• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1436
تعداد نظرات : 368
زمان آخرین مطلب : 5151روز قبل
موفقیت و مدیریت

*** همان‌طور كه در مقابل كوهی قرار می‌گیری و پژواك صدایت را می‌شنوی، حضورت در مقابل كاینات نیز همین‌گونه است. اگر حضورت را با قدرت و توانایی اعلام كنی، كاینات قدرت و توانایی را به تو برمی‌گرداند. اگر عشق را فریاد كنی، عشق را به تو برمی‌گرداند. اگر به كاینات انرژی مثبت منتقل كنی، به تو انرژی مثبت برمی‌گرداند. انتخاب با توست!

يکشنبه 26/2/1389 - 10:44
سخنان ماندگار

*** تو توانایی! از سكون و بی‌حركتی خارج شو. منتظر نمان تا كسی پیدا شود و چرخ زندگی‌ات را بچرخاند، تو در این كار از همه ماهرتری. فقط كافی است به خودت اعتماد كنی.

يکشنبه 26/2/1389 - 10:43
سخنان ماندگار

*** یادت باشد! بزرگ‌ترین كسی كه می‌تواند به تو كمك كند خودت هستی. پس هر روز به سوی خودت امواج مثبت و سرشار از عشق، ارسال كن.

يکشنبه 26/2/1389 - 10:43
سخنان ماندگار

*** هیچ‌وقت مهرت را به دیگران دریغ نكن! گاهی همراهی كردن و گاهی اوقات با یك ”نه“ گفتن ساده، بزرگ‌ترین مهری است كه می‌توانی به دیگری هدیه دهی.

يکشنبه 26/2/1389 - 10:42
سخنان ماندگار

*** در روز تولد همسرت، هدیه‌ای زیبا برای والدینش بفرست چون آن‌ها این موجود عزیز را برای همراهی تو به دنیا آورده‌اند.

يکشنبه 26/2/1389 - 10:42
سخنان ماندگار

*** همیشه سعی كنید آن‌قدر خوب و منحصر به فرد باشید كه هیچ كس نتواند جای شما را پر كند و مثل شما باشد.

يکشنبه 26/2/1389 - 10:41
سخنان ماندگار

ایمان، باور و عمل، معجزه می‌كنند. *** دوستان! من عاشق جرعه جرعه سر كشیدن یك لیوان آب و چشیدن و مزه مزه كردن قطره‌های آنم، به همین سادگی من خوشبختم!

يکشنبه 26/2/1389 - 10:41
دعا و زیارت
اینک لحظه‌ وداع با علی (ع) ! چه دشوار است.اکنون علی باید در دنیا بماند. سی سال دیگر! فرستاد ” ام رافع ” بیاید ، وی خدمتکار پیغمبر(ص) بود. از او خواست که - ای کنیز خدا، بر من آب بریز تا خود را شست ‌وشو دهم. با دقت و آرامش شگفتی، غسل کرد و سپس جامه‌ های نویی را که پس از مرگ پدر کنار افکنده بود و سیاه پوشیده بود، پوشید، گویی از عزای پدر بیرون آمده است و اکنون به دیدار او می‌رود.

به ام رافع گفت:
ـ بستر مرا در وسط اتاق بگستران.
آرام و سبکبار بر بستر خفت، رو به قبله کرد، در انتظار ماند.
لحظه ‌ای گذشت و لحظاتی …
ناگهان از خانه شیون برخاست.

پلک‌هایش را فروبست و چشم‌هایش را به روی محبوبش ـ که در انتظار او بود‌ ـ گشود.
شمعی از آتش و رنج ، در خانه‌ علی خاموش شد و علی تنها ماند . با کودکانش.
از علی خواسته بود تا او را شب دفن کند ، گورش را کسی نشناسد و … و علی چنین کرد.

اما کسی نمی ‌داند که چگونه؟ و هنوز نمی ‌داند کجا؟
در خانه‌اش؟ یا در بقیع ؟ معلوم نیست.
و کجای بقیع ؟ معلوم نیست.
آنچه معلوم است،‌ رنج علی است، امشب، بر گور فاطمه .

مدینه در دهان شب فرو رفته است، مسلمانان همه خفته ‌اند. سکوت مرموز شب گوش به گفت‌وگوی آرام علی دارد.
و علی که سخت تنها مانده است، هم در شهر و هم در خانه ، بی ‌پیغمبر، بی ‌فاطمه. همچون کوهی از درد، بر سر خاک فاطمه نشسته است.

ساعت ‌ها است.شب ـ خاموش و غمگین ـ زمزمه درد او را گوش می ‌دهد، بقیع آرام و خوشبخت و مدینه بی‌وفا و بدبخت، سکوت کرده ‌اند، قبر‌های بیدار و خانه‌ های خفته می‌شنوند.
نسیم نیمه شب کلماتی را که به سختی از جان علی برمی‌آید، از سر گور فاطمه به خانه‌ خاموش پیغمبر می‌برد.
ـ بر تو، از من و از دخترت ـ که در جوارت فرود آمد و به شتاب به تو پیوست، سلام ای رسول خدا.
ـ از سرگذشت عزیز تو ـ ای رسول خدا ـ شکیبایی من کاست و چالاکی من به ضعف گرایید . اما، در پی سهمگینی فراق تو و سختی مصیبت تو، مرا اکنون جای شکیب هست.
من تو را در شکافته گورت خواباندم و در میانه‌ حلقوم و سینه من جان دادی، “انا لله و انا الیه راجعون”.

ودیعه را بازگرداندند و گروگان را بگرفتند، اما اندوه من ابدی است و اما شبم بی‌خواب، تا آنگاه که خدا خانه‌ای را که تو در آن نشیمن داری، برایم برگزیند.
هم‌اکنون دخترت تو را خبر خواهد کرد که قوم تو بر ستمکاری در حق او همداستان شدند. به اصرار از او همه چیز را بپرس و سرگذشت را از او خبر گیر.

اینها همه شد، با این که از عهد تو دیری نگذشته است و یاد تو از خاطر نرفته است.
بر هر دوی شما سلام. سلام وداع کننده‌ای که نه خشمگین است، نه ملول.
لحظه‌ای سکوت نمود، خستگی یک عمر رنج را ناگهان در جانش احساس کرد. گویی با هر یک از این کلمات، که از عمق جانش کنده می‌شد ـ قطعه‌ای از هستی‌اش را از دست داده است.

درمانده و بیچاره بر جا مانده؛ نمی‌دانست چه کند؛ بماند؟ بازگردد؟ چگونه فاطمه را، این‌جا، تنها بگذارد، چگونه تنها به خانه برگردد؟ شهر، گویی دیوی است که در ظلمت زشت شب کمین کرده است. با هزاران توطئه و خیانت و بی‌شرمی انتظار او را می‌کشد.
و چگونه بماند؟ کودکان؟ مردم؟ حقیقت؟ مسئولیت‌هایی که تنها چشم به راه اویند و رسالت سنگینی که بر آن پیمان بسته است؟

درد چندان سهمگین است که روح توانای او را بیچاره کرده است. نمی‌تواند تصمیم بگیرد، تردید جانش را آزار می‌دهد، برود؟ بماند؟
احساس می‌کند که از هر دو کار عاجز است، نمی‌داند که چه خواهد کرد؟
به فاطمه توضیح می‌دهد: “اگر از پیش تو بروم، نه از آن رو است که از ماندن نزد تو ملول گشته‌ام، و اگر همین جا ماندم، نه از آن رو است که به وعده‌ای که خدا به مردم صبور داده است بدگمان شده‌ام”.

آنگاه برخاست، ایستاد، به خانه‌ پیغمبر رو کرد، با حالتی که در احساس نمی‌گنجید، گویی می‌خواست به او بگوید که این “ودیعه‌ی عزیز”ی را که به من سپرده‌ای، اکنون به سوی تو بازمی‌گردانم، سخنش را بشنو. از او بخواه، به اصرار بخواه تا برایت همه چیز را بگوید، تا آن‌چه را پس از تو دید یکایک برایت برشمارد.

فاطمه این‌چنین زیست و این‌چنین مرد و پس از مرگش زندگی دیگری را در تاریخ آغاز کرد. در چهره همه‌ ستمدیدگان ـ که بعدها در تاریخ اسلام بسیار شدند ـ هاله‌ای از فاطمه پیدا بود. غصب شدگان، پایمال شدگان و همه‌ قربانیان زور و فریب نام فاطمه را شعار خویش داشتند. یاد فاطمه، با عشق‌ها و عاطفه‌ها و ایمان‌های شگفت زنان و مردانی که در طول تاریخ اسلام برای آزادی و عدالت می‌جنگیدند، در توالی قرون، پرورش می‌یافت و در زیر تازیانه‌های بی‌رحم و خونین خلافت‌های جور و حکومت‌های بیداد و غصب، رشد می‌یافت و همه‌ دل‌های مجروح را لبریز می‌ساخت.
این است که همه جا در تاریخ ملت‌های مسلمان و توده‌های محروم در امت اسلامی، فاطمه منبع الهام آزادی و حق‌خواهی و عدالت‌طلبی و مبارزه با ستم و قساوت و تبعیض بوده است.
از شخصیت فاطمه سخن گفتن بسیار دشوار است. فاطمه، یک ” زن ” بود، آن‌ چنان که اسلام می‌خواهد که زن باشد. تصویر سیمای او را پیامبر خود رسم کرده بود و او را در کوره‌های سختی و فقر و مبارزه و آموزش‌های عمیق و شگفت انسانی خویش پرورده و ناب ساخته بود.

وی در همه‌ ابعاد گوناگون زن بودن نمونه شده بود.
مظهر یک دختر، در برابر پدرش.
مظهر یک همسر در برابر شویش.
مظهر یک مادر در برابر فرزندانش.
مظهر یک ” زن مبارز و مسئول ” در برابر زمانش و سرنوشت جامعه‌ اش.

وی خود یک “ امام ” است، یعنی یک نمونه مثالی، یک تیپ ایده‌آل برای زن، یک “ اسوه ” ، یک شاهد برای هر زنی که می‌خواهد ” شدن خویش ” را خود انتخاب کند.
او با طفولیت شگفتش، با مبارزه‌ مدامش در دو جبهه خارجی و داخلی، در خانه‌ پدرش، خانه‌ی همسرش، در جامعه‌اش، در اندیشه و رفتار و زندگیش، “چگونه بودن” را به زن پاسخ می‌داد.

نمی‌دانم چه بگویم؟ بسیار گفتم و بسیار ناگفته ماند.
در میان همه جلوه‌های خیره کننده‌ روح بزرگ فاطمه، آنچه بیشتر از همه برای من شگفت‌انگیز است این است که فاطمه همسفر و همگام و هم‌ پرواز روح عظیم علی است.

او در کنار علی تنها یک همسر نبود، که علی پس از او همسرانی دیگر نیز داشت. علی در او به دیده یک دوست، یک آشنای دردها و آرمان‌های بزرگش می ‌نگریست و انیس خلوت بیکرانه و اسرارآمیزش و همدم تنهایی‌هایش.
این است که علی هم او را به گونه‌ دیگری می‌نگرد و هم فرزندان او را.
پس از فاطمه، علی همسرانی می‌گیرد و از آنان فرزندانی می‌یابد. اما از همان آغاز، فرزندان خویش را که از فاطمه بودند با فرزندان دیگرش جدا می‌کند. اینان را “بنی‌علی” می‌خواند و آنان را “بنی‌فاطمه”.

شگفتا، در برابر پدر، آن هم علی، نسبت فرزند به مادر و پیغمبر نیز دیدیم که او را به گونه‌ی دیگر می‌بیند. از همه‌ی دخترانش تنها به او سخت می‌گیرد، از همه‌ تنها به او تکیه می‌کند. او را ـ در خردسالی ـ مخاطب دعوت بزرگ خویش می‌گیرد.
نمی‌دانم از او چه بگویم؟ چگونه بگویم؟

خواستم از ” بوسوئه ” تقلید کنم، خطیب نامور فرانسه که روزی در مجلسی با حضور لویی، از ” مریم ” سخن می‌گفت . گفت : هزار و هفتصد سال است که همه‌ سخنوران عالم درباره مریم داد سخن داده‌اند.
هزار و هفتصد سال است که همه فیلسوفان و متفکران ملت‌ها در شرق و غرب، ارزش‌های مریم را بیان کرده‌اند.
هزار و هفتصد سال است که شاعران جهان در ستایش مریم همه‌ ذوق و قدرت خلاقه ‌شان را به کار گرفته ‌اند.
هزار و هفتصد سال است که همه‌ هنرمندان، چهره‌نگاران، پیکرسازان بشر، در نشان دادن سیما و حالات مریم هنرمندی ‌های اعجاز‌گر کرده‌ اند.

اما مجموعه‌ گفته‌ها و اندیشه ‌ها و کوششها و هنرمندی‌‌های همه در طول این قرن‌های بسیار، به اندازه‌ این کلمه نتوانسته ‌اند عظمت‌های مریم را بازگویند که: “مریم (س)، مادر عیسی (ع) است “.
و من خواستم با چنین شیوه ‌ای از فاطمه بگویم. باز درماندم

خواستم بگویم، فاطمه دختر خدیجه‌‌ی بزرگ است.
دیدم فاطمه نیست.
خواستم بگویم که فاطمه دختر محمد است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که فاطمه همسر علی است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که فاطمه مادر حسین است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است.
باز دیدم که فاطمه نیست.
نه، این‌ها همه هست و این همه فاطمه نیست.
فاطمه، فاطمه است

يکشنبه 26/2/1389 - 10:40
اخبار
یک دختر شانزده ساله استرالیایی که جوان ترین کسی است که تا کنون سفر دریایی بدون توقف دور دنیا را به تنهایی به پایان رسانده، وارد بندر سیدنی شد.

در حالی که قایق صورتی رنگ جسیكا واتسون به بندر سیدنی نزدیک می شد چندین قایق به استقبال او رفتند.

هزاران نفر هم در بندر سیدنی از جسیکا استقبال کردند.

کوین راد، نخست وزیر استرالیا از جمله کسانی بود که به استقبال وی رفته بودند.

هنگامی که جسیکا قدم به ساحل گذاشت یک فرش صورتی رنگ برای او پهن شد.

در میان استقبال کنندگان، مایک پرهام بریتانیایی نیز دیده می شد که سال گذشته سفر دریایی خود به دور دنیا را در هفده سالگی و در طول 9 ماه به پایان رساند.

جسیکا قبل از ورود به سیدنی در وبلاگ خود نوشته بود: " درست مثل روز قبل از کریسمس است با این تفاوت که به یاد ندارم هیچوقت در باره کریسمس تا این حد هیجان داشته باشم."

جسیکا واتسون سفر دریایی هفت ماهه خود را به تنهایی و بدون دریافت هیچ گونه کمکی به پایان رسانده است.

وی گفت بسیاری فکر نمی کردند یک دختر نوجوان بتواند به تنهایی به یک چنین موفقیتی دست یابد.

نظر عده ای این بود که این سفر برای دختری به سن جسیکا بیش از حد خطرناک است.

ولی او بدون توجه به این انتقادها سفر خود را در تاریخ 18 اکتبر گذشته شروع کرد.

اعضای تیم طرفدار جسیکا واتسون گفته اند وی حدود 23 هزار میل دریایی را طی کرده است ولی وبسایت معتبر Sail-World می گوید وی به حد کافی از خط استوا به طرف شمال نرفته بود تا بتواند واقعا بگوید که دور دنیا را کاملا طی کرده است.

از طرف دیگر دفتری که مسئول ثبت رکورد سرعت سفرهای دریایی است به دلیل اینکه جسیکا کمتر از 18 سال دارد، رکورد شکنی او را اصولا به رسمیت نمی‌شناسد.

جسیکا واتسون داستان سفر دریایی خود را به قیمت 625 هزار دلار به انتشارات News Limited که متعلق به روپرت مرداک، غول رسانه ای جهان فروخته است.منبع:جام جم

يکشنبه 26/2/1389 - 10:39
اخبار
مدیر عامل شرکت مترو تهران و حومه نشست زمین در میدان منیریه و در مسیر خط 3 مترو تهران را به دلیل ترکیدگی لوله آب و شسته شدن خاک عنوان کرد و گفت: در این حادثه نگهبان ایستگاه مترو آسیب ندیده و عملیات مقاوم سازی و رفع مشکل از شب گذشته آغاز شده است.

به گزارش مهر، محسن هاشمی با بیان اینکه نشست زمین در میدان منیره و در مسیر خط 3 مترو تهران به دلیل ترکیدگی لوله آب و شسته شدن خاک بوده است گفت: با نشت آب بخشی از زمین در ضلع جنوبی میدان منیره نشست داشته و هم اکنون اقدامات لازم جهت ترمیم هرچه سریعتر این مکان در دست اجراست.

وی با بیان اینکه ترکیدی لوله آب احتمالا به دلیل فرسودگی بوده است افزود: برای رفع مشکل و ترمیم این مکان چند مغازه که در مجاورت محل حادثه قرار دارند موقتا تعطیل خواهد شد و چند روزی این مسیر مسدود می شود تا رفع مشکل با سرعت صورت گیرد و شهروندان نیز باید از مسیرهای جایگزین برای تردد استفاده کنند.
 
هاشمی با بیان اینکه در این حادثه هیچ یک از کارگران مترو آسیب ندیده اند گفت: خط سه مترو تهران از میدان راه آهن به سمت شمال خیابان ولیعصر(عج)  در حال ساخت است که خوشبختانه با وجود نشست زمین سازه نگهبان این خط آسیبی ندیده است.
 
وی افزود: نشست زمین که بر اثر ترکیدگی لوله آب در این مسیر بود سبب شد یک دستگاه خودروی خدمات شهری در گودال به وجود آمده فرو رود که این موضوع موجب نشت لوله گاز و آتش سوزی در این نقطه شد که با حضور سریع و به موقع عوامل آتش نشانی در محل، این حادثه خسارت جانی در پی نداشت. منبع:جام جم

يکشنبه 26/2/1389 - 10:38
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته