• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1655
تعداد نظرات : 157
زمان آخرین مطلب : 4106روز قبل
اهل بیت
نویسنده:محمد صحتى سردرودى

بخش چهارم
كتابهاى ادبى

كتابهاى بسیارى را در این بخش مى توان گنجاند كه ما تنها به چهارده كتاب اكتفا مى كنیم باشد كه اهل ذوق را به كار آید:
1 ـ آن جا كه حق پیروز است, پرویز خرسند, چاپ هشتم, تهران, انتشارات اطلاعات, 1371ش, 179 صفحه, رقعى.
2 ـ ابوالشهدإ الحسین بن على, عباس محمود عقاد, چاپ اول, قم, انتشارات شریف رضى, 1372ش, 208صفحه, وزیرى.
این كتاب قبلا توسط آقاى معزى دزفولى و با نام ((پیشواى شهیدان)) به فارسى ترجمه و در تهران انتشار یافت.
3 ـ الفباى فكرى امام حسین(ع), محمد رضا صالحى كرمانى, چاپ دوم, تهران, كانون انتشار, 1351ش, 351 صفحه, رقعى.
4 ـ الامام الحسین فى حله البرفیر, سلیمان كتانى, چاپ اول, قم, دارالكتاب الاسلامى, 1410ق, 176صفحه, وزیرى.
این اثر توسط ادیب و نویسنده پرآوازه سلیمان كتانى, از نویسندگان مسیحى لبنان نوشته شده است و جایزه اول را در مسابقه اى كه با شركت جمعى از نویسندگان تشكیل یافته بود به دست آورد. این كتاب نویسنده اهل ذوق و حالى را مى طلبد كه در هر دو زبان عربى و فارسى دستى در قلم داشته باشد تا این اثر وزین و پربها را به فارسى ترجمه كند.
5 ـ امام عظیم حسین بن على(ع), میرزا خلیل كمره اى, چاپ اول, تهران, انتشارات كتابفروشى اسلامیه, 1357ش.
این اثر كه در هفت جلد و با قطع وزیرى انتشار یافته است با نامهاى دیگرى چون ((عنصر شجاعت)), ((هفتاد و دو تن و یك تن)) و ((معجزه تاریخ)) هم از آن یاد مى شود.
6 ـ برترین هدف در برترین نهاد (پرتوى از زندگانى امام حسین(ع)), عبدالله علایلى, مترجم: سید محمد مهدى جعفرى, چاپ اول, تهران, سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى, زمستان 1371ش, 172صفحه, وزیرى.
این اثر ترجمه كتاب ((سموالمعنى فى سمو الذات او اشعه من حیاه الحسین(ع))), نوشته علامه عبدالله علایلى لبنانى, از نویسندگان نامدار اهل سنت است.
شیخ عبدالله علایلى, سلسله كتابهایى را با عنوان كلى ((تاریخ الامام الحسین)) و در سه جلد به نامهاى زیر چاپ كرد:
1 ـ سموالمعنى فى سموالذات او اشعه من حیاه الحسین(ع);
2 ـ تاریخ الحسین(ع);
3 ـ ایام الحسین(ع).
این كتابها ابتدا جداگانه و هر كدام در جلدى چاپ و سپس همگى با هم با همان عنوان ((تاریخ الامام الحسین)) بارها انتشار یافت. و كتاب مورد بحث ترجمه اى از جلد اول آن است. در این جا سخن جالبى را از فیلسوف و فقیه و اصولى بزرگ معاصر آیه الله شیخ محمد حسین غروى اصفهانى نقل مى كنند كه ذكرش مناسب مقام است, استاد سید عزالدین زنجانى از پسر مرحوم محقق غروى اصفهانى نقل مى كند كه او گفت: ((... پدرم بعد از مطالعه این كتاب, فرمود كه راجع به حضرت سیدالشهدا, یا این طور بنویسید و یا هیچ ننویسید.))(9)
7 ـ برزیگران دشت خون, پرویز خرسند, چاپ دهم, تهران, موسسه اطلاعات, 1371ش, 97صفحه, رقعى, با مقدمه اى از محمد تقى شریعتى مزینانى.
8 ـ بررسى كوتاهى از زندگانى رهبر آزادگان حسین(ع), محمود حكیمى, قم, انتشارات نسل جوان, 103 صفحه, جیبى.
9 ـ پیشواى شهیدان, آیه الله سید رضا صدر, چاپ دوم, قم, انتشارات 22 بهمن, بى تا, 436صفحه, رقعى.
10 ـ خون خدا, گزارشى از عاشوراى سال 61 هجرى, جواد محدثى, چاپ پنجم, قم, دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم, 1372ش, 112صفحه, رقعى.
11 ـ حسین(ع) آن كه هرگز تسلیم نشد, محمد رشاد, چاپ دوم, تهران, نشر اندیشه, 1355ش, 260صفحه, رقعى.
12 ـ مرثیه اى كه ناسروده ماند, پرویز خرسند, چاپ نهم, تهران, انتشارات اطلاعات, 1371ش, 151صفحه, رقعى.
13 ـ نهضه الحسین, علامه سید هبه الدین بغدادى[ شهرستانى] ناشر: محمدعلى انصارى, قم, چاپخانه مهر, 1345هـ, به ضمیمه دوازده بند ملك الشعراى صبورى خراسانى, پدر بهار, 120 16 صفحه, وزیرى.
14 ـ یك شب و روز عاشورا, حاج میرزا خلیل كمره اى, چاپ دوم, تهران, موسسه انتشارات امیركبیر, 1362ش, 226 صفحه, وزیرى.

بخش پنجم
مجله ها و ویژه نامه ها

1 ـ رساله الحسین(ع), فصلنامه و ویژه نامه حسینى, مركز دراسات نهضه الامام الحسین(ع), سال اول, شماره اول, 1411ق, 221 10 صفحه, وزیرى, ایران, قم.
2 ـ رساله الحسین(ع), سال اول, شماره دوم, محرم, صفر, ربیع الاول 1412 هـ, 231صفحه, وزیرى.
با وجود این كه این فصلنامه تنها نشریه اى بود كه اهتمام به شوون حسینى را ویژه خود ساخته بود, بیش از دو شماره تداوم نیافت و مشكلات مادى سردبیر محترم آن آقاى محمد على عابدین را مجبور به ترك آن ساخت!
3 ـ الموسم, فصلنامه, شماره 13 و 12, (سال 1412 ق ـ 1992م) چاپ هلند و بیروت, به سردبیرى محمد سعید طریحى, در حدود 500 صفحه وزیرى, به زبان عربى.
4 ـ درسهایى از مكتب اسلام, (ماهنامه), سال22, شماره8, آبان 1361 ـ محرم 1403, قم, 74صفحه, وزیرى.
5 ـ اهل البیت, (فصلنامه) سال اول, شماره سوم, محرم 1415, لبنان, بیروت, 194صفحه, وزیرى, به زبان عربى و به سردبیرى محمد على كاظم.
6 ـ حوزه, ویژه نامه تبلیغ, سال7, شماره3, شماره پیاپى39, (مرداد و شهریور 1369), 205 صفحه, خشتى, از انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى, قم.

پی نوشت ها:

1 ) مجله وقف, میراث جاویدان, سال دوم, شماره اول, ص113, شماره پیاپى 5.
2 ) مقدمه كامل الزیارات, ص;4 معجم رجال الحدیث, ج1, ص;50 كلیات فى علم الرجال, ص299.
3 )محدث نورى, لولو و مرجان, كانون انتشارات عابدى, ص;156 آینه پژوهش, سال اول, شماره دوم, ص35, مقاله ((ابومخنف و سرگذشت مقتل وى)).
4 ) كیهان فرهنگى, سال11, شماره4, ص32.
5 ) حماسه حسینى, ج1, ص13,14 و 43 و91, قم, انتشارات صدرا. شهید مطهرى در جاى جاى كتاب سه جلدى حماسه حسینى به مناسبتهاى مختلفى از این اثر عظیم و نویسنده شجاع و دردمندش به بزرگى نام مى برد كه سخن بالا نمونه اى از آنهاست.
6 ) دائره المعارف تشیع, مدخل امین عاملى, چاپ اول, ج2, ص531.
7 ) لولو و مرجان, ص149 ـ ;162 استاد مطهرى, حماسه حسینى; زندگانى على بن الحسین(ع), سید جعفر شهیدى, چاپ دوم, 1366ش, ص144.
8 ) تحقیق درباره روز اربعین سیدالشهدإ, چاپ تبریز, ص;52 ماهیت قیام مختار, ابوفاضل رضوى اردكانى, چاپ دوم, قم, دفتر تبلیغات اسلامى, 1373ش, ص394.
9 ) مجله حوزه, شماره23, آذر و دى 1366, ص52.

منبع: سایت بلاغ
پنج شنبه 12/11/1391 - 17:23
اهل بیت
نویسنده:آیت الله سید عبدالعلی آیت اللهی (موسوی لاری)
پوشیده‏ای به قامت موزون، قبای عشق
افکنده‏ای به دوش، چه زیبا ردای عشق
بر دل نهاده‏ای همه بارگران دوست
با جان خریده‏ای توچه نیکو بلای عشق
در این رواق تا ز شهادت رقم زدند
طغرای آن ز خون تو در نینوای عشق
طرح ستم ز گردش این چرخ کج مدار
شد آشکار و گشت عیان، ماجرای عشق
گردید ناگوار بر آن شاه، زندگی
در یثرب رسول‏صلی الله علیه وآله وسلم ز جور عدای عشق
ز آن پست مردمی که نهادند زیر پا
بهر یزید دامن فخر الورای عشق
شد رهسپار شاهد بزم حریم قدس
از منزل مدینه به دار اللقای عشق
داراللقای مکه ز وی سرفراز گشت
رنگی دگر گرفته ز آب و هوای عشق
اما ز جور و غدر یزید و یزیدیان
شد بی قرار ساحت آن مقتدای عشق
بوزینه‏های پست فرومایه هرکدام
چون موریانه رخنه کنان در بنای عشق
چون شد فضای مکه بر آن سرفراز تنگ
بگذارد گام، در ره دار البقای عشق
زین روی با براق سبک سیر عشق، تاخت
تا مقصدی که طی نشود جز به پای عشق
ای مطلعت ز عشق و ختامت‏به سوی عشق
نازم به منتهای تو ای مبتدای عشق
ای افتخار مشعر و ای زینت‏حرم
ای واقف مواقف و جان دعای عشق
ای یکه تاز، عاشق جانباز پاکباز
خوش رفته‏ای نثار رهت، مرحبای عشق
محرم شدی ز کعبه ایمان، خلیل‏وار
لبیک گوی تا که شنیدی ندای عشق
با همرهان خوش سفر ای سالک شهید
همواره، باش بر سر خوان غنای عشق
ای خود غنای عشق و مدار ومدیر عشق
بر محور وجود تو گردد عطای عشق
جان صفا و مروه و روح مقام و بیت
هجرت گزید و رفت‏به سوی صفای عشق
ای بیت ذوالمقام، صفا از تو شد جدا
ای باصفا، صفای تو در کربلای عشق
سوگند می‏خورم به ولای تو یاحسین‏علیه السلام
ما عاشق توییم و تو قطب الرحای عشق
دانند اهل دل که تویی قبله گاه جان
ای جان کعبه، مقصد اهل ولای عشق
نور ولایت ار نبود با مقام و بیت
جسمی است تیره رنگ و ندارد بهای عشق
بیت و مقام و مشعر اگر نیست‏با ولاء
هست آن جماد و نیست در او محتوای عشق
نازم به فخر بارگهت‏بر مقام بیت
کان عرش اعظم است و بود مستوای عشق
جانا اگر تو طالب مجدی و اعتلا
دریاب مجد خویشتن از اعتلای عشق
هربندگی که سر زند از بنده، بی‏ولاء
دور است از حقیقت و از اصطفای عشق
می کوش در طریق ولایش به جان و دل
تا بگذری ز ملک و ملک از ولای عشق
گر طالبی به آب حیاتش رسی به سعی
سرچشمه را مجوی مگر در سمای عشق
ور دردمند عشقی و خواهی شفای خویش
بستان ز تربتش به حقیقت‏شفای عشق
در سینه‏های سینه زنش نقش عشق، فاش
وز پرچم عزاش هویدا لوای عشق
از خاک پای سینه زنانش شفا بجوی
بشنو به گوش دل، سخن آشنای عشق
گر دم زنم زعشق، نوازنده دیگری است
معشوق می‏نوازد و من همچو نای عشق
پرواز کرد طایر روحت ز آشیان
شهپر زدی در عالم بی‏انتهای عشق
در کام عشق ریخته‏ای خون پاک خویش
جز عشق نیست در دو جهان خونبهای عشق
پیروجوان و تازه جوان، طفل شیرخوار
یکباره برده‏ای همه را در منای عشق
دادی رضا که خرگه عصمت رود به باد
آتش زنند در حرم اصفیای عشق
وان گه اسیر کوفه و از کوفه تا به شام
در قید و بند و سلسله، آل عبای عشق
یاران باوفای تو در رزمگاه حق
سیاره وار دور تو و شمس الضحای عشق
کردی نثار یار هر آن در شاهوار
تکبیر چارمین زده بر ماسوای عشق
هر خیر و هر کمال که خواهی ز عشق جوی
شر است و نیستی همه در ماورای عشق
آمد خطاب «ارجعی‏» از بارگاه دوست
با جان شتافتی سوی مهمان سرای عشق
ساز فلک چو نغمه جانبازیت نواخت
ملک و ملک گرفته عزا در عزای عشق
کروبیان به سینه زنان غرق ماتمند
صاحب عزاست عقل نخستین، عطای عشق
نای ملک ز ناله جانسوز، نوحه ساز
تا دید در زمین بلا، ماجرای عشق
طبل عزا ز بام فلک، شور دیگری
افکنده در سراسر ماتم سرای عشق
سرتاسر جهان شده ماتم سرا، مگر
بر خاک ریخت‏خون شریف خدای عشق؟
سلطان عشق بی سر و سر از فراز نی
شد رهسپار سدره بی‏منتهای عشق
از خویشتن گذشت و مقام فنا گزید
تا گشت محرم حرم کبریای عشق
دوش نبی، کنار علی، دامن بتول
معراج قرب و مشرق نورالهدای عشق
پس قتلگاه و اوج سنان، گوشه تنور
شد جایگاه آن شه خونین ردای عشق
افروخت رخ ز جذبه غیبی و گشت مات
ملک و ملک از آن رخ ایزد نمای عشق
بشنو ز غنچه دولبش از فراز نی
قرآن به صوت دلکش آن آشنای عشق
گاهی فراز عرش و گهی در نشیب فرش
باشد مدار نیر فخرالورای عشق
قوس نزول و قوس صعود از تو آشکار
در قتلگاه و بر سرنی، ای همای عشق
لب بسته‏ام ز مجلس ابن زیاد پست
وز حال زار دختر خیرالنسای عشق
اف بر تو روزگار که از پستی‏اش یزید
شرمی نکرد ز آن رخ فرخ لقای عشق
وز اهل بیت‏ختم رسل، معدن شرف
زین العباد و دختر بدرالدجای عشق
در تشت زر نهاده سر سرفراز شاه
کرد آنچه کرد با لب رب العلای عشق
گر گوش هوش باز نمایی در این عزا
خواهی شنید ناله ز هر بند نای عشق
ای تاج‏دار، سید ابرار، یاحسین‏علیه السلام
ای یکه تاز معرکه پر بلای عشق
ای نامدار، سرور آزادگان، حسین‏علیه السلام
ای شهسوار خطه حسن القضای عشق
ای لامکان که فوق مکان است جای تو
می‏جویمت ز کون و مکان، پا به پای عشق
ای شهسوار، سوی گدایت نظر فکن
تا خاک راه گردم و گردم فدای عشق
ای توتیای دیده دل، خاک پای تو
وی خاک پاک رهگذرت، توتیای عشق
شستم ز غیر عشق تو، جانا سرای دل
بگذار یک دمی، قدمی در سرای عشق
بردیده‏ام گذار قدم، از ره کرم
بگشای دیده دلم، ای دلگشای عشق
دل جایگاه عشق حسین‏علیه السلام‏است و تا ابد
می‏بالد از عطا و سنا و صفای عشق
قلبم چو مس ز دوده ایام، بد سیاه
شد زر ناب در اثر کیمیای عشق
ای سجده گاه جبهه جان، خاک کوی تو
وی کوی کربلای تو، ام القرای عشق
خواهم شفای جان که روم تا ریاض قدس
از خاک کربلای تو، دارالشفای عشق
دارالبلای دوزخیان می‏شود سلام
زان خاک اگر برند به دارالبلای عشق
هان «موسوی‏» ز خامه خود دست‏بازدار
با خامه کی توان بنگاری ثنای عشق
این شعر سوزناک که از خامه سرکشید
آتش زدی ز خامه خود در فضای عشق
از عشق، وصف عشق حسینی بجوی و بس
خاموش باش و دم مزن از هوی و های‏عشق
منبع: ماهنامه کوثر
پنج شنبه 12/11/1391 - 17:22
اهل بیت
نویسنده:اصغر فروغی

اشاره

بدون تردید مراسم عزاداری و روضه‏خوانی در تبیین و تقویت مذهب شیعه و گسترش آن در اعماق جامعه و نفوذ آن در قلبها نقش بسزایی داشته است. همچنین سلاطین صفویه به عنوان زمامدار و روحانیون به عنوان متولّی مذهب، در برگزاری آن مؤثر بوده‏اند، ولی با توجه به سابقه دیرین مراسم عزاداری در ادوار پیشین و اهتمام مردم به ویژه شیعیان در اقامه آن، نمی‏توان صفویه را آغازگر این مراسم دانست و آن را وارداتی و گرته‏برداری از غرب تلقی نمود؛ چنان که برخی را عقیده بر این است(1). مقاله حاضر نگاهی دارد به تاریخچه و پیشینه عزاداری در اسلام و چگونگی رسمی شدن آن در عهد آل بویه.

نگاهی گذرا به عزاداری در اسلام

عزاداری برای شهدا در اسلام سابقه‏ای دیرین دارد و از اخبار برمی‏آید که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نیز آن را تأیید کرد و در برگزاری آن همت می‏گماشت. ابن هشام می‏نویسد بعد از تمام جنگ اُحد که رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به خانه خود می‏رفت، عبورش به محله بنی عبدالاشهل و بنی ظفر افتاد و صدای زنان آنها ـ که بر کشتگانشان گریه می‏کردند ـ به گوش آن حضرت خورد و موجب شد که اشک بر صورت او نیز جاری گردد و در پی آن بفرماید: ولی کسی نیست که بر حمزه بگرید!
سعد بن معاذ و اسید بن حضیر (رؤسای قبیله بنی عبدالاشهل) پس از آگاهی از این موضوع، و زمانی که به خانه‏های خود باز گشتند، به زنان قبیله‏شان دستور دادند لباس عزا بپوشند و به درِ مسجد بروند و در آنجا برای حمزه اقامه عزا و ماتم کنند. رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله که صدای گریه آنها را شنید، از خانه خویش (که جنب مسجد بود) بیرون آمده (از آنها سپاسگزاری کرد و) فرمود: «به خانه‏های خود بازگردید، خدایتان رحمت کند که به خوبی مواسات خود را انجام دادید»(2).
پیامبر در شهادت جعفر طیار نیز هم خود گریست و هم برای عزاداران که در خانه او گرد آمده بودند طعام تهیه کرد(3). بنابر روایت ابن سعد، اندوه و افسردگی پیامبر برای شهدای جنگ موته چندان زیاد بود که اصحاب نیز به شدت اندوهگین و افسرده شدند(4).
هنگامی که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله رحلت کردند، مردم مدینه، از زن و مرد، به گریه و ندبه پرداختند و بنا بر قول عثمان بن عفان «برخی از اصحاب چنان اندوهگین شدند که چیزی نمانده بود به وهم دچار آیند»(5). و بنا بر نقل عایشه زنان به عزاداری پرداختند و به سینه و صورت خود می‏زدند(6).
در شهادت علی علیه‏السلام فرزندان آن حضرت و مردم کوفه به شدت می‏گریستند(7) و هنگامی که امام حسن علیه‏السلام به شهادت رسید، برادرش محمّد حنفیه مرثیه و نوحه‏سرایی کرد(8).
با شهادت امام حسین علیه‏السلام و یارانش در محرم 61ق عزاداری وارد مرحله‏ای جدید شد و در گستره‏ای وسیع‏تر از جهان اسلام برگزار گردید، با این تفاوت که دیگر تنها گریه و ندبه برای از دست دادن عزیز یا عزیزان نبود، بلکه از یک سو به ابزاری قاطع برای مبارزه با ستمگران و غاصبان تبدیل شد و از سوی دیگر تبیین‏کننده، حافظ و حامل اسلام راستین گردید. از این رو ائمه طاهرین در اقامه و اشاعه آن از هیچ کوششی دریغ نکردند، چنان که خانواده امام حسین علیه‏السلام همچون زینب و امّ کلثوم و امام سجاد علیه‏السلام برای شهدای کربلا به نوحه‏سرایی پرداختند، به طوری که کوفیان که در قتل امام حسین علیه‏السلام و یارانش نقشی مستقیم داشتند، در کوی و بازار عزاداری می‏کردند.
سید بن طاووس در این باره می‏نویسد:
«زنها گیسو پریشان کردند و خاک بر سر پاشیدند و چهره‏های خویش را خراشیدند و سیلی به صورت زدند و فریاد «واویلا» و «واثبوراه!» بلند نمودند. مردها گریستند و موهای محاسن خود را کندند. هیچ موقعی دیده نشده بود که مردم بیش از آن روز، گریه کرده باشند»(9).
بنابر روایت مقاتل، زنان و مردان قبیله بنی اسد به هنگام دفن اجساد شهدا و بعد از آن نوحه‏سرایی و عزاداری می‏کردند(10) و بنابر روایتی اهل بیت امام حسین علیه‏السلام به عزاداری اشتغال داشتند(11). مردم مدینه هم به ویژه بنی هاشم همین که از شهادت امام حسین علیه‏السلام آگاه شدند به گریه و ندبه‏ای پرداختند که تا آن هنگام کسی ندیده و نشنیده بود(12).
امام سجاد علیه‏السلام که در دوران خفقان اموی به سر می‏برد، برای حفظ واقعه خونبار کربلا و انتقال آن به نسلهای بعد از ابزار گریه بهره گرفت. از امام صادق علیه‏السلام روایت شده است:
«زین العابدین علیه‏السلام چهل سال در مصیبت پدرش گریه کرد، در حالی که روزها روزه‏دار و شبها به عبادت بیدار بود و چون وقت افطار می‏رسید، خدمتگزارش آب و غذا در برابر او می‏نهاد و می‏گفت: «آقاجان! میل فرمایید».
آن حضرت می‏گفت: «چگونه غذا بخوریم، در صورتی که فرزند رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله گرسنه کشته شد؟ و چگونه آب بنوشیم در صورتی که فرزند رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله لب تشنه کشته شد؟» و پیوسته این سخن را می‏گفت و می‏گریست، تا آب و غذا با اشک چشمش مخلوط می‏شد. همواره بر این حال بود، تا از دنیا رفت»(13).
از عملکرد امام سجاد علیه‏السلام و سفارشهای ایشان و سایر ائمه درباره گریه برای امام حسین علیه‏السلام و یارانش(14) برمی‏آید که برگزاری مجالس عزاداری و گریه از مؤثرترین ابزاری بوده که می‏توانسته با توطئه‏های بنی امیه برای محو آثار مادی و معنوی قیام کربلا مقابله کند. ابو ریحان بیرونی می‏نویسد:
«بنی امیه در این روز لباس نو پوشیدند و زیب و زیور کردند و سرمه به چشم خود کشیدند و این روز را عید گرفتند و عطرها استعمال کردند و مهمانیها و ولیمه‏ها دادند و تا زمانی که ایشان بودند، این رسم در توده مردم پایدار بود»(15).
این معنی از زیارت عاشورا نیز معلوم می‏شود: «هذا یومٌ فرحت به آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین صلوات اللّه‏ علیه».
بدین‏سان شیعیان بنابر توصیه و تأکید ائمه طاهرین برای بزرگداشت عاشورا و حفظ آثار آن در کربلا از هیچ کوششی فروگذار نکردند، بدان معنی که ایام عاشورا را به سوگواری می‏پرداختند و امام حسین علیه‏السلام و یارانش را در کربلا زیارت می‏کردند. توابین که در سال 65ق قیام کردند، قبل از ورود به صحنه نبرد، به زیارت قبر امام حسین علیه‏السلام و یارانش رفتند و یک روز و یک شب گریه و زاری و تضرع بسیار نمودند، چنان که بنابر نقل طبری، کسی تا آن روز چنان گریه‏ای ندیده بود.
از روایت ابن قولویه برمی‏آید که در زمان امام صادق علیه‏السلام مردم اطراف کوفه و نواحی دیگر، از زن و مرد، برای زیارت قبر امام حسین علیه‏السلام و یارانش به کربلا می‏رفتند و به قرائت قرآن، ذکر مصائب و نوحه‏گری و مرثیه‏سرایی می‏پرداختند(16).
در ایام فترت پایان امویان و آغاز عباسیان بر تعداد زائران و عزاداران امام حسین علیه‏السلام و یارانش افزوده شد، چنان که به سرعت کربلا به کانون مبارزه علیه ستمگران تبدیل شد؛ مبارزانی که شیوه جهاد را در مکتب اهل بیت آموخته و از شهدای کربلا الگوهای عملی و عینی انتخاب کرده بودند. این وضع برای متوکل خلیفه عباسی ـ که ضدّ شیعه بود ـ قابل تحمّل نبود؛ از این رو نه تنها دستور به ویرانی مشاهد و قبور شهدا داد (336ه ق)، بلکه به منظور محو آثار آن، سرزمین کربلا را به آب بست و شخم زد و زراعت نمود و مردم را از زیارت منع کرد(17)، امّا از آنجایی که نور خدا خاموش شدنی نیست، متوکل به سزای اعمال خود رسید و کربلا مجددا احیا شد و پناهگاهی برای عاشقان اهل بیت گردید که از اقصی نقاط به آنجا می‏رفتند.
از منابع برمی‏آید که گروهی از پیروان احمد بن حنبل که خود را سلفیه می‏نامیدند و رهبرشان محمّد بربهاری بود در گذرگاهها کمین می‏کردند و زائران و عزاداران شیعه را مورد آزار و اذیت قرار می‏دادند و این‏از بیانیه خلیفه الراضی باللّه‏ ـ که علیه این فرقه صادر شده ـ به خوبی پیداست. راضی در بخشی از این بیانیه خطاب به آنها می‏نویسد:
«دیگر ناسزاگویی شما به نیکان است، نسبت دادن شما شیعیان اهل بیت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را به کفر و گمراهی، در کمین نشیتن برای شکنجه و آزار ایشان در هر کوی و برزن، دیگر؛... بدگویی شما از زیارت کردن گور پیشوایان صلوات اللّه‏ علیهم و سرزنش کردن زائران و بدعتگذار نامیدن ایشان است»(18).
این بیانیه، حاکی از این است که گرچه در نیمه اول قرن چهارم، خلفا بر خلاف عهد متوکل، محدودیتهایی برای شیعیان در انجام مراسمشان قائل نبودند، لیکن دیگر فرق مسلمانان به ویژه حنابله به آزار و اذیت آنها می‏پرداختند و احتمالاً این وضع تا سلطه آل بویه بر بغداد (332ق) ادامه داشت و از آن پس که شیعیان به سبب حاکمیت آل بویه قوت گرفتند ـ گر چه باز هم به سبب اکثریت اهل سنت در بغداد برای برگزاری مراسم عزاداری با مشکلاتی روبه‏رو بودند ـ با حمایت حکومت، مراسم عزاداری را به صورت علنی در کوچه و بازار انجام می‏دادند.

آگاهی مردم ایران از واقعه کربلا

متأسفانه مورخان از بازتاب واقعه کربلا در شهرهای ایران اطلاعی نمی‏دهند، جز اینکه مؤلف تاریخ سیستان می‏نویسد:
«چون این خبر به سیستان آمد، مردمان سیستان گفتند نه نیکو طریقتی برگرفت یزید که با فرزندان رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله چنین کردند، پاره‏ای شورش اندر گرفتند»(19).
به احتمال زیاد طبق معمول، یزید خبر این پیروزی را به سرتاسر امپراتوری جهت آگاهی والیان ارسال کرده است و شاید واکنشهایی هم صورت گرفته که خبر آن به ما نرسیده است. طبری از شورش مردم ری به رهبری فرخان رازی به سال 64ق خبر می‏دهد(20)، ولی گمان نمی‏رود که این قیام در ارتباط با واقعه کربلا باشد، ولی عکس العمل گسترده مردم ایران را می‏توان در قیام مختار مشاهده کرد. بنابر روایت دینوری حدود بیست هزار تن از سپاهیان او موالی ایرانی بودند(21). قیامهای علویان به‏ویژه زید بن علی و فرزندش یحیی و ارتباط مردم ایران با آنها به ویژه خراسان، گرگان و ری، از دیگر مواردی است که ایرانیان را با واقعه کربلا آشنا کرد(22). نقش داعیان عباسی در آگاهی ایرانیان از جنایات بنی امیه را نمی‏توان نادیده گرفت، آنها برای برانگیختن احساسات مردم، فهرستی از مظالم بنی امیه را نسبت به خاندان پیامبر تهیه کرده که در رأس آنها واقعه کربلا بود و به آگاهی آنها می‏رساندند(23).
حضور امام رضا علیه‏السلام در خراسان (200-202ق) و اهتمام آن حضرت در برگزاری مراسم عاشورا از مهم‏ترین عوامل انتقال فرهنگ عاشورا به ایران بود و متعاقب آن، سادات که به سبب حضور امام در خراسان به این خطه مهاجرت کردند و با شهادت آن حضرت، در اقصی نقاط در ویژه صفحات شمالی ایران؛ یعنی طبرستان و مازندران پراکنده شدند(24)، مردم ایران را با واقعه کربلا و مراسم آن آشنا نمودند. با تشکیل حکومت علویان در طبرستان (250ق) رفته رفته مراسم عاشورا به صورت یک فرهنگ بومی درآمد. در این میان نباید نقش شهرهای شیعه‏نشین از جمله قم(25)، ری، سبزوار و نیشابور را در انتقال و توسعه این مراسم در ایران نادیده گرفت.

رسمی شدن مراسم عاشورا در عهد آل بویه

مورّخان محلّی طبرستان، دیلمستان و مازندران، همچون ابن اسفندیار و ظهیرالدین مرعشی به رغم سابقه دیرین مذهب شیعه در این خطه و حضور سادات و حکومت علویان، از برگزاری مراسم عاشورا در این مناطق خبری نمی‏دهند، در حالی که به نظر ما نمی‏توان جامعه شیعه را بدون اهتمام به برگزاری این مراسم تصور کرد. بنابراین قدر مسلّم، این مراسم در صفحات شمالی ایران، به رغم فراز و نشیبهایی که داشته، پیوسته برگزار می‏شده است؛ زیرا شیعیان این نواحی به همراه سادات علاقه‏ای ویژه به امام حسین علیه‏السلام و شهدای کربلا داشتند. ظهیرالدین مرعشی می‏نویسد:
«آورده‏اند که داعی کبیر حسن بن زید روزی به دیوان عطا نشسته بود و هر سو انعام خدم می‏داد. شخصی را نام برآمد. از بنی عبدالشمس پرسید: از کدام فخذ است؟ گفتند از معاویه. چون تفحص کردند، از اولاد یزید بود. سادات شمشیرها کشیدند تا آن شخص را بکشند جهت خون حسین بن علی و اولادش. او را عطا کرد و بدرقه نمود و از طبرستان بیرون کرد»(26).
این مطالب، بیانگر میزان آگاهی، علاقه و اهتمام مردم نسبت به واقعه کربلاست و گر چه ما مدرکی برای ارائه نداریم، لیکن از شواهد و قراین برمی‏آید که بزرگداشت عاشورا به صورت فرهنگ عمومی مردم این نواحی درآمده بود، چنان که فرزندان بویه با این مراسم در دیلم آشنا شدند و همچون سایر مردم در برگزاری آن اهتمام می‏ورزیدند و میزان باور و اعتقاد آنها به مراسم چنان بود که پس از در اختیار گرفتن حکومت ـ به رغم همه مشکلاتی که در سر راه خود داشتند ـ آن را در سراسر قلمروشان بسط دادند. ابن اثیر در حوادث سال 352ق می‏نویسد:
«در دهم ماه محرم سال جاری معزّالدوله به مردم دستور داد که دکانها و اماکن کسب را ببندند و تعطیل کنند و سوگواری نمایند و قباهای سیاه مخصوص عزا بپوشند و زنان نیز موی خود را پریشان و گونه‏ها را سیاه کنند و جامه‏ها را چاک بزنند و در شهر بگردند و بگریند و بر سر و رو و سینه بزنند و ندبه حسین بن علی رضی اللّه‏ عنهما را بخوانند. مردم همه آن کار را کردند و سنیان انکار نکردند؛ زیرا یارای منع نداشتند که عده شیعیان فزون‏تر و سلطان هم همراه آنها بود»(27).
درباره رسمی شدن مراسم عاشورا در زمان آل بویه، تذکر چند نکته ضرور به نظر می‏رسد:
اوّلاً، با توجه به اینکه آل بویه با این مراسم در دیلم آشنا شدند، به‏خوبی برمی‏آید که ایرانیان با حفظ ماهیت مراسم عاشورا، آن را با ظرافت خاصی با آداب و رسوم بومی خود ـ که چندان هم با سبک و روش عزاداری در عراق و حجاز تفاوت نداشت ـ برگزار می‏نمودند.
ثانیا، با توجه به اینکه از سلطه آل بویه بر بغداد به سال 334ق تا برگزاری مراسم عاشورا به سال 352ق حدود دو دهه طول کشید، می‏توان نتیجه گرفت که معزّالدوله طی این مدت به مطالعه چگونگی برگزاری این مراسم مشغول بوده، تا مخالفت اهل سنت به ویژه حنابله را ـ که موافق برگزاری چنین مراسمی نبودند ـ به حداقل برساند. بنابر روایت مورخان، این مراسم به رغم فراز و نشیبهایی که داشت، در دوره اوج قدرت آل بویه ـ یعنی تا پایان سلطنت عضدالدوله (372ق) ـ با جدیت برگزار می‏گردید و بعد از آن ـ یعنی در دوران ضعف آل بویه ـ به صورت پراکنده اجرا می‏شد(28). اهل سنت همین که دریافتند شیعیان در برگزاری مراسم عاشورا مُصر و جدی هستند و فشارها و اعتراضهای آنها به جایی نمی‏رسد، با آن به مقابله فرهنگی پرداختند و در مقابل روز عاشورا، روز هجدهم محرم، یعنی روز قتل مصعب بن زبیر را علم کردند. ابن اثیر در حوادث سال 389ق می‏نویسد: مردم باب البصره در رقابت با مردم کرخ، هشت روز بعد از روز عاشورا را به ماتم نشسته گفتند: مصعب بن زبیر در آن روز کشته شد(29).
بنابر روایت ابن کثیر در همین سال گروهی از جهال اهل سنّت، روز دوازدهم محرم ـ که روز قتل مصعب بن زبیر بود ـ همانند شیعیان برای او عزاداری می‏کردند و باز هم همانند شیعیان به زیارت او می‏رفتند(30).
از روایت ابن اثیر برمی‏آید که اهل سنت علاوه بر اقدامات یاد شده، برای مقابله با شیعیان از صحنه‏های نبرد مورد نظر خویش شبیه سازی می‏کردند. او در حوادث سال 363ق می‏نویسد:
«فتنه‏ای بزرگ میان سنّی و شیعه برخاست و اهل محله سوق الطعام که از پیروان تسنّن بودند، زنی را سوار شتر کردند و او را عایشه نام نهادند. یکی از آنان خود را طلحه و دیگری خود را زبیر نامید. این گروه با گروه دیگر (شیعه) به جنگ پرداختند و می‏گفتند ما با اصحاب علی بن ابی طالب جنگ می‏کنیم»(31).
به احتمال زیاد، شیعیان محله کرخ صحنه‏های واقعه کربلا را شبیه‏سازی کردند و شبیه‏سازی جنگ جمل از سوی اهل تسنّن، واکنشی در برابر آن بوده است.
یکی از مهم‏ترین عوامل اختلاف میان شیعه و سنی همانا برگزاری مراسم سوگواری عاشورا بود که معمولاً به جنگ و خونریزی می‏انجامید و آرامش و امنیت بغداد را بر هم می‏زد، چنان که خلفا ناچار می‏شدند از انجام مراسم سوگواری اهل سنّت و شیعه جلوگیری کنند(32). البته با توجه به اینکه مراسم عاشورا به صورت فرهنگ عمومی و پایدار درآمده بود، جلوگیری از انجام آن برای مدت طولانی ممکن نبود و در واقع حکومت هم تصمیمی برای لغو کردن آن نداشت و اگر در مقاطع خاصی از آن ممانعت می‏کرد، تنها برای جلوگیری از اغتشاش و ایجاد آرامش بود. سلاطین آل بویه چنان به برگزاری این مراسم تعلق خاطر داشتند که اگر ایام عزاداری عاشورا با جشن مهرگان مصادف می‏شد، جشن را به تأخیر می‏انداختند(33).
از گزارشهای منابع به خوبی برمی‏آید که مراسم سوگواری عاشورا به رغم محدودیتهایی که از جانب اهل سنت ایجاد می‏شد، تا پایان حکومت آل بویه (447ق) و بعد از آن در عهد سلجوقیان به حیات خود ادامه داد(34) و این امر طبیعی به نظر می‏رسید؛ زیرا این مراسم حدود یک قرن بود که به صورت علنی برگزار می‏شد و جزء فرهنگ و اعتقادات مسلّم شیعیان شده بود. علاوه بر این، مذهب شیعه در ایران و عراق توسعه یافته بود و شیعیان جمعیت قابل توجهی از مردم ایران به‏شمار می‏آمدند که هر حکومتی نمی‏توانست نسبت به اعتقادات و آداب و رسوم مذهبی آنها بی‏تفاوت باشد. مدارکی دال بر ممانعت سلجوقیان از برگزاری مراسم عاشورا در دست نیست و حتی بالعکس از شواهد و قرائن برمی‏آید که سلاطین سلجوقی از دوستداران ائمه شیعه بودند و حتی ملکشاه در سال 479ق به زیارت کاظمین، نجف و کربلا رفت(35). بنابر این روایت ابن کثیر در احسن القصص ـ که می‏نویسد: «این رسم تا اوایل سلطنت طغرل سلجوقی در بغداد و شهرهای دیگر ایران معمول بوده است»(36) ـ نمی‏تواند دارای اعتبار باشد، زیرا شواهدی در دست است که در قرن پنجم و ششم در بسیاری از شهرهای ایران، مراسم سوگواری عاشورا نه تنها توسط شیعیان برگزار می‏شد، بلکه علمای اهل سنّت نیز با حزن و اندوه فراوان آن را برگزار می‏کردند.
نصیرالدین ابوالرشید عبدالجلیل قزوینی رازی در کتاب خود النقض که در سال 560ق تألیف کرده درباره اهتمام و توجه علمای سنی به ویژه حنفیان و شافعیان در سوگواری روز عاشورا می‏نویسد:
«خواجه بومنصور ماشاده به اصفهان ـ که در مذهب سنّت در عهد خود مقتدا بوده است ـ هر سال این‏روز این تعزیت به آشوب و نوحه و غریو داشته‏اند و هر که رسیده باشد، دیده و دانسته باشد و انکار نکند. و آنگه بغداد که مدینة السلام و مقر دارالخلافه است، خواجه علی غزنوی حنیفی دانند که این تعزیت چگونه داشتی! تا به حدی که به روز عاشورا در لعنت سفیانیان مبالغتی می‏کرد... و تعزیت حسین هر موسم عاشورا به بغداد تازه باشد با نوحه و فریاد. و امّا به همدان اگر چه مشبه را غلبه باشد برای حضور رایت سلطان و لشکر ترکان، هر سال مجد الدین مذکّر همدانی درمراسم عاشورا این تعزیت به صفتی دارد که قُمیان را عجب آید، و جواجه امام نجم بُلمعالی بن ابی القایم بُزاری به نیسابور ـ با آنکه حنفی مذهب بود ـ این تعزیت به غایت کمال داشتی و دستار بگرفتی و نوحه کردی و خاک پاشیدی و فریاد از حد بیرون کردی، و به ری ـ که از امّهات بلاد عالم است ـ معلوم است که شیخ ابوالفتوح نصرآبادی و خواجه محمود حدادی حنفی و غیر ایشان در کاروانسرای کوشک و مساجد بزرگ، روز عاشورا چه کرده‏اند؟! از ذکر تعزیت و لعنت ظالمان، و درین روزگار آنچه هر سال خواجه امام شرف الائمه ابونصر الهسنجانی کند در هر عاشورا به حضور امرا و ترکان و خواجگان و حضور حنفیان معروف، و همه موافقت نمایند و یاری کنند، و این قصه خود به وجهی گوید که دگران خود ندانند و نیارند گفتن، و خواجه امام بومنصور حفده ـ که در اصحاب شافعی معتبر و متقدّم است ـ به وقت حضور او به ری دیدند که روز عاشورا این قصه بر چه طریق گفت و حسین را بر عثمان درجه و تفضّل نهاد، و معاویه را باغی خواند در جامع سرهنگ، و قاضی عمده ساویی حنفی ـ که صاحب سخن و معروف است ـ در جامع طغرل با حضور بیست هزار آدمی این قصه به نوعی گفته و این تعزیت به صفتی داشت از سر برهنه کردن و جامه دریدن که مانند آن نکرده بودند، و مصنّف کتاب ـ اگر رازی است ـ دیده باشد و شنوده، و خواجه تاج شعری حنفی نیسابوری روز عاشورا بعد از نماز در جامع عتیق دیدند که چه مبالغت کرد. در سنه خمس و خمسین و خمس مائة به اجازت قاضی با حضور کبرا و امرا.
پس اگر این بدعت بودی، چنان که خواجه مجبر انتقالی گفته است، چنان مفتی رخصت ندادی و چنین ائمه روا نداشتندی. و اگر خواجه انتقالی به مجلس حنفیان و شیعیان نرفته باشد، آخر به مجلسِ شهابِ مشّاط رفته باشد که او هر سال که ماه محرم درآید، ابتدا کند به مقتل عثمان و علی و روز عاشورا به مقتل حسین بن علی آورد تا سال پیرار به حضور خاتونانِ امیران و خاتونِ امیر اجل این قصه به وجهی گفت که بسی مردم جامه‏ها چاک کردند و خاک پاشیدند و عالم سر برهنه شد و زاریها کردند که حاضران می‏گفتند: «زیادت از آن بود که به زعفران جای کنند شیعت»(37).
این مطالب، بیانگر تعاملی است که در اثر گذشت زمان بین شیعه و سنی درباره برگزاری مراسم عاشورا حاصل شده بود، چنان که برخلاف عهد آل بویه، نه تنها اهل سنّت با شیعیان معارضه‏ای نداشتند، بلکه خود هم ـ به رغم اختلاف عقیده‏ای که با شیعیان داشتند ـ به تأسی از علمای خود به عاشورا تعلق خاطر ویژه‏ای پیدا کردند. البته در عهد آل بویه هم همه فرق اهل سنّت با برگزاری مراسم عاشورا مخالفتی نداشتند و هرگاه که مورّخان از مخالفان و معارضان این مراسم صحبت می‏کنند، از جهال اهل سنّت یاد می‏کنند که عمدتا از حنابله بودند. آنها در این دوره هم کم و بیش به مخالفت خود ادامه دادند، امّا با توجه به کثرت شافعیان و حنفیان در ایران ـ که با این مراسم مخالفتی نداشتند ـ مخالفت حنابله نمی‏توانست مانعی برای برگزاری مراسم عاشورا باشد. از این رو در اکثر شهرهای ایران و عراق، اعم از اینکه سنی بودند یا شیعه، در ایام عاشورا مراسم سوگواری برگزار می‏شد؛ چنان که به صورت یک فرهنگ اسلامی ـ ایرانی درآمد و باگذشت زمان که بر تعداد شیعیان ایران افزوده شد و حساسیتهای بین شیعه و سنی کاهش یافت، این مراسم حضور بیشتری در زندگی مذهبی مردم ایران پیدا کرد؛ چنان که حتی بعضی از علمای اهل سنت برای پاسخگویی به نیاز مردم مبادرت به مقتل‏نویسی نمودند، به عنوان نمونه، ابوالقاسم محمود بن عمر زمخشری (467-538ق) ـ ایرانی و یکی از آخرین متکلّمان معروف ـ کتابی در پند و اندرز به نام اطواق الذهب فی المواعظ و الخطب نوشت که در آن توضیح داده که بنا به سنن مذهبی، هر کس برای حسین علیه‏السلام بگرید، یقینا در قیامت با او محشور خواهد شد. او می‏افزاید که هرکس در پیش خود بگرید و باعث گریه دیگران شود از خوبان است. بنا به گفته او «هر کس که خویش را همانند (تشبیه) دسته‏ای سازد در زمره همان دسته است» و همان قدر و ارزش به او خواهد رسید؛ یعنی او زمینه نظری «تقلید» را مهیا ساخت و به عملی که از هر طریق موجب گریه گردد ارزش و اهمیت بخشید(38).
«مقتل خوانی» (روایت قصص شهادت) یا نقل توصیفی واقعه حزن‏انگیز کربلا از اسبابی است که تا اندازه‏ای از نظرات زمخشری الهام یافت... کار بی‏سابقه زمخشری در زمینه تشبه در مقتل‏نگاری و مقتل‏خوانی یا، به دیگر سخن، روضه خوانی توسط دیگران دنبال شد. یکی از شاگردان او به نام ابوالمؤید موفق خوارزمی (م 568ق) احادیث و قصص مذهبی در وصف فضایل پیامبر و خاندان او را گردآوری و تدوین کرد. او حماسه‏نامه‏ای درباره شهادت امام حسین علیه‏السلام نوشت که شهادت حسین علیه‏السلام به روایت خوارزمی نام دارد (مقتل خوارزمی).
در ابتدای قرن هفتم، با رویکرد محمّد خوارزمشاه به سادات حسینی، در برگزیدن علاء الملک ترمذی(39) از سادات حسینی خراسان به عنوان خلیفه، تا حدود زیادی نفوذ معنوی خلفای عباسی ـ که حامی مذهب سنّت بودند ـ رو به کاهش گذاشت و سرانجام در نیمه دوم قرن هفتم در سال 656ق با سقوط بغداد و حاکمیت یافتن ایلخانان در ایران و عراق، مذهب اهل سنّت با بحران جدی روبه‏رو شد. از این رو فرصت مناسبی برای توسعه تشیع و برگزاری شعائر و مراسم مذهبی آن فراهم گردید و با روی خوش نشان دادن غازان خان به شیعیان و سرانجام با رسمی شدن مذهب تشیع در مدت
کوتاهی در زمان اولجایتو قطعا مراسم عزاداری که از مهم‏ترین عوامل انسجام شیعیان و رسوخ مذهب به توده‏ها بود عمومیت یافت و به صورت مراسم عادی درآمد و این از آنجا معلوم می‏شود که برای مورّخان این دوره، بر خلاف دوره‏های قبل، این مراسم چندان تازگی نداشته که نظرشان را جلب کند و به ضبط آن اهتمام ورزند.
بنابر نقل معین الدین اسفزاری، مردم هرات پایتخت تیموریان، در نیمه دوم قرن نهم با فرا رسیدن ماه محرم به برگزاری مجالس سوگواری برای امام حسین علیه‏السلام اهتمام می‏ورزیدند و حتی شاهزادگان و امرا نیز به برگزاری مجالس عزا همت می‏گماشتند(40). از این رو ملاحسین واعظ کاشفی (م910ق) روضة الشهداء را نگاشت که اولین مقتل به زبان فارسی بود و اندکی بعد در زمان صفویه، از مهم‏ترین مقاتلی بود که در تمام محافل و مجالس عزاداری خوانده می‏شد.

پی نوشت ها:

1 ـ بنگرید به: علی شریعتی، تشیّع علوی و تشیّع صفوی، کتابخانه دانشجویی دانشکده ادبیات و علوم انسانی، 1352ش، ص 206-205.
2 ـ عبدالملک ابن هشام حمیری، سیرة النبویه، ترجمه سید هاشم رسولی، انتشارات کتابفروشی اسلامیه، ج 4، ص 122.
3 ـ همان، ج 2، ص 252.
4 ـ محمّد بن سعد کاتب واقدی، طبقات کبیر، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نو، 1369ش، ج 2، ص 162.
5 ـ همان، ج 2، ص 368.
6 ـ ابن هشام، سیرة النبویه، ج 2، ص 428.
7 ـ شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، چاپخانه احمدی، 1368ش، ج 1 و 2، ص 211، 220 و 223.
8 ـ ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش، ج 2، ص 3.
9 ـ سید بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، قم، دفتر نشر نوید اسلام، مهر 1378ش، ص 179، 186 و 187.
10 ـ بنگرید به: شهرستانی، عزاداری حسین علیه‏السلام از زمان آدم تا زمان ما، انتشارات حسینیه عمادزاده، بی‏تا، ص 75.
11 ـ سید بن طاووس، اللهوف، ص 223.
12 ـ شیخ مفید، الارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، انتشارات علمیه اسلامیه، بی‏تا، ص 127؛ سید بن طاووس، اللهوف، ص 235-129.
13 ـ سید بن طاووس، اللهوف، ص 247.
14 ـ همان، ص 27.
15 ـ ابوریحان بیرونی، آثار الباقیه، ترجمه اکبر داناسرشت، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1363ش، ص 524.
16 ـ محدّث نوری، لؤلؤ و مرجان، چاپ دوم: انتشارات فراهانی، بهار 1364ش، ص 4.
17 ـ عزالدین علی ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه ابوالقاسم حالت، تهران، انتشارات علمی، بی‏تا، ج 11، ص 221؛ مناقب آل ابی طالب، قم، انتشارات علامه، بی‏تا، ج 4، ص 64.
18 ـ مسکویه راضی، تجارب الأمم، ترجمه علینقی منزوی، انتشارات توس، 1376ش، ج 5، ص 426؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، سنه 323، ج 14، ص 33.
19 ـ مؤلف نامعلوم (725-445)، تاریخ سیستان، به کوشش ملک الشعراء بهار، به همت محمّد رمضانی، صاحب مؤسسه خاور، 1314ش، ص 100.
20 ـ طبری، تاریخ طبری، ج 7، ص 3091؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 5، ص 219.
21 ـ ابوحنیفه احمد بن داوود دینوری، اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، 1366ش، ص 339-338.
22 ـ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ترجمه رسولی محلاتی و غفاری، چاپ دوم: نشر صدوق، بی‏تا، ص 135، 154 و 161.
23 ـ مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 252.
24 ـ سید ظهیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، با مقدمه محمّد جواد مشکور، به کوشش محمّد حسین تسبیحی، چاپ سوم: انتشارات شرقی، 1368ش، ص 127.
25 ـ حسن بن محمّد بن حسن قمی، تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی بن حسن بن عبدالملک، تصحیح سید جلال الدین طهرانی، تهران، انتشارات توس، 1361ش، ص 93؛ زکریا بن محمّد بن محمود قزوینی، آثار البلاد و اخبار العباد، ترجمه اضافات از جهانگیر میرزا قاجار، تصحیح و تکمیل میر هاشم محدث، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1373ش، ص 514؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، به کوشش فردیناند و وستنفلد لایپزیک، بروک هاوس، بیروت، 1866م، ج 4، ص 175.
26 ـ سید ظهیر الدین مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، ص 143.
27 ـ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 11، ص 262-261؛ ابی الفرج عبدالرحمن بن علی ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، حیدرآباد، 1359ق، ج 7، ص 16-15؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، به اهتمام علی نجیب عطوی، بیروت، 1407ق، ج 11، ص 243.
28 ـ جمال الدین ابی المحاسن یوسف ابن تغری بردی، النجوم الزاهره ملوک مصر و القاهره، دارالکتاب مصر، ج 3 و 4، ص 14 به بعد و ص 336-334 به بعد؛ ابن اثیر الکامل فی التاریخ، ج 14، ص 271 به بعد؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج 11، ص 260-254 به بعد. برای آگاهی بیشتر از عزاداری ایام آل بویه بنگرید به: سید صالح شهرستانی، عزاداری حسین علیه‏السلام از زمان آدم تا زمان ما، ص 213-199.
29 ـ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 15، ص 268.
مورّخان قتل مصعب بن زبیر را در جمادی الاولی یا جمادی الآخره 71 یا 72ق نوشتند و به نظر می‏رسد که قتل او در 12 یا 18 محرم از سوی اهل سنّت، تنها برای مقابله با شیعیان انتخاب شده است.
30 ـ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج 11، ص 326.
31 ـ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 15، ص 44.
32 ـ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج 11 و 12، ص 334-311؛ ابن تغری بردی، النجوم الزاهره، ج 4، ص 206-162، (سنه 382 و 393ق و سنه 406)؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 15، ص 367.
33 ـ تغری بردی، النجوم الزاهره، ج 4، ص 278؛ ج 5، ص 77؛ ج 16، ص 265-264، سنه 441ق؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج 12، ص 33، سنه 423ق، و ص 59، سنه 441ق.
34 ـ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 16، ص 265-264، سنه 441ق؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج 12، ص 33، سنه 423ق و ص 59، سنه 441ق؛ تغری بردی، النجوم الزاهره، ج 5، سنه 458ق، ص 77، و سنه 424ق، ج 4، ص 278.
35 ـ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 17، ص 133.
36 ـ بنگرید به: محبوبه الهی، تجلّی عاشورا در هنر ایران، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1373ش، ص 17.
37 ـ نصیرالدین ابوالرشید عبدالجلیل رازی قزوینی، نقض معروف به بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض، تصحیح میر جلال الدین محدث، تهران، انتشارات انجمن آثار ملی، اسفند 1358ش، ص 373-371.
38 ـ چلکووسکی پترجی، تعزیه، نیایش و نمایش در ایران، ترجمه داوود حاتمی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1367ش، ص 147.
39 ـ غیاث الدین همام الدین الحسینی خواندمیر (1333)، حبیب السیر، با مقدمه استاد جلال الدین همایی؛ دولافوز، ث. ف (1316)، تاریخ هند، ترجمه محمّد تقی فخر داعی گیلانی، تهران، چاپخانه مجلس، جزء 4 از ج 2، ص 644.
40 ـ معین الدین محمّد اسفزاری، روضات الجنّات فی اوصاف مدینه هرات، به کوشش محمّد اسحاق، مطبعه زرپاسری، بی‏تا، ج 1، ص 269.

منبع: فصلنامه مشکوة
پنج شنبه 12/11/1391 - 17:22
اهل بیت
نویسنده:حسین الهی‏نژاد

پیشگفتار

عزت، کرامت، شرافت و متانت، گل‏واژه‏هایی هستند که به انسان روحیه صلابت، مقاومت و شکست ناپذیری می‏بخشند و انسان را در مسیر اعتلا و تعالی روح مدد می‏رسانند و او را از حضیض پستی و زبونی به اوج شوکت و سربلندی رهنمون می‏سازند . در پرتو همین مفاهیم عالی، انسان به گونه‏ای تربیت می‏شود که در برابر حوادث و رخدادهای روزگار، تن به ذلت و خواری نمی‏دهد .
انسان عزت خواه و کرامت طلب، باید عزت و سربلندی را از پایگاه اصلی‏اش; یعنی خداوند جستجو کند; چنانکه قرآن کریم می‏فرماید:
«من کان یرید العزة فلله العزة جمیعا» ; (1)
«هر کس عزت می‏خواهد، همه عزت از آن خداست .»
خداوند چنین عزت و کرامتی را به دوستدارانش می‏بخشد و آنان را ارجمند و سترگ می‏سازد .
خدای عزیز می‏فرماید:
«ولله العزة ولرسوله وللمؤمنین; (2) «و عزت از آن خدا، پیامبر او و مؤمنان است .»
امام حسین علیه السلام در همین راستا در دعای عرفه می‏گویند:
«یا من خص نفسه بالسمو والرفعة، فاولیاؤه بعزه یعتزون; (3) ای آنکه ذات خود را به علو مقام و رفعت مخصوص گردانید، پس دوستدارانش به عزت او عزیز می‏شوند .»
اگر عزت و رفعت از ناحیه غیر خدا طلب شود، عزت صرفا ظاهری و دروغین خواهد بود و طبق فرمایش حضرت علی علیه السلام، انسان را به سوی هلاکت‏سوق می‏دهد:
«من اعتز بغیرالله اهلکه العز; (4)
هر که عزت را از غیر خدا طلب کند، آن عزت او را هلاک گرداند .»
استاد شهید، مرتضی مطهری رحمه الله در این‏باره می‏فرماید:
«در گفتارهای اقبال لاهوری خواندم که موسولینی گفته است: انسان باید آهن داشته باشد تا نان داشته باشد; یعنی اگر می‏خواهی نان داشته باشی، زور داشته باش . ولی اقبال می‏گوید: این حرف درست نیست . اگر می‏خواهی نان داشته باشی، آهن باش، نمی‏گوید آهن داشته باش; بلکه آهن باش; یعنی شخصیت تو شخصیتی محکم به صلابت آهن باشد . می‏گوید شخصیت داشته باش . چرا به زور متوسل می‏شوی؟ چرا به اسلحه متوسل می‏شوی؟ بگو اگر می‏خواهی هر چه داشته باشی، خودت آهن باش، خودت فولاد باش، خودت شخصیت داشته باش، خودت با صلابت‏باش، خودت منش داشته باش .» (5)
پس از شناخت عزت و خاستگاه واقعی آن، و بعد از بیان اینکه عزت و کرامت اولیای الهی از ناحیه خدا تامین می‏شود و شاخصه و جاودانگی آن به خاطر انتساب به خداست، به بیان دو برهه مهم از زمان که عزت و شرافت انسان به اوج و بالندگی خویش رسیده و خواهد رسید، می‏پردازیم .
الف) عزت و اقتدار حسینی
ب) عزت و اقتدار مهدوی

عزت و اقتدار حسینی

مکتب حسینی، مکتب عزت آفرین و کرامت‏ساز است . امام حسین علیه السلام سنبل عزت و افتخار برای همه عزت دوستان و کرامت‏خواهان جهان، اعم از مسلمان و غیرمسلمان است . بی‏تردید، شخصیت و هویت هر فردی در کوران زندگی و در فراز و نشیب روزگار هویدا می‏شود و صلابت و استواری انسان در برابر بحرانها و حوادث گوناگون، حاکی از شرافت و عزت درون و باطن او است .
در تاریخ حسینی، کربلا که رخدادی بس عظیم و شگفت‏انگیز است، هویت جوانمردی و کرامت امام حسین علیه السلام و یاران با وفای ایشان را به تصویر کشیده است . از همین روست که در گذران زمان خصال نیک و پسندیده حسینی بیشتر جلوه کرده است و چشمان تیزبین تاریخ، همواره عزت و صلابت آموزگار بزرگ کربلا را ثبت و ضبط کرده است .
امام حسین علیه السلام در نخستین خطبه روشنگر خود فرمود:
«الا ترون ان الحق لایعمل به، وان الباطل لایتناهی عنه؟ لیرغب المؤمن فی لقاءالله محقا . فانی لا اری الموت الا سعادة، ولا الحیاة مع الظالمین الا برما; (6)
آیا نمی‏بینید که به حق عمل نشده، از باطل دوری نمی‏شود؟ در این صورت، شایسته است که مؤمن [با عزت] خواهان لقای پروردگارش گردد . من مرگ را جز خوشبختی نمی‏دانم و زندگی با ستمکاران را جز بدبختی نمی‏بینم .»
در فرازی از خطبه دیگر، خطاب به همه انسانها و وجدانهای بیدار و به تمامی عزت خواهان و کرامت طلبان جهان می‏فرماید:
«الا وان الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین، بین السلة والذلة وهیهات منا الذلة یابی الله ذلک لنا ورسوله، والمؤمنون، وحجور طابت وطهرت، وانوف حمیة، ونفوس ابیة من ان نؤثر طاعة اللئام علی مصارع الکرام; (7)
آگاه باشید که این فرومایه (ابن زیاد)، فرزند فرومایه، مرا میان دو راهی شمشیر و خواری قرار داده است و هیهات که ما تن به خواری دهیم; زیرا خداوند و پیامبرش و مؤمنان از اینکه ما تن به خواری دهیم ابا دارند، و دامنهای پاکیزه و جانهای باغیرت و نفوس با شرافت روا نمی‏دارند که ما فرمانبرداری از فرومایگان را بر قتلگاه رادمردان مقدم بداریم .»
در روز عاشورا هنگامی که امام حسین علیه السلام را به پذیرش بیعت‏با یزید و گردن نهادن به حکومت آن پلید دعوت نمودند و اظهار کردند که در این صورت امان خواهد یافت، (8) آن حضرت به دعوتشان این گونه پاسخ داد:
«لا، والله لا اعطیهم بیدی اعطاء الذلیل، ولا اقر اقرار العبید; (9)
نه، به خدا سوگند که نه مانند ذلیلان تسلیم می‏شوم، و نه مانند بردگان گردن می‏نهم .»
عزت و کرامت در مکتب حسینی از چنان اهمیت و جایگاهی برخوردار است که مخالفان و دشمنان خویش را نیز در جهت‏سرشت و طینت اصیل انسانی، دعوت به آزاده خواهی و عزت‏طلبی می‏کند:
«ویحکم یا شیعة آل ابی‏سفیان، ان لم یکن لکم دین، وکنتم لاتخافون المعاد فکونوا احرارا فی دنیاکم هذه; (10)
وای بر شما ای پیروان خاندان ابی‏سفیان! اگر دین ندارید و از روز بازپسین نمی‏هراسید، پس در زندگی این جهانی خود آزاده باشید .»
هنگامه عاشورا حسین علیه السلام با سرودن شعار عزت آفرین در مبارزه با ظلم و ستم یزیدیان، به جهانیان ثابت کرد که، حسین علیه السلام به مسلخ و قربانگاه می‏رود، ولی هرگز عزت و کرامت‏خویش را از دست نمی‏دهد .
الموت خیر من رکوب العار
والعار اولی من دخول النار
والله ما هذا و هذا جاری (11)
«مرگ، بهتر از زندگی ننگین است و زندگی ننگین، بهتر از ورود به آتش است . به خدا سوگند که ننگ و آتش پناه من نخواهند بود .»

عزت و اقتدار مهدوی

در دعای ندبه می‏خوانیم: «این معز الاولیاء و مذل الاعداء; (12) کجاست عزت بخش دوستان و ذلیل کننده دشمنان .»
قیام و تشکیل دولت عدل به وسیله حضرت مهدی علیه السلام در سراسر گیتی و عزیز شدن مستضعفان جهان، امری اجتناب‏ناپذیر است .
در جامعه و نظامی که امام مهدی علیه السلام بنیانگذار و حاکم آن است، زمام همه امور در دست طبقات محروم و ستمدیده است و این مستضعفان‏اند که با عزت و کرامت، بر امور جامعه حاکم شده و به اداره آن می‏پردازند .
به منظور ترسیم و تبیین عزت و عوامل عزت آفرین و ساز و کار عزتمندی در حکومت جهانی حضرت مهدی علیه السلام، در ذیل به بیان مطالبی چند می‏پردازیم .

حاکمیت و عزت مستضعفان

قرآن مجید می‏فرماید: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض، ونجعلهم ائمة، و نجعلهم الوارثین‏» ; (13)
«ما اراده کردیم بر اینکه به مستضعفان زمین منت نهاده، و آنها را پیشوایان و وارثان [روی زمین] قرار دهیم .»
همچنین می‏فرماید:
«وعدالله الذین آمنوا منکم وعملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم‏» ; (14)
«خداوند به کسانی که از شما ایمان آورده‏اند و اعمال صالح انجام داده‏اند، وعده می‏دهد که به طور قطع آنها را خلیفه روی زمین خواهد کرد، همان گونه که پیشینیان را روی زمین خلافت‏بخشید .»
در کتاب «روح المعانی‏» امام سجاد علیه السلام در تفسیر آیه مذکور چنین فرموده است:
«هم والله شیعتنا اهل البیت، یفعل الله ذلک بهم علی یدی رجل منا، و هو مهدی هذه الامة; (15) به خدا سوگند آنها شیعیان ما هستند . خداوند این کار را برای آنان به دست مردی از ماانجام می‏دهد که مهدی این امت است .»
آیات فوق، هرگز درباره یک برنامه موضعی و خصوصی مربوط به بنی اسرائیل سخن نمی‏گوید; بلکه بیانگر یک قانون کلی برای همه اعصار و قرون و همه اقوام و جمعیتهاست و نیز بشارتی برای همه انسانهای آزاده و خواهان عدل و داد می‏باشد .
نمونه‏ای از تحقق این مشیت الهی (عزت مستضعفان)، حکومت‏بنی اسرائیل و زوال حکومت فرعونیان بود و نمونه کامل‏ترش، حکومت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و یاران ایشان بعد از ظهور اسلام بود; حکومت پابرهنه‏ها و تهی دستان با ایمان و مظلومان پاکدلی که پیوسته از سوی پادشاهان زمان خود مورد تحقیر و استهزا قرار داشتند .
و مصداق گسترده‏تر آن، ظهور حکومت‏حق و عدالت در تمام کره زمین به وسیله حضرت مهدی علیه السلام است که در این صورت، مستضعفان عالم به آرزوی دیرینه خود; یعنی عزت و حاکمیت، می‏رسند . (16)

عزت قرآن و اسلام

قرآن، کتاب نجات بخش انسانها، در دوران قبل از ظهور حضرت مهدی علیه السلام به انزوا و مهجوریت در می‏آید و تعالیم روح بخش آن که در قالب دین و شریعت اسلامی عرضه شده، در حاشیه زندگی مردم قرار می‏گیرد . امام صادق علیه السلام فرمود: «ورایت القرآن قد خلق، واحدث فیه ما لیس فیه ... ورایت الدین بالرای وعطل الکتاب واحکامه; (17)
[در دوران پیش از ظهور] قرآن را می‏بینی که متروک و کهنه شده است و چیزهایی را به آن بسته‏اند که از قرآن نیست ... و دین را می‏نگری که با آرای شخصی تفسیر شده و کتاب خدا و قوانین آن تعطیل گردیده است .»
اما در زمان حکومت امام زمان علیه السلام، اسلام و قرآن از حاشیه زندگی مردم به جایگاه اصلی خویش; یعنی متن جامعه برگردانده می‏شود تا با حفظ شان و جایگاه آنها، مردم و جامعه، عزتمند و سعادتمند گردند .
رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اذ بعث الله رجلا من اطایب عترتی وابرار ذریتی، عدلا مبارکا ذکیا، لایغادر مثقال ذرة، یعز الله به الدین والقرآن والاسلام واهله، ویذل به الشرک واهله ... ; (18)
هنگامی که خداوند مردی را از پاک‏ترین فرزندان و خوب‏ترین عترت من برمی‏انگیزد، که سراپا عدل و برکت و پاکی است; از کوچک‏ترین حقی چشم پوشی نمی‏کند; خداوند به وسیله او دین و قرآن و اسلام و اهل آن را عزیز می‏کند و شرک و اهل شرک را خوار و زبون می‏سازد .»
امام صادق علیه السلام نیز در این‏باره فرمود: یعز الله به الاسلام بعد ذله، ویحییه بعد موته ... یرفع المذاهب من الارض فلا یبقی الا الدین الخالص; (19)
خداوند به وسیله او (مهدی علیه السلام) اسلام را پس از ذلت‏به عزت می‏رساند و پس از مردنش زنده می‏سازد ... مذاهب دیگر را از روی زمین برمی‏چیند، پس در روی زمین چیزی جز دین خالص باقی نمی‏ماند .»

عوامل عزت آفرین در عصر ظهور

در دوران ظهور و حاکمیت عدل گستر جهان، اسباب و عللی که منشا عزت و اقتدار هستند، در میان آحاد مردم و جامعه اسلامی احیا می‏شود و در پرتو آنها، عزتمندی و کرامت‏طلبی، فرهنگ رایج و شایع همه انسانها در جوامع مختلف خواهد شد .
اینک در ادامه سخن، برخی از عوامل عزت را بررسی کرده، تحقق آن علل در دوران ظهور را مورد بحث قرار می‏دهیم .

1 . اطاعت الهی

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «ان الله تعالی یقول کل یوم: انا ربکم العزیز، فمن اراد عز الدارین فلیطع العزیز; (20)
خدای تعالی هر روز می‏فرماید: من پروردگار عزیز شما هستم، پس هر که خواهان عزت در دو جهان است، باید که از [خدای] عزیز اطاعت کند .»
و علی علیه السلام فرمود: «اذا طلبت العز فاطلبه بالطاعة; (21)
هر گاه جویای عزت شدی، آن را به وسیله اطاعت [از خدا] بجوی .»
امام باقر علیه السلام درباره عصر ظهور فرمود: «و لایبقی ارض الا نودی فیها شهادة ان لااله‏الاالله وحده لاشریک له، وان محمدا رسول الله; (22)
هیچ نقطه‏ای از زمین نمی‏ماند جز اینکه در آن ندا داده می‏شود: «اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشریک له و اشهد ان محمدا رسول الله .»
امام صادق علیه السلام نیز فرمود: «لم یبق فی الارض معبود دون الله عزوجل من صنم اووثن او غیره الا وقعت فیه نار، فاحرقته; (23)
در روی زمین غیر از خدای عزیز و جلیل هیچ معبودی، از بت و غیر آن، نمی‏ماند، جز اینکه آتشی بر آن افتاده، آن را می‏سوزاند .»
قرآن کریم می‏فرماید: «هو الذی ارسل رسوله بالهدی ودین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون‏» ; (24)
«او کسی است که رسولش را به همراه هدایت و آیین حق فرستاد تا او را بر همه آیینها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند .»
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه فوق چنین فرمود: «والله ما نزل تاویلها بعد ولاینزل تاویلها حتی یخرج القائم فاذا خرج القائم لم یبق کافر بالله العظیم; (25)
به خدا سوگند هنوز تاویل این آیه تحقق نیافته است و تنها زمانی تحقق می‏پذیرد که «قائم‏» قیام کند و به هنگامی که او قیام کند، کسی که منکر خدا باشد باقی نمی‏ماند .»
بر اساس روایات فوق، با از بین رفتن کفر و بی‏ایمانی، زمینه اطاعت و پیروی از دستورات الهی فراهم شده و آحاد مردم همگی موحد و خداپرست می‏شوند و در پرتو ایمان و اعتقاد به خداست که عزت و شرافت‏بر جامعه سایه می‏افکند; چنان که در زمان ظهور چنین خواهد شد .

2 . تقوای الهی

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «من اراد ان یکون اعز الناس فلیتق الله عزوجل; (26)
هر که می‏خواهد عزیزترین مردم باشد، باید از خداوند پروا داشته باشد .»
امیرمؤمنان، علی علیه السلام در مورد ارزش تقوا می‏فرماید: «لاعز اعز من التقوی; (27) هیچ عزتی بالاتر از تقوا نیست .»
بر اساس این روایات، یکی از عوامل عزت، تقوای الهی است . امام باقر علیه السلام در خصوص رواج تقوا به هنگام ظهور آن حضرت می‏فرماید که مهدی علیه السلام به وقت‏شامگاه، در حالی که پرچم پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را در دست، و لباس او را بر تن، و سلاح ویژه او، نور افشانی و بیان گرم و دیگر ویژگیها و نشانه‏های آن حضرت را به همراه دارد، در مکه ظهور می‏کند; نماز عشا را به جماعت می‏خواند و آنگاه با صدایی رسا و دلنواز، جهانیان را [به دوری از شرک و اطاعت از خدا و رسولش و تقوای الهی] دعوت می‏کند .
همچنین امام باقر علیه السلام در ادامه کلمات گهربار خویش فرمودند:
«یامرکم ان لاتشرکوا به شیئا وان تحافظوا علی طاعته وطاعة رسوله، و ان تحیوا ما احی القرآن وتمیتوا ما امات وتکونوا اعوانا علی الهدی ووزراء علی التقوی; (28)
[حضرت مهدی علیه السلام] شما را فرمان می‏دهد که چیزی را شریک او (خدا) نسازید و بر اطاعت او و فرمانبرداری از پیامبرش کوشا باشید; آنچه را قرآن زنده ساخته است، زنده سازید و آنچه را که قرآن در پی نابودی آن است، از میان بردارید; در راه هدایت، مددکار باشید، و در راه تقوا و پرهیزکاری، کمک کار .»
بدیهی است که با اجرای فرمان آن امام همام و رعایت تقوای الهی از سوی مردم، عزت و سربلندی به جامعه اسلامی برمی‏گردد و مکتب مهدوی، پیام آور شکوه و عزت حقیقی اسلام و مسلمانان می‏شود .

3 . اجتناب از معاصی

امام علی علیه السلام فرمود: «من اراد الغنی بلا مال والعز بلا عشیرة، والطاعة بلا سلطان، فلیخرج من ذل معصیة الله الی عز طاعته، فانه واجد ذلک کله; (29)
هر کس می‏خواهد بدون برخورداری از مال و ثروت، بی‏نیاز باشد و بدون داشتن فامیل و تبار، عزتمند و بدون بهره‏مندی از قدرت، فرمانش برده شود، پس باید از خواری معصیت‏خدا به عزت طاعت او روی آورد . در این صورت، همه آنها را می‏یابد .»
و در بیانی دیگر می‏فرماید: «من کرمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیة; (30)
کسی که به کرامت [و عزت] نفس خود عقیده دارد، با گناه خوارش نخواهد ساخت .»
بر اساس این گونه روایات، یکی دیگر از عوامل عزت، پرهیز از گناه است که در دوران ظهور حضرت مهدی علیه السلام تحقق خواهد یافت و در نتیجه، عزت و بالندگی معنوی در جامعه آن روز حاکم خواهد شد .
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «یفرج الله بالمهدی عن الامة، یملا قلوب العباد عبادة ویسعهم عدله، به یمحق الله الکذب ویذهب الزمان الکلب، ویخرج ذل الرق من اعناقکم; (31)
خداوند به وسیله مهدی علیه السلام از امت رفع گرفتاری می‏کند و دلهای بندگان را سرشار از عبادت می‏کند و عدالتش همه را فرا می‏گیرد . خداوند به سبب او دروغ را نابود می‏سازد و روح ستیزه‏جویی را از بین می‏برد و ذلت‏بردگی را از گردن آنها برمی دارد .»
امام صادق علیه السلام فضای آن روز را که روز جلوه احکام متعالی اسلام است، چنین ترسیم نموده:
«ویذهب الزنا وشرب الخمر ویذهب الربا، وتقبل الناس علی العبادات، وتؤدی الامانات، وتهلک الاشرار وتبقی الاخیار; (32)
روابط نامشروع، خوردن شراب و رباخواری از بین می‏رود و مردم به عبادات روی می‏آورند . امانتها ادا می‏شود، اشرار نابود می‏شوند و افراد نیکوکار باقی می‏مانند .»
همچنین امام صادق علیه السلام در این‏باره فرمودند: «ولایعصون الله عزوجل فی ارضه، ویقام حدوده فی اطرافه ویرد الحق الی اهله; (33)
در روی زمین خدا را معصیت نمی‏کنند، و حدود الهی در سرتاسر گیتی اجرا می‏شود و حق به صاحب حق برمی‏گردد .»
انسان وقتی به جایگاه خود در عالم هستی پی ببرد و عظمت‏خدا را که هستی بخش همه موجودات است، بشناسد، بی‏تردید شان و مقام والای خویش را فدای شهرت و گناه نمی‏سازد و در برابر عظمت الهی نافرمانی و معصیت نمی‏کند و در نتیجه، چنین افرادی که از معاصی و گناه دوری می‏کنند، بهره‏مند از روحی متعالی و عزتی ماندگار خواهند شد .

4 . بی‏نیازی از مردم

یکی از عوامل عزتمندی، بی‏نیازی از مردم است که در کلام نورانی امام باقر علیه السلام تبلور یافته است: «الیاس مما فی ایدی الناس، عز للمؤمن فی دینه; (34)
چشم نداشتن به دست مردم، موجب عزت دینی مؤمن است .»
لقمان حکیم در نصیحت‏به فرزندش عزت در دنیا و آخرت را این گونه تبیین می‏نماید: «ان اردت ان تجمع عز الدنیا فاقطع طمعک مما فی ایدی الناس، فانما بلغ الانبیاء والصدیقون ما بلغوا بقطع طمعهم; (35)
اگر می‏خواهی عزت دنیا را به دست آوری، طمع خویش را از آنچه در دست مردم است، قطع کن; زیرا پیامبران و صدیقان به سبب بر کندن طمع خود، به آن مقامات رسیدند .»
همچنین امام صادق علیه السلام می‏فرماید: «لایزال العز قلقا حتی یاتی دارا قداستشعر اهلها الیاس مما فی ایدی الناس فیوطنها; (36)
عزت پیوسته بی‏قراری می‏کند تا به خانه‏ای در آید که اهلش چشم طمع به دست مردم نداشته باشند، پس در آنجا مستقر می‏شود .»
در پرتو حاکمیت نظام مقدس مهدوی، استغنا و بی‏نیازی از مردم فراگیر خواهد شد و در سایه همین بی‏نیازی است که مردمان آن زمان دارای روحیه عزت و مناعت طبع خواهند شد .

5 . فراوانی نعمت

از جمله اموری که با عزت جامعه اسلامی در عرصه دنیا مرتبط است و در زمان ظهور جلوه‏ای آشکار خواهد داشت، فراوانی نعمتهای مادی است .
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «یکون فی امتی المهدی ... یتنعم امتی فی زمانه نعیما لم یتنعموا مثله قط; (37)
مهدی در امت من است ... و امت من در زمان او به نعمتهایی دست می‏یابند که به مثل آن در هیچ زمانی دست نیافته باشند .»
امام صادق علیه السلام در مورد گسترش نعمات مادی و بی‏نیازی مردم می‏فرماید: «ان قائمنا اذا قام اشرقت الارض بنور ربها ... ویطلب الرجل منکم من یصله بماله ویاخذ منه زکاته، فلا یجد احدا یقبل منه ذلک واستغنی الناس بما رزقهم الله من فضله; (38)
هنگامی که قائم ما قیام کند، زمین به نور پروردگار خویش بدرخشد ... و شخصی از شما به جستجوی فردی برمی‏آید که از مال خود به او بدهد و آن شخص زکات او را بگیرد، اما هیچ کس را نمی‏یابد که از او قبول کند; چون مردمان به دلیل اینکه خداوند با فضل خویش آنها را روزی داده است، بی‏نیاز شده‏اند .»

6 . رعایت انصاف

رعایت انصاف میان مردمان، از دیگر عوامل عزت نفس می‏باشد .
امام علی علیه السلام در مورد خصیصه انصاف فرمود: «الا انه من ینصف الناس من نفسه لم یزده الله الا عزا; (39)
بدانید که هر کس با مردم به انصاف رفتار کند، خداوند جز بر عزت او نیفزاید .»
در دوران سبز زندگی; یعنی در دوران ظهور ولی عصر علیه السلام که بشر حیات بهاری خود را تجربه خواهد نمود، آن حضرت شرایط را به گونه‏ای فراهم خواهد کرد که مردم اهل انصاف و رعایت‏حال همدیگر باشند .
امیر مؤمنان علیه السلام در مورد امام زمان علیه السلام می‏فرماید: «والقی الرافة والرحمة بینهم فیتواسون ... ولایعلو بعضهم بعضا ویرحم الکبیر الصغیر ویوقر الصغیر الکبیر; (40)
در میان مردم، مهربانی و همدلی برقرار می‏کند، پس مردمان در پرتو آن، همدیگر را همیاری می‏کنند ... و بر یکدیگر برتری‏طلبی ندارند; بزرگ‏تر به کوچک‏تر رحم می‏کند و کوچک‏تر به بزرگ‏تر احترام می‏گذارد .»
فرجام سخن را با دعا به درگاه الهی و آرزوی رسیدن به عزت و کرامت راستین در پرتو حکومت جهانی مهدوی که امید هر انسان عزتمند و کرامت‏خواه است، به پایان می‏بریم:
«اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمة تعز بها الاسلام واهله وتذل بها النفاق واهله وتجعلنا فیها من الدعاة الی طاعتک; (41) خداوندا! ما از تو دولت ارزشمندی را خواهانیم که با آن، اسلام و اهلش را عزت بخشی و نفاق و اهلش را خوار گردانی و ما را در آن دولت، از دعوت کنندگان به فرمانبرداری از خود قرار دهی .»

پی نوشت ها:

1) فاطر/10 .
2) منافقون/8 .
3) مفاتیح الجنان، دعای عرفه .
4) غررالحکم، ص‏8217 .
5) حماسه حسینی، ج‏1، ص‏165 .
6) تاریخ طبری، ج‏5، ص‏404; تحف العقول، ص‏174; المعجم الکبیر، ج‏3، ص‏115 و کشف الغمة، ج‏2، ص‏32 .
7) اثبات الوصیه، ص‏142; تحف العقول، ص‏171 و شرح ابن ابی‏الحدید، ج‏3، ص‏249 .
8) ر . ک: انساب الاشراف، ج‏3، ص‏396; تاریخ الطبری، ج‏5، ص‏425 و الارشاد، ص‏218 .
9) تاریخ الطبری، ج‏5، ص‏425; الکامل فی التاریخ، ج‏4، ص‏62 .
10) مقاتل الطالبین، ص‏118، مقتل الخوارزمی، ج‏2، ص‏33 .
11) فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام (موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام)، ص‏561 .
12) مفاتیح الجنان، دعای ندبه .
13) قصص/6 .
14) نور/55 .
15) تفسیر نمونه، ج‏14، ص‏531 .
16) همان، ج‏16، ص‏17 .
17) بحارالانوار، ج‏52، ص‏256 .
18) الملاحم و الفتن، ص‏108 .
19) بشارة الاسلام، ص‏297; الامام المهدی، ص‏343 و الملاحم و الفتن، ص‏108 .
20) کنزالعمال، ص‏43101 و میزان الحکمه (ترجمه فارسی)، ج‏8، ص‏3738 .
21) میزان الحکمه (ترجمه فارسی)، ج‏8، ص‏3738 و غررالحکم، ص‏4056 .
22) الامام المهدی، ص‏34 و 265 .
23) ارشاد مفید، ص‏343; نور الابصار، ص‏172 و بحارالانوار، ج‏52، ص‏192 .
24) توبه/33 .
25) نورالثقلین، ج‏2، ص‏211 .
26) بحارالانوار، ج‏70، ص‏285 .
27) نهج البلاغه، خ‏195 و 371 .
28) عقدالدرر، ص‏145، باب 7 و معجم الاحادیث الامام المهدی، ج‏3، ص‏295 .
29) تنبیه الخواطر، ج‏1، ص‏51 .
30) غررالحکم، ص‏677 .
31) بحارالانوار، ج‏51، ص‏75; الملاحم و الفتن، ص‏56 و الغیبه، شیخ طوس، ص‏114 .
32) الملاحم و الفتن، ص‏54 و منتخب الاثر، ص‏474 .
33) اصول کافی، ج‏1، ص‏333; بحارالانوار، ج‏52، ص‏127 و منتخب الاثر، ص‏496 .
34) الکافی، ج‏2، ص‏149 .
35) بحارالانوار، ج‏5، ص‏323 و قصص الانبیاء، ص‏244 .
36) کشف الغمة، ج‏2، ص‏417 .
37) بحارالانوار، ج‏51، ص‏78 .
38) همان، ج‏52، ص‏337 .
39) الکافی، ج‏2، ص‏144 .
40) بحارالانوار، ج‏52، ص‏385 .
41) کتاب اقبال، دعای بعد از نماز عید فطر، ص‏293 .

منبع: ماهنامه مبلغان
پنج شنبه 12/11/1391 - 17:21
اهل بیت
نویسنده:سید محمد حسین حسینی هرندی

جوانان در مکتب امام عاشقان

در ماه محرم و در ایام عزاداری سالار شهیدان، چه بهتر که نسل جوان با دو وظیفه خود بیشتر و گسترده¬تر آشنا شود: از یک‌سو عزاداری و بر پا کردن مجالس حسینی، که به فرموده رهبر کبیر انقلاب «اگر چنانچه واقعاً بفهمند و بفهمانند که مسئله چه هست و این عزاداری برای چه هست و این گریه برای چه این¬قدر ارج پیدا کرده و اجر پیش خدا دارد، آن‌وقت ما را ملت گریه نمی‌گویند؛ ما را ملت حماسه می-خوانند».[1] امام خمینی (ره) در وصیت¬نامه الهی- سیاسی خود، باز هم بر لزوم آشنایی با نتایج این برنامه تأکید کرده است: «همه باید بدانیم که آنچه موجب وحدت بین مسلمین است، ... مراسم عزاداری ائمه اطهار و به ویژه سید مظلومان و سرور شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) است».[2]
از سوی دیگر، نسل جوان در مکتب حسینی به فراگیری می¬پردازد و می¬آموزد که راه امام حسین(ع)، راه آزادگی و عزت است. راه نور در برابر ظلمت. معرفت در برابر جهالت. فضیلت در برابر رذیلت. خدمت در برابر خیانت. هدایت در برابر ضلالت و سعادت در برابر شقاوت.
پیمودن این راه، دومین وظیفه¬ای است که دانش‌آموختگان مدرسه احیای اسلامِ ناب محمدی و پیروان مکتب پاک علوی، آن را بر عهده خویش احساس می¬کنند.

درس پایداری و استواری

یکی از اصول مورد توجه در مکتب عاشورا، درس استقامت و پایداری است. استواری در راه آرمان‌های الهی و پایداری در مسیر اهداف والای انسانی. پای فشردن بر امور متعالی، از آموزش¬هایی است که به تربیت‌شدگان این مدرسه می‌آموزند. در کلمات نورانی امام حسین(ع) آمده است که باید در برابر آنچه سخت است، اما آدمی را بر حق نگه می¬دارد، استقامت ورزید. همان‌گونه که در برابر آنچه مطلوب است و مورد خواست هوا و هوس، باید پایداری نمود.[3]
در مکتب انسان¬ساز اهل بیت(ع) صبر و استقامت، نیکوترین خصلت ایمان و ارجمندترین خوی انسانی است. پایداری، همان‌شجاعت است و بهترین یاور آدمی در برابر روزگار.[4] این چنین انسانی که شکیبایی ورزیده، بهتر از آن پاداش می‌گیرد و فرشتگان بر او سلام می¬کنند.[5]
چنین انسانی، آموخته است چگونه در راه حق استقامت ورزد و پایداری نماید و می-داند که بر دوش کشیدن پرچم حق و به مقصد رساندن آن، جز با شکیبایی ممکن نیست. چنین انسانی و چنان مکتبی، بر پایه¬ استقامت و استواری، استوار شده و هرچه آزمون¬ها و بلاها، بیشتر، میزان وفاداری و پای‌فشاری بر ارزش¬ها افزون¬تر.
در این مکتب، جوانی و آزادمردی، راه و رسم کسانی است که چون پیام استقامت در کام جانشان نشسته، همه مشکلات را آسان می¬بینند و لبریز از حماسه و شور و شعورند.

درس سازش‌ناپذیری و ذلت‌گریزی

هر آدمی با هر روحیه و طرز تفکری، از خواری و زبونی می¬پرهیزد و ننگ و عار و ذلت را نمی¬پذیرد. از سوی دیگر، هر چه مراتب کمالات وی بالاتر رود، در برابر پستی و فرومایگی، سازش‌ناپذیرتر و مقاوم‌تر می¬شود. مکتب عاشورا، بهترین نمونه از آموزش چنین انسان¬هایی است. جوانان و رادمردانی که در آن صحنه حضور یافتند، این درس را فراگرفته، در سخت¬ترین لحظه¬ها از آن ارزش¬ها دست برنداشتند. بهترین جلوه در آن عرصه و زیباترین درس در آن هنگامه نبرد، کلامی است که استاد مکتب ذلت ناپذیری بر زبان آورده¬اند.
امام حسین(ع) در جمع یاران جوان¬مردش، که او را چونان نگینی در میان گرفته بودند، فرمودند: «هیهات که ما تن به خواری دهیم؛ زیرا خداوند و پیامبرش و مؤمنان از اینکه ما تن به ذلت دهیم، ابا دارند». از دیدگاه حضرت اباعبدالله(ع) «دامن¬های پاک مادران و انسان¬های پاک‌دامان و جان¬های باغیرت و نفوس باشرافت، روا نمی¬دارند فرمانبرداری فرومایگان، بر قتلگاه رادمردان مقدم داشته شود».[6]
این معنا در کلام ابن ابی الحدید، از نویسندگان اهل سنت این‌گونه مورد توجه قرار گرفته است:
سرور کسانی که زیر بار خواری نرفته¬اند و به مردم، مردانگی، غیرت و مرگ زیر سایه¬های شمشیر را آموخته¬اند و آن را بر زبونی ترجیح داده¬اند، ابا عبدالله حسین بن علی بن ابی طالب(ع) است که به او و یارانش امان داده شد، اما از آن‌جا که نمی¬خواست تن به خواری دهد، مرگ را بر چنین امانی، ترجیح داد.[7]

درس وارستگی و پارسایی

از زیباترین درس¬های مکتب امام حسین(ع)، معرفی زشتی¬های دنیا و لزوم پرهیز از آن است. از دیدگاه حضرت سیدالشهداء(ع) دنیا، خانه نابودی و ناپایداری، و سرایی است که اهل خویش را پیوسته دگرگون می¬سازد.[8]
در واقع، کلام نورانی امامان شیعه، تفسیر واقعی آیات الهی است؛ آنجا که در قرآن می¬فرماید: «زندگانی دنیا، چیزی جز کالای فریب نیست»[9] و در جای دیگر، آن را «سرگرمی و بازیچه¬ای بیش نمی¬داند».[10]
بنابراین، در کلاس درس عاشورا، همگان به دور شدن از این دام توصیه می¬شوند؛ چراکه گرفتاری در این دام، آغاز هرگونه خطا و اشتباهی است که دامان آدمی را می¬گیرد. دل¬بستگی به دنیا، سبب می¬شود تا به تعبیر استاد بزرگ عرصه کربلا، آدمی دینش بر سر زبانش باشد و تا در رفاه و آسایش است، از دین پشتیبانی کند، ولی اگر به آزمایش گرفتار آید، آن‌گاه معلوم می‌شود دین‌داران واقعی اندکند.[11] پس در این مجموعه تربیتی، تلاش می¬شود تا وارستگی توصیه گردد؛ به ویژه آنکه این پشت‌پا زدن به دنیا و رها شدن از تعلقات مادی، در دوره جوانی و هنگامه اوج دل¬بستگی¬ها باشد، که در نتیجه عزت و قوّت و عظمت واقعی جوان برومند و ارزشمند به دست می¬آید، و انسان به مرتبه¬ای والا متصل می¬گردد، آن‌گاه تن به هیچ‌گونه تعلق خاطر دنیوی نخواهد بست.

درس آزادی و آزادگی

در مکتب امام حسین(ع)، تا آدمی به آزادمنشی نرسد و از اسارت و گمراهی رهایی نیابد، به دریای موّاج و اقیانوس عمیق کمالات نخواهد رسید.
در این مکتب، جوان باارزش، جوانی است که خود را در میان برترین آفریدگان الهی می¬داند. از گرفتاری در مرداب پستی¬ها گریزان می¬شود و خود را به سراب هوا و هوس دلخوش نمی¬سازد. نه در میدان ریا و رنگ دنیا، دچار انگ و ننگ می¬شود، و نه عنوان و پست و مقام او را اسیر خود می¬کند.
جوان زانو زده در مکتب پر فیض حسینی(ع)، با گوهر حقیقت خویش آشنا شده، نه فریب دنیا می¬خورد و نه آخرت را به بهایی ناچیز از دست می¬دهد. او در مثال همچون یوسف پیامبر است که به بندگی افتاد و زندانی گشت، اما آزادگی او مقهور دیگران نشد.
صفات چنین شاگردی را از کلام نورانی امام صادق(ع) این‌گونه می‌توان برشمرد: «اگر بلا و سختی به او رسد، شکیبایی ورزد. اگر مصیبت¬ها بر سرش فرو ریزند، او را نشکند، و اگر به اسیری افتد، به آزادگی‌اش آسیب نرسد.»[12] بدیهی است در مکتب عاشورا، آدمی خون می¬دهد تا دیگران را نجات دهد. همان‌گونه که بزرگ استاد این عرصه¬، جان خود را تقدیم حضرت دوست نمود تا بندگان او را از گمراهی و سرگردانی نجات بخشد.[13] از دنیا و تعلقات آن پای می¬کشد و همچون سرو سربلندی می¬ایستد، تا به سخن حافظ:
سر به آزادگی از خلق بد آرم چون سرو
گر دهد دست که دامن ز جهان برچینم[14]

درس عدالت خواهی و عدالت جویی

امام حسین(ع) همچون دیگر امامان معصوم(ع)، زیباترین مظهر عدالت‌خواهی بود و در مکتب ایشان، ترویج قسط و داد و برقراری عدل و رفع ظلم، از بهترین درس¬هایی بود که ارائه می¬شد.
استاد این مکتب در کلام گهربار خویش، در پیش گرفتن راه قسط و عدالت و پیشه ساختن این مسیر را از صفات امام جامعه اسلامی برمی¬شمردند.[15] فطرت بیدار انسان¬های آزاده نیز با این بیان آسمانی همراهی دارد.
به سخن دیگر، عدالت، میزانی است که بنیان همه چیز با آن سنجیده می¬شود و معیاری است که فطرت انسان¬ها و سلامت دین و ایمان و نفس آدمی با آن محک می¬خورد.
در مکتب اهل بیت(ع) عدالت، شالوده¬ای است که جهان بر آن استوار است، و در حقیقت، ترازوی الهی است که برای برپا کردن حق در میان خلق گذاشته شده است. در دانشگاه معصومان(ع)، انسان می¬آموزد که عدالت، مایه زندگی است و اگر در جامعه¬ای اجرا شود، مردم آن بی¬نیاز خواهند شد.
اگر جوان یا جوانمردی به دنبال عدالت باشد، در این مکتب می‌آموزد که باید چشم خود را از حرام، زبانش را از گناهان و دستش را از مال مردمان فروبندد تا ویژگی¬های یک انسان عادل را درخود به وجود آورده باشد.[16]
جامعه¬ای که جوانانش عادل و قوانینش منطبق با عدل باشد و مردمانش به دنبال اجرای آن باشند، بی¬گمان مدینه فاضله‌ای است که آرزوی بسیاری از اندیشمندان و نظریه‌پردازان بوده است.

درس خداترسی و پرهیزکاری

حضرت سید الشهدا(ع)، در طول زمان به انسان¬ها آموخت که عظمت و بزرگی از آن خداست و معرفت به او در دل انسان¬های عارف به صورت خداترسی جلوه می¬کند. در حقیقت، بالاترین مرحله دانش و کمال معرفت در کلام امام حسین(ع)، همان است که آدمی از خدا بترسد.[17]
این‌گونه پرورش یافتن در مکتب اهبل بیت(ع)، موجب می¬شود آدمی در برابر غیر خدا سر خم نکند و اگر جوانی باشد که دوره سرکشی و غرور را می¬گذراند، در عین حال از قدرت برتر شناخت پیدا کند. این‌گونه انسان¬ها، دیگر به پستی و ذلت تن نخواهند داد و تسلیم باطل نمی¬شوند.
مکتب عاشورا، محل تربیت انسان¬هایی است که فقط از خدا می¬ترسند؛ چرا که شأن مسلمان واقعی آن است که جز بندگی خدا نکند و از هیچ چیز نهراسد. این معنا در کلام الهی نیز تصریح شده است که از مردمان نترسید و از من بترسید.[18]
به تعبیر امام حسین(ع)، انسان پرهیزکار بهترین امان را امان خدا می¬داند، و علم دارد که اگر در دنیا از خدا نترسد، هرگز در قیامت امان نخواهد یافت.[19]
در میان چهره¬های درخشان عرصه کربلا و مکتب امام حسین(ع)، فرزند برومند آن استاد، بهترین الگو برای جوانان و نمونه¬ای والا از خداترسی است که چون در راه خدا حرکت می¬کرد و در راه او جان‌فشانی می¬نمود، از مرگ هم نمی¬هراسید.[20] آری، کسی که از خدا بترسد، دیگر از مرگ و کشته شدن و قطعه قطعه گشتن هراس ندارد.

درس ظلم‌ستیزی و ستم‌گریزی

یکی از برجسته¬ترین درس¬های مکتب حسینی، ظلم‌ستیزی و مبارزه با استبداد و اختناق است. این معنا، در جای جای کلمات امیر قافله عاشورا مطرح شده است. ایشان در بیانی می¬فرمایند:
همانا رسول خدا (ص) فرموده است هرکس حاکم ستمگری را مشاهده کند که حرام¬های خدا را حلال می¬سازد، عهد و پیمان الهی را زیر پای می‌گذارد، با سنت و قانون پیامبر مخالفت می¬ورزد، با بندگان خدا با دشمنی رفتار می¬نماید و بر چنین حاکمی با زبان و عمل قیام نکند، خدا او را با ستمگران عذاب می¬کند.
آن‌گاه می¬فرمایند: «این اعمال از سوی بنی¬امیه انجام شده و من شایسته¬ترین کسی هستم که این وضع را تغییر دهم».[21]
در واقع ظلم‌ستیزی در سیره و گفتار پیشوایان معصوم(ع)، جایگاهی ویژه دارد. از دید اینان، جهاد با ستمگران، ستون دین و راه روشن نیک¬بختان، و مایه پایداری دین است.[22]
اقبال لاهوری در باب قیام عاشورا و نتیجه ظلم ستیزی و ستم گریزی امام حسین(ع) سروده است:
بر زمین کربلا بارید و رفت
لاله در ویرانه¬ها کارید و رفت
تا قیامت قطع استبداد کرد
موج خون او چمن ایجاد کرد[23]
و این درسی است برای جوانان که با بهره¬گیری از مکتب سرخ حسینی، از پذیرش خفت و خواری دوری جویند و از جوانی خود، در راه پیش¬گیری از ستم و ریشه¬کن ساختن درخت استبداد، استفاده کنند.

پی نوشت ها:

[1] . صحیفه نور، ج 16، ص 209.
[2] . همان، چ21، ص173.
[3] . موسوعة کلمات الامام حسین(ع)، ص 770، ح 948.
[4] . میزان الحکمه، ج 6، ص 2957.
[5] . رعد: 24.
[6] . تحف العقول، ج 1، ص 403.
[7] . شرح ابن ابی الحدید، ج3، ص249.
[8] . از خطبه حضرت در صبح عاشورا.
[9] . آل عمران: 185.
[10] . انعام: 32.
[11] . تحف العقول، ج1، ص437.
[12] . میزان الحکمه، ج3، ص1097، ح 3560.
[13] . زیارت اربعین.
[14] . دیوان حافظ، تصحیح خرمشاهی، غزل 357.
[15] . تحف العقول، ج1، ص174.
[16] . میزان الحکمه، ج7، ص3491.
[17] . شیخ طوسی، امالی، ص56.
[18] . مائده: 44.
[19] . تاریخ طبری، ج7، ص2972.
[20] . همان، ص2999.
[21] . همان، ص2993.
[22] . میزان الحکمه، ج7، ص3362.
[23] . کلیات اقبال لاهوری، ص75.

منبع: ماهنامه گلبرگ
پنج شنبه 12/11/1391 - 17:20
اهل بیت

زیارت، نشانه وفای به عهد

زیارت اهل بیت علیه‏السلام علاوه بر احترام، نوعی اظهار ارادت و تجدید عهد با حضرات معصومین علیه‏السلام است. زائر ضمن اعلام تبعیّت از ولی خدا از طریق زیارت، یاد و خاطره اولیای الهی را گرامی می‏دارد. حضرت علی بن موسی الرضا علیه‏السلام می‏فرمایند: «برای هر امامی بر گردن دوستان و شیعیانش پیمانی است که به جای آوردن زیارت از مصادیق وفای به عهد و به جای آوردن حقّ محسوب می‏شود. بر این اساس کسی که از روی میل و رغبت، امام خود را زیارت کند امید آن است که در روز قیامت از شفاعت او برخوردار شود.

زیارت چیست؟

زیارت وادی محبّت و شوق است؛ نمودی از احساس متعالی و ترجمان پیوند قلبی است. فیض «حضور» در کنار اولیای خدا، زائر را از کیمیای «نظر» برخوردار می‏سازد. زیارت الهام گرفتن از اسوه‏ها و تعظیم شعائر و تقدیر از فداکاری‏ها و تجلیل از پاکی‏هاست و زائر در برابر آیینه تمام قدّ فضیلت‏ها می‏ایستد تا عیار خود را در آن بسنجد و خود را در برابر «میزان» قرار می‏دهد تا کم و کاستی خود را جبران کند. زائر مهمان مائده معنوی اولیاء اللّه است و زیارت تجدید پیمان و میثاق «ولایت» با رهبری است؛ سفر با کاروان اشک و بر محمل شوق و سوار شدن بر موج عرفان و بُراق عشق است.

دعای پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به زائر امام حسین علیه‏السلام

معاویة بن وهب می‏گوید: روزی امام صادق علیه‏السلام به من فرمودند: «ای معاویه به سبب ترس و وحشت [از دشمنان[ زیارت قبر امام حسین علیه‏السلام را ترک مکن؛ زیرا هرکس زیارت آن حضرت را ترک کند دچار حسرتی بزرگ می‏شود و همواره آرزو می‏کند که‏ای کاش در کنار قبر آن‏حضرت باشد و بتواند فراوان به زیارتش برود. آیا دوست نداری که خدا تو را در زمره کسانی ببیند که حضرت رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و حضرت علی علیه‏السلام و حضرت فاطمه علیهاالسلام و سایر ائمه اطهار علیه‏السلام در حقّشان دعا می‏کنند؟»

فضیلت زیارت امام حسین علیه‏السلام

درباره تبیین فضیلت زیارت امام حسین علیه‏السلام تعابیر زیادی از اهل‏بیت علیه‏السلام وارد شده است. حضرت باقر علیه‏السلام می‏فرمایند: «شیعیان ما را به زیارت حضرت حسین بن علی علیه‏السلام توصیه کنید؛ چون زیارت آن حضرت روزی را زیاد و عمر را طولانی و بدی‏ها را دفع می‏کند». امام صادق علیه‏السلام می‏فرمایند: «کسی که امام حسین را در حالی که به حقّ آن حضرت عارف است زیارت کند، روزی‏اش وسعت پیدا می‏کند و خداوند متعال در دنیا بر شادی او می‏افزاید».

امام حسین علیه‏السلام کیست و چه کرد؟

... ای فرزند رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ... گواهی می‏دهم که به قسط فرمان دادی. تو بسیار راست‏گو و درست‏کاری و در آنچه مردم را به آن فرا خواندی صادقانه و با اخلاص عمل نمودی. تو خون خدا در روی زمینی. گواهی می‏دهم که خیرخواهی برای همگان را به نهایت رساندی و در راه خدا به جهاد پرداختی و او را با اخلاص کامل عبادت کردی. خداوند بهترین پاداش را به تو عنایت کند.

راه رسیدن به خدا

... هرکس خدا را اراده کند از شما آغاز می‏کند و خداوند به یاری شما غیر واقع و دروغ را برطرف می‏سازد و گرفتاری‏ها را دور می‏سازد... به واسطه شما هرچه را بخواهد محو یا ثابت دارد و به واسطه شما خواری را از ما برمی‏دارد و به برکت وجود شما زمین و آسمان و نعمت‏های خود را بر بندگان خدا عرضه می‏کند و غم و اندوه‏ها را می‏زداید.

ای برپای دارنده نماز

... سلام بر تو ای شهیدی که فرزند شهیدی؛ درود بر تو ای ولی خدا و فرزند ولیّ‏اش و ای حجّت خدا و فرزند حجّت اللّه. شهادت می‏دهم که تو نماز را برپا داشتی و زکات را پرداختی و امر به نیکی و معروف کردی و از منکر و زشتی‏ها همگان را باز داشتی و با دشمنانت [که دشمن خدایند] به جهاد پرداختی و اینک شهادت می‏دهم که هم سخن مرا می‏شنوی و هم جوابم را می‏دهی. تو حبیب خدا و دوست و برگزیده اویی. مولای من به حق جدّت پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و به حق پدرت، وصیّ رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، و به حق مادرت، سرور بانوان هر دو جهان، شفیع من در درگاه خداوند عزّ وجلّ باش.

ای نور جاودان

درود بر تو ای بنده شایسته و پاک و مطهّر خدا. به امری شهادت می‏دهم که امیدوارم در روزی که تو شفاعت می‏کنی مرا به تو نزدیک سازد. شهادت می‏دهم که تو نمردی و به فیض بزرگ شهادت نایل آمدی و به برکت حیات جاودان تو که در نتیجه شهادت به آن دست یافتی دل‏های همه شیعیان تو نیز زنده است. گواهی می‏دهم که تو آن نور هدایت خداوندی که هرگز خاموش نشده و تا ابد خاموش نخواهد شد. تو آن جلوه خدایی که تاکنون نابود نشده و بعد از این نیز هرگز نابود نخواهد شد. هرگز خوار نبودی؛ چون خداوند تو را عزیز ساخته است و هیچ‏وقت مغلوب نشدی چون خداوند یاور و مددکار تو بوده است.

درود بر تو ای پهلوان مسلمانان

یا ابا عبداللّه درود خدا بر تو باد. سلام بر تو ای قهرمان همیشه پیروز اسلام و مسلمین. ... ای مولای من گواهی می‏دهم تو آن نوری هستی که هرگز در طول تاریخ آلودگی‏های جاهلیّت تو را آلوده نساخته است. شهادت می‏دهم که تو از ارکان مسلمانان و استوانه‏های محکم دین و دژهای مستحکم انسان‏های با ایمان هستی و شهادت می‏دهم که تو امام نیک‏رفتار و با تقوا و نشانه رستگاری و ریسمان محکم هدایت الهی و حجّت خدا بر اهل دنیایی.

شهید اشک و اسیر سختی‏ها

درود بر تو ای پسر مظلوم علیّ مرتضی؛ ای عزیزی که شهید اشک و گرفتار رنج و سختی‏هایی. پروردگارا گواهی می‏دهم که او [حسین بن علی علیه‏السلام ] ولیّ و فرزند ولیّ و برگزیده توست. در رعایت و حفظ و پاسداری از حقّ بردبار بود. تو او را با کرامتت گرامی داشته‏ای و پایان عمر او را شهادت در راه خودت قرار داده‏ای و او را از انسان‏های بزرگوار و رهبران شایسته قرار دادی و گرامی‏اش داشتی به پاکی در تولّد، و او را وارث علوم و فضیلت‏های پیامبرانت ساختی و بر خلق خودت حجّت قرار دادی. او در دعوتِ مردم به حق حجّت را تمام کرد و خیراندیشی نمود و حتی خون خودش را در راه تو نثار کرد تا بندگان تو را از نادانی و سرگردانی نجات دهد.

حجّت آشکار الهی

شهادت می‏دهم که تو حجّت آشکار خداوندی، آنچه از طرف خداوند مأمور ابلاغش بودی به مردم ابلاغ کردی و برای حفظ حقّ قیام کردی و حقانیّت احکام الهی را تأکید فرمودی و در این راه هیچ‏گونه سستی از خود نشان ندادی... گواهی می‏دهم که جهاد در رکاب تو جهاد بزرگی است. حقّ با تو و به سوی تو است و تو اهل حقّ بلکه مرکز آن هستی. میراث نبوّت نزد تو و اهل بیت توست... هم‏چنین شهادت می‏دهم که دعوت تو حق بوده است و سایر دعوت‏کنندگان به غیر از تو فاسد و ناحق بوده‏اند و شهادت می‏دهم که خدا حق و آشکار است.

بخشی از عمل‏کردهای امام حسین علیه‏السلام از دید زیارات

1. قَدْ اَقَمْتَ الصَّلاةَ؛ نماز را به پا داشتی.
2. آتَیْتَ الزَّکاة؛ زکات دادی.
3. اَمَرتَ بالمعروف؛ امر به معروف کردی.
4. نَهَیْتَ عَن المُنْکَر؛ از منکر مردم را نهی نمودی.
5. جاهَدْتَ فی سَبیلِ اللّه؛ در راه خدا جهاد کردی
6. دَعَوْتَ اِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالحِکْمَةِ وَ المَوعِظَة الحَسَنَة؛ با بیانی که مشتمل بر حکمت بود و با موعظه‏ای که پسندیده بود مردم را به راه خدا فرا خواندی.
7. عَبَدْتَ اللّه مُخْلِصا؛ خدا را خالصانه پرستش کردی.
8. بَلَّغْتَ عَنِ اللّهِ ما اَمَرَکَ بِهِ وَ لَمْ تَخْشَ اَحَدا غَیْرَهُ؛ آنچه از جانب خدا مأمور به ابلاغش بودی ابلاغ کردی و از احدی غیر از خدا هراسی به دل راه ندادی.
9. بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ وَ وَفَیْتَ وَ وافَیْتَ؛ رسالت الهی را به جای آوردی و مصلحت بندگان را بیان کردی و به عهد خود وفا فرمودی.

سلام بر به‏ خون‏ غلطیده

سلام بر کسی که در راه خدا به خون خود غلطید؛ سلام بر عزیزی که حرمت اونادیده گرفته شد؛ سلام بر پنجمین فرد از آل عبا؛ سلام بر غریبِ غریبان و سیّد شهیدان عالم؛ سلام بر کسی که به دست بدکاران و زنازادگان کشته شد؛ درود بر ساکن صحرای کربلا؛ سلام بر امامی که فرشتگان در شهادتش بر او گریستند؛ سلام بر کسی که فرزندان او پاک‏ترین افراد جهانند؛ سلام بر پیشوای دین؛ سلام بر حجّت پروردگار عالمیان؛ سلام بر تو و فرزندان شهیدت؛ سلام بر آن مظلومی که بدون یاور ماند؛ سلام بر رهبری که پیمانش را شکستند و احترام او را نادیده گرفتند؛ سلام بر آن مظلومی که به ستم خون او را بر زمین ریختند؛ سلام بر شهیدی که با خونِ زخم‏هایش غسل داده شد؛ و سلام بر تشنه لبی که با جام‏های تیر و تیغ سیراب گشت.

روشنی‏بخش جاده‏های صلاح و نیکی

سلام بر سپیدموی غرقه به خون، اگر روزگار زندگانی‏ام به تأخیر افتاد و مقدّرات مرا از یاری تو باز داشت و در مقابل دشمنانت نتوانستم جهاد کنم، ولی در مصیبت‏هایی که بر تو وارد شد هر صبح و شام به گونه‏ای گریه می‏کنم که به جای اشک از دیدگانم خون جاری شود. گواهی می‏دهم که از خداوند فرمان بردی و هرگز از دستور او سرپیچی ننمودی و با چنگ زدن به ریسمان الهی او را خشنود ساختی و خشیت او را به دل گرفتی و به درخواست‏های او پاسخ مثبت دادی. سنّت‏های الهی را پاسداری کرده، راه‏های خیر و نیکی را روشن ساختی و در راه خدا به بهترین وجه جهاد و تلاش کردی. همواره مطیع پروردگار عالم و پیرو جدّت رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بودی و در طول زندگانی با برکتت برپا دارنده اساس دین و در هم کوبنده ریشه سرکشی و بر هم زننده بساط سرکشان و آشوبگران و نصیحت‏گر امّت اسلام بودی...

تأثیر فاجعه کشته شدن امام حسین علیه‏السلام

وای به حال سرکشان گنه‏کار که با کشتن تو در حقیقت اسلام را از بین بردند و نماز و روزه را تعطیل کردند و سنّت‏ها و احکام الهی را زیر پا نهادند و پایه‏های ایمان را نابود کردند و در ترویج فساد و دشمنی و کینه‏توزی تا می‏توانستند کوشیدند وقتی کشته شدی انتقام خون محبوب رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بر زمین ماند و کتاب الهی به حال خود رها شد و در یک کلام به حقّ خیانت شد. با کشته شدن تو گویی تکبیر و حلال و حرام از میان رفت. پس از تو بدعت‏ها و کفر و بی‏دینی‏ها و تبعیّت از خواهش‏های نفسانی و گم‏راهی‏ها و آشوب‏های باطل و بیهودگی‏ها علنی شد.
منبع: پایگاه حوزه
پنج شنبه 12/11/1391 - 17:20
اهل بیت
نویسنده:مهدی پورحسین
درک پیام عاشورا و الگوگیری از آن در گرو درک حقیقت قیام کربلا و ارائه تفسیر صحیح از آن و شناخت و مبارزه با تحریفاتی است که ممکن است در این حادثه رخ دهد .
در طول تاریخ، عالمان روشن‏ضمیر شیعه، پیوسته نگهبانی از این سنگر بزرگ را به عهده داشته‏اند و استاد شهید آیة‏الله مرتضی مطهری یکی از این عالمان دردآشنایی است که در زدودن تحریفات از حرکت عاشورا و نشان دادن چهره سازنده آن تلاش کرده است . بررسی کامل دیدگاههای ایشان در باره حرکت‏سیدالشهدا (ع) و پیامها و پیامدهای آن و آفاتی که متوجه تحلیل‏ها و تفسیرهای این نهضت‏شده است و کاستی‏هایی که از نظر ایشان در این زمینه وجود دارد و مسؤولیتی که بر عهده محافل علمی و حوزوی و عالمان اسلامی می‏باشد، نیازمند چند مقاله مستقل و گستره است که اینک از محدوده و حوصله این ویژه‏نامه بیرون است . اما خالی گذاشتن این مجموعه از یک مقاله محدود و انعکاس اجمالی دیدگاههای ایشان را نیز نپسندیدیم . آنچه پیش روی دارید به تناسب دفتر سوم ویژه‏نامه و به عنوان بازخوانی و مروری کوتاه بر بخش عمده‏ای از نظرات آن شهید عزیز به تناسب محور اصلی موضوعات این شماره، نگاشته شده است .
نویسنده با توجه به اسوه بودن حرکت‏سیدالشهدا (ع) برای همه آزادی‏خواهان و غیرتمندان عالم، ابتدا به تبیین درس‏های عاشورا همچون: شخصیت‏یافتن جامعه اسلامی، و احیای امر به معروف و نهی از منکر در نگاه آن دانشمند شهید پرداخته است، آنگاه از همین منظر خطر تحریف و عوامل آن را مورد بررسی قرار داده و در ادامه به رسالت علما و مسؤولیت مردم در مبارزه با تحریف اشاره کرده است .
مقاله در بخش پایانی، مسؤولیت عالمان در نظام اسلامی را یادآور شده و آورده است‏با توجه به حضور علما در مسؤولیتهای حکومت، برای مقابله با بدعتها وظیفه مضاعفی بر دوش آنان است چرا که بیش از گذشته باید از ایمان و اعتقادات صحیح و دست‏آوردهای اسلام ناب محمدی (ص) پاسداری کنند .
دقت و مطالعه عمیق و تحلیلی در قیام امام‏حسین (ع) نشان می‏دهد که این حادثه اگر چه در مکان خاصی اتفاق افتاده و محدود به زمان معینی بوده است اما حقیقت آن، مطلق و مجرد از زمان و مکان بوده و خاصیت الگوپذیری در ذات آن نهفته است . واقعه کربلا الگویی برای رهبری انقلابها و ایجاد تحولات بنیادین در جامعه بوده، تجربه پر ارزشی در اصلاح جوامع انسانی، راست کردن کجی‏ها، زدودن فسادها و انحراف‏ها به شمار می‏رود .
حماسه نینوا در طول تاریخ اسلام الگوی کامل برای شکل‏گیری تحولات سیاسی در قلمرو جهان اسلام بوده است و در یک کلام، ضامن بقای اسلام راستین به شمار می‏آید . پر واضح است که درک پیام عاشورا و الگوگیری از آن برای ایجاد تحول عمیق و سازنده در جامعه و رسیدن به جامعه مطلوب در گرو درک حقیقت قیام کربلا و ارائه تفسیر صحیح از آن و شناخت و مبارزه با تحریفاتی است که خواسته و ناخواسته به دست تحریف‏گران، در تحلیل و تفسیر این قیام و بهره جستن از آن رخ می‏نماید .
به موازات استمرار این نهضت و حرکت جوشان آن، عالمان روشن‏ضمیر شیعه نیز پیوسته نگهبانی از این جبهه بزرگ را به عهده گرفته و از «اسلام مجسم‏» به خوبی پاسداری کرده‏اند . از جمله عالمان دردآشنایی که در دهه‏های اخیر بر این امر اهتمام ورزیده و در زدودن بر چسب‏های ناروا و تحریف از حرکت عاشورا و نشان دادن چهره سازنده آن مجاهده کرده است استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری است .
درس آموزی از عاشورا از یک سو و پاسداری آن از خطر تحریف از جمله محورهای مورد توجه ایشان از تفسیر و تحلیل این قیام است که به ترتیب در این مقاله بازگو شده است .

الف . آموزه‏های قیام حسینی

استعداد شبیه‏سازی در حادثه عاشورا

از دیدگاه شهید مطهری «کسانی که به خاطر یک سلسله اصول و مبادی قیام می‏کنند و نهضت می‏نمایند در حقیقت‏به همه جهانیان بعد از خودشان پیامی دارند و به اصطلاح معروف وصیتی دارند . آیندگان باید با پیام آنها آشنا باشند و ندای آنها را بشناسند» . (1)
قیام امام‏حسین (ع) نیز از آن دست قیامهایی است که بر اساس اصول بنیادین اسلام، با روش شناخته شده اسلام و برگرفته از سیره نبوی و علوی سامان یافته و دارای پیام و وصیت‏شفاف برای آیندگان است . اگر چه این نهضت صرفا برای شبیه‏سازی و کپی‏گیری معماری نشده است اما به گونه‏ای طراحی شده است که استعداد شبیه‏سازی در آن وجود دارد . شهید مطهری معتقد است:
«انسان وقتی تاریخ حادثه عاشورا را می‏خواند، استعدادی برای شبیه‏سازی در آن می‏بیند . همان طور که قرآن برای آهنگ‏پذیری ساخته نشده ولی این طور هست و حادثه کربلا هم برای شبیه‏سازی ساخته نشده ولی این طور هست . من نمی‏دانم و شاید شخص اباعبدالله در این مورد نظر داشته است ... متن تاریخ این حادثه، گویی اساسا برای یک نمایشنامه نوشته شده است . شبیه‏پذیر است، گویی دستور داده‏اند که آن را برای صحنه بودن بسازند .» (2)
این خاصیت در حادثه کربلا نه صرفا یک نمایش توخالی و صورت‏سازی عاری از حقیقت‏باشد بلکه به خاطر رازی است که در آن نهفته است:
«آن راز این است که اساسا خود این حادثه، تمام این حادثه تجسم اسلام است در همه ابعاد و جنبه‏ها; یعنی راز اینکه این حادثه نمایش‏پذیر و شبیه‏پذیر است، این است که تجسم فکر و ایده چندجانبه و چند وجه و چند بعد اسلامی است; همه اصول و جنبه‏های اسلامی عملا در این حادثه تجسم پیدا کرده است; اسلام است در جریان و در عمل و در مرحله تحقق .» (3)
«وقتی بخواهیم به جامعیت اسلام نظر بیفکنیم باید نگاهی هم به نهضت‏حسینی بکنیم . می‏بینیم امام‏حسین (ع) کلیات اسلام را در کربلا به مرحله عمل آورده، مجسم کرده است ولی تجسم زنده و جاندار حقیقی و واقعی، نه تجسم بی‏روح . انسان وقتی در حادثه کربلا تامل می‏کند، اموری را می‏بیند که دچار حیرت می‏شود و می‏گوید اینها نمی‏تواند تصادفی باشد . و سر اینکه ائمه اطهار این همه به زنده نگه داشتن و احیای این خاطره توصیه و تاکید کرده و نگذاشته‏اند حادثه کربلا فراموش شود، این است که این حادثه یک اسلام مجسم است .» (4)
بدین ترتیب ائمه اطهار خواسته‏اند که داستان کربلا به صورت یک مکتب تعلیمی و تربیتی همیشه زنده بماند .

تفسیر الگوساز

گام نخست در الگوپذیری قیام عاشورا این است که راز جامعیت اسلام در کربلا درک شود و بر اساس آن، تفسیری صحیح از این حادثه ارائه گردد . در صورتی این نکته از عاشورا قابل برداشت است که قرائتی الگوساز از آن صورت گیرد . بی‏تردید پیشوایان دینی از زمان پیغمبر اکرم (ص) و ائمه طهار (ع) دستور اکید و بلیغ داده‏اند که باید نام حسین بن علی (ع) زنده بماند و باید سوگواری آن حضرت هر سال تجدید بشود . سؤال اساسی این است که چرا چنین دستوری داده‏اند و چرا این همه به این موضوع اهتمام داشته‏اند؟
از این رو تحلیل ما از قیام امام‏حسین (ع) تعیین کننده است . از نگاه شهید مطهری حادثه عاشورا و تاریخچه آن، دو صفحه دارد; یک صفحه سفید و نورانی و یک صفحه تاریک، سیاه و ظلمانی . در نگاه دوم، قهرمان حادثه یزید بن‏معاویه، عبیدالله بن زیاد، عمر سعد، شمر و امثال اینها است . وقتی این صفحه تاریک مطالعه شود فقط ظلم است، جنایت است و رثاء بشریت، که هیچ چیز غیر از گریه، زاری و مرثیه را نمی‏طلبد اما اگر صفحه مقابل مطالعه شود قهرمان این صفحه نورانی حسین است و اهل بیت و اصحاب او . این صفحه دیگر جنایت و تراژدی نیست‏بلکه حماسه است، افتخار و نورانیت است، تجلی حقیقت، انسانیت و حق پرستی است . البته هر دو صفحه این واقعه یا بی‏نظیر است‏یا کم‏نظیر و باید به هر دوی آنها پرداخت و آن را مورد تجزیه و تحلیل عبرت‏آموز قرارداد، اما به قول آن استاد فرزانه:
«چرا ما صفحه نورانی این داستان را کمتر مطالعه می‏کنیم در حالی که جنبه حماسی این داستان صد برابر بر جنبه جنایی آن می‏چربد و نورانیت این حادثه بر تاریکی آن خیلی می‏چربد» (5);
«اگر ما صفحه نورانی تاریخ حسینی را خواندیم آن وقت از جنبه رثائی‏اش می‏توانیم استفاده کنیم و گرنه بیهوده است‏» (6);
«پس اول باید قهرمان بودنش برای شما مشخص بشود و بعد در رثای قهرمان بگریید و گرنه رثای یک آدم نفله شده بیچاره بی‏دست و پای مظلوم که دیگر گریه ندارد و گریه ملتی برای او معنی ندارد . در رثای قهرمان بگریید برای اینکه احساسات قهرمانی پیدا کنید، برای اینکه پرتوی از روح قهرمان در روح شما پیدا شود و شما هم تا اندازه‏ای نسبت‏به حق و حقیقت غیرت پیدا کنید، شما هم عدالت‏خواه بشوید . شما هم با ظلم و ظالم نبرد کنید، شما هم آزادی‏خواه باشید، برای آزادی احترام قائل باشید، شما هم سرتان بشود که عزت نفس یعنی چه، شرف و انسانیت‏یعنی چه، کرامت‏یعنی چه؟» (7)
بنابراین بر اساس یک تفسیر که متاسفانه رواج هم یافته است پاسخ پرسش فوق این می‏شود که ترغیب ائمه (ع) و اهتمام آنان در برپایی عزای حسینی «برای این است که تسلی خاطری برای حضرت زهرا باشد .» در این صورت «خیال می‏کنیم حسین بن علی در آن دنیا منتظر است که مردم برایش دل‏سوزی کنند یا - العیاذ بالله - حضرت زهرا (س) بعد از هزار و سیصد سال آن هم در جوار رحمت الهی منتظر است که چهار تا آدم فکسنی برای او گریه کنند تا تسلی خاطر پیدا کند!» (8) این نگاه نه تنها حیات‏بخش، پویا و حرکت‏زا نیست‏بلکه به تعبیر شهید مطهری مسخره و نتیجه‏ای جز خرابی دین و رکود در جامعه ندارد .
اما در تفسیر دیگر، حرکت‏سیدالشهدا (ع) اسوه است و برای همه آزادی‏خواهان و غیرتمندان عالم طوفنده و جوشان است . در این تفسیر «حسین بن علی درس غیرت به مردم داد، درس تحمل و بردباری به مردم داد، درس تحمل شداید و سختیها به مردم داد . اینها برای ملت درسهای بسیار بزرگی بود . پس این‏که می‏گویند حسین بن علی چه کرد و چطور شد که دین اسلام زنده شد، جوابش همین است که حسین بن علی روح تازه دمید، خونها را به جوش آورد، غیرتها را تحریک کرد، عشق و ایده‏آل به مردم داد، حس استغنا در مردم به وجود آورد، درس صبر و تحمل و بردباری و مقاومت و ایستادگی در مقابل شداید به مردم داد، ترس را ریخت، همان مردمی که تا آن مقدار می‏ترسیدند، تبدیل به یک عده مردم شجاع و دلاور شدند .» (9)
از این منظر امام‏حسین (ع) پیام‏آور اسلام است، عاشورا نمایشگاهی می‏شود که ابعاد مختلف اسلام به نمایش گذاشته شده تا انسانهای دیگر از آن الگو برداری کنند و در هر جامعه‏ای که شرائط زمان امام حسین را پیدا کرد قیام حسینی به راه افتد . با این تفسیر امام‏حسین (ع) دیگر مختص به یک زمان و مکان خاص نیست، برای همیشه تاریخ است و چون روحی در کالبد اجتماع حضور دارد . برای همین درسهای بزرگ است که استاد مطهری اصرار دارد حادثه کربلا در وجهه حماسی آن مورد تحلیل قرار گیرد و به یک سوژه بزرگ برای مسلمانان تبدیل گردد:
«این‏که من تاکید می‏کنم که حماسه حسینی و حادثه کربلا و عاشورا باید بیشتر از این جنبه مورد استناد ما قرار بگیرد، به خاطر همین درسهای بزرگی است که این قیام می‏تواند به ما بیاموزد . من مخالف رثاء و مرثیه نیستم، ولی می‏گویم این رثاء و مرثیه باید به شکلی باشد که در عین حال آن حس قهرمانی حسینی را در وجود ما تحریک و احیا کند . حسین بن علی یک سوژه بزرگ اجتماعی است . حسین بن علی در آن زمان یک سوژه بزرگ بود، هر کسی که می‏خواست در مقابل ظلم قیام کند، شعارش «یا لثارات الحسین‏» (10) بود . امروز هم حسین بن علی یک سوژه بزرگ است، سوژه‏ای برای امر به معروف و نهی از منکر، برای اقامه نماز، برای زنده کردن اسلام، برای این‏که احساسات و عواطف عالیه اسلامی در وجود ما احیا بشود .» (11)

درسهای آموزنده

نگرش الهی، حماسی به نهضت عاشورا دستاوردهای مهمی به همراه دارد که یکی از آنها تسهیل پیام‏گیری از این نمایش بی‏همتای اسلامی است . شهید مطهری با این نگاه پیام‏هایی را از این نهضت‏برداشت کرده‏اند که در اینجا به اهم آنها اشاره می‏شود:

1 . شخصیت‏یافتن جامعه اسلامی

پدیده‏های اجتماعی از جهت تاثیری که در خود اجتماع باقی می‏گذارند مختلف و گاهی متضادند . از این حیث‏بعضی از پدیده‏های اجتماعی، روح اجتماع را تاریک و کدر می‏کند، ترس و رعب به وجود می‏آورد، و به اجتماع حالت‏بردگی و اسارت می‏دهد، ولی یک سلسله پدیده‏های اجتماعی است که به اجتماع صفا و نورانیت می‏دهد، ترس اجتماع می‏ریزد، احساس بردگی و اسارت را از او می‏گیرد، به جایش جرات، جسارات و شهامت‏به او می‏دهد . نوع دوم از پدیده‏های اجتماعی نعمتی است که نصیب هر ملتی به سادگی نمی‏شود . به تعبیر شهید مطهری سرمایه‏ای است که بالاتر از آن وجود ندارد:
«مساله احساس شخصیت، مساله بسیار مهمی است . از این سرمایه بالاتر برای اجتماع وجود ندارد که در خودش احساس شخصیت و منش کند، برای خودش ایده آل داشته باشد و نسبت‏به اجتماعهای دیگر حس استغنا و بی‏نیازی داشته باشد، یک اجتماع این طور فکر کند که خودش و برای خودش فلسفه مستقلی در زندگی دارد و به آن فلسفه مستقل زندگی خودش افتخار و مباهات کند و اساسا حفظ حماسه در اجتماع یعنی همین که اجتماع از خودش فلسفه‏ای در زندگی داشته باشد و به آن فلسفه ایمان و اعتقاد داشته باشد و او را برتر و بهتر و بالاتر بداند و به آن ببالد .» (12)
نگاه حماسی به نهضت عاشورا است که این حماسه را در ملت اسلام ایجاد می‏کند، جامعه حسینی را عزتمند و همراه با غرور می‏سازد و این هنر در قیام اباعبدالله (ع) وجود دارد و در جامعه آن عصر هم چنین اثر را به جای گذاشت:
«بعد از شهادت امام‏حسین (ع) یک چنین حالتی به وجود آمد، یک رونقی در اسلام پیدا شد . این اثر در اجتماع از آن جهت‏بود که امام‏حسین (ع) با حرکات قهرمانانه خود روح مردم مسلمان را زنده کرد، احساسات بردگی و اسارتی را که از اواخر زمان عثمان و تمام دوره معاویه بر روح جامعه اسلامی حکمفرما بود، تضعیف کرد و ترس را ریخت، احساس عبودیت را زایل کرد و به عبارت دیگر به اجتماع اسلامی شخصیت داد . او بر روی نقطه‏ای در اجتماع انگشت گذاشت که بعدا اجتماع در خودش احساس شخصیت کرد . » (13)
و این مهترین درسی است که تا قیام قیامت می‏تواند الهام‏بخش ملتهای آزاده باشد به شرطی که یاد حسین (ع) و مجالس حسینی از حد احساس فراتر رفته بر عقلانیت و تدبر در این قیام افزوده شود . ملتی که شخصیت دارد همه چیز دارد اما ملتی که همه چیز دارد ولی شخصیت و هویت ندارد هیچ چیز ندارد; هویتی حسینی که امروزه بیش از هر زمان دیگر برای ملل اسلامی مورد نیاز است .
در زمانی که اموی‏ها سرمست از بازیافتن سلطنت و پادشاهی، بر همه چیز دست انداخته شخصیت اسلامی را در میان مسلمین میراندند، شخصیت کوفیان را آن‏چنان لگدمال کردند که پس از دعوت از فرزند پیامبر و حرکت او به سوی شهری که روزی مرکز خلافت اسلامی بود و افتخار شیعه علی ابن ابی‏طالب بودن را با خود داشت‏با شنیدن اسم ابن زیاد عقب نشسته و حسین (ع) را تنها گذاشتند; در این حال قیام امام‏حسین (ع) آن‏چنان جوششی در آنان ایجاد کرد، آن‏چنان هویتی برای کوفیان به ارمغان آورد که: «همین کوفه بعداز مدت سه سال انقلاب کرد و پنج هزار نفر تواب از همین کوفه پیدا شد و سر قبر حسین بن‏علی رفتند و در آنجا عزاداری کردند، گریه کردند و به درگاه الهی از تقصیری که کرده بودند توبه کردند و گفتند ما تا انتقام خون حسین بن علی را نگیریم از پای نمی‏نشینیم .» (14)
امروز نیز که نظام قلدر پرور موجود در جهان به بهانه‏ای خودساخته بر همه چیز چنگ انداخته و در صدد به انفعال کشاندن مسلمانان و هویت‏زدایی از کشورهای اسلامی است، مسلمانان باید غیرت و حمیت‏حسینی را سر مشق قرار داده، قهرمانانه در مقابل آنان ایستادگی کنند و بدانند که ملت ایران با الهام از عاشورا و با بانک ابر مردی از تبار حسین در وحشت و ظلمت، نور هدایت را یافته و مقاومت و مبارزه را از حسین بن علی (ع) آموخته است و به خواست‏خدا در مقابل تمامی دنیای آنانی که در مقابل دینشان ایستاده‏اند خواهد ایستاد چرا که به قول حضرت امام خمینی «انقلاب اسلامی ایران پرتوی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است .» (15)

2 . احیای امر به معروف و نهی از منکر

اگر از صفحه تاریک و ظلمانی حادثه عاشورا فراتر رفته و به جنبه نورانی آن نظر کنیم می‏بینیم اگر چه قیام کربلا چند وجهی و چند ماهیتی است اما یکی از عمده‏ترین عوامل آن مسؤولیت امر به معروف و نهی از منکر است که در این تلقی نمود بیشتری پیدا می‏کند . در نگاه مثبت و حماسی به عاشورا یادآوری مکرر حضرت از این عامل و اصرار بر برجسته کردن آن جایگاه خود را پیدا می‏کند . اساسا از نگاه شهید مطهری این عامل ارزش بسیار بسیار بیشتری از عوامل دیگر به نهضت‏حسینی داده و موجب ماندگاری این قیام شده است:
«به موجب همین عامل است که این نهضت‏شایستگی پیدا کرده است که برای همیشه زنده بماند، برای همیشه یادآوری شود و آموزنده باشد . البته همه عوامل آموزنده هستند ولی این عامل آموزندگی بیشتری دارد، زیرا نه متکی به دعوت است و نه متکی به تقاضای بیعت ; یعنی اگر دعوتی از امام نمی‏شد، حسین بن علی (ع) به موجب قانون امر به معروف و نهی از منکر نهضت می‏کرد . اگر هم تقاضای بیعت از او نمی‏کردند، باز ساکت نمی‏نشست، موضوع خیلی فرق می‏کند و تفاوت پیدا می‏شود .» (16)
در نگاه حماسی و سازنده به این قیام است که «حسین یک مرد معترض و منتقد است، مردی است انقلابی و قیام کننده، یک مرد مثبت است . دیگر انگیزه دیگری لازم نیست . همه جا را فساد گرفته، حلال خدا حرام و حرام خدا حلال شده است، بیت‏المال مسلمین در اختیار افراد ناشایسته قرار گرفته و در غیر راه رضای خدا مصرف می‏شود، پیغمبر اکرم فرمود: هر کس چنین اوضاع و احوالی را ببیند «فلم یغیر علیه بفعل و لا قول‏» و در صدد دگرگونی آن نباشد، در مقام اعتراض بر نیاید «کان حقا علی الله ان یدخله مدخله‏» (17) شایسته است (ثابت است در قانون الهی) که خدا چنین کسی را به آنجا ببرد که ظالمان، جابران، ستمکاران و تغییر دهندگان دین خدا می‏روند، و سرنوشت مشترک با آنها دارد .» (18)
از این‏جا است که معلوم می‏شود وظیفه امر به معروف و نهی از منکر مختص به امام‏حسین (ع) نبوده هر کسی که در چنین شرایطی قرار گیرد باید به آن قیام نماید و نباید این وظیفه را به عهده دیگری بداند و الا باید منتظر عذاب الهی بماند چنان که امام رضا (ع) از پیامبر اکرم (ص) نقل کردند:
«اذا تواکلت الناس الامر بالمعروف و النهی عن المنکر فلیاذنوا بوقاع من الله; (19) «هرگاه مردم امر به معروف و نهی از منکر را به عهده همدیگر بگذارند پس برای عذاب الهی منتظر و آماده باشند» .
اهمیت تاسی به حرکت امام‏حسین (ع) در این زمینه از آنجا بیشتر می‏شود که ببینیم با همه عنایتی که اسلام به امر به معروف و نهی از منکر داشته و آیات متعددی از قرآن در اهمیت آن وارد شده است و ملت اسلام را به خاطر آن بهترین امت نامیده و حسین (ع) هم برای احیای آن جان خود را فدا کرده است اما این امر هر روز در جامعه اسلامی کم رنگ‏تر شده و از اهمیت آن کاسته می‏شود:
«از همین جا به قول منطقیین به عکس نقیض باید بفهمیم: پس ما امت اسلام و بهترین امتها برای بشر نیستیم چون ما آمر به معروف و ناهی از منکر نیستیم . در نتیجه نمی‏توانیم ادعای شرف و بزرگی کنیم، نمی‏توانیم افتخاری داشته باشیم، اسلام ما اسلام واقعی نیست .» (20)

3 . شعارهای حیات بخش

در عاشورا دو نوع شعار دیده می‏شود یک نوع شعارهایی است که فقط معرف شخص است و بیش از این چیز دیگری نیست . ولی شعارهای دیگری است که علاوه بر معرفی شخص، معرف فکر هم هست، معرف احساس است، معرف نظر و ایده است . با یک تلقی درست از عاشورا می‏توان این شعارها را دائمی کرد و در همه اعصار از آن استفاده کرد و از طریق آن روح در جامعه دمید اما متاسفانه بهای لازم به شعارها داده نمی‏شد و اینک نیز نیازمند اهتمام است . شهید مطهری معتقدند:
«اباعبدالله (ع) در روز عاشورا شعارهای زیادی داده است که در آنها روح نهضت‏خودش را مشخص کرده که من برای چه می‏جنگم، چرا تسلیم نمی‏شوم، چرا آمده‏ام که تا آخرین قطره خون خودم را بریزم؟ و متاسفانه این شعارها در میان ما شیعیان فراموش شده و ما شعارهای دیگری به جای آنها گذاشته‏ایم که این شعارها نمی‏تواند روح نهضت اباعبدالله را منعکس کند .» (21)
شعارهای عاشورا آن چنان متنوع و همه‏جانبه است که می‏تواند یک ملت را کاملا غنی و سعادتمند کند . مهمترین شعارهای عاشورا را با الهام از شهید مطهری می‏توان به این دسته‏ها تقسیم کرد:
1 . حق‏گرایی
«الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهی عنه؟ لیرغب المؤمن فی لقاء الله محقا; (22) آیا نمی‏بینید که به حق عمل نمی‏شود و کسی از باطل روی گردان نیست; در چنین شرایطی مؤمن باید لقاء پروردگارش را بر چنین زندگی‏ای ترجیح بدهد .»
2 . آزادی و شرافت
«الموت اولی من رکوب العار; (23) نزد من، مرگ از ننگ ذلت و پستی بهتر و عزیزتر است .» «لا اری الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما; (24) مرگ را جز خوشبختی نمی‏بینم و زندگی با ستمکاران را جز ملامت و خستگی .»
3 . دوری از ذلت
«هیهات منا الذله; (25) ذلت و خواری از ساحت ما به دور است .»
4 . اصلاحات اجتماعی
«انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطب الاصلاح فی امة جدی; (26) بی گمان قیام من برای خوشگذرانی و مفسده‏جویی و ستمگری نمی‏باشد، بلکه قیام من فقط برای ایجاد اصلاح امور در امت جدم است .»
5 . انزجار از دنیازدگی و تظاهر دینی
«الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم; (27) مردم برده دنیا و دین لقلقه زبانشان می‏باشد .»

ب . خطر تحریف

به همان مقدار که تفسیر صحیح از عاشورا سازنده، حیات‏بخش و حرکت‏آفرین است، برداشت نادرست و منحرف کردن آن از مسیر واقعی می‏تواند مخرب و مخدر باشد و حداقل جامعه را بر خلاف هدف امام‏حسین (ع) دچار رکود و رخوت نماید .
شهید مطهری به این بخش اهتمام ویژه ورزیده و در خرافه‏زدایی از نهضت پاک حسینی حساسیت فوق‏العاده نشان داده است . ایشان معتقد است در پاس‏داشت قیام کربلا باید کلید شخصیت امام‏حسین (ع) را پیدا کرد و آن را اسوه جاوید قرار داد و «کلید شخصیت‏حسین حماسه است، شور است، عظمت است، صلابت است، شدت است، ایستادگی است، حق‏پرستی است .» (28)
و هر امری که این نهضت اصیل را از مسیر تعیین شده جدا کند انحراف و گمراهی است که یکی از نشانه‏های عقب ماندگی و عدم رشد اجتماع است . ایشان با نگاه به روزگاری که در آن به سر می‏برد چنین آفتی را در تفسیر و رویکرد به قیام امام‏حسین (ع) مشاهده می‏کرد و روشن است این خطری نیست که اینک از آن، کاملا در امان باشیم:
«واقعه تاریخ کربلا از آن نوع حوادث است که درا ثر عدم رشد اجتماع، مسخ و معکوس شده است، تمام عظمتها و زیباییهایش فراموش شده، حماسه و شور و افتخاراتش محو شده و به جای آنها زبونی و ضعف و جهالت و نادانی آمده است . این نشانه عدم رشد این ملت است‏برای حفظ و نگهداری تاریخ با عظمت و پر افتخار خویش .» (29)

تحریف و عوامل آن

تحریف یعنی «متمایل کردن یک چیز از آن مسیر اصلی و وضع اصلی که داشته است‏یا باید داشته باشد .» تحریف یا لفظی است‏یا معنوی . تحریف لفظی آن است که ظاهر یک چیز یا لفظ آن را عوض کنند و تحریف معنوی یعنی «منحرف کردن روح و معنی یک جمله یا یک حادثه‏» . پس تحریف یک حادثه یعنی علل و انگیزه‏ها و همچنین هدف و منظورهای آن حادثه چیزی غیر از آنچه هست معرفی شود . عامل تحریف به طور کلی سه قسم است:
1 . عامل عداوت وغرض که از سوی دشمنان صورت می‏گیرد;
2 . عامل اسطوره‏سازی که یک حس اصیل در بشر است; 3 . عامل دوستی و تمایل که از سوی نزدیکان و دوستان صورت می‏پذیرد .
ریشه تحریف از روی دوستی در نهضت عاشورا این است که عده‏ای خیال کرده‏اند چون هدف گریه کردن برای امام‏حسین (ع) و زنده کردن یاد او است و این هدف مقدس است، از وسیله نامقدس هم می‏توان استفاده کرد:
«عده‏ای آمدند گفتند گریه بر امام حسین ثوابش آنقدر زیاد است که از هر وسیله‏ای برای این کار می‏شود استفاده کرد ... دستگاه امام‏حسین (ع) از دستگاه دیگران جداست . اگر اینجا دروغ گفتی بخشیده است، جعل کردی، بخشیده است، تحریف کردی بخشیده است ... در نتیجه یک افرادی در این قضیه دست‏به جعل و تحریف زده‏اند که انسان تعجب می‏کند .» (30)
از دیدگاه شهید مطهری در حادثه عاشورا، هم تحریف لفظی رخ داده است و هم تحریف معنوی . طبعا برخی یا بسیاری از مواردی که آن عالم فرزانه به عنوان مصادیق تحریف و جعل بر شمرده‏اند، در نگاه برخی دیگر، چنین نیست و آن را نمی‏پذیرند و اساسا از منظری دیگر به این‏گونه قضایا می‏نگرند ولی نگاه پر دقت و اصولی این عالم وارسته و جامع‏نگر را باید به دیده عنایت و اهتمام نگریست: «تحریف‏های لفظی از قبیل: داستان لیلی و علی اکبر، داستان عروسی قاسم، داستان آب آوردن حضرت ابی‏الفضل در کودکی برای امام حسین، آمدن زینب در حین احتضار به بالین اباعبدالله (ع)، عبور اسرا در اربعین از کربلا، عدد مقتولین، هاشم بن عتبه با نیزه هجده ذرعی، روز عاشورا 72 ساعت‏بود، امام حسین با زی شاهان از مکه خارج شد، بی‏خبر بودن امام سجاد (ع) از وقایع، افسانه اسب آوردن زینب برای اباعبدالله و بوسیدن گلوگاه آن حضرت، بیهوش شدن امام سجاد (ع) و امام صادق .» (31)

تحریف معنوی

چنانکه گفته شد حادثه کربلا هم دچار تحریف لفظی شده است و هم تحریف معنوی اما از آنجایی که تحریف معنوی محتوا را تغییر داده قضیه را مسخ و به کلی واژگون می‏کند خطرناک است و خطرناکتر این‏که تحریف در اهداف امام‏حسین (ع) صورت گیرد . ایشان معتقدند دو تحریف معنوی بسیار عجیب و ماهرانه در هدف نهضت‏حسینی ایجاد شده است:
1 . یکی از تحریفاتی که در هدف قیام صورت گرفته و به بیان استاد مطهری تهمت‏به اباعبدالله حسین (ع) و برگرفته از معتقدات مسیحیت است این است که «حسین بن علی قیام کرد که کشته بشود برای این‏که کفاره گناهان امت‏باشد، کشته شد برای این‏که گناهان ما آمرزیده شود . حالا اگر بپرسند آخر این در کجاست؟ خود حسین چنین چیزی گفت؟ پیغمبر گفت؟ امام گفت؟ چنین حرفی را چه کسی گفت؟ می‏گوییم ما به این حرفها چه کار داریم؟ امام حسین کشته شد برای این‏که گناهان ما بخشیده شود . نمی‏دانیم که این فکر را ما از دنیای مسیحیت گرفته‏ایم . ملت مسلمان خیلی چیزها را ندانسته از دنیای مسیحیت‏بر ضد اسلام گرفت; یکی همین است .» (32)
این انحراف و تحریف می‏تواند هر گناهی را توجیه کند . یعنی شما برای امام حسین گریه کن هر کسی می‏خواهی باش، شمر باش، یزید باش، اما گریه کن!
2 . «تحریف معنوی دومی که از نظر تفسیر و توجیه حادثه کربلا رخ داد این بود که گفتند می‏دانید چرا امام حسین رفت و کشته شد؟ یک دستور خصوصی فقط برای او بود و به او گفتند تو برو و خودت را به کشتن بده . معلوم است، اگر یک چیزی دستور خصوصی باشد، به ما و شما دیگر ارتباط پیدا نمی‏کند، یعنی قابل پیروی نیست . اگر بگویند حسین چنین کرد و تو چنین بکن می‏گوید حسین از یک دستور خصوصی پیروی کرد، به ما مربوط نیست . به دستورات اسلام که دستورات کلی و عمومی است مربوط نیست! آن یک دستور خصوصی مخصوص خودش بود .» (33)
این در حالی است که امام‏حسین (ع) یک مکتب عملی برای کسانی که در این شرایط واقع بشوند بوجود آورد . این کلام امام (ع) است که فریاد می‏زند «و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید» . (34) یعنی کسی که مثل یزید باشد، نه فقط یزید، بلکه هر کسی که مثل یزید حاکم اسلامی شود اسلام را محو خواهد کرد . یا آنجایی که می‏فرماید «الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهی عنه لیرغب المؤمن فی لقاء الله محقا» . وقتی حق عمل نمی‏شود و کسی از باطل روی‏گردان نیست، در این شرایط هر مؤمنی، نه فقط امام‏حسین (ع) بلکه هر مؤمنی باید مرگ را بر زندگی ترجیح دهد .
بنابراین این تحریفات که در هدف صورت پذیرفت اولا نهضت کربلا را از مکتب بودن و قابل اسوه بودن خارج کرده آن را به یک امر خصوصی که به دستور خصوصی بوده است تبدیل کرد . ثانیا به جای آنکه با برجسته کردن عنصر امر به معروف و نهی از منکر، گناه زدایی کند آن را زمینه‏ای برای گنه‏کار سازی در آورده که هر گناهی را توجیه می‏کند .
در نگاه شهید مطهری این دو تحریف که در هدف صورت گرفت طبعا به فلسفه عزاداری سرایت کرده و آن را نیز منحرف کرده است . عزاداری و نوحه سرایی که سفارش شد تا هر زمینی را کربلا و هر روز را عاشورا سازد به ضد آن بدل شده، نقش سازنده خود را از دست داده و به عادت تبدیل شده است:
«تحریف دیگر، در موضوع دستورها در باره فلسفه عزاداری است . در اینجا گاهی گفتیم برای تسلی خاطر حضرت زهراست چون ایشان در بهشت همیشه بی‏تابی می‏کنند و هزار و چهار صد سال است آرام ندارند با گریه‏های ما ایشان آرامش پیدا می‏کنند! پس آن را یک خدمت‏خصوصی به حضرت زهرا تلقی کردیم . دوم اینکه به چشم یک آدم نفله شده که حداکثر مقامش این است که بی‏تقصیر به دست‏یک ظالم کشته شد پس باید برایش متاثر بود به امام نگاه کردیم، فکر نکردیم که تنها کسی که نفله نشده و برای هر قطره خون خود ارزش بی‏نهایت قرار داد او بود . کسی که موجی ایجاد کرد که قرنها کاخهای ستمگران را لرزاند و می‏لرزاند و نامش با آزادی و برابری و عدالت و توحید و خداپرستی و ترک خودپرستی یکی شده چگونه هدر رفته است؟! ما هدر رفته‏ایم که عمری را جز در پستی و نکبت زندگی نکرده و نمی‏کنیم .» (35)

ج . رسالت علما مسئولیت مردم

در طول زمان و به خاطر عوامل گوناگون در حادثه عاشورا، چه در ناحیه اهداف و انگیزه‏های آن و چه در بخش دستاوردها و حتی عزاداریها، تحریفاتی رخ داده است . طبعا باید با این تحریف‏ها مبارزه کرد و خرافات را از ساحت این قیام مقدس زدود و معلوم است در این امر هم خواص و علما مسئولند و هم توده مردم;
1 . مسئولیت مردم
از دید شهید مطهری همه مردم در مقابل تحریفات عاشورا مسئولیت دارند برای اینکه «یک سلسله مسائل است که احتیاج به درس خواندن ندارد ... منطق و فلسفه نمی‏خواهد، فطرت سلیم می‏خواهد و فطرت سلیم را هم همه دارند، فطرتشان درک می‏کند .» (36)
بنابراین مردم نباید خیال کنند که فقط گویندگان مسئول هستند و آنها هیچ مسئولیتی ندارند، همه مسئولند برای اینکه اولا «چیزی که گفتنش حرام است و عموما یا غالبا استماع و شنیدنش نیز حرام است، مثل غیبت، تهمت، سب و دشنام به مؤمن یا اولیاء حق، آواز خوانی به باطل و استهزاء پس اگر دروغ گفتن در روضه و ذکر مصیبت‏حرام است، شنیدن و استماع آن هم حرام است . ثانیا خداوند در قرآن می‏فرماید: واجتنبوا قول الزور (37)... به طور کلی عامه مصرف کننده این کالا هستند . اینها اگر این کالا را که غالبا خودشان می‏دانند کالای تقلبی است مصرف نکنند، عرضه کننده، آن را عرضه نمی‏کند . عیب قضیه این است که عامه حتی مشوق هم هستند . (38) »
از این رو این تحریفات منکراتی است که در بازگویی قیام امام‏حسین (ع) و عزاداریها رسوخ کرده و نهی از منکر واجب است و همه مردم وظیفه دارند با آن مبارزه کنند .
وظیفه دیگری که به عهده مردم است این‏که در انتظارات خود از مجالس عزا تجدید نظر کنند;
«دیگر این تمایلی است که صاحب مجلس‏ها و مستمعین به گیراندن مجلس دارند، مجلس باید بگیرد و باید کربلا بشود . روضه‏خوان بیچاره می‏بیند که اگر بنا بشود هر چه می‏گوید از آن راستها باشد مجلسش نمی‏گیرد، بعد همین مردم هم دعوتش نمی‏کنند، ناچار یک چیزی هم اضافه می‏کند، این انتظار را مردم باید از سر خودشان بیرون کنند .» (39)
2 . رسالت علما
به بیان استاد شهید مطهری در مجالس عزاداری دو نقطه ضعف وجود دارد; یکی این‏که مردم می‏خواهند جمعیت هر چه بیشتر باشد و اگر جمعیت ازدحام نکند راضی نیستند; دوم باید مجلس از جا کنده شده و شور و واویلا بشود . در این موقعیت علما بر سر دو راهی قرار می‏گیرند که با آن مبارزه کنند یا نه؟
شهید مطهری با اشاره به دو نکته یاد شده، و در تاکید بر مسؤولیت عالمان دینی می‏گوید:
«حال، این نقطه ضعف مردم عوام است . با این نقطه ضعف چه باید کرد؟ ... بزرگترین رسالت و وظیفه علما مبارزه با نقاط ضعف اجتماع است . این است که پیغمبر اکرم فرمود: «اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه و الا فعلیه لعنة الله‏» . (40) آنجاکه بدعتها و دروغها ظاهر می‏شود، آنجا که چیزهایی ظاهر می‏شود که در دین نیست، مسائلی پیدا می‏شود که من نگفته‏ام، بر عهده دانایان است که حقایق را بگویند و لو مردم خوششان نمی‏آید . آن کسی که کتمان می‏کند، لعنت‏خدا بر او باد ... وظیفه علما در دوره ختم نبوت مبارزه با تحریف است و خوشبختانه ابزار این کار هم در دست است .» (41)
نکته حائز اهمیت در اینجا این است که فهم منطق حسینی دارای مراتب مختلف است . اولین مرتبه آن تعلق احساسی و عاطفی است که برای عامه مردم بسیار مفید است و باید هم در بین مردم وجود داشته باشد و اصل طراحی این مرحله در پاسداشت نهضت‏حسینی بسیار ماهرانه و از روی حکمت‏بوده است اما قطعا زمانی این عواطف و احساسات، مفید فائده خواهد بود که در طریق عقلانیت نهفته در نهضت عاشورا قرار گیرد و به پل ترقی برای دست‏یابی به فهم مراتب بالاتر این واقعه تبدیل شود و الا اگر در همین سطح باقی بماند مخرب خواهد بود . بر علما است که این معارف را از سطح عوامانه فراتر برده و با موانع احتمالی مبارزه کنند . عالمان برجسته‏ای نیز بوده‏اند که حقا در تحریف‏زدایی از ساحت عاشورا تلاش کرده‏اند . در دهه‏های اخیر مبارزه و مجاهده عملی حضرت امام‏خمینی مثال زدنی است . ایشان با تاسی از سرور و سالار کربلا عملا ثابت کرد که می‏توان در تمامی گستره تاریخ ندای «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» را بلند کرد و به رهبر آزادگان جهان اقتدا کرد . شهید بزرگوار مطهری نیز در مواجهه فکری با پدیده تحریف عالمانه و دلسوزانه به وظیفه خود عمل کرده است . حال وظیفه دیگر عالمان است که در مقابل بدعت‏ها قد علم کنند و با آن به قدر مقدور مبارزه نمایند اگر مردم و علما وظیفه فردی دارند که در این زمینه نهی از منکر کنند، مسئولیت نظام اسلامی به عنوان پاسدار ایمان و اعتقادات صحیح و دست‏آوردهای اسلام ناب محمدی، بیشتر است چرا که امکانات تبلیغی نظام اسلامی در این زمینه گسترده است، رسانه‏های نظام در این زمینه مسئولیت مضاعفی دارند و باید در این مسیر به کار گرفته شوند . با این حال اگر به هر دلیل امکانات نظام اسلامی در بدعت‏زدایی از تفسیر و تبیین قیام پاک عاشورا به‏کار گرفته نشود لااقل نباید اجازه داد ابزار دامن زدن به این امور شود .
و این مسؤولیتی نیست که ساده بتوان از آن گذشت و با «اما» و «اگر» نادیده گرفت .

پی نوشت ها:

1) شهید مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، مجموعه آثار، ج‏17، ص‏668 .
2) همان، ص‏368 .
3) همان، ص‏379 .
4) همان، ص‏382 .
5) همان، ص‏31 .
6) همان، ص‏33 .
7) همان، ص‏32 .
8) همان، ص‏33 .
9) همان، ص‏59 .
10) مسند الامام الرضا، ج‏1، ص‏148 .
11) حماسه حسینی، مجموعه آثار، ج‏17، ص‏59 .
12) همان، ص‏53 .
13) همان، ص‏52 .
14) همان، ص‏57 .
15) صحیفه نور، ج‏18، ص‏12 .
16) مجموعه آثار، همان، ص‏214 .
17) تاریخ طبری، ج‏4، ص‏304 .
18) مجموعه آثار، همان، ص‏215 .
19) فروع کافی، ج‏5، ص‏59 .
20) مجموعه آثار، همان، ص‏219 .
21) همان، ص‏184 .
22) بحارالانوار، ج‏44، ص‏381 .
23) مقتل الحسین مقرم، ص‏345 .
24) بحار، همان .
25) اللهوف، ص‏41 .
26) مقتل الحسین، ص‏156 .
27) موسوعة کلمات الامام الحسین، ص‏425 .
28) مجموعه آثار، همان، ص‏45 .
29) همان، ص‏616 .
30) همان، ص‏90 .
31) همان، 606 .
32) همان، ص‏108 .
33) همان، ص‏109 .
34) مقتل مقرم، ص‏146 .
35) مجموعه آثار، همان، ص‏608 .
36) همان، ص‏121 .
37) سوره حج، آیه 30 .
38) مجموعه آثار، همان، ص‏614 .
39) همان، ص‏72 .
40) اصول کافی، ج‏1، ص‏54 .
41) مجموعه آثار، همان، ص‏131 .

منبع: فصلنامه حکومت اسلامی
پنج شنبه 12/11/1391 - 17:17
اهل بیت

1- سیاهپوشی :

از نظر فقهی پوشیدن لباس سیاه مکروه است ولی در عزاداری امام حسین (علیه السلام ) وائمه معصومین (علیهم السلام ) استثناء شده است زیرا این کار نشانه حزن و اندوه و نمودار شعائر و حماسه ها است .

2- تسلیت گویی :

اصل تسلیت گفتن در شرایط مصیبت و اندوهی که بر کسی وارد شده در اسلام مستحب است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) : هرکس مصیبت دیده ای را تسلیت گوید ، پاداشی همانند او دارد.(1)
* این سنت در بین شیعیان رایج است و با جمله « اَعظَمَ اللهُ اُجُورَکُم » همدیگر را تسلیت می دهند.
* امام باقر (علیه السلام ) : وقتی شیعیان به هم می رسند در مصیبت ابا عبدالله (علیه السلام )این جمله را تکرار نمایند : « اَعظَمَ اللهُ اُجُورَنا بمُصابنا بالحُسَین (علیه السلام ) وَ جَعَلَنا وَ اِیاکُم مِنَ الطالبینَ بثاره مع وَلیهِ الاِمام المَهدی مِن الِ مُحَمَدٍ علیهمُ السَلامُ.» خداوند اجر ما را به سوگواری و عزاداری بر امام حسین (علیه السلام ) بیفزاید و ما و شما را از خونخواهان او همراه با ولی خود امام مهدی از آل محمد (علیهم السلام ) قرار بدهد .(2)

3- تعطیلی کار در روز عاشورا :

امام صادق (علیه السلام ) : کسی که روز عاشورا را تعطیل کند ، یعنی عقب کسب و کارش نرود و به کوری چشم بنی امیه که روز عاشورا را متبرک می دانستند، اگر کسی برای معیشت روزانه اش هم فعالیتی نکند، خداوند حوائج دنیا و آخرتش را بر آورد و کسی که روز عاشورا روز حزن و اندوه او باشد، در عوض فردای قیامت که برای همه روز هول و ترس است برای او روز شادی خواهد بود. (3)

4- زیارت و زیارت خوانی :

علقمة بن حضرمی از امام باقر (علیه السلام ) در خواست نمود که مرا دعایی تعلیم بفرما که از راه نزدیک یا دور و از خانه ام در این روز (روز عاشورا ) بخوانم .
امام فرمودند : ای علقمه ! هرگاه خواستی (دعا بخوانی ) دو رکعت نماز بخوان بعد از آن این زیارت (عاشورا ) را بخوان .
پس اگر تو این زیارت را بخوانی ، دعا کرده ای به آنچه که ، ملائکه برای زائر حسین (علیه السلام ) دعا می کنند و خداوند صد هزار هزار درجه برای تو بنویسد و مثل کسی هستی که با حسین (علیه السلام ) شهید شده باشد تا مشارکت کنی ایشان را در درجات ایشان و شناخته نشوی مگر در جمله شهیدانی که شهید شده اند با آن حضرت و نوشته شود برای تو ثواب زیارت هر پیغمبری و رسولی و ثواب زیارت هر که زیارت کرده حسین (علیه السلام ) را از روزی که شهید شده است . (4)
[اگر می توانید زیارت عاشورای معروفه را با صد لعن و صد سلام بخوانید و اگر وقت ندارید برای صد لعن و صد سلام ، زیارت عاشورای غیر معروفه را که در اجر و ثواب با زیارت معروفه یکسان است ، هر روز بخوانید. (هر دو زیارت در مفاتیح الجنان هست.)]

5 - تباکی و گریستن :

در حدیث قدسی آمده که خداوند به حضرت موسی (علیه السلام) فرموند : ای موسی ! هر یک از بندگانم در زمان شهادت فرزند مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) (روز عاشورا) گریه کند یا حالت گریه به خود بگیرد و بر مصیبت سبط پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) تعزیت گوید همواره در بهشت خواهد بود. (5)

6- برگزاری مجالس عزاداری :

امام صادق (علیه السلام) می فرماید : مجلس گرفتن شما را من دوست می دارم . در مجالس خود « امر ما را » زنده بدارید . خداوند رحمت کند کسی که امر ما را زنده بدارد. (6)

7 – نماز جماعت ظهر عاشورا :

سید الشهداء و یاران با وفای او همه کشته راه نماز شدند.از این رو در زیار ت مطلقه امام حسین خطاب به امام
می گوییم : اشهد انک قد اقمت الصلاة و اتیت الزکاة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر .

8 - باید مقدارى از لذائذ زندگى را كه از خوردن و نوشیدن و حتّى خوابیدن و گفتن بدست مى‏آید ترك نموده ( مگر آن كه لازم باشد ) و دیدار با برادران دینى را ترك كرده و آن روز را روز گریه و اندوه خود قرار دهد.و مانند كسى باشند كه پدر یا فرزند خود را از دست داده است‏ .

* امام صادق (علیه السلام) : در روز (عاشورا) از کارهای لذتبخش دوری شود و آداب و سنن سوگواری بر پا گردد و تا زوال خورشید از خوردن و آشامیدن خودداری شود و بعد از آن همان غذایی خورده شود که سوگوارن می خورند.(7)
[ یکی از علما می فرمودند : از روز 7 محرم که آب را بر امام حسین (علیه السلام) بستند تا روز عاشورا سعی کنید آب نیاشامید، نوشیدنی های دیگر بیاشامید ولی به احترام آقا و اهل بیتش آب نیاشامید. ]

9- رعایت اخلاص:

عزاداری را بخاطر رسم و عادت انجام نداده و سعى كنیم این كارها را با نیتى خالص و براى رضاى خدا انجام داده و در خلوص خود نیز صادق باشیم. زیرا كار كوچكى كه با نیت خالصانه و صادقانه همراه باشد بهتر از كارهاى زیادى است كه خلوص و صداقت در آن نباشد ، حتى اگر چندین هزار برابر باشد. و این مطلب بخوبى از عبادتهاى حضرت آدم علیه السّلام و شیطان فهمیده مى‏شود ، زیرا عبادتهاى چندین هزار ساله شیطان او را از جاودانگى در آتش نجات نداد ولى یك توبه حضرت آدم علیه السّلام باعث بخشش خطا و برگزیدن او شد.
در هنگام انجام اعمال نیز باید مواظب باشد كه ریاء و دوستىِ ستایش مردم در نیت او وارد نشود.

10- در آخر روز عاشورا زیارت تسلیت را بخواند، و روز عاشورا را با توسلى ...اصلاح حال و پذیرش عزادارى را [ از خداوند] خواسته و از كوتاهى خود معذرت بخواهد.

پی نوشت ها:

1. (سفینةالبحار، ج2، ص188 )
2. (مستدرک الوسایل،ج2،ص216)
3. (امالی شیخ صدوق ، ص129)
4. (مصباح المتهجد ، ص714)
5. (مستدرک سفینه البحار، ج7، ص235)
6. (وسایل الشیعه، ج10، ص235)
7. (میزان الحکمه ، ج8 ، ص3783)

منابع:
1 تا 7 – سوگنامه عاشورا ، صص 80- 67
8 تا10 – ترجمه المراقبات ، صص53 – 47
فصلنامه مشكوة شماره 53
پنج شنبه 12/11/1391 - 17:16
اهل بیت

امام حسین علیه‏السلام نگهبان وحی

بی‏تردید مهم‏ترین دست‏آورد قیام امام حسین علیه‏السلام حفظ و تحکیم احکام اسلام است؛ چرا که اگر حماسه عاشورا نبود به سبب تحریفاتی که سردمداران حکومت‏های جائر در مبانی اسلامی ایجاد کرده بودند امروز از حقیقت اسلام اثری نمی‏ماند. به حق باید گفت «الاسلام محمدیّ الحدوث و حسینیّ البقاء» است؛ یعنی دینی که حضرت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم از طرف خداوند آورد، به یاری فداکاری‏های امام حسین علیه‏السلام زمینه بقا و استمرارش فراهم شد. خداوند متعال در حدیث قدسی خطاب به پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم می‏فرمایند: «ای محمّد من حسین را نگهبان وحی قرار دادم و او را با شهادت عزیز و گرامی داشتم»، و این مؤید صادقی بر این مدعا است.

امام حسین علیه‏السلام و آیه تطهیر

به اتفاق علمای شیعه و سنی مفهوم اهل بیت در آیه: «انّما یریدُ اللّهَ لِیُذهِبَ عنکم الرِّجْسَ اهلَ الْبَیْتِ و یُطهّرکُم تطهیرا» شامل امام حسین علیه‏السلام نیز می‏شود. علامه «بهجت افندی» از علمای اهل سنت در این‏باره می‏نویسد: «امّت اسلامی بر این مطلب متفقند که این آیه در شأن پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و علی علیه‏السلام و فاطمه علیه‏السلام و حسن علیه‏السلام و حسین علیه‏السلام نازل شده است» از ام سلمه نقل می‏کنند که گفته است: «این آیه در منزل من بر پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نازل شد و رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم مصداق آن را علی و فاطمه و حسن و حسین علیهماالسلام ذکر کردند. من عرض کردم آیا من نیز مصداق این آیه هستم؟ حضرت فرمودند: تو در طریق خیر و منزلت خاصّ خودت قرار داری؛ اما مصداق اهل‏بیت نیستی».

صالحین در قرآن و حسین علیه‏السلام

در تفسیر آیه 69 سوره نساء که می‏فرماید: «... پیامبران و صِدّیقان و شهدا و صالحان کسانی هستند که خداوند متعال نعمت خود را بر آنان تمام کرده است، پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمودند: «منظور از پیامبران در این آیه منم و منظور از صِدّیقان برادرم علی علیه‏السلام و منظور از شهدا عمویم حمزه و منظور از صالحان دخترم فاطمه علیه‏السلام و فرزندانش حسن و حسین علیه‏السلام است».

امام حسین و آیه «ذوی القربی»

خداوند متعال در قرآن کریم به پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم چنین دستور می‏دهد: «به مردم بگو در امر رسالت مزد و اجری از شما نمی‏خواهم، جز این‏که به ذوی القربی مودّت و محبّت داشته باشید». مفسران در تفسیر «ذوی‏القربی» می‏نویسند: منظور از «ذوی القربی» علی و فاطمه علیه‏السلام و فرزندان آن‏دو هستند. حتی از بسیاری از علمای اهل سنت نقل شده که منظور پیامبر از «قُربی»، علی علیه‏السلام و فاطمه علیه‏السلام و دو پسر آن دو است و پیامبر این عبارت را برای آن‏که کاملاً در اذهان بماند سه مرتبه تکرار نمودند.

امام حسین علیه‏السلام و آیه احکام

علی علیه‏السلام و خانواده‏اش در زمان حیات پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به عنوان ادای نذر سه روز روزه به جای آوردند. هنگام افطار در هر سه روز نیازمندی به آنها مراجعه کرد و از آنها درخواست غذا کرد که هر سه‏بار مورد اجابت علی علیه‏السلام و خانواده‏اش قرار گرفت. هنگامی که پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم از ضعف و زردیِ رنگ ایشان پرسید، این آیه نازل شد: «یُطعمونَ الطَّعامَ علی حبُّه مسکینا و یتیما و اسیرا؛ این بزرگواران در راه رضای حق تبارک و تعالی مسکین و یتیم و اسیر را اطعام می‏کنند». و بدین‏سان خداوند علی، فاطمه حسن و حسین علیهماالسلام را می‏ستاید که چگونه با وجود نیاز به غذا، آن را در راه رضای خالق خود به بندگان دیگر او هدیه می‏کنند.
منبع: پایگاه حوزه
پنج شنبه 12/11/1391 - 17:16
اهل بیت
نویسنده:محمدرضا طاهرى
مراسم سوگوارى حضرت سیدالشهدا(ع) از دیرباز نقشى اساسى و غیر قابل انكار به فرهنگ جامعه شیعى داشته و مؤلفه‌هاى بزرگى از هویت مذهبى شیعیان ایران و جهان را شكل داده است.
متأسفانه در طول سالهاى اخیر ـ و شاید به دلیل بی‌توجهى و كم‌كارى هنرمندان و شاعران طراز اول شیعه ـ شاهد برخى از انحرافات و عدول از اهداف راستین این نهضت بزرگ، به‌ویژه در امر مداحى و سینه‌زنى بوده‌ایم. مقاله حاضر به صورت اجمالى به نقد و بررسى برخى از این موارد پرداخته است.
امام علی(ع) در یكى از سخنان خود خطاب به كمیل می‌فرماید: «هیچ حركتى نیست كه انجام دهى مگر آنكه براى آن محتاج به معرفت و شناخت هستى (تحفه العقول ص 17) این امر دلیل روشنى دارد، رسول اكرم(ص) در این باره چنین فرموده است: «كسى كه كار انجام می‌دهد و در آن آگاهى و شناخت لازم را ندارد، آنچه را كه خراب می‌كند، بیش از آن چیزى است كه اصلاح می‌نماید.» این دستور دینى كه غالباً در زندگى روزمره و در امور جزیى به كار گرفته می‌شود، گاه در مسائل بسیار مهم به دست فراموشى سپرده می‌شود از نمونه‌هاى برجسته آن كه در اینجا مورد بررسى قرار می‌گیرد، عزادارى براى امام حسین(ع) است. برگزاركنندگان مراسم عزادارى براى سیدالشهدا(ع) بایستى شناخت و معرفت كامل نسبت به این امام همام و نهضت عاشورایى آن حضرت داشته باشند اما فقدان این شناخت موجب شده تا بسیارى از مجالس سوگوارى امروزى هر چه كه پرشورتر می‌شود، از هدف خود دورتر شود همچنان كه امام صادق(ع) فرموده «كسى كه عملى را بدون بصیرت و آگاهى انجام دهد، مانند رهروى است كه راه را اشتباه پیموده است. لذا هر چه تندتر رود، از مقصود دورتر می‌شود. (اصول كافی، ج 1، ص 54) اثبات این ادعا چندان دشوار نیست. اشعار و نوحه‌هایى كه امروزه در مجالس عزادارى امام حسین(ع) خوانده می‌شود، دلیل روشنى بر صدق دعوى ماست. در ابتدا ویژگیهاى مشترك این اشعار را به اختصار بیان نموده و سپس به بررسى آنها می‌پردازیم.

چشمان یار

همه چیز از چشمان یار آغاز شود. برجسته‌ترین ویژگى رهبر نهضت عاشورا و علمدارش از نظر شاعران و مداحان امروزى چشمان سیاه، ابروان كمان و قامت رعنایشان است، به طورى كه كمتر نوحه یا شعرى را می‌بینید كه بر این ویژگیها تأكید نكرده باشد:
سیاهه چشات جزیره دله
هر كى از نسل توه چه خوشگله
از نگاه تو محبت می‌باره
مردى از مردونگیت كم می‌آره
اسیر شده به تار موى تو دل خرابم
شبا تو دامن خیال صحن تو می‌خوابم
***
همه هستیمو مدیون چشاتم می‌دونی
از همون روز ازل مست نگاتم می‌دونی
***
كار چشماش دلبریه
قد و بالاى قشنگش عجب محشریه
***
اونى كه چشماش قشنگه
یك تنه با صد تا لشگر
مثل مرتضى می‌جنگه
اونا كه یوسفو دیدند
همه دستا رو بریدند
اگه عباسو می‌دیدند
سراشون همه بریدند
***
با اینكه من خوب می‌دونم آدمى بی‌اصل و نسبم
بده اجازه‌اى خدا عشقمو نقاشى كنم
خوب می‌شه قلب عاشقم یك طرح خوشگل می‌زنم
نقش یه مرد پهلوون طرح شمایل می‌زنم
به روى صفحه می‌كشم پیشونى بلند‌شو
ابروهاى كمونی‌شو صورت آسمونی‌شو
تا كه به چشماش می‌رسم كشیدنش چه مشكله
آخه چشاى یار من سیاهه خیلى خوشگله

حدیث كربلا یا حدیث نفس

نكته مهم دیگر این اشعار نفسانیت غالب بر آن است. ظاهراً شاعران و مداحان امروزى آن‌چنان غرق تماشاى چشم و سیماى یار شده‌اند كه فراموش كرده‌اند براى امام حسین(ع) و حماسه كربلا شعر می‌سرایند و نوحه می‌خوانند. شما بایستى در مجلس عزادارى براى سیدالشهدا(ع) به درد دلهاى یك عاشق دل‌خسته گوش كنید، براى او سینه بزنید و اشك بریزید. روشن نیست كه ما باید بر مصائب حسین(ع) بگرییم یا حسین(ع) بر مصائب ما؟
دوستش دارم چی‌كار كنم
چی‌كار با عشق یار كنم
گفته می‌خوام با یك نگاه
عقلتو تار و مار كنم
صید دو چشمونش شدم
كى می‌تونم فرار كنم
دوستت دارم چی‌كار كنم
خودت بگو چی‌كار كنم
كربلا رو از تو می‌خوام
خودت بگو چی‌كار كنم
چون به یه چشم به هم زدن
قربون چشم یار كنم
دوسش دارم چیكار كنم
چی‌كار با عشق یار كنم
خدا حسینو دوست دارم
خودت بگو چی‌كار كنم
***
ایهاالناس، ایهاالناس
شده‌ام شیداى عباس
دل خاطرخواه من شد
عاقبت رسواى عباس
می‌برد دل از هر دو عالم
نرگس شهلاى عباس
***
بعضى وقتا كه دلم حال و هواتو می‌كنه
تو دلم زمزمه كرب و بلاتو می‌كنه
به دلم می‌گم برو سنگ صبور سینه‌باش
كه گذرنامه‌تو مولا خودش امضا می‌كنه
دلامون هوایى كرب و بلا چی‌كار كنیم
غم ما جدایى كرب و بلا چی‌كار كنیم
***
آخر یه روز حاجتمو ازت می‌گیرم
می‌آم تو بین‌الحرمین برات می‌میرم
مجنونم و خوب می‌دونن لیلى پرستم
میون همه دلبرا پاى تو هستم
***
ز هجر كربلات آقا دیگه دارم دق می‌كننم
اگه بذارى من بیام دلمو عاشق می‌كنم
نبینم كربلا تو من می‌میرم
حالا كه دست روزگار به صورتم سیلى زده
جواب زشتى منو آقا تو با بدى نده
از هجر كربلاى تو موهام داره سفید می‌شه
دلم داره از اومدن خسته و ناامید می‌شه
***

حسینیه یا خانقاه

یكى دیگر از ویژگیهاى مهم و مشترك این اشعار تأكید بر دیوانگى و جنون است. عقل‌گریزى از شیوه‌هاى كهن فرار از بار سنگین مسئولیت است، مسئولیتى كه از آگاهى و معرفت نسبت به امام(ع) و نهضت عاشورایى او سرچشمه می‌گیرد. نمایش دیوانگى كه گاه با نوعى رقص پا و حركات سر به طرفین نیز همراه است، از خصائص تشیع صفوى و خانقاهى است. البته این دیوانگان هنوز در مراتب پایین دیوانگى قرار دارند و بر خلاف ادعایشان، جنونشان چندان دیدنى نیست. مراتب بالاتر دیوانگى را می‌توان در دراویش كردستان مشاهده نمود:
اگه دیوونه ندیده‌ای
به ما می‌گن دیوونه
اگه دیوونه شنیده‌ای
به ما می‌گن دیوونه
منم یه روز عاقل بودم
عشق تو مجنونم كرد
ز شهر عقل و عاقلا
یكباره بیرونم كرد
***
سفر عشقو شروع كن دلتو بزن به دریا
بیا یك عده مجنون بشیم آواره شهرها
***
دیوونه چى می‌گه
شده‌ام دیوانه
چى می‌گه دیوونه
خدا شده دیوانه زهرا
دل شده شیدایی
نمی‌رود جایی
از در میخانه زهرا

مكتب حسینى یا میكده حسینی

مدرسه و مكتب حسینى كه درس‌آموز جهاد و شهادت و ایثار و ظلم‌ستیزى است، در این اشعار به میخانه و میكده بدل می‌شود. این‌گونه اشعار ظاهراً از تعابیر عرفانى برخى شعرا از حماسه كربلا، به‌ویژه «عمان سامانی» تقلید شده است. اما روشن است كه تعبیر عرفانى از یك حماسه با عرفان‌زدگى كاملاً متفاوت است. تعابیر عرفانى تعابیرى استعاری، غامض، شخصى و نیازمند تفسیر هستند. اگر این تعابیر را وارد حوزه عمومى كنند و با آن سینه بزنند، به عرفان‌زدگى تبدیل می‌شود. در تاریخ ایران عرفان‌زدگى گرایش منفعلانه‌اى در برابر بی‌عدالتیهاى موجود بوده و در كنار جنون راه گریز مناسبى از مسئولیت و درد آگاهى بوده است.
دوباره خادما در میكده را وا می‌كنن
براى روضه حسین خیمه‌اى برپا می‌كنن
دیواراى میكده رو بیرق و پرچم می‌زنن
فرشته‌ها تو این عزا حلقه ماتم می‌زنن
***
تو بذار كه من بمونم سگ میخونه‌ات همیشه
دیگه دنیا رو نمی‌خوام كنج میخونه‌ات رو عشقه
***
دیوونه حسینم و دیوونه حسینم
خراب و مست گوشه میخونه حسینم
***
بیا اى كه خمار عشقى بر در میخانه ابالفضل
كه شوى مست مست ساغر میخانه ابالفضل

امام، شاه یا ارباب

عدم شناخت لازم نسبت به مقام امامت و ولایت موجب شده تا شاعران براى ستایش امام(ع) او را شاه یا ارباب خطاب كنند و ادبیات را به كار گیرند كه درخور دربار شاهان و سلاطین جور است. مثلاً شاعر یا مداح خود را سگ‌ِ امام(ع) و خاندانش بخواند. این‌گونه عبارات فقط در دربار شاهان ظالم پاداش دارد و در بارگاه امامان معصوم(ع) چیزى جز خوارى و مذل‍ّت نفس نیست:
بگذار آدمیان طعنه ز ؟؟؟ گویم
هر كه خود را سگ كوى تو ؟؟؟ آدم است
هر كى می‌خواد هر چى بگه
من سگ كوى زینبم
بهشت جاودان ز تو
كران و بیكران ز تو
سلطنت جهان ز تو
من سگ كوى زینبم
***
تمام حرف دلم خلاصه در یك كلام
كه من سگ زینب و حسینم والسلام
ملاحظه می‌شود كه ویژگى مشترك همه این اشعار، زمینه‌زدایى از نهضت عاشوراست كه با توسل به نوعى احساس‌گرایى و با چاشنى عشق و عرفان و تصوف صورت گرفته است. چرا باید مدرسه و مكتب حسینى را به میكده و خانقاه بدل سازیم؟ آیا به گفته شریعتی، ما از خون حسین(ع) ماده تخدیرى ساخته‌ایم؟ چرا از ویژگیهاى برجسته امام حسین(ع) چون آزادگی، ظلم‌ستیزى و عدالتخواهى صرف ‌نظر می‌كنیم و فقط چشم و ابروى او را می‌بینیم؟ چرا رابطه امام و امت را به ارتباطى صرفاً عاطفى و احساسى كه سطحی‌ترین ارتباط است، فرو می‌كاهیم؟ چرا امام حسین(ع) را ارباب خطاب می‌كنیم؟ آیا مفهوم ارباب از مفهوم امام جایگاه و مقام سیدالشهدا(ع) را بهتر بیان می‌كند؟
امام حسین(ع) به عاشق و خاطرخواه و بنده و نوكر و دیوانه و مجنون و مست و خمار و سگ و كفتر نیازى ندارد. امام(ع) یاری‌كننده و فریادرس می‌طلبد. فریادى كه در شور و غوغاى چنین مجالسى شنیده نمی‌شود و بی‌پاسخ می‌ماند.
مجالسى كه باید آزادگى و شهادت و ظلم‌ستیزى امام(ع) را مجسم سازد، تصویرگر لب لعل و نرگس شهلا و ابروان كمال یار است. مجالسى كه باید ظلم بنی‌امیه بر حسین(ع) و خاندانش را بازگو كند، نمایشگر حاجات و آمال و آرزوهاى شاعرو نوحه‌خوان است:
وقتى چشام روى هم بسته می‌شه
وقتى دلم از زمونه خسته می‌شه
چشمامو دریا می‌كنم
عقده‌هامو وا می‌كنم
یاد قدیما می‌كنم، یادش به‌خیر
با بچه‌هاى كوچه‌مون
با چادراى مادرامون گوشه یك پیاده‌رو
یاد محرم كرده بودیم تكیه علم كرده بودیم
همه پیرن مشكى به تن سینه و زنجیر می‌زنن
یك قلب كوچیك تو سینه مست و خریدار حسین
***
عشق و عاشقی‌اى كه مفهوم كلیشه‌اى بسیارى از اشعار عاشورایى امروزى است، یك عشق حقیقى نیست؛ بلكه نوعى عشق تین‌ایجرى و بازارى است كه همراه با نوعى رقص پا و آهنگ پاپ اجرا می‌شود، این‌گونه اشعار با اندكى تغییر اشعار خوبى براى یك خواننده لس‌آنجلسى خواهد بود. همچنان كه آنها را هم در عزا و هم در مولودی‌خوانى می‌خوانند. در واقع هیچ تفاوتى در عزادارى و مولودی‌خوانى دیده نمی‌شود، جز اینكه در یكى سینه می‌زنند و در دیگرى دست. این به معناى غلبه صورت بر معناست كه از آن جمله كاهش رغبت نسبت به سخنرانى در برابر نوحه‌سرایى و سینه‌زنى است. اكنون مجالس عزادارى نه با سخنران كه با مداح آن شناخته می‌شود. جوانان به‌ویژه به مجالسى رغبت دارند كه مداح محبوبشان اجراى برنامه دارد. اجراى برنامه مفهوم دقیقى است. مداحان امروزى غالباً بر روى سن رفته و با حركات مختلفى كه از خود نشان می‌دهند، به اجراى مداحى می‌پردازند. ظاهراً مدل لباس و ریش برخى مداحان نیز به صورت مد درآمده است. بدین‌سان فرایند زمینه‌زدایى از نهضت عاشورا به تكامل می‌رسد. پس از تبدیل مكتب حسینى به دربار و میكده و خانقاه، حال باید افتتاح بازار حسینى را اعلام كنیم. شما می‌توانید به این بازار بروید و از جدیدترین كاستها و از مدلهاى جدید لباس و ریش و تسبیح آگاه شوید. بی‌شك ظهور مداح دی‌جی‌ها به رونق این بازار خواهد افزود.
امام حسین(ع) در كربلا شهید شد و ما امروز نهضت او را مثله می‌كنیم. نهضت عاشورا در مجالس امروزى از اول محرم آغاز می‌شود و هم محرم با شام غریبان به پایان می‌رسد. نه پیشینه‌اى دارد و نه پیامدی. آیا امام حسین(ع) خود، خاندان و فرزندانش را به قتلگاه آورد تا ما فقط اشك بریزیم و از چشم و ابروى او سخن بگوییم و بهترین خواستهمان این باشد كه در بین‌الحرمین آن‌قدر سینه بزنیم تا بمیریم؟
آخر یه روز حاجتمو ازت می‌گیرم
میام تو بین‌الحرمین برات می‌میرم
هر زمانى كه حادثه مسجد ارگ اتفاق می‌افتد، نوحه سر دهیم كه:
دیدى آخر حاجتمو ازت گرفتم
میون خیمه غمش آتش گرفتم
امام حسین(ع) در وصیت‌نامه خود هدف قیام را اصلاح جامعه و امر به معروف و نهى از منكر اعلام كردند؛ اما ما هنوز معناى امر به معروف و نهى از منكر را نمی‌دانیم. سیدالشهدا(ع) حدود ده سال امامت شیعیان را بر عهده داشتند؛ اما چرا فقط هفتاد و دو نفر نداى او را لبیك گفتند. بی‌تردید شیعیان زیادى بودند كه آن حضرت را دوست می‌داشتند؛ اما تنها دوست داشتن كافى نبود. عبدالله بن عمر نیز بر حسین(ع) گریست؛ اما به یارى او برنخاست. امام حسین(ع) دو سال (و یا یك سال) قبل از مرگ معاویه خطبه مهمى را براى خواص در منا بیان می‌كند كه اگر در آن زمان مردم به امام زمان خود معرفت می‌داشتند، هیچ‌گاه لازم نمی‌شد تا حسین(ع) خون دهد كه امت به خواب رفته او بیدار شود. امام(ع) در این خطبه خواص شیعیان خود را مورد خطاب قرار می‌دهد و امروزه نیز خواص جامعه ما و از جمله شاعران و مداحان نهضت عاشورا مشمول این خطاب هستند. امام(ع) خواص را این‌گونه مورد عتاب قرار می‌دهد كه «به حق ائمه بی‌اعتنایى كردید، حق ناتوانان را تباه ساختید؛ ولى آنچه را كه حق خود می‌پنداشتید، طلبكار شدید. نه مالى هزنیه كردید و نه جانى را براى آفریدگار آن به مخاطره افكندید و نه به خاطر خدا با گروهى از مردم از در دشمنى درآمدید. شما از خداوند طمع بهشت او، هم‌جوارى رسولانش و امان از عذابش را دارید؟! می‌بینید كه پیمانهاى الهى نقض گردیده و هراسناك نمی‌شوید؛ ولى از براى پیمانهاى پدرانتان می‌هراسید. حال آنكه پیمان رسول خدا(ص) شكسته شده و نابینایان و گنگان و زمین‌گیران رها شدند. نه دل می‌سوزانید و نه درخور جایگاهتان رفتار می‌كنید و نه آنكه را چنین می‌كند، یارى می‌رسانید. بلكه با چرب‌زبانى و سازشكارى نزد ستمگران خود را آسوده می‌سازید. اینها همه چیزهایى است كه خداوند شما را به بازداشتن او و بازایستادن از آن فرمان می‌دهد و شما از آن غافلید.»
سخنان امام(ع) به خوبى وضعیت جامعه اسلامى را در عهد آن حضرت(ع) بیان می‌كند. هنگامى كه خواص جامعه نسبت به بی‌عدالتیها و مفاسد جامعه سكوت اختیار كنند و درخور جایگاهشان رفتار نكنند و به امام زمان خود معرفت و شناخت نداشته باشند و لذا حق آنان را ادا ننمایند، حادثه كربلا اتفاق خواهد افتاد. حفظ دین، اصلاح جامعه اسلامى و امر به معروف و نهى از منكر اهداف قیام عاشورا بودند. این اهداف بایستى در اشعار و نوحه‌هاى عاشورایى حضور داشته باشند. از سوى دیگر نهضت عاشورا الهام‌بخش آزادگى و شهادت و ظلم‌ستیزى است. همچنان كه نهضت عاشورا از اول محرم آغاز نمی‌شود در دهم محرم نیز پایان نمی‌یابد. مكتب حسینى ثمرات زیادى داشته است، انقلاب اسلامى خود از ثمرات این نهضت است و شهدا و جانبازان هشت سال دفاع مقدس درس‌آموزان این مكتب هستند. چگونه است كه براى حادثه‌اى چون حادثه مسجد ارگ به سرعت نوحه ساخته می‌شود و در مجالس عزادارى خوانده می‌شود، اما بزرگ‌ترین انقلاب قرن و هشت سال حماسه حسینى هیچ حضورى در اشعار و نوحه‌هاى عاشورایى ندارد. در پایان اشعار و نوحه‌هایى نسبتاً مناسب كه می‌تواند در این زمینه راهگشا باشد، ذكر می‌شود تا مجالس عزادارى ما همچنان كه به نام حسین(ع) است، در خدمت اهداف و آرمانهاى نهضت عاشورا نیز باشد:
شمشیر كجم راست كند قامت دین را
تطهیر كند خون دلم دین مبین را
طاغوت بیالوده زمین را ز فسادش
از جور و ستم پاك كنم روى زمین را
هرگز ننهم دست، من از قبضه شمشیر
چون برگ بریزم به زمین دشمن دین را
غوغا شود امروز در این عرصه پیكار
پایین كشم از تخت ریاكار لعین را
از نسل على هستم و هرگز نهراسم
خشنود نمایم ز خود آن عرش‌نشین را
***
گر حسین بن على شش ماهه قربان می‌كند
كاخ بیداد و ستم از ریشه ویران می‌كند
از قیام كربلا می‌كند محشر به پا
اى اهل ایمان این است فرمان
بایست جنگید با ظلم و طغیان
گرچه عباس دلاور در نبرد كربلا
می‌شود در راه قرآن دستش از پیكر جدا
از قیام كربلا می‌كند محشر به پا
اى اهل ایمان این است زمان
بایست جنگید با ظلم و طغیان
***
امروز كه روز‌ِ آقایى عشق است
عزت مدینه، ذلت دمشق است
این قیامت كبرى ست
یا قیام عاشوراست
اى حسین عطشان
آفتاب دین را به خضوع است
بدترین غروب و بهترین طلوع است
بشكفتن ارزشهات
روز محو لغزشهاست
از جوشش خونها، پر زند شفاعت
در خانه دلها، در زند شفاعت
تا كه را شود شامل
همچو حر دریا دل
اى حسین عطشان
در خون شهیدان، انفجار نور است
گرچه نقش آنان، پایان ستور است
سینه‌هاى بشكسته
ره به دشمنان بسته
اى حسین عطشان
اسلام یزیدى محكوم زوال است
آیین حسینی، معراج كمال است
طفل بی‌گناه او
بهترین گواه او
این حسین عطشان
***
اى اسیر داغ تو تا ابد جانها
اى به نامت سرفراز، نسل انسانها
اى شهید كربلا كشته راه خدا یا حسین یا حسین
چون تو، كس قربان نشد در ره داور
كرده ایثار خدا اصغر و اكبر
شد تن خونین تو عزت و آیین تو
تو سرت بر نیزه‌ها مشعل ایمان
در اسارت مانده‌اند عترت قرآن
شد سرت آیات نور گه به نی، گاهى تنور
یا حسین آزادگان دل به تو بستند
رهروان راه حق بر تو پیوستند
نهضت حق راه تو عقش را درگاه تو
خط نسل انقلاب، امتداد توست
شیعه آرى زنده است تا به یاد توست
اى عزیز فاطمه رهنماى ما همه
منبع: ماهنامه سوره
پنج شنبه 12/11/1391 - 17:13
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته