• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 837
تعداد نظرات : 1481
زمان آخرین مطلب : 5085روز قبل
دانستنی های علمی

 

آیا میدانستید که زرافه تار صوتی ندارد و لال است و نمیتواند هیچ صدایی از خود در آورد ؟

آیا میدانستید كه هر عنكبوت تار ویژه خود را دارد و هیچگاه تارهای آنها به هم شبیه نیستند ؟

آیا میدانستید که طول قد هر انسان سالم برابر هشت وجب دست خود اوست ؟

آیا میدانستید که سریع ترین عضله بدن انسان زبان است ؟

آیا میدانستید که بدن انسان پنجاه هزار كیلومتر رشته عصبی دارد ؟

آیا میدانستید که در برج ایفل دو میلیون و نیم پیچ به كار رفته است ؟

آیا میدانستید كه طول رگهای بدن انسان پانصد و شصت هزار كیلومتر است ؟

آیا میدانستید که هشت پا با وجود داشتن بدنی بزرگ میتواند از سوراخی به قطر پنج سانتیمترعبور كند ؟

چهارشنبه 30/5/1387 - 17:28
دانستنی های علمی

آیا میدانستید که  نرخ تولد نوزادان در زمان جنگ برابر است با 112 نوزاد پسر در ازای هر 100 نوزاد دختر؟

آیا میدانستید که قدرت بینایی جغد 82 برابر قدرت دید انسان است ؟

آیا میدانستید که در شیلی منطقه ی صحرایی وجود دارد كه هزاران سال است در آن باران نباریده است ؟

آیا میدانستید كه هر 50 ثانیه یک نفر در دنیا به بیماری ایدز مبتلا میشود ؟

آیا میدانستید که وزن اسكلت انسان بالغ بر سیزده تا پانزده كیلوگرم است ؟

آیا میدانستید که خرس قطبی هنگامی كه روی دو پا می‌ایستد حدود سه متر است ؟

آیا میدانستید كه زرافه میتواند با زبانش گوشهایش را تمیز کند ؟

چهارشنبه 30/5/1387 - 17:26
دانستنی های علمی

آیا میدانستید که جنین بعد از هفته هفدهم خواب هم میتواند ببیند ؟

آیا میدانستید که زرافه ایستاده وضع حمل می‌كند و نوزادش از فاصله 180 سانتی متری به زمین میافتد ؟

آیا میدانستید که گربه و سگ هر كدام پنج گروه خونی دارند و انسان فقط چهار گروه؟

آیا میدانستید که روباه ها همه چیز را خاكستری میبینند ؟

آیا میدانستید که  نرخ تولد نوزادان در ایران و جهان برابر است با 106 نوزاد پسر در ازای هر 100 نوزاد دختر و تا رده سنی 40 سال نسبت ها به همین گونه اند؟

چهارشنبه 30/5/1387 - 17:24
ورزش و تحرک

درباره مایکل فلپس، پرافتخارترین ورزشکار تاریخ المپیک

موفقیت ورزشی مایکل فلپس، این روزها در ایران، حتی در میان کسانی که به ندرت خبرها و رویدادهای ورزشی را دنبال می‌کردند، بازتاب جالب توجهی پیدا کرده است. عدم موفقیت کاروان ورزشی ایران در پکن، همراه با خبر باورنکردنی کسب این همه مدال و نشان از سوی تنها یک ورزشکار، سؤال‌های زیادی در ذهن مردم ایجاد کرده است.

به راستی ماشین قهرمان‌سازی کشورهای دیگر چگونه و تحت چه مکانیسمی، قهرمان ورزشی تربیت می‌کند؟ چرا این ورزشکاران اشباع‌ناپذیر به نظر می‌رسند و کسب یکی دو مدال جهانی و المپیکی و چند قرارداد تجاری آنها را به سقف آرزوهای شخصی‌شان نمی‌رساند؟ و آیا مایی که عادت داریم از قهرمانان خود اسطوره‌ بسازیم و یک شبه آنها را به اسوه‌های اخلاقی مسلم تبدیل کنیم، راه خطا را طی نمی‌کنیم؟ آیا بهتر نیست، ستاره‌هایمان را زمینی و دوست‌داشتنی حفظ کنیم و شرایط را طوری فراهم آوریم که آنها تنها بر «حرفه» ورزش خود تمرکز کنند.مایك فلپس به اندازه یا حتی بیشتر از تمام طلاهای تاریخ المپیك ایران،در دو دوره طلا گرفته یعنی 14 طلا 6 طلا در المپیك آتن و 8 طلا در المپیك پكن.

 بیوگرافی مایکل فلپس:

مایکل فلپس Michael Phelps در 30 ژوئن سال 1985 در مریلند به دنیا آمد.

پدر مایکل، ورزشکار خوبی بود و  توانست این ویژگی را به فرزندانش هم منتقل کند.

در مورد دوره خردسالی فلپس چیز زیادی در سایت‌های اینترنتی منتشر نشده است، به جز اینکه در دوره‌ای پزشکان تشخیص داده بودند که او مبتلا به اختلال بیش‌فعالی و کمبود توجه یا ADHD است.

مایکل فلپس، عملا هنگامی که 7 سال داشت، شنا کردن را شروع کرد. به گفته خودش در نخستین بارهایی که وارد استخر می‌شد از فرو رفتن صورتش در آب وحشت داشت، به همین خاطر ترجیح می‌داد به پشت شنا کند، پس جای تعجب نیست که نخستین مهارتی که او در ورزش آموخت، شنای کرال پشت باشد.

دوره کودکی فلپس با ورزش شنا و انجام ورزش‌های دیگر به طور پراکنده، سپری می‌شد، تا اینکه سال 1996 فرارسید، دراین سال بود که تمایل مایکل برای دنبال کردن جدی ورزش شنا با تماشای مسابقات شنای المپیک 1996 آتلانتا و به خصوص رقابت دو ورزشکار خوب شنای آمریکا در این سال یعنی تام مالکو و تام دولان، افزون‌تر شد.

مایکل که شنا را از استخر مدرسه‌اش شروع کرده بود، در این زمان احساس کرد که نیاز به آموزش و مربی بهتری دارد، بنابراین به باشگاه ورزش‌های آبی بالتیمر شمالی رفت، جایی که مربی‌ای به نام «باب بومن» را ملاقات کرد، مربی‌ای که پی به استعدادهای فلپس برد.

دست و پاهای کشیده و کف پا و دست بزرگ او به همراه سعی تلاش زیاد مایکل نقاط قوت او بودند، اما انگیزه و تمایل شدید او برای برد و قهرمانی نقش مهم‌تری در زندگی ورزش او ایفا کرد، مایکل به هیچ عنوان پیروزی کس دیگری را تحمل نمی‌کرد، حتی یک بار که در مسابقه‌ای در نوجوانی از یک شناگر هم سن و سالش عقب افتاد، عینک شنایش را به گوشه‌ای پرت کرد، طوری که مربی‌اش مجبور شد او را به گوشه‌ای ببرد و به او تذکر دهد که دیگر این کار را تکرار نکند. در دوره نوجوانی به جز پرداختن به شنا، او از هر نظر یک نوجوان عادی بود، کتاب‌هایی در مورد قهرمانان ورزشی مثل «لارنس آرمسترانگ» و «وینس لومباردی» می‌خواند و شب‌ها در کنارگربه‌اش -ساوانا- به خواب می‌رفت!

 

سال 1999: در سال 1999، مایکل به تیم ملی ب آمریکا راه یافت و موفق شد رکورد شنای 200 متر پروانه را در رده سنی جوانان جابجا کند.

در سال 2000 او در مسابقات کشوری سوم شد و در مسابقات انتخابی تیم ملی برای املپیک سیدنی، به مقام دومی رسید و به عضویت تیم المپیک درآمد.

المپیک سیدنی: در این مسابقات او بیشتر از 15 سال نداشت، و بنابراین جوان‌ترین شناگر تیم المپیک آمریکا در 68 سال گذشته محسوب می‌شد. در سیدنی فلپس در 200 متر پروانه پنجم شد.

در پایان سال 2000، او هفتمین ورزشکار برتر دنیا در رشته شنای 200 متر پروانه بود و در 400 متر انفرادی عنوان 44 ام  جهانی را داشت.

سال 2001: در این سال فلپس در مسابقات کشوری موفق به شکستن رکورد شنای 200 متر پروانه شد و در 100 متر پروانه مدال طلا را گرفت. در همین سال او نخستین مدال بین‌المللی خود را به دست آورد و در مسابقات قهرمانی جهان در فوکوآکای ژاپن، مدال طلا گرفت.

دیگر ورزشکاران کهنه‌کار شنا برای رقابت با این پدیده نوجوان دچار مشکل شده بودند و اسپانسرها مرتبا بر در اتاق او ضربه می‌زدند.

سال 2002: فلپس 4 عنوان قهرمانی در مسابقات کشوری به دست آورد: 100 و 200 متر پروانه و 200 و 400 متر انفرادی، او موفق شد در 200 متر رکورد دنیا را بشکند. در این سال او در مسابقات قهرمانی پن پاسیفیک دو مدال طلا در رشته‌های 200 متر و 400 متر انفرادی کسب کرد و در 200 متر پروانه نقره گرفت.

موفقیت‌های ورزشی فلپس در این زمان باعث شد که رسانه‌ها و علاقه‌مندان رشته شنا، شروع به مقایسه او و شناگر مشهور استرالیا «یان تورپ» کنند. همه مشتاق بودند که بدانند که قدرت و سرعت و استقامت فلپس بیشتر است یا «تورپدو»! این موضوع برای مایکل که چند سال نوارهای ضبط شده از مسابقات یان تورپ را برای آموزش تماشا می‌کرد، افتخاری محسوب می‌شد.

بعد از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان در سال 2003، مایکل بر مسابقات قهرمانی کشور تمرکز کرد و مبدل به نخستین کسی شد که در این مسابقات در 3 رشته متفاوت قهرمان شده است، او موفق شد در 200 متر آزاد، 200 متر پشت و 100 متر پروانه قهرمان شود.

در سال 2003، مایکل در مسایقات شنای قهرمانی جهان در بارسلون اسپانیا شرکت کرد. او توانست در این مسابقات به خوبی پاسخی به اظهار نظر مربی استرالیا بدهد که مقایسه او را با یان تورپ غیرمنصفانه خواند بود ، چرا که او موفق شد، 6 مدال بگیرد و 5 رکورد را جا به جا کند!

موفیت‌های فلپس ادامه داشت و او در مسابقات قهرمانی آمریکا در کالج پارک مریلند در برابر تماشگران علاقه‌مند زادگاهش موفق شد، 5 عنوان قهرمانی را کسب کند.

موفیت‌های ورزشی فلپس باعث شد که در سال 2004، با 10 شرکت قرارداد تبلیغاتی امضا کند که شرکت‌هایی مثل Visa, Omega, AT&T Wireless, Power Bar از جمله آنها بودند. در این سال، مایکل موفق شد، مجددا 5 عنوان قهرمانی را به دست بیاورد.

مایکل مراحل آمادگی برای المپیک آتن را با سودای تکرار رکورد «مارک اسپیتز» که موفق شده در المپیک سال 1972، 7 مدال طلا را کسب کند، شروع کرد. یک شرکت هم جایزه‌ای یک میلون دلاری برای او در صورت تکرار این رکورد پیشنهاد کرده بود.

فلپس موفق نشد که رکورد اسپیتز را تکرار کند اما کسب 6 مدال طلا و دو عنوان سومی را مگر می‌شود عدم موفقیت لقب داد؟!

بعد از المپیک آتن، فلپس آنقدر مشهور شده بود که به صورت مرتب از سوی نشریات و برنامه‌های پرتماشگر تلویزیونی آمریکا دعوت به مصاحبه می‌شد، در این زمان او در یک سری برنامه تلویزونی مثل «صبح به خیر آمریکا» و «شوی شبانه» شرکت کرد. همچنین در یک تور دور آمریکا برای تبلیغ ورزش شنا شرکت کرد. 

مایکل در سال 2005، در دانشگاه میشیگان ثبت‌نام کرد.

اما پیروزهای متعدد، میل و تمایل شدید مایکل را کم نمی‌کرد، او قصد داشت در شنا به همان جایگاهی برسد که «مایکل جردن» در بسکتبال و «تایگر وود» در گلف رسیده بودند. مسابقات قهرمانی جهان در ملبورن استرالیا چنین فرصتی را به او داد. در این مسابقات در سال 2007، او توانست 7 مدال طلا بگیرد و پنج رکورد جهانی را بشکند.

راز پیروزهای مایکل فلپس: آمیزه‌ای از فیزیک بسیار مناسب و استثنایی برای ورزش شنا، میل و انگیزه مهارنشدنی برای برد و تمرین‌های سنگین علمی روزانه را را می‌توان کلید پیروزهای مایکل فلپس دانست.

اندام استثنایی: کارشناسان می‌گویند که گویی بدن مایکل فلپس برای ورزش شنا ساخته شده است. فلپس 193 سانتیمتر قد و 83.9 کیلوگرم وزن دارد، فاصله نوک انگشت‌های دو دوست او در حالت گشوده، 200 سانتیمتر است. در مقابل پاهای او نسبت به قامتش، کوتاه است، چیزی که مناسب ورزش شناست. فلپس کف دست و پاهای بزرگی دارد، اندازه کفش او 50 است. با این ابعاد، پاها و دست‌های فلپس در واقع در حکم پاروهایی هستند که او را در آب جابجا می‌کنند.

انعطاف فوق‌العاده مفاصل دست و پا، چیزی دیگری است که در کنار تکنیک خوب، از فلپس یک ورزشکار استثنایی ساخته است.

 پیروزی‌های فلپس در سایه تمرین‌های منظم روزانه 2 تا 5 ساعته به دست می‌آید، تمرین‌های او به حدتی طاقت‌فرسا و انرژی‌خواه است که او می‌باید روزانه 12 هزار کالری غذا دریافت کند!

المپیک پکن: فلپس در المپیک پکن تا ساعت نگارش این سطور 8 مدال طلا به دست آورده است،

با احتساب مدال‌های فلپس در این دوزه از المپیک و المپیک آتن، او تا این لحظه 14 مدال طلا در المپیک کسب کرده است و پرافتخارترین ورزشکار تاریخ المپیک محسوب می‌شود و بالاتر از ورزشکاران نامی همچون کارل لوئیس (آمریکا، دو میدانی)، لاریسا لاتینینا (شوروی سابق، ژیمناستیک)، مارک اسپیتز (آمریکا، شنا) و پاروو نورمی (فنلاند ، دومیدانی) قرار گرفته می‌گیرد که هر یک 9 مدال طلای المپیکی دارند.

 

-----------------------------------------

آیا مایکل فلپس مبتلا به سندرم مارفان است؟!

همانطور که نوشتم فیزیک بدنی مایکل فلپس کاملا برای ورزش شنا مناسب است، اما ویژگی‌های همین فیزیک مناسب باعث شده است که برخی شک کنند که فلپس مبتلا به یک اختلال نادر ژنتیکی به نام سندرم مارفان است و به طرز متناقضی با استفاده از ویژگی‌هایی بدنی ناشی از همین سندرم، بر ورزشکاران دیگر برتری می‌یابد.

سندرم مارفان یک اختلال ژنتیکی بسیار نادر است که بافت همبند را تحت تأثیر قرار می‌دهد. سندرم مارفان ناشی از موتاسیون ژن FBN1 روی کروموزوم 15 است، این ژن گلیکوپروتئینی به نام «فیبریلین 1» را کد می‌کند که جزئی از ماتریکس خارج سلولی محسوب می‌شود.

خصوصیات ظاهری فلپس که منطبق با اختلال ژنتیکی سندرم مارفان هستند، شامل این موارد هستند:

- فاصله بین انگشتان دو دست فلپس در حالت گشاده بیشتر از طول قامت اوست. (200 سانتیمتر در برابر 190 سانتیمتر)
- انگشتان دست و پای باریک و بلند
- اندام‌های فوقانی بلند (دست‌های بلندتر از پاها)
- جناغ سینه برآمده pectus carinatum
- مفاصل با انعطاف‌پذیری بالا
- صورت باریک و کشیده
- چانه کوچک
- نامنظم بودن دندان‌ها

نخستین بار سندرم مارفان در سال 1896، توسط یک پزشک فرانسوی به نام آنتونی مارفان، توصیف شد. این بیماری علاوه بر سیستم اسکلتی بر قلب و عروق و چشم‌ها هم اثر می‌گذارد.

مارفان، یک اختلال اتوزوم غالب است،‌ اگر شخصی مبتلا به مارفان باشد، فرزندش به احتمال 50 درصد به این اختلال مبتلا می‌شود. البته از هر 4 نفری که مارفان دارد، یکی والدین بیمار ندارد و بیماری وی ناشی از یک جهش ژنی است.

جدی‌تری عارضه قلبی عروقی مارفان، اتساع ریشه آئورت است. این اتساع ناشی از ضعف جدار آئورت است و حتی می‌تواند منجر به پاره شدن آئورت هم بشود.

مارفان می‌تواند روی دریچه میترال (دریچه بین بطن و دهلیز چپ) هم اثر بگذارد و موجب پرولاپس یا پس زده شدن خون از محل این دریچه شود.

مارفان موجب یک سریع اختلال چشمی هم می‌شود که شاخص‌ترین آنها دررفتگی عدسی چشم است.

مارفان مردها و زن‌ها را به صورت یکسان درگیر می‌کند، از هر 10 هزار آمریکایی یکی مبتلا به سندرم مارفان است.

اما برمی‌گردیم به بحث اصلی  آیا فلپس واقعا سندرم مارفان دارد؟!

 در سایت ویکی‌پدیا در مدخل سندرم مارفان،  فلپس به عنوان یکی از اشخاص مشهوری نام برده شده که مبتلا به این سندرم است.

خود مایکل فلپس در کتابش با عنوان Beneath the Surface، در این مورد نوشته است.

فلپس توضیح داده است که روزی در هنگام تمرینات، دچار تپش قلب شد و به توصیه مربی‌اش به پزشک مراجعه کرد،با توجه به ویژگی‌ها ظاهری فلپس و تپش قلب، از او یک EKG (نوار قلب) گرفته شد که طبیعی بود، از آن زمان به بعد، فلپس سالانه در بیمارستان جان هاپکینز مورد معاینات دوره‌ای قرار می‌گیرد و وضعیت سلامت ریشه آئورتش مورد بررسی قرار می‌گیرد.

البته باید توجه داشت که تنها با اتکا به ویژگی‌ها ظاهری اسکلتی نمی‌توان با قطعیت گفت که شخصی مبتلا به این سندرم است، یک سری معیار تشخیصی برای سندرم مارفان وجود دارد.

با توجه به این معیارها و ضوابط تشخیصی، فلپس معیارهای لازم تشخیصی برای سندرم مارفان را ندارد و نمی‌توان گفت که مبتلا به این سندرم است. البته در عین حال نمی‌توان با قطعیت گفت که فلپس، سندرم مارفان ندارد، چرا که ممکن است در آینده یکی از علایم شاخص بیماری مثل مشکل عدسی چشم یا اتساع ریشه آئورت را بروز دهد یا ممکن است در تست ژنتیکی، ژن FBN1 جهش‌یافته در او پیدا شود.

می‌توان گفت که با توجه به همین استدلال است که فلپس معاینه دوره‌ای می‌شود و وضعیت ریشه آئورتش مورد بررسی قرار می‌گیرد.

چهارشنبه 30/5/1387 - 17:4
دانستنی های علمی

در یکی از روستاهای روسیه آرامگاهی وجود دارد که بی شباهت به یک

گالری هنری نیست ..چرا که سنگ مزار هر کدام از افراد تابلوی  نقاشی است که

راجع به شغل یا علایق و یا علت مرگ او میباشد

.....................................................

چهارشنبه 30/5/1387 - 16:51
خانواده

عجایب هفتگانه جهان

معلمی از دانش آموزان خواست تا عجایب هفتگانه جهان را فهرست وار بنویسند. دانش آموزان شروع به نوشتن کردند. معلم نوشته های آنها را جمع آوری کرد. با آن که همه جواب ها یکی نبودند اما بیشتر دانش آموزان به موارد زیر اشاره کرده بودند:

اهرام مصر، تاج محل، کانال پاناما، دیوار بزرگ چین و... در میان نوشته ها کاغذ سفیدی نیز به چشم می خورد. معلم پرسید: این کاغذ سفید مال چه کسی است؟ یکی از دانش آموزان دست خود را بالا برد. معلم پرسید: دخترم چرا چیزی ننوشتی؟

دخترک جواب داد: عجایب موجود در جهان خیلی زیاد هستند و من نمی توانم تصمیم بگیرم که کدام را بنویسم. معلم گفت: بسیار خوب، هر چه در ذهنت است به من بگو، شاید بتوانم کمکت کنم.

در این هنگام دخترک مکثی کرده و گفت: به نظر من عجایب هفتگانه جهان عبارتند از : لمس کردن، چشیدن، دیدن، شنیدن، احساس کردن، خندیدن و عشق ورزیدن.

پس از شنیدن سخنان دخترک، کلاس در سکوتی محض فرو رفت.

آری عجایب واقعی همین نعمتهایی هستند که ما آنها را ساده و معمولی می انگاریم.

دوشنبه 28/5/1387 - 16:46
خاطرات و روز نوشت

کلبه ای برای همه

روزی شیوانا در مدرسه درس اراده و نیت را می گفت. ناگهان یکی از شاگردان مدرسه که بسیار ذوق زده شده بود از جا برخاست و گفت: من می خواهم ده روز دیگر در کنار باغ مدرسه یک کلبه برای خودم بسازم. من تمام تلاش خودم را به خرج خواهم داد و اگر حرف شما درباره نیروی اراده درست باشد باید تا ده روز دیگر کلبه من آماده شود!

همان شب شاگرد ذوق زده کارش را شروع کرد. با زحمت فراوان زمین را تمیز و صاف کرد و روز بعد به تنهایی شروع به کندن پایه های کلبه نمود. هیچ یک از شاگردان و اعضای مدرسه به او کمک نمی کردند و او مجبور بود به تنهایی کار کند. روزها سپری می شد و کار او به کندی پیش می رفت. روزهای اول چند نفر از شاگردان به تماشای او می نشستند. اما کم کم همه چیز به حال عادی بازگشت و تقریباً هر کس سر کار خود رفت و آن شاگرد مجبور شد به تنهایی همه کارها را انجام دهد.

یک هفته که گذشت از شدت خستگی مریض شد و به بستر افتاد و روز دهم وقتی در سر کلاس ظاهر شد با افسردگی خطاب به شیوانا گفت: نمی دانم چرا با وجودی که تمام عزمم را جزم کردم ولی جواب نگرفتم!! اشکال کارم کجا بود!؟

شیوانا تبسمی کرد و خطاب به پسر آشپز مدرسه کرد و گفت: تو آرزویی بکن! 

پسر آشپز چشمانش را بست و گفت: اراده می کنم تا ده روز دیگر در گوشه باغ یک اتاق خلوت برای همه بسازم تا هر کس دلش گرفت و جای خلوت و امنی برای مراقبه و مطالعه نیاز داشت به آن جا برود! این اتاق می تواند برای مسافران و رهگذران آینده هم یک محل سکونت موقتی باشد!

همان روز پسر آشپز به سراغ کار نیمه تمام شاگرد قبلی رفت. اما این بار او تنها نبود و تمام اهالی مدرسه برای کمک به او بسیج شده بودند. حتی خود شیوانا هم به او کمک می کرد. کمتر از یک هفته بعد کلبه به زیباترین شکل خود آماده شد.

روز بعد شیوانا همه را دور خود جمع کرد و با اشاره به کلبه گفت: شاگرد اول موفق نشد خواسته اش را در زمان مقرر محقق سازد. چرا که نیت اولش ساختن کلبه ای برای خودش و به نفع خودش بود! اما نفر دوم به طور واضح و روشن اظهار داشت که این کلبه را به نفع بقیه می سازد و دیگران نیز از این کلبه نفع خواهند برد. هرگز فراموش نکنیم که در هنگام آرزو کردن سهم و منفعت دیگران را هم در نظر بگیریم. چون اگر دیگران نباشند خیلی از آرزوها جامه عمل نخواهد پوشید!

دوشنبه 28/5/1387 - 16:42
خواستگاری و نامزدی

ترازوی کائنات

مردی بسیار ثروتمند که از نزدیکان امپراطور بود و در سرزمین مجاور ثروت کلانی داشت، از محبت و عشقی که رعایا ونزدیکانش نسبت به شیوانا داشتند به شدت آزرده بود. به همین خاطر روزی با خشم نزد شیوانا آمد و با لحن توهین آمیزی خطاب به شیوانا گفت: آهای پیر معرفت! من با خودم یکی از رعیت هایم را آورده ام و مقابل تو به او شلاق می زنم. به من نشان بده تو چگونه آن را تلافی می کنی.

شیوانا سر بلند کرد و نیم نگاهی به رعیت انداخت و سنگی از روی زمین برداشت و آن را در یک کفه ترازوی مقابل خود گذاشت. کفه ترازو پائین رفت و کفه دیگر بالا آمد. مرد ثروتمند شلاقی محکم بر پای رعیت وارد ساخت. فریاد رعیت شلاق خورده به آسمان رفت. هیچکس جرات اعتراض به فامیل امپراطور را نداشت و در نتیجه همه ساکت ماندند. مرد ثروتمند که سکوت جمع را دید لبخندی زد و گفت: پس قبول داری که همه درس های تو بیهوده و بی ارزش است!

هنوز سخنان مرد به پایان نرسیده بود که فریادی از بین همراهان مرد ثروتمند برخاست. پسر مرد ثروتمند همان لحظه به خاطر رم کردن اسبش به زمین سقوط کرده بود و پای راستش شکسته بود. مرد ثروتمند سراسیمه به سوی پسرش رفت و او را در آغوش گرفت و از همراهان خواست تا سریعاً به سراغ طبیب بروند.

در فاصله زمانی رسیدن طبیب، مرد ثروتمند به سوی شیوانا نیم نگاهی انداخت و با کمال حیرت دید که رعیت شلاق خورده لنگ لنگان خودش را به ترازوی شیوانا رساند و سنگی از روی زمین برداشت و در کفه دیگر ترازو انداخت. اکنون کفه پائین آمده، بالا رفت و کفه دیگر به سمت زمین آمد. می گویند آن مرد ثروتمند دیگر به مدرسه شیوانا قدم نگذاشت.

کفه ترازوی شما در ترازوی عدل الهی چگونه است؟!

دوشنبه 28/5/1387 - 16:36
داستان و حکایت

راز معرفت

روزی مردی جوان نزد شیوانا، استاد معرفت آمد و از او خواست تا راز معرفت را برایش بازگو کند. شیوانا در جمع مریدانش مشغول تدریس بود. به خاطر وجود مرد جوان درس را قطع کرد و از یارانش خواست تا قاشقی چوبی و تخت را همراه ظرفی روغن مایع برای او بیاورند. سپس قاشق را به دست مرد داد و آن را از روغن پر کرد و از مرد خواست در مدرسه و باغ مدرسه حرکت کند و هر آن چه می بیند را به خاطر بسپارد و دوباره نزد آن ها برگردد. فقط باید مواظب باشد که حتی یک قطره روغن نیز روی زمین نریزد که در غیر این صورت از معرفت و راز معرفت دیگر خبری نخواهد بود.

مرد جوان قاشق را با دقت و تمرکز زیاد در دست گرفت و با قدم های آهسته و دقیق در حالی که یک لحظه نگاهش را از قاشق بر نمی داشت ساختمان مدرسه را دور زد و بعد از عبور از تمام معابر باغ دوباره به جمع شیوانا و شاگردانش بازگشت. شیوانا نگاهی به قاشق روغن انداخت و دید که صحیح و سالم است. آن گاه از مرد جوان پرسید: خوب! اکنون برای حاضرین تعریف کن که از ساختمان مدرسه و باغ چه دیدی؟!

مرد جوان مات و متحیر به جمع خیره شد و با شرمندگی اعتراف کرد که در تمام طول مسیر حواسش به قاشق و روغن آن بوده است و اصلا به شکل ساختمان و باغ دقت نکرده است. شیوانا دوباره همان قاشق را از روغن پر کرد و از او خواست دوباره همان تمرین را تکرار کند. این بار مرد جوان مات و مبهوت به زیبایی و سادگی در و دیوار مدرسه خیره شد و بی توجه به اینکه روغن از قاشق ریخته است، تمام زوایای باغ را با دقت تماشا کرد. وقتی نزد شیوانا و جمع برگشت، با شرمندگی متوجه شد که هیچ روغنی در قاشق نمانده است و قاشق خالی است. با اعتراض به شیوانا گفت که می تواند دقیق و روشن تمام زوایای مدرسه و باغ را برای جمع تشریح کند.

اما شیوانا تبسمی کرد و گفت: شرح زیبایی ها باید با ریخته نشدن روغن از قاشق همراه می شد. تو راز معرفت را پرسیدی و اکنون باید خودت آن را دریافته باشی! راز معرفت یعنی زندگی در این دنیا و مشاهده و استفاده و حظ بردن از تمام زیبایی های آن بدون این که حتی قطره ای از روغن صداقت و پاکدامنی و خلوص و صفای باطنی خود را در این مسیر از دست بدهی. این دو با هم عجین هستند و بدون داشتن همزمان این دو هرگز نمی توانی راز معرفت را دریابی!

دوشنبه 28/5/1387 - 16:32
دانستنی های علمی

بخشش

حكایتی از زبان مسیح نقل می كنند كه بسیار شنیدنی است . می گویند او این حكایت را بسیار دوست داشت و در موقعیت های مختلف آن را بیان می كرد .

حكایت این است :

مردی بود بسیار متمكن و پولدار روزی به كارگرانی برای كار در باغش نیاز داشت.  بنابراین ، پیشكارش را به میدان شهر فرستاد تا كارگرانی را برای كار اجیر كند . پیشكار رفت و همه ی كارگران موجود در میدان شهر را اجیر كرد و آورد و آن ها در باغ به كار مشغول شدند . كارگرانی كه آن روز در میدان نبودند، این موضوع را شنیدند و آنها نیز آمدند . روز بعد و روزهای بعد نیز تعدادی دیگر به جمع كارگران اضافه شدند . گرچه این كارگران تازه ، غروب بود كه رسیدند ، اما مرد ثروتمند آنها را نیز استخدام كرد . شبانگاه ، هنگامی كه خورشید فرو نشسته بود، او همه ی كارگران را گرد آورد و به همه ی آنها دستمزدی یكسان داد. بدیهی ست آنانی كه از صبح به كار مشغول بودند ، آزرده شدند و گفتنـد : « این بی انصافی است . چه می كنید ، آقا ؟ ما از صبح كار كرده ایم و اینان غروب رسیدند و بیش از دو ساعت نیست كه كار كرده اند . بعضی ها هم كه چند دقیقه پیش به ما ملحق شدند . آن ها كه اصلاً كاری نكرده اند » .

مرد ثروتمند خندید و گفت : « به دیگران كاری نداشته باشید . آیا آنچه كه به خود شما داده ام كم بوده است ؟ »  كارگران یكصدا گفتند : « نه ، آنچه كه شما به ما پرداخته اید ، بیش تر از دستمزد معمولی ما نیز بوده است . با وجود این ، انصاف نیست كه اینانی كه دیر رسیدند و كاری نكردند ، همان دستمزدی را بگیرند كه ما گرفته ایم » .  مرد دارا گفت : « من به آنها داده ام زیرا بسیار دارم . من اگر چند برابر این نیز بپردازم ، چیزی از دارائی من كم نمی شود . من از استغنای خویش می بخشم . شما نگران این موضوع نباشید . شما بیش از توقع تان مزد گرفته اید پس مقایسه نكنید . من در ازای كارشان نیست كه به آنها دستمزد می دهم ، بلكه می دهم چون برای دادن و بخشیدن ، بسیار دارم . من از سر بی نیازی ست كه می بخشم .»

مسیح گفت : « بعضی ها برای رسیدن به خدا سخت می كوشند . بعضی ها درست دم غروب از راه می رسند . بعضی ها هم وقتی كار تمام شده است ، پیدایشـان می شـود . امـا همه به یكسان زیر چتر لطف و مرحمت الهی قرار می گیرند .»  شما نمی دانید كه خدا استحقاق بنده را نمی نگرد ، بلكه دارائی خویش را می نگرد . او به غنای خود نگاه می كند ، نه به كار ما . از غنای ذات الهی ، جز بهشت نمی شكفد . باید هم اینگونه باشد . بهشت ، ظهور بی نیازی و غنای خداوند است . دوزخ را همین خشكه مقدس ها و تنگ نظـرها برپـا داشتـه اند . زیرا اینان آنقدر بخیل و حسودند كه نمی توانند جز خود را مشمول لطف الهی ببینند

دوشنبه 28/5/1387 - 16:28
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته