• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1584
تعداد نظرات : 1638
زمان آخرین مطلب : 4078روز قبل
قرآن

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیك یا ابا عبدالله الحسین

السلام علیك یا ابا صالح المهدی

 

 

 

شوریده سری که شرح قرآن می کرد

هفتاد و دو فصل سرخ عنوان میکرد 

با نای بریده نیز بر منبر عشق

تفسیر خجسته ای ز قرآن میکرد

 

بشر بن غالب اسدى از امام حسین بن على علیه السلام نقل مى كند كه فرمود:((هركس ایستاده در نماز خود، یك آیه از كتاب خدا را بخواند، در برابر هر حرفى (پاداش ) صد كار نیك برایش نوشته مى شود و اگر آن را در غیر نماز بخواند، خدا در برابر هر حرفى ، (اجر) ده كار نیك براى او مى نویسد. پس ‍ اگر (خاموش باشد و با توجه ) گوش به قرآن بسپارد، در برابر هر حرفى (پاداش ) یك حسنه دارد و اگر قرآن را در شب به پایان رساند، فرشتگان خدا تا هنگام صبح براى او طلب رحمت كنند و اگر آن را در روز تمام كند، ملائكه نگهبان تا شب بر او درود مى فرستند و چنین كسى (نزد خدا) ((یك دعاى مستجاب دارد)) و این ختم قرآن براى او از آنچه میان آسمان و زمین است بهتر خواهد بود)).

 

(بشر مى گوید:) عرض كردم : این پاداش كسى است كه همه قرآن را بخواند، اما كسى كه همه را نمى خواند چگونه است ؟

 

حضرت فرمود: ((اى برادر اسدى ! همانا خدا بخشنده ، با عظمت و بزرگوار است ، هر گاه كسى هر چه از قرآن را كه مى تواند، بخواند، خدا همان پاداش ‍ را به او عطا مى كند.))

   

این روزها  كاروان اسرا همراه با سرهای بریده امام حسین(ع) و یاران با وفایش به سمت كوفه در حركت هستند.از شما دوستدار حضرت سیدالشهداء دعوت می كنم تا با یاری یكدیگر یك ختم قرآن برای امام حسین علیه السلام داشته باشیم.

 

 

اگر تمایل دارید در ختم قرآن شركت كنید به اینجا بیایید.ممنونم

اللهم عجل لولیك‌الفرج 

 
شنبه 4/10/1389 - 9:57
مهدویت

 

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیك یا ابا عبدالله الحسین

السلام علیك یا صاحب الزمان

سلام 

 

  میمنت پیمانى


چشمم به در سیاه شد اما نیامدى
زیباترین شكوفه بستان احمدى
گوشم به زنگ و دیده به در، غرق انتظار
خواهند ماند، تا كه بگویند آمدى

اگر مهر انتظار را بر قلبهایمان حك نكرده بودند، اگر غزل انتظار را از بر نبودیم و اگر از جام انتظار سرمستمان نكرده بودند، معلوم نبود در این تاریك روشن مبهم و این گردش ممتد و كشدار ثانیه ها كه روز و شبش یكسان است؛ اینهمه دلواپسى، اینهمه حسرت و اینهمه سوز و گداز را به درگاه كدام سنگ و چوب و آتش مى بردیم و از كه پناه مى جستیم.
روزها آنقدر با رنگ و نیرنگ آمیخته است كه روزمان را از شب نمى شناسیم و این اَبَر ابرهاى تیره حریص آنچنان وسعت آسمان را بلعیده اند كه دیرى است رنگ خورشید را ندیده ایم.
همه جا تاریك و ظلمانى است؛ آنقدر كه اگر تمام چلچراغهاى تاریخ را بر فرازش بیاویزى باز چاه و چاله را نمى بینى و پا به لجنزارى مى گذارى كه بیرون آمدن از آن طاقت فرساست. گویى چشم بسته راه مى روى كه برادرت را، همسایه دیوار به دیوارت را كه براى تأمین معاشش تكه اى از وجودش را به حراج مى گذارد، جان مى فروشد تا آبرو بخرد نمى بینى؛ یا نه، شاید هم مى بینى اما براى راحتى وجدانت عینكى سیاه، به رنگ دلت به چشم مى زنى تا نبینى، تا آزاد باشى. آه چه اسارتى!!
مولاجان! فضاى غبار آلودى است، یلداى غریبى است.
پس، در كدامین سپیده لایق، ذوالفقار تو سیاهى شب را مى درد و چشمان عاشق را به صبح صادق پیوند مى زند.
فرزند »لافتى«! ذوالفقار عمرى است چشم به راه دارد تا تو بیایى؛ نداى »فزت و رب الكعبه« تاب و قرار از او ربوده است.
آه... ذریه على، فرزند غریب كوفه! صداى درد دل غریبانه پدر را مى شنوى؟ چاه منتظر توست، تا حق امانت ادا كند.
مهدى جان! زین واژگون ذوالجناح را كى سامان مى بخشى؟ كى نداى »هل من ناصر...« سالار شهیدان را پاسخ مى گویى و نامهاى از یاد رفته شهدا را دیگربار ملكه ذهنها مى سازى؟ منتقم آل رسول(ص)! كى مى آیى؟
دیرى است تابلوهاى شهیدانمان خاك غربت گرفته اند و حال آن كه هر روز در این سیاه بازار تابلوهاى تازه اى چشمها را خیره مى سازند؛ تابلوهایى از چهره آدمها با رنگ و آبى جذاب و گیرا.
آه، مولاى من! این نجابت گمشده و این غیرت بر باد رفته را بدون تو چگونه باز یابیم؟
خسته ام، خسته از این دیوارها، از این شهر بى در و پیكر و از این آدمهاى غفلت زده.
دلم گرفته است، هواى تازه مى خواهم دیگر كوچه و بازار و خیابان، روح خسته ام را نوازش نمى دهد.
اى طبیب حاذق روح و روان، اى طبیب موعود! موعد ملاقات ما كى مى رسد تا با دم مسیحاییت روح زندگى را در كالبد زندگى بى روحمان بدمى و بر قلوب غریبمان آسمان آسمان عاطفه ببارى. براى جسممان وسایل راحتى آنقدر فراهم است كه به زودى از كار مى افتیم و آنقدر اشباع شده ایم كه به زودى خالى مى شویم؛ اما آیا این روح خسته و سرگردانمان را خریدارى هست؟! آیا جوابى هست كه سؤال تشنه روحمان را سیراب سازد و آبى هست كه ریشه خشكیده اش را آبیارى كند؟
اى بیكران معرفت! كى مشكت را پر آب مى سازى، تا بر وسعت دلهامان بتازى و بنیاد تشنگى براندازى؟
اى باغبان مهربان بستان معرفت! گاه آفت زدایى رسیده است. این نازكین نهالهاى طوفان زده و این جوانه هاى آفت گرفته را مگر به جز دستان شفابخش تو التیامى هست؟! مسیحا نفس دوران! كى مى آیى؟
كدامین آدینه را به قدوم سبزت متبرك خواهى كرد تا سؤال بى جواب عاشقان را كه هر جمعه با سوز و گدازى عاشقانه فریاد مى كنند: »أین الطالب بدم المقتول بكربلا« پاسخ گویى.
سرور غریبان، مولاى غریبان! بر غربت دلهایمان ببار كه دیرى است شاهد غروبى غریبیم.

 

سایت موعود
 


اللهم عجل لولیك الفرج

 

پنج شنبه 2/10/1389 - 10:8
مهدویت

 

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

 

..در این یک دقیقه ی یلدایی اضافه شده به عمرمان

برای ظهور مولایمان دعا کنیم...

 


اللهم عجل لولیك الفرج

 

چهارشنبه 1/10/1389 - 2:46
اهل بیت

 

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیك یا ابا عبدالله الحسین(ع)
السلام علیك یا صاحب الزمان(عج)

سلام 

 

شیخ صدوق رحمه الله به سند معتبر از ابن عباس روایت كرده كه گفت :‌ در خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام بودم هنگامیكه به جنگ صفین می رفت چون در نینوا – كه د ركنار فرات است – منزل كرد با صدای بلند فرمود :‌ ابن عباس آیا این موضع را می شناسی ؟‌ گفتم :‌ نه یا امیرالمؤمنین .  فرمود : اگر این موضع را همچون من شناختی از آن گذر نمی كردی تا همانند من گریه كنی.

آن بزرگوار بسیار گریست تا آنكه ریش مباركش تر شد و اشك بر سینه اش جاری گشت و ما نیز گریان شدیم و حضرت فرمود :‌ آه آه مرا با آل ابی سفیان چكار ؟ مرا با آل حرب چه می شود ؟‌ كه حزب شیطان و اولیاء كفرند؟ صبر كن یا اباعبدالله كه به پدرت رسید از آنها مثل آنچه به تو خواهد رسید . پس آب طلب نمود و وضو گرفت و مقداری نماز خواند . بعد از نماز نیز همان سخنان را می فرمود و می گریست تا اینكه ساعتی به خواب رفت چون از خواب بیدار شد فرمود: یابن عباس عرض كردم :‌در خدمتم .

فرمود : آیا خبر دهم به تو آنچه اكنون در خواب دیدم؟‌عرض كردم : پیوسته دیده شما در استراحت باد و آنچه دیدی خیر است یا امیرالمومنین .

فرمود دیدم گویا مردانی چند از آسمان به زیر آمدند كه پرچمهای سفید در دست و شمشیر های براق و درخشند حمایل نموده گرد این زمین خطی كشیدند سپس دیدم گویا این درختان خرما شاخه هایشان را به زمین می زنند و خون تازه از آنها می چكد و حسین فرزند و پاره تن و نور دیده ام در میان آن خونها غرق شده و فریاد و استغاثه می كند و كسی بداد او نمی رسد و گویا آن مردان نورانی كه از آسمان آمده بودند او را صدا می كردند و می گفتند : ( ای آل رسول صبر كنید كه شما بدست بدترین مردم كشته می شوید و اینك بهشت مشتاق تست ای اباعبدالله )

سپس مراتعزیت دادند و گفتند : ای اباالحسن بشارت باد تو را كه خداوند دیده ات را در روز قیامت به او روشن خواهد نمود پس بیدار شدم .

سوگند به خدایی كه جان علی در دست اوست مرا خبر داد پیامبر راستگو حضرت ابوالقاسم ( ص) كه من این زمین را خواهم دید هنگامیكه برای جنگ با اهل بغی می روم و این زمین كرب و بلاست در اینجا  دفن می شود حسین با هفده نفر از اولاد من و فاطمه . این زمین در آسمانها معروف است و از آن به عنوان زمین كرب و بلا یاد می كنند چنانكه زمین حرمین ( مكه و مدینه ) و بیت المقدس را یاد می كنند.

سایت تخصصی امام حسین(ع)

 


اللهم عجل لولیك الفرج

دوشنبه 29/9/1389 - 12:51
اهل بیت

 

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیك یا ابا عبدالله الحسین(ع)
السلام علیك یا صاحب الزمان(عج)

سلام عزاداریهایتان قبول

 

یکی از تشرّف یافتگان به آستان مقدّس حضرتش می گوید:در مسجد مقدّس جمکران اعمال را به جا آورده و با همسرم می آمدم. دیدم آقایی نورانی داخل صحن شده و قصد دارند به طرف مسجد بروند. گفتم: این سیّد نورانی در این هوای گرم تابستان از راه رسیده، تشنه است. ظرف آبی به دست او دادم. ظرف آب را پس داد گفتم: آقا شما دعا کنید و فرج امام زمان(عج) را از خدا بخواهید تا امر فرجش نزدیک شود. فرمودند:

 

«شیعیان ما به اندازة آب خوردنی ما را نمی خواهند. اگر بخواهند دعا می کنند فرج ما می رسد».1

 

 

به این دو پیام از مولایمان حضرت مهدی(عج) نیز گوش جان می سپاریم:

هر مؤمنی که در مجالس سوگواری پس از ذکر مصایب حضرت سیّدالشّهداء(ع) برای من دعا کند، من برای او دعا می نمایم.2

 

 

به شیعیان و دوستان ما بگویید که خدا را به حقّ عمّه ام حضرت زینب(س) قسم دهند که فرج را نزدیک گرداند.3

 

 

 

1.شیفتگان حضرت مهدی(ع)، ج 1، ص 155

2. مکیال المکارم، ج 1، ص 333

3.شیفتگان حضرت مهدی(ع)، ج 1، ص 251

 

 

 

منبع:پایگاه حوزه

 

 

زینب جان! لب به دعا بازکن! عمه سادات! دعا کن تا مهدی فاطمه، فرزند حسین ظهور کند تا این منتقم خون سالار شهیدان با خونخواهی خود، دل شما را شاد سازد و دل شیعه را پس از 14 قرن التیام بخشد.

 


اللهم عجل لولیك الفرج

جمعه 26/9/1389 - 13:52
اهل بیت

 

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

السلام علیك یا ابا عبدالله الحسین

السلام علیک یا مولای یا صاحب الزمان

سلام 

 

 تو زیر پا رفتی ولی بیچاره زینب
از این به بعد و بعد از این آواره زینب
باید خودت یاری کنی ورنه محال است
بوسه بگیرد از گلوی پاره زینب
**
خون گلویت را کسی تا آسمان برد
پیراهن و عمامه ات را این و آن برد
آیا نگفتم در بیاور خاتمت را
راضی شدی انگشترت را ساربان برد
**
گفتند که پیراهنت را می کشیدند
تصویر غارت کردنت را می کشیدند
نه اینکه نیزه بر تنت می ریخت دشمن
بلکه به نیزه ها تنت را می کشیدند
**
رفتی و دستم بر ضریح دامنی بود
رفتی ز دستم رفتنت چه رفتنی بود؟
تا آن زمانی که به یادم هست داداش
وقتی که می رفتی تنت پیراهنی بود
**
رفتی که اشک خواهرت را در بیاری
بغض گلوی دخترت را در بیاری
آیا نمی شد ای سلیمان زمانه
قبل از سفر انگشترت را در بیاری؟


***علی اکبر لطیفیان*** 

 

 

***************************

شهادت جانسوز امام حسین علیه السلام را به محضر ولی عصر(عج) و شما سوگواران حسینی تسلیت می گویم. 

 

اللهم عجل لولیك‌الفرج

پنج شنبه 25/9/1389 - 15:24
داستان و حکایت

 

بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیك یا ابا عبدالله الحسین
سلام


در مسیر حرکت، حضرت چادری را از دور دید و به طرف آن رفت. دید یک چادر کوچکی است و پیرزنی در این چادر نشسته است. سلام کرد و گفت: مادر! این جا تو تنها هستی؟ گفت: آری، من پسری دارم که تازه همسر برگزیده است و تازه داماد است. او به اتفاق همسرش بیرون رفته و منتظرم که برگردند؛ برگشتشان طول کشیده و من هم تنها هستم و ناتوانم؛ دارم از تشنگی می میرم؛ اگر آبی هست، به من بدهید.

 

چاهی آن نزدیکی بود؛ حضرت رفت و برای او آبی آورد. وقتی پیرزن آب می خورد، امام علیه السلام گفت: مادر! تو منتظر عروس و داماد هستی و عروس و داماد، جوان هستند؛ وقتی می آیند، باید تو را شاداب ببینند. امام علیه السلام می رود آب می آورد تا پیرزن دست و صورتش را بشوید و خودش را مرتب کند. حضرت از او فاصله می گیرد تا او خوب خودش را مرتب کند. بعد حضرت می گوید: این خیمه و چادری که تو داری، قرار است یک عروس و داماد واردش شوند؛ پس باید مرتب شود؛ می خواهم کمکت کنم. حضرت به سلیقه خودش چادر را مرتب می کند و بعد جارو دستش می گیرد و جلوی خیمه را آب می زند و جارو می کند و چادر را به بهترین شکل و سلیقه آماده می کند. پیرزن که مسیحی بود، می گوید: تو کیستی که در چشم های تو، مسیح را می بینم؟ تو مسیح نیستی؟ آقا سکوت می کند و یک لحظه می گوید: من پسر پیغمبرم. این زن گریه می کند و می لرزد و به خودش می گوید: تو همانی که مسیح ما گفت و به ما بشارت داد. حضرت خداحافظی می کند.

 

از فضا و صحبت ها به دست می آید که وقتی این عروس و داماد بازگشتند، دیدند خیمه مرتب است. جوان که اسمش وهب بود، می گوید: من تصورم این بود که تو مرده باشی یا یک رمقی از تو باقی مانده باشد؛ ولی تو خیلی بانشاط هستی. چه کسی به تو آب داد و چه کسی این جا را مرتب کرده است؟ می گوید: نمی دانم؛ ولی هر که بود، مسیح یا مثل مسیح بود. گویا خدا، در آسمان را باز کرده بود و یک مسیح به من بخشیده بود. مرتب بود؛ زیبا بود و شروع کرد به وصف کردن. عزیزم! فکر می کنم خیلی از ما دور نشده باشد؛ خوب است خودتان را به او برسانید.

 

این دختر که اسمش هانیه است و پسر (وهب)، حرکت می کنند و خودشان را به حضرت اباعبدالله علیه السلام می رسانند و با اباعبدالله به کربلا می روند. بسیاری معتقدند که اولین شهید کربلا همین داماد بوده است. وهب در کربلا اسمش را تغییر می دهد و نام عبدالله را انتخاب می کند. او، همان عبدالله بن عمیر کلبی است که خیلی زیبا و بسیار خوش قد و قامت بوده است. وقتی راه می رفت، امام با گوشه چشم او را نگاه می کرد و اصحاب بر می گشتند و نگاهش می کردند. او به امام گفت: آقا! تو این قدر خوبی در حق ما کردی که من و همسرم تصمیم گرفتیم سفر پس از ازدواجمان را با تو بگذارنیم. تنها عروسی که در کربلا شهید شد و تنها زن شهید، همین هانیه است؛ عروس و دامادی که شهید محبت اباعبدالله شدند.

 

وقتی این جوان می رود میدان، مادر نگران است که مبادا یک وقت تأثیر حضور عروس در کربلا، مانع رفتنش به میدان شود؛ از این رو، به عروس می گوید: عزیزم! سعی کن به همسرت نگاه نکنی؛ چشمت را از او بگیر تا بتوانی خوب فداکاری کنی. او به میدان می رود و می جنگد و همسرش می ایستد کنار میدان و تشویقش می کند و مادر هم کنارش. حضرت اباعبدالله علیه السلام هم جوان را تشویق می کند. او می جنگد تا می افتد؛ حالا رجزش فوق العاده است؛ «ان تنکرونی فانا بن کلبی؛ اگر مرا نمی شناسید، من فرزند کلبم» و بعد خودش را به اباعبدالله علیه السلام منتسب می کند. او می جنگد و می افتد و همسرش بالای سرش می آید و می گوید: خوشا به سعادتت که به بهشت رفتی؛ عزیزم! مبارک باد بر تو قربانی مسیح شدن؛ مسیح کربلا؛ دعا کن من هم زود به تو بپیوندم تا من هم در بهشت با تو باشم و دعا کن در بهشت چشم که می گشایم، اولین کسی که ببینم، مادر حسین علیه السلام باشد. می گویند این جا عمر سعد دید دارد احساسات و رفتار این زن، حتی سپاه او را منقلب می کند؛ فوری به غلامش دستور داد که برو و کار او را تمام کند. او غلامی به نام رستم داشت و او چنان ضربه ای بر سر آن زن زد که او روی سینه همسرش افتاد و در حالی که داشت به صدای قلب همسرش گوش می داد شهید شد.

 

مادر، کنار میدان بود و اولین چیزی که به اباعبدالله علیه السلام گفت، خیلی عجیب است. او گفت: دعا کن من ناامید نشوم؛ دعا کن قلب محکمی پیدا کنم. امام دست هایش را بالا آورد و دعا کرد و لحظاتی بعد، ناگهان دیدند که سرِ عبدالله را جلوی پای مادر انداختند تا آخرین توان این مادر را بگیرند. می گویند سر را بلند کرد و بوسید و بعد به طرف میدان پرتاب کرد و گفت: ما چیزی را که در راه خدا داده ایم، پس نمی گیریم و بعد حمله کرد که حضرت فرمود: بروید او را برگردانید.


دكتر سنگری
منبع:پایگاه حوزه


اللهم عجل لولیك الفرج

شنبه 20/9/1389 - 10:34
اهل بیت

 

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

السلام علیك یا ابا عبدالله الحسین

السلام علیک یا مولای یا صاحب الزمان

سلام 

 

 


از آنجا که امام حسین(ع) با تمام وجود همه توانمندیها و سرمایه‏های خود را ایثار کرد تا اسلام را از خطر اساسی برهاند؛ آخرین حجت الهی نیز تصریح دارند که همواره به یاد ایثارگری و فداکاریهای آن حضرت هستند و شب و روز با یادآوری مصیبتهایی که بر ایشان روا داشته شد خون گریه می‏کنند.
در بخشی از زیارت «ناحیه مقدسه» در این باره می‏خوانیم:
…اگر روزگار وقت زندگی مرا از تو [ای حسین(ع) [به تأخیر انداخت و یاری و نصرت تو در کربلا در روز عاشورا نصیب من نشد، اینک من هر آینه صبح و شام به یاد مصیبتهای تو ندبه می‏کنم و به جای اشک بر تو خون گریه می‏کنم...
بدون تردید این قبیل از تعابیر نهایت محبّت و دلبستگی حضرت مهدی(ع) رابه سیّد الشهداء (ع) نشان می‏دهد و ضرورت زنده نگه داشتن خاطره اباعبداللّه (ع) از جمله از طریق عزاداری برای آن حضرت را مورد تأکید قرار داده و عمق فاجعه کربلا و جنایت بنی امیه به اسلام و انسانیت را افشا می‏کند.
حتی این به یاد امام حسین(ع) بودن در عملکرد سایر ائمه اطهار(ع) نیز به چشم می‏خورد؛ یعنی آنها نیز در مواقع اشاره به فداکاریها و مظلومیتهای امام حسین(ع) به گونه‏ای موضوع امام مهدی (ع) را مورد تأکید قرار داده‏اند به عنوان مثال در دعای ندبه امام صادق(ع) یاد سیّد الشهداء (ع) به همراه امام مهدی(ع) گرامی داشته شده است. در حقیقت شکایت شهادت جانگداز حضرت امام حسین(ع) به ساحت مقدّس حضرت بقیة‏اللّه(ع) شده است ودرخواست می‏شود که به عنایت خداوند متعال هر چه زودتر زمینه ظهور فراهم شود بلکه هر چه زودتر مهدی موعود(ع) ظهور نموده انتقام خون آن حضرت را از دشمنان بگیرند...و حتی به پیروان اهل بیت(ع) توصیه می‏شود که در شب میلاد امام عصر (عج) از زیارت امام حسین(ع) غافل نشوند.
البتّه این موضوع به همین صورت در مورد امام حسین(ع) نیز مطرح است؛ یعنی حضرت اباعبداللّه حسین(ع) نیز همواره به یاد مهدی موعود بوده‏اند. در دعای روز ولادت امام حسین (ع) از امام مهدی (ع) یاد می‏شود و در روز عاشورا و در زیارت عاشورا نام و یاد مهدی(ع) تسلی بخش قلب سوزان شیفتگان اهل بیت(ع) است.
مجموعه این برنامه‏های حساب شده، پیوند عاشورا و امام حسین(ع) را با قیام جهانی امام مهدی(ع) هر چه بیشتر روشن می‏سازند.
گذشته از همه آنچه بیان شد، طبق روایات بسیاری که از حضرات معصومین(ع) نقل شده است در بسیاری از مسائل جزئی نیز امام مهدی (ع) با امام حسین(ع) پیوستگیها و ارتباطات قابل توجهی دارند که از آن جمله است:
۱٫ روز ظهور امام مهدی(ع) مقارن با روز عاشورا است. از امام باقر (ع) روایت شده است:
قائم آل محمّد(ص) در روز شنبه که مصادف با روز عاشورا؛ یعنی همان روزی که حضرت اباعبداللّه(ع) به شهادت رسیدند قیام خواهد کرد.
۲٫ از مجموعه روایات به خوبی روشن می‏شود همانگونه که امام حسین(ع) نهضت خود را از مکه آغاز کردند؛ یعنی پس از خارج شدن از مدینه به مکه آمدند و از کنار بیت‏اللّه‏ قیام خود را به مردم خبر دادند و به سمت کوفه حرکت کردند، حضرت مهدی (ع) نیز از کنار بیت اللّه جهانیان را به بیعت با خود فرا خواهد خواند و آن گاه حرکتهای اصلاحی را تداوم خواهد بخشید و در نهایت مقرّ حکومتی خویش را در کوفه قرار خواهد داد.
۳٫ حتی طنین صدای امام مهدی(ع) همان طنین صدای امام‏حسین(ع) است. پیام مهدی(ع) همان پیام حسین(ع) است که فریاد می‏زند:
ای مردم مگر نمی‏بینید به حقّ عمل نمی‏شود و از باطل خودداری نمی‏گردد... امربه معروف و نهی از منکر کنار گذاشته شده است و احکام الهی و سنن پیامبر (ص) آشکار هتک می‏شود و...
این پیام و هشدار در لحظه ظهور با همان صدا به مردم جهان اعلام خواهد شد که امام حسین(ع) در روز عاشورا با همان لحن و آهنگ مردم را به تبعیت از حقّ و اعراض از بدیها فرا خواندند:
إنّ صوت القائم یشبه بصوت الحسین(ع).
صدای [گیرا و دلنواز] قائم شبیه [طنین خوش[ صدای اباعبداللّه(ع) است.
۴٫ برخی از یاران حسین(ع) پس از رجعت در رکاب امام مهدی(ع) به یاری آن حضرت خواهند پرداخت و حتی برخی از فرشتگانی که جزء اصحاب امام‏حسین(ع) بوده‏اند در خدمت قائم آل محمّد(ص) خواهند بود و… .
«أللّهمّ نرغب إلیک دولة کریمة تعزّبها الإسلام و أهله و تُذِّلُ بها النفاق و أهله…»

 

ماهنامه موعود


اللهم عجل لولیك‌الفرج

شنبه 20/9/1389 - 9:55
اهل بیت

 

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین

السلام علیک یا صاحب الزمان 

 سلام 

 

صبح عاشورای آن سال، دسته عزادارعظیم تر و با شکوه تر از سال های قبل، با شور و اخلاصی وصف ناپذیر به سوی کربلا روانه شد. از سوی دیگر، مرجع بزرگوار شیعه، علامه سید مهدی بحرالعلوم، در همان ساعات اولیه صبح به همراه عده ای از فضلا و طلاب از کربلا خارج شد؛ چرا که آن سیدعظیم الشأن اراده کرده بود در عاشورای آن سال به استقبال عزاداران حسینی برود.

لحظه تلاقی سید و همراهانش با دسته عزاداری ، به صحنه ای عجیب و بی نظیر بدل گشت: عزاداران پر شور بعد از یک پیاده روی طولانی، تازه به حوال کربلا رسیده بودند که سید و همراهانش به استقبال از آنها شتافتند. عزاداران حسینی در آن گرمای سوزان، با چشمانی گریان، پاهای برهنه و بدن های عریان، با سوز و آه و اخلاصی تمام در سوگ سالار شهیدان بر سر و صورت و سینه می زدند و هروله کنان به سوی بارگاه حسینی می شتافتند. در آن لحظات ناب و سرشار از شور و شیفتگی، سید بحر العلوم، با آن عظمت معنوی و مقام شامخ علمی، در کمال تعجب و ناباوری اطرافیان، به ناگاه عصایش را به کناری انداخت، عمامه از سر افکند، عبال و قبا را نیز از تن در آورد و خود را به دریای خروشان جمعیت انداخت و همچون سایر عزادارن، با سینه ای عریان، به عزاداری و یسنه زنی پرداخت.

همراهان سید، هر چه کردند تا مانع از این کار شوند، موفق نشدند. عاقبت عده ای از طلاب که نگران سلامتی سید بودند، وارد سیل جمعیت شدند و خود را به سید رسانیده، اطراف او حلقه زدند تا مبادا سید زیر دست و پا بیفتد و خدایی ناکرده آسیبی ببیند.

... سرانجام بعد از اتمام برنامۀ عزاداری و سینه زنی، سید بزرگوار را که دیگر رمقی در بدن نداشت، به کناری بردند تا کمی استراحت نماید و عمامه و لباس هایش را آوردند تا به تن کند. وقتی سید بحرالعلوم اندکی به حال خود بازگشت، برخی از یاران صمیمی او به خود جرأت دادند و از آن جناب پرسیدند: «چه شد که با دیدن عزاداران از خود بی خود شده، بی اختیار به دسته عزاداران وارد شدید و آن گونه به عزاداری و سینه زنی پرداختید؟!»

علامه بزرگوار و مرجع شیعه، حضرت آیت الله العظمی سید مهدی بحرالعلوم، آهسته و بی رمق، در حالی که هنوز اشک می ریخت، در پاسخ فرمود: «وقتی به دسته سینه زنی رسیدیم، به ناگاه دیدم که حضرت بقیه الله (عج) با سر و پای برهنه در میان سینه زنان حاضرند و در حالی که به شدت گریه می کنند، بر سر و سینه خود می زنند. با دیدن این صحنه، دیگر نتوانستم طاقت بیاورم، از خود بی خود شدم و بی اختیار به جمعیت عزادار پیوستم تا در محضر آن حضرت به سینه زنی برای جد شهیدش بپردازم».

این همان بزرگترین هیئت شیعه است که در ظهر عاشورا لحظه شهادت حضرت اباعبدالله (ع) از حرم حضرت عباس (ع) به سمت حرم امام برسرو سینه زنان می دوند و فاصله بین الحرمین را طی می کنند. در این هیئت بود که علامه بحر العلوم حضرت بقیه الله را ملاقات کردند.

 

 

   اللهم عجـــل لولیک الفـــرج   

 

جمعه 19/9/1389 - 17:10
اهل بیت

 

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

السلام علیك یا ابا عبدالله الحسین

السلام علیک یا مولای یا صاحب الزمان

سلام 

 

 

 

 

                                      ماه محرم آمده دل را حرم کنید.......بر قلب عاصی و دل زارم کرم کنید

ماه محرم آمده دیوانه شد دلم.......از کربلا نظر به دل مضطرم  کنید

ماه محرم آمده بارانی است چشم.....آیاشود نظربه دوچشم ترم کنید

ماه محرم آمده با جامه ی سیاه......در خیل عاشقان حسین باورم کنید

ماه محرم آمده بیتابم ای حسین.......از خاک تربت خودتان بر سرم کنید

ماه محرم آمده دلتنگ هیآتم   ...... در بین روضه روح در این پیکرم کنید

ماه محرم آمده درخواست میکنم....روح وتنم  فدایی آب آورم کنید

ماه محرم آمده مجنون زینبم.......از غصه های معجر او پرپرم کنید

ماه محرم آمده میگویدم رباب.....فکری به حال تشنگی اصغرم کنید

ماه محرم آمده امّا دلم سیاه.....من را عوض کنید و ازین بهترم کنید

ماه محرم آمده دلتنگ مهدیم.....در خیمه گاه فاطمیش نوکرم کنید

 

************************

 

ایام سوگواری سالار شهیدان امام حسین(ع) را به شما تسلیت می گویم.

هر وقت دلتان شكست آن لحظه را قدر بدانید و فرج مولایمان  مهدی فاطمه(عج) منتقم خون حسین(ع) را از خدای منان طلب كنید.

 

 

اللهم عجل لولیك‌الفرج

سه شنبه 16/9/1389 - 11:32
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته