• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 304
تعداد نظرات : 26
زمان آخرین مطلب : 4663روز قبل
رمضان
روزه در احادیث‏
 1. اهمیّت روزه: قال الصادق‏علیه السلام: «بنى الاسلام على خمس دعائم على الصلوة و الزكوة و الصوم و الحجّ و الولایة»(256) اسلام بر پنج پایه استوار است: نماز، زكات، روزه، حج و ولایت.
 2. فضیلت روزه‏داران: قال الصادق‏علیه السلام: «نوم الصائم عبادة و صمته تسبیح و عمله متقبّل و دعاؤه مستجاب عند افطاره دعوة لا تردّ»(257) خواب روزه‏دار عبادت و سكوت او تسبیح و عمل او پذیرفته است و دعاى او به اجابت خواهد رسید و هنگام افطار دعاى او ردّ نخواهد شد.
 3. حكمت روزه: قالت فاطمة الزهراعلیها السلام: «فرض اللَّه الصیام تثبیتاً للاخلاص»(258) خداوند روزه را واجب كرد تا اخلاص را در انسان‏ها تثبیت نماید.
 4. روزه زكات بدن: قال رسول‏اللَّه‏صلى الله علیه وآله وسلم: «لكل شئ زكوة و زكوة الابدان الصیام»(259) براى هر چیزى زكاتى است و زكات بدن انسان‏ها روزه است.
 5. روزه عبادت خالص: قال على‏علیه السلام: «الصوم عبادة بین العبد و خالقه لایطلع علیها غیره و كذلك لا یجازى عنها غیره»(260) روزه عبادتى است بین خداوند و انسان كه جز خداوند بر آن آگاه نیست و لذا غیر از خداوند كسى پاداش روزه را عطا نمى‏كند.
 6. روزه سپر آتش: قال الصادق‏علیه السلام: «الا اخبرك بابواب الخیر؟ الصوم جنّة من النار»(261) آیا خبر دهم شما را به درهاى نیكى؟ بعد فرمود: روزه سپر آتش است.
 7. روزه محبوب پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم: قال رسول‏اللَّه‏صلى الله علیه وآله وسلم: «انا من الدنیا احبّ ثلاثة اشیاء الصّوم فى الصیف و الضرب بالسیف و اكرام الضیف»(262) پیامبر اكرم فرمود: من از دنیا به سه چیز علاقه دارم. روزه در تابستان، شمشیر زدن در راه خدا و گرامى داشتن مهمان.
 8 . استمداد از روزه در مشكلات: فى الحدیث فى قوله تعالى: «و استعینوا بالصبر و الصلوة» قال: الصبر الصوم اذا نزلت بالرجل الشدة او النازلة فلیصم(263) امام‏علیه السلام در ذیل آیه مى‏فرماید: منظور از صبر، روزه است. هرگاه گرفتارى‏اى در زندگى براى شما پیش آمد پس روزه بگیرید و از آن كمك بجویید.
 9. برترین روزه: قال على‏علیه السلام: «صوم القلب خیر من صیام اللسان و صوم اللسان خیر من صیام البطن»(264) روزه جان برتر از روزه زبان و روزه زبان بهتر از روزه شكم است.
 10. روزه حقیقى: قال على‏علیه السلام: «الصیام اجتناب المحارم كما یمتنع الرجل من الطّعام و الشّراب»(265) روزه عبارت است از پرهیز از محرمات الهى چنان‏كه انسان از طعام و شراب پرهیز مى‏كند.
 11. روزه بى ارزش: قال الصادق‏علیه السلام: «لاصیام لمن عصى الامام و لاصیام لعبدابق حتى یرجع و لا صیام لامرأة ناشزه حتى تتوب و لا صیام لولد عاق حتى یبرّ»(266) روزه چند گروه صحیح نخواهد بود: كسى كه امام معصوم‏علیه السلام را نافرمانى كند. بنده‏اى كه از مولاى خود بگریزد. زنى كه در انجام وظیفه همسرى كوتاهى كند و فرزندى كه عاق والدین خود شود مگر آن‏كه عبد، بر گردد و زن، توبه كند و فرزند، نیكى كند.
 12. روزه یك چهارم ایمان: مرحوم فیض كاشانى گوید: «فان الصوم ربع الایمان بمقتضى قوله‏علیه السلام: الصوم نصف الصبر و بمقتضى قوله: الصبر نصف الایمان»(267) در حدیث داریم: صبر نصف ایمان است. در حدیث دیگر آمده است: روزه نصف صبر است از این دو استفاده مى‏شود كه روزه یك چهارم ایمان است.

256) بحارالانوار، ج 96، ص 257.
257) بحارالانوار، ج 96، ص 253.
258) بحارالانوار، ج 96، ص 368.
259) بحارالانوار، ج 96، ص 246.
260) شرح نهج‏البلاغه ابن ابى الحدید، ج 20، ص 296.
261) روضة المتقین، ج 3، ص 228.
262) مواعظ العددیّه، ص 76.
263) بحارالانوار، ج 96، ص 254.
264) غررالحكم.
265) بحارالانوار، ج 96، ص 294.
266) بحارالانوار، ج 96، ص 294.
267) محجة البیضاء، ج 2، ص 121.
يکشنبه 23/5/1390 - 16:28
رمضان

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: رمضان بهار معنویت، رشد و تکامل است و شرایط برای کسب معارف الهی، نزدیکی به خالق، دوری از گناه و تزکیه فراهم است، این ماه فرصتی است که در اختیار انسان قرار گرفته تا امکان جبران اشتباهات و زمینه سازی برای آینده مطلوب را داشته باشد.

رمضان؛ فرصتی برای نزدیکی هرچه بیشتر به خالق

ماه مبارک رمضان فرصتی ارزشمند و مغتنم برای تهذیب و همینطور پالایش روح و روان است. ماه سلوک و زدودن زنگارهای شیطانی از آیینه دل و برافروختن چراغ معرفت در شبستان وجود است، فرصتی برای تلاوت و تدبر و زمان دعا خواندن و تحول است.

در ماه مبارک رمضان عاشقان واقعی از سفره پرفیض الهی بهره مند شده و مشام جان را با عطر عبادت و معنویت می نوازند.

آثار و برکات روزه از منظر اهل بیت

پیامبر اکرم (ص)

پیامبر خدا فرمود: صوموا تصحوا . روزه بگیرید تا صحت و سلامتی خویش را تضمین کنید .

حضرت رسول در روایت دیگری می فرماید : لکل شیء زکاة و زکاة الابدان الصیام . برای هر چیزی زکاتی است و زکات بدنها روزه است.

حضرت علی (ع)

امام در قسمتی از خطبه ای می فرماید : و مجاهدة الصیام فی الایام المفروضات ، تسکینا لاطرافهم و تخشیعا لابصارهم ، و تذلیلا لنفوسهم و تخفیفا لقلوبهم ، و اذهابا للخیلاء عنهم و لما فی ذلک من تعفیر عتاق الوجوه بالتراب تواضعا و التصاق کرائم الجوارح بالارض تصاغرا و لحوق البطون بالمتون من الصیام تذللا.

با روزه گرفتن های دشوار، در روزهایی که واجب است، اندامها با این کار آرام می گیرند و دیده ها خاشع و جانها خوار می گردد و دلها سبک می شود و خودبینی از ایشان به وسیله این عبادتها زدوده می گردد و با گزاردن چهره های شاداب با تواضع بر خاک و با نهادن مواضع سجده بر زمین خود را در مقابل خدا خرد می نمایند و اینکه با روزه داری شکمها به پشت می رسند.

حضرت علی (ع) در جای دیگری می فرماید: والصیام ابتلاء لاخلاص الخلق. روزه برای آزمایش نمودن اخلاص مردم است.

امام رضا (ع) و روزه

وقتی از امام رضا (ع) درباره فلسفه روزه می پرسند ، می فرماید : همانا مردم مأمور به روزه گرفتن شدند تا درد و ناگواری های گرسنگی و تشنگی را دریابند و آنگاه استدلال کنند بر سختی های گرسنگی و تشنگی و فقر آخرت که پیامبر اکرم در خطبه شعبانیه فرمود " واذکروا بجوعکم و عطشکم جوع یوم القیمة و عطشة"؛ به وسیله گرسنگی و تشنگی از روزه داریتان ، گرسنگی ها و تشنگی های روز قیامت را به یاد آورید ، که این یادآوری انسان را به فکر تدارک برای قیامت می اندازد تا جد و جهد بیشتری در کسب رضای خدا بنماید .

امام رضا (ع) در جایی دیگر درباره فلسفه روزه این چنین می فرماید : علت روزه برای درک درد گرسنگی و تشنگی است تا بنده ، ذلیل ، متضرع و صابر باشد . همچنین در روزه شکستگی شهوات وجود دارد .

مقام روزه دار

امام صادق(ع) در رابطه با صبر روزه دار می فرماید: هیچ روزه داری نیست که بر گروهی که مشغول غذاخوردن هستند حاضر شود مگر اینکه اعضا و جوارح او تسبیح پروردگار می کنند و ملائکه بر او درود و رحمت می فرستند که درود ملائکه نیز به معنای استغفار است.

روزه، سپری پولادین

روزه عاملی برای تقویت اراده و نماد شخصیت انسانی است. فردی که اراده اش با بهره گیری از آثار و تبعات روزه تقویت شده می تواند کارهای بزرگ را به خوبی انجام دهد و برای چنین انسانی به منظور رسیدن به خیر، نیکی و سعادت هیچ مانعی وجود ندارد .

روزه در ماه رمضان انسان را درد آشنا می کند، چنین انسانی بیش از پیش شرایط نیازمندان را درک خواهد کرد، رسیدن به چنین جایگاهی موقعیتی بسیار مناسب برای ارائه خدمات مطلوب به نیازمندان جامعه و همچنین دستگیری از آنان است .

در ماه رمضان انسانها بیش از هر زمان دیگری به خدا توجه دارند، به همین دلیل در این ماه به خوبی می توان در راستای رفع فقر مادی و به ویژه فقر معنوی گامهای ارزنده ای برداشت. بی تردید استفاده از چنین فرصتی که هر سال در اختیار انسانها قرار می گیرد از ارزشهایی است که نباید نادیده گرفته شده و آن را از دست داد.

روزه و حکمت آن

احکام و دستورات وحیانی اسلام با توجه به حوزه تأثیرات آنها به دو گروه فردی و اجتماعی تقسیم می شوند. برخی مانند نمازهای مستحبی در گروه عبادات فردی و برخی دیگر مانند نمازهای جمعه و جماعت در گروه برنامه های اجتماعی قرار می گیرند. دامنه تأثیرات روزه هر دو زمینه فردی و اجتماعی را در بر می گیرد . 

زمانیکه همه مسلمانان در یک روز و ماه مشخص روزه می گیرند نشان می دهد در روزه نظم اجتماعی نهفته است و علاوه بر این مسلمانان و مؤمنان در ماه رمضان و به هنگام روزه داری اعمال و رفتار خود را نیز مورد ارزیابی قرار می دهند و از انجام معاصی دوری می کنند از این رو روزه یک مکتب تربیتی است که بر اعمال و رفتار مسلمانان تأثیر می گذارد.

روزه ای مطلوب پروردگار و مورد قبول اولیای دین است که همه جانبه بوده و آلوده به گناه و معصیت نباشد، روزه تنها نخوردن و نیاشامیدن نیست، روزه واقعی و مقبول، امساک از هر آنچیزی است که انسان را به سمت گناه سوق می دهد.

از منظر تعالیم اخلاقی و عرفانی مکتب اسلام، روزه تنها پرهیز از خوردن و آشامیدن نیست بلکه تمام اعضا و جوارح باید مصون از گناه و اشتباه باشند، در واقع روزه عبادتی پررمز و راز است که نکات سازنده بسیاری در دل آن نهفته است.

یکی از والاترین صفات اخلاقی روزه دار، تصفیه قلب و جان است از هرآنچه که رنگ و بوی غیرالهی دارد . انسانهای مؤمن برای دست یافتن به آن رنج و زحمات بسیاری بر خود هموار می سازند.

 

يکشنبه 23/5/1390 - 16:27
رمضان

حجت الاسلام سادات منصوری با اشاره به بررسی شادی در اسلام در شورای عالی انقلاب فرهنگی، گفت: ویژگیهای خاص ماه رمضان و انجام فرایض آن حسی از شادی معنوی به ارمغان می آورد که می توان آن را در تمام سال تداوم بخشید.

حجت الاسلام سیدمحمد سادات منصوری رئیس مرکز پاسخگویی به شبهات دینی و مشاور فرهنگی- دینی دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی در گفتگو با خبرنگار مهر در رابطه با جایگاه شادی در اسلام و ماه رمضان با اشاره به اینکه پروژه ای در شورای انقلاب فرهنگی در رابطه با شادی در اسلام و اشکال مختلف آن در جریان است گفت: برای تعریف شادی ابتدا باید ظاهری و باطنی بودن آن را تعریف کنیم. بدین معنا که آیا حالت خاصی در چهره و رفتار افراد بروز کرده یا حالتی در درون وی صورت گرفته تا وی را شادمان کرده است.

وی با اشاره به اینکه باید شادی را امری باطنی بدانیم افزود: باطنی تعریف کردن شادی یعنی در باطن فرد تغییری رخ داده که حالت خوشایندی ایجاد کرده و این درجه خوشایندی به نوعی است که در چهره وی این فر شادمانی مشاهده می شود. این نشاط در حدی است که گاهی در ظاهر مشخص است و گاهی در ظاهر نیز مشخص نمی شود.

حجت الاسلام سادات منصوری با اشاره به عواملی که برای انسان شادی به همراه دارد و اینکه آیا انسان ذاتا موجودی شاد است گفت: در اصل باید بررسی کنیم انسان ذاتا موجودی شاد است یا غمگین. ظاهرا غم و اندوه حالتی عارضی بر بشر است چرا که به یک حدی که می رسد به آن افسردگی گفته می شود، باید به پزشک مراجعه و دارو مصرف کرد، پس می توان گفت شادی حالت طبیعی انسان است.

 مشاور فرهنگی دینی شورای عالی انقلاب فرهنگی یادآور شد: همچنین باید به عوامل ایجاد غم در انسان پی برده و عوامل نشاط زا را در انسان تقویت کنیم. از نگاه درونی می توان گفت توکل به خدا، راضی بودن به رضای خدا، ارتباط با عوامل ماوراء طبیعه ای چون دعا که نقش مهمی در زندگی انسان دارند می توانند غم را در انسان کاهش داده و اسباب شادی و نشاط انسان را بیشتر فراهم کنند. آیات و روایات قرآن نیز به این مسئله مرتبط است.

حجت الاسلام سید محمد سادات منصوری تصریح کرد: از آنجا که انسان در ماه رمضان در حالت تذکر و یادآوری خداوند به سر می برد ، یعنی در ماه رمضان اسباب بیشتری برای شادمانی فراهم است. پرهیز از خوردن و آشامیدن و قرائت قرآن را برای خداوند انجام می دهد، این امر موجب افزایش توکل شده و خود به خود نشاط درونی فرد افزایش می یابد و اسباب غم و اندوه در انسان از بین می رود.

رئیس مرکز پاسخگویی به شبهات دینی افزود: خصوصیت ویژه ماه رمضان باعث می شود انسانهای مؤمن و عامل به فرایض نشاط بیشتری در درون خود حس کنند. وجود این ارتباط معنوی در ماه رمضان موجب می شود انسانها آرامش درونی بیشتری داشته و شادی را در وجود خود بیشتر احساس کنند. از این رو افراد باید این حالت آرامش روحی و شادی را با توجه به فرایض ماه رمضان در تمام طول سال در خود تقویت کنند تا عوامل استرس زا در آنها از بین برود.

وی همچنین اظهار داشت: از نظر ظاهری برای کاهش عوامل استرس زا در ماه رمضان در برخی کشورهای دنیا جشنهای متعددی برگزار می شود و مردم بسیاری در آن شرکت می کنند. از این نوع مراسم می تواند برای پررنگ کردن جنبه های شادی ظاهری نیز استفاده کرد تا حس آرامش و شادی در مسلمانان تقویت شود.

 

مهر

يکشنبه 23/5/1390 - 16:27
رمضان

مشاهده افرادی كه در زمان روزه داری به آرامش روحی و روانی می رسند، پژوهشگران مسلمان و حتی غیرمسلمان را بر آن داشته كه به تحقیقات علمی در این زمینه دست بزنند.

در واقع براساس پژوهش های علمی، روزه داری سبب آرامش روحی شده و استرس و نگرانی را از انسان روزه دار دور می كند.این امر مسلما تنها در سایه گرسنگی و تشنگی های بی هدف و بدون احساسات پاك معنوی میسر نخواهد شد.

 

ارتباط معنوی انسان با معبود و توكل بر او باعث نوعی نشاط روانی در فرد می شود. در واقع آنچه كه در سیستم عصبی انسان رخ می دهد و به صورت انواع رفتارها بروز می كند، بستگی به ترشح مواد میانجی سیستم عصبی دارد.

 

این مواد میانجی سیستم عصبی كه نورو ترنسمیتر نام دارند با انتقال پیام های عصبی و نیز با كم و زیاد شدن باعث بروز خلق و خوی هر فرد می شوند. تكیه بر قدرتی برتر و والا با بالا بردن سطح نورو ترنسمیتر های خاصی در سیستم عصبی موجب از بین رفتن حس بی پناهی و ایجاد نوعی آرامش در فرد می شود.

 

محققان اروپایی با بررسی تاثیر روزه در مسائل روحی افراد روزه دار دریافتند كه با پررنگ تر شدن اصول معنوی در ماه رمضان، بسیاری از مسائل روحی آنها ازجمله وسواس، افسردگی، پرخاشگری و... كاهش چشمگیری می یابد.

 

روزه، تمرینی برای " نه " گفتن

یكی از اثرات روحی روزه داری، پاسخ منطقی به امیالی است كه پروردگار به آن امر و نهی كرده است. اینجاست كه انسان به خاطر آن نیروی برتر به خود"نه" می گوید. شاید در بسیاری از شرایط زندگی، نه گفتن سخت باشد، اما اگر عادت كنیم كه با خواسته خود یا دیگران موافقت كنیم، روزی فرا می رسد كه دیگر به مزاحمت های فكری خود و خواسته های نگران كننده دوستان و اطرافیان هم نمی توانیم نه بگوییم، اما در روزهای پرفیض ماه رمضان تمرین می كنیم كه با دلیل و منطق، خواسته ها را به زمان خاص خودش موكول كنیم و در مقابل آشامیدن و خوردن بگوییم باشد تا زمان افطار.

 

 این گونه است كه اعتماد به نفس و قاطعیت خود را نیز تقویت خواهیم كرد. محققان روان شناس معتقدند كه توانایی هر فرد در برخورد صحیح با احساسات و امیال سبب پیشگیری از آسیب های اجتماعی همچون اعتیاد می شود.هنوز فرصت هست و در روزهای باقیمانده این ماه بركت می توان خودسازی را تمرین كرد.

 

يکشنبه 23/5/1390 - 16:26
رمضان

رئیس مؤسسه رواق حکمت با تأکیدبر اهمیت پرداخت سازمان یافته زکات که فطریه نیز بخشی از آن است، فطریه را حافظ انسان و شکرانه رمضان دانست و گفت: هدف از پرداخت زکات واجب فقرزدایی، دستیابی همگانی به حداقل امکانات مورد نیاز و تعدیل ثروت در جامعه است .

آیت الله دکتر مهدی هادوی تهرانی رئیس مؤسسه رواق حکمت در گفتگو با خبرنگار مهر اظهار داشت: فطریه به عنوان یکی از موارد زکات واجب مطرح می شود و موارد مصرف آن نیز موارد مصرف زکات است.

وی افزود: این نوع پرداختهای واجب دارای بعد عبادی و معنوی است که به تعبیر روایات حافظ انسان است و برای پایان ماه مبارک رمضان جنبه شکرانه دارد. فطریه همچنین دارای بعد اقتصادی تأمین مالی برای نظام اسلامی است. چرا که این نوع صدقات واجب باید به نظام پرداخته شود و حکومت اسلامی و ولایت باید نسبت به این امور تصمیم گیری کرده و آن را به شکل مناسب مصرف کند.

آیت الله هادوی تهرانی گفت: فقرا و مساکین یکی از موارد مصرف زکات محسوب می شوند که البته این مورد تنها مورد مصرف زکات نیست.

وی تأکید کرد: اگر واجبات مالی که یکی از آنها زکات فطره است به شکل سازمان یافته پرداخت شود و با مدیریت صحیح در راستای اهداف اقتصادی نظام مصرف شود، تأثیر گذارتر خواهد بود. هدف اقتصاد اسلامی رفع فقر به معنای دستیابی همه مردم به حداقل امکانات مورد نیاز با توجه به شرایطی که در آن زندگی می کنند و همچنین کاهش فاصله بین فقیر و غنی است.

این مرجع تقلید اضافه کرد: برای تحقق این اهداف دولت باید از زکات فطره استفاده کند، چه برای فقرزدایی و چه برای کاهش فاصله بین فقیر و غنی با تقویت افراد ناتوان اقتصادی در جامعه گام بردارد.

استاد حوزه علمیه قم تصریح کرد: به طور کلی پرداخت واجبات مالی از جمله زکات فطره ابزاری برای تعدیل ثروت است. در شرایط فعلی که در آن قرار داریم استفاده از زکات فطره به داخل مرزهای کشور محدود نیست. امروز که برخی مسلمانان در مناطق دیگر به ویژه در پاکستان که شاهد فاجعه گسترده انسانی هستیم که 30 درصد خاک پاکستان زیر آب قرار گرفته و 50 درصد جمعیت آن از این فاجعه صدمه دیده اند می توان استفاده از زکات فطره را در این بخش مورد توجه قرار داد.

 

mehrnews

يکشنبه 23/5/1390 - 16:25
رمضان


قال الله تبارک و تعالی[1]: :«یا ایها الذین امنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم.»
 
از خدای متعال مسالت می کنیم که این ماه را که ماه ضیافت الهی است بر همه ی امت اسلامی، بخصوص بر ملت عزیز ایران، و بالاخص بر شما نمازگزاران عزیز، مبارک فرماید
 
در این آیه ی شریفه، مساله ی روزه و این که این فریضه ی الهی بر امتهای قبل از امت اسلام هم قرار داده شده بود، مطرح شده است.از جمله ی فرایض و واجباتی که بشر در طول ادوار گوناگون به آن نیازمند است، یکی همین روزه گرفتن است; همچنان که نماز خواندن و ذکر الهی چنین است.در همه ی ادوار، در همه ی احوال، در همه ی تمدنها، در همه ی دوره های حیات بشری، در هر حالی که بشر باشد، به خاطر خاصیت بشری خود، به بعضی از این اعمال و فرایض نیازمند است، یکی هم همین روزه است.امروز در خطبه ی اول، چند جمله یی در باب روزه عرض می کنیم، در خطبه ی دوم هم ان شاء الله به بعضی از مسائل جاری کشور و جامعه مان خواهیم پرداخت.
 
این روزه که از آن به عنوان تکلیف الهی یاد می کنیم، در حقیقت یک تشریف الهی است; یک نعمت خداست; یک فرصت بسیار ذی قیمت برای کسانی است که موفق می شوند روزه بگیرند; البته سختیهایی هم دارد.همه ی کارهای مبارک و مفید، از سختی خالی نیست.بشر بدون تحمل سختیها به جایی نمی رسد.این مقدار سختی که در تحمل روزه گیری وجود دارد.در مقابل آنچه که از روزه عاید انسان می شود، چیز گم و سرمایه ی اندکی است که انسان مصرف می کند و سود بسیاری را می برد.
 
سه مرحله برای روزه ذکر کرده اند، هر سه مرحله هم برای کسانی که اهل آنها هستند، مفید است.یک مرحله، همین مرحله ی عمومی روزه است; یعنی پرهیز از خوردن و از نوشیدن و از سایر محرمات.اگر تنها محتوای روزه ی ما همین امساک باشد، این منافع زیادی دارد; هم ما را می آزماید و هم به ما می آموزد; هم درس هست، هم آزمایش برای زندگی است; تمرین و ورزش است; یک ورزش بسیار با اهمیت تر از ورزش جسمانی در این کار وجود دارد.
 
روایاتی از ائمه (علیهم السلام) وارد شده است که به همین مرحله ی از روزه توجه دارد.
 
یک روایت از امام صادق (علیه الصلاه و السلام) است که می فرماید: «لیستوی به الغنی و الفقیر»;خدای متعال روزه را واجب کرده است، تا در این ساعات و روزها، فقیر و غنی با یکدیگر برابر بشوند انسانی که تهیدست و فقیر است، نمی تواند در طول روز هر چه هوس کرد، بخرد و بخورد و بیاشامد; اما آدمهای غنی، در طول روز، هر چه که هوس می کنند و هرچه که می خواهند، برایشان فراهم است. غنی، حال فقیر و گرسنگی فقیر و تهیدستی او را از بدست آوردن چیزهایی که مورد اشتهای اوست، درک نمی کنند; اما در روزی که روزه می گیرد، همه یکسانند و با اختیار خودشان، از مشتهبات نفسانی محرومند.
 
یک روایت دیگر از امام رضا (علیه السلام) نقل شده است که به نکته ی دیگری اشاره دارد.می فرماید:«لکی یعرفوا الم الجوع و العطش فیستدلوا علی فقر الاخره ».در این روایت، به تهیدستی و گرسنگی و تشنگی روز قیامت اشاره می شود.در روز قیامت، یکی از ابتلائات انسان، تشنگی و گرسنگی است; که در آن حالت، انسان در مقابل مواخذه و سئوال و جواب الهی قرار می گیرد. انسان باید در گرسنگی و تشنگی روز ماه رمضان، به آن حالت روز قیامت توجه کند و به آن لحظه ی بسیار سخت و دشوار متنبه شود.
 
باز روایت دیگری از امام رضا (علیه السلام) است که به بعد دیگری از ابعاد روزه در همین مرحله ی گرسنگی و تشنگی کشیدن توجه می کند، و آن این است که می فرماید:«صابرا لما اصابه من الجوع و العطش »; قدرت صبر به انسان داده می شود که بتواند گرسنگی و تشنگی را تحمل کند.انسانهای نازپرورده کسانی که معنای گرسنگی و تشنگی را نچشیده اند و نفهمیده اند قدرت صبر و تحمل هم ندارند; در بسیاری از میدانها، خیلی زود از پا در می آیند و امتحانهای گوناگون زندگی، آنها را در هم می فشرد و له می کند.انسانی که گرسنگی و تشنگی را چشیده است، معنای اینها را می داند; در مقابل دشواریهایی که از این راه ممکن است پیش بیاید، قدرت تحمل دارد.ماه رمضان، این قدرت تحمل و این صبر را به همه می دهد.
 
یک روایت دیگر هم در همین زمینه عرض می کنم که آن هم از امام رضا (علیه الصلاه و السلام) است; حالا شاید این یکی، دو مورد، فقره های یک حدیث باشد.«و رائضا لهم علی اداء ما کلفهم »; یعنی تحمل گرسنگی و تشنگی و اجتناب از مشتهیات نفسانی در روز ماه رمضان، یک نوع ریاضت است که انسان را بر ادا تکالیف گوناگون زندگی قادر می سازد.البته منظور، ریاضتهای شرعی و ریاضتهای الهی و ریاضتهای اختیاری است.
 
یکی از چیزهایی که انسان را قدرتمند می کند و بر پیمودن راههای دشوار زندگی توانا می سازد، ریاضت کشیدن است که خیلیها به آن پناه می برند; این یک یاضت شرعی است.بنابراین، در همین چند حدیثی که خوانده شد، می بینید که همین مرحله ی از روزه یعنی مرحله تحمل گرسنگی و تشنگی در اغنیا احساس همسانی با فقرا ایجاد می کند; احساس گرسنگی روز قیامت را به انسان منتقل می کند; صبر وتحمل در مقابل شدائد را به انسان می بخشد، صبر بر ادا تکلیف را به عنوان یک ریاضت الهی به انسان اهدا می کند; یعنی این همه فواید در همین مرحله است.علاوه بر خالی بودن شکم از غذا و اجتناب از این کارهایی که در حال عادی برای انسان مباح است، یک نورانیت وصفا و لطفاتی هم به انسان می دهد که بسیار مغتنم است.
 
مرحله ی دوم روزه، پرهیز از گناه است; یعنی نگاهداری گوش و چشم و زبان و دل; حتی طبق بعضی از روایات، نگاهداری بشره ی انسان، پوست بدن و موی بدن انسان از گناه.
 
از امیرالمومنین (علیه السلام) نقل شده است که «الصیام اجتناب المحارم کما یمتنع الرجل من الطعام و الشراب); همان طوری که از غذا و از آشامیدنی و از مشتهیات نفسانی اجتناب می کنید، از گناه هم اجتناب بکنید; این یک مرحله ی بالاتر از روزه است.این فرصت ماه رمضان، فرصت مغتنمی است که انسان تمرین اجتناب از گناه کند.بعضی از جوانان در مراجعاتی که دارند، به بنده التماس دعا که می کنند، از جمله مکرر می گویند که شما دعا کنید که ما بتوانیم گناه نکنیم.البته دعا کردن خوب است و لازم است و می کنیم; اما گناه نکردن، به اراده ی انسان احتیاج دارد.باید تصمیم بگیرید که گناه نکنید; و وقتی تصمیم گرفتید، این کار بسیار آسانی خواهد شد.اجتناب از گناه، چیزی است که مثل یک کوه در چشم انسان جلوه می کند اما با تصمیم، مثل یک زمین هموار می شود.در ماه رمضان، بهترین فرصت است که همه این را تمرین بکنند.

 
روایت دیگری از فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) نقل شده است که فرمود: «ما یصنع الصائم بصیامه اذا لم یصن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه »، انسان از روزه چه بهره یی خواهد برد، اگر زبان و گوش و چشم و جوارح خود را از گناه باز ندارد؟
 
در یک روایت نقل شده است که زنی به خدمتکار خود اهانت کرد. ظاهرا آنها در همسایگی پیامبر، یا مثلا در سفری همراه آن حضرت بودند. پیامبر اکرم طعامی در دستشان بود، به او تعارف کردند و فرمودند که از این بخور.آن زن گفت من روزه هستم.نقل شده است که پیامبر به او این طور فرمودند:«کیف تکونین صائمه و قد سببت جاریتک »: چه طور تو روزه ای، در حالی که به خدمتکار خودت دشنام داده ای؟ «ان الصوم لیس من الطعام و الشراب »; روزه فقط این نیست که از خوراک و نوشیدنی اجتناب بکنید; «و انما جعل الله ذلک حجابا عن سواهما من الفواحش من الفعل و القول »; خدا خواست که انسان روزه دار به سراغ گناهان و آلودگیها نرود، و از جمله ی این گناهان، گناهان زبان است؟ بدگویی و اهانت به دیگران است از جمله ی این گناها، گناهان دل است; دشمنی و کینه ی دیگران را در دل پرواندن است.بعضی گناهان به معنای اصطلاح شرعی است; بعضی گناهان اخلاقی است، مراتب گوناگونی دارد.پس، مرحله ی دوم روزه داری این است که انسان بتواند از گناهان خود را جدا کند و بخصوص شما جوانان عزیز از این فرصت استفاده کنید.شما جوانید. جوان، هم قدرت و توانایی دارد، و هم صافی دل و نورانیت دل برای او یک فرصت است.در طول ماه رمضان، از این فرصت استفاده کنید و اجتناب از گناهان را که مرحله ی دوم روزه داری است تمرین کنید.
 
مرحله ی سوم از روزه داری، پرهیز از هر چیزی است که ذهن و ضمیر انسان را از یاد خدا غافل کند; این، آن مرحله ی بالای روزه داری است که در حدیث معراج آن طور که وارد شده است پیامبر به حضرت پروردگار (جلت عظمته) عرض می کند:«یا رب و ما میراث الصوم »; دستاورد روزه چیست؟ ذات اقدس ربوبی فرمود:«الصوم یورث الحکمه و الحکمه تورث المعرفه و المعرفه تورث الیقین فاذا استیقن العبد لا یبالی کیف اصبح بعسر ام بیسر»; روزه سرچشمه های حکمت را در دل می جوشاند. وقتی که حکمت بر دل حاکم شد، آن معرفت نورانی و روشن به وجود می آید; معرفت که به وجود آمد، همان یقینی به وجود می آید که حضرت ابراهیم از خدای متعال آن را می خواست و در دعاهای این ماه مرتب درخواست شده است.وقتی کسی دارای یقین بود، همه ی دشواریهای زندگی بر او آسان می شود; انسان شکست ناپذیر از حوادث می شود، ببینید چه قدر اهمیت دارد; این انسانی که می خواهد در مدت سالهای عمر خود، یک راه تعالی و تکامل را بپیماید، در مقابل مشکلات و حوادث زندگی و موانع راه، شکست ناپذیر می شود; یقین، چنین حالتی به انسان می دهد; اینها ناشی از روزه است.
 
وقتی که روزه یاد خدا را در دل زنده کرد و فروغ معرفت خدا را در دل به وجود آورد و دل را روشن کرد، اینها به دنبالش می آید.هر چیزی که انسان را از یاد خدا غافل کند، به روزه ی برای این مرحله مضر است.خوشحال به حال کسانی که می توانند خود را به این مرحله برسانند.البته ما باید آرزو کنیم و از خدا بخواهیم و همت کنیم که خودمان را به این مرحله برسانیم.
 
پروردگارا! به محمد و آل محمد، ما را از روزه داران واقعی قرار بده.
 
پروردگارا! توفیق رسیدن به درجات عالی روزه داری را به ما عنایت کن و همه ی این برکاتی را که برای این فریضه ی الهی ذکر شده است، به ما متوجه بفرما.



[1]  ولایت ورهبری :: مقام معظّم رهبری :: زندگی نامه آیت الله العظمی خامنه ای :: آیت الله العظمی خامنه ای پس از پیروزی :: امامت جمعه :: نماز جمعه تهران به امامت حضرت آیت الله خامنه ای 26 / 9 / 78




يکشنبه 23/5/1390 - 16:25
رمضان

منابع مقاله:

فصلنامه شیعه شناسی، شماره 11، ؛

انتشار این شماره از فصلنامه تخصصی شیعه شناسی، با ماه مبارک رمضان همزمان گردیده است. رمضان، که «ماه خدا» و «بهار قرآن» نام گرفته، فصل جدیدی در عبادات سالانه انسان های مؤمن و ماه نزول آیات شریفه قرآن است که خداوند به آن اشاره دارد: «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًی لِلنَّاسِ» (بقره: 185)؛ چنان که در آیه دیگری می فرماید: «اِءنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ.»(قدر: 1)

«قدر»، از لیالی ماه مبارک رمضان، که نزول قرآن در آن واقع شده و از آن به «لیلة مبارکة» نیز تعبیر گردیده،(1) شب تعالی و صعود به قلّه کمال انسانی است که خداوند آن را برای انابه همه حق جویان، بخصوص پیروان اهل بیت علیهم السلام ، فراهم آورده و تلاوت قرآن را در آن شب و در دیگر ایّام به همراه دیگر اعمال صالح، تجارتی بدون ضرر و زیان برای انسان های مؤمن می داند که سبب رستگاری آنان می گردد؛ چنان که می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِیَةً یَرْجُونَ تِجَارَةً لَن تَبُورَ.» (فاطر: 29)

مقصود از «تلاوت آیات» از منظر امام صادق علیه السلام فهم مراد خدا و عمل بدان ها و امید به وعده های الهی است؛ چنان که در روایت تفسیری از آن حضرت در ذیل آیه «الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِه» (بقره: 121) آمده است که «یُرتّلونَ آیاتَهُ و یَتفهَّمونَ معانیَه و یَعملونَ بِاَحکامِهِ و یِرجونَ وعدَه و یَخشونَ عذابَهُ و یَتمثَّلونَ قِصصَهُ ...»(2)

در خصوص نزول قرآن به واسطه روح الامین بر قلب مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله در ماه رمضان(3) و بعثت ایشان و تداوم راه آن حضرت به واسطه امامان معصوم علیهم السلام ، این پرسش مطرح است که قرآن با چه هدف و ضرورتی نازل گردیده است؟ و اگر قرآن نازل نشده بود و راه پیامبر به واسطه شیعه تداوم نیافته بود، بشر امروزی چه سرنوشتی داشت و در چه شرایطی بود؟ آیا او در راه پیشرفت خود، از همه حقایق و بهره های انسانی به دور بود و در تاریکی و جهل می زیست؟ آیا عقل و خرد او نمی توانست او را در همه مراحل زندگی یاری دهد؟ آیا او در برخورد با دیگران، بخصوص در جامعه کنونی، که تزاحم منافع بشری بیشتر شده است، نمی توانست راه صحیح را از خطا تشخیص دهد و بر معرفت خود بیفزاید؟ آیا او از هدایت و رشد کمال انتخابی به دور بود و همچون حیوانات در مسیر زندگی و پیشرفت و تعالی خویش، از نور وحی بی بهره بود؟ آیا خردورزی او به ضمیمه هم اندیشی با دیگران نمی توانست او را در مسیر تعالی قرار دهد؟ آیا ادیان پیشین، به ویژه یهودیت و مسیحیت، نمی توانند راهنمایی نیکو برای همه انسان های و در همه زمان ها باشند؟ آیا پس از نزول قرآن و بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله ، تداوم راه آن حضرت لازم نبود؟ و آیا به مفسّران واقعی قرآن نیاز نبود تا آن ها در کنار قرآن، راهنمای بشر تا قیامت باشند و با وجود آن ها، زمین هیچ گاه از حجت خالی نباشد؟

پرسش های مذکور و دیگر پرسش ها در این خصوص، ذهن هر مسلمان و به ویژه هر مؤمن شیعی مسلک را به خود مشغول می سازند تا ضرورت نزول وحی قرآنی و برانگیختن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و تداوم راه او به واسطه امامان معصوم علیهم السلام را بیشتر بشناسد و بر فلسفه نزول قرآن و بعثت رسول ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و امامت امامان دوازده گانه علیهم السلام ، بیشتر آگاه شود و بداند که بدون تردید، اگر قرآن نازل نگردیده و پیامبر خاتم مبعوث نشده بود و راه او به واسطه معصومان علیهم السلام تداوم نیافته بود، مؤمنان واقعی همچون دیگر انسان های غیرمؤمن و مسلمان در جهل و تاریکی به سر می بردند و از نور هدایت قرآنی و پیشوایان دینی بی بهره بودند؛ زیرا خردورزی و بهره مندی از عقل سالم، ما را به ضرورت بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و نزول قرآن و ضرورت تداوم راه آن حضرت رهنمون می سازد تا عقل در کنار وحی، راه کمال را بیابد. هرگز خرد فردی و حتی خرد جمعی نمی تواند در قلمرو تمامی رفتارها و اعمال بشری راه صحیح را ترسیم کند و بدان سو هدایت نماید تا سعادت بشر تضمین گردد. عقل بشری نیازمند وحی است تا به کمک او، بایدها و نبایدهای زندگی و رفتارهای اخلاقی مناسب و پسندیده را دریابد.

از سوی دیگر، قوام هستی مبتنی بر حجت روی زمین، یعنی وجود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سپس امامان معصوم علیهم السلام است و به خاطر وجود آن ها، زمین و آسمان ثابت و ماندگارند؛ زیرا وجود آن ها نور است و زندگی بدون نور مقدور نیست؛ چنان که امام کاظم علیه السلام می فرماید: «الامامةُ هی النورُ و ذلک قولُه: «آمِنوا بِاللّهِ و رسولِه و النورِ الّذی اَنزلنا.»»(4) امامان حجت خدا بر زمین اند و زمین هرگز بدون حجت نیست؛ زیرا بدون وجود حجت، زمین نابود می شود؛ چنان که حضرت صادق علیه السلام می فرماید: «لو بقیتِ الارضُ بغیرِ امامٍ لَساخت»(5) و حضرت علی علیه السلام هم می فرماید: «اللّهمَّ بلی، لا تَخلُو الارضُ مِن قائمٍ بحجّة، اِمّا ظاهرا مشهورا او خائفا مغمورا»(6)

آنچه گذشت پاسخی اجمالی و کوتاه به برخی از پرسش های مذکور بود؛ پاسخ تفصیلی بر عهده محققان و اندیشمندان گران قدر مؤمن شیعی است که در این فصلنامه تخصصی و دیگر پژوهش های علمی، بدان پرداخته می شود.

بسیار خرسندیم که فصلنامه تخصصی شیعه شناسی در جهت تبیین و معرفی مقام و منزلت شیعه و ضرورت تداوم راه پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله به واسطه امامان معصوم علیهم السلام منعکس کننده مقالات و مطالعات علمی گران قدری است که حاصل تلاش پژوهشگران عزیز شیعی می باشند. آنچه ذکر آن در این مجال شایسته می نماید عرض ادب و احترام به محضر اعضای محترم هیأت تحریریه مجله، همکاران گرامی و تمامی محققان والاقدری است که با این نشریه همکاری داشته اند. همچنین ذکر این سخن بایسته است که در این مطلع و در ادامه راه پیش گزیده، دست تمامی محققان عرصه های الهیّات، تاریخ، جامعه شناسی و ... در دانشگاه و حوزه و دیگر مراکز تخصصی را، که تاکنون این نشریه از همکاری آن ها محروم بوده است، به گرمی می فشاریم و از پژوهش های آنان استقبال می کنیم. بجاست همه محققان و استادان محترم مجله شیعه شناسی را عرصه ظهور اندیشه های بدیع خود بدانند و در جهت تبیین دیدگاه های ناب شیعه و دفاع از شبهه افکنی ها، بخصوص در قلمرو الهیّات، تاریخ اجتماعی شیعه، نهادهای اجتماعی و جوامع و گروه های شیعی موجود در جهان، یاریگرمان باشند. ان شاءاللّه.

سردبیر


1. «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُّبَارَکَة.» (دخان: 3)

2. منتخب میزان الحکمه، ص 418 به نقل از: تنیة الخواطر، ج 2، ص 236.

3. «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلَی قَلْبِک.» (شعراء: 193)

4. عبدعلی جمعه حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج 16، ص 341.

5. محمّد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 1، 179.

6. نهج البلاغه، تحقیق محمد عبده، بیروت، دارالمعرفة، ص 37.


يکشنبه 23/5/1390 - 16:23
رمضان

اگر به یاد داشته باشی[1]، پیش تر گفته شد:در خطبه شعبانیه-که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آن را به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان ایراد فرموده بودند-دو مورد است که فهم آن به تامل بیشتری نیاز دارد:مورد نخست را-که به ضیافت الله(میهمانی خدا)مربوط بود-پشت سر گذاشتیم و امیدواریم که پشت سر نیفتد.

اما مورد دوم و آن این است که:طبق فرموده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در ماه مبارک رمضان درهای بهشت باز و درهای جهنم بسته و شیاطین در حبسند، باید ببینیم وتامل کنیم که مراد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از این سخنان چیست؟ آیا همان طور که در بدوامر تصور می شود بهشت، باغ یا قصری مانند همین باغ ها و قصرهای دنیا بادرهای بزرگ آن چنانی است که تا قبل از ماه رمضان درهایش بسته است، ولی به مجرد، آغاز ماه مبارک رمضان خداوند دستور می دهد آنها را به روی بندگان مؤمنش بگشایند تا داخل شوند؟

آیا جهنم، جایی است مثل شکنجه گاه های دنیا، دارای درهای کذایی که تاقبل از ماه رمضان درهایش باز ولی به مجرد شروع شدن ماه رمضان، آنها را به دستور خداوند می بندند و[مثلا]اگر کسی بخواهد به جهنم برود با درهای بسته مواجه می شود؟

آیا واقعا در این دنیا شیاطینی هستند مستقل از ما که تا قبل از ماه رمضان همه آزادند و هر جا که بخواهند می روند و هر کاری که بخواهند می کنند، ولی ماه رمضان که شروع می شود همه آنها را می گیرند و تحت الحفظ به زندان می برند ودر آن جا محبوس می سازند؟یا این که واقع امر خیلی بالاتر از این گونه تصورات و توهمات ابتدایی است؟

در پاسخ سؤالات یاد شده از دو امر ناگزیریم:

الف)مروری بر آنچه در سابق درباره بهشت و جهنم و ارتباط این دو با انسان گفتیم.

ب)تحقیقی در حقیقت معنای لفظ «در»؟

اما خلاصه آنچه در سابق درباره بهشت و جهنم گفته ایم، این است که بهشت و جهنم چیزی نیستند جز ظهور اعمال انسان;عذاب ها و آلام جهنم چیزی نیستندجز بازگشت نفس اعمال بد آدمی به آدمی و نیز تنعمات بهشت چیزی نیستند جزرجوع نفس اعمال نیک انسان به انسان، و به عبارت دقیق تر بهشت و جهنم هرگزاز انسان جدا نیستند و آدمی نیز هرگز از بهشت و جهنم بریده نیست.انسان اگرسراپا غرق در طاعت و بندگی خدا باشد، او خود بهشت است و اگر خدای ناکرده غرق در گناه و عصیان باشد، او خود جهنم است.

اکنون که مطالب مزبور را مرور کردیم، می پردازیم به بیان حقیقت معنای «در»ولی قبل از ورود در بحث، باید اموری را که در روشن شدن مطلوب نقش به سزایی دارند، مورد تاکید قرار دهیم.

الف)هر یک از معانی را حقیقتی و صورتی است.حقیقت معنا به منزله روح وصورت آن به منزله قالب است و چه بسیار از معانی که علی رغم داشتن یک حقیقت، دارای قالب های گوناگون و صورت های متعددند;مانند معنای کلمه «میزان »که معنای حقیقی آن عبارت است از:«چیزی که ملاک سنجش اشیاست »ولی همین حقیقت را صورت های مختلفی است.که برخی از آنها جسمانی ومادی و برخی دیگر روحانی و معنوی است مانند:ترازو، قپان، باسکول، ساعت، اسطرلاب، پرگار، شاقول، خط کش، عروض، منطق، عقل و...که علی رغم اختلافات مشهود و غیر مشهودشان، حقیقت معنای میزان را به نمایش می گذارند;زیرا هر کدام از آنها در حد خود، ملاک سنجش چیزی از اشیا و معیارراستی یا کژی موجودی از موجودات است.

ب)بی شک هر یک از الفاظ را معنایی است، ولی باید خاطر نشان کرد که الفاظ برای بیان حقایق معانی وضع شده اند، نه صور آنها و اگر دیده می شودالفاظ در صور معانی به کار می روند، بدین جهت است که صور، حامل حقایق معانی اند و طوری با هم عجین شده اند که در حکم یک چیز محسوب می گردند.بنابر این، اگر لفظ را در هر یک از صور مختلف یک حقیقت استعمال کنند، استعمال لفظ در معنای حقیقی خود خواهد بود، نه استعمال لفظ در معنای مجازی آن و درست به همین سبب است که نباید معنای لفظ را در یک صورت خاص، از صورت های متعدد حقیقت معنا محصور کرد;چرا که صور دیگر نیزمانند آن صورت خاص، حامل حقیقت معنا هستند.

البته معنای این سخن این نیست که باید از مورد استعمال لفظ غافل شد، بلکه بر عکس، باید با شناخت مورد استعمال لفظ، قالبی که با آن مناسب است معین واز دخالت دادن بقیه قالب ها و احکام آنها-که با مورد استعمال تناسبی ندارند-جداخودداری کرد.

بنابر این، همان گونه که محصور کردن حقیقت معنا در یک قالب، کاری است خطا و محکوم به تفریط، عدم شناخت مورد استعمال لفظ و سرایت دادن احکام صورت هایی که با آن تناسبی ندارند، کاری اشتباه و محکوم به افراط است و هردو عمل، مصداق خروج از حد اعتدال و انحراف از صراط مستقیم اند.

ج)طبق فرموده رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم آن جا که فرمود:«انا معاشر الانبیاء امرناان نکلم الناس علی قدر عقولهم » [2] انبیا و اولیا-صلوات الله علیهم اجمعین-ماموربوده اند در خور فهم مردم سخن بگویند.

از طرف دیگر می دانیم که مردم از نظر فهم و ادراک همه در یک حد نیستند، بلکه دارای درجات و مراتب مختلفی هستند.برخی از آنها در حد و هم و خیال متوقف بوده و برخی دیگر به عالم عقل و آسمان حقایق عروج کرده و در این میان عده ای بین و هم و عقل سر گردانند، لذا آن بزرگواران ملکوتی نمی توانستندحقایق معانی را-آن طور که خود ادراک می کنند-برای مردم بیان کنند و به همین جهت است که امام صادق علیه السلام می فرماید:

«ما کلم رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم العباد بکنه عقله قط; [3] رسول خدا-که درود خدا بر اوو اهل بیتش باد-هیچ گاه با مردم آن طور که خود می فهمید، سخن نگفت.»

جالب این که برخی از اهل معرفت، پیامبران را به افرادی لال که خوابی دیده اند و می خواهند آن را برای جمعیتی ناشنوا بیان کنند، تشبیه کرده است شخص لال اگر خوابی ببیند چطور می تواند آن را برای عده ای کر تعریف کند؟بی شک نه او می تواند بیان کند و نه آنها می فهمند.

پیامبران نیز در مقایسه با مردم همین طورند;یعنی نه آنها می توانند حقایق را آن طور که خود می فهمند بیان کنند و نه مردم در آن حدی هستند که سخن پیامبران راآن گونه که آنها می خواهند، بفهمند;لذا چاره ای جز این نیست که پیامبران، امورمعقوله ای را که در می یابند، در قالب محسوسات تعبیه کنند و آنها را طوری برای مردم مجسم سازند که همگان را مفید افتد و هر کسی را در حد قوه ادراک خود ازتعالیم آنان نصیبی باشد. بی شک، کسانی که اهل ظاهرند و از امور به قشر آنها بسنده می کنند، ازسخنان انبیا و اولیا علیهم السلام چیزی جز معانی ظاهری-که نسبت به حقایق معانی قشراند-ادراک نمی کنند.بر خلاف آنان که از ظاهر گذشته و در علم قدمی راسخ دارند، چنین کسانی قشرها را نردبان معرفت خویش قرار می دهند و بدین وسیله به آسمان ارواح معانی عروج و به حقایق آنها دست می یابند.

حق تعالی در سوره عنکبوت بعد از آن که مردمی را که غیر خدا را ولی خودقرار می دهند به عنکبوتی تشبیه می کند که به خانه سست و بی اساس خویش پناه می برد، چنین می فرماید:

و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون ; [4] آنها مثل هایی است که ما برای مردم بیان می کنیم و کسی جز دانایان;آنها را درک نمی کند.»

مفاد آیه مزبور این است که هر کسی را قدرت آن نیست که از ظاهر امور بگذردو به باطن آنها راه یابد، بلکه اکثر مردم در همان حد ظاهر توقف کرده و از باطن بی خبرند.

یعلمون ظاهرا من الحیوة الدنیا و هم عن الآخرة هم غافلون ; [5] آنان فقط ظاهرزندگی دنیا را درک می کنند و از(باطن آن)آخرت غافلند.»

پر دلی باید که بار غم کشد رخش باید تا تن رستم کشد

شیخ الرئیس، ابو علی حسین بن عبد الله بن سینا-رضوان الله تعالی علیه-دررساله معراجیه گوید:

«شرط انبیا آن است که هر معقول که دریابند در محسوس تعبیه کنند و در قول آرندتا امت متابعت آن محسوس کنند و برخورداری ایشان هم معقول باشد لیکن برای امت نیز محسوس و مجسم کنند، و بر وعد و امیدها بیفزایند، و گمان های نیکو زیاده کنند.تا شرطها به کمال رسد و تا قاعده و ناموس شرع و اساس عبودیت منحل و مختل نشود و آنچه مراد نبی است پنهان نماند و چون به عاقلی رسد، به عقل خود ادراک کند و داند که گفته های نبی، همه رمز باشد به معقول آکنده و چون به غافلی رسد، به ظاهر گفته نگرد و دل بر مجسمات محسوس، حریص و خوش گرداند و در جوال خیال شود و از آستانه وهم درنگذرد;می پرستد نادانسته ومی شنود نا دریافته «الحمد لله بل اکثرهم لا یعلمون ».و برای این بود که شریف ترین انسان و عزیزترین انبیا و خاتم رسولان صلی الله علیه و آله و سلم چنین گفت با مرکز حکمت و فلک حقیقت و خزینه عقل امیر المؤمنین علیه السلام که:

یا علی:اذا رایت الناس یتقربون الی خالقهم بانواع البر، تقرب الیه بانواع العقل تسبقهم.و این چنین خطاب جز با چنو بزرگی راست نیامدی که او در میان خلق آن چنان بودکه معقول در میان محسوس.گفت:یا علی!چون مردمان در کثرت عبادت رنج برند، تو در ادراک معقول رنج بر تا بر همه سبقت گیری.لا جرم چون به دیده بصیرت عقلی مدرک اسرار گشت همه حقایق را دریافت و دیدن یک حکم دارد که گفت:لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا» [6]

حال که با اصول و امهات یاد شده آشنا گشتی، وقت آن رسیده است که حقیقت معنای «در»را بدانی و بدین ترتیب کم کم به فهمیدن مراد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نزدیک گردی که فرمود:

«ای مردم به درستی که در ماه رمضان درهای بهشت باز است، پس از پروردگارخویش بخواهید که آنها را به رویتان نبندد و درهای جهنم بسته است، پس از اوبخواهید تا آنها را به رویتان باز نکند و شیاطین در حبسند، پس از او بخواهید که آنها را بر شما مسلط نسازد».

لذا گوییم:روح و حقیقت معنای «در»که موضوع له واقعی آن است، عبارت است از مطلق چیزی که راه وصول به مقصدی است و بدون آن نمی توان به مطلوب دست یافت.

بی شک، این حقیقت را صورت ها و قالب های متعددی است و هر کدام ازآنها مخصوص است به موردی خاص، همراه با احکام و خصوصیات ویژه، که جهت آشنا شدن با ویژگی های هر یک از آنها، شناخت مورد و صورت مناسب بامورد، لازم و ضروری است.

شایع ترین و معروف ترین صورت حقیقت مزبور نزد عموم مردم همین «در»متعارفی است که راه ورود به ساختمان ها و قصرها و باغ ها و خانه ها و سایر ابنیه مادی است، و بر اثر همین شیوع و معروفیت است که اکثر اذهان، با شنیدن لفظ «در»بدان منصرف می شوند;ولی در عین حال نباید از این نکته غفلت کرد که صورت یاد شده فقط مصداق و قالبی از قالب های متعدد حقیقت معنای «در»است، نه تنها قالب منحصر به فرد آن.بنابر این، نباید لفظ «در»را در همه مواردبر همان صورت متعارف و معهود حمل کرد، بلکه باید دانست که در هر چیزی مناسب با همان چیز است و نمی توان خصوصیات مربوط به یک مورد را به دیگرموارد کشاند.

به عنوان مثال:در ابنیه و ساختمان های مسکونی، مناسب با همان ساختمان هاست، با کیفیت و خصوصیت مخصوص به خود. «در»شیشه ها وبطری ها و سایر امور محسوسه نیز مناسب با همان موارد با احکام و خصوصیات مربوط است.همچنین در امور معنوی مانند محبت و دوستی، یا عداوت ودشمنی، مناسب با همان امور معنوی همراه با ویژگی های مخصوص به خوداست.و نیز در دانا شدن و سواد آموختن مناسب با دانا شدن و سواد آموختن است، با خصوصیات مربوط و همین طور سایر موارد، که در همه آنها ابتدا بایدمورد را شناخت و سپس صورت مناسب با مورد را و در نهایت خصوصیات وویژگی های صورت مناسب را.بنابر این، وقتی که از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای ما نقل می شود که آن جناب درباره علی بن ابی طالب علیهما السلام فرمود:«انا مدینة العلم و علی بابها; [7] من شهر علم هستم و علی دروازه آن است »بدون آن که فرمایش آن جناب را حمل بر مجاز کنیم یا-العیاذ بالله-برای حضرت وصی علیه السلام قیافه و هیئتی شبیه دروازه های متعارف فرض نماییم، سخن نبی گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را تصدیق کرده و می گوییم:مراد آن حضرت این است که هر کسی بخواهد از علوم و معارفی که نزد من است بهره مند شود، نخست به خدمت علی علیه السلام در آید و از طریق او به علوم من پی ببرد و نیز وقتی که گفته می شود حضرت امام موسی بن جعفر الکاظم علیهما السلام باب الحوائج الی الله است، بدون آن که لفظ «باب »را حمل بر معنای مجازی یادرهای متعارف و معمولی کنیم می گوییم:مراد این است که هر کس بخواهدخداوند حوایج او را بر آورد باید به حضرت امام موسی بن جعفر علیهما السلام متوسل شود وبا وساطت آن جناب، به مطلوب خویش دست یابد.

و همین طور در سایر موارد که ذیلا به برخی از آنها اشاره می شود:

الف)«عن عبد الرحمن بن ابی عبد الله قال:سمعت ابا عبد الله علیه السلام یقول:ان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم علم علیا بابا یفتح له الف باب، کل باب یفتح له الف باب; [8]

عبد الرحمن بن ابی عبد الله گوید:از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود:به درستی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بابی از علم به علی علیه السلام آموخت که آن باب هزار باب و هر یک از آنها هزار باب دیگر را برای او می گشود.»

ب)«عن امیر المؤمنین علیه السلام قال:انا حجة الله، و انا خلیفة الله، و انا صراط الله، و انا باب الله... [9].

از امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیهما السلام نقل شده است که فرمود:من حجت خدا و خلیفه اویم.من صراط مستقیم خدا و باب او هستم...»

ج)«عن ابی حمزة قال:سمعت ابا جعفر علیه السلام یقول:ان علیا علیه السلام باب فتحه الله فمن دخله کان مؤمنا و من خرج منه کان کافرا; [10]

ابو حمزه گوید:از امام باقر علیه السلام شنیدم که فرمود:به درستی که علی علیه السلام دری است که خداوند آن را گشوده است، پس هر کس که از آن در وارد شود مؤمن است و هر کس که از او خارج شود، کافر است.»

د)«قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:لکل شی ء باب و باب العبادة الصوم; [11] رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: برای هر چیزی دری است و در عبادت روزه است.»

ه)قال علی بن ابی طالب علیهما السلام:فان الجهاد باب من ابواب الجنة فتحه الله لخاصة اولیاءه; [12]

امام امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیهما السلام فرمود:جهاد دری است از درهای بهشت که خداوند آن را برای اولیای مخصوص خود باز کرده است.»

اکنون اگر در مواردی که بدان ها اشاره شد خوب دقت کنی، به وضوح خواهی دید که روح و حقیقت معنای در(مطلق چیزی که راه وصول به مقصدی است)در همه آنها موجود است، لیکن در صورت های مختلف و قالب های گوناگون، و نیز تصدیق خواهی کرد که نه وحدت حقیقت یاد شده با تکثر وتخالف قالب ها منافاتی دارد و نه کثرت و تخالف قالب ها به وحدت آن حقیقت خللی وارد می کند.

درهای بهشت و جهنم کدامند؟

اکنون که حقیقت معنای لفظ «در»را فهمیدی و نیز با توجه به آنچه پیش تر گفته شد رابطه بهشت و جهنم را با وجود انسان و اعمال و رفتار وی دانستی، گوییم:اگر به حاق آنچه گفتیم رسیده باشی، بدون تردید تصدیق خواهی کرد که مراد ازدرهای بهشت، مطلق اموری است که راه را برای انجام کارهای شایسته و نیک هموار کرده و موجب می شوند که از آدمی اعمال پسندیده و خوب صادر شود، ونیز حکم خواهی کرد که مقصود از درهای جهنم مطلق اموری است که راه را برای ارتکاب اعمال ناشایست و زشت باز و موجب می شوند که از آدمی کارهای ناپسندسربزند.

حال اگر بپرسی اموری که راه انجام کارهای شایسته را هموار می کنند و بدین سبب درهای بهشتند چیست؟و نیز اموری که راه ارتکاب اعمال ناشایست را بازمی کنند و بدین جهت درهای جهنم هستند کدام است؟گوییم:از آن رو که آدمی همه کارهایش را-چه خوب و چه بد-به وساطت قوایی که خدای تبارک و تعالی آنها را در وجود او تعبیه کرده است انجام می دهد، و آنها عبارتند از حواس پنج گانه ظاهری(لامسه، باصره، سامعه، ذائقه، شامه)و حواس سه گانه باطنی(متخیله، واهمه، عاقله)می توان گفت حواس پنجگانه ظاهری به اضافه قوه متخیله و قوه واهمه، در صورتی که مطیع قوه عاقله نباشند(بدون قوه عاقله)اموری هستند که راه را برای ارتکاب کارهای ناپسند هموار می کنند و درهای هفت گانه جهنمند ولی همین هفت حواس در صورتی که تحت امر قوة عاقلة واقع شوند، (به اضافه قوه عاقلة)اموری هستند که راه را برای انجام اعمال پسندیده بازمی کنند و درهای هشت گانه بهشتند و شاید به همین جهت باشد که در برخی ازنصوص دینی تعداد درهای بهشت هشت عدد و تعداد درهای جهنم هفت عدد ذکرشده است.حق تعالی در سوره حجر درباره جهنمیان می فرماید:

و ان جهنم لموعدهم اجمعین لها سبعة ابواب لکل باب منهم جزء مقسوم ; [13] به درستی که وعده گاه همه آنها جهنم است که آن را هفت دروازه است و هردروازه ای به گروهی اختصاص یافته است.»

امام باقر علیه السلام می فرماید:

«احسنوا الظن بالله و اعلموا ان للجنة ثمانیة ابواب...; [14] به خداوند گمان نیکوبرید و بدانید بهشت را هشت دروازه است.»

محقق و مدقق بی نظیر خواجه نصیر الدین طوسی-رضوان الله تعالی علیه-درفصل چهاردهم تذکره آغاز و انجام-که در اشاره به درهای بهشت و دوزخ است-چنین می فرماید:

مشاعر حیوانی-که به آن اجزای عالم ملک ادراک کنند-هفت است.پنج ظاهر و آن حواس خمسه است و دو باطن و آن خیال و وهم است، که یکی مدرک صور ویکی مدرک معانی است.چه مفکره و حافظه و ذاکره از مشاعر نیستند، بل اعوان ایشانند.

و هر نفس که متابعت هوا کند و عقل را در متابعت هوا مسخر گرداند: ارایت من اتخذ الهه هواه [15] هر یکی ازین مشاعر سببی باشند از اسباب هلاک او:

و اضله الله علی علم [16] تا حالش آن بود که: فاما من طغی و آثر الحیوة الدنیافان الجحیم هی الماوی [17]

پس هر یکی از این مشاعر به مثابت دری اند از درهای دوزخ: لها سبعة ابواب لکل باب منهم جزء مقسوم [18]

و اگر عقل-که مدرک عالم ملکوت است و رئیس آن همه مشاعر است-رئیس مطاع باشد و نفس را از هوای او منع کند تا به هر یکی از مشاعر آیتی از کتاب الهی را از عالم امری که ادراکش به آن مشعر خاص باشد به تقدیم رساند و به عقل نیزاستماع آیات کلام الهی را از عالم خلقی تلقی کند، به خلاف آن قوم که: و لو کنانسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر. [19] این مشاعر هشت گانه که عقل باهفت حس مدرک-که مذکور شد-باشد، به مثابت درهای بهشت باشد.

و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنة هی الماوی. [20]

البته لازم است تاکید کنیم که درهای بهشت و جهنم به اموری که بدان هااشاره شد محدود نمی گردند، بلکه همان طور که در ابتدا خاطرنشان گردید:درهای بهشت، مطلق اموری است که راه را برای انجام کارهای خیر هموارمی کنند و همچنین درهای جهنم، مطلق اموری است که راه را برای ارتکاب اعمال بد باز می نمایند، ولی از آن رو که در میان اموری که انجام کارهای خیریا شر را تسهیل می کنند، حواس پنج گانه ظاهری و حواس سه گانه باطنی، نمودبیشتری دارند، مورد تاکید و اشاره قرار گرفته اند.و گرنه انحصاری در کارنیست، و می توان علاوه بر آنها چیزهای دیگری را مصداق درهای بهشت یا جهنم دانست.

درست به همین جهت است که نصوص دینی در بیان تعداد درهای بهشت وجهنم متفاوتند و در عین تفاوت همه صادق و مطابق با واقعند;زیرا، هر کدام ازآنها مساله یاد شده را از دیدگاهی معین و به اعتباری مخصوص مورد ملاحظه قرارداده است;

مثلا از جمله اموری که، راه را برای انجام کارهای خیر یا شر هموار می کنند، امام و رهبر جامعه است;یعنی اگر زعامت ملت در کف با کفایت امامی صالح قرار گیرد، راه برای انجام کارهای خیر هموار می گردد و اگر رهبری امت دردست امامی ناصالح بیفتد، راه برای انجام کارهای شر باز می شود.لذا امام صالح، امام نور و دری از درهای بهشت است و امام ناصالح امام نار و دری ازدرهای جهنم. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درباره حسین بن علی علیهما السلام می فرماید:

«الا و ان الحسین باب من ابواب الجنة من عانده حرم الله علیه ریح الجنة [21];آگاه باشید که حسین علیه السلام دری از درهای بهشت است و هر کس با او دشمنی ورزدخداوند بوی بهشت را بر او حرام خواهد کرد.»

امیر مؤمنان علی بن ابی طالب-علیه افضل صلوات المصلین-می فرماید:

«ان للجنة احدی و سبعین بابا یدخل من سبعین منها شیعتی و اهل بیتی و من باب واحد سائر الناس [22];به درستی که برای بهشت هفتاد و یک در است که شیعیان و خاندان من از هفتاد در و دیگران از یک در آن داخل می شوند.»

امام صادق علیه السلام در خبری بعد از آن که تعداد درهای جهنم را هفت در ذکرمی کند، آنها را به هفت نفر از ائمه جور اختصاص داده و می فرماید:

«فهم ابواب لمن اتبعهم » [23] یعنی:پس آنان برای پیروان خویش درهایی ازجهنمند و راه ورود آنها را به آتش هموار می سازند.

آخرین نکته ای که در این مقطع از بحث لازم است مورد تاکید قرار گیرد این است که درهای بهشت و جهنم را در هر عالمی صوری است مناسب با همان عالم.صور ظاهری و دنیوی آنها همان هایی است که به عنوان مصادیق درهای بهشت و جهنم بدان ها اشاره شد;ولی صور باطنی و اخروی آنها صور دیگری است که در عالم آخرت مناسب با همان عالم، بروز می کنند. ای عزیز!اکنون که-با توجه به مطالب مزبور-درهای بهشت و جهنم راشناختی و با حقیقت آنها آشنا شدی، باید بدانی که اگر چشم را جهت نظر به مناظرمحرم و نامشروع بگشایی، در حقیقت دری از درهای جهنم را به روی خودگشوده ای و اگر گوش را برای استماع سخنان نامربوط و باطل باز بگذاری، درحقیقت دری از درهای جهنم را باز گذاشته ای و اگر دهان را جهت بیان، هرسخن نامربوط و باطلی باز کنی، در حقیقت دری از درهای جهنم را به روی خویش باز کرده ای.

بر عکس اگر چشم را جهت دیدن مناظر مشروع یا تشخیص راه از بیراهه بگشایی، در حقیقت دری از درهای بهشت را به روی خود گشوده ای و اگر گوش را جهت شنیدن حرف حق باز بگذاری، در حقیقت دری از درهای بهشت را بازکرده ای و اگر دهان را هت بیان کلام حق باز کنی، در حقیقت دری از درهای بهشت را به روی خویش گشوده ای.

همچنین باید بدانی که اگر ولایت امام نور را بپذیری، در حقیقت دری ازدرهای بهشت را به روی خود گشوده ای و بر عکس اگر ولایت امام نار را قبول کنی، در حقیقت دری از درهای جهنم را به روی خود باز کرده ای و همین طور دربقیه موارد.

نیز باید بدانی مقصود رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از این که فرمود:در ماه مبارک رمضان درهای بهشت باز و درهای جهنم بسته و شیاطین در حبسند، این است که خداوندتبارک و تعالی، با آداب و رسومی که در ماه مبارک رمضان مقرر کرده، راه انجام کارهای خیر را هموار و طریق ارتکاب اعمال ناشایست را مسدود و غرایز نفسانی و هواهای شیطانی را به بند کشیده است.

و همچنین باید بدانی مراد آن جناب از این که فرمود:از خداوند بخواهیددرهایی که از بهشت به روی شما باز می شود، همان طور باز، و درهایی که ازجهنم به روی شما بسته می شود، همان طور بسته و شیاطینی که در حبس واقع می شوند، همان طور محبوس بمانند، این است که از خداوند متعال درخواست کنید توفیقاتی که به سبب وقوع در ماه مبارک رمضان نصیبتان می شود و بر اساس آن اعمالی را انجام می دهید و یا گناهانی را ترک می کنید و یا خود و هواهای شیطانی خویش را به مقررات و حدود الهی مقید می سازید، بعد از ماه مبارک رمضان نیزادامه داشته باشد.

این گونه نباشد که با رفتن ماه مبارک رمضان، خیرات و برکاتی که این ماه عزیزبا خود می آورد، نیز از میان برود و اهتمامی که در انجام عبادات و ترک محرمات به خرج می دهید و کنترلی که بر هواها و غرایز نفسانی اعمال می کنید، ضعیف وکم رنگ شود.

در آخر یکی از ماه های رمضان، به یکی از دوستان گفتم:از امشب درهای بهشت به روی خیلی ها بسته می شود و در عوض، درهای جهنم به روی آنها بازمی گردد.آن دوست پرسید چگونه؟

گفتم:چگونگی آن را بگذار برای فردا هنگام اذان صبح.

آن شب سپری شد وقت اذان صبح، به سمت مسجد حرکت کردم و در بین راه آن دوست را دیدم.عطف به صحبت شب گذشته بدو گفتم:به این اتاق هاکه چراغ های آنها همه خاموش است خوب بنگر و ببین چگونه مردم خفته اندو از فرا رسیدن سحرگاه و نماز اول وقت غافل هستند.در صورتی که در شب های گذشته نزدیک اذان صبح همه این چراغ ها، روشن و مردم بیدار بودند:یکی قرآن می خواند و دیگری دعای سحر و دیگری نافله شب، یکی مسواک می کردو دیگری وضو می ساخت و دیگری آماده رفتن به مسجد و خلاصه هر کسی به صورتی در جنب و جوش و تلاش بود و با اعمال و حالاتی که داشت، درهای بهشت را به روی خویش باز کرده بود، ولی امشب و امروز همان طورکه می بینی و خواهی دید، از آن همه جنب و جوش و تلاش و آن همه اعمال وحالات، هیچ خبری نیست، ترک آن اعمال و از دست دادن آن حالات، یعنی بسته شدن درهای بهشت و بر عکس، ادامه و استمرار آنها، یعنی باز نگه داشتن درهای بهشت.

و بر همین منوال است بسته یا باز بودن درهای جهنم، یعنی در روزهای ماه مبارک رمضان اگر کسی می خواست دروغ بگوید یا غیبت بکند و یا خدای ناکرده به ناموس مردم نگاه شهوت آلود داشته باشد، با خود می گفت من روزه هستم، نباید این کارها را انجام دهم و لذا با بستن چشم و گوش و زبان و دیگراعضا از گناه، درهای جهنم را به روی خویش می بست و غرایز و شهوات ومیل های شیطانی را به زنجیر می کشید.ولی از امروز به بعد، که ماه رمضان سپری شده است بسیاری از همین مردم که در حال روزه مراقب چشم و زبان وگوش خویش بودند کم کم این محدودیت ها را از میان برداشته و قید و بندها رامی گسلند و بدین ترتیب، درهای جهنم را دوباره به روی خویش می گشایند وشیاطین امیال و شهوات را از حبس آزاد کرده و باز آنها را به جان خویش می اندازند.

باز کردن چشم و گوش و زبان به گناه، یعنی باز کردن درهای جهنم به روی خویش.رها کردن امیال و شهوات از محدودیت های شرعی، یعنی آزاد کردن شیاطین از حبس و بر عکس، نگاه داشتن اعضا و جوارح از گناه، یعنی بستن درهای جهنم، به قید و بند کشیدن غرایز و شهوات، یعنی به زنجیر کشیدن شیاطین.و استمرار این حالات و ادامه این کنترل ها، یعنی بسته نگاه داشتن درهای جهنم و در حبس ماندن شیاطین.

ماه تزکیه نفس

بنابر آنچه گفته شد گوییم:ای عزیز!اگر قصد آن داری که با اقتدار کامل برغرایز و شهوات خویش فایق آیی و در مسیر تقوا و پرهیزکاری قدم های مؤثری برداری، باید بدانی که ماه مبارک رمضان فرصت بسیار خوبی است و نباید آن را به راحتی و رایگان از کف بدهی، و نیز باید بدانی که اگر خدای ناکرده در این ماه عزیز(ماه خودسازی و تزکیه نفس)نتوانی خود را اصلاح کنی، به طریق اولی درغیر این ماه نخواهی توانست به تزکیه خویش بپردازی.

مثلا کسی که به ضعف اعصاب مبتلاست و با هزار و یک ناراحتی دست به گریبان است اگر در یک محیط آرام-که تمام شرایط فراهم و همه موانع برطرف گردیده است-نتواند یا نخواهد استراحت کند، در غیر آن محیط-که تمام موانع موجود و همه مقتضیات مفقود است-به طریق اولی نمی تواند و نخواهد توانست به استراحت بپردازد.

خدای تبارک و تعالی ماه مبارک رمضان را ماه خودسازی و تهذیب نفس قرارداده است در این ماه، تمام شرایط فراهم و همه موانع بر طرف گردیده تا مؤمنان ومسلمانان به خود پرداخته و خویش را اصلاح کنند.حال اگر من یا شما قدر آن راندانسته و از این فرصت خدادادی-آن طور که باید-استفاده نکنیم، بدون تردید درغیر این ماه نخواهیم توانست به اصلاح خویش بپردازیم و یا لا اقل جهت رسیدن به امر یاد شده با مشکلات فراوانی مواجه خواهیم گردید.

پس ای رفیق!به هوش باش و از فرصت ها حداکثر استفاده را بکن که به خداسوگند!فردا دیر است و اگر به امید آینده ای، بدان که آینده، چیز نامعلومی است، روی چیز نامعلوم حساب باز نکن که ضرر می کنی و خدای ناکرده چشم باز می کنی و می بینی جز روسیاهی و تباهی چیزی در بساط نداری.

هواهای پلید و زشت و پستت نمی دانی چه ها داده به دستت شدی هم کاسه با ابلیس ملعون به مکرش هر دو دست از پشت بستت چو شیطان در وجودت خانه کرده به حکم وی بود خیز و نشستت زدوده از دلت یاد خدا را ربوده از کفت عهد الستت تو کی پیروز بودی بر هریمن که امروزت بود روز شکستت بغیر از انی و منی نداری درون سینه و آن نفس مستت گذشت از عمر تو سی یا چهل سال همین سان بگذرد پنجاه و شستت [24] (سحر)بیدار شو از خواب غفلت که نرود فرصت باقی ز دستت مشو غافل ز حق تا می توانی کزو گردیده ظاهر، بود و هستت

(مؤلف)


[1].پایگاه حوزه کتابخانه، گام نخستین، معنای باز بودن درهای بهشت و بسته بودن درهای جهنم در ماه رمضان.

[2].«ما پیامبران ماموریم در خور عقل مردم سخن بگوییم.»کلینی،اصول کافی،ج 1،ص 18. 

[3].«ما پیامبران ماموریم در خور عقل مردم سخن بگوییم.»کلینی،اصول کافی،ج 1،ص 18.

[4]. عنکبوت(29)آیه 43.

[5]. روم(30)آیه 7.

[6]. ابو علی سینا،رساله معراجیه،ص 14.

[7]. مجلسی،بحار الانوار،ج 40،ص 201.

[8]. همان،ص 131.

[9]. همان،ج 39،ص 235.

[10]. کلینی،اصول کافی،ج 1،ص 363.

[11]. فیض کاشانی،محجة البیضاء،ج 2،ص 122.

[12]. نهج البلاغه محمد عبده،خطبه 27.

[13]. حجر(15)آیه 43 و 44.

[14]. مجلسی،بحار الانوار،ج 8،ص 131.

[15]. فرقان(25)آیه 43.

[16]. جاثیه(45)آیه 23.

[17]. نازعات(75)آیه 37.

[18]. حجر(15)آیه 44.

[19]. ملک(67)آیه 10.

[20]. نازعات(75)آیه 41.

[21]. شیخ عباس قمی،سفینة البحار،ج 1،ص 108.

[22]. مجلسی،بحار الانوار،ج 8،ص 139.

[23]. همان،ص 301.

[24]. شست بر وزن دست چند معنا دارد:1)عددی است معروف که به عربی ستین گویند و معرب آن شصت باشد...(محمد حسین بن خلف تبریزی،برهان قاطع.)


يکشنبه 23/5/1390 - 16:23
رمضان

در خطبه یاد شده دو مورد است که فهم آنها به تامل بیشتری نیاز دارد.[1]

مورد نخست آنکه طبق فرموده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ماه رمضان ماهی است که مؤمنان در آن به مهمانی خدا فرا خوانده شده و از سوی او به بزرگی و ارجمندی، لیاقت یافته اند.مراد رسول خدا-صلی الله علیه و آله-چیست؟مهمانی خدا یعنی چه؟ مهمان بودن مؤمنان در ماه رمضان و میزبان بودن خدا به چه معناست؟

در پاسخ به این سؤالات ابتدا باید درباره مهمانی متعارف بین انسانها-که فطرت الهی دارند-اندیشید و خصوصیات آن را خوب بررسی کرد.

لذا گوییم اگر بر شما میهمانی وارد شود، به ویژه مهمانی که خود از او دعوت به عمل آورده باشید.با او چگونه رفتار می کنید؟آیا سعی نمی کنید تا جایی که ممکن است او را گرامی بدارید و در بهترین اتاق منزل و شریف ترین مکان اتاق جایش دهید؟آیا نمی کوشید برای پذیرایی او از بهترین لوازم و نفیس ترین اشیا وناب ترین مواد غذایی که در اختیار دارید، استفاده کنید؟

بی شک هر انسانی مادامی که بر فطرت انسانی خویش باقی است با میهمان خود برخوردی کریمانه و رفتاری متواضعانه دارد و تا جایی که ممکن باشدگرامی اش می دارد و بهترین اتاق را به او اختصاص داده و شریف ترین مکان آن رابرایش در نظر می گیرد و همچنین جهت پذیرایی او، از بهترین مواد غذایی ونفیس ترین لوازم موجود در منزل استفاده می کند.آیا خدای تبارک و تعالی که بنابرفرموده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در ماه رمضان میزبان مؤمنان است و مؤمنان میهمان اوهستند، از قاعده فوق مستثناست؟قطعا نه، زیرا صفت میهمان نوازی، یکی ازاوصاف کمالیه است و خداوند آن را به عنوان یک کمال در ذات و فطرت هر کسی قرار داده است.از طرف دیگر، همه می دانیم که منبع و منشا همه کمالات، حق تعالی است و هر یک از اوصاف کمالیه را در هر کس و هر جا بیابیم، خدای تبارک و تعالی آن را به صورتی شریف تر و کامل تر و بهتردار است.بنابر این، معناندارد که بگوییم:خداوند، تکریم و احترام به میهمان را به عنوان یک کمال درذات و فطرت انسان ها قرار داده است، ولی خودش از آن بهره ای ندارد.همان طور که معنا ندارد بگوییم:خداوند مردم را به عدالت به عنوان یک کمال فراخوانده است، ولی خودش-العیاذ بالله-ظالم است.

پس نتیجه این شد که خداوند نیز به عنوان یک میزبان، از میهمان خویش به بهترین وجه ممکن پذیرایی می کند و او را به بهترین مکانت ها و مقامها تشرف داده و شریف ترین چیز موجود را به او ارزانی می دارد.

اکنون باید دید این مطالب درباره خداوند و میزبانی او چگونه تصور می شود؟بهترین مکانت ها چه مکانتی است؟و شریف ترین چیز موجود کدام است؟وخدای تبارک و تعالی چگونه آن را به انسان روزه دار که در ماه مبارک رمضان میهمان او است، ارزانی می دارد؟

در مقام پاسخ به سؤالات یاد شده می گوییم:بهترین مکانت ها و بالاترین منزلت ها، مکانت و منزلت ربوبیت است، و در ملک وجود و عالم هستی رتبه ای بالاتر از رتبه ربوبیت نمی توان تصور کرد.و همچنین بهترین چیزها و شریف ترین موجودات، خود خداست، و در دایره موجودات، موجودی شریف تر از خدای تبارک و تعالی نمی توان فرض نمود.

بنابر این و نیز با توجه به آنچه پیش تر ذکر شد معنای فرموده حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم که فرمود:مؤمنان در ماه مبارک رمضان به مهمانی خدا فرا خوانده شده اند و خداوند میزبان آنها می باشد، این است که انسان روزه دار، اگر صادقانه و آن طور که باید، روزه بگیرد و به راستی در ضیافت خانه الهی قدم نهد، به توفیق خداوند به بالاترین منزلت ها(منزلت ربوبیت) ست خواهد یافت و به ملاقات شریف ترین موجودات(الله جل و علا)نایل خواهد آمد، به دیگر عبارت:روزه دارواقعی در اثر روزه حقیقی، مظهر اسمای حسنای الهی و آیینه تمام نمای حضرت باری تعالی خواهد شد و به لقاء الله تشرف خواهد یافت.

اکنون با توجه به مطالب یاد شده، روایات زیر را مورد دقت قرار داده و نتایج حاصل را گوشزد می کنیم:

الف)رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

«لکل شی ء باب و باب العبادة الصوم;[2]برای هر چیزی دری است و درعبادت، روزه است.»

ب)امام صادق علیه السلام می فرماید:

«العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة;[3]عبودیت گوهری است که کنه آن ربوبیت است.»

طبق روایت اول، روزه در عبادت است;بدین معنا که بدون روزه نمی توان به عبودیت رسید، طبق روایت دوم، عبودیت، حقیقتی است که کنه آن ربوبیت است، بدین معنا که بدون عبودیت نمی توان به ربوبیت دست یافت.اکنون اگر این دو روایت را در کنار هم مورد دقت قرار دهیم، به این نتیجه می رسیم که انسان از راه روزه به عبودیت و از طریق عبودیت به ربوبیت راه می یابد، و این همان مطلبی است که بدان اشاره کردیم و گفتیم:روزه دار اگر به راستی واردضیافت خانه الهی شود به ربوبیت دست خواهد یافت.

ج)خدای تبارک و تعالی در حدیث قدسی می فرماید:

عبدی اطعنی اجعلک مثلی;انا حی لا اموت، اجعلک حیا لا تموت;انا غنی لا افتقر، اجعلک غنیا لا تفتقر;انا مهما اشاء، یکون، اجعلک مهما تشاءیکون;[4]بنده من!مرا اطاعت کن تا تو را مثل خود قرار دهم.[بدین معنا که]من زنده ای هستم که هرگز نمیرم، تو را نیز زنده ای قرار دهم که هرگز نمیری.من بی نیازی هستم که هیچ گاه فقیر نگردم، تو را نیز بی نیازی قرار دهم که هیچ گاه فقیر نگردی. من کسی هستم که هر گاه مشیتم به هستی چیزی تعلق گیرد، بودشود، تو را نیز موجودی قرار دهم که هر گاه مشیتت به هستی چیزی تعلق گیرد، بود شود.»

طبق این روایت، آدمی از طریق اطاعت و عبودیت حق به مرحله ای می رسدکه مثل خدا جل و علا قرار می گیرد و از او کارهایی خدایی صادر می شود;به دیگر عبارت انسان از طریق عبادت تا پایه ای عروج می نماید که به مقام خلیفة اللهی بار می یابد و به صفات ربوبی متصف می شود.

حال اگر این روایت را در کنار روایت اول مورد دقت قرار دهیم به این نتیجه می رسیم که:آدمی از طریق روزه به عبودیت می رسد و از راه عبودیت به مقام خلیفة اللهی راه می یابد و این همان معنایی است که متذکر آن شدیم و گفتیم:روزه دار واقعی در اثر روزه حقیقی مظهر اسمای حسنای الهی و آیینه تمام نمای حضرت حق-جل و علا-واقع خواهد گردید.

د)رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از قول خدای تبارک و تعالی نقل فرمود:

«الصوم لی و انا اجزی به »[5];روزه برای من است و من پاداش آنم.»

این روایت به تنهایی بر مطلب مورد نظر دلالت صریح دارد و آنچه را قبلا ازمجموع دو روایت بدان رسیدیم، در این روایت به طور یک جا می یابیم;زیراصریحا می فرماید:جزا و پاداش روزه، خود خداوند است و روزه دار حقیقی دراثر روزه گرفتن، خدا را به ست خواهد آورد.

بدیهی است که معنای به دست آوردن خدا جل و علا همان اتصاف به صفات ربوبی و تشرف به مقام خلیفة اللهی است، نه آن که-العیاذ بالله-خدا شیئی باشدمانند سایر اشیا و روزه دار مثل به دست آوردن اشیا، او را به دست آورد.

رابطه روزه با عبادت

اکنون به این نکته می پردازیم که چگونه روزه باب عبادت است؟و اصولا چه ارتباطی بین عبادت و روزه است که بدون روزه نمی توان به عبادت دست یافت؟

برای آن که به جواب سؤال مذکور برسیم باید به دو نکته توجه کنیم:

الف)عبادت چیست؟

ب)روزه، دارای چه مراحلی است؟

در بیان بند اول گوییم:عبادت، عبارت است از خضوع و تسلیم بی قید وشرط در مقابل اوامر و نواهی معبود.عبادت، یعنی شخص عابد، تمام حرکات وسکنات خویش را در طول زندگی با خواست و رضایت معبودش تنظیم کند وبدون رضایت او عملی را مرتکب نگردد.اگر سخن می گوید مواظب باشد که خلاف رضای او سخن نگوید!اگر سکوت می کند، سکوتش خلاف دستور اونباشد.اگر نگاه می کند دقت کند که نگاهش با دستوری از دستورهای حق تعالی منافات نداشته باشد.اگر می خورد مواظب رضایت معبود باشد.اگر نمی خوردباز رضایت معبود را در نظر بگیرد.و خلاصه در تمام حالات و همه کارهارضایت معبود را مراعات کرده و بر خلاف رضای او عملی انجام ندهد.

عرب به راه همواری که دست انداز نداشته باشد می گوید:«طریق معبد»[6]ودر مقابل به هر چیزی که از نظم و انتظام خاص به خود خارج گردد می گوید:«فاسق »[7].

بنابر این، عابد کسی است که اطاعت و فرمانبرداری از معبود سراپای او راپر کرده باشد و در وی هیچ گونه ناهمواری و ناهنجاری مشاهده نگردد و فاسق کسی است که نظم و انتظام عبودیت را بر هم زده و از اطاعت معبود خارج شود.

مراحل روزه

حال که معنای عبادت روشن شد، در بیان امر دوم(مراحل روزه)گوییم:علمای اخلاق و همچنین قاطبه اهل عرفان، روزه را دارای سه مرحله دانسته اند:

1.روزه عام(صوم العموم);

2.روزه خاص(صوم الخصوص);

3.روزه اخص(صوم خصوص الخصوص).

روزه عام-که عموم مسلمانان آن را فهمیده و بدان پای بندند-عبارت است ازاین که روزه دار خود را از ارتکاب مفطرات نه گانه(خوردن و آشامیدن، جماع، استمنا، دروغ بستن به خدا و پیامبر و جانشینان پیامبر علیهم السلام، رساندن غبار غلیظبه حلق، فرو بردن تمام سر در آب، باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تااذان صبح، اماله کردن، قی کردن)که شرح آنها در رساله های عملیه آمده است-نگاه دارد.

روزه خاص که افراد خاصی توفیق انجام آن را دارند، عبارت است از این که:شخص روزه دار، علاوه بر امساک از مفطرات نه گانه، چشم، گوش، زبان، دست، پا و دیگر اعضای خود را از گناه حفظ کند.چشم را از نگاه شهوت آلود، گوش را از استماع غیبت و غنا و... و زبان را از دروغ، غیبت، فحش، تهمت، جدال، استهزا و...و هم چنین بقیه اعضا را از گناهان مربوط به آنها باز دارد.رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به همین نوع از روزه اشاره دارد، آن جا که می فرماید:

«خمس یفطرن الصائم:الکذب و الغیبة و النمیمة و الیمین الکاذب و النظربشهوة;[8]پنج چیز است که روزه روزه دار را باطل می کند:دروغ، غیبت، سخن چینی، قسم دروغ و نگاه شهوت آلود.»

یا آن جا که می فرماید:

«من اغتاب مسلما بطل صومه و نقض وضوءه فان مات و هو کذلک مات و هومستحل لما حرم الله;[9];هر کس برادر مسلمان خود را غیبت کند، روزه و همچنین وضوی او باطل می شود و اگر بر آن حالت بمیرد، در حالی مرده که حرام خدا راحلال شمرده است.»

و یا آن جا که می فرماید:

«من تامل خلف امراة حتی یتبین له حجم عظامها من وراء ثیابها و هو صائم فقدافطر;[10]هر روزه داری که پشت سر زنی کنجکاو گردد تا از ورای لباس، حجم استخوان های آن زن برایش معلوم شود، روزه اش را افطار کرده است.»

امام صادق علیه السلام نیز به همین نوع از روزه اشاره دارد آن جا که می فرماید:

«اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک من الحرام و القبیح و دع المراء و اذی الخادم و لیکن علیک و قار الصائم و لا تجعل یوم صومک کیوم فطرک;هر گاه روزه گرفتی باید گوش و چشمت از عمل حرام و کار ناشایست روزه باشد، و مجادله و اذیت خدمتکار را ترک کنی و به وقار روزه دار مزین باشی و در نهایت هیچ گاه روزروزه داری ات را مانند روزی که روزه نداری قرار مده.»

و اما روزه اخص این است که:روزه دار، علاوه بر امساک از مفطرات نه گانه و خودداری از ارتکاب گناه، قلب خویش را از جمیع همم و افکار دنیوی و آن چه غیر حق است، فارغ سازد و آن را در بست در اختیار خدا جل جلاله قرار دهد.وبه فرموده امام صادق علیه السلام:

«القلب حرم الله فلا تسکن حرم الله غیر الله;[11]قلب حرم خداست پس غیرخدا را در حرم خدا جای مده.»

«و القلب السلیم الذی یلقی ربه و لیس فیه احد سواه;[12]قلب سلیم قلبی است که با خدا ملاقات کند، در حالی که احدی جز او در آن نباشد.»

بدیهی است که این نوع روزه از هر کسی ساخته نیست، بلکه فقط برای عده ای معدود که به توحید حقیقی دست یافته اند و در دار وجود، غیری نمی بینند، و جزاسما و صفات و افعال حق را در عالم، دخیل و مؤثر نمی دانند، میسر است;لذاروزه «اخص »یا«خصوص الخصوص »نامیده شده است.و نیز روشن است روزه ای که مقصود بالذات و مقصد اعلا است و جزایش خود خداوند است همین نوع روزه می باشد و روزه دار به این معناست که به حق، مهمان خداست وخداوند، میزبان او است.

عارف متاله مرحوم سید حیدر آملی-رضوان الله تعالی علیه-در کتاب اسرارالشریعة، کلامی دارد مناسب با مقام، که به نقل آن تبرک می جوییم.ایشان بعد از ذکر روزه اهل شریعت و روزه اهل طریقت-که بر روزه عام و روزه خاص منطبق است-در تبیین روزه اهل حقیقت-که همان روزه اخص است-می فرماید:

«و اما صوم اهل الحقیقة بعد قیامهم بالصومین المذکورین، فهو عبارة عن امساک العارف عن مشاهدة غیر الحق تعالی مطلقا بحکم قولهم:لیس فی الوجود سوی الله تعالی و اسمائه و صفاته و افعاله.فالکل هو و به و منه و الیه...و الغرض انه یجب علی العارف اولا الامساک عن مشاهدة فعل الغیر مطلقا، لیصل به الی مقام التوحید الفعلی، ثم الامساک عن مشاهدة صفد الغیر مطلقا، لیصل به الی مقام التوحید الوصفی، ثم الامساک عن مشاهدة وجود الغیر مطلقا، لیصل به الی مقام التوحید الذاتی الذی هو المقصود من السلوک مطلقا و بل من الوجود باسره و یصدق علیه انه صائم بالصوم الحقیقی، ممسک عما سواه بالکلی و هذا هوالصوم الذی ورد ان کل حسنة بعشر امثالها الی سبع ماة ضعف، الا الصیام، فانه لی و انا اجزی به.لان غیر هذا الصوم لا یستحق ان یکون هو جزاءه، بل جزاءهذا الصوم لا یکون الا هو، لان الصومین المذکورین جزاء هما الجنة و النعیم والحور و القصور او القرب و الوصول و الکشف و الشهود.و هذا الصوم جزاءه هولا غیر، فیکون اعظم و اعلی منهما.و ذلک لانه اعظم العمل.و اعظم العمل لا یستحق الا اعظم الاجر و لیس هناک اعظم منه.فلا یکون جزاءه الا هو، فافهم جدا;[13]و اما روزه اهل حقیقت(روزه اخص)که اهلش آن را بعد از روزه اهل شریعت(روزه عام)و روزه اهل طریقت(روزه خاص)به جای آورند، عبارت است از:امساک عارف از مشاهده غیر حق تعالی مطلقا. چه این که بندگان عارف خدا جل و علا-معتقدند در دار وجود و عالم هستی، غیر خدا و اسما و صفات وافعال او چیزی نیست که تحقق داشته باشد.پس همه، او و متحقق به او و نشات گرفته از او هستند و رجوع همه به سوی او است...و غرض این است که در مرحله نخست، بر عارف واجب است از مشاهده فعل غیر امساک کند و همه افعال را در فعل حق، فانی ببیند تا به مقام توحید فعلی نایل آید و سپس از مشاهده صفت غیر امساک نماید و همه صفات را در صفت حق فانی بداند تا به مقام توحید وصفی واصل گردد و در آخرین مرحله، از مشاهده وجود غیر امساک کند، تا به مقام توحید ذاتی-که مقصود از سلوک، بلکه هدف از وجود به طور کلی نیز همین است-دست یابد و بر او عنوان روزه دار حقیقی که از کل ما سوی الله چشم می پوشد، صادق آید و این همان روزه ای است که جزایش خود خدا است;زیراغیر این روزه صلاحیت آن را ندارد که خداوند جزای آن باشد، بلکه فقط این روزه است که چیزی جز خداوند نمی تواند جزای آن باشد;چرا که آن دو نوع روزه(روزه عام، روزه خاص)، جز ایشان یا بهشت و نعیم و حور و قصور است و یاقرب و وصول و کشف و شهود و این نوع از روزه، نه بهشت و نعیم و حور وقصور می توانند جزای آن قرار گیرند و نه قرب و وصول و کشف و شهود، بلکه تنها چیزی که می تواند جزای آن باشد، خداست نه چیز دیگر.بنابر این، این روزه از آن دو نوع بالاتر و بزرگ تر است.(و به دیگر عبارت)این نوع از روزه بزرگ ترین عمل است.و بزرگ ترین عمل، مستحق بزرگ ترین جزاست.و درعالم چیزی که از خدا بزرگ تر باشد وجود ندار.پس چیزی جز خدا نمی تواندپاداش این نوع از روزه بوده باشد.»

و نیز جناب ایشان از قول بعضی از اهل معرفت درباره اسرار روزه چنین نقل می کند:

«و اما درجات اسرار الصوم فثلاثة:ادناها ان یقتصر علی الکف عن المفطرات ولا یکف جوارحه عن المکاره و ذلک صوم العموم و هو قناعة بالاسم;الثانیة ان یضیف الیه کف الجوارح فیحفظ اللسان عن الغیبة و العین عن النظر بالریبة و کذاسائر الاعضاء و ذلک صوم الخواص من اهل الله;و اما الثالثة فهو ان یضیف الیهما صیانة القلب عن الفکر و الوساوس و یجعله مقصورا علی ذکر الله تعالی و مشاهدته فی مظاهره و ذلک صوم خصوص الخصوص و هو الکمال المقصودبالذات;[14]درجات اسرار روزه عبارتند از سه مرحله: پایین ترین آنها این است که روزه دار، خود را از مفطرات نه گانه(خوردن و آشامیدن و...)نگاه دارد، ولی اعضا و جوارحش را از بدی ها و پلیدی ها باز ندارد.این همان روزه عموم است که از روزه به اسمش قناعت می شود.

دومین مرحله این است که روزه دار علاوه بر اجتناب از مفطرات، اعضا و جوارح خویش را از گناهان و پلیدی ها نگاه دارد:زبان را از غیبت، چشم را از نگاه شهوت آلود و هم چنین دیگر اعضا را از گناهان مربوط به آنها باز دارد و این روزه، روزه خواص از اهل الله است.

و اما سومین مرحله این است که روزه دار علاوه بر اجتناب از مفطرات و خود داری از گناهان، قلب خویش را نیز از افکار سوء و وسوسه ها مصون دارد و آن را در یادخدا و مشاهده او در مظاهر جمال و جلالش منحصر کند.و این روزه، روزه خصوص الخصوص است و مقصود اصلی و هدف نهایی از روزه گرفتن همین مرحله از روزه است.»

حال که درجات و مراحل روزه را دانستی و معنای عبادت و بندگی را نیزدریافتی لازم است جهت پی بردن به ارتباط موجود بین عبادت و روزه، در آنچه گفته شد تامل کنی.بی شک اگر خوب بیندیشی و مطالب مذکور را-آن گونه که باید-درک نمایی، تصدیق خواهی کرد که روزه، باب عبادت و راه بندگی خداست.و اعتراف خواهی نمود که روزه حقیقی، همه قید و بندها و تمام وابستگی ها ودلبستگی ها را از وجود آدمی ریشه کن کرده و عبودیت خدا را به جای آنهامی نشاند.ولی افسوس و صد افسوس که ما هنوز در مرحله نخست روزه توقف داریم و مراحل بالاتر را به دست فراموشی سپرده یا به طور کلی از آنها بی خبریم، در نتیجه، با کمال تاسف، از روزه داری چیزی جز گرسنگی و تشنگی، بهره ونصیبی نداریم.روزه ای که عبودیت را به دنبال نداشته باشد، ربوبیت را به ارمغان نخواهد آورد و روزه داری که این معنا را حس نکند، به ضیافة الله راه نمی یابد و ازمواهب این ضیافت بهره ای نخواهد برد.

بار خدایا!به آبروی میهمانان واقعی و بندگان صالحت و به حرمت روزه داران حقیقی و مقربان مخلصت، ما را از تمام آلودگی هایی که با دست خود برای خویش فراهم آورده ایم، پاک کن و دست ما را بگیر و به ضیافت خانه ات وارد کن که ما با وجود این همه آلودگی و ابتلای به معاصی، از حضور در آن محضرشرمسار و از روی پیامبر و اوصیای طاهرینش علیهم السلام خجل هستیم به راستی در جایی که آن بزرگواران میهمان تو هستند ما بیگانه ایم و در محفلی که آن پاکان حضوردارند ما بیکاره ایم.


[1].پایگاه حوزه کتابخانه، کتاب گام نخستین.

[2]. ملا محسن فیض کاشانی،محجة البیضاء،ج 2،ص 122. 

[3]. مصباح الشریعة،باب 100(منسوب به امام صادق «ع ».

[4]. شیخ حر عاملی،الجواهر السنیة،ص 361.

[5]. ملامحسن فیض کاشانی،محجة البیضاء،ج 2،ص 123.

[6].«یقال:طریق معبد،ای مذلل بکثرة الوطی »شیخ طبرسی،(مجمع البیان،ج 1،ص 25).

[7]. اصل الفسوق،الخروج عن الاستقامة...و به سمی العاصی فاسقا.ابن اثیر،نهایه،حرف «فاء».

[8]. سید عبد الله شبر،اخلاق،ص 69.

[9]. ملا محسن فیض کاشانی،محجة البیضاء،ج 2،ص 133.

[10]. شیخ صدوق،معانی الاخبار،ص 410.

[11]. مجلسی،بحار الانوار،ج 70،ص 25،ط تهران.

[12]. یعقوب کلینی،اصول کافی،ج 2،ص 14.

[13]. سید حیدر آملی،اسرار الشریعة،ص 211.213.

[14]. همان،ص 210.


يکشنبه 23/5/1390 - 16:22
رمضان

منابع مقاله:

المیزان ج 2 ص 18، علامه طباطبایی ؛

  "شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی"


ماه رمضان نهمین ماه از ماههای سال قمری و عربی است، که بین ماه شعبان و شوال واقع است، و در قرآن کریم از ماههای دوازده گانه غیر از ماه رمضان نام هیچ ماه دیگری نیامده. فرق بین"انزال"و"تنزیل"و اشاره به وجه تسمیه قرآن
و کلمه نزول به معنای پائین آمدن و وارد شدن از نقطه بلند است، و فرق میان انزال و تنزیل این است که انزال به معنای نازل کردن دفعی و یک پارچه است، و تنزیل به معنای نازل کردن تدریجی است، و کلمه(قرآن)اسم کتابی است که خدای تعالی آنرا بر پیامبر گرامیش محمد ص نازل کرده، و به این جهت آن را قرآن نامیده که(قبلا از جنس خواندنیها نبود، و به منظور اینکه درخور فهم بشر شود نازلش کرد و در نتیجه کتابی) خواندنی شد، چنانکه فرمود: "انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون" (1) و این کلمه هم بر مجموع قرآن اطلاق می شود و هم بر اجزای آن. مراد از نزول قرآن در ماه رمضان و نقد و بررسی اقوال مختلف در باره تدر
یجی یا دفعی بودن نزول آن
و این آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه قرآن یک پارچه در ماه رمضان نازل شده، از سوی دیگر ظاهر آیه شریفه: "و قرآنا فرقناه لتقراه علی الناس علی مکث، و نزلناه تنزیلا" (2) دلالت دارد بر اینکه قرآن کریم به تدریج و در مجموع مدت دعوت رسولخدا ص یعنی در مدت تقریبا بیست و سه سال نازل شده، تاریخ هم مؤید این معنا است، و از همین جهت بعضی گمان کرده اند که آیه مورد بحث با این آیه منافات دارد.
و بعضی دیگر در پاسخ گفته اند: قرآن کریم دو بار نازل شده، یک بار در ماه رمضان بطور یک پارچه به آسمان دنیا نازل شد و بار دیگر از آسمان دنیا به تدریج بر زمین نازل شده، و این پاسخی است که مفسرین نامبرده آنرا از روایات گرفته اند که بعضی از آنها را در بحث روایتی آینده نقل خواهیم کرد.ان شاء الله ولی بعضی دیگر به این مفسرین اشکال کرده اند، که در آیه مورد بحث که تعبیر به انزال - یعنی نازل شدن یک پارچه - فرموده دنبالش فرموده: "هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان" به این منظور نازل شده که باید هدایتگر مردم و فارق میان حق و باطل باشد، و دلائلی روشن از هدایت ارائه دهد، و این معنا با نازل شدن به آسمان دنیا نمی سازد، چون بنا بر این
تفسیر قرآن کریم سالها در آسمان دنیا بود، در حالی که هدایتگر برای مردم نبود.
بعضی دیگر از این ایراد پاسخ داده اند به اینکه هدایت بودن قرآن البته به این معنا که می تواند هادی مردم باشد و مردم را از ضلالت نجات دهد و فارق میان حق و باطل باشد، معنائی است که منافات ندارد با اینکه چند سالی در آسمان دنیا بدون هدایت فعلی و خلاصه راکد مانده باشد، تا وقتی زمان به کار افتادنش رسید از آسمان به زمین نازل گردد، و نظائر آن بسیار است، مانند قوانینی که از مجلس قانونگذاری گذشته تا هر وقت زمان بکار بردن فلان ماده اش رسید آنرا به کار ببرند، و از قوه به فعلیت در آورند.
این بود پرسش و پاسخهائی که پیرامون آیه کرده اند، و لیکن حق مطلب این است که حکم قوانین و دستورات با حکم خطاباتی که متوجه اشخاص می شود فرق دارد، در خطابات باید قبل از صدور خطاب مخاطبی باشد، هر چند به مدتی اندک آنگاه به او خطاب کنند، و معنا ندارد خطاب از مقام تخاطب جلوتر باشد، و در قرآن کریم از این خطابها بسیار است، مانند خطاب در آیه: "قد سمع الله قول التی تجادلک فی زوجها و تشتکی الی الله و الله یسمع تحاورکما" (3) .
و خطاب در آیه: "و اذا راوا تجارة او لهوا انفضوا الیها و ترکوک قائما". (4) و آیه: "رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه، فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر، و ما بدلوا تبدیلا". (5) که در این سه آیه و امثال آن خطابها متوجه مخاطبینی است که قبل از خطاب وجود داشته اند.
علاوه بر اینکه در قرآن کریم ناسخ و منسوخ هست و معنا ندارد که ناسخ و منسوخ هر دو در یک زمان نازل شوند.
بعضی از مفسرین پاسخ داده اند که مراد از نزول قرآن در ماه رمضان نزول آن قسمتی از قرآن است که در رمضان نازل شده.
ولی این جواب هم درست نیست، برای اینکه مشهور در نزد مفسرین این است که رسولخدا ص که مبعوث به قرآن بوده در روز بیست و هفتم از ماه رجب مبعوث
شده، و بین رجب تا رمضان بیش از یک ماه فاصله است، آن وقت چگونه ممکن است در این مدت بعثت آن جناب از نزول قرآن خالی باشد.
از اینهم که بگذریم آیه های اول سوره"علق"شهادت می دهد که این سوره اولین سوره ای بوده که نازل شده، و در اولین روز بعثت نازل شده، و همچنین سوره"مدثر"شهادت می دهد که در روزهای اول دعوت نازل شده، و به هر حال بسیار بعید است که اولین آیه نازل، در ماه رمضان باشد علاوه بر اینکه جمله مورد بحث که می فرماید: "شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن"دلالت صریحی ندارد بر اینکه مراد از قرآن اولین قسمت نازل آن باشد، پس حمل آیه بر اولین جزء نازل آن حملی است بدون دلیل.
و نظیر این آیه در دلالت بر اینکه قرآن در یک زمان نازل شده آیه: "و الکتاب المبین انا انزلناه فی لیلة مبارکة انا کنا منذرین" (6) و آیه: "انا انزلناه فی لیلة القدر" (7) می باشد چونکه از این آیات بر می آید همه قرآن در یک زمان نازل شده، و ظاهر آنها نمی سازد با اینکه منظور نزول اولین قسمت نازل آن باشد، و یا منظور اولین روز انزال آن باشد، قرینه ای هم در کلام نیست که بخاطر آن قرینه بتوانیم دست از ظاهر آن برداریم. آنچه در این باره از تدبر در آیات کتاب استفاده میشود
و آنچه از تدبر در آیات کتاب بر می آید مطلبی دیگر غیر از همه این مطالب است، چون در آیاتی که می گوید قرآن در ماه رمضان و یا در شبی از شبهای آن نازل شد تعبیر به انزال آمده، که دلالت بر نازل کردن یکپارچه قرآن دارد، و در هیچ یک از آنها تعبیر به تنزیل نیامده، مثلا یکجا فرموده: "شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن" (8) جای دیگر فرموده: "حم و الکتاب المبین انا انزلناه فی لیلة مبارکة" (9) ، و در جای دیگر فرموده: "انا انزلناه فی لیلة القدر" (10) .
و این تعبیر و نازل شدن یکپارچه به دو اعتبار می تواند باشد، یکی به اعتبار اینکه مجموع و روی هم رفته قرآن و یا بعضی از آن یکپارچه و یک دفعه نازل شده هر چند که تک تک آیاتش به تدریج نازل شده باشد، همچنانکه در مورد باران با اینکه قطره قطره نازل می شود، ولی به اعتبار اینکه مجموع بارانها و قطرات مفید فائده بوده تعبیر می کند به اینکه"کماء انزلناه
من السماء" (11) و نیز بهمین اعتبار فرموده: "کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته" (21) .
دوم به اعتبار اینکه کتاب ماورای آنچه ما با فهم عادی خود از آن می فهمیم، که معلوم است فهم عادی ما مستلزم آن است که آیاتش را جدا جدا تدبر کنیم، و خود هم جدا جدا و به تدریج نازل شود، حقیقت دیگری دارد که به لحاظ آن حقیقت امری واحد و غیر تدریجی است، و نزولش به انزال - یک دفعه - است، نه تنزیل(نزول بتدریج).
و همین اعتبار دومی از آیات کریمه قرآن استفاده می شود مانند آیه: "کتاب احکمت آیاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر" (13) چون کلمه"احکمت"از احکام است و احکام در مقابل "تفصیل"است، و تفصیل عبارت است از اینکه کتاب را فصل فصل و قطعه قطعه کنند، در نتیجه احکام به معنای آن است که به نحوی باشد که جزء جزء نداشته و اجزایش از یکدیگر متمایز نباشد، چون همه اش به یک معنا بر می گردد، که آن معنا جزء و فصل ندارد و آیه شریفه صریح است در اینکه این تفصیل که ما امروز در قرآن مشاهده می کنیم تفصیلی است که بعدها به قرآن داده شده، و گرنه در آغاز محکم و بدون جزء و فصل بوده.
از این آیه روشن تر، آیه"و لقد جئناهم بکتاب فصلناه علی علم هدی و رحمة لقوم یؤمنون. هل ینظرون الا تاویله یوم یاتی تاویله یقول الذین نسوه من قبل قد جاءت رسل ربنا بالحق" (14) .
و آیه"و ما کان هذا القرآن ان یفتری من دون الله، و لکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل الکتاب لا ریب فیه من رب العالمین"تا آنجا که می فرماید: "بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه و لما یاتهم تاویله" (15) چه از این آیات و مخصوصا آیه شریفه سوره یونس به خوبی استفاده می شود که مساله تفصیل و جداسازی امری است که بعدها بر کتاب خدا عارض شده است و قبلا به این صورت نبوده.
پس کتاب به خودی خود چیزی است، و تفصیلی که عارض بر آن شده چیزی دیگر، و کفاری که کتاب را تکذیب کردند تکذیبشان مربوط به تفصیل کتاب است، و ناشی از این است که فراموش کردند این تفصیل به چه چیز برگشت می کند و به زودی در قیامت می فهمند و جز فهمیدن چاره ای ندارند، آن وقت پشیمان می شوند در حالی که پشیمانی سودی برایشان نداشته، و راه گریزی هم ندارند، و این آیه اشعاری هم به این معنا دارد که کتاب اصلی تاویل کتاب خواندنی یعنی قرآن است.
از آیه مورد بحث روشن تر این آیه شریفه است: "حم و الکتاب المبین، انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم" (16) چون این آیه ظهور در این معنا دارد که قرآن قبلا در کتاب مبینی بوده که خواندنی و عربی نبوده، و بعدها خواندنی و عربی شده، و لباس الفاظ آنهم به واژه عربیت پوشیده، تا مردم آن را بفهمند و گرنه همین کتاب قبلا در "ام الکتاب"، که نزد خدا مقامی بلند داشته است، بوده مقامی که دست خرد بدان نمی رسد، کتابی که حکیم است، یعنی مانند کتاب قرآن آیه آیه و سوره سوره نیست.
و آیات شریفه"فلا اقسم بمواقع النجوم، و انه لقسم لو تعلمون عظیم، انه لقرآن کریم، فی کتاب مکنون، لا یمسه الا المطهرون، تنزیل من رب العالمین" (17 نیز در سیاق آیه سوره زخرف است، چون از ظاهر آن به خوبی بر می آید، قرآن کریم در کتاب مکنون و پنهان از دید بشر قرار داشته، در کتابی که جز پاکان کسی با آن تماس ندارد، و از آن کتاب که نزد رب العالمین است نازل شده است، و اما قبل از نازل شدن موقعیتی در کتاب مکنون داشته، مکنون از اغیار همان که در آیه سوره زخرف ام الکتابش خوانده، و در سوره بروج لوح محفوظش نامیده و فرموده: "بل هو قرآن مجید فی لوح محفوظ" (18) بلکه این لوح از این جهت محفوظ است که دگرگونگی در آن راه ندارد، و معلوم است قرآنی که باید به تدریج نازل شود(چون به عالمی نازل می شود که زمان و تدرج بر همه آن حاکم است)هرگز از ناسخ و منسوخ و از تدریج خالی نیست و این تدرج خود نوعی تبدل است، پس کتاب مبین که اصل قرآن است و خالی از
تفصیل و تدرج است، امری است غیر این قرآن نازل شده، و قرآن به منزله لباسی ست برای آن امر.
و همین معنا یعنی اینکه قرآن، نازل شده و بشری شده کتاب مبین(که ما آن را حقیقت کتاب می نامیم)باشد، و به منزله لباسی باشد برای اندام صاحب لباس، و مثال باشد برای حقیقت و نیز به منزله مثل باشد برای غرض صاحب کلام، خود مصحح آن است که احیانا آن حقیقت را هم قرآن بنامیم همچنانکه در آیه شریفه: "بل هو قرآن مجید فی لوح محفوظ" (19) و آیاتی دیگر این تعبیر آمده، و همین نکته باعث می شود که آیه: "شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن" (20) ، و آیه"انا انزلناه فی لیلة القدر" (21) ، و آیه"انا انزلناه فی لیلة مبارکة" (22) را که دلالت دارند بر اینکه قرآن یک دفعه نازل شده حمل کنیم بر نازل شدن حقیقت قرآن، یعنی کتاب مبین، بر قلب رسولخدا ص در یک شب، همچنانکه همین قرآن بعد از آنکه بشری و خواندنی و مفصل شد، تدریجا در مدت بیست و سه سال دعوت نبویه نازل شده است.
این نزول تدریجی از آیات زیر استفاده می شود: "و لا تعجل بالقرآن من قبل ان یقضی الیک وحیه" (23) و آیات: "لا تحرک به لسانک لتعجل به، ان علینا جمعه و قرآنه، فاذا قراناه فاتبع قرآنه ثم ان علینا بیانه" (24) چون از این آیات بر می آید که رسولخدا ص می دانسته چه آیه ای بر او نازل می شود، و به همین جهت قبل از آنکه وحی آیه ای تمام شود او از پیش، آیه را می خوانده، و خدای تعالی از این کار نهیش فرمود، که ان شاء الله توضیحش در جای مناسب خواهد آمد.
و سخن کوتاه آنکه: اگر کسی در آیات قرآنی تدبر و دقت کند هیچ چاره ای جز این ندارد که اعتراف کند به اینکه آیات قرآنی دلالت دارد بر اینکه این قرآنی که تدریجا بر رسول
خدا ص نازل شده متکی بر حقیقتی است متعالی و بس بلند که عقول عامه بشر قاصر از درک آن، و دست افکار ملوث به لوث هوسها و قذارتهای ماده شان از رسیدن به آن حقیقت کوتاه است، و اینکه نخست این حقیقت بر رسولخدا ص نازل شده بود و به وی تعلیم داده بود که منظورش از کتاب(که بعدا تدریجا نازل می شود)چیست.و ما ان شاء الله در بحث پیرامون تاویل و تنزیل در تفسیر آیه شریفه: "هو الذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات" (25) باز در این باره سخن خواهیم گفت.
این آن مطلبی است که گفتیم با دقت و تدبر از آیات کریمه قرآن به دست می آید بله محدثین که کارشان تنها نقل حدیث است و نیز علمای علم کلام و همچنین علمای مادی این عصر از آنجا که منکر ماورای ماده و محسوساتند ناگزیر شده اند این آیات و نظائر آن را که دلالت دارند بر اینکه مثلا قرآن هدایت و رحمت و نور و روح و مواقع نجوم و کتاب مبین است، و یا در لوح محفوظ و نازل از ناحیه خدا است، و یا در صحف مطهره است، و یا تعبیرات دیگری که از قرآن شده، همه را حمل کنند بر اقسامی از استعاره و مجازگوئی، و با این عمل خود قرآن را همپایه یک کتاب شعری کرده اند، (که به قول معروف هر چه گزافی تر و دروغ تر باشد شیرین تر و شیواتر است). گفتار بعضی از اهل بحث در توجیه نزول قرآن در ماه رمضان
بعضی دیگر از اهل بحث و تحقیق در معنای اینکه چگونه ممکن است قرآن در ماه رمضان نازل شده باشد؟ گفتاری دارد که خلاصه اش از نظر خواننده می گذرد.
هیچ شکی نیست در اینکه بعثت رسولخدا ص قرین و توام با نزول اولین بخش آن بوده، و در آن بخش به وی دستور داده که مردم را تبلیغ و انذار کن، از سوی دیگر در این نیز هیچ شکی نیست که بعثت و نزول اولین بخش قرآن، در شب اتفاق افتاده، برای اینکه آیه شریفه:"انا انزلناه فی لیلة مبارکة انا کنا منذرین" (26) ،صریحا می فرماید: که قرآن در شب نازل شده، و باز شکی نیست که آن شب از شب های رمضان بوده، برای اینکه در سوره بقره آیه 185می فرماید:"شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن".
پس تا اینجا هیچ شکی نیست تنها گفتگو در این است که منظور این آیات تمام قرآن است یا بعضی از آن؟در پاسخ از این سؤال می گوئیم: گو اینکه همه قرآن در یک شب نازل نشده، اما همینکه سوره حمد که مشتمل بر بسیاری از معارف قرآن است در یک شب نازل شده، مثل این
است که همه قرآن در یک شب نازل شده باشد، و بهمین اعتبار می شود گفت: (ما قرآن را در فلان شب نازل کردیم).
پاسخ دیگری که می توان گفت اینکه: کلمه قرآن همانطور که بر همه آیات بین دو جلد اطلاق می شود، بر بعض از آن نیز اطلاق می گردد، همانطور که بر سایر کتب آسمانی از قبیل تورات و انجیل و زبور نیز اطلاق می گردد، و این خود اصطلاحی است از قرآن کریم.
آنگاه اضافه کرده: که اولین بخشی که نازل شده"اقرء باسم ربک الذی خلق..." (27) است که در شب بیست و پنجم رمضان نازل شد، در حالی که رسول خدا ص در وسط بیابان بود، و به طرف خانه خدیجه می آمد، همینکه این آیات به وی وحی شد به خاطرش رسید از جبرئیل بپرسد: چگونه پروردگار خود را یاد کند، دوباره جبرئیل خود را به وی نشان داد و تعلیمش داد که بگوید: "بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین"تا آخر سوره حمد، و سپس کیفیت نماز را به او یاد داد، و از نظرش غائب شد، رسول خدا ص به خود آمد در حالی که اثری از جبرئیل نیافت، تنها از آنچه دیده بود، تعبی و کوفتگی در خود احساس کرد، تعبی که همواره بعد از دیدن جبرئیل به او دست می داد، و چون اولین بار بود که به چنین منظره ای بر می خورد و نمی دانست که از طرف خدا مبعوث به نبوت و هدایت خلق شده، لذا وقتی به خانه درآمد از شدت خستگی آن شب را تا به صبح خوابید، صبح آن شب مجددا فرشته وحی نزد او برگشت و این سوره را بر او نازل کرد:
"یا ایها المدثر قم فانذر". (28)
آنگاه مفسر نامبرده می گوید پس معنای نازل شدن قرآن همین نازل شدن سوره حمد است، که در ماه رمضان و مصادف با شب قدر نازل شده، و اما آنچه در کتب شیعه دیده می شود که بعثت در روز بیست و هفتم رجب بوده، روایاتی است که علاوه بر اینکه جز در بعضی از کتب شیعه که تاریخ تالیفش جلوتر از قرن چهارم هجرت نیست، یافت نمی شود مخالف کتاب خدا نیز هست، چون متوجه شدید که کتاب خدا نزول قرآن را در ماه رمضان دانسته.
سپس اضافه می کند: که در این میان روایات دیگری هست مؤید آن روایات که می گوید معنای نزول قرآن در ماه رمضان این است که قرآن قبل از بعثت رسولخدا ص یک جا از لوح محفوظ به بیت المعمور نازل شد، و جبرئیل آن را در بیت المعمور به ملائکه املاء کرد، تا آنکه بعد از بعثت به تدریج بر رسول خدا ص نازل شد.
و این روایات اوهامی است خرافی که دست اجانب آنها را با روایات اسلام آمیخته
کرده و به چند جهت مردود است، 1 - مخالف کتاب خدا هستند 2 - لوح محفوظ را جزء ماورای طبیعت دانسته در حالی که لوح محفوظ عبارت است از عالم طبیعت و بیت المعمور عبارت است از کره زمین، که با سکونت بشر معمور و آباد گشت، این بود خلاصه گفتار آن مفسر. توضیح بی پایگی و واهی بودن آن گفتار
مؤلف: من نمی دانم کدام یک از جملات این مفسر که سراسر آن فاسد است قابل اصلاح است تا به وجهی از وجوه با حق و حقیقت منطبق شود، چون در چنین صورتی قضیه شبیه مثل معروف می شود که می گویند وصله از خود جامه بیشتر است.
زیرا اولا این افسانه که وی از پیش خود در باره بعثت درست کرده و یا اینکه گفته اولین بخش نازل شده چیست"اقرء باسم ربک"وقتی نازل شد که رسول خدا ص در راه بود، و بعد از آن سوره حمد نازل شد، و آنگاه نماز را به آن جناب تعلیم داده و آن حضرت داخل خانه شد و از خستگی به خواب رفت، و صبح آن شب سوره مدثر نازل شده، امر به تبلیغش نمود همه اینها مطالبی است که نه آیه محکمه دلالت بر آن دارد، و نه سنت قائمه، بلکه تنها و تنها قصه ای است تخیلی که نه با کتاب موافق است و نه با حدیث، و بیان ناسازگاریش خواهد آمد.
و ثانیا وی گفته: که بطور مسلم بعثت و نزول قرآن و امر به تبلیغ هر سه مقارن هم اتفاق افتاد، و در مقام تفسیر و توضیح این سخن گفته است: نبوت با نزول قرآن آغاز شد و رسولخدا ص تنها در یک شب نبی و غیر رسول بود، و صبح همان شب به مقام رسالت هم رسید، چون سوره"مدثر"او را امر به تبلیغ نمود، ولی این مفسر هرگز نمی تواند بر طبق گفته های خود دلیلی از کتاب یا سنت بیاورد، و عجب اینجا است که مساله را از مسلمات گرفته، در حالی که چنین نیست اما از نظر سنت مسلم نیست برای اینکه کتب سنت چه آنها که علمای اهل سنت تالیف کرده اند، و چه آنها که علمای امامیه تالیف کرده اند، همه بعد از دو قرن و بیشتر از عصر رسولخدا ص تدوین شده اند، هر چند که مفسر نامبرده این اشکال را منحصرا به کتب شیعه وارد دانسته، ولی تمامی کتب عامه نیز اینطور بوده اند، اگر در روایات شیعه دسیسه شده باشد.در روایات عامه نیز شده است و اما کتب تاریخ علاوه بر اینکه متعرض این جزئیات نشده احتمال دسیسه در آنها بیشتر است، و اگر بیشتر هم نباشد حداقل مانند کتب حدیث در معرض آن بوده است.
و اما کتاب خدا که برای هر اهل فنی روشن است که دلالت آیات آن بر مساله بعثت قاصرتر از دلالت روایات است، بلکه می توان گفت آیات قرآن بر خلاف آنچه مفسر نامبرده در مساله بعثت گفته دلالت دارد، و رسما افسانه و بافته های او را تکذیب می کند، چون سوره علق بطوریکه اهل حدیث گفته اند و به شهادت پنج آیه اول آن اولین سوره ای بوده که بر رسولخدا
ص نازل شده، و احدی از مفسرین نگفته و حتی احتمالش را هم نداده که تکه تکه نازل شده باشد، و حداقل احتمال می دهیم که یک باره نازل شده باشد، مشتمل بر این نکته است که رسولخدا ص در انظار مردم نماز می خوانده، و بعضی از مردم او را از این کار نهی می کردند، و در مجالس قریش از او بدگوئی می کرده اند، و اگر قبل از سوره علق قرآن بر آن جناب نازل نشده بود، پس رسول خدا ص چگونه نماز می خوانده، و در نمازش چه می گفته؟سوره علق هم از نماز به غیر از امر سجده که دستوری دیگر نداده، پس معلوم می شود آن جناب قبل از سوره علق نمازی داشته و کسانی بوده اند که آن جناب را از نماز نهی می کرده اند، و از نهی خود دست بردار نبوده اند، مگر اینکه بگوئی منظور از این نمازگزار شخصی دیگر غیر از رسولخدا ص است، و این حرف بطلانش روشن است، برای اینکه در آخر سوره به خود آن جناب خطاب نموده می فرماید: "کلا لا تطعه"آن کسی را که به تو می گوید نماز مخوان اطاعت مکن، بلکه همچنان خدا را سجده کن، و به او نزدیک شو.
اینک آیاتی از همین سوره که دلالت بر بطلان قول مزبور دارد: "ارایت الذی ینهی عبدا اذا صلی ارایت ان کان علی الهدی.او امر بالتقوی.ارایت ان کذب و تولی.ا لم یعلم بان الله یری؟.کلا لئن لم ینته لنسفعا بالناصیة.ناصیة کاذبة خاطئة.فلیدع نادیه.سندع الزبانیة.
کلا لا تطعه و اسجد و اقترب." (29) پس از این سوره استفاده می شود که رسولخدا ص قبل از نازل شدن اولین سوره از قرآن هم نماز می خوانده، و خود بر طریق هدایت بوده و احیانا دیگران را هم امر به تقوا می کرده، و این همان نبوت است، ولی رسالت نیست، و بهمین جهت این وضع آن جناب را انذار ننامیده، پس آن جناب قبل از بعثت هم نبی بوده، و نماز می خوانده، با اینکه هنوز قرآن بر او نازل نشده بود، و سوره حمد که جزء نماز است نیامده، و مامور به تبلیغ نشده بود.
و اما سوره حمد، مدتها بعد از بعثت نازل شد، و اگر نزولش بلا فاصله بعد از سوره علق بود، و بقول این مفسر در قلب رسولخدا ص خطور کرده بود جا داشت بفرماید: "قل بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد لله رب العالمین..."و یا بفرماید: "بسم الله الرحمن الرحیم قل الحمد لله رب العالمین...".
مترجم: (چون سوره علق به عبارتی آغاز شده که معنای"قل"را می دهد اگر سوره حمد هم بلا فاصله با آن سوره نازل شده بود باید کلمه"قل"و یا"اقرء"در اول آن قرار می داشت).
و نیز لازم بود که در این سوره گفتار در جمله"مالک یوم الدین"تمام شود زیرا بقیه سوره از غرض بیگانه است از طرفی ختم شدن سوره در جمله"مالک یوم الدین"از نظر بلاغت قرآن شریف مناسب تر و لایق تر بود.
بله در سوره حجر که به شهادت مضامین آیاتش از سوره های مکی است و بیانش خواهد آمد فرموده: "و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم" (30) و مراد از کلمه" سبع مثانی"سوره حمد است که در آیه شریفه در مقابل قرآن عظیم قرار گرفته و این منتها درجه تجلیل و تعظیم از سوره حمد است و لیکن با همه این احوال سوره حمد قرآن نامیده نشده بلکه هفت آیه از آیات قرآن معرفی شده به دلیل اینکه آیه: "کتابا متشابها مثانی" (31) همه قرآن مثانی خوانده شده و در آیه سوره حجر سوره حمد هفت عدد از آن مثانی خوانده شده.
و با این حال از آنجا که سوره حجر مشتمل بر نامی از سوره حمد است معلوم می شود سوره حمد قبل از سوره حجر نازل شده.
و نیز از آنجائی که سوره حجر مشتمل بر آیه"فاصدع بما تؤمروا عرض عن المشرکین انا کفیناک المستهزئین..." (32) می فهمیم که رسولخدا ص مدتی دست از انذار کشیده بود و در این آیه مجددا مامور بدان شده که می فرماید: "فاصدع"پس از سوره حجر دو چیز استفاده شد یکی ترک انذار و دیگر نزول سوره حمد قبل از آن و شما از کجا ثابت می کنید که نزول حمد قبل از ترک انذار بوده؟.
و اما سوره مدثر و مطالبی را که مشتمل است چون آیه"قم فانذر"اگر گفته شود همه آن یک باره نازل شده حال آیه: "قم فانذر"حال آیه: "فاصدع بما تؤمر"در سوره حجر است و نیز حال جمله"و اعرض عن المشرکین"در سوره حجر حال جمله"ذرنی و من خلقت وحیدا"در
سوره مدثر است و هر دو مضمونی نزدیک به هم دارند، از هر دو فهمیده می شود اولا کسانی مزاحم دعوت رسول خدا ص بوده اند و در ثانی رسول خدا ص مدتی انذار را تعطیل کرده بود.
و چنانچه سوره مدثر قطعه قطعه نازل شده باز از سیاق آن بر می آید که تنها صدر آن در آغاز رسالت نازل شده و بقیه بعد از تعطیل انذار آمده است.
و ثالثا اینکه می گوید: (روایاتی که می گوید قرآن قبل از بعثت و یکپارچه در شب قدر از لوح محفوظ به بیت المعمور نازل شده و بعد از بعثت به تدریج از بیت المعمور بر رسول خدا ص نازل می شده روایاتی است جعلی و خرافی چون مخالف کتاب است و مضمونی مستقیم ندارد، بلکه مراد از لوح محفوظ عالم طبیعت و مراد از بیت المعمور کره زمین است)گفتاری است خطا و افتراء و به دلیل اینکه اولا: ظاهر هیچ آیه ای از آیات قرآن مخالف با این روایات نیست و بیانش از نظر خواننده گذشت.
و ثانیا: در روایات نامبرده نفرموده اند: قرآن قبل از بعثت، یک جا به بیت المعمور نازل شد، و کلمه یک جا را مفسر نامبرده در اثر دقت نکردن در روایات اضافه کرده و ثالثا: تفسیر لوح محفوظ به عالم طبیعت تفسیری است بسیار زشت و خنده آور، و ما نمی دانیم بنا به گفته وی به چه مناسبت عالم طبیعت در کلام خدا لوح محفوظ خوانده شده؟، آیا از این جهت است که عالم طبیعت از تغیر و دگرگونی محفوظ است؟که عالم طبیعت جای همه دگرگونی ها است چون عالم حرکات است و ذوات موجودات سیال و صفاتشان هر لحظه در تغییر است.
و یا از این جهت لوح محفوظ خوانده شده که تکوینا و یا تشریعا از فساد و تباهی محفوظ است؟که این نیز خلاف واقع است، برای اینکه عالم طبیعت عالم کون و فساد است. و یا بدین جهت بوده که از اطلاع اغیار محفوظ است یعنی غیر اهل اطلاع کسی از اسرار آن آگاه نیست همچنانکه آیه شریفه: "انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون لا یمسه الا المطهرون" (33) خبر می دهد؟که این نیز صحیح نیست برای اینکه ادراک هر صاحب ادراکی نسبت به عالم طبیعت یکسان است.
و بعد از همه این اشکالات اشکال مهمی که به وی وارد است این است که این مفسر در توجیه نازل شدن قرآن در ماه رمضان هیچ وجه صحیحی که هم در جای خود صحیح باشد، و هم لفظ آیه آن را بپذیرد، نیاورده، چون خلاصه گفتارش این شد که معنای جمله"انزل فیه القرآن"این است که"کانما انزل فیه القرآن"یعنی گویا قرآن در ماه رمضان نازل شده و
معنای آیه"انا انزلناه فی لیلة""کانا انزلناه فی لیلة"است، یعنی گویا ما قرآن را در یک شب نازل کردیم، و حال آنکه نه اهل لغت چنین معنائی از چنین عبارتی می فهمد، و نه اهل عرف و آشنای به سیاق کلام.
و اگر جایز باشد کسی بگوید نزول قرآن در شب قدر به خاطر نزول سوره حمد است، که مشتمل بر رؤوس مطالب قرآن است، باید جایز باشد که دیگری بگوید معنای نزول قرآن نزول همه آن، یعنی اجمال معارف آن است بر قلب رسولخدا ص، و هیچ مانعی هم ندارد که کسی این حرف را بزند و بیانش در سابق گذشت.
البته در گفتار مفسر نامبرده اشکالهای دیگری نیز هست، که چون بیرون از غرض ما بود متعرض آنها نشدیم.
"هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان" مورد استعمال کلمه"ناس"
کلمه ناس - که عبارت است از طبقه پائین افراد جامعه که سطح فکرشان نازلترین سطح است، بیشتر در همین طبقه اطلاق می شود چنانکه آیه: "و لکن اکثر الناس لا یعلمون" (34) و آیه: "و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون" (35) اطلاق گردیده، معلوم می شود ناس معنائی اعم از علما و غیر علما دارد.
و این اکثریت همانهایند که اساس زندگیشان بر تقلید است و خود نیروی تشخیص و تمیز در امور معنوی به وسیله دلیل و برهان را ندارند، و نمی توانند از راه دلیل میان حق و باطل را تشخیص دهند، مگر آنکه کسی دیگر ایشان را هدایت نموده حق را بر ایشان روشن سازد، و قرآن کریم همان روشنگری است که می تواند برای این طبقه حق را از باطل جدا کند، و بهترین هدایت است.
اما خواصی از مردم که در ناحیه علم و عمل تکامل یافته اند، و استعداد اقتباس از انوار هدایت الهیه و اعتماد به فرقان میان حق و باطل را دارند، قرآن کریم برای آنان بینات و شواهدی از هدایت است، و نیز برای آنان جنبه فرقان را دارد، چون این طبقه را به سوی حق هدایت نموده، حق را برایشان مشخص می کند، و روشن می کند که چگونه باید میان حق و باطل فرق گذاشت، همچنانکه فرمود: "یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام، و یخرجهم من الظلمات الی النور باذنه و یهدیهم الی صراط مستقیم". (36)
از اینجا علت اینکه چرا میان"هدی"و میان"بینات من الهدی"مقابله انداخت؟روشن می گردد، چون مقابله میان آن دو مقابله میان عام و خاص است، قرآن برای بعضی افراد هدایت، و برای بعضی دیگر بیناتی از هدایت است.
"فمن شهد منکم الشهر فلیصمه"
کلمه"شهادت"به معنای حاضر بودن در جریان، و اطلاع یافتن از آن است، (وقتی می گوئیم من در وقوع فلان امر شاهد بودم، یعنی حاضر بودم، و در نتیجه حضورم از جریان اطلاع یافتم)، و شاهد ماه رمضان بودن، به این معنا است که انسان همچنان زنده و هوشیار بماند، تا ماه رمضان فرا رسد، و آدمی از فرا رسیدنش آگاه شود، و این شهادت هم نسبت به تمامی ماه صادق است، و هم نسبت به بعضی از آن، (مانند اینکه آدمی در اوائل ماه، مسافر باشد و در اواخر آن حاضر شود)و اما اینکه مراد از شهود شهر این باشد که انسان شاهد رؤیت هلال رمضان باشد در حالی که مسافر هم نباشد، صحیح نیست چون دلیلی در لفظ آیه بر آن نیست، بله از راه ملازمه آنهم در بعضی از اوقات و به کمک قرائن می توان چنین معنائی را بر آیه تحمیل کرد، و لیکن در آیه هیچ قرینه ای بر این معنا وجود ندارد.
پی نوشت ها:
1)ما آن را(قرآن را)کتابی خواندنی و عربی کردیم باشد که شما درکش کنید."سوره زخرف آیه 3"
2)و قرآنی که آن را قسمت قسمت کردیم تا کم کم بر مردمش، بخوانی و به تدریج نازلش کردیم."سوره اسراء آیه 106"
3)خدا سخن آن کس که در باره همسرش با تو مجادله می کرد و به خدا شکوه می کرد شنید، و خدا همه گفتگوی شما را می شنود."سوره مجادله آیه 1"
4)و چون تجارت یا لهوی می بینند تو را در وسط سخن در حالی که ایستاده ای رها می کنند."سوره جمعه آیه 11"
5)مردانی که عهد خود را که با خدا بسته اند وفا می کنند، بعضی از ایشان عمرشان سرآمده، و بعضی دیگر منتظر سرآمدن عمرند، و کمترین گوشه ای از عهد خود را دگرگون نمی سازند."سوره احزاب آیه 23"
6)سوگند به کتاب روشنگر که ما آن را در شبی با برکت نازل کردیم، که ما همواره کار بیم رسانی را داشته ایم."سوره دخان آیه 3"
7)ما آن را در شب قدر نازل کردیم."سوره قدر آیه 1"
8)سوره بقره آیه 185
9)سوره دخان آیه 3
10)سوره قدر آیه 1
11)مثل آبی که ما آن را از بالا نازل کرده ایم."سوره یونس آیه 24"
12)کتابی که ما نازلش کردیم بر تو کتابی پر برکت تا در آیاتش تدبر کنند."سوره ص آیه 29"
13)کتابی است که قبلا نزد حکیم خبیر، فشرده بود، و سپس آیاتش از هم جدا شد."سوره هود آیه 1"
14)محققا برای آنها کتابی آورده ایم که از روی علم تفصیل دادیم کتابی که هدایت و رحمت است برای قومی که ایمان آورند آیا جز تاویل آن را منتظرند روزی که تاویلش بیاید آنها که از پیش آن را فراموش کرده اند اقرار می کنند که رسولان پروردگار ما به حق آمده و حق گفتند."سوره اعراف آیه 52 - 53"
15)این کتابی نیست که بتوان به خدا افتراء زد، لیکن مصدق کتب آسمانی عصر خودش و تفصیل همان کتابها است کتابی است بدون شک از ناحیه رب العالمین(تا آنجا که می فرماید): بلکه اینان چیزی را تکذیب می کنند که احاطه علمی بدان ندارند، و هنوز تاویلش نیامده."سوره یونس آیه 39 - 37"
16)حم سوگند به کتاب روشنگر که ما آن را کتابی خواندنی و عربی کردیم، تا شاید شما تعقل کنید، و گرنه آن کتاب در کتابی اصلی بود، که نزد ما مقامی بلند و فرزانه دارد."سوره زخرف آیه 1 - 4"
17)سوگند به جایگاههای ستارگان نخورم، و آن اگر بدانید سوگندی بزرگ است محققا قرآنی است ارجمند در نامه ای نهفته، جز پاک شدگان به آن دسترسی نیابند نازل کردنی از پروردگار جهانیان است."سوره واقعه آیه 80"
18)آن قرآنی مجید است که در لوح محفوظ قرار دارد."سوره بروج آیه 22"
19)بلکه آن قرآنی است ارجمند در لوحی محفوظ."سوره بروج آیه 22"
20)ماه رمضان که در آن قرآن را نازل کردیم."سوره بقره آیه 185"
21)ما نازل کردیم قرآن را در شب قدر."سوره قدر آیه 1"
22)ما نازل کردیم قرآن را در شبی مبارک."سوره دخان آیه 2"
23)در قرآن قبل از تمام شدن وحیش عجله مکن."سوره طه آیه 114"
24)زبان خود را بدان حرکت مده، که به آن عجله کرده باشی، چونکه جمع آن و نیز خواندش به عهده ما است، پس همینکه آنرا خواندیم خواندنش را پیروی کن، و سپس به عهده ما است که آنرا بیان کنیم."سوره قیامت آیات 15 - 19"
25)سوره آل عمران آیه 7
26)ما نازل کردیم قرآن را در شبی مبارک و ما هستیم بیم دهندگان."سوره دخان آیه 2"
27)سوره علق آیه 1
28)ای جامه بخود پیچیده برخیز و بترسان."سوره مدثر آیه 2 - 1"
29)آیا دیدی آن کسی را که بنده ای را از اینکه نماز بخواند نهی می کرد، تو ای نهی کننده هیچ می دانی که اگر آن بنده بر راه راست باشد، و یا به پرهیزکاری دستور دهد، دیگر جا ندارد که تو او را از نمازش نهی کنی، ای پیامبر تو بگو آیا می دانی آن نهی کننده را که اگر تو را تکذیب کند، و از تو روی بگرداند چه کیفری خواهد داشت؟ راستی آیا او نمی داند که خدا رفتار او را می بیند، و از قصد او اطلاع دارد؟بداند که جریان به این سادگی ها نیست اگر از آزار پیامبر دست برندارد موی پیشانی او را که موی پیشانی مردی دروغگو و خطاکار است خواهیم گرفت، پس باید اهل مجلس و قبیله و عشیره خود را بخواند، تا او را یاری دهند ما هم به زودی زبانه دوزخ را علیه او خواهیم خواند، تا او را فراگیرد.نه چنان است فرمان او مبر و نماز را ترک مکن همچنان سجده کن و نزدیک شو."سوره علق آیه 19"
30)و همانا تو را هفت آیه و این قرآن بزرگ را دادیم."سوره حجر آیه 87"
31)سوره زمر آیه 23
32)آنچه را دستور داده ای آشکار کن و از مشرکان روی گردان."سوره حجر آیه 95"
33)سوره واقعه آیه 79.
34)ولی بیشتر مردم نمی دانند."سوره روم آیه 30"
35)و این مثلها را برای مردم می زنیم و لیکن به جز دانایان آن را نمی فهمند." سوره عنکبوت آیه 43"
36)خداوند به وسیله قرآن کسانی را که پیرو خوشنودی اویند به سوی راههای سلامت هدایت نموده از ظلمت ها به سوی نور بیرون می کند با اذن خودش و به سوی صراط مستقیمشان راه می نمایاند."سوره مائده آیه 16"
 

يکشنبه 23/5/1390 - 16:21
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته