• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2664
تعداد نظرات : 2458
زمان آخرین مطلب : 3826روز قبل
آموزش و تحقيقات

تیم تحقیقات بریتانیایی موفق شد جوهر الکترونیکی با استفاده از نانولوله کربنی تولید کند که قابل استفاده در تبلت‌ها و نمایشگرهای حسی است.

به گزارش خبرگزاری مهر، پژوهشگران موفق شدند تا با استفاده از نانو لوله‌های کربنی، جوهر الکترونیکی تولید کنند. نانولوله‌های کربنی بسیار سبک بوده، استحکام بالایی داشته و رسانای الکتریکی هستند.

این نانو ساختارها هر چند که در ادوات الکترونیکی نظیر تبلت‌ها و نمایشگرهای لمسی تلفن همراه ایده‌آل هستند ولی مشکل اصلی آنها این است که به شدت به یکدیگر می‌چسبند.

استفان هاج و میلو شافر از دپارتمان شیمی امپریال کالج لندن نشان داد که چگونه می‌توان نانولوله‌ها را از یکدیگر جدا کرد و به عنوان جوهر مورد استفاده قرار داد.

نانولوله‌های کربنی دارای ساختار توخالی بوده و ظاهری شبیه رشته‌های اسپاگتی دارند. ضخامت دیواره آنها در حد چند نانومتر بوده و از نقطه نظر تئوری طول‌شان نامحدود است. طی سال‌های اخیر توجه بسیاری از محققان و صنایع به این ماده شگفت‌انگیز معطوف شده‌است.

در صورتی که به نانولوله‌های کربنی بار الکتریکی اعمال شود، این نانوساختارها می‌توانند از هم جدا شوند. با این روش می‌توان نانولوله‌ها را مرتب کرد و سپس روی سطح مورد نظر آنها را نشست داد. این گروه تحقیقاتی با همکاری شرکت لیند الکترونیکز موفق به ساخت جوهرهایی از جنس نانولوله کربنی شدند. این جوهرها را می‌توان روی فیلم‌های بسیار نازک نشست داد و از آنها برای تولید نمایشگرها استفاده کرد.

سه شنبه 5/9/1392 - 17:27
آلبوم تصاویر

مهندسان موفق شدند پرواز یک هواپیمای هوشمند کوچک را با استفاده از تلفن هوشمند کنترل کنند.

به گزارش خبرگزاری مهر، شرکت آلمانی "توبی ریچ" که متخصص در ساخت گجت های قابل کنترل با تلفن هوشمند است، هواپیمای هوشمند خود را رونمایی کرده که بنا بر ادعای این شرکت نخستین هواپیمای قابل کنترل با تلفن هوشمند در جهان است.

اگرچه ممکن است سازندگان کیت PowerUp که قابلیت کنترل با تلفن هوشمند را به هواپیمای کاغذی خود افزوده اند به این ادعای توبی ریچ معترض شوند اما هواپیمای هوشمند آلمانی ها نخستین بسته کاملی است که در زمینه هواپیماهای کنترلی با تلفن هوشمند عرضه شده است.

این هواپیمای هوشمند از پلی پروپیلن ساخته شده و سبک وزن است، موتور و اهرم ملخ، درون دماغه هواپیما قرار داده شده تا احتمال آسیب دیدگی آن در زمان سقوط کاهش یابد. پژوهشگران استفاده از یک ملخ اضافی را نیز در این هواپیما مد نظر قرار داده اند تا در صورت لزوم و زمانی که فرود دچار مشکل شود از آن استفاده کنند.

باتری لیتیوم پلیمری این هواپیما نیز بسیار سبک وزن است و فقط یک گرم به وزن هواپیما می افزاید.

توبی ریچ می گوید این باتری می تواند انرژی مورد نیاز برای بیش از پنج دقیقه پرواز را تامین کند اما پرواز تا سی دقیقه نیز امکان پذیر است چرا که هواپیما امکان سر خوردن و گلاید کردن در هوا را دارد. این باتری را می توان با استفاده از یک کابل USB کوچک طی 15 دقیقه دوباره شارژ کرد.

این هواپیمای هوشمند از طریق بلوتوث هوشمند که دامنه 60 متری دارد به وسایل الکترونیکی iOS متصل می شود. اما در هر پرواز می توان آن را فقط با یک دستگاه جفت و هماهنگ کرد. روشن شدن یک لامپ LED سفید در جلوی این هواپیما نشان دهنده وضعیت ارتباطی با آن است. این هواپیما به طور خودکار و بی سیم به روز می شود تا جدیدترین نسخه از نرم افزارها را به اجرا بگذارد.

استفاده از بلوتوث هوشمند و در حقیقت نداشتن دوربین به معنای آن است که برخلاف هواپیماهای بدون سرنشین (پهپادها) که از طریق وای فای ارتباط می گیرند، این هواپیمای هوشمند نمی تواند تصویر ویدیویی به نمایشگر دستگاه iOS کنترل کننده خود ارسال کند.

آنچه که این هواپیما برای کاربر فراهم می کند افق مصنوعی است که بخش عمده صفحه نمایشگر را با یک نوار لغزنده لمسی می پوشاند؛ در زیر آن، باقی مانده شارژ باتری و قدرت سیگنال نمایش داده می شود.

هواپیمای هوشمند سطح 256 با چرخش دستگاه iOS  کنترل می شود. توبی ریچ می گوید این هواپیما برای ماندن در هوا با سرعت پایین طراحی شده تا امکان پرواز در محیط های بسته را بدون بازتاب تیز لیزری داشته باشد. اپلیکیشن کنترل کننده همچنین شامل ویژگی دستیار پرواز است که به طور خودکار تنظیمات و اصلاحات را برای کمک به تثبیت پرواز انجام می دهد.

این هواپیما با قیمت 69 پوند در آلمان به فروش می رسد. قیمت این هواپیمای هوشمند در دیگر کشورهای اروپایی 81 پوند تعیین شده است.

سه شنبه 5/9/1392 - 17:23
هوا و فضا

سازمان فضایی آمریکا (ناسا) از سرگیری عملیات مریخ نورد کوریوسیتی (Curiosity) که هفته گذشته به دلیل نقص فنی متوقف شده بود، خبر داد.

به گزارش گروه اخبار علمی ایرنا از وب سایت ناسا، این دومین باری است که این مریخ نورد در ماه نوامبر پس از رفع نقص فنی دوباره شروع به کار کرده است.

دلیل این نقص به وجود آمده افت ولتاژ مریخ نورد به 4 ولت بود، در حالی که در وضعیت طبیعی ولتاژ برق در مریخ نورد 11 ولت است.

ناسا امروز علت این افت ولتاژ را اتصالی در ژنراتور رادیوایزوتوپ ترموالکتریک مریخ نورد اعلام کرده است.

کارشناسان ناسا در روز 17 نوامبر (26 آبان ماه )متوجه تغییر ولتاژ برق در بدنه این مریخ نورد شدند. آن ها تصمیم گرفتند به منظور پیشگیری از بروز مشکلات فنی بیشتر، ادامه کار این مریخ نورد را متوقف کنند.

به گفته محققان، افت ولتاژ بر توانایی این مریخ نورد در تکمیل ماموریتش تاثیر نمی گذارد زیرا این سامانه با طیف های وسیعی از اختلاف ولتاژ آمادگی عمل دارد اما اتصالی های مشابه در بخش های دیگر مریخ نورد، محققان را به این فکر انداخته که ممکن است در آینده دوباره این تغییر ولتاژ اتفاق بیفتد.

مهندسان ناسا پس از انجام تست های تشخیصی دریافتند وضعیت ولتاژ این مریخ نورد به 11 ولت یعنی وضعیت طبیعی بازگشته است. 

این مریخ نورد هم اکنون در حال حرکت به سمت قله کوه (Mount Sharp) در مریخ است تا لایه های سنگ را در این کوه بررسی کند.

این مریخ نورد در 26 نوامبر 2011 توسط ناسا به مقصد مریخ پرتاب شد و حدود هشت ماه بعد در ششم اوت 2012 بر سطح این سیاره فرود آمد.

ماموریت این کاوشگر یافتن آثار حیات در مریخ به وسیله آنالیز شیمیایی مواد موجود در خاک و سنگ های مریخ است . 

سه شنبه 5/9/1392 - 17:22
آموزش و تحقيقات

تحقیقات صورت گرفته توسط محققان آمریکایی نشان می‌دهد، گربه‌ها می‌توانند به توسعه نسل پیشرفته واکسن ایدز منجر شوند.

76-7.JPG

به گزارش سرویس علمی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، در مطالعات قبلی، نقش مؤثر سگ‌ها برای توسعه بهداشت و سلامت انسان‌ها مشخص شده بود؛ بطور مثال حس بویایی قوی این حیوانات قادر به استشمام سلول‌های سرطانی در بدن انسان هستند.

 

نتایج مطالعه جدید نشان می‌دهد که گربه‌ها نیز می توانند نقش موثری در مقابله با بیماری‌های انسان ایفا کنند و این حیوانات، کلید توسعه واکسن نقص ایمنی انسان (HIV) هستند.

 

محققان دانشگاه فلوریدا با همکاری دانشگاه کالیفرنیا در تحقیقات خود دریافته‌اند، خون گرفته شده از بیمار آلوده به ویروس HIV در مقابل پروتئین ویروس ایدز گربه واکنش ایمنی نشان می‌دهد.

 

«ژانت یاماموتو» استاد ایمونولوژی ویروسی دانشگاه فلوریدا و از نویسندگان این مطالعه تأکید می‌کند: ویروس نقص ایمنی گربه (FIV)‌ و HIV-1 دارای توالی مشابهی هستند.

 

در این مطالعه از سلولهای «T(تی)» استفاده شد تا توانایی آنها برای واکنش و تحریک فعالیتهای ضد ویروس HIV در مناطق کوچکی از پروتئین FIV‌ مورد بررسی قرار بگیرد.

 

محققان در حال کار بر روی واکسن ایدز مبتنی بر سلولهای تی هستند که می‌تواند واکنش ایمنی را در سلولهای تی یک بیمار در مقابل ویروس سندرم نقص ایمنی گربه فعال کند.

 

بر این اساس، ویروس ایدز گربه می‌تواند برای کشف مناطق ویروس ایدز انسانی مورد استفاده قرار گرفته و منجر به توسعه واکسن جدید برای مقابله با ویروس HIV‌ شود.

 

نتایج این مطالعه در مجله Virology منتشر شده است.

سه شنبه 5/9/1392 - 17:21
آموزش و تحقيقات

محققان دانشگاه هاروارد به این نتیجه رسیده اند که افرادی که روزانه یک مشت آجیل مصرف می کنند، کمتر از سایرین در معرض خطر مرگ ناشی از علتهای مختلف هستند.

به گزارش خبرگزاری مهر، نتایج یک تحقیق جدید نشان می دهد که همه انواع آجیل ها دارای اثرات محافظتی هستند و به طول عمر می افزاید.

مهم نیست که نوع آجیل انتخابی بادام، بادام زمینی، فندوق یا گردو باشد، افرادی که دست کم 5 بار در هفته آجیل می خورند، سالم تر زندگی کرده و در مقایسه با افرادی که به طور مرتب آجیل مصرف نمی کنند عمر طولانی دارند.

ینگ بائو محقق دپارتمان پزشکی در بیمارستان بریگهام و زنان و دانشکده پزشکی دانشگاه هاروارد در بوستن، ماساچوست به همراه همکاران خود با  تجزیه و تحلیل دو تحقیق بزرگ که از سال 1980 آغاز شده بود و به بررسی وضعیت سلامتی بیش از 76 هزار زن و 42 هزار مرد پرداخته بود به تأثیر مصرف آجیل در سلامتی پی بردند.

درمیان پرسشهای مطرح شده از شرکت کنندگان در این تحقیق پرسیده شده بود که چند وقت به چند وقت آجیل مصرف می کنید. این اطلاعات از همین افراد هر دو تا چهار سال به روز شده بود و شرکت کنندگان به مدت سه دهه توسط محققان دنبال شده اند.

بائو اظهار داشت: ما مشاهده کردیم که افرادی که بیشتر آجیل می خورند طولانی تر زندگی می کنند، برای مثال اگر فردی یک بار در روز آجیل می خورد این فرد تا 20 درصد خطر مرگ خود را کاهش می دهد.

وی اظهار داشت: خوردن یک مشت آجیل پنج بار یا بیشتر در طی یک هفته تا 29 درصد خطر مرگ ناشی از بیماریهای قلبی، 11 درصد خطر مرگ ناشی از سرطان را کاهش می دهد.

محققان یک مشت را معادل 28 گرم آجیل توصیف کرده اند.

تحقیقات پیشین مصرف آجیل را به کاهش خطر ابتلا به دیابت نوع 2 ، سرطان روده بزرگ، سنگ کیسه صفرا و التهاب روده بزرگ نسبت داده اند.

آجیل دربرگیرنده مواد مغذی از جمله پروتئین بالا، ویتامینها، مواد معدنی و  موادی است که دارای تأثیرات ضد التهابی و ضد سرطانی محسوب می شوند.

محققان در نظر دارند به عنوان موضوع تحقیقات آتی خود به بررسی این این موضوع بپردازند که آجیلها چه مزایایی برای سلامت انسان دارند و یا چگونه بر سلامت انسان تأثیرگذار است.

نتایج تحقیقات کنونی در مجله پزشکی نیوانگلند منتشر شده است.

دوشنبه 4/9/1392 - 14:45
بیماری ها

هورمون‌های استرس, هورمون رشد, کورتیزول, قند خون, انسولین,رضا کریمی

جام جم آنلاین: با زیاد‌شدن شیوع دیابت و چاقی، اکنون پزشکان با تعداد زیادی از بیماران مواجه می‌شوند که در بدو بستری در بیمارستان قند خون بالایی دارند و جالب این‌که بسیاری از این بیماران سابقه مشخصی از دیابت ندارند و در واقع با تعجب از این‌که چرا قند خونشان بالاست، از پزشک معالج در این مورد سؤال می‌کنند.اکنون باید به این پرسش پاسخ دهیم که آیا این بیماران دچار دیابت هستند؟

واقعیت این است که بسیاری از این بیماران از قبل دچار دیابت بوده اند، ولی از بیماری خود خبر نداشته و اکنون که در بیمارستان آزمایش های مختلفی برایشان انجام شده، این بیماری برای اولین بار در آنان شناخته می شود.

اما بسیاری از این بیماران مبتلا به دیابت نیستند و فقط به دلیل بیماری شدیدی که اکنون مواجه با آن شده اند، قند خونشان زیاد شده است. این بیماران بعد از بهبودی قند خون طبیعی را باز می یابند و کاملا خوب می شوند.

اکنون به پرسش بعدی باید پاسخ دهیم که چرا در شرایط بیماری قند خون بالا می رود؟ پاسخ این است که بدن ما به صورت طبیعی برای مبارزه با شرایط سخت، که بیماری یکی از آن موارد است شروع به ترشح هورمون هایی می کند که به هورمون های استرس معروف است.

این هورمون ها که شامل آدرنالین، کورتیزول و هورمون رشد است کارشان آماده سازی انسان برای مقابله با شرایط سخت و استرس زاست. از جمله مهم ترین کارهای این هورمون ها این است که با بالا بردن قند خون مغز را آماده و قبراق نگه دارند.

مغز انسان فقط از قند تغذیه می کند و در شرایط استرس باید تمام سیستم ها بسیج شوند تا به میزان کافی قند در اختیار عضو فرماندهی بدن قرار گیرد.

حالا پرسش سوم مطرح می شود که آیا همه آدم ها وقتی مریض می شوند قندشان در حد دیابت بالا می رود؟ پاسخ منفی است، در واقع بیمارانی که زمینه هایی از ابتلا به دیابت را دارند.

به این وضع دچار می شوند. این بیماران گرچه بعد از ترخیص، قند خون طبیعی خواهند داشت، ولی در آینده باید مواظب خوراک و فعالیت هایشان باشند تا در حد امکان ابتلا به دیابت را به تاخیر بیندازند.

در مدت بستری همه بیمارانی که قندشان بالاست، تزریق انسولین به صورت زیر جلدی و با برنامه مشخص توصیه می شود که شامل سه بخش انسولین پایه ای، انسولین برای وعده های غذایی و انسولین برای تصحیح قندهای بالاست.

در مدت بستری، چک قند خون معمولا روزانه سه تا پنج بار بوسیله گلوکومتر، قبل از هر وعده غذایی به علاوه قبل از خواب و در ساعت سه صبح (در صورت نیاز) انجام خواهد شد و دوز اضافه انسولین کوتاه اثر که برای تصحیح قند خون بالا در نظر گرفته شده است به انسولین کوتاه اثر هر وعده غذا اضافه شده و تزریق می شود.

دکتر رضا کریمی - فوق تخصص بیماری های غدد

دوشنبه 4/9/1392 - 14:44
شهدا و دفاع مقدس

صدای جناب سروان مروج به گوشم رسید که می‌گفت: بچه‌ها کافیست، دست نگهدارید، آتش خود را خاموش کنید چرا که عراقی‌ها قصد تسلیم شدن را دارند.

خبرگزاری فارس: وقتی فرمانده ما را از کشتن عراقی‌ها منع کرد

گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارسآن روزها، موقعیت منطقه به گونه‌ای بود که از قرار معلوم انگار بوی حمله به مشام می‌رسد. پس از گذشت مدتی استراحت و پایان مرخصی بچه‌ها، نیروهای سپاهی و بسیجی نیز به ما پیوسته و در کنار سنگرهای ما چادر زدند. جالب تر از همه اینکه نیروهای بی‌شماری در منطقه گرد هم جمع شده بودند.

جناب سروان کشاورز متذکر شده بود که نیروهای ما به اتفاق نیروهای سپاه و بسیج به طور مشترک و با هم عمل کنند. یقیناً همه بچه‌ها به این موضوع پی برده بودند که حمله شروع خواهد شد ولی روز و ساعت دقیق آن مشخص و معلوم نبود و همه‌اش لحظه شماری آن لحظات حساس را می‌کردیم. در همین لحظه برای اولین بار بود که یک گلوله خمپاره 120 میلیمتری به نزدیکی سنگر نیروهای سپاه و بسیج اصابت کرد و همگی متحیر وشگفت زده شدند. پس از مدتی، به جهت چاره‌جویی و پیشگیری از تهاجمات بعدی، بچه‌های سپاه وبسیج شروع به گشت و شناسایی منطقه نمودند و یادم می آید هنگام عصر و نزدیکی های غروب بود که ناگهان متوجه شدیم بچه های رزمنده واحد گشت، شخصی را چشم بسته می آورند و پس از تحقیقات خاص به عمل آمده از وی معلوم شد که شخص اسیر شده چوپانی است که به ظاهر گاو و گوسفند می چراند ولی در حقیقت جاسوس بعثی هاست.

تقریباً پس از گذشت چند روزی اعلام خبر حمله به گوش همه ما رسید و متذکر شدند که امشب، شب حمله است. به دنبال آن همه نیروهای سپاه، بسیج و گردان های دیگر ارتش طبق دستورات از پیش تعیین شده برای حمله آماده شده بودند. نیروهای ما نیز تقریباً ساعت یازده شب حرکت کرده و ناگفته نماند که فرمانده ما اعلام کرده بود نیروهای ما جزء گروهان احتیاط هستند. صدای غرّش توپ ها، خمپاره ها و مسلسل ها تمام منطقه را فراگرفته بود و نزدیکی صبح بود که به طرف تپّه گچی حرکت کردیم و صبح هنگام به جهت کمک به نیروهای خط مقدّم با مکافات و دشواری تمام از پشت جبهه عبور کرده و رد شدیم. 

آتش دشمن به قدری شدید بود که هنگام وارد شدن به منطقه عملیاتی مشاهده کردیم که یک عده از نیروهای خودی در حال درگیری و عده‌ای نیز در حال نقل وانتقال زخمی‌ها هستند. پس از کلی راه رفتن به منطقه اصلی درگیری رسیده و دیدیم که وضع خیلی بدتر از آنچه ما تصور می کردیم، بود. نیروهای ما از یک سو و مزدوران عراقی از سوی دیگر بر روی هم آتشی شدید گشوده بودند.

تقریباً حدود ساعت 11 صبح بود که منطقه بالای سر ما یعنی ارتفاعات چرمیان و چغالوند، کاملاً به تصرف نیروهای خودی در آمده بود و همزمان با آن بچه های رزمنده از لابلای این کوه‌ها با دادن علامت، خبر فتح این ارتفاعات را می‌دادند که در آن لحظه خیلی خوشحال شدیم. پس از مدتی، تقریباً همه نیروهای عراقی عقب نشینی کرده بودند و فرمانده ما دستور داد تا نیروهای ما کمی عقب تر رفته و در منطقه حالت دفاعی پیدا کنند. شب را درخط مقدم به جهت حفاظت از مواضع خودی به اتفاق نیروهای بومی، سپاهی، بسیجی و ارتشی گذرانده و یادم می آید که دو نفر از نیروهای ما نیز برای گشت  به جلو رفته و دیگر برنگشتند که از قرار معلوم شهید شده بودند.

صبح روز بعد دستور رسید تا به طرف کوه‌های چغالوند حرکت کنیم. سوار بر ماشین های نظامی شده و به طرف ارتفاعات مود نظر حرکت کردیم. پس از رسیدن به پایین کوه با پیاده شدن از ماشین، به سمت ارتفاعات قله کوه حرکت کردیم. در بین راه شاهد نقل و انتقال نیروهای زخمی یا شهید به پایین کوه و آن هم به وسیله قاطر بودیم. از قرار معلوم برای گرفتن ارتفاعات چرمیان و چغالوند زخمی وشهدای بسیاری داده بودیم و اینطور به نظر می رسید که بسیاری از همرزمان ما شهید شده بودند ولی آمار و اطلاعات دقیق از تعداد آنها معلوم و مشخص نبود.

پس از گذشت چند ساعتی و راهپیمایی و حرکت به سوی ارتفاعات چرمیان، با توجه به اینکه نمی دانستم چه ساعتی از روز است فقط می دانم که خستگی راه ما را کلافه کرده بود و من بارو بنه زیادی با خود حمل کرده و به همراه داشتم.

چرا که تیربارچی بودم و پانصد فشنگ، کوله پشتی و تجهیزات دیگر به همراه داشته، به علاوه اینکه پانصد فشنگ نیز کمک تیربارچی‌ام به همراه داشت که همین بار اضافی کافی بود تا ما را زیاد خسته و راه رفتن را برایمان سخت کند. پس از رسیدن به ارتفاعات بالای کوه، ما را تقسیم کرد و آنگاه به سنگرهایمان رفتیم و غذایمان را نیز میل کرده و سپس به جهت رفع خستگی راه به استراحت پرداختیم. به دنبال همه این ماجراهایی که گذشته بود منتظر دستور فرماندهی بودیم که ناگهان جناب سرهنگ علی یاری فرمانده تیپ 58 تکاور ذوالفقار به ما پیوسته و پس از رفتن به گشت شناسایی منطقه و برگشت خود از خط مقدم، تقریباً ساعت نه شب بود که در زیر پرتاب شدید خمپاره های عراقی شروع به ایراد سخنانی در جمع ما کرده و گفت: که بهترین افسرها، درجه دارها و سربازهایم در این منطقه به شهادت رسیدند.

از شما نیروهای دلیر و شجاع تقاضا دارم که صبور و شکیبا بوده و روحیه خود را حفظ کرده و از دست ندهید. من نیز به اتفاق شما یعنی  همگی نیروهای باقیمانده با هم به جلو می رویم چرا که چند نفری از نیروهای ما در خط مقدم تنها مانده‌اند و اگر همینطور در آنجا مانده و نیرویی نرسد که به کمک آنها بشتابد، منطقه را از دست خواهیم داد هر چند که نیروهای عراقی از این امر مطلع و خبردار نیستند.

با تمام شدن سخنان فرمانده تیپ، همگی نیروها بالاتفاق تکبیر گفتند. پس از چند دقیقه ای فرمانده گروهان ما (جناب سروان مروّج) دسته ما را صدا واظهار کرد که جلالی نیز بیاید. در این هنگام یکی از بچه‌ها به عنوان اعتراض گفت: که اینها تا ما را نکشند دست بردار نیستند. من از سنگر بیرون آمده و شروع به بستن تجهیزاتم کردم. در ستون یک، نفر اول فرمانده تیپ(جناب سرهنگ علی یاری)، نفر دوم فرمانده گردان یک (جناب سرهنگ  رحمانی)، نفر سوم فرمانده گروهان ما (جناب سروان مروّج)، نفر چهارم نیز بنده و همگی به اتفاق نیروهای دیگر حرکت کرده و هنگامی که از ارتفاعات بالای کوه (قله کوه) گذشته و عبور می کردیم، مسیر کوه به صورت زیگزال و دارای شیب سرپایینی بود. سمت چپ ما موانعی از قبیل سیم خاردار و میدان مین و در سمت راست ما پرتگاه وجود داشت که به سمت جبهه ما بود ولی هر دو طرف بسیار خطرناک بود.

تقریباً حدود سیصد متری پیشروی و به سوی دشمن حرکت کرده بودیم که ناگهان مشاهده کردیم بچه‌های خودی توسط نیروهای عراقی به ستون یک پرپر و همگی شهید شده اند. با دیدن این چنین صحنه هایی خیلی ناراحت شدیم و تأثیر بسیار بدی در روحیه ما گذاشته بود و همین‌طور که جلو می رفتیم نیروهای خودی و بچه های سپاه و بسیج را مشاهده کرده که شهید شده اند و هر لحظه بر تعدادشان اضافه می‌شد. بلندی اول را رد کرده و به بلندی دوم که رسیدیم، خیلی به سنگرهای مزدوران عراقی نزدیک شده بودیم که ناگهان از فرمانده تیپ وگردان یک خبری نبود.

جناب سروان مروّج به من دستور داد که باید جلو برویم و هنگامی که به جلو می رفتیم باید از بلندی عبور کرده و رد می شدیم که در دید عراقی‌ها بود و گذشتن از آن کار بسیار مشکلی بود. کمی جلوتر رفته و تقریباً به سینه کوه رسیدیم و مشاهده کردیم که نیروهای عراقی اطراف آنجا را کیسه شنی چیده بودند. یادم می آید که حدوداً پنج، شش نفری بودیم و عراقی‌ها با دیدن ما فرار کرده که آنها را امان نداده و به رگبار گلوله بستیم. 

عراقی‌ها کاملاً متوجه پاتک و حمله نیروهای ما شده بودند که در همین حال تیربار ما گیر کرد و در تاریکی شب لوله‌اش را عوض کرده و گلن گدنش را هم پاک کردم ولی باز تیراندازی نکرد. به سمت پایین رفته و دو نفر را مشاهده کردیم که یکی از آنها سرش را بر سینه دیگری گذاشته و خوابیده است. تا به آنها دست زده که بیدارشان کنم و بگویم بلند شوند، متوجه شدم که هر دوی آنها به درجه رفیع شهادت نائل آمده اند و آنجا بود که با خود عهد و پیمان بستم واز خدا خواستم که اگر کشته نشوم و زنده بمانم، انتقام همه این شهیدان را از مزدوران کثیف عراقی بگیرم.

کمی جلوتر رفته و به سنگرهای عراقی رسیدم و شاهد کشته های زیادی بودم که معلوم بود مربوط به نیروهای ما و عراقی هاست. تعداد نیروها کم بود و بقیه از نیروهای دسته یک و دسته ما بودند که همگی در سنگرها مستقر شدیم. جناب سروان مروّج به داخل سنگر فرمانده عراقی‌ها که زیر کوه و تقریباٌ حالت غار داشت، رفته بود و من نیز با یک دانش آموزی که اهل کرمانشاه بود نگهبانی می‌دادیم.

روبروی ما شیار کوه بود که نیروهای عراقی به آنجا تا می توانستند آتش ریخته و ضمن تماشای آن بسیار ناراحت بودیم زیرا بسیاری از نیروهای ما از آن منطقه حمله کرده بودند. حدود یک ساعتی گذشته بود که دوستم به شدت خوابش گرفت و به او گفتم: که به سنگر برود و استراحت کند. هنگامی که برای استراحت به سنگر رفت، به تنهایی نگهبانی دادم و یادم می آید که منطقه ما ساکت بود.  

خوب توجه کرده و دیدم نیروهای عراقی از پشت کوه مشغول پیشروی و حمله به سوی ما هستند که ناگهبان تیربار را آماده راه اندازی و شروع به شلیک و ریختن آتش گلوله بر سرشان کردم. پس از چند دقیقه ای که از شلیک تیربار گذشت، دوباره و مجدداً گیر کرد و به قدری عصبانی شده بودم که با نارحتی تمام تیربار را برداشته و محکم به زمین کوبیدم و به طرفی انداخته و داد و فریاد سر دادم که بچه‌ها به جناب سروان بگوئید عراقی ها در حال حمله کردن و پیشروی به سوی ما هستند.

بچه ها، سریعاً جناب سروان را خبر کرده و نیرو آوردند و همگی توی سنگرهای خود کمین و آرایش گرفتیم. من از سمت چپ به طرف راست رفته زیرا عراقی ها از طرف راست و سمت کوه قصد حمله را داشتند. ان موقع تنها اسلحه همراه من کلتی بود که جوابگوی دشمن نبود و جناب سروان از من پرسید که آیا تیربار سالم است؟ در جوابش گفتم: خیر و از من خواست که به سنگر بچه‌های مهندسی مراغه رفته و از آنها اسلحه بگیرم و سمت راست را که محل پیشروی و حمله نیروهای عراقی است محکم ببندیم. 

در سنگر آنها رفته و دیدم دو نفر آنجا هستند که هر دو روحیه‌شان را از دست داده بودند و از آنها خواستم که کاری نداشته باشند، فقط هرچه فشنگ دارند جمع کرده و به هنگام درگیری خشاب ها را پر کنند و من به لطف خدا جواب عراقی‌ها را خواهم داد. یادم می آید که دقیقاً ساعت دو نیمه شب بود که نیروهای عراقی به ستون یک حمله کردند و در آن واحد به سوی آنها شروع به تیراندازی کردیم.

در وهله اول با شلیک گلوله هایی که به سوی آنها روانه می کردیم بسیاری از مزدوران عراقی از پای درآمده و جوابگوی حملات آنها شدیم اما هر لحظه که می گذشت بر تعداد شان افزوده می شد و از هرجایی که آتش و شلیک گلوله بلند می شد، آنجا را با آرپی جی مورد اصابت و حمله قرار می دادند. در این هنگام صدای ناله وفریاد نیروهای خودی به گوش می رسید که می گفتند: وای مادر سوختم و با شنیدن این صداها تمام موهای بدنم سیخ می شد، دلم آتش می گرفت، حالم خراب می شد و بسیار ناراحت می شدم.

چون من و دو نفر دیگر (یکی سپاهی ویک بسیجی) در یک سنگر و جناب سروان مروّج و چند نفر دیگر از بچه‌ها در سنگر مجاور بودند، تمام فکر و ذکرمان این بود که بچه‌ها فرار نکنند. نیروهای عراقی به ما رحم نمی کردند و از هر جا که آتش بلند می شد، آنجا را با سلاح های سنگین خود مورد حمله قرار می‌دادند. ناگهان فکری به سرم زد و تفنگ ژ-3 را به حالت تک تیر قرار داده و شروع به شلیک کردم و نیروهای عراقی با هر شلیکی که انجام می دادم شروع به گفتن الله و محمد (ص) و اینجور حرف ها می کردند.

همینطور در چند مرحله سرم را از سنگر بیرون آورده و آنها را به رگبار بسته تا اینکه صدای جناب سروان مروج را شنیده که با فریاد بلندی می گفت: جلالی، تو هستی! بارک الله و آفرین، بزن، بزن که داری خوب می زنی. در این هنگام روحیه من  بسیار زیاد و در آن واحد جرأت بسیاری پیدا کرده و همینطور که سرگرم جنگ با مزدوران عراقی بوده، مشاهده کردم که همانند برگ ریزان پاییز ریخته و یکی پس از دیگری کشته می شوند که به نوبه خود از جمله خاطرات بسیار جالب، شگفت آور و به یادماندنی دوران زندگیم بود.

آنگاه صدای جناب سروان مروج به گوشم رسید که می گفت: بچه‌ها کافیست، دست نگهدارید، آتش خود را خاموش کنید چرا که عراقی ها قصد تسلیم شدن را دارند. تقریباً به فاصله پنجاه متری ما رسیده بودند و این طور می‌اندیشیدم که انگار کلکی در کار است. یکی از نیروهایمان به نام محمود برقندی که اهل سبزوار بود، آرپی جی را برداشت و همین که عراقی ها به ستون یک در حال آمدن بسوی ما بوند، به سویشان شلیک کرد و به دنبال آن فریاد الله اکبر نیروهای ما به آسمان سرکشید و بسیاری از عراقی‌ها کشته و زخمی شدند.

پس از تقریباً سه ساعت جنگ و نبرد، نیروهای عراقی پا به فرار گذاشته و عقب نشینی کردند. با نزدیک شدن به صبح، خدا عنایت و توجهات خود را شامل حال ما کرده و درگیری تمام شده بود. تعدادی از بچه‌ها نیز زخمی و شهید شده بودند که از این موضوع بسیار متأسف، نگران و ناراحت شده بودم و چند نفری بیش باقی نمانده بودیم. دوستانمان محمود برقندی از ناحیه پا زخمی شده بود و تا عصر توی سینه کوه مانده بود و قادر به حرکت کردن نبود. تا فهمیدم، به اتفاق یکی دیگر از بچه ها به کنارش رفته و پایش را بسته و با پتو او را به عقب ارتفاعات بردیم و از آنجا به وسیله قاطر به پشت جبهه انتقال داده شد.

در آنجا از دوستان دیگر جویای حال بچه ها را شدم که گفتند: عده ای مجروح و بعضی نیز شهید شده ا ند و یکی از دوستانم به نام عظیمی هم زخمی شده بود. شهادت یاران صدیق ما، تأثیر بدی در روحیه مان گذاشت. از عقب خط مقدم نفری یک گونی نان آورده و به سنگرهایمان برگشتیم. یادم می آید که در سنگر جناب سروان مروج بوم و گریه مجالم نمی داد که آنگاه ایشان رو به من کرد وگفت: جلالی تو دیگر چرا؟ از من خواست که این ظلم را باید ریشه کن کنیم نه اینکه تأسف خورده و گریه کنیم. همینطور که گریه می کردم ناگهان اشک در چشمانم بند آمده و خطاب به وی گفتم: چشم جناب سروان. به سنگر خودمان برگشتم و به خاطر دارم که تقریباً هفت الی هشت روزی توانستیم مقاومت کنیم و سنگرها را نگه داریم.

روزها از سنگرها بیرون نمی آمدیم و فقط شب ها می توانستیم بیرون بیاییم. چون در وضعیت و موقعیت خطرناک و اضطراری به سر می بردیم، به همین خاطر با لباس کامل و به حالت آماده باش در سنگرهایمان مانده و هیچگونه استراحتی نداشتیم به طوری که در عرض هفت روزی که گذشت نه تنها بدن همه ما را شپش زده بود بلکه یادم می آید که اسهال خونی نیز گرفته بودیم. پس از گذشت این چند روز، گردان سه ما را تعویض کردند و به پشت جبهه برگشتیم که در آن جا ما را خیلی تحویل گرفتند و مردم شهید پرور و وطن دوست همه چیز از قبیل میوه، شیرینی و لباس به جبهه اهدا کرده بودند.

در این هنگام کنجکاو شده، فرصت را غنیمت شمردم و از یکی از گروهبا‌ن‌های مخابرات پرسیدم که چه خبر؟ گفت؟ شما نمی دانید آن شب که عراقی ها حمله کرده بودند پشت بی‌سیم چه گذشت. گفتم: چه خبر شده بود؟ گفت: تمامی فرمانداران از قبیل فرمانده تیپ، فرمانده گردان و چند نفر دیگر از فرماندهان سپاهی و بسیجی جمع شده بودند و فقط  در پشت بی‌سیم اعلام می کردند که عقب نشینی نکنید. برای شما هم که غیرت، رشادت و جوانمردی از خود نشان داده و عقب نشینی نکردید، تشویقی می دهند. به دنبال آن ناراحت شده و در جواب سرگروهبان بی‌سیم چی گفتم: کدام تشویقی؟ حالا که بهترین دوستانمان را از دست داده ایم، اینچنین تصمیمی برای ما گرفته اند. او نیز به من گفت: جنگ با کسی شوخی ندارد و همه چیز حتی حوادث تلخ و شیرین را دارد پس ناراحت نباش و چون خیلی احساساسیتی بود دیگر چیزی نگفتم.

پس از چند روزی ما را به خط کردند و مشاهده کردم که از بر و بچه های گروهان هیچ خبری نیست و چیزی باقی نمانده است و به روشنی واضح بود که شهید، زحمی و یا مفقود الاثر شده اند. فرمانده ما (جناب سروان کشاورز) نیز هیچگونه احساسی از خود نشان نداد ولی همگی ما از درون ناراحت و اندوهگین بودیم. پس از تشویقی و مبلغ دویست تومان پولی که از سوی امام خمینی (ره) به دست ما رسیده بود، از زحمات ما خیلی تشکر و قدردانی کردند.

درست است که غم دوستان شهید از دست رفته مان و بسیاری از آنها که زحمی و مجروح شده بودند برای ما سنگین و طاقت فرسا بود ولی از اینکه توانسته بودیم در مقابل دشمن ایستادگی کرده، رشادت از خود به خرج دهیم و منطقه را نگه داریم، بسیار خوشحال بودیم. نتیجتاً  به خاطر تمام وقایعی که گذشته بود به درجه سرجوخگی نائل شدیم. توضیحی که باید در رابطه با ارتفاعات چرمیان وچغالوند بدهم این است که چون این کوه‌ها، مرتفع و بلند بود و از بالای این بلندی ها، نیروهای عراقی با دوربین های دیده بانی بزرگ منطقه را زیر نظر داشتند، همه جای منطقه گیلانغرب را مورد اصابت سلاح های سنگین خود قرار می دادند. به همین خاطر از نظر موقعیت سوق الجیشی و جغرافیایی، حفظ این ارتفاعات خیلی حیاتی بود و مهمتر از همه نباید آنجا را از دست می دادیم اما به دلیل اینکه در راه حفظ این ارتفاعات شهدای زیادی داده بودیم، پس از گذشت سه الی چهار روز، دستور رسید که خودتان را برای عزیمت و رفتن به سوی کوه های چلکسان آماده کنید.  

راوی : سید رضا جلالی

دوشنبه 4/9/1392 - 14:42
شخصیت ها و بزرگان

ایرنا- چهارم آذر ماه، روز بزرگداشت ابونصر فارابی است، اندیشمند ایرانی که با استعداد و دانش شگرف خویش مباحث اسلامی و فلسفه یونانی را تلفیق کرد و توانست حکمت و معرفت را در ایران و جهان اسلام به منصه ظهور رساند.

ابونصر محمد بن محمد طرخان مشهور به فارابی و معلم ثانی، از بزرگ ترین فلاسفه ایرانی در 259 هجری قمری در شهر فاراب از نواحی خراسان بزرگ دیده به جهان گشود.

وی تحصیلات اولیه را با حمایت پدر خویش در زادگاهش گذراند و سپس به منظور ادامه تحصیل راهی بغداد، بزرگترین مرکز علمی جهان اسلام شد. فارابی در نهضت اول ترجمه در زمان عباسیان توانست فلسفه، ریاضیات، نجوم و موسیقی را بیاموزد. 

این اندیشمند بزرگ مدتی برای آشنایی با علوم دیگر به شهر حران رفت و منطق و فلسفه را فراگرفت، سپس دگر بار به بغداد بازگشت و به تدریس علوم مختلف همت گماشت. فارابی در 330 هجری قمری به دمشق رفت و با تلاش و کوشش بسیار در زمره علمای بنام آن دیار قرار گرفت.

این فیلسوف پرآوازه معتقد بود که اگر ˈحقیقتˈ واحد است، باید بتوان در میان افکار فلاسفه بزرگ به ویژه افلاطون و ارسطو توافقی پدید آورد. فارابی میان این دو فیلسوف یونانی پاره ای اختلافات یافته بود، اما معتقد بود که این اختلافات سطحی است. ابونصر فارابی با فلسفه یونان به خوبی آشنا بود و بر مباحث اسلامی نیز تسلط کامل داشت و با احاطه بر این دو تفکر و تلفیق آن با برهان های عقلی، گامی بلند در مباحث معرفتی برداشت.

وی موفق شد با افکار جدید خود و تلفیق مباحث اسلامی و فلسفه یونان رنگی تازه به فلسفه بخشد و در راه ایجاد مکتبی کامل گام بردارد. فلسفه فارابی آمیخته ای از حکمت ارسطویی، نوافلاطونی و اسلامی بود و تلاش وی در ایجاد چنین مکتب فلسفی سبب شد تا فارابی را پس از ارسطو که معلم اول خوانده می شد، معلم ثانی لقب دهند. 

فارابی به زبان های عربی، فارسی، ترکی، کردی، یونانی و سریانی تسلط کامل داشت. از این دانشمند والامقام تنها 30رساله به یادگار مانده که برخی از آنها توسط مترجمان غربی به عبری و لاتین ترجمه شده است، محتوای بیشتر کتاب های او تشریح و توضیح فلسفه ارسطو، افلاطون و جالینوس است. از آثار وی می توان به الجمع بین الرایین، اغراض ما بعدالطبیعه ارسطو، سیاست المدنیه، رساله فی مایه العقل، فصوص الحکم و احصاءالعلوم اشاره کرد. 

همچنین معلم ثانی نخستین کسی بود که توانست در بین دانشمندان اسلامی، کتاب قانون موسیقی را به رشته تحریر درآورد. 

ابونصر فارابی اعتقاد داشت که اساس و پایه مدینه را سعادت تشکیل می دهد و انسان تنها در مدینه است که می تواند به سعادت و فضیلت برتر نایل شود. همان طور که سعادت و خیر از طریق اراده و اختیار آدمی حاصل می شود، همان گونه نیز بدی و شر به اراده و اختیار انسان حاصل می شود و این امکان وجود دارد که مدینه ها وسیله رسیدن به پاره ای از هدف ها و غایاتی که شر است قرار گیرند که وی چنین مدینه ای را که از سعادت واقعی و راستین دور مانده است مدینه ی غیر فاضله یا جاهلیه می نامد. 

اندیشه و تفکر فارابی به گونه ای بود که توانست با ایجاد طرحی نو در زمینه خداشناسی و عقلانیت دینی، سبب رشد فلسفه اسلامی شود و عقلانیت دینی را در قالب سبکی جدید به جهانیان ارایه دهد.

سرانجام این اندیشمند سترگ پس از سال ها تحقیق و تفحص در راه اعتلای دانش این سرزمین کهن در 339 هجری قمری دیده از جهان فرو بست.

دوشنبه 4/9/1392 - 14:41
خواص خوراکی ها

یک کارشناس تغذیه گفت: خوردن انار خطر ابتلا به سرطان‌های سینه، پروستات و پوست را کاهش می‌دهد چرا که این میوه حاوی شکل ضعیفی از استروژن گیاهی است.

112-6.JPG

نسرین حیدری در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)منطقه ایلام، اظهار کرد: رادیکال‌های آزاد مولکول‌های اکسیژن‌دار ناپایداری هستند که در اثر تماس بدن با تشعشعات خورشید، دود سیگار و یا سوختن چربی و پروتئین در بدن تشکیل می‌شوند و با حمله به سلول‌های بدن آنها را تخریب می‌کنند و منشاً بیماری‌هایی مانند انواع سرطان، سکته قلبی، آب مروارید، آلزایمر، آسم، آرتریت روماتوئید، استئوآرتریت و پیری پوست می‌شوند.

 

وی با بیان اینکه مصرف آنتی‌اکسیدان اثر رادیکال‌های آزاد را در بدن خنثی می‌کند، ادامه داد: بنابراین رژیم غذایی که سرشار از آنتی‌اکسیدان باشد می‌تواند از بروز این بیماری‌ها جلوگیری کند و بهترین منبع آنتی اکسیدان‌ میوه‌ها و سبزیجات هستند. پس وجود آنتی‌اکسیدان با رنگ‌های خاص در مواد غذایی مشخص مانند رنگ قرمز تیره در انار ونارنجی در خرمالو روند پیری در بدن را به تاخیر می‌اندازد.

 

کارشناس تغذیه ورژیم درمانی معاونت درمان دانشگاه علوم پزشکی ایلام با اشاره به این که انار منبع ویتامین A، E، C، نیاسین، اسیدفولیک، پتاسیم وفیبر است، گفت: تحقیقات نشان می‌دهد انار 3 برابر چای سبز آنتی اکسیدان دارد و موجب کاهش کلسترول خون، جلوگیری از لخته شدن خون و کاهش فشارخون می‌شود.

 

حیدری ادامه داد: مصرف این میوه موجب کاهش خطر ابتلا به سرطان‌های سینه، پروستات و پوست می‌شود چرا که مشخص شده است که این میوه حاوی شکل ضعیفی از استروژن گیاهی است.

 

وی میوه خرمالو را نیز یکی از مولتی ویتامین‌های موثر و مهم برشمرد و گفت: خرمالو را باید مولتی ویتامین پاییزی نامید چون این میوه سرشار از ویتامین C است و حاوی مقادیر بالایی از پتاسیم و منیزم بوده و برای کاهش فشارخون مفید است و چون این میوه حاوی مقادیر بالایی از انرژی است توصیه می‌شود افرادی که دغدغه تناسب اندام دارند در مصرف آن زیاده روی نکنند.

دوشنبه 4/9/1392 - 14:40
خواص خوراکی ها

قدس آنلاین – حسینعلی پورافضلی: از زیتون در قرآن کریم بسیار به نیکی یاد شده است. نام این میوه شش بار در قرآن کریم آمده است؛ پنج بار با میوه‏هاى دیگر و یک بار نیز در آیه 35 از سوره 24 (نور) به تنهایى براى روغن آن آمده است.

قرآن به نحو بى‏سابقه ای از زیتون با صفت مبارک، به معناى فرخنده و بابرکت، نام برده؛ صفتى که در قرآن کریم غالباً براى کتاب و کلام و مکان مقدّس به کار رفته است. (1)
در طب اسلامی زیتون مورد توجه پیامبر اکرم (ص) و سایر ائمه (ع) نیز بوده و در مورد آن سفارش های زیادی فرموده اند. در آموزه های پزشکی سنتی در مورد خواص زیتون ، عصاره آن، جوشانده برگ آن، ضماد میوه و برگ آن، روغن زیتون، صمغ درخت زیتون و دمکرده آن سخنان زیادی مطرح شده است. امروزه همه محققین معتقدند روغن زیتون بهترین روغن دنیا است و به خاطر اثرات مثبتی که بر روی پوست و مو دارد به عنوان روغن زیبایی نیز از آن یاد می شود.
در روایات زیادی از ائمه علیهم السلام به استفاده از روغن زیتون و ماساژ بدن با آن سفارش شده است. از جمله آنکه امام رضا(ع) از حضرت علی (ع) نقل می کنند که رسول خدا (ص) فرمودند: زیتون را بخور و آن را بر بدنت بمال؛ زیرا هرکس آن را بخورد و با آن روغن مالی کند، شیطان چهل روز به او نزدیک نمی شود. البته در تفسیر کلمه شیطان برخی گفته اند که منظور همان میکرب و بیماری می باشد. (2)
امام رضا علیه السلام همچنین در خواص این روغن اعجاب انگیز فرموده اند : «عَلَیکُمْ بِالزَّیتِ فَإِنَّهُ یکْشِفُ الْمِرَّةَ وَ یذْهِبُ الْبَلْغَمَ وَ یشُدُّ الْعَصَبَ وَ یذْهَبُ بِالضَّنَی وَ یحَسِّنُ الْخُلُق‏ و یطیب النفس و یذهب بالغم». بر شما لازم است که از زیت (روغن زیتون یا هر گونه روغن مایع) استفاده کنید؛ زیرا صفرا را آشکار و بلغم را از بین می‌برد و عصب را تقویت، بیماری را نابود و اخلاق انسان را نیکو می‌کند، روح را آرامش می‌دهد و غم را از بین می‌برد.(3) 
و در صحیفه الرضا(ع) از امام صادق(ع) نقل شده است که در مورد نحوه خوردن زیتون به ام هانی چنین فرمودند : در یک ظرفی آب و زیتون و نمک بریز و بخور . (4)
کارشناسان تأکید کرده اند که زیتون میوه ای خوراکی و روغن دار است، که در تغذیه و مصارف داروئی اهمیت زیاد دارد. برای تولید سوخت بدن، غذایی نیروبخش و دارای مقادیر زیادی چربی و مواد معدنی مانند: فسفر، گوگرد، منیزیم، پتاس، آهک، آهن، مس، کلر و منگنز است. فشار خون را کم می کند و تب بر است. روغن آن نرم کننده و ملیّن و برای رفع عوارض کلیه ها و سنگ های صفراوی و قولنج های کلیوی و کبدی و رفع یبوست بسیار نیکوست. 
امام رضا (ع) در جایی دیگر درباره استفاده از این میوه اعجاب انگیز به نقل از رسول اکرم (ص) فرموده اند : «نِعْمَ الطَّعَامُ الزَّیتُ یطَیبُ النَّکْهَةَ وَ یذْهَبُ بِالْبَلْغَمِ وَ یصَفِّی اللَّوْنَ وَ یشُدُّ الْعَصَبَ وَ یذْهَبُ بِالْوَصَبِ وَ یطْفِئُ الْغَضَب‏؛» روغن زیتون، خوب طعامی است که دهان را خوش‌بو می‌کند، بلغم را می‌برد، رنگ پوست را درخشنده می‌نماید، عصب را نیرومند و بیماری را نابود می‌کند و خشم را فرو می‌نشاند.(5)
پانوشتها:
آیه 35 از سوره 24 (نور)
عیون اخبار الرضا ج2. ص42
عیون اخبار الرضا ج2 . ص35
صحیفه الرضا . ص 28 
مکارم الاخلاق، ص190

دوشنبه 4/9/1392 - 14:39
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته