• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2664
تعداد نظرات : 2458
زمان آخرین مطلب : 3833روز قبل
سخنان ماندگار

حضرت امام خمینی(ره) خطاب به طلاب و روحانیون فرمود: اگر روزی از نظر زندگی از مردم عادی بالاتر رفتید؛ بدانید که دیر یا زود مطرود می‏شوید.

تحقیقا احیای نماز جمعه در ایران از مسائل بسیار مهم است. نماز جمعه موجب می‏شود تا مسائل فراموش شده در اسلام به بهترین وجه برای مردم گفته شود. در قدیم اگر یک روحانی راجع به امور سیاسی مردم صحبت می‏کرد؛ می‏گفتند رهایش کنید او سیاسی است که این نوع فکر بلااشکال از شیاطین داخل و خارج بوده است. آنها به ما باورانده بودند که روحانی باید عبایش را سر بکشد و فقط برود مسجد نماز معمولی‏اش را بخواند. روحانی حق دخالت در هیچ امری را نداشت ولی واقعیت این است که ما تابع حضرت رسول و ائمه- علیهم السلام- هستیم که همه امور دست آنها بود،حکومت تشکیل دادند و مردم را هدایت نمودند. 

بحمدالله امروز وارد مسایل سیاسی شدن دیگر عیبی ندارد، ولی باید توجه کنید که همه متوجه شما هستند، لذا زی (شعار) اهل علم خودتان را حفظ کنید. درست مانند علمای گذشته ساده زندگی کنید. در گذشته چه طلبه و چه عالم بزرگ شهر زندگیشان از سطح معمولی مردم پایینتر بود و یا مثل آنها بود. امروز سعی کنید زندگیتان از «زی آخوندی»‏ تغییر نکند. 

اگر روزی از نظر زندگی از مردم عادی بالاتر رفتید بدانید که دیر یا زود مطرود می‏شوید؛ برای اینکه مردم می‏گویند؛ ببینید آن وقت نداشتند که مثل مردم زندگی می‏کردند، امروز که دارند و دستشان می‏رسد از مردم فاصله گرفتند. باید وضع مثل سابق باشد، باید طوری زندگی کنیم که نگویند طاغوتی هستیم. 

* از بیانات امام خمینی (ره) در جمع اعضای شورای مرکزی ائمه جمعه (چهارم خرداد 1362)

ایرنا

دوشنبه 4/9/1392 - 14:38
شهدا و دفاع مقدس

روحانی مسجد شیعه، شبی گفت: هرکس مادر ندارد به حضرت زهرا(س) متوسل شود. من نمی‌دانستم حضرت زهرا(س) کیست، زمان گذشت و گذشت وارد دانشگاه شده و در جلسات مذهبی شرکت کردم. تازه متوجه شدم او دختر پیغمبر(ص) است.

خبرگزاری فارس: نامه سرباز اهل سنت به فرمانده‌اش پس از شهادت

به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، امیر سیفی معاون نیروی انسانی ارتش جمهوری اسلامی خاطره جالبی را از عملیات بیت‌المقدس 5 تعریف می‌کند که سرباز سنی مذهب باعث حک شدن این شب در ذهن او شده که پس از گذشت چندین سال هنوز فراموشش نشده است.

                                                                         ***   

شب عملیات بیت‌المقدس5 بود، بچه‌ها را جمع کردند و همه قرار بود به ارتفاعات کله‌قندی بروند. به خاطر اینکه فشار روی فاو کم شود، باید عملیات انجام می‌دادیم و قرار نبود عملیات پیروزمندانه باشد. من شروع به سخنرانی کردم و گفتم: چراغ‌ها را خاموش کنید. گفتم: هرکس می‌خواهد کپ کند نیاید. یکی از بچه‌های بسیج با لهجه اصفهانی یک دفعه آمد وسط و گفت: یا علی و یک دفعه سربندها را به وسط ریخت. ما هم سریع یکی از این سربندها را برداشتیم و بستیم و اصلا نگاه نکردیم که چی هست.

یک سربازی داشتیم که سنی‌ مذهب و اهل گنبد کاووس بود. ما خیلی سر به سر او می‌گذاشتیم. دیدم لا به لای سربندها می‌گردد. خم شدم یواشکی در گوشش گفتم: بنده خدا مال شما تو اینها نیست، دنبال سربند نگرد. او خندید و دیگر چیزی نگفت. بعد از اندکی جلو آمد و به من گفت: سربندت را به من می‌دهی؟

دیدم یک سربند دستش هست که روی آن نوشته شده «یا ابوالفضل(ع)» آن را بوسید. من که چنین صحنه‌ای را مشاهده کردم به هم ریختم، سربندم را باز کردم دیدم روی آن نوشته شده «یافاطمه‌الزهرا(س)» آن را به او دادم و او سربند خودش را به سر من بست. به عملیات رفتیم و من خیلی منقلب شده بودم. خلاصه مجروح شدم و اصلا دیگر حواسم به این سرباز نبود. مرا به بیمارستان ساسان بردند و چند روزی در کما بودم. از کما که خارج شدم از بنیاد شهید آمدند و نامه‌ای را به من دادند و گفتند این نامه برای شماست. گفتند: نامه‌ برای شهید فلانی است که همان سرباز اهل تسنن بود. در نامه نوشته بود: سلام علیکم؛

جناب سروان! 6 ساله بودم که مادرم فوت کرد و پدرم زن گرفت، خانه ما کنار مسجد شیعیان بود. مادر ناتنی مرا کتک می‌زد. من از ترس کتک‌ها به زیر درخت پرتقال می‌رفتم و گریه می‌کردم. روحانی مسجد شیعه، شبی گفت: هرکس مادر ندارد به حضرت زهرا(س) متوسل شود. من نمی‌دانستم حضرت زهرا(س) کیست، زمان گذشت و گذشت وارد دانشگاه شده و در جلسات مذهبی شرکت کردم. تازه متوجه شدم او دختر پیغمبر(ص) است.

تحقیق و بررسی کردم به این نتیجه رسیدم که به او ظلم شده است. از 7 سالگی تاکنون که نامه را برای شما می‌نویسم هر وقت دلم می‌گیرد با مادرم صحبت می‌کنم و در آن شب که دنبال سربند می‌گشتم با خودم گفتم: اکبر، حیف است امشب آشتی نکنی روزگار سپری شد و من چیزی از مادرم نفهمیدم. فقط یک چیز برایت می‌نویسم در 6 ماه آخر خدمتم شبی بر من سپری نشد مگر اینکه با مادرم راز و نیاز کرده‌ام، دیشب خواب دیدم. دیگر چیزی نمی‌نویسم به دوستانم سلام برسان.

ستوان وظیفه اکبر...

يکشنبه 3/9/1392 - 19:25
ازدواج و همسرداری

صاحب نظران معتقدند که یک شاخص ارزشمند، که می‌توان بر اساس آن آینده یک ازدواج را پیش بینی کرد، کیفیت رفتار افراد پیش از ازدواج است و تقویت ۶ عامل در زندگی مشترک که در ادامه به آن اشاره می‌شود.

به گزارش جام جم سرا به نقل از افکارنیوز- به زبان ساده‌تر، میزان آشنایی و تسلط افراد بر این عوامل شاخص خوبی است که پیش بینی کنیم، زندگی مشترک افراد چقدر موفق خواهد بود.
به طور مثال حامد از آن دسته جوانانی است که نمی‌خواهد با چشم بسته ازدواج کند و یکی از دغدغه‌هایش یافتن عواملی است که او را در پیش بینی یک ازدواج موفق یاری می‌کند. او البته در این زمینه تحقیق‌های زیادی انجام داده و به این نتیجه رسیده است که بیشتر صاحب نظران امروزی معتقدند با این همه دستاورد علمی که در زمینه فرآیند‌های ارتباطی زوج و عوامل مؤثر در سلامت رابطه زوجین وجود دارد؛ تا حد زیادی می‌توان یک ازدواج موفق یا ناموفق را پیش بینی کرد.
حامد در این زمینه با یک مشاور خانواده هم مشورت می‌کند که تا حدود زیادی راهکارهایی عملی برای پیش بینی یک ازدواج موفق پیش روی او قرار می‌گیرد. مشاورش به او می‌گوید که ابتدا باید شناخت کاملی از رفتار‌ها و خصوصیت‌های اخلاقی فرد مورد نظرش داشته باشد و سپس در جلسات خواستگاری به بررسی این موارد بپردازد که آیا او و همسر آینده‌اش انتظارات واقع بینانه‌ای از مشکلات ازدواج دارند؟ آیا می‌توانند مشکلات و اختلاف نظر‌هایشان را بدون تعارض و تنشی جدی حل کنند؟ آیا شخصیت همسرش را می‌شناسد و احساس خوبی نسبت به شخصیت او دارد؟ توافق‌هایشان در زمینه‌های مختلف تا چه حد است؟ و در ‌‌نهایت آیا می‌توانند در زندگی مشترک نقشی برابر ایفا کنند یا خیر؟
حامد با کمک مشاورش به این نتیجه می‌رسد که با بررسی این عوامل و یافتن پاسخی دقیق در این زمینه می‌تواند تا حدودی آینده ازدواجش را پیش بینی کند.

