• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 892
تعداد نظرات : 213
زمان آخرین مطلب : 4722روز قبل
خانواده
سکوت را متفاوت تفسیر کرده اند:
از سر رضایت و گاه نارضایتی
هیچ کس سکوت را نمی شناسد
سکوت پیله ایست که هیچگاه باز نشد
سکوت یعنی کلمه و موسیقی
بگذار دهان باز کنم و هیچ نگویم
سکوت، کودکی ست که به دنیا نیامد
بگذار نت شفاف کاملی باشم
بی زوال و ماندنی تا ابد ...
شاملو چه خوش می گوید:
سکوت سرشار از سخنان ناگفته است
از حرکات ناکرده
اعتراف به عشق های نهان
و شگفتی های بر زبان نیامده
در این سکوت حقیقت ما نهفته است
حقیقت تو و من
 بگذار بی پرده سخن گویم
به تو نگاه می کنم و می دانم
تو تنها نیازمند یک نگاهی تا به تو دل دهد
آسوده خاطرت کند
بگشایدت تا به درآیی
من پا پس می کشم
و درِ نیم گشوده به روی تو بسته می شود
پیش از آنکه به تنهایی خود پناه برم
با خود می اندیشم که " چرا؟! "
باری آغاز می کنم اندیشه ام را
شاید همه ، زمانِ تجربه کردن نداشته باشند
 آرام با خود زمزمه می کنم :
تجربه تلخ بهتر از زندگی تلخ
در قفل در کلیدی چرخید .....................
شنبه 29/8/1389 - 23:28
خانواده

 

 

  عشق تنها یک قصه است

 

 در سطر اول آن ، تو از راه می‌رسی و خاک بوی باران می‌گیرد

 در سطر دوم ، آفتاب می‌شود و تو از درخت سبز سیب سرخ می‌چینی

 در سطر سوم ، زمین می‌چرخد و مهتاب با رگبار هزار ستاره می‌بارد

 در سطر چهارم ، تو دست‌‌هایت را به سوی مغرب دراز می‌کنی

 در سطر پنجم ، همه چیز از یاد می‌رود و من به نقطه‌ی پایان قصه خیره ‌می‌مانم

.

.

.

 

و عشق آغاز میشود

شنبه 29/8/1389 - 23:16
خانواده

 

خدایا چقدر خوبه که تو رو دارم

 

خدایا چقدر خوبه که تو رو دارم.چقدر خوبه که میدونم یکی هست که واقعاً دوستم داره،بدون منت،بدون توقع،با تمام بدیام،با تمام سرکشیام.چقدر خوبه که تو هستی و هروقت دلم بگیره میتونم باهات حرف بزنم.هروقت ناراحت باشم میتونم خودم رو توی بغلت رها کنم و اجازه بدم که اشکام ببارن.بدون خجالت،بدون ترس،بدون نگرانی.چقدر خوبه که تو همیشه برام وقت داری،همیشه دوستم داری حتی وقتی دختر بدی میشم.تا حالا نشنیدم که بگی دیگه دوستم نداری.نشنیدم که بگی الان برام وقت نداری.نشنیدم که وقتی دارم برات درددل میکنم بگی باید بری.خدای عزیزم!چقدر خوبه که تو وجود داری.دارم فکر میکنم اگر تو نبودی چقدر تنها میشدم.چقدر بدم من که انقدر از تو دورم.چقدر بدم من که اینهمه مهربونی و عشق رو نادیده میگیرم.چقدر بدم من که گرمای دستای با سخاوتت رو فراموش میکنم و بدون اینکه حتی یه لحظه به این فکر کنم که همیشه تنها کسی که کمکم کرده و کنارم بوده،در هر شرایطی فقط و فقط تو بودی،دنبال کس دیگه‌ای میگردم که آرومم کنه.تقصیر کسی نیست.میدونم که فقط خودم مقصرم.خدایا مثل همیشه کمکم کن.مثل همیشه کنارم بمون و تنهام نذار.مثل همیشه با تمام بدیام دوستم داشته باش.

شنبه 29/8/1389 - 23:14
خانواده
 

به برگ خیره شده بود و بر لب چیزی زمزمه می كرد. باد تندی وزید و زمزمه اش را خاموش كرد. كاش می دانست كه نمی بایست به برگ های پاییزی دل سپرد ... و عشقش زیر پای عابران، له شد.

جمعه 28/8/1389 - 23:37
شعر و قطعات ادبی

 

شبی پرسیدمش با بی قراری


به غیر از من کسی را دوست داری


دو چشمش از خجالت بر زمین دوخت


میان گریه هایش گفت آری....

جمعه 28/8/1389 - 23:35
شعر و قطعات ادبی
مهربانم، ای خوب!

یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که این جا
بین آدم هایی، که همه سرد و غریبند با تو
تک و تنها، به تو می اندیشد
و کمی،
دلش از دوری تو دلگیر است....
مهربانم، ای خوب!
یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که چشمش ،
به رهت دوخته بر در مانده
و شب و روز دعایش اینست؛
زیر این سقف بلند، هر کجایی هستی، به سلامت باشی
و دلت همواره، محو شادی و تبسم باشد...
مهربانم، ای خوب! یاد قلبت باشد؛
یک نفر هست که دنیایش را،
همه هستی و رؤیایش را، به شکوفایی احساس تو، پیوند زده
و دلش می خواهد، لحظه ها را با تو، به خدا بسپارد....
مهربانم، ای خوب!
یک نفر هست که با تو
تک و تنها، با تو
پر اندیشه و شعر است و شعور!
پر احساس و خیال است و سرور!
مهربانم، ای یار، یاد قلبت باشد؛
یک نفر هست که با تو، به خداوند جهان نزدیک است
و به یادت، هر صبح، گونه سبز اقاقی ها را
از ته قلب و دلش می بوسد
و دعا می کند این بار که تو
با دلی سبز و پر از آرامش، راهی خانه خورشید شوی
و پر از عاطفه و عشق و امید
به شب معجزه و آبی فردا برسی

جمعه 28/8/1389 - 23:28
خانواده

 

چشمانت راورق بزن شایددرگوشه ای از آن مرابه یادگارکشیده

جمعه 28/8/1389 - 23:16
شعر و قطعات ادبی

 

آنکه ویران شده از یار مرا میفهمد/انکه تنها شده بسیار مرا میفهمد/چه بگویم

که چنان از تو فرو ریخته ام/که فقط ریزش آوار مرا میفهمد....

جمعه 28/8/1389 - 0:34
آلبوم تصاویر

deborah.mihanblog.com

جمعه 28/8/1389 - 0:21
شعر و قطعات ادبی

قطار می رود....تو می روی..... تمام ایستگاه می رود............
و من چقدر ساده ام كه سالهای سال ،در انتظار تو
كنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تكیه داده ام!!

(قیصرامین پور)

جمعه 28/8/1389 - 0:11
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته