• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 868
تعداد نظرات : 316
زمان آخرین مطلب : 3866روز قبل
اخبار

شاید شما هم دیده باشید افرادی را که به‌نظر می‌رسد برای کارهایشان دلیل خاصی ندارند. هر قدر هم که به آنها بگویی این کار مناسب تو نیست یا برایت خطر دارد، به گوششان نمی‌رود.
انگار نیرویی از درون آنها را مجبور می‌کند حتما و هر طور شده و به هر قیمتی که هست، آن کار به خصوص را انجام دهند. محققان دریافته‌اند استفاده از سولاریوم‌ها، یا همان تخت‌ها و اتاق‌های برنزه هم، می‌تواند همین حکم را برای برخی افراد داشته باشد. یعنی به‌طور خلاصه برای این عده اعتیادآور باشد.

خبرگزاری رویترز گزارش داده است ایده این تحقیق از آنجا به ذهن یک گروه تحقیقاتی در دانشگاه واشنگتن رسید که آنها می‌دیدند برخی افراد به‌رغم هشدارهای جدی پزشکان و متخصصان پوست، در مورد خطر بروز سرطان پوست بر اثر قرار گرفتن زیر اشعه ماورای بنفش برای برنزه شدن، باز هم اصرار داشتند که از این ابزار برای زیبا نشان دادن پوست و ظاهر خود استفاده کنند.

این محققان برای بررسی این افراد، که همگی دانشجویان کالج واشنگتن بودند، ابتدا طی سؤال‌هایی، میزان استفاده آنها را از تخت‌های برنزه سؤال کردند. آیا آنها هر روز به این موضوع فکر می‌کنند؟ آیا خود را ناچار به برنزه کردن می‌بینند؟ و اینکه آیا به‌طور مرتب خود را برنزه می‌کنند یا خیر؟

بررسی‌ها نشان داد 76درصد از دختران پرسش‌شونده در این مطالعه و 59درصد از پسران، پاسخ‌شان این بود که خود را ناچار به استفاده از تخت‌های برنزه می‌بینند. این درصدها، با آماری که می‌گوید بیشتر مشتریان مراکز برنزه را خانم‌ها تشکیل می‌دهند، مطابقت دارد. البته میزان آقایان هم، این طور که پیداست، چندان پایین نیست.

در مرحله بعد از آنها آزمونی به عمل آمد که به نام «آزمون اختلالات مرتبط با مواد» معروف است. این آزمون نشان می‌دهد که فرد تا چه اندازه به یک رفتار خاص وابستگی پیدا کرده است.

جمع‌بندی آزمون‌ها و پاسخ‌های افراد مشخص کرد آنها که به‌طور مرتب برای برنزه کردن خودشان مراجعه می‌کنند، امتیاز بالاتری هم در آزمون تعیین وابستگی گرفته‌اند. یعنی این افراد به این رفتارشان به نوعی معتاد شده‌اند.

این محققان می‌گویند احتمالا علت این اعتیاد آن است که به دلایل زمینه‌ای مثل شخصیت یا تربیت خانوادگی، قرار گرفتن زیر نور ماورای بنفش یا هر تلاش دیگری برای زیباتر نشان دادن خود، باعث ترشح هورمون آندورفین در این افراد می‌شود.

هورمونی که نوعی ضددرد درونی است و موجب می‌شود فرد احساس بهتری داشته باشد و قدرت او برای تحمل استرس و تنش‌ها بیشتر شود. ترشح این هورمون احتمالا عامل اعتیاد افراد به برنزه کردن است.

با این حال، طبق نظر متخصصان پوست، طیف ماورای بنفش نور خورشید یا هر منبع نوری دیگری، باعث حرکت سلول‌های پوست به سمت سرطانی شدن می‌شود و باید به‌طور جدی از آن احتراز کرد. در مواردی که مجبوریم زیر این نور باشیم، توصیه می‌شود از کرم‌های ضد آفتاب استفاده کنیم. بنابراین نتیجه این گزارش این است که افرادی که نمی‌توانند این رفتار خود را کنترل کنند، بهتر است به یک روان‌درمانگر هم مراجعه کنند، قبل از اینکه ناچار شوند برای تشخیص و درمان سرطان پوست، به پزشک مراجعه کنند.این مطالعه در آخرین شماره نشریه «آکادمی بیماری‌های پوست آمریکا» منتشر شده است.

سه شنبه 14/10/1389 - 16:54
اهل بیت


دشمنان اهل بیت علیه السلام پس از شهادت جان سوز امام حسین علیه السلام و یارانش ، دست از جنایات خویش برنداشتند، بلكه در این روز غم آلود جنایت هاى دیگرى مرتكب شدند كه به اختصار بیان مى كنیم :
 غارت خیمه ها
سپاه عمر بن سعد، به ویژه دسته نابكار شمر، پس از شهادت امام حسین علیه السلام به خیمه هاى آن حضرت یورش برده و خیمه ها را غارت كردند و چهارپایان ، لباس ها، صندوق ها، اسلحه ها و خوراكى ها را به یغما بردند. آنان ، حتى حریم اهل بیت علیه السلام را مراعات نكردند و زیور و لباس هاى زنان را از آن ها ستاندند، به طورى كه زنان اهل بیت علیه السلام به عمر بن سعد پناهنده شده و از شدت جنایت كارى شمر و گروه نابكارش ‍ شكایت كردند و عمر بن سعد به ظاهر، دستور داد كه از غارت خیمه ها دست بردارند
از حمید بن مسلم روایت شد: به اتفاق شمر بن ذى الجوشن و گروهى از پیادگان ، از خیمه ها گذشتیم تا به على بن الحسین علیه السلام رسیدیم كه از شدت بیمارى از هوش رفته بود. همراهان شمر گفتند: كه این بیمار را هم بكشیم ؟
من گفتم : سبحان الله چه بى رحم مردمید شما. آیا این كودك ناتوان را هم مى خواهید بكشید؟ همین بیمارى كه بر او عارض شده ، او را كافى است . به هر طریقى بود آنان را از كشتن على بن الحسین علیه السلام بازداشتم ، ولى آن بى رحم ها پوستى را كه آن حضرت بر آن خفته بود بكشیدند و به یغما بردند
 آتش زدن خیمه ها
دشمنان پس از غارت خیمه ها و به یغما بردن دارایى ها و اشیاى موجود بازماندگان ، خیمه ها را به آتش كشیدند. در این هنگام ، كودكان و زنان بى سرپرست ، از خیمه ها بیرون آمده و به بیابان هاى اطراف گریختند.
راوى گفت : پس از غارت خیمه ها، آن ها را آتش زدند و بانوان مكرمات با سر و پاى برهنه در حالى كه لباس هاى ایشان را ربوده بودند، از خیمه ها بیرون ریختند و صدا به شیون و گریه بلند نمودند و در حال خوارى به اسیرى رفتند
 تاختن اسب بر پیكر شهیدان
عمر بن سعد خطاب به سپاه خود گفت : چه كسانى آمادگى تاختن اسب بر كشتگان را دارند؟ ده نفر از آنان اعلام آمادگى كردند كه از آن جمله بودند: اسحاق بن حیاة حضرمى ، احبش بن مرثد و اسید بن مالك .
این عده پس از نعل بندى اسبان خویش بر پیكر شهیدان كربلا، از جمله اباعبدالله الحسین علیه السلام اسب تاختند و پیكرهاى پر از جراحت و بى سر شهیدان را در هم شكستند
این گروه نابكار وقتى برگشتند، در نزد عبیدالله بن زیاد براى گرفتن جایزه خیانت و جنایت خویش ، از كار خود چنین تعریف كردند: نحن رضضنا الصدر بعد الظهر بكل یعبوب شدید الاسر؛ ما كسانیم كه بر بدن حسین و یارانش اسب راندیم به حدى كه استخوانهاى سینه آنان را در زیر سم ستوران چون آرد نرم كردیم !
عبیدالله بن زیاد، اعتنایى به آن ها نكرد و دستور داد كه جایزه اندكى به آنها بدهند. این عده پس از قیام مختار بن ابى عبیده ثقفى (در سال 66 ه .ق در كوفه به سزاى اعمالشان رسیدند. به دستور مختار دست و پاى آنان را با میخ ‌هاى آهنین بر زمین كوبیدند و بر بدنشان آن قدر اسب دوانیدند كه پیش ‍ از هلاكت شدنشان اعضا و اجزاى بدنشان از هم جدا شد

 ارسال سر مقدس امام حسین علیه السلام به كوفه
عمر بن سعد در عصر عاشورا براى خوش خدمتى بیش تر و اعلام وفادارى به عبیدالله بن زیاد و خاندان بنى امیه ، دستور داد سر بریده امام حسین علیه السلام را با شتاب به كوفه ببرند و عبیدالله بن زیاد را از پایان یافتن غائله كربلا با خبر گردانند.
ماموریت رساندن سر مقدس اباعبدالله الحسین علیه السلام با خولى بن یزید اصبحى و حمید بن مسلم بود. آنان شب به كوفه رسیدند. در آن هنگام دارالاماره نیز بسته بود. به همین جهت شب را در خانه خویش گذرانده و بامداد روز یازدهم سر مقدس امام حسین علیه السلام را نزد عبید الله بردند.
سرهاى دیگر شهیدان را پس از بریدن و شست و شو دادن ، میان سركردگان جنایت كار تقسیم كردند تا نزد عبیدالله برده و پاداش بگیرند و بدین وسیله به وى نزدیك شوند
 اسارت اهل بیت علیه السلام
پس از شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام و ارسال سرهاى شهیدان به كوفه ، عمر بن سعد در روز یازدهم محرم ، بر كشته هاى خویش نماز گزارد و آنان را دفن نمود، ولى بدن مقدس شهیدان را در بیابان كربلا رها كرد. آنگاه دستور داد زنان ، كودكان و بازماندگان واقعه عاشورا را اسیر كرده و به كوفه ببرند. هنگام خروج از سرزمین كربلا به خواسته اسیران و یا به دستور عمر بن سعد جهت تازه كردن داغ اسیران و عزیز از دست دادگان ، آنان را از كنار پیكرهاى شهیدان عبور دادند.
چون كجاوه هاى بى محمل به قتلگاه رسیدند، اسیران مظلوم اهل بیت علیه السلام از فراز كجاوه ها خود را به زمین انداختند و به سوى شهیدان غرقه به خون خویش شتافتند.
هر كس بدن شهیدى را در برگرفت و بر او مویه و سوگوارى كرد و سپس از او خداحافظى نمود، ولى سوگوارى و گریستن سكینه بر پدرش امام حسین علیه السلام و نحوه خداحافظى اش ، سنگ خاره را آب مى كرد.  هم چنین عمه اش زینب كبرى علیهاالسلام با اندوه و دل شكسته از شهیدان ، به ویژه بدن مقدس برادرش امام حسین علیه السلام خداحافظى كرد. این آخرین دیدار آنان با بدن عزیزانشان بود.
راوى گفت : به خدا سوگند فراموش نمى كنم زینب دختر على علیه السلام را آن هنگام كه بر برادرش مویه مى كرد و با صداى غمگین و دلى داغدار، خطاب به جدش محمد مصطفى صلى الله علیه و آله مى گفت : اى محمد، كروبیان بر تو درود فرستادند! این حسین توست كه با اعضاى پاره در خون خویش آغشته است . این دختران تواند كه آنان را اسیر كرده اند. اى محمد، این حسین توست كه به دست زادگان زنا كشته شده و پیكر مطهرش بر روى خاك افتاده است و باد صبا بر او خاك و غبار مى افشاند. اى محمد، این حسین توست كه سرش را از قفا بریده اند و عمامه و رداى او را ربوده اند و...پس از آن اسیران را به كوفه و از كوفه به شام بردند تا بدین صورت ، قدرت نمایى كرده و پیروزى خود را به مردم بنمایانند، لیكن غافل از این كه انقلاب امام حسین علیه السلام از دو بخش تشكیل یافته بود، بخشى كه به وسیله امام حسین علیه السلام و یاران فداكارش تا عصر عاشورا به پایان رسید و بخشى دیگر از سوى امام زین العابدین علیه السلام ، زینب كبرى علیهاالسلام و دیگر اسیران مى بایست اجرا شود.
بخش دوم نیز، همانند بخش اول بسیار موفقیت آمیز بود، زیرا حقانیت و مظلومیت اهل بیت علیه السلام و جنایت بنى امیه و عوامل ستم پیشه آنان ، از طریق اسیران با اطلاع ملت خواب زده رسید و آنان را از خواب غفلت بیدار و به وظایفشان آشنا كرد، بذر حقیقت جویى را در سراسر عالم اسلامى افشاند و همگان را براى احقاق حق و زدودن باطل فرا خواند.
این بخش از نهضت حسینى ، ماجراى مفصل و طولانى دارد كه در نوشتار حاضر نمى گنجد و نیاز به نوشتار دیگرى دارد.
 خاك سپارى شهیدان كربلا
همان طورى كه گفتیم ، عمر بن سعد كشته هاى خویش را در روز یازدهم محرم ، دفن نمود و در حالى كه كشته هاى اهل بیت علیه السلام و یاران ایشان بر زمین مانده بودند، كربلا را به قصد كوفه ترك كرد.
گروهى از طایفه بنى اسد كه در ((غاضریه )) در نزدیك كربلا ساكن بودند در روز سیزدهم محرم وارد كربلا شده و بر شهیدان نمازگزاردند و آنان را دفع نمودند.
به این طریق كه امام حسین علیه السلام را در همین مكانى كه اكنون معروف است دفن كرده و على بن الحسین علیه السلام را در پایین پاى پدر به خاك سپردند و از براى سایر شهیدان در پایین پا قبر بزرگى حفر و همگى را در آن جا دفن نمودند، ولى حضرت عباس علیه السلام را در راه غاضریه (در محل فعلى حرم ) دفن كردند

سه شنبه 14/10/1389 - 16:50
اهل بیت

یكى از رازهاى بزرگ موفقیت پیامبر (صلى الله علیه وآله) در پیش برد اسلام ، این بود كه در تمام اقشار و طبقات مردم به ویژه در قلب جوانان جاى گرفته بود چرا كه این شیوه را از خدایش آموخته و سخت به این قشر علاقه مند بود و آن ها را دوست مى داشت و به طور جداگانه نیز حالشان را جویا مى شد.
گاهى به عیادت بیماران جوان مى رفت و گاهى در جمعشان مى نشست و با آنان سخن مى گفت و نصیحت شان مى كرد همین برخوردهاى زیبا و منحصر به فرد پیامبر بود كه باعث شد جوانان به رسول خدا عشق ورزیده ، جان خود را فداى حضرتش نمایند.
در بسیارى از جنگ ها همین جوانان بودند كه فرماندهى یا پرچمدارى لشگر اسلام را به عهده مى گرفتند و یا طرف مشورت پیامبر (صلى الله علیه وآله) قرار مى گرفتند گاهى نیز همین جوانان نماینده ویژه پیامبر (صلى الله علیه وآله) بودند تا به مردم قرآن و معارف اسلامى بیاموزند و همین جوانان بودند كه از طرف پیامبر (صلى الله علیه وآله) به عنوان استاندار و فرماندار و قضات در برخى از شهرها تعیین مى شدند اینك از باب نمونه به چند ملاقات و نشست پیامبر با جوانان اشاره مى كنیم :
1.
قرائت قرآن در محفل جوانان
امام صادق (علیه السلام ) فرمود: روزى پیامبر بزرگوار اسلام (صلى الله علیه وآله) از برخى جوانان انصار ستایش كرد و فرمود مى خواهم بر شما آیاتى از قرآن مجید تلاوت كنم ؛ پس هر كه گریه كرد، بهشت بر او واجب مى شود آن گاه آخر سوره زمر را بر آنان تلاوت فرمود و سیق الذین كفروا الى جهنم زمرا حتى اذا جاؤ ها فتحت اءبوابها و قال لهم خزنتها اءلم یاءتكم رسل منكم یتلون علیكم آیات ربكم و ینذرونكم لقاء یومكم هذا قالوا بلى ولكن حقت كلمة العذاب على الكافرین  كسانى كه كافر شدند، گروه گروه به سوى جهنم رانده مى شوند وقتى به دوزخ مى رسند، درهاى آن گشوده مى شود و نگهبانان دوزخ به آن ها مى گویند: آیا رسولانى از میان شما به سویتان نیامدند كه آیات پروردگارتان را براى شما بخوانند و از ملاقات این روز شما را بر حذر دارند؟
مى گویند: آرى ولى فرمان عذاب الهى بر كافران مسلم شده است .

 

تمام جوانان حاضر در مجلس گریستند، جز یك جوان كه گفت : یا رسول الله من خود را به حال گریه در آوردم ، اما اشكى از چشمانم جارى نشد.
پیامبر (صلى الله علیه وآله) فرمود: من بار دیگر این آیه را بر شما تلاوت مى كنم و هر كه خود را به حالت گریه درآورد، بهشت بر او است و آن گاه آیه را بر آن ها تكرار فرمود این بار تمام جوانان گریه كردند مگر همان جوان كه فقط تباكى كرد و به فرموده پیامبر (صلى الله علیه وآله) همه از اهل بهشت شدند

2. در كنار قهرمانان
ابن فتال نیشابورى از امام صادق (علیه السلام ) نقل كرده كه روزى پیامبر (صلى الله علیه وآله) بر گروهى گذر كرد درحالى كه سنگى از جایى بلند مى كردند و زورآزمایى مى كردند پیامبر (صلى الله علیه وآله) لحظاتى در كنار آن ها ایستاد و فرمود: براى چه چنین مى كنید؟
در پاسخ گفتند: مى خواهیم ببینیم كدام از ما یك قوى تر است .
پیامبر (صلى الله علیه وآله) فرمود: آیا شما را خبر دهم كه كدام یك از شما نیرومندتر است ؟ گفتند: آرى رسول الله .
پیامبر (صلى الله علیه وآله) فرمود: قوى ترین شما كسى است كه اگر از چیزى خوشحال شد و شادمان گشت ، این شادمانى او را به باطل و گناه نكشاند و اگر از چیزى خشمگین شد، خشم او، وى را از حق دور نسازد
3. برگزارى مسابقه
امام زین العابدین (علیه السلام ) فرمود: هنگام برگشتن نیروهاى رزمنده از جنگ تبوك پیامبر (صلى الله علیه وآله) دستور داد تا مسابقه شتر دوانى برگزار گردد در این مسابقه ، شتر پیامبر (صلى الله علیه وآله) كه اسامة بن زید بر آن سوار بود، برنده شد اسامه ، آن روز جوانى 17 ساله بود.
همه مى گفتند: پیامبر (صلى الله علیه وآله) برنده شده است ؛ اما پیامبر مى فرمود: اسامه برنده است
4. دل جویى از جوانان
رسول گرامى اسلام در طول سالیان نبوت خود، چه در مكه و چه در مدینه ، بلكه در تمام دوران عمر پر بركت خویش ، با این قشر رابطه ى خوبى داشت ؛ حتى نسبت به برخى جوانان غیر مسلمان نیز عنایت ویژه داشت ؛ به گونه اى كه آن ها را متمایل به اسلام مى نمود. گاه كه برخى از آنان را نمى دید تفقد كرده ، به سراغشان مى رفت . آورده اند؛
نوجوانى یهودى در مدینه همواره به حضور رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مى آمد؛ به حدى كه رابطه اش با آن حضرت خصوصى شده بود و پیامبر (صلى الله علیه وآله) او را براى پیام رسانى به اطراف مى فرستاد و...
پیامبر (صلى الله علیه وآله) چند روز او را ندید. از اصحاب احوال او را پرسید. یكى گفت : او در بستر مرگ است و گویى امروز آخرین روز او در دنیا و نخستین روز او در آخرت است پیامبر (صلى الله علیه وآله) همراه چند نفر از اصحاب به خانه او رفت و او را بیهوش دید وجود مقدس رسول اكرم (صلى الله علیه وآله) مایه بركت بود وقتى شخصى را صدا مى زد هر چند او بیهوش باشد، پاسخ آن حضرت را مى داد.
رسول خدا (صلى الله علیه وآله) او را صدا زد نوجوان یهودى ، چشم هایش ‍ را گشود و عرض كرد لبیك یا اباالقاسم حضرت به او فرمود: به یكتایى خدا و رسالت من از جانب خدا گواهى بده .
نوجوان به پدرش كه در كنارش بود، نگاه كرد و به خاطر رعایت پدرش كه یهودى بود، چیزى نگفت .
پیامبر (صلى الله علیه وآله) براى بار دوم او را به یكتایى خدا و رسالت خود دعوت كرد او باز پدر خود را دید و چیزى نگفت .
براى بار سوم نیز این كار تكرار شد.
پدرش به زبان آمد و گفت : فرزندم ملاحظه مرا نكن ؛ اختیار با خودت است ، هر چه مى خواهى بگو.
در این هنگام نوجوان گفت : اءشهد اءن لا اله الا الله و اءشهد اءنك رسول الله سپس جان به آفرین تسلیم كرد.
رسول خدا (صلى الله علیه وآله) از پدرش در خواست كرد كه از آن ها فاصله بگیرد تا خود به مسائل كفن و دفنش بپردازد سپس به یاران فرمود: بدن آن نوجوان تازه مسلمان را غسل داده ، كفن كنید آنان نیز پس از غسل و كفن ، جنازه او را به حضور رسول خدا آوردند.
رسول خدا (صلى الله علیه وآله) بر پیكر جوان تازه مسلمان نماز خواند و پس از پایان مراسم دفن ، پیامبر (صلى الله علیه وآله) به خانه خود بازگشت ؛ در حالى كه مى فرمود: الحمد لله الذى اءنجا بى الیوم نسمة من النار سپاس خداى را كه امروز به وسیله من انسانى را از آتش جهنم نجات داد.

سه شنبه 14/10/1389 - 16:47
سلامت و بهداشت جامعه

یک پژوهشگر آمریکایی در بررسی‌های خود نشان داد که پیاده روی 40 دقیقه‌ای سه بار در هفته می‌تواند فرایند پیری مغز را برای افراد خانه نشین به تاخیر بیندازد

ادوارد مک آلی، استاد بهداشت عمومی، حرکات شناسی بدن و مدیر موسسه بکمن، در بررسی‌های خود نشان داد که انجام حرکات فیزیکی ملایم مانند پیاده روی 40 دقیقه سه بار در هفته برای شادابی مغز بسیار مناسب است و می‌تواند اتصالات مغزی و کارایی شناختی را بهبود بخشیده و با پیری بافت مغزی مبارزه کند.

به گزارش خبرگزاری مهر، این محقق با بررسی 65 فرد بین 59 تا 80 سال به این نتایج دست یافت تمام این شرکت کنندگان خانه نشین بودند و در طول شش ماه قبل از تحقیق تنها دو بار در هفته به مدت 30 دقیقه فعالیت فیزیکی داشتند.

پس از تصویربرداری از مغز این افراد و انجام آزمایشات شناختی آنها مشخص شد که برخی از اتصال مدارات مغزی این افراد از هم گسسته شده است. اما افراد سالمندتری که تمرینات فیزیکی بهتری داشتند فعالیت مغزی آنها در شرایط بهتری بود. این افراد همچنین می‌توانستند بهتر برنامه ریزی کنند و چندین کار را با هم انجام دهند.

در ادامه این تحقیقات، به مدت یکسال برای تمام این افراد یک سری تمرینات پیاده روی و ورزش‌های کششی تجویز شد و در پایان سال آزمایشات شناختی بر روی این داوطلبان و تصویربرداری از مغز آنها انجام شد.

نتایج این تحقیقات نشان داد که اتصالات مغزی در سالمندانی که پیاده روی می‌کردند تاحد قابل ملاحظه‌ای افزایش یافت درحالی‌که این افزایش در افرادی که حرکات کششی انجام می‌دادند مشاهده نشد.

به همین دلیل این پژوهشگر توصیه کرد که سالمندان با انجام پیاده روی‌های روزانه و تمرینات فیزیکی ملایم می‌توانند به حفظ شادابی مغز خود کمک کنند.

سه شنبه 14/10/1389 - 16:45
مهدویت



اندیشة پیروزی نهایی نیروی حق و عدالت بر باطل و ستم و برپایی تمام ارزش‌های انسانی به دست مبارک «مهدی» اندیشه­ای است که همه گروه‌های مسلمان‏، آن را باور دارند؛ زیرا ریشه در قرآن کریم دارد؛ اما چرا نام «مهدی» در قرآن نیامده است؟ آیا اگر نام او می­آمد، باور مردم به او عمیق‌تر نمی­شد؟ برای پاسخ به این سؤال، روش­های قرآن مجید را در معرفی انسان‌های خوب و وارسته بیان می‌کنیم. قرآن برای شناساندن این افراد، از سه راه استفاده کرده است :

راه اول. معرفی با اسم: نخستین راه شناساندن، آوردن اسم شخصیت مورد نظر است؛ مانند: (و ما محمد الا رسول)[1] یا (واذکر فی الکتاب مریم)[2]


  راه دوم. معرفی با عدد: شیوه دوم، بیان تعداد افراد خاص است. قرآن نقبای بنی اسرائیل را با عدد می­شناساند؛ مانند: (و بعثنا منهم اثنی عشر نقیبا)[3]


  راه سوم: معرفی با ویژگی و صفت: شناساندن با ویژگی‌های فرد، بهترین راه معرفی است، زیرا راه را بر سودجویان می­بندد. نام جعلی درست کردن آسان است؛ ولی ویژگی­های هر فرد، مخصوص او است. همچنین قرآن، از افرادی نام می برد كه با آن كه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را كاملاً با نام می شناختند؛ ولی باز او را انكار می‌كردند. قرآن کریم، اهل بیت را در آیه­های تطهیر، مباهله، ولایت[4] و... با این روش معرفی کرده است. امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز در قرآن با این روش شناسانده شده است.  اینک بررسی چند آیه از آیات مهدویت:


  آیه اول: آیا می­توان زنده بودن امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف  را از قرآن استفاده کرد؟


برخی آیه­های قرآن کریم، وجود امام و حجت را بر روی زمین می­رسانند. یکی از این آیات ، آیه چهارم سورة قدر است:


(تنزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم من کل امر)


در شب قدر فرشتگان و روح با اجازه پروردگارشان برای هر امری فرود می آیند.


فعل «تنزّل» مضارع است و استمرار و تداوم را می­رساند؛ پس هر سال، شب قدر دارد. در شب قدر، فرشتگان و روح نازل می­شوند. از طرفی هر انسان، توانایی پذیرش فرشتگان - به ویژه روح که برتر از فرشتگان است- را ندارد و باید انسانی در مرتبه پیامبر گرامی اسلام صل الله علیه و آله و سلم باشد تا این قابلیت را دارا باشد. اما هم اکنون در شب قدر، فرشتگان و روح بر چه کسی نازل می­شوند؟ امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود:


«شب قدر، در هر سال است و امر سال در آن شب نازل می­شود. برای این امر، والیانی پس از رسول خدا وجود دارد».


ابن عباس پرسید: «اینان چه کسانی هستند؟» فرمود: «من و یازده نفر از نسل و فرزندان من.»[5]


  آیه دوم: اگر بخواهیم ویژگی‌های عصر ظهور مهدی امت را به بهترین شکل بیان کنیم، آیه­ای بهتر از آیة 55 سوره نور نمی­یابیم. در این آیه، خداوند به مؤمنان صالح وعده می­دهد و وعده او حق و یقینی است.[6] اما این وعده چیست؟ بهتر است آیه را بخوانیم و وعده های الهی را در آن ببینیم.


(وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنّهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکّننّ لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدّلنّهم من بعد خوفهم أمناً یعبدونی لا یشرکون بی شیئا)


خداوند، به مؤمنان درستكار شما وعده داده است آنان را در زمین جانشین می­کند؛ همچنان که گروهی از پیشینیان را جانشین کرده و دینی که برایشان می­پسندد، بگستراند و بعد از بیمناکیشان به آنان امنیت می­بخشد که آن زمان،  من را می­پرستند و چیزی را شریکم قرار نمی‌دهند.


وعده­های خداوند به مؤمنان صالح

1- تمام زمین را در اختیارشان می­گذارد؛ همانند حکومت‌های صالحان گذشته؛ چون نوح و داود و سلیمان.

2- دین آنان را در تمام زمین برتری و گسترش می­دهد؛ دینی که خداوند برای انسان‌ها پسندیده است؛ یعنی اسلام همراه با ولایت اهل بیت «علیهم السلام» که جریان غدیر و آیه‌های مربوط به آن ، آن را می­رساند.

3- امنیت و آرامش را جایگزین ترس و وحشت مؤمنان درستکار قرار می­دهد. البته امنیت کامل، زمانی حاصل می­شود که سراسر زمین در اختیار مؤمنان با تقوا باشد و دشمن قابل توجهی  مقابل آنان نباشد.

4- نتیجه این حکومت، از میان رفتن جلوه­های شرک و نفاق و پرستش خدای یکتا است. در پرتو آن، برکت از آسمان و زمین آشکار می‌شود و همگان در رفاه و آسایش قرار می­گیرند.

  رسول خدا  صل الله علیه و آله و سلم در ذیل این آیه فرمود:
 وقتی قائم ما قیام کند، زمین را پر از عدل و داد می­کند، پس از آن که لبریز از ظلم و ستم شده باشد

و فرمود:
خوشا به حال صبرپیشگان در پنهانی او و خوشا به حال یاری‌کنندگانش در قیام او.[7]


نكته مهم، این كه وعدة خدا، حق و تخلف ناپذیر است؛ ولی جهانی‌شدن آیین الهی تا كنون اتفاق نیفتاده است؛ به همین سبب مفسر بزرگ قرآن، مرحوم طبرسی رحمه الله در تفسیر این آیه می‌گوید:
چون گسترش دین در سراسر زمین و جهانگیر شدن آیین، از گذشته تا كنون پدیدار نشده است، به یقین، این امر در آینده اتفاق خواهد افتاد؛ زیرا جهانی شدن دین اسلام، وعده‌ای الهی است و وعدة خدا، تخلف‌پذیر نیست.[8]

امام سجاد علیه السلام پس از تلاوت آیه فوق فرمود:

به خدا سوگند! اینان شیعیان ما هستند. خداوند به دست مردی از ما، این كار را در حق آنان خواهد كرد و آن مرد، مهدی این امت است و او همان كسی است كه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم (دربارة او) فرموده است: «اگر از عمر دنیا جز یك روز نمانده باشد، خداوند آن روز را چنان طولانی كند تا مردی از خاندان من حاكم جهان گردد. نام او هم نام من است. او زمین را از عدل و داد پر خواهد كرد همان گونه كه از ظلم و ستم لبریز شده باشد.»[9]

در پایان، یادآور می‌شویم، اهل سنت نیز روایاتی آورده‌اند كه آیاتی از قرآن را درباره حضرت مهدی(عج) و حكومت جهانی آن حضرت می‌داند؛ برای نمونه فخر رازی در ذیل آیه‌3 سوره‌ بقره، از مصادیق «غیب»، مهدی آل محمد(عج) را می‌داند كه باید به آن ایمان داشت.[10]

پی نوشت ها:

[1]. آل عمران:144.
[2]. مریم: 16.
[3]. مائده:12.
[4]. احزاب: 32؛ آل عمران:61؛ مائده:55..
[5]. اصول کافی، ج1،ص 532، ح11.
[6]. در بیش از بیست آیه قرآن، حق بودن وعده‌های خداوند و تخلف ناپذیر بودنشان بیان شده است.
[7]. بحارالانوار، ج 36، ص 304، باب 41، ح 144.
[8]. مجمع البیان، ج7، ص152.
[9]. همان.
[10]. تفسیر فخر رازی.

سه شنبه 14/10/1389 - 16:41
شهدا و دفاع مقدس


خدایا به ما توفیق عطا کن که مرگمان را خود انتخاب کنیم و یا این‌که راویان خوبی برای پیام شهیدانمان باشیم.
شهید غلام‌رضا نادریان

سه شنبه 14/10/1389 - 16:38
مهدویت

اگر حكومت جهانى مهدى (عج ) سراسر جهان را فرا خواهد گرفت ، و پرچم اسلام و توحید در همه نقاط زمین به اهتزاز در مى آید، آیا در قرآن مجید این سند محكم و بزرگ و خلل ناپذیر اسلام ، سخنى در این باره به میان آمده است ؟

 

آیات متعددى كه تاءویل آن تطبیق با حضرت ولى عصر(عج ) شده ، بسیار است (در این باره به بحار، طبع جدید، ج 151 از ص 44 به بعد مراجعه گردد)، به عنوان نمونه :
1- در قرآن كریم مى خوانیم :
((او خدائى است كه رسولش را با دلائل رهنمون بخش فرستاد تا آن را بر تمام دینها غالب گرداند هر چند این موضوع خوش آیند مشركان نیست .))
این آیه صریحا نوید مى دهد كه روزى خواهد آمد كه آئین اسلام همه ادیان و مرامها را تحت الشعاع خود قرار مى دهد و سراسر جهان زیر لواى اسلام قرار مى گیرد، كه منظور همان وقتى است كه حضرت مهدى (عج ) در سراسر جهان حكومت واحد اسلامى تشكیل مى دهد.

2- در سوره انبیاء، آیه 105 مى خوانیم :
((یقینا (بدانید كه ) ما در زبور (كتاب حضرت داود علیه السلام ) نوشتیم پس از آنكه این مطلب را در ذكر (تورات ) نیز نوشته بودیم كه : حتما بندگان صالح وارث زمین مى شوند.))
این آیه حاكى است كه در كتابهاى آسمانى زبور و تورات و قرآن موضوع حكومت انسانهاى شایسته بر سراسر زمین نوشته شده است ، روشن است كه وعده خدا حق است ، روزى خواهد آمد كه بندگان صالح كه از نظر قرآن ، مسلمین راستیم هستند حكومت واحد صالحان را بر همه نقاط زمین برقرار مى سازند، كه اشاره به حكومت حضرت مهدى (عج ) است .
3- در سوره نور، آیه 55 مى خوانیم :
((خداوند با آنانكه ایمان آورده و كارهاى شایسته مى كنند وعده داده كه آنان را نماینده ((خود)) در زمین گرداند همانگونه كه گذشتگان آنان را خلیفه كرد وعده داده كه دینشان را كه براى آنها پسندیده ، نیرومند گرداند و ترسشان را مبدل به امنیت و آرامش كند، و براى من شریك نمى گیرند.
این آیه بیانگر حكومت واحد بر سراسر زمین است به آنانكه ایمان و عمل صلاح دارند (یعنى منتظر واقعى هستند و با ایمان نیك خود زمینه سازى براى ایجاد آینده درخشان مى كنند) نوید مى دهد كه خداوند حكومت زمین را بدست آنها مى سپرد، دین آنها نیرومند و قوى مى گردد، و در نتیجه آرامش و امنیت جانشین خوف و ناآرامى مى شود.
در پایان آیه اشاره به این مطلب مى كند كه حكومت آنها بر سراسر زمین براساس توحید و پرستش خداى یكتا و نفى هر گونه شرك است .
چنانكه در حدیثى پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلم در مورد عقائد این حكومت واحد سراسرى فرمود:
(( فلا بیقى على وجه الارض احدا الا قال لا اله الا اللّه ؛))
((هیچ فردى روى زمین نمى ماند مگر اینكه معتقد است خدائى جز خداى یكتا وجود ندارد.))
به این ترتیب مى بینیم قرآن این كتاب آسمانى نیز به حكومت درخشان و سراسر توحید آینده كه همه مرم تحت پرچم توحید قرار گرفته و مردم صالح زمام امور را بدست مى گیرند خبر مى دهد.
4- قرآن پس از ذكر فرعون و فرعونیان در این آیه مى فرماید:
(( وَ نُرِیدُ أَن نّمُنّ عَلى الّذِینَ استُضعِفُوا فى الأَرْضِ وَ نجْعَلَهُمْ أَئمّةً وَ نجْعَلَهُمُ الْوَرِثِینَ * ))
((ما بر این اراده كردیم كه به مستضعفان نعمت بخشیم و آنها را پیشوایان و وارثین روى زمین قرار دهیم .))
این آیه گر چه در ماجراى موسى علیه السلام و فرعون نازل شده كه خداوند موسى علیه السلام را بر فرعون و فرعونیان پیروز كرد و مستضعفان را به رهبرى موسى علیه السلام به حكومت رسانید، ولى این آیه هرگز مربوط به زمان خاص موسى علیه السلام نیست بلكه یك بشارت عمومى است در مورد پیروزى حق بر باطل ، كه سرانجام این پیروزى بطور جامع و كامل و جهانى بدست مهدى آل محمد صلى اللّه علیه و آله و سلم صورت مى گیرد، چنانكه در روایات به این مطلب تصریح شده ، و مهدى (عج ) و پیروانش به موسى علیه السلام و پیروانش تشبیه شده اند و در روایت مى خوانیم ، امام سجاد علیه السلام فرمود:
((سوگند به كسى كه محمد صلى اللّه علیه و آله و سلم را به حق بشارت دهند و بیم دهنده قرار داد، نیكان ما همانند موسى علیه السلام و پیروانش ‍ هستند و بدان ما همانند فرعون و پیروانش مى باشند.))
و امام على علیه السلام در تفسیر آیه فوق فرمود:
((این گروه آل محمد صلى اللّه علیه و آله و سلم ، خداوند مهدى آنها را بعد از زحمت و فشارى كه بر آنان وارد مى شود برانگیزد و به آنان عزت مى دهد و دشمنان آنان را ذلیل و خوار مى كند.))

سه شنبه 14/10/1389 - 16:36
قرآن

چرا نام این سوره فاتحة الكتاب است ؟.

((فـاتحة الكتاب )) به معنى آغازگر كتاب (قرآن ) است , و از روایات استفاده مى شود كه این سوره در زمان خود پیامبر(ص ) نیز به همین نام شناخته مى شده است .
از ایـنـجـا دریـچه اى به سوى مساله مهمى از مسائل اسلامى گشوده مى شود وآن اینكه برخلاف آنـچـه در میان گروهى مشهور است كه قرآن در عصر پیامبر(ص ) به صورت پراكنده بود, بعد در زمان ابوبكر یا عمر یا عثمان جمع آورى شد, قرآن درزمان خود پیامبر(ص ) به همین صورت امروز جـمع آورى شده بود و سرآغازش همین سوره حمد بوده است , مدارك متعددى در دست است كه قـرآن بـه صـورت مـجـموعه اى كه در دست ماست در عصر پیامبر(ص ) و به فرمان او جمع آورى شـده بـود ((عـلى بن ابراهیم )) از امام صادق (ع ) نقل كرده كه رسول خدا(ص ) به على (ع )فرمود: ((قرآن در قطعات حریر و كاغذ و امثال آن پراكنده است آن را جمع آورى كنید)).
سـپـس اضافه مى كند: على (ع ) از آن مجلس برخاست و آن را در پارچه زردرنگى جمع آورى نمود سپس بر آن مهر زد.
به علاوه حدیث مشهور ((ثقلین )) كه شیعه و سنى آن را نقل كرده اند كه پیامبر(ص ) فرمود من از مـیـان شـما مى روم و دو چیز گرانبها را به یادگار مى گذارم ((كتاب خدا)) و ((خاندانم )) خود نشان مى دهد كه قرآن به صورت یك كتاب جمع آورى شده بود.

دوشنبه 13/10/1389 - 17:3
قرآن

در فضیلت این سوره .

از پـیـامبر (ص ) نقل شده : ((هر مسلمانى سوره حمد را بخواند پاداش او باندازه كسى است كه دو سوم قرآن را خوانده (و طبق نقل دیگرى پاداش كسى است كه تمام قرآن را خوانده باشد) و گوئى به هرفردى از مردان و زنان مؤمن هدیه اى فرستاده است )).
هـمـچـنـین در حدیثى از امام صادق (ع ) مى خوانیم : ((شیطان چهار بار فریادكشید و ناله سرداد نـخـستین بار روزى بود كه از درگاه خداوند رانده شد, سپس هنگامى بود كه از بهشت به زمین تـنـزل یافت , سومین بار هنگام بعثت محمد(ص )بعد از فترت پیامبران بود و آخرین بار زمانى بود كه سوره ((حمد)) نازل شد))!.

دوشنبه 13/10/1389 - 17:1
قرآن

ویژگیهاى سوره حمد :.

1ـ این سوره اساسا با سوره هاى دیگر قرآن از نظر لحن و آهنگ فرق روشنى دارد زیرا در این سوره خـداونـد طـرز مـناجات و سخن گفتن با او را به بندگانش آموخته است آغاز این سوره با حمد و سـتایش پروردگار شروع و با ابراز ایمان به مبد ومعاد (خداشناسى و ایمان به رستاخیز) ادامه و با تقاضاها و نیازهاى بندگان پایان مى گیرد.
2ـ سـوره حـمـد, اسـاس قـرآن اسـت , در حـدیثى از پیامبر اكرم (ص ) مى خوانیم كه : ((الحمد ام الـقـرآن )) و ایـن بـه هـنـگـامـى بـود كـه ((جابربن عبداللّه انصارى )) خدمت پیامبر(ص ) رسید, پـیـامبر(ص ) به او فرمود: ((آیا برترین سوره اى را كه خدا در كتابش نازل كرده به تو تعلیم كنم )) جـابـر عـرض كـرد آرى پدر و مادرم به فدایت باد, به من تعلیم كن , پیامبر(ص ) سوره حمد كه ام الكتاب است به او آموخت .
سپس اضافه فرمود: ((این سوره شفاى هر دردى است مگر مرگ )).
((ام )) به معنى اساس و ریشه است .
شاید به همین دلیل ((ابن عباس )) مفسر معروف مى گوید: ((هر چیزى اساس وشالوده اى دارد و اساس و زیربناى قرآن , سوره حمد است )).
3ـ درآیات قرآن سوره حمد به عنوان یك موهبت بزرگ به پیامبر(ص )معرفى شده , و در برابر كل قـرآن قـرار گـرفته است , آنجا كه مى فرماید: ((ما به تو سوره حمد كه هفت آیه است و دوبار نازل شده دادیم همچنین قرآن بزرگ بخشیدیم

دوشنبه 13/10/1389 - 17:0
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته