مهر:دادستان عمومی و انقلاب مشهد به دنبال اعترافهای جدیدیك تبهكار معروف به روباه پیر، دستور رسیدگی سریع و ویژه به این پرونده را صادر کرد. اسماعیل شصت و سه ساله تبهكاریهای سیاه خود را از اوایل امسال در سطح شهر مشهد و اطراف آن آغاز کرده بود.ماموران پلیس آگاهی استان خراسان رضوی 26 بهمن امسال همزمان با طرح آخرین شکایت علیه وی و کشف سرنخهایی از خودرو او موفق شدند مرد شیطان صفت را در منطقه طوس مشهد شناسایی و در خانه اش دستگیر کنند. متهم پس از انتقال به اداره آگاهی در نخستین بازجوییها به ربودن دختر نه ساله و آزار و اذیت او اعتراف کرد.ماموران که احتمال میدادند او مرتکب جرائم دیگری نیز شده باشد به تحقیقات در این رابطه ادامه دادندو با چند شکایت مشابه دیگر روبرو شدند. در این شکایتها نیز مرد شیطان صفت با یک دستگاه خودرو پیکان طعمههای خود را که اغلب زیر 10 سال سن داشتند ربوده و پس از کشاندن آنها به بیابانهای اطراف مشهد مورد آزار و اذیت قرار داده بود.قربانیان روباه پیر در شکایت خود گفته بودنددو انگشت دست راست مرد شیطان صفت کوتاهتر از بقیه انگشتانش بود که با دستگیری اسماعیل مشخص شد دو انگشت دست راست او نیز به علت قطع شدن در حادثهای کوتاهتر از بقیه است. با کشف این سرنخ، اسماعیل تحت بازجوییهای تخصصی قرار گرفت و در تازهترین اعترافهای خود به ربودن و آزار و اذیت 11 دختربچه اعتراف کرد. متهم در بازجوییها گفت: با پرسه زدن در اطراف مدارس دخترانه ابتدایی طعمههای خود را شناسایی میكردم و بعدبه بهانه نشان دادن آدرس مورد نظرم آنها را سوار اتومبیلم میکردم. قربانیان وقتی متوجه نقشه شوم من میشدند شروع به داد و فریاد میکردند که آنها را تهدید میکردم اگر در مقابلم مقاومت کنند در یک قفس پر از سگ زندانیشان میکنم.با اعترافهای جدید متهم و طرح چند شکایت جدید علیه او قاضی ذوقی دادستان عمومی و انقلاب مشهد دستور رسیدگی سریع و ویژه به این پرونده را صادر کرد.
حکم اعدام مرد جوانی که با پاشیدن اسید دختر مورد علاقه خود را به قتل رسانده بود، در دیوان عالی کشور، تأیید شد. به گزارش فارس، 11 مرداد سال 89 اهالی شهرک «شهید مطهری» اسلامشهر با شنیدن فریادهای دختر بیست و سه سالهای به نام لیلا سراسیمه از خانههای خود بیرون آمدند و با دیدن پیكر نیمهجان لیلا، بلافاصله با مرکز فوریتهای پزشکی115 و پلیس 110 تماس گرفتند و دقایقی بعد «لیلا» با آمبولانس اورژانس به نزدیکترین بیمارستان فرستاده شد. مأموران پلیس در تحقیقات اولیه خود متوجه شدند که خواستگار سمج لیلا به نام آرش اقدام به اسیدپاشی کرده و متواری شده است. در ادامه، مشخص شد آرش نیز هنگام اسیدپاشی آسیب دیده و در یکی از بیمارستانهای تهران بستری است. ماموران به سرعت سراغ متهم رفتند و وی را بازداشت كردند و تحت محافظت پلیس قرار دادند. لیلا پیش از مرگ، به مأموران گفت: آرش چند بار به خواستگاریام آمده بود، ولی من و خانوادهام به او جواب رد دادیم. با این حال، او دستبردار نبود و میگفت یا باید با من ازدواج کند یا قید این زندگی را میزند. وی اضافه کرد: روز حادثه آرش تلفنی با من تماس گرفت و به بهانه آوردن نذری و شنیدن آخرین حرفهایم، خواست مقابل خانهمان بروم. من هم حرفش را گوش کردم. در را که باز کردم او را مقابل خود دیدم. قابلمهای کوچک در دست داشت، اما تا سرم را بلند کردم و سلام دادم مایع درون آن را به صورتم پاشید. ناگهان سر و صورتم گر گرفت و چشمانم سیاهی رفت. انگار خواب میدیدم؛ آرش، جوانیام و زندگیام را با اسید سوزانده بود و باید تقاص پس بدهد، اما 10 روز بعد از حادثه، لیلا بر اثر شدت جراحات وارده فوت کرد و این در حالی بود که آرش هم دچار 25 درصد سوختگی شده بود. با اعتراف آرش به ارتکاب جرم، قرار مجرمیت وی از سوی دادسرای جنایی صادر و پرونده به شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد که اسفند 1389 جلسه محاکمه برگزار شد. در جلسه محاکمه، ابتدا شفیعی، نماینده دادستان ضمن قرائت کیفرخواست بزه انتسابی به متهم را محرز دانست و خواستار اشد مجازات برای او شد. نماینده دادستان همچنین خواستار مجازات مجید، پسرعموی آرش، به خاطر همکاری در اجرای نقشه او شد. در ادامه جلسه، آرش در جایگاه قرار گرفت و علت اقدام خود به اسیدپاشی به ناكامی در خواستگاری و ازدواج با دختر مورد علاقهاش ذكر كرد و گفت: به منظور اجرای نقشهام از پسرعمویم خواستم برایم اسید بیاورد. البته پسرعمویم خیال میکرد، میخواهم با اسید، چاه دستشویی خانهمان را باز کنم. مجید (پسرعموی متهم) هم در دفاع از خود گفت: از تصمیم آرش برای اسیدپاشی بیخبر بودم و اگر میدانستم چه فکر شومی در سر دارد، حتماً جلوی او را میگرفتم و نمیگذاشتم کار به اینجا برسد. با درخواست وکیل متهم برای بررسی سلامت روانی متهم، پرونده به پزشکی قانونی ارسال شد و متخصصان پس از بررسیهای دقیق تایید کردند آرش به هنگام اسیدپاشی، دارای اراده و اختیار بوده است. سرانجام در تاریخ اول مرداد امسال، متهمان برای آخرینبار در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه ایستادند و ضمن اعتراف به جرم، ابراز پشیمانی کردند. قاضی همتیار بعد از اعلام ختم جلسه، با مستشاران دادگاه وارد شور شد و سرانجام آرش را به قصاص و مجید را به 10سال حبس محکوم کرد. پرونده برای اعلامنظر به دیوان عالی کشور ارجاع داده شد که در نهایت قضات شعبه 32 دیوان، با بررسی پرونده و مشورت، حکم صادره را تأیید کردن