این ۶ عامل را بیشتر بشناسیم

مهدی میرمحمد صادقی در کتاب آموزش پیش از ازدواج ۶ ویژگی را به عنوان عوامل پیش بینی کننده ازدواج موفق برای زوجین مطرح کرده است:

یکی از یافته‌های بسیار ارزشمند محققان این است که، نحوه آشنایی پیش از ازدواج شاخص فوق العاده ارزشمندی برای پیش بینی موفق ازدواج است. به زبان ساده، رفتار دو نفر پیش از ازدواج شاخص خوبی است برای اینکه پیش بینی کنیم که ازدواج آن‌ها موفق خواهد بود یا نه؟! محققان به این نتیجه رسیده‌اند که زوجین شاد و راضی که با طیب خاطر و رضایت زندگی مشترک خود را شروع می‌کنند، کسانی هستند که انتظارات واقع بینانه‌ای از مشکلات ازدواج دارند، خوب ارتباط برقرار می‌کنند، تعارض‌ها را به شکل مناسب حل می‌کنند، احساس خوبی از شخصیت همسر خود دارند، بر سر ارزش‌های اخلاقی و مذهبی با یکدیگر توافق دارند و نقشی برابر در ارتباط با هم ایفا می‌کنند. توضیح هر کدام از این موارد به طور مجزا در ادامه بیان شده است:

۱ - داشتن انتظارات واقع بینانه از ازدواج: زوج‌های موفق با خوش باوری و ساده لوحی به سوی ازدواج گام برنمی دارند. آن‌ها مشکلات ازدواج را نادیده نمی‌گیرند و متوجه هستند که «زندگی» همیشه ساده و بدون مشکل نخواهد بود و نیست. بیشتر زوج‌های موفق بر این نکته وقوف دارند که در صورتی زندگی خوشایندی خواهند داشت، که با هم برای این زندگی تلاش کنند.

۲ - آشنایی با مهارت‌های ارتباط سالم: توانایی ابراز و بیان به طور موثر، برای ازدواج موفق امری حیاتی است. مهارت‌های ارتباط مثبت از زمره مهم‌ترین مهارت‌های ارتباطی است که همسران می‌توانند آن را فرا گیرند و در بهبود آن تلاش کنند.

۳ - حل تعارض‌ها به شکل مناسب: نداشتن توافق در مورد برخی امور، در هر ارتباطی اجتناب ناپذیر است. همسران بی‌شک بر سر تمام امور با هم توافق ندارند، اما لازم است که بدانند و یا بیاموزند که چگونه با وجود تعارض‌ها با موفقیت کار کنند و اثربخش باشند. هر چند در نظر گرفتن اختلاف نظر‌ها و تعارض‌ها و حل آن پیش از ازدواج به همسران شانس بیشتری برای زندگی شاد‌تر خواهد داد.

۴ - داشتن احساس خوب از شخصیت همسر خود: بسیار مهم است که صادقانه و از صمیم قلب فردی را که با او قصد ازدواج دارید، دوست بدارید. یا به عبارت دیگر، همسر شما باید همانند بهترین و صمیمی‌ترین دوست شما باشد. البته نه به این معنی که بعد از ازدواج دیگر به دوستان صمیمی نیازی ندارید، بلکه منظور این است که هر چه ویژگی‌های همسرتان بیشتر به گونه‌ای باشد که در جرگه دوستان صمیمی قرار گیرد، ارتباط موفق‌تر و شادتری خواهید داشت. دوست داشتن شخصیت همسر، عامل مهمی در ارتباط سالم است.

۵ - توافق بر سر ارزش‌های اخلاقی و مذهبی: همسران موفق، با داشتن باورهای مشترک، احساس صمیمیت و نزدیکی بیشتری می‌کنند و معمولاً درباره ارزش‌ها و باورهای اخلاقی و مذهبی دارای توافق عام و کلی هستند. ارزش‌های مشترک، بنیان و پایه‌ای مهم برای بنای ارتباط همراه با مراقبت و پایداری است.

۶ - داشتن نقش برابر در ارتباط با یکدیگر: همسران موفق به یکدیگر اجازه می‌دهند تا علایق فردی و توانمندی‌های بالقوه خود را رشد دهند. برای آن‌ها مهم است که همسرشان همانی شود که می‌تواند باشد. آن‌ها یکدیگر را به داشتن روابط خویشاوندی و حفظ دوستی‌های قدیمی تشویق می‌کنند، چرا که این گونه روابط، زندگی را پربار‌تر می‌سازد و به آن غنا می‌دهد. همسران شاد می‌توانند رضایت را در تمام موقعیت‌ها درک کنند.

جام جم

يکشنبه 3/9/1392 - 19:22
عقاید و احکام
مسأله لعن یزید بن معاویه ‌+ نظر علمای اهل سنت

اکثر علمای اهل سنت نیز لعن یزید را جایز و بلکه واجب می‌دانسته‌اند. حتی «ابن جوزی» از علمای بزرگ اهل سنت در این زمینه کتاب نوشته است.

خبرگزاری فارس: مسأله لعن یزید بن معاویه ‌+ نظر علمای اهل سنت

سلفی‌گری تکفیری به گرایش گروهی از سلفیون گفته می‌شود که مخالفان خود را کافر می‌شمارند و مطرح‌ترین آنان «وهابیت تکفیری» با محوریت عربستان سعودی است.

وهابیت تکفیری یکی از مشکلات دنیای کنونی مسلمانان (شیعه و سنی) است. آنها با اتهام‌های ناشایستی که به شیعیان می‌زنند باعث گمراهی مسلمانان و عده زیادی از مردم دنیا می‌شوند. گروه آیین و اندیشه خبرگزاری فارس بر آن است تا در سلسله مطالبی، به عمده‌ترین شبهاتی که وهابیت درباره شیعیان مطرح می‌کند پاسخ گوید.

یکی از شبهات وهابیت این است که یزید، توبه کرده است و لعن کردن او جایز نیست.

پاسخ:

1-  لعن، نوعی نفرین کردن و نشانه جدا بودن و دوری مسیر طرفین ( حق و باطل ) از یکدیگر است و قرآن کریم در بیش از 25 آیه از لسان خداوند یا فرشتگان یا مومنین، دشمنان ایشان را لعن می‌کند مانند:

إنّ الله لعن الکافرین وأعدّ لهم سعیرا (الاحزاب64)

وغضب الله علیه ولعنه وأعدّ له عذابا عظیما (النساء93)

اولئک الذین لعنهم الله ومن یلعن الله فلن تجد له نصیرا (النساء52)

وعد الله المنافقین والمنافقات... نار جهنم هی حسبهم ولعنهم الله(التوبه 68)

إنّ الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا والآخرة (الاحزاب 57)

ثمّ نبتهل فنجعل لعنة الله علی الکاذبین (آل عمران 61)

ألا لعنة الله علی الظالمین(هود 18)

ویفسدون فی الارض اولئک لهم اللعنة و لهم سوء الدار (الرعد13)

پس این کار، موافق قرآن کریم است.

2- هیچ دلیلی بر توبه کردن یزید موجود نیست، نه نزد شیعه و نه نزد اهل سنت؛ بلکه روایات بر ضد آن است چه نزد شیعه و چه نزد اهل سنت. حتی کسانی که از اهل سنت می‌خواهند به نحوی منکر لعن یزید شوند می‌گویند: شاید در آخر عمر توبه کرده باشد!

3- در مورد لعن وی باید گفت که اکثر علمای اهل سنت نیز لعن یزید را جایز و حتی واجب می‌دانسته‌اند. حتی ابن جوزی از علمای بزرگ اهل سنت در این زمینه کتاب دارند: الرد علی المتعصب العنید المنکر للعن یزید (رد بر شخص متعصب وکینه توزی که لعن یزید را قبول ندارد!)

وی در کتاب خویش در این زمینه می‌گوید: ان انکاره على من استجاز ذم المذموم ولعن الملعون من جهل صراح، فقد استجازه کبار العلماء، منهم الامام احمد بن حنبل (رضى اللّه) وقد ذکر احمد فى حق یزید ما یزید على اللعنه. (الردّ على المتعصّب العنید ص 13.)

اینکه (ابن تیمیه) منکر جایز بودن بدگویی از این شخص ناپاک و لعن کردن این شخص ملعون شده است، گمراهی آشکار است؛ زیرا این عمل را بزرگان علما از جمله احمد بن حنبل، لعن او را جایز دانسته‌اند؛ و احمد بن حنبل در مورد یزید کلامی گفته است که از لعنت نیز بیشتر است .

کلام ذهبی از علمای بزرگ  اهل سنت نیز جالب است. وی در مورد لعن یزید از احمد بن حنبل رییس فرقه حنابله روایتی نقل می‌کند بدین مضمون که:و توقف جماعة فی لعنته یعنی یزید مع أنه عندهم ظالم وقد قال تعالى   ألا لعنة الله على الظالمین   وقد سأل منها أحمد بن حنبل عن یزید فقال هو الذی فعل ما فعل و قال له ولده صالح إن قوما ینسبوننا إلى تولی یزید فقال یا بنی وهل یوالی یزید أحد یؤمن بالله والیوم الآخر فقال لم لا تلعنه قال وکیف لا ألعن من لعنه الله قال تعالى   فهل عسیتم إن تولیتم أن تفسدوا فی الأرض وتقطعوا أرحامکم أولئک الذین لعنهم الله فأصمهم وأعمى أبصارهم   فهل یکون فساد أعظم من نهب المدینة وسبی أهلها وقتل سبعمائة من قریش والأنصار وقتل عشرة آلاف ممن لم یعرف من عبد أو حر حتى وصلت الدماء إلى قبررسول الله  صلى الله علیه وسلم  وامتلأت الروضة ثم ضرب الکعبة بالمنجنیق وهدمها وأحرقها و قال رسول الله  صلى الله علیه وسلم  إن قاتل الحسین فی تابوت من نار علیه نصف عذاب أهل النار وقد قال  صلى الله علیه وسلم  إشتد غضب الله وغضبی على من أراق دم أهلی وآذانی فی عترتی فیقال القول فی لعنة یزید کالقول فی لعنة أمثاله من الملوک والخلفاء وغیرهم (المنتقى من منهاج الاعتدال ذهبی ، ج1،  ص289)

عده‌ای در لعن یزید توقف کرده‌اند با اینکه ایشان او را ظالم می‌دانند و خداوند گفته است: آگاه باشید که لعنت خداوند بر ظالمین است. و از احمد بن حنبل در مورد یزید سوال شد پس گفت: او کسی است که آنچه کرد انجام داد (کنایه از بزرگ بودن گناهان وی که حتی ذکر آنها هم قبیح است.)

و فرزند وی، صالح به وی گفت: بدرستیکه عده‌ای ما را به محبت یزید منسوب می‌کنند. پس گفت ای فرزند و آیا کسی که به خدا و روز آخر ایمان دارد یزید را دوست می‌دارد؟

پس گفت: پس چرا او را لعنت نمی‌کنی؟

پاسخ داد: و چگونه کسی را که خداوند در قرآن او را لعنت کرده است، لعنت نکنم؟ "( ای منافقان) آیا امید بستید که چون سرپرست مردم شدید در روی زمین فساد کنید؟ و خویشاوندی‌های خود را از هم بگسلید؟ اینان همان کسانند که خدا آنان را لعنت نموده وایشان را ناشنوا و چشم هایشان را نابینا کرده است "

پس آیا فسادی بزرگتر از غارت مدینه و به اسارت گرفتن مردم آن و کشتن هفتصد نفر از قریش و انصار و کشتن هزاران نفر از کسانیکه شناخته نشدند از بنده و آزاد تا اینکه خون به قبر پیغمبر رسید و سپس کعبه را با منجنیق هدف قرار داد و آن را خراب کرد و سوزانید.  و رسول خدا گفته‌اند: بدرستیکه قاتل حسین در تابوتی از آتش است که بر وی نصف عذاب اهل جهنم است و ایشان که درود خدا بر ایشان باد فرموده‌اند غضب خداوند و غضب من شدید شده است بر کسی که خون خاندان من را بریزد و من را در اهل بیتم آزار دهد.

پس کلام در مورد لعن یزید مانند کلام در مورد امثال وی است از پادشاهان و خلفا (که  اگر ظالم باشند اشکالی ندارد)

ابن عماد حنبلی نیز می‌گوید: قال التفتازانى فى (شرح العقائد النسفیه): (اتفقوا على جواز اللعن على من قتل الحسین، او امر به، او اجازه، او رضى به، والحق ان رضا یزید بقتل الحسین واستبشاره بذلک واهانته اهل بیت رسول اللّه (ص) مما تواتر معناه وان کان تفصیله آحادا، فنحن لا نتوقف فى شانه، بل فى کفره وایمانه، لعنه اللّه علیه وعلى انصاره واعوانه)  (شذرات الذهب 1: 68 - 69.)

تفتازانی در شرح عقاید نسفی خویش گفته است: همه این نظر را دارند که می‌توان کسانی را که حسین را کشته‌اند یا به این کار دستور داده‌اند، یا اجازه این کار را داده‌اند، یا به این کار راضی شده‌اند را لعنت کرد.

و درست آن است که یزید به قتل حسین علیه‌السلام راضی بود؛ و شادی او از قتل حسین و اهانت کردن او به اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از مطالبی است که به حد تواتر معنوی رسیده است؛ اگر چه تفاصیل آن به صورت خبر واحد نقل شده است؛ بنا بر این ما در مورد یزید سکوت نمی‌کنیم؛ بلکه حتی در کافر یا مومن بودن او شک نداریم؛ لعنت خدا بر او و یاوران و همکارانش.

این کلام از احمد بن حنبل و ذهبی و ابن عماد حنبلی و ابن جوزی حنبلی، در مورد یزید و جواز لعن وی و تطبیق دادن روایت قاتل حسین بر وی توسط ایشان نشانگر توبه نکردن وی در نظر بزرگان علمای اهل سنت نیز است.

يکشنبه 3/9/1392 - 19:19
شهدا و دفاع مقدس

در برگ‌های به یادگار مانده از نوشته‌های شهید ترکمانی، برگی است که وی برندگان جایزه سال کتابخوانی را اعلام کرده و شرطی هم برای دادن جایزه گذاشته است.

خبرگزاری فارس: شرط یک شهید برای برندگان مسابقه کتابخوانی+تصویر

به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس(باشگاه توانا)، شهید جاوید نشان «محمدتقی ترکمانی»مسئول روابط عمومی سپاه همدان متولد 27 تیر 1339 در شهر همدان است؛ خانواده وی از زمانی که محمدتقی دو ساله بود، به شهر قم مهاجرت کرده و 14 سال در قم زندگی کردند.

محمدتقی در 4 سالگی به مکتب ‌رفت؛ در 11 سالگی طی آزمونی از سوی آموزش و پرورش،‌ برای گذراندن پنجم ابتدایی پذیرفته شد و تا دوم دبیرستان در قم درس خواند؛ او در ابتدای جوانی به کتابخانه و مساجد و پای منبر سخنرانان می‌رفت سپس در دوران دبیرستان در ادامه فعالیت‌هایشان به پخش اعلامیه‌ و نوارهای سخنرانی امام خمینی(ره) پرداخت.

شهید محمدتقی ترکمانی در جمع

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، وی در مسجدی که در حال ساخت بود، حضور فعال پیدا کرد و از جمله کارهایی مثل برق‌کشی، لوله‌کشی و ... انجام ‌داد؛ بعد از اتمام کار ساخت و ساز مسجد، او شروع به درست کردن کتابخانه‌ای کرد و کتاب‌های شخصی خودش را که شامل قرآن کریم، تفسیر المیزان، نهج‌البلاغه و کتاب‌های شهید دستغیب، شهید مطهری و دکتر شریعتی و چندین کتاب دیگر بود، در قفسه کتابخانه گذاشت.

با توجه بالا بردن سطح آگاهی زنان، وی در کتابخانه مسجد بخش خواهران را نیز راه‌اندازی کرد؛ او بچه‌های کوچه را به مسجد می‌برد و برای آنها جلسات قرآن، احکام و کتاب‌خوانی می‌گذاشت و می‌گفت: «حتماً به حرف پدر و مادرتان گوش بدهید و نماز را هیچ موقع فراموش نکنید؛ کمتر وقت‌تان را به بازی تلف کنید؛ بیشتر درس بخوانید و فرزندان فهمیده و درس خوانده انقلاب باشید».

شهید ترکمانی که حقیقتاً دغدغه مکتب اسلامی را داشت؛ مسابقات کتابخوانی برای خودسازی را در پیش ‌گرفته و جوانان را تشویق به این امر می‌کرد.

در برگ‌های به یادگار مانده از نوشته‌های شهید ترکمانی، برگی است که وی برندگان جایزه سال کتابخوانی را اعلام کرده و شرطی هم برای دادن جایزه گذاشته است و این بود: «جایزه به کسانی تعلق می‌گیرد که در طول سال از کتاب‌هایی که می‌برند، بهترین استفاده را کرده و نتیجه برداشت را برای‌مان بنویسند».

يکشنبه 3/9/1392 - 19:15
سلامت و بهداشت جامعه

آلودگی هوا ,تینا گلناری

جام جم آنلاین: رفتگران ازجمله کارآمدترین افراد جامعه محسوب می‌شوند و متاسفانه در معرض آسیب‌های زیادی هم قرار دارند. به طور مثال اگر این افراد بدون استفاده از دستکش با زباله‌ها تماس پیدا کنند علاوه بر بیماری‌های عفونی، دچار آسیب‌های پوستی شدید خواهند شد.

همچنین در بسیاری از بسته های زباله، وسایل برنده ای وجود دارد که علاوه بر خطر بریدگی، احتمال ابتلا به ایدز و... را افزایش می دهد.

به همین دلیل توصیه می شود رفتگران به جای دستکش های پلاستیکی یکبار مصرف از دستکش های ضخیم و بدون خردگی استفاده کنند تا احتمال بروز خطرات به کمترین حد ممکن برسد.

علاوه بر دستکش، پوشیدن چکمه های استاندارد هم از اهمیت زیادی برخوردار است، چراکه هم از پاها در برابر سرما و زباله های خطرناک سطح زمین مثل سرنگ محافظت می کنند و هم هنگام راه رفتن روی زباله ها مانع نفوذ میکروب ها و عوامل بیماریزا به پوست می شوند.

ماسک به شرط استاندارد

کم نیستند رفتگرانی که به دلیل بوی نامطبوع زباله ها از ماسک استفاده می کنند، اما استفاده از ماسک های معمولی فقط یک خاصیت دارد و آن هم جلوگیری از استشمام این بوهاست، اما مانع نفوذ آلودگی ها به سیستم تنفسی نمی شود، در حالی که استفاده از ماسک های استاندارد و فیلتردار از بروز مشکلات ریوی و تنفسی در کارگران حمل زباله پیشگیری می کند.

به همین دلیل به همه رفتگران بویژه گروهی که با زباله های شهری در تماس هستند، توصیه می شود برای حفظ سلامتشان هم که شده از این نوع ماسک ها استفاده کنند.

مشکلات اسکلتی عضلانی

رفتگران هنگام تمیز کردن خیابان ها و معابر، ساعت های طولانی ایستاده کار می کنند. همین موضوع آنها را در معرض کمردردهای مزمن، آرتروز پا، گردن و همچنین واریس قرار می دهد. البته به کمک راهکارهایی می توان از بروز این مشکلات پیشگیری کرد.

به عنوان مثال، انجام نرمش های ساده کششی و استراحت 15 تا 20 دقیقه ای در ازای هر دو ساعت کار، ازجمله این راهکارهاست.

چشم ها و میکروب ها

قرار گرفتن در معرض آلودگی هنگام حمل زباله ها، وجود گرد و غبار در محیط، آلودگی هوا و تماس دست آلوده با چشم ها می تواند باعث بروز عفونت های چشمی شدید در رفتگران شود.

به همین دلیل افراد شاغل در این حرفه باید در صورت امکان از عینک های مخصوص استفاده کنند، در غیر این صورت باید پس از اتمام کار، حمام کنند و هفته ای دوبار چشم هایشان را با قطره استریل شست وشو دهند.

استرس و مشکلات مالی

متاسفانه بسیاری از رفتگران با وجود حجم زیاد کار، از حقوق و مزایای چندانی برخوردار نیستند و همین مشکلات مالی آنها را در معرض استرس و آسیب های روانی قرار می دهد.

گاهی نیز این آسیب ها به حدی شدید است که فرد در معرض افسردگی و بحران های خانوادگی قرار می گیرد به طوری که بدون مراجعه به متخصص و مصرف دارو درمان نمی شود، اما به دلیل همین مشکلات مالی از پزشک کمک نمی گیرد.

تینا گلناری - کارشناس بهداشت محیط

يکشنبه 3/9/1392 - 19:13
اخلاق

پزشک، پدر و مادر ما نیست که بر بالینمان بنشیند و ورد بخواند و دعا کند و قطره اشکی بریزد به امید شفا، اما تیمارگری است که اگر محبتی به جان رنجورمان بریزد، دردمان کمی آرام‌تر می‌شود.

درد، حس بدی است، خوره ای است که بدنت را ریز ریز آب می کند و صبرت را ذره ذره لبریز؛ پزشک هم برای همین زمان هاست که تو به ته خط رسیده ای و به ریسمانی برای آرام شدن چنگ می زنی.

اما در زمان دردِ تو، پزشکان دو دسته می شوند؛ اول آنها که همدردی می کنند و نگاهی محبت آمیز به صورتت می اندازند و مو به مو به حرف هایت گوش می دهند تا بدانند از چه می نالی و دوم آنها که نه نگاهت می کنند و نه حوصله حرف زدن دارند. گروه اول، گنجینه اند و کمیاب و گروه دوم در سال های اخیر تعدادشان زیادتر شده است.

درد، حس بدی است، درد، تــــسکین می خواهد، اما نه فقط قرص و آمپول و شربت و سُرم و درازکش ماندن زیر دست جراح بلکه گوشه چشمی به نشانه محبت و مرهمی از جنس اخلاق که اگر چاشنی کار پزشک شود، او همان طبیبِ حکیم ِ معتمد می شود که باید به نشانه احترام برایش تمام قد بلند شد.

تو پزشکی یا فرشته؟

تجربه اول: در مطب نشسته ای در انتظار رسیدن نوبت. صدای خنده پزشک و بیمارش از درون اتاق می آید و فکر می کنی شاید فامیل پزشک درون اتاق است که این همه با هم گرم گرفته اند. در اما باز می شود و پیرمردی با سری بانداژ شده، رنجور و لنگان از اتاق بیرون می آید، در حالی که هنوز ته مانده های خنده را گوشه لبش نگه داشته است. نوبت توست، وارد می شوی با معده دردی شدید و اسیدی تند و گزنده که تا بالای مری ات را می سوزاند. سلام می کنی، ناامید از گرفتن پاسخ، اما پزشک به احترامت از جا بلند می شود، سلامی بلند می گوید، با دست به طرف صندلی اشاره می کند و برای نشستن بفرما می زند. دردت را برایش می گویی، این که از چه زمانی شروع شده و چقدر مستاصل شده ای، او گوش می دهد و درست به چشم هایت نگاه می کند، چند سوال می پرسد و تو هم جواب می دهی، دستش را روی نقطه دردناک می گذارد، آرام و مهربان و بعد راجع به بیماری ات حدسی می زند، اما خواهش می کند برای مطمئن شدن از تشخیصش آزمایش خون بدهی. صدای پزشک در همه این لحظات آرام و لحنش محترمانه است و تو آرام بر این موج دوست داشتنی سواری، حالا تو هم مثل مریض قبلی لبخند می زنی و بدون این که دارویی خورده باشی، درد کشنده معده را فراموش کرده ای.

تجربه دوم: چهره پزشک همیشه گشاده است، اما نه به این دلیل که تو بیمار دائمش هستی، چون رسم او حتی با تازه واردها هم لبخند زدن و چاق سلامتی کردن است. می گوید خوشحال است که تو را دوباره می بیند، اما ناراحت است که باز هم مریض شده ای و به زحمت افتاده ای. چوب مخصوص زبان را برمی دارد و چراغ قوه را ته گلو می اندازد، می گوید وای از این همه عفونت و تو می خندی و می گویی مهم نیست، شما خوبم می کنی. حالا گوشی را برمی دارد و چند سرفه محکم از تو می خواهد، اما تو که تا چند دقیقه پیش سرفه های شدید می کردی، می گویی نمی دانم چرا تا به مطب می آیم سرفه هایم قطع می شود و او می گوید خدا را شکر که سرفه نمی کنی. می گوید این هوای آلوده برای ریه هایت سم است، دستی هم بر پیشانی ات می کشد و نبضت را می گیرد و با تامل می گوید تب هم داری. داروهای او همیشه برایت شفا بوده و مطمئنی که این بار هم همین طور می شود، اما او می گوید برای درمان بهتر باید کمک حال او باشم، یعنی باید چند کتاب درباره بیماری ام بخوانم تا ریزه کاری ها را هم رعایت کنم و آن چند کتاب را به دستم می دهد و من لبخند زنان، خوشحال می شوم که او فکر می کند من هم می توانم به اندازه او بفهمم.

تجربه سوم: از تصویر ام آرآی جز چند دایره که می دانم تصویر جمجمه است، چیزی نمی فهمم، اما پزشک چند دقیقه روی تصویر خیره می شود و بعد نفسی آسوده می کشد و می گوید خدا را شکر که آن چیزی که من فکر می کردم در مغزت نیست، می گوید خیالم راحت شد که بیمار نیستی و می توانی ده ها سال بیشتر از من عمر کنی. تو هم خوشحال می شوی که سردردهایت دست کم تومور نیست، اما با این حال دردها را که نمی توانی انکار کنی. نگرانی ات و دردهای شدیدی را که شب تا صبح رهایت نمی کند به پزشک می گویی و او اشک در چشم هایش حلقه می زند تا به من بفهماند شرمنده است که نتوانسته برای تسکین دردهایت کاری کند. او اولین پزشکی است که دیده ای به ندانستن روش درمان یک بیماری اعتراف می کند و تو به عنوان تسکین می گویی که مطمئنی او شکسته نفسی می کند، اما پزشک خوش اخلاق و متواضع تو به ندانستن اصرار دارد و همه عکس ها و آزمایش هایی را که همراه داری از تو می گیرد تا فردا وقتی به بیمارستان رفت، راجع به وضع تو با چند همکار خبره تر از خودش مشورت کند و اگر راهی پیدا کرد تو را در جریان بگذارد و تو بعد از این حرف به آینده امیدوار می شوی و دردها را به امید خبرهای خوشی که در آینده ای نزدیک می رسد، تحمل می کنی.

آقا! خانم! شما اشتباهی هستی

تجربه اول: گفته اند پروفسور ... در این بخش از حرفه پزشکی حرف اول و آخر را می زند و تو هم که همه راه ها را انتخاب کرده ای و نتیجه نگرفته ای به سراغش می روی. مطب نورپردازی خاصی دارد و تو و چند بیمار رنجور دیگر روی صندلی های راحتش سر خم کرده اید. منشی، ویزیت را اول می گیرد نه مثل برخی مطب ها که ویزیت گرفتن را می گذارند برای مرحله آخر. ویزیت پروفسور چند برابر قیمت است، اما به امید بهبود، پول را می دهی. منشی اما کار عجیبی می کند و ویزیت تو را درون پاکتی می گذارد و به ورقه ای که قرار است پزشک در آن شرح حالت را بنویسد، سنجاق می کند. با این ورقه وارد اتاق می شوی و آن را روی میز پزشک می گذاری. دهان باز می کنی تا دردت را بگویی، اما او با دست اشاره می کند که صبر کن و تو هم دهانت را می بندی. پروفسور پاکت پول را از ورقه جدا می کند و در پاکت را باز می کند، پول ها را می شمارد و دوباره درون پاکت می گذارد و پاکت در بسته را درون داخل گاو صندوق کنار دستش می اندازد.

همه اینها جلوی چشم تو اتفاق می افتد و تو بیزار می شوی از پولی که از مردم دردمند و رنجور مهم تر است.

تجربه دوم: در مطب، کیپ تا کیپ مریض نشسته است، هر کدام با حالی رنجور و مخصوص به خود، روز هم بسرعت به سمت شب می رود و منشی نگران مریض هایی است که تمام شدنی نیستند. پزشک به منشی می گوید دو سه نفر را با هم به اتاق بفرست و بعد از این دستور، زن و مرد و کودک با هم وارد اتاق می شوند.

از قضا خیلی زود هم بیرون می آیند و کم کم از تراکم مریض های منتظر در مطب کم می شود. حالا نوبت توست که با دو نفر دیگر وارد می شوی، با حسی بد، معذب و ناراضی. آن دو نفر هر دو مرد هستند و یکی از آنها که سرعت عمل بیشتری دارد زودتر روی صندلی می نشیند و دردش را به پزشک می گوید، اما پزشک به او اشاره می کند که بس است و نسخه ای می نویسد و به دستش می دهد. مرد دوم شروع می کند و دکتر بدون معاینه، بدون نگاه و بدون دل دادن به حرف هایش نسخه ای می نویسد و به دستش می دهد. حالا نوبت توست، اما آن دو مرد هنوز سوال می کنند و راجع به داروها و روش مصرف آن می پرسند و در این همهمه، پزشک به آنها گوش نمی دهد و می خواهد که تو حرف بزنی، اما تو بغض کرده ای و به این فکر می کنی که اگر شما سه نفر گوسفند هم بودید، تک تک نوبت به پشم زنی یا کشتن تان می رسید.

بیمار هیچ نمی خواهد جز توجه

شاید پزشک بگوید خسته است، شاید بگوید سرو کله زدن با مردم جورواجور سخت است، شاید بگوید هزار تا کار دارد، اما مگر مریض خسته نیست و هزار کار و گرفتاری ندارد، که تازه درد هم دارد که پزشک ندارد.

با این حال بیمار توقع زیادی از پزشک ندارد، او همین که حس کند پزشک به او به چشم یک انسان نگاه می کند، به حرف هایش گوش می دهد و برای تشخیص درست و یافتن بهترین راه درمان نهایت تلاشش را می کند، برایش کافی است.

پزشکی، چشم بندی یا علم غیب نیست که با آن بشود از راه دور و بدون تماس با بیمار یا شنیدن شرح حالش، دردی را تسکین داد. تشخیص های پزشکی مبتنی بر معاینه دقیق بیمار است، مبتنی بر گرفتن نبض او، شنیدن صدای قلبش و نگاه کردن در چشم های او، اما این کارها دیگر در حال فراموشی است. حالا پزشکان زیادی هستند که از روی کم حوصلگی نه جواب سلام بیمار را می دهند، نه به حرف هایش که از جزئی ترین اطلاعات مربوط به بیماری حکایت دارد، گوش می دهند. شاید راز نارضایتی و معترض بودن همزمان پزشک و بیمار نیز در همین باشد، چـون همان طور که اخلاق خوش، نیمی از دینداری است، برقراری رابطه انسانی و اخلاقی پزشک با بیمار نیز نیمی از درمان است و مسلما مایه آرامش هر دو.

جام جم

يکشنبه 3/9/1392 - 19:11
اخلاق

قسم‌نامه‌ای برای این که با گذر زمان خیلی چیزها فراموش‌شان نشود؛ برای این که یادشان نرود چرا این حرفه را انتخاب کرده‌اند؛ یادشان نرود حالا که پا در این راه گذاشته‌اند چه مسئولیت مهمی را باید به دوش بکشند؛ یادشان نرود در تمام دوران طبابت‌شان حتی یک لحظه هم نباید از آن بایدها و نبایدها غافل شوند؛ سوگند می‌خورند که هیچ وقت این اصل مهم را فراموش نکنند که قبل از این که یک پزشک ماهر و مشهور باشند اول باید یک پزشک با اخلاق باشند.

در دنیای طبابت، اخلاق و پزشکی به شکلی جدایی ناپذیر به یکدیگر گره خورده اند، هر پزشکی پیش از این که کارش را به طور حرفه ای آغاز کند و قدم در راه پر فراز و نشیب درمان بیماری ها بگذارد باید قسم نامه ای را بخواند که او را به رعایت اصولی ملزم می کند.

در میان مشاغل مختلف، پزشکی به نوعی منحصر به فرد است، چراکه به طور مستقیم با جان انسان ها سر و کار دارد و به همین دلیل اخلاق جزیی جدایی ناپذیر از علم پزشکی تلقی می شود، البته برخی دیگر از مشاغل نیز به دلیل ارتباط تنگاتنگی که با مرگ و زندگی انسان ها دارند قاعده اخلاق پزشکی در آنها پررنگ تر است مانند قضاوت.

رعایت اصول اخلاق پزشکی و شیوه برخورد مناسب و منطقی پزشک با بیمار و همراه او در فرهنگ و جامعه ما چه در طب قدیم و چه طب جدید پیشینه غنی دارد و کتاب های بسیاری نه فقط در نوشته های طبیبان قدیم مانند زکریای رازی و ابن سینا به چشم می خورد، بلکه در پزشکی نوین نیز الگوهای بزرگ اخلاقی مانند مرحوم دکتر قریب را داریم، اما با همه اینها متاسفانه کارشناسان حوزه اخلاق پزشکی معتقدند اخلاق جایگاه خود را در حرفه پزشکی دنیای امروز گم کرده است.

سوگندنامه پزشکی در ایران

علم پزشکی هر کشوری برای خود سوگندنامه ای دارد که به روز شده سوگندنامه پزشکی بقراط است، پزشکان ایرانی نیز پس از اتمام دوره خود این سوگندنامه را قرائت می کنند:

«اکنون که با عنایات و الطاف بیکران الهی دوره دکتری پزشکی را با موفقیت به پایان رسانده ام و مسئولیت خدمت به خلق را بر عهده گرفته ام، در پیشگاه قرآن کریم به خداوند قادر متعال که دانای آشکار و نهان است و نامش آرامش دل های خردمندان و یادش شفای آلام دردمندان، سوگند یاد می کنم که:

همواره حدود الهی و احکام مقدس دینی را محترم شمارم، از تضییع حقوق بیماران بپرهیزم و سلامت و بهبود آنان را بر منافع مادی و امیال نفسانی خود مقدم بدارم.

در معاینه و معالجه حریم عفاف را رعایت کنم و اسرار بیماران خود را، جز به ضرورت شرعی و قانونی، فاش نسازم.

خود را نسبت به حفظ قداست حرفه پزشکی و حرمت همکاران متعهد بدانم و از آلودگی به اموری که با پرهیزکاری و شرافت و اخلاق پزشکی منافات دارد، اجتناب ورزم.

همواره برای ارتقای دانش پزشکی خویش تلاش کنم و از دخالت در اموری که آگاهی و مهارت لازم را در آن ندارم، خودداری کنم.

در امر بهداشت، اعتلای فرهنگ و آگاهی های عمومی تلاش کنیم و تأمین، حفظ و ارتقای سلامت جامعه را مسئولیت اساسی خویش بدانم.»

وقتی اخلاق کمرنگ می شود

یکی از مهم ترین مفاد تعهدات پزشکان در سوگندنامه پزشکی شان این است که آنها قسم می خورند هنگام درمان بیماران به درآمد جیب او توجه نکنند و در صورت مواجه شدن با بیمار نیازمند، بدون در نظر گرفتن منافع مادی خود، او را درمان کنند.

این موضوع را عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس نیز تا حدودی تائید کرده و می گوید: «بیشتر پزشکان نسبت به سوگندنامه پزشکی و مفاد آن پایبند هستند، اما مانند هر شغل دیـــــگری که ممکن است در آن تخلفاتی رخ دهد، درصد معدودی از پزشکان ممکن است به دلیل برخی مشکلات، اخلاق حرفه ای خود را آنچنان که باید رعایت نکنند.»

علی کائیدی در این زمینه به نمونه هایی اشاره کرده و توضیح می دهد: «وقتی بسیاری از پزشکانی که در مراکز درمانی دولتی مشغول کار هستند هشت ماه کارانه ای به آنها پرداخت نمی شود یا تعرفه ها به واقعیت نزدیک نیست، طبیعی است که پزشکان نیز وقتی می بینند با وجود سال ها درس خواندن درآمدشان به اندازه یک بساز و بفروش که ممکن است تحصیلات در حد دیپلم هم نداشته باشد کمتر است، طبیعی است که برای تخلف وسوسه شود.

در این میان وزیر پیشین بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و دیگر عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس، نظر صریح تری درخصوص وضع اخلاق پزشکی در کشور دارد. او بر این باور است که اگر پزشکان ما به سوگندی که خورده اند، پایبند بودند، وضع بهداشت و درمان کشورمان غیر از این بود که حالا هست. پزشکان قسم می خورند که جز حل مشکل و رفع آلام و درد بیماران و مردم به چیز دیگری مانند پول، قدرت و پست و مقام فکر نکنند و رنگ، نژاد و جنس بیماران در کار طبابت آنها نقشی نداشته باشد، اما متاسفانه شاهد کمرنگ شدن رعایت این نکات اخلاقی از سوی جامعه پزشکی هستیم.

مسعود پزشکیان تاکید می کند: «اگر همه پزشکان فقط به رفع درد و رنج جسمی و روانی بیماران فکر کنند، دیگر برای یک خدمت پزشکی ده میلیون و 15 میلیون تومان مطالبه نمی کنند، طبیعی است که اکنون این طور نیست و البته ما آماری نداریم که چند درصد پزشکان واقعا به اصول اخلاقی و سوگندی که می خورند پایبند هستند.»

وقتی حقوق بیمار بی تفاوت می شود

واقعیت این است که بسیاری از بیماران معتقدند، دیگر مدت هاست قداست سوگندنامه حرفه ای برای برخی پزشکان از بین رفته است.

یکی از مهم ترین نکات در منشور حقوق بیمار، این است که بیمار حق دارد از پزشک معالج خود بخواهد که نوع بیماری، مراحل درمان و... را به طور کامل بــه وی توضیح دهد.

موضوعی که یکی از مهم ترین عوامل نارضایتی بیماران از پزشکان شده است، بسیاری از پزشکان دیگر حوصله سر و کله زدن با بیمار، وقت گذاشتن برای توضیح دادن به بیمار و... را ندارند.

حتی برخی بیماران گلایه دارند وقتی از پزشک شان می خواهند درمورد بیماری شان بیشتر توضیح دهد با برخورد ناخوشایندی از سوی وی مواجه می شوند. برخی پزشکان هم تخصصی بودن نوع بیماری یا مراحل درمان را بهانه ای قرار می دهند تا از توضیح دادن به بیمار طفره بروند.

عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس مهم ترین دلیل این وضع را ضعف فرهنگی و بی توجهی به اهمیت آموزش اخلاق حرفه ای در دوره های آموزشی و همچنین کارآموزی پزشکان دانسته و می گوید: «وقتی به دانشجوی پزشکی در دوران تحصیل خود فقط یک سری آموزش های تئوری و عملی درباره بیماری داده می شود، حرفی از اخلاقیات برای آنها باقی نمی ماند.»

به گفته کائیدی، بهترین کار این است که در طول دوران آموزش حرفه ای پزشکان، باید یک تیم مجرب اخلاقی در کنار پزشکان وجود داشته باشد تا به آنها اصول و اخلاقیات حرفه ای شان را آموزش دهند و با یادآوری دوره ای آن موجب نهادینه شدن اخلاق پزشکی در قشر پزشکان پس از فارغ التحصیلی و در طول دوران طبابت شود.

سوگندنامه؛ پشتوانه اخلاق پزشکی

وجدان حرفه ای، همان حسی که به هر شغل و حرفه ای احساس تعهد و مسئولیت می دهد؛ تا آنجا که اگر پای وجدان حرفه ای در هر شغلی لنگ بزند قطعا آنجا احتمال بی اخلاقی و تخلفات دور از انتظار نخواهد بود.

به همین دلیل است که نه تنها در شغل پزشکی بلکه در بسیاری از حرفه هایی که مسئولیت اجتماعی سنگینی پشت آن است، وقتی از سوگندنامه حرفه ای سخن به میان می آید، وجدان حرفه ای نیز ضمانتی برای دیده شدن پیدا می کند.

عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس، از سوگندنامه پزشکی به عنوان پشتوانه اخلاقی برای رعایت وجدان حرفه ای در پزشکان نام می برد.

علی کائیدی در گفت وگو با جام جم می گوید: «صرف نظر از مسلمان بودن، عامل مشترکی در تمام جوامع مطرح است که باعث می شود در تمام شغل ها وقتی مسئولیتی به کسی واگذار می شود آن را به بهترین نحو ممکن انجام دهد ، این عامل چیزی نیست جز وجدان کاری و اخلاقی.

در حرفه پزشکی نیز چون پزشکان به طور مستقیم با درد، بیماری و جان مردم سر و کار دارند موضوع وجدان اخلاقی نقش پررنگ تری ایفا می کند و پزشکان باید هنگام فارغ التحصیلی سوگندنامه پزشکی را خوانده و در طول دوران طبابت شان، خود را متعهد به رعایت این سوگندنامه بدانند.»

مسعود پزشکیان، دیگر عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس نیز می گوید: «آنچه پزشکان را مکلف به رعایت اخلاق پزشکی می کند، سوگندنامه ای است که پس از دوران تحصیل و هنگام ورود به بازار کار قرائت می کنند و قسم می خورند که مسائل اخلاقی مندرج در آن را که متن کاملی است، رعایت کنند.»

منشوری برای دفاع از حقوق بیماران

1 ـ بیمار حق دارد در اسرع وقت درمان و مراقبت مطلوب، موثر و همراه با احترام کامل بدون توجه به عوامل نژادی، فرهنگی و مذهبی را از گروه درمان انتظار داشته باشد.

2 ـ بیمار حق دارد محل بستری، پزشک، پرستار و دیگر اعضای گروه معالج را در صورت تمایل بشناسد.

3 ـ بیمار حق دارد درخصوص مراحل تشخیص، درمان و سیر پیشرفت بیماری خود، اطلاعات ضروری را شخصا یا در صورت تمایل از طریق یکی از وابستگان از پزشک معالج درخواست کند به طوری که در فوریت های پزشکی این امر نباید به تأخیر در ادامه درمان یا تهدید جانی بیمار منجر شود.

4 ـ بیمار حق دارد قبل از معاینات و اجرای درمان اطلاعات ضروری درخصوص عوارض احتمالی یا کاربرد دیگر روش ها را در حد درک خود از پزشک معالج دریافت و در انتخاب شیوه نهایی درمان مشارکت کند.

5 ـ بیمار حق دارد در صورت تمایل شخصی یا تهدید سلامت آحاد جامعه طبق موازین قانونی رضایت شخصی خود از خاتمه درمان را اعلام یا به دیگر مراکز درمانی مراجعه کند.

6 ـ بیمار حق دارد برای حفظ حریم شخصی خود از محرمانه ماندن محتوای پرونده پزشکی، نتایج معاینات و مشاوره های بالینی جز در مواردی که براساس وظایف قانونی از گروه معالج استعلام صورت می گیرد، اطمینان حاصل کند.

7 ـ بیمار حق دارد از رازداری پزشک و دیگر اعضای تیم معالج برخوردار باشد بنابراین حضور بالینی افرادی که مستقیما در روند درمان شرکت ندارند موکول به کسب اجازه بیمار خواهد بود.

8 ـ بیمار حق دارد از دسترسی به پزشک معالج و دیگر اعضای اصلی گروه معالج در طول مدت بستری، انتقال و پس از ترخیص اطمینان حاصل کند.

9 ـ بیمار حق دارد با کسب اطلاع کامل از نوع فعالیت های آموزشی و پژوهشی بیمارستان که بر روند سلامت و درمان او موثرند تمایل و رضایت شخصی خود به مشارکت درمانی را اعلام یا در مراحل مختلف پژوهش از ادامه همکاری خودداری کند.

10 ـ بیمار حق دارد در صورت ضرورت اعزام و ادامه درمان در دیگر مراکز درمانی، قبلا از مهارت گروه معالج،میزان تعرفه ها و پوشش بیمه های خدمات در مرکز در مانی مقصد مطلع شود.

جام جم

يکشنبه 3/9/1392 - 19:9
مصاحبه و گفتگو

مریض، دلداری می‌خواهد و امید

از کسی که پدرش پزشکی مردمی، پدربزرگش لسان‌الحکمای بااخلاق و پدر جدش شمس‌الشعرای عارف مسلک است، انتظاری جز هرمز شمس شدن نیست.

روز گفت و گو، او درست بموقع سر قرار حاضر شد، با رویی گشاده و لبخندی بر لب. هرمز شمس هفتاد و پنج ساله، چشم پزشکی طراز اول است، شاید همپای پدرش محمد قلی، بنیانگذار چشم پزشکی نوین در ایران، اما وجه تمایز او نه تنها به واسطه تبحرش در جراحی که به علت اخلاق خوشی است که بیشتر از تیغ جراحی و داروهای تجویزی روی بیمارانش اثر می کند. او از اخلاق پزشکان جوان امروزی راضی نیست؛ از ترشرویی ها، معاینه های سرسری بدون دلسوزی و از غرورهای کاذب و پوشالی. هرمز شمس از نسل مردانی است که اروپا را با همه زرق و برقش کنار گذاشته و به خاکی چسبیده اند که سرزمین مادری است. گفت و گو با مردی که معتقد است کسی که قصد پولدار شدن دارد، بهتر است تاجر شود نه پزشک، خواندنی است.

دوست دارید مردم شما را به عنوان دکتر هرمز شمس بشناسند یا به عنوان پسر پروفسور شمس؟

مسلما دوست دارم به عنوان هرمز شمس شناخته شوم، اما افتخار می کنم پسر پروفسور شمس هستم، همچنین افتخار می کنم به پدربزرگم، لسان الحکما که پزشکی بسیار خوش اخلاق و وارسته بود. حتی امام خمینی(ره) یک بار گفتند که طبیب باید مثل دکتر لسان باشد. پدربزرگم، استاد چشم پزشکی دارالفنون و در فرانسه تحصیل کرده بود. او پزشکی مردمی بود و حتی بیمارانی را که از شهرستان می آمدند و در تهران جایی برای ماندن نداشتند در خانه خودش نگه می داشت. پــــدربزرگم و بعد هم پدرم نمونه اخلاق پزشکی بودند.

خوش اخلاقی در خانواده شما ارثی است یا برای خوش خلق بودن، روحتان را پرورش می دهید؟

ما در فامیلمان به بسیاری از اصول پایبندیم بویژه آن تعداد از ما که پزشک هستیم، چون پزشک با بیماری طرف حساب است که به توجه نیاز دارد. همین که به حرف های بیمار گوش بدهی برایشان خیلی مهم است. عده ای از بیماران ممکن است علاج هم نشوند، اما باید به آنها امید و روحیه داد. بعضی بیماران من می گویند وقتی به مطب تو می آییم تا شش ماه شارژ می شویم در حالی که من شاید از نظر درمانی اصلا برایشان کاری انجام نداده باشم.

وقتی یک بیمار به مطب شما می آید با او چطور رفتار می کنید که او چنین حسی پیدا می کند؟

من با آنها صحبت می کنم، به حرف هایشان گوش می دهم، دلداری شان می دهم. به بعضی ها که بیماری سختی دارند، می گویم امیدوار باشید چون پزشکی بسرعت در حال پیشرفت است و اگر راه علاج شما الان در دسترس نیست در آینده نزدیک راه درمانش پیدا خواهد شد.

ظاهر بیماران برای شما مهم است؛ یعنی فقیر یا پولدار یا شهری و روستایی تفاوت قائل می شوید؟

من به ظاهر آدم ها کاری ندارم، اما با بیمارانی که سطح سواد بالاتری دارند، راحت تر حرف می زنم؛ چون حرف هایم را بهتر درک می کنند.

برخی بیماران راجع به بیماری شان زیاد از پزشک سوال می کنند و مرتب تماس می گیرند. با این افراد چطور برخورد می کنید؟

البته الان بسیاری از مردم چون تحصیل کرده اند و راجع به بیماری ها اطلاعات دارند و درباره اش مطالعه می کنند، راحت تر پاسخ شان را می دهم، اما عده ای هستند که شاید موضوعات را درک نکنند یا خواهر و برادر و عمه و پدربزرگ و بقیه اقوامشان چند بار مراجعه و مرتب یک سوال را تکرار کنند. من هم تا جایی که بتوانم پاسخ همه شان را می دهم و خسته نمی شوم.

شما از جوانی همین طور با حوصله بودید؟

بله، زمانی که دانشجو بودم مریض هایی که باید زیاد با آنها سر و کله زده می شد یا داد و فریاد راه می انداختند، استادانم می گفتند شمس را پیششان بفرستید.

پدرتان هم همین طور بود؟

پـدرم از من جدی تر، اما مدیر خیلی خوبی بود. در عین حال با بیماران مهربان بود؛ مخصوصا با مردم طبقه پایین. پدرم مردم بی چیز را دوست داشت با این که در فرانسه استاد دانشگاه بـــود به ایران آمد و چشم پزشکی نوین را در کشور پایه گذاری کرد.

شما کجا درس خواندید؟

در آمریکا و فرانسه.

مادرتان هم پزشک بود؟

مادرم سال هاست فوت کرده، اما همه عمرش خانه دار بود.

چقدر درس خوانده بود؟

دانش آموخته دبیرستان ژاندارک بود.

پدر و مادرتان زمانی که با هم ازدواج کردند، پدرتان پزشک بود؟

بله، پدرم آن زمان استاد دانشگاه فرانسه بود و به دعوت یکی از استادانش برای درمان یک بیمار به ایران آمد، اما وقتی اوضاع وخیم مردم را دید که انواع و اقسام بیماری های چشمی داشتند، تصمیم گرفت دیگر به فرانسه برنگردد. پدرم می گفت وقتی این وضع را دید خیلی دلش به حال مردم سوخت و کلی گریه کرد برای همین تا آخر عمر در ایران ماند. بعد هم با مادرم ازدواج کرد.

الان اکثر قریب به اتفاق پزشکان می گویند با کسی غیر از پزشک ازدواج نمی کنند. چرا پدرتان با یک دختر دیپلمه ازدواج کرد؟

اول این که مادرم دختر عموی پدرم بود. دوم این که این ماجرا برای 80 سال پیش است و آن زمان دخترهـــا بندرت به دانشگاه می رفتند.

به نظرتان اصرار برای ازدواج پزشک با پزشک درست است؟

الان دیگر دوره ای نیست که خانواده ها برای پسرها خواستگاری بروند، پزشکان هم در محیط کار همدیگر را می بینند و طبیعی است اگر یکدیگر را انتخاب کنند.

غیر از این که شما گفتید، موضوع این است که برخی پزشکان، ازدواج با غیرپزشک را کسر شأن می دانند.

مدرک تحصیلی، شان نمی آورد. در ازدواج، اخلاق و شخصیت افراد مهم است و ممکن است فردی بی سواد برای زندگی گزینه مناسبی باشد. البته تحصیلات هم مهم است و هر چقدر زن و مرد از نظر علمی بالاتر باشند می توانند زندگی بهتری برای خود بسازند.

به نظر شما چرا اکنون کمتر پزشکی به دنبال باقی گذاشتن نام نیک از خود است؟

جامعه ما الان جامعه پول شده، اما نسل پدر و پدربزرگ من به علت شرایط جامعه و ارزان بودن زندگی نیاز به پول زیاد نداشتند. پدربزرگم حتی وقتی بیماران شهرستانی داشت، هزینه برگشت آنها به شهر و روستایشان را هم می داد، اما الان برای زندگی به پول نیاز است. بجز این در قدیم تربیت ها طوری بود که پزشک به مردم احترام می گذاشت، اما حالا احترام ها از بین رفته و کمتر خانواده ای پیدا می شود که ارتباط اعضای آن تنگاتنگ و مبتنی بر احترام باشد. در واقع، نسل ما در خانواده هایی بزرگ می شد که به اخلاق اهمیت می داد و الگوهای اخلاقی را نزدیک خودمان می دیدیم و از آنها یاد می گرفتیم، اما الان این الگوها وجود ندارد. با خواندن یک کتاب اخلاق پزشکی هم که کسی انسان اخلاقی نمی شود.

جدا از بحث پول و تلاش برای کسب درآمد در جامعه پزشکی ما کسانی هستند که خودشان را از دیگران بالاتر می دانند و مثلا وقتی مریض وارد اتاقشان می شود، حاضر نیستند به صورتش نگاه کنند.

وقتی آدم ها درست تربیت شوند و استادانی داشته باشند که با بیماران درست رفتار کنند، مسلما آنها هم یاد می گیرند، اما وقتی استادی و الگویی نیست که افراد اخلاق را از آنها یاد بگیرند، وضع همین طور می شود. البته پول هم تا حدی آدم ها را خراب می کند. قدیم ها وقتی کسی می خواست وارد حرفه پزشکی شود انتخاب می شد، هنوز هم مثلا در آمریکا همین طور است و با داوطلب رشته پزشکی مصاحبه می شود تا ببینند او به درد این شغل می خورد یا نه، اما در کشور ما هر کس بتواند در کنکور پزشکی قبول شود، پزشک می شود.

شنیدم شما بابت ویزیت از مردم کالا هم قبول می کنید، درست است؟

مردم هرچه بدهند، من قبول می کنم. حتی اگر ویزیت هم ندهند قبول می کنم، مردم برای ویزیت دادن یا ندادن مختارند. زمانی که پدربزرگ و پدرم طبابت می کردند، مردم برایشان از دهات انواع و اقسام کالاها را می آوردند، الان هم هنوز مردم برای من به عنوان محبت مرغ، گوسفند، شیرینی، مربا یا تخم مرغ می آورند.

شما با بیمارانتان ارتباط تلفنی هم دارید؟

بله، برخی بیماران تلفن همراه من را دارند و آنها که بیماری خاصی دارند، دائم با من تماس می گیرند.

شما شاگردانی دارید که مثل خود شما شده باشند؟

حساب شاگردانم از دستم در رفته، اما می دانم خیلی از آنها در خارج کشور مشغول کارند. البته الان بیشتر آدم ها مادی شده اند و دنبال پول هستند، من ایرادی هم نمی گیرم چون همه نباید مثل من باشند و بالاخره باید زندگی شان را اداره کنند، اما شک ندارم پزشک باید با مریض خوش رفتار باشد. یکی از علت هایی که نخواستم ازدواج کنم هم همین بود که دوست نداشتم دنبال مادیات باشم.

پس شما پزشک پولداری نیستید؟

نه، پدرم هم نبود. او فقط یک خانه در خیابان حافظ داشت.

شما از مال دنیا چه دارید؟

یک مطب، یک آپارتمان و یک ماشین، همه اش هم معمولی. به نظر من ماشین یک تکه آهن است که باید آدم ها را جابه جا کند و مرغوب بودنش مهم نیست. در قصر یا یک آپارتمان کوچک هم که باشی، مهم این است که آرامش داشته باشی.

مادر شما از اخلاق پدرتان ناراحت نبود؟

مادرم خیلی خاکی تر و انسان تر از این حرف ها بود. او حتی برای مردم ندار محله غذا می پخت و برایشان می فرستاد.

اگر کسی شما را دکتر صدا نزند ناراحت می شوید؟

نه به هیچ وجه. چون خواهرزاده هایم مرا دایی صدا می کنند. خیلی از مردم ازجمله همسایه ها به من دایی می گویند.

به نظر شما واژه دکتر چرا برای بعضی ها تا این حد مهم است؟

لزومی ندارد به یک دکتر حتما بگویی دکتر، چون کلمه آقا هم کفایت می کند. به نظر من کسانی که دنبال این عناوین هستند در زندگی شان کمبود دارند یا می خواهند برای خودشان احترامی بخصوص دست و پا کنند، اما کسی که درست بزرگ شده این القاب و عناوین برایش مهم نیست.

رفتار پزشکاران با مردم در آمریکا و فرانسه که شما زندگی کرده اید، چطور است؟

گرایش به مادیات البته در همه جای دنیا وجود دارد، اما در فرانسه بسیاری از پزشکان هستند که اصلا به مادیات اهمیت نمی دهند یا همیشه در دانشگاه هستند یا در مراکز دولتی یا برای درمان مجانی مردم به نقاط مختلف جهان می روند، در حالی که اگر اراده کنند می توانند پولدار باشند.

این همه تفاوت میان ما و آنها در چیست؟

اینجا ارزش آدم ها به پول است؛ این که چه ماشینی سوار می شود، چه خانه ای دارد و ویلایش کجاست، یعنی مقام مالی آدم ها مهم است، نه مقام علمی، اما در فرانسه شخصیت انسان ها، کار و رفتارشان است که به آدم ها ارزش می دهد.

به نظر من ماهیت حرفه پزشکی طوری است که باعث ایجاد غرور کاذب می شود. نظر شما چیست؟

باور کنید فقط در ایران این طور است، آن هم به این دلیل که از قدیم، طبیب نزد مردم احترام خاصی داشته و ذهن مردم این گونه شکل گرفته است. در خارج از کشور مثلا شغل شما که روزنامه نگاری است از پزشکی خیلی مهم تر است.

مریم خباز / جام جم

يکشنبه 3/9/1392 - 19:8
اخلاق

اگر پای حرف پزشکان بنشینید، آنها گلایه دارند و می‌گویند تعرفه‌های پزشکی سا‌ل‌هاست متناسب با تورم تغییر نکرده است، اما اگر درد دل بیماران را بشنوید، مردم از افزایش هزینه‌های درمان و دریافت زیرمیزی از سوی برخی پزشکان گلایه‌مندند.

موضوع تعیین تعرفه های پزشکی، اتفاق تازه ای نیست و تقریبا سالی نیست که وزارت بهداشت از واقعی شدن تعرفه های خدمات پزشکی سخن نگوید، اما هر سال تعرفه های پزشکی تعیین شده با نرخ تورم در جامعه و هزینه تمام شده خدمات پزشکی فاصله دارد و به همین دلیل برخی پزشکان با رفتاری به دور از شأن سوگندنامه پزشکی، اخلاق را زیر پا می گذارند و میزان اختلاف تعرفه قانونی و تعرفه تعیین شده را تحت عنوان زیرمیزی از بیمار دریافت می کنند. حتی این روزها دیگر برخی پزشکان، خیلی صریح و به دور از پنهانکاری، تعرفه های دلخواه خود را به بیمار اعلام می کنند و در این بین، بیمار مختار است که این تعرفه ها را قبول کند و تحت درمان قرار بگیرد یا این که به پزشک دیگری مراجعه کند.

مبلغ این زیرمیزی ها هم گاه به چند برابر تعرفه های قانونی می رسد و البته بسیاری از بیماران هم بدون اعتراض، تسلیم تعرفه های دلخواه پزشک معالج می شوند و بر رفتار غیراخلاقی این گروه از پزشکان دامن می زنند.

بیمه های کارآمد، بساط زیرمیزی را برمی چیند

وقتی بیماری با مراجعه به مرکز درمانی، فقط می تواند 30 درصد روی حمایت بیمه ها حساب باز کند و حتی خودش هم مبلغی را به عنوان زیرمیزی به پزشک معالج می دهد، در این شرایط نباید انتظار داشت که خدمات محدود بیمه بتواند پزشک و بیمار را راضی نگه دارد.

افزایش سقف تعهدات بیمه در کنار افزایش تعرفه ها، می تواند فضایی را به وجود بیاورد که بیمار بدون ترس از هزینه های درمان به مراکز درمانی پای بگذارد و با حذف زیرمیزی، حرمت بین پزشک و بیمار هم حفظ شود.

با وجود آن که بتازگی نیز اعلام شد از سال 93 تعرفه های بخش سلامت و درمان واقعی می شود، اما هنوز سقف تعهدات بیمه ها افزایش پیدا نکرده و اقدام عملی در این خصوص انجام نشده است.

به همین دلیل بیم آن می رود که اگر در سال 93 تعرفه ها به منظور مقابله با زیرمیزی افزایش پیدا کند، بیمه ها از پوشش گسترده خدمات درمانی شانه خالی کنند و سهم مردم در پرداخت هزینه های درمان، بیشتر از 70 درصد فعلی شود. یعنی در صورت نبود نظارت قوی و افزایش سقف تعهدات بیمه های درمانی، نه تنها افزایش تعرفه ها نمی تواند مشکل زیرمیزی را از نظام سلامت و درمان حل کند، بلکه با افزایش تعرفه ها، مشکلات بیماران هم نسبت به سال 92 افزایش پیدا خواهد کرد.

بودجه سلامت برای دولت ها در اولویت نیست

قرار بود براساس قانون، 10 درصد از درآمد حاصل از هدفمندی یارانه ها به بخش سلامت و درمان اختصاص پیدا کند، اما طی چند سال اخیر حتی یک ریال هم از درآمدهای هدفمندی یارانه ها به این بخش اختصاص پیدا نکرده است.

کسری بودجه 7000 میلیاردی وزارت بهداشت، مشکلات مالی بیمارستان ها و دیگر مشکلات مالی بخش های دولتی و خصوصی حوزه درمان نیز حاکی از آن است که برای دولت های مختلف، بودجه های بخش سلامت هیچگاه در اولویت نبوده است. تـــــــزریق منابع مالی ناکافی به بخش سلامت و فعال نبودن یک بیمه همگانی و فراگیر در کشور، سبب شده است بیمار و پزشک به جان هم بیفتند و در این میان، گروهی از پزشکان بداخلاق با گرفتن زیرمیزی از این آب گل آلود ماهی می گیرند.

در حقیقت، می توان گفت اگر از منظر کلان به بحث زیرمیزی پزشکان نگاه کنیم، این مردم هستند که با پرداخت زیرمیزی ها، چوب واقعی نبودن تعرفه ها را می خورند.

با تخصیص نیافتن اعتبارات کافی در نظام سلامت و درمان، چشم بسیاری از پزشکان به جیب بیماران دوخته شده است و اگرچه در همین حالت هم بسیاری از پزشکان به همان تعرفه های محدود قانونی بسنده می کنند، اما در مقابل هم کم نیستند پزشکان بد اخلاقی که بیمار را نقره داغ می کنند و بی شک اجرای دقیق قانون برنامه پنجم توسعه و برخورد قهری با این پزشکان متخلف، می تواند این لکه را از دامن اعتبار جامعه پزشکی پاک کند.

جام جم

يکشنبه 3/9/1392 - 19:6
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته