زندگی ترکیب شادی با غم است
دوست می دارم من این پیوند را
گرچه می گویند شادی بهتر است
دوست دارم گریه با لبخند را
در جستجوی تو چشمانم از نفس افتاد، در کجای جغرافیای دلم ایستاده ای؟که خانه ام ابری است.
معلم: پسرجان بگو ببینم کمبوجیه چه جور پادشاهی بود؟
شاگرد: آقا معلم، پادشاه بدی نبود فقط همیشه از کمی بودجه شکایت می کرد.
آموزگار: خوب بچه ها چهار فصل را خواندیم. حال کدام یک از شما می توانید بگویید بهترین موقع برای چیدن میوه ها چه وقت است؟
یکی از شاگردان: آقا وقتی در باغ باز و باغبان در خواب و سگ بسته باشد.
آه ... ای شقایق دلتنگ
تصویر تکه تکه آینه شکسته ز سنگ
با من بگو، چگونه نگریم؟
وقتی که باد گیسوان پریشانت،
شب را این گونه بر سرم آوار می کند ...
با من نگو چگونه نخوانم؟
وقتی که بیستون
پیوسته نام تو را تکرار می کند.
سلام ، حالم خیلی بده ، مغزم دیگه کار نمیکنه
رفتم دکتر میگه ۲ راه بیشتر نداری
یا
ICU
I SEE YOU !
زرد است که لبریز حقایق شده است تلخ است که با درد موافق شده است شاعر نشدی وگرنه می فهمیدی پاییز بهاری است که عاشق شده است.
اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمی دانم ، اینجا شده پاییز ، آنجا را نمی دانم ، اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمی دانم
دیده خبر می دهد از دل بارانی ام
داغ کدامین خطا خورده به پیشانی ام؟
یکسره بارانی ام، یکسره طوفانی ام
نقش دو صد خاطره آمده مهمانی ام
قطره باران عشق، نوش لب تشنه ات
اشک دو چشمان من، می شود ارزانی ام
مانده ام از کاروان، باورم اما نشد
گوش دلم پیش تست تا کی می خوانی ام
میان همهمه ی برگهای خشک پاییزی، فقط ما مانده ایم که هنوز از بهار لبریزیم ....