• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1568
تعداد نظرات : 388
زمان آخرین مطلب : 3827روز قبل
آموزش و تحقيقات

خبرگزاری فارس: محققان انگلیسی دریافتند یک نوع از قطره‌های چشمی می‌تواند بزودی برای درمان طاسی سر مورد استفاده قرار گیرد.

خبرگزاری فارس: درمان طاسی با قطره چشم

به گزارش خبرنگار اجتماعی فارس به نقل از پایگاه sbwire، محققان انگلیسی در تحقیقات خود دریافتند: یک قطره چشم که به طور معمول برای درمان آب سیاه (glaucoma) مورد استفاده قرار می گیرد، به رشد م‍ژه ها کمک می کند و چه بسا بزودی برای مقابله با طاسی سر استفاده شود.

محققان دانشگاه براد فورد انگلیس در جریان تحقیقات کلینیکی خود به این نتیجه رسیدند: قطره چشمی لومیگان (Lumigan) که برای درمان آب سیاه بکار می رود، رشد م‍ژه ها را تحریک می کند.

محققان معتقدند که این قطر همچنین اثر مشابهی در موی سر دارد و چه بسا پیازهای موی را تحریک می کند.

محققان هم اکنون درحال آزمایش های اولیه برای روشن شدن این موضوع هستند که آیا ترکیب (Bimatoprost) می تواند برای درمان طاسی سر زنان و مردان استفاده شود یا خیر.

والری راندول محقق مسئول این تحقیقات گفت: روشن شده است که ترکیب Bimatoprost رشد م‍ژه را تحریک می کند و در تحقیقات می خواستیم ببنیم که آیا همین تاثیر را بر موی سر خواهد داشت زیرا پیازهای مژه با پیازهای موی سر متفاوت هستند.

این تحقیقات نشان داد: ماده Bimatoprost همچنین می تواند رشد موی سر را در انسان تحریک کند و درنتیجه ممکن است شیوه جدیدی برای درمان مشکل طاسی باشد.

جمعه 12/8/1391 - 16:48
ازدواج و همسرداری
جام جم آنلاین: می‌گوید: دوستش دارم. می‌گوید: دوستم ندارد آقای قاضی.می‌گوید: چون نمی‌توانم مانند گذشته هزینه مسافرت ‌های خارجی را تامین كنم؟می‌گوید: از ابتدا بنای‌مان چیز دیگری بود. بنا نبود با سختی زندگی كنیم.

 

می‌گوید: زندگی بالا و پایین دارد. چند ماهی یا شاید اصلا چند سالی سختی داشته باشد، اما درست می‌شود. همواره برای زندگی‌ام تلاش كرده‌ام و می‌دانم درست می‌شود. جدایی راه‌حل نیست. روزهای سخت باقی نمی‌مانند، همان‌طور كه روزهای آسان رفتند.

براستی تاكنون به این اندیشیده‌اید كه عشق و مسائل مادی چه ارتباطی با یكدیگر دارند. ارز یك نماد است. دلار، پوند و یورو هر كدام كه بالا و پایین بروند، یك نمادند؛ نمادی كه تا حدی می‌تواند نشان دهد چه تناسبی بین عشق و مسائل مادی وجود دارد و حتی این كه مسائل مادی چه اثری بر ویژگی‌های فردی و اجتماعی دارد.

آیا پول با عشق جان می‌گیرد؟ آیا با پول می‌میرد؟ و اگر بین عشق و پول ارتباط وجود دارد، چگونه می‌توان بین آنها تناسب ایجاد كرد.

اگر با زبان ساده‌تر بخواهیم به تحلیل این پرسش‌ها بپردازیم، از زوایای مختلف باید به این موضوع توجه داشته باشیم.

مریم، دختر 19 ساله‌ای است در آستانه ازدواج. در آزمایشگاه كه برای آزمایش خون آمده است، با او گفت‌و‌گو می‌كنم. درست در آزمایشگاهی كه با میدان فردوسی كمتر از 10 دقیقه فاصله دارد و درست در روزهایی كه چند صد متر آن سوتر دلار همراه با درختان پاییزی تغییرات چشمگیری را تجربه می‌كند.

مریم معتقد است: مسائل مادی در زندگی او تاثیر زیادی ندارد. او می‌گوید: عاشق زندگی كردنم، عاشق محبت كردن و محبت دیدن و فكر می‌كنم می‌توانم در این مسیر مشكلات را نیز حل كنم. هنگامی كه گفت‌وگو را با او ادامه می‌دهم، گفتارش پخته‌تر می‌شود و می‌گوید: جوانم و ارزشمندترین و مهم‌ترین سرمایه زندگی‌ام همین جوانی است. تلاش می‌كنم و زندگی‌ام را می‌سازم.

اما ارغوان سی و یك ساله كه در دادگاه خانواده با او ملاقات كرده‌ام، نظر متفاوتی دارد. او می‌گوید: 25 سالگی ازدواج كرده‌ام. دو سه سال است كه دوست دارم بچه‌دار بشوم. همسرم مرد بدی نیست. دوست ندارد كار كنم. فوق لیسانس دارم و می‌توانم كار كنم، چون او نمی‌تواند هزینه‌های زندگی را به تنهایی تامین كند. اینجا آمده‌ام برای این كه بتوانم اجازه كار كردن بگیرم. قصد جدایی ندارم، اما بین درآمدهای همسرم و هزینه‌های زندگی هیچ تناسبی وجود ندارد.

هرچند عرصه عشق و ارتباطات انسانی گسترده‌تر از حوزه ازدواج است، اما در هر صورت یكی از مهم‌ترین تجلی‌های آن همین عرصه است، البته سایر عرصه‌ها نیز بی‌ارتباط با مسائل مادی نیست. رابطه بین پدر و مادر و فرزندان و برعكس، رابطه بین آرزوهای انسانی با مسائل مادی و حتی رقابت‌های كوچك در محل كار در این حوزه قابل تحلیلند، بنابراین جا دارد به این موضوع بادقت نظر نگاه شود.

نگاه اندیشمندان به تاثیر مسائل مادی در زندگی

موضوع تاثیر مسائل مادی بر روند زندگی انسان از جمله مسائلی است كه از دیرباز مورد توجه بوده است. به عنوان مثال حضرت علی(ع) در كلام خود بر رابطه مستقیم بین معاد و معاش تاكید دارند. از آن سوی در ادبیات مدرن علوم انسانی نیز این موضوع از زوایای مختلف مدنظر قرار دارد. آبراهام مازلو، پدر روان‌شناسی انسانگرا در تعریف سلسله مراتب نیازها، نیازهای فیزیولوژیك و مادی را در پله نخست قرار می‌دهد، پس از آن به نیازهای مرتبط با ایمنی اشاره دارد و در پله آخر به نیازهای مرتبط به خودشكوفایی می‌پردازد.

لذا این اتفاق نظر وجود دارد كه بین مسائل مادی و عشق ارتباط مستقیم و موثر وجود دارد. به عنوان مثال هنگامی افراد می‌توانند به پله‌های بالاتر برسند كه برای نیازهای فیزیولوژیك و مادی پاسخ مناسب دریافت كرده باشند؛ البته نباید فراموش كنیم كه در این بین افراد استثنایی نیز وجود دارند، افرادی كه می‌توانند سلسله مراتب نیازها را بشكنند و بدون پاسخگویی به یك سطح خاص از نیاز به طبقه بعد صعود كنند، اما این موضوع همان‌گونه كه اشاره شد، جنبه استثنا دارد و بیشتر افراد جامعه به منظور ارتقاء به سطوح بالاتر اجتماعی نیاز دارند، سلسله مراتب نیازها را بدرستی پشت سر بگذارند و آنچه در برنامه‌ریزی‌های اجتماعی باید مورد نظر قرار گیرد همین عموم مردم جامعه هستند، به سبب این كه استثناءها با توانمندی‌های خاص خودشان می‌توانند مشكلات‌شان را حل كنند، اما در برنامه‌ریزی‌ها و تحلیل‌های اجتماعی باید افراد عادی مد نظر قرار گیرند، چون این افراد به جهت كمیت، اكثریت جامعه را تشكیل می‌دهند.

زندگی شهری و مسائل مادی

سبك زندگی یكی دیگر از متغیرهایی است كه بر مسائل مادی تاثیر مستقیم دارد. به عنوان مثال تا همین چند دهه پیش بسیاری از هزینه‌ها یا اصلا وجود نداشت یا این كه به صورت تجملی بود و وارد سبد هزینه خانوار و افراد نشده بود؛ اما در دنیای امروز با گسترش سبك زندگی شهری و ارتباطات فزون یافته، بسیاری از هزینه‌ها وارد سبد هزینه خانوارها شده است.

نكته: عشق و مادیات در تار و پود زندگی ما ریشه دوانده است. سختی‌ها بسیار است؛ اما امید، انگیزه‌ای است كه می‌تواند ما را به فردا پیوند دهد، چرا كه همین گام‌های كوچك در نهایت می‌تواند به تحقق یك هدف بزرگ منجر شود

اگر بخواهیم از هزینه‌های تجملی مانند لزوم خودروهای لوكس و مستقل برای هر یك از اعضای خانواده بگذریم، هزینه آموزش از جمله هزینه‌هایی است كه بخش مهمی از درآمد طبقه متوسط شهری را به خود اختصاص می‌دهد.

علیرضا، مهندسی 40 ساله است. او دو فرزند دارد و كرایه خانه نیز نمی‌پردازد. وی می‌گوید نزدیك به نیمی از حقوقم صرف هزینه‌های آموزشی فرزندانم می‌شود و در واقع پس‌اندازم همین فرزندانم هستم و خیلی مواقع نمی‌توانم برای خودم یا همسرم هزینه كنم، به سبب این كه مجبوریم هزینه‌های فرزندان‌مان را تامین كنیم.

او می‌گوید: خیلی وقت‌ها روابطم با همسرم تحت تاثیر مسائل مادی قرار می‌گیرد. قبول دارم چیز زیادی نمی‌خواهد، اما وقتی نمی‌توانم تامین كنم، خودم ناراحت می‌شوم و احساس می‌كنم اگر می‌توانستم آنها را تامین كنم بر كیفیت روابط‌مان خیلی تاثیر می‌گذاشت.

او همچنین با اشاره به مشكلات اقتصادی می‌گوید: باتوجه به گرانی‌های پیش‌آمده مجبور شده‌ام بسیاری از هزینه‌ها را حذف كنم. بخشی از این هزینه‌ها به هزینه‌های سلامت و بهداشت برمی‌گردد كه حتی شاید در بلندمدت آثار منفی خانواده داشته باشد، اما مجبوریم در شرایط كنونی بیشتر از هر چیز از هزینه‌های خودمان بكاهیم تا هزینه فرزندان‌مان.

معنا در گروی ماده

به نظر می‌رسد همان‌قدر كه فناوری پیچیده‌تر شده، ارتباطات گسترده‌تر و سبك زندگی متفاوت شده است. درواقع به همان اندازه ارتباط بین مسائل مادی و معنوی نیز گسترده‌تر شده است. هر چند در شرایط كنونی گرایش به معنویات نیز رو به افزایش است، اما نباید فراموش كنیم جنس آن نسبت به گذشته متفاوت است و حتی حصول به این تجربیات نیز احتیاج به منابع مالی پیدا كرده است.

به عنوان مثال یوگا ورزشی است كه به دلیل آثار معنوی‌اش و قدرت تمركزی كه به همراه می‌آورد در این سال‌ها مورد توجه قرار گرفته است؛ اما آیا همین ورزش به نسبتی كه در اختیار افراد با تمكن مالی است، به همان میزان در اختیار افرادی كه تمكن مالی ندارند، قرار می‌گیرد؟ سفر مثال دیگری در این زمینه است.

هم‌اكنون سفرهای زیارتی یا غیرزیارتی كه بی‌تردید نقش برجسته‌ای در بهسازی روحی افراد دارند، مستلزم هزینه‌های سنگین هستند كه شاید بسیاری از خانواده‌ها قادر به تامین آن نباشند.

شواهد زندگی ما نشان می‌دهد، تامین بسیاری از معنویات زندگی نیز در گروی زندگی مادی قرار گرفته است. اگر به همان مسائل ازدواج برگردیم، بی‌تردید انتخاب افراد در دنیای كنونی علاوه بر این كه تحت تاثیر مسائل غیرمادی و ویژگی‌های اخلاقی قرار گرفته، مسائل مادی نیز جایگاه تعیین‌كننده‌ای در این معادله پیدا كرده است.

یكی از دلایل بالا رفتن نسبی سن ازدواج نیز به همین مساله بازمی‌گردد. در گذشته افراد زندگی را با هم می‌ساختند، اما در دنیای امروز به نظر می‌رسد افراد انتظار دارند، همسرشان بخشی از امكانات را فراهم آورده باشد. به سبب این كه باور عمومی این است كه در روال طبیعی زندگی و به دلیل گرفتاری‌ها و اولویت‌های جدیدی كه در زندگی مشترك ایجاد می‌شود، دیگر نمی‌توان امكانات مورد نیاز را تامین كرد.

به عبارت بهتر در گذشته نگاه به زندگی مشترك، ساختن زندگی بود اما در زندگی امروز، افراد انتظار دارند بسیاری از نیازها فراهم شده باشد.

اعتدال هنوز كارساز است

اعتدال هنوز كارساز است، به سبب این كه اجازه می‌دهد بتوانیم با به كار گرفتن اندكی خلاقیت مسیرهای بهتری را پیش روی‌مان بگشاییم. در كنار این، اعتدال به سبب آرامش ذهنی كه با خود به همراه می‌آورد موجب می‌شود بتوانیم تمركز بیشتری روی برنامه‌های پیش‌روی‌مان داشته باشیم.

از آن سوی، جامعه و تعامل‌های اجتماعی، خیابان یكطرفه نیست. ما در چارچوبی زندگی می‌كنیم كه بازیگران متعددی در آن نقش دارند، شرایط خانوادگی‌مان، آرمان‌ها و آرزوهای‌مان، نوع تخصص‌مان و از همه مهم‌تر فضای اجتماعی تاثیر زیادی روی تحقق اهداف و آرزوهای‌مان دارند.

عشق تا بی‌نهایت

سهراب می‌گوید: هر كجا باشم آسمان مال من است، پنجره عشق، هوا، فكر زمین، مال من است.

مولانا در ابیات عاشقانه‌اش می‌گوید:

عشق زنده در روان و در بصر

هر دمی چون گل ز غنچه تازه‌تر

آری؛ عشق و مادیات در تار و پود زندگی ما ریشه دوانده است. سختی بسیار است اما امید انگیزه‌ای است كه می‌تواند ما را به فردا پیوند دهد.

عشق تجلی‌های مختلفی دارد، با ارز هم ارتباط دارد، بیشتر ما شبیه به یكدیگریم، هر قدر ارز شتابان‌تر می‌شود، بخشی از ما آرزوهای‌مان را دورتر می‌بینیم، اما در كنار این سختی‌ها باید بتوانیم با خلاقیت مسیرهای متفاوتی را پیش روی خودمان بگشاییم، شاید نیاز داشته باشیم زمان بیشتری به خودمان بدهیم، طمأنینه و حركت آرام اما مداوم به سمت هدف، راهكاری است كه می‌تواند امیدهای‌مان را افزایش دهد، چرا كه همین گام‌های كوچك در نهایت می‌تواند به تحقق یك هدف بزرگ منجر شود.

مریم چهاربالش - جام‌جم

جمعه 12/8/1391 - 16:45
بیماری ها

خبرگزاری فارس: محققان آمریکایی در تحقیقات جدید خود دریافتند که بیماری لوپوس منتشر یا لوپوس اریتماتوس سیستمیک "systemic lupus erythematosus" احتمال ابتلا به مسمومیت بارداری را افزایش می‌دهد.

خبرگزاری فارس: بیماری SLE احتمال مسمومیت بارداری را افزایش می دهد

به گزارش خبرنگار اجتماعی فارس به نقل از پایگاه sciencedaily، تحقیقات جدید تیم محققان آمریکایی اطلاعات جدید و قابل توجهی را درباره بیماری لوپوس منتشر یا لوپوس اریتماتوس سیستمیک (SLE) و نقش آن در بروز برخی از خطرات سلامتی برای زنان باردار ارایه می کند.

لوپوس منتشر یا لوپوس اریتماتوس سیستمیک گونه‌ای از انواع بیماریهای خود ایمنی است که در آن سیستم دفاعی بدن، علیه ارگان‌ها و بافت‌های پیوندی خودی عمل کرده و به ‌آنها آسیب می‌رساند. زنان در مقابل این بیماری ده ‌برابر بیشتر از مردان آسیب‌ پذیرند.

این بیماری اغلب پوست و چندین اندام داخلی را درگیر می‌کند و سیر بالینی لوپوس شامل دوره‌های فعالیت و بهبود است.

محققان گفتند: لوپوس خطر ابتلای زنان به مسمویت بارداری را دو برابر افزایش می دهد.

مسمومیت بارداری در واقع نوعی اختلال در فشارخون است که موجب می شود کارکرد کلیه و دستگاه عصبی مختل شود. مسمومیت بارداری در سه ماهه آخر بارداری شایع تر است.

محققان درعین حال افزوند: درمان دارویی لازم بیماران مبتلا به لوپوس از ابتلای آنها به این عوارض جلوگیری می کند.

جمعه 12/8/1391 - 16:43
شهدا و دفاع مقدس

خبرگزاری فارس: مادر شهید حیدری گفت: او گاهی از جبهه نامه می‌فرستاد که خیلی سوزناک بود، او در نامه‌هایش از همه طلب بخشش می‌کرد و می‌گفت «مادر جان، دوست دارم شهید بشوم نه اینکه به مرگ عادی از دنیا بروم، شما هم برای شهادتم دعا کن».

به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، در جنگ تحمیلی ما و در دفاع مقدسی که کوچک و بزرگ‌مان جانانه در دفاع از آرمان و اعتقاداتمان جنگیدند و رشادت‌های کم نظیری در تاریخ ترسیم نمودند، سن و سال، اولین و آخرین فرزند و دلیل و برهان عقلی نقشی نداشت؛ بلکه آنچه ملاک و معیار بود، فداکاری، شجاعت و جانفشانی بود.

«شهید حمیدرضا حیدری» از جمله شهدای نوجوانی است که علی رغم سن‌اش، آن هنگام که کام شیرین محبت علوی را در سفره مولای خود امام زمان (عج) چشید و درس بندگی را آموخت تا زندگی را علی‌وار بگذراند، انگار می‌دانست که باید از پس همه زرق و برق‌های این دنیای فریبنده گذر کند و آرزوی شهادت و رسیدن به معبود را در قنوت نمازهای نیمه شب خود جستجو کند و توشه‌ای از کمال و معنویت را دستمایه آخرت سازد. از همین روی با هنرنمایی‌اش در معرکه ایثار، شام خداحافظی را چنان سر داد تا تاج افتخاری بر سر پدر و مادر خود شود. متنی که در ادامه می‌خوانید گفت‌وگوی فارس با پدر و مادر «شهید حمیدرضا حیدری» یکی از شهدای دانش‌آموز ورامین است.

 

 

«محمدرضا حیدری»، پدر شهید: بنده متولد سال 1323 شهرستان ورامین هستم. تحصیلاتم ششم ابتدایی است و از اقوام اصیل ورامین هستیم. بنده از آغاز مبارزات مردم علیه رژیم شاه جزء مبارزین بودم و در حادثه تاریخی 15 خرداد در ورامین حضور داشتم. در آن روز تاریخی من در یک نانوایی اجاره‌ای کار می‌کردم که متوجه شدم مردم پیشوا در حال حرکت و راهپیمایی به سمت تهران هستند و مردم ورامین نیز به این جمع اضافه می‌شدند. من هم با شاخه درختی را شکستم و به همراه جمعیت از ورامین به سمت پل باقرآباد  یعنی همان محل حادثه و  شهادت و مجروح شدن مردم حرکت کردیم که در آنجا در اثر شلیک گلوله به دست چپم توسط نیروهای گارد شاه مجروح شدم.

پس از بازگشت به خانه و مداوای دستم،‌ به دلیل مسائل امنیتی و اینکه احتمال دستگیری‌ام زیاد بود به تهران مهاجرت کردم و پس از مدتی کارکردن، عازم خدمت سربازی شدم. پس از پایان خدمت سربازی مدتی در شرکت زیرآب مازندران که در زمینه زغال سنگ فعالیت می‌کرد، مشغول به کار شدم، اما پس از 4 ماه پدرم به دلیل شرایط نامناسب شغلی از رفتن من ممانعت کرد.

بعد از یک‌ماه در سال 1347  به کمک یکی از دوستان هم‌خدمتی‌ام که در بازار تهران مشغول به کار  بود در «بانک تهران» مشغول به کار شدم. بانک تهران بانکی بود که از ادغام بانک‌هایی مثل داریوش، عمران، فرهنگیان، تعاون و توزیع و تعدادی دیگر تشکیل شده بود و بانک ملت نیز از همین بانک به وجود آمد.

7 ماه از شروع به کار در  بانک نگذشته بود که با پیشنهاد  پدرم در سال 47 با دختر عمویم ازدواج کردم. آغاز زندگی ما در خانه‌ای در شهرری نزدیک میدان اصلی و کوچه یخچال بود. پس از حدود یک سال زندگی در آنجا به خیابان شهباز جنوبی حوالی محله تیر دوقلو مهاجرت کردیم و مدت 18 سال در این محل زندگی کردیم.

 

                                       پدر و مادر شهید «حمیدرضا حیدری»

 

ماحصل ازدواج بنده و همسرم 8 فرزند است، 7 پسر و یک دختر؛ حمیدرضا اولین فرزندم بود که در اول تیرماه 1349 در خیابان شهباز به دنیا آمد. 

حدود 8 سال در خیابان مازندران حوالی میدان امام حسین(ع) زندگی کردیم و بعد از بازنشستگی‌ام به ورامین بازگشتیم.

*نقاب سفید رنگ بر صورت هنگام تولد

 «زهرا حیدری» مادر شهید «حمیدرضا حیدری»: نکته جالبی که هنگام تولد حمیدرضا با آن روبرو شدیم، وجود یک حاله یا پرده سفید رنگی بود که هنگام تولد در مقابل صورت او قرار داشت و وقتی بزرگترها او را با این وضعیت دیدند به بنده گفتند او عمر زیادی ندارد. بعد از آن، همیشه نگران وضعیت حمیدرضا بودم که چه اتفاقی برایش پیش خواهد آمد. حمیدرضا از همان کودکی حرف‌های بزرگ‌تر از سن و سال خودش می‌زد. وقتی به سن 7 سالگی رسید، مقطع ابتدایی را در یکی از مدارس خیابان شهباز جنوبی گذراند و راهنمایی را به مدرسه‌ایی در خیابان ظهیرالاسلام حوالی میدان بهارستان رفت.

حمیدرضا، علاوه بر درس خواندن، چون پسر بسیار زرنگ و فعالی بود، پدرش از 7 سالگی او را به کلاس ژیمناستیک فرستاد و حمید به دلیل شرایط  بدنی خاصی که داشت در مجالس عروسی و مهمانی‌های خودمانی حرکات نمایشی انجام می‌داد و تا 13 سالگی به ژیمناستیک می‌رفت.

* می‌گفت این شب‌ها دیگر نمی‌آید، قدرش را بدانید

درماه رمضان به طور منظم تا سحر در مسجد محل می‌ماند و سحرها برای سحری به منزل می‌آمد و همیشه می‌گفت «مامان قدر این شب‌ها را بدانید. این چنین شب‌هایی خیلی کم پیدا می‌شود». او صحبت‌های روحانی مسجد را برای ما تعریف می‌کرد و به نماز شب مثل نمازهای دیگر مقید بود.

* جشن نیمه شعبان سنت 50 ساله خانواده حیدری‌ها

پدر شهید حیدری: پدر بزرگ حمیدرضا کسی است که با داشتن 3 شغل حساس در شهربانی، 30 سال در سرکلانتری شهرری صادقانه خدمت کرد. برای مثال یکی از کارها و وظایف حساس او گزارش از سخنرانی‌های مقام معظم رهبری در زمان شاه به رژیم بود، اما او هیچگاه گزارشی خلاف مصالح مردم نمی‌داد و بسیار مذهبی بود و به همین دلیل به الگویی برای حمیدرضا تبدیل شده بود که در همه کارهای خود از او پیروی می‌کرد.

یکی از سنت‌های مذهبی خانواده ما، برپایی جشن نیمه شعبان است که قدمتی 50 ساله دارد و بنده از سال‌های ابتدایی آن، تأمین شیرینی‌اش را تقبل کرده‌ام. حمیدرضا هم از 3 ـ 4 سالگی در این جشن شرکت می‌کرد و با ائمه اطهار با حضور در هیئت‌ها آشنا شد. این جشن به شکلی است که با حضور تمام قوم حیدری‌ها در ورامین در سالنی باشکوه خاص برگزار می‌شود. همچنین در کنار آن ایجاد صندوق قرض‌الحسنه حیدری‌ها و درمانگاه تخصصی نیز در ورامین از اقدامات دیگری است که پایه‌ گذار آن بنده بودم.

حمیدرضا، تا کلاس دوم راهنمایی بیشتر درس نخواند. او از نظر ادب و معرفت و توانایی در انجام کارها، آنچنان بود که هر وقت کنار من قرار می‌گرفت، هیچ‌کس نمی‌توانست تشخیص بدهد من و او پدر و فرزند هستیم. رابطه بسیار دوستانه‌ای با هم داشتیم.

* نشان دادن لیاقت در تحصیلداری شرکت

حمید من، قبل از آنکه به جبهه برود در شرکت تولید پوشاک به عنوان تحصیلدار شرکت مشغول به کار شد و چک‌ها و سفته‌های شرکت را پیگیری می‌کرد. یک‌بار رئیس شرکت یک سفته را که توانایی وصول آن را نداشت به حمیدرضا می‌دهد و به او می‌گوید این را وصول کن و مبلغ آن را برای خودت بردارد. او بعد از یک هفته وصول می‌کند، اما علی‌رغم رضایت صاحب شرکت، می‌گوید این مبلغ حلال نیست و در این زمینه حتی از پدر بزرگش هم سؤال می‌کند و پول را به صاحب شرکت باز می‌گرداند. 

* اصرار به جبهه و رفتن با شناسنامه پسرعمو

مادر شهید حمیدرضا حیدری: حمیدرضا از وقتی که در دوره راهنمایی درس می‌خواند، درخواست اجازه رفتن به جبهه را می‌کرد. به خصوص هنگامی که آهنگ «هرکه دارد هوس کرببلا بسم‌الله...» را در تلویزیون می‌شنید. ما بارها منصرفش کردیم، اما مدام از من می‌خواست تا با پدرش صحبت کنم. هر وقت دلیل رفتنش را می‌پرسیدم، می‌گفت «مامان 3 ماه بروم، از خدمتم کم می‌شود»، می‌گفتم شهید می‌شوی؛ اما پاسخ می‌داد «نگران نباش، من شهید نمی‌شم». حمیدرضا در پایگاه بسیج محله در خیابان مازندران هم عضو بود و فعالیت می‌کرد.

آن زمان که تهران را موشک‌باران می‌کردند اکثر مردم در خونه‌ها مخفی می‌شدند، اما او بدون هیچ ترسی بالای پشت‌بام می‌رفت. با توجه به اینکه سن او به 15 سال تمام نرسیده بود و اجازه رفتن به جبهه را نداشت، با شناسنامه پسر عمویش که نام پدرش اسماعیل بود، ثبت‌نام کرد اما پدرش متوجه شد. هر چه پدرش با او صحبت کرد، باز هم به رفتن به جبهه اصرار کرد و به پدرش گفت: ما را برای کارهای خدماتی می‌‌برند و خط مقدم نمی‌رویم. ابتدا یک دوره آموزشی 45 روزه‌ای در ناحیه مالک‌اشتر گذراند و بعد عازم جبهه شد و پس از پایان دوره 3 ماهه برگشت.

او گاهی از جبهه نامه می‌فرستاد که خیلی سوزناک بود، او در نامه‌هایش از همه طلب بخشش می‌کرد و می‌گفت «مادر جان، دوست دارم شهید بشوم نه اینکه به مرگ عادی از دنیا بروم، شما هم برای شهادتم دعا کن». البته یکبار در مسافرتی که به ورامین آمده بودیم تصادف جدی کرد و ضربه مغزی شد اما خوب شد.

* میهمانی برای شهید شدن

 

 

 

بار دوم که قصد داشت به جبهه برود به من گفت «مامان دوست دارم حالا که آخرین بار است که به جبهه می‌روم، یک میهمانی بدهیم تا من با همه اقوام خداحافظی کنم». ما هم اقوام نزدیک را دعوت کردیم و میهمانی مفصلی ترتیب دادیم. حمیدرضا آن شب در یک دیدار به یاد ماندنی با همه خداحافظی کرد و حلالیت طلبید. صبح روز بعد که می‌خواست برود، سه بار از زیر قرآن گذراندمش و خداحافظی کردیم. هر بار که قدری جلو می‌رفت دوباره برمی‌گشت و مرا می‌بوسید. نمی‌تواستیم از هم دل بکنیم. خلاصه بعد از چند دفعه خداحافظی، موتورش را روشن کرد تا آن را منزل عمه‌اش بگذارد. من هم پشت سرش آب ریختم اما دلشوره عجیبی داشتم.

* خوابی که در شب شهادت حمید تعبیر شد

شب شهادت حمیدرضا یعنی هفتم بهمن ماه 1365 در خواب دیدم من و حمیدرضا را به سمت آسمان می‌برند و مسافت خیلی زیادی حرکت کردیم، تا به نقطه‌ای رسیدیم که او از من جدا شد و من تنها ماندم. وقتی از خواب بیدار شدم مطمئن شدم حمیدم به شهادت رسیده است.

فردا صبح، پدرش با اهواز تماس گرفت و جویای وضعیت او شد. آنها گفتند از او اطلاعی نداریم و 2 و 3 روزی است، آماری از او در دست نیست، اما احتمالاً مجروح شده است و شما برای اطلاعات لازم درباره او به خیابان جمهوری اداره بهداری کل مراجعه کنید. ما بدن او را جزء مجروحان جست‌وجو می‌کردیم، در حالی که او جزء شهدا بود و بدنش در بهشت زهرا (س) شناسایی شد.

حمیدرضا از ناحیه شکم به وسیله ترکش در عملیات کربلای پنجم در منطقه شلمچه به شهادت رسید، در حالیکه فقط 16 سال داشت. او علاوه بر ترکش، شیمیایی هم شده بود. بدن حمیدرضا پس از تشییع به همراه دو نفر دیگر از شهدا در ورامین در گلزار شهدای «سید فتح‌الله» به خاک سپرده شد.

* خوابی که بعد از شهادت حمیدرضا دیدم و آرام شدم

 

همیشه آرزو داشتم فرزندم را مثل بقیه جوان‌ها در لباس دامادی ببینم. یک شب در عالم خواب دو خانم سفید پوش را دیدم که در یک باغ زیبا ایستاده‌اند، حمیدرضا هم در آنجا بود. به من نگاه کرد و گفت: مامان نگران من نباش، این دو نفر موکل من هستند و در این باغ درخدمت من هستند. بعد مقداری میوه چید و گوشه چادرم ریخت.

گفت‌وگو از محمد تاجیک

جمعه 12/8/1391 - 16:41
ورزش و تحرک

خبرگزاری فارس: تحقیقات در انگلیس نشان می دهد که ورزش کردن پیش از خوردن صبحانه به کاهش وزن بیشتر انسان کمک می کند.

خبرگزاری فارس: ورزش پیش از صبحانه وزن را بیشتر کاهش می دهد

به گزارش خبرنگار اجتماعی فارس به نقل از خبرگزاری mena، محققان انگلیسی در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند که ورزش کردن پیش از صرف صبحانه به کاهش بیشتر وزن و میزان چربی خون کمک می کند.

محققان گفتند: انجام تمرین های ورزشی یا رفتن به سالن های ورزشی قبل از مصرف صبحانه نه فقط به از دست دادن وزن کمک می کند بلکه چربی های خون و رسوب ها را آب می کند و فاکتورهای دخیل در شکل گیری لخته های خونی خطرناک را از بین می برد.

این اولین تحقیقات از نوع خود است که از تاثیر بیشتر ورزش کردن پیش از خوردن صبحانه در رها شدن از چربی های خون حکایت دارد.

جمعه 12/8/1391 - 16:38
نوجوان و جوان
جام جم آنلاین: این یك تصویر تكراری و روزمره است؛كودكان و نوجوانانی كه نهایتا 14 سال دارند، وقتی برای خرید خانه به سوپرماركت محله می‌آیند، نگاهشان روی قفسه رنگارنگ فیلم‌های سوپرماركتی سست می‌شود و با همبازی‌هایشان در همان سوپرماركت محله دیالوگ‌هایی مثل این رد و بدل می‌كنند كه: «اینو دیدی؟ خیلی باحاله! خیلی خنده‌داره، اینو داری؟ دیدی چطور ادای پیرزن‌ها رو درمی‌آره؟ بیام ازت بگیرم؟»

 

انگار فیلم‌های سوپرماركتی همان كاركردی را پیدا كرده‌ است كه زمانی «كارت ماشین و موتور» برای بچه‌های دهه 60 داشت.

نكته قابل توجه این است كه محتوا و طیف فیلم‌های سوپرماركتی میان محصولات صداوسیما و ماهواره‌ها تعریف می‌شود.

والدین هم به دلیل قانونی بودن و عرضه علنی در سوپرماركت‌ها نمی‌توانند و نمی‌خواهند كودكانشان را از دیدن و خرید این فیلم‌ها منع كنند.

فیلم‌های سوپرماركتی تقریبا همگی طنز است، یا به بیان بهتر شبیه طنز با مضمون‌ها و بازیگران تكراری، پربسامدترین نام‌ها در این فیلم‌ها از این قرار است: پول، ازدواج، لودگی، میلیاردر شدن، عشق و رقابت عشقی، خواستگاری، عروسی، دزدی، ارثیه،‌ خلافكاری، پیرمرد پولدار و ....

فیلم‌های سوپرماركتی آنقدر دم‌دستی است كه علاقه‌مندان حرفه‌ای و حتی نیمه‌حرفه‌ای سینما را جذب نمی‌كند و صرفا برای كودكان و نوجوانان ذوق‌زده از عناوین جنجالی این فیلم‌ها، جذابیت دارد، چه بخواهیم چه نخواهیم، فیلم‌های سوپرماركتی، رسانه جدید طیف وسیعی از نوجوانان و كودكان شده است، بخصوص كودكان و نوجوانان طبقه متوسط و زیرمتوسط؛ فقط كافی است چند دقیقه در مقابل قفسه فیلم‌های سوپرماركتی متوقف شوید تا مخاطبان اصلی آن را با چشم خودتان ببینید و بشناسید.

واقعیت این است كه بسیاری از بچه‌های نسل امروز با فیلم‌های سوپرماركتی بزرگ می‌شوند، بسیاری از كودكان و نوجوانان نسل جدید، سینما، ارتباطات، اجتماع، اقتصاد، رابطه با جنس مخالف، تكیه‌كلام‌ها، سبك و سیاق زندگی را از دریچه «فیلم های سوپرماركتی» می‌بینند و یاد می‌گیرند اما قفسه پرمشتری و پرمخاطب فیلم‌های سوپرماركتی، این رسانه جدید، می‌تواند فقط شبه‌طنزهای صرفا سرگرم‌كننده نباشد، كدام نهاد «قدر» این رسانه جدید ـ با همه فرصت‌ها و تهدیداتش ـ‌ را می‌داند؟

بهمن هدایتی - جام‌جم

جمعه 12/8/1391 - 16:34
آموزش و تحقيقات

خبرگزاری فارس: محققان هشدار دادند که مصرف هر نخ سیگار 25 میلی گرم ویتامین C بدن انسان را از بین می‌برد.

خبرگزاری فارس: هر سیگار 25 میلی گرم ویتامین C بدن را از بین می‌برد

به گزارش خبرنگار اجتماعی فارس به نقل از خبرگزاری mena، ویتامین C یکی از ویتامین هایی است که نقش مهمی در بدن ایفا می‌کند اما سیگار کشیدن باعث از بین رفتن این ویتامین در بدن می‌شود.

مجدی بدران، عضو جمعیت آلرژی، ایمنی و مشاوره کودکان و از اعضای دانشکده کودکان دانشگاه عین شمس مصر گفت: بدن یک انسان بالغ در روز نیاز به حدود 60 میلی گرم ویتامین C دارد درحالی که بدن سیگاری ها به حدود 200 میلی گرم از این ویتامین نیاز دارد زیرا کشیدن هر نخ سیگار به طور میانگین 25 میلی گرم از ویتامین C در بدن را از بین می برد.

وی افزود: سطح ویتامین C در سیگاری ها بسیار کمتر از غیر سیگاری ها است.

این امر یکی از علل پایین بودن سطح آنتی اکسیدانهای طبیعی در سیگاری ها است.

تحقیقات جدید ثابت کرده است: خطر ابتلای افراد دارای کمبود ویتامین C به بیماری آسم به میزان 12 درصد افزایش می یابد و همچنین کمبود این ویتامین در نوزادان باعث کند ذهنی می‌شود.

تحقیقات جدید اشاره دارد که مغز کودک تازه متولد شده بیش از هر عضو دیگری در بدن به ویتامین C نیاز دارد و کمبود آن در نوزادان بر رشد و تحول مغز تاثیر منفی می‌گذارد؛ امری که به نوبه خود بر میانگین هوش و پیشرفت تحصیلی در مرحله بعدی اثر دارد.

ویتامین C در گروه ویتامین‌ها قرار دارد و به شکل قرص‌های 100 و 250 میلی ‌گرمی و قرص جوشان هزار میلی ‌گرمی، پودر 500 میلی‌ گرمی و آمپول 500 میلی ‌گرمی در داروخانه‌ ها موجود است اما قرص جوشان آن به ویژه در فصول سرد سال طرفدار بیشتری پیدا می‌کند.

ویتامین C، ویتامین محلول در آب است که از اجزای ضروری برای ساخت و نگهداری کلاژن و بافت محیطی بین سلولی است.

ویتامین C هم در بافت‌های گیاهی و هم در بعضی محصولات حیوانی موجود است. غنی ترین منابع ویتامین C میوه‌ها و سبزی‌ها هستند، آب مرکبات نیز دارای میزان زیادی ویتامین C است.

مصرف این ویتامین سبب تقویت دستگاه ایمنی و افزایش سرعت بهبود زخم شده و از تشکیل نیتروزآمین‌ها و نیتروز اوره‌های سرطان‌ زا جلوگیری می‌‌کند.

پنج شنبه 11/8/1391 - 19:44
بیماری ها
جام جم آنلاین: متخصصان چشم بارها تاكید كرده‌اند كه تغییرات عیوب انكساری و دید چشم نوجوانان را جدی بگیرید، بخصوص وقتی كه حتی با تجویز عینك، دید واضح و شفاف ایجاد نمی‌شود؛ چراكه چنین شرایطی احتمال بروز بیماری قابل پیشگیری و درمان قوز قرنیه را شدت می‌بخشد.

بیماری‌ای كه به دنبال تغییر فشار داخل چشم باعث نازك‌شدن قرنیه می‌شود و به قرنیه از نظر ظاهری حالت برجسته‌ای می‌بخشد نباید فراموش كرد كه اهمیت تشخیص این بیماری در مراحل اولیه در پیشگیری از كم‌بینایی پیشرفته یا حتی نابینایی است.

دكتر جواد هاشمیان، متخصص چشم، جراح قرنیه و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران در گفت‌وگو با جام‌جم با اشاره به این‌كه قوز قرنیه تحت شرایط اقلیمی خشك برخی نواحی كشور شیوع بیشتری یافته است، می‌گوید: از عوامل تسهیل این بیماری چشمی، عوامل ارثی، شرایط محیطی و زمینه حساسیتی خانوادگی مانند آلرژی بهاره چشمی، آسم و كهیر است. یعنی افرادی كه زمینه آلرژیك دارند مستعد ابتلا به قوز قرنیه هستند.

كاهش دید و نزدیك‌بینی پیش‌رونده

بیماری قوز قرنیه با ایجاد نزدیك‌بینی پیش‌رونده یا آستیگماتیسم یا هر دوی اینها خود را بروز می‌دهد. بروز این بیماری معمولا از 10 تا 12 سالگی آغاز می‌شود و علائم آن می‌تواند با كاهش دید به صورت خفیف تا پیشرفته كه به كاهش شدید بینایی یا نابینایی منجر می‌شود، همراه باشد.

دكتر هاشمیان با تاكید بر این‌كه كسانی كه زمینه خانوادگی این بیماری را دارند، باید نسبت به آن بسیار پیگیرتر باشند، می‌افزاید: كسانی كه نمره عینك‌شان هر شش ماه تا یك سال تغییر می‌كند و حتی از پشت عینك نیز تار می‌بینند، باید تحت بررسی‌های جدی‌تری (هر سه ماه یك بار) از نظر ابتلا به قوز قرنیه قرار گیرند. در چنین شرایطی گرفتن یك عكس توپوگرافی از قرنیه در تشخیص قطعی بیماری در مراحل اولیه بسیار كمك‌كننده است.

این جراح قرنیه اضافه می‌كند: به دنبال تشخیص قطعی بیماری می‌توان از طریق عمل تقویت قرنیه با كمك ویتامین B2 و اشعه ماورای‌بنفش، استحكام قرنیه ضعیف‌شده را تا سه برابر ارتقا داد و آن را به حالت طبیعی بازگرداند.

در این روش اشعه ماورای‌بنفش در طیف خاصی به مدت سه دقیقه روی سطح قرنیه، بدون نیاز به بیهوشی تابانده می‌شود. هنگام این عمل، از قطره چشمی ویتامین B استفاده می‌شود كه این پدیده محكم‌شدن بافت قرنیه را به دنبال دارد. موفقیت این عمل جراحی 97 درصد است.

چشمتان را زیاد نمالید

دكتر هاشمیان با تاكید بر این‌كه مالیدن محكم چشم، گرچه علت قوز قرنیه نیست، می‌گوید: اما مالیدن زیاد چشم، در روند ایجاد و پیشرفت آن بی‌تاثیر نیست. به همین دلیل معمولا به بیماران مبتلا به قوز قرنیه سفارش می‌شود كه از مالیدن چشم‌شان پرهیز كنند. نكته بسیار مهم دیگر آن است كه افرادی كه در مناطقی با آب و هوای خشك، مثلا در شهرهایی مانند یزد زندگی می‌كنند، بیشتر در معرض این بیماری قرار دارند. البته علائم بیماری قوز قرنیه بسته به‌شدت بیماری بسیار متفاوت است.

در بعضی افراد قوز قرنیه ممكن است آنقدر خفیف باشد كه برای بیمار هیچ‌گونه علامت خاصی ایجاد نكند. یعنی گاهی آنقدر بیماری خفیف است كه حتی بیماری این افراد در معاینه معمولی چشم هم كشف نمی‌شود و تنها با گرفتن نقشه توپوگرافی قرنیه می‌توان به وجود آن پی برد، اما بیشتر بیماران مبتلا ابتدا با عیوب انكساری نزدیك‌بینی و آستیگماتیسم پیش‌رونده مراجعه می‌كنند.

اصلاح دید پس از عمل قوز قرنیه

چشم‌پزشكان تاكید می‌كنند كه قوز قرنیه یك بیماری كاملا قابل درمان است و حتی در مواردی كه میزان قوز قرنیه بسیار كم است، می‌توان از لنزهایی برای صاف كردن سطح روی قرنیه بهره گرفت. این نوع لنزها كه برای درمان این مشكل طراحی شده است روی قوز قرنیه خراش ایجاد نمی‌‌كند و در نتیجه باعث سایش آن قسمت برآمده قرنیه چشم نمی‌شود.

دكتر هاشمیان نیز در این باره می‌گوید: پس از انجام درمان‌هایی كه در مراحل اولیه بیماری قوز قرنیه با بهره‌گیری از عمل اصلاح قرنیه صورت می‌گیرد، می‌توان با استفاده از عینك یا لنزهای سخت كه می‌تواند در چشم بیمار كار گذاشته شود، دید او را به حالت طبیعی بازگرداند. می‌توان از لنزهای تماسی سخت بهره جست، به شرط آن كه بتوان این لنزها را روی چشم كاملا جاسازی كرد. البته در موارد پیشرفته بیماری كه قرنیه برآمدگی دارد، نمی‌توان لنزهای تماسی را بخوبی روی قرنیه جاسازی كرد، مگر لنزهای بسیار ویژه كه به تشخیص پزشك و در موارد خاص به كار می‌رود، اما در مورد عینك باید گفت دید چشم تنها برای افرادی اصلاح می‌شود كه به درجه‌های خفیف بیماری مبتلا باشند.

درمان دیرهنگام قوز قرنیه

به گفته دكتر هاشمیان، قوز قرنیه در سنین بالای 21 سال تشخیص داده می‌شود و برای جلوگیری از پیشرفت آن باید از روشی تحت عنوان گذاشتن رینگ در ضخامت قرنیه استفاده كرد كه با بهره‌گیری از نوعی لیزر صورت می‌گیرد.

این چشم‌پزشك ادامه می‌دهد: در شرایطی كه هیچ‌كدام از این روش‌ها جوابگو نباشد، یعنی بیماری در مراحل بسیار پیشرفته شناسایی شود، عمل پیوند لایه‌ای قرنیه گزینه اصلی درمان خواهد بود.

البته باید دانست كه عمل پیوند برای درمان قوز قرنیه یك عمل غیراورژانس و انتخابی است و تاخیر در این نوع عمل عارضه‌ای به دنبال نخواهد داشت. همچنین جالب است بدانید كه بیماری قوز قرنیه تا 28 ـ 30 سالگی متوقف می‌شود و دیگر پیشرفت نمی‌كند.

پونه شیرازی - جام جم

چهارشنبه 10/8/1391 - 16:39
اهل بیت

خبرگزاری فارس: ابوهاشم می‌گوید: خدمت امام هادى(ع) رسیدم و او به زبان هندى با من سخن گفت که خوب نتوانستم به او پاسخ بگویم، اما بعد از ماجرایی، هنوز از جاى خویش برنخاسته بودم که به 73 زبان که‌ نخستین آن‌ها هندى بود، سخن گفتم‌.

خبرگزاری فارس: کرامتی از امام هادی(ع) و سخن گفتن به 73 زبان

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، در روز 15 ذی‌الحجه سال 212 هجری قمری سالروز ولادت دهمین ستاره آسمان ولایت و امامت، حضرت علی النقی علیه‌السلام است، به همین مناسبت در ادامه به برخی از کرامت‌های امام علی‌النقی علیه‌السلام از کتاب جلوه‌های اعجاز معصومین(ع) نوشته قطب راوندی اشاره می‌شود:

*ناراحتى ابو هاشم از دور بودن با امام(ع)

روایت شده است که ابوهاشم جعفرى بعد از امام رضا و امام جواد(ع)، خدمت امام هادى(ع) را هم درک کرده بود، محضر امام شکایت‌کرد و از اینکه از حضرت جدا مى‌شود و به سوى بغداد مى‌رود نالید.

بعد گفت: اى‌سرور من! براى من دعا کن، چون نمى‌توانم به کشتى سوار شوم و از جزر و مد آب ‌خوف دارم و مرکبى جز اسب خود که ضعیف است، ندارم تا بر آن سوار شوم و خدمت شما برسم، دعا کن تا خداوند مرا به زیارت و دیدار شما قوت بخشد.

حضرت(ع) فرمود: اى ابوهاشم! خداوند تو و اسبت را قوى گرداند.

راوى مى‌گوید: ابوهاشم نماز صبح را در بغداد مى‌خواند و با آن اسب مى‌آمد تا اینکه نماز ظهر همان روز را در سامرّا مى‌خواند و اگر مى‌خواست همان روز مى‌توانست با آن اسب به بغداد برگردد و این از عجیب‌ترین چیزهایى است که من‌دیدم‌.

* کسی که در یک آن توانست به 73 زبان دنیا سخن بگوید

از ابوهاشم نقل شده است که گفت: خدمت امام هادى(ع) رسیدم و او به زبان هندى با من سخن گفت که خوب نتوانستم به او پاسخ بگویم و مقابلش سطلى پر از سنگریزه بود، یک سنگریزه برداشت و آن را در دهانش‌گذاشت و مدتى آن را مکید و بعد به طرف من انداخت، من نیز آن را در دهانم‌ گذاشتم، به خدا سوگند! هنوز از جاى خویش برنخاسته بودم که به 73 زبان که‌ نخستین آن، زبان هندى بود، سخن گفتم‌.

*هنگامی که فرمانده قشون ترک در برابر امام هادی(ع) سر تسلیم فرود آورد

ابوهاشم مى‌گوید: در مدینه بودم که «بغا» (فرمانده قشون) از آنجاگذشت و در روزگار واثق بود و عرب‌ها را جستجو مى‌کرد، امام هادى(ع) فرمود:بیرون برویم تا لشکرکشى این ترک را ببینیم.

از شهر بیرون رفتیم و در جایى ایستادیم و قشون او از مقابل ما گذشت. بعد همان ترک آمد، امام هادى(ع) با او به ترکى سخن گفت، او از اسبش‌ پیاده شد و پاى اسب امام(ع) را بوسید.

پس او را قسم دادم و پرسیدم: این مرد به تو چه گفت؟ او هم پرسید: این پیامبر است.

گفتم: نه پیامبر نیست.

آن‌گاه آن ترک گفت: او مرا با اسمى که در کوچکى در مناطق ترک، به آن ‌نامیده شده بودم، خواند، در حالى‌که هیچ کس تاکنون از آن خبر نداشت.

*شفای متوکل به دست امام هادی(ع) و واکنش مادر متوکل

ابراهیم بن محمّد طاهرى مى‌گوید: متوکل از «دملى» که در آورده بود، به شدت مریض شد و هیچ کس نمى‌توانست آن را با آهن بشکافد تا اینکه نزدیک‌ بود، او را هلاک کند، مادرش نذر کرد که اگر متوکّل خوب شود، مالى از جانب ‌خود براى امام هادى(ع) بفرستد.

وزیر متوکل، فتح بن خاقان گفت: پزشکان از معالجه تو عاجز شده‌اند، دنبال ‌این مرد (امام هادى) بفرست و از او دوایى بخواه، شاید نزد او چیزى باشد که مایه بهبودى تو شود.

متوکل گفت: به سوى او شخصى را بفرستید.پس فرستاده متوکل رفت و برگشت و گفت: (حضرت مى‌فرماید:) سرگین گوسفند را بگیرید و با آب گل‌ بیامیزید و بر موضع زخم بگذارید، به اذن خداوند نافع است.

پزشکان دستور امام را به سخره گرفتند.

فتح بن خاقان گفت: آیا ضررى دارد؟ گفتند: نه، ولى نفعى هم ندارد.

راوى مى‌گوید: گفتم: امیدوارم که با آن خوب شود، پس سرگین را آورد و با آب گل آمیخت و بر جاى زخم گذاشت، آن‌گاه سر زخم باز شد و هر چه چرک و عفونت در آن بود،بیرون آمد(و خوب شد).

مادر متوکّل را به عافیت پسرش مژده دادند، او هم ده هزار دینار را در کیسه‌اى ‌گذاشت و مهر کرد و براى امام هادى(ع) فرستاد.

چهارشنبه 10/8/1391 - 16:36
شهدا و دفاع مقدس

خبرگزاری فارس: در عملیات فتح‌المبین یک دستگاه کامیون ایفای عراقی در هنگام فرار از منطقه دشت عباس به داخل کانال ‌افتاد؛ با کشته شدن راننده آن، سرنشین هم از ترس، به امامزاده عباس رفته و روی سنگ مقبره می‌خوابد.

خبرگزاری فارس: ماجرای یک عراقی که به امامزاده عباس پناه آورده بود

به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، درطول جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، علی‌رغم تجهیزات پیشرفته‌ای که ارتش عراق در اختیار داشت و در مقابل نیروهای ما به ویژه در ماه‌های ابتدایی جنگ از تجهیزات نظامی کمتری برخوردار بودند، اما آن چیز که باعث برتری ما بر نیروهای عراقی می‌شد، شجاعت و روحیه بالای نیروها بود.

خاطره زیر درباره یکی از رویارویی‌های نیروهای ایرانی در مقابل روحیه شکننده و زبون نیروهای عراقی است که توسط «علی بمان‌فهیمی» در کتاب «سنگرسازان بی‌سنگر» بیان شده است.

                                                             ***

فروردین ماه سال 1360 اولین باری بود که به جبهه اعزام شدم؛ به منطقه عملیات «فتح‌المبین» واقع در جاده اندیمشک ـ مهران رفتیم؛ نیروهای خودی با حداقل امکانات نظامی و لجستیکی در مقابل لشکرهای مجهز عراق دست به عملیاتی زدند که امام خمینی(ره) آن را «فتح‌الفتوح» نامیدند.

در منطقه امام‌زاده عباس (دشت عباس) تیپ زرهی ذوالفقار مشهد با تانک‌های چیفتن و تعدادی از تیپ‌های ارتش فعال بودند؛ از سپاه پاسداران نیز تیپ‌های زیادی شرکت داشتند.

آنچه که مشهود بود، فرماندهی فعال سپاه در منطقه و انجام تک‌های گسترده و عظیم دشمن بود، به گونه‌ای که شاید ظرف 48 ساعت، عراقی‌ها از منطقه دشت عباس جاده اندیمشک سایت دزفول و بلندی‌های منطقه، عقب‌نشینی کردند و غنایم زیادی به دست سپاه افتاد که تیپ‌های زرهی سپاه از ادوات و نفربرها و تانک‌های تی 68 عراق تشکیل شد.

در پاکسازی سنگرها به وسایلی برمی‌خوردیم که برای هیچ ‌یک از بچه‌ها قابل شناسایی نبود؛ از جمله ماسک‌های ضد حمله شیمیایی در سنگرهای عراقی بود که برای همه تازگی داشت؛ هر یک از بچه‌ها بنا به اطلاعات خود، اسمی بر آن می‌گذاشتند؛ یکی می‌گفت این فیلتر هوای خودرو است، دیگری می‌گفت شاید بعضی از وسایل پخت و پز آشپزخانه باشد؛ منظور آن که دشمن در آن عملیات هم، ماسک‌های ضد حمله شیمیایی برای سربازان خود تدارک دیده بود که در جبهه خودی کسی آنها را حتی ندیده بود.

در آن عملیات، مهندس مسعودی که از همکاران کمیته عمران جهاد یزد بود، به همراه چند نفر دیگر اسیر شدند که با اولین گروه آزادگان به کشور بازگشتند؛ تلفات عراقی‌ها در عملیات «فتح‌المبین» بسیار بالا بود، زیرا حجم آتش پشتیبانی ارتشی‌ها، همه آنها را در منطقه زمین‌گیر کرده، باعث شده بود حمله به خطوط دشمن و حتی عقبه آنها با کمترین تلفات خودی انجام شود.

«اکبر ترکان» که در آن زمان استاندار ایلام بود، با یک دستگاه جیپ غنیمتی عراق، مرتب در منطقه رفت و آمد می‌کرد؛ خودش راننده بود و به سنگرها سرکشی می‌کرد و کمبودها را گزارش می‌داد؛ حرم امامزاده عباس در اثر شلیک توپ عراقی به صورت نیمه مخروبه درآمده بود.

یک دستگاه کامیون ایفای عراقی‌ در هنگام فرار از منطقه به داخل کانال جاده افتاده بود و راننده آن کشته شده بود؛ سرنشین آن هم از ترس خود را به امامزاده عباس رسانده در تاریکی شب روی سنگ مقبره خوابیده بود؛ از پارچه سبز روی مرقد به عنوان روانداز استفاده کرده بود تا شاید از دید رزمندگان دور مانده و در وضعیت مناسبی فرار کند.

وقتی رزمندگان اسلام برای ادای احترام به امامزاده وارد آن شدند، جنبشی در پارچه سبز مشاهده کردند و دیدید که سرباز عراقی زیر پارچه سبز است، او از ترس قادر به تکلم نبود و بعد هم اسیر ‌شد.

چهارشنبه 10/8/1391 - 16:33
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته