مشاهده مطالب کاربر

صفحه اصلی تبیان شبکه اجتماعی مشاوره آموزش فیلم صوت تصاویر حوزه کتابخانه دانلود وبلاگ فروشگاه اینترنتی

آخرین مطلب

تعداد مطالب : 465

تعداد نظرات : 51

زمان آخرین مطلب : 6121روز قبل

محبت و عاطفه

من به آن چشم قشنگ تو گرفتار شدم...

من به آن چشم قشنگ تو گرفتار شدم/ تشنه آمدنت تشنه ديدار شدم/ تو به من از دل و جان مهر و محبّت دادي/ رفتي و بار دگر يار شب تار شدم

دوشنبه 12/6/1386 - 18:44

[ نظر به این مطلب ] - [ نظرات این مطلب : 0 ]

محبت و عاطفه

تو نباشي چه كسي منو...

تو نباشي چه كسي به من محبت ميكنه با صبوري با من دل خسته سازش مي كنه

دوشنبه 12/6/1386 - 18:44

[ نظر به این مطلب ] - [ نظرات این مطلب : 0 ]

محبت و عاطفه

من از طرح نگاه تو...

من از طرح نگاه تو اميد مبهمي دارم/ نگاهت را نگير از من كه با آن عالمي دارم

دوشنبه 12/6/1386 - 18:43

[ نظر به این مطلب ] - [ نظرات این مطلب : 0 ]

محبت و عاطفه

کودک با چه پيامي به دنيا مي آيد؟

هر كودكي بااين پيام‌به‌دنيامي آيد، كه‌خدا هنوز ازانسان نااميد نيست!

دوشنبه 12/6/1386 - 18:42

[ نظر به این مطلب ] - [ نظرات این مطلب : 0 ]

محبت و عاطفه

زرد است كه لبريز حقايق شده است...

زرد است كه لبريز حقايق شده است/ تلخ است كه با درد موافق شده است/ شاعر نبودي وگرنه مي فهميدي/ پاييز بهاريست كه عاشق شده است

دوشنبه 12/6/1386 - 18:41

[ نظر به این مطلب ] - [ نظرات این مطلب : 0 ]

محبت و عاطفه

گريه در چشمان من توفان غم دارد ولي/خنده بر لب مي زنم تا كس نداند راز من

دوشنبه 12/6/1386 - 18:41

[ نظر به این مطلب ] - [ نظرات این مطلب : 0 ]

محبت و عاطفه

عشق با روح شقايق زيباست...

عشق با روح شقايق زيباست عشق باحسرت عاشق زيباست عشق با نبض دقايق زيباست عشق با زهر حقايق زيباست عشق با در حسرت ديدار تو بودن زيباست

دوشنبه 12/6/1386 - 18:40

[ نظر به این مطلب ] - [ نظرات این مطلب : 0 ]

محبت و عاطفه

بهونه ي بودن من چه خوبه با تو زندگي ...

بهونه ي بودن من چه خوبه با تو زندگي قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگي بهونه ي بودن من با رفتنت چي كار كنم بجاي خوندن به خدا فقط بايد دعا كنم...

دوشنبه 12/6/1386 - 18:40

[ نظر به این مطلب ] - [ نظرات این مطلب : 0 ]

محبت و عاطفه

اگر ميشد صدا را ديد چه گل هايي...

اگر ميشد صدا را ديد چه گل هايي. چه گل هايي. كه از باغ صداي تو به هر آواز ميشد چيد اگر ميشد صدا را ديد

دوشنبه 12/6/1386 - 18:39

[ نظر به این مطلب ] - [ نظرات این مطلب : 0 ]

محبت و عاطفه

زنگ خورد ، ناظم صبح آمد سر صف...

زنگ خورد ، ناظم صبح آمد سر صف توي برنامه صبحگاهي رو به خورشيد گفت باز هم دفتر مشق ديروز خط خورد و كتاب شب پيش را ماه با خودش برد. آي خورشيد ، روي اين آسمان ، روي تخته سياه جهان ، با گچ نور بنويس : زير اين گنبد گرد و كور و كبود آدمي زاد هرگز ، دانش آموز خوبي نبود

دوشنبه 12/6/1386 - 18:39

[ نظر به این مطلب ] - [ نظرات این مطلب : 0 ]

18 19 20 21 22 23 24 25 26 27

مورد توجه ترین های هفته اخیر

لینک ها

فعالترین ها در ماه گذشته

(0)فعالان 24 ساعت گذشته