قوانین شهید سید مجتبی علمدار برای نزدیکی به خدا
قانون اول
خداوندا !
اعتراف می کنم به این که قران را نشناختم و به آن عمل نکردم .حداقل روزی ۱۰
آیه قران را باید بخوانم ، اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیل نتوانستم
این ۱۰ آیه را بخوانم روز بعد باید حتما یک جزء کامل بخوانم
تاریخ اجرا : ۴/۵/۱۳۶۹
قانون دوم
پروردگارا
اعتراف می کنم از این که نمازم را به معنا نخواندم و حواسم جای دیگری بود در
نتیجه دچار شک در نماز شدم .حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم اگر
به هر دلیل نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم روز بعد باید نماز قضای یک
۲۴ ساعت را بخوانم .
تاریخ اجرا : ۱۱/۵/۱۳۶۹
قانون سوم
خدایا اعتراف
می کنم از این که مرگ را فراموش کردم و تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ولی
نشد.حداقل هر شب قبل از خواب باید دو رکعت نماز تقرب بخوانم اگر به هر دلیل
نتوانستم روز بعد باید ۲۰ ریال صدقه و ۸ رکعت نماز قضا به جا بیاورم.
تاریخ اجرا ۲۶/۵/۱۳۶۹
قانون چهارم
خدایا اعتراف
می کنم از این که شب با یاد تو نخوابیدم و بهر نماز شب هم بیدار نشدم حداقل
در هر هفته باید دو شب نماز شب بخوانم و بهتر است شب پنج شنبه و شب جمعه
باشد اگر به هر دلیل نتوانستم شبی را به جا بیاورم باید به جای هر شب ۵۰
ریال صدقه و ۱۱ رکعت نماز را به جا بیاورم .
تاریخ اجرا : ۱۶/۶/۱۳۶۹
قانون پنجم
خدایا اعتراف
میکنم به اینکه (خدا میبیند ) را در همه کارهایم دخالت ندادم و برای عزیز
کردن خود کار کردم.حداقل در هر هفته باید دو صبح زیارت عاشورا و صبحهای
جمعه سوره الرحمن را بخوانم.اگر به هر دلیلی نتوانستم زیارت عاشورا را
بخوانم باید هفته بعد ۴ صبح زیارت عاشورا و یک جز قران بخوانم و اگر صبح
جمعه ای نتوانستم سوره الرحمن بخوانم باید قضای آنرا در اولین فرصت به
اضافه ۲ حزب قران بخوانم.
تاریخ اجرا :۱۳/۷/۱۳۶۹
قانون ششم
حداقل باید در آخریم رکوع و در کلیه سجده های نمازهای
واجب صلوات بفرستم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم باید به
ازای هر صلوات ۱۰ ریال صدقه بدهم و ۱۰۰ صلوات بفرستم.
تاریخ اجرا : ۱۸/۸/۱۳۶۹
قانون هفتم
حداقل باید در هر بیست و چهار ساعت ۷۰ بار استغفار
کنم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم در بیست و چهار ساعت
بعدی باید ۳۰۰ بار استغفار کنم و باز هم ۳۰۰ به ۶۰۰ تبدیل می شود.
تاریخ اجرا : ۳۰/۹/۱۳۶۹
قانون هشتم
هر کجا که نماز را تمام میخوانم باید ۲ روز روزه
بگیرم.بهتر است که دوشنبه و پنجشنبه باسد.اگر به هر دلیل نتوانستم این عمل
را انجام دهم در هفته بعد باید به جای دو روز ۳ روز و به ازای هر روز ۱۰۰
ریال صدقه بپردازم.
تاریخ اجرا : ۱۹/۱۱/۱۳۶۹
قانون نهم
در هر روز باید ۵ مسئله از احکام حضرت امام (ره) را
بخوانم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم روز بعد باید ۱۵
مسئله را بخوانم.
تاریخ اجرا : ۱۴/۱/۱۳۷۰
قانون دهم
در هر بیست و چهار ساعت باید ۵ بار تسبیحات حضرت زهرا
(س) برای نماز های یومیه و ۲ بار هم برای نماز قضا بگویم.اگر به هر دلیل
نتوانستم این فریضه الهی را انجام دهم باید به ازای هر یکبار ۳ مرتبه این
عمل را تکرار کنم.
تاریخ اجرا : ۱۵/۳/۱۳۷۰
منبع: هفته نامه یالثارات الحسین(ع)
امیدوارم من نیز بتوانم این قوانین را در سال جدید جزء قوانین زندگیم به کار ببرم...
نوجوانی شهید علی صیاد شیرازی
هر چقدر به بچه ها می گفت « کم توقع باشید» خودش چندبرابر رعایت می کرد. مادرش
می گوید: علی آبگوشت نمی خورد. یک بار که از مدرسه آمد، من توی حیاط بودم. آبگوشت گذاشته
بودم و داشتم لباس می شستم. آمد و گفت: عزیز، گشنمه. ناهار چی داریم؟ گفتم، آبگوشت
علی جان؛ ببخشید کار داشتم، وقت نکردم چیز دیگه ای درست کنم. بچه ام هیچی نگفت. می
دونستم آبگوشت دوست نداره. سرش را پایین انداخت و رفت توی آشپزخانه. دنبالش رفتم.
دیدم کتری را پر کرد و گذاشت روی چراغ و چایی دم کرد. بعدشم چایی رو شیرین کرد، با
نون خورد و رفت خوابید.
( کتاب خدا می خواست زنده بمانی، ص 160)
در سپاه، علاوه بر برادران، سه خواهر ایثارگر و شجاع نیز خدمت می کردند که به
غیر از فعالیت در امور آموزش و پرورش و بخش جهاد سازندگی شهر بانه، قسمتی از وقت
خود را صرف کمک به برادران سپاه می کردند و بازجویی و مراقبت از زندانیان زن را بر
عهده داشتند. متأسفانه یک روز، در اثر حادثه ی دلخراشی یکی از این خواهران به شدت
زخمی شد و پیکر نیمه جان او توسط «محمود خادمی»(فرمانده سپاه) به بیمارستان انتقال
یافت. حدود یک سال از فعالیت این خواهر در شهر بانه می گذشت – اهل تهران بود و
نسبت به خواهران دیگر کوشاتر. پس از چند ساعت محمود با چهره ای برافروخته و غمگین
به سپاه بازگشت و باحالتی خاص خبر شهادت آن خواهر را علام کرد. البته من در آن روز
برای انجام مأموریتی به باختران رفته بودم اما از بچه هایی که در آن صحنه حضور
داشتند شنیدم که محمود بعد از اعلام خبر اضافه کرده بود که: «بچه ها من هم دیگر
عمری نخواهم داشت، شاید خواست خدا بود که عقد ما در دنیای دیگری بسته شود.» چندی
پس از شهادت آن خواهر، محمود نیز در حادثه ی دلخراشی به شهادت رسید.
تلخیص: از کتاب فرمانده من ( از زبان هادی جمشیدیان، همرزم شهید خادمی)
ای دوستان به دنبال شناخت اسلام بروید اگر اسلام را شناختید، اگر
امام (ره) را شناختید، به آنچه كه میخواهید میرسید، به خدا فكر كنید و به
فردای قیامت، به آن آتش جهنم و نعمتهای خدا در بهشت، دست از مال دنیا و
هواهای نفسانی بردارید...ای مردمی كه در صحنه هستید به گلزار شهدا بروید و
از این عزیزان درس بیاموزید.
و فرزندان خود را چون اینان بزرگ كنید، در
نمازجمعهها مرتب شركت كنید، نه فقط به عنوان یك نفر حاضر در نماز به
خطبهها گوش كنید راه و روش اسلام را یاد بگیرید و سعی كنید در سیاست دخالت
كنید و ببینید در مملكتتان چه میگذرد.
من نمیدانم چه بگویم چون میدانم دنیا هیج ارزشی ندارد و تنها سفارشم
این است كه دست از یاری امام (ره) برندارید و در جنگ شركت كنید به مستضعفین
كمك كنید و دست نوازش بر سر آنان بكشید....