• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 395
تعداد نظرات : 142
زمان آخرین مطلب : 1557روز قبل
اهل بیت
عید
روز غدیر در واقع عید آل محمد علیهم السلام و روز جشن اهل بیت است، و به همین جهت تأكید خاصى از سوى ائمه علیهم السلام بر جشن گرفتن و اظهار سرور و شادى در این روز وارد شده است.
شخصى یهودى كه در مجلس عمر حاضر بود گفت: اگر آیه ى "الْیَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ..." "كه در روز غدیر نازل شده" در امت ما نازل شده بود ما روز نزول آن را عید مى گرفتیم! [ الغدیر: ج 1 ص 283. عوالم: ج 3:15 ص 115 و 303. ]

امام صادق علیه السلام مى فرماید: انبیاء بنى اسرائیل روزى را كه جانشینِ بعد از خود را تعیین مى كردند عید قرار مى دادند. "عید غدیر" هم روزى است كه پیامبر صلى اللَّه علیه و آله على علیه السلام را براى مردم منصوب فرمود.... [ بحارالأنوار: ج 37 ص 170. ]

بدون شك عید گرفتن غدیر به معناى زنده نگه داشتن آن روز تاریخى در دلهاى شیعیان و احیاى محتواى آن در مقابل دشمنان است، و به عنوان علامتى بزرگ بر صفحه ى تاریخ تشیع نقش بسته و نشان دائمى ولایت است.

عید غدیر در لسان پیامبر و امامان:
ذیلاً احادیثى كه در فضیلت عید غدیر و اهمیت خاص آن در مقایسه با سایر اعیاد از لسان معصومین علیهم السلام وارد شده ذكر مى شود:


پیامبر:
- روز غدیر خم افضل و بالاترین عیدهاى امت من است. [ عوالم: ج 3:15 ص 208. ]
پیامبر صلى اللَّه علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام وصیت فرمود كه این روز را عید بگیرد، و فرمود: انبیاء هم چنین مى كردند و به جانشینان خود وصیت مى كردند كه این روز را عید بگیرند. [ عوالم: ج 3:15 ص 211. ]

امیرالمؤمنین:
- این روز روز عظیم الشأنى است. [ عوالم: ج 3:15 ص 209. ]
در سالى كه عید غدیر با روز جمعه مقارن شده بود حضرت خطابه اى ایراد نمودند
و ضمن آن مطالب زیادى درباره ى عید گرفتن غدیر فرمودند. از جمله فرمودند:
"خداوند در این روز دو عید عظیم و بزرگ را براى شما جمع نموده است". [ عوالم: ج 3:15 ص 208. ]


امام صادق:
- خداوند هیچ پیامبرى را نفرستاده مگر آنكه این روز را عید گرفته و حرمت آن را نگه داشته است. [ عوالم: ج 3:15 ص 214. ]
- عید غدیر "عید اللَّه اكبر" است، یعنى عید بزرگ خداوند است. [ عوالم: ج 3:15 ص 211. ]
- عید غدیر خم از عید فطر و قربان و روز جمعه و روز عرفه افضل است، و نزد خداوند منزلت والاترى دارد. [ عوالم: ج 3:15 ص 210 و 211 و 212. ]
- روز غدیر، روز شریف و عظیمى است... این روز، روزِ عید و شادى و سرور است. [ عوالم: ج 3:15 ص 213. الیقین: ص 372 باب 132. ]

- روز غدیر خم روزى است كه خداوند آن را براى شیعیان و محبّان ما عید قرار داده است. [ عوالم: ج 3:15 ص 213. ]
- شاید گمان كنى كه خداوند روزى با حرمت تر از روز غدیر خلق كرده است! نه به خدا قسم، نه به خدا قسم، نه به خدا قسم! [ عوالم: ج 3:15 ص 215. ]
- روز قیامت چهار روز را مانند عروس به پیشگاه الهى مى برند: عید فطر، عید قربان، روز جمعه، عید غدیر. "روز غدیر خم" در مقابل عید قربان و فطر مانند ماه بین ستارگان است. خداوند تعالى بر غدیر ملائكه ى مقربین را موكل مى كند كه رئیسشان جبرئیل است، و انبیاء مرسلین را كه رئیسشان حضرت محمد صلى اللَّه علیه و آله است، و اوصیاء منتجبین را كه رئیسشان امیرالمؤمنین علیه السلام است، و اولیاء خود را كه رئیسشان سلمان و ابوذر و مقداد و عمار هستند. اینان "غدیر" را همراهى مى كنند تا آن را وارد بهشت نمایند. [ عوالم: ج 3:15 ص 212. ]


امام رضا:
- این روز، روز عیدِ اهل بیت محمد علیهم السلام است. [ عوالم: ج 3:15 ص 223. ]
- هر كس این روز را عید بگیرد خداوند مالش را زیاد مى كند. [ عوالم: ج 3:15 ص 223. ]
در روز عید غدیرى، حضرت عده اى از خواص اصحاب خود را براى افطار دعوت فرمود، و به منازل آنان هدایا و عیدى فرستاد، و درباره ى فضائل این روز سخنانى فرمود.[عوالم: ج 3:15 ص 221.]


امام هادى:
- روزِ غدیر روز عید است، و افضل اعیاد نزد اهل بیت و محبّان ایشان به شمار مى آید. [ عوالم: ج 3:15 ص 226. ]

جشن غدیر در آسمان ها:
در آسمانها روز غدیر را مى شناسند و آن را جشن مى گیرند. در این باره چهار حدیث ذكر مى نماییم:

غدیر، روز عهد معهود:
امام صادق علیه السلام فرمود: نام عید غدیر در آسمانها روز "عهد معهود" است. [ عوالم: ج 3:15 ص 214. ]

غدیر، روز عرضه ولایت بر اهل آسمانها:
امام رضا علیه السلام فرمود: خداوند در روز عید غدیر ولایت را بر اهل آسمانها عرضه كرد، و اهل آسمان هفتم در قبول آن از دیگران سبقت گرفتند. به همین جهت خداوند آسمان هفتم را به عرش خود مزین فرمود.
سپس اهل آسمان چهارم بر دیگران سبقت گرفتند، و خداوند آن را به بیت المعمور مزین فرمود.
سپس اهل آسمان اول سبقت گرفتند، و خداوند آن را به ستارگان مزین فرمود. [ عوالم: ج 3:15 ص 224. ]


ملائكه در جشن غدیر:
امام رضا علیه السلام فرمود: روز غدیر، روزى است كه خداوند به جبرئیل امر مى كند تا تختى از كرامت خود در مقابل بیت المعمور قرار دهد.
سپس جبرئیل بر فراز آن قرار مى گیرد و ملائكه از همه ى آسمانها جمع مى شوند و بر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله ثنا مى فرستند و براى شیعیان امیرالمؤمنین و ائمه علیهم السلام و محبّان ایشان استغفار مى كنند. [ عوالم: ج 3:15 ص 222. ]


نثار فاطمه در جشن غدیر:
امام رضا علیه السلام از پدرش امام موسى بن جعفر علیه السلام از جدش امام صادق علیه السلام نقل مى فرماید كه فرمود: روز غدیر نزد اهل آسمان مشهورتر از اهل زمین است.
خداوند تعالى در بهشت قصرى خلق فرموده كه بناى آن خشتى از نقره و خشتى از طلا است. در آن قصر صد هزار اتاق سرخ رنگ و صد هزار خیمه ى سبز رنگ وجود دارد و خاك آن از مشك و عنبر است. در آن قصر چهار نهر جارى است: نهرى از شراب و نهرى از آب و نهرى از شیر و نهرى از عسل. در كناره هاى این نهرها درختانى از انواع میوه ها قرار دارد، و بر آن درختان طیورى هستند كه بدنهاى آنها از لؤلؤ و بالهایشان از یاقوت است و به انواع صداها مى خوانند.
روز غدیر كه فرا مى رسد اهل آسمانها وارد این قصر مى شوند و تسبیح و تقدیس و تهلیل مى گویند. آن پرندگان هم به پرواز در مى آیند و خود را به آب مى زنند، و سپس در آن مشك و عنبر مى غلطند. آنگاه كه ملائكه جمع شدند بار دیگر به پرواز در مى آیند و آن عطرها را بر آنان مى پاشند.
ملائكه در روز غدیر "نثار فاطمه علیهاالسلام" [ نثار فاطمه علیهاالسلام همان میوه هاى درخت طوبى است كه در شب زفاف حضرت، به امر الهى از آن درخت در آسمانها پخش شد و ملائكه آنها را به عنوان یادگار برداشتند. بحار الانوار: ج 43 ص 109. ] را به یكدیگر هدیه مى دهند. وقتى آخرین ساعات روز غدیر فرا مى رسد ندا مى آید: "به مراتب و درجات خود برگردید كه به احترام محمد و على تا سال آینده در چنین روزى، از لغزش و خطر در امان خواهید بود". [ بحارالأنوار: ج 37 ص 163. عوالم: ج 3:15 ص 221.عید
روز غدیر در واقع عید آل محمد علیهم السلام و روز جشن اهل بیت است، و به همین جهت تأكید خاصى از سوى ائمه علیهم السلام بر جشن گرفتن و اظهار سرور و شادى در این روز وارد شده است.
شخصى یهودى كه در مجلس عمر حاضر بود گفت: اگر آیه ى "الْیَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ..." "كه در روز غدیر نازل شده" در امت ما نازل شده بود ما روز نزول آن را عید مى گرفتیم! [ الغدیر: ج 1 ص 283. عوالم: ج 3:15 ص 115 و 303. ]

امام صادق علیه السلام مى فرماید: انبیاء بنى اسرائیل روزى را كه جانشینِ بعد از خود را تعیین مى كردند عید قرار مى دادند. "عید غدیر" هم روزى است كه پیامبر صلى اللَّه علیه و آله على علیه السلام را براى مردم منصوب فرمود.... [ بحارالأنوار: ج 37 ص 170. ]

بدون شك عید گرفتن غدیر به معناى زنده نگه داشتن آن روز تاریخى در دلهاى شیعیان و احیاى محتواى آن در مقابل دشمنان است، و به عنوان علامتى بزرگ بر صفحه ى تاریخ تشیع نقش بسته و نشان دائمى ولایت است.

عید غدیر در لسان پیامبر و امامان:
ذیلاً احادیثى كه در فضیلت عید غدیر و اهمیت خاص آن در مقایسه با سایر اعیاد از لسان معصومین علیهم السلام وارد شده ذكر مى شود:


پیامبر:
- روز غدیر خم افضل و بالاترین عیدهاى امت من است. [ عوالم: ج 3:15 ص 208. ]
پیامبر صلى اللَّه علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام وصیت فرمود كه این روز را عید بگیرد، و فرمود: انبیاء هم چنین مى كردند و به جانشینان خود وصیت مى كردند كه این روز را عید بگیرند. [ عوالم: ج 3:15 ص 211. ]

امیرالمؤمنین:
- این روز روز عظیم الشأنى است. [ عوالم: ج 3:15 ص 209. ]
در سالى كه عید غدیر با روز جمعه مقارن شده بود حضرت خطابه اى ایراد نمودند
و ضمن آن مطالب زیادى درباره ى عید گرفتن غدیر فرمودند. از جمله فرمودند:
"خداوند در این روز دو عید عظیم و بزرگ را براى شما جمع نموده است". [ عوالم: ج 3:15 ص 208. ]


امام صادق:
- خداوند هیچ پیامبرى را نفرستاده مگر آنكه این روز را عید گرفته و حرمت آن را نگه داشته است. [ عوالم: ج 3:15 ص 214. ]
- عید غدیر "عید اللَّه اكبر" است، یعنى عید بزرگ خداوند است. [ عوالم: ج 3:15 ص 211. ]
- عید غدیر خم از عید فطر و قربان و روز جمعه و روز عرفه افضل است، و نزد خداوند منزلت والاترى دارد. [ عوالم: ج 3:15 ص 210 و 211 و 212. ]
- روز غدیر، روز شریف و عظیمى است... این روز، روزِ عید و شادى و سرور است. [ عوالم: ج 3:15 ص 213. الیقین: ص 372 باب 132. ]

- روز غدیر خم روزى است كه خداوند آن را براى شیعیان و محبّان ما عید قرار داده است. [ عوالم: ج 3:15 ص 213. ]
- شاید گمان كنى كه خداوند روزى با حرمت تر از روز غدیر خلق كرده است! نه به خدا قسم، نه به خدا قسم، نه به خدا قسم! [ عوالم: ج 3:15 ص 215. ]
- روز قیامت چهار روز را مانند عروس به پیشگاه الهى مى برند: عید فطر، عید قربان، روز جمعه، عید غدیر. "روز غدیر خم" در مقابل عید قربان و فطر مانند ماه بین ستارگان است. خداوند تعالى بر غدیر ملائكه ى مقربین را موكل مى كند كه رئیسشان جبرئیل است، و انبیاء مرسلین را كه رئیسشان حضرت محمد صلى اللَّه علیه و آله است، و اوصیاء منتجبین را كه رئیسشان امیرالمؤمنین علیه السلام است، و اولیاء خود را كه رئیسشان سلمان و ابوذر و مقداد و عمار هستند. اینان "غدیر" را همراهى مى كنند تا آن را وارد بهشت نمایند. [ عوالم: ج 3:15 ص 212. ]


امام رضا:
- این روز، روز عیدِ اهل بیت محمد علیهم السلام است. [ عوالم: ج 3:15 ص 223. ]
- هر كس این روز را عید بگیرد خداوند مالش را زیاد مى كند. [ عوالم: ج 3:15 ص 223. ]
در روز عید غدیرى، حضرت عده اى از خواص اصحاب خود را براى افطار دعوت فرمود، و به منازل آنان هدایا و عیدى فرستاد، و درباره ى فضائل این روز سخنانى فرمود.[عوالم: ج 3:15 ص 221.]


امام هادى:
- روزِ غدیر روز عید است، و افضل اعیاد نزد اهل بیت و محبّان ایشان به شمار مى آید. [ عوالم: ج 3:15 ص 226. ]

جشن غدیر در آسمان ها:
در آسمانها روز غدیر را مى شناسند و آن را جشن مى گیرند. در این باره چهار حدیث ذكر مى نماییم:

غدیر، روز عهد معهود:
امام صادق علیه السلام فرمود: نام عید غدیر در آسمانها روز "عهد معهود" است. [ عوالم: ج 3:15 ص 214. ]

غدیر، روز عرضه ولایت بر اهل آسمانها:
امام رضا علیه السلام فرمود: خداوند در روز عید غدیر ولایت را بر اهل آسمانها عرضه كرد، و اهل آسمان هفتم در قبول آن از دیگران سبقت گرفتند. به همین جهت خداوند آسمان هفتم را به عرش خود مزین فرمود.
سپس اهل آسمان چهارم بر دیگران سبقت گرفتند، و خداوند آن را به بیت المعمور مزین فرمود.
سپس اهل آسمان اول سبقت گرفتند، و خداوند آن را به ستارگان مزین فرمود. [ عوالم: ج 3:15 ص 224. ]


ملائكه در جشن غدیر:
امام رضا علیه السلام فرمود: روز غدیر، روزى است كه خداوند به جبرئیل امر مى كند تا تختى از كرامت خود در مقابل بیت المعمور قرار دهد.
سپس جبرئیل بر فراز آن قرار مى گیرد و ملائكه از همه ى آسمانها جمع مى شوند و بر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله ثنا مى فرستند و براى شیعیان امیرالمؤمنین و ائمه علیهم السلام و محبّان ایشان استغفار مى كنند. [ عوالم: ج 3:15 ص 222. ]


نثار فاطمه در جشن غدیر:
امام رضا علیه السلام از پدرش امام موسى بن جعفر علیه السلام از جدش امام صادق علیه السلام نقل مى فرماید كه فرمود: روز غدیر نزد اهل آسمان مشهورتر از اهل زمین است.
خداوند تعالى در بهشت قصرى خلق فرموده كه بناى آن خشتى از نقره و خشتى از طلا است. در آن قصر صد هزار اتاق سرخ رنگ و صد هزار خیمه ى سبز رنگ وجود دارد و خاك آن از مشك و عنبر است. در آن قصر چهار نهر جارى است: نهرى از شراب و نهرى از آب و نهرى از شیر و نهرى از عسل. در كناره هاى این نهرها درختانى از انواع میوه ها قرار دارد، و بر آن درختان طیورى هستند كه بدنهاى آنها از لؤلؤ و بالهایشان از یاقوت است و به انواع صداها مى خوانند.
روز غدیر كه فرا مى رسد اهل آسمانها وارد این قصر مى شوند و تسبیح و تقدیس و تهلیل مى گویند. آن پرندگان هم به پرواز در مى آیند و خود را به آب مى زنند، و سپس در آن مشك و عنبر مى غلطند. آنگاه كه ملائكه جمع شدند بار دیگر به پرواز در مى آیند و آن عطرها را بر آنان مى پاشند.
ملائكه در روز غدیر "نثار فاطمه علیهاالسلام" [ نثار فاطمه علیهاالسلام همان میوه هاى درخت طوبى است كه در شب زفاف حضرت، به امر الهى از آن درخت در آسمانها پخش شد و ملائكه آنها را به عنوان یادگار برداشتند. بحار الانوار: ج 43 ص 109. ] را به یكدیگر هدیه مى دهند. وقتى آخرین ساعات روز غدیر فرا مى رسد ندا مى آید: "به مراتب و درجات خود برگردید كه به احترام محمد و على تا سال آینده در چنین روزى، از لغزش و خطر در امان خواهید بود". [ بحارالأنوار: ج 37 ص 163. عوالم: ج 3:15 ص 221.
پنج شنبه 8/10/1390 - 2:15
شعر و قطعات ادبی
 

    چرااز محفل ما  ای پدر عزم سفر کردی        چراازدوری رویت مرا خونین جگر کردی

رقیه دخت شاه دین شبی در شام غم افزا           زهجر باب خود گشتی بسی درشیون وغو غا

سرشک ازدیدگان جاری همی نالید ومی گفتا      که ای بابا ی مظلومم بکوی که گذر کردی

-------چرا از محفل ما ای پدرعزم سفر کردی ---------------------

یتیمم در بدرگشتم همی نالم زهجرانت          بیا بابا دم دیگر مرابنشان بدامانت

کجا رفتی توای باباسر وجانم بقربانت           زما افسردگان بابا چرا قطع نظر کردی

-----------چرااز محفل ما ای پدر عزم سفر کردی ------------------

غریب وبی معینم من ندارم یار وغمخواری      نباشد از برای من دگریار وپرستاری

بنالم درفراق تو کنم از دیده خون جاری        زهجر روی خود بابا مرا نیلی ببر کردی

----------چرااز محفل ما ای پدر عزم سفر کردی---------------

نباشد طاقتم دیگر بگریم از برای تو            کنم خاک سیه بر سر پدر جان در عزای تو

کجایی ای پدر تا آنکه چینم من بلای تو          نمی دانم سفر اندر کدامین بوم بر کردی

-----------چرا از محفل ماای پدر عزم سفر کردی --------------

زضرب سیلی اعدا رخم نیلی شده بابا           شکیبایی نمی باشد توانم رفته از اعضا

زدل این عقده ام بابا زوصل روی خود بگشا      زفقدانت مرا افسرده وخونین جگر کردی

----------چرا از محفل ما ای پدر عزمسفر کردی  -------------

دراین ماتم سرا (ساعی) توبا خیل عزاداران     نوا کن بهر آن طفل فکار شاه  مظلومان

بیابی باعزاداران  جزا ازایزد منان           زنظم جانگدازخود جهان را نوحه گر کردی

-----چرا از محفل ما ای پدر عزمسفر کردی-------

به نقل از معراج عاشورا -اثر طبع حسینعلی خوانساری -صص 149-150-کتابفروشی اشرفی خوانسار

سه شنبه 6/10/1390 - 17:29
مهدویت

    سینه ی تنگم مجال آه ندارد               جان به هوای لب است وراه ندارد

گوشه ی چشمی بسوی گوشه نشین کن           زانکه جزاین گوشه کس پناه ندارد

گرچه سیه رو شدم غلام تو هستم              خواجه مگر بنده ی سیاه ندارد

از گنه من مگو که زاده ی آدم                 نا خلف استی اگرگناه ندارد

هرکه گدایی  ز آستان تو آموخت             دولتی اندوختی که شاه  ندارد

گنج تجلی زکنج خلوت دل جوی             نیک نظر کن که اشتباه ندارد

پیر خرد گر به خلوت تو برد پی            جز در آن خانه خانقاه ندارد

مهر تو در هر دلی که کرد تجلی            داد فروغی که مهر وماه ندارد

مهر گیا ه است حاصل دل عاشق           آب وگل ما جز این گیاه ندارد

مفتقر از سر عشق دم نتوان زد            سر برود زانکه سر نگاه ندارد *

*-سرودهای امام مهدی عج... ص27-گرداورنده :حسین حقجو-انتشارات قلم -قم

 

جمعه 2/10/1390 - 16:50
شعر و قطعات ادبی

  در عزای شه دین کرببلامی لرزد              نه همین کرببلا ، ارض سمامی لرزد

گوئیا ناله ی زهرا رسد از دور بگوش            کین چنین دست وتن شمر دغا می لرزد

خبر مرگ حسین آمده بر سوی حرم               زین خبر قلب عزیزان خدا می لرزد

ذوالجناح شه دین غرقه بخون ، شیهه زنان          بس که خورده به تنش تیر جفا می لرزد

اسب بی صاحب شه چون به در خیمه رسید         سر وپا ، دخترشاه شهدا می لرزد

سر نورانی شه را چو سر نیزه بدید               زینب غمزده با شور ونوا می لرزد

ظالمی سنگ به پیشانی آن سرور زد            که از آن واقعه  قلب اسرا می لرزد

(محسن کرببلایی) زغم شاه شهید              دلش از واقعه ی کرببلا می لرزد *

*-به نقل از ارمغان کربلا -ص 217 -اثرطبع نادعلی کربلایی -موسسه مطبوعاتی خزر-تهران

--------شمس کربلا -------------

شمس اقلیم امامت برزمین افتاده است          خاتم پیغمبران  را خوش نگین افتاده است

نور چشم فاطمه، نوباوه ی خیرالبشر           از جفای مشرکین از صدر زین افاده است

چشم هفتادودو ملت بر دووهفتاد اوست          مات چشم عالمی براین زمین افتاده است

داد در راه خدا شش ماهه سربازی حسین        در شهادت قرعه بر آن نازنین افتاده است

در کنار علقمه ، ماه بنی هاشم فتاد             لرزه ازاین وقعه بر ارکان دین افتاده است

در میان خاک وخون شد جسم اکبر غرقه ور     تاج فرق نوجوانان این چنین افتاده است

گفت :زینب قافله سالار ما یک دم ببین          آتش اندر خیمه گاه عابدین افتاده است

کودکان پروانه وش برگرد شمع زینبند          لیک زیر خار طفلی مه جبین افتاده است

ای صبا برگو بزینب کودک دیگرکجاست       می نداند در کجا آن بی قرین افتاده است

سوی قربانگاه گریانرفت ، گفتا : ای خدا       یادگار مادرم بین بی معین افتاده است

گفت ای سالار من !زینب بود در جستجو       در کجا آن طفل گم گشته ، غمین  افتاده است

ناگهان دیدی بروی سینه ی شاه شهید         کودکی بی جان به احوالحزین افتاده است

(آهی) آن کودک بروی سینه ی شه جان سپرد   از غمش زینب بخاک اندوهگین افتاده است*

*-دیوان علی آهی -جلد دوم -ص 166 -167-انتشاراتخزر -تهران    -----------

-----دختر غمدیده -زبان حال حضرت سکینه علیها السلام------

ای پدر من در عزایت خاک بر سر میکنم         گریه ها در ماتمت ای پور حیدر می کنم

پیکر صد چاک اکبر اوفتاده بر زمین           از فراقش روزوشب من اکبر اکبر می کنم

داده ای در راه حق شش ماهه سربازی پدر      گریه بر مظلومی شهزاده اصغر می کنم

عمه ام را میزنند این قوم باکعب وسنان         زین الم ای جان بابا تیره معجر می کنم

از سردردانه ات بنگر که معجربرده اند         ناله ها از ظلم این قوم ستمگر می کنم

جان بابا آتش اندر خیمه ها افکنده اند           بین چها باشعله ی پرسوز اخگر می کنم

عابدین در خیمه گاهسوخته افتاده است           من پرستاری برآن بیمار مضطرمی کنم

دامن طفلان تو آتش گرفته ای پدر            من زدامان یتیمان خامش آذر می کنم

دوش دردامان پر مهر تو بودی جای من       امشب اندر خیمه های سوخته سر می کنم

پرتو خورشید بر جسم تو می تابد پدر!       من علاجش را به موی سایه گستر میکنم

نسیت مرهم ای پدر تابر جراحاتت نهم       اشک خود را داروی این زخم پیکر می کنم

معجری بر سر ندارم تا کفن پوشم تورا     زین سبب رخساره از خون جگرتر میکنم

تازیانه بر سر من ای نستم کاران زنند     شکوه ی این قوم را بر حی  داورمی کنم  

ای پدر سیلی زند بر صورتم  شمر لعین    از جفایش رو سوی قبر پیمبر می کنم

دختر شاه حجازم من ، اسیری میروم       بار الا ها زین مصیبت خاک بر سر می کنم

گفت :(آهی)زآه دل سازم رخ گردون سیاه     یاد چون از محنتآن ناز پرور می کنم  *

*-دیوان علی آهی -جلد دوم-ص 169-170-انتشارات خزر -تهران

پنج شنبه 1/10/1390 - 23:35
شعر و قطعات ادبی

ای هلال من و، ای ماه فروزان هدا             دوش مهمان شده ای جان برادر بکجا؟

بروی خاک تنور ای سر خونین زچه رو             جای داده است تورا خولی ملعون دغا

شده خاکستری این  روی نکوی تو ، حسین !        بجراحات سرت بوده مگر خاک ، دوا

 بروی نیزه ی دشمن سرپاک تو بود              ای هلالم که چنین گشته ای انگشت نما

بین که طفل تو نگیرد نظر از چهره ی تو          تاکه بر اوبنمایی تو نگاهی زوفا

گوتو بافاطمه اکنون سخنی از ره مهر           ورنه جان می سپرد ازغمت این ماه لقا

غم دل با تو نگویم غمت افزون نکنم             من نگویم چه نمودند دراین راه بما

جای ما بود بزندان وتو بودی به تنور           عاقبت دست ستم ما وترا کرد جدا

پای تخت پدرم بود دراین شهر و نگر            زروی بام زنندی بسرم سنگ جفا

من دراین شهربدم راهبر خیل زنان                      اینک ازطعنه ی آنان نبود تاب مرا

من که درهر غم توبوده ام از مهر شریک        باچه رویی نگرم غرقه بخون موی ترا

اینک از چوبه ی محمل شکنم من سر خویش    تازخون گیردی این گیسوی من رنگ حنا

(آهی)این وقعه ی جانسوز بسوزد دل دهر       که جهان سوزبود قصه ی حال اسرا *

*-ص175 دیوان آهی -جلددوم -سراینده علی آهی-انتشارات خزر -تهران

دوشنبه 28/9/1390 - 1:18
شعر و قطعات ادبی

ای دل ازحال دل سید سجاد بپرس           از جفای ره شام وغم بیداد بپرس

من  نگویم که چه کرده است یزید بیدین       خودز بیمار آز آن ظلم، ستبداد بپرس

بروی ناقه ی عریان چه نمودند بشه        از جراحات تن سرور زهاد بپرس

غل وزنجیر چه با گردن بیمار نمود       برو از سلسله ی گردن سجاد بپرس

سرنگون کاخ ستم کرد شه از خطبه ی خویش   شرح آن خطبه تواززینت عباد بپرس

خطبه ی مسجد جامع چه اثر کرد بگو       اثرش را برو از مردم آزاد بپرس

داستان سفر شام بلا را ( آهی)از اسیران غم وعترت امجاد بپرس *

*-ص196-جلد دومدیوان آهی -سروده ی علی آهی -انتشارات خزر -تهران

 

پنج شنبه 24/9/1390 - 16:7
شعر و قطعات ادبی

روز بردیده ی  شه شد چون شب                  غرقه خون دید دوطفل زینب

آن یکی خون زتنش بود روان                     آن یکی در شرف دادن جان

آن یکی گفت : حسین جان ! مردم                من بیاری توجان بسپردم

آن یکی گفت : بیا غمخوارم                      روی زانوی تو جان بسپارم

آن یکی گفت: مرا بر ، به حرم               تا مگر مادر خود را نگرم 

شاه بر روی دو طفل خواهر             ریخت از دیده ی حسرت ، گوهر

برد طفلان بخون غلطان را                 تادهد هدیه بدخت زهرا

همه زنها زحرم گریه کنان                 پیشواز آمده با آه وفغان

زینب از خیمه نیامد بیرون                تا نبیند تن طفلان در خون

گوئیا خواست در این جا خواهر           ننگرد چشم برادر را تر

آه از داغ دل شاه شهید                    کان همه ، داغ به یک ساعت دید

(کربلایی)شده زاین سرخ گلان          وادی کرببلا گلباران *

*-صص 194-195 -ارمغان کربلا - سروده ناد علی کربلایی -مداح اهل بیت -انتشارات خزر -تهران     

يکشنبه 13/9/1390 - 16:34
شعر و قطعات ادبی

نورچشم حسین ، شبه پیغمبر منم               حامی دین حق ، علی اکبر منم

جان نهادم بکف ، بهر حفظ شرف              بیاری قرآن ، فدا نمایم جان

هدف باب من یاری قرآن بود                  شرف وعزت دین مسلمان بود

زیر بار ستم ، کی سزد تن دهم                بیاری قرآن ، فدا نمایم جان

حق شعارم بود تاآخرین قطره خون              زاین عمل ، پرچم ستم کنم واژگون 

بادوصد افتخار ، جان نمایم نثار                بیاری قرآن ، فدا نمایم جان

این حسین است که کشتی نجات شماست          این حسین است که سبط خاتم الانبیاست

اوبود میهمان ، بر شما کوفیان                بیاری قرآن ، فدا نمایم جان

آه ازآندم که تیغ منقذ بیحیا                   از سر زین فکند پیکرشهزاده را

شد جهان همچوشب ، بر شه تشنه لب          بیاری قرآن ، فدا نمایم جان

شاه دین در کنارنعش آن نوجوان             بار الها، شده قامت سروش ، کمان

ریزد اشک از جبین ( کربلایی) غمین        بیاریقرآن ،فدا نمایم جان---ارمغان کربلا -ص 184

--------حضرت قاسم----------------------------------------

 چوقاسم دید شاهنشاه خوبان              غریب وبی معین در جنگ عدوان

بگفتاای عموجان ، اذن میدان              بده تا در رهت سازم فدا جان

شه دین گفت زین اسرار بگذر             ندارد طاقت مرگ تو، مادر

بخیمه شد جوان با بی قراری               گرفتی دامن مادر بزاری

بگفتا مادرا، رحمی بحالم                 که میمیرم من از این غصه وغم

عمویم مانده اینجا ، بیکس ویار            مر منع ام کند از جنگ کفار

چو نجمه دید قاسم را پریشان              بدو گفتا بیا ای نور چشمان

وصیت نامه ای مانده زبابت               بیا از من بگیر وکن قرائت

چو قاسم نامه را دانست عنوان              روان شد سوی شاه تشنه کامان

بگفتا ای عمو، جانم فدایت                 زبابم نامه آوردم برایت

شه دین خط ومهرمجتبی دید              گرفت آن نامه را از مهر بوسید

نوشته بود ای نور دوعینم                مگردان رو ، زیاری حسینم

برای یاریش جان را فداکن               پیمبر را زکردارت ، رضا کن

گرفت آن شاه ، قاسم را در آغوش             زگریه گوئیا رفتند از هوش

دمادم بوسه میزد برلبانش              نمودی اشک ، پاک از دیدگانش

چه حالی داشت ، شاه تشنه کامان        چو قاسم کشته شد از جور عدوان

بناله گفت : مردم ای عموجان           تنم شد پایمال سم اسبان

عموگردیر آیی ، دشمن من              جدا سازد سرم را ازتن من

بیا عمو که جان بر لب رسیده           عدو جسم مرا در خون کشیده

بیا جای پدر کن مهربانی               مرا آمدبپایان زندگانی

بنالد (کربلایی) زانکه آن گل خزان گردیدپیش چشم بلبل----صص 188-189-ارمغان کربلا

--------------عبدالله ابن حسن -----------------------

کیست ؟این کودک کهروی سینه ی شه جا گرفته    همچنان نقطه مکان بالای کرمناگرفته

از برای حفظ قر آن دست معصومانه اش را      باسرشک دیده پیش تیغ کین بالا گرفته 

قهرمان آسا برای یاری وحفظ امامش             جان شیرین رابکف اندر بر اعدا گرفته

یادگار مجتبی سرباز جانباز شه دین            درس جانبازی فرا اززاده ی زهراگرفته

تیغ دشمن کرده دستش راجدا ، خون گشته جاری     دست دیگر رادم شمشیربی پروا گرفته

خون دستش می چکد بر روی ثار الله اعظم         قطره ازهم بستگی اش ارزش دریا گرفته

قاتلش خنجربکف بنموده قصد کشتنش را           چهره ی خورشید را خون زین غم عظما گرفته

کشته شد طفلی بروی سینه ی شاه شهیدان          کز غمش زهرا عزا در جنت الماوا گرفته

جان سپرد آن نازدانه پیش چشم خسرو دین        باغبان اورا ببر همچون گل میناگرفته

ثبت شد نام شهیدان در شهادت نامه اما           این سندباخون سرخ این پسر امضا گرفته

آن چنان طوفان غم بر خاست در صحرای خونین    کز مصیبت (کربلایی) لرزه براعضا گرفته*

*-اثر طبع نادعلی کربلایی-به نقل از ارمغان کربلا -جلد سوم انتشارات خزر-تهران-ص 192-193

جمعه 11/9/1390 - 0:21
شعر و قطعات ادبی

ای مبتلای غم که که جهان مبتلای تواست            پیر وجوان شکسته ی اندر عزای تواست

هم قبله گاه اهل سمک خاک در گهت               هم سجده گاه خیلملک کربلای تواست

ای جان محترم که زجانهای محترم                 چون نی ، نوازواقعه ی کربلای تواست

ای بر لقای دوست تو مشتاق وعالمی              مشتاق خاک کوی تو بهر بقای تواست

ای بر لب هوای تو مفتون وکشوری               مفتون اشتیاق تواندرهوای تواست

گلگون قبا زعکس شفق آسمان هنوز              از هجر روی اکبرگلگون قبای تواست

در خون طپید مرغ دل مجتبی چو دید           در خون طپیده قاسم نوکدخدای تواست

گردیداسیر سلسله ی غم علی چودید           زنجیرکین بگردن زین العبای تواست

روحی فداک ، ای تن اطهر که از شرف       خون خدا تویی وخدا خونبهای تواست

جسمی وخاک ایسر انور که بر سنان         آیات حق عیان زلب حق نمای تواست

گاهی بدیرراهب وگه بر سر درخت          گه بر فراز نیزه وگه خاک جای تواست

گویم حکایت از بدنت یا که از سرت          یا ازعیال بیکس وغمدیده خواهرت...ادامه دارد

بند اول ترکیب بند میر زا یحیی خان مدرس اصفهانی -به نقل از شاهکارهای ادبیات -ص 289

آراسته ی رضا معصومی

چهارشنبه 9/9/1390 - 22:16
شعر و قطعات ادبی

باز ای مه محرم پر شورسر زدی                 واندر دلم شراره زعا شوربرزدی

سختا که روی تومگراز سنگ کرده اند             کاینک دوباره حلقه ی ماتم بدر زدی

تو آن نه ای مگر که بجای کفی زآب              پیکان بحلق اصغر خونین جگرزدی

آن سر که  چرخ روی بپایش همی نهاد            برنوک نی نموده به هر رهگذرزدی

دستی که آستین ورا بوسه داد چرخ              در قطع آن تو دامن همت کمر زدی

تو خود همان مهی که به پیشانی حسین           با سنگ جورنقشه ی شق القمر زدی

توخود همان مهی که بمیل تنی شریر            درخیمه گاه آل پیمبرشرر زدی *

*-ص122-گلستان حسینی -گردآورنده رضا رضانورگیلانیرودسری- انتشارات آشنا-1389 قمری.

دوشنبه 30/8/1390 - 16:4
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته