• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1655
تعداد نظرات : 157
زمان آخرین مطلب : 4122روز قبل
اهل بیت

بیست سال گریه
قالَ الصّادقُ علیه السّلام :
بَكى عَلىُّ بْنُ الحُسَینِ علیه السّلام عِشْرینَ سَنَةً وَ ما وُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَعامٌ اِلاّبَكى . ترجمه :
امام صادق علیه السّلام فرمود:
امام زین العابدین علیه السّلام بیست ساله (به یاد عاشورا) گریست و هرگز طعامى پیش روى او نمى گذاشتند مگر اینكه گریه مى كرد.
بحارالانوار، ج 46، ص 108
ادب سوگوارى
قالَ الصّادقُ علیه السّلام :
لَمّا ماتَ اِبراهیمُ بْنُ رَسُولِاللّهِ صلّى اللّه علیه و آله حَمَلَتْ عَیْنُ رَسُولِاللّهِ بِالدُّمُوعِ ثُمَّقالَ النّبىُّصلّى اللّه علیه و آله :
تَدْمَعُ الْعَیْنُ وَ یَحْزَنُ الْقَلْبُ وَ لا نَقُولُ ما یُسْخِطُ الرَّبَّ وَ اِنّا بِكَ یا اِبراهیمُ لَمَحْزُونُونَ.
ترجمه :
امام صادق علیه السّلام فرمود:
چون ابراهیم - پسر رسول خدا - از دنیا رفت ، چشم پیامبر پر از اشك شد. سپس پیامبر فرمود:
چشم ، اشكبار مى شود و دل غمگین مى گردد، ولى چیزى نمى گوییم كه خدا را به خشم آورد، و ما در سوگ تو - اى ابراهیم - اندوهناكیم .
بحارالانوار، ج 22، ص 157
چشمهاى اشكبار
قالَ الصّادقُ علیه السّلام :
مَنْ ذُكِرْنا عِنْدَهُ فَفاضَتْ عَیْناهُ حَرَّمَ اللّهُ وَجْهَهُ عَلَى النّارِ.
ترجمه :
امام صادق علیه السّلام فرمود:
نزد هر كس كه از ما (و مظلومیت ما) یاد شود و چشمانش پر از اشك گردد، خداوند چهره اش را بر آتش دوزخ حرام مى كند.
بحارالانوار، ج 44، ص 285
احیاء خط اهل بیت علیهم السّلام
قال الصّادق علیه السّلام :
تَزاوَرُوا وَ تَلاقُوا وَ تَذاكَرُوا و اَحْیُوا اَمْرَنا.
ترجمه :
امام صادق علیه السّلام فرمود:
به زیارت و دیدار یكدیگر بروید، با هم به سخن و مذاكره بنشینید و امر ما را (:كنایه از حكومت و رهبرى ) زنده كنید.
بحارالانوار، ج 71، ص 352
مجالس حسینى
قال الصّادق علیه السّلام لِلفُضَیل :
تَجْلِسُونَ وَ تُحَدِّثُونَ؟ فَقالَ: نَعَمْ، قالَ: اِنَّ تِلْكَ الْمَجالِسَ اُحِبُّها فاءَحْیُوا اَمْرَنا، فَرَحِمَ اللّهُ مَنْ اَحْیى اَمْرَنا.
ترجمه :
امام صادق علیه السّلام از ((فُضیل )) پرسید:
آیا (دور هم ) مى نشینید و حدیث و سخن مى گویید؟
گفت : آرى
فرمود: اینگونه مجالس را دوست دارم ، پس امرِ (امامت ) ما را زنده بدارید. خداى رحمت كند كسى را كه امر و راه ما را احیا كند.
وسائل الشیعه ، ج 10، ص 392
اشكهاى ارزشمند
قال الصّادق علیه السّلام :
... رَحِمَ اللّهُ دَمْعَتَكَ، اَما اِنَّكَ مِنَ الَّذینَ یُعَدُّوَنَ مِنْ اَهْلِ الْجَزَعِ لَنا وَالَّذینَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا و یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا، اَما اِنّكَ سَتَرى عِنْدَ مَوْتِكَ حُضُورَ آبائى لَكَ... .
ترجمه :
امام صادق علیه السّلام ، به ((مسمع )) كه از سوگواران و گریه كنندگان بر عزاى حسینى بود، فرمود:
خداى ، اشك تو را مورد رحمت قرار دهد. آگاه باش ، تو از آنانى كه از دلسوختگان ما به شمار مى آیند، و از آنانى كه با شادى ما شاد مى شوند و با اندوه ما غمگین مى گردند.
آگاه باش ! تو هنگام مرگ ، شاهد حضور پدرانم بر بالین خویش خواهى بود.
وسائل الشیعه ، ج 10، ص 397
دلهاى سوخته
قال الصّادق علیه السّلام :
اَللّهم ... وَ ارْحَمْ تِلْكَ الاَعْیُنَ الَّتى جَرَتْ دُمُوعُها رَحْمَةً لَنا وَ ارْحَمْ تِلْكَ الْقُلُوبَ الَّتى جَزَعَتْ وَ احْتَرَقَتْ لَنا وَ ارْحَمِ الّصَرْخَةَ الّتى كانَتْ لَنا.
ترجمه :
امام صادق علیه السّلام بر سجّاده خود نشسته و بر زائران و سوگواران اهل بیت ، چنین دعا مى كرد و مى فرمود:
خدایا ... آن دیدگان را كه اشكهایش در راه ترحّم و عاطفه بر ما جارى شده و دلهایى را كه بخاطر ما نالان گشته و سوخته و آن فریادها و ناله هایى را كه در راه ما بوده است ، مورد رحمت قرار بده .
بحارالانوار، ج 98، ص 8
گریه برمظلومیّت شیعه
قالَ الصّادقُ علیه السّلام :
مَنْ دَمِعَتْ عَیْنُهُ فینَا دَمْعَةً لِدَمٍ سُفِكَ لَنا اَوْ حَقٍّ لَنا نُقِصْناهُ اَوْ عِرْضٍ اُنْتُهِكَ لَنا اَوْلاَِحَدٍ مِنْ شیعَتِنا بَوَّاءهُ اللّهُ تَعالى بِها فِى الْجَنَّةِ حُقُباً.
ترجمه :
امام صادق علیه السّلام فرمود:
هر كس كه چشمش در راه ما گریان شود، بخاطر خونى كه از ما ریخته شده است ، یا حقى كه از ما گرفته اند، یا آبرویى كه از ما یا یكى از شیعیان ما برده و هتك حرمت كرده اند، خداى متعال به همین سبب ، او را در بهشت جاودان ، براى ابد جاى مى دهد.
امالى شیخ مفید، ص 175
ثواب بى حساب
قالَ الصّادقُ علیه السّلام :
لِكُلّ شَیْئٍ ثَوابٌ اِلا الدَمْعَةٌ فینا.
ترجمه :
امام صادق علیه السّلام فرمود:
هر چیزى پاداش و مزدى دارد، مگر اشكى كه براى ما ریخته شود (كه چیزى با آن برابرى نمى كند و مزد بى اندازه دارد).
جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 548
كوثر و اشك
قالَ الصّادقُ علیه السّلام :
ما مِنْ عَیْنٍ بَكَتْ لَنا اِلاّ نُعِّمَتْ بَالنَّظَرِ اِلَى الْكَوْثَرِ وَ سُقِیَتْ مِنْهُ.
ترجمه :
امام صادق علیه السّلام فرمود:
هیچ چشمى نیست كه براى ما بگرید، مگر اینكه برخوردار از نعمتِ نگاه به ((كوثر)) مى شود و از آن سیرابش مى كنند.
جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 554
گریه آسمان
عَنِ الصّادقُ علیه السّلام :
یا زُرارَةُ! اِنَّ السَّماءَ بَكَتْ عَلَى الْحُسَیْنِ اَرْبَعینَ صَباحاً.
ترجمه :
امام صادق علیه السّلام فرمود:
اى زراره ! آسمان چهل روز، در سوگ حسین بن على علیه السّلام گریه كرد.
جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 552
گریه و اندوه مطلوب
قالَ الصّادقُ علیه السّلام :
ترجمه :
كُلُّ الْجَزَعِ وَ الْبُكاءِ مَكْرُوهٌ سِوَى الْجَزَعُ وَ الْبُكاءُ عَلَى الحُسَینِ علیه السّلام
امام صادق علیه السّلام فرمود:
هر نالیدن و گریه اى مكروه است ، مگر ناله و گریه بر حسین علیه السّلام .
بحارالانوار، ج 45، ص 313
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و گریه بر شهید
قالَ الصّادقُ علیه السّلام :
اِنَّ النَّبىَّ لَمّا جائَتْهُ وَفاةُ جَعْفَرِ بنِ اَبى طالبٍ وَ زَیْدِ بنِ حارِثَةَ كانَ اَذا دَخَلَ بَیْتَهُ كَثُرَ بُكائُهُ عَلَیْهِما جِدّاً وَ یَقولُ: كانا یُحَدِّثانى وَ یُؤ انِسانى فَذَهَبا جَمیعاً.
ترجمه :
امام صادق علیه السّلام فرمود:
وقتى خبر شهادت جعفر بن ابى طالب و زید بن حارثه به پیامبر خدا رسید، از آن پس هرگاه وارد خانه مى شد، بر آن دو شهید بشدّت مى گریست و مى فرمود:
آن دو شهید، با من هم سخن و همدم و انیس بودند، و هر دو رفتند! ...
من لایحضره الفقیه ، ج 1، ص 177
نَفَسهاى تسبیح
قالَ الصّادقُ علیه السّلام :
نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنا تَسْبیحٌ
وَ هَمُّهُ لَنا عِبادَةٌ وَ كِتْمانُ سِرّنا جِهادٌ فى سَبیلِ اللّهِ. ثَمَّ قالَ اَبُو عَبدِاللّهِ علیه السّلام :
یَجِبُ اَنْ یُكْتَبَ هذا الْحَدیثُ بِالذَّهَبِ.
ترجمه :
امام صادق علیه السّلام فرمود:
نَفَس كسى كه بخاطر مظلومیّت ما اندوهگین شود، تسبیح است و اندوهش براى ما، عبادت است و پوشاندن راز ما جهاد در راه خداست .
سپس امام صادق علیه السّلام افزود:
این حدیث را باید با طلا نوشت !
امالى شیخ مفید، ص 338
فرشتگان سوگوار
قالَ الصّادقُ علیه السّلام :
اَرْبَعَةُ الا فِ مَلَكٍ عِنْدَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام شُعْثٌ غُبْرٌیَبْكُونَهُ اِلى یَوْمِ القِیامَةِ.
ترجمه :
امام صادق علیه السّلام فرمود:
چهار هزار فرشته نزد قبر سیدالشهدا علیه السّلام ژولیده و غبارآلود، تا روز قیامت بر آن حضرت مى گریند.
كامل الزیارات ، ص 119
گریه بر حسین علیه السّلام
قالَ الرّضا علیه السّلام :
یَا ابنَ شَبیبٍ! اِنْ كُنْتَ باكِیاً لِشَئٍ فَاْبكِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلىّ بْنِ اَبى طالبٍ علیه السّلام فَاِنَّهُ ذُبِحَ كَما یُذْبَحُ الْكَبْشُ.
ترجمه :
امام رضا علیه السّلام به ((ریّان بن شبیب )) فرمود:
اى پسر شبیب ! اگر بر چیزى گریه مى كنى ، بر حسین بن على بن ابى طالب علیه السّلام گریه كن ، چرا كه او را مانند گوسفند سر بریدند.
بحارالانوار، ج 44، ص 286
مجالسى به یاد اَئمّه علیهم السّلام
قالَ الرّضا علیه السّلام :
مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً یُحْیى فیهِ اَمْرُنا
لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ.
ترجمه :
امام رضا علیه السّلام فرمود:
هر كس در مجلسى بنشیند كه در آن ، امر (و خطّ و مرام ما) احیا مى شود، دلش در روزى كه دلها مى میرند، نمى میرد.
بحارالانوار، ج 44، ص 278
آثار گریستن بر حسین علیه السّلام
قالَ الرّضا علیه السّلام :
فَعَلى مِثْلِ الْحُسَینِ فَلْیَبْكِ الْباكُونَ
فَاِنَّ البُكاءَ عَلَیهِ یَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظامَ.
ترجمه :
امام رضا علیه السّلام فرمود:
گریه كنندگان باید بر كسى همچون حسین علیه السّلام گریه كنند، چرا كه گریستن براى او، گناهان بزرگ را فرو مى ریزد.
بحارالانوار، ج 44، ص 284
اشگ و آمرزش گناه
قالَ الرّضا علیه السّلام :
یَا بْنَ شَبیبٍ! اِنْ بَكَیْتَ عَلَى الحُسَینِ علیه السّلام حَتّى تَصیرَ دُمُوعُكَ عَلى خَدَّیْكَ غَفَرَ اللّهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتَهُ صَغیرا كانَ اَوْ كَبیراً قَلیلا كانَ اَوْ كثیراً.
ترجمه :
امام رضا علیه السّلام فرمود:
اى پسر شبیب ! اگر بر حسین علیه السّلام آن قدر گریه كنى كه اشگهایت بر چهره ات جارى شود، خداوند همه گناهانت را كه مرتكب شده اى مى آمرزد؛ كوچك باشد یا بزرگ ، كم باشد یا زیاد.
امالى صدوق ، ص 112
همدلى با عترت
قالَ الرّضا علیه السّلام :
اِنْ سَرَّكَ اَنْ تَكُونَ مَعَنا فىِ الدَّرَجاتِ الْعُلى مِنَ الجِنانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنا.
ترجمه :
امام رضا علیه السّلام به ریّان بن شبیب فرمود:
اگر تو را خوشحال مى كند كه در درجات والاى بهشت با ما باشى ، پس در اندوه ما غمگین باش و در شادى ما خوشحال باش .
جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 549

شنبه 18/9/1391 - 17:24
اهل بیت


عزادارى ، احیاء خط خون و شهادت
زندانى كردن ((نور)) در حصار شب ، شیوه كهن ستمگران حاكم ، در برخورد و مقابله با ((حق )) بوده است . خطّ فكرى و سیاسى امامان شیعه ، از همین رو همواره از سوى قدرتها، مورد تضییق و محدویت و انزواى تحمیلى قرار گرفته بود. طبیعى است كه در چنان شرایط، نوشتن و گفتن و سرودن و نشر تفكر و راه و خطّ آنان ، از اسلوبهاى مؤ ثّر شیعه به حساب مى آمد و پیروان حق ، با زبان و قلم و شعر و مرثیه و اشك و عزادارى ، در ((احیاء امرائمّه )) و زنده نگهداشتن حماسه ها و بیان فضایلشان تلاش مى كردند.
در آن عصر خفقان ، طرح ((خط امامان ))، نوعى مبارزه سیاسى - اجمتاعى بود و خطرها در پى داشت .
ذكرها و یادها، جهاد بود.
جلسات انس و دیدار شیعیان ، وسیله اى براى الهام گیرى و یافتنِ محورهاى ((وحدت مكتبى )) به حساب مى آمد و شعر و مرثیه و نوحه و گریستن و عزادارى بر شهیدان كربلا و سیدالشهدا و مظلومیّت اهل بیت علیهم السّلام در آن عصرِ ((نتوانستن ))ها، ابعادى از مساءله زنده نگهداشتن مشعل حق و دعوت به ((نور)) و ((ایمان )) بود.
سروده هاى موضعدار شاعران شیعى ، آنچه كه به اهل بیت مربوط مى شد، بطورعمده دو محور اساسى داشت :
1 - مدایح
2 - مراثى
استفاده ازمدح و مرثیه ، همواره بعنوان اهرمى در دفاع ازحق ومبارزه باحكومتهاى جور، مورداستفاده قرار مى گرفت .
برپایى مراسم سوگوارى براى ائمّه و احیاى خاطره شكوهمند و الهام بخش حیات و جهاد و شهادتشان ، همواره در تاریخ ، حركت آفرین و بیدارگر بوده است .
سنّت شعر گفتن و مرثیه خواندن و گریستن و گریاندن در مجالس سوگ اهل بیت نیز، مورد تشویق و دستور امامان بود، چرا كه عزادارى ، رساندن صداى مظلومیّت آل على به گوش مسلمانان بود و رسالتى عظیم داشت . اقامه مجالس به یاد آنان ، بیان رنجهاى جانكاه پیشوایان حق و خون دلهاى ائمه عدل ، فاش ساختن و آشكار كردنِ ناله مظلومانه آنان در هیاهوى پرفریب اغواگران بود و عزادارى براى شهید، انتقالِ فرهنگ شهادت به نسلهاى آینده تلقّى مى شد ... و این خط همچنان ادامه یافت ، تا اكنون .
در اینگونه مجالس ، احساس و عاطفه ، به كمك شعور مى آید و مكتب عاشورا زنده مى ماند و اشك ، زبان گویاى احساسهاى عمیق یك انسان متعهّد و پاى بند به خطّ حسینى و كربلایى است .
اشك ، دلیل عشق است و نشانه پیوند.
اشك ، زبان دل است و شاهد شوق .
دلى كه به حسین علیه السّلام و اهل بیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله عشق دارد، بى شك در سوگ آنان مى گرید و با این گریه ، مهر و علاقه درونى خود را نشان مى دهد و گریه بر حسین علیه السّلام تجدید بیعت با ((كربلا)) و فرهنگ شهادت است و امضاى راه خونین شهیدان .
اشك ، خون مى سازد و مجاهد و شهید مى پرورد.
جبهه هاى گرم ایران اسلامى در سالهاى ((دفاع مقدس ))، گویاترین و زنده ترین سندى است كه نشان مى دهد چگونه عشق عاشورایى و مراسم نوحه خوانى و اشك ریختن بر سالار شهیدان ، محرّم را ماه ((پیروزى خون بر شمشیر)) مى سازد و اشك را به سلاحى كارى و مؤ ثّر تبدیل مى كند.
سابقه عزادارى و سوگوارى بر مظلومیت خاندان پیامبر علیهم السّلام بسیار دیرینه است و خود پیامبر و على و فاطمه و... علیهم السّلام و فرشتگان و كرّوبیان و جنّ و انس بر مظلومیّت ((آل اللّه )) گریسته و مجالس عزا و گریه برپا كرده اند. حتى انبیاى گذشته هم اشكى ریزان و دلى سوزان و توسّل و توجّهى به خاندان عصمت و اسوه هاى شهادت داشته اند.
شبهه آفرینیهاى كج فهمان یا مغرضان نسبت به مساءله گریستن وعزادارى و توسّل و اقامه مراسم و شعائر دینى در سوگ امامان مظلوم و شهید، جز از بى خبرى آنان از تعالیم اسلام و دستورها و سنتهاى پیامبر اسلام ، نشاءت نمى گیرد.
این مجموعه چهل حدیث كه پیش رو دارید، برخى از احادیث مربوط به این سنّت ارزشمند و سازنده را در بردارد. امید است كه آشنایى با فرهنگ دینى و عمل به آن ، وسیله نجات ما و سبب شفاعت ((اهل بیت )) از ما در روز قیامت گردد.

آتش عشقِ حسینى
قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله :
اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.
ترجمه :
پیامبر اكرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود:
براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤ منان است كه هرگز سرد و خاموش نمى شود.
جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556
عاشورا، روز غم
قال الرّضا علیه السّلام :
مَنْ كانَ یَوْمُ عاشورا یَوْمَ مُصیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكائِهِ جَعَلَ اللّهُ عَزّوَجَلّ یَوْمَ القیامَةِ یَوْمَ فَرَحِهِ وَ سُرُورِهِ.
ترجمه :
امام رضا علیه السّلام فرمود:
هر كس كه عاشورا، روز مصیبت و اندوه و گریه اش باشد، خداوند روز قیامت را براى او روز
شادى و سرور قرار مى دهد.
لبحارالانوار، ج 44، ص 284
محرّم ، ماه سوگوارى
قال الرّضا علیه السّلام :
انَ اَبى اِذا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لا یُرى ضاحِكاً وَ كانَتِ الْكِاَّبَةُ تَغْلِبُ عَلَیْهِ حَتّى یَمْضِىَ مِنْهُ عَشْرَةُ اَیّامٍ، فَاِذا كانَ الْیَوْمُ العْاشِرُ كانَ ذلِكَ الْیَوْمُ یَوْمَ مُصیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكائِهِ ... .
ترجمه :
امام رضا علیه السّلام فرمود:
هرگاه ماه محرّم فرا مى رسید، پدرم (موسى بن جعفرعلیه السّلام ) دیگر خندان دیده نمى شد و غم و افسردگى بر او غلبه مى یافت تا آن كه ده روز از محرّم مى گذشت ، روز دهم محرّم كه مى شد، آن روز، روز مصیبت و اندوه و گریه پدرم بود.
امالى صدوق ، ص 111
دیده هاى خندان
قالَ رسولُ اللّه صلّى اللّه علیه و آله :
یا فاطِمَةُ! كُلُّ عَیْنٍ باكِیَهٌ یَوْمَ الْقیامَةِ اِلاّ عَیْنٌ بَكَتْ عَلى مُصابِ الْحُسَینِ فَاِنِّها ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعیمِ الْجَنّةِ.
ترجمه :
پیامبر اكرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود:
فاطمه جان !روز قیامت هر چشمى گریان است ؛ مگر چشمى كه در مصیبت و عزاى حسین گریسته باشد، كه آن چشم در قیامت خندان است و به نعمتهاى بهشتى مژده داده مى شود.
بحارالانوار، ج 44، ص 293
سالگرد سوگ حسین علیه السّلام
عَنِ الصّادق علیه السّلام :
نیحَ عَلَى الْحُسَینِ بْنِ عَلی سَنَةً فى كُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ وَ ثلاثَ سِنینَ مِنَ الْیَوْمِ الَّذى اُصیبَ فیهِ.
ترجمه :
حضرت صادق علیه السّلام فرمود:
یك سال تمام ، هر شب و روز بر حسین بن على علیه السّلام نوحه خوانى شد و سه سال ، در روز شهادتش سوگوارى برپا گشت .
بحارالانوار، ج 79، ص 102
بودجه عزادارى
قالَ الصّادق علیه السّلام :
قالَ لى اَبى : یا جَعْفَرُ! اَوْقِفْ لى مِنْ مالى كَذا وكذا النّوادِبَ تَنْدُبُنى عَشْرَ سِنینَ بِمنى اَیّامَ مِنى .
ترجمه :
امام صادق علیه السّلام مى فرماید:
پدرم امام باقر علیه السّلام به من فرمود:
اى جعفر! از مال خودم فلان مقدار وقف نوحه خوانان كن كه به مدّت ده سال در ((منا)) در ایام حجّ، بر من نوحه خوانى و سوگوارى كنند.
بحارالانوار، ج 46، ص 220
نوحه خوانى سنّتى
عَن اَبى هارونَ المكفوفِ قال :
ترجمه :
دَخَلْتُ عَلى ابى عَبْدِاللّه علیه السّلام فَقالَ لى : اَنْشِدْنى ، فَاءَنْشَدْتُهُ فَقالَ: لا، كَما تُنْشِدوُنَ وَ كَما تَرْثیهِ عِنْدَ قَبْرِه ...
ابو هارون مكفوف مى گوید:
خدمت حضرت صادق علیه السّلام رسیدم . امام به من فرمود: ((برایم شعر بخوان )). پس برایش اشعارى خواندم . فرمود: اینطور نه ، همان طور كه (براى خودتان ) شعرخوانى مى كنید و همانگونه كه نزد قبر حضرت سیدالشهدا مرثیه مى خوانى .
بحارالانوار، ج 44، ص 287
پاداش شعر گفتن براى حسین علیه السّلام
قال الصّادق علیه السّلام :
ما مِنْ اَحَدٍ قالَ فى الحُسَینِ شِعْراً فَبَكى وَ اَبكْى بِهِ اِلاّ اَوْجَبَ اللّهُ لَهُ الْجَنّةً وَ غَفَرَ لَهُ.
ترجمه :
امام صادق علیه السّلام به جعفربن عفان فرمود:
هیچ كس نیست كه درباره حسین علیه السّلام شعرى بسراید و بگرید و با آن بگریاند مگر آن كه خداوند، بهشت را بر او واجب مى كند و او را مى آمرزد.
رجال شیخ طوسى ، ص 289
سرودن براى اهل بیت علیهم السّلام
قال الصّادق علیه السّلام :
مَنْ قالَ فینا بَیْتَ شِعْرٍ بَنَى اللّهُ لَهُ بَیْتاً فىِ الْجَنَّةِ.
ترجمه :
امام صادق علیه السّلام فرمود:
هركس در راه ما و براى ما یك بیت شعر بسراید، خداوند براى او خانه اى در بهشت ، بنا مى كند.
وسائل الشیعه ، ج 10، ص 467
اصحاب مدح و مرثیه
قال الصّادق علیه السّلام :
اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى جَعَلَ فىِ النّاسِ مَنْ یَفِدُ اِلَیْنا وَ یَمْدَحُنا وَ یَرْثى لَنا.
ترجمه :
امام صادق علیه السّلام فرمود:
خدا را سپاس كه در میان مردم ، كسانى را قرار داد كه به سوى ما مى آیند و بر ما وارد مى شوند و ما را مدح و مرثیه مى گویند.
وسائل الشیعه ، ج 10، ص 469
شعر خوانى در ایّام عزا
قالَ الرّضا علیه السّلام :
یا دِعْبِلُ! اُحِبُّ اَنْ تُنْشِدَنى شِعْراً فَاِنَّ هذِهِ الا یّامَ اَیّامُ حُزْنٍ كانتْ عَلَینا اَهْلِ الْبَیْتِعلیهم السّلام .
ترجمه :
امام رضا علیه السّلام به دعبل (شاعر اهل بیت ) فرمود.
اى دعبل ! دوست دارم كه برایم شعرى بسرایى و بخوانى ، چرا كه این روزها (ایام عاشورا) روز اندوه و غمى است كه بر ما خاندان رفته است .
جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 567
مرثیه ، نصرت اهل بیت علیهم السّلام
عَن الرّضا علیه السّلام :
یا دِعبِلُ! اِرْثِ الحُسَیْنَعلیه السّلام فَاَنْتَ ناصِرُنا وَ مادِحُنا ما دُمْتَ حَیّاً فَلا تُقصِرْ عَنْ نَصْرِنا مَا اسْتَطَعْتَ.
ترجمه :
امام رضا علیه السّلام فرمود:
اى دعبل ! براى حسین بن على علیه السّلام مرثیه بگو، تو تا زنده اى ، یاور و ستایشگر مایى ، پى تا مى توانى ، از یارى ما كوتاهى مكن .
جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 567
قال علىُّ علیه السّلام :
اِنَّ اللّهَ ... اِخْتارَ لَنا شیعَةً یَنْصُرُونَنا وَ یَفْرَحُونَ بِفَرَحِنا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا.
ترجمه :
على علیه السّلام فرمود:
خداوند براى ما، شیعیان و پیروانى برگزیده است كه ما را یارى مى كنند، با خوشحالى ما خوشحال مى شوند و در اندوه و غم ما، محزون مى گردند.
غررالحكم ، ج 1، ص 235
كُشته اشك
قال الحسینُ علیه السّلام :
اَنا قَتیلُ الْعَبْرَةِ
لا یَذْكُرُنى مؤ مِنٌ اِلاّ بَكى .
ترجمه :
حسین بن على علیه السّلام فرمود:
من كُشته اشكم . هیچ مؤ منى مرا یاد نمى كند مگر آنكه (بخاطر مصیبتهایم ) گریه مى كند.
بحارالانوار، ج 44، ص 279
یك قطره اشك
قالَ الحسینُ علیه السّلام :
مَنْ دَمِعَتْ عَیناهُ فینا قَطْرَةً بَوَّاءهُ اللّهُ عَزَّوَجَلّ الجَنَّةَ.
ترجمه :
حسین بن على علیه السّلام فرمود:
چشمان هر كس كه در مصیبتهاى ما قطره اى اشك بریزد، خداوند او را در بهشت جاى مى دهد.
احقاق الحق ، ج 5، ص 523
بهشت ، پاداش عزادارى
قال على بن الحسین السجّاد علیه السّلام :
اَیُّما مُؤ مِنٍ دَمِعَتْ عَیْناهُ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ وَ مَنْ مَعَه حَتّى یَسیلَ عَلى خَدَّیْهِ بَوَّاءَهُ اللّهُ فىِ الْجَنَّةِ غُرَفاً.
ترجمه :
امام سجّاد علیه السّلام فرمود:
هر مؤ منى كه چشمانش براى كشته شدن حسین بن على علیه السّلام و همراهانش اشكبار شود و اشك بر صورتش جارى گردد، خداوند او را در غرفه هاى بهشتى جاى مى دهد.
ینابیع الموده ، ص 429
به یاد فرزندان فاطمه علیها السّلام
قالَ السجّادُ علیه السّلام :
اِنّى لَمْ اَذْكُرْ مَصْرَعَ بَنى فاطِمَةَ اِلاّ خَنَقَتْنى لِذلِكَ عَبْرَةٌ.
ترجمه :
امام سجاد علیه السّلام فرمود:
من هرگز شهادتِ فرزندان فاطمه علیها السّلام را به یاد نیاوردم ، مگر آنكه بخاطر آن ، چشمانم اشكبار گشت .
بحارالانوار، ج 46، ص 109
سوگوارى در خانه ها
قال الباقرُ علیه السّلام :
ْكیهِ وَ یَاءْمُرُ مَنْ فى دارِهِ بِالْبُكاءِ عَلَیْهِ وَ یُقیمُ فى دارِهِ مُصیبَتَهُ بِاِظْهارِ الْجَزَعِ عَلَیْهِ وَ یَتَلاقُونَ بِالبُكاءِ بَعضُهُمْ بَعْضاً فِى البُیُوتِ وَ لِیُعَزِّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِمُصابِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام .
ترجمه :
امام باقر علیه السّلام نسبت به كسانى كه در روز عاشورا نمى توانند به زیارت آن حضرت بروند، اینگونه دستور عزادارى دادند و فرمودند:
علیه السّلام ندبه و عزادارى و گریه كند و به اهل خانه خود دستور دهد كه بر او بگریند و در خانه اش با اظهار گریه و ناله بر حسین علیه السّلام ، مراسم عزادارى برپا كند و یكدیگر را با گریه و تعزیت و تسلیت گویى در سوگ حسین علیه السّلام در خانه هایشان ملاقات كنند.
كامل الزیارات ، ص 175
اشك على علیه السّلام در سوگ شهداى كربلا
قالَ الباقر علیه السّلام :
بَلا فى اِثْنَیْنِ مِنْ اَصْحابِهِ قالَ: فَلمّا مَرَّبِها تَرَقْرَقَتْ عَیْناهُ لِلْبُكاءِ ثُمَّ قالَ: هذا مَناخُ رِكابِهِمْ وَ هذا مُلْقى رِحالِهِمْ وَهیهُنا تُهْراقُ دِماؤُهُمْ، طوبى لَكِ مِنْ تُرْبَةٍ عَلَیْكِ تُهْراقُ دِماءُ الا حِبَّةِ.
ترجمه :
امام باقر علیه السّلام فرمود:
امیرالمؤ منین علیه السّلام با دو تن از یارانش از ((كربلا)) گذر كردند، حضرت ، هنگام عبور از آنجا، چشمهایش اشك آلود شد، سپس فرمود:
اینجا مركبهایشان بر زمین مى خوابد، اینجا محلّ بارافكندنشان است و اینجا خونهایشان ریخته مى شود، خوشا به حال تو اى خاكى كه خون دوستان برروى تو ریخته مى شود!
بحارالانوار، ج 44، ص 258
اشك ، حجاب دوزخ
قال الباقر علیه السّلام :
ما مِنْ رَجُلٍ ذكَرَنا اَوْ ذُكِرْنا عِنْدَهُ یَخْرُجُ مِنْ عَیْنَیْهِ ماءٌ ولَوْ مِثْلَ جَناحِ الْبَعوضَةِ اِلاّ بَنَى اللّهُ لَهُ بَیْتاً فى الْجَنَّةِ وَ جَعَلَ ذلِكَ الدَّمْعَ حِجاباً بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النّارِ.
ترجمه :
امام باقر علیه السّلام پس از شنیدن سروده هاى ((كمیت )) درباره اهل بیت ، گریست و سپس فرمود:
هیچ كس نیست كه ما را یاد كند، یا نزد او از ما یاد شود و از چشمانش هر چند به اندازه بال پشه اى اشك آید، مگر آنكه خداوند برایش در بهشت ، خانه اى بنا كند و آن اشك را حجاب میان او و آتش دوزخ قرار دهد.
الغدیر، ج 2، ص 202

شنبه 18/9/1391 - 17:23
اهل بیت

در فرهنگ ما، ناسزایی گویی، ناروا گویی و فحش دادن زشت و ناپسند است. اما نفرین کردن و لعنت نمودن بسیار سنگین تر است. همگی می ترسیم نکند به لعنت و نفرین دیگران مبتلا شویم، حتی بدترین این لعن و نفرین ها در حق پدر و مادر و خاندان افراد گفته می شود. حتی پیامبر اسلام(ص) فرمودند ؛ خداوند مرا لعنت کننده نیافرید، بلکه مایه رحمت آفرید.

حال اگر نفرین و لعن این قدر مذموم و ناپسند است چرا در زیارت عاشورا، بیش از 114 بار لعن و نفرین می فرستیم. حتی می گوییم خدایا بر آنها لعن و نفرین ابدی و فنا ناپذیر فرو فرست؟! پاسخ این سؤال را باید از زبان قرآن بشنویم.

لعن در لغت، به معنای دور بودن از رحمت الهی می باشد. چنانچه در کتب لغت آمده است: لعن، دوری و طرد شدن از خیر است، و گفته شده است: لعن، دور شدن از خداست و فرمایش خدای متعال که می فرماید: بلکه لعنت کرد خداوند ایشان را به سبب کفرشان یعنی دور کرد ایشان را از خود.

لعین: طرد شده و دور شده. هر کسی را که خدا او را لعنت کرده است، پس به تحقیق او را از رحمت خویش دور کرده و مستحق عذاب دانسته است. لعن به معنای عذاب کردن نیز آمده است. بنابراین اگر دشمنان اسلام و اهل بیت(علیهم السلام) را لعن می کنیم، در واقع، دور بودن از رحمت خدا را برای آنان طلب می کنیم و این ناسزاگویی نیست، بلکه نوعی تشفی دل و ابراز انزجار از کسانی است که دشمن دوستان ما هستند. اصولاً محبت به کسی بدون دشمنی با دشمنان آنان امکان پذیر نیست و انسان وقتی به کسی محبت پیدا کرد، نسبت به دشمنان او نیز دشمن شده و ابراز انزجار و نفرت قلبی می نماید. وجود انسان فطرتاً آکنده است از عواطف مثبت و منفی؛ یعنی همان طور که احساسات مثبت در انسان وجود دارد، احساسات منفی نیز وجود دارد و اگر شخصی یکی از این دو را نداشته باشد یا کمتر از حد معمول یا بیش از حد مورد نیاز، دارا باشد، از حد اعتدال خارج شده و به افراط و تفریط کشیده شده و انسانی نامتعادل می باشد. بنابراین، انسان باید جاذبه و دافعه را همراه یکدیگر در وجود خویش پرورش دهد.

لعن در قرآن

خداوند بزرگ در قرآن کریم بیش از 40 بار واژه لعن را به کار برده اند. و همچنین در آیه 159سوره بقره خداوند بزرگ، تمامی مؤمنان را به لعنت کردن این گروه امر می نماید و دستور می دهد.

با تفکر در  آیات و روایات روشن می گردد که خدا و پیامبران او، کفار و ظالمین را لعن نموده و حتی در بعضی موارد، خدای متعال دستور به لعن آنان نیز داده است.

1. لعنت خدا بر کفار و ظالمین و تکذیب کنندگان

قرآن کریم، در این رابطه، می فرماید: همانا خداوند، کافرین را لعن کرده و برای آن ها آتش جهنم را مهیا کرده است.

و در جای دیگر می فرماید: به خاطر نقش پیمان آن ها (بنی اسرائیل)، آنان را لعنت کردیم.

حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: خداوند لعنت کرده است، کسانی را که امر به معروف می کنند، ولی خود، تارک آن هستند و نهی از منکر می کنند، ولی خود، عمل کننده به آن می باشند.

2 لعن پیامبران بر کفار

کسانی از بنی اسرائیل که کافر گشتند، در زبان داود و عیسی بن مریم لعنت شدند.

پیامبر اکرم نیز فرمود: من 7 گروه را لعنت کرده ام که خدا و هر پیامبر مستجاب الدعوه ای، پیش از من نیز آن ها را لعنت کرده اند... .

3 لعنت کردن ملائکه بر کفار و ظالمین

کیفر ایشان (ستمگران) این است که خدا و فرشتگان و همه مردم، آن ها را لعنت می نمایند.

4 دستور خدای متعال و پیامبر او، مبنی بر لعن کردن تکذیب کنندگان

هر کس با تو در مقام مجادله برآید درباره عیسی...، بگو: به مباهله برخیزیم تا لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

البته در مواردی نیز از لعن کردن نهی شده است و آن، لعن بر مؤمنین می باشد. چنان که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: لعن کردن مؤمن نظیر کشتن اوست.

پس همان گونه که خداوند ارحم الرحمین است در جایگاه عفو و رحمت؛ اَشَّدُالمعاقبین (شدیدترین مجازات کننده) در جایگاه تنبیه و مجازات نیز هست. وظیفه ما بندگی و اطاعت است و رمز اطاعت در این آیه نهفته است؛

« قل إن کنتم تحبون الله فاتبعونی یحبیکم الله و یغفرلکم ذنوبکم »(آیه31،سوره آل عمران)

ای پیامبر به مردم بگو، اگر خدا را دوست دارید، از شخص من (پیامبر) اطاعت کنید تا خداوند مهربان نیز شما را دوست بدارد.

بنابراین کسانی که خدا و رسولِ او را اذیت می کنند، خداوند آن ها را در دنیا و آخرت، لعنت می کندو پیامبر اکرم نیز فرمود: هر کس اهل بیت مرا اذیت کند، مرا اذیت کرده است.

لعن در زیارت عاشورا

لعن و نفرین به عنوان «برائت»، یکی از شروط «تقرّب» است؛ همان گونه که در زیارت امام حسین علیه‏السلام می‏گوییم:

«یا ابا عبداللّه! انّی اتقرّب الی اللّه و الی رسوله و الی امیرالمؤمنین و الی فاطمة و الی الحسن و الیک بموالاتک و بالبرائة ممّن قاتلک و نصب لک الحرب و بالبرائة ممّن اسّس اساس الظّلم ...»

ای حسین! من تقرّب می‏جویم به خدا و به رسول او و به امیرمؤمنان و به فاطمه زهرا و به حسن مجتبی و به تو، به وسیله موالات و دوستی تو و به وسیله برائت و بیزاری جستن از هرکس که با تو جنگید و جنگ را علیه تو برپا ساخت و به وسیله برائت جستن از هرکس که پایه ظلم و ستم را درباره شما نهاد....

برائت از امتیازهای مکتب اسلام است؛ زیرا تأکید بر مرز دوستی‏ها و دشمنی‏ها می‏شود تا پیروان این آیین با نمایان ساختن این مرزها، «حبّ» و «بغض» خود را آشکار سازند و هماره بین حقّ و باطل، خیر و شرّ، عدل و ظلم و حسین و یزید، یک طرف را برگزینند که:

«فمن یکفر بالطّاغوت و یؤمن باللّه فقد استمسک بالعروة الوثقی...»

هرکس به طاغوت کفر ورزید و به خداوند ایمان آورد، همانا به دستگیره مستحکم الهی، که هرگز گسسته نخواهد شد، چنگ زده است.

با این نگرش، به خوبی درمی‏یابیم که «ایمان به خداوند» و قرار گرفتن در صراط هدایت و رستگاری، با انجام مقدمه‏ای که «کفر به طاغوت و نفی طاغوتیان» است،

صورت می‏پذیرد و هریک از خدا باوران باید در درون خود، «کفر نسبت به طاغوت» و «ایمان نسبت به اللّه» را داشته باشند؛ زیرا:

کفر و ایمان، قرین یکدگرند هر که را کفر نیست، ایمان نیست

این بینش ناب، تجلّی‏بخش حقیقتی است که در آن فرهنگ تولّی و تبرّی ، به معنی دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا، به عنوان «گرایش و گریز» در عرصه «اندیشه‏های آسمانی» و در شیوه‏های رفتاری فردی و اجتماعی نمود می‏یابد

تا هریک از دین باوران متعهد، مرزهای دوستی و دشمنی را که باعث تقویت یا تضعیف آرمان‏های آسمانی می‏شود، حفظ نمایند و در نگاه دوستان و دشمنان، برجسته سازند؛

همان گونه که این شیوه را در پاسداری از اموال و دارایی خویش نسبت به دیده‏ها و دل‏های اطرافیان به کار می‏گیرند.

بی‏تردید این بینش و شیوه بر اساس فطرت و خرد است و خدا جویان را افرادی آرمان گرا، صاحب نظر و ارزشی تجلّی می‏دهد تا هرگز در سیاهی لشکر دشمن قرار نگیرند و زبونانه «تساهل و تسامح» و استراتژی «لبخند و صلح و سلام» را بهانه بی بهانگی خویش قرار ندهند.

پی نوشت:

[1]- زیارت عاشورا ،ر.ک: بحارالانوار، ج 98، ص 293.

[2]-بقره/ 256.

[3]- ر.ک: الکافی، ج 1، ص 185 و 210.

[4] منتهی الارباب، چاپ سنائی، ص 1146

[5] نساء/ 46.

[6] لسان العرب، ج 13، ص 388 و 387.

[7] احزاب/ 64.

[8] مائده/ 13

[9] نهج البلاغه، خ 129.

[10] مائده / 78.

[11] بحار، ج 75، ص 339 و بحار، ج 5، ص 88، ح 6

[12] آل عمران/ 87.

[13] آل عمران / 61.

[14] میزان الحکمه، ج 11، ص 5324.

[15] احزاب / 57.

[16] بحار، ج 5، ص 69؛ بحار، ج 43، ص 23.

[17] برای مطالعه بیشتر ر.ک: نوشته استاد مطهری، جاذبه و دافعه علی(علیه السلام).

شنبه 18/9/1391 - 17:21
اهل بیت

آنان كه در اطراف صحنه عاشورایى كربلا حضور داشته اند علاوه بر بیان نزاع و درگیرى بین حق و باطل، نكات ظریف و دقیقى را حدیث كرده اند كه ما در این مقال در مقام بیان آن نكات نیستیم.

 

توجه به نماز و نقش سازنده آن

 

دومین پیامى كه مى توان از اقامه نماز امام(علیه السلام) در ظهر عاشورا گرفت این است كه نماز از تعالیم اكید در اسلام است و جزء احكام و تكالیفى نمىباشد كه در مواقع حساس زندگى و با عسر و حرج از مكلّف ساقط گردد. نماز همانند روزه و حج و خمس و جهاد نیست كه با اینكه حكم وجوب بر آنها آمده در زمان اضطرار، حكم وجوب از آن برداشته شود.

در شریعت اسلام حكم وجوب بر بسیارى از اعمال بار شده است و لیكن هیچ یك از آن اعمال مانند نماز نیست. جایگاهى كه نماز در دین دارد هیچ كدام از احكام دیگر ندارند. یعنى موقعیت نماز در دین بالاترین موقعیت و آثار و بركات آن از برترین آثار است.
الصلاة رأس العبادةِ. «نماز سر عبادت است»

پس نماز چون روزه نیست كه اگر انسان در سفر باشد و یا به بیمارى مبتلا گردد از گردنش ساقط و به شرط حضر و سلامت بدن، آن را بجا آورد. و یا مثل حج نیست كه در زمان استطاعت مالى در تمام مدت عمر یك بار بر او واجب گردد. و همانند جهاد نیست كه مشروط به سلامت جسمانى باشد. نماز از اصولى است كه در تمام مراحل زندگى در حیات آدمى پابرجاست و هرگز به بهانه سفر، نقص عضو، مرض و بیمارى، كمبود وقت و بهانه هاى دیگر از انسان ساقط نمى شود اگر در تمام لحظات زندگى انسانها از روزى كه بشر پا به عرصه این جهان خاكى گذاشت تا زمانى كه بشر از این عالم رخت بر مى بندد بتوان زمانى را لحاظ كرد كه در آن زمان نماز از انسان ساقط گردد باید آن زمان را ظهر عاشورا و آن شخص را امام حسین(علیه السلام)دانست. چون به جرأت مى توان گفت كه: سختتر و حساستر از شرایط امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا براى هیچ انسانى به وقوع نپیوست و در حقیقت امام به تنهایى تمام بلاهاى تاریخ را از دست شقىترین انسانها در طول تاریخ بشرى به جان خرید و لیكن از نماز خویش غافل نماند.

راستى پس شایسته و بجاست كه در زیارتشان بعد از سلام و درود بر ارواح پاكشان بگوئیم: اَشْهَدُ انك قد اقمت الصلاة. «من شهادت مىدهم كه تو نماز را اقامه كردى».

پس این همه توجه و عنایت به نماز، نشانه گویاترین پیام عملى امام به پیروان خویش است بر اینكه سرنوشت انسان با نماز در دین گره خورده است و آن كس كه براى نماز در دین جایگاه ویژه و خاص را قائل نیست در دینداریش تردید است. چون چگونه مى توان عزادار و سوگوار واقعى امام بود و در عین حال به نماز كه نزد امام آن همه اهمیت داشت را مهم نشمرد. و چگونه مى شود كه كسى براى امام عزادارى نماید در حالیكه حافظ نماز خود نباشد. خود را علاقمند به او بداند و نماز را سبك شمارد. براى او سینه بزند ولى دل به خدا نسپارد. براى او اشك بریزد ولى رشك الهى بر دل نداشته باشد. خود را شیعه و شاگرد مكتب او بداند ولى بارزترین، آرم و نشانى از تشیع و پیروى او را نداشته باشد.

طبل عزاى شهیدان كربلا را به صدا در آورد و صداى آن را به گوش دیگران برساند ولى گوشهاى خودش با آهنگ ناموزون شیاطین و صداى طبل ابلیس آشنا باشد و یقین داشته باشد كه امام و یارانش در روز عاشورا نمازشان را ترك نكردند ولى خود با كوچكترین بهانه به نماز پشت پا زند. كسى كه چنین رفتارى داشته باشد و در عین حال خود را از پیروان مكتب عاشورا بداند قطعاً پیام عاشورا و فرهنگ عاشورایى را درك نكرده است.

چون پیام نماز امام در ظهر عاشورا بدین معناست كه هیچ عاملى نمى تواند موجب ترك نماز شود و هیچ عذرى بر ترك آن پذیرفته نیست و نیز بزرگترین واقعه و حادثه زندگى نباید باعث فاصله افتادن نماز از وقتش گردد و صدق عبودیت عبد در همین است چنانچه در روایت آمده است كه على(علیه السلام) فرمودند:

اختبروا شیعتى بخصلتین المحافظةُ على اوقات الصلاة والمواساتُ لاخوانهم بالمال، فَاِنْ لم تكونا فاعزب ثمّ اعزبْ.«شیعیان مرا به دو خصلت بیازمائید: مراقبت بر وقتهاى نماز و كمك مالى به برادران دینى خود و اگر چنین نباشند از آنها فاصله بگیر، فاصله بگیر»
بنابر این نتیجه مى گیریم كه نماز ظهر عاشورا در خطیرترین و حساسترین زمان، حداقل این پیام را بدنبال دارد كه شیعه راستین امام حسین(علیه السلام) باید دو نشان داشته باشد تا بتواند پیروى خود را از آن امام بزرگوار ثابت كرده باشد. یكى داشتن روح تعبد و تسلیم پذیرى و دیگر اهتمام داشتن به اوقات نماز در تمام حالات زندگى كه این دو، آرم و نشان شیعه است. چون شیعه به معناى شیوع و پراكندن است و شیعه را بدان جهت شیعه گفته اند كه سنت و سیره پیشوایان معصوم(علیهم السلام) خود را در زمین ترویج و پراكنده مى سازند و بهترین طریق شیوع و ترویج مسلك و منش آنها طریق عملى است. چنانچه امام صادق(علیه السلام) فرمودهاند كونوا دعاة النّاس بغیر السنتكم. «مردم را با غیر زبانهایتان (با اعمالتان) به اسلام دعوت كنید»

باشد كه همه ما مسلمین خصوصاً نسل جوان در همه فراز و نشیب هاى زندگى چون پیشوایان خود عامل به دین باشیم و نماز را كه از اركان دین است همیشه پا بر جا بداریم و هرگز با هیچ بهانها ى از نماز و سایر اعمال عبادى فاصله نگرفته و ترك ننمائیم كه با این عمل مایه زینت رهبران دین و ائمّه معصومین(علیهم السلام) بشمار آئیم نه مایه زشتى شان. چنانچه رئیس مذهب شیعه امام صادق(علیه السلام) فرمودند: كونوا لَنا زَیْنا ولا تكونوا علینا شَیْنا.

«سعى كنید كه مایه زینت ما باشید نه موجب زشتى ما»

منبع :  الشیعه

شنبه 18/9/1391 - 17:19
اهل بیت

آنان كه در اطراف صحنه عاشورایى كربلا حضور داشتهاند علاوه بر بیان نزاع و درگیرى بین حق و باطل، نكات ظریف و دقیقى را حدیث كردهاند كه ما در این مقال در مقام بیان آن نكات نیستیم.

آنچه كه در صدد تبیین آن هستیم یك نكته از هزار نكته اى است كه به تواتر رسیده و از ظرائف برجسته ظهر عاشوراست. عمل و سیرهاى كه چون سایر سیر امام معصوم(علیه السلام) بر جبین عاشورایان تلألؤ مى كند و تا روز قیامت از افتخارات لشكر حق بوده و پیروان و یاران واقعى آن امام همام از آن عمل و سیره پیشواى خود بر عالمیان مباهات مى ورزند. و آن هم صلاة ظهر عاشوراى فرزند پاك زهراست. نمازى كه هم فریضه ظهر بود و هم نماز شهادت، هم نماز عشق بود و هم نماز طهارت.
راستى قیام براى نماز در آن حساسترین لحظات مصاف به چه معناست. چرا امام در ظهر عاشورا با اینكه از هر سو هدف تیرهاى دشمن بود به دو یار خود زهیر بن قین بجلى و سعید بن عبد الله حنفى فرمود شما مانع تیرهاى دشمن گردید تا من نماز را به پا دارم. آیا مگر در آن موقع اضطرار، امام معذور نبود؟

آیا اگر امام نماز را در اوّل وقتش اقامه نمى كردند و شربت شهادت مى نوشیدند مأجور نبود؟

و آیا خداوند در قیامت با آن همه ایثارش از ترك فریضه ظهر عاشورا از او سئوال و درخواست مى كردند؟

و آیا آن همه اخلاص و ایثار امام جایگرین دو ركعت نماز ظهر عاشوراى او نمى شد؟

و آیا نماز در اول وقتش واجب است كه امام مىبایست در لحظات اولیه آن نماز را اقامه كند؟

پاسخ تمام سئوالات مزبور این است كه اگر امام آن نماز ظهر را هم نمى خواند همان جایگاه و مقام را نزد بارگاه الهى دارا بود ولى آنچه كه موجب شد امام نماز ظهر را در آن حساسترین و بحرانى ترین لحظات حیاتش بخوانند چیزى دیگرى بود و انگیزهاى كه آن عمل را باعث گردید محور قیام او را شكل مى داد و آن دو انگیزه مهم بوده است كه اگر این دو عامل درك نگردد به نظر مى رسد كه پیام عاشورا بصورت كامل درك نشده است. آن دو عنصر عبارتند از:

الف ـ روح عبودیت و تسلیم پذیرى امام(علیه السلام) در مقابل معبود خویش.

ب ـ توجه دادن و اهمیت به نماز و نقش و سازندگى آن.

روح عبودیت امام(علیه السلام)

تردیدى نیست در اینكه تجلى ایمان آدمى در عبودیت او نهفته است و دأب و سیره همه انبیاء و اولیاء الهى بر این بوده است كه در مقابل معبود و خالق خویش تسلیم بوده اند. با دقت و توجه در رفتار و اعمال ائمّه معصومین(علیهم السلام) به این نتیجه مى رسیم كه همه كمالات معنوى و درجات عرفانى و مراتب روحانى آنها محصول روحیه تعبد پذیرى در مقابل عظمت خالق و پست شمردن و عدم اعتنا به قدرتهاى پوشالى و تصنعى بوده است. عظم الخالق فى انفسهم فَصَغُرَ مادونه فى اعینهم. «خداوند درنظر آنان بزرگ است و غیر او در دیده آنها كوچك»

سیره عملى آنها مبیّن این نكته است كه دیندارى با ایستادگى در مقابل دستورات و تعالیم دین، زمانى كه منافع مادى انسان در تعرض دیگران است یا جان آدمى در معرض مخاطره باشد قابل جمع نیست و دیندار واقعى به كسى گفته نمى شود كه دین را براى حفظ منافع مادى و شخصى طلب كند و دین را براى آن اختیار نكرده است كه همیشه حافظ منافع او باشد و هرگاه آن منافع در اثر حوادث روزگار متزلزل گردید آن را رها سازد. دین ابزار آسایش و راحتى حیات او نیست كه با سلب آن در زندگى دین از او رخت بربندد. و دیندارى و ایمان حق تعالى باشعار تحصیل نمى شود.

چنین نیست كه هرگاه كسى بگوید من ایمان آوردهام خداوند بدون قراردادن او در معرض فتنه و آزمایش، ایمانش را امضاء نماید.
احسب النّاس اَنْ یتركوا ان یقولوا امنا وهم لایفتنون. ولقد فتنا الذین من قبلهم فلیعلمنَّ الله الذن صدقوا ولیعلمنّ الكاذبین.«آیا مردم پنداشتند كه همین كه بگویند ما ایمان آوریم رها مىشوند و مورد آزمایش قرار نمى گیرند و براستى كه ما امتحان كردیم آنان كه پیش از ایشان بودند باید علم خدا در مورد كسانى كه راست مى گویند و كسانى كه دروغ مى گویند تحقق یابد»
انسانهایى كه ادعاهاى بزرگى بر ایمان به معبودشان داشتند در طول تاریخ بشرى كم نبودند امّا همان انسانها همین كه در معرض امتحان و آزمایشات الهى قرار گرفته اند اولین چیزى را كه از كف داده اند دین و ایمانشان بوده است.

آرى گذشت ایام و تحول زمان و دگرگونى روزگار مهمترین عامل پیدایى ضمایر آدمى است.

فى تَقَلُّبِ الاحوالِ عِلمُ جواهِرِ الرجال.

«در تغییر و گردش حالات گوهرهاى مردان (عیب و هنر آنها) فهمیده شود»

عاملان به دین و دینداران حقیقى از عالمان به دین و دینداران زبانى با حوادث روزگار محك مى خورند هرگاه واقعهاى در زندگى فردى و اجتماعى اتفاق افتد و حیات انسانى را دستخوش ناملایمات قرار داده و از یكنواختى خارج سازد آنگاه معلوم خواهد شد كه دیندار واقعى و متعبد حقیقى كیست.

مادام كه حیات و زندگى آدمى نوسان پیدا نكند و در مسیر خود حالت قبض و بسط نداشته بلكه حالت سكون داشته باشد منافق در دید و منظر مردم به ایمان شهرت دارد.

اشتغال به یك منصب و مقام اجتماعى، دست یابى به مقامات علمى، اكتساب ثروت و متاع دنیوى، قرار گرفتن در محافل و مجامع عمومى، وقوع اختلافات و منازعات شخصى و دهها مسائل دیگر مى تواند از ابتلاآت و آزمایشات الهى بوده باشد.

اگر روحیات باطنى و اعمال ظاهرى انسان در همه این حالات ثابت ماند چنین فردى در دینداریش صادق است ولى اگر اندك تفاوتى در حالاتش ایجاد شود به همان اندازه نفاق در او رخنه كرده است.

این حالات استوار و ثابت در زندگى بزرگان دینى ما بسیار به چشم مى خورد. بزرگانى كه در دنیا با همه مصائب و مشكلاتى كه داشتند به پاى معامله با دین نمى رفتند نه با تطمیع حاكمان و متموّلان دین هاى آنان متزلزل مى شد و نه با تهدید معاندان و منافقان ذرّهاى از استقامتشان در دین كاسته مى شد. در حوادث روزگار حتى جانشان را ایثار مى كردند و نوامیس خویش را در معرض خطر مى انداختند و لیكن از دین خود ذره اى كوتاه نمى آمدند.

استقامت و پایدارى مداوم در مقابل دشمنان و تواضع و فروتنى و تسلیم محض در مقابل دستورات دین دو وصف متضاد و متعارضى است كه در دینداران واقعى جمع است. غرور همراه با خضوع، حرّیت همراه با عبودیت، رقت قلب و عطوفت با جسارت و شجاعت، ورع و تقوا با حكومت و قدرت، اقتدا و قدرت با دادگسترى و عدالت، وحشت با ترس و مبارزه با تسلیم از اوصاف متضادى است كه ما از سیره معصومین(علیهم السلام)مى آموزیم.

از صفات بارز نبى مكرّم اسلام و خلف بلا فصل او على(علیه السلام) و فرزندان پاكش(علیهم السلام) متصف بودن به این اوصاف بوده است. یعنى اوج غرور و خشم را در مقابل دشمنان خدا و طاغوتیان داشتند و كمال خضوع و فروتنى را در قبال تعالیم دین از خود نشان مىدادند. در مقابل غیر خدا حرّیت و آزادگى كامل و در قبال پروردگار عبد محض بودهاند. از عذاب الهى وحشت و در مقابل ظالمان و مستكبران حشمت خود را حفظ مى كردند. این سیره مستمر اولیاى دین بوده است كه به پیروان خود تعلیم داده اند. و همه اینها نتیجه روحیه عبودیت و تسلیم پذیرى مردان الهى است كه امام حسین(علیه السلام) در همه حالات زندگى خصوصاً در آخرین لحظات حیات با بركت خویش كه حساسترین دقایق زندگى را در روز عاشورا در مصاف با دشمنان سخت دل، با قیام در مقابل ذات حق و اقامه نماز از خود نشان داده اند.

پیام بلند این حركت امام(علیه السلام) مبیّن غایت و صلت عاشق با معشوق و مُحِب با محبوب خویش است كه این حلقه در سختترین شرایط گسستنى نیست. این است الگو و اسوه همه عاشقان حق و هر آن كس كه داعیه اطاعت محض و عشق به وصال حق را درسر دارد باید چنین باشد كه سراسر زندگى شهداى ما در نظام مقدس اسلامى ثابت كننده همین حقیقت بوده است.

ادامه دارد...

شنبه 18/9/1391 - 17:18
اهل بیت

درس های عاشورا

درس های عاشورا همواره بحثی زنده، حیات بخش و حركت آفرین است . هر چند این رویداد در مكان و زمان محدودی به وقوع پیوست، اما درس های آن ویژه زمان و مكان مشخصی نیست . اگر تا دیروز عده ای می پنداشتند كه عاشورا حادثه ای مقطعی است، امروز با توجه به تعالیم عاشورایی امام خمینی و در نتیجه استقرار حكومت اسلامی، باید به عنوان رویدادی تلقی شود كه در طول تاریخ می تواند درس آموز بوده و پایه های ستم و استبداد را از بیخ و بن براندازد:
«واقعه عظیم عاشورا از سال 61 هجری تا خرداد 42 و از آن زمان تا قیام حضرت بقیة الله ارواحنا لمقدمه الفداه، در هر مقطعی انقلاب ساز است .»
پس از سال 61 هجری، این رویداد در عرصه رفتار سیاسی الگوی بسیاری از حركت ها شده است: حركت توابین، مردم مدینه، قیام مختار، نهضت زیدبن علی، قیام محمد نفس زكیه و ابراهیم فرزندان عبدالله ... تا قیام و نهضت مقدس ملت ایران به رهبری امام خمینی همه و همه با الهام از عاشورا سازماندهی شده اند . اقبال لاهوری، استقلال و نجات پاكستان را مرهون قیام عاشورا دانسته گاندی، نیز، نهضت عاشورا را الهام بخش خود در رهایی هندوستان می داند . ما در این مقال، در صدد تجزیه و تحلیل قیام و انقلاب هایی كه در پی رویداد عاشورا صورت گرفته اند نیستیم و همچنین در پی صداقت و یا درستی و نادرستی این نهضت ها نیز نیستیم; ما بر آنیم كه اشاره كنیم كه رویداد عاشورا در گذشته در عرصه رفتار سیاسی منشا حركت هایی علیه حاكمان ستم در دوره های گوناگون بوده و هست . و در یك كلمه اگر نهضت بزرگ عاشورا را الگو و اسوه همه حركت های حق طلبانه و عدالت خواهانه بنامیم و بدانیم سخنی به گزاف نگفته ایم . مصعب ابن زبیر با این كه خود را رقیب امام حسین (علیه السّلام) برای حكومت می دانست می گوید:
«و ان الاولی بالطف من آل هاشم
تاسوا فسنوا الكرام التاسیا
مردان بزرگواری از آل هاشم در برابر ستم مقاومت نشان دادند كه برای بزرگان تاریخ نمونه و الگو است .»
بسیاری از نویسندگان، شاعران و تاریخ نگاران مسلمان و غیر مسلمان از درس آموزی این رویداد برای همه جهانیان سخن گفته اند . از باب نمونه یكی از نویسندگان مصری به نام عباس محمود عقاد، با قلم توانایش در كتاب: «ابوالشهداء حسین بن علی (علیه السّلام)» چنین می نویسد:
«نه تنها مسلمانان بلكه غیر مسلمانان از این حادثه درس جوانمردی، ایثار و مقاومت در برابر ستمگران گرفتند . از سفیر مسیحی كه در همان مجلس یزید به او اعتراض كرد بگیریم تا برسیم به قرون میانه، تا روزگار خودمان .»
آری عاشورا از چنان عمق و غنایی برخوردار است كه تا پایان تاریخ، پیام آور ارزش های والای انسانی و الهام بخش انسان های آزاده و خداجو خواهد بود . عاشورا دانشگاهی است كه همه طبقات از زن و مرد، كوچك و بزرگ، باسواد و بی سواد، سیاه و سفید، مسلمان و غیر مسلمان از آن درس می آموزند و در این دانشگاه همواره استادان بنامی چون: حسین بن علی (علیه السّلام)، قمر بنی هاشم، زینب كبری و دیگر عاشورائیان تدریس می كنند . ولی متاسفانه ما تاكنون نتوانسته ایم ارزش های عاشورا را آن چنان كه شاید و باید به جوامع جهانی بشناسانیم . در یكی از فیلم هایی كه بر ضد اسلام به وسیله B . B . C با نام شمشیر اسلام، تهیه شده، بخش مهمی از آن را عزاداری و سوگواری های دوستداران امام حسین (علیه السّلام) تشكیل می دهد . مفسر این فیلم می گوید:
«باید مراقب بود كه اگر این عزاداری ها و این همه عشق هدف دار شود و به سوی قلب غرب نشانه رود، دیگر هیچ سلاحی نمی تواند در برابر آن مقابله كند .»
با توجه به سخنان فوق، مهم جهت دار شدن مراسم عاشورا و شناخت درس های آن در ابعاد گوناگون است .
فداكاری و ایثار، صبر و استقامت، شهادت و شجاعت، تعهد و مسؤولیت، صداقت و وفاداری، قاطعیت در راه هدف، دفاع از امامت و ولایت، دفاع و پاسداری از دین و ارزش ها، تولی و تبری، ستیز با ستم و ستمگران، با فساد و مفسدان، دستور به نیكیها، پرهیز از بدیها و زشتیها، انس با قرآن، ترویج فرهنگ نماز، نهراسیدن از نیروی دشمن، پرهیز از سستی و تنبلی در برابر تجاوز به ارزش ها، افشای چهره دشمنان اسلام، توجه به معنویات حتی در جبهه جنگ، نفی نژادپرستی، توبه، دعا، استغفار، تسلیم در برابر خدا، قیام برای خدا و ... بخشی از درس های عاشورا است . البته همین درس ها كافی است كه یك ملت را از ذلت به عزت برساند و همین درسها می تواند جبهه كفر و استكبار را شكست بدهد . همان گونه ملت ایران با الهام از همین درس های عزت بخش استبداد و استعمار را به زانو درآورد و باز همین درس ها بود كه نقش خود را در جنگ تحمیلی به نمایش گذاشت .
آن چه آوردیم فهرست بخشی از درس ها و آموزه های عاشورا بود . صدها بلكه هزارها هزار درس از رویداد عاشورا می توان آموخت . شرح و تفصیل درس های یاد شده در این مقال نمی گنجد . از این روی، به شرح نمونه هایی از درس ها در عرصه رفتار سیاسی بسنده می كنیم:

1 . عدالت خواهی و ستم ستیزی

ستیز با ستم و ستمگران به ویژه حاكمان ستم و بر پایی عدل یكی از درس های عاشورا در عرصه رفتار سیاسی است . عاشورا به ما می آموزد كه انسان مسلمان نمی تواند در برابر ستم و ستمگران سكوت كند و بی تفاوت بماند; اگر سكوت كرد در حكم همان ستمكار است . امام حسین (علیه السّلام) در یك سخنرانی كه در منزل «بیضه » در برابر سپاهیان حر فرمودند:
«ای مردم . رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: اگر كسی حاكم ستمگری را ببیند كه حلال خدا را حرام می كند، عهد و پیمان الهی را می شكند، و با سنت رسول خدا مخالف است، و با بندگان خدا به ستم و بیدادگری رفتار می كند، پس با گفتار و كردار در برابرش نایستد بر خداست كه این فرد را نیز با همان حاكم ستمكار محشور كند .»
آن بزرگوار سپس از بنی امیه و پیروان آنها به عنوان نمونه و مصداقی از سخنان پیامبر گرامی اسلام یاد كرده و می فرماید:
«مردم آگاه باشید كه بنی امیه و اتباع آنها پیرو شیطانند و از پیروی و بندگی خدای بخشنده سرپیچی كرده اند، فساد و تباهی را آشكار ساخته اند و حدود الهی را تعطیل كرده اند و اموال مردم را به خود اختصاص داده اند . حرام خدا را حلال و حلالش را حرام كرده اند . من از هر كس شایسته ترم كه وضع موجود را تغییر دهم ... پس لازم است از روش من پیروی كنید زیرا عمل من برای شما حجت و سرمشق است ...»
از سخنان یاد شده چند نكته اساسی زیر استفاده می شود:
1 . مبارزه با ستم ستمگران و متجاوزان به حدود و قوانین دین واجب است . این برنامه باید سر لوحه زندگی امت اسلامی در گستره تاریخ در هر سرزمینی باشد .
2 . سكوت در برابر حاكم ستم، گناهی بس بزرگ و در حد گناه همان حاكم ستم است .
3 . حكومت یزیدی از مصادیق حاكمان ستم و متجاوزان به حدود و قوانین الهی است . از این روی مبارزه با او نیز تكلیف الهی است .
امام در نامه ای به مردم كوفه می نویسد:
«فلعمری ما الامام الا الحاكم بالكتاب، القائم بالقسط، الدائن بدین الحق، الحابس نفسه علی ذات الله; به جان خودم سوگند، امام و پیشوا تنهاكسی است كه برابر كتاب خدا داوری كند . دادگر و متدین به دین حق باشد . وجود خویش را وقف و فدای فرمان خدا كند .»
امام حسین (علیه السّلام) در همین نامه سخنان مردم كوفه را كه نوشته بودند: «لیس لنا امام; ما امام نداریم، تایید كرده است، چرا كه آن بزرگوار یزید را دارای شرایط امامت و حكومت نمی داند . زیرا كه اجرای حق و عدالت، عمل به كتاب خدا از شرایط امام و حاكم است و یزید هیچ یك از این شرایط را ندارد .

2 . درس عزت

یكی دیگر از درس های عاشورا در عرصه رفتار سیاسی، درس عزت است . امام حسین (علیه السّلام) و دیگر عاشورائیان با گفتار و عمل خود به ما آموختند كه برخورد مسلمانان با یكدیگر چه در داخل كشور و چه با خارج كشور باید از موضع عزت باشد . چرا كه در فرهنگ اسلامی، مسلمان عزیز است و هرگز نباید تن به ذلت و خواری بدهد . ذلت و خواری با مسلمانی قابل جمع نیست . بنابراین، مسلمانی كه ذلت را پذیرفته مسلمانی اش كامل نیست . بر این اساس دو نوع زندگی خواهیم داشت: زندگی ذلیلانه و زندگی عزتمندانه . زندگی عزتمندانه در پرتو پذیرش ولایت خدا و اولیاء خدا، و زندگی ذلیلانه در پرتو پذیرش ولایت كفر و شرك و دشمنان خداست . همراهی و دوستی با دشمنان خدا نیز ذلت و خواری است . بر همین اساس قرآن كریم می فرماید:
«یا ایها الذین امنوا لا تتخذوا عدوی و عدوكم اولیاء;
ای مؤمنان، دشمن من و دشمن خود را به ولایت بر نگیرید .»
عزت در سخن و عمل همه عاشورائیان تجلی دارد، ولی در سخن و عمل امام حسین (علیه السّلام) از همه بیش تر . همه این بزرگواران مرگ با عزت را زندگی و زندگی با ذلت را عین مرگ می دانستند . یكی از شعارهای امام حسین (علیه السّلام) در روز عاشورا این بود:
الموت خیر من ركوب العار
و العار خیر من دخول النار . مرگ از پذیرش ننگ بهتر، و ننگ از ورود در آتش سزاوارتر است .»
و نیز آن بزرگوار در روز عاشورا می فرمود:
«این ناكس پسر ناكس مرا به پذیرش یكی از دوكار ناچار كرده است . یا شمشیر كشیدن و كشته شدن و یا پذیرش ذلت . ذلت از خاندان ما به دور است . هیهات كه ذلت و زبونی را اختیار كنم . نه خدا به ذلت من راضی است، نه رسول خدا و نه مؤمنان و نه دامن های پاكی كه مرا تربیت كرده اند . همچنین مردان غیرتمند و آزاده، كشته شدن را بر پیروی از انسان های پست ترجیح می دهند .»)
آری، امام حسین (علیه السّلام) در دامن پدر و مادری تربیت شده است كه مرگ با عزت را زندگی، و زندگی با ذلت را عین مرگ می دانست:
«فالموت فی حیاتكم مقهورین و الحیاة فی موتكم قاهرین .»
آن بزرگوار در جای دیگری می فرماید:
«و الله لا اعطیكم بیدی اعطاء الذلیل و لا افر فرار العبید; (27) به خدا سوگند همانند افراد فرومایه تسلیم شما نمی شوم و مانند بردگان نیز فرار نمی كنم .»
عزت حسینی به او اجازه نمی دهد كه برای این كه چند روز بیش تر زنده بماند با فردی همانند یزید بیعت كند . چرا كه بیعت با یزید به معنای تایید حكومت و كارهای ناپسند او است . چنین كاری نه تنها شایسته آن امام همام كه حتی یاران او نیز نیست .
در سخنان یاد شده، امام (علیه السّلام) به ما می آموزد كه در برابر غیر خدا عزیز و سربلند باشید و تنها در پیشگاه خدا متواضع باشید .
آن بزرگوار در جای دیگر می فرماید:
«فانی لا اری الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما; من در چنین محیط ذلت باری مرگ را جز سعادت و زندگی با این ستمگران را جز رنج و نكبت نمی دانم .»
سخنان و رفتار امام حسین (علیه السّلام) و دیگر عاشورائیان درس است به همه شیعیان به ویژه كارگزاران نظام اسلامی و هشداری است به كسانی كه خود را شیعه می دانند ولی در این حال خود را در اختیار غیر خدا قرار داده و مرعوب و تسلیم قدرت های بزرگ شده اند و دیگران را نیز به این ذلت فرا می خوانند .

شنبه 18/9/1391 - 17:17
اهل بیت

یكی از اساسی ترین ابعاد حادثه عاشورا، درس ها و عبرت های این نهضت است.
درس های عاشورا همواره بحثی زنده، حیات بخش و حركت آفرین است . هر چند این رویداد در مكان و زمان محدودی به وقوع پیوست اما درس های آن ویژه زمان و مكان خاصی نیست. عدالت خواهی و ستم ستیزی، عزت، پاسداری از اسلام و ارزشهای اسلامی، شهادت در راه خدا، جمع میان سیاست و معنویت، امر به معروف و نهی از منكر از جمله درس های مهم در عرصه رفتارسیاسی رویداد عاشورا است.

 

 

مقدمه

 

در باره رویداد عاشورا بسیار گفته و نوشته اند . باز هم جای گفتن و نوشتن باقی است، چرا كه این رویداد از چنان ابعاد بزرگ و گسترده ای برخوردار است كه هر چه بیش تر به تحلیل و بررسی آن پرداخته شود زوایای نوتر و تازه تری از آن آشكار خواهد شد .
قیام عاشورا از سال 61 هجری تا امروز همچون چشمه ای جوشان و خروشان از آب زلال و گوارای خود تشنگان معرفت و حقیقت را سیراب كرده، و الهام بخش بسیاری از نهضت های حق علیه باطل بوده است . انقلاب اسلامی، به رهبری امام خمینی (رحمة الله علیه) از عاشورا الهام گرفت . ماندگاری و پایایی آن نیز در گرو بهره گیری از درس ها و عبرت های آن است . درس های عاشورا در گستره زمان و زمین همچنان ادامه دارد، چرا كه در ادبیات عاشورا آمده است:
«كل یوم عاشورا و كل ارض كربلا و كل شهر محرم .»

یعنی درگیری حق جویان و عدالت خواهان با باطل و ستمگران همیشگی است . رویداد عاشورا در تاریخ همواره قابل تكرار است . از این روی، عاشورا رسالت بزرگی را بر دوش همه دینداران به ویژه آگاهان جامعه نهاده است . همگان پس از شناخت ابعاد آن موظف اند خود و جامعه خود را با آن مقایسه و از آن درس و عبرت بیاموزند، چرا كه زنده بودن تاریخ به ترسیم و تصویب آن و سنجش خودمان با آن است .
سخن ما در این گفتار با عنوان: «درس ها و عبرت های عاشورا در عرصه رفتار سیاسی » در باره یكی از اساسی ترین ابعاد این حادثه بزرگ است كه در دو بخش آن را پی خواهیم گرفت:
الف . درس های عاشورا;
ب . عبرت های عاشورا .
پیش از آن یادآوری چند نكته مفید و مناسب می نماید:

1 . تفاوت درس و عبرت

درس گرفتن از قیام عاشورا یعنی گفتار و رفتار عاشورائیان را در زندگی فردی و اجتماعی، الگو و اسوه قراردادن . در نهضت عاشورا با قهرمانان و الگوهایی روبه رو هستیم كه با گفتار و رفتار خود حادثه ای بس بزرگ آفریدند، حادثه ای كه می توان برای شیعه و مسلمانان بلكه همه جهانیان الگوی مناسب و كارآمدی باشد .
عبرت: واژه «عبرت » از ریشه «عبور» و گذشتن از چیزی به چیز دیگر است .
به اشک چشم «عبره » گفته می شود،  چون اشک از چشم عبور می كند . در تعبیر خواب نیز، این واژه به كار رفته، چون انسان را از ظاهر به باطن منتقل می كند . به همین مناسبت به حوادثی كه به انسان پند دهد «عبرت » گویند، چون انسان را به یك سلسله تعالیم كلی راهنمایی می كند .
بنابراین، عبرت آموزی یعنی از حال به گذشته رفتن و گذشته را بررسی و از آن پند گرفتن است . عبرت آموزی از حادثه عاشورا به این معناست كه انسان همواره آن را مورد مطالعه قرار داده و جامعه خود را با آن مقایسه كند تا بفهمد در چه حال و وضعی قرار دارد، چه چیزی او را تهدید می كند و چه چیزی برای او لازم است .
با این بیان، تفاوت اساسی بین درس و عبرت وجود ندارد; چرا كه عبرت آموزی نوع دیگری از درس است، اما درس از راه عبرت گیری . با این توضیح كه ما در درس آموزی نقطه های اوج و خوبی ها را می بینیم و آن ها را به عنوان اسوه و سرمشق معرفی می كنیم . اما در عبرت آموزی، تنها به خوبی ها و الگوهای مثبت نگاه نمی كنیم بلكه بدی ها و زشتی ها و نامردمی ها را نیز می بینیم و از آن به گونه ای دیگر درس می آموزیم . به گفته استاد شهید مطهری: حادثه عاشورا دو صفحه دارد: سفید و نورانی، تاریك و سیاه . صفحه سفید قهرمانانی چون امام حسین (علیه السّلام) و قمر بنی هاشم و صفحه سیاه قهرمانانی چون یزید، ابن زیاد و عمر سعد دارد . در بحث عبرت ها به صفحه سیاه و تاریك و جنایت های آنان نیز توجه می شود .

2 . اهمیت بحث در اندیشه اسلامی

هر چند برخی درس آموزی و عبرت گیری از تاریخ را نفی كرده اند،  ولی بر اساس بینش اسلامی، این موضوع مورد تایید و تاكید منابع دینی ماست . قرآن و روایات در بسیاری از موارد ما را به درس آموزی و عبرت گیری از تاریخ فرا خوانده اند . از باب نمونه: قرآن پس از طرح داستان حضرت یوسف و برادرانش و همچنین انحراف زلیخا و عفاف و پاكدامنی یوسف و دیگر مسائل می فرماید:
«لقد كان فی قصصهم عبرة لاولی الالباب; در قصه های آنان برای صاحبان خرد عبرت است .»
امامان بزرگوار شیعه نیز بر این مساله تاكید كرده اند . به عنوان نمونه: علی (علیه السّلام) به یكی از كارگزارانش می نویسد:
«و اعتبر بما مضی من الدنیا لما بقی منها، فان بعضها یشبه بعضا و آخرها لاحق باولها; از گذشته دنیا، برای مانده و آینده آن پند و عبرت گیر . چرا كه پاره های تاریخ با یكدیگر همانندند و پایانش به اولش می پیوندد .»
آیات و روایات در این باره فراوان است . در این جا به همین دو نمونه بسنده می كنیم .

3 . ابعاد بحث

عبرت های عاشورا، از دو زاویه درخور بحث و بررسی است:
الف . از بعد تاریخی; از این بعد محقق با مطالعه و تحلیل چند مقطع از تاریخ اسلام به علت یا علل این فاجعه بزرگ دست می یابد . چرا كه این قیام بزرگ بدون مقدمه و زمینه قبلی نبود بلكه مقدمات بسیار از دیر زمان زمینه های آن را فراهم كرده بود . بنابراین، اگر از این بعد بخواهیم به این رویداد نگاه كنیم باید به حدود پنجاه سال پیش از آن برگردیم و پس از بررسی حوادث گذشته به تحلیل روی كارآمدن یزید و فاجعه عاشورا بپردازیم .
ب . از بعد نظری; در این جا به اصول و عواملی كه در این رویداد نقش داشته اند باید پرداخته شود . به دیگر سخن، در فرهنگ اسلامی، تعیین سرنوشت جامعه و تاریخ به دست انسان است:
«ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم .

ذلك بان الله لم یك مغیرا نعمة انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم .»
جامعه و تاریخ همانند دیگر پدیده ها دارای ضابطه و قانون است، و قوانین حاكم بر آنها همانند قوانین حاكم بر دیگر پدیده ها ثابت و غیر قابل تغییر است:
«و لن تجد لسنة الله تبدیلا .»
خداوند حتی به جامعه مؤمنان خطاب می كند كه اگر آنان از ایمان خویش روی برگردانند طولی نخواهد كشید كه گروهی را جایگزین آنان خواهد كرد .
بر این اساس پیدایش، بقا، رشد و حركت و نابودی جوامع در گذشته و حال و آینده پیرو اصول و قانونهایی است كه با دقت در منابع و متون دینی می توان به پاره ای از آن ها و یا همه آن ها دست یافت . در این گفتار، در صدد بیان و تشریح این اصول نیستیم، بلكه می خواهیم با مطالعه تاریخ، اصولی و عواملی را كه سبب رویداد عاشورا شده اند شناسایی كنیم . در این نگاه هر چند مطالعه و تحلیل مقاطع گذشته تاریخ در پنجاه سال پس از رحلت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای پژوهش گر لازم است ولی طرح همه آن ضرورتی ندارد، پژوهش گر از آن تحقیقات در این نگاه بهره می گیرد .
هر چند هر دو نگاه مفید درس آموز است، ولی در این پژوهش حادثه كربلا را از نگاه دوم مورد بحث قرار می دهیم، یعنی به پاره ای از اصول و عواملی كه زمینه ساز حادثه عاشورا شده اند اشاره خواهیم كرد .
4 . از قیام عاشورا تحلیل های گوناگونی ارائه شده است . یكی آن است كه عاشورا از اسرار الهی و تكلیفی ویژه برای امام حسین (علیه السّلام) بوده است و هیچ فرد و یا معصوم دیگری چنین وظیفه ای نداشت است . اگر این تحلیل را بپذیریم، سخن گفتن از عاشوراهای دیگر و همچنین درس و عبرت گیری از رویداد عاشورا در ابعاد گوناگون از جمله در عرصه رفتار سیاسی بی معنی خواهد بود، چرا كه وظیفه اختصاص مجالی برای الگوبرداری باقی نمی گذارد . ولی این تحلیل از سوی متفكران اسلامی، از جمله شهید مطهری به عنوان یكی از تحریف های معنوی عاشورا نقد و رد شده است . اما در تحلیل های دیگر حركت و قیام امام (علیه السّلام) می تواند الگو و سرمشق هر مسلمانی به ویژه رهبران جامعه باشد . همان گونه كه خود آن حضرت خواستار آن بوده اند: «و لكم فی اسوة » . بنابراین، قیام امام حسین (علیه السّلام) از ابعاد گوناگون مادی و معنوی، فردی و اجتماعی، اخلاقی، سیاسی، نظامی، فرهنگی می تواند الگو و سرمشق باشد . و در نتیجه استنتاج سنت ها و قواعدی از این حادثه در وضعیتی همانند وضعیت روزگار امام حسین (علیه السّلام) امكان پذیر خواهد بود .

ادامه دارد...

شنبه 18/9/1391 - 17:16
اهل بیت

درك پیام عاشورا و الگوگیرى از آن در گرو درك حقیقت قیام كربلا وارائه تفسیر صحیح از آن و شناخت و مبارزه با تحریفاتى است كه ممكن است در این حادثه رخ دهد.


در طول تاریخ، عالمان روشن‏ضمیر شیعه، پیوسته نگهبانى از این سنگربزرگ را به عهده داشته‏اند و استاد شهید آیةالله مرتضى مطهرى یكى ازاین عالمان دردآشنایى است كه در زدودن تحریفات از حركت عاشوراو نشان دادن چهره سازنده آن تلاش كرده است. بررسى كاملدیدگاههاى ایشان در باره حركت سیدالشهدا(ع) و پیامها و پیامدهاى آنو آفاتى كه متوجه تحلیل‏ها و تفسیرهاى این نهضت شده است وكاستى‏هایى كه از نظر ایشان در این زمینه وجود دارد ومسؤولیتى كهبر عهده محافل علمى و حوزوى وعالمان اسلامى مى‏باشد، نیازمند چندمقاله مستقل وگستره است كه اینك از محدوده و حوصله این
ویژه‏ نامه بیرون است. اما خالى گذاشتن این مجموعه از یك مقاله محدود و انعكاس اجمالى دیدگاههاى ایشان را نیز نپسندیدیم. آنچه پیش روى دارید به تناسب دفتر سوم ویژه‏نامه و به عنوان بازخوانى ومرورى كوتاه بر بخش عمده‏اى از نظرات آن شهید عزیز به تناسب محور اصلى موضوعات این شماره، نگاشته شده است.
نویسنده با توجه به اسوه بودن حركت سیدالشهدا(ع) براى همه آزادى‏خواهان و غیرتمندانعالم،ابتدا به تبیین درس‏هاى عاشورا همچون: شخصیت یافتن جامعه اسلامى، و احیاى امر به معروفونهى از منكر در نگاه آن دانشمند شهید پرداخته است، آنگاه از همین منظر خطر تحریف و عواملآن‏را مورد بررسى قرار داده و در ادامه به رسالت علما و مسؤولیت مردم در مبارزه با تحریفاشاره‏كرده است.
مقاله در بخش پایانى، مسؤولیت عالمان در نظام اسلامى را یادآور شده و آورده است با توجهبه‏حضورعلما در مسؤولیتهاى حكومت، براى مقابله بابدعتها وظیفه مضاعفى بر دوش آنان استچراكه‏بیش از گذشته باید از ایمان و اعتقادات صحیح‏ ودست ‏آوردهاى اسلام ناب محمدى(ص)پاسدارى كنند.
دقت و مطالعه عمیق و تحلیلى در قیام امام‏ حسین(ع) نشان مى‏دهد كه این حادثه اگر چهدر مكان خاصى اتفاق افتاده و محدود به زمان معینى بوده است اما حقیقت آن، مطلق و مجرداز زمان و مكان بوده و خاصیت الگوپذیرى در ذات آن نهفته است. واقعه كربلا الگویى براى رهبرى انقلابها و ایجاد تحولات بنیادین در جامعه بوده، تجربه پر ارزشى در اصلاح جوامعانسانى، راست كردن كجى ‏ها، زدودن فسادها و انحراف‏ها به شمار مى ‏رود.
حماسه نینوا در طول تاریخ اسلام الگوى كامل براى شكل‏گیرى تحولات سیاسى درقلمرو جهان اسلام بوده است و در یك كلام، ضامن بقاى اسلام راستین به شمار مى‏آید. پرواضح است كه درك پیام عاشورا و الگوگیرى از آن براى ایجاد تحول عمیق و سازنده درجامعه و رسیدن به جامعه مطلوب در گرو درك حقیقت قیام كربلا و ارائه تفسیر صحیح از آنو شناخت و مبارزه با تحریفاتى است كه خواسته و ناخواسته به دست تحریف‏گران، درتحلیل و تفسیر این قیام و بهره جستن از آن رخ مى‏ نماید.
به موازات استمرار این نهضت و حركت جوشان آن، عالمان روشن‏ ضمیر شیعه نیزپیوسته نگهبانى از این جبهه بزرگ را به عهده گرفته و از «اسلام مجسم» به خوبى پاسدارىكرده‏اند. از جمله عالمان دردآشنایى كه در دهه‏هاى اخیر بر این امر اهتمام ورزیده و درزدودن بر چسب‏هاى ناروا و تحریف از حركت عاشورا و نشان دادن چهره سازنده آن مجاهده كرده است استاد شهید آیت الله مرتضى مطهرى است.
درس آموزى از عاشورا از یك سو و پاسدارى آن از خطر تحریف از جمله محورهاى مورد توجه ایشان از تفسیر و تحلیل این قیام است كه به ترتیب در این مقاله بازگو شده است.

 

الف. آموزه‏هاى قیام حسینى

استعداد شبیه ‏سازى در حادثه عاشورا
از دیدگاه شهید مطهرى «كسانى كه به خاطر یك سلسله اصول و مبادى قیام مى‏ كنندونهضت مى‏ نمایند در حقیقت به همه جهانیان بعد از خودشان پیامى دارند و به اصطلاح معروف وصیتى دارند. آیندگان باید با پیام آنها آشنا باشند و نداى آنها را بشناسند».(1)
قیام امام‏ حسین(ع) نیز از آن دست قیام هایى است كه بر اساس اصول بنیادین اسلام، باروش شناخته شده اسلام و برگرفته از سیره نبوى و علوى سامان یافته و داراى پیام و وصیت شفّاف براى آیندگان است. اگر چه این نهضت صرفاً براى شبیه‏ سازى و كپى ‏گیرى معمارى نشده است اما به گونه‏ اى طراحى شده است كه استعداد شبیه‏ سازى در آن وجود دارد. شهیدمطهرى معتقد است:
«انسان وقتى تاریخ حادثه عاشورا را مى ‏خواند، استعدادى براى شبیه‏ سازى در آن مى ‏بیند. همان طور كه قرآن براى آهنگ‏ پذیرى ساخته نشده ولى این طور هست و حادثه كربلا هم براى شبیه ‏سازى ساخته نشده ولى این طور هست. من نمى ‏دانم و شاید شخص اباعبدالله در این مورد نظر داشته است...متن تاریخ این حادثه، گویى اساساً براى یك ‏نمایشنامه نوشته شده است. شبیه‏ پذیر است، گویى دستور داده‏ اند كه آن را براى صحنه بودن بسازند.»(2)
این خاصیت در حادثه كربلا نه صرفاً یك نمایش توخالى و صورت‏سازى عارى ازحقیقت باشد بلكه به خاطر رازى است كه در آن نهفته است:
«آن راز این است كه اساساً خود این حادثه، تمام این حادثه تجسم اسلام است درهمه‏ ابعاد و جنبه‏ ها؛ یعنى راز اینكه این حادثه نمایش ‏پذیر و شبیه‏ پذیر است، این است‏ كه‏ تجسم فكر و ایده چندجانبه و چند وجه و چند بعد اسلامى است؛ همه اصول وجنبه ‏هاى اسلامى عملاً در این حادثه تجسم پیدا كرده است؛ اسلام است در جریان و درعمل و در مرحله تحقق.»(3)
«وقتى بخواهیم به جامعیت اسلام نظر بیفكنیم باید نگاهى هم به نهضت حسینى بكنیم.مى‏ ینیم امام‏ حسین(ع) كلیات اسلام را در كربلا به مرحله عمل آورده، مجسم كرده است ولى تجسم زنده و جاندار حقیقى و واقعى، نه تجسم بى ‏روح. انسان وقتى در حادثه كربلا تأمل مى‏ كند، امورى را مى ‏بیند كه دچار حیرت مى ‏شود و مى‏ گوید اینها نمى ‏تواند تصادفى باشد.وسرّ اینكه ائمه اطهار این همه به زنده نگه داشتن و احیاى این خاطره توصیه و تأكید كرده ونگذاشته‏ اند حادثه كربلا فراموش شود، این است كه این حادثه یك اسلام مجسم است.»(4)
بدین ترتیب ائمه اطهار خواسته ‏اند كه داستان كربلا به صورت یك مكتب تعلیمى وتربیتى همیشه زنده بماند.

تفسیر الگوساز

گام نخست در الگوپذیرى قیام عاشورا این است كه راز جامعیت اسلام در كربلا دركشود و بر اساس آن، تفسیرى صحیح از این حادثه ارائه گردد. در صورتى این نكته از عاشوراقابل برداشت است كه قرائتى الگوساز از آن صورت گیرد. بى ‏تردید پیشوایان دینى از زمان پیغمبر اكرم(ص) و ائمه طهار(ع) دستور اكید و بلیغ داده‏اند كه باید نام حسین بن على(ع)زنده بماند و باید سوگوارى آن حضرت هر سال تجدید بشود. سؤال اساسى این است كه چراچنین دستورى داده‏اند و چرا این همه به این موضوع اهتمام داشته‏ اند؟
از این رو تحلیل ما از قیام امام‏حسین(ع) تعیین كننده است. از نگاه شهید مطهرى حادثه عاشورا و تاریخچه آن، دو صفحه دارد؛ یك صفحه سفید و نورانى و یك صفحه تاریك، سیاه و ظلمانى. در نگاه دوم، قهرمان حادثه یزید بن‏ معاویه، عبیدالله بن زیاد، عمر سعد، شمروامثال اینها است. وقتى این صفحه تاریك مطالعه شود فقط ظلم است، جنایت است و رثاءبشریت، كه هیچ چیز غیر از گریه، زارى و مرثیه را نمى ‏طلبد اما اگر صفحه مقابل مطالعه شودقهرمان این صفحه نورانى حسین است و اهل بیت و اصحاب او. این صفحه دیگر جنایت وتراژدى نیست بلكه حماسه است، افتخار و نورانیت است، تجلى حقیقت، انسانیت و حق پرستى است. البته هر دو صفحه این واقعه یا بى ‏نظیر است یا كم‏ نظیر و باید به هر دوى آنهاپرداخت و آن را مورد تجزیه و تحلیل عبرت‏ آموز قرارداد، اما به قول آن استاد فرزانه:
«چرا ما صفحه نورانى این داستان را كمتر مطالعه مى ‏كنیم در حالى كه جنبه حماسى این‏ داستان صد برابر بر جنبه جنایى آن مى‏ چربد و نورانیت این حادثه بر تاریكى آن خیلى‏ مى ‏چربد»(5)
«اگر ما صفحه نورانى تاریخ حسینى را خواندیم آن وقت از جنبه رثائى ‏اش مى ‏توانیم استفاده كنیم و گرنه بیهوده است»  (6)
«پس اول باید قهرمان بودنش براى شما مشخص بشود و بعد در رثاى قهرمان بگرییدوگرنه رثاى یك آدم نفله شده بیچاره بى ‏دست و پاى مظلوم كه دیگر گریه ندارد و گریه ملتى براى او معنى ندارد. در رثاى قهرمان بگریید براى اینكه احساسات قهرمانى پیدا كنید، براى اینكه پرتوى از روح قهرمان در روح شما پیدا شود و شما هم تا اندازه‏اى نسبت به حقوحقیقت غیرت پیدا كنید، شما هم عدالت‏خواه بشوید. شما هم با ظلم و ظالم نبرد كنید، شماهم آزادى ‏خواه باشید، براى آزادى احترام قائل باشید، شما هم سرتان بشود كه عزت نفس یعنى چه، شرف و انسانیت یعنى چه، كرامت یعنى چه؟»(7)
بنابراین بر اساس یك تفسیر كه متاسفانه رواج هم یافته است پاسخ پرسش فوق این مى ‏شود كه ترغیب ائمه(ع) و اهتمام آنان در برپایى عزاى حسینى «براى این است كه تسلى خاطرى براى حضرت زهرا باشد.» در این صورت «خیال مى‏ كنیم حسین بن على در آن دنیامنتظر است كه مردم برایش دل‏سوزى كنند یا - العیاذ بالله - حضرت زهرا(س) بعد از هزاروسیصد سال آن هم در جوار رحمت الهى منتظر است كه چهار تا آدم فكسنى براى او گریه كنند تا تسلى خاطر پیدا كند (8)!»این نگاه نه تنها حیات‏بخش، پویا و حركت‏زا نیست بلكه به تعبیر شهید مطهرى مسخره و نتیجه‏ اى جز خرابى دین و ركود در جامعه ندارد.
اما در تفسیر دیگر، حركت سیدالشهدا(ع) اسوه است و براى همه آزادى‏ خواهان وغیرتمندان عالم طوفنده و جوشان است. در این تفسیر «حسین بن على درس غیرت به مردم داد، درس تحمل و بردبارى به مردم داد، درس تحمل شداید و سختیها به مردم داد. اینهابراى ملت درسهاى بسیار بزرگى بود. پس این‏كه مى ‏گویند حسین بن على چه كرد و چطورشد كه دین اسلام زنده شد، جوابش همین است كه حسین بن على روح تازه دمید، خونها را به جوش آورد، غیرتها را تحریك كرد، عشق و ایده ‏آل به مردم داد، حسّ استغنا در مردم به وجود آورد، درس صبر و تحمل و بردبارى و مقاومت و ایستادگى در مقابل شداید به مردم داد، ترس را ریخت، همان مردمى كه تا آن مقدار مى ‏ترسیدند، تبدیل به یك عده مردم شجاع و دلاور شدند.»(9)
از این منظر امام ‏حسین(ع) پیام‏ آور اسلام است، عاشورا نمایشگاهى مى‏ شود كه ابعادمختلف اسلام به نمایش گذاشته شده تا انسانهاى دیگر از آن الگو بردارى كنند و در هرجامعه ‏اى كه شرائط زمان امام حسین را پیدا كرد قیام حسینى به راه افتد. با این تفسیر امام‏ حسین(ع) دیگر مختص به یك زمان و مكان خاص نیست،براى همیشه تاریخ است وچون روحى در كالبد اجتماع حضوردارد. براى همین درسهاى بزرگ است كه استاد مطهرى اصراردارد حادثه كربلا در وجهه حماسى آن مورد تحلیل قرار گیرد و به یك سوژه بزرگ براى مسلمانان تبدیل گردد:
«این‏كه من تأكید مى‏ كنم كه حماسه حسینى و حادثه كربلا وعاشورا باید بیشتر از این جنبه مورد استناد ما قرار بگیرد، به خاطر همین درسهاى بزرگى است كه این قیام مى ‏تواند به مابیاموزد. من مخالف رثاء و مرثیه نیستم، ولى مى ‏گویم این رثاءو مرثیه باید به شكلى باشد كه در عین حال آن حس قهرمانى حسینى را در وجود ما تحریك و احیا كند. حسین بن على یك سوژه بزرگ اجتماعى است. حسین بن على در آن زمان یك سوژه بزرگ بود، هر كسى كه مى ‏خواست در مقابل ظلم قیام كند، شعارش «یا لثارات الحسین» (10) بود. امروز هم حسین بن على یك سوژه بزرگ است، سوژه ‏اى براى امر به معروف و نهى از منكر، براى اقامه نماز، براى زنده كردن اسلام، براى این‏كه احساسات و عواطف عالیه اسلامى در وجود ما احیا بشود.»(11)

نویسنده : مهدى پورحسین

پی‌نوشت‌ها:

[1]. شهید مطهرى، مرتضى، حماسه حسینى، مجموعه آثار، ج‏17، ص‏668.
[2]. همان، ص‏368.
[3]. همان، ص‏379.
[4]. همان، ص‏382.
[5]. همان، ص‏31.
[6]. همان، ص‏33.
[7]. همان، ص‏32.
[8]. همان، ص‏33.
[9]. همان، ص‏59.
[10]. مسند الامام الرضا، ج‏1، ص‏148.
[11]. حماسه حسینى، مجموعه آثار، ج‏17، ص‏59.

شنبه 18/9/1391 - 17:15
اهل بیت

درسهاى آموزنده

نگرش الهى، حماسى به نهضت عاشورا دستاوردهاى مهمى به همراه دارد كه یكى از آنها تسهیل پیام‏گیرى از این نمایش بى ‏همتاى اسلامى است.

شهید مطهرى با این نگاه پیام‏هایى را ازاین نهضت برداشت كرده‏اند كه در اینجا به اهم آنها اشاره مى ‏شود:

 

1. شخصیت یافتن جامعه اسلامى

پدیده‏هاى اجتماعى از جهت تأثیرى كه در خود اجتماع باقى مى‏ گذارند مختلف و گاهى متضادند. از این حیث بعضى ازپدیده‏هاى اجتماعى، روح اجتماع را تاریك و كدر مى‏ كند،ترس و رعب به وجود مى ‏آورد، و به اجتماع حالت بردگى و اسارت مى ‏دهد، ولى یك سلسله پدیده هاى اجتماعى است كه به اجتماع صفا و نورانیت مى‏ دهد، ترس اجتماع مى ‏ریزد، احساس بردگى و اسارت را از او مى ‏گیرد، به جایش جرأت، جسارات و شهامت به او مى ‏دهد. نوع دوم ازپدیده‏ هاى اجتماعى نعمتى است كه نصیب هر ملتى به سادگى نمى ‏شود. به تعبیر شهیدمطهرى سرمایه‏ اى است كه بالاتر از آن وجود ندارد:
«مسأله احساس شخصیت، مسأله بسیار مهمى است. از این سرمایه بالاتر براى اجتماع وجود ندارد كه در خودش احساس شخصیت و منش كند، براى خودش ایده آل داشته باشدونسبت به اجتماع هاى دیگر حس استغنا و بى ‏نیازى داشته باشد، یك اجتماع این طور فكركند كه خودش و براى خودش فلسفه مستقلّى در زندگى دارد و به آن فلسفه مستقل زندگى خودش افتخار و مباهات كند و اساساً حفظ حماسه در اجتماع یعنى همین كه اجتماع ازخودش فلسف ه‏اى در زندگى داشته باشد و به آن فلسفه ایمان و اعتقاد داشته باشد و او را برترو بهتر و بالاتر بداند وبه آن ببالد.(12)
نگاه حماسى به نهضت عاشورا است كه این حماسه را در ملت اسلام ایجاد مى ‏كند،جامعه حسینى را عزتمند و همراه با غرور مى‏ سازد و این هنر در قیام اباعبدالله(ع) وجوددارد و در جامعه آن عصر هم چنین اثر را به جاى گذاشت:
«بعد از شهادت امام‏ حسین(ع) یك چنین حالتى به وجود آمد، یك رونقى در اسلام پیداشد. این اثر در اجتماع از آن جهت بود كه امام‏ حسین(ع) با حركات قهرمانانه خود روح مردممسلمان را زنده كرد، احساسات بردگى و اسارتى را كه از اواخر زمان عثمان و تمام دوره معاویه بر روح جامعه اسلامى حكم فرما بود، تضعیف كرد و ترس را ریخت، احساس عبودیت را زایل كرد و به عبارت دیگر به اجتماع اسلامى شخصیت داد. او بر روى نقطه‏ اى در اجتماع انگشت گذاشت كه بعداً اجتماع در خودش احساس شخصیت كرد.»(13)
و این مهترین درسى است كه تا قیام قیامت مى ‏تواند الهام‏ بخش ملتهاى آزاده باشد به شرطى كه یاد حسین(ع) ومجالس حسینى از حد احساس فراتر رفته بر عقلانیت و تدبر دراین قیام افزوده شود. ملتى كه شخصیت دارد همه چیز دارد اما ملتى كه همه چیز دارد ولى شخصیت و هویت ندارد هیچ چیز ندارد؛ هویتى حسینى كه امروزه بیش از هر زمان دیگربراى ملل اسلامى مورد نیاز است.
در زمانى كه اموى ‏ها سرمست از بازیافتن سلطنت و پادشاهى، بر همه چیز دست انداخته شخصیت اسلامى را در میان مسلمین میراندند، شخصیت كوفیان را آن‏چنان لگدمال كردندكه پس از دعوت از فرزند پیامبر و حركت او به سوى شهرى كه روزى مركز خلافت اسلامى بود و افتخار شیعه على ابن ابى ‏طالب بودن را با خود داشت با شنیدن اسم ابن زیاد عقب نشسته و حسین(ع) را تنها گذاشتند؛ در این حال قیام امام‏ حسین(ع) آن‏چنان جوششى درآنان ایجاد كرد، آن‏چنان هویتى براى كوفیان به ارمغان آورد كه: «همین كوفه بعداز مدت سهسال انقلاب كرد و پنج هزار نفر توّاب از همین كوفه پیدا شد و سر قبر حسین بن على رفتند ودر آنجا عزادارى كردند، گریه كردند و به درگاه الهى از تقصیرى كه كرده بودند توبه كردند وگفتند ما تا انتقام خون حسین بن على را نگیریم از پاى نمى‏ نشینیم.»(14)
امروز نیز كه نظام قلدر پرور موجود در جهان به بهانه ‏اى خودساخته بر همه چیز چنگ انداخته و در صدد به انفعال كشاندن مسلمانان و هویت‏ زدایى از كشورهاى اسلامى است،مسلمانان باید غیرت و حمیت حسینى را سر مشق قرار داده، قهرمانانه در مقابل آنان ایستادگى كنند و بدانند كه ملت ایران با الهام از عاشورا و با بانك ابر مردى از تبار حسین دروحشت و ظلمت، نور هدایت را یافته و مقاومت و مبارزه را از حسین بن على(ع) آموخته است و به خواست خدا در مقابل تمامى دنیاى آنانى كه در مقابل دینشان ایستاده ‏اند خواهدایستاد چرا كه به قول حضرت امام خمینى «انقلاب اسلامى ایران پرتوى از عاشورا و انقلاب عظیم الهى آن است.»(15)

2. احیاى امر به معروف و نهى از منكر

اگر از صفحه تاریك و ظلمانى حادثه عاشورا فراتر رفته و به جنبه نورانى آن نظركنیم‏ مى ‏بینیم اگر چه قیام كربلا چند وجهى و چند ماهیتى است اما یكى از عمده ‏ترین عوامل‏ آن مسؤولیت امر به معروف و نهى از منكر است كه در این تلقى نمود بیشترى پیدا مى ‏كند. در نگاه مثبت و حماسى به عاشورا یادآورى مكرر حضرت از این عامل واصراربر برجسته كردن آن جایگاه خود را پیدا مى ‏كند. اساساً از نگاه شهید مطهرى این عامل ارزش بسیار بسیار بیشترى از عوامل دیگر به نهضت حسینى داده و موجب ماندگارى این قیام شده است:
«به موجب همین عامل است كه این نهضت شایستگى پیدا كرده است كه براى همیشه زنده بماند، براى همیشه یادآورى شود و آموزنده باشد. البته همه عوامل آموزنده هستند ولى این عامل آموزندگى بیشترى دارد، زیرا نه متكى به دعوت است و نه متكى به تقاضاى بیعت ؛یعنى اگر دعوتى از امام نمى ‏شد، حسین بن على(ع) به موجب قانون امر به معروف و نهى از منكر نهضت مى‏ كرد. اگر هم تقاضاى بیعت از او نمى ‏كردند، باز ساكت نمى ‏نشست، موضوع خیلى فرق مى‏ كند و تفاوت پیدا مى‏ شود.»(16)
در نگاه حماسى و سازنده به این قیام است كه «حسین یك مرد معترض و منتقداست،مردى است انقلابى و قیام كننده، یك مرد مثبت است. دیگر انگیزه دیگرى لازم نیست.همه جا را فساد گرفته، حلال خدا حرام و حرام خدا حلال شده است،بیت‏الم ال‏مسلمین در اختیار افراد ناشایسته قرار گرفته و در غیر راه رضاى خدامصرف‏ مى ‏شود، پیغمبر اكرم فرمود: هر كس چنین اوضاع و احوالى را ببیند «فلم یُغیّرعلیه‏ بفعلٍ و لا قولٍ» و در صدد دگرگونى آن نباشد، در مقام اعتراض بر نیاید «كان حقاً على الله‏ان یُدْخِلَهُ مُدْخَلَه»(17)
شایسته است (ثابت است در قانون الهى) كه خدا چنین كسى را به آنجا ببرد كه ظالمان، جابران، ستمكاران و تغییر دهندگان دین خدا مى ‏روند، و سرنوشت مشترك با آنها دارد.»(18)
از این‏جا است كه معلوم مى‏ شود وظیفه امر به معروف و نهى از منكر مختص به امام‏ حسین(ع) نبوده هر كسى كه در چنین شرایطى قرار گیرد باید به آن قیام نماید و نباید این وظیفه را به عهده دیگرى بداند و الّا باید منتظر عذاب الهى بماند چنان كه امام رضا(ع) ازپیامبر اكرم(ص) نقل كردند:
«اذا تواكلت الناس الامر بالمعروف و النهى عن المنكر فلیأذنوا بوقاع من الله؛(19)
«هرگاه مردم امر به معروف و نهى از منكر را به عهده همدیگر بگذارند پس براى عذاب الهىمنتظر و آماده باشند».
اهمیت تأسى به حركت امام ‏حسین(ع) در این زمینه از آنجا بیشتر مى ‏شود كه ببینیم با همه عنایتى كه اسلام به امر به معروف و نهى از منكر داشته و آیات متعددى از قرآن در اهمیت آن وارد شده است و ملت اسلام را به خاطر آن بهترین امت نامیده و حسین(ع) هم براى احیاى آن جان خود را فدا كرده است اما این امر هر روز در جامعه اسلامى كم رنگ‏تر شده و ازاهمیت آن كاسته مى‏ شود:
«از همین جا به قول منطقیین به عكس نقیض باید بفهمیم: پس ما امت اسلام و بهترین امتها براى بشر نیستیم چون ما آمر به معروف و ناهى از منكر نیستیم. در نتیجه نمى ‏توانیم ادعاى شرف و بزرگى كنیم، نمى ‏توانیم افتخارى داشته باشیم، اسلام ما اسلام واقعى نیست.»(20)

3. شعارهاى حیات بخش

در عاشورا دو نوع شعار دیده مى ‏شود یك نوع شعارهایى است كه فقط معرف شخص است و بیش از این چیز دیگرى نیست. ولى شعارهاى دیگرى است كه علاوه بر معرفى شخص، معرف فكر هم هست، معرف احساس است، معرف نظر و ایده است. با یك تلقى درست از عاشورا مى ‏توان این شعارها را دائمى كرد و در همه اعصار از آن استفاده كرد و ازطریق آن روح در جامعه دمید اما متأسفانه بهاى لازم به شعارها داده نمى‏ شد و اینك نیزنیازمند اهتمام است. شهید مطهرى معتقدند:
«اباعبدالله(ع) در روز عاشورا شعارهاى زیادى داده است كه در آنها روح نهضت خودش را مشخص كرده كه من براى چه مى‏ جنگم، چرا تسلیم نمى ‏شوم، چرا آمده ‏ام كه تاآخرین قطره خون خودم را بریزم؟ و متأسفانه این شعارها در میان ما شیعیان فراموش شده وما شعارهاى دیگرى به جاى آنها گذاشته‏ ایم كه این شعارها نمى ‏تواند روح نهضت اباعبدالله را منعكس كند.»(21)
شعارهاى عاشورا آن چنان متنوع و همه ‏جانبه است كه مى‏تواند یك ملت را كاملاً غنى وسعادتمند كند. مهمترین شعارهاى عاشورا را با الهام از شهید مطهرى مى ‏توان به این دسته‏ ها تقسیم كرد:

1. حق گرایى

«الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهى عنه؟ لیرغب المؤمن فى لقاء الله محقّاً؛(22)
آیا نمى ‏بینید كه به حق عمل نمى ‏شود و كسى از باطل روى گردان نیست؛ در چنین شرایطى مؤمن باید لقاء پروردگارش را بر چنین زندگى ‏اى ترجیح بدهد.»

2. آزادى و شرافت

«الموت اولى من ركوب العارِ؛(23)
نزد من، مرگ از ننگ ذلت و پستى بهتر و عزیزتر است.»
«لا ارى الموت الّا سعادة و الحیاة مع الظالمین الّا برماً؛(24)
مرگ را جز خوشبختى نمى ‏بینم و زندگى با ستمكاران را جز ملامت و خستگى.»

3. دورى از ذلت

«هیهات منّا الذله؛(25)
ذلت و خوارى از ساحت ما به دور است.»

4. اصلاحات اجتماعى

«انى لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و انما خرجتُ لطب الاصلاح فى امّة جدى؛(26)
بى گمان قیام من براى خوشگذرانى و مفسده‏جویى و ستمگرى نمى ‏باشد، بلكه قیام من فقط براى ایجاد اصلاح امور در امت جدم است.»

5. انزجار از دنیازدگى و تظاهر دینى

«الناس عبید الدنیا و الدین لعق على السنتهم؛(27)
مردم برده دنیا و دین لقلقه زبانشان مى ‏باشد.»

پی‌نوشت‌ها:

[12]. همان، ص‏53.
[13]. همان، ص‏52.
[14]. همان، ص‏57.
[15]. صحیفه نور، ج‏18، ص‏12.
[16]. مجموعه آثار، همان، ص‏214.
[17]. تاریخ طبرى، ج‏4، ص‏304.
[18]. مجموعه آثار، همان، ص‏215.
[19]. فروع كافى، ج‏5، ص‏59.
[20]. مجموعه آثار، همان، ص‏219.
[21]. همان، ص‏184.
[22]. بحارالانوار، ج‏44، ص‏381.
[23]. مقتل الحسین مقرم، ص‏345.
[24]. بحار، همان.
[25]. اللهوف، ص‏41.
[26]. مقتل الحسین، ص‏156.
[27]. موسوعة كلمات الامام الحسین،ص‏425.

شنبه 18/9/1391 - 17:14
اهل بیت

ب. خطر تحریف

به همان مقدار كه تفسیر صحیح از عاشورا سازنده، حیات‏ بخش و حركت ‏آفرین است،برداشت نادرست و منحرف كردن آن از مسیر واقعى مى ‏تواند مخرب و مخدر باشد

و حداقل جامعه را بر خلاف هدف امام‏ حسین(ع) دچار ركود و رخوت نماید.
شهید مطهرى به این بخش اهتمام ویژه ورزیده و در خرافه زدایى از نهضت پاك حسینى حساسیت فوق‏ال عاده نشان داده است. ایشان معتقد است در پاس ‏داشت قیام كربلا بایدكلیدشخصیت امام‏ حسین(ع) را پیدا كرد و آن را اسوه جاوید قرار داد و «كلید شخصیت حسین حماسه است، شور است، عظمت است، صلابت است، شدت است، ایستادگى است،حق‏پرستى است.»(28)
و هر امرى كه این نهضت اصیل را از مسیر تعیین شده جدا كند انحراف و گمراهى استكه یكى از نشانه‏ هاى عقب ماندگى و عدم رشد اجتماع است. ایشان با نگاه به روزگارى كه درآن به سر مى‏برد چنین آفتى را در تفسیر و رویكرد به قیام امام ‏حسین(ع) مشاهده مى ‏كرد و روشن است این خطرى نیست كه اینك از آن، كاملاً در امان باشیم:
«واقعه تاریخ كربلا از آن نوع حوادث است كه درا ثر عدم رشد اجتماع، مسخ و معكوس شده است، تمام عظمتها و زیبایی هایش فراموش شده، حماسه و شور و افتخاراتش محو شده و به جاى آنها زبونى و ضعف و جهالت و نادانى آمده است. این نشانه عدم رشد این ملت است براى حفظ و نگهدارى تاریخ با عظمت و پر افتخار خویش.»(29)

 

تحریف و عوامل آن

تحریف یعنى« متمایل كردن یك چیز از آن مسیر اصلى و وضع اصلى كه داشته است یا باید داشته باشد.» تحریف یا لفظى است یا معنوى. تحریف لفظى آن است كه ظاهر یك چیز یالفظ آن را عوض كنند و تحریف معنوى یعنى «منحرف كردن روح و معنى یك جمله یا یك حادثه». پس تحریف یك حادثه یعنى علل و انگیزه‏ ها و همچنین هدف و منظورهاى آن حادثه چیزى غیر از آنچه هست معرفى شود. عامل تحریف به طور كلّى سه قسم است:
1. عامل عداوت وغرض كه از سوى دشمنان صورت مى ‏گیرد؛
2. عامل اسطوره‏ سازى كه یك حس اصیل در بشر است؛

3. عامل دوستى و تمایل كه ازسوى نزدیكان و دوستان صورت مى ‏پذیرد.
ریشه تحریف از روى دوستى در نهضت عاشورا این است كه عده اى خیال كرده ‏اند چون هدف گریه كردن براى امام‏ حسین(ع) و زنده كردن یاد او است و این هدف مقدس است، ازوسیله نامقدس هم مى ‏توان استفاده كرد:
«عده‏اى آمدند گفتند گریه بر امام حسین ثوابش آنقدر زیاد است كه از هر وسیله‏ اى براى اینكار مى ‏شود استفاده كرد...دستگاه امام‏ حسین(ع) از دستگاه دیگران جداست. اگر اینجا دروغ گفتى بخشیده است، جعل كردى، بخشیده است، تحریف كردى بخشیده است...در نتیجه یك افرادى در این قضیه دست به جعل و تحریف زده ‏اند كه انسان تعجب مى ‏كند.»(30)
از دیدگاه شهید مطهرى در حادثه عاشورا، هم تحریف لفظى رخ داده است و هم تحریف معنوى. طبعاً برخى یا بسیارى از مواردى كه آن عالم فرزانه به عنوان مصادیق تحریف و جعل بر شمرده ‏اند، در نگاه برخى دیگر، چنین نیست و آن را نمى‏ پذیرند و اساساً از منظرى دیگر به این‏گونه قضایا مى ‏نگرند ولى نگاه پر دقت و اصولى این عالم وارسته و جامع ‏نگر را باید به دیده عنایت و اهتمام نگریست: «تحریف ‏هاى لفظى از قبیل: داستان لیلى و على اكبر، داستان عروسى قاسم، داستان آب آوردن حضرت ابو‏الفضل در كودكى براى امام حسین، آمدن زینب در حین احتضار به بالین اباعبدالله(ع)، عبور اسرا در اربعین از كربلا، عدد مقتولین،هاشم بن عتبه با نیزه هجده ذرعى، روز عاشورا 72 ساعت بود، امام حسین با زىّ شاهان ازمكه خارج شد، بى‏ خبر بودن امام سجاد(ع) از وقایع، افسانه اسب آوردن زینب براى اباعبدالله و بوسیدن گلوگاه آن حضرت، بی هوش شدن امام سجاد(ع) و امام صادق.»(31)

تحریف معنوى

چنانكه گفته شد حادثه كربلا هم دچار تحریف لفظى شده است و هم تحریف معنوى امااز آنجایى كه تحریف معنوى محتوا را تغییر داده قضیه را مسخ و به كلى واژگون مى ‏كندخطرناك است و خطرناكتر این‏كه تحریف در اهداف امام ‏حسین(ع) صورت گیرد.ایشان معتقدند دو تحریف معنوى بسیار عجیب و ماهرانه در هدف نهضت حسینى ایجادشده است:
1. یكى از تحریفاتى كه در هدف قیام صورت گرفته و به بیان استاد مطهرى تهمت به اباعبدالله حسین(ع) و برگرفته از معتقدات مسیحیت است این است كه «حسین بن على قیام كرد كه كشته بشود براى این‏كه كفاره گناهان امت باشد، كشته شد براى این‏كه گناهان ماآمرزیده شود. حالا اگر بپرسند آخر این در كجاست؟ خود حسین چنین چیزى گفت؟ پیغمبرگفت؟ امام گفت؟ چنین حرفى را چه كسى گفت؟ مى گوییم ما به این حرفها چه كار داریم؟امام حسین كشته شد براى این‏كه گناهان ما بخشیده شود. نمى ‏دانیم كه این فكر را ما از دنیاى مسیحیت گرفته ‏ایم. ملت مسلمان خیلى چیزها را ندانسته از دنیاى مسیحیت بر ضد اسلام گرفت؛ یكى همین است.»(32)
این انحراف و تحریف مى ‏تواند هر گناهى را توجیه كند. یعنى شما براى امام حسین گریه كن هر كسى مى‏ خواهى باش، شمر باش، یزید باش، اما گریه كن!
2. «تحریف معنوى دومى كه از نظر تفسیر و توجیه حادثه كربلا رخ داد این بود كه گفتندمى ‏دانید چرا امام حسین رفت و كشته شد؟ یك دستور خصوصى فقط براى او بود و به اوگفتند تو برو و خودت را به كشتن بده. معلوم است، اگر یك چیزى دستور خصوصى باشد، به ما و شما دیگر ارتباط پیدا نمى ‏كند، یعنى قابل پیروى نیست. اگر بگویند حسین چنین كرد وتو چنین بكن مى ‏گوید حسین از یك دستور خصوصى پیروى كرد، به ما مربوط نیست. به دستورات اسلام كه دستورات كلى و عمومى است مربوط نیست! آن یك دستور خصوصى مخصوص خودش بود.»(33)
این در حالى است كه امام‏ حسین(ع) یك مكتب عملى براى كسانى كه در این شرایط واقع بشوند بوجود آورد. این كلام امام(ع) است كه فریاد مى ‏زند «و على الإسلام السلام اذ قد بلیتالامّةُ براعٍ مثل یزید».(34)
یعنى كسى كه مثل یزید باشد، نه فقط یزید، بلكه هر كسى كه مثل یزیدحاكم اسلامى شود اسلام را محو خواهد كرد. یا آنجایى كه مى ‏فرماید «الا ترون انّ الحق لایعمل به و انّ الباطل لا یتناهى عنه لیرغب المؤمن فى لقاء الله محقاً». وقتى حق عمل نمى ‏شودو كسى از باطل روى‏ گردان نیست، در این شرایط هر مؤمنى، نه فقط امام‏ حسین(ع) بلكه هرمؤمنى باید مرگ را بر زندگى ترجیح دهد.
بنابراین این تحریفات كه در هدف صورت پذیرفت اولاًنهضت كربلا را از مكتب بودن و قابل اسوه بودن خارج كرده آن رابه یك امر خصوصى كه به دستور خصوصى بوده است تبدیل كرد. ثانیاً به جاى آنكه با برجسته كردن عنصر امر به معروف و نهى از منكر، گناه زدایى كند آن را زمینه‏اى براى گنه‏كار سازى درآورده كه هر گناهى را توجیه مى ‏كند.
در نگاه شهید مطهرى این دو تحریف كه در هدف صورت گرفت طبعاً به فلسفه عزادارى سرایت كرده و آن را نیز منحرف كرده است. عزادارى و نوحه سرایى كه سفارش شد تا هر زمینى راكربلا و هر روز را عاشورا سازد به ضد آن بدل شده، نقش سازنده خود را از دست داده و به عادت تبدیل شده است:
«تحریف دیگر، در موضوع دستورها در باره فلسفه عزادارى است. در اینجا گاهى گفتیم براى تسلى خاطر حضرت زهراست چون ایشان در بهشت همیشه بى ‏تابى مى‏ كنند و هزار و چهار صدسال است آرام ندارند با گریه هاى ما ایشان آرامش پیدا مى ‏كنند!پس آن را یك خدمت خصوصى به حضرت زهرا تلقى كردیم.دوم اینكه به چشم یك آدم نفله شده كه حداكثر مقامش این استكه بى ‏تقصیر به دست یك ظالم كشته شد پس باید برایش متأثر بودبه امام نگاه كردیم، فكر نكردیم كه تنها كسى كه نفله نشده و براى هر قطره خون خود ارزش بى ‏نهایت قرار داد او بود. كسى كه موجى ایجاد كرد كه قرنها كاخهاى ستمگران را لرزاند و مى ‏لرزاندو نامش با آزادى و برابرى و عدالت و توحید و خداپرستى وترك خودپرستى یكى شده چگونه هدر رفته است؟! ما هدر رفته‏ ایم كه عمرى را جز در پستى و نكبت زندگى نكرده و نمى ‏كنیم.»(35)

ج. رسالت علما مسئولیت مردم

در طول زمان و به خاطر عوامل گوناگون در حادثه عاشورا،چه در ناحیه اهداف و انگیزه‏ هاى آن و چه در بخش دستاوردها و حتى عزاداری ها، تحریفاتى رخ داده است. طبعاً باید با این تحریف‏ ها مبارزه كرد و خرافات را از ساحت این قیام مقدس زدود و معلوم است در این امر هم خواص و علما مسئولند و هم توده مردم؛

1. مسئولیت مردم

از دید شهید مطهرى همه مردم در مقابل تحریفات عاشورا مسئولیت دارند براى اینكه«یك سلسله مسائل است كه احتیاج به‏درس خواندن ندارد...منطق و فلسفه نمى‏ خواهد،فطرت سلیم‏ مى ‏خواهد و فطرت سلیم را هم همه دارند، فطرتشان درك‏ مى ‏كند.»(36)
بنابراین مردم نباید خیال كنند كه فقط گویندگان مسئول هستند و آنها هیچ مسئولیتى ندارند، همه مسئولند براى اینكه اولاً «چیزى كه گفتنش حرام است و عموماً یا غالباً استماع وشنیدنش نیز حرام است، مثل غیبت، تهمت، سبّ و دشنام به مؤمن یا اولیاء حق، آواز خوانى به باطل و استهزاء پس اگر دروغ گفتن در روضه و ذكر مصیبت حرام است، شنیدن و استماعآن هم حرام است. ثانیاً خداوند در قرآن مى ‏فرماید: واجتنبوا قول الزور..(37)
به طور كلّى عامهمصرف كننده این كالا هستند. اینها اگر این كالا را كه غالباً خودشان مى‏ دانند كالاى تقلبى است مصرف نكنند، عرضه كننده، آن را عرضه نمى‏ كند. عیب قضیه این است كه عامه حتى مشوّق هم هستند.(38)
از این رو این تحریفات منكراتى است كه در بازگویى قیام امام‏ حسین(ع) و عزاداری هارسوخ كرده و نهى از منكر واجب است و همه مردم وظیفه دارند با آن مبارزه كنند.
وظیفه دیگرى كه به عهده مردم است این‏كه در انتظارات خود از مجالس عزا تجدیدنظركنند؛
«دیگر این تمایلى است كه صاحب مجلس‏ها و مستمعین به گیراندن مجلس دارند،مجلس باید بگیرد و باید كربلا بشود. روضه ‏خوان بیچاره مى ‏بیند كه اگر بنا بشود هر چه مى ‏گوید از آن راستها باشد مجلسش نمى ‏گیرد، بعد همین مردم هم دعوتش نمى ‏كنند، ناچاریك چیزى هم اضافه مى ‏كند، این انتظار را مردم باید از سر خودشان بیرون كنند.»(39)

2. رسالت علما

به بیان استاد شهید مطهرى در مجالس عزادارى دو نقطه ضعف وجود دارد؛ یكى این‏كه مردم مى‏ خواهند جمعیت هر چه بیشتر باشد و اگر جمعیت ازدحام نكند راضى نیستند؛ دوم باید مجلس از جا كنده شده و شور و واویلا بشود. در این موقعیت علما بر سر دو راهى قرارمى‏ گیرند كه با آن مبارزه كنند یا نه؟
شهید مطهرى با اشاره به دو نكته یاد شده، و در تأكید بر مسؤولیت عالمان دینى مى ‏گوید:
«حال، این نقطه ضعف مردم عوام است. با این نقطه ضعف چه باید كرد؟...بزرگترین رسالت ووظیفه علما مبارزه با نقاط ضعف اجتماع است. این است كه پیغمبر اكرم فرمود: «اذا ظهرت البدع فى امتى فلیظهر العالم علمه و الّا فعلیه لعنة الله».(40)
آنجاكه بدعتها و دروغها ظاهرمى ‏شود، آنجا كه چیزهایى ظاهر مى‏ شود كه در دین نیست، مسائلى پیدا مى ‏شود كه من نگفته ‏ام، بر عهده دانایان است كه حقایق را بگویند و لو مردم خوششان نمى ‏آید. آن كسى كه كتمان مى ‏كند، لعنت خدا بر او باد...وظیفه علما در دوره ختم نبوت مبارزه با تحریف است وخوشبختانه ابزار این كار هم در دست است.»(41)
نكته حائز اهمیت در اینجا این است كه فهم منطق حسینى داراى مراتب مختلف است.اولین مرتبه آن تعلق احساسى و عاطفى است كه براى عامه مردم بسیار مفید است و باید همدر بین مردم وجود داشته باشد و اصل طراحى این مرحله در پاسداشت نهضت حسینى بسیارماهرانه و از روى حكمت بوده است اما قطعاً زمانى این عواطف و احساسات، مفید فائده خواهد بود كه در طریقِ عقلانیتِ نهفته در نهضت عاشورا قرار گیرد و به پل ترقى براى دست‏یابى به فهم مراتب بالاتر این واقعه تبدیل شود و الّا اگر در همین سطح باقى بماندمخرب خواهد بود. بر علما است كه این معارف را از سطح عوامانه فراتر برده و با موانع احتمالى مبارزه كنند. عالمان برجسته‏ اى نیز بوده ‏اند كه حقاً در تحریف‏ زدایى از ساحت عاشورا تلاش كرده‏ اند. در دهه‏ هاى اخیر مبارزه و مجاهده عملى حضرت امام‏ خمینى مثال زدنى است. ایشان با تأسى از سرور و سالار كربلا عملاً ثابت كرد كه مى ‏توان در تمامى گستره تاریخ نداى «كل یوم عاشورا و كل ارض كربلا» را بلند كرد و به رهبر آزادگان جهان اقتدا كرد.شهید بزرگوار مطهرى نیز در مواجهه فكرى با پدیده تحریف عالمانه و دلسوزانه به وظیفه‏ خود عمل كرده است. حال وظیفه دیگر عالمان است كه در مقابل بدعت‏ها قدعلم ‏كنند و با آن به قدر مقدور مبارزه نمایند اگر مردم و علما وظیفه فردى دارند كه دراین ‏زمینه نهى از منكر كنند، مسئولیت نظام اسلامى به عنوان پاسدار ایمان واعتقادات‏صحیح و دست‏ آوردهاى اسلام ناب محمدى، بیشتر است چرا كه امكانات تبلیغى‏ نظام اسلامى در این زمینه گسترده است، رسانه‏ هاى نظام در این زمینه مسئولیت مضاعفى دارند و باید در این مسیر به كار گرفته شوند. با این حال اگر به هر دلیل امكانات نظام اسلامى در بدعت‏ زدایى از تفسیر و تبیین قیام پاك عاشورا به‏ كار گرفته نشود لااقل نباید اجازه داد ابزار دامن زدن به این امور شود.
و این مسؤولیتى نیست كه ساده بتوان از آن گذشت و با «اما» و «اگر» نادیده گرفت.

پی‌نوشت‌ها:

[28]. مجموعه آثار، همان، ص‏45.
[29]. همان، ص‏616.
[30]. همان، ص‏90.
[31]. همان، 606.
[32]. همان، ص‏108.
[33]. همان، ص‏109.
[34]. مقتل مقرم، ص‏146.
[35]. مجموعه آثار، همان، ص‏608.
[36]. همان، ص‏121.
[37]. سوره حج، آیه 30.
[38]. مجموعه آثار، همان، ص‏614.
[39]. همان، ص‏72.
[40]. اصول كافى، ج‏1، ص‏54.
[41]. مجموعه آثار، همان، ص‏131.

شنبه 18/9/1391 - 17:13
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته