• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 4038
تعداد نظرات : 146
زمان آخرین مطلب : 2386روز قبل
سخنان ماندگار
.
خدا تلفن ندارد، اما من با او صحبت میکنم
فیسبوک ندارد، اما من دوست او هستم
توییتر ندارد، اما من او را دنبال میکنم...
.
پنج شنبه 30/8/1392 - 12:29
سخنان ماندگار
.
.
اون لبخندی که برای پنهان کردن دردت میزنی،
لبخند خداست به بنده اش
اون لبخندی هم که پشتش خدا باشه،
تمام مشکلاتو حل میکنه...
پنج شنبه 30/8/1392 - 12:28
سخنان ماندگار
.
.
خوشا آن بنده با عهد و پیوند
که دارد بازگشتی با خداوند
به کام خویش اگر چندی رود راه
چو باز آید نیاز آرد به درگاه...
پنج شنبه 30/8/1392 - 12:28
سخنان ماندگار

دلت که گرفت، دیگر منت زمین را نکش
راه آسمان باز است، پر بکش
او همیشه آغوشش باز است، نگفته تو را میخواند ؟
اگر هیچکس نیست، خدا که هست...

پنج شنبه 30/8/1392 - 12:28
آموزش و تحقيقات
پرتال قاره رتبه شماره یک تبلیغات و نیازمندی در ایران

تصویر یک صفحه از قرآن کریم که منسوب به خط حضرت علی (ع) می‌باشد در کتابخانه آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی توجه مراجعه‌کنندگان داخلی و خارجی این کتابخانه را به خود جلب کرده است.



 

عکسی از دست خط امام علی 

پنج شنبه 30/8/1392 - 12:26
آموزش و تحقيقات


چرا آهنگ غمگین گوش می دهیم؟




جدیدترین یافته های محققان حاکی از آن است که مردم دوست دارند به موسیقی های غمگین گوش کنند چرا که در واقع این نوع موسیقی احساسات مثبت را در فرد بر می انگیزد.
پژوهشگران ژاپنی از ۴۴ داوطلب که گروهی اهل موسیقی و گروه دیگر تخصصی در این زمینه نداشتند، خواستند به دو قطعه موسیقی غمگین و شاد گوش کنند.
هر شرکت کننده باید از یک مجموعه کلید واژه برای میزان درک موسیقی و وضعیت احساسی خودش استفاده می کرد.
محققان می گویند بررسی های آنها نشان داد موسیقی غمگین احساسات متضادی را در شرکت کنندگان بر انگیخت چرا که این افراد احساس می کردند موسیقی غمگین باید غم انگیزتر از آن چیزی باشد که احساس می کردند. از سوی دیگر آرامش و احساس نهفته در موسیقی غمگین بیش از حد انتظار آنها بود.

"آی کاواکامی" و همکارانش از دانشگاه هنر توکیو و موسسه علوم مغزی ریکن می گویند در کل موسیقی غمگین، غم را در شنونده القا می کند و غمگینی یک احساس ناخوشایند تلقی می شود.
به گفته این دانش پژوهان اگر موسیقی غمگین در واقع فقط احساسات ناخوشایند را القا کند، انسان نباید به آن گوش کند. موسیقی که غمگین تلقی می شود در واقع احساسات رومانتیک و همچنین احساس غم را القا می کند اما مردم عادی که به طور آکادمیک از این دو جنبه موسیقی غمگین بی اطلاعند به طور ناخودآگاه به این موسیقی گوش سپرده و از آن لذت می برند چرا که احساس و آرامش این موسیقی بر تاثیرات غمگین آن برتری دارد.
نتایج این تحقیقات درنشریه Frontiers in Psychology منتشر شده است.

پرتال قاره رتبه شماره یک تبلیغات و نیازمندی در ایران

منبع : سیمرغ

سه شنبه 28/8/1392 - 22:28
ورزش و تحرک

پرتال قاره رتبه شماره یک تبلیغات و نیازمندی در ایران

جام جهانی و حضور در این رویداد بزرگ، در کنار متن فوتبالی ماجرا، حاشیه های مهم دیگری هم دارد. این که یک کشور فرصتی برای نمایان کردن توانمندی ها، قدمت، تاریخ، فرهنگ و حتی قابلیت های اقتصادی و سیاسی را در حاشیه این رویداد به ظاهر ورزشی تجربه می کند، ناشی از نگاه کلانی است که دنیا به این مقوله دارد و براساس همین قاعده، ایران نیز باید همین نگاه را از یک رویداد ورزشی – اجتماعی دنبال کند اما خاطره نگاری آنها که حضور در جام جهانی را تجربه کرده و به عنوان یک ایرانی راهی این مسابقات شده اند، چیزی متفاوت از یک برنامه ریزی اساسی برای رسیدن به بهترین نتیجه فرهنگی را نشان می دهد.


ایرانی ها می گویند تجربه تلخی از مسابقات جام جهانی دارند. می گویند در آنجا هیچ چیز سر جای خودش نبود. پذیرایی ها ضعیف بود. نمایشگاه ها تعطیل بود. معتقدند هتل محل اقامت هواداران ایران، سوت و کور بوده. برخورد برخی سفرای ایرانی در کشورهای میزبان بدتر از چیزی بود که انتظار داشتند. ارتباط میان هواداران ضعیف بود. هیچ کالای فرهنگی برای عرضه به دیگر کشورها وجود نداشت و متفق القول اعتقاد دارند ضعیف ترین کشوراز جهت تبلیغات فرهنگی، ایران بوده است.
پرتال قاره رتبه شماره یک تبلیغات و نیازمندی در ایران

گفتگوی ویژه با بازیگری است که یک بار به عنوان تماشاگر به تماشای بازی های جام جهانی 2006 آلمان رفته و می گویدتجربه تلخی از یک رویداد ورزشی دارد. پژمان بازغی در این گفتگو از همه کم کاری هایی گفت که توسط مسئولان ایرانی رخ داده است.

شما جزو معدود بازیگرانی هستید که یک بار جام جهانی را هم تجربه کرده است.

- به نوعی بله. من به همراه سید جواد هاشمی، محمد اصفهانی و حسین یاریار یک بار جام جهانی را از نزدیک تجربه کردیم؛ البته به عنوان تماشاگر نه بازیکن!

این تجربه، اتفاق خوشایندی بود؟

- حتما بود.

اینقدر خوب بود که باز هم یک جام جهانی دیگر را تجربه کنید؟

- حتما نه. نه اینکه حضور در جام جهانی اتفاق بدی باشد اما واقعا یکسری اتفاقات در آلمان رخ داد که فکر می کنم اگر قرار باشد شرایط همیشه همانطور تنظیم شود، هیچ هواداری جرأت نمی کند به مسابقات جام جهانی برود؛ آن هم با هزینه های گزاف.

می خواهیم درباره این مسابقات، صریح صحبت کنیم. هزینه سفر به کشور آلمان را خودتان دادید؟

- بله. من به عنوان یک هوادار پروپاقرص فوتبال، سال 2006 با یکی از دوستانم پول هایمان را روی هم گذاشتیم و با یکی از این تورها، عازم آلمان شدیم. یادم هست نزدیک به هشت و نیم میلیون تومان پول تور شد.

بعد این سفر خللی در برنامه های کاری شما ایجاد نکرد؟

پرتال قاره رتبه شماره یک تبلیغات و نیازمندی در ایران

- نه. من از یک سال قبل از حرکت، تنظیم کرده بودم که هیچ برنامه ای در این مدت نداشته باشم. فکر کنم به اندازه خود بازیکنان استرس جام جهانی داشتم. (با خنده)

خُب؛ عازم مسابقات شدید.

- بله. ما مستقیما به فرانکفورت رفتیم و آنجا با دنیای جدیدی آشنا شدیم که اصلا به فکر امثال ماها هم نمی رسید چه برسد به اینکه بخواهیم درباره آن درست مدیریت کنیم و تصمیم بگیریم.

مثلا؟

- ببینید، من اعتقاد دارم فوتبال فقط یک حادثه ورزشی نیست. خیلی اگر بخواهم بی رحمانه تر توصیف کنم، فکر می کنم یازده بازیکن داخل زمین، حاشیه هستند و اصلا کار اصلی بیرون این زمین رخ می دهد. الان کشورها با فوتبال قدرتنمایی می کنند و این موضوع را ایرانی ها خوب متوجه نمی شوند. مثلا یادم هست بازی فرانسه و هلند بود. نصف شهر رنگ همه لباس ها آبی بود و نصف شهر نارنجی. اینها یکجور ساماندهی کرده بودند که انگار همه آلمان وظیفه دارند طرفدار کشور آنها باشند. جو طوری بود که آلمانی ها هم از بین هلند و فرانسه یکی را انتخاب می کردند. این یعنی درک درستی که از موقعیت دارند. یا مثلا کره ای ها، طبل های بزرگ سنتی داشتند که در یک لحظه همه شان شروع می کردند در شهر چرخیدن و شادی کردند. همزمان با اینها گروه هایی هم بودند که بروشور و تبلیغات کشور کره را بین مردم پخش می کردند. جو شهر کاملا به نفع کشوری می شد که می خواست از فوتبال برای توسعه اقتصادی، گردشگری، مذهبی و سیاسی استفاده کند. بعد وضعیت ایران را که می دیدیم باور نمی کردیم این واقعا کشور ماست با این همه سال قدمت و تاریخ.

مشخصا درباره ایران چه چیزهایی دیدید؟

- بگویید چه چیزهایی ندیدم؟ من تقریبا هیچ اتفاق مثبت قابل ملاحظه ای ندیدم. یعنی از مسئولان گرفته تا تماشاگران، چیز دندان گیری وجود نداشت. یادم می آید بازی با پرتغال را که بازی فوق العاده حساس و مهمی برای ما بود، خُب ما تصمیم داشتیم که اعتماد به نفس به بازیکنانمان بدهیم. من و دوستان سر و صورتمان را رنگ کرده بودیم و با بوق و پرچم رفته بودیم استادیوم. اول بازی بلند شدیم و شروع کردیم به تشویق تیم ایران، بعد یک نفر از پشت زد پس کله من و گفت داداش بشین بذار فوتبالمون رو ببینیم. منم عصبانی شدم گفتم آقاجان می خواستی فوتبال ببینی از تلویزیون خونه ات می دیدی چرا اومدی اینجا؟ این تازه تماشاگرهای ما بودند. ما 3 هزار نفر ایرانی بودیم که از داخل کشور آمده بودیم آلمان برای تشویق. حتی کسی نبود ما 3 هزار نفر را یک جا کنار هم قرار بدهد یا یکی پیدا شود بیاید چهارتا شعار یاد بدهد به ایرانی ها. گروه ما در هر سه بازی کنار نقطه کرنر سمت راست زمین نشسته بود. جایی که حتی اگر رایگان هم بلیت بفروشند، کسی رغبت نمی کند برود. نصف زمین اصلا دیده نمی شد.

پرتال قاره رتبه شماره یک تبلیغات و نیازمندی در ایران
مسئولان چطور؟ آنها وظایف شان را درست انجام می دادند؟

- یکسری کارها بود که خُب براساس روال طبیعی انجام می گرفت. مسئولان فدراسیون ایران هم براساس همین شناخت تقسیم وظیفه کرده بودند ولی دیگر مسئولان انگار نمی دانستند برای چه آمده اند آلمان. مثلا یک رسمی بود قبل از هر بازی یک تماشاگر از کشوری که بازی دارد می رفت پشت تریبون و مثلا با چند جمله تماشاگران کشورش را تهییج می کرد که شروع به تشویق کنند. یادم هست نماینده مکزیک رفت و با داد و هوار چنان شوری در ورزشگاه ایجاد کرد که باورکردنی نبود. ما منتظر بودیم نماینده ایران برود پشت تریبون بلکه به این بهانه ایرانی ها در ورزشگاه کمی سروصدا کنند. بعد از دو سه دقیقه وقفه یک نفر شروع کرد با هزار زحمت فارسی حرف زدن. طرف اهل آلمان بود و به دنیا آمده ایران. خیلی کتابی و رسمی و پر از اشتباه چند کلمه فارسی را کنار هم ردیف کرد و بعد هم خداحافظی کرد. اینها ظاهر کوچکی داشتند اما می توانستندمسبب خیلی از اتفاقات بزرگ شوند. یا مثلا در حاشیه مسابقات، هر کشوری برای خودش کنسرت و جشن برگزار می کرد و خواننده های آن کشورها می آمدند بین تماشاگران اجرای زنده انجام می دادند. تازه یکسری کشورها برای کنسرتشان بلیت فروشی هم می کردند یعنی در کنار اینکه محیطی شاد برای آدم ها درست کرده بودند درآمدزایی هم داشتند ولی ما ندیدیم از طرف جمهوری اسلامی ایران، یک خواننده داخلی اجرای کنسرت داشته باشد.

آن ور آبی ها اما فعال بودند.

- آنها فعال بودند چون فهمیده بودند که در حاشیه مسابقات می توانند درآمد داشته باشند. کنسرت هم گذاشتند و خیلی ها هم رفتند پول دادند تا بالاخره صدای یک ایرانی را بشنوند. یک نمایشگاهی بود اطراف زمین های مسابقه. هر کشوری برای خودش غرفه و جایگاهی داشت. مثلا در آن غرفه سرودهای ورزشی کشور پخش می شد. بعضی کشورها جشن و پایکوبی داشتند، بعضی ها به هموطنانشان نهار و شام رایگان می دادند. یکجور پاتوق بود که جمع می شدند. ما رفتیم دیدیم ایران اصلا غرفه ندارد در این نمایشگاه. یعنی مسئولان ما نکرده بودند یک جایگاه ساده چند متری تحویل بگیرند به صورت رایگان و بالای آن هم با یک تکه کاغذ بنویسند غرفه ایران، که مثلا ما دلمان خوش باشد عصرها جمع شویم آنجا با ایرانی های دیگر قرار و مدار استادیوم بگذاریم یا گعده داشته باشیم. یک بار پرتغالی ها برای کری خوانی از ما خواستند که برویم نمایشگاه. باور نمی کنید ما برای اینکه جلوی آنها کم نیاوریم رفتیم غرفه لبنان و با خواذش و تمنا، چند ساعتی غرفه لبنان را برای خودمان گرفتیم.

لبنان که در جام جهانی نبود!

- نه، اما بیشتر از مسئولان ما به این فکر بودند که از کنار جام جهانی سود ببرد. ما رفتیم غرفه لبنان، آنجا یک آهنگ به قول شما آن ور آبی هم گذاشتند که ایرانی بود و ما از آنجا چند ساعتی دور هم جمع شدیم. وضع ساماندهی تماشاگرجان در این حد بود. ساده ترین اتفاق این بود که یک نفر بیاید بگوید مثلا در بازی فردا، این شعار را بدهیم یا سعی کنیم با هم هماهنگ باشیم.

درباره بلیت های هواداران ایران هم گویا دلخوری هایی بود.

- وحشتناک بود. در ایران بابت هر بازی از ما 300 یورو گرفتند به عنوان پول بلیت. ما رسیدیم آلمان فهمیدیم پول بلیت ها 100 یورو بوده و بقیه اش سودی بود که از ما گرفتند. بعد همانطور که گفتم جای ما کنار نقطه کرنر بود و اصلا باید بی خیال بازی می شدیم. تنها کاری که از دست ما برمی آمد این بود که چون به زمین نزدیک بودیم، با داد و فریاد، توجه بازیکنانمان را جلب کنیم و روحیه بدهیم. بعد بقیه ایرانی ها هم جای جالبی بودند. گروه های ده دوازده نفره، همه جای استادیوم گله گله نشسته بودند و هیچ کدام به گروه دیگر دسترسی نداشت. باور کنید من یک خانواده را دیدم که همه شان برای اولین بار وارد استادیوم شده بودند. یعنی پدر خانواده هم می گفت من در تمام عمرم استادیوم از نزدیک ندیدم. وسط بازی خوابشان برده بود اینقدر که ناآشنا بودند نسبت به فوتبال. بعد اینها توانسته بودند شش هفت بلیت بازی ایران را در ایران بخرند و جای این تعداد تماشاگر را بگیرند. در همان فرانکفورت یکی دو نفر را دیدم که گویا از مسئولان میراث بودند. اینها کنار استادیوم بلیت های خودشان را می فروختند که پلیس بازداشت شان کرد. یادم هست سر بازی با پرتغال، کنار سالن ورودی به استادیوم یکی دو ساعتی با هواداران پرتغالی کری خوانی کردیم. اصلا رسم بود که قبل از بازی بیرون ورزشگاه رخ به رخ کری خوانی می کردیم و بعد وارد استادیوم می شدیم. وقتی نزدیک به بازی شد پرتغالی ها رفتند داخل ورزشگاه و از بین حدودا صد نفر ایرانی، دو سه نفر رفتیم داخل ورزشگاه. بعد که پرسیدیم فهمیدیم این بنده های خدا بلیت ندارند و بلیت هایی که قرار بود به اینها بدهند را در بازار سیاه فروخته بودند. اینها بعد از کری خوانی رفتند بازی را از تلویزیون ببینند.

ابزار کری خوانی شما چه چیزهایی بود؟ طبل و بوق و اینها؟

- نه نه، اصلا. یکسری لباس ایرانی به ما داده بودند که اینقدر وضعیت اسفباری داشت نمی شد تنمان کنیم. من یک پیراهن از علی دایی یادگاری گرفته بودم می پوشیدم. یک بار در نورنبرگ، یک گره از ایرانی ها را دیدم. گفتم چرا لباس ایران را نمی پوشید می گفتند از بس کیفیت بدی دارد خجالت می کشیم. یکی شان می گفت وقتی می خواهیم به رسم بقیه کشورها لباس هایمان را با خارجی ها عوض کنیم، فرار می کنند. هیچ کدامشان حاضر نیستند لباس های ایرانی بگیرند. پرچم های کوچکی هم داده بودند به ما که اصلا انگار توهین به ایران بود. چوب های شکسته و پارچه های پاره را کرده بودند پرچم و دست تماشاگران بود. ما در آلمان 3 هزار نفر بودیم در مجموع. در برزیل هم بعید می دانم بیشتر از دو هزار نفر باشند ایرانی ها. کار سختی نیست تهیه لباس مرتب، پرچم، مچ بند، سربند و اینها برای این تعداد هوادار.

کشوری هم بود که مثلات بتواند الگویی برای کارهای فرهنگی ایران باشد؟

- بله. فرانسه. فرانسوی ها لباس های آبی داشتند، شلوارک قرمز و کفش های سفید. یعنی باور کنید اگر صد هزار نفر فرانسوی هم می دیدید با همین تیپ بودند. یعنی کشور فرانسه برای تماشاگرانشان حتی کفش هم گرفته بود. یا مثلا همین مکزیک که همگروهی ما بود. 35 هزار مکزیکی به آلمان آمده بودند. اینها بلیت های بازی را رایگان گرفته و از طرف دولت کمک هزینه پروازی دریافت کرده بودند. یعنی فقط هزینه یک سر پرواز را می دادند و هزینه برگشت با کشورشان بود. انگلیسی ها هم برنامه ریزی خوبی داشتند اما تماشاگجرانشان خوب نبودند. جلویروی ما با لهستانی ها درگیر شدند. ده دقیقه ای کتک کاری کردند و بعد هم پلیس رسید و 6 نفر از انگلیسی ها را بازداشت کرد و با اولین پرواز به کشورشان بازگرداند. هلندی ها هم خیلی مرتب و منظم بودند. حالا اینها را مقایسه کنید با وضعیت فرهنگی ایران. ما حتی ورود و خروج مان به آلمان هم عجیب بود. یک گروه از ما 14 روزه بود. یک گروه دیگر هم بودند که ویزای دو روزه گرفته بودند!

دو روزه؟

- بله. روزاول با ما آمدند آلمان، بعد با قطار می رفتند سایر کشورهای اروپایی مثل ایتالیا. روز آخر هم دوباره می آمدند آلمان و سوار هواپیما می شدند. تازه ما کسانی را داشتیم که باورنکردنی تر رفتار می کردند. یک بار وقتی وارد هتل شدیم دیدم دو سه نفر روی مبل های لابی هتل خوابیده اند. از رزروشن هتل پرسیدم گفت اینها ایرانی هستند. با ویزای دو روزه آمدند اما به هر دلیلی نرفتند کشور دیگری. الان هم چون جایی ندارند همینجا روی مبل های لابی زندگی می کنند. کنسرو آورده بودند همانجا غذا می خوردند و با یک مصیبتی 14 روز آنجا زندگی کردند. یا یک گروه ایرانی آمده بودند چون از شرایط اقامتی اطلاعی نداشتند، مثلا با مسئولان هتل درگیر شده بودند سر دستشویی های فرنگی. فضا حتی به بار آمد که باورکردنی نبود. خُب اینها یعنی ما حتی آموزشی برای سفر به جام جهانی نداده بودیم. حتی گزینشی صورت نگرفته بود. خیلی ها شناختی از یک سفر خارجی نداشتند. یکی بود می گفت خیلی از بلیت ها به خاطر گران بودن و شرایط سفر فروخته نشده بود و به همین دلیل خیلی ها توانستند از طریق رابطه ها، مجانی بیایند آلمان. یکی گروه ده دوازده نفره ایرانی دو سه روز اول ورودمان به آلمان، می رفتند داخل سالن صبحانه، ساندویچ درست می کردند و کیسه کیسه از سالن می بردند تا جای نهار و شام بخورند. کار به جایی رسید که بعد از روز سوم مسئولان هتل، انتقال صبحانه از سالن به بیرون را برای کاروان ایران ممنوع کرد. یعنی حتی این اطلاع وجود نداشت که رفتار ایرانی باید در شأن یک ایرانی باشد. ما که برنامه ریزی فرهنگی درست و حسابی نداشتیم، خودمان هم که اینطور رفتار می کردیم با این تفاسیر فکر می کنید چطور باید درباره ما فکر کنند؟

پرتال قاره رتبه شماره یک تبلیغات و نیازمندی در ایران
هیچ نماد و شعار و تفسیر فرهنگی مشخصی برای ایران وجودت نداشت؟

- اصلا و ابدا. ما نه شعار واحدی داشتیم، نه شعر و سرود و نه شکل و شمایل کاری مشخص و مدونی برای تبلیغ فرهنگی. یکسری کارهای روتین شده بود که در مقابل کارهایی که بقیه کشورها انجام می دادند اصلا به چشم نمی آمد. هنر ما شده بودت اینکه با حرف زدن بتوانیم تبلیغ کشورمان را بکنیم ولی اینکه مثلا دستمان چیزی داشته باشیم یا مثل بروشور و تصویر و متنی مشخص، به هیچ وجه نبود. ما حتی به این فکر نکرده بودیم که می شود از همین راه درآمدزایی کرد. یعنی مسئولان ما متوجه نشده بودند که می شود در آلمان یکسری کارهای درآمدزایی انجام داد که هم تبلیغ ایران باشد هم مثلا سردیس و تندیس هایی از قدمت و تاریخ ایران در آن قرار گرفته باشد که بتوان فروخت. تنها راه درآمدزایی شان این بود که تماشاگران متوجه شدند قیمت واقعی تورهای ورزشی به آلمان 5 میلیون تومان بوده اما مسئولانتور ورزشی ایران، نزدیک به 9 میلیون تومان از هموطنانشان گرفته بودند. این شاید تنها درآمدزایی رسمی ایران بود.

و اینکه در این شرایط راه حل منطقی و ایده آل چیست؟

- ببینید، الان هشت ماه مانده تا جام جهانی. همین حالا هم دیر شده است. یک گروه باید فوری به برزیل اعزام شود تا همه شرایط را مهیا کند. سازمان میراث فرهنگی شعار ندهد، یک گروه کارشناس بفرستند برزیل که هتل و اقامت و برنامه ها و مجوزها را بگیرد. ما باید کنار هم در یک هتل باشیم تا بتوانیم برنامه ریزی کنیم. نمایشگاه ها، سالن های کنسرت و جسن، تبلیغات میدانی و خیابانی. همه اینها باید از الان هماهنگ شود تا موقع شروع جام جهانی، فقط تماشاگر کارهای دیگر کشورها نباشیم. شما ببینید ما برای تماشای بازی ایران، از فرانکفورت تا نورنبرگ هفت ساعت در راه بودیم. بعد مسئولان ایرانی گفتند که بعد از بازی با نهار از تماشاگران پذیرایی می کنند. فکر کنید رفتیم تشویق کردیم، تیم باخته بود، حاشیه درست شده بود و هزار اتفاق، خسته و کوفته سوار اتوبوس شدیم و دیدیم به هر کسی یک لقمه دادند که داخلش یک پر کالباس و یک خیارشور بود. بعد می گفتند بفرمایید این هم نهار دولت که قول داده بودیم. کار به جایی رسید که اتوبوس را مجبور کردیم بایستد، چند نفری رفتیم آن طرف خیابان برای خودمان ناهار خریدیم که این چند ساعت برگشت حداقل از گرسنگی نمیریم. اینها موضوعا کوچکی است اما واقعا در حاشیه یک جام جهانی تاثیرگذار است و مهم. ما تقریبا هیچ برنامه ریزی اساسی برای معرفی ایران نداشتیم. یعنی مثلا مصری ها آمده بودند در سطح شهرهای مختلف از قدمت شان می گفتند. این وسط کشورهایی مثل آذربایجان و ارمنستان هم فعال بودند، بعد به ایران که می رسید اصلا خارجی ها نمی دانستند فرق ما با عراق چه چیزی هست. نمی دانستند در ایران چه شکلی زندگی می کنیم و چه چیزهایی سوار می شویم به جای ماشین!

سه شنبه 28/8/1392 - 20:44
ازدواج و همسرداری

پرتال قاره رتبه شماره یک تبلیغات و نیازمندی در ایران

ازدواج های موفق ازدواج هایی هستند که در آن دو طرف بیشترین شباهت را از نظر ویژگی های رفتاری با یکدیگر داشته باشند. این که شخصیت شما و همسرتان شبیه هم باشد، مهم ترین قدم برای خوشبخت بودن تان است.


هیجان در زندگی
تصور کنید با کسی ازدواج کرده اید که درست 180 درجه با شما متفاوت است. شما عاشق سفر و ورزش هستید و او عاشق یک جا نشستن و تعمق و تفکر. شما مایلید روابط دوستانه گسترده ای داشته باشید اما همسرتان دوستان محدودی دارد و به زور با دیگران ارتباط برقرار می کند و... فکر می کنید چنین تفاوت هایی می تواند اجازه دهد شما خوشبخت باشید؟ پاسخ در بیشتر موارد منفی است. در واقع باید گفت یکی از فاکتورهای مهمی که در ازدواج زوج ها تاثیر می گذارد، سطح هیجان طلبی آنها است.

هیجان طلبی اغلب در دوران نوجوانی و جوانی به اوج خود می رسد و معمولا هر فردی با بالا رفتن سنش، محتاط تر می شود و ترجیح می دهد عاقلانه تر رفتار کند. در این بین افراد بسیاری هستند که هیجان جزو جدانشدنی زندگی شان است و بدون هیجان انگار زندگی برای شان معنایی ندارد و اگر مدتی بگذرد که در آن این افراد دست به کار خطرناک و پرهیجانی نزده باشند دچار افسردگی و کسالت می شوند؛ چنین افرادی تا پایان عمر از انجام فعالیت های پر هیجان لذت می برند و هیچگاه هم از تجربه های جدید خسته نمی شوند.

در روان شناسی هیجان ها معمولاً به احساس ها و واکنش های عاطفی اشاره دارد، هر هیجان از سه مۆلفه اساسی برخوردار است:

مۆلفه شناختی، افکار، باورها و انتظارهایی که نوع و شدت پاسخ هیجانی را تعیین می کنند. آن چه برای یک فرد فوق العاده لذت بخش است، ممکن است برای دیگری کسل کننده یا آزار دهنده باشد.

مۆلفه فیزیولوژیکی، شامل تغییرات جسمی در بدن است؛ برای مثال، هنگامی که بدن از نظر هیجانی به واسطه ترس یا خشم بر انگیخته می شود، ضربان قلب زیاد می شود، مردمک چشم گشاد می شود و میزان تنفس افزایش می یابد. بیشتر هیجان ها شامل یک انگیختگی کلی و غیر اختصاصی دستگاه عصبی است.

مۆلفه رفتاری، به حالت های مختلف ابراز هیجان ها اشاره می کند. حالت چهره ، اندام و حرکات و آهنگ صدا همراه با خشم، لذت، شادی، غم، ترس و... تغییر می کند.

حال با این توضیحات فکر می کنید شما چقدر طالب هیجان هستید؟
به مدت یک هفته، خاطرات هیجانى خود را بنویسید. دلیل هیجانات خود را بنویسید و فکر کنید، واقعاً چه چیزى به این احساسات دامن مى‌زند؟ کجا و کى اتفاق مى‌افتند؟ چه احساسى به شما دست مى‌دهد که ناراحت، عصبانى و خسته مى‌شوید؟ بعد چه واکنشى از خود نشان مى‌دهید؟

آیا شما هیجان طلب هستید؟
وقتى فشار عصبى در خود احساس مى‌کنید، چه مى‌کنید؟ فریاد مى‌کشید؟ شکلات مى‌خورید؟ عقب‌نشینى مى‌کنید؟ یا سردرد مى‌گیرید؟ چه چیز باعث مى‌شود، احساس فشار عصبى کنید؟ کار زیاد؟ کار کم؟ تقاضاهاى خانواده؟ نگرانى‌هاى مالی؟ کمبود وقت براى خود شما؟ یا روابط خاص دیگر؟

به مدت یک هفته، خاطرات هیجانى خود را بنویسید. دلیل هیجانات خود را بنویسید و فکر کنید، واقعاً چه چیزى به این احساسات دامن مى‌زند؟ کجا و کى اتفاق مى‌افتند؟ چه احساسى به شما دست مى‌دهد که ناراحت، عصبانى و خسته مى‌شوید؟ بعد چه واکنشى از خود نشان مى‌دهید؟

یک نگاه به زندگی تان بیندازید. دیگران شما را آرام می دانند یا پرهیاهو و پر انرژی؟ تا کنون یک کار پر هیجان و پر ریسک را تجربه کرده اید؟ شغلتان آرام است یا پراسترس؟ ممکن است برخی از ما از میزان هیجان طلبی خود اطلاعی نداشته باشیم، شاید هم تا حد زیادی هیجان طلب باشیم و از آن خبر نداشته باشیم.

پس اگر می خواهید بدانید که در مواجهه با فعالیت های هیجانی و پرریسک چقدر «آدرنالین» جلوی چشم تان را می گیرد و بی توجه به تبعات آن به سمت تجربه هیجان می روید یک تست ساده از خودتان بگیرید. در این آزمون 12 سوال طرح شده است که پاسخ به آن میزان هیجان طلبی شما را می سنجد؛ این آزمون مشخص می کند که شما تا چه اندازه طالب هیجان هستید و از موقعیت های پر خطر استقبال می کنید.

پاسخ ها: مخالفم، موافقم، کاملا موافقم
1. از خواندن مقالات مختلف درباره ابداعات و اکتشافات پزشکی لذت می برم
2. وقتی به سفر می روم دوست دارم در فضای باز چادر بزنم
3. از مشاغلی لذت می برم که به خاطر آن ها مجبور باشم دائم به مسافرت بروم
4. در روزهای گرم دوست دارم در دریا یا استخر شیرجه بزنم
5. غذاهای تند را دوست دارم
6. دوست دارم در حرفه ای کار کنم که بتوانم به دیگران در حل مشکلاتشان کمک کنم
7. از تماشای فیلم های ترسناک لذت می برم
8. از بیرون رفتن در هوای سرد لذت می برم
9. از بودن در جمع های یکنواخت دوستانه و خانوادگی خسته می شوم
10. افرادی را دوست دارم که عصبانی، تندخو و حتی دمدمی مزاج هستند
11. دوست دارم هیپنوتیزم شوم
12.کارمندی و گرفتن حقوق ثابت ماهیانه را دوست ندارم

هر فدر تعداد پاسخ های موافقم و کاملا موافقم شما بیشتر باشد نشان دهنده سطح بالاتر هیجان پذیری شما است.

دوشنبه 27/8/1392 - 14:6
تست های هوش و روان شناسی و سرگرمی

پرتال قاره رتبه شماره یک تبلیغات و نیازمندی در ایران

اسم شما چه رنگی است؟ چی؟ مگر اسم‌ها هم رنگ دارند؟ پس چی که دارند! تازه اگر شما بدانید اسم‌تان چه رنگی است شاید خیلی از مشکلات‌تان در زندگی حل شود. چی؟ باور نمی‌کنید؟ پس این مطلب را تا انتها بخوانید و متوجه شوید که اسم‌تان رنگ دارد و شناسایی این رنگ خیلی در موفقیت شما موثر است.




روان‌شناسان می‌گویند؛ همه ما به نحوی تحت‌تاثیر رنگ‌ها هستیم و به عبارت دیگر (خود) واقعی‌مان را با این رنگ‌ها نشان می‌دهیم. برای اسم هر فرد رنگ مخصوصی وجود دارد.
که می‌تواند بر زندگی او تاثیر بگذارد. جالب است نه؟! این‌که شما بدانید برای اسم‌تان رنگ مخصوصی وجود دارد و می‌توانید راز شخصیتی خود را از لابه‌لای آن دریابید! باید بسیار جالب و هیجان‌انگیز باشد. پس به موارد زیر به ترتیب ذکر شده کاملا توجه کنید:
صورتی
قدرت جسمی بالایی دارید به خاطر اراده بالایی که دارید، می‌توانید رویاهای‌تان را به راحتی به واقعیت تبدیل کنید. با مسئولیت‌ها به راحتی کنار می‌آیید و می‌توانید دیگران را در حل مشکلات‌شان راهنمایی کنید. از نظر عاطفی، فردی قوی و عمیق هستید. صمیمیت بیش از اندازه با دیگران سخت است.
نارنجی
شوخ‌طبعی و بذله‌گویی به‌خصوصی را که به ارث برده‌اید، باعث شده محبوب دیگران باشید. دیگران از بودن با شما لذت برده و انرژی مثبت می‌گیرند. سعی می‌کنید همیشه لیوان را از نیمه پر آن ببینید
و با بذله‌گویی خاص خود، محیط را برای انجام کاری مثبت فراهم سازید. آماده کمک به دیگران هستید. رنگین‌کمان زندگی‌تان را دوست دارید تا زندگی را برای دیگران نیز زیباتر کنید.
آبی
به احتمال قوی دیگران شما را شخصی بدون تعارف و غیر تشریفاتی می‌دانند و شاید هم به همین دلیل برای‌شان جالب هستید. آزادی برای‌تان ارزش زیادی دارد و هرگز نمی‌توانید در محیطی کار کنید که به شما تحکم شود یا زیر نظر قرار دارید. اعتقاد زیادی به حقیقت دارید و برای همین زندگی با تمام مشکلات و سختی‌هایش برای شما ارزشی فوق‌العاده دارد.
بنفش
عاشق کندوکاو و جست‌وجو در عمق هر پدیده هستید و شاید هم به همین دلیل عشق به علوم ماوراءالطبیعه در شما به حد کافی رشد کرده است. این باعث شده به رشته‌هایی چون فلسفه روی آورید هیچ‌اتفاقی را به راحتی قبول نمی‌کنید. مگر آن‌که خودتان آن‌را شخصا تجربه کرده باشید. برای حل مشکلات نیز راه حل را درون خود می‌جویید. عاشق تنهایی هستید و هماهنگ‌شدن با دیگران کمی برای‌تان مشکل است.
قرمز
بسیار جاه‌طلب بوده و گاهی برای رسیدن به اهداف خود ممکن است از دیگران هم مایه بگذارید. قرمز رنگ حیات و جسارت است. همیشه تلاش دارید که آشکارا به فعالیت بپردازید و مورد توجه قرار بگیرید. بسیار خونگرم هستید و به سادگی عصبی می‌شوید. ممکن است در اوج شادی نیز ناگهان و با کوچک‌ترین بهانه‌ای اخم‌های‌تان درهم رفته و به لاک خود فرو بروید. باید سعی کنید که از انرژی فوق‌العاده‌تان در جهت مثبت استفاده کنید.
زرد
بسیار تیزهوش هستید. شخصیتی بسیار خوش‌بین و فعال دارید. هرگز در ابراز آنچه می‌خواهید بر زبان بیاورید، کم نمی‌آورید. به دلیل زنده‌دلی ابتکار و مستعد بودن‌تان در برقراری ارتباطی خوب با دیگران همیشه دوروبرتان پر از دوستان مختلف خواهد بود.
با وجودی که روحیه بسیار شادی دارید هرگز احساس رضایت نخواهید کرد، مگر این‌که شادی‌های‌تان را با دیگران تقسیم کنید. تنها ایرادی که ممکن است داشته باشید قدرت تخیل و تجسم بیش از اندازه‌تان است که گاهی شما را در خود غرق می‌کند!
اگر نتوانید انرژی و توان‌تان را در مسیر درستی هدایت کنید درآخر خواهید دید، بیشتر کارهایی که با هدفی مشخص شروع کرده‌اید ناتمام مانده‌اند.
طلایی
در هر چیزی فقط حد بالای آن می‌تواند رضایت خاطر شما را برآورده کند. از طرف دیگر رفتار و کلام‌تان چنان زیبایی دارد که به‌ندرت ممکن است کسی با شما آشنا شود ولی شیفته‌تان نشود. دانش و آگاهی شما نسبت به زندگی غیرقابل توصیف است.
به هرچیزی با خوش‌بینی زیاد نگاه می‌کنید. می‌توانید معلم خوبی باشید و تمام تجربیات‌تان را به دیگران نیز انتقال دهید. شرایط منفی را می‌توانید به بهترین موقعیت‌ها تبدیل کنید.
نیلی
زندگی شما بیشتر به زندگی عارفان شباهت دارد. با عشق و علاقه‌ای که به پاکی و زیبایی‌های دنیا دارید می‌توانید توان و شادی فوق‌العاده‌ای به افراد افسرده ببخشید. علاوه‌بر روحیه و شخصیت نوع‌دوست و انسان‌پروری که دارید از یک حس‌ششم بسیار قوی برخوردارید که از این طریق نیز می‌توانید به راحتی از مشکلات مردم با خبر شوید.
سبز
برای شما خیلی مهم است که برنامه روزانه داشته باشید. نظم و انضباط برای‌تان اهمیت زیادی دارد. به‌ندرت ممکن است زندگی‌تان آشفته و بی‌هدف باشد. دیگران اغلب برای گرفتن راهنمایی‌های جدی نزد شما می‌آیند. برای حل مشکلات دیگران به‌شدت حرص می‌خورید.

تکامل شخصیتی برای‌تان بسیار حائز اهمیت است و برای وسعت‌بخشیدن به دانش خود، هرگز از آموختن دست برنمی‌دارید. ترجیح می‌دهید به‌جای از شاخه‌ای به شاخه دیگر پریدن، روی هدف ثابتی به فعالیت بپردازید.

 

رنگ‌های هماهنگ با ارقام و حروف عبارتند از:
قرمز: ۱ ش ج س الف
نارنجی:‌ ‌‌‌۲ ت ث ک ب
زرد: ۳ ی ل ص ض
سبز: ‌۴ و م د ژ
آبی: ۵ چ ن ط ظ
نیلی: ۶ ح خ ف
بنفش: ۷ ع پ غ
صورتی: ۸ ز ق ه
طلایی: ۹ ر ذ گ

برای این‌که با چگونگی موضوع آشنا شوید یک مثال می‌آوریم. به این شکل که اسم و فامیل خود را روی برگه کاغذی می‌نویسید و براساس حروف و اعداد ذکر شده برای هرکدام، به رنگ مربوطه دست پیدا می‌کنید.

مثال: از اسم خودم مثال می‌آورم. مثلا من «سیاووش ابدی» هستم. حالا ببینیم سیاوش ابدی، چه رنگی است.
س۱ ی۳ الف۱ و۴ ش۱ الف۱ ب۲ د۴ ی۳

سپس اعداد را با هم جمع می‌کنیم:

۲۰=۱ ۳ ۱ ۴ ۱ ۱ ۲ ۴ ۳

باز هم ۲ عدد را با هم جمع می‌کنیم:

۲=۰ ۲ عدد ۲ مربوط به رنگ نارنجی است.

شما هم با این روش رنگ اسم خودتان را پیدا کنید و حالا با خواندن مشخصات آن رنگ خودتان را بهتر بشناسید. راستی، شما می‌توانید این کار را با اسم کسانی که برای‌تان مهم هستند هم انجام دهید و به نتایج هیجان‌انگیزی(!) دست پیدا کنید.

دوشنبه 27/8/1392 - 13:55
آموزش و تحقيقات

پرتال قاره رتبه شماره یک تبلیغات و نیازمندی در ایران

گوگل که به تازگی برنامه Hangouts را برای جی‌میل ارایه کرده، امکان ارسال پیامک و فایل‌های GIFرا به این سرویس اضافه کرده است.


 گوگل اعلام کرده که کاربران می‌توانند علاوه بر پیامک، فایل‌های متحرک با فرمت GIF را نیز ارسال کنند و هنگام تبادل پیام به سادگی مکان خود را به اشتراک بگذارند.
کلید اشتراک مکانی در این سرویس موقعیت کاربر را روی نقشه گوگل نمایش می‌‌دهد.
به این ترتیب لازم نیست برای ارسال پیام آنی و پیامک از سرویس‌های متفاوتی استفاده کرد. البته هنوز مشخص نیست که این سرویس با Google Voice تلفیق می‌شود یا نه.
از سوی دیگر گوگل در حال بهینه‌سازی سرویس Hang out است تا امکان خودکار تماس‌های تصویری را به آن اضافه کند. به این ترتیب با قرار گرفتن جلوی دوربین می‌توان به مکالمه با مخاطبان جی‌میل پرداخت و این سرویس به شکل خودکار کم و زیادی نور محیط یا شرایط آن را تنظیم می‌کند.

دوشنبه 27/8/1392 - 13:52
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته