• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 349
تعداد نظرات : 97
زمان آخرین مطلب : 3781روز قبل
رمضان
درحالی به سوی تو آمده ام ای ماه مهربان
كه دلم برای هیچ كس جز خداوند تنگ نیست
و دلم در حسرت سحرگاه فردا میسوزد
دلم برای خدا تنگ است
و برای صدای هق هق شبانه ی جوانان بهشتی
و برای مناجات
و برای مجیر در دل شب
سُبحَانَكَ یَا فَتَّاحُ ... تَعَالَیتَ یَا مُرتَاحُ ... اَجِرنَا مِنَ النَّارِ یَامُجیرُ
یا مجیر ، یا مجیر ، یامجیر!
و مرا كه با عشق شما آب و گل سرشتند
گاهی خیال می كنم بر در خانه ی تان غریبه ام...
این دست گدایی من است كه جز تو به سوی دیگری دراز نشده است
دست این خسته ی شكسته ی مولا گم كرده را بگیر
مولای من!
آرزوی من!
میخانه اگر جای من بی سر و پا نیست
بگذار به پشت در میخانه بمیرم
*التماس الماس ناب دعا. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
جمعه 29/5/1389 - 4:10
خانواده

من از خدا خواستم که پلیدی های مرا بزداید

  خدا گفت : نه

آنها برای این در تو نیستند که من آنها را بزدایم .بلکه آنها برای این در تو هستند که تو در برابرشان پایداری کنی 

من از خدا خواستم که بدنم را کامل سازد

خدا گفت : نه

  روح تو کامل است . بدن تو موقتی است  

من از خدا خواستم به من شکیبائی دهد

  خدا گفت : نه

  شکیبائی بر اثر سختی ها به دست می آید. شکیبائی دادنی نیست بلکه به دست آوردنی است

من از خدا خواستم تا به من خوشبختی دهد

  خدا گفت : نه  

 من به تو برکت می دهم
خوشبختی به خودت بستگی دارد

من از خدا خواستم تا از درد ها
آزادم سازد

  خدا گفت : نه

  درد و رنج تو را از این جهان دور کرده و به من نزدیک تر می سازد

من از خدا خواستم تا روحم را رشد دهد

  خدا گفت : نه

  تو خودت باید رشد کنی ولی من تو را می پیرایم تا میوه دهی

من از خدا خواستم به من چیزهائی دهد تا از زندگی خوشم بیاید

  خدا گفت : نه
 
من به تو زندگی می بخشم تا تو از همۀ آن چیزها لذت ببری

من از خدا خواستم تا به من کمک کند تا دیگران را همان طور که او دوست دارد ، دوست داشته باشم

    خدا گفت : ... سرانجام مطلب را گرفتی

 
پنج شنبه 28/5/1389 - 0:53
دعا و زیارت

از مولا علی (ع) سوالاتی می‌کنند که پانزده‌تا سوال است.

1) کدام روز نیرومندترم؟ مولا علی (ع) فرمود: آن روزی که بر هوای نفس خود مسلط شوی.

2) کدام خواری خوارتر است؟ روزی که حرص دنیا بر تو چیره گردد.

3) کدام فقر سخت‌تر است؟ روزی که کفر بر تو چیره گردد.

4) کدام رفیق بهتر است؟ رفیقی که تو را در معصیت خدا قرار ندهد. و بدترین رفیق آن کسی است که تو را در معصیت خدا قرار بدهد.

5) کدام مردم بدترند؟ کسی که دینش را به دنیای دیگران بفروشد.

6) کدام کس زیرک‌تر است؟ کسی که راه حق را بشناسد و راه باطل را بشناسد، و باطل را رها کند.

7) کدام شخص بردبارتر و آقاتر است؟ آنکه خشم خود را برای رضای خدا خاموش کند.

8) کدام کس رأیش ثابت‌تر است؟ فرمودند: آن کسی که گول زمان را نخورد و چاپلوسی مردم را باور نکند، و دینش ثابت بماند.

9) کدام کس احمق‌تر است؟ آنان که زیرورو شدن دنیا را می‌بینند و باز فریب می‌خورند.

10) کدام مردم افسوس‌‌خورترند؟ آن که از دنیا و آخرت محروم است.

11) کدام مردم کورترند؟ آنکه در کارهای عبادی ریاکار باشد.

12) کدام قناعت بهتر است؟ آنکه به داده‌های خدایی قانع باشد.

13) کدام معصیت سخت‌تر است؟ معصیت در دین. یعنی به میل خود، یا زمان، یا نفس زندگی کند.

14) کدام عمل پیش خدا محبوب‌تر است؟ انتظار ظهور امام زمان (عج) نه احمقانه، بلکه با تربیت عقل و نفس.

15) کدام عمل پیش خدا بزرگ‌تر است؟ اولاً تسلیم خدا بودن و بعد با وقار و با ادب اسلامی و حیاء و نماز زندگی کردن.

پنج شنبه 28/5/1389 - 0:35
رمضان
مسلمانان زیادی وجود دارند که به دلایل مختلف مانند بیماری، شرایط شغلی یا هر مورد دیگری موفق به گرفتن روزه به ویژه در این فصل سال نمی شوند، اغلب آن ها نگران این وضعیت هستند و به نوعی احساس شرم و گناه در پیشگاه حضرت حق دارند و فکر می کنند که از دیگران در محضر خداوند عقب افتاده اند از او دور شده اند.

اما به نظر من آنها از این موضوع غافل شده اند که در رمضان می توان رفتاری رمضانی داشت و با هرچه بهتر کردن اعمال و اخلاق خود در این ماه مبارک، تمایزی بین این ماه با سایر ماه های سال در زندگی خود ایجاد نمود.

درست است که ما در تمام ماه های سال موظفیم تا رفتاری خداپسندانه و نیکو داشته باشیم ولی به احترام این ماه پربرکت و عزیز بهتر است تا کمی بیشتر از وجود و حضور خود برای دیگران مایه بگذاریم و لطف و محبت خود را به آن ها دوچندان کنیم. یقینا با تمایز رفتاری خود در ماه رمضان می توانیم تاثیر این ماه بزرگ را بر دیگران آشکار کنیم و خودمان از لحظات عرفانی و روحانی آن کمال استفاده را ببریم.

خیلی زیباست که بتوانیم در کنار نماز و روزه ای که به جا می آوریم، دل دردمندی را به دست آوریم، گناه کاری را ببخشیم و مستمندی را حمایت کنیم، شاید برخی بگویند که در تمام سال این اعمال را به جا می آورند و به آن توجه دارند ولی آن ها باید بدانند که در ماه رمضان باید بیش از پیش به این اعمال روی آورند و تعداد و مقدار اعمال و رفتار نیک خود را افزایش دهند. هر کسی از هر راهی که می تواندباید به آفریده های خدا نیکی کند و آن ها را مورد لطف و عنایت خود قرار دهد، با این کار می توانیم به خود و دیگران ثابت کنیم که رمضان با سایر ماه های سال فرق دارد، برکت دارد و هدیه ای از سوی خداوند است.

علاوه بر این، با انجام اعمال نیک در این ماه، مقدمه ای معنوی در زندگی خود به وجود می آوریم و با ادامه رفتار و اعمال زیبای خود طی ماه های آینده تا رمضان سال بعد عابد تر و زاهد تر می‌گردیم. مهربان تر و بخشنده تر می شویم و به خدا و خواسته های او نزدیک تر می گردیم.

همان طور که هر روز با شروع اذان صبح تا پایان اذان مغرب از خوردن دست می کشیم بهتر است که به همان گونه سعی بر انجام کارهای خداپسندانه و نیک داشته باشیم. نباید زیاد سخت بگیریم و شرایط و موقعیت محدود خود را بهانه کنیم. حتی یک لبخند زیبا به یک پسرک گل فروش سر چها راه می تواند موهبت الهی این ماه را در دل او روشن کند و روح ما را به واسطه شاد کردن دل او صیقل دهد. پیشکش نمودن مقداری از غذای افطار خود به زحمت کشانی که ساعات افطار را مشغول انجام وظیفه هستند باعث می شود تا با روحیه ای شاداب و پرنشاط و قدرتی مظاعف به ادامه کار خود بپردازند و دیگران از خدمت رسانی کامل خود بهره مند سازند. ارزان تر نمودن اجرت یا قیمت اجناس در این ماه از جمله کارهای بسیار پسندیده و زیباست که تنها بزرگ مردان و یاران نزدیک خداوند توان انجام آن را دارند. چرا که با کم تر نمودن منفعت خود، مخفیانه قدرت خرید افراد مستمند و بی بظاعت را بالا می برند و برکت را به سفره محقر آن ها می رسانند بدون این که "بوق و کرنا " کرده باشد و دیگران را از انجام کار خیر خود مطلع نموده باشند. ملاقات از بیماران و کودکان بی سرپرست، دعوت از پدر و مادر خود یا همسرمان یا رفتن به منزل آن ها و خوردن افطاری درکنارشان، پایان دادن به شکواییه هایی که در آن شاکی هستیم، بخشیدن مطالباتی که از مستمندان داریم، نگرفتن اجاره ماه رمضان از مستاجران نیازمند و بهتر نمودن رفتار و اخلاق و خلق و خوی خود در این ماه، می تواند نمونه ای از هدایای ما به خداوند در ماه میهمانی او باشد.

ماه رمضان ماهی است که خداوند نعمت و برکت خود را توسط سایرین بر همگان ارزانی می دارد، پس خوش به حال آنان که در این ماه از سوی خداوند وسیله فیض و بهره‌مندی دیگران می شوند.
پنج شنبه 28/5/1389 - 0:20
خواستگاری و نامزدی

زن جوانی در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود . چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند. او یک بسته بیسکوئیت نیز خرید و برروی یک صندلی نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد...

مردی در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه می‌خواند.

وقتی که او نخستین بیسکوئیت را به دهان گذاشت، متوجه شد که مرد هم یک بیسکوئیت برداشت و خورد. او خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت. 

پیش خود فکر کرد: «بهتر است ناراحت نشوم. شاید اشتباه کرده باشد.» 

ولی این ماجرا تکرار شد. هر بار که او یک بیسکوئیت برمی‌داشت ، آن مرد هم همین کار را می‌کرد. این کار او را حسابی عصبانی کرده بود ولی نمی‌خواست واکنش نشان دهد. 

وقتی که تنها یک بیسکوئیت باقی مانده بود، پیش خود فکر کرد: «حالا ببینم این مرد بی‌ادب چکار خواهد کرد؟»

مرد آخرین بیسکوئیت را نصف کرد و نصفش را خورد. 

این دیگه خیلی پرروئی می‌خواست!

او حسابی عصبانی شده بود.

در این هنگام بلندگوی فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپیماست. آن زن کتابش را بست، چیزهایش را جمع و جور کرد و با نگاه تندی که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه  اعلام شده رفت. وقتی داخل هواپیما روی صندلی‌اش نشست، دستش را داخل ساکش کرد تا عینکش را داخل ساک قرار دهد و ناگهان با کمال تعجب دید که جعبه  بیسکوئیتش آنجاست، باز نشده و دست نخورده!

خیلی شرمنده شد!! از خودش بدش آمد ... یادش رفته بود که بیسکوئیتی که خریده بود را داخل ساکش گذاشته بود. 

آن مرد بیسکوئیت‌هایش را با او تقسیم کرده بود، بدون آن که عصبانی و برآشفته شده باشد... 

در صورتی که خودش آن موقع که فکر می‌کرد آن مرد دارد از بیسکوئیت‌هایش می‌خورد خیلی عصبانی شده بود. و متاسفانه دیگر زمانی برای توضیح رفتارش و یا معذرت‌خواهی نبود....

 

چهار چیز است که نمی‌توان آن‌ها را بازگرداند : 

   سنگ ... پس از رها کردن!

  حرف ... پس از گفتن!

    موقعیت... پس از پایان یافتن!

    و زمان ... پس از گذشتن!

پنج شنبه 28/5/1389 - 0:14
دانستنی های علمی
قرآن می فرماید: "هر نفسی مرگ را می چشد". [1]طبق این آیه که بیان کننده سنت الاهی در باره همه مخلوقات است، امام زمان (ع) نیز پس از برقراری عدالت جهانی و ایجاد حکومت جهانی از این دنیا می روند. اما آیا به مرگ طبیعی یا به شهادت؟ از دسته‌ای روایات استفاده می‌شود كه آن حضرت به مرگ طبیعی از دنیا می‌رود. روایات زیر از آن جمله‌اند:

1. ام سلمه از پیامبر خدا (ص) چنین نقل می‌كند:
مهدی از خاندان من و از فرزندان فاطمه است.... او در میان مردم به سنت پیامبرشان عمل می‌كند، پس هفت سال درنگ می‌كند و آن گاه از دنیا می‌رود و مسلمانان بر او نماز می‌گزارند.[2]

2. در روایتی كه در تفسیر آیه شریفه: "ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَیهِم"‏[3]؛ پس از [چندی] دوباره شما را بر آنان چیره می‌كنیم، از امام صادق (ع) نقل شده چنین آمده است:
[منظور] خروج [امام] حسین(ع) با هفتاد تن از یارانش [در زمان رجعت است] در حالی كه كلاه‌خودهای زرینی كه دو رو دارد بر سر دارند و اعلام كنندگانی به مردم برسانند: این حسین است كه خارج شده است، تا آن جا كه مؤمنان هیچ شك و تردید درباره او نكنند و بدانند كه او دجّال و شیطان نیست، و او است حجّت قائم [به حق] در میان شما و چون معرفت به این كه آن حضرت همان حسین (ع) است در دل‌های شیعیان استقرار یافت، حضرت حجّت را مرگ فرا می‌رسد و كسی كه آن جناب را غسل می‌دهد و كفن و حنوط می‌كند و به خاك می‌سپارد همان حسین [بن علی](ع) خواهد بود. جز وصی و امام هیچ كس متصدّی [كار كفن و دفن] وصی نشود.[4]

3. در روایت دیگری نیز امام صادق (ع) در پاسخ به این پرسش كه اولین كسی كه به دنیا رجعت خواهد كرد چه كسی است می‌فرماید: [امام] حسین (ع) در پی قائم (ع) خروج می‌كند... حسین (ع) به همراه آن گروه از یارانش كه با او به شهادت رسیدند، به پیش می‌آید در حالی كه هفتاد پیامبر او را همراهی می‌كنند، آن گونه كه به همراهی موسی بن عمران فرستاده شدند. قائم (ع) انگشتر خود را به او واگذار می‌كند. پس حسین (ع) نخستین كسی است كه عهده‌دار غسل و كفن و حنوط آن حضرت می‌شود و ایشان را در قبر خود قرار می‌دهد.[5]
از دسته ا‌ی دیگری از روایات استفاده می‌شود كه آن حضرت به شهادت خواهند رسید:
1. از امام حسن مجتبی (ع) روایت شده است: "به خدا سوگند، پیامبر خدا با ما پیمان بسته است كه این امر [امامت] را دوازده‌ تن امام از فرزندان علی و فاطمه به دست خواهند گرفت و هیچ كدام از ما نیست، مگر این كه مسموم یا كشته می‌شود".[6]
2. امام صادق (ع) نیز در این باره می‌فرماید: "به خدا قسم هیچ‌یك از ما نیست، مگر این كه كشته شده و به شهادت می‌رسد.[7]
3. از امام رضا (ع) نیز مشابه همین تعبیر، روایت شده است.[8]
با توجه به این دو دسته روایات اظهار نظر صریح و قطعی در مورد چگونگی وفات امام‌مهدی (ع) مشكل به نظر می‌رسد.
اما به فرض این که آن حضرت به شهادت برسند قاتل ایشان کیست؟ در كتاب إلزام الناصب به نقل از برخی از علما عبارتی نقل شده است كه قاتل آن حضرت این گونه معرفی شده است: "هنگامی كه هفتاد سال [حكومت حضرت] حجّت به پایان رسید، مرگ به سراغ او می‌آید. زنی از «بنی تمیم» به نام «سعیده» كه ریشی چون مردان دارد، از بالای پشت بام هاونی سنگی به سوی آن حضرت كه در حال گذشتن از آن مسیر است پرتاب می‌كند و او را می‌كشد. پس از درگذشت آن حضرت. [امام] حسین (ع) عهده‌دار به خاك سپاری او می‌شود. [9]
شهید سید محمد، محمد صادق، صدر نقدها و اشکالات متعددی بر این عبارت وارد دانسته[10] ازجمله می‌نویسد: این متن اساساً قابلیت اثبات موضوع [شهادت حضرت] را ندارد؛ زیرا روایت نقل شده از یكی معصومین نیست، بلكه از بعضی از علما كه ما نمی‌دانیم كیست، نقل شده است. حتی اگر این متن ـ چنان كه از ظاهر آن برمی‌آید ـ اشاره به مضامین برخی روایات داشته باشد، تبدیل به روایت مرسلی می‌شود كه نه سند آن مشخص است و نه امامی كه از او روایت شده است. افزون بر این كه سند روایات یاد شده معمولاً ضعیف است و مضامین آنها دور از ذهن است به گونه‌ای كه نمی‌توان با آنها چیزی را ثابت كرد.[11]
پس از امام زمان (ع) و برقراری حکومت واحد جهانی به وسیله ایشان رجعت اتفاق خواهد افتاد. رجعت به این معنا است که پس از ظهور امام زمان (ع) برخی از جمله برخی از ائمه زنده می شوند. در روایات ما به رجعت برخی از پیامبران؛ مانند حضرت عیسی و برخی از ائمه؛ مانند امام حسین (ع) و برخی از اصحاب پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) ؛ مانند سلمان فارسی، مقداد، جابر بن عبد الله انصاری، مالک اشتر و مفضل تصریح شده است. اصل رجعت از عقاید شیعیان است که روایات زیادی درباره آن وارد شده است تا آن جا که برخی مانند علامه مجلسی قائل به تواتر[12] این روایات شده اند.[13]
سه شنبه 26/5/1389 - 1:13
ادبی هنری
آموخته ام ...... بهترین كلاس درس دنیا كلاسی است كه زیر پای پیر ترین فرد دنیاست .
آ‌موخته ام ...... وقتی كه عاشق هستید عشق شما در ظاهر نیز نمایان می شود.
آموخته ام ...... تنها كسی كه مرا در زندگی شاد می كند كسی است كه به من می گوید : تومرا . شاد كردی .
آموخته ام ...... داشتن كودكی كه در آغوش شما به خواب رفته زیباترین حسی است كه در دنیا وجود دارد .
آموخته ام ...... كه هرگز نباید به هدیه ای از طرف كودكی ( نه ) گفت .

آموخته ام ...... كه همیشه برای كسی كه به هیچ عنوان قادر به كمك كردنش نیستم دعا كنم .
آموخته ام ...... كه مهم نیست كه زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد ،‌ همه ما احتیاج به دوستی داریم كه لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم .
آموخته ام ...... كه زندگی مثل یك دستمال لوله ای است هر چه به انتهایش نزدیكتر می شویم سریعتر حركت می كند .

آموخته ام ...... كه پول شخصیت نمی خرد .
آموخته ام ...... كه تنها اتفاقات كوچك روزانه است كه زندگی را تماشایی می كند
آموخته ام ...... كه چشم پوشی از حقایق آنها را تغییر نمی دهد .

آموخته ام ...... كه این عشق است كه زخمها را شفا می دهد نه زمان .
آموخته ام ...... كه وقتی با كسی روبرو می شویم انتظار لبخندی از سوی ما را دارد .
آموخته ام ...... كه هیچ كس در نظر ما كامل نیست تا زمانی كه عاشق بشویم.
آموخته ام ...... كه زندگی دشوار است اما من از او سخت ترم .
آموخته ام ...... كه فرصتها هیچگاه از بین نمی روند ،‌ بلكه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد كرد.
آموخته ام ...... كه لبخند ارزانترین راهی است كه می شود با آن نگاه را وسعت داد.
آموخته ام ...... كه نمی توانم احساسم را انتخاب كنم اما می توانم نحوه بر خورد با آنرا انتخاب كنم.
آموخته ام ...... كه همه می خواهند روی قله كوه زندگی كنند ، اما تمام شادی ها و پیشرفتها وقتی رخ می دهد كه در حال بالا رفتن از كوه هستید .
آموخته ام ...... بهترین موقعیت برای نصیحت در دو زمان است : وقتی كه از شما خواسته می شود ،‌ و زمانی كه درس زندگی دادن فرا می رسد .


آموخته ام ...... كه گاهی تمام چیزهایی كه یك نفر می خواهد فقط دستی است برای گرفتن دست اوست و قلبی است برای فهمیدن وی .
شنبه 23/5/1389 - 2:29
دانستنی های علمی
زاهد و درویشی که مراحلی از سیر و سلوک را گذرانده بودند و از دیری به دیر دیگر سفر می کردند، سر راه خود دختری را دیدند در کنار رودخانه ایستاده بود و تردید داشت از آن بگذرد. وقتی آن دو نزدیک رودخانه رسیدند دخترک از آن ها تقاضای کمک کرد. درویش بی درنگ دخترک رابرداشت و از رودخانه گذراند.
دخترک رفت و آن دو به راه خود ادامه دادند و مسافتی طولانی را پیمودند تا به مقصد رسیدند. در همین هنگام زاهد که ساعت ها سکوت کرده بود خطاب به همراه خود گفت:«دوست عزیز! ما نباید به جنس لطیف نزدیک شویم. تماس با جنس لطیف برخلاف عقاید و مقررات مکتب ماست. در صورتی که تو دخترک را بغل کردی و از رودخانه عبور دادی.» درویش با خونسردی و با حالتی بی تفاوت جواب داد: « من دخترک را همان جا رها کردم ولی تو هنوز به آن چسبیده ای و رهایش نمی کنی.»
شنبه 23/5/1389 - 2:25
دانستنی های علمی

زمانی کزروس به کوروش بزرگ گفت چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود بر نمی داری و همه را به سربازانت می بخشی. کوروش گفت اگر غنیمت های جنگی را نمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود؟...

گزروس عددی را با معیار آن زمان گفت. کوروش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کوروش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد. سرباز در بین مردم جار زد و سخن کوروش را به گوششان رسانید.مردم هرچه در توان داشتند برای کوروش فرستادند. وقتی که مالهای گرد آوری شده را حساب کردند ، از آنچه کزروس انتظار داشت بسیار بیشتر بود.کوروش رو به کزروس کرد و گفت ،
ثروت من اینجاست.
اگر آنها را پیش خود نگه داشته بودم ، همیشه باید نگران آنها بودم .

شنبه 23/5/1389 - 2:22
دانستنی های علمی

بر بالای تپه‌ای در شهر وینسبرگ آلمان، قلعه ای قدیمی‌و بلند وجود دارد که مشرف بر شهر است. اهالی وینسبرگ افسانه ای جالب در مورد این قلعه دارند که بازگویی آن مایه مباهات و افتخارشان است
 
افسانه حاکی از آن است که در قرن 15، لشکر دشمن این شهر را تصرف و قلعه را محاصره می‌کند. اهالی شهر از زن و مرد گرفته تا پیر و جوان، برای رهایی از چنگال مرگ به داخل قلعه پناه می‌برند.
فرمانده دشمن به قلعه پیام می‌فرستد که...

قبل از حمله ویران کننده خود حاضر است به زنان و کودکان اجازه دهد تا صحیح و سالم از قلعه خارج شده و پی کار خود روند.
پس از کمی‌مذاکره، فرمانده دشمن به خاطر رعایت آیین جوانمردی و بر اساس قول شرف، موافقت می‌کند که هر یک از زنان در بند، گرانبها ترین دارایی خود را نیز از قلعه خارج کند به شرطی که به تنهایی قادر به حمل آن باشد.
نا گفته پیداست که قیافه حیرت زده و سرشار از شگفتی فرمانده دشمن به هنگامی‌که هر یک از زنان شوهر خود را کول گرفته و از قلعه خارج می‌شدند بسیار تماشایی بود.

شنبه 23/5/1389 - 2:19
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته