشورها برای پشتسرگذاشتن دورهگذار از بحرانهای اقتصادی و مقابله با «ناترازی»های تجاری در عرصه اقتصادی دنیا هیچ یک با استراتژی کلی اقتصادی ایران مغایرت ندارد که اگر چنین بود جمهوریاسلامی ایران بیدرنگ از عضویت در چنین صندوقی کناره میگرفت.
انتقاد اما از سرچیست؟ انتقاد اصلی به خاطر سهم 45درصدی 7کشور صنعتی در نهادی است که 184کشور عضو آن هستند. در صندوق بینالمللی پول، قاعده هر عضو یک رای رعایت نمیشود و حق رای را میزان سهمی که آن کشور در آن صندوق دارد تعیین میکند و این قاعده هر چند با تعریف رایج ما از «عدالت» سازگار نیست اما اقتضای هر تشکیلاتی است که در آن «سرمایه» تعیینکننده است. در مثل مناقشه نیست اما آیا مثلا همه شرکتها در بورس تهران وزن واحدی دارند؟ طبیعی است که میانگین وزنی شرکتی چون ایران خودرو با سرمایه دوهزارمیلیارد تومانی تاثیر بیشتری بر شاخصها دارد تا شرکتی با میانگین وزنی بسیار کمتر.
ضمن اینکه اصرار بر«تغییر ساختار» به جای «تغییر رفتار» هدفی نیست که به سرعت قابل وصول و حصول باشد و تنها میتواند این تلقی را در اذهان جهانیان ایجاد کند که ایران مدام در پی ساختارشکنی است و سازمانهای بینالمللی را بیش از گذشته به سوی رویارویی سوق دهد. این در حالی است که همانگونه که رتبه ایران در فوتبال دنیا را فدراسیون بینالمللی فوتبال تعیین میکند و بر پایه رنکینگ فیفا از ارتقا یا تنزل جایگاه جهانی خود آگاه میشویم، نهادهای بینالمللی اقتصادی نیز مرتبه اقتصادی ما را تعیین میکنند.
از یاد نبریم که کمتر از دو هفته پیش روزنامه دولت با تیتر درشت در صفحه نخست از قول صندوق بینالمللی پول نوشت: «ایران هجدهمین قدرت اقتصادی دنیاست» از یاد نبریم که حذف و هدفمندی یارانهها از توصیههای موکد و مکرر همین صندوق در تمام سالهای گذشته بوده و در این دولت قرار است اجرایی شود. به بیان صریحتر از یکسو به گزارشهای این نهادهای بینالمللی اتکا و استناد میشود و گاه مانند مورد اخیر (رتبه 18) به آنها میبالیم و درصدد اجرای مهمترین توصیه آنها (حذف یارانهها) هستیم و در عین حال در پروژههایی چون«فاضلاب شهری» از بانک جهانی وام میگیریم و در عالیترین سطح در نشستهای آنان در واشنگتن شرکت میکنیم و از جانب دیگر بر آنیم که فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم و صندوقی با ساختار تازه برپا کنیم.
این تناقضهای رفتاری ما را از امکانات بالقوهای که در این سازمانها وجود دارد، محروم میسازد. ازجمله این امکانات بالقوه میتوان به کارشناسان زبده ایرانی اشاره کرد که با این نهادها همکاری میکنند. چهرههایی چون دکتر مجید رهنما یا دکتر هاشم پسران که فارغ از هر گرایش سیاسی که احتمالا دارند یا ندارند امکانی برای اقتصاد ایران به شمار میآید.
فراموش نکنیم که مهمترین ابزار قدرت صندوق بینالمللی پول وامهایی است که از محل وجوه عضویت اعضا به کشورهای متقاضی پرداخت میشود و کشورها میتوانند با شرایط خاص و قبول استانداردهای بسیار دشوار در عملکردهای اقتصادی از کمکهای مالی این صندوق برخوردار شوند.
تردیدی در این نیست که الزامات و شرایط تحمیلی این صندوق بر کشورهای وامگیرنده همواره انتقادات فراوانی در پی داشته است چرا که ناگزیر میشوند به ریاضتهای بودجهای و خصوصیسازی ولو به بهای تشدید فقر اقشار آسیبپذیر تن دهند.
اگر نه تنها به رفتار که به ساختار اعتراض داریم چه اصراری براستمرار عضویت و محکزدن اقتصاد با گزارشهای رسمی این سازمانها و احیانا تقاضای وام و کمک و صد البته اجرای پروژههایی چون حذف یارانههاست تا نظر آنان جلب شود و اگر قواعد این بازی را که در ذات خود به خاطر نقش سرمایه ناعادلانه است پذیرفتهایم میتوانیم و باید که میانگین وزنی خود را افزایش دهیم.
هر ترازوی دیگری هم که بسازیم ناگزیر از رعایت قواعد پذیرفته شده خواهیم بود. هر چند که بهتر است عجالتا ایده ساخت ترازوی تازه اقتصادی را واگذاریم و هرگاه از ترازوهای دیگر فراغت حاصل شد به این یک بپردازیم چرا که اقتصاد مثل فوتبال این قابلیت را دارد که زمینهای برای تعامل باقی بماند و روزنههای آن از قابلیت انعطاف بیشتری برخوردار هستند.منبع:جام جم