• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1977
تعداد نظرات : 4816
زمان آخرین مطلب : 2031روز قبل
رمضان

سلام

ماه ماه روزه است
    ماه ماه ضربت است
    از مصيبت علي(ع)
    در دلم قيامت است

    ***
    روزهاي ماه را
    گرچه روزه بوده ايم
    ما به لقمه هاي چرب
    روزه را گشوده ايم
    ***
    هيچ شب نگشته ايم
    با يکي دو رنگ، سير
    در کنار نان، علي(ع)
    لب نزد به ظرف شير
    ***
    توي سفره اش علي(ع)
    شربت خنک نداشت
    در کنار نان جو
    او به جز نمک نداشت
    ***
    زرق و برق سفره ها
    کم نمي شود ولي
    کاش زندگي کنيم
    مثل حضرت علي(ع)

                  افشين علاء

چهارشنبه 4/7/1386 - 12:3
شعر و قطعات ادبی

سلام

اگر يك تبسم، حسن مي شديم
مريد خصال حسن (ع) مي شديم
دل روشنش را ورق مي زديم
و با نور او هم سخن مي شديم
ز بوي كرامات او چون بهار
شكوفا و گل پيرهن مي شديم
به باغ جمالش، قدم مي زديم
شبي بلبل آن چمن مي شديم
براي پراكندن عطراو
جهانگرد، چون نسترن مي شديم
چو گيسوي عرفان، به دست حسن (ع)
شكن، درشكن، در شكن،مي شديم
براي تماشاي صبر خدا
به گرد حسن (ع)، انجمن مي شديم
ز اومي گرفتيم ، ما مشق نور
به تعليم او، شب شكن مي شديم
چو او، بر هوش بانگ "لا" مي زديم
"بلي" گوي عشق كهن مي شديم
حسن (ع)، فصل پيوند دل هاي ماست
بدون حسن (ع) ، " ما " و " من " مي شديم
نبوديم اگربسته مهر او
به مولا قسم ، ريشه كن مي شديم
حسن سيرتان وارث آدمند
چه خوب است ماهم ، حسن مي شديم
رضا اسماعيلي

چهارشنبه 4/7/1386 - 10:43
دعا و زیارت

بسمه تعالی

 

« سرچشمه مهر »

روزي امام حسن مجتبي (عليه السلام )،در حال عبور از مكاني بودند كه به مردي از اهالي شام برخوردند. مرد شامي توهين و ناسزاي بسياري بر امام روا داشت و حضرت را لعن بسيار نمود.

امام(ع)هيچ نفرمودند تا مرد شامي از دشنام دادن فارغ گشت. آنگاه حضرت رو به آن مرد نمودند و بر او سلام كردند و بر رويش تبسم.

آنگاه فرمودند: اي مرد، گمان مي كنم در اين شهر غريب باشي وگويا در نزد تو امري مشتبه گشته است.... اگر درخواستي از ما داري بگو كه آن را برآوريم. اگر از ما طلب ارشاد و هدايت كني ترا ارشاد مي كنيم، اگر گرسنه باشي ترا سير مي كنيم و اگر برهنه باشي ترا مي پوشانيم ، اگر محتاج باشي بي نيازت خواهيم ساخت و اگر از جايي رانده شدي ترا پناه مي دهيم واگرچيزي از ما مي خواهي بگو تا برايت فراهم كنيم ، اگر بار سفرت را به خانه ما بياوري وتا زماني كه در اين شهر ساكني ميهمان ما باشي، براي تو بهتر خواهد بود. . .

چون مرد شامي اين سخنان را از حضرت شنيد، به گريه افتاد و گفت:

" شهادت مي دهم كه تويي خليفه خدا بر روي زمين و خداوند خود بهتر ميداند كه رسالت و خلافتش را در كجا قرار دهد.... پيش از آنكه ترا ملاقات كنم ، تو و پدرت در نزد من ، دشمن ترين مردم بوديد، اما هم اكنون محبوبترين افراد در نظر من هستيد. . ."

پس مرد شامي به خانه امام(ع) رفت و تا زمانيكه در مدينه بود ، ميهمان آن حضرت بود و از دوستداران و معتقدان خاندان نبوت و اهل بيت رسالت گرديد.

« برگرفته از كتاب منتهي الامال جلد 1 ص 417 »

چهارشنبه 4/7/1386 - 10:19
دانستنی های علمی

كريم آل الله

         شهنشه والا

                   خوش آمدي يابن الزهرا

                                       خوش آمدي مولا

         ميلاد امام حسن مجتبي (ع)} مباركباد

چهارشنبه 4/7/1386 - 9:44
دعا و زیارت

سلام

پيامبر اسلام (ص)مي فرمايد:

هر گاه مومن بميرد ويك برگه كه روي آن علمي نوشته شده باشد از خود بر جاي گذارد روز قيامت آن برگه پرده ميان او وآتش مي شود و خداوند تبارك وتعالي به ازاي هر حرفي كه روي آن نوشته شده شهري هفت برابر پهنا ورتر از دنيا به او مي دهد.

                                    ميزان الحكمه

سه شنبه 3/7/1386 - 14:15
دعا و زیارت

سلام

امام سجاد (ع)مي فرمايد:

حسن بن علي (ع)عابدترين وزاهد ترينوبا فضيلت ترين مردم روزگار خود بود.هر گاه حج مي رفت پياده .گاهي با پاي برهنه مي رفت.هر گاه سخن از مرگ به ميان مي آمد مي گريست.هر گاه سخن از قيامت ورستاخيزبه ميان مي آمد مي گريست.هر گاه از حاضر شدن در دادگاه عدل الهي سخن به ميان مي آمد چنان ضجه اي مي زد كه از هوش مي رفت.هر گاه به نماز مي ايستاد بدنش در پيشگاه پروردگارش مي لرزيد.هر گاه از بهشت ودوزخ سخن به ميان مي آمد مانند مار گزيده به خود مي پيچيد وبهشت را از خدا مسئلت مي كرد واز آتش دوزخ به او پناه مي برد.                   ميزان الحكمه

سه شنبه 3/7/1386 - 14:3
شعر و قطعات ادبی

سلام

"اتل متل یه بابا"

اتل متل یه بابا
دلیر و زار و بیمار
اتل متل یه مادر
یه مادر فداکار

اتل متل بچه‌ها
که اونارو دوست دارن
آخه غیر اون دوتا
هیچ کسی رو ندارن

مامان بابا رو می‌خواد
بابا عاشق اونه
به غیر بعضی وقتا
بابا چه مهربونه

وقتی که از درد سر
دست می‌ذاره رو گیجگاش
اون بابای مهربون
فحش می‌ده به بچه‌هاش

همون وقتی که هرچی
جلوش باشه می‌شکنه
همون وقتی که هرکی
پیشش باشه می‌زنه

غیر خدا و مادر
هیچ‌کسی رو نداره
اون وقتی که باباجون
موجی می‌شه دوباره

دویدم و دویدم
سر کوچه رسیدم
بند دلم پاره شد
از اون چیزی که دیدم

بابام میون کوچه
افتاده بود رو زمین
مامان هوار می‌زد
شوهرمو بگیرین

مامان با شیون و داد
می‌زد توی صورتش
قسم می‌داد بابارو
به فاطمه، به جدش

تو رو خدا مرتضی
زشته میون کوچه
بچه داره می‌بینه
تو رو به جون بچه

بابا رو کردن دوره
بچه‌های محله
بابا یه هو دویدو
زد تو دیوار با کله

هی تند و تند سرش رو
بابا می‌زد تو دیوار
قسم می‌داد حاجی رو
حاجی گوشی رو بردار

نعره‌های بابا جون
پیچید یه هو تو گوشم
الو الو کربلا
جواب بده به گوشم

مامان دوید و از پشت
گرفت سر بابا رو
بابا با گریه می‌گفت
کشتند بچه‌هارو

بعد مامانو هولش داد
خودش خوابید رو زمین
گفت که مواظب باشین
خمپاره زد، بخوابین

الو الو کربلا
پس نخودا چی شدن؟
کمک می‌خوایم حاجی جون
بچه‌ها قیچی شدن

تو سینه و سرش زد
هی سرشو تکون داد
رو به تماشاچیا
چشماشو بست و جون داد

بعضی تماشا کردن
بعضی فقط خندیدن
اونایی که از بابام
فقط امروزو دیدن

سوی بابا دویدم
بالا سرش رسیدم
از درد غربت اون
هی به خودم پیچیدم

درد غربت بابا
غنیمت نبرده
شرافت و خون دل
نشونه‌های مرده

آی اونایی که امروز
دارین بهش می‌خندین
برای خنده‌هاتون
دردشو می‌پسندین

امروزشو نبینین
بابام یه قهرمونه
یه‌روز به هم می‌رسیم
بازی داره زمونه

موج بابام کلیده
قفل در بهشته
درو کنه هر کسی
هر چیزی رو که کشته

یه روز پشیمون می‌شین
که دیگه خیلی دیره
گریه‌های مادرم
یقه تونو می‌گیره

بالا رفتیم ماسته
پایین اومدیم دروغه
مرگ و معاد و عقبی
کی میگه که دروغه؟

"مرحوم ابوالفضل سپهر
"

سه شنبه 3/7/1386 - 13:19
محبت و عاطفه
 

سلام

شهيد دکتر مصطفی چمران:

« عشق هدف حيات و محرك زندگي من است و زيباتر از عشق چيزي نديده ام و بالاتر از عشق چيزي نخواسته ام. عشق است كه روح مرا به تموج وامي دارد، قلب مرا به جوش ميآورد، استعدادهاي نهفته من را ظاهر مي كند، مرا از خودخواهي و خودبيني مي رهاند، دنياي ديگري حس مي كنم، در عالم وجود محو مي شوم، احساسي لطيف و قلبي حساس و ديده اي زيبابين پيدا مي كنم، لرزش يك برگ، نور ملايم سحر، موج دريا، غروب آفتاب احساس و روح مرا مي ربايند و از اين عالم مرا به دنياي ديگري مي برند … اينها همه و همه از تجليات عشق است… و من قدر خود را بزرگتر از آن مي دانم كه محبت خويش را از كسي دريغ كنم حتي اگر آن كس محبت مرا درك نكند و به خيال خود سوءاستفاده نمايد. من بزرگتر از آنم كه به خاطر پاداش محبت كنم يا در ازاء عشق تمنائي داشته باشم، من در عشق خود مي سوزم و لذت مي برم و اين لذت بزرگترين پاداشي است كه ممكن است در جواب عشق به حساب آيد ».

دوشنبه 2/7/1386 - 14:50
دانستنی های علمی

سلام

امام علي (ع) مي فرمايد:

بيچاره آدمي!

مرگش پوشيده است وبيماريش نهفته وكردارش نگاشته شده.پشه اي او را مي آزارد وجرعه اي گلو گير او را از پاي در مي آوردوعرق وي را گنديده مي كند.

                                     ميزان الحكمه

دوشنبه 2/7/1386 - 13:50
شعر و قطعات ادبی

سلام

خواب دیدم , خواب اینکه مرده ام      خواب دیدم خسته و افسرده ام

روی من خروار ها از خاک بود           وای قبر من چه وحشتناک بود

تا میان گور رفتم , دل گرفت            قبرکن سنگ لحد را گل گرفت

بالش زیر سرم از سنگ بود             غرق وحشت سوت و کور و تنگ بود

ناله می کردم لیکن بی جواب          تشنه بودم تشنه ی یک جرعه آب

خسته بودم  هیچ کس یارم نشد      زان میان یک تن خریدارم نشد

هر که آمد پیش حرفی راند و رفت    سوره ی حمدی برایم خواند و رفت

نه شفیعی نه رفیقی نه کسی        ترس بود و وحشت و دلواپسی

آمدند از راه در دم دو ملک               تیره شد در پیش چشمانم فلک

یک ملک گفتا بگو نام تو چیست؟      آن یکی فریاد زد رب تو کیست؟

ای گنه کار سیه دل بسته پر           نام اربابان خود یک یک ببر

در میان عمر خود کن جستجو          کارهای نیک و زشت خود بگو

ما که مأموران حق داوریم               لیک تورا سوی جهنم می بریم

گفتم: عمر خود کردی تباه              نامه ی اعمال تو گشته سیاه

دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود           دست و پایم بسته در زنجیر بود

نا امید از هر کجا و دل فکار             می کشیدندم به جفت سوی نار

ناگهان الطاف حق آغاز شد             از جنان درهای رحمت باز شد

مردی آمد از تبار آسما  ن                  نور پیشانیش فوق کهکشان

چشم هایش زندگانی می سرود     درد را از قلب آدم می زدود

گیسوانش شط پر شور و خروش      در رکابش قدسیان حلقه به گوش

صورتش خورشید بود و غرق نور       جام چشمانش پر از شرب طهور

لب که نه سرچشمه ی آب حیات     بین دستان کائنات و ممکنات

خاک پایش تربت عرش برین             طره ای از گیسویش حبل المتین

در قدوم آن نگار مه جبین                از جلال حضرت عشق آفرین

بر سزش دستار سبزی بسته بود     در دلم مهرش عجب بنشسته بود

دو ملک سر را به زیر انداختند          بال خود را فرش راهش ساختند

غرق حیرت داشتند این زمزمه         آمده اینجا حسین فاطمه

صاحب روز قیامت آمده                   گوئیا بهر شفاعت آمده

سوی من آمد مرا شرمنده کرد        مهربانانه به رویم خنده کرد

گفت: آزادش کنید این بنده را          خانه آبادش کنید این بنده را

این که اینجا اینچنین تنها شده        کام او با تربت من وا شده

مادرش او را به عشقم زاده است     گریه کرده بعد شیرش داده است

بارها بر من محبت کرده است         سینه اش را وقف هیئت کرده است

اینکه می بینید در شور است و شین          ذکر لالائیش بوده یا حسین

دیگران غرق خوشی و هلهله          دیدم او را غرق شور و هروله

با ادب در مجلس ما می نشست      او به عشق من دلش از غم شکست

سینه چاک آل زهرا بوده است         چای ریز مجلس ما بوده است

خویش را در سوز عشقم آب کرد      عکس من را در دل خود قاب کرد

اسم من راز نیازش بوده است         خاک من مهر نمازش بوده است

پرچم من را به دوشش می کشید    پا برهنه در عزایم می دوید

اقتدا بر خواهرم زینب نمود              گاه می شد صورتش بهرم کبود

بارها لعن امیه کرده است              خویش را نذر رقیه کرده است

تا که دنیا بوده از من دم زده             او غذای روضه ام را هم زده

این که در پیش شما گردیده بد        جسم جانش بوی روضه می دهد

حرمت من را به دنیا پاس داشت       ارتباطی تنگ با عباس داشت

نذر عباسم به تن کرده کفن            روز تاسوعا شده سقای من

گریه کرده چون برای اکبرم              با خود او را نزد زهرا می برم

هر چه باشد او برایم بنده است       او بسوزد صاحبش شرمنده است

در مرامم نیست او تنها شود           باعث خوشحالی اعداء شود

در قیامت عطر و بویش می دهم       پیش مردم آبرویش می دهم

باز بالاتر به روز سرنوشت                می شود همسایه ی من در بهشت

آری آری هر که پا بست من است    نامه ی اعمال او دست من است.

يکشنبه 1/7/1386 - 13:55
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